بخش چهارم
شیوه ی ارائه ی منبر
همان طور که همه می دانیم، سخنرانی کردن در باره ی هر
موضوعی نیاز به اطلاعات و آگاهی لازم نسبت به آن موضوع دارد؛ اگر انسان اطلاعات
ذخیره و پایه ای در باره هر موضوعی نداشته باشد، نمی تواند در باره ی آن سخن براند .
بنابر این باید سالیانی از عمر خود را به مطالعه سپری
کرده تا قادر به مطرح کردن موضوعی باشد و شجاعانه در حافظه ی خود مواد خام را پیدا
کند؛ با مرتب کردن، کنار هم چیدن و گلچین کردن دانسته ها، با نظم منطقی، زمانی را
به گفتار بگذراند .
باید توجه داشت امروزه مردم جامعه ها بیشتر با سواد و در
بعضی از موضوع هایی که ما روز و روزگاری یگانه «انا رجلٌ» آن بودیم، خبره هستند و «
هل من مبارز» هم می طلبند تا چه رسد به این که بیایند و به سخنان ما گوش فرا دهند.
لذا باید بیش از این ها بلد باشیم و در هر امری که دادِ سخن می دهیم، خبره گردیم تا
مورد شماتت قرار نگیریم .
در دوران آغازین دروس حوزوی، استادی داشتیم که می فرمود :
« ریش شما را « هیپی» ها و عمامه
شما را سبزواری ها دارند. پس درس بخوانید ملا بشید .»
نکتات قابل توجه سخنران برای تهیه منبر :
1 . بداند که می خواهد چه بگوید یا چه مسایلی را با شنوندگان در
میان گذارد .
2 . با چه نظم و ترتیبی می خواهد مطالب خود را بیان کند به عبارت
دیگر کلام او منسجم و سلسله وار منظم باشد .
3 . بداند که باید هدفی از بیان مطالب خود داشته باشد و آن آگاه
کردن مخاطبان است. به عبارت دیگر سخن پیام دار بگوید .
4 . بحث را طوری بپرورد که شنوندگان را با خود هم عقیده و موافق
نماید و آنان را قانع کند .
5 . باید بتواند میل و رغبت مستمعان را بر انگیزاند تا دنباله ی سخن
او را در همان جلسه ی اول و جلسات آینده بگیرند .
6 . منبر، علاوه بر داشتن وزنه ی خوب علمی، برای مخاطبان قابل فهم
باشد .
7 . گفتاری ضد و نقیض ارائه نشود .
اکنون به روایاتی پیرامون بعضی از این نکات اشاره می
کنیم :
امام علی (ع) « فکّر ثمّ تکلّم تَسلِم من الزّلل» فکر
کن سپس سخن گو تا از لغزش ها سالم بمانی .
نظامی فرمود :
زبان چون به گرمی برآشفته شد
سخن های ناگفتنی گفته شد
فردوسی فرمود :
ندانسته در کار تندی مکن
بیندیش و بنگر ز سر تا به بن ...
پژوهش نما و بترس از کمین
سخن هرچه باشد به
ژرفی ببین
امام علی(ع): « لا تقل ما لا تعلم، بل لا تقل کلّ ما
تعلم» : نه هر چه را نمی دانی بگو و نه هر چه می دانی بگو .
به قول سعدی در بوستان :
مجال سخن تا نیابی مگوی
چو میدان نبینی نگه دار گوی
نظامی در شرفنامه فرمود :
به هنگام خود گفت باید سخن
که بی وقت بر ناورد بار بن
امام علی(ع) « ینبغی ان یکون علم الرجل زائداً علی نطقه
و عقله غالباً علی لسانه» : باید علم انسان بیش از گفتارش و عقلش بر زبانش غلبه
نماید .
نظامی گوید :
کرا در خرد، رأی باشد بلند
نگوید سخن های ناسودمند
امام علی (ع): « احسن الکلام ما زانه حُسن النظام و فهمه
الخاص و العام» : بهترین سخن، کلام با نظم و ترتیب و همه کس فهم است .
امام علی (ع): « شرّ القول مانقض بعضه بعضاً» بدترین
گفتار سخنی است که بعضی از آن، بعض دیگر را نقض کند .
امام سجاد(ع): « ایاک ان تتکلّم بما تَسبِقُ الی القلوب
انکارُه و ان کان عندک اعتذارُه فلیس کلّ من تُسمِعُه شرّاً یُمکِنُک ان تُوَسِّعَه
عذراً » : از آنچه که دل ها در انکار آن پیش می گیرند سخن مگو اگر چه بتوانی معذرت
خواهی کنی بنابر این به هرکس سخن شری گفتی نمی توانی عذر خود را نیز به او برسانی .
با توجه به مطالب فوق و روایات وارده پیرامون سخن، دقت
خطیب در یک گفتار یک ساعته یا کمتر و بیشتر، بسیار ضروری است که در هنگام سخن، دست
از پا خطا نکند و ناسنجیده سخن نگوید. اگر با بی دقتی وارد گود شود، بعید ات سالم
از آن بیرون آید. بد نیست نکته ی تاریخی را در اینجا ذکر کنیم که خالی از لطف نیست .
« عبیده بن زبیر، برادر عبدالله
بن زبیر از طرف او فرماندار مدینه بود روزی ضمن یکی از خطبه هایش به مردم گفت،
دیدید و شنیدید که خداوند برای شتری که قیمت آن پنج درهم بود با قوم صالح چه کرد و
چگونه آنان را معذب ساخت ( مقصودش از شتر ناقه صالح بود که آیت بزرگ پروردگار و
معجزه حضرت صالح است خداوند آن را در قرآن شریف« ناقة الله» خوانده و مردم آن را پی
کردند و کشتند.) عبیده بن زبیر این اثر مقدس الهی را در منبر به پنج درهم تقویم
نمود و آن ناقه را ناچیز تلقی کرد و همین امر موجب انکار شنوندگان گردید، لب به
اعتراض گشودند و به او لقب ( مقوّم الناقه) شتر قیمت کن دادند این لقب زبانزد عموم
مردم مدینه شد و آن قدر در مجالس تکرار کردند که به صورت مسخره کردن فرماندار در
آمد؛ عبدالله بن زبیر ناچار شد او را از فرمانداری عزل کند و برادر دیگر خود مصعب
را فرماندار نماید و این نتیجه ی گفتن یک جمله ی ناسنجیده است .»
آماده کردن بحث
در هر موضوعی که سخنران، قصد سخن دارد، علاوه بر
مطالعاتِ زمینه ای در باره هر بحثی، باید قبل از سخنرانی نیز مدتی را برای آماده
کردن و جا انداختن آن صرف نماید و به تدبّر، مطالعه، بررسی، سنجش و چینش مطالب خود
بپردازد .
به نظر می رسد حداقل برای آماده کردن بحث مورد نظر، زمان
مورد نیاز، سه الی پنج ساعت می باشد. اگر بدون زمینه ی قبلی و نداشتن اطلاعات پایه
ای می خواهد بحثی را آماده کند، حد اقل باید هشت الی ده ساعت فرصت فراهم نمودن
سخنرانی این چنینی را داشته باشد .
حال که کلام به اینجا رسید؛ بی مناسبت نیست، نکته ای را
متذکر شویم: ارباب سخن از همان شروع آماده کردن یک بحث، طرح کلی آن را در صفحه ی
ذهن می ریزند و یک جمله ی کوتاه را به عنوان جان کلام خود که در ضمن: حاوی پیام هم
باشد بر می گزینند و تکیه ی کلام خود قرار می دهند که هم مطالب دنباله دار خود را
فراموش نکنند و هم پیامی کوتاه و گیرا به مستعمان خود ارائه دهند .
نکته ی دیگر این که سخنران لازم است به آن دقت کند،
تمرین قبل از ارائه برنامه است. اگر انسان تبحر در سخنرانی هم دارد، نباید خود را
از تمرین بی نیاز ببیند. سخنرانی را باید همانند یک برنامه ی تئاتر یا هنرنمایی در
فیلم دانست بلکه برتر. لذا نمی توان گفت احتیاجی به آن همه دقت و آمادگی و تمرین
ندارد .
به جملاتی از مرحوم فلسفی در این باره بسنده می کنیم :
« سخن گفتن در مجالس بزرگ با
حضور هزاران نفر از اقشار مختلف مردم همانند شنا کردن در استخر و دریا است. کسی که
می خواهد در آن مجالس سخن بگوید باید فنّ را در محیط های کوچک تمرین نماید و بر
کلمات و جملات تسلط یابد تا بتواند در مجالس بزرگ با سلطه و قدرت سخن بگوید و با
سربلندی کرسی خطابه را ترک گوید. اگر کسی قدرت شنا گری و یا لیاقت سخن به دروغ در
خود تلقین نماید و بدون تمرین کافی خود را در استخر بیفکند یا در کرسی سخن مستقر
گردد، قطعاً پشیمان می شود و با شرمساری و انفعال مواجه می گردد. امام باقر این
واقعیت مهم را در کوتاه ترین و رسا ترین عبارت بیان نموده است :
ایّاک و الرّجاءَ الکاذب فانّه یوقعک فی خوف الصادق ...
بپرهیز از امیدواری دروغ که آن تو را در خوف راستین می اندازد .»
در تمرین ها می توان بر زیباسازی سخن، جایگزین کلمات،
جملات، حتی به چینش بندهای تنظیم شده و ترتیب یافته ی بهتری دست یافت. به ویژه می
توان بر سخن تسلط پیدا کرد که سخن همچون گوی در دست خطیب به بازی گرفته شود نه این
که سخن بر گرده سخنران سوار باشد؛ هر کجا بخواهد او را بکشد. با تمرین می توان لگام
لازم بر کلام زد و به هر چه بخواهیم با روش احسن دست یازیم :
بازهم از نوشتار مرحوم فلسفی خطیب بزرگ استفاده می کنیم؛
« اگر سخنران بخواهد بر الفاظ
زیبا تسلط یابد به گونه ای که قادر شود با سهولت آن ها را ضمن سخن به کار برد، باید
در اوقات تمرین سخن و همچنین در طول ایام سخنوری همواره دفترچه ای را با خود داشته
باشد تا هر جا یک کلمه یا جمله زیبایی شنید یا در نوشته ای خواند آن را ... یاد
داشت نماید و به ذهن بسپارد تا موقع سخنرانی در جای خود به تناسب بحث استفاده نماید »
نکته ی ظریف اخلاقی که در پایان این قسمت بحث، لازم به
ذکر است، توجه سخنران به حفظ شئون روحانیت خود در مقام گفتار است که دقت نماید
درهای سخن خود را به سنگ ریزه های بی ارزش آلوده نکند؛
جملات، کلمات زشب خلاف آداب اجتماعی و مستهجن به کار
نبرد. امام علی(ع) در این باره می فرماید :
« ایاک و ما یُستَهجَنُ من
الکلام فانّه یَحبسُ علیک اللّئامَ و یُنَفِّرُ عَنک الکرام» : از کلام زشت بپرهیز
که فرومایگان بر گردت می مانند و بزرگواران از دورت می رمند .
نظامی نیز همین نکته را اشاره می کند :
سخن تا توانی به آزرم گوی
که تا مستمع گردد آزرم جوی
مدت گفتار
مدتی گفتار بی کردار کردی مرحمت
یک زمانی هم به من کردار بی گفتار ده
حال به "مدت زمانی" که برای سخنرانی مناسب است، می
پردازیم. چقدر باید طول سخن ما یا شروع از کی تا کی باشد؟ قبلاً نیز اشاره کرده ایم .
به نظر می رسد بستگی به مجموعه ی مردم و سخنران و گرم
کردن میدان سخن دارد ولی آنچه اکنون به عنوان استاندارد زمانی مطرح است، حد اکثر تا
یک و نیم ساعت است. طول کلاس از سه ربع تا شش ربع داریم؛ اگر نگاهی به سخنرانی ها
خطبایی همچون پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) بیفکنیم، کمتر دیده شده که خطبه های
طویل داشته باشند مگر در مواقع خیلی ضروری و الاّ قاعده همان است که « کم گوی و
گزیده گوی چون در* تا ز اندک تو جهان شود پر» با تجربه ای که از مردم مستمع داریم و
طول کلاس های آموزشی را از جهت زمانی مشاهده کردیم، نیم ساعت و یا چهل و پنج دقیقه
زمان مناسبی برای منبر است و بیشتر از آن حالت ضد تبلیغ دارد و به سخن و سخنرانی
آسیب می رساند .
قال علی (ع) « آفةُ الکلامِ اَلاِطالة» آفت کلام،
طولانی بودن است .
ناصر خسرو گوید :
سخن کم گوی و نیکو گوی در کار
که از بسیار گفتن مرد شد خوار
پیشگیری از خستگی مخاطب
سخنران باید به این نکته ی بسیار مهم توجه داشته و از
لحاظ روانشناسی بر آن واقف باشد که سخنرانی اش عامل دلزدگی و تنفرآفرین نباشد و به
جای این که مردم را به مجلس سخن او نِشاند ، به فرار کشاند. اصولاً هر چه عامل
خستگی شود، انسان را از خود دور می کند و اگر انسان نتواند آن را از خود براند،
خودش از آن فراری می شود. این روحیه ی هر موجودی است نه فقط انسان .
قال علی (ع): « اذا احتَشَمَ المؤمنُ اخاه فَقَد فارَقَه .»
لذا از زمان برنامه ریزی و تهیه مطالب آن، باید برای کشش
و جذب مخاطب، فکری در این باره بنماید .
البته منطقه ای هست که داستان و حکایت می پسندد، در
منطقه دیگر روایات و احادیث و دیگری روضه با صوت خوش و ... باید مردم منطقه را دید
که بیان چه مطالبی در تجمع آنان برای سخنرانی مؤثر است .
لازم به یاد آوری است، منظور این نیست که مبلّغ به رأی
مخاطب سخن بگوید نه، سخن حق وظیفه ی مبلّغ است؛ نوع بیان، چاشنی بحث یا ارائه ی
مطالب فرعی که می تواند علاقه مندان به سخنرانی را به خود جذب کند، مهم است؛ تا
بتوان بیشتر و بهتر به اسلام و شناخت آن بپردازند و کسالت و زدگی از سخن و سخنوری
برای مخاطبان پدید نیاید .
مقام معظم رهبری در باره ی توجه به خسته نکردن مخاطب می
فرماید :
«... مطالب لازم و سخنان حکمت
آموز، درسهای ضروری را وقتی انسان می خواهد به مردم بیاموزد، با شکلی این کار انجام
شود که مردم کسل نشوند از آن مطالب لذت ببرند و مردم نیز ضمن اینکه یک درس مهم را
فرا می گیرند، استفاده روحی هم ببرند ...»
از علل خستگی و زدگی مخاطبان، می توان تکرار مطالب، بی
محتوا بودن سخنان، طولانی کردن منبر و ... دانست و جذب مخاطبان با اینها به دست نمی
آید .