تحفة الأبرار الملتقط من آثار الأئمة الأطهار (ع)
جلد اول

حاج سيد محمد باقر شفتى معروف به حجة الاسلام على الاطلاق‏ (قدس سره‏)
محقق: سيد مهدي رجائي

- ۱۲ -


مبحث ششم (در بيان وقت نافله عشا است كه مسمى بوتيره است)

بدان كه وقت اين نافله داخل مى‏شود بعد از آن كه منقضى شد از مغرب مقدارى كه كفايت نماز مغرب و نماز عشاء نمايد، بعد از آن كه اين مقدار منقضى شد اتيان به اين نماز مى‏تواند نمود، اگر چه اتيان به نافله مغرب ننموده باشد پس لازم نيست انتظار انقضاى زمانى كه كفايت نماز نافله مغرب نمايد، بلكه بعد از انقضاى مقدار هفت ركعت اگر چه در أول وقت اتيان شده باشد بلا فصل اتيان به نافله عشاء جايز است.

و وقت اين نماز ممتد است به امتداد وقت عشاء، محقق در معتبر و علامه در منتهى بر اين ادعاء اتفاق فقهاء فرموده‏اند. پس مقتضاى اين كلام آن است كه هر گاه تأخير نماز عشاء شود تا آخر وقت آن به حدى كه فارغ از نماز عشاء شود در نصف شب، پس وقت اين نافله منقضى شده باشد ظاهر اين است كه چنين نبوده باشد پس مناسب اين است كه گفته شود: وقت اين نافله ممتد است به امتداد وقت عشاء، به علاوه زمانى كه كفايت اين نماز نمايد در وقتى كه نماز عشاء اتيان شود در آخر وقت خود.

و جميع نوافل مذكوره و غيرها اتيان به آنها در حال قيام با تمكن أفضل‏ از اتيان به آنها است در حال جلوس. و هر گاه با تمكن از قيام اختيار جلوس نمايد مستحب اين است كه به جاى هر ركعتى دو ركعت اتيان نمايد، مگر اين نماز كه چنين نيست، بلكه جلوس در آن متعين است.

مخفى نماند اگر چه وقت اين نماز بعد از فراغ از نماز عشاء است، لكن أولى آن است كه اتيان به اين نماز نمايد بعد از هر نمازى كه در اين شب اتيان نمايد تا نصف شب.

مبحث هفتم (در بيان كيفيت قرائت در اين نماز است)

مى‏گوييم: بعد از قطع بر اين كه در اين نماز و ساير نوافل مذكوره اقتصار به حمد و سوره توحيد مى‏تواند نمود، بلكه اقتصار به حمد تنها نيز مى‏توان نمود، لكن كلام در قرائت موظفه در خصوص اين صلاة است، و اين به سه طريق روايت شده:

أول: آن است كه قرائت شود در اين دو ركعت نماز صد آيه از قرآن ظاهر اين است كه امتثال حاصل است به قرائت صد آيه در دو ركعت، خواه بالمساوات بوده باشد، كه نصف در ركعت أولى بوده و نصف در ثانيه، و خواه بالتفاوت، دور نيست كه آيات فاتحة الكتاب را از جمله يك صد آيه محسوب مى‏توان نمود، و اگر محسوب ننمايد أوثق خواهد بود.

دوم: آن است كه اتيان نمايد اين دو ركعت را به سوره واقعه و اخلاص اگر سوره أولى در ركعت أولى و ثانيه در ثانيه قرائت نمايد أوفق به ظاهر حديث خواهد بود.

سوم: آن است كه اتيان شود به سوره ملك و اخلاص.

مبحث هشتم (در وقت نماز شب است)

بدان كه آخر وقت نماز عشاء متصل است به أول وقت نماز شب، پس بعد از آن كه نصف أول شب منقضى شد وقت نماز شب داخل مى‏شود. أول وقت نماز شب أول نصف آخر شب است، و وقت آن ممتد است تا طلوع فجر صادق.

و تقديم اين نماز بر نصف شب جايز نيست، مگر در حق مسافرى كه مظنون او بوده باشد كه متمكن از اتيان نماز شب بعد از نصف شب نخواهد بود، خواه به اعتبار مشقت سفر بوده باشد، يا به اعتبار غلبه نوم يا امر ديگر، در اين صورت جايز است در حق چنين كسى اتيان نمايد به نماز شب قبل از نصف شب.

و همچنين است هر گاه كسى مظنه عدم تمكن از نماز شب در وقت آن داشته باشد به اعتبار غلبه نوم، خواه جوان بوده باشد يا پير، خواه در فصل تابستان بوده باشد يا زمستان، خواه در سفر بوده باشد يا در حضر. و همچنين هر گاه مظنه جنابت داشته باشد در وقت و متمكن از غسل نبوده باشد اگر چه در حضر بوده باشد در جميع اين صور اتيان به نماز در أول شب مى‏توان نمود. و اينها در صورتى است كه مظنون او بوده باشد كه متمكن از اصل نماز شب نبوده باشد.

و اما هر گاه معتقد اين بوده باشد كه متمكن از نماز شب در وقت آن هست لكن نه بر وجه كمال، مثل اين كه امر او مردد است ما بين اتيان به نماز شب در أول شب قائما روى به قبله، يا آن كه اتيان به آن نمايد بعد از نصف شب در محمل در بين راه نشسته يا بر روى چاروا، ظاهر اين است در چنين صورت تقديم نماز شب بر نصف شب جايز نبوده باشد، بلكه جواز تقديم در صورتى‏ است كه متمكن از آن در وقت مطلقا نبوده باشد.

و اما تقديم نماز شب در حق كسى كه خائف از جنابت بوده باشد با اعتقاد عدم تمكن از غسل، ظاهر اين است كه مختص نبوده باشد به صورتى كه متمكن از تيمم نبوده باشد، بلكه با تمكن از تيمم ظاهر اين است كه تقديم مجوز بوده باشد، پس در اين صورت اين شخص مخير خواهد بود ما بين آن كه نماز شب را در أول شب اتيان نمايد با وضوء، يا آنكه در آخر شب اتيان نمايد با تيمم بدل از غسل جنابت. بعد از آن كه اين مطالب معلوم شد مى‏گوييم: مناسب اين است در اين مقام تنبيه شود بر چند مطلب:

أول: آن است در صورت تقديم نماز شب در صور مسطوره، معين است كه بايد در شب اتيان شود نه روز، يعنى قبل از غروب اتيان نمى‏تواند نمود، بلكه معين است در شب اتيان شود، بلكه لازم است كه بعد از نماز مغرب و عشاء اتيان نمايد، پس مقدم بر دو نماز يا در بين دو نماز نمى‏تواند اتيان نمود.

دوم: آن است كه هر گاه چنين كسى اتيان نماز شب نمود در أول شب و متمكن شد از اتيان به آن در آخر شب، ظاهر اين است كه اتيان به نماز شب ثانيا نتواند نمود.

سوم: آن است كه اين نماز در صورت تقديم ظاهر اين است كه اداء بوده باشد، پس به نيت اداء اتيان مى‏تواند نمود، بنابراين ظاهر مى‏شود كه وقت نماز شب در حق چنين اشخاصى داخل مى‏شود بعد از فراغ از اداء نماز مغرب و عشاء، و در حق غير داخل مى‏شود بعد از انقضاى نصف ليل.

چهارم: آن است كه تقديم نماز شب در صور مذكوره مشروط بر اين نيست كه معتقد عدم تمكن از قضا بوده باشد، بلكه مى‏تواند مقدم داشت اگر چه با اعتقاد تمكن از قضاء، لكن ظاهر اين است كه قضا أفضل از تقديم بوده باشد.

پنجم: آن است كه حكم به جواز تقديم مختص هشت ركعت از نماز شب نيست، بلكه بالاضافه به شفع و وتر ثابت است، لكن حكم تقديم مختص به همين يازده ركعت مى‏باشد، نسبت به دو ركعت نافله فجر ثابت نيست، اگر چه فرض شود كه متمكن از اتيان آن در وقت خود نبوده باشد.

ششم: آن است كه وقت نماز شب ممتد است تا طلوع فجر صادق، بعد از آن كه فجر طالع شد قبل از اتيان به فريضه اتيان به اين نماز جايز نيست، مگر در صورتى كه چهار ركعت آن نماز را كرده باشد و فجر طالع شد، در اين صورت جايز است مزاحم بسازد به بقيه اين نماز فريضه فجر را، و لكن اين در صورتى است كه به اعتقاد سعه وقت نسبت به مجموع نماز شب شروع به نماز نموده باشد، بعد از اتيان به چهار ركعت فساد اعتقاد او ظاهر شود. و اما هر گاه قبل از شروع مشخص بوده كه وقت وسعت همه نماز را ندارد اگر چه به عنوان اختصار بوده باشد، در چنين صورت اتيان به نماز شفع و وتر نمايد، و هشت ركعت را بعد از نماز صبح قضا نمايد.

تفصيل مقام مقتضى اين است كه گفته شود در اين مقام چند احتمال است:

أول: آن است كه مكلف قبل از شروع در نماز شب معتقد اين است كه مقدار باقى از شب كفايت همه نماز شب را خواهد نمود.

دوم: آن است كه مكلف معتقد اين است كه مقدار باقى از شب كفايت نماز شب را نمى‏نمايد.

سوم: آن است كه معتقد اتساع وقت و عدم اتساع هيچ يك نبوده باشد.

در قسم أول و ثالث شروع به نماز شب به طريق معهود مى‏تواند نمود، پس اگر فجر طالع نشد تا آن كه نماز شب را تمام نمود، در اين صورت كلامى نخواهد بود، و اگر فجر طالع شد قبل از اتمام نماز شب، خالى از اين نيست كه طلوع فجر يا بعد از اتيان به چهار ركعت خواهد بود يا قبل، اگر بعد از اتيان به چهار ركعت است جايز است نماز شب را تمام كند قبل از نماز صبح.

ظاهر اين است كه در اين صورت لازم نبوده باشد كه در ركعات اقتصار به حمد تنها نمايد، مگر در صورتى كه چهار ركعتى كه اتيان نموده باشد قبل از فجر اتيان نموده باشد به حمد تنها، به اين معنى كه لازم بود اتيان به حمد تنها نمايد، مثل اين كه قبل از شروع در نماز معتقد اين بود كه وقت وسعت ندارد مگر به مقدار يازده ركعتى كه اقتصار شود در آنها به حمد تنها.

در اين صورت ممكن است كه گفته شود: آنچه بعد از فجر اتيان مى‏شود لازم است كه اقتصار شود در آن به حمد تنها، و اگر طلوع فجر قبل از اتيان به چهار ركعت بوده باشد اگر چه در ركعت چهارم بوده باشد، اتمام نماز شب مقدم بر فريضه فجر جايز نيست، پس ترك نماز شب مى‏نمايد، بعد از اتيان به نافله صبح نماز صبح را به عمل مى‏آورد، و بقيه از نماز شب را بعد قضا خواهد نمود.

و اگر طلوع صبح در حين اشتغال به ركعت ثالثه يا ركعت رابعه بوده باشد آيا معين است كه قطع اين نماز نمايد؟ يا جايز است اتمام اين دو ركعت، يا عدول مى‏نمايد به نافله فجر، يعنى اين دو ركعت را قرار مى‏دهد كه نافله فجر است و اتمام مى‏نمايد به نيت نافله فجر، ظاهر اين است كه قطع لازم نبوده باشد، و عدول نيز جايز نبوده باشد، پس اتمام آن دو ركعت به همان قصدى كه شروع نموده جايز خواهد بود.

و اما قسم دوم يعنى قبل از شروع به نماز شب معتقد اين بوده باشد كه قدر باقى از شب كفايت نماز شب را نمى‏كند، در اين صورت ظاهر اين است كه شروع به نماز شب به طريق معهود نتواند نمود، اگر چه معتقد اين بوده باشد كه چهار ركعت را قبل از صبح اتيان مى‏تواند نمود، بلكه در اين صورت عدول مى‏نمايد از نماز شب به شفع و وتر.

مخفى نماند اتمام نماز شب بعد از طلوع فجر در صورتى كه چهار ركعت از نماز شب را اتيان نموده باشد قبل از فجر مختص به اين نيست كه طلوع فجر در حال اشتغال به نماز شب شود، بلكه حكم ثابت است اگر چه چهار ركعت از نماز شب را كرده باشد در أول وقت نماز شب، و تتمه را تأخير نمود كه بعد اتيان نموده باشد و خوابيد يا مشغول به مطالعه يا شغل ديگر شد، وقتى مطلع شد كه صبح طالع شده، در اين صورت نيز اتمام نماز شب را قبل از اتيان به فريضه مى‏تواند نمود.

هفتم: آن است در صورتى كه مكلف به اعتبار مظنه ضيق وقت اتيان به نماز شفع و وتر نمود، بعد فساد اعتقاد او ظاهر شد، مشخص شد كه وقت باقى كفايت همه نماز شب را مى‏نمايد، ظاهر اين است كه اعاده شفع و وتر بعد از اتيان هشت ركعت نماز شب ضرور نبوده باشد، بلكه جواز اعاده آن محل تشكيك است.

هشتم: در حديث صحيح وارد است كسى كه برخيزد قبل از صبح و اتيان نمايد به نماز شفع و وتر و دو ركعت نافله صبح، ثبت مى‏شود در نامه عمل او نماز شب.

بدان كه در اين مقام چند احتمال است: أول: آن است كه كسى در أول شب عازم بود كه در آخر شب برخيزد و تمام نماز شب را به عمل آورد، بعد از آن كه بيدار شد مشخص شد كه مقدار باقى از شب كفايت همه نماز شب را نمى‏كند.

دوم: آن است كسى در أول شب قصد نداشت كه نماز شب كند، بعد از آن كه از خواب بيدار شد قبل از طلوع فجر رأى او قرار گرفت كه اتيان به نماز شفع و وتر و دو ركعت نافله صبح نمايد.

سوم: آن است كه در أول شب عازم اين بود كه آخر شب برخيزد و اقتصار نمايد به همان شفع و وتر و دو ركعت نافله فجر. مقتضاى اين حديث صحيح آن است كه در جميع اين احتمالات مذكوره هر گاه اتيان به شفع و وتر و دو ركعت نافله فجر نمايد نماز شب در حق او محسوب خواهد بود.

مبحث نهم (در بيان كيفيت نماز شب است)

بدان كه نماز شب يازده ركعت است با دو ركعت شفع و يك ركعت وتر، و دو ركعت أول به چند طريق نقل شده: أول- آن است كه در ركعت أول بعد از حمد سوره قل يا أيها الكافرون، و در ركعت دوم بعد از حمد سوره قل هو اللّه أحد بخواند فهو أقصرها.

دوم: آن است كه در هر ركعت بعد از حمد سى مرتبه سوره قل هو اللّه أحد بخواند و هو أفضلها.

سوم: آن است كه در ركعت أول بعد از حمد سى مرتبه سوره قل هو اللّه أحد و در ركعت ثانيه بعد از حمد سى مرتبه سوره قل يا أيها الكافرون بخواند.

چهارم: آن است كه در ركعت أول بعد از حمد سوره قل هو اللّه أحد سى مرتبه، و در ركعت ثانيه سوره قل يا أيها الكافرون يك مرتبه بخواند. قول سوم مذكور در كلام شيخ مفيد است، و قول چهارم مذكور است در كلام شيخ بهايى رحمهما اللّه تعالى، و تا حال به مستند اين دو قول برنخورده‏ايم.

و شش ركعت ديگر را اگر تواند اتيان نمايد به سور مطوله، و اگر نه بهر سوره كه خواهد بعد از حمد تلاوت نمايد در هر ركعت خوب است، اگر همه را به حمد و قل هو اللّه أحد اتيان نمايد نيز خوب است، و مستحب است بعد از فراغ از قرائت سوره توحيد در هر نماز كه بوده باشد بگويد كذلك اللّه ربي.

و سنت است بعد از فراغ از هر دو ركعت از اين هشت ركعت اين دعا را بخواند: اللهم انى أسألك و لم يسأل مثلك، أنت موضع مسألة السائلين، و منتهى رغبة الراغبين، أدعوك و لم يدع مثلك، و أرغب اليك و لم يرغب الى مثلك، أنت مجيب دعوة المضطرين و أرحم الراحمين، أسألك بأفضل المسائل و أنجحها و أعظمها يا اللّه يا رحمن يا رحيم، و بأسمائك الحسنى و أمثالك العليا و نعمك التي لا تحصى و بأكرم أسمائك عليك و أحبها اليك و أقربها منك وسيلة، و أشرفها عندك منزلة، و أجزلها لديك ثوابا، و أسرعها في الامور اجابة، و باسمك المكنون الاكبر الاعز الاجل الاعظم الاكرم الذي تحبه و تهواه و ترضى به عمن دعاك به و استجبت له دعائه، و حق عليك أن لا تحرم سائلك و لا ترده، و بكل اسم هو لك في التوراة و الانجيل و الزبور و الفرقان العظيم، و بكل اسم دعاك به حملة عرشك و ملائكتك و أنبياؤك و رسلك و أهل طاعتك من خلقك، أن تصلي على محمد و آل محمد، و أن تعجل فرج وليك و ابن وليك و تعجل خزي أعدائه.

مخفى نماند اين دعا دعاى عظيمى است در هر وقت از أوقات بلكه در قنوت صلوات كسى كه حاجتى داشته باشد، خواندن اين دعاء به جهت انجاح حاجت بسيار مناسب است، به شرطى كه با معرفت و حضور قلب و خشوع بوده باشد.

بدان كه مستحب است بعد از فراغ از ركعت دوم و ركعت هشتم تسبيح سيدة النساء فاطمه زهرا (عليها السلام)، بعد از آن شروع به نماز شفع نمايد در هر ركعت بعد از فراغ از قرائت حمد سوره توحيد بخواند، و در ركعت ثانيه بعد از فراغ از قرائت قبل از ركوع مثل ساير نمازها قنوت مستحب است، و قول به عدم ثبوت قنوت در نماز شفع ضعيف است.

و بعد از فراغ از آن نماز سنت است كه اين دعا بخواند: الهى تعرض لك في هذا الليل المتعرضون، و قصدك فيه القاصدون، و امل فضلك و معروفك الطالبون و لك في هذا الليل نفحات و جوائز و عطايا و مواهب تمن بها على من تشاء من عبادك و تمنعها من لم تسبق له العناية منك، و ها أنا ذا عبدك الفقير اليك المؤمل فضلك و معروفك، فان كنت يا مولاي تفضلت في هذه الليلة على أحد من خلقك وعدت عليه بعائدة من عطفك، فصل على محمد و آل محمد الطيبين الطاهرين الخيرين الفاضلين، وجد علي [بجودك‏] بطولك و معروفك يا رب العالمين، و صل على خاتم النبيين و آله الطاهرين و سلم تسليما، ان اللّه حميد مجيد، اللهم اني أدعوك كما أمرت فاستجب لي كما وعدت انك لا تخلف الميعاد.

و بعد از آن شروع نمايد به مفرده وتر، و افتتاح آن نمايد به تكبيرات افتتاحيه و أدعيه معهوده، و اگر نخواهد اقتصار نمايد به نيت و تكبيرة الاحرام، بعد از فراغ از قرائت فاتحة الكتاب سه مرتبه سوره توحيد بخواند، و بعد از فراغ از هر مرتبه كذلك اللّه ربى مناسب است، و اگر اقتصار به يك مرتبه نمايد بعد از فراغ از مرتبه سوم باكى نيست، و بعد از آن سوره قل أعوذ برب الفلق و قل أعوذ برب الناس بخواند. مناسب اين است بعد از آن كه گفت قل أعوذ برب الفلق بگويد أعوذ برب الفلق، و همچنين بعد از آن كه گفت قل أعوذ برب الناس بگويد أعوذ برب الناس و سوره را تمام نمايد.

بعد از آن شروع نمايد به قنوت و تطويل در قنوت در جميع صلوات امرى است به غايت مطلوب، و صفتى است در نهايت محبوب، خصوصا در قنوت نماز شب، كه وقت خلوت و تخاطب با معبود، و محل عرض مطلب و مناجات با قاضى الحاجات است.

از جمله مخاطباتى كه جناب موسى بن عمران (عليه السلام) از جناب رب العزه تعالى شأنه مشرف به شرافت آن شده خطابى است كه حاصل مضمون آن اين است: اى پسر عمران كسى كه در همه شب خواب مى‏كند و خود را از سعادت و شرافت ذكر و مناجات با ما محروم مى‏نمايد، اگر ادعا نمايد كه محبت با ما دارد اين ادعا از او دروغ و بى‏اصل خواهد بود، آيا چنين نيست كه هر كس حب محبوبى در قلب او بوده باشد پيوسته با كمال شوق طالب خلوت با محبوب خود مى‏باشد. خلوتى بهتر از شب كى ممكن خواهد شد كه كافه ناس در خوابند مگر كسانى كه لذت مناجات با خالق ارضين و سماوات جل جلاله به مذاق ايشان رسيده، هر كس استراحت خود را در خواب مى‏داند مگر اين اشخاص كه عين استراحت و محض لذت خود را در اشتغال به مناجات و تضرع و ابتهال به درگاه‏ قاضى الحاجات مى‏دانند.

مجملا تطويل در قنوت در جميع صلوات خصوصا در قنوت نماز شب لا سيما در قنوت وتر مطلوب و مرغوب است، و هر دعا كه خواهد مى‏تواند خواند، و بهترين ادعيه مناجاتهاى وارده از ائمه أطهار است، خصوصا أدعيه صحيفه كامله و ساير مناجاتهاى آن مفخر أهل عبادت.

بدان كه آداب خصوص قنوت وتر سه چيز است:

أول: دعاء در حق چهل نفر از برادران دينى، أحاديث در فضيلت دعاء در حق چهل نفر از برادران دينى اگر چه بسيار است، اما در خصوص وتر تا حال به حديثى در اين باب بر نخورده‏ايم، لكن عموم أحاديث وارده شامل اين مقام هست، اگر چه اين كفايت در خصوص توظيف در قنوت وتر نمى‏كند، لكن فتواى ثابته از جماعت از جله فقهاء نور اللّه تعالى مراقدهم كفايت مى‏كند در أمثال مقام پس حكم به استحباب دعاء در حق چهل نفر از برادران دينى در خصوص قنوت وتر بى‏عيب است.

و ظاهر اين است تأديه سنت مختص به اين نيست كه مى‏بايد چهل نفر مدعو لهم از أموات بوده باشند، بلكه امتثال چنانچه به دعا در حق چهل نفر از أموات حاصل مى‏شود به دعا در حق چهل نفر از أحياء يا مشترك ما بين أحياء و أموات نيز حاصل مى‏شود.

و ظاهر اين است كه تأديه سنت منحصر در اين است كه مى‏بايد چهل نفر مرد بوده باشد، و چهل نفر زن يا بعضى زن و بعضى مرد كفايت در اين باب نمى‏كند بلى هر گاه در حق زن نيز دعا كند در همين قنوت، لكن آنها را از عدد چهل‏ حساب ننمايد باكى نيست.

و ظاهر اين است تأديه سنت موقوف بر اين نيست كه چهل نفر عادل بوده باشد، پس اگر كل فاسق بوده باشند، يا بعضى فاسق و بعضى غير فاسق، ظاهر اين است كه كفايت مى‏نمايد در تأديه سنت.

و مخفى نماند كه امتثال موقوف بر اين نيست كه دعا به جهت غفران ذنوب بوده باشد، بلكه چنانچه سنت مؤدى مى‏شود به دعاء در مغفرت ذنوب در حق جميع، همچنين مؤدى مى‏شود به دعاء در سعه رزق در حق همه، چنانچه مؤدى مى‏شود به دعاء مغفرت ذنوب در حق بعض و در سعه رزق نسبت به ديگرى، يا طلب مغفرت نسبت به بعض و سعه رزق نسبت به ديگرى واداى ديون نسبت به ثالث.

مجملا مناط دعا است در حق چهل مؤمن، خواه در امور متعلق به دنيا بوده باشد، يا در امور متعلق به آخرت يا مختلف، اين باعث اين مى‏شود كه دعايى كه در حق خود مى‏كند دعاى او مستجاب شود، خواه دعا به جهت خود مماثل دعايى بوده كه در حق غير كرده يا مخالف.

دوم: از امور ثلاثه كه از آداب خصوص قنوت وتر مى‏باشد استغفار است پس مناسب آن است بعد از آن كه از دعاء در حق چهل نفر فارغ شد هفتاد مرتبه استغفار نمايد، خواه به لفظ «أستغفر اللّه ربي و أتوب اليه» بوده باشد، يا به اسقاط ربى به اين نحو «استغفر اللّه و أتوب إليه» يا به اسقاط لفظ جلاله بگويد «أستغفر ربى و أتوب اليه» و يا بگويد «استغفر اللّه و أسأله التوبة» يا جمع كند ما بين اثنين يا ثلاثه يا أربعه، به اين طريق كه أول بيست دفعه بگويد «استغفر اللّه ربي و أتوب اليه» و بقيه هفتاد را تمام نمايد به سه طريق ديگر مثلا، و اگر هفتاد مرتبه بگويد «اللهم اغفر لي ذنوبي» ظاهر اين است كه امتثال به عمل آمده باشد.

و از جمله آداب اين استغفار آن است كه در حين استغفار دست چپ خود را بلند نگاه دارد، و به دست راست ضبط عدد استغفار نمايد، و بعد از فراغ از هفتاد مرتبه مستحب است كه هفت مرتبه بگويد «هذا مقام العائذ بك من النار» بعد از آن هفت مرتبه بگويد «أستغفر اللّه الذي لا اله الا هو الحي القيوم من جميع ظلمي و جرمي و اسرافي على نفسي و أتوب اليه» بعد از آن بگويد «رب أسأت و ظلمت نفسي و بئس ما صنعت، و هذه يداي يا رب جزاء بما كسبت، و هذه رقبتي خاضعة لما أتيت، و ها أنا ذا بين يديك، فخذ لنفسك من نفسي الرضا حتى ترضى لك العتبى و لا أعود».

سوم: از امور ثلاثه اين است كه بعد از آن كه از استغفار فارغ شد سيصد مرتبه بگويد «العفو» جايز است به نصب واو، چنانچه جايز است به رفع آن و بنابر نصب مفعول فعل محذوف است، أي: أسألك العفو عن ذنوبي، أو استدعي منك العفو. و بنا بر رفع اين لفظ مبتداى محذوف الخبر خواهد بود، أي: العفو مطلوبي منك، أو من صفاتك. و در صورتى كه جمع ما بين هر سه نمايد، اتيان كرده خواهد بود به أفضل أفراد.

و در صورت اقتصار به دو ظاهر اين است كه جمع ما بين دعاء در حق چهل نفر از برادران دينى و هفتاد مرتبه استغفار أكمل از دو تاى ديگر بوده باشد خواه جمع ما بين دعاء در حق چهل نفر و سيصد مرتبه العفو بوده باشد، يا جمع‏ ما بين استغفار و سيصد مرتبه العفو. و در صورت اقتصار به يكى دور نيست كه اقتصار به هفتاد مرتبه استغفار بهتر از اقتصار به هر يك از دو تاى ديگر بوده باشد، مگر در صورتى كه دعا در حق چهل نفر طلب مغفرت ذنوب آنها از غفار ذنوب بوده باشد، در اين صورت دور نيست كه اقتصار به دعاء در حق چهل نفر أولى خواهد بود، نظر به أحاديث مستفيضه.

از جمله آنها حديث صحيحى است كه ثقة الاسلام روايت نموده از ابراهيم ابن هاشم كه فرموده: ديدم عبد اللّه بن جندب را در عرفات، كسى را نديدم در عرفات به حالت او، دو دست او بلند بود بسوى آسمان، اشكهاى چشم او جارى بود به حدى كه بر زمين مى‏رسيد، بعد از آن كه مردم متفرق شدند به او گفتم يا ابا محمد نديدم كسى را به مثل حالتى كه از تو ديدم، در جواب من گفت: قسم به خداوند عالم جل شأنه دعاء نكردم مگر در حق برادران خود، نظر به اين كه از مولى و سرور خود موسى بن جعفر (عليهما السلام) شنيدم كه فرمود: هر كس دعا كند در حق برادر خود در حال غياب او، ندا كرده مى‏شود از جانب رب العزه كه از براى تو باد صد هزار برابر آنچه كه براى برادر مؤمن خود خواستى پس خوش نداشتم كه بگذارم صد هزار برابرى كه خداوند عالم ضامن او شده باشد براى مطلبى كه خود به جهت خود خواهم ندانم كه مستجاب خواهد شد يا نه.

بنابر اين هر گاه طلب مغفرت از حضرت رب العزه در حق چهل نفر از برادران دينى خود نمايد چندين هزار مقابل از جانب رب العزه به جهت او خواهد بود، پس اين شخص در اين حالت فرد كامل «مستغفرين في الاسحار»

خواهد بود. و بعد از فراغ از قنوت به ركوع رفته، بعد از رفع رأس از ركوع مستحب است كه اين دعا را بخواند: «هذا مقام من حسناته نعمة منك و شكره ضعيف، و ذنبه عظيم، و ليس لذلك الا رفقك و رأفتك، فانك قلت في كتابك المنزل على نبيك المرسل (صلّى الله عليه وآله وسلّم) كانوا قليلا من الليل ما يهجعون و بالاسحار هم يستغفرون، طال هجوعي و قل قيامي، و هذا السحر و أنا أستغفرك استغفار من لا يجد لنفسه نفعا و لا ضرا و لا حياة و لا نشورا» بعد از آن به سجود رفته ركعت را تمام نمايد.

اى برادر عزيز از خواب غفلت بيدار شو، و خرقه مستى از گوش و هوش دور كن، بدان كه آنچه مذكور شد از اول تا اين مقام در كيفيت نماز شب به منزله بدن و كالبد است، و از براى آن روحى است كه به آن حيات و بقاء و نماء و صفاى آن است، و آن توجه و التفات است در جميع أفعال و أقوال به جناب معبود عظيم متعال با نهايت خضوع و خشوع و اقبال، و به اين است اشاره بقوله (عليه السلام) «الصلاة معراج المؤمن» و چنانچه كمال بدن انسانى و بهاء و صفاى آن به روح است، و آن بدن با عدم روح شى‏ءايست باطل و چثه‏ايست زايل چنين است حال صلاة با عدم آنچه مذكور شد كه به منزله روح است.

و عمده محاسنى كه در خصوص شب خيزى هست كه در غير آن نيست، آن است كه چون كه عساكر نوم مستولى به حواس و مشاعر أغلب ناس شده، هر يك به بستر استراحت آسوده، أغلب به لذت نوم خود را از لذت ثمرات خلقت انسانى محروم، و برخى به مسرت التذاذ به محبوب بى‏اعتبار خود را از سرمايه‏ اعتبار بى‏اعتبار نموده، لهذا در اين وقت عوايق تخاطب با معبود كمتر، و موانع مناجات با قاضى الحاجات اندر است.

آن كس كه لذت توجه به ساحت عظمت رب العزه، و حلاوت التفات به بيدارى كبريايى معدن العظمة به مذاق او رسيده، طالب چنين وقتى است كه خود را به سرمايه سعادت دارين و مصدر افتخار نشأتين رسانده، زنگ آلام مكتسبه از مباعدت ساحت حضور از خود دور، و التيام جراحات مولمه از قلب محنت قرين به مرحم وصال جهان آفرين نمايد، حواجب مظلمه عايقه جمال محبوب متعال را به ناله‏هاى جگر سوز و نداهاى رقت اندوذ دفع نموده.

و ستور مظلمه حاجبه مولمه را به استناره تمسك به ذيل مقاله «و أنر أبصار قلوبنا بضياء نظرها اليك» قطع نموده، خود را معلق به عز قدس حضرت ودود سازد و به اعانت توصل به مناجات «و هب لي دوام الاتصال بخدمتك» خود را از حضيض مآلم فرقت مهجور به اوج مسرت وصال محبوب مسرور گرداند.

و چه بلاها است كه به بركت خروج دموع از عيون در آن وقت ظلوم از خوف و خشيت حضرت معبود جل شأنه از اهل آن بلد دفع خواهد شد، و چه مراتبى است كه به دستيارى ناله‏هاى بسيار در آن شب تار از خوف و غضب حضرت قهار به آن مى‏توان رسيد، نعم ما قيل:

اى دانه كه خوشه مى‏توانى گشتن *** در خاك چه مانده‏اى سرى بيرون كن‏

از كاشف أسرار و دقايق جناب امام جعفر صادق (عليه السلام) وارد است حديثى كه حاصل معنى آن اين است: هر چشمى در روز قيامت گريان خواهد بود مگر چشمى كه گريسته باشد از خوف و خشيت اله جل شأنه، و نيست چشمى كه پر شده باشد آن چشم از آب خود از خوف الهى مگر آن كه خداوند عالم جل جلاله بدن آن شخص را از آتش جهنم حرام خواهد گردانيد، و هر گاه آب آن چشم بر صورت جارى شده باشد، ظلمتى و مذلتى در روز قيامت بر آن وجه وارد نخواهد شد، و نيست چيزى مگر آن كه كيلى و وزنى به جهت او هست مگر اشك چشمى كه از خوف الهى ريخته شده باشد، به درستى كه خداوند عالم به بركت قليل از آن درياى آتش جهنم را خاموش خواهد فرمود. و اگر بنده در ميان امتى از خوف و خشيت الهى بنالد خداوند عالم جل شأنه به بركت گريه او قاطبه آن امت را رحم خواهد فرمود. نعم ما قيل نظم:

تا نگريد طفل كى نوشد لبن *** تا نگريد ابر كى خندد چمن‏

اشك اگر بهر خدا بارند خلق *** گوهر است اشك پندارند خلق‏

مايه در بازار اين دنيا ز راست *** مايه آنجا سوزش چشم تر است

مجملا نماز بى خضوع چون بدنى است بى‏روح، و عبادت بدون توجه و اقبال چون شعله چراغى است بى روغن، و قيام در مقام امتثال با عدم شعور به عظمت جناب بارى چون غرس نهالى است بى آب بارى.

و از مخزن اسرار الهى جناب رسالت پناه (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مروى است حديثى كه حاصل معنى و مضمون آن اين است: كه هر بنده كه مشغول نماز شد و در آن اقبال به معبود بى زوال ننمود و قلب او التفات به غير نمود، در آن حالت فرمانى از جانب رب العزه مى‏رسد، كه اى بنده من كه مقصود تو است و كه را طلب‏ مى‏كنى، آيا پروردگار غير مرا مى‏خواهى، يا طلب مى‏كنى حافظى را كه سواى من بوده باشد، يا در طلب جوادى هستى كه غير من بوده باشد، منم أكرم الاكرمين، و منم جود كننده‏تر از هر جود كننده، و منم أفضل از هر عطا كننده، اگر ثواب مى‏خواهى ثوابى به تو خواهم داد كه كسى احصاى آن نتوان نمود روى به درگاه ما آور كه من اقبال به جانب تو نموده‏ام، و ملايكه ما به جانب تو اقبال نموده‏اند.

پس هر گاه آن بنده متنبه شد، از مساءت غفلت اجتناب نمود، و اقبال به جانب عظمت مدار حضرت آفريدگار نمود، قلم عفو بر آنچه از او صادر شده مى‏زنند. پس اگر ثانيا باز التفات نمود اعاده مى‏شود از جانب رب العزه آنچه حال مذكور شد، پس اگر اقبال نمود به جانب پروردگار عالم خداوند عالم او را به آنچه از او صادر شده مؤاخذه نخواهد فرمود. پس اگر مرتبه سوم باز التفات نمود، باز از جانب رب العزه همان كلام اعاده مى‏شود، پس اگر باز اقبال به صلاة خود نمود، خداوند عالم عفو فرمايد آنچه را كه صادر شده.

پس اگر مرتبه چهارم باز التفات نمود در نماز به جانب غير، خداوند عالم جل شأنه از او اعراض مى‏فرمايد، و همچنين كل ملايكه از او اعراض خواهند نمود، و خطابى مى‏رسد در اين حالت از جانب رب العزه به اين مضمون: كه تو را واگذارديم به آن كس كه ميل به او دارى.

و نيز از آن سرور أنبياء (عليه و على آله آلاف التحية و الثناء) وارد شده، كه از جمله وصايايى كه آن سرور عالم به أبى ذر فرموده اين است كه: اى أبا ذر دو ركعت نماز از كسى صادر شود با تفكر و توجه و اقبال به درگاه ذو الجلال بهتر است از نماز در كل شب در حالتى كه قلب مصلى از معبود حقيقى غافل بوده باشد و نفهمد چه مى‏گويد و چه مى‏كند.

اى عزيز من خلاق عالم جل شأنه محتاج به عبادت ما و شما نيست، چه قادرى كه اثر از آثار قدرت آن خلقت سماوات و ارضين است با عدم ماده و مكان، و انتفاى أنصار و أعوان، با آن احكام و اتقان كه عقول عقلا در درك آن عاجز و حيران مى‏باشند، چه حاجت است جناب او را به عبادت عابدان، و صانعى كه هر چه مشيت‏اش قرار گرفت كفايت مى‏كند در تحقق آن محض صدور «كُنْ» او را، چه حاجت به اطاعت عالميان.

بلكه حكمت در وضع تكاليف آن است كه چون خلاق عالم جل شأنه مريد خير عباد است، و چيزى در حق عباد اولى از معرفت معبود و اطاعت او نمى‏تواند شد، لهذا اساس عبادت را برانگيخته تا ملتزمين به مناهج آن خود را به مطلوب و ساحل نجات توانند رسانيد.

مقصود اين است اين ثمره كه باعث وداعى بر وضع طاعات است مترتب بر وجه كمال بر محض اين أقوال و أعيان نمى‏شود، بلكه لابد است از توجه و اقبال به معبود جليل متعال با خشوع و خضوع و اجلال در جميع أفعال و أقوال، أهم از همه تصحيح نيت است از اغراض و مقاصد فاسده، مثل ريا و سمعه هر گاه داعى بر اقدام به عبادت اين بوده باشد، كه مردم مطلع شوند كه اين شخص نماز شب مى‏كند، يا اين كه احترام او را منظور داشته باشند، يا آن كه به او چيز بدهند، يا آن كه هر گاه اظهار حاجتى به آنها نمايد اجابت او نمايند چنين عمل عمل مرايى است، ترك اين به مراتب أولى از فعل آن است، و آيات و أخبار در مذمت اين صفت زشت سيرت بسيار است. و سمعه آن است كه داعى بر اتيان عبادت آن است كه منتشر شود صيت عبادت اين در بلاد.