آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام
ترجمه كتاب العشره وسائل الشيعه

شيخ حرّ عاملى
ترجمه: محمد على فارابى، يعسوب عباسى على كمر

- ۶ -


117- باب استحباب سكوت، مگر در امور خير

1- امام رضا (ع) فرمود: دانش، سكوت، و بردبارى از نشانه‏هاى دانايى است. همانا سكوت يكى از درهاى حكمت است، محققا سكوت محبّت مى‏آورد و راهنماى هر امر خيرى است.

2- امام رضا (ع) فرمود: سكوت و بردبارى از علايم دانايى است.

3- ابو حمزه گويد: از امام باقر (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: همانا پيروان ما بى‏زبانند. (كم گوى گزيده گو هستند)

4- امام صادق (ع) فرمود: كه پيغمبر (ص) به مردى كه خدمتش آمده بود فرمود: نمى‏خواهى ترا به امرى راهنمايى كنم كه خدا به وسيله آن ترا به بهشت برد، عرض كرد چرا، يا رسول اللّه، حضرت فرمود: از آنچه كه خدا به تو عطا فرموده بده، گفت: اگر خودم از آن كه به او دهم نيازمندتر باشم چه كنم؟ فرمود:

ستمديده را يارى كن، گفت: اگر خودم ناتوانتر از او باشم چه كنم؟ فرمود:

كارى براى نادان بكن. يعنى او را راهنمايى كن. گفت اگر خودم نادانتر از او بودم چه كنم؟ فرمود: زبانت را جز از خير خاموش دار، آيا شادمان نيستى كه يكى از اين خصلت‏ها را داشته باشى كه ترا به بهشت ببرد.

5- امام صادق (ع) فرمود: لقمان حكيم به پسرش گفت: پسر جان اگر گمان مى‏كنى كه سخن گفتن نقره است، بدان كه خاموشى طلاست.

6- وشّاء گويد: از امام رضا (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: هر گاه مردى از بنى اسرائيل مى‏خواست عبادت نمايد. ده سال قبل از آن سكوت اختيار مى‏كرد.

(يعنى سخن بيهوده نمى‏گفت)

7- امام صادق (ع) در نصايحش به ياران خود فرمود: از اين كه زبانتان به ذكر سخن دروغ و ناحق و بهتان، و گناه و دشمنى مشغول باشد بپرهيزيد. زيرا اگر زبانتان را از آنچه كه خدا زشت دانسته و نهى فرموده است نگه داريد، اين كار برايتان بهتر خواهد بود از اين كه زبانتان به ذكر سخنان زشت مشغول باشد، چون چيرگى زبان به پليديهايى كه خدا نهى كرده است دليل پستى شخص در نزد خدا و دشمنى با پروردگار است، و هم چنين نوعى كرى و كورى است كه خداوند در روز قيامت نصيبش گرداند.

8- در حديث مرفوعه‏اى. پيغمبر (ص) فرمود: زبانت را نگهدار، زيرا نگهدارى زبان صدقه‏اى است كه به خود بخشيده‏اى، سپس فرمود: هيچ بنده‏اى حقيقت ايمان را نمى‏شناسد، تا اين كه زبانش را حفظ كند (يعنى آنچه را كه سود دنيا و آخرت دارد بگويد و زبان را از بقيه باز دارد.

9- امام صادق (ع) فرمود: بنده مؤمن تا زمانى كه خاموش است از نيكوكاران نوشته مى‏شود، و چون لب به سخن گشايد، نيكوكار يا بدكار نوشته شود (- يعنى نيكى و بدى او بسته به كلامش است-)

10- امام صادق (ع) فرمود: سخن گفتن در راه حقّ بهتر است از سكوت بر باطل.

11- امام صادق (ع) فرمود: سكوت گنجى وسيع است كه براى بردبار زينت، و براى نادان پرده و پوشش است.

12- امام صادق (ع) فرمود: با هيچ چيز همانند سكوت، و رفتن به زيارت خانه خدا نمى‏توان خدا را عبادت كرد.

13- در حديث مرفوعه‏اى پيغمبر (ص) فرمود: زمانى براى مردم پيش مى‏آيد، كه در آن زمان سلامتى داراى ده جزء است، نه جزء آن در كناره‏گيرى از مردم، و جزء ديگرش در خاموشى است. و در خصال از محمد بن حسن از صفّار از عباس بن معروف نظير همين روايت نقل شده است.

14- حديث 14 مانند حديث شماره يك است از امام رضا (ع)

15- امام صادق (ع) فرمود: خواب، راحتى بدن، سخن گفتن، راحتى روح، و سكوت، راحتى براى عقل است.

16- علىّ بن حسين (ع) فرمود: گفتار نيك ثروت را زياد و روزى را افزون مى‏كند، و اجل را به تأخير مى‏اندازد، و محبت خاندان را جلب، و انسان را داخل بهشت مى‏كند.

17- امام صادق (ع) به نقل از اجدادش فرمود: حضرت داود (ع) به سليمان (ع) گفت: «پسرم، بر تو باد به سكوت طولانى، زيرا يك بار پشيمانى بر سكوت دراز مدت، بهتر از پشيمانى متعدّد بر گفتار زياد است، فرزندم، اگر سخن گفتن نقره است سزاوار است كه خاموشى طلا باشد.»

18- علىّ (ع) فرمود: خاموشى از اندرز دادن خيرى ندارد. چنان كه در سخن گفتن از روى نادانى بهره‏اى نيست.

19- على (ع) فرمود: سكوت زياد، شكوه و بزرگى مى‏آورد.

20- على (ع) فرمود: هر كه گفتارش زياد شود، لغزشش بيشتر است، و هر كه لغزشش بيشتر باشد، از حياى او كاسته شود، و هر كه حيايش كم شود، پارسايى‏اش كاهش يابد، و هر كه پارسايى‏اش كم گردد، دلش مى‏ميرد، هر كه دلش بميرد، در آتش داخل مى‏شود.

21- على (ع) فرمود: تا سخن نگفته‏اى گفتارت گروگان توست، و چون سخن گفتى كلامت را در موضعش قرار دادى، (چه خوب يا بد) زبانت را نگهدار چنان كه طلا و سكّه‏ات را نگاه مى‏دارى، اى بسا سخنى نعمتى را از تو بازگيرد.

118- باب استحباب سخن گفتن در جايى كه سكوت روا نيست‏

1- پيغمبر (ص) در نصيحتش به ابو ذر فرمود: اى ابا ذر! كسى كه در ميان جمعى غافل و بى‏خبر ياد خدا مى‏كند، همانند كسى است كه در ميان گروهى كه از جنگ مى‏گريزند به نبرد ادامه مى‏دهد.

اى ابا ذر، همنشين خوب بهتر از تنهايى، و تنهايى بهتر از همنشين بد است.

گفتن سخن خير بهتر از خاموشى، و خاموشى بهتر از گفتار شرّ است.

اى ابا ذر، سخنان زايد را ترك كن، و سخن به مقدارى كه نيازت را برآورد ترا بس است.

اى ابا ذر، در دروغگويى شخص همين بس كه هر چه را بشنود نقل كند.

اى ابا ذر، هيچ چيز براى حبس كردن طولانى در زندان سزاوارتر از زبان نيست.

اى ابا ذر، خدا نزد زبان هر گوينده حاضر است، پس شخص بايد از خدا پروا داشته باشد، و بداند كه چه مى‏گويد.

2- در احتجاج طبرسى است كه از علىّ بن حسين (ع) سؤال شد، سكوت بهتر است يا سخن گفتن، فرمود، براى هر يك از آنها آفتابى است، اگر سالم از آفت باشند سخن گفتن بهتر از خاموشى است، عرض شد يا ابن رسول اللّه چگونه است آن؟ فرمود: براى اين كه خداى عزّ و جلّ هيچ يك از پيغمبران و اوصيا را براى سكوت مبعوث نفرموده، بلكه براى سخن گفتن فرستاده است. و استحقاق بهشت با سكوت امكان‏پذير نيست، و دوستى خدا با سكوت ميسّر نمى‏شود، دورى از آتش غضب پروردگار با سكوت ممكن نيست، بلكه همه اينها با سخن گفتن و تكلّم به دست مى‏آيد، من نمى‏توانم ماه را با خورشيد يكسان بدانم. راوى گويد:

يا ابن رسول اللّه شما برترى سكوت بر كلام را بيان فرمودى، ولى فضيلت كلام را بر سكوت توصيف نفرمودى.

119- باب وجوب نگهدارى زبان از آنچه كه گفتنش روا نيست‏

1- امام سجّاد (ع) فرمود: هر روز صبح زبان آدمى تمام اعضاى بدنش را زير نظر گرفته، و مى‏گويد: چگونه هستيد؟ شب را چگونه به صبح رسانديد؟ پاسخ مى‏دهند اگر تو ما را رها كنى خوب هستيم، و مى‏گويند، خدا را، خدا را نسبت به ما ياد بياور، سوگندش دهند و گويند ما به وسيله تو پاداش و كيفر مى‏بينيم.

2- ابو على جوانى گويد: امام صادق (ع) را ديدم كه انگشت بر لبهاى مباركش گذاشته و به غلامش سالم مى‏فرمايد: اى سالم زبانت را نگهدار تا سلامت بمانى، و مردم را بر دوش ما سوار مكن (از فضايل ما آنچه خلاف تقيّه است مگو تا بر ما نشورند)

3- شخصى به امام موسى بن جعفر (ع) عرض كرد: يا ابن رسول اللّه مرا نصيحت فرماييد، فرمود: زبانت را نگهدار تا عزيز شوى، اختيارت را به دست مردم نده، تا خوار و زبون نگردى.

4- امام صادق (ع) در مورد آيه شريفه «مگر كسانى را نديدى كه به آنها گفته شد دستهاى خود را نگه داريد.» فرمود: مراد از كُفّوا أَيْدِيَكُمْ، يعنى زبانتان را نگه داريد.

5- امام صادق (ع) به مردى كه زياد حرف مى‏زد، فرمود: سخن را كوچك‏ و خوار مى‏شمارى همانا خدا هيچ پيغمبرى را همراه با طلا و نقره مبعوث نفرموده بلكه آنها را با كلام به سوى مردم فرستاده، خداوند خودش را نيز به وسيله كلام و براهين و ادلّه به مردم معرفى كرده است.

6- در حديث مرفوعه‏اى پيغمبر (ص) فرمود: نجات مؤمن در نگه داشتن زبانش باشد.

7- ابو بصير گويد: از امام باقر (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: ابو ذر رحمه الله عليه مى‏گفت: اى آن كه دانش مى‏طلبى همانا اين زبان كليد خير و شر است، پس چنان كه بر طلا و نقره‏ات (براى محفوظ ماندن) مهر مى‏زنى، بر زبانت نيز مهر بزن.

8- در حديث مرفوعه آمده است كه مردى خدمت پيغمبر (ص) آمد و عرض كرد:

يا رسول اللّه مرا نصيحتى فرما، فرمود: زبانت را نگه‏دار، عرض كرد: يا رسول اللّه مرا نصيحتى فرما، فرمود: زبانت را نگه‏دار، عرض كرد: يا رسول اللّه به من نصيحتى فرما، فرمود زبانت را نگه‏دار، واى بر تو، آيا مردم را بجز نتيجه گفتار زبانشان به رو در آتش اندازند؟

9- امام صادق (ع) فرمود: در حكمت آل داود است (كتاب زبور) كه بر عاقل لازم است به وضع زمانش آشنا باشد، سرگرم كار خود بوده، و زبانش را نگه دارد.

10- امام صادق (ع) فرمود: روزى نيست جز آن كه هر عضوى از اعضاى بدن در برابر زبان فروتنى كرده و مى‏گويند: ترا بخدا مبادا به وسيله تو ما عذاب ببينيم.

11- امام صادق (ع) فرمود: كه پيغمبر (ص) فرموده است، اگر در چيزى نحسى و شومى باشد، آن شومى در زبان است.

12- علىّ (ع) فرمود: زبان درنده‏اى گزنده است اگر به خود واگذار شود مى‏گزد.

13- على (ع) فرمود: چون خرد به مرتبه كمال رسد گفتار كاهش مى‏يابد.

14- امام صادق (ع) فرمود: در حكمت آل داود (كتاب زبور) است كه براى خردمند سزاوار است سرگرم كار خود باشد، زبانش را نگه دارد، و وضع اهل زمانش را بشناسد.

15- على (ع) در وصيّت به فرزندش محمد حنفيّه فرمود: خداى عزّ و جلّ چيزى نيكوتر از سخن و زشت‏تر از آن نيافريده است، به سبب سخن چهره‏ها سياه و سفيد مى‏شوند، آگاه باش تا وقتى كه سخن نگفته‏اى كلامت در اختيار توست، و چون سخن گفتى آن را در جايش قرار دادى، «خوب يا بد» همچنان كه طلا و نقره‏ات را نگاه مى‏دارى، زبانت را نيز نگه‏دار، زيرا زبان سگ گزنده است اگر آزادش گذارى مى‏گزد اى بسا سخنى نعمتى را بربايد. هر كه افسار گسيخته باشد به سوى زشتيها و پليديها كشيده مى‏شود، آنگاه از روزگار رهايى ندارد. مگر با مذمّت مردم و دشمنى با خدا.

16- على (ع) فرمود: هيچ چيزى براى اين كه مدتى دراز زندانى شود سزاوارتر از زبان نيست.

17- امام رضا (ع) از پدرش نقل كرده است كه امام صادق (ع) فرمود: نجات مؤمن در نگهدارى زبانش است، و نيز على (ع) فرمود: هر كه زبانش را نگه دارد،خداوند عيبهاى او را مى‏پوشاند.

18- سليمان بن مهران گويد: بر امام صادق (ع) وارد شدم، عده‏اى از شيعيان در خدمتش بودند، شنيدم كه مى‏فرمود: اى گروه شيعيان زينت ما باشيد، و سبب ننگ ما نشويد، به مردم سخنان خوب بگوييد، زبانتان را حفظ كنيد، و آن را از گفتن سخنان زشت و بى‏فايده بازداريد.

19- پيغمبر (ص) فرمود: در غير ذكر خدا زياد سخن نگوييد زيرا سخن گفتن زياد در غير ذكر خدا قساوت قلب مى‏آورد، و دورترين مردم از خدا كسانى هستند كه قساوت قلب دارند.

20- امام صادق (ع) به يارانش فرمود: كلامى را از من بشنويد كه از پول پس‏انداز شده برايتان بهتر است، و آن عبارت است از اين كه هيچ كدام از شما سخنى را كه سودمند نيست نگوييد، و سخنى را كه سود دارد زيادى‏اش را ترك كنيد، تا اين كه براى گفتنش موقعيت مناسبى يافت شود، اى بسا گوينده‏اى كه با گفتار بى‏مورد خويشتن را به اشتباه انداخته، هيچ يك از شما نبايد با بردبار، و احمق مجادله كند، زيرا هر كه با بردبار مجادله نمايد محكوم مى‏شود، و هر كه با سفيه مجادله كند خوار و زبون شود، برادرانتان را در غيابشان بهتر از آنچه كه مى‏خواهيد آنان شما را در غياب ياد نمايند ياد كنيد، اعمالتان را مانند كسى انجام دهيد كه از پاداش كار نيك و عذاب گناهان آگاه است.

21- امام صادق (ع) از پدرانش نقل كرده است كه علىّ (ع) فرمود: سه چيز باعث نجات است 1- نگهدارى زبان، 2- گريه بر گناهان، 3- توسعه دادن زندگى اهل و عيال.

22- فضيل بن يسار گويد: امام باقر (ع) فرمود: اى فضيل، به دوستان ما سلام برسان و به آنان بگو كه من چنين مى‏گويم: من از آنان به هيچ چيز مثل تقوا براى خدا بى‏نياز نمى‏شوم، زبانهايتان را حفظ كنيد، دستهايتان را «از كارهاى بد» بازداريد، نماز خواندن، و صبر كردن پيشه نماييد، زيرا خداوند با صابران است.

23- امام صادق (ع) از اجدادش نقل كرده است كه پيغمبر (ص) فرمود:

بر زبان هر گوينده نگهبانى مراقب است، شخص بايد از خدا پروا داشته باشد، و بنگرد كه چه مى‏گويد.

24- امام صادق (ع) از جدّش نقل فرمايد: از نشانه‏هاى كمال اسلام شخص، ترك سخن بيهوده است.

120- باب كراهت گفتار زياد در غير ذكر خدا

1- امام صادق (ع) فرمود: حضرت عيسى (ع) مى‏گفت در غير ذكر خدا زياد سخن نگوييد، زيرا آنان كه در غير ذكر خدا زياد سخن گويند، قساوت قلب دارند امّا خودشان نمى‏دانند.

2- امام صادق (ع) فرموده كه پيغمبر (ص) فرمود: هر كه گفته‏هاى خود را جزء اعمالش نشمارد لغزشهايش زياد شود، و عذابش فرا رسد.

3- جعفر بن ابراهيم گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: پيغمبر (ص) فرموده است: هر كه موقعيّت گفتارش را در كردار خود بنگرد، از سخنش كاسته شود، مگر در باره آنچه كه براى او سودمند باشد.

4- در نامه امام صادق (ع) به يارانش آمده است: از خدا پروا كنيد، زبانتان را نگه داريد مگر از خير و نيكى، تا اين كه فرمود: بر شما باد به سكوت مگر در آنچه كه براى آخرتتان نفعى داشته باشد، و خداوند پاداشتان دهد، و كلمه لا اله الا اللّه و سبحان اللّه را بيشتر بگوييد، خدا را زياد حمد و ثنا گفته و تضرع و زارى نماييد، و به خيرى كه نزد خداوند است و مقدار و كنهش براى كسى بجز خدا معلوم نيست رغبت نشان دهيد و با آن كلمات (اذكار ياد شده) زبانتان را از گفتار باطلى كه خدا نهى فرموده و گوينده‏اش اگر توبه نكرده بميرد در آتش هميشگى معذّب مى‏شود، نگه‏داريد.

5- امير المؤمنين (ع) از جايى مى‏گذشت؛ شخصى را ديد كه حرفهاى لغو و بيهوده مى‏زند؛ حضرت ايستاد، سپس فرمود: اى مرد تو براى خدا نامه‏اى را بر محافظانت ديكته مى‏كنى. آنچه كه براى تو اهميّت دارد بگو و آنچه كه مهمّ نيست رها كن.

6- على (ع) فرمود: همه نيكيها در سه خصلت جمع شده، 1- فكر كردن 2- خاموشى 3- كلام، هر انديشه‏اى كه در او پندآموزى نباشد بيجا و مهمل است. و هر كلامى كه در آن ياد خدا نباشد بيهوده، و هر سكوتى كه در آن انديشيدن نباشد غفلت و نادانى است. پس خوشا به حال كسى كه نگاهش عبرت، سكوتش تفكّر، و كلامش ياد خدا باشد، و بر گناهانش اشك ريزد، و مردم از شرّ او آسوده باشند.

7- جعفر بن ابراهيم گويد از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: هر كه موقعيّت گفتارش را با عقلش تميز دهد سخنش در چيزهايى كه سودى ندارد كاسته مى‏شود.

8- پيغمبر (ص) فرمود: از مجادله با فتنه‏گران بپرهيزيد زيرا هر كه گرفتار فتنه شود، پذيرش عذرش مدّت زمانى لازم دارد، هنگامى كه مدتش به سر رسيد، فتنه‏اش وى را در آتش مى‏سوزاند.

9- ابو اراكه گويد: از على (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: خداوند را بندگانى است كه دلهايشان را خوف خدا شكسته است. با اين كه فصيح، و عاقل و نجيبند از سخن گفتن خوددارى مى‏كنند، با انجام كارهاى خوب در نزديك شدن به خدا بر هم پيشى گيرند، و كار بسيارى را كه براى خدا انجام مى‏دهند زياد نمى‏شمارند و به كار اندكى كه براى او انجام مى‏دهند راضى نمى‏شوند نفس خود را شرور مى‏بينند در صورتى كه زيركترين نيكانند.

10- على (ع) به نقل از پيغمبر (ص) فرمود: صاحبان سخن بر سه گونه‏اند رابح، سالم، شاجب. رابح كسى است كه ذكر خدا گويد، سالم كسى است كه مى‏گويد، خدا را دوست دارم، و اما شاجب كسى است كه به مردم دروغ گويد و آنان را مسخره كند.

11- امام صادق (ع) فرمود: از پدرم شنيدم كه مى‏فرمود: ترك كردن امورى كه براى شخص سودى ندارد از نشانه نيكويى اسلام اوست.

121- باب استحباب مدارا كردن با مردم‏

1- امام صادق (ع) فرمود كه پيغمبر (ص) فرموده است، خداوند مرا به‏ سازگارى با مردم دستور داد همان طور كه به انجام واجبات امر فرمود.

2- امام باقر (ع) فرمود: در تورات نوشته شده است: از جمله سخنان خدا با موسى بن عمران (ع) اين بود: اى موسى اسرار مرا در باطن خويش نهفته دار، ولى در ظاهرت مدارا كردن با دشمن خود و من را از جانب من آشكار كن، و با اظهار اسرار من در نزد مردم باعث ناسزاگويى آنان به من نشوى، و در دشنام دادن به من شريك دشمن خود و دشمن من گردى.

3- حسين بن حسن گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‏فرمود:

جبرئيل (ع) بر پيغمبر (ص) نازل شد و گفت: اى محمّد خداوند به تو سلام مى‏رساند، و مى‏گويد: با خلق من مدارا كن.

4- امام صادق (ع) فرمود: كه پيغمبر (ص) فرموده است سه خصلت است كه هر كس نداشته باشد هيچ يك از اعمالش كامل نيست، تقوايى كه وى را از نافرمانى خدا باز دارد، اخلاقى كه با آن با مردم مدار كند، حلمى كه جهالت شخصى نادان را با آن ردّ نمايد.

5- امام صادق (ع) فرمود: پيغمبر (ص) فرموده است: مدارا كردن با مردم نصف ايمان، و لطف كردن به آنها نصف زندگى است. سپس امام (ع) فرمود: با نيكان به طور پنهانى و با بدان آشكارا معاشرت داشته باشيد، و به بدان رغبت زياد نشان ندهيد كه بر شما ستم كنند، زيرا بزودى روزگارى برايتان پيش آيد كه در آن روزگار مردم متديّن رهايى ندارند مگر كسى كه وى را ابله پندارند، و خودش نيز تحمل كند كه به او نسبت ابله و بى‏عقلى بدهند.

6- حذيفة بن منصور گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: گروهى از قريش مدارا كردنشان با مردم كم شد تا از قريش رانده شدند، به خدا قسم از نظر خانوادگى عيبى نداشتند، و گروه ديگر از غير قريش سازگارى‏شان با مردم بهتر شد به خاندان عالى پيوستند. سپس فرمود: كسى كه دست نيكى خود را از مردم دريغ دارد، فقط دستى از آنها بازداشته، در صورتى كه مردم دستهاى زياد از او باز مى‏دارند. 7- امام صادق (ع) خطاب به اسحاق بن عمّار فرمود: اى اسحاق، منافق را با زبانت اصلاح كن، دوستى خويش را با مؤمن خالص گردان، و اگر فرد يهودى همنشين تو شد، حقّ همنشينى وى را نيكو بدار.

8- على (ع) در وصيت خود به فرزندش محمد حنفيّه فرمود: به همه مردم نيكى كن آن چنان كه مى‏خواهى به تو نيكى كنند، آنچه را كه براى خودت مى‏پسندى براى آنان نيز بپسند، و آنچه كه براى خويشتن نمى‏پسندى براى ديگران نيز مپسند، اخلاقت را با مردم نيكو كن تا در غيابت به تو محبّت ورزند، و اگر مردى برايت اشك ريزند، و إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ گويند، و از كسانى مباش كه در مرگش بگويند: الحمد للّه رب العالمين، بدان كه مدارا كردن با مردم پس از ايمان به خداى عزّ و جل سرآمد عقل است، كسى كه با همنشينانش خوب معاشرت نكند، خيرى در او نيست. و آنان كه ناچارند با وى معاشرت نمايند، خداوند براى رهايى از شرّ او راه نجاتى قرار مى‏دهد.- آنگاه فرمود:- من تمام زندگى و معاشرت مردم با يك ديگر را به منزله پيمانه پر مى‏پندارم كه دو جزء آن جلب محبّت و نيكى كردن، و يك جزء ديگرش در غفلت به سر بردن است. 9- در حديث مرفوعه‏اى آمده است. كه على (ع) به فرزندانش فرمود: فرزندانم از دشمنى با مردم بپرهيزيد، زيرا آنها از دو صنف خارج نيستند، عاقلى كه با شما مجادله كند، و نادانى كه با شما به جهالت رفتار نمايد. و كلام به منزله مرد است، و پاسخش زن، هنگامى كه زن و مرد به هم پيوندند ناچار ثمره‏اى خواهد داشت، سپس اين شعر را خواند.

هر كه از پاسخ بپرهيزد آبرويش سلامت ماند.

و كسى كه با مردم مدارا كند كار خوبى كرده است* كسى كه مردم را بزرگ شمارد مردم نيز او را بزرگ دانند* و هر كه مردم را تحقير نمايد هرگز مردم بزرگش نشمارند 10- سفيان بن عيينه گويد به زهرى گفتم: با على بن حسين (ع) ملاقات كردى؟ گفت آرى. و تا حال با كسى برتر از او ملاقات نكرده‏ام. من براى او دوستى در نهان و دشمنى آشكارا نمى‏شناسم گفتند چگونه؟ گفت چون كسى را نديدم كه آن حضرت را دوست دارد، ولى از شدّت معرفت به فضلش به او رشك نبرد، و كسى را نديدم كه با آن حضرت دشمن باشد ولى از شدّت مداراى او با وى مدارا نكند.

122- باب وجوب ادا كردن حقوق واجب و مستحبّ مؤمن‏

1- امام صادق (ع) فرمود: خدا به چيزى بهتر از اداى حقّ مؤمن عبادت نشود.

2- امام صادق (ع) فرمود: مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم نمى‏كند، او را خوار نمى‏دارد، به وى خيانت نمى‏كند، سزاوار است كه مسلمانان در برقرارى‏

پيوند با يك ديگر بكوشند، و در كمك كردن بر مهربانى دو جانبه و مواسات با نيازمندان با يك ديگر سعى كنند. آن چنان باشيد كه خدا دستور داده «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» با همديگر مهربان باشيد، و نسبت به امور ديگران كه نتوانسته‏ايد به يارى آنان بشتابيد. اندوهگين باشيد، مانند انصار كه در زمان رسول اللّه (ص) غمخوار يك ديگر و مهاجرين بودند.

3- امام صادق (ع) فرمود: پيغمبر (ص) فرموده است: شش خصلت است كه در هر كس باشد در برابر خدا و نزديك او باشد. ابن ابى يعفور گفت: قربانت گردم آنها كدامند؟ فرمود: مسلمان آنچه را كه براى عزيزترين افراد خانواده‏اش دوست مى‏دارد، براى برادر مسلمانش نيز دوست بدارد، و آنچه را كه براى آنان نمى‏پسندد، براى برادر مسلمان نيز نپسندد، و با او دوستى صميمانه داشته باشد، تا اين كه فرمود: وقتى در دوستى به اين حدّ برسد آنچه كه در دل دارد برايش توضيح دهد، و با شادى او شاد و با اندوه وى غمناك شود، و اگر توانايى انجام كارى را براى او دارد انجام دهد، و گر نه برايش دعا كند، تا اين كه گفت:

پيغمبر (ص) فرمود: خدا را جانب راست عرش بندگانى در برابرش دارد كه رخسارشان سفيدتر از برف و روشنتر از آفتاب است، شخصى مى‏پرسد آنها كيستند؟ گفته مى‏شود، آنها كسانى هستند كه براى عظمت خدا همديگر را دوست داشتند.

4- امام صادق (ع) فرمود: مسلمان برادر مسلمان، و چشم، و آينه و راهنماى اوست، نسبت به او خيانت نمى‏كند، نيرنگ نمى‏زند، و ستم روا نمى‏دارد، به او دروغ نمى‏گويد، و غيبتش نمى‏كند.

5- امام باقر (ع) فرمود: از جمله حقوق مؤمن بر برادر مؤمنش اين است كه در وقت گرسنگى او را سير كند، عورتش را بپوشاند، از گرفتاريها نجاتش دهد، قرضش را ادا نمايد، و چون بميرد نسبت به خانواده و فرزندانش از طرف او جانشينى كند، (يعنى نسبت به آنها محبّت نمايد)

6- امام صادق (ع) فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، چشم و راهنماى اوست، نسبت به او خيانت نمى‏كند، ستم روا نمى‏دارد، و گولش نمى‏زند، و اگر وعده داد خلف وعده نمى‏كند.

7- معلىّ بن خنيس گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: حقّ مسلمان بر مسلمان چيست؟ فرمود: براى او هفت حقّ واجب است كه همه آنها بر عهده برادرش است و اگر برخى از آنها را ضايع كند از دوستى و اطاعت خدا خارج مى‏شود، و براى او (در اطاعت و بندگى خدا) بهره‏اى نيست، عرض كردم: فدايت شوم.

آنها كدامند؟ فرمود: اى معلّى، ترا دوست دارم، و مى‏ترسم كه نتوانى حفظ و مراعات كنى، و بدانى ولى عمل نكنى، گفتم «لا قُوّةَ إِلّا بِاللّهِ» نيرويى جز از خدا نيست، فرمود: آسانترين حقوق اين است كه آنچه را براى خودت دوست مى‏دارى براى او هم دوست داشته باش، و آنچه براى خود نمى‏پسندى براى او نيز نپسندى. و حقّ دوّم: اين كه از غضب او دورى و از رضايتش پيروى كنى و فرمانبردار امر او باشى.

سوم: اين كه با جان، مال، زبان، و دست و قدمت او را يارى كنى.

چهارم: اين كه چشم، و راهنما و آينه او باشى.

پنجم: اين كه تو سير نباشى و او گرسنه، تو سيراب نباشى و او تشنه، تو پوشيده نباشى و او برهنه.

ششم: اين كه اگر خدمتگزار دارى و برادرت ندارد، بر تو واجب است خدمتگزارت را بفرستى تا لباسهاى او را بشويد، و غذايش را آماده كند، و بسترش را

مرتّب نمايد. هفتم: اين كه سوگندش را تصديق كنى، دعوتش را بپذيرى، در وقت بيمارى از او عيادت كنى، و بر جنازه‏اش حاضر شوى، و چون بدانى حاجتى دارد در انجام حاجتش پيشدستى كنى تا او را مجبور نكنى كه از تو حاجت بخواهد بلكه خودت پيشدستى كنى چون اينها را انجام دادى دوستى خود را به دوستى او و دوستى او را به دوستى خود پيوند داده‏اى.

8- امام صادق (ع) فرمود: از جمله حقوق مسلمان بر مسلمان اين است كه او سير نباشد و برادرش گرسنه، و او سيراب و برادرش تشنه و او پوشيده و برادرش برهنه. چه بزرگ است حق مسلمان بر برادر مسلمانش و فرمود: آنچه براى خود مى‏پسندى براى برادر مسلمانت نيز بپسند، اگر نيازمند شدى از او يارى بخواه، و اگر وى از تو چيزى خواست به او عطا كن، نسبت به خيرى نبايد از او دلگير شوى، و نه او از تو ملول گردد، تو پشتيبان او باش و او پشتيبان تو باشد، و چون غايب شود در غيبتش او را نگهدار، و چون حاضر شود از او ديدن كن و تجليل و اكرامش نما، زيرا او از تو و تو از او هستى، اگر تو را نكوهش كرد از او جدا نشوى تا كينه از دلش بزدايى، اگر خيرى به او رسيد خدا را شكر كن، و اگر گرفتارى برايش پيش آمد كمكش كن، و اگر فريبش دادند او را يارى كن، هر گاه مردى به برادرش «افّ» (واى بر تو) بگويد. دوستى بين آنها قطع مى‏شود، و چون بگويد تو دشمن منى، يكى از آن دو كافر مى‏شود، و چون برادرش را متّهم كند، ايمان در قلبش همانند نمك در آب ذوب مى‏شود.

9- امام صادق (ع) فرمود: از جمله حقوق مسلمان بر مسلمان اين است. كه چون او را ببيند سلامش كند، و چون بيمار شود عيادت نمايد، چون غايب گردد خيرخواهش باشد، چون عطسه نمايد دعايش كند (يرحمك اللّه) بگويد اگر دعوتش كرد قبول نمايد و چون بميرد او را تشييع كند.

10- ابو ميمون حارثى گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: حقّ مؤمن بر مؤمن چيست؟ فرمود: از جمله حقّ مؤمن بر مؤمن، دوستى قلبى و مواسات مالى است، و اين كه به جاى او از خانواده‏اش سرپرستى كند و اين كه در برابر ظالم وى را يارى نمايد، و اگر در بين مسلمانان «از غنيمت و يا بخشش» نصيبى دارد و او غايب است سهمش را براى او دريافت كند، و چون بميرد به زيارت قبرش رود، و به او ستم روا ندارد، فريبش ندهد، خيانت نكند، خوارش نسازد، تكذيبش ننمايد، و به او «افّ» (واى بر تو) نگويد. و چون به او «افّ» گويد دوستى ميان آنها نباشد، و چون بگويد تو دشمن منى، يكى از آنها كافر مى‏شود، و اگر او را متّهم كند، ايمان در قلبش آب مى‏شود همانند نمك كه در آب حلّ مى‏شود.

11- معلى بن خنيس مى‏گويد: از امام صادق (ع) در مورد حقّ مؤمن پرسيدم، فرمود: هفتاد حقّ است، فقط هفت حقّ را به تو مى‏گويم، زيرا به تو مهربانم، و مى‏ترسم نتوانى تحمّل كنى، عرض كردم: چرا؟ ان شاء اللّه، فرمود: از جمله حقوق مؤمن، اين كه تو سير نباشى و او گرسنه، و پوشيده نباشى و او برهنه، و براى او راهنما باشى، و به منزله پيراهنى كه عيوب او را مى‏پوشاند، زبان گوياى او باشى، آنچه كه براى خودت دوست دارى براى او نيز بخواهى و اگر خدمتگزار دارى، براى مرتّب نمودن فرش و بسترش پيش او بفرستى، و در رفع نياز او شب و روز كوشش نمايى، وقتى كه اين كارها را انجام دادى، دوستى خودت را به محبّت ما رسانيده‏اى و دوستى ما را به دوستى خدا پيوند دادى.

12- على (ع) در وصيتش به محمد بن حنفيّه فرمود: هرگز حقّ برادرت را به خاطر اعتمادى كه ميان شما هست ضايع مكن، زيرا كسى كه حقش را ضايع‏ كردى برادرت نيست.

13- امام صادق (ع) فرمود: كه پيغمبر (ص) فرموده است: مؤمن براى خدا در ذمّه مؤمن هفت حق واجب دارد، محترم داشتن او در غيابش، دوستى با او از ژرفاى دل، و مواسات با او در مال خود، و اين كه غيبت او را حرام بداند، و هنگام بيمارى عيادتش كند، جنازه‏اش را تشييع كند، و پس از مرگ جز خوبى او را نگويد.

14- ابراهيم بن عباس گويد: هرگز امام رضا (ع) را نديدم كسى را با سخنى آزار دهد، و حرف كسى را پيش از تمام شدن سخنش قطع كند، و در صورت توانايى حاجت كسى را رد نمى‏نمود و در حضور همنشينانش هرگز پاى خود را دراز نمى‏كرد و به چيزى تكيه نمى‏داد، هيچ وقت نديدم كه به خدمه و غلامانش ناسزا گويد، هيچ گاه نديدم كه وى تنش را بخاراند و بلند بخندد، بلكه خنده‏اش تبسّم بود.

15- داود بن حفص گويد: در حضور امام صادق (ع) بوديم: چون عطسه فرمود، اراده كرديم كه او را دعا كنيم (يرحمك اللّه بگوئيم)، خودش فرمود: چرا «يرحمك اللّه» نگفتيد؟ همانا از جمله حق مؤمن بر برادرش چهار خصلت است، چون عطسه كرد او را دعا كند «يرحمك اللّه» گويد، اگر دعوت كرد بپذيرد، و اگر بيمار شد عيادتش كند، و چون بميرد جنازه‏اش را تشييع نمايد.

16- ابان بن تغلب گويد: با امام صادق (ع) طواف مى‏كردم، يكى از دوستانم را ديدم، و از من خواست همراه او بروم كه حاجتى دارد. او به من اشاره كرد و امام صادق (ع) او را ديد، و به من فرمود: اى ابان آن شخص ترا مى‏خواهد؟ گفتم: آرى، فرمود: او نيز عقيده ترا دارد، «يعنى شيعه است» گفتم:

آرى، فرمود: طوافت را قطع كن و با او برو، عرض كردم: اگر طواف واجب هم باشد، فرمود: بلى. ابان گويد: با دوستم رفتم. پس از آن به خدمت حضرت رسيدم، و از حقّ مؤمن پرسيدم، فرمود: اين موضوع را كنار بگذار و از من مخواه سپس همواره تكرار كردم و به اصرار نمودم، تا فرمود: اى ابان نيمى از مالت را به او مى‏دهى، سپس به من نگريست، و چون ديد چه حالى به من دست داده است فرمود: اى ابان آيا نمى‏دانى كه خداوند از ايثارگران ياد نموده است؟ گفتم: چرا؟ فرمود: چون تو نيمى از مالت را به او دهى وى را بر خود ترجيح نداده‏اى زمانى او را بر خود ترجيح داده‏اى كه از نصف ديگر هم به او بدهى.

17- امام صادق (ع) فرمود: چه زشت است براى مرد كه برادرش حقّ او را بشناسد- و رعايت نمايد- ولى او حقّ برادرش را نشناسد.

18- در حديث مرفوعه‏اى، پيغمبر (ص) فرمود: مؤمن آينه برادر مؤمنش است، پليديها را از او دور مى‏كند.

19- امام باقر (ع) فرمود: برادر مسلمانت را دوست بدار، آنچه براى خودت دوست دارى براى او نيز بخواه، و آنچه براى خود نمى‏پسندى براى او نيز مپسند، چون نيازمند شدى از او بخواه، و اگر او از تو چيزى درخواست كرد به او بده، هيچ خيرى را از او پنهان مدار كه او نيز خيرى را از تو نهفته ندارد، پشتيبان او باش تا او نيز پشتيبان تو باشد، و چون غايب شد در غيبتش حقّ را رعايت كن، و اگر حاضر شود با او ديدار نموده و تجليل و احترامش كن، زيرا تو از او و او از توست، و اگر بر تو نكوهش كرد، از او جدا نشوى تا اين كه از كينه دلش كاسته شود، اگر خيرى به او برسد، خدا را سپاسگزارى كن. چون گرفتار شد كمكش كن و حقّش را نيز به گردن گير.

20- امام صادق (ع) فرمود: هر كه حقّ مؤمن را رعايت نكند، خداوند روز رستاخيز او را صد سال روى پا نگه مى‏دارد تا از عرقش سيلى در بيابان جارى گردد، سپس از طرف خداى عزّ و جل منادى فرياد زند، اين همان ستمگرى است كه حقّ خدا را نزد خود حبس نموده، سپس فرمود: پس از چهل سال توبيخ دستور داده مى‏شود كه او را به سوى آتش دوزخ ببرند.

21- على (ع) فرمود كه پيغمبر (ص) فرموده است: پسنديده است كه هر مسلمان شش كار را در حق برادرش انجام دهد:

1- وقتى كه او را ديد سلام كند. 2- چون مريض شد عيادتش نمايد. 3- وقتى عطسه كرد دعايش كند (يرحمك اللّه) بگويد. 4- پس از مرگ بر جنازه‏اش حاضر شود. 5- اگر او را دعوت كرد اجابت نمايد. 6- آنچه كه براى خود مى‏پسندد براى او نيز بپسندد، و آنچه كه براى خودش دوست ندارد براى او نيز روا ندارد.

22- محمّد بن مسلم گويد: شخصى از جبل عامل پيش من آمد و با او به خدمت امام صادق (ع) رسيديم در وقت خداحافظى از امام تقاضا كرد كه او را نصيحت فرمايد، حضرت فرمود: سفارش مى‏كنم ترا به تقواى الهى و نيكى به برادر مسلمانت، دوست بدار براى برادرت آنچه را كه براى خودت دوست مى‏دارى، و آنچه كه براى خود نمى‏پسندى براى او نيز مپسند، اگر از تو چيزى خواست به او بده، و اگر چيزى را از تو منع كرد تو از او بخواه، نسبت به خيرى از او دلگير مباش، تا او نيز ترا ملول نسازد، يار و ياور او باش، تا او نيز ياور تو باشد، اگر بر تو خشمگين شد از او دورى مجوى تا كينه از دلش بيرون كنى، اگر غايب شد در غيابش حقّ او را رعايت، و چون حاضر شد كمكش كن و بازويش را بگير، و در حقّش مساعدت نموده و اكرامش كن، زيرا او از تو و تو از او مى‏باشى.

23- على (ع) فرمود: شش خصلت است كه در هر كس باشد در نزد خدا مقرّب و داراى منزلت است، خداوند مسلمانى را دوست دارد كه آنچه را براى خودش دوست دارد براى برادرش نيز دوست بدارد، و هر چه كه بر خود نمى‏پسندد بر او نيز نپسندد، دوستانه او را نصيحت كند. فضيلت و برترى مرا بشناسد، و از من پيروى كند، و نتيجه كار مرا در نظر داشته باشد.

24- على (ع) فرمود كه پيغمبر (ص) فرموده است: هر مسلمانى بر ذمّه برادر مسلمانش سى حق دارد، ذمّه‏اش از آنها برى نمى‏شود مگر اين كه آن حقوق را ادا كند يا برادرش از او درگذرد، (آن حقوق عبارتند) از لغزش او چشم بپوشد، به اشك چشمش شفقت آرد، عيبش را بپوشاند، لغزشش را ناديده بگيرد، عذرش را بپذيرد، اگر كسى غيبت او را كرد از او دفاع كند، همواره خير خواهش باشد، دوستى و محبّت او را حفظ كند، عهد و پيمانش را مراعات نمايد در موقع بيمارى عيادتش كند، در تشييع جنازه‏اش حاضر شود، دعوتش را بپذيرد، هديه‏اش را قبول كند، و آن را جبران نمايد، نعمتش را سپاسگزار باشد، با بهترين وجه او را يارى دهد، زن و بچه او را محافظت كند، حاجتش را روا كند، در انجام خواسته‏اش كوشش نمايد، موقع عطسه كردن «يرحمك اللّه» بگويد، راهنماى گمشده‏اش باشد، و به سلامش پاسخ دهد، كلامش را خوب تلقى كند، بخشش او را ارج نهد، سوگندهايش را تصديق نمايد، دوست او را دوست داشته باشد و با وى دشمنى نكند، اگر ظالم و يا مظلوم واقع شد او را يارى كند، امّا يارى نمودن در حال ستمگرى او را از ستم كردن باز دارد، و اما يارى دادن در حال مظلوميت در باز پس گرفتن حقّش به او كمك نمايد، گرفتارش نكند، خوارش ندارد، آنچه كه از خير براى خودش مى‏خواهد براى او نيز بخواهد، و آنچه كه از بديها براى خودش نمى‏پسندد براى او نيز نپسندد، سپس فرمود: از پيغمبر (ص) شنيدم كه مى‏فرمود: هر يك از شما اگر چيزى از حقوق برادرش را به جا نياورد، روز قيامت از او مطالبه و بر نفع و يا ضرر او حكم خواهد شد. 25- امام صادق (ع) از اجدادش نقل كرده كه پيغمبر (ص) آنها را بر انجام هفت چيز دستور داده و از انجام هفت چيز نهى فرموده است: آنها را به عيادت بيماران، تشييع جنازه، تصديق و امضاى سوگند، دعا براى عطسه‏كننده، يارى مظلوم، آشكار كردن سلام، و اجابت دعوت امر فرموده است.