اخلاق تبلیغی

نصرت الله جمالى

- ۸ -


بخش سوم

روش جذب مخاطبان

مخاطبان ما چه کسانی اند؟ در یک کلام می توان گفت تمام اقشار جامعه ولی به ترتیب سنی باید گفت :

- کودکان

- نوجوانان

- جوانان

- میان سالان و کهن سالان

- بانوان

که یا شهرنشینند و یا روستانشین .

امروزه وقتی صحبت از کودکان و نوجوانان یا جوانان می شود، نباید دوران کودکی و خاطرات آن را به یاد آوریم و گمان کنیم نو باوگان امروزی، همانند آن دوره ی کودکی ما هستند. خیر، حداقل 20 الی 30 سال با زمان کودکی ما فاصله ی پیشرفته دارند. بچه ی امروز با توجه به پیشرفت های علمی روز و استفاده از وسایل ارتباط جمعی مثل: تلویزیون، رایانه و... خیلی با دوران طفولیت ما فاصله دارد. حتی تفاوت چندانی بین شهر و روستا نیست. ولی تفاوت زمانی ما تا نسل امروزی تغییرات زیادی در حرکات و سکنات و قوه ی درک و فهم آنان پدیدآورده است .

آنچه در روش جذب کودکان، در اوج قلّه جذب قرار دارد، توجه به عواطف روحی و احساسات روانی آنان است؛ این نکته را نباید فقط خاص کودکان قرار داد بلکه بقیه ی انسان ها نیز در هر گروه سنی، دارای همین نکته ی ظریف می باشند ولی در گروه سنی پایین، بروز آن بیشتر است .

لذا اسلام تأکید می کند، تکریم و توجه به کودک صورت گیرد زیرا در کشش او به طرف ما نقش مهمی دارد؛ سنت و منش پیامبر اکرم بهترین الگو برای رفتار ما با کوچک ترین نسل یک خانواده است. و فرمود: « اَکرِموا اولادکم».  در جای دیگری از آن حضرت منقول است: «لا یُرهِقهُ و لا یَخرُق به: او را احمق و نادان، ابله و سفیه نخوانید ».

اینجا باید به نکته ی جالبی اشاره کرد: ما، قبل از آن که با افراد کم سن یک خانواده تماس بر قرارکنیم، لازم است با خانواده ارتباط داشته باشیم تا نقش تربیتی خانواده در اجتماعی پروریدن کودک را یاد آوری نماییم. اگر خانواده موفق نباشد، به نتیجه ی مطلوب نمی رسیم. به این نکته توجه شود :

« کودک غالباً تصوری که از پدر و مادر در ذهن دارد در مورد دیگر بزرگ سالان تعمیم می دهد اگر از مصاحبت با والدین لذت ببرد، میل دارد با دیگر بزرگ سالان آمیزش کند... اگر رابطه بچه با پدر و مادر رضایت بخش نباشد او ممکن است تصور کند از ارتباط با دیگران نیز راضی نخواهد شد روی این زمینه از تماس با دیگران خود داری می کند .»

زمینه ی ارتباط بر قرارکردن کودک با دیگران، به ویژه بزرگ سالان را پیامبر با آن ظرافت خاص که به رفتار والدین با کودک بر می گردد، در منش خانواده با طفل می داند که باید با فرزندان رفتاری بزرگ منشانه و جوانمردانه داشت و احترام نهادن و تکریم کردن کودک، نقش مهمی در آینده ی اجتماعی او بازی می کند. وقتی ارتباط با آن گروه سنی از روی احترام باشد، در تأثیر پذیری او از مربیان بزرگ سال به طور مسلم بیشتر و بهتر خواهد بود .

مبلّغ باید دیدِ روانشناسی نسبت به کودکان و نوجوانان پیدا کند و چون می خواهد برای تبلیغ آنان گام بر دارد و موفق شود، به حتم ضرورت دارد با روانشناسان کودک در باره ی شناخت حالات روحی آنان، مشاوره نماید و شناخت کسب کند یا کتاب هایی که در باره ی تربیت کودکان و روانشناسی تربیتی این قشر نوشته شده، مطالعه نماید و از طرف دیگر به روایات معصومان(ع) در ارتباط با کودکان مراجعه نماید .

به عنوان مثال، نمی توان گفت اسلام اجازه می دهد کودک را برای تربیت، کتک زد یا برای به مکتب آوردن و درس خواندن، فلک کرد و برای توجیه رفتار نادرست خود به روایتی هم استناد کنیم که نا درستی اش از متن آن پیداست .

- اولاً: روایات دیگری داریم که بیشتر با طینت و فطرت انسان سازگاری دارد و آن آزاد گذاشتن اطفال، برای انجام بازی است که کمتر بزرگ سالان، بازی کودکان و به قول معروف، شیطنت کودکان را تحمل می کنند و با عتاب و تندی، مانع بازی و لجبازی آنان می شوند .

- ثانیاً: اسلامی که اجازه نمی دهد جلوی بازی بچه ها را گرفت، به هیچ وجه اجازه نمی دهد برای فراگیری مسایل دینی آن ها را مورد ضرب و شتم قرار داد .

به نظر ما، اگر روایاتی واژه ی « ضرب علی» در آن به کار رفته، معنای صحیح کار برد فعل را دقت نمی کنیم ما « ضرب علی یده» را: « بر دست او زد» معنا می کنیم  ولی عرب آن را «منع کرد» یا « نهی کرد» معنا می کند .

امام موسی کاظم(ع) می فرماید :

« بازیگوشی طفل در کودکی مطلوب است تا در بزرگی، بردبار باشد و سزاوار نیست که  او جز این باشد: تَستَحِبُّ عَرامَةُ الغلام فی صِغَرِه لیکون حلیماً فی کِبَره ما ینبغی اَن یکون الاّ هکذا»  به عبارت دیگر: اگر بچه، اهل بازی و حالت های کودکانه نباشد، باید کمبود داشته باشد .

زمان فراگیری فرهنگ دین

اما کودکان

سؤالی اکنون به ذهن می رسد که وقت آموزش یا تبلیغ دین برای کودکان از چه سِنّی آغاز می شود و یک مبلّغ کدام ردة سنی را می تواند با فرهنگ دین آشنا کند .

همان طور که می دانیم تربیت دینی یک کودک، به دوره ی جنین او بر می گردد و خانواده به ویژه پدر و مادر باید نهایت دقت را بنمایند تا فرزند در این مرحله از حیات خود، در آرامش روحی به سر برد و مادر دچار هیجانات یا گرفتاری های عصبی و روانی نشود. زیرا برای حمل او مناسب نیست. بعد از مرحله ی جنین دوران شیرخوارگی نیز همان دقت های دوره ی قبل ضرورت دارد. بنا بر فرمایش امام صادق(ع)در پاسخ به شهاب بن عبد ربه در باره حق زن بر شوهرش، مرد حتّا حق ندارد به همسرش رو تُرش کند و اَخم نماید. از همین یک روایت روشن است که اسلام برخورد با زن را تا چه حد مورد دقت قرار داده و همیشه می خواهد خانواده در آرامش روحی روانی باشد که اثر مثبت آن بر فرزندان تا کهنسالی باقی خواهد ماند .

به نظر می رسد از سن سه چهار سالگی می توان روی فرزند فعالیت تبلیغی نمود؛ از آموزش قرآن گرفته تا مسایل دیگر در باره ی اصول عقاید و ...

اولین تلاش برای مذهبی بار آوردن نسل جدید ، باید با خدا گرایی و توحید شروع شود. تا در سن 5 سالگی مسایل مرگ و میر، و زندگی پس از مرگ را می توان به آنان تفهیم کرد و با زدن مثال ها و آوردن داستان ها، حیات اخروی را برای او قابل هضم نمود .

البته روایاتی داریم که می گوید: « هفت سال اول را بگذارید کودک بازی کند و هفت دیگر او را تربیت کنید و هفت سوم مشاور و وزیر باشد »

روایات دیگری نیز از امام صادق(ع) داریم :

« 6 سال او را تحمل کنید، 6 سال دوم به کتاب (آموزش دین) تربیت کن، بعد، هفت (سال) او را با خود همراه کن و با روش خود ادب نما، اگر صالح شد که خوب، اگر نشد به خود واگذار»  در  هیچ مدرک دینی نداریم که برخورد فیزیکی با نسل بعد، صورت گیرد. در پیش تر نیز بر خورد با جوان را با روایتی از پیامبر اسلام  داشتیم و نیاز به توضیح بیشتر نیست .

با پیشرفت امکانات امروزی می توان کودکان را به طوری که برایشان خسته کننده نباشد، آموزش فرهنگ دینی داد تا جرقّه های مذهب در وجود او از همین اوان کودکی زده شود و در دوران نوجوانی مرحله ی مذهبی بار آوردن او را تکمیل نمود .

در باره آموزش های عملی مثل روزه گرفتن نصف روز و .... روایاتی داریم که در جای خود – کتب دیگر- آمده و نیازی به مطلب بیشتر در این باره نیست .

اما برای جوانان

دوران نوجوانی که در واقع پی ریزی اش از کودکیست، دوران گذر ثبات کودکی به مرحله جوانیِ در حال دگرگونی جسمی و روحی ست. در این دوره از ثبات، گریزان؛ و دگرگونی و تحول، فوران و غلیان دارد .  

جوانان دارای روحیه ای حساس و زود رنج هستند و به اقتضای دوران بلوغ و تغییرات حالت های کودکی به دوران ثبات نسبی عمر، مرحله ی جوانی می رسند و چون دم دمی مزاج هستند، باید برخورد با آنان طوری باشد که غرور جوانی آنان را نشکنیم و حتا با حالت هایی که آنان برای رفتار تند، ریشخند دیگران و... دارند از در کرامت وارد شویم؛ با زبان نیز آنان را نیازاریم و با کیاست و بردباری تمام، در تربیت و جذب آنان بکوشیم. از وسایل دفعی و حذفی در برخورد با آنان به طور جدّ باید پرهیز کرد که نه تنها کارساز نیست بلکه دشمن آفرین است و همچون شمشیری ست که با تیز کردنش خودزنی می کنی یا همچون اسلحه ای ست که بر فرق خویش نشانه گرفته ای. به فرمایش سعدی :

 " چو کردی با کلوخ انداز پیکار

 به نادانی سر خود را شکستی "

( همین مقدار در این باره کفایت می کند و مبلّغان محترم هر کدام در این باره استاد و صاحب نظر هستند .)

چون بحث تبلیغ با جوانان مطرح گردید و « حال و هوای» جوانی نیز برای مبلّغ در همراهی آنان بعید به نظر نمی رسد، نکاتی در اینجا لازم به یاد آوری ست، توجه مبلّغ به این که در امر تبلیغ، برای هر قشری به ویژه جوانان، هیچ کس را محرم خود نداند و فرض کند مخاطبان او افرادی هستند که در صدد عیب جویی و گرفتن اشکال و ایراد در تمام زمینه ها از اویند و هیچ نقطه ی ضعفی درهیچ جریان و زمینه ای، از خود نزد آنان باقی نگذارد. مثلاً: خود را در قفس قرار داده و فرض کند: دیگران ببر و شیر و پلنگند و می خواهند او را طعمه ی خود نمایند .

 پیامبر اکرم مثال جالبی در این باره دارند که ذکر آن بر لطافت طبع انسان می افزاید :

« یا اباذر! ... اِن المؤمن لَیَری ذنبَه کانّه صخرةٌ یخاف اَن تَقع علیه...: مؤمن گناه خود چون سنگی بالای سر خود می بیند که هر لحظه ممکن است بر فرقش افتد ...»

از زبان خود بترسد که نکند با زبانش بلا بر خود نازل کند و دیگران را دشمن خود نماید .

« یا علی من خاف الناس لسانه فهو من اهل النار: هر که مردم از زبانش ترسیده باشند، اهل دوزخ است .»

نظامی در اقبالنامه گوید :

سخن گفتن نرم فرزانگی ست

درشتی نمودن زدیوانگی ست

« یا اباذر ... انّ شرّ الناس مَنزلةً عندالله یوم القیامة، عالمٌ لا یَنتَفِعُ بعلمه و من طلب علماً لِیَصرفَ به وجوهَ الناس الیه لم یَجِد ریحَ الجنّة... مَنِ ابتَغَی العلمَ لِیَخدعَ به الناس لم یجد ریح الجنه... : بدترین مردم در قیامت عالمی است که از علمش بهره نگیرد و هر که علم را برای جلب نظر و خاطر مردم، طلب کند و... یا هر که علم را برای فریب مردم تحصیل کند، بوی بهشت را استشمام نخواهدکرد .».

از حضرت امیرالمؤمنین نیز روایتی است که: « هر کس نفس خود را محاسبه کند سود برده و هر کس از آن غفلت ورزید، ضرر کرده است؛ هر کس بترسد در امنیت قرار گرفته و هر کس عبرت گیرد، بینا شده و هر کس بینا شد، فهمیده است و هر کس فهمید، آگاه شده است .»

لذا مواظب خود بودن، برای یک مبلّغ از جهتی، اساسی ترین امور است که مبلّغ بتواند بر مخاطبان خود، اثر گذار باشد. از طرف دیگر قادر باشد ذره ای سوژه به دست دیگران ندهد تا از مسیر شیطان به کوبیدن و حذف او پردازند، تا نتواند به وظیفه ی خدایی خود عمل نماید و دگر دیسی وجود او به جای عامل تبلیغ، ضد تبلیغ شود .

نکته دیگری لازم به یاد آوری ست: خیلی از حرکات و سکنات یک مبلغ برای دیگران قابل هضم نیست؛ باید در این باره نهایت دقت از طرف مبلغ صورت گیرد که چالشی برضد خود ایجاد نکند. در یک کلمه: "غیر خود را محرم خود نداند ".   

اما میان سالان و بزرگ سالان

مخاطبان میان سال، دارای گرفتاری های متعددی هستند: گیرایی حافظه ای آنان رو به نقصان است و فرصت کمی را برای فراگیری فرهنگ دینی دارند ولی از یک طرف، مسؤول تربیت نسل بعد از خود هستند و از طرف دیگر خود، به دانش دینی نیازمندند .

مبلّغ دینی باید آن قدر پر توان و فرهیخته باشد که بتواند مانند یک استاد زبردستِ مطلع، خواسته های دانش دینی این نسل را برآورده نماید. به نظر می رسد برای این گروه سنی با وقت کم، می شود: مسایل بسیاری را عنوان نمود. بیشترین بحث هایی که برای آنان مفید است: بحث های اخلاقی، خانوادگی، مسایل عرفانی، معاد و عالم پس از مرگ و چاشنی مطالب آن داستان هایی از قبیل « مردگان با ما سخن می گویند» و ... می باشد .

برای بزرگ سالان نیز بیشتر از توبه و استغفار، یاد پدر و مادر، توجه به زیارت اهل قبور و ...

- البته اگر از کِبَر سن دچار ثقل سامعه نشده باشند! و الاّ فقط برای ثواب در مجلس وعظ شرکت می کنند !.

بعضی از افراد مسن از سواد بالایی برخوردارند و دارای تجربه های فراوان هستند که مبلّغ باید باآگاهی تمام وارد میدان تبلیغ برای این گروه شود. از طرف دیگر، برخی از مجالس پرجمعیت مساجد، مثل مجالس ختم  و مراسم خاص، مردم برای شنیدن سخنرانی نیامده اند ولی چون مأخوذ به حیا هستند، در مجلس حضور دارند. در چنین مجالسی، مبلغ باید با دست پرتر و عامل جذب بهتری برای مردم باشد .

اما طایفه نسوان

باید زنان را در امر تبلیغ طوری تربیت نموده و فرهنگ دینی را به آنان آموزش دهیم که همانند یک کتاب اطلاعات عمومی، آگاهی دینی داشته باشند و بتوانند بر روی خانواده و نسل بعد از خود تأثیرات خوبی گذارند. اگر بتوان این طایفه را آن طور که باید و شاید صاحب فرهنگ دینی کرد، بسیاری از مشکلات خانوادگی را خود به خود حل نموده ایم و به علاوه ناهنجاری های اجتماعی را نیز کم کرده ایم .

آنان را باید به تک تک وظایفشان آگاه کرد و در بسیاری از موارد به کتاب ارجاع داد تا اهل مطالعه گردند .

با توجه به نکته ی  فوق الذکر، لازم است بدانیم که مبلّغ اسلام باید اهل مطالعه ی کتب مختلف در نظامات اسلام باشد تا بتواند در تمام زمینه های مذهبی صاحب نظر و راهنما باشد .

حال که به بحث مذکور تا اینجا رسیدیم بی مناسبت نیست به رابطه با این طایفه نیز اشاره ای بنماییم .

یکی از امیال فطری مرد گرایش به زن است و بالعکس، ولی در امر تبلیغ، باید مبلّغ نهایت دقت را بنماید که خدای ناکرده از ناحیه این قشر آسیب پذیر نگردد .

دقت کند که هیچ وقت در معرض تهمت ارتباط با زنان قرار نگیرد و «موضع تهمت» را برای هر جلسه و نشستی، کاملاً در نظر داشته باشد .

از امام علی(ع) روایتی است که می فرماید :

« هر کس خود را در موضع تهمت قرار دهد، کسی را که به او تهمت می زند، سرزنش نکند... از زنان شرور بپرهیزید و از خوبان آنان نیز بر حذر باشید .»:

«من وقف نفسَه مَوقفَ التُّهمة فلایَلومَنَّ مَن اساء به الظنّ واتقوا شِرارَ النساء و کونوا من خیارهنّ علی حذر ».

برای جلسات زنانه، به حتم، انسان پیر یا مسنّ امینی که مورد اعتماد مردم است، در جلسه حاضر باشد و اجازه ندهیم از این گونه مسایل به چهره ی مقدس روحانیت آسیب برسد. سلسله ی جلیله ی روحانیت به منزله ی پارچه ی سفید رنگی است که اگر لکه ای به آن بیفتد، ارزش تمام آن پارچه از بین می رود؛ لذا نباید یک روحانی به خود اجازه دهد که در لکه دار کردن این مجموعه سهیم باشد. باید معتقد باشیم که شیاطین جن و انس، از راه هایی که آخرش به رسوایی ختم می شود برای فریب، با آرایش تمام، نفس ما را تسویل می نمایند. باید مواظب و مراقب مرصادها بود. غیر از نظارت حضرت سبحان جلّ جلاله، امروزه دوربین های مخفی در خصوصی ترین نقاط نیز وجود دارد .

در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده :

« بزرگ ترین لشکر شیطان، یکی زنانند و دیگری غضب»: « ما لابلیس جندٌ اعظمُ من النساء و الغضب ».

جایی که پیامبر اکرم(ص) به خاطر مفاسدی که ممکن است برای انسان پیش آید، آنان را بزرگ ترین لشکر شیطان قلمداد می کند، آیا نباید مواظب بود تا در محاصره ی شیطان قرار نگیریم؟

البته برای این که سوء تفاهم نشود، اضافه می کنیم، در این روایت که زن یکی از بزرگ ترین سپاه های شیطان تلقی شده، منظور این نیست که خود زن پرورش یافته ی شیطان در این نوع انحرافات است؛ بلکه یعنی زن یکی از وسایل و ابزار های برنده ی مورد نیاز شیطان است که از راه او شیاطین به اهداف پلید خود می رسند .

در خاتمه ی این بحث، نکته مهمی را که برای تمام قشرهای جامعه باید در نظر گرفت و با زمینه سازی مناسب آن را مطرح کرد، « دوستی با اهل بیت پیامبر اکرم» صلوات الله علیهم اجمعین است و باید آنان را «ولایی» بار آرویم تا محبت و عشق به ثقلین - « کتاب قرآن» و «اهل بیت» در وجود آنان زنده و شکوفا شود. در این باره، هم قرآن تأکید دارد و هم پیامبر اکرم(ص )

- قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودّة فی القربی: بگو تقاضای دستمزد بر آن – تبلیغ در راه خدا – را ندارم جز این که مودّت به اهل بیت داشته باشید .

- « ادّبوا اولادکم عل حبّی و حبّ اهل بیتی و القران»: فرزندانتان را بر دوستی و حبّ به من و اهل بیتم و قران تربیت کنید .

از سفارش های امام علی(ع) است که می فرماید :

« حق الله بر شما آن است که به آل پیامبر تان عشق بورید: علیکم بحبّ آل نبیکم فانّه حق الله علیکم ...»

( در ذیل همین بیان به آیه ی که نخست اشاره شد استدلال می فرماید :)

« اَلا تَرَونَ الی قول الله تعالی قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودّة فی القربی »

تا مردم را به شناخت آل رسول الله(ص) دعوت نکنیم، نمی توانیم محبت آنان را در وجودشان زنده و پویا کنیم و تا محبت آنان را ایجاد نکنیم، زمینه اطاعت و پیروی فراهم نمی شود. یعنی «معرفت» و «محبت» و « متابعت و ولایت» اهل بیت هر سه، نکات لازم و ملزوم یکدیگر می شوند و باید در امر تبلیغ به آن ها توجه نمود، آن را یک وظیفه ی قطعی در شناساندن به مردم در نظر گرفت :

پیامبر(ص) فرمود :

« معرفةُ آلِ محمدٍ برائةٌ مِنَ النّار: شناخت آل محمد برائت از جهنم است .

و حبُّ آل محمد جواز علی الصراط: محبت آل محمد برگ جواز عبور از صراط است .

و الولایة لآل محمد امان من العذاب: محبت و دوستی آل محمد از عذاب در امان می دارد .»