اگر در خانه خدا ترسى
حكمفرما بود اين خانه محكم است . اگر اولاد از اين خانه بيرون آيد سالم
است . زندگى در اين خانه مبارك است . و بالاخره رحمت خدا، فضل خدا در
اين خانه ها حكمفرماست . و اما خانه اى كه در آن تقوى نباشد قرآن مى
فرمايد: مثل همان خانه اى است كه لب دره سيل زده بنا كنى خانه لب دره
سيل زده چه مى شود؟ زندگى منهاى خدا به يك بادى به جهنم مى رود.
والله لا يهدى القوم الظالمين اين هدايت هدايت عنايتى است بقول
علماى اخلاق يعنى دست عنايت خدا بر سر اين خانه ها نيست . دست عنايت
خدا بر سر اين انسانها نيست . يعنى رحمت و فضل خدا در اين خانه ها
حكمفرما نيست . يعنى بركت در اين خانه ها نيست . ملائكه در اين خانه ها
رفت و آمد ندارند. شيطان ، بى بركتى ، ظلمت و غم و غصه ، دلهره ،
اضطراب خاطر، نگرانى در اين خانه ها حكمفرماست . لذا اگر سعادت مى
خواهيد اگر بركت در خانه مى خواهيد بايد خانه هاى شما مبراى از گناه
باشد. بايد نماز در خانه هاى شما زنده شود. در اسلام زياد سفارش شده
است كه نوافل را در خانه بخوانيد اما واجب را در مسجد و بجماعت
بخوانيد.
نگذاريد در خانه هايتان هيچ نماز نباشد. نوافل در خانه و واجبات در
مسجد. و حتى مى فرمايد: مواظب باشيد مثل يهوديها نباشيد، مثل نصارى
نباشيد كه يك عبادت خرافى هم كه مى كنند به كليسا مى روند. خانه هايتان
محل عبادت باشد. در آنها قرآن ، دعا، ياد خدا، الفت ، محبت ، خدمت به
يكديگر باشد.
خدمت در منزل
بهترين عبادتها در اسلام اين است كه زن خدمت كند به شوهر يا
شوهر خدمت كند به همسرش . شما مى دانيد شهادت در راه خدا بزرگترين
فضيلت است . در روايات مى خوانيم آن خانمى كه خدمتگزار شوهرش باشد،
غذائى بپزد، ظرفى بشويد، سفره اى پهن كند، سفره اى بردارد پروردگار
عالم ثواب يك شهيد را در نامه اعمالش مى نويسد. و در روايات مى خوانيم
اگر يك آقائى خدمت كند در خانه تا خانمش كمتر زحمت بكشد يا در خارج
خانه زحمت بكشد تا زن و بچه اش در رفاه و آسايش باشند ثواب يك شهيد در
نامه اعمالش مى نويسند.
الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل الله(50)
بالاترين خدمت ، بالاترين عبادت خدمت كردن در خانه است و اگر مى خواهيد
بركت در خانه شما باشد، فضل و رحمت خدا در خانه هاى شما باشد، ملائكه
رفت و آمد در خانه شما داشته باشند و بالاتر از اين اگر مى خواهيد يك
نسل مباركى تحويل جامعه بدهيد و اگر مى خواهيد عمر شما بابركت باشد،
زندگى شما بابركت باشد مواظب باشيد رابطه شما با خدا در خانه محكم
باشد. و از چيزهائى كه رابطه با خدا را خيلى محكم مى كند الفت بين زن و
شوهر است . خوشا به حال آن مردهائى كه زنهايشان از آنها راضيند و خوشا
به حال آن زنهائى كه شوهرانشان از دست آنها راضيند. وقتى چنين باشد خدا
از دست اينها راضى است . اما بدا به حال آن مردى كه زنش از دست او راضى
نباشد و بدتر از آن واى بر آن زنى كه شوهر از او راضى نباشد حتما جهنمى
است . ديگربركت خدا در آن منزل نيست . ديگر فضل خدا، نسل مبارك ، عمر
مبارك در آن خانه نيست .
تاءثير مال حرام
به شما بگويم اگر غذاى حرام در خانه آمد، اگر خورد و خوراك شما
از راه ربا، از راه رشوه ، از راه مال مردم و بالاخره مال حرام شد
بدانيد در اين خانه ملائكه نيست كه نيست بلكه جاى آتش است . يعنى
ملائكه آسمانها مى بينند كه اين خانه آتش گرفته است . چنانچه از نظر
قرآن ملائكه آسمانها مى بينند كه اين زن ، اين بچه هاى بى گناه آتش مى
خورند.
الذين ياءكلون اموال اليتامى ظلما انما ياءكلون فى بطونهم نارا و
سيصلون سعيرا(51)
يتيم از باب مصداق است . يعنى قرآن يك مصداق بزرگ را آورده است . لذا
معناى آيه اين است : آن كسانى كه مال حرام بخورند آتش خورده اند.
امام صادق (عليه السلام ) در ذيل همين آيه مى فرمايد: آن كسانى كه خمس
ندهند و مالى كه خمس در آن هست بخورند و آن كسانى كه زكات ندهند و
مال زكات نداده را بخورند يعنى آن كسانى كه مالى كه از راه رشوه ، ربا،
تقلب ، حقه بازى و از راه حرام به دست آورده مى خورند قرآن فرموده خيال
نكنيد اينها غذا مى خورند. خير. اينها آتش مى خورند:
انما
ياءكلون فى بطونهم نارا و سيصلون سعيرا چه كسى مى بيند؟ آن كه
چشم داشته باشد و اگر راستى آن كه چشم بصيرت دارد نگاه بكند به آن خانه
اى كه در آن خانه خمس داده نمى شود سفره انداخته مى شود مى بيند آتش
برافروخته است . زن آتش مى خورد، بچه ها آتش مى خورند چه وقت خودش مى
بيند؟
فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد(52)
گوشت و پلوئى كه در سفره دنيا بوده در قيامت آتش جهنم است . در جهنم
همين سفره پهن است و مال حرامى را كه خورده است مى خورد. و بدا به حال
زن و بچه اش . اين بچه ها بعيد است كه بتوانند سعادتمند بشوند. اما
بالاخره اين سفره همه اش از اين آقائى است كه مال حرام به آنها داده
است . در روز قيامت هم همين زن و بچه دشمن او هستند. جلويش را مى گيرند
و مى گويند بى انصاف ! براى چه به ما آتش دادى ؟ خانم باز خواست مى كند
چرا خمس ندادى ؟ چرا مال حرام را به من خوراندى ؟ تو بايد به من مال
حلال مى دادى . بچه ها جلوى او را مى گيرند چرا به ما آتش دادى ما حال
عبادت نداشتيم و رو به گناه رفتيم . تو با اين اموال حرامى كه به ما
دادى جلوى سعادت ما را گرفتى .
در روايات داريم كه يكى از كسانى كه روز قيامت خيلى بدبخت است آن كسى
است كه شبانه روز زحمت كشيد براى زن و بچه اش اما در روز قيامت همين زن
و بچه دشمن او هستند با او دشمنى مى كنند نفرينش مى كنند. مى گويند
خدايا از او بازخواست كن پول خمس نداده را داد ما خورديم اين مال حرام
به ما داد خورديم و ما را قسى القلب كرد خدايا تو از او بازخواست كن .
بدبختى و وزر و وبالش يكطرف ، نفرين زن و بچه اش هم يكطرف .
و
قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا(53)
اين آيه مى فرمايد: يك دسته اى هستند كه يك عبادات خوبى دارند: نماز
خواندند، روزه گرفتند، حج رفتند، زيارت رفتند، كربلا رفتند، جلسه امام
حسين (عليه السلام ) كه فضيلتش از همه اينها بالاتر است رفتند، گريه
كردند، عزا دارى كردند امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: والله اين
عبادات باندازه اى درخشندگى دارد مثل لباس سفيد اينها مى آيند محشر،
اما مال حرام خوردند، مال ديگران را خوردند، تمام عملشان را مى گيرند و
به طلبكارها مى دهند. وقتى خودش دست خالى ماند مسخره اش مى كنند. مى
گويند: اين كسى است كه اعمالش را زن و بچه اش خوردند. يعنى از راه حرام
به دست آورد، زن و بچه اش در رفاه و آسايش خوردند و حالا بايد بازخواست
بدهد. و بازخواستش اين است كه اعمالش را بايد بدهد و بدون عمل به جهنم
برود. قرآن مى فرمايد:
وقدمنا الى ما عملوا يك اعمال خوبى را مى آورند محشر
فجعلناه هباء منثورا تمام اعمال از او گرفته مى شود. حق الناس
مشكل است . و مواظب باشيد و بدانيد اگر در خانه شما حرام آمد ديگر رحمت
خدا مى رود، بركت مى رود، الفت مى رود. و بالاخره همان بچه اى كه برايش
خيلى دل مى سوزاندى در روز قيامت به تو نفرين مى كند و تو را جهنمى مى
كند.
جلسه هفتم
فصل سوم
تجسم اعمال
در جلسه قبل گفتيم اختلاف در اسلام خيلى مبغوض و الفت ، محبت ،
اتحاد و برادرى در اسلام خيلى مقدس است .
قرآن شريف مى فرمايد: يكى از صفات بارز اهل جهنم اين است كه وقتى به
يكديگر مى رسند يكديگر را لعن مى كنند، به يكديگر بد مى گويند و تقصير
را گردن يكديگر مى گذارند.
او مى گويد: تو مرا جهنمى كردى . ديگرى مى گويد: تو مرا جهنمى كردى .
او مى گويد: خدايا بازخواست مرا از او بكن .
ديگرى هم مى گويد: خدايا بازخواست مرا از او بكن كه مرا جهنمى كرد.
خطاب غضب آلود خدا به هر دوى آنها مى رسد كه عذاب براى هر دو است و دو
برابر است . يكى براى اين كه در دنيا به برادر مؤ منت بد گفتى و ديگر
براى اين كه واداشتى به تو بد بگويد.
قرآن شريف مى فرمايد:
كلما
دخلت امة لعنت اختها حتى اذا اداركوا فيها جميعا قالت اخريهم لاوليهم
ربنا هؤ لاء اضلونا فاتهم عذابا ضعفا من النار قال لكل ضعف ولكن
لاتعلمون(54)
يعنى صفت اهل جهنم اين است كه با هم اختلاف دارند به يكديگر بد مى
گويند و حاضر نيستند خود را مقصر بدانند.
و اگر در اين جا تجسم اعمال را مطرح كنيد معنايش اين گونه مى شود كه آن
زن و شوهرى كه در خانه با هم اختلاف داشته باشند و حاضر نباشند تقصير
را بپذيرند شوهر مى گويد: تو مرا بدبخت كردى ؛ زن مى گويد: تو مرا
بدبخت كردى ؛ شوهر مى گويد: بد شدن اولاد تقصير تو است .
اگر در خانه اى بدگوئى باشد العياذ بالله فحش و فحشكارى باشد، پرخاشگرى
و زبان درازى باشد او به او بد بگويد او در مقابل ديگرى پرخاشگرى كند،
اين خانه بحساب ظاهر خانه است اما به قانون تجسم اعمال جهنم است كه
روزى كه پرده ها عقب برود معلوم مى شود.
به شما زن و مرد بگويم دنيا و آخرت يك سكه دو رو است : ظاهر، دنياست و
باطن همين دنيا آخرت است . آنچه در اين دنيا واقع مى شود واقعيتش ،
حقيقتش در آخرت ظهور و بروز مى كند. اگر آتش جهنم است و نقمتهايش
اعمال خود ماست .
ذلك
بما قدمت ايديكم(55)
و اگر هم نعمتهاى بهشت است و حور و قصور، اعمال ماست .
كلوا
واشربوا هنيئا بما اسلفتم فى الايام الخالية(56)
در بهشت خطاب مى شود: اى روزه دارها! اين نعمتهائى است كه شما در ماه
مبارك رمضان فرستاديد. بخوريد بياشاميد نوش جانتان ، اينها چيزهائى است
كه از دنيا تهيه شده است .
اگر در خانه شما اختلاف باشد بحسب ظاهر يك زن و شوهر با هم اختلاف
دارند، يك خواهر و برادر به هم فحش مى دهند، العياذ بالله يك زن ،
پرخاشگر در مقابل شوهر است ، يك شوهر به زنش فحش مى دهد، ظاهرش اين است
اما باطنش همان جهنم است . همان پرخاشگريهاى او عود مى كند. آن زبان
درازيهاى خانم در دنيا آن جا دوباره عود مى كند. همان فحشهاى شوهر به
همسرش آن جا عود مى كند. و همان عصبانيت آقا براى بچه ها آن جا عود مى
كند.
اين آيه
كما
دخلت امة ... مى خواهد قانون تجسم عمل را بگويد كه اگر در خانه
شما اختلاف باشد در جهنم هم با هم اختلاف داريد. اگر در خانه شما فحش
باشد، لعن باشد، پرخاشگرى باشد العياذ بالله كتك كارى باشد همان جا كتك
كارى است . همديگر را مى زنيد به يكديگر فحش مى دهيد به يكديگر لعن
مى كنيد هرچه اين جا بكاريم آن جا برداشت مى كنيم . اگر در خانه اخم
است ، ترشروئى است ، محيط خانه سرد است تجسم عملش اين است كه آن جا
جهنم است و محيطش گرم است . اين جا سوختن و ساختن است آن جا هم در آتش
جهنم سوختن و ساختن است .
بعكس اينها قرآن شريف در مورد بهشتى ها مى فرمايد:
على
سرر موضونة متكئين عليها متقابلين(57)
در مقابل يكديگر نشسته اند اما بانشاط و لذت مى برند
لايسمعون فيها لغوا ولا تاءثيما الا قيلا سلاما(58).
اهل بهشت حرف بيهوده ندارند؛ فحش ندارند. او مى گويد: آفرين بر تو. آن
هم مى گويد: آفرين بر تو. او مى گويد: تشكر مى كنم خود را بهشتى كردى
مرا بهشتى كردى . آن هم مى گويد: تشكر مى كنم كه مرا بهشتى كردى و خود
را هم بهشتى كردى . اين صفت اهل بهشت است قانون تجسم عمل به ما مى گويد
اگر محبت و الفت در خانه اى حكمفرما باشد مرد از خانمش تشكر كند بگويد
آفرين با اين غذائى كه پختى تشكر مى كنم آن هم تبسم كند بگويد آفرين بر
تو كه اين غذا را آوردى اگر زن و شوهرى به هم بگويند اگر محيط خانه ما
گرم است اخلاق تو است آفرين بر تو او هم بگويد اگر محيط خانه ما گرم
است به خاطر تو است آفرين بر تو اگر چيزى جلو آمد خانم عذر خواهى كند
كه من مقصرم و مرد عذر خواهى كند كه من مقصرم اين تجسم عملش اين است كه
در بهشت هم در مقابل يكديگر مى نشينند و مى خورند و نشاط دارند و لذت
مى برند و او به او مى گويد آفرين بر تو او به او مى گويد آفرين بر تو.
يك كارى بكنيد كه كارهاى شما براى شما نعمتهاى بهشتى شود.
تفاهم در خانه
در خانه به يكديگر آفرين بگوئيد، تقصيرپذير باشيد، مخصوصا به
آقايان محترم كه زير بار نمى روند بگويم . تقاضا دارم كه اگر يك وقت
عصبانى شديد، كه نبايد بشويد، اگر بد گفتى ، كه نبايد بگوئى ، وقتى
غضبت برطرف شد فورا عذرخواهى كن ؛ فورا تقصير را به گردن بگير؛ زير بار
برو. اين زير بار رفتن يك خود سازى است . خانه بايد براى ما مكتب باشد.
بهترين مكتبها، بهترين كتابهاى اخلاقى ، بهترين معلمهاى اخلاق براى زن
و مرد، مخصوصا براى خانمها، خانه است . اگر خداى ناكرده آقا بدى كرد و
زير بار نرفت عذر خواهى كند. تقاضا دارم از خانمها فورا عذرخواهى كنيد؛
قهر نكنيد؛ فخر نداشته باشيد؛ اخم نكنيد؛ بى نشاط نباشيد. قهر از
جهنميهاست نه بهشتيها بى نشاطى و ترشروئى و اخم كردن از اهل جهنم است .
و اگر مى خواهى بهشتى باشى خانه ات بايد بانشاط باشد. اگر يكى از زن و
شوهر زير بار نرفت و عذرخواهى نكرد تو تقصير را به گردن بگير و
عذرخواهى كن . نگو تقصير تو است بگو تقصير من است . بالاخره در نزاعها
هم همين طور است كه اگر يك طرف كوتاه بيايد نزاع تمام مى شود. اگر مى
بينى نزاع تمام نمى شود براى اين است كه كوتاه نمى آئيم ؛ يا هر دو يا
يك نفر و اگر بهشت مى خواهى كوتاه بيا. اگر نشاط و آن تختهاى زبر جد و
در مقابل يكديگر نشستن و بالاخره آن نعمتهاى عجيب بهشتى را مى خواهى
كوتاه بيا. اگر اختلافى آمد فورا اين اختلاف را رفع كن . مواظب باش اين
اختلاف در خانه نماند. حتى يك ساعت در خانه نماند. مرد بايد مردانگى
داشته باشد. زن بايد خانم باشد. و قرآن مى گويد: زن وقتى خانم است كه
در مقابل شوهر ولو شوهر تقصيركار، متواضع باشد قرآن مى گويد زن شايسته
اين است :
فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله(59)
زن شايسته دو صفت دارد: يكى متواضع است در مقابل شوهر ولو شوهر تقصير
داشته باشد و ديگر اين كه عفت دارد چه در خلوت چه در جلوت چه در مقابل
شوهر چه در غياب او. بدحجاب نيست ولو پيش خويشان شوهرش ، پيش نامحرم ،
ولو پيش برادر شوهرش ، عفت دارد. و همان جا هم كه شوهرش نيست بدحجاب
نيست . بلكه خوب حجاب است . در كوچه بدحجاب نيست . در خانه و مدرسه هم
بدحجاب نيست . به اين مى گويند زن شايسته .
مرادم آن جمله اول بود كه قرآن شريف مى گويد: خانم شايسته آن است كه
كوتاه بيايد، زير بار برود اگر يك اختلافى آمد. بعضى اوقات مى آيد.
اختلاف در خانه يك امر طبيعى است . بعضى اوقات مى آيد. مرد مى خواهد،
خانم مى خواهد كه در خانه اش اصلا اختلاف نباشد. مسلمان واقعى مى خواهد
كه در خانه اش اختلاف نباشد. اما آن كه قرآن مى گويد اين است كه اگر
اختلاف آمد هر دو يا يك نفرتان مخصوصا خانم كوتاه بيايد؛ زير بار برود؛
ساكت شود تا آتش اختلاف خاموش شود. اين دامن زدن به آتش ، بنزين ريختن
روى آتش و در حقيقت برافروختن آتش جهنم است .
يا
ايها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودها الناس والحجارة(60)
اى كسانى كه ايمان داريد بترسيد از آتش جهنم ؛ خود را از آتش جهنم نجات
بدهيد آن آتشى كه آتش گيره اش خود شما صفات رذيله اى است كه در دل
شماست .
قرآن شريف مى فرمايد: در خانه اختلاف نداشته باشيد. زيرا ابهت و شخصيت
شما را مى برد. و اگر خداى ناكرده زن در مقابل شوهر و شوهر در مقابل زن
رويشان به هم باز شد ديگر ابهت و شخصيت پيش يكديگر ندارند. و بدا به
حال آن مردى كه در خانه ابهت و شخصيت نداشته باشد. بدا به حال آن خانمى
كه حكومت بر دل شوهر نداشته باشد. بدا به حال آن خانه اى كه در آن نشاط
نباشد. مادر دل مرده كه نمى تواند يك دختر بانشاط، يك پسر ب نشاط تحويل
جامعه دهد. مرد دل مرده و بى نشاط كه نمى تواند براى دنيا، براى آخرت ،
براى ديگران فعال باشد. بقول مردم دست شكسته به كار مى رود اما دل
شكسته ، دل بى نشاط به كار نمى رود.
موسى بن جعفر(عليه السلام ) در يك روايتى مى فرمايد:
اياك
والضجر والكسل فانهما يمنعان حظك من الدنيا والاخرة(61)
مى فرمايد: مواظب باش كسل نباشى ، فعال باش ، مواظب باش تنبل نباشى .
خانم در خانه مواظب باشد تنبل نباشد. مرد مواظب باشد تنبلى بر او
حكمفرما نباشد. مواظب باشيد بى نشاط نباشيد. زيرا آن كه كسالت دارد، آن
كه بى نشاط است نه خير دنيا دارد و نه از خير آخرت بهره مند است .
معلوم است زن دلمرده نه مى تواند شوهردارى كند و نه مى تواند بچه دارى
كند و نه خانه دارى . و معلوم است كه مرد دلمرده عضو زائد جامعه است .
قرآن مى فرمايد:
ولا
تنازعوا فتفشلوا وتذهب ريحكم(62)
اختلاف باعث مى شود كه بوى شما مى رود. بوى شما مى رود يعنى چه ؟
مسلمان ابهت و شخصيت دارد. يك ميليارد مسلمان اگر با هم متحد بودند
امريكا و شوروى و همه دنيا از شخصيت آن يك ميليارد مسلمان خوابشان نمى
برد؛ چه رسد به اين كه به فكر اين باشند آنها را استثمار و نوكر خود
كنند. مردى كه زبانش ركيك باشد خيال نكند كه ضرر به خانمش مى زند. نه .
اول ضرر به خودش مى زند. براى اين كه آن كسى كه زبانش ركيك است اول
كارى كه مى كند ضرر به شخصيت خودش مى زند؛ شخصيت خودش را لكه در مى
كند؛ خيال نكند خانم اگر پرخاشگر شد دلش خنك شده است ؛ براى اين كه به
شوهرش بد گفته . نه . اول ضررى كه خانم برده است اين است كه محبتش از
دل شوهر مى رود. و زنى كه حكومت بر دل شوهر نداشته باشد شوهرى كه شخصيت
در خانه نداشته باشد بدا به حال اين زن و شوهر. من تقاضا دارم از اهل
مجلس از شنوندگان عزيز راديو كه اين آيه شريفه هميشه در نظر آنان باشد.
قرآن مى فرمايد: نزاع و اختلاف باندازه اى خطرناك است نظير كسى كه لب
پرتگاهى از وادى جهنم نشسته باشد. حالا اين جا وادى جهنم ندارد شما در
دامنه كوه باشى روى يك سنگى نشسته باشى و ببينى كه دره پر از آتش شعله
ور است . نگاه كنى ببينى اين سنگ زيرش خالى است و الان مى افتد و به
قعر اين وادى آتش فرو مى افتى . قرآن مى فرمايد: اختلاف اين است .
قرآن مى فرمايد: يكى از نعمتهاى بزرگ براى بنده ها الفت است ؛ محبت است
. لذا منت مى گذارد به سر مسلمانها و مى فرمايد:
واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم
اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا وكنتم على شفا حفرة من
النار فانقذكم منها كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تهتدون(63)
يك كسى كه از بالا افتاده بود و مرده بود را به خواب ديدند و از احوالش
پرسيدند. گفت : همين مقدار به شما بگويم نه نكيرى است نه منكرى نه
فشار قبرى . من از آن بالا كه افتادم صاف رفتم وسط جهنم !
آقا! خانم ! دنيا مى گذرد. اما دو چيز نمى گذرد: يكى فداكارى و گذشت و
ايثار. اين ايثار و گذشت و فداكارى يك صفاتى است كه انسان را باندازه
اى نورانى مى كند كه وقتى وارد صف محشر مى شود مثل ماه مى درخشد. و
باندازه اى درخشندگى دارد كه صف محشر را به خود جذب مى كند. و ديگرى هم
نعمتهاى بهشتى و عذابهاى دردناك جهنم است . و الا دنيا مى گذرد.
باندازه اى اختلاف در ميان ما زياد شده است كه متجدد از متقدم بدتر،
باسواد از بى سواد بدتر، بازارى از كارمند بدتر، كارمند از بازارى
بدتر. مى بينيم كه آقا دكتر است و بالاترين تخصص را دارد، تخصصها دارد،
اخلاقش هم توى جامعه خوب است اما وقتى دل خانمش را باز كنى مى بينى يك
دريا خون از دست اين آقاى باسواد است . مى بينى خانم روشنفكر است ،
متمدن است ، فرهنگش بالاست ، با زنها بسيار سازگار است اما وقتى دل
شوهرش را باز كنى مى بينى يك ديوى دچار اين مرد شده است . از مثالهاى
جامعه نگذريد روانشناسها مى گويند: مثالهاى جامعه آئينه فكر جامعه است
. راستى اين جور است . يك مثال عوامانه اى نقل مى كنم .
مى گويند: يك آقائى روى منبر مى گفت كه آن كسى كه از زنش راضى نيست
بلند شود بايستد. همه بلند شدند جز يك نفر. اين خيلى خوشحال شد. گفت :
الحمد لله توى مجلس پيدا كرديم كسى كه از دست زنش راضى است . يك وقت
داد اين مرد بلند شد و گفت كه آقا! نه . خانم زده پايم را شكسته نمى
توانم بلند شوم ! وضع فعلى ما اين گونه است ! يك نفر پيدا نمى شود كه
از ناحيه همسرش صد در صد راضى باشد. يك خانم پيدا نمى شود كه صد در صد
از ناحيه شوهرش راضى باشد.
در روايات داريم اگر بين دو مسلمان اختلاف شد بين يك زن و شوهر اختلاف
شد واجب است ، لازم است همان روز اول با هم آشتى كنند. و رسم اين است
كه از بزرگتر عذرخواهى كند. يعنى خانم عذرخواهى كند ولو آقا تقصير
داشته باشد. بعد روايت مى فرمايد: اگر روز اول نرفتند روز دوم . اگر
كوچكتر رفت كه رفت و الا بزرگتر برود و با هم آشتى كنند. ديگر كينه با
هم نداشته باشند ولو العياذ بالله اشتباه بزرگى كردند و زخم زبان زدند
اما ديگر كينه نداشته باشند. صاف ، باحقيقت و با گذشت باشند. فراموش
كنند آنچه گذشته است و اگر روز دوم نرفتند روز سوم حتما واجب است اين
كار را بكنند. اگر روز سوم با هم آشتى نكردند كينه يكديگر در دلشان است
، در اين روايات كه بيش از ده تاى آن را مرحوم كلينى نقل مى كند و
علامه مجلسى رضوان الله عليه بيش از سى روايت نقل مى كند، ائمه طاهرين
فرمودند اين دو از ربقه اسلام بيرون مى روند. اگر ما به فكر دنيايمان
نيستيم به فكر اولادمان نيستيم لااقل به فكر اين روايتها باشيم . به
فكر اسلاممان باشيم . اين اختلافها كنار برود. چرا اين قدر با هم
اختلاف داريم ؟ آقا!اگر از نظر مادى برايت سخت است خانم بيچاره در منزل
چى ؟ خانم ! اگر شوهر نمى تواند آن جور كه تو مى خواهى برسد اختلاف
چرا؟ پرخاشگرى چرا؟ خودت را بجاى او بگذار ببين مى تواند اين طلا را
بخرد يا نه ؟ مى تواند اين لباس را بخرد يا نه ؟ اگر نمى تواند چرا بى
نشاطى ؟ چرا قهرى ؟ چرا پرخاشگرى مى كنى ؟ چرا داد مى زنى ؟ شما را
بخدا قسم وقتى مى خواهيد به دختر جهازيه بدهيد بنشينيد با هم مشورت
كنيد، فكر كنيد، با تسلط بر اعصاب بگوئيد كه بايد چه كرد. نه اين كه او
به او پرخاشگرى كند و بالاخره يك جهازيه اى بزور درست بشود كه مبارك
نيست .
جلسه هشتم
فصل سوم
عادى شدن گناه
از چيزهائى كه موجب مى شود عنايت خدا از شخص ، از خانه برداشته
شود گناه در خانه است . گناه اقسامى دارد بيك اعتبار: به گناه كبيره و
صغيره تقسيم مى شود كه فعلا مورد بحث من نيست . و باعتبار ديگر به گناه
مدوام و غير مداوم تقسيم مى شود. گاهى يك گناهى از انسان سر مى زند
نظير اين كه العياذ بالله دروغى مى گويد. اين كار بدى است . بايد توبه
كند. بايد جبران كند. ولى يكدفعه گناه مدوام است . يعنى هر روز دروغ مى
گويد؛ هر روز غيبت مى كند؛ هر روز شايعه پراكنى مى كند؛ هر روز ظلم مى
كند. اين گناه مداوم خطر دارد خطرش باندازه اى است كه قرآن مى فرمايد:
ثم
كان عاقبة الذين اساؤ ا السؤ ى ان كذبوا بايات الله وكانوا بها يستهزؤ
ن(64)
افرادى كه گناه مداوم دارند اينها متوجه باشند كه دست از همه چيز برمى
دارند و كارشان به اين جا مى كشد كه ديگر منبر و محراب و روحانيت را
خرافه حساب مى كنند، تكذيب مى كنند.
امام صادق (عليه السلام ) هم در روايات فراوانى مى فرمايد كه اگر كسى
گناه كرد يك نقطه سياهى در دلش پيدا مى شود. اگر توبه كرد آن نقطه سياه
پاك مى شود. و اما اگر توبه نكرد و گناه دوم آمد آن نقطه سياه زياد مى
شود. وسياهى گناه مداوم كم كم همه دلش را مى گيرد و ديگر رستگار نمى
شود.(65)
لذا اولا از همه شما تقاضا دارم گناه در زندگى شما نباشد. و اگر گناه
آمد فورا جبران كنيد؛ فورا تدارك كنيد. گناه مداوم در زندگى شما نباشد.
يك تقسيم ديگرى هم در گناه هست و آن اين است كه گناه گاهى ابهتش در دل
هست مثل اين كه يك نگاه شهوت آميز به نامحرم مى كند يك تلاطم درونى
برايش ايجاد مى شود. يك غيبتى يك دروغى مى گويد اما فورا تلاطم درونى
پيدا مى كند. همين ابهت گناه در دلش هست . اما گاهى ابهت گناه از دل او
مى رود. و گناه مداوم از اين نوع است كه ابهت گناه را از دل مى برد. و
اگر ابهت گناه از دل رفت از گناه مداوم بدتر است . زيرا در گناه مداوم
ممكن است موفق به توبه بشود اما اگر ابهت گناه از دل رفت ديگر موفق به
توبه شدن كار بسيار مشكلى است .
بدحجابى ، اشاعه فحشاء
توضيح اين كه يكدفعه خانمى يك بدحجابى در عروسى داشت اما خود
متوجه است كه اين بدحجابى كار بدى است وقتى هم كه عروسى تمام مى شود
توبه مى كند. گريه مى كند، تلاطم درونى پيدا مى كند. اما يكوقت اين
بدحجابى كم كم برايش عادت مى شود و كارش مى رسد به اين جا كه با فرضى
كه عفت دارد، بى عفت نيست ؛ با فرضى كه از لفظ زنا ناراحت مى شود، بدش
مى آيد، اگر بشنود كسى چنين كرده او را سرزنش مى كند ناراحت مى شود كه
اين كار زشت را كرده است ، اما همين خانم كار بالاتر از زنا مى كند.
يعنى خانم - العياذ بالله - روباز، زينت كرده ، با پيراهن آستين كوتاه
و جوراب بدن نما مى آيد در مغازه و با صاحب مغازه مى گويد و مى خندد.
اين از آن زنا بدتر است . بدتر بودنش هم از نظر قرآن براى اين است كه
اشاعه فحشاء كرده و اشاعه فحشاء از فحشاء گناهش بزرگتر است .
ان
الذين يحبون ان تشيع الفاحشة فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم فى الدنيا و
الاخرة(66)
آن كسانى كه اشاعه فحشاء مى كنند، دوست دارند اشاعه فحشاء بشود، مثل
اين كه جوانى دوست دارد به زن نامحرم نگاه بكند، كاسب با زن نامحرم
شوخى كند و او هم شوخى كند، يا العياذ بالله در روى يكديگر بخندند،
قرآن مى گويد: اين دوستى اشاعه فحشاء دو تا عذاب دارد يكى در دنيا دست
و پاگيرش مى شود، به مكافاتش مى رسد، يكى هم در آخرت بايد جهنم برود.
اشاعه فحشاء از خود گناه خيلى بزرگتر است با آن كه زنا دادن ، زنا كردن
گناهش خيلى بزرگ است باندازه اى بزرگ است كه قرآن مى فرمايد:
ومن
يفعل ذلك يلق اثاما(67)
آن كسانى كه زنا مى دهند يا زنا مى كنند اينها بايد جهنم بروند؛ هميشه
هم توى جهنم باشند و در جهنم هم سرافكنده و خوارند. در روايات مى
خوانيم آن كه زنا بدهد يا زنا كند عورتين او در جهنم باندازه اى بوى
گند مى دهد كه جهنميها را آزرده مى كند. اما بالاتر از زنا دادن بالاتر
از زنا كردن اشاعه فحشاء است . يعنى خانم روباز، زينت كرده ، با جوراب
بدن نما، جلف ، با پيراهن آستين كوتاه مى آيد در بين نامحرم ، مى آيد
در خيابان و اين كار زشت را ياد ديگران مى دهد. مى آيد در مغازه ، صاحب
مغازه لاابالى بجاى اين كه اخم كند، بجاى اين كه او را طردش كند با او
مى گويد و مى خندد. قرآن مى گويد: اين اشاعه فحشاء از آن گناه بالاتر
است . لذا بعضى اوقات مى بينم خانم مقدس است عفيف است اما ابهت گناه از
دلش رفته يعنى رونگرفتن برايش يك امر عادى شده است . در مقابل نامحرم
آمدن برايش يك امر عادى شده است . پيش برادر شوهر نشستن و گفتن و
خنديدن و روباز بودن و زينت به او نشان دادن حتى بازويش ، ساق پايش را
به او نشان دادن برايش يك امر عادى شده است . و خطر اين جاست . لذا كسى
كه گناه مى كند بايد توبه كند؛بايد جبران كند. اما واى به وقتى كه ابهت
گناه از دل بيرون برود. والان از خانمها تقاضا دارم ، از شوهرانشان
تقاضا دارم ، از زن و مرد تقاضا دارم با توجه به تابستان خانمها مواظب
بيرون آمدنشان باشند؛ اين جورابهاى بدن نما را نپوشند.
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به اصبغ بن نباته مى فرمايد: يك وقتى بر
امت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) بيايد كه زنها با جوراب بدن
نما مى آيند توى كوچه ؛ با لباس بدن نما مى آيند توى كوچه .
كاسيات عاريات بعد مى فرمايد: آن زمان ، زمان فتنه است . و اين
زنها جهنم مى روند و مخلد در جهنمند و هميشه بايد در جهنم باشند. كه
اين معناى هميشه يعنى چندين هزار سال بايد در جهنم باشند. مواظب باشيد
دو جفت جورابه كنيد كه خداى ناكرده پاها پيدا نباشد. مواظب باشيد اگر
پيراهن آستين كوتاه داريد وقتى مى خواهيد بيائيد بيرون يا عوضش كنيد
اگر عوض نمى كنيد آستين بپوشيد. مواظب باشيد در وقتى كه مى خواهيد چيزى
از كاسب بگيريد يا پول به او بدهيد بسيار عفيفانه باشد و تقاضاى بالاتر
اين كه از خانمها از آقايان وقتى برخورد به يكديگر كرديد قاطعانه
برخورد كنيد.
يكى از صفات بارز خانم با شخصيت آن است كه متكبر باشد در مقابل نامحرم
. يكى از علائم زن مؤ منه آن است كه در مقابل نامحرم قاطعانه برخورد
كند. تبسم كردن ، شوخى كردن غلط است .
مرحوم ثقة الاسلام كلينى رضوان الله عليه در كافى روايتى نقل مى كند كه
اين روايت كمر شكن است : امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: اگر يك
زنى با يك مرد نامحرمى يك شوخى شوت انگيز كند براى آن شوخى باد صد سال
جهنم باشد.
كاسب ها مواظب باشند چه مى گويند! مواظب باشند پولى كه از اين راه
تحصيل شود اگر خداى ناكرده در خانه مصرف شود اين خانه بى بركت است اين
پول بى بركت است .
توجيه گناه
تقسيم ديگر گناه اين است كه انسان يكدفعه گناه مى كند و اقرار
دارد گناه كرده است . اما يكدفعه گناه مى كند و براى گناهش توجيه مى
كند. بالاترين خطر اين جاست . مثل اين كه تمدن را، روشنفكرى را به اين
بداند كه قرص صورتش باز باشد. روشنفكرى را به اين بداند كه جوراب بدن
نما بپوشد. روشنفكرى را به اين بداند كه تماس با زن و بالاخره شوخى و
گفت و شنود با زن داشته باشد. العياذ بالله ، غيبت كند، غيبت انقلابى ،
غيبت حزب اللهى ، يعنى توجيه كند غيبت خود را؛ تهمت بزند اما اين تهمت
را انقلابى حساب كند نه گناه ، بلكه بگويد ثواب هم دارد شايعه پراكنى
كند بعنوان سياست ، اين كه من بايد سياسى باشم ، من بايد وارد اوضاع
شوم بعد شايعه پراكنى كند و توجيه كند كه اين سياست است . غيبت كند،
تهمت بزند، شايعه پراكنى كند بعنوان سياست ، بعنوان انقلاب . خطر است و
اين خطرش از همه چيز بالاتر است ؛ از همه چيز بيشتر است . لذا تقاضا
دارم گناه در زندگى شما نباشد اصلا و ابدا چه گناه كوچك چه گناه بزرگ .
زيرا گناه موجب سقوط مى شود. تقاضاى بالاتر اين كه مواظب باشيد اگر
گناه مى كنيد ابهت گناه از دل شما نرود؛ در سرازيرى گناه واقع نشويد.
زيرا خطرناك است . و تقاضاى بالاتر اين كه اگر گناه مى كنيد اگر ابهت
گناه از دل رفت اما ديگر توجيه در گناه نكنيد. زيرا توجيه گناه خيلى
خطر دارد و نمى گذارد انسان توبه كند و يا مورد شفاعت اهل بيت واقع شود
اين مقدمه بحث .