117- باب استحباب سكوت، مگر در امور خير
1- امام رضا (ع) فرمود: دانش، سكوت، و بردبارى از نشانههاى دانايى است. همانا سكوت يكى از درهاى حكمت است، محققا سكوت محبّت مىآورد و راهنماى هر امر خيرى است.
2- امام رضا (ع) فرمود: سكوت و بردبارى از علايم دانايى است.
3- ابو حمزه گويد: از امام باقر (ع) شنيدم كه مىفرمود: همانا پيروان ما بىزبانند. (كم گوى گزيده گو هستند)
4- امام صادق (ع) فرمود: كه پيغمبر (ص) به مردى كه خدمتش آمده بود فرمود: نمىخواهى ترا به امرى راهنمايى كنم كه خدا به وسيله آن ترا به بهشت برد، عرض كرد چرا، يا رسول اللّه، حضرت فرمود: از آنچه كه خدا به تو عطا فرموده بده، گفت: اگر خودم از آن كه به او دهم نيازمندتر باشم چه كنم؟ فرمود:
ستمديده را يارى كن، گفت: اگر خودم ناتوانتر از او باشم چه كنم؟ فرمود:
كارى براى نادان بكن. يعنى او را راهنمايى كن. گفت اگر خودم نادانتر از او بودم چه كنم؟ فرمود: زبانت را جز از خير خاموش دار، آيا شادمان نيستى كه يكى از اين خصلتها را داشته باشى كه ترا به بهشت ببرد.
5- امام صادق (ع) فرمود: لقمان حكيم به پسرش گفت: پسر جان اگر گمان مىكنى كه سخن گفتن نقره است، بدان كه خاموشى طلاست.
6- وشّاء گويد: از امام رضا (ع) شنيدم كه مىفرمود: هر گاه مردى از بنى اسرائيل مىخواست عبادت نمايد. ده سال قبل از آن سكوت اختيار مىكرد.
(يعنى سخن بيهوده نمىگفت)
7- امام صادق (ع) در نصايحش به ياران خود فرمود: از اين كه زبانتان به ذكر سخن دروغ و ناحق و بهتان، و گناه و دشمنى مشغول باشد بپرهيزيد. زيرا اگر زبانتان را از آنچه كه خدا زشت دانسته و نهى فرموده است نگه داريد، اين كار برايتان بهتر خواهد بود از اين كه زبانتان به ذكر سخنان زشت مشغول باشد، چون چيرگى زبان به پليديهايى كه خدا نهى كرده است دليل پستى شخص در نزد خدا و دشمنى با پروردگار است، و هم چنين نوعى كرى و كورى است كه خداوند در روز قيامت نصيبش گرداند.
8- در حديث مرفوعهاى. پيغمبر (ص) فرمود: زبانت را نگهدار، زيرا نگهدارى زبان صدقهاى است كه به خود بخشيدهاى، سپس فرمود: هيچ بندهاى حقيقت ايمان را نمىشناسد، تا اين كه زبانش را حفظ كند (يعنى آنچه را كه سود دنيا و آخرت دارد بگويد و زبان را از بقيه باز دارد.
9- امام صادق (ع) فرمود: بنده مؤمن تا زمانى كه خاموش است از نيكوكاران نوشته مىشود، و چون لب به سخن گشايد، نيكوكار يا بدكار نوشته شود (- يعنى نيكى و بدى او بسته به كلامش است-)
10- امام صادق (ع) فرمود: سخن گفتن در راه حقّ بهتر است از سكوت بر باطل.
11- امام صادق (ع) فرمود: سكوت گنجى وسيع است كه براى بردبار زينت، و براى نادان پرده و پوشش است.
12- امام صادق (ع) فرمود: با هيچ چيز همانند سكوت، و رفتن به زيارت خانه خدا نمىتوان خدا را عبادت كرد.
13- در حديث مرفوعهاى پيغمبر (ص) فرمود: زمانى براى مردم پيش مىآيد، كه در آن زمان سلامتى داراى ده جزء است، نه جزء آن در كنارهگيرى از مردم، و جزء ديگرش در خاموشى است. و در خصال از محمد بن حسن از صفّار از عباس بن معروف نظير همين روايت نقل شده است.
14- حديث 14 مانند حديث شماره يك است از امام رضا (ع)
15- امام صادق (ع) فرمود: خواب، راحتى بدن، سخن گفتن، راحتى روح، و سكوت، راحتى براى عقل است.
16- علىّ بن حسين (ع) فرمود: گفتار نيك ثروت را زياد و روزى را افزون مىكند، و اجل را به تأخير مىاندازد، و محبت خاندان را جلب، و انسان را داخل بهشت مىكند.
17- امام صادق (ع) به نقل از اجدادش فرمود: حضرت داود (ع) به سليمان (ع) گفت: «پسرم، بر تو باد به سكوت طولانى، زيرا يك بار پشيمانى بر سكوت دراز مدت، بهتر از پشيمانى متعدّد بر گفتار زياد است، فرزندم، اگر سخن گفتن نقره است سزاوار است كه خاموشى طلا باشد.»
18- علىّ (ع) فرمود: خاموشى از اندرز دادن خيرى ندارد. چنان كه در سخن گفتن از روى نادانى بهرهاى نيست.
19- على (ع) فرمود: سكوت زياد، شكوه و بزرگى مىآورد.
20- على (ع) فرمود: هر كه گفتارش زياد شود، لغزشش بيشتر است، و هر كه لغزشش بيشتر باشد، از حياى او كاسته شود، و هر كه حيايش كم شود، پارسايىاش كاهش يابد، و هر كه پارسايىاش كم گردد، دلش مىميرد، هر كه دلش بميرد، در آتش داخل مىشود.
21- على (ع) فرمود: تا سخن نگفتهاى گفتارت گروگان توست، و چون سخن گفتى كلامت را در موضعش قرار دادى، (چه خوب يا بد) زبانت را نگهدار چنان كه طلا و سكّهات را نگاه مىدارى، اى بسا سخنى نعمتى را از تو بازگيرد.
118- باب استحباب سخن گفتن در جايى كه سكوت روا نيست
1- پيغمبر (ص) در نصيحتش به ابو ذر فرمود: اى ابا ذر! كسى كه در ميان جمعى غافل و بىخبر ياد خدا مىكند، همانند كسى است كه در ميان گروهى كه از جنگ مىگريزند به نبرد ادامه مىدهد.
اى ابا ذر، همنشين خوب بهتر از تنهايى، و تنهايى بهتر از همنشين بد است.
گفتن سخن خير بهتر از خاموشى، و خاموشى بهتر از گفتار شرّ است.
اى ابا ذر، سخنان زايد را ترك كن، و سخن به مقدارى كه نيازت را برآورد ترا بس است.
اى ابا ذر، در دروغگويى شخص همين بس كه هر چه را بشنود نقل كند.
اى ابا ذر، هيچ چيز براى حبس كردن طولانى در زندان سزاوارتر از زبان نيست.
اى ابا ذر، خدا نزد زبان هر گوينده حاضر است، پس شخص بايد از خدا پروا داشته باشد، و بداند كه چه مىگويد.
2- در احتجاج طبرسى است كه از علىّ بن حسين (ع) سؤال شد، سكوت بهتر است يا سخن گفتن، فرمود، براى هر يك از آنها آفتابى است، اگر سالم از آفت باشند سخن گفتن بهتر از خاموشى است، عرض شد يا ابن رسول اللّه چگونه است آن؟ فرمود: براى اين كه خداى عزّ و جلّ هيچ يك از پيغمبران و اوصيا را براى سكوت مبعوث نفرموده، بلكه براى سخن گفتن فرستاده است. و استحقاق بهشت با سكوت امكانپذير نيست، و دوستى خدا با سكوت ميسّر نمىشود، دورى از آتش غضب پروردگار با سكوت ممكن نيست، بلكه همه اينها با سخن گفتن و تكلّم به دست مىآيد، من نمىتوانم ماه را با خورشيد يكسان بدانم. راوى گويد:
يا ابن رسول اللّه شما برترى سكوت بر كلام را بيان فرمودى، ولى فضيلت كلام را بر سكوت توصيف نفرمودى.
119- باب وجوب نگهدارى زبان از آنچه كه گفتنش روا نيست
1- امام سجّاد (ع) فرمود: هر روز صبح زبان آدمى تمام اعضاى بدنش را زير نظر گرفته، و مىگويد: چگونه هستيد؟ شب را چگونه به صبح رسانديد؟ پاسخ مىدهند اگر تو ما را رها كنى خوب هستيم، و مىگويند، خدا را، خدا را نسبت به ما ياد بياور، سوگندش دهند و گويند ما به وسيله تو پاداش و كيفر مىبينيم.
2- ابو على جوانى گويد: امام صادق (ع) را ديدم كه انگشت بر لبهاى مباركش گذاشته و به غلامش سالم مىفرمايد: اى سالم زبانت را نگهدار تا سلامت بمانى، و مردم را بر دوش ما سوار مكن (از فضايل ما آنچه خلاف تقيّه است مگو تا بر ما نشورند)
3- شخصى به امام موسى بن جعفر (ع) عرض كرد: يا ابن رسول اللّه مرا نصيحت فرماييد، فرمود: زبانت را نگهدار تا عزيز شوى، اختيارت را به دست مردم نده، تا خوار و زبون نگردى.
4- امام صادق (ع) در مورد آيه شريفه «مگر كسانى را نديدى كه به آنها گفته شد دستهاى خود را نگه داريد.» فرمود: مراد از كُفّوا أَيْدِيَكُمْ، يعنى زبانتان را نگه داريد.
5- امام صادق (ع) به مردى كه زياد حرف مىزد، فرمود: سخن را كوچك
و خوار مىشمارى همانا خدا هيچ پيغمبرى را همراه با طلا و نقره مبعوث نفرموده بلكه آنها را با كلام به سوى مردم فرستاده، خداوند خودش را نيز به وسيله كلام و براهين و ادلّه به مردم معرفى كرده است.
6- در حديث مرفوعهاى پيغمبر (ص) فرمود: نجات مؤمن در نگه داشتن زبانش باشد.
7- ابو بصير گويد: از امام باقر (ع) شنيدم كه مىفرمود: ابو ذر رحمه الله عليه مىگفت: اى آن كه دانش مىطلبى همانا اين زبان كليد خير و شر است، پس چنان كه بر طلا و نقرهات (براى محفوظ ماندن) مهر مىزنى، بر زبانت نيز مهر بزن.
8- در حديث مرفوعه آمده است كه مردى خدمت پيغمبر (ص) آمد و عرض كرد:
يا رسول اللّه مرا نصيحتى فرما، فرمود: زبانت را نگهدار، عرض كرد: يا رسول اللّه مرا نصيحتى فرما، فرمود: زبانت را نگهدار، عرض كرد: يا رسول اللّه به من نصيحتى فرما، فرمود زبانت را نگهدار، واى بر تو، آيا مردم را بجز نتيجه گفتار زبانشان به رو در آتش اندازند؟
9- امام صادق (ع) فرمود: در حكمت آل داود است (كتاب زبور) كه بر عاقل لازم است به وضع زمانش آشنا باشد، سرگرم كار خود بوده، و زبانش را نگه دارد.
10- امام صادق (ع) فرمود: روزى نيست جز آن كه هر عضوى از اعضاى بدن در برابر زبان فروتنى كرده و مىگويند: ترا بخدا مبادا به وسيله تو ما عذاب ببينيم.
11- امام صادق (ع) فرمود: كه پيغمبر (ص) فرموده است، اگر در چيزى نحسى و شومى باشد، آن شومى در زبان است.
12- علىّ (ع) فرمود: زبان درندهاى گزنده است اگر به خود واگذار شود مىگزد.
13- على (ع) فرمود: چون خرد به مرتبه كمال رسد گفتار كاهش مىيابد.
14- امام صادق (ع) فرمود: در حكمت آل داود (كتاب زبور) است كه براى خردمند سزاوار است سرگرم كار خود باشد، زبانش را نگه دارد، و وضع اهل زمانش را بشناسد.
15- على (ع) در وصيّت به فرزندش محمد حنفيّه فرمود: خداى عزّ و جلّ چيزى نيكوتر از سخن و زشتتر از آن نيافريده است، به سبب سخن چهرهها سياه و سفيد مىشوند، آگاه باش تا وقتى كه سخن نگفتهاى كلامت در اختيار توست، و چون سخن گفتى آن را در جايش قرار دادى، «خوب يا بد» همچنان كه طلا و نقرهات را نگاه مىدارى، زبانت را نيز نگهدار، زيرا زبان سگ گزنده است اگر آزادش گذارى مىگزد اى بسا سخنى نعمتى را بربايد. هر كه افسار گسيخته باشد به سوى زشتيها و پليديها كشيده مىشود، آنگاه از روزگار رهايى ندارد. مگر با مذمّت مردم و دشمنى با خدا.
16- على (ع) فرمود: هيچ چيزى براى اين كه مدتى دراز زندانى شود سزاوارتر از زبان نيست.
17- امام رضا (ع) از پدرش نقل كرده است كه امام صادق (ع) فرمود: نجات مؤمن در نگهدارى زبانش است، و نيز على (ع) فرمود: هر كه زبانش را نگه دارد،خداوند عيبهاى او را مىپوشاند.
18- سليمان بن مهران گويد: بر امام صادق (ع) وارد شدم، عدهاى از شيعيان در خدمتش بودند، شنيدم كه مىفرمود: اى گروه شيعيان زينت ما باشيد، و سبب ننگ ما نشويد، به مردم سخنان خوب بگوييد، زبانتان را حفظ كنيد، و آن را از گفتن سخنان زشت و بىفايده بازداريد.
19- پيغمبر (ص) فرمود: در غير ذكر خدا زياد سخن نگوييد زيرا سخن گفتن زياد در غير ذكر خدا قساوت قلب مىآورد، و دورترين مردم از خدا كسانى هستند كه قساوت قلب دارند.
20- امام صادق (ع) به يارانش فرمود: كلامى را از من بشنويد كه از پول پسانداز شده برايتان بهتر است، و آن عبارت است از اين كه هيچ كدام از شما سخنى را كه سودمند نيست نگوييد، و سخنى را كه سود دارد زيادىاش را ترك كنيد، تا اين كه براى گفتنش موقعيت مناسبى يافت شود، اى بسا گويندهاى كه با گفتار بىمورد خويشتن را به اشتباه انداخته، هيچ يك از شما نبايد با بردبار، و احمق مجادله كند، زيرا هر كه با بردبار مجادله نمايد محكوم مىشود، و هر كه با سفيه مجادله كند خوار و زبون شود، برادرانتان را در غيابشان بهتر از آنچه كه مىخواهيد آنان شما را در غياب ياد نمايند ياد كنيد، اعمالتان را مانند كسى انجام دهيد كه از پاداش كار نيك و عذاب گناهان آگاه است.
21- امام صادق (ع) از پدرانش نقل كرده است كه علىّ (ع) فرمود: سه چيز باعث نجات است 1- نگهدارى زبان، 2- گريه بر گناهان، 3- توسعه دادن زندگى اهل و عيال.
22- فضيل بن يسار گويد: امام باقر (ع) فرمود: اى فضيل، به دوستان ما سلام برسان و به آنان بگو كه من چنين مىگويم: من از آنان به هيچ چيز مثل تقوا براى خدا بىنياز نمىشوم، زبانهايتان را حفظ كنيد، دستهايتان را «از كارهاى بد» بازداريد، نماز خواندن، و صبر كردن پيشه نماييد، زيرا خداوند با صابران است.
23- امام صادق (ع) از اجدادش نقل كرده است كه پيغمبر (ص) فرمود:
بر زبان هر گوينده نگهبانى مراقب است، شخص بايد از خدا پروا داشته باشد، و بنگرد كه چه مىگويد.
24- امام صادق (ع) از جدّش نقل فرمايد: از نشانههاى كمال اسلام شخص، ترك سخن بيهوده است.
120- باب كراهت گفتار زياد در غير ذكر خدا
1- امام صادق (ع) فرمود: حضرت عيسى (ع) مىگفت در غير ذكر خدا زياد سخن نگوييد، زيرا آنان كه در غير ذكر خدا زياد سخن گويند، قساوت قلب دارند امّا خودشان نمىدانند.
2- امام صادق (ع) فرموده كه پيغمبر (ص) فرمود: هر كه گفتههاى خود را جزء اعمالش نشمارد لغزشهايش زياد شود، و عذابش فرا رسد.
3- جعفر بن ابراهيم گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: پيغمبر (ص) فرموده است: هر كه موقعيّت گفتارش را در كردار خود بنگرد، از سخنش كاسته شود، مگر در باره آنچه كه براى او سودمند باشد.
4- در نامه امام صادق (ع) به يارانش آمده است: از خدا پروا كنيد، زبانتان را نگه داريد مگر از خير و نيكى، تا اين كه فرمود: بر شما باد به سكوت مگر در آنچه كه براى آخرتتان نفعى داشته باشد، و خداوند پاداشتان دهد، و كلمه لا اله الا اللّه و سبحان اللّه را بيشتر بگوييد، خدا را زياد حمد و ثنا گفته و تضرع و زارى نماييد، و به خيرى كه نزد خداوند است و مقدار و كنهش براى كسى بجز خدا معلوم نيست رغبت نشان دهيد و با آن كلمات (اذكار ياد شده) زبانتان را از گفتار باطلى كه خدا نهى فرموده و گويندهاش اگر توبه نكرده بميرد در آتش هميشگى معذّب مىشود، نگهداريد.
5- امير المؤمنين (ع) از جايى مىگذشت؛ شخصى را ديد كه حرفهاى لغو و بيهوده مىزند؛ حضرت ايستاد، سپس فرمود: اى مرد تو براى خدا نامهاى را بر محافظانت ديكته مىكنى. آنچه كه براى تو اهميّت دارد بگو و آنچه كه مهمّ نيست رها كن.
6- على (ع) فرمود: همه نيكيها در سه خصلت جمع شده، 1- فكر كردن 2- خاموشى 3- كلام، هر انديشهاى كه در او پندآموزى نباشد بيجا و مهمل است. و هر كلامى كه در آن ياد خدا نباشد بيهوده، و هر سكوتى كه در آن انديشيدن نباشد غفلت و نادانى است. پس خوشا به حال كسى كه نگاهش عبرت، سكوتش تفكّر، و كلامش ياد خدا باشد، و بر گناهانش اشك ريزد، و مردم از شرّ او آسوده باشند.
7- جعفر بن ابراهيم گويد از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: هر كه موقعيّت گفتارش را با عقلش تميز دهد سخنش در چيزهايى كه سودى ندارد كاسته مىشود.
8- پيغمبر (ص) فرمود: از مجادله با فتنهگران بپرهيزيد زيرا هر كه گرفتار فتنه شود، پذيرش عذرش مدّت زمانى لازم دارد، هنگامى كه مدتش به سر رسيد، فتنهاش وى را در آتش مىسوزاند.
9- ابو اراكه گويد: از على (ع) شنيدم كه مىفرمود: خداوند را بندگانى است كه دلهايشان را خوف خدا شكسته است. با اين كه فصيح، و عاقل و نجيبند از سخن گفتن خوددارى مىكنند، با انجام كارهاى خوب در نزديك شدن به خدا بر هم پيشى گيرند، و كار بسيارى را كه براى خدا انجام مىدهند زياد نمىشمارند و به كار اندكى كه براى او انجام مىدهند راضى نمىشوند نفس خود را شرور مىبينند در صورتى كه زيركترين نيكانند.
10- على (ع) به نقل از پيغمبر (ص) فرمود: صاحبان سخن بر سه گونهاند رابح، سالم، شاجب. رابح كسى است كه ذكر خدا گويد، سالم كسى است كه مىگويد، خدا را دوست دارم، و اما شاجب كسى است كه به مردم دروغ گويد و آنان را مسخره كند.
11- امام صادق (ع) فرمود: از پدرم شنيدم كه مىفرمود: ترك كردن امورى كه براى شخص سودى ندارد از نشانه نيكويى اسلام اوست.
121- باب استحباب مدارا كردن با مردم
1- امام صادق (ع) فرمود كه پيغمبر (ص) فرموده است، خداوند مرا به
سازگارى با مردم دستور داد همان طور كه به انجام واجبات امر فرمود.
2- امام باقر (ع) فرمود: در تورات نوشته شده است: از جمله سخنان خدا با موسى بن عمران (ع) اين بود: اى موسى اسرار مرا در باطن خويش نهفته دار، ولى در ظاهرت مدارا كردن با دشمن خود و من را از جانب من آشكار كن، و با اظهار اسرار من در نزد مردم باعث ناسزاگويى آنان به من نشوى، و در دشنام دادن به من شريك دشمن خود و دشمن من گردى.
3- حسين بن حسن گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مىفرمود:
جبرئيل (ع) بر پيغمبر (ص) نازل شد و گفت: اى محمّد خداوند به تو سلام مىرساند، و مىگويد: با خلق من مدارا كن.
4- امام صادق (ع) فرمود: كه پيغمبر (ص) فرموده است سه خصلت است كه هر كس نداشته باشد هيچ يك از اعمالش كامل نيست، تقوايى كه وى را از نافرمانى خدا باز دارد، اخلاقى كه با آن با مردم مدار كند، حلمى كه جهالت شخصى نادان را با آن ردّ نمايد.
5- امام صادق (ع) فرمود: پيغمبر (ص) فرموده است: مدارا كردن با مردم نصف ايمان، و لطف كردن به آنها نصف زندگى است. سپس امام (ع) فرمود: با نيكان به طور پنهانى و با بدان آشكارا معاشرت داشته باشيد، و به بدان رغبت زياد نشان ندهيد كه بر شما ستم كنند، زيرا بزودى روزگارى برايتان پيش آيد كه در آن روزگار مردم متديّن رهايى ندارند مگر كسى كه وى را ابله پندارند، و خودش نيز تحمل كند كه به او نسبت ابله و بىعقلى بدهند.
6- حذيفة بن منصور گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مىفرمود: گروهى از قريش مدارا كردنشان با مردم كم شد تا از قريش رانده شدند، به خدا قسم از نظر خانوادگى عيبى نداشتند، و گروه ديگر از غير قريش سازگارىشان با مردم بهتر شد به خاندان عالى پيوستند. سپس فرمود: كسى كه دست نيكى خود را از مردم دريغ دارد، فقط دستى از آنها بازداشته، در صورتى كه مردم دستهاى زياد از او باز مىدارند. 7- امام صادق (ع) خطاب به اسحاق بن عمّار فرمود: اى اسحاق، منافق را با زبانت اصلاح كن، دوستى خويش را با مؤمن خالص گردان، و اگر فرد يهودى همنشين تو شد، حقّ همنشينى وى را نيكو بدار.
8- على (ع) در وصيت خود به فرزندش محمد حنفيّه فرمود: به همه مردم نيكى كن آن چنان كه مىخواهى به تو نيكى كنند، آنچه را كه براى خودت مىپسندى براى آنان نيز بپسند، و آنچه كه براى خويشتن نمىپسندى براى ديگران نيز مپسند، اخلاقت را با مردم نيكو كن تا در غيابت به تو محبّت ورزند، و اگر مردى برايت اشك ريزند، و إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ گويند، و از كسانى مباش كه در مرگش بگويند: الحمد للّه رب العالمين، بدان كه مدارا كردن با مردم پس از ايمان به خداى عزّ و جل سرآمد عقل است، كسى كه با همنشينانش خوب معاشرت نكند، خيرى در او نيست. و آنان كه ناچارند با وى معاشرت نمايند، خداوند براى رهايى از شرّ او راه نجاتى قرار مىدهد.- آنگاه فرمود:- من تمام زندگى و معاشرت مردم با يك ديگر را به منزله پيمانه پر مىپندارم كه دو جزء آن جلب محبّت و نيكى كردن، و يك جزء ديگرش در غفلت به سر بردن است. 9- در حديث مرفوعهاى آمده است. كه على (ع) به فرزندانش فرمود: فرزندانم از دشمنى با مردم بپرهيزيد، زيرا آنها از دو صنف خارج نيستند، عاقلى كه با شما مجادله كند، و نادانى كه با شما به جهالت رفتار نمايد. و كلام به منزله مرد است، و پاسخش زن، هنگامى كه زن و مرد به هم پيوندند ناچار ثمرهاى خواهد داشت، سپس اين شعر را خواند.
هر كه از پاسخ بپرهيزد آبرويش سلامت ماند.
و كسى كه با مردم مدارا كند كار خوبى كرده است* كسى كه مردم را بزرگ شمارد مردم نيز او را بزرگ دانند* و هر كه مردم را تحقير نمايد هرگز مردم بزرگش نشمارند 10- سفيان بن عيينه گويد به زهرى گفتم: با على بن حسين (ع) ملاقات كردى؟ گفت آرى. و تا حال با كسى برتر از او ملاقات نكردهام. من براى او دوستى در نهان و دشمنى آشكارا نمىشناسم گفتند چگونه؟ گفت چون كسى را نديدم كه آن حضرت را دوست دارد، ولى از شدّت معرفت به فضلش به او رشك نبرد، و كسى را نديدم كه با آن حضرت دشمن باشد ولى از شدّت مداراى او با وى مدارا نكند.
122- باب وجوب ادا كردن حقوق واجب و مستحبّ مؤمن
1- امام صادق (ع) فرمود: خدا به چيزى بهتر از اداى حقّ مؤمن عبادت نشود.
2- امام صادق (ع) فرمود: مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم نمىكند، او را خوار نمىدارد، به وى خيانت نمىكند، سزاوار است كه مسلمانان در برقرارى
پيوند با يك ديگر بكوشند، و در كمك كردن بر مهربانى دو جانبه و مواسات با نيازمندان با يك ديگر سعى كنند. آن چنان باشيد كه خدا دستور داده «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» با همديگر مهربان باشيد، و نسبت به امور ديگران كه نتوانستهايد به يارى آنان بشتابيد. اندوهگين باشيد، مانند انصار كه در زمان رسول اللّه (ص) غمخوار يك ديگر و مهاجرين بودند.
3- امام صادق (ع) فرمود: پيغمبر (ص) فرموده است: شش خصلت است كه در هر كس باشد در برابر خدا و نزديك او باشد. ابن ابى يعفور گفت: قربانت گردم آنها كدامند؟ فرمود: مسلمان آنچه را كه براى عزيزترين افراد خانوادهاش دوست مىدارد، براى برادر مسلمانش نيز دوست بدارد، و آنچه را كه براى آنان نمىپسندد، براى برادر مسلمان نيز نپسندد، و با او دوستى صميمانه داشته باشد، تا اين كه فرمود: وقتى در دوستى به اين حدّ برسد آنچه كه در دل دارد برايش توضيح دهد، و با شادى او شاد و با اندوه وى غمناك شود، و اگر توانايى انجام كارى را براى او دارد انجام دهد، و گر نه برايش دعا كند، تا اين كه گفت:
پيغمبر (ص) فرمود: خدا را جانب راست عرش بندگانى در برابرش دارد كه رخسارشان سفيدتر از برف و روشنتر از آفتاب است، شخصى مىپرسد آنها كيستند؟ گفته مىشود، آنها كسانى هستند كه براى عظمت خدا همديگر را دوست داشتند.
4- امام صادق (ع) فرمود: مسلمان برادر مسلمان، و چشم، و آينه و راهنماى اوست، نسبت به او خيانت نمىكند، نيرنگ نمىزند، و ستم روا نمىدارد، به او دروغ نمىگويد، و غيبتش نمىكند.
5- امام باقر (ع) فرمود: از جمله حقوق مؤمن بر برادر مؤمنش اين است كه در وقت گرسنگى او را سير كند، عورتش را بپوشاند، از گرفتاريها نجاتش دهد، قرضش را ادا نمايد، و چون بميرد نسبت به خانواده و فرزندانش از طرف او جانشينى كند، (يعنى نسبت به آنها محبّت نمايد)
6- امام صادق (ع) فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، چشم و راهنماى اوست، نسبت به او خيانت نمىكند، ستم روا نمىدارد، و گولش نمىزند، و اگر وعده داد خلف وعده نمىكند.
7- معلىّ بن خنيس گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: حقّ مسلمان بر مسلمان چيست؟ فرمود: براى او هفت حقّ واجب است كه همه آنها بر عهده برادرش است و اگر برخى از آنها را ضايع كند از دوستى و اطاعت خدا خارج مىشود، و براى او (در اطاعت و بندگى خدا) بهرهاى نيست، عرض كردم: فدايت شوم.
آنها كدامند؟ فرمود: اى معلّى، ترا دوست دارم، و مىترسم كه نتوانى حفظ و مراعات كنى، و بدانى ولى عمل نكنى، گفتم «لا قُوّةَ إِلّا بِاللّهِ» نيرويى جز از خدا نيست، فرمود: آسانترين حقوق اين است كه آنچه را براى خودت دوست مىدارى براى او هم دوست داشته باش، و آنچه براى خود نمىپسندى براى او نيز نپسندى. و حقّ دوّم: اين كه از غضب او دورى و از رضايتش پيروى كنى و فرمانبردار امر او باشى.
سوم: اين كه با جان، مال، زبان، و دست و قدمت او را يارى كنى.
چهارم: اين كه چشم، و راهنما و آينه او باشى.
پنجم: اين كه تو سير نباشى و او گرسنه، تو سيراب نباشى و او تشنه، تو پوشيده نباشى و او برهنه.
ششم: اين كه اگر خدمتگزار دارى و برادرت ندارد، بر تو واجب است خدمتگزارت را بفرستى تا لباسهاى او را بشويد، و غذايش را آماده كند، و بسترش را
مرتّب نمايد. هفتم: اين كه سوگندش را تصديق كنى، دعوتش را بپذيرى، در وقت بيمارى از او عيادت كنى، و بر جنازهاش حاضر شوى، و چون بدانى حاجتى دارد در انجام حاجتش پيشدستى كنى تا او را مجبور نكنى كه از تو حاجت بخواهد بلكه خودت پيشدستى كنى چون اينها را انجام دادى دوستى خود را به دوستى او و دوستى او را به دوستى خود پيوند دادهاى.
8- امام صادق (ع) فرمود: از جمله حقوق مسلمان بر مسلمان اين است كه او سير نباشد و برادرش گرسنه، و او سيراب و برادرش تشنه و او پوشيده و برادرش برهنه. چه بزرگ است حق مسلمان بر برادر مسلمانش و فرمود: آنچه براى خود مىپسندى براى برادر مسلمانت نيز بپسند، اگر نيازمند شدى از او يارى بخواه، و اگر وى از تو چيزى خواست به او عطا كن، نسبت به خيرى نبايد از او دلگير شوى، و نه او از تو ملول گردد، تو پشتيبان او باش و او پشتيبان تو باشد، و چون غايب شود در غيبتش او را نگهدار، و چون حاضر شود از او ديدن كن و تجليل و اكرامش نما، زيرا او از تو و تو از او هستى، اگر تو را نكوهش كرد از او جدا نشوى تا كينه از دلش بزدايى، اگر خيرى به او رسيد خدا را شكر كن، و اگر گرفتارى برايش پيش آمد كمكش كن، و اگر فريبش دادند او را يارى كن، هر گاه مردى به برادرش «افّ» (واى بر تو) بگويد. دوستى بين آنها قطع مىشود، و چون بگويد تو دشمن منى، يكى از آن دو كافر مىشود، و چون برادرش را متّهم كند، ايمان در قلبش همانند نمك در آب ذوب مىشود.
9- امام صادق (ع) فرمود: از جمله حقوق مسلمان بر مسلمان اين است. كه چون او را ببيند سلامش كند، و چون بيمار شود عيادت نمايد، چون غايب گردد خيرخواهش باشد، چون عطسه نمايد دعايش كند (يرحمك اللّه) بگويد اگر دعوتش كرد قبول نمايد و چون بميرد او را تشييع كند.
10- ابو ميمون حارثى گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: حقّ مؤمن بر مؤمن چيست؟ فرمود: از جمله حقّ مؤمن بر مؤمن، دوستى قلبى و مواسات مالى است، و اين كه به جاى او از خانوادهاش سرپرستى كند و اين كه در برابر ظالم وى را يارى نمايد، و اگر در بين مسلمانان «از غنيمت و يا بخشش» نصيبى دارد و او غايب است سهمش را براى او دريافت كند، و چون بميرد به زيارت قبرش رود، و به او ستم روا ندارد، فريبش ندهد، خيانت نكند، خوارش نسازد، تكذيبش ننمايد، و به او «افّ» (واى بر تو) نگويد. و چون به او «افّ» گويد دوستى ميان آنها نباشد، و چون بگويد تو دشمن منى، يكى از آنها كافر مىشود، و اگر او را متّهم كند، ايمان در قلبش آب مىشود همانند نمك كه در آب حلّ مىشود.
11- معلى بن خنيس مىگويد: از امام صادق (ع) در مورد حقّ مؤمن پرسيدم، فرمود: هفتاد حقّ است، فقط هفت حقّ را به تو مىگويم، زيرا به تو مهربانم، و مىترسم نتوانى تحمّل كنى، عرض كردم: چرا؟ ان شاء اللّه، فرمود: از جمله حقوق مؤمن، اين كه تو سير نباشى و او گرسنه، و پوشيده نباشى و او برهنه، و براى او راهنما باشى، و به منزله پيراهنى كه عيوب او را مىپوشاند، زبان گوياى او باشى، آنچه كه براى خودت دوست دارى براى او نيز بخواهى و اگر خدمتگزار دارى، براى مرتّب نمودن فرش و بسترش پيش او بفرستى، و در رفع نياز او شب و روز كوشش نمايى، وقتى كه اين كارها را انجام دادى، دوستى خودت را به محبّت ما رسانيدهاى و دوستى ما را به دوستى خدا پيوند دادى.
12- على (ع) در وصيتش به محمد بن حنفيّه فرمود: هرگز حقّ برادرت را به خاطر اعتمادى كه ميان شما هست ضايع مكن، زيرا كسى كه حقش را ضايع
كردى برادرت نيست.
13- امام صادق (ع) فرمود: كه پيغمبر (ص) فرموده است: مؤمن براى خدا در ذمّه مؤمن هفت حق واجب دارد، محترم داشتن او در غيابش، دوستى با او از ژرفاى دل، و مواسات با او در مال خود، و اين كه غيبت او را حرام بداند، و هنگام بيمارى عيادتش كند، جنازهاش را تشييع كند، و پس از مرگ جز خوبى او را نگويد.
14- ابراهيم بن عباس گويد: هرگز امام رضا (ع) را نديدم كسى را با سخنى آزار دهد، و حرف كسى را پيش از تمام شدن سخنش قطع كند، و در صورت توانايى حاجت كسى را رد نمىنمود و در حضور همنشينانش هرگز پاى خود را دراز نمىكرد و به چيزى تكيه نمىداد، هيچ وقت نديدم كه به خدمه و غلامانش ناسزا گويد، هيچ گاه نديدم كه وى تنش را بخاراند و بلند بخندد، بلكه خندهاش تبسّم بود.
15- داود بن حفص گويد: در حضور امام صادق (ع) بوديم: چون عطسه فرمود، اراده كرديم كه او را دعا كنيم (يرحمك اللّه بگوئيم)، خودش فرمود: چرا «يرحمك اللّه» نگفتيد؟ همانا از جمله حق مؤمن بر برادرش چهار خصلت است، چون عطسه كرد او را دعا كند «يرحمك اللّه» گويد، اگر دعوت كرد بپذيرد، و اگر بيمار شد عيادتش كند، و چون بميرد جنازهاش را تشييع نمايد.
16- ابان بن تغلب گويد: با امام صادق (ع) طواف مىكردم، يكى از دوستانم را ديدم، و از من خواست همراه او بروم كه حاجتى دارد. او به من اشاره كرد و امام صادق (ع) او را ديد، و به من فرمود: اى ابان آن شخص ترا مىخواهد؟ گفتم: آرى، فرمود: او نيز عقيده ترا دارد، «يعنى شيعه است» گفتم:
آرى، فرمود: طوافت را قطع كن و با او برو، عرض كردم: اگر طواف واجب هم باشد، فرمود: بلى. ابان گويد: با دوستم رفتم. پس از آن به خدمت حضرت رسيدم، و از حقّ مؤمن پرسيدم، فرمود: اين موضوع را كنار بگذار و از من مخواه سپس همواره تكرار كردم و به اصرار نمودم، تا فرمود: اى ابان نيمى از مالت را به او مىدهى، سپس به من نگريست، و چون ديد چه حالى به من دست داده است فرمود: اى ابان آيا نمىدانى كه خداوند از ايثارگران ياد نموده است؟ گفتم: چرا؟ فرمود: چون تو نيمى از مالت را به او دهى وى را بر خود ترجيح ندادهاى زمانى او را بر خود ترجيح دادهاى كه از نصف ديگر هم به او بدهى.
17- امام صادق (ع) فرمود: چه زشت است براى مرد كه برادرش حقّ او را بشناسد- و رعايت نمايد- ولى او حقّ برادرش را نشناسد.
18- در حديث مرفوعهاى، پيغمبر (ص) فرمود: مؤمن آينه برادر مؤمنش است، پليديها را از او دور مىكند.
19- امام باقر (ع) فرمود: برادر مسلمانت را دوست بدار، آنچه براى خودت دوست دارى براى او نيز بخواه، و آنچه براى خود نمىپسندى براى او نيز مپسند، چون نيازمند شدى از او بخواه، و اگر او از تو چيزى درخواست كرد به او بده، هيچ خيرى را از او پنهان مدار كه او نيز خيرى را از تو نهفته ندارد، پشتيبان او باش تا او نيز پشتيبان تو باشد، و چون غايب شد در غيبتش حقّ را رعايت كن، و اگر حاضر شود با او ديدار نموده و تجليل و احترامش كن، زيرا تو از او و او از توست، و اگر بر تو نكوهش كرد، از او جدا نشوى تا اين كه از كينه دلش كاسته شود، اگر خيرى به او برسد، خدا را سپاسگزارى كن. چون گرفتار شد كمكش كن و حقّش را نيز به گردن گير.
20- امام صادق (ع) فرمود: هر كه حقّ مؤمن را رعايت نكند، خداوند روز رستاخيز او را صد سال روى پا نگه مىدارد تا از عرقش سيلى در بيابان جارى گردد، سپس از طرف خداى عزّ و جل منادى فرياد زند، اين همان ستمگرى است كه حقّ خدا را نزد خود حبس نموده، سپس فرمود: پس از چهل سال توبيخ دستور داده مىشود كه او را به سوى آتش دوزخ ببرند.
21- على (ع) فرمود كه پيغمبر (ص) فرموده است: پسنديده است كه هر مسلمان شش كار را در حق برادرش انجام دهد:
1- وقتى كه او را ديد سلام كند. 2- چون مريض شد عيادتش نمايد. 3- وقتى عطسه كرد دعايش كند (يرحمك اللّه) بگويد. 4- پس از مرگ بر جنازهاش حاضر شود. 5- اگر او را دعوت كرد اجابت نمايد. 6- آنچه كه براى خود مىپسندد براى او نيز بپسندد، و آنچه كه براى خودش دوست ندارد براى او نيز روا ندارد.
22- محمّد بن مسلم گويد: شخصى از جبل عامل پيش من آمد و با او به خدمت امام صادق (ع) رسيديم در وقت خداحافظى از امام تقاضا كرد كه او را نصيحت فرمايد، حضرت فرمود: سفارش مىكنم ترا به تقواى الهى و نيكى به برادر مسلمانت، دوست بدار براى برادرت آنچه را كه براى خودت دوست مىدارى، و آنچه كه براى خود نمىپسندى براى او نيز مپسند، اگر از تو چيزى خواست به او بده، و اگر چيزى را از تو منع كرد تو از او بخواه، نسبت به خيرى از او دلگير مباش، تا او نيز ترا ملول نسازد، يار و ياور او باش، تا او نيز ياور تو باشد، اگر بر تو خشمگين شد از او دورى مجوى تا كينه از دلش بيرون كنى، اگر غايب شد در غيابش حقّ او را رعايت، و چون حاضر شد كمكش كن و بازويش را بگير،
و در حقّش مساعدت نموده و اكرامش كن، زيرا او از تو و تو از او مىباشى.
23- على (ع) فرمود: شش خصلت است كه در هر كس باشد در نزد خدا مقرّب و داراى منزلت است، خداوند مسلمانى را دوست دارد كه آنچه را براى خودش دوست دارد براى برادرش نيز دوست بدارد، و هر چه كه بر خود نمىپسندد بر او نيز نپسندد، دوستانه او را نصيحت كند. فضيلت و برترى مرا بشناسد، و از من پيروى كند، و نتيجه كار مرا در نظر داشته باشد.
24- على (ع) فرمود كه پيغمبر (ص) فرموده است: هر مسلمانى بر ذمّه برادر مسلمانش سى حق دارد، ذمّهاش از آنها برى نمىشود مگر اين كه آن حقوق را ادا كند يا برادرش از او درگذرد، (آن حقوق عبارتند) از لغزش او چشم بپوشد، به اشك چشمش شفقت آرد، عيبش را بپوشاند، لغزشش را ناديده بگيرد، عذرش را بپذيرد، اگر كسى غيبت او را كرد از او دفاع كند، همواره خير خواهش باشد، دوستى و محبّت او را حفظ كند، عهد و پيمانش را مراعات نمايد در موقع بيمارى عيادتش كند، در تشييع جنازهاش حاضر شود، دعوتش را بپذيرد، هديهاش را قبول كند، و آن را جبران نمايد، نعمتش را سپاسگزار باشد، با بهترين وجه او را يارى دهد، زن و بچه او را محافظت كند، حاجتش را روا كند، در انجام خواستهاش كوشش نمايد، موقع عطسه كردن «يرحمك اللّه» بگويد، راهنماى گمشدهاش باشد، و به سلامش پاسخ دهد، كلامش را خوب تلقى كند، بخشش او را ارج نهد، سوگندهايش را تصديق نمايد، دوست او را دوست داشته باشد و با وى دشمنى نكند، اگر ظالم و يا مظلوم واقع شد او را يارى كند، امّا يارى نمودن در حال ستمگرى او را از ستم كردن باز دارد، و اما يارى دادن در حال مظلوميت در باز پس گرفتن حقّش به او كمك نمايد، گرفتارش نكند، خوارش ندارد، آنچه كه از خير براى خودش مىخواهد براى او نيز بخواهد، و آنچه كه از بديها براى خودش نمىپسندد براى او نيز نپسندد، سپس فرمود: از پيغمبر (ص) شنيدم كه مىفرمود: هر يك از شما اگر چيزى از حقوق برادرش را به جا نياورد، روز قيامت از او مطالبه و بر نفع و يا ضرر او حكم خواهد شد. 25- امام صادق (ع) از اجدادش نقل كرده كه پيغمبر (ص) آنها را بر انجام هفت چيز دستور داده و از انجام هفت چيز نهى فرموده است: آنها را به عيادت بيماران، تشييع جنازه، تصديق و امضاى سوگند، دعا براى عطسهكننده، يارى مظلوم، آشكار كردن سلام، و اجابت دعوت امر فرموده است.