نقش علم و
اخلاق از ديدگاه جان ديوئى :
جان ديوئى مى گويد كسانى كه مانند سقراط و افلاطون
معرفت و فضيلت را يكى مى داند و مدعى هستند هر كس مرتكب
بدى شود از اين سبب است كه نيكى را نمى شناسد به عبارتى
ديگر اخلاق را وابسته به دانش بشر مى داند مخالفان اين
نظريه مى گويند عمل اخلاقى وابسته به دانش نيست بلكه ناشى
از دواعى و عادات است چه بسا كسانى كه نيكى را مى شناسند
ولى بدى مى كنند در عهد قديم ارسطو در همين باره به
افلاطون تاخت و متذكر شد كه اخلاق براى خود فنى است مانند
فن طبابت وقتى فايده دارد كه مورد استفاده علمى قرار گيرد
همچنان كه پزشكى كه مشغول طبابت است با مردى كه نظرا"
دردها و درمان ها را مى شناسد برابر نيست علم به نظريات
اخلاقى نيز با عمل اخلاقى تفاوت دارد.
(35) درست است كه علم و دانش بشر در شناخت
فضائل و رذائل كمك مى كند ليكن آنچه كه بشريت را از فساد و
فحشاء و منكرات نگه مى دارد علم و دانش نيست بلكه
ايدئولوژى و مكتب است مذهب و ديانت ، مى تواند بيسواد و
باسواد را از ضد فضيلت و ارزش حفظ نمايد تعهد اخلاقى و
دينى وابسته به سواد و دانش بشر نيست هر چند علم در شناخت
بدى ها و خوبى ها كمك آدمى است امام على (عليه السلام )
فرمود: رب العالم قد قتله جهله و علمه معه لاينفه .
(36) چه بسا عالمى كه رفتار جاهلانه و
كارهاى خلاف علمش مايه هلاكت او شده و دانائيش به وى نفع
نرسانده است .
ارسطو و نقش
عقل در اخلاق بشرى :
عقل ، عامل مؤ ثرى در پيشرفت كارهاى اخلاقى است
ارسطو مى گويد فضيلت انسان اين است كه وظيفه خود داند
فعاليت نفس را با موافقت عقل به بهترين وجه انجام دهد اگر
چنين كرد سعيد و خوشبخت خواهد بود علم اخلاق عبارت است از
اينكه بدانيم براى آنكه فعاليت نفس به موافقت عقل انجام
گيرد در احوال و موارد مختلف عمل ايشان چه بايد باشد يعنى
چه وقت در چه مورد و چگونه عمل شود و نسبت به كه و براى چه
عمل كند؟ روح انسان داراى دو جنبه است عقلانى و غير عقلانى
، عقلانى جنبه انسانيت است و غير عقلانى نيز دو جنبه دارد
،يك نفس نباتى يعنى قوه ناميه و ديگرى نفس حيوانى كه بر
حسب طبع داراى شهوت ، غضب ،و ديگرى است . تمايلات غريزه
آدمى را به عمل وامى دارد و اگر اعمال او با موافقت جنبه
عقلانى واقع شود فضيلت است و اين نوع فضيلت را فضيلت
انسانى يا اخلاقى گوئيم بنابراين دين و آئين الهى همين را
گواهى مى دهد، عقل و خرد برترين راهنما و هدايت به سوى
فضائل انسانى و اجتناب از هر گونه رذائل و مفاسد اخلاقى مى
باشد.
رشد عقلانى
در حكومت مهدى موعود (عج ) :
ابوجعفر امام باقر (ع ) فرمود: اذا قام قائمنا وضع
الله يده على رئوس العباد فجمع بها عقولهم وكملت به
احلامهم . وقتى قائم ما قيام مى كند خداوند دست رحمت خود
را بر سر مردم مى كشد بدين وسيله نيروى خرد و عقل آنان را
به هم پيوند مى دهد و از اين راه عقلشان به كمال نهائى خود
مى رسد از آنچه در اين فصل به نظرتان مى رسد اخلاق از
ديدگاه قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت است اميد است مورد عمل
و بهره ورى همه شيفتگان حضرت مهدى موعود امام عصر حجه ابن
الحسن العسگرى (عج ) قرار بگيرد و عنايات حضرت بقيه الله
الاعظم شامل حال همه ما پيروان آن حضرت قرار گيرد .
اخلاق چون
رزق تقسيم شده است :
امام صادق (ع ) فرمود : آن
الله تبارك و تعالى قسم بينكم اخلاقكم كما قسم بينكم
ارزاقكم .براستى خداى تبارك و تعالى اخلاق را ميان
شما قسمت كرده است چنانكه روزى شما را ميان شما تقسيم
نموده است يعنى اخلاق در ازدياد روزى نقش مؤ ثرى دارد
نقش اخلاق
حسنه ازدياد رزق و روزى :
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود :بسعه الاخلاق
كيمياء الارزاق اخلاق نيكو و هر چه بيشتر و بهتر آن همچون
كيمياى رزق و روزى است .
سخن حكيمانه
حضرت على (ع ) :
اذا بلغ المرء من الدنيا فوق قدره تنكرت اخلاقه
.چون انسان بيش از اندازه قدر و منزلت خود از دنيا
برخوردار گردد اخلاقش فاسد و زشت مى گردد قران مى فرمايد:
آن الانسان ليطغى آن راه استغنى انسان هر آينه طغيان مى
كند اگر مالدار و متمكن گردد .
در اخلاق از
نظر بذل و بخشش از همه برتر باش :
امام صادق فرمود: اذاخالطت الناس فان استطعت ان
تخالط احدا من الناس الا كانت يدك العليا عليه فافعل فان
العبد يكون فيه بعض التقصير من العباده و يكون له خلق حسن
فيبلغه الله بخلقه درجه الصائم القائم .
چون خواستى با مردم مصاحبت و دوستى كنى تا بتوانى با كسى
معاشرت مكن مگر آنكه بالا دست باشى در احسان و اعطاء از او
جلوتر باش چرا كه چه بسا بنده اى را عبادت تقصير و كوتاهى
باشد و خداوند به وسيله حسن اخلاق و خوشرفتارى او را به
پايه و مقام روزه دار شب زنده دار مى رساند ارزش معنوى
اخلاق حميده بسيار بالا و والا مى باشد
اخلاق دوستان
به دشمنان عاريه داده شد :
امام صادق فرمود: ان الله
تبارك و تعالى اعدائه اعاره اخلاقا من اخلاق اوليائه ،
ليعيش اوليائه مع اعدائه فى دولاتهم ، و فى روايه اخرى ،
ولو ذالك لما تركوا وليا لله الا قتلوه .
راستى كه خداى تبارك تعالى بخششى از اخلاق دوستان خود را
به دشمنانش عاريه داده تا دوستانش بتوانند با دشمنانش در
موقع تسلط و دولت آنان زندگى كند و در روايت ديگر آمده كه
:و اگر اين نبود دشمنان خدا دوستانش را مى كشتند.
اخلاق عظيم حميده پيامبر (عليه
السلام )
كرامت نفس و اخلاق حميده از شايستگى هاى يك مؤ من
مسلمان است بشريت در تاريخ حيات
وزندگى مدنى و اجتماعى خويش به اوصاف شايسته نيازمند است و
به ناچار بايداخلاقى در بهسازى سرنوشت زندگى خود به كار
گيرد كه توان ادامه حيات به نحواحسن براى او ميسر گردد در
اين صورت شايسته است اخلاقى كه انبياء و اولياى خدا بهآن
متصف بودند اختيار نموده تا از كيد و مكر شيطان در امان
بوده و به حيات اصلح ادامهدهد پيامبر اكرم فرمود خدا شما
را نيكو آفريده پس سعى كنيد اخلاق زندگى و معاشرتخود را با
همزيستى مسالمت آميز بيارائيد خداوند در شان پيامبرش
فرمود: انك لعلى الخلقالعظيم خلق و خوى نيكوى پيامبرش را
خداوند اينچنين ستوده است . خلق با آفرينش وپديده جسم .
خلق = با آفرينش شكل باطن و خصلت هاى انسانى و خلق و خوى
شايستهدرون مفهوم خلق و خلق را در سخن پيامبر عليه السلام
چنين مى خوانيم :قال رسول الله عليه السلام يا جرير انك
امره قد احسن الله خلقك فا حسن خلقك
(37)با شناختى كه رسول خدا عليه السلام از
جرير و اخلاق او دارد در خطاب به او مىفرمايد: اى جرير
براستى تو مردى هستى كه خداوند آفرينش ترا نيكو كرده و
اينتوئى كه بايد خلقت و رفتارت را شايسته كنى بنابراين خلق
نيكو، خلق شايسته رامى طلبد، و الا خلق نا شايست خلقت زيبا
را ضايع مى گرداند.
خوشى و لذات
به استيفاى شهوات تاءمين نمى گردد.
سقرات مى گويد: انسان جوياى خوشى است ،. جز اين
تكليفى ندارد اما خوشى به استيفاى لذات و شهوات بدست نمى
آيد بلكه بوسيله جلوگيرى از خواهش هاى نفسانى بهتر ميسر مى
گردد،و سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است . بنابراين
سعادت خر كس در اين است كه وظايف خود را نسبت به ديگران
انجام دهد.
(38)
هيچ عيشى
لذتبخش تر از حسن خلق نيست
قال الحسن المجتبى عليه السلام : لا عيش الذ من حسن
الخلق .
(39) امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود:
هيچ عيش و سرورى مانند اخلاق حسنه و خوش خلقى نيست . در
اوصاف مؤ منان اين اخلاق را پيامبر عليه السلام ياد آور
شده است : المؤ منين هينون لينون .
(40) مومنان سهل گير و ملايم و نرمخو
هستند. سختگيرى و خشونت در اخلاق اهل ايمان وجود ندارد.
پيامبر اكرم عليه السلام مرشد و مهدى مؤ منان ، مى فرمايد:
انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق . همانا بر انگيخته و مبعوث
به رسالت شدم تا مكارم اخلاق را به كمال نهائى خود برسانم
. در جاى ديگر پيامبر اكرم عليه السلام به روايت از
چهارمين وصى آن بزرگوار، حضرت سجاد عليه السلام كه فرمود:
قال رسول الله عليه السلام : بعثت بمكارم الاخلاق و
محاسنها.
(41) براى مكارم و محاسن اخلاقى از سوى
خداوند مبعوث شده ام .