احكام مسافر
مطابق با فتواى ده تن از مراجع معظم تقليد

محمد وافر

- ۵ -


در اثناى سفر، قواطع سفر، تحقق پيدا نكند

مقدمه:

سه چيز است كه آنها را قواطع * سفر مى‏گويند و هر كدام از آنها در اثناى سفر تحقق پيدا كند، سفر قطع مى‏شود، يعنى، شخص ديگر حكم مسافر را ندارد. بنابراين، بايد نماز را تمام بخواند. آن سه چيز عبارتنداز:

1- مرور به وطن ؛

2- قصد اقامه ده روز يا بيشتر در يك محل؛

3- سى روز توقف در يك محل به صورت مردد (بدون قصد).

مباحث اين فصل را تحت پنج عنوان زير پى خواهيم گرفت .

عنوان اول: وطن، اقسام و احكام آن؛

عنوان دوم: اعراض از وطن و احكام آن ؛

عنوان سوم: قصد اقامه و احكام آن ؛

عنوان چهارم: سى روز توقف مردد و احكام آن ؛

عنوان پنجم: احكام كلى قواطع سفر.

عنوان اول وطن، اقسام و احكام آن

پرسش‏هاى مقدماتى

- مجموعاً چند قسم وطن وجود دارد؟

- يك شخص، چند وطن مى‏توان داشته باشد؟

- آيا ممكن است كسى بدون وطن باشد؟

- آيا زن و فرزند، در وطن مستقلند يا تابع؟

- وطن شرعى، چه فرقى با وطن اتخاذى دارد؟

- آيا قصد توطن در تهران، با ساير شهرها فرق دارد؟

مقدمه:

روال اين نوشتار بر اين بود كه متن اصلى، فتاواى امام راحل (قدس سره) باشد و نظريات ساير مراجع معظم تقليد در پاورقى ذكر شود اما در بحث اقسام وطن، چون دسته بندى به اين شكل در هيچ كدام از رساله‏هاى عمليه نيامده به ناچار، عبارات جامعى، به عنوان متن تنظيم شده و فتواى همه مراجع - از جمله امام راحل (ره) - در پاورقى آمده است .

از مجموع آراى مراجع تقليد، استفاده مى‏شود كه شش قسم وطن وجود دارد كه به تفكيك در ذيل هر يك از اين اقسام، تعريف، قائلين به آن و احكامش بيان خواهد شد .

1- وطن اصلى *

وطن اصلى، محلى ** است كه شخص در آن متولد شد و نشو و نما كرده و وطن پدر و مادرى اوست. ***

مثال: كسى كه پدر و مادرش تهرانى هستند و او هم در تهران متولد و بزرگ شده، تهران وطن اصلى اوست .

مسأله 1 - كسى كه در غير وطن پدر و مادر متولد شده و در همان طفوليت به وطن پدر و مادر منتقل و در آن جا بزرگ گشته، وطن پدر و مادر، وطن اصلى او مى‏باشد.

مثال:خانواده‏اى آبادانى، در اثر جنگ يا مأموريت شغلى يا...، به تهران مهاجرت كرده و در تهران صاحب فزرندى شدند. بچه يك ساله بود كه به آبادان بازگشتند و بچه در آبادان بزرگ شد، هر چند بچه در تهران متولد شده ولى وطن اصلى او آبادان است نه تهران. (تهران براى او مثل ساير شهرهاست و حكم وطن را ندارد.)

مسأله 2 - كسى كه در وطن پدر و مادر متولد شده و در همان اوايل ولادت به شهر ديگرى منتقل و در آن جا بزرگ گشته، آن شهر وطن اصلى او مى‏باشد (نه محل تولدش).

مثال: خانواده‏اى آبادانى صاحب فرزندى شدند، هنوز چند روز از تولدش نگذشته بود كه به اهواز مهاجرت كردند و بچه در آن جا بزرگ شد. در اين صورت وطن اصلى بچه اهواز است نه آبادان.

مسأله 3 - كسى كه در غير وطن پدر و مادر متولد شده و بزرگ شود، همان جان وطن اصلى او مى‏باشد.

مثال:خانواده‏اى اهل اهواز، به مشهد مهاجرت مى‏كنند، بچه‏هايى كه در مشهد متولد شده و همان جا بزرگ شوند، مشهد وطن اصلى آنها خواهد بود (هر چند پدر و مادر در مشهد قصد وطن نكرده باشند).

مسأله 4 - كسى كه در وطن پدر و مادر متولد و بزرگ شده و قبل از سن بلوغ (مثلا هفت هشت سالگى) همراه پد رو مادر به شهر ديگرى مهاجرت كند، همان محل تولد، وطن اصلى او مى‏باشد.

مثال :شخصى كه پدر و مادرش اهوازى اند، اگر در اهواز متولد شده در سن هفت سالگى به همراه خانواده‏اش به مشهد مقدس مهاجرت كند، وطن اصلى او اهواز مى‏باشد .

سؤال 27 - شهر مشهد مقدس براى او چه حكمى دارد؟

سؤال 28 - اگر پدر و مادر هنگام مهاجرت به مشهد، از اهواز اعراض كنند، اهواز براى او چه حكمى دارد؟

مسأله 5 - لازم نيست كه حتماً همه، وطن اصلى داشته باشند؛ بلكه ممكن است كسى به طور كلى، وطن اصلى نداشته باشد.

مثال: زن و شوهرى آبادانى به اهواز مهاجرت كرده و بچه‏شان در آن جا متولد شد. بعد از دو سال به تهران و پس از سه چهار سال از تهران به كرج منتقل شدند و بعد از چند سال اقامت در كرج، به مشهد مقدس مهاجرت كردند. هيچ كدام از اين شهرها وطن بچه نمى‏باشد و او فاقد وطن اصلى است. بعد از بلوغ اگر خواست مى‏تواند محلى را براى خود وطن انتخاب كند. *

مسأله 6 - در وطن اصلى، قصد دوام، (زندگى دائمى) و داشتن خانه و ملك (شخصى يا استيجارى) لازم نيست. حتى اگر قصد اعراض **كند؛ تا زمانى كه ساكن آن جا است، برايش وطن حساب شده و احكام وطن جارى مى‏شود .

2- وطن اتخاذى (وطن مستجد)

وطن اتخاذى، محلى است كه شخص در آن جا قصد توطن كرده باشد؛ يعنى، براى اقامت و زندگى دائمى خود، اختيار كرده باشد. 54(ع.ف 68)

مثال: شخصى اهل اهواز، به تهران مهاجرت كرده و تصميم دارد مادام العمر در تهران زندگى كند، تهران براى او وطن اتخاذى مى‏شود .

مسأله 1 - در وطن اتخاذى، لازم نيست هميشه در آن جا زندگى كند، بلكه همين قدر كه تصميم داشته باشد مدتى از سال را در آن‏جا زندگى كند، كفايت مى‏كند. 55 (ع.ف 68)

مثال: شخصى اهل تهران، منزلى (شخصى يا استيجارى يا...) در شهر چالوس تهيه كرده و تصميم دارد همه ساله، سه ماه تابستان را، مادام‏العمر در آن‏جا زندگى كند. چالوس براى او وطن اتخاذى مى‏شود.

بنابراين، هر وقت آنجا برود، بايد نماز را تمام بخواند و قصد اقامه ده روز (يا بيشتر) لازم نيست .

مسأله 2- در وطن اتخاذى نبايد اقامت خود را محدود به مقدار معين كرد؛ مثلا كارمندى اهوازى به دليل شغلش، به تهران مهاجرت كرده، قصد مى‏كند تا زمان بازنشستگى، تهران وطنش باشد يا تا بيست سال وطنش باشد؛ با اين قصدهاى مدت‏دار، وطن اتخاذى درست نمى‏شود. بنابراين، تهران وطنش نيست و بايد در آن جا به احكام مسافر عمل كند. 56 (ع.ف 68)

مسأله 3- ازابتداى مهاجرت به وطن اتخاذى، نمى‏توان نماز را تمام خواند؛ بلكه بايد وطنيت محقق شود؛ يعنى، مدتى از اقامت شخص در آن محل بگذرد كه عرفاً اهل آن جا حساب شود. پس از آن، احكام وطن (تمام خواندن نماز وصحت روزه و...) شاملش مى‏شود و قبل از آن بايد در آن جا به احكام مسافر عمل كند. 57 (ع.ف 68)

مسأله 4- مدتى كه در مسأله قبل، براى تحقق وطنيت اشاره شد، به حسب مورد فرق مى‏كند: گاهى چند روز است و گاهى چند ماه .

مثال: كارمند يا استادى كه وطنش آبادان است، در اهواز قصد وطن مى‏كند و منزلى (شخصى يا استيجارى يا دولتى يا...) تهيه كرده و زندگى‏اش را به آن جا منتقل و شروع به زندگى عادى مى‏كند. بعد از يكى دو هفته، عرفاً اهوازى حساب مى‏شود (به طورى كه اگر از اهواز به آبادان يا شهر ديگر برود، مى‏گويند به سفر رفته است). از اين رو بعد از يكى دو هفته به احكام وطن (تمام بودن نماز و...) عمل مى‏كند.

اما اگر كسى ازآبادان به اهواز رفته و قصد وطن كند، ولى هنوز مسكن و شغل مشخصى ندارد و زندگى‏اش نيز از آبادان به اهواز منتقل نگشته و فعلاً سه چهار ماه به دنبال تهيه مسكن و شغل مى‏باشد، مسلم است در اين مدت مردم (عرف) او را اهوازى به حساب نمى‏آورند. ممكن است بعد از شش ماه كه تدريجاً زندگى مستقر و عادى در اهواز پيدا كرد، عرفاً اهوازى محسوب شود. از اين رو بعد از شش ماه، بايد به احكام وطن، عمل كن. (ع.ف 68)به نظر امام (ره) به طور هم زمان بيش از دو محل را نمى‏شود وطن قرار دهد

مسأله 5- تاانسان در محلى سكونت نداشته باشد، نمى‏تواند در آن جا قصد وطن كند .

بنابراين، كسى كه مثلا ساكن آبادان است، نمى‏تواند در اهواز قصد وطن كند، هر چند در اهواز خانه و ملك هم داشته باشد. 58 (ع. ف 68)

مسأله 6- انسان مى‏تواند دو محل، بلكه حتى سه محل را هم زمان، براى خود، وطن قرار دهد؛ به اين ترتيب كه در طول * سال در اين سه محل زندگى‏كند 59 **(ع.ف 68 .م‏2)

مثال: شخصى تهرانى، سه چهار ماه تابستان را در تبريز و سه چهار ماه زمستان را در اهواز و سه چهار ماه از سال را هم (به صورت متفرق) در رشت زندگى مى‏كند. اين شخص مى‏تواند هر سه شهر را براى خود وطن قرار دهد. بنابراين، در هر سه شهر احكام وطن (تمام بودن نماز و...) جارى مى‏شود. *

مسأله 7- انسان نمى‏تواند در تمام كشور، قصد وطن كند، بلكه بايد در يك شهر يا يك آبادى معين قصد وطن نمايد.

مسأله 8- در شهرهاى خارق‏العاده بزرگ - مثل تهران - هم مانند شهرهاى متعارف، تمام شهر را بايد وطن اخذ كند نه يكى از محلات آن را. 60

3- وطن حكمى *(شبه الوطن )

وطن حكمى، محلى **است كه شخص آن جا را براى مدت قابل ملاحظه‏اى 61 به عنوان محل زندگى خود قرار داده و مثل كسى كه آن جا وطنش است در آن جا زندگى مى‏كند (كه اگر مسافرتى براى او پيش آيد، دوباره به همان جا باز خواهد گشت). اين امر به طورى است كه وقتى در آن جا اقامت دارد عرفاً او را مسافر نمى‏دانند.***

مثال: شخصى آبادانى، به اهواز مهاجرت كرده و يقين دارد چند سالى در آن جا زندگى خواهد كرد. در اين صورت، اهواز براى او حكم وطن را دارد. بنابراين مثل وطن، بايد نماز را تمام بخواند و روزه بگيرد. 62 (بدون نياز به قصد اقامه ده روز يا بيشتر).

مسأله 1 - در وطن حكمى، شخص بايد وضعش طورى باشد كه عرفاً او را مسافر ندانند؛ يعنى، زندگى او حالت غير مستقر نداشته باشد. بنابراين، اين قسم از وطن شامل دانشجويان ساكن خوابگاه‏ها نمى‏شود 63 ؛ چون آنان در شهر محل تحصيل، زندگى مستقر ندارند و عرفاً آنها را مسافر مى‏دانند. البته اگر دانشجويى، در آن شهر مسكنى (شخصى، يا استيجارى، يا دولتى يا...) تهيه كرده و زن و فرزند و زندگى‏اش را به آن جا منتقل كند و مانند يكى از افراد آن شهر زندگى مستقرى داشته باشد64، - به طورى كه عرفاً او را در آنجا مسافر ندانند - آن شهر براى او حكم وطن را خواهد داشت .

مسأله 2- در وطن حكمى نيز مانند وطن اتخاذى، بايد مدتى از سكونتش بگذرد و پس از آن نمازش را تمام بخواند و قبل از آن بايد به احكام مسافر عمل كند. 65 (مدت مزبور به حسب مورد فرق مى‏كند، با همان تفصيلى كه در وطن اتخاذى گذشت). *

4- وطن قهرى‏

وطن قهرى، محلى است كه شخص بدون قصد وطن، آن قدر سكونت مى‏كند كه عرفاً از اهالى آن جا به حساب مى‏آيد. 66

مثال: شخصى اهل تهران، از چهل سال پيش به قم مهاجرت كرده و بدون قصد وطن در آن جا زندگى مى‏كند. پيداست كه بعد از اين مدت طولانى، مردم او را اهل قم مى‏دانند. بنابراين، از اين به بعد قم براى او وطن است و بايد به احكام وطن عمل كند.

5- وطن شرعى 67

وطن شرعى، محلى است كه شخص در آن جا، ملك قابل سكونت داشته باشد و حداقل شش ماه متوالى به قصد وطن، در آن ملك ساكن بوده باشد. 68 (خوئى: ر.م 1342).

مثال: شخصى اهوازى به تهران مهاجرت كرده و قصد دارد براى هميشه در تهران زندگى كند. از اين رو خانه‏اى مى‏خرد. بعد از شش ماه (يا بيشتر) سكونت متوالى در آن منزل، از تصميم خود منصرف شده و به اهواز باز مى‏گردد. در اين صورت تهران براى او وطن شرعى است و تا زمانى كه آن خانه از ملكيت او خارج نشده يا از بين نرفته، هر وقت تهران برود، بايد نماز را تمام بخواند. 69 (حتى اگراز تهران اعراض كرده باشد).

سؤال 29 - به نظر ساير مراجع، تهران براى چنين شخصى چه حكمى دارد؟

مسأله 1 - اگر ملك محل سكونت، مال خودش نباشد، وطن شرعى تحقق پيدا نمى‏كند؛ مثلاً زنى اهل تهران كه با قصد وطن دائمى، به مدت شش ماه متوالى (يا بيشتر) در منزل شوهرش در شهر قم زندگى كرده، قم براى او وطن شرعى نمى‏شود. هم چنين اگر فرزند در منزل پدرش يا پدر در منزل فرزندش، شش ماه (يا بيشتر) زندگى كند (هر چند به قصد وطن دائمى)، آن جا وطن شرعى نمى‏شود.

مسأله 2 - در تحقق وطن شرعى، داشتن ملك مسكونى مشترك نيز كفايت مى‏كند؛ مثلاً زن و شوهرى اهوازى به قصد توطن دائمى به تهران مهاجرت كرده و مشتركاً منزلى خريده‏اند، پس از شش ماه سكونت متوالى در آن منزل، تهران براى هر دو آنان وطن شرعى مى‏شود. (خوئى: س 327).

مسأله 3 - در وطن شرعى، شش ماه سكونت، بايد متوالى و پشت سر هم باشد. بنابراين، اگر شخصى تهرانى به قصد توطن دائمى به قم مهاجرت كرده ومنزلى بخرد ولى هر از چند گاهى به، تهران رفته و دو سه روز بماند؛ چون سكونت متوالى در قم نداشته، قم براى او وطن شرعى نمى‏شود؛ اما سفر يكروزه اشكال ندارد. هم چنين خروج از قم به كمتر از مسافت شرعى (هشت فرسخ) هم اشكال ندارد. (خوئى: س 286).

6- وطن تبعى *

وطن تبعى، محلى است كه به تبع ديگرى، براى كسى وطن شده باشد. در وطن هم تابع او خواهد بود. (ع.ف 68 م 3).

مسأله 1 - فرزندى كه در معيشت و اراده استقلال نداشته و تابع پدر و مادر است، در وطن نيز تابع آنان است.** پس هر جا را كه آنها وطن انتخاب كنند، وطن فرزند نيز مى‏باشد، و اگر پدر و مادر، جدا از هم زندگى مى‏كنند، فرزند در معيشت و اراده تابع هر كدام باشد، در وطن نيز تابع او خواهد بود. 70

مثال 1 :خانواده‏اى اهل آبادان، به اهواز مهاجرت كرده و قصد توطن مى‏كنند، اهواز براى فرزندان اين خانواده نيز - به تبع پدر و مادر - وطن مى‏شود. 71

مثال 2: زنى اهوازى با شوهر آبادانى خود در تهران زندگى مى‏كنند. بعد از طلاق، هر كدام به وطن خودباز مى‏گردند. پسر خانواده ،در آبادان با پدر زندگى مى‏كند و دختر خانواده، در اهواز با مادر. در اين صورت آبادان وطن پسر مى‏شود و اهواز وطن دختر. 72 بنابراين،، هر وقت پسر براى ديدن مادرش به اهواز برود، بايد به احكام مسافر عمل كند. هم چنين هر وقت دختر براى ديدن پدر به آبادان برود، بايد به احكام مسافر عمل نمايد.

مسأله 2 - اگر پدر و مادر از وطن خود مهاجرت كرده و ديگر ساكن آن جا نباشند، آن جا براى فرزند، وطن (تبعى) نمى‏شود (هر چند براى پدر و مادر هنوز وطن باشد و اعراض نكرده باشند).

مثال: وطن پدر و مادر شخصى، تهران است، ولى او در قم متولد و بزرگ شده است ؛ بنابراين، تهران براى او وطن نمى‏شود. 73

مسأله 3 - هرگاه فرزند در معيشت (گذران زندگى) و اراده مستقل باشد و تابع پدر و مادر نباشد، در اين صورت ميزان در انتخاب وطن، قصد خود اوست و تابع پدر و مادر نيست. بنابراين، هر جا قصد توطن كند، آن جا وطنش مى‏شود. 74

مسأله 4 - اگر زن هنگام عقد ازدواج، حق انتخاب محل زندگى را براى خود حفظ كند، يا در معيشت و اراده استقلال داشته و عرفاً تابع شوهر نباشد، در اين صورت، ميزان در توطن، قصد خود اوست و تابع شوهر نيست. بنابراين، مى‏توان وطن شوهرش را - كه درآن جا با هم زندگى مى‏كنند - براى خود وطن قرار ندهد. 75 (پس در آن جا به احكام مسافر عمل مى‏كند).

مثال 1: مردى اهوازى با زنى آبادانى ازدواج كرده و ضمن عقد ازدواج به توافق رسيده‏اند كه زن هر كجا خواست زندگى كند و او براى زندگى آبادان را انتخاب كرد. زن هر زمانى كه به اهواز نزد شوهرش مى‏رود ،در آنجا بايد به احكام مسافر عمل كند. اگر بعد از چند سال به دلخواه خود به اهواز مهاجرت كرد، تا زمانى كه در آن جا قصد توطن نكرده، بايد به احكام مسافر عمل كند 76 و اهواز براى او - به تبع شوهر - وطن نمى‏شود.

مثال 2: در مثال بالا اگر موقع ازدواج، راجع به محل زندگى توافقى نكرده باشند، ولى زن در آبادان از خود خانه و زندگى و درآمدى دارد و استقلال رأى داشته و عرفاً تابع شوهر نباشد؛ باز حكمش همان است كه در مثال قبلى گذشته ؛ يعنى، اگر روزى به اهواز مهاجرت كند، تا زمانى كه قصد توطن نكرده، بايد به احكام مسافر عمل نمايد .77

مسأله 5 - اگر زن هنگام عقد ازدواج، حق انتخاب محل زندگى را براى خود حفظ نكند و در معيشت و اراده، استقلال نداشته و عرفاً تابع شوهر باشد، در اين صورت در وطن نيز تابع او خواهد بود. بنابراين، هر زمانى كه براى زندگى به وطن شوهر مهاجرت كند، آن جا - به تيع شوهر - وطن او هم خواهد بود و نيز هر جايى را كه شوهر براى توطن انتخاب كند، براى او نيز وطن خواهد بود. * 78

مثال 1: زنى آبادانى بعد از ازدواج با مردى اهوازى، براى زندگى با شوهرش، به خانه او در اهواز مهاجرت مى‏كند، اهواز - به تبع شوهر - براى او وطن مى‏شود.

مثال 2: درمثال بالا شوهر به تهران مهاجرت كرده قصد توطن كند و زن را هم براى زندگى با خود، به آن جا ببرد، تهران براى او نيز - به تبع شوهر - وطن مى‏شود.

مسأله 6 - زنى كه تابع شوهر است - به تفصيلى كه در مسأله 5 گذشت - فقط آن وطن شوهر براى او وطن مى‏شود كه در آن جا با شوهرش زندگى مى‏كند وگرنه، آن وطن شوهر كه زن در آن جا زندگى نمى‏كند، براى او - به تبع شوهر - وطن نمى‏شود. 79

مثال 1: زنى آبادانى با شوهر اهوازى خود در تهران - كه وطن اتخاذى شوهر است - زندگى مى‏كند. تهران براى او به تبع شوهرش وطن مى‏شود؛ اما اهواز كه وطن اصلى شوهر است، براى زن وطن نمى‏شود. 80 بنابراين، هر وقت آن جا مسافرت كند، مرد نمازش تمام است، ولى زن بايد به احكام مسافر عمل كند .

مثال 2: در مثال بار اگرشوهر در كرج نيز قصد وطن كرده و مدتى از سال را - به تفصيلى كه در وطن اتخاذى گذشت - در آن جا با زن دومش زندگى مى‏كند، كرج براى زن اول به تبع شوهر، وطن نمى‏شود.

مثال 3: در مثال اول، اگر زن چند سال اول ازدواج را در وطن خودش بوده و براى زندگى به تهران مهاجرت نكرده باشد، تهران براى او به تبع شوهر وطن نمى‏شود. بنابراين، هر وقت به تهران، نزد شوهرش سفر كند، بايد در آن جا به احكام مسافر عمل كند.

مسأله 7 - شخص بالغ و مستقل در اراده و معيشت، در انتخاب وطن، تابع پدر و مادر نيست و مى‏تواند محلى را كه آن دو وطن انتخاب كرده‏اند، براى خودش وطن قرار ندهد؛ اما اگر قبل از بلوغ و استقلال، محلى - به تبع پدر و مادر - براى او وطن بوده، تا زمانى كه از آن جا اعراض نكرده، هم چنان براى او وطن خواهد بود.81

تذكر: در واقع وطن دو قسم بيشتر نيست: يا شرعى است يا عرفى. وطن شرعى را غير از آيت الله خوئى (ره) و آيت الله بهجت (بنابر احتياط واجب)، ديگر مراجع قبول ندارند. بنابراين، به نظر ساير مراجع، وطن يك قسم بيشتر نيست و آن وطن عرفى است. پس وطن اصلى، اتخاذى، قهرى و تبعى، اقسام وطن عرفى است و وطن حكمى - چنان كه گفتيم - اصلاً وطن نيست و تنها حكم وطن را دارد؛ چون عرفاً شخص را در آن جا، مسافر محسوب نمى‏كنند.

خلاصه‏

اصلى

اتخاذى (مستجدّ)

عرفى تبعى

وطن قهرى

شرعى

حكمى (شبه الوطن)

1- وطن اصلى، محل زندگى پدر و مادر است كه شخص در آن جا متولد و بزرگ شده است.

2- وطن اتخاذى، محلى است كه شخص براى زندگى دائمى - هر چند براى مدتى از سال - انتخاب كرده است .

3- انسان مى‏تواند دو محل بلكه سه محل را به طور هم زمان، براى خود وطن قرار دهد.

4- وطن حكمى، محلى است كه شخص آن جا را براى مدت قابل ملاحظه‏اى، محل زندگى قرار داده است، به طورى كه عرفاً در آن جا مسافر محسوب نمى‏شود.

5- وطن قهرى، محلى است كه شخص، بدون قصد وطن، مدت بسيار زيادى را در آن جا زندگى كرده است، به طورى كه عرفاً اهل آنجا محسوب مى‏شود.

6- وطن شرعى، محلى است كه شخص در آن جا ملك قابل سكونت داشته و حداقل شش ماه متوالى به قصد وطن د رآن جا زندگى كرده است .

7- وطن تبعى، محلى است كه به تبع ديگرى، براى كسى، وطن مى‏شود؛ مثل تبعيت زن و فرزند (در موارد خاص) از شوهر و پدر در وطن.

عنوان دوم *اعراض از وطن و احكام آن

پرسش‏هاى مقدماتى

- اعراض از وطن يعنى چه و چگونه است ؟

- آيا بدون انتخاب وطن ديگر، مى‏توان از وطن قبلى اعراض كرد؟

- آيا زن در اعراض از وطن تابع شوهر است؟

- آيا فرزند در اعراض از وطن تابع پدر و مادر است ؟

مسأله 1 - اعراض از وطن؛ يعنى مهاجرت از وطن با اين قصد كه ديگر براى سكونت و زندگى *به آن جا باز نگردد **، پس تا زمانى كه كسى در وطن خود ساكن است، اعراض تحقق پيدا نمى‏كند و نيز اگر كسى بدون قصد اعراض، از وطن خود مهاجرت كند، آن جا همچنان وطن اوست ***، هر چند سال‏ها به آن جا نرود. 82(س 422 و 423)

مسأله 2 - پس از اعراض از وطن، آن جا مثل ساير شهرها و روستاها مى‏شود كه هر وقت به آنجا سفر كند بايد به احكام مسافر عمل نمايد؛ خواه در آن جا ملكى داشته باشد يا نه و خواه اقوام وبستگانش در آن جا زندگى كنند يا نه. 83 (ر.م 1333)

مثال: شخصى از اهواز اعراض كرده و ساكن تهران شده است، ولى هنوز منزل مسكونى خود را نفروخته و هر وقت براى ديدن اقوام و دوستان به اهواز مسافرت مى‏كند، در همان منزل خود سكونت مى‏كند. اين شخص در اهواز بايد به احكام مسافر عمل نمايد. 84

مسأله 3 - كسى كه قصد اعراض از وطن را دارد، چنان چه تصميم داشته باشد هر از چند گاه براى ديدار دوستان و بستگان به آن جا باز گردد و مدتى بماند، با اعراض منافاتى ندارد و اعراض تحقق پيدا مى‏كند* و هر وقت به آن جا برود، بايد به احكام مسافر عمل كند. 85 (س 422 و 423)

مسأله 4 - لازم نيست كسى كه از وطن خود اعراض مى‏كند، جايى را براى خود وطن انتخاب نمايد. بنابراين، اشكالى ندارد كه كسى، مدتى بدون وطن باشد. 86 (ع.ف 68 م 4)

مثال: شخصى از اهواز اعراض و به تهران مهاجرت كرده، ولى در تهران نيز قصد توطن نكرده است. بنابراين، فعلاً بدون وطن است، پس، هم در تهران و هم در اهواز بايد به احكام مسافر عمل كند. 87

مسأله 5 - زن در اعراض از وطن، مستقل است و تابع شوهر نيست. 88 (س 428 و 429)

مثال 1: اگر زنى اهوازى بعد از ازدواج با مردى تهرانى، براى زندگى با او به تهران مهاجرت كند؛ چنان چه از اهواز اعراض نكرده باشد، اهواز هم چنان وطن او مى‏باشد.

مثال 2: زن و شوهرى اهل اهواز پس از چند سال زندگى مشترك، به تهران مهاجرت كرده، شوهر از اهواز اعراض و در تهران قصد وطن مى‏كند؛ اگر زن خودش، قصد اعراض از اهواز نكند، آن جا هم چنان وطن او خواهد بود. بنابراين، هر وقت به اهواز مسافرت كنند، زن در آن جا، نمازش تمام است اما شوهر بايد نماز را شكسته بخواند (مگر اينكه قصد اقامه ده روز يا بيشتر داشته باشد).

مسأله 6 - فرزندى كه در معيشت (گذران زندگى) و اراده، استقلال نداشته و تابع پدر و مادر باشد، در اعراض از وطن نيز تابع آن دو مى‏باشد و هر وقت عرفاً مستقل شده در اعراض نيز مستقل بوده و قصد خودش ملاك خواهد بود. 89(س 428)

مسأله 7 - تا زمانى كه انسان از وطن خود اعراض نكرده - هر چند از آن جا مهاجرت كرده باشد - همين كه به حد ترخص * رسيد، بايد نماز را تمام بخواند **؛ اگر چه قصد توقف نداشته و فقط از آن جا (وطنش) عبور مى‏كند. 90 (ر.م 1327).

مثال: كسى كه وطنش شهر مقدس قم است و از بيست سال پيش به تهران مهاجرت كرده - در حالى كه از قم اعراض نكرده است - اگر در سفرى به اهواز، قطار براى نماز ظهر و عصر در قم توقف كرد، بايد نماز را چهار ركعت بخواند. ***

عنوان سوم قصد اقامه و احكام آن

پرسش‏هاى مقدماتى

- قصد اقامه چيست ؟

- آيا مى‏توان در دو محل قصد اقامه كرد؟

- آيا قصد اقامه در تهران، با ساير شهرها فرق دارد؟

- قصد اقامه مشروط چيست و چه حكمى دارد ؟

- با تصميم به خروج از شهر، آيا مى‏توان قصد اقامه كرد؟

- اقامه، چگونه تحقق پيدا مى‏كند؟

- پس از تحقق اقامه، بيرون رفتن از محل اقامه، چه حكمى دارد؟

- آيا با نماز قضايى، اقامه تحقق پيدا مى‏كند؟

- انصراف از اقامه، آيا قاطع اقامه است يا كاشف از عدم تحقق اقامه؟

مسأله 1 - هرگاه مسافر بخواهد حداقل ده روز متوالى در محلى بماند يا بداند كه اجباراً اين مدت را در آن جا توقف خواهد كرد، * بايد نماز را تمام بخواند 91 (ر.م 1335)

مسأله 2 - آنچه براى قصد اقامه لازم است، ماندن ده روز تمام در يك جاست و بودن شب قبل از آن و شب بعد از آن لزومى ندارد. بنابراين، اگر بخواهد از اذان صبح روز اول ** تا غروب روز دهم (ده روز و نه شب) در محلى بماند، يا از ظهر روز اول تا ظهر روز يازدهم (ده روز و ده شب) بماند، بايد نماز را تمام بخواند. 92 (ر. م‏1336)

سؤال 30 - كسى كه ساعت ده صبح روز اول ماه مبارك رمضان وارد اهواز شده است، تا چه زمانى بايد قصد توقف در آن جا را داشته باشد تا بتواند نماز را تمام بخواند و روزه را بگيرد؟

مسأله 3 - مسافر فقط در يك محل (شهر، يا روستا و يا...) مى‏تواند قصد اقامه كند و در دو محل هر چند نزديك به هم (بلكه حتى متصل به هم *) نمى‏تواند قصد اقامه كند. 93 (ر.م 1337)

مثال: مسافرى كه قصد دارد ده روز در قم و جمكران بماند ،اقامه‏اش محقق نمى‏شود. بنابراين، هم در قم و هم در جمكران بايد نماز را شكسته بخواند.

مسأله 4 - در بلاد كبيره (شهرهاى خارق العاده بزرگ) مثل تهران، نمى‏شود در كل شهر قصد اقامه كرد؛ بلكه فقط در يكى از محلات شهر مى‏توان قصد اقامه ** كرد. 94 (س 334 و 317)

مسأله 5 - مسافرى كه تصميم دارد، ده روز يا بيشتر د رجايى بماند، اما احتمال مى‏دهد در اثناى اقامت مانعى پيدا شود و پيش از ده روز آن جا را ترك كند، در صورتى كه مردم به اين گونه احتمالات اعتنا نكنند (احتمال غير عقلايى باشد)، قصد اقامه محقق مى‏شود. بنابراين، بايد نماز را تمام بخواند؛ اما اگر احتمال مانع، قوى باشد (احتمال عقلايى باشد)، قصد اقامه محقق نمى‏شود، بنابراين، بايد نماز را شكسته بخواند. 95 (ر.م 1340)

مثال: شخصى از آبادان به اهواز آمده و تصميم دارد ده روز بماند، ولى احتمال مى‏دهد فرزندش ناراحتى شديدى پيدا كند و ناچار شود به آبادان باز گردد. چنان چه فرزند او، شخص سالم و سر حالى باشد، اين احتمال قابل اعتنا نيست ؛ بنابراين بايد نماز را تمام بخواند، اما اگر فرزندش سابقه كسالت دارد، اين احتمال قابل اعتناست. بنابراين، بايد نماز را در اهواز شكسته بخواند.

مسأله 6 - اگر مسافر تصميم قطعى به توقف ده روز نداشته باشد يا توقف ده روز را مشروط به تحقق يك چيز غير يقينى كند، قصد اقامه محقق نمى‏شود؛ بنابراين، بايد نماز را شكسته بخواند. 96(ر.م 1339)

مثال: شخصى از آبادان به مشهد مقدس رفته و تصميم دارد اگر دوستش بيايد يا منزل مناسبى پيدا كند و يا... ده روز در آن جا بماند و گرنه دو سه روز بيشتر نماند، اين قصد اقامه درست نيست و بايد نماز را شكسته بخواند.

مسأله 7 - مسافرى كه مى‏خواهد ده روز يا بيشتر در محلى بماند، اگر از اول *، قصد داشته باشد كه در بين ده روز به اطراف آن جا (در محدوده حد ترخص) برود، اشكالى ندارد و قصد اقامه او درست و نمازش تمام است. هم چنين اگر بخواهد خارج از محدوده حد ترخص برود، چنان چه مجموع رفت و برگشت او حدود يكى دو ساعت و در كل ده روز فقط يك بار باشد، باز اقامه محقق و نمازش تمام است (حتى در محل خارج از حد ترخص كه رفته)؛ اما اگر بيشتر از آن باشد، اقامه تحقق نيافته و نمازش شكسته خواهد بود. 97(ر.م 1338)

مثال: شخصى از آبادان به اهواز آمده و قصد دارد ده روز در آن جا بماند، ولى مى‏داند كه هر روز بايد يكى دو ساعت به شهركى واقع در پانزده كيلومترى اهواز برود؛ اقامه او در اهواز، تحقق نيافته و در تمام ده روز نمازش شكسته 98 است، اما اگر از اول قصد داشته باشد در اين مدت ده روز فقط يك بار به آن شهرك برود و مجموع رفت و برگشت بيش از يكى دو ساعت نباشد، در اين صورت، اقامتش در اهواز تحقق يافته و نمازش تمام است .

سؤال 31 - اگر از اول قصد داشته باشد در اثناى ده روز، فقط يك بار به مدت چند دقيقه به چهار فرسخى اهواز برود، نمازش چه حكمى دارد؟

مسأله 8 - اگر مسافر در محلى قصد اقامه كند و قبل از خواندن يك نماز چهار ركعتى (ظهر يا عصر و يا عشا)، از اقامه منصرف يا مردد شود، اقامه تحقق نيافته و تا وقتى كه در آن جاست بايد نماز را شكسته بخواند؛ اما بعد از قصد اقامه اگر يك نماز چهار ركعتى خوانده شد، اقامه تحقق يافته و پس از آن، انصراف از اقامه يا ترديد در آن هيچ اثرى ندارد. بنابراين، تا وقتى در آنجاست و سفر جديدى را شروع نكرده، بايد نماز را تمام بخواند. (هر چند پس از تحقق اقامه فقط يك روز بماند) 99 (ر.م 1342)

مثال: فردى از اهواز به مشهد مقدس رفته و چون تصميم دارد ده روز يا بيشتر درآن جا بماند، نماز ظهر را تمام خواند، پس از اتمام نماز از ده روز ماندن منصرف يا مردد شد، اين انصراف يا ترديد (پس از خواندن يك نماز چهار ركعتى) بى اثر است. بنابراين، از اين به بعد، اگر يك روز هم در مشهد بماند، بايد نماز را تمام بخواند.

مسأله 9 - اگر مسافر به گمان اينكه دوستانش قصد دارند ده روز در محلى بمانند؛ قصد اقامه ده روز كند و بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتى بفهمد كه آنها قصد اقامه نكرده‏اند، هر چند خودش هم از ماندن منصرف شود، تا مدتى كه در آن جاست، بايد نماز را تمام بخواند. 100 (ر.م 1352)

مسأله 10 - مسافرى كه قصد كرده ده روز يا بيشتر در محلى بماند، اگر از ماندن منصرف يا مردّد شود و شك كند كه آيا پيش از آنكه از قصد ماندن منصرف يا مردد شود، يك نماز چهار ركعتى خوانده يا نه، بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند .101(ر.م 1344)

مسأله 11 - اگر مسافر به نيت نماز شكسته، مشغول نماز شود و در بين نماز تصميم بگيرد كه ده روز يا بيشتر در آن محل بماند، بايد نماز را چهار ركعتى تمام كند و تا وقتى كه در آن جاست، بايد نماز را تمام بخواند. 102 (ر.م 1345)

مسأله 12 - مسافرى كه قصد كرده ده روز را در جايى بماند و شروع به خواندن نماز چهار ركعتى كرد، اگر در بين نماز از قصد خود برگردد - چنان چه مشغول ركعت سوم نشده - نمازش صحيح است؛ منتها بايد دو ركعتى تمام نمايد، و اگر مشغول ركعت سوم شده - هر چند در ركوع سوم باشد - نمازش باطل است و بايد دوباره آن را شكسته به جا آورد و در هر صورت، اقامه او تحقق نيافته و تا وقتى كه د رآنجاست بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند. 103 (ر.م 1346)

مسأله 13 - نماز چهار ركعتى كه اقامه با آن تحقق مى‏يابد - چنان كه در مسأله 8 گذشت - سه شرط دارد:

شرط اول: خارجى باشد. بنابراين، با گذشتن وقت نماز چهار ركعتى و نيز با نماز چهار ركعتى ذمى (نمازى كه وقتش داخل شده و وجوب فعلى پيدا كرده ولى مكلف آن را به جا نياورده)، اقامه تحقق پيدا نمى‏كند. 104(ع .م 18)

مثال: مسافرى در شهر اهواز قصد اقامه مى‏كند. بنابراين، بايد نماز ظهر و عصر را تمام بخواند، ولى عمداً يا سهواً، نماز نخواند شب از اقامه در اهواز منصرف شد و تصميم گرفت كه فقط يك هفته آن جا بماند،اقامه او محقق نشده و در اين يك هفته بايد نماز را شكسته بخواند. اما نماز ظهر و عصر فوت شده را بايد چهار ركعتى قضا كند. 105

سؤال 32 - زنى حائض ماه مبارك رمضان در اهواز قصد اقامه ده روز نمود و روز هشتم اقامت در آن جا، از حيض پاك شد، با توجه به اينكه در اين هشت روز نماز نخوانده، دو روز باقى مانده، نماز و روزه‏اش چه حكمى دارد؟

سؤال 33 - ماه مبارك رمضان مسافرى در اهواز قصد اقامه ده روز نمود و قبل از خواندن نماز چهار ركعتى بر اثر عارضه‏اى بيهوش يا مجنون شد و روز پنجم اقامت در آن جا، به هوش آمد يا جنونش بر طرف گرديد در پنج روز باقى مانده، نماز و روزه‏اش چه حكمى دارد؟

سؤال 34 - زن و شوهرى ماه مبارك رمضان به مشهد مقدس مشرف شده و قصد اقامه ده روز يا بيشتر كردند. موقع ظهر مرد نماز ظهر و عصر را تمام خواند، ولى زن به دليل حائض بودن (يا عمداً، يا سهواً، يا بيهوشى و يا عروض جنون *) نماز نخواند. آن دو، شب از قصد خود منصرف شده **و تصميم گرفتند كه فقط يك هفته در مشهد بمانند، حكم نماز و روزه زن و مرد در اين يك هفته چيست؟

شرط دوم: ادايى باشد. بنابراين، با نماز چهار ركعتى قضايى، اقامه تحقق نمى‏يابد.

مثال: مسافرى در مشهد مقدس، پس از قصد اقامه ده روز يا بيشتر، قضاى چند نماز چهار ركعتى را - كه قبل از سفر او فوت شده بود - به جا آورد و سپس قبل از خواندن نماز چهار ركعتى ادايى از قصد اقامه منصرف شده و تصميم گرفت بعد از يك هفته به وطن خود باز گردد. در اين يك هفته، نمازش در مشهد، شكسته خواهد بود.106(ع. م 18)

تبصره: چنانچه نماز چهار ركعتى قضايى، مربوط به همان ايام قصد اقامه باشد، اقامه تحقق مى‏يابد. 107 (ع.م‏18)

مثال: در همان مثال سابق، اگر بعد از قصد اقامه در مشهد، وقت نماز مغرب و عشا داخل شود و او - عمداً يا سهواً - نماز عشا را نخواند، ولى روز بعد پس از نماز صبح قضاى آن را چهار ركعتى به جا آورد و سپس از اقامه منصرف شود، چون انصراف بعد از نماز چهار ركعتى است، اقامه محقق شده و تا وقتى در مشهد بماند هر چند يك روز - بايد نماز را تمام بخواند. 108

شرط سوم :صحيح باشد، بنابراين، با نماز چهار ركعتى باطل، اقامه تحقق نمى‏يابد. 109(ع.م 32)

مثال: مسافرى در مشهد مقدس پس از قصد اقامه ده روز (يا بيشتر)، نماز ظهر و عصر را چهار ركعتى به جا آورد. شب از اقامه منصرف شده و تصميم گرفت فقط يك هفته آن جا بماند، در همان حال متوجه شد، نماز ظهر و عصرش - به دليل پاك نبودن بدن يا لباسش و يا باطل بودن وضويش و يا... باطل بوده است، در اين صورت، يك هفته‏اى كه در مشهد توقف دارد، بايد نماز را شكسته بخواند؛ ولى قضاى نماز ظهر و عصر را - كه باطل بوده است - بايد چهار ركعتى به جا آورد. 110

مسأله 14 - همان طور كه در مسأله 8 گذشت، «اگر مسافر قبل از خواندن نماز چهار ركعتى از اقامه منصرف يا مردد شود، اقامه محقق نشده و بايد نماز را شكسته بخواند.» اما اين حكم (عدم تحقق اقامه و لزوم شكسته خواندن نماز)، به قبل از انصراف يا ترديد، سرايت نمى‏كند*.

بدين معنا كه اگر قبل از انصراف يا ترديد، در محل قصد اقامه، نمازهاى چهار ركعتى از او فوت شده، بايد قضاى آنها را چهار ركعتى به جا آورد و نيز روزه‏هايى كه قبل از انصراف يا ترديد، در محل قصد اقامه گرفته، صحيح است و اگر در روز انصراف يا ترديد روزه بوده در صورتى كه بعد از اذان ظهر از اقامه منصرف شده، روزه آن روز نيز صحيح ***است. 111 (ع. م 19 و 21 - ر.م 1343)

مثال: مسافرى اول ماه مبارك رمضان وارد اهواز شده و قصد اقامه مى‏كند. از اين رو نماز را تمام مى‏خواند و روزه را مى‏گيرد؛ روز سوم قبل از اذان ظهر از اقامه منصرف شده و تصميم مى‏گيرد بعد از چهار روز به وطن خود باز گردد، در همان حال متوجه مى‏شود نماز هايى كه در اين چند روز خوانده (به دليل نجاست لباس، يا بدن و يا...) باطل * بوده است. بنابراين، اقامه تحقق نيافته و پس از آن بايد نماز را شكسته بخواند، ضمن اين كه روزه هم نمى‏تواند بگيرد و روزه آن روز نيز باطل است؛ اما روزه‏هاى قبلى او صحيح بوده و قضاى نمازهاى باطل را بايد چهار ركعتى به جا آورد. 112

مسأله 15 - چنان چه مسافر با قصد اقامه، ده روز در محلى توقف كند، هر چند - عمداً يا سهواً - هيچ نماز چهار ركعتى نخوانده باشد، اقامه تحقق پيدا كرده و انصراف يا ترديد از اقامه ديگر اثرى ندارد. بنابراين، بعد از ده روز، بايد نماز را تمام ** بخواند. 113 (حتى اگر چند ساعت بيشتر نخواهد آن جا بماند). (ع .م 22)

مسأله 16 - مسافرى كه قصد كرده ده روز يا بيشتر در محلى بماند، بعد از تحقق اقامه - با خواندن نماز چهار ركعتى يا گذشتن ده روز - اگر بخواهد به محلى خارج از آن جا برود و دوباره باز گردد، تا وقتى خارج نشده نمازش تمام است، اما بعد از خروج چند حالت وجود دارد. (ع. م 24):

حالت اول: فاصله محل اقامه تا مقصد (جايى كه مى‏خواهد برود) هشت فرسخ يا بيشتر است. در اين حالت از وقت خروج از محل اقامه *، بايد نماز را شكسته بخواند. هم چنين وقتى دوباره به محل اقامه بازگشت، نمازش شكسته است مگر اينكه، دوباره قصد اقامه كند؛چنان كه در مقصد هم اگر قصد اقامه ده روز يا بيشتر كند،نمازش تمام است. 114(ر.م 1350)

حالت دوم: فاصله محل اقامه تا مقصد كمتر از هشت فرسخ و بيشتر از چهار فرسخ است و قصد دارد ده روز يا بيشتر د رآن جا بماند. در اين حالت در مسير رفت و در مقصد، نمازش تمام است و اگر بخواهد دوباره به محل اقامه سابق برگشته و ده روز بماند، در مسير بازگشت و در آن جا نيز نمازش تمام است. 115 (ر.م 1350)

سؤال 35 - اگر بخواهد در مقصد كمتر از ده روز بماند و به محل اقامه برگشته و ده روز توقف كند، نماز او چه حكمى دارد؟

سؤال 36 - اگر بخواهد در مقصد كمتر از ده روز بماند و به محل اقامه برگشته و يك هفته توقف كند، نماز او چه حكمى دارد؟

حالت سوم :فاصله محل اقامه تا مقصد كمتر از چهار فرسخ است و قصد دارد پس از توقف چند روزه (كمتر از ده روز)در آن جا، به محل اقامت بازگشته و مجدداً قصد اقامه كند؛ در اين حالت در مسير رفت و برگشت و در مقصد و محل اقامه نمازش تمام است. 116(ر.م 1349)

مثال: مسافرى در مشهد مقدس قصد اقامه ده روز يا بيشتر نمود. روز سوم تصميم گرفت به روستايى واقع در سه فرسخى رفته و پس از يك هفته توقف در آن جا، به مشهد بازگشته و دو هفته ديگر نيز بماند؛ نماز اين شخص در مسير رفت و برگشت و در روستا و مشهد تمام است .

سؤال 37 - اگر روستا در چهار فرسخى مشهد باشد، در رفت و برگشت و در روستا و مشهد، نماز او چه حكمى دارد؟

حالت چهارم: فاصله محل اقامه تا مقصد، كمتر از چهار فرسخ است و تصميم دارد بعد از دو سه روز به محل اقامه بازگردد، ولى نه براى قصد اقامه مجدد - چنان كه در حالت سوم گذشت - بلكه به عنوان محل اقامه سابق (چون هنوز از اقامه د رآن جا اعراض * نكرده است). در اين حالت، در تمام مراحل، بايد نماز را تمام بخواند.117(ر. م 1349)

مثال: مسافرى اول ماه مبارك رمضان وارد مشهد مقدس شده و تصميم دارد تا يازدهم ماه در آن جا بماند. از اين رو نماز را تمام مى‏خواند و روزه را به جا مى‏آورد. روز چهارم تصميم مى‏گيرد به روستايى واقع در سه فرسخى مشهد رفته و پس از سه روز توقف در آن جا به مشهد باز گردد و بقيه مدت (تا يازدهم ماه) را در مشهد باشد. اين شخص در تمام مراحل (در روستا، مشهد و بين راه)، بايد نماز را تمام خوانده و روزه را بگيرد.

سؤال 38 - اگر موقع رفتن به روستا، از اقامه در مشهد اعراض كرده و مصمم باشد كه از روستا يكسره به وطن خود بازگردد، ولى مى‏داند كه مشهد سر راهش است و يك روز (براى تهيّه بليط، يا استراحت، يا زيارت و يا...) آن جا مى‏ماند *، نمازش چه حكمى دارد؟

حالت پنجم: فاصله محل اقامه تا مقصد، كمتر از چهار فرسخ است، ولى شخص مردد است كه به محل اقامه بازگردد يا نه، يا به كلى از برگشتن به محل اقامه غافل مى‏باشد، در اين حالت، در مقصد و محل اقامه پس از بازگشت و در مسير رفت و برگشت بايد نماز را تمام بخواند. 118(ر.م 1351)

حالت ششم: فاصله محل اقامه تا مقصد، كمتر از چهار فرسخ است، و شخص تصميم دارد بعد از دو سه روز به محل اقامه باز گردد، ولى مردد است كه بعد از بازگشت، ده روز در آن جا بماند يا نه، يا آن كه از ده روز ماندن در آن جا و مسافرت از آن جا، غافل است، در اين حالت نيز مثل حالت پنجم، در تمام مراحل، بايد نماز را تمام بخواند. 119(ر.م 1351)

مسأله 17 - اگر مسافر در جايى از بيابان، كوه، جنگل و... كه محدوده خاصى ندارد - قصد اقامه كرد ،لازم نيست خود را در آن نقطه قصد اقامه محبوس كند، بلكه تا حدودى از اطراف آن جا كه عرفاً از وحدت محل خارج نشود (مثلاً يكى دو كيلومترى) جزء محل اقامه محسوب مى‏شود لذا در تمام آن محدوده، نمازش تمام است. 120(ع.م 9)

مسأله 18 - مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلى بماند، اگر بيشتر از ده روز در آن جا بماند، تا وقتى سفر جديدى شروع نكرده، بايد نماز را تمام بخواند و لازم نيست قصد ماندن ده روز ديگر بكند. 121(ع.م 22)

مثال: مسافرى، تصميم دارد ده روز در اهواز بماند، از اين رو نماز را تمام مى‏خواند. حال اگر بعد از ده روز، تصميم گرفت دو روز ديگر نيز بماند، در اين دو روز هم بايد نماز را تمام بخواند.

مسأله 19 - مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلى بماند، بايد روزه واجب (مثل روزه ماه مبارك رمضان) را بگيرد و مى‏تواند روزه مستحبى را هم به جا آورد و نماز جمعه و نافله ظهر، عصر * و عشا را هم بخواند. 122 (ر.م 1348)

خلاصه

1- اگر مسافر، بخواهد حداقل ده روز در يك محل توقف كند، مى‏گويند در آن جا قصد اقامه كرده است .

2- مسافرى كه در يك محل قصد اقامه كرده، بايد نماز را تمام بخواند و روزه واجب را به جا آورد.

3- قصد اقامه بايد در يك محل باشد و در دو محل هر چند به هم چسبيده، نمى‏توان قصد اقامه كرد.

4- در بلاد كبيره، فقط در يك محله از محلات شهر بايد قصد اقامه كرد .

5- اگر مسافر در محلى بخواهد قصد اقامه كند، در صورتى كه احتمال عقلايى مى‏دهد قبل از ده روز آن جا را ترك مى‏نمايد، اقامه تحقق پيدا نكرده و نمازش شكسته خواهد بود .

6- قصد اقامه مشروط به تحقق يك چيز غير يقينى، درست نيست و در اين صورت نماز شكسته خواهد بود.

7- اگر مسافر در محلى قصد اقامه كند مى‏تواند به اطراف آن شهر تامحدوده كمتر از حد ترخص رفت و آمد نمايد .

8- اگر مسافر هنگام قصد اقامه، تصميم داشته باشد در اثناى ده روز هر چند يك بار آن هم به مدت چند دقيقه - به چهار فرسخى (يا بيشتر) برود، اقامه تحقق پيدا نمى‏كند وبايد نماز را شكسته بخواند.

9- اگر مسافر، هنگام قصد اقامه، تصميم داشته باشد در مدت اقامه، يك بار به مدت يكى دو ساعت، به حد ترخص يا فراتر از آن برود، در اين صورت اقامه تحقق پيدا كرده و نمازش تمام است، ولى بيشتر از اين مدت، مانع تحقق اقامه است .

10- اقامه با دو چيز تحقق پيدا مى‏كند:

الف - قصد اقامه و خواندن يك نماز چهار ركعتى .

ب - قصداقامه وده روز توقف متوالى در يك محل .

11 - پس از تحقق اقامه، انصراف از اقامه يا ترديد در آن، اثرى ندارد و نماز تمام است. هم چنين، پس از تحقق اقامه، خارج شدن از حد ترخص - هر چند بطور مكرر و مدت طولانى - اشكالى ندارد و نماز تمام است .

12- قبل از تحقق اقامه، انصراف از اقامه يا ترديد در آن، قصد اقامه را منتفى مى‏كند. بنابراين، بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند.

13- پس از انصراف از اقامه، اگر شك كند كه قبل از انصراف، نماز چهار ركعتى خواند، يا نه، بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند.

14- انصراف از اقامه، قاطع اقامه است، نه كاشف از عدم تحقق اقامه .

عنوان چهارم سى روز توقف بدون قصد

مسأله 1 - هرگاه مسافر، بعد از پيمودن مسافت شرعى (هشت فرسخ)، در محلى توقف كند،و نداند مدت توقفش چند روز است (يا در رفتن و ماندن * مردد باشد) تا وقتى اين حالت را دارد، بايد نماز را شكسته بخواند؛ اما بعد از گذشتن سى روز - هر چند مدت كمى در آن جا بماند - بايد نماز را تمام بخواند. 123(ر.م‏1353)

سؤال 39 - اگر پيش از رسيدن به هشت فرسخ، اين حالت پيش بيايد، چه حكمى دارد؟

مثال: مسافرى، ساعت يازده صبح روز هشتم دى ماه، براى انجام كارى وارد اهواز شد در حالى كه نمى‏داند چند روز آن جا خواهد ماند، اتفاقاً تا روز نهم بهمن،كارش به طول انجاميد. در اين صورت تا قبل از ظهر روز هشتم بهمن، نمازش شكسته است و از آن به بعد (هم چنين ظهر همان روز) بايد نماز را تمام بخواند.

سؤال 40 - اگر شخصى از اهواز به سمت تهران حركت نمايد و به علت كسالت يا هر مانع ديگرى، در روستايى واقع در سه فرسخى اهواز توقف كند، در حالى كه نمى‏داند چند روز در آن روستا خواهد ماند، در عين حال، از رفتن به تهران منصرف نشده و تصميم دارد با بر طرف شدن مانع، به سفر خود ادامه دهد. اتفاقاً كسالتش بيست روز طول كشيد اين شخص، در مسير اهواز به روستا و در روستا، نمازش چه حكمى دارد؟

سؤال 41 - اگر در مفروض سؤال قبل، بعد از عارض شدن كسالت، آن شخص نسبت به ادامه سفر مردد شود و با همان حالت ترديد، يك هفته در آن روستا بماند، در مسير اهواز به روستا و در روستا، نمازش چه حكمى دارد ؟

مسأله 2 - مسافرى كه مى‏خواهد نه روز يا كمتر در محلى بماند، اگر بعد از گذشتن اين مدت، بخواهد دوباره نه روز - يا كمتر - بماند و اين وضع (تصميم‏هاى متوالى) ادامه پيدا كند؛ تا سى روز نمازش شكسته است و از روز سى و يكم - هر چند مقدار كمى در آن جا بماند - بايد نماز را تمام بخواند 124(ر.م 1354)

مسأله 3 - مسافرى كه در يك محل سى روز مردد بوده، در صورتى بعد از آن بايد نماز را تمام بخواند كه سى روز را در يك محل مانده * باشد. پس اگر مقدارى از آن را در جايى و مقدارى را در جايى ديگر مانده باشد، بعد از سى روز نيز بايد نماز را شكسته بخواند. 125 (ر.م 1355)

مثال: مسافرى، بيست روز بدون قصد (به تفصيلى كه در مسأله 1 و 2 گذشت) در اهواز توقف كرد و بعد به روستايى واقع در يك فرسخى اهواز رفت و پانزده روز نيز بدون قصد در آن جا ماند. با اينكه مجموعاً سى و پنج روز بدون قصد توقف كرده است - ولى چون در دو محل بوده، بايد نماز را هم چنان شكسته بخواند.

مسأله 4 - مسافر، بعد از سى روز توقف (بدون قصد) در يك محل، تا زمانى كه از توقف در آن محل اعراض * نكرده، حكم مقيم در آن جا را دارد؛ يعنى، علاوه بر اين كه در آن محل نمازش تمام است، اگر به اطراف آنجا (كمتر از مسافت شرعى) برود ،باز بايد نماز را تمام بخواند. **(ع.م 41)

توجه: مسافرى كه به دليل سى روز توقف بدون قصد در يك محل، نماز را تمام مى‏خواند، اگر از آن محل سفرى را شروع كند، در اينكه آيا بايد از حد ترخص، نماز را شكسته بخواند يا از آغاز سفر، مراجع معظم تقليد اختلاف نظر دارند. جهت اطلاع به فصل هشتم (مسأله 12 و 15) مراجعه فرماييد.

عنوان پنجم احكام كلى قواطع سفر

مسأله 1 - مرور به وطن، - هر چند هيچ توقفى در آن جا نداشته باشد - قاطع سفر است؛ بدين معنا كه اگر كسى عازم سفر باشد و بداند كه قبل از رسيدن به هشت فرسخ، از وطن خود، عبور خواهد كرد، در اين صورت در بين راه بايد نماز را تمام بخواند. * و چنان چه مابقى مسافرت (بعد از وطن)، هشت فرسخ يا بيشتر باشد، بعد از حد ترخص وطن، نمازش شكسته خواهد بود و اگر كمتر از هشت فرسخ باشد، نمازش هم چنان تمام مى‏باشد 126 **(م 1292)

مسأله 2 - مرور به حد ترخص *** وطن و مادون آن، قاطع سفر نيست، ولى قاطع حكم سفر است؛ يعنى، اگر در آن جا (حد ترخص و مادون حد ترخص) بخواهد نماز بخواند، بايد تمام بخواند ولى سفرش قطع نشده، لذا قبل و بعد از آن (حد ترخص و مادونش)، نمازش شكسته است. 127(س 239)

مثال:شخصى اهوازى به قصد دو هفته اقامت، عازم شهركى واقع در ده فرسخى اهواز مى‏شود، در حالى كه مى‏داند از كنار وطنش (حد ترخص يا مادون حد ترخص وطن) عبور خواهد نمود؛ در اين صورت از اهواز تا حد ترخص وطن يا مادون آن و از آن جا تا شهرك، نمازش شكسته است ولى اگر بخواهد در حد ترخص و مادونش، نماز بخواند بايد تمام بخواند. 128 *

مسأله 3 - بعد از تحقق يكى از قواطع سفر اگر مسافر بخواهد به سفر خودادامه دهد، سفر جديدى محسوب مى‏شود. بنابراين، پس از قواطع سفر اگر شروط هشتگانه موجود باشد، بايد نماز را شكسته بخواند وگرنه نمازش تمام است. 129 (ع.م 24)

مثال: شخصى تهرانى با قصد يك ماه توقف، به طرف قم حركت مى‏كند؛ بين راه در روستايى واقع در 35 كليومترى قم، ده **روز قصد اقامه مى‏كند. اين شخص در مسير روستا به قم، بايد نماز را تمام بخواند؛ چون با قصد اقامه * در روستا، سفرش قطع شده و از آن جا تا قم، سفر جديدى محسوب مى‏شود در حالى كه كمتر از مسافت شرعى (45 كيلومتر) است.

سؤال 42 - اگر بخواهد پس از يك هفته توقف در قم، به تهران باز گردد، در اين صورت در راه روستا به قم و در قم و مسير بازگشت به تهران، نمازش چه حكمى دارد؟

مسأله 4 - اگر مسافر از آغاز سفر، تصميم داشته باشد **قبل از رسيدن به هشت فرسخ، ده روز يا بيشتر در محلى اقامت كند، يا از وطن خود عبور نمايد، نمازش از اول سفر تمام است. 130(ر.م 1293)

مثال 1: شخصى تهرانى به قصد ده روز (يا بيشتر) اقامت، عازم شهركى واقع در هشت فرسخى تهران مى‏شود. در حالى كه از همان آغاز سفر، تصميم دارد (يا مردد است) ده روز بين راه در روستاى «الف» واقع در سه فرسخى، توقف كند ***، نماز اين شخص از تهران تا شهرك، در همه مراحل، تمام است .

سؤال 43 - هنگام بازگشت از شهرك به تهران، در بين راه، نماز او چه حكمى دارد؟

مثال 2 :شخص مذكور در مثال قبل، به قصد يك هفته اقامت، عازم شهرك مى‏شود در حالى كه از همان آغاز سفر، تصميم دارد (يا مردد است) ده روز در روستاى «الف» توقف كند. 131 در اين صورت از تهران تا روستا و در آن جا، نمازش تمام است و از روستا تا شهرك و در آن جا و مسير بازگشت به تهران، نمازش شكسته است ** (البته به شرطى كه در مسير بازگشت به تهران، قصد اقامه د رمحلى نداشته باشد و علم يا احتمال عبور از وطن نيز وجود نداشته باشد).

سؤال 44 - شخصى ساكن شهركى واقع در چهار فرسخى جنوب اهواز، به قصد سفر مشهد، به اهواز آمد تا بعد از خدا حافظى با اقوام، با قطار عازم مشهد شود، در حالى كه مى‏داند قطار از روستايى كه وطن اوست و در دو فرسخى شمال اهواز واقع شده، عبور مى‏كند. نماز اين شخص، در اين چند روزى كه در اهواز بود، چه حكمى دارد؟

سؤال 45 - اگر روستاى مزبور در چهار فرسخى شمال اهواز واقع شده باشد، نماز او در اهواز چه حكمى دارد؟

مسأله 5 - كسى كه مى‏خواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ، از وطن خود عبور كند، يا ده روز در محلى بماند ***، اگر از ماندن ده روز يا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر بعد از انصراف، مسافتى را كه مى‏خواهد بپيمايد، هشت فرسخ ****(يا بيشتر) باشد، در اين صورت از لحظه انصراف بايد نماز را شكسته بخواند. 132(ر.م 1294)

مثال : شخصى تهرانى به قصد ده روز (يا بيشتر) اقامت، عازم شهركى واقع در هشت فرسخى تهران مى‏شود، در حالى كه از همان آغاز سفر، تصميم دارد (يا مردد است) ده روز بين راه در روستاى «الف» واقع در چهار فرسخى تهران، توقف كند *. وقتى در دو فرسخى تهران به روستاى «ب» رسيد، از اقامت ده روز در روستاى «الف» منصرف شده و تصميم گرفت فقط يك هفته در آن جا توقف كند. نماز اين شخص از تهران، تا شهرك در همه مراحل، تمام است. **

سؤال 46 - اگر شهرك در دوازده فرسخى تهران واقع شده باشد، نماز اين شخص از تهران تا شهرك چه حكمى دارد ؟

مثال 2: شخص مذكور در مثال سابق، به قصد يك هفته (كمتر از ده روز) توقف، عازم شهرك مى‏شود، در حالى كه از آغاز سفر، تصميم دارد (يا مردد است) ده روز در روستاى «الف» توقف كند ***. او وقتى به روستاى «ب» رسيد از اقامت ده روز در روستاى «الف» منصرف شده و تصميم گرفت كه فقط يك هفته توقف كند. در اين صورت، از تهران تا روستاى «ب» و در آن جا، نمازش تمام است، ولى از روستاى «ب» تا شهرك و در مسير بازگشت به تهران نمازش شكسته است * (البته به شرطى كه در بازگشت به تهران هيچ يك از قواطع سفر تحقق پيدا نكند).

پى‏نوشتها:‌


* - قواطع: جمع قاطعه يعنى قطع كننده.

* - اصطلاحات متداول در فقه بر دو قسم هستند:
الف - اصطلاحاتى كه مخترع شرع مقدس مى‏باشد. اين قسم را خود شارع بايد معنا كند و ما حق نداريم از لغت يا عرف، معنا و مفهوم آن را اخذ كنيم. مثل الفاظ عبادات (نماز، روزه، حج و...)
ب - اصطلاحاتى كه مخترع شرع مقدس نيست، بلكه يك معناى عرفى دارد كه در ذهن همه مردم مرتكز مى‏باشد و شارع هم همان را اراده فرموده است ؛ مثل اكثر الفاظ معاملات (بيع، شراء، اجاره و...)، اين قسم را شارع معنا نمى‏كند؛ بلكه بايد به سراغ عرف رفته و معنا را از عرف مردم اخذ نمود.
وطن نيز از قسم دوم مى‏باشد. بنابراين، تعريف‏هايى كه در كتاب‏هاى فقهى براى وطن ذكر شده (غير از وطن شرعى و حكمى)، تعريف شرعى نيست؛ بلكه در واقع تذكر و بيان همان مفهوم عرفى است. از اين رو قيودى كه در تعريف وطن اصلى آمده، قيود غالبى است (يعى غالباً وطن اصلى، همان وطن پدر و مادر است و غالباً انسان متولد شده آن جاست) و چه بسا در مواردى با فقدان بعضى از قيود مزبور نيز وطن اصلى تحقق پيدا كند. چنان كه در مسائل آتى ملاحظه خواهيد فرمود.

** - مراد از محل، در تعريف اقسام وطن، شهر، يا روستا، يا شهرك مستقل و امثال اين‏هاست و شامل كشور، يا شهركهاى تابعه، يا محلات يك شهر نمى‏شود. البته در بلادكبيره - مانند تهران - آن هم به فتواى امام راحل (ره)، هر محله،حكم يك شهر را دارد؛بنابراين، طبق فتواى ايشان ،در بلاد كبيره، شرعاً به محلات آن شهر، وطن اطلاق مى‏شود، نه به كل شهر .
*** - در تعريفى كه براى وطن اصلى آورديم و مصاديقى كه طى مسائل آتى براى آن ذكر خواهد شد، همه مراجع معظم تقليد اتفاق نظر دارند. مصادر به قرار زير مى‏باشد:
امام (ر.م 1329، س 394 و 416 و 431 و 432 و 434 و 435)، اراكى (ر.م 1322 - س 9) خوئى (ر.م 1338)، گلپايگانى (ر.م 1338)، بهجت (ر.م 1081 - استفتا)، تبريزى (ر.م 1338 - استفتا) خامنه‏اى (س 702 و 709 و 710 و 715 - استفتا)، زنجانى (ر.م 1338 - استفتا)، فاضل (ر.م 1351 - س 458 و 463) و مكارم (ر.م 1160 - استفتا).

* - البته محلى‏را كه براى خود وطن انتخاب مى‏كند، وطن اصلى نيست وطن اتخاذى مى‏باشد.
** - معناى اعراض از وطن بعداً خواهد آمد. (عنوان دوم ازهمين فصل)
54- امام (ر.م 1331)، اراكى (ر.م 1324)، خوئى(ر.م 1338)، بهجت (ر.م 1081)، تبريزى (ر.م 1338)، خامنه‏اى (س 709)، فاضل (ر.م 1353)، و مكارم (ر.م 1160): حكم همان مى‏باشد كه در متن آمده است .
گلپايگانى (ر.م 1340)و زنجانى (ر.م 1340): قصد زندگى دائمى لازم نيست، بلكه همين قدر كه جايى را محل زندگى خود قرار داده و ماندن خود را در آن جا محدود به مقدار معين نكرده و مثل كسى كه آن جا وطن اوست در آن جا زندگى مى‏كند (كه اگر مسافرتى براى او پيش آيد، دوباره به همان جا بر مى‏گردد، وطن او حساب مى‏شود.
55- امام (ر.م 1332)، اراكى (ر.م 1325)، خوئى (ر.م 1341)، گلپايگانى (ر.م 1341)، بهجت (ر.م 1082)، تبريزى (ر.م 1341)خامنه‏اى (س 709)، فاضل (س 462) و مكارم (ر.م 1162): حكم همان مى‏باشد كه در متن آمده است .
زنجانى (ر.م 1341): بايد حداقل شش ماه از سال را در آن جا زندگى كند.
56- امام (ر.م 1330)، اراكى (ر.م 1323)، گلپايگانى (ر.م 1339)، بهجت (ر.م‏1081)، خامنه‏اى (س 698) و فاضل (ر.م 1353): حكم همان مى‏باشد كه در متن آمده است .
خوئى، تبريزى، زنجانى و مكارم: اگر مدت تعيين كند، آنجا وطنش نخواهد شد، ولى حكم وطن را خواهد داشت. بنابراين در مثال مذكور درمتن، تهران حكم وطن را دارد، پس نمازش در آن جا تمام است. (براى توضيح بيشتر به وطن حكمى مراجعه فرماييد).
57- امام، اراكى، خوئى، گلپايگانى، فاضل و مكارم (ع.ف 68)، بهجت (ر.م 1081)، خامنه‏اى (س 698) و زنجانى (استفتاء): حكم همان مى‏باشد كه در متن آمده است .
تبريزى (استفتا) از ابتداى مهاجرت به آن جا بايد نماز را تمام خواند.

* - مدتى كه در وطن اتخاذى زندگى مى‏كند، مى‏تواند متوالى و پشت سر هم (مثلاً سه ماه تابستان) و يا به صورت متفرق (مثلاً دو روز آخر هر هفته يا چند روز از هر ماه يا...) باشد. به هر حال مدتى از سال را بايد در آن جا زندگى كند.

** - البته به شرطى كه تصميم داشته باشد، دائماً در اين سه شهر زندگى كند وگرنه اگر بخواهد فقط چند سال به اين ترتيب زندگى كند، اين شهرها برايش وطن نمى‏شود و بايد به احكام مسافر عمل كند.
58- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند.
59- امام (ر.م 1332)، اراكى (ر.م 1325)، خوئى (ر.م 1341)،گلپايگانى (ر.م 1341)، بهجت (ر.م 1082)،
تبريزى (ر.م 1341)، خامنه‏اى (س 656) و مكارم (ر.م 1162): حكم همان مى‏باشد كه در متن آمده است.

زنجانى (ر.م 1341): به طور هم زمان، بيش از دو محل را نمى‏توان وطن اخذ كرد؛ چون در هر كدام حداقل بايد شش ماه از سال را زندگى كند.
فاضل (ر.م 1354): به طور هم زمان، بيش از دو محل را نمى‏توان وطن اخذ كرد. در محل سوم و مازاد، بنابر احتياط واجب بايد نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.

* - همانطور كه در مسأله 3 گذشت ،بعد از قصد وطن، بلافاصله احكام وطن جارى نمى‏شود، بلكه بايد مدتى از سكونتش در آن جا بگذرد كه عرفاً اهل آنجا به حساب آيد.
60- امام (س 279): در بلاد كبيره مثل تهران، تمام شهر را نمى‏توان وطن اخذ كرد؛ بلكه بايد يكى از محلات آن را وطن اخذ كرد. (در بلاد كبيره هر محله حكم يك شهر را دارد.)

* - از مراجع معظم تقليد فقط آيات عظام خوئى، تبريزى، زنجانى و مكارم، قائل به اين قسم وطن مى‏باشند. لذا هر چه در اين مورد ذكر مى‏شود نظر اين چهار بزرگوار است .

** - از نظر آيات عظام خوئى و تبريزى (س 289، 292، 295، 296 و 299 و استفتا) و مكارم (استفتا)، وطن حكمى دو نوع است: مقر سكنى (محل سكونت و زندگى) و مقر عمل (محل شغل و كار). مقر سكنى همان است كه در متن تعريف شد واما مقر عمل، محلى است كه شخص در آنجا زندگى نمى‏كند، بكله فقط براى كار به آن جا مى‏رود هر چند فقط براى يك سال اين شغل را داشته باشد. مثال: كسى كه ساكن قم است و سه روز هفته را در تهران كار مى‏كند( يا يك هفته در تهران و سه روز در قم است يا يك هفته در تهران و يك هفته، در قم است و يا...) تهران براى او مقر عمل محسوب مى‏شود. بنابراين، بايد نماز را در آن جا تمام بخواند و نيازى به قصداقامه ده روز (يا بيشتر )ندارد. مخفى نماند كه به نظر آيت الله خويى و آيت الله مكارم، تحصيل علم، شغل است و لذا، محل تحصيل دانشجويان، مى‏تواند مقر عمل باشد، ولى به نظر آيت الله تبريزى، محل تحصيل دانشجويان، نمى‏تواند مقر عمل باشد.

*** - چنين جايى، وطن نيست، ولى حكم وطن را دارد؛ يعنى نماز در آن جا تمام است و نيازى به قصداقامه ده روز نيست. از اين رو نام وطن حكمى يا شبه الوطن را بر آن گذاشتيم. اين نامگذارى از نگارنده است. (در بعضى از كتاب‏هاى فقهى از اين قسم، به «مقر سكنى» تعبير مى‏آورند).
61- تبريزى (استفتا): حداقل ده سال؛ زنجانى (استفتا): حداقل پنج يا شش سال؛ مكارم (س 226): دو سال هم كفايت مى‏كند .
62- خوئى (ر.م 1340)، تبريزى (ر.م 1340)، زنجانى (ر.م 1340) و مكارم (ر.م 1161).
63- خوئى (س 292): شامل دانشجويان هم مى‏شود منتها نه به عنوان (مقرّ سكنى»؛ بلكه به عنوان «مقر عمل».
مكارم (س 226): دانشجويانى كه در شهرى مشغول تحصيلند و مى‏دانند كه مدتى - مثلاً دو سال - به طور مستمر در آن شهر به تحصيلات خود ادامه خواهند داد، آن شهر براى آنها حكم وطن را دارد.
64- تبريزى: همان طور كه گذشت، به شرطيكه بخواهد حداقل ده سال در آن جا زندگى كند.

زنجانى: همان طور كه گذشت، به شرطى كه بخواهد حداقل پنج يا شش سال در آن جا زندگى كند.
* - احكامى كه در ضمن مسائل وطن اتخاذى ذكر شد، در مورد وطن حكمى نيز جارى مى‏باشد.
65- خوئى (س 302) و زنجانى (استفتا): بايد مدتى از سكونتش بگذرد كه ديگر عرفاً او را در آن جا مسافر ندانند.

تبريزى (استفتا): از ابتداى ورود بايد نمازش را تمام بخواند.

مكارم (استفتا): دو سه هفته اول، نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند (مگر اينكه قصد اقامه ده روز يا بيشتر داشته باشد، كه در اين صورت، در اين دو سه هفته هم نمازش تمام است).
66- امام (ر.م 1331)، خامنه‏اى - س 698) و فاضل (ر.م 1353): حكم مسأله همان مى‏باشد كه در متن آمده است.
اراكى (ر.م 1324): اگر مدت زيادى، بدون قصد توطن، در جايى بماند و هنوز عرفاً اهل آن جا حساب نشود، بنابراحتياط واجب، بايد نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند (البته در صورتى كه قصد اقامه نكند) ؛ اما چنان چه عرفاً اهل آن‏جا حساب شود، حكم مسأله همان مى‏باشد كه در متن آمده است .

گلپايگانى (س 68) و بهجت (استفتا): در صورتى كه قصد ماندن موقت نداشته باشد، حكم مسأله همان مى‏باشد كه در متن آمده است .

خوئى، تبريزى، زنجانى و مكارم: چنين محلى، وطن نيست فقط حكم وطن رادارد (وطن حكمى است) يعنى در آن جا بايد به احكام وطن عمل كرد.
67- از مراجع معاصر، فقط مرحوم آيت الله خوئى، قائل به وطن شرعى بودند. آيت الله بهجت نيز در مورد وطن شرعى قائل به احتياط و جوبى مى‏باشند (به پاورقى بعد مراجعه فرمائيد).
68- بهجت (ر.م 1083): اگر كسى در محلى حداقل شش ماه متوالى (با قصد توطن يا بدون قصد توطن) در ملك خود زندگى كند، پس از مهاجرت و اعراض از آن محل، تا وقتى مالك آن ملك است، هر زمان كه به آن جا سفر كند، بنابر احتياط واجب، بايد نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند (البته در صورتى كه قصد اقامه ده روز يا بيشتر نكند).
69- بهجت: بنابر احتياط واجب، بايد نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند (البته در صورتى كه قصد اقامه نكند).

* - همه مراجع معظم تقليد قائل به وطن تبعى مى‏باشند؛ البته با اختلافاتى جزئى كه در ضمن مسائل آتى روشن خواهد شد .

** - بالغ يا نابالغ بودن، تأثيرى در اين حكم ندارد. ملاك همان استقلال و عدم استقلال در معيشت و اراده است. چه بسا افراد بالغى كه غير مستقلند و تابع و چه بسا افراد نابالغى كه مستقلند و غير تابع .
70- امام (ع.م 3)؛ اراكى (س 10 و 9) ؛ خوئى (ع.م 3)؛ گلپايگانى (ع.م 3)؛ بهجت (استفتا)؛ تبريزى (استفتا)؛ زنجانى (استفتا) ؛خامنه‏اى (س 701 و721) ؛ فاضل (س 472) و مكارم (ع.م 3): حكم همان مى‏باشد كه در متن آمده است .
71- حكم همان مى‏باشد كه در متن آمده است .
72- خوئى (ع.م 3): اهواز براى فرزندان غير بالغ - به تبع پدر و مادر - وطن مى‏شود و بعد از بلوغ هم تا اعراض نكرده‏اند، اهواز هم چنان وطنشان خواهد بود. اما فرزندان بالغ، بايد خودشان قصد توطن كنند.
گلپايگانى (ع .م 3): اهواز براى فرزندان غير بالغ - به تبع‏پدر و مادر - وطن مى‏شود و بعد از بلوغ هم تا اعراض نكرده‏اند، اهواز هم چنان وطنشان خواهد بود؛ اما براى فرزندان بالغ در صورتى اهواز وطن مى‏شود كه قصد خلاف نكرده باشند (عدم توطن در اهواز را قصد نكرده باشند).
73- خوئى و گلپايگانى: با همان شرطى كه در پاورقى 2، صفحه قبل گذشت.
74- اراكى (س 10 - 29): تهران براى او وطن مى‏شود (هر چند آن جا را نديده باشد) البته به شرطى كه پدر و مادر ازتهران، اعراض نكرده باشند يا خودش بعد از بلوغ و استقلال اعراض نكرده باشد. پس قم وطن اصلى و تهران، وطن تبعى اوست .
75- در اين مسأله همه مراجع معظم تقليد، اتفاق نظر دارند.
76- امام (س 406 و 428) ؛ اراكى (س 12 و 21)؛ خوئى (س 312 و 322) ؛ گلپايگانى (س 58)؛ بهجت (استفتا)؛ تبريزى (س 312 و 322) ؛ خامنه‏اى (س 701 و 718) ؛ زنجانى (استفتا)؛ فاضل (س 476) و مكارم (س 223): حكم مسأله همان مى‏باشد كه در متن آمده است .
77- خوئى، تبريزى، زنجانى و مكارم: اگر قصد داشته باشد، مدت قابل ملاحظه‏اى در اهواز زندگى كند، آن جا حكم وطن را خواهد داشت. از اين رو به احكام مسافر عمل نمى‏كند، بلكه به احكام وطن عمل مى‏كند. (براى توضيح بيشتر به بحث وطن حكمى مراجعه فرماييد).

* - مگر در مواردى كه اميد مهاجرت از آن جا را داشته باشد؛ مثلاً زنى كه اميدوار است بتواند شوهر را راضى كند كه به وطن او يا شهر ديگرى مهاجرت كند،يا زنى كه شوهرش پير است (يا مبتلى به مرض ناعلاجى است) و احتمال فوتش زياد است و او قصد دارد بعد از فوت شوهر به وطن خود بازگردد و يا... .
78- امام (ع.ف 68 م 3)؛ اراكى (س 12 و 21)؛ خوئى (س 320 و 322) ؛ گلپايگانى (س 58)، تبريزى (س 320 و 322)، خامنه‏اى (س 718) و فاضل (س 472): كم مسأله همان مى‏باشد كه در متن آمده است .

بهجت (استفتا) و زنجانى(استفتا): زن در اتخاذ وطن، تابع شوهر نيست؛ منتها در ازدواج‏هاى متعارف - كه زن قصد دارد هميشه با شوهرش باشد و عملاً تابع شوهر است - قصد توطن ارتكازى دارد؛ پس وطن شوهر، كه در آن زندگى مى‏كند و نيز هر جايى كه شوهر توطن كند، براى ن هم وطن مى‏شود، مگر در مواردى كه اميد مهاجرت از آنجا را داشته باشد.

مكارم (س 223): اگر قصد زن در زندگى، تبعيت ازشوهر باشد، در وطن نيز تابع اوست.
79- امام (س 430)، خوئى (س 312)، گلپايگانى (س 59) ،بهجت (استفتا)، تبريزى (س 312)، خامنه‏اى (س 706 و 718 و 719)، زنجانى (استفتا) و فاضل (س 474): حكم مسأله همان مى‏باشد كه در متن آمده است.
اراكى (س 47): اگر زن شرط مكان نكرده باشد و عرفاًتابع شوهر باشد، در وطن نيزتابع او است حتى در وطن اصلى شوهر كه فعلاً در آن سكونت ندارند.
مكارم: ؟
80- اراكى: اهواز به تبع شوهر براى زن، وطن مى‏شود. بنابراين، زن نيز بايد در اهواز، نماز را تمام بخواند.
81- همه مراجع معظم تقليد در اين مسأله اتفاق نظر دارند.

* - از اين به بعد طبق روال، متن كتاب فتاواى امام راحل (ره) مى‏باشد.

* - استفتا: ترك وطن بدين گونه كه بگويد: فعلاً من ترك وطن نمودم تا بعد اگر دوباره به اين جا آمدم، اين شهر را وطن خود قرار مى‏دهم درست است يا خير، با اينكه قلباً علاقه به وطن خود دارد؟
امام (ره): ترك موقت ،اعراض نيست و حكم وطن باقى است. (س 427).

** - وطن شرعى (كه مرحوم آيت الله خوئى قائلند)، با مهاجرت و قصد اعراض،از وطن بودن خارج نمى‏شود؛ بلكه علاوه بر آن، بايد ملك قابل سكونت را نيز از دست بدهد(با خراب شدن يا فروختن يا...). (خوئى ر.م 1342).

*** - وطن حكمى، چون در واقع وطن نيست، لذا به محض مهاجرت از آن جا، ديگر حكم وطن را نخواهد داشت (و نيازى به قصد اعراض نيست). بنابراين شخص بعد از مهاجرت هر وقت به آن جا سفر كند،بايد به احكام مسافر عمل نمايد.
82- اراكى (ر.م 1327)، خوئى (س 311 و 326)؛ بهجت (ضمائم رساله ص 9)، تبريزى (س 311 و 326) ،خامنه‏اى (س 708)، زنجانى (ر.م 1343)، فاضل (س 468) و مكارم (ر.م 1163): حكم مسأله همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند.

گلپايگانى (س 66): اعراض از وطن، تصميم به عدم اقامت در آن جاست و اگر تصميم به عدم اقامت نداشته باشد، اعراض نيست، هر چند سال‏ها به آن محل نرود، بلى در بعضى موارد، به واسطه طول مدت وغفلت از وطن اولى، بر حسب عرف،اعراض صدق مى‏كند.
* - با مهاجرت و قصد عدم زندگى و سكونت در آن جا .

83- اراكى (ر.م 1326)، گلپايگانى (ر.م 1342)، تبريزى (ر.م‏1342)، خامنه‏اى (س 714)، زنجانى (ر.م،1342) فاضل (ر.م 1355) و مكارم (ر.م 1163): حكم مسأله همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند .

خوئى (ر.م 1342): كسى كه در محلى مالك منزل مسكونى است اگر شش ماه متصل با قصد (توطن) در آن جا بماند، تا وقتى كه آن منزل در ملك اوست هر وقت در مسافرت به آن جا برسد، بايد نماز را تمام بخواند. (همان طور كه در پاورقى مسأله يك گذشت، وطن شرعى، با اعراض از وطن بودن خارج نمى‏شود).
بهجت (ر.م 1083): كسى كه در محلى، ملكى داشته و شش ماه متصل به قصد وطن بودن در آن جا مانده و حالا اعراض كرده است؛ هر وقت به آن جا مسافرت كند، بنابر احتياط واجب، بايد نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند و اگر ماه رمضان بود روزه را بگيرد و بعداً قضا هم بكند( هر چند ملكى كه در آن جا داشته، از دست داده باشد و ديگر در آن جا ملكى نداشته باشد).
هم چنين كسى كه در محلى، ملكى دارد و شش ماه متصل، بدون قصد وطن بودن در آن جا مانده است، تا زمانى كه صاحب آن ملك است، هر وقت به آن جا مسافرت كند، همين احتياط وجوبى جارى است .
84- خوئى: در اهواز نمازش تمام است.

بهجت: بنابر احتياط واجب، بايد در اهواز نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.
85- همه مراجع معظم تقليد، در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند.
86- همه مراجع معظم تقليد، در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند.
87- خوئى، تبريزى، زنجانى و مكارم: چنان چه مى‏داند مدت قابل ملاحظه‏اى در تهران زندگى خواهد كرد، تهران براى او حكم وطن را دار د و بايد نماز را تمام بخواند. (براى توضيح بيشتر به عنوان اول همين فصل، بحث وطن حكمى مراجعه فرماييد).

88- اراكى (س 21): اگر زن در عقد ازدواج، اختيار مكان زندگى را براى خود قرار داده باشد. در اعراض از وطن مستقل است و در غير اين صورت عرفاً در اعراض تابع شوهر است .

گلپايگانى (س‏58): متعارف اين است كه به خانه شوهر (در شهر ديگر) رفتن، اعراض از وطن مى‏باشد؛ مگر در بعضى از موارد مثل آن كه شرط كند با شوهر كه او را از وطن خود خارج نكند.
خوئى (س 324 و 325): زن در اعراض از وطن مستقل است. بنابراين، اگر از وطن خود اعراض نكند، آن جا هم چنان وطن اوست. اما اگر اعتقادش اين باشد كه تابع شوهر است و هر كجا ببرد با او مى‏رود، همين مقدار هم اعراض محسوب مى‏شود.

بهجت (استفتا): زن در اعراض از وطن، مستقل است و تابع شوهر نيست.

تبريزى (س 324 و 325): زن در اعراض از وطن، مستقل است. بنابراين، اگر از وطن خود اعراض نكند، آن جا هم چنان وطن اوست. اما اگر اعتقادش اين باشد كه تابع شوهر است و هركجا ببرد با او مى‏رود، بعلاوه علم و اطمينان هم داشته باشد كه ولو بعضى از ماه‏هاى سال - با اذن شوهر يا بدون اذن او - به وطن سابق براى سكونت و زندگى باز نمى‏گردد، همين مقدار هم اعراض محسوب مى‏شود.
خامنه‏اى (س 708 و 718): زن در اعراض از وطن، مستقل است و رفتن به خانه شوهر اعراض نيست. بله اگر چنان چه زن در معيشت و اراده مستقل نباشد و در توطن و اعراض از وطن، تابع شوهر باشد، در اين صورت هرگاه شوهر از وطنشان اعراض كرد و شهر ديگرى را وطن قرار داد، براى زن هم اعراض تبعى مى‏شود.

زنجانى (استفتا): زن در اعراض ازوطن مستقل است و تابع شوهر نيست، منتها در ازدواج‏هاى متعارف - كه زن قصد دارد هميشه با شوهر باشد - عملاً قصد ارتكازى اعراض از وطن خود را دارد. بله در صورت اميد به بازگشت به وطن خود براى زندگى، اعراض ارتكازى هم منتفى است .

فاضل (473): زند در اعراض از وطن، مستقل است و تابعيت ندارد مگر اينكه بنا داشته باشد هر كجا شوهر زندگى مى‏كند زندگى كند و خود در تصميم‏گيرى استقلال عرفى نداشته باشد. در اين صورت تابعيت عرفى در اعراض است، ولى در صورتى كه خود مستقل در تصميم‏گيرى است و از وطن خود چشم نپوشيده، اعراض محقق نمى‏شود.
مكارم (س 210): زن در اعراض از وطن، مستقل است و اعراض تابع قصد خود اوست، چنانچه اميدوار باشد براى زندگى، به وطن خود باز مى‏گردد، اعراض نيست و اگر اميدى نداشته باشد، اعراض قهرى حاصل است .
89- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند (براى توضيح بيشتر به عنوان اول همين فصل، بحث وطن تبعى، مسأله يك مراجعه فرماييد).

* - معناى حد ترخص در فصل هشتم خواهد آمد.

** - مگر وطن حكمى كه با مهاجرت، ديگر حكم وطن را نخواهد داشت (براى توضيح بيشتر به بحث وطن حكمى مراجعه فرماييد).

*** - براى توضيح بيشتر به عنوان پنجم (همين فصل) مراجعه فرماييد .

90- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند.

* - اين را در اصطلاح فقهى، قصد اقامه مى‏گويند.
**- روز اول ورود به آن محل.
91- همه مراجع معظم در اين مسأله اتفاق نظر دارند.
92- اراكى (ر.م 1329)، خوئى (ر.م 1345)، گلپايگانى (ر.م 1345)، بهجت (ر.م 1086)، تبريزى (ر.م، 1345)، خامنه‏اى (س 650، فاضل (ر.م 1358) و مكارم (ر.م 1165): حكم مسأله همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند.

زنجانى (ر.م 1345): در صورتى كه بخواهد ده شبانه روز كامل (24 ساعت) در محلى بماند، بايد نمازش را در آن جا تمام بخواند. اما اگر ده شبانه روز كامل نباشد ؛ ولى ده روز باشد و نه شب بنابر احتياط واجب، بايد نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند و اگر كمتر از ده روز بخواهد بماند، بايد نماز را شكسته بخواند.

* - خلاصه اگر عرفاً دو محل محسوب شود، بايد در يكى از آن دو قصد اقامه كند و اگر در هر دو قصد اقامه كند به اين صورت كه بخواهد چند روز را در يكى و چند روز هم در ديگرى بماند - كه مجموعاً ده روز شود - اقامه محقق نشده و بايد نماز را در هر دو محل شكسته بخواند.

** - يعنى تصميم داشته باشد كه ده روز را در محدوده همان محله بماند و به محلات ديگر نرود.

93- اراكى (ر.م 1330)، خوئى (ر.م 1346) گلپايگانى (ر.م 1346)، بهجت (استفتاء)، تبريزى (ر.م 1346)، خامنه‏اى (س 687)، زنجانى (ر.م 1346) و فاضل (ر.م 1359): حكم مسئله همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند.

مكارم (ر.م 1166 - س 222): مسافر مى‏تواند در چند محل قصد اقامه كند به شرط اينكه فاصله آنها كم باشد (مثلاً سه چهار كيلومتر) به طورى كه عرفاً بگويند او مسافر نيست.
94- اين فتوا اختصاص به امام راحل (ره) دارد و از نظر ساير مراجع؛ در شهرهاى خارق‏العاده بزرگى مثل تهران نيز در كل شهر، قصد اقامه مى‏شود نه در يك محله خاص.
95- اراكى (ر.م 1333)، خوئى (ر.م 1349)، گلپايگانى (ر.م 1349)، بهجت، تبريزى (ر.م 1349)، خامنه‏اى،
فاضل (ر.م 1362)و مكارم (ر.م 1168): حكم همان است كه امام (ره) فرموده‏اند.
زنجانى (ر.م 1349): كسى كه تصميم دارد ده روز در محلى بماند به طورى كه براى ايجاد شرايط ماندن و رفع موانع آن اقدام مى‏كند؛ هر چند احتمال عقلايى بدهد كه نتواند بماند، بايد نماز را تمام بخواند. بلى اگر تصميم دارد چنان چه مقدمات اقامت فراهم شد ده روز بماند و براى ايجاد مقدمات اقدام نمى‏كند، اگر اطمينان داشته باشد كه مقدمات فراهم مى‏شود و عملاً ده روز مى‏ماند، نمازش تمام بوده ،و گرنه بايد نماز را شكسته بخواند.
96- اراكى (ر.م 1332)، خوئى (ر.م 1348)، گلپايگانى(ر.م 1348)، بهجت (ر.م 1088)، تبريزى (ر.م 1348)، خامنه‏اى، زنجانى (ر.م 1348)، فاضل (ر.م 1361)و مكارم (ر.م 1169): حكم مسأله همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند.

* - از اول ورود به آنجا و قصد اقامه .

97- اراكى (س 5 و 35): عزم بر خروج همه روزه از حد ترخص محل قصد اقامه - هر چند به اندازه كل روز باشد - اشكال ندارد و همين كه شب‏ها براى بيتوته (خواب و استراحت) به محل اقامه باز گردد، براى تحقق اقامه كفايت مى‏كند؛ بلكه عكس آن (شب‏ها بيرون برود و روزها به محل اقامه بازگردد) نيز همين حكم را دارد.
مثال: مسافرى در شهركى واقع در سه فرسخى اهواز قصد اقامه كرده و از اول تصميم داشت هر شب به اهواز رفته و صبح به شهرك باز گردد (يا بالعكس)، اين شخص قصد اقامه‏اش در شهرك صحيح بوده و نمازش هم در آن جا و هم در اهواز، تمام است .

خوئى (ر.م 1347)و تبريزى (ر.م 1347): اگر مجموع رفت و برگشت او حدود يكى دو ساعت باشد، هر چند بخواهد هر روز برود، اقامه محقق شده و نمازش تمام است. اما اگر مجموع رفت و برگشت بيشتر از آن باشد (مثلاً چهار يا پنج ساعت باشد) - بنابر احتياط واجب، در تمام مدت اقامه، بايد نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند واگر بخواهد تمام يا بيشتر روز را بيرون از حد ترخص باشد، اقامه محقق نشده و نمازش در تمام مدت، شكسته خواهد بود. گلپايگانى (ر.م 1347 - س 15): اگر از اول، مصمم به بيرون رفتن از محل قصد اقامه و توابعش - هر چند در كل ده روز يك بار آن هم به اندازه يك ساعت يا كمتر - باشد، اقامه محقق نشده و نمازش در تمام مدت شكسته خواهد بود (حتى اگر محلى كه قصد رفتن به آن جا را دارد كمتر از حد ترخص باشد).

بهجت (ر.م 1087): چنان چه قسمت عمده روز را در محل قصد اقامه باشد - مثلاً هر روز چهار يا پنج ساعت بيرون از حد ترخص برود - اقامه محقق شده و نمازش تمام است .

خامنه‏اى (س 662 و 678): چنان چه قصد داشته باشد در كل ده روز فقط به اندازه يك سوم روز يا شب (حدود سه يا چهار ساعت)، بيرون از حد ترخص برود، اقامه محقق شده و نمازش تمام است. اما بيشتر از اين مانع تحقق اقامه شده و نمازش شكسته خواهد بود. (سه يا چهار ساعت را مى‏تواند در يك دفعه يا در مجموع دفعات برود).

مثال: مسافرى كه در شهر قم، قصد اقامه كرده اگر از اول، تصميم داشته باشد كه در طى اين ده روز، چهار بار - كه هر بار مجموع رفت و برگشت، يك ساعت بشود - به مسجد جمكران (واقع در روستاى جمكران در نزديكى قم) برود، اقامه‏اش در قم صحيح و نمازش در قم و جمكران تمام است؛ چون در مجموع چهار ساعت (كه به اندزاه ثلث روز است) از محل اقامه خارج شده. اما اگر هر بار، مجموع رفت و برگشت به جمكران دو ساعت طول بكشد، اقامه محقق نشده و نمازش در قم و جمكران شكسته خواهد بود.

زنجانى (ر.م 1347): اگر خوابگاه مسافر محل قصد اقامه باشد به طورى كه عرفاً او را مقيم آن جا بدانند، در اين صورت اگر از اول تصميم داشته باشد كه هر روز به خارج از حد ترخص برود، مانعى ندارد و اقامه‏اش محقق شده و نمازش تمام است و لازم نيست تصميم داشته باشد در روز يا اوايل شب به محل اقامه باز گردد( اگر همه روز را هم، بيرون از حد ترخص محل اقامه باشد، مانعى ندارد و نمازش تمام است ).
فاضل (ر.م 1360): اگر از اول قصد داشته باشد هر روز 5 تا 6 ساعت به خارج از حد ترخص محل اقامه برود، مشروط بر اينكه شب را در محل قصر اقامت بماند مانعى ندارد و اقامه تحقق پيدا كرده و نمازش تمام است؛ اما بيشتر از آن، مانع تحقق اقامه شده و بايد نماز را شكسته بخواند.

مكارم (ر.م 1167): اگر محلى كه از اول قصد رفتن به آن جا را دارد، به قدرى از محل قصد اقامه دور باشد كه رفتن به آن جا عرفاً مسافرت محسوب شود - مثلاً سه فرسخى محل اقامه - در اين صورت، يك بار در كل ده روز هم اگر بخواهد آن جا برود، مانع تحقق اقامه شده و بايد نماز را در تمام ده روز شكسته بخواند؛ اما اگر نزديك محل قصد اقامه (مثلاً هفت، هشت كيلومترى) باشد، به طورى كه رفتن به آن جا، عرفاً مسافرت محسوب نشود، در اين صورت، حتى اگر بخواهد هر روز هم به آن جا برود، مانع تحقق اقامه نشده و نمازش تمام است .
98- اراكى و زنجانى: حتى اگر قصد داشته باشد، تمام روز را در شهرك باشد و فقط شب‏ها براى خواب و استراحت به اهواز باز گردد، اقامه محقق شده و نمازش در اهواز و شهرك تمام است .

خوئى: تبريزى و فاضل: اقامه تحقق يافته و نمازش در اهواز و شهرك تمام است .

گلپايگانى: اگر بخواهد حتى يك بار در تمام ده روز به شهرك برود،اقامه تحقق نيافته و بايد نماز را در اهواز و شهرك شكسته بخواند .

بهجت: حتى اگر هر روز، سه چهار ساعت، در شهرك باشد، اشكال ندارد و اقامه تحقق يافته و نمازش در اهواز و شهرك، تمام است .

خامنه‏اى: اگر يك بار در كل ده روز به مدت سه چهار ساعت به شهرك برود يا دوباره و هر بار به مدت دو ساعت، يا چهار بار و هر بار به مدت يك ساعت (خلاصه در مجموع ده روز، بيش از سه چهار ساعت از حد ترخصى اهواز خارج نشود) به شهرك برود، اقامتش در اهواز تحقق يافته و در اهواز و شهرك بايد نماز را تمام بخواند و اگر بيشتر از اين باشد، اقامه تحقق نيافته و نمازش در اهواز وشهرك شكسته خواهد بود.

مكارم: حتى اگر يك بار در تمام ده روز بخواهد به شهرك برود، اقامه تحقق نيافته و بايد در اهواز و شهرك نماز را شكسته بخواند (چون مسافت زياد است و عرفاً مسافرت محسوب مى‏شود).
99 - اراكى (ر.م 1335)، خوئى (ر.م 1351)، گلپايگانى (ر.م 1351)، بهجت (ر.م 1089)، تبريزى (ر.م 1351)، خامنه‏اى، زنجانى (ر.م 1351)، فاضل (ر.م 1364) و مكارم (ر.م 1171): حكم مسأله همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند.
100- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند.
101- اراكى (ر.م 1337)، خوئى (ر.م 1353)، بهجت (استفتا)، تبريزى (ر.م 1353)، خامنه‏اى (استفتا)، فاضل (ر.م 1366) و مكارم (ر.م 1173): حكم مسأله همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند.

گلپايگانى: (ر.م 1353): بايد نمازهاى خود را در آن جا، تمام بخواند.

زنجانى: (ر.م 1353): چنان چه پس از قصداقامه، وقت به جا آوردن نماز چهار ركعتى گذشته باشد، تا وقتى كه در آن جاست، بايد نماز را تمام بخواند، ولى چنان چه قبل از گذشتن وقت نماز چهار ركعتى شك كند كه آيا نماز را چهار ركعتى خوانده يا نه، بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند.

مثال: مسافرى ساعت ده صبح وارد شهر قم شده و قصد اقامه كرده است. ساعت سه بعدازظهر از اقامه منصرف شد و شك كرد كه آيا نماز ظهر و عصر را چهار ركعتى خوانده يا نه؟ در اين صورت اقامه محقق نشده و بايد نماز را شكسته بخواند (حتى نماز ظهر و عصر همان روز را)؛ اما اگر شب از اقامه منصرف شده وشك كند كه آيا نماز ظهر و عصر را خوانده يا نه، تا زمانى كه در شهر قم هست بايد نماز را تمام بخواند.
102- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند.
103- اراكى (ر.م 1339): اگر مشغول ركعت سوم شده ولى وارد ركوع سوم نشده است، بايد بنشيند و نماز را دو ركعتى تمام كند و چنان چه وارد ركوع سوم شده، بنابراحتياط واجب بايد نماز را تمام كند و دوباره آن را شكسته بخواند و در هر صورت، اقامه او محقق نشده و تا وقتى كه در آن محل است بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند .

خوئى (ر.م 1355)، تبريزى (ر.م 1355)، زنجانى (ر.م 1355) و مكارم (ر.م 1174): اگر مشغول ركعت سوم شده ولى وارد ركوع سوم نشده است، بايد بنشيند و نماز را دو ركعتى تمام كند و چنان چه وارد ركوع سوم شده، نمازش باطل است و بايد دوباره آن را شكسته به جا آورد؛ و در هر صورت اقامه او محقق نشده و تا وقتى در آن محل است بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند .

گلپايگانى (ر.م 1355): اگر مشغول ركعت سوم شده ولى وارد ركوع سوم نشده است، بايد بنشيند و نماز را دو ركعتى تمام كند و براى قيام بيجا دو سجده سهو انجام دهد و چنان چه وارد ركوع سوم شده، نمازش باطل است و بايد دوباره آن را شكسته به جا آورد و در هر صورت، اقامه او محقق نشده و تا وقتى كه در آن محل است، بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند.

بهجت (ر.م 1092): اگر مشغول ركعت سوم شده ولى وارد ركوع سوم نشده است، بايد نماز را دو ركعتى تمام كند و تا زمانى كه د رآن محل است بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند و چنان چه وارد ركوع سوم شده تا قبل از سلام (اگر در فاصله بين ركوع سوم تا سلام آخر نماز از اقامه منصرف شود)، بنابر احتياط واجب بايد آن نماز را چهار ركعتى تمام كرده و شكسته نيز بخواند و تا وقتى كه در آن محل است، بنابر احتياط واجب بايد نمازهاى خود را هم شكسته و هم تمام بخواند.
فاضل (ر.م 1368): اگر مشغول ركعت سوم شده ولى وارد ركوع سوم نشده است، نمازش باطل است و بايد دوباره آن را شكسته به جا آورد و تا وقتى در آن مكان است بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند، و چنان چه وارد ركوع سوم شده، بنابر احتياط واجب بايد آن راچهار ركعتى تمام كرده و شكسته نيز بخواند و تا وقتى در آن محل است، بنابر احتياط واجب بايد نمازهاى خود را هم شكسته و هم تمام بخواند.

خامنه‏اى (استفتا): حكم مسأله همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند.
104- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند.

* - با اين فرض كه موقع شب، حيض يا بيهوشى يا جنون بر طرف شده باشد.

** - زن حائض و شخص بيهوش و مجنون (ديوانه)، اصلاً مكلف به نماز نيستند. از اين رو حائض، نمازهاى فوت شده در ايام حيض را قضا نمى‏كند. هم چنين اگر كسى در تمام وقت نماز (مثلاً ازاول ظهر تا غروب) بيهوش يا ديوانه باشد، قضاى نماز فوت شده د رآن زمان بر او واجب نيست. بنابراين، اين سه مورد، مثال است براى گذشتن وقت نماز چهار ركعتى، و ترك عمدى يا سهوى نماز، مثال است براى نماز ذمىّ.
105- از مراجع معظم تقليد، فقط آيت الله مكارم قائلند كه نماز فوت شده را بايد شكسته، قضا نمايد. (براى توضيح بيشتر به مسئله 14 همين فصل مراجعه فرماييد).
106- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند.
107- اراكى (ع.م 18)، بهجت (ع.م 1089)، خامنه‏اى (استفتا) و فاضل (ع.م 18): حكم همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند.

خوئى (ع.م 18)، گلپايگانى (ع.م 18)، تبريزى (استفتا)، زنجانى (استفتا) و مكارم (ع.م 18): در اين صورت نيز اقامه تحقق نمى‏يابد (فقط با نماز چهار ركعتى ادايى، اقامه تحقق مى‏يابد).
108- خوئى، گلپايگانى، تبريزى، زنجانى و مكارم: اقامه محقق نشده و تا وقتى در مشهد بماند، بايد نماز را شكسته بخواند.
109- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند.

* - يعنى انصراف از اقامه، قاطع اقامه است (از لحظه انصراف به بعد حكم مقيم بودن قطع شده و مسافر مى‏شود)، نه كاشف از عدم تحقق اقامه از اول (نظر آيت الله مكارم، عكس اين است؛ يعنى، ايشان، انصراف را كاشف مى‏دانند نه قاطع).

** - اگر قبل از اذان ظهر، اقامه منصرف شود، روزه آن روز باطل مى‏شود.
110- از مراجع معظم تقليد، فقط آيت الله مكارم قائلند كه بايد آن را شكسته قضا نمايد. (براى توضيح بيشتر به مسأله 14 همين فصل مراجعه فرماييد).
111- اراكى (ع.م 19 و 21)، خوئى (ع.م 19 و 21)، بهجت (ر.م 1090)، تبريزى (ر.م 1352)، خامنه‏اى (استفتا)، زنجانى (ر.م 1352 و استفتا) و فاضل (ع.م 19 و 21): حكم همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند.

گلپايگانى (ع.م 19 و 21 - ر.م 1352): حكم همان است كه امام راحل فرموده‏اند. منتها اگر در روز انصراف روزه بوده و بعد از اذان ظهر از اقامه منصرف شده، بنابر احتياط واجب، روزه آن روز را تمام كند و قضايش را نيز به جا آورد.

مكارم (ع.م 19 و 20 - ر.م 1372): حكم به قبل از انصراف نيز سرايت مى‏كند. بنابراين اگر قبل از انصراف، در محل قصد اقامه، نماز ظهر، يا عصر و يا عشا از او فوت شده، بايد قضاى آن را شكسته به جا آورد و اگر قبل از انصراف، روزه گرفته، همه آنها باطل بوده و بايد قضا كند و نيز اگر در روز انصراف، روزه بوده، آن هم باطل است چه قبل از ظهر از اقامه منصرف شده باشد و چه بعد از ظهر
* - چنان چه عمداً در اين چند روز، نماز نخوانده باشد، باز هم حكم همان است .
** - نتيجه اينكه، اقامه، با دو چيز تحقق پيدا مى‏كند، بدين معنا كه پس از تحقق هر كدام از اين دو، مسافر، مقيم محسوب مى‏شود و انصراف از اقامه يا ترديد در آن، هيچ اثرى ندارد و تا زمانى كه سفر جديدى (به مقدار هشت فرسخ يا بيشتر) شروع نكرده، بايد نماز را تمام بخواند. آن دو چيز عبارتنداز:
الف - قصد اقامه و خواندن حداقل يك نماز چهار ركعتى صحيح و ادايى (چنان كه در مسأله 8 گذشت).
ب - قصد اقامه و توقف ده روز متوالى در آن محل، هر چند اصلاً در اين مدت نماز نخوانده باشد .
112- مكارم: روزه‏هاى قبلى نيز باطل است و قضاى نمازهاى باطل را بايد شكسته به جا آورد.
113- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند.

* - بحث لزوم يا عدم لزوم رعايت حد ترخص محل قصد اقامه، در فصل هشتم خواهد آمد .
114- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند.
115- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند.

* - اعراض از اقامه؛ يعنى از اقامت در آن جا منصرف شده و به قصد سفر شرعى (هشت فرسخ)، از آن جا خارج شود .
116- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند.
117- اراكى (س 27): در هر صورت شب‏ها نمى‏تواند در غير محل اقامه، بيتوته (خواب و استراحت) كند. بنابراين، اگر تا شب به محل اقامه باز گردد، بايد نماز را در تمام مراحل تمام بخواند ونيازى به قصد اقامه مجدد نيست، اما اگر شب را در مقصد بيتوته كند، بايد مجدداً قصد اقامه نمايد.

خوئى (ر.م 1358)، گلپايگانى (ر.م 1358، س 14)، تبريزى (استفتا)، خامنه‏اى (استفتا)، زنجانى (ر.م 1358)، فاضل (ر.م 1371) و مكارم (ر.م 1177): حكم مسأله همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند.
بهجت (ر.م 1095): اگر طورى خارج شود كه به اقامه او صدمه بزند، مثل اينكه يك روز آن جا بماند، تا وقتى قصد اقامه جديد نكرده، نماز شكسته است .

* - يعنى رفتن به مشهد به عنوان محل اقامه نيست، بلكه مشهد هم مثل ساير شهرهاى سر راه است كه از آنها عبور مى‏كند.
118- اراكى (ر.م 1344)، خوئى (ر.م 1360)، گلپايگانى (ر.م 1360)، بهجت (ر.م 1097)، تبريزى (ر.م 1360)، زنجانى (ر.م 1360) و فاضل (ر.م 1373): حكم مسأله همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند.

خامنه‏اى؟
مكارم (ع.م 24): اگرمردد باشد كه به محل اقامه باز گردد يا ده روز در مقصد بماند، نمازش در همه مراحل تمام است .
119- اراكى (ر.م 1344)، خوئى (ر.م 1360)، گلپايگانى (ر.م 1360)، بهجت (ر.م 1097)، تبريزى (ر.م 1360)، فاضل (ر.م 1373) و مكارم (ع.م 24): حكم مسأله همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند.
خامنه‏اى و زنجانى :؟
120- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسئله اتفاق نظر دارند، فقط آيت الله مكارم هستند كه وحدت محل را معتبر نمى‏دانند و طبق فتواى ايشان مسافرى كه در يك محل قصد اقامه كرده، مى‏تواند تا حدودى از اطراف (مثلاً ده كيلومترى) - كه رفتن به آنجا، عرفاً مسافرت محسوب نمى‏شود و منافات با اقامه ندارد - رفت و و آمد كند و نمازش در تمام آن محدوده، تمام است.
121- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند .
* - مسافر، نافله نمازهاى چهار ركعتى را - كه شكسته مى‏خواند - نمى‏تواند بخواند.
122- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند .

* - ماندن حداقل ده روز.
123- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند .

* - براى توضيح بيشتر به مسئله 3 بحث قصد اقامه مراجعه فرماييد.
124- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند .
125- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند .

* - يعنى به قصد مسافت شرعى از آن جا خارج نشده، بلكه بعد از رفتن به اطراف (كمتر از مسافت شرعى)، براى خواب و استراحت، دوباره به آن محل باز مى‏گردد.

** - همان فروع و تفصيلاتى كه در بحث قصد اقامه گذشت در اين بحث نيز جارى مى‏باشد (براى توضيح بيشتر به مسأله 16، عنوان سوم همين فصل مراجعه فرماييد).
126- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند .

* - همان طور كه در وطن نيز نمازش تمام است .

** - براى توضيح بيشتر به مسأله 3 مراجعه فرماييد.

*** - معناى حد ترخص در فصل هشتم خواهد آمد.
127- اراكى (ر.م 1284)، خوئى (ر.م 1301)، گلپايگانى (ر.م 1301)، بهجت (ر.م 1050)، تبريزى (ر.م 1301)، خامنه‏اى (س 650)، زنجانى (ر.م 1301 و فاضل (ر.م 1314): حكم مسأله همان است كه امام راحل (ره) فرموده‏اند .

مكارم (ع. ف 68 و استفتا): مرور به وطن در صورتى، قاطع سفر است كه عرفاً، عنوان مسافر صدق نكند، اما عبور از وطن با قطار، اتوبوس و... - كه عرفاً مسافر گفته مى‏شود - بعيد است قاطع سفر باشد، لذا در اين موارد بنابر احتياط واجب بايد نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.

* - در شهرك نيز، به دليل قصد اقامه، نمازش تمام است.

** - يا سى روز به حال ترديد در آن جا توقف مى‏نمايد، يا بدون توقف از روستا عبور مى‏كند، منتها آن جا وطنش است .
128- اراكى، خوئى و زنجانى؟
گلپايگانى (استفتا) و فاضل (استفتا): مرور به حد ترخص وطن نيز مانند مرور به خود وطن، قاطع سفر است.
بهجت (استفتا)، تبريزى (استفتا)، خامنه‏اى (س 671) و مكارم (استفتا): حكم مسأله همان است كه امام (ره) فرموده‏اند .
129- اراكى، خوئى و زنجانى:؟
گلپايگانى و فاضل: در همه مواضع، بايد نماز را تمام بخواند .
بهجت، تبريزى، خامنه‏اى و مكارم: حكم مسأله همان است كه امام (ره) فرموده‏اند .
130- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند .
* - يا سى روز توقف بدون قصد يا عبور بدون توقف، در صورتى كه وطنش باشد .
** - بلكه حتى مردد هم باشد كه قبل از هشت فرسخ در محلى ده روز بماند يا نه، يا از وطن عبور بكند يا نه، از اول سفر، نمازش تمام است .
*** - يا قصد توقف ندارد، لكن روستاى «الف» وطن اوست و مى‏داند (يا احتمال عقلايى مى‏دهد) كه اتوبوس شهرك از آن جا عبور مى‏كند.
131- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند .
* - يا قصد توقف ندارد، لكن روستاى «الف» وطن او است و مى‏داند (يا احتمال عقلانى مى‏دهد) كه اتوبوس شهرك از آنجا عبور مى‏كند. (به فتواى آيت الله مكارم كه در پاورقى مسأله 1 بيان شده، توجه فرماييد).
** - به جهت اينكه از روستا تا شهرك، پنج فرسخ است و چون در شهرك قصد اقامه ندارد، پس مسافت بازگشت به تهران - كه هشت فرسخ است - به آن پنج فرسخ، ضميمه شده مجموعاً سيزده فرسخ مى‏شود كه بيش از مسافت شرعى - هشت فرسخ - است. (براى توضيح بيشتر به فصل اول، بحث مسافت تلفيقى مراجعه فرماييد).
*** - و نيزكسى كه مردد است كه از وطنش بگذرد يا نه، يا ده روز در محلى بماند يا نه .
**** - چه هشت فرسخ (يا بيشتر) امتدادى باشد و چه تلفيقى (براى توضيح بيشتر به فصل اول، مسئله 13 مراجعه فرماييد).
* - يا قصد توقف ندارد لكن، روستاى «الف» وطن او است و در مسيرش به شهرك مى‏خواهد از آنجا عبوركند، ولى در روستاى «ب» منصرف شد و تصميم گرفت از آنجا عبور نكند. (به فتواى آيت الله مكارم، در مورد مرور به وطن، كه در پاورقى مسأله 1 بيان شد، توجه فرماييد) .
** - در بازگشت به تهران اگر هيچكدام از قواطع سفر، تحقق پيدا نكند، نمازش شكسته است .
*** - يا قصد توقف ندارد لكن، روستاى «الف»وطن اوست و در مسيرش به شهرك مى‏خواهد از آن جا عبور كند، ولى در روستاى «ب» منصرف شد و تصميم گرفت از آن جا عبور نكند.
132- همه مراجع معظم تقليد در حكم اين مسأله اتفاق نظر دارند .
* - به دليل اينكه از روستاى «ب» تا شهرك، شش فرسخ راه مى‏باشد و چون در شهرك قصد اقامه نمى‏كند پس مسافت بازگشت به تهران - كه هشت فرسخ است - به آن شش فرسخ ضميمه شده، مجموعاً چهارده فرسخ مى‏شود كه بيشتر از مسافت شرعى (هشت فرسخ) است (براى توضيح بيشتر به فصل اول، مسأله 13 مراجعه فرماييد).