شرايط رضاع
1 - در حديثى منقول از امام صادقعليه السلام آمده كه از ايشان پرسيدهشد
از زنى كه بدون زايش شير دارد ودختر وپسرى را از اين شيرتغذيه مى كند آيا
همين شير، همچون رضاع، آن دو را با هم محرممىسازد؟ حضرتعليه السلام
فرمود: "خير."(78)
2 - در خبرى به نقل از امام علىعليه السلام آمده است كه فرمود: "شيرحرام،
حلال را حرام نمى كند، مانند زنى كه با شير همسرش كودكىرا شير دهد، سپس با
شيرى كه از زنا به وجود آمده است ديگرىراشير دهد."(79)
تفصيل احكام:
فقها براى رضاعى كه محرميت به دنبال دارد شروطى را به شرحزير نهادهاند:
شرط اول - اين كه شير، پس از ازدواج باشد
اين شرط فروعى دارد كه آنها را بيان مى كنيم:
الف - اين كه شير زن در پى ازدواج پديد آمده باشد، پس اگردوشيزهاى شير در
سينه او روان شود وكودكى را با آن شير تغذيه كند،اين شير موجب محرميت او
نمىشود وبر پايه احاديث رسيدهپيوندى را به وجود نمىآورد، ولى احتياط آن
است كه از ازدواج با آنكه اصطلاحاً مادر رضاعى يا خواهر رضاعى ناميده
مىشود پرهيزگردد.
ب - اگر زنى - والعياذ باللَّه - زنا داد وحامله شد ووضع حمل كردوسپس كودكى
را با شير خود تغذيه كرد، اين شير موجب محرميت اونمىگردد وبر حسب نظر
مشهور فقهاء، واحتياط آن است كه مانندمسأله پيشين پرهيز شود.
ج - اگر مردى با زنى به گمان اين كه همسر اوست نزديكى كند - كهدر اصطلاح
فقهى شبهه ناميده مىشود - وآن زن حامله شود وطفلىبه دنيا آورد، فراگيرى
محرميت با اين شير، موافق احتياط است.
د - اگر زن حاملهاى طلاق داده شود وسپس وضع حمل كندوكودكى را شير دهد موجب
محرميت مىشود، زيرا اين شير بهواسطه ازدواج صحيح پديد آمده است.
ه - اگر زن حاملهاى طلاق داده شود وسپس وضع حمل كندودوباره به عقد مرد
ديگرى در آيد وكودكى را شير دهد، محرميتپديد مىآيد، ولى صاحب شير همسر
اول اوست، بنابراين همسراول پدر رضاعى آن كودك به شمار مىآيد نه همسر دوم
زن، مگر آنكه از نو حامله شود وشير اول قطع گردد ودوباره شير در سينه او
پديدآيد كه فقها گفتهاند: اين شير از آن شوهر دوم است واو پدر رضاعىكودك
است نه شوهر اول.
اگر ما از نظر علمى امكان يافتيم منشأ شير را شناسايى كنيمودريابيم كه آيا
اين شير از حاملگى اول است يا دوم بايد به علم عملكنيم وصاحب شير )همسر
اول يا دوم( را پدر رضاعى طفلبشماريم.
شرط دوم - مقدار شير خوارگى
قرآن كريم مى فرمايد: )وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي أَرْضَعْنَكُمْ
وَأَخَوَاتُكُم مِنَالرَّضَاعَةِ...(80)).
"... ومادران رضاعى شما، وخواهران رضاعى شما..."
از اين آيه استفاده مىكنيم آن شير خوارگى كه محرميت را موجبمىشود همان
است كه زن شيرده را مادر ودختر او را خواهر مىگرداند. ومادر، اصل وجود
انسان است وشيرى كه نه گوشتى بروياندونه خونى پديد آورد كافى نخواهد بود.
حديث شريف:
1 - از امام صادقعليه السلام نقل است كه فرمود: "رضاع محرميتى راموجب
نمىشود مگر آن كه خون وگوشتى را پديد آورد."(81)
2 - ونيز مىفرمايد: "رضاع محرميتى را موجب نمىشود مگر آنكه گوشتى
بروياند واستخوانى را محكم گرداند."(82)
3 - حضرت باقرعليه السلام به هنگام پرسش از حد رضاع فرمود: "رضاعدر كمتر
از يك شبانه روز يا پانزده بار شير دادن پى در پى، از يك زنكه آن شير حاصل
يك مرد باشد بدون آنكه شير زن ديگرى ميان آنفاصله شده باشد، موجب محرميت
نمىشود."(83)
4 - از ابن ابى يعفور روايت شده كه گفت: از حضرتعليه السلام پرسيدمچگونه
رضاع موجب محرميت مى شود؟
حضرتعليه السلام فرمود: "اگر به قدرى شير دهد كه شكم كودك پرگردد واين
موجب مى شود كه گوشت او برويد وخون در او پديد آيدوچنين است كه محرميت به
وجود مى آيد."(84)
تفصيل احكام:
روييدن گوشت، معيار محرميت
براى آن كه رضاع موجب محرميت شود وخويشى پديد آورد بايدبه قدرى باشد كه
گوشتى بروياند وخونى بسازد واستخوانى استوارگرداند، واين امر به وسيله
افزايش وزن ورشد پيوسته استخوانوجريان خون در گونهها وطراوت چهره كودك
ونظاير آن از علاماتىكه مادران شير دهنده مى شناسند، فهميده مىشود.
واقوى آن است كه روييدن گوشت وپديد آمدن خون كفايتمىكند حتى اگر استخوان
كه - ظاهراً - در مرحله بعد قرار دارد استوارنگردد.
بايد روييدن به گونهاى اساسى به تعداد شير دادنها از همان زنبستگى داشته
باشد، اما در صورتيكه كودك با شير ديگرى تغذيه كندشرط تحقق نمىيابد.
شارع مقدس به هدف آسانگيرى ووسعت بر مردم براى تحقق اينشرط دو حد عرفى
قائل شده كه عبارتند از:
شير خوردن يك شبانه روز يا پانزده بار پى در پى شير بخورد.
الف - شير خوارگى يك شبانه روز:
اگر كودكى از نيمروز جمعه تا ظهر روز شنبه از پستان يك زن شيربخورد آن زن
مادر رضاعى او مى گردد به شرط آن كه غذاى طفل دراين مدت تنها شير او باشد،
اما اگر از شير يا خوراك ديگرى تغذيه كردبه گونه اى كه - به واسطه آن -
استخوانش استوار گشت يا گوشت بر اوروييد وخون در او پديد آمد كفايت نمى
كند.
آرى، غذاى اندك زيانى نمىرساند.
واگر كودك در طول اين مدت مريض باشد يا زن شيرده آنقدر كمشير باشد كه شير
او نه گوشتى را بروياند ونه خونى را پديد آورد ايجادمحرميت دور به نظر مى
رسد وپيمودن راه احتياط در چنين موردىبهتر است.
ب - شير خوارگى پانزده باره:
هرگاه شمار شير دادن به پانزده رسيد اين شير گوشت مىروياندوخون پديد مى
آورد، اما اگر ده بار شير دادن توانست استخوانى رااستوار گرداند يا گوشتى
را بروياند يا خونى را پديد آورد ظاهراً كفايتمى كند ودر غير اينصورت خير.
وبراى هر يك بار شير دادن شروطى وجود دارد بدين شرح:
1 - اينكه يك نوبت شير دادن، عرفاً كامل باشد، وعلامت آن ايناست كه كودك
سيرآب مى شود ودهان از پستان برمىگيرد وچه بساخواب او را بربايد، اما اگر
از پستان ناراحت شد يا به كسى توجه كردكه با او بازى مى كند وپستان را رها
كرد وسپس به خوردن شير روىآورد نوبت جديدى در شير خوارگى شمرده نمىشود
ودر واقعتكميل نوبت اول است.
2 - اينكه دفعات شيرخوارگى پى در پى باشد پس اگر دو زنشيرده به تناوب )يكى
در ميان( به كودك شير دهند كفايت نخواهدكرد حتى اگر اين دو زن همسر ان يك
مرد باشند.
آرى، اگر به كودك مقدار اندكى شير يا قندآب در اثناى شيرخوارگى داده شود به
گونهاى كه شير زن شيرده غذاى اصلى اوشمرده شود كه گوشت وخون از آن پديد مى
آيد، به توالى زياننمىرسد. اما اگر پديد آمدن گوشت وخون بواسطه غذا
ياآشاميدنى، يا بواسطه هر دو آن به علاوه شير شيرده پديد آيد، ايجادمحرميت
بعيد مى نمايد.
3 - اينكه شير خوارگى مستقيماً از طريق پستان صورت پذيرد، اماأگر شير را از
پستان بدوشند وسپس به كودك بدهند، به نظر غالبفقها موجب محرميت نمى شود،
زيرا ديگر رضاع ناميده نمى شودواحتياط بهتر است بويژه اگر با اين شير گوشت
وخون پديد آيد.
اما در صورتيكه مكيدن پستان بوسيله لولهاى انجام شود كه بهپستان متصل است
زيانى نمى رساند، زيرا فقها اين مورد را رضاعمىشمرند واين قيد در شير
خوارگى يك شبانه روز نيز آمده است.
4 - برخى از فقها شرط كردهاند كه شير خوارگى بايد در حيات زنشيرده صورت
پذيرد، پس اگر طفل شيرخوار آخرين نوبت شيرش راپس از مرك زن شيرده بخورد
كفايت نمى كند، زيرا رضاع ناميدهنمىشود ودر چنين موردى نبايد احتياط ترك
گردد.
شرط سوم - شيرخوارگى پيش از گرفتن كودك از شير
قرآن كريم مىفرمايد:
)وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ
أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ (85)).
"ومادران بايست دوسال كامل فرزندان خود را شير دهند، آن كسىكه خواهد فرزند
را شير تمام دهد..."
حديث شريف:
1 - امام صادقعليه السلام نقل كرده كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مى
فرمايد: "پساز گرفتن كودك از شير، ديگر شير خوارگى ورضاع نخواهد بود."(86)
2 - از امام صادقعليه السلام نقل است كه فرمود: "شير خوارگى پيش ازدوسال
وپيش از آن است كه كودك از شير ستانده شود."(87)
3 - حماد بن عثمان از امام صادقعليه السلام نقل مى كند كه فرمود: "بعداز
گرفتن از شير، شير خوراگى در ميان نيست. عرض كردم از شيرگرفتن چيست؟ فرمود:
"دو سالى كه پروردگار فرموده است."(88)
تفصيل احكام:
شرط است كه شير خوارگى در دو سال كمال يابد، اما اگر كودكىپس از تمام شدن
دو سال شير بخورد محرميت ميان او ودايهاش پديدنمى آيد، زيرا در روزهاى از
شير گرفتن بوده است.
اين شرط نيست كه عمر فرزند نسبى دايه كمتر از دو سال باشد،ولى بهتر است در
مورد دايه احتياط رعايت شود، چنانكه بهتر استدرباره كودكى كه از شير
ستانده شده وسپس از زن مرضعهاىشيرخورده است، اگر چه قبل از تمام شدن
دوسال باشد بااحتياطعمل شود واقوى عدم لزوم عمل به اين احتياط در هر دو
مورد استبدين ترتيب اگر خوردن اخرين نوبت شير پيش از آن كه كودك به دوسال
برسد تمام شود محرميت ايجاد مى گردد ودر غير اين صورتخير.
ملاك: گذشت بيست وچهار ماه از سن كودك شير خواره است،نه آغاز يا پايان سال
هجرى.
شرط چهارم - شير يك مرد
حديث شريف:
1 - عمار ساباطى روايت كرده مى گويد: از امام صادقعليه السلامپيرامون
نوجوانى پرسش كردم كه )دركودكى( از زنى شير خوردهاست آيا اين شخص مى تواند
با خواهر رضاعى پدرى آن زن ازدواجكند؟ حضرتعليه السلام فرمود: "نه، زيرا
هردو خواهر از شير يك زن تغذيهكردهاند كه از آن يك مرد بوده است."
گفتم: آيا مىتواند با خواهر رضاعى مادرى آن زن ازدواج كند؟
حضرتعليه السلام فرمود: "اشكالى ندارد، چون خواهرى كه به كودكشير نداده
از مردى است غير از مرد خواهرى است كه به كودك شيرداده وچون مردان مغاير
بودند اشكالى ندارد."(89)
2 - محمد بن ابى نصر روايت كرده مى گويد از ابو الحسنعليه السلام اززنى
پرسش كردم كه دخترى را شير داده است وهمسرش پسرى از زنديگرى دارد. آيا پسر
شوهر او مى تواند با دخترى كه آن زن شير دادهازدواج كند؟
حضرتعليه السلام فرمود: "شير از آن يك مرد است."(90)
تفصيل احكام:
مرد )شوهر( محور احكام شير خوارگى است وشير، از آن اوتلقى مى شود ومحرميت
زمانى فراگير مى شود كه شير از آن يك مردباشد اگرچه زنها متعدد باشند ولى
در مقابل محرميت فراگير نمىشوداگر مردان متعدد باشند حتى اگر زن شيرده يكى
باشد. توضيحات اينشرط به اين قرار است:
1 - زهرا همسر جعفر است كه پسرى به نام هادى را شير دادهورقيه همسر دوم
جعفر دختر بچهاى را به نام اسماء شير داده. پسهادى نمىتواند با اسماء
ازدواج كند، زيرا هر دو، از شيرى كه از آنجعفر )همسر ومرد( بوده تغذيه
كردهاند اگر چه سخن از دو زنشيرده در ميان است.
2 - سپس جعفر همسرش زهرا را طلاق مى دهد وزهرا با مردديگرى ازدواج مى كند
واز شير خود - كه پس از ازدواج دوموحاملگى از همسر جديد روان گشته - دختر
بچهاى را به نام هاجرتغذيه مى كند آيا هادى مى تواند با هاجر ازدواج كند؟
آرى! زيرا شير از آن مرد است ودر اين جا اگر چه زن شير ده - درهر دو مورد -
يكى بيشتر نيست، ولى سخن از دو مرد در ميان استودر روايت ديگرى نيز اشاره
به حرمت نكاح اين دو آمده است ولىفقها بدان توجهى نكردهاند.
3 - زهرا از همسر دوم خود دخترى را به نام صديقه به دنيامىآورد. آيا جايز
است هادى كه زهرا او را شير داده است با صديقهازدواج كند؟
خير، جايز نيست، زيرا فرزندان نسبى زهرا بر كسانى كه او شيرداده حرام
هستند، ولى در صورت اختلاف همسر، فرزندان رضاعىآن زن، محرم همديگر نمى
شوند.
مفهوم احتياط در رضاع
در برخى از فروع گذشته به )احتياط( توصيه كرديم. مفهوماحتياط در اين جا
چيست؟
احتياط يعنى ترك ازدواج با كسانى كه ترديد داريم كه با فرد،پيوندى رضاعى
دارند ولى - از طرف ديگر - نبايد به آن دختر نگاه كندوپوشش شرعى بايد رعايت
شود.
پس دختر از نظر ازدواج احتياطاً محرم اين پسر تلقى مى شود وازنظر نگاه
كردن، بيگانه.
فراگيرى محرميت در رضاع
حديث شريف:
1 - از امام صادقعليه السلام نقل است كه فرمود: "حضرت علىعليه السلام
نامدختر حمزه را براى پيامبرصلى الله عليه وآله برد. وحضرت فرمود: آيا
ندانستهاىكه او دختر برادر رضاعى من است."(91) پيامبر اكرم وعمويش حمزه
ازيك زن شير خورده بودند.
2 - از امام صادقعليه السلام نقل است كه فرمود: "زن را جايز نيست كهعمو
يا دايى رضاعيش او را به نكاح خود در آورد."(92)
3 - عثمان بن عيسى به نقل از ابو الحسنعليه السلام روايت كرده مى گويدبه
ايشان عرض كردم: برادرم با زنى ازدواج كرده واز او بچهاى به دنياآورده است
وسپس زن برادرم دختركى را از عامه مردم شير دادهاست. آيا جايز است با اين
دخترك كه زن برادرم او را شير دادهازدواج كنم؟
حضرتعليه السلام فرمود: "خير، زيرا به واسطه رضاع همان حرام مىشود كه به
واسطه نسب."(93)
تفصيل احكام:
رضاع وشير خوارگى، ميان كودك وشيردهاش ونيز بين او وهمسرزن شيرده، پيوندى
همچون پيوند نسبى برقرار مى سازد واين كودكبطور كامل فرزند آن دو است.
بدين ترتيب محرميت از طريق اين دوبه نزديكان نفوذ مى يابد. پس مادرِ زن
شيرده جده او وخواهرشخاله او وخواهر پدر، عمه او مى گردد واگر اين طفل
مؤنث باشد برپسران نسبى زن شيرده محرم مىشود وبر پسران نسبى ورضاعى آنمرد
)بنا به تفصيلى كه گذشت( ونيز بر برادر زن شيرده )زيرا دايى اومىگردد(
ونيز بر برادرِ مرد )زيرا عموى او مىشود(.
معيار آن است كه به جاى كلمه )رضاع( كلمه )نسب( را قراردهيم وسپس ببينيم
آيا پيوند خويشى محكوم به عنوان محرمى استكه ما اورا در رضاع نيز محرم
قرار مى دهيم واگر در نسب چنين نيستدر رضاع نيز نخواهد بود. پس اگر مادر
نسبى محرم است، مادررضاعى نيز محرم مىباشد واگر خواهر، عمه وخاله نسبى
محرمهستند، همين خويشان از طريق رضاع نيز محرم مىباشند. وزنى كهپدر نسبى
من با او ازدواج كند بر من حرام مى شود ونيز اگر پدررضاعى من با زنى ازدواج
كند، آن زن نيز بر من حرام مى شود وزنپسر نسبى من بر من حرام است چنان كه
زن پسر رضاعى من بر من .
اما خواهر برادر نسبى من، غير محرم است اگر ميان من وآن زنپيوندى جز آن
نباشد، همچنين خواهر برادر رضاعى من، ومادربرادر نسبى من محرم است نه از آن
نظر كه مادر برادر من است، بل ازاين نظر كه يا مادر من نيز هست يا زن پدر
من مىباشد بنابر اين مادربرادر رضاعى من بر من محرم نيست، اگر من وپسر
عمويم از يك زنشير خورديم آيا مادر او بر من محرم مى شود؟
او محرم نيست، زيرا در شريعت عنوان محرمى با نام )مادربرادر( نسبى وجود
ندارد تا رضاعى او محرم به شمار آيد.
حكم خواهر رضاعى پسر
حديث شريف:
على بن شعيب به ابو الحسنعليه السلام نوشت: زنى كه يكى از فرزندانمرا شير
داده است، آيا من مىتوانم با يكى از فرزندان او ازدواج كنم؟
حضرتعليه السلام چنين پاسخ نگاشت: "اين كار بر تو جايز نيست، زيرافرزندان
او به منزله فرزندان تو هستند."(94)
تفصيل احكام:
1 - بيشتر فقهاى ما گفتهاند: جايز نيست، مردى با خواهرانرضاعى پسرش
ازدواج كند، زيرا آنها به منزله دختران او مىباشند.
ولى برخى از فقها جواز اين امر را مىدهند، زيرا اين زنان در اصلشرع داخل
عنوان تحريمى نسبى نيستند، ولى احتياط همان است كهفقهاى مشهور گفتهاند.
2 - تفاوتى نيست ميان فرزندان صاحب شير )مرد( كه پدررضاعى پسرش گشته است،
بين اين كه فرزندان نسبى يا رضاعى اوباشند.
3 - اما فرزندان زن شيرده، آن دسته از آنان بر پدر كودك شير خوارمحرم هستند
كه فرزندان نسبى زن شيرده باشند نه فرزندان رضاعىاو.
4 - باكى نيست اگر مرد با خواهر رضاعى خواهر خود يا خواهررضاعى برادر خود
ازدواج كند همچنانكه در نسبى آن اشكالى نيستپس اگر پدر من با زن مطلقهاى
ازدواج كند كه دخترى از همسرنخست خويش دارد آيا من مىتوانم با آن دختر
ازدواج كنم؟
آرى! زيرا او عليرغم اينكه ممكن است خواهر برادر من شود ولىارتباطى
خويشاوندى با من ندارد، چه، نه مادر او مادر من است ونهپدر او پدر من. پس
ازدواج با او براى من جايز است، حكم رضاعىاو نيز چنين است زيرا خويشاوندى
رضاعى پائينتر از نسبى است.
حكم شير خوارگى پس از ازدواج
حديث شريف:
از امام باقرعليه السلام نقل است كه فرمود: "اگر مردى با دختركى شيرخواره
عقد ازدواج ببندد وزنش او را شير دهد ازدواج او باطلمىشود."(95)
تفصيل احكام:
چون شير خوارگى دقيقاً همچون نسب موجب محرميت است،پس زناشويى گذشته را باطل
مىكند همچون كه از زناشويى آيندهمانع مىگردد، اين حكم مسائلى دارد كه
ذيلاً بيان مىشود.
1 - اگر مردى با دختركى شيرخوار ازدواج كند، ومادر يا مادر بزرگويا خواهر
ويا زن پدر يا زن برادرش هر يك با شير خود او را طبقشرايط شرعى تغذية كند
ازدواجش با او باطل مى شود، زيرا ايندختر با شير خوردن از مادر او خواهر
رضاعى، و با شير خوردن ازمادر بزرگ پدرى يا مادر بزرگ مادرى او به عمه يا
خالهاش بدل شدهاست وبا شير خوردن از خواهرش به دختر خواهر او تبديل
شدهاست، وبا شير خوارگى اين كودك از زن پدرش تبديل به خواهرپدرىاش گشته
است وبا تغذيه از شير همسر برادرش به دختربرادرش بدل شده است وهمان گونه كه
اين عناوين با نسب موجبمحرميت مىشود با رضاع نيز محرميت را در پى دارد.
2 - اگر مردى با دختركى شير خوار ازدواج كند وهمسر او آن دختررا شير دهد هر
دو براى هميشه بر او حرام مىشوند، در صورتيكه باهمسر اول، كه همسر كوچك را
شير داده، همبستر شده باشد، چراكه در اين صورت، دخترك شير خوار، دختر همسرى
مىگردد كه اينمرد با او همبستر شده، در حاليكه همسر اولى مادر همسرش
گشته،ومادر همسر به طور ابد بر شوهر حرام مى شود، در صورتيكه)ربيبه( يعنى
دختر همسر حرام مى شود به شرط همبستر شدن بامادرش.
اما در مورد مهر گفتهاند:
از ميان رفتن نكاح يعنى عدم اقتضاى چيزى. آرى اگر در باطلشدن عقد ولو بدون
هيچ عمد وعلمى همسر بزرگ سبب شده باشد،ضامن پرداخت مهر همسر كوچك مى باشد،
چه، اين كار ستم استوخداوند به اجراى عدل دستور داده كه اقتضا دارد حق هر
حقدارىبه او داده شود.
اما احتياط آن است كه ولى شير خوار در مهر مصالحه كند، زيراشيرخوار با عقد،
مستحق مهر گشته است.
آداب ومستحبات شير خوارگى
حديث شريف:
1 - از امام صادقعليه السلام نقل است كه فرمود: "شير خوارگى بيستويك ماه
است وكمتر از آن ستم است بر كودك."(96)
2 - كسى از امام موسى بن جعفر نقل كرده كه از حضرتعليه السلامپيرامون زنى
پرسيدم كه از زنا كودكى آورده وپرسيدم آيا شير اوشايستگى تغذيه را دارد؟
حضرتعليه السلام فرمود: "نه شير او شايستگى دارد ونه شير دختر اوكه از زنا
زاده شده است."(97)
3 - در حديث ديگرى آمده است: "كودك با شير زن )گبر( تغذيهنشود ولى با شير
زن يهودى ومسيحى كه شراب ننوشد تغذيهمىشود."(98)
4 - امام صادقعليه السلام مىفرمايد: "شير خوارگى از زن يهودىومسيحى بهتر
است از زن ناصبى."(99)
5 - امير المؤمنينعليه السلام مىفرمايد: "بنگريد چه كسى به كودكانتانشير
مىدهد كه كودك با )آثار روانى( همان شير به جوانى مىرسد."(100)
6 - پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مىفرمايد: "نگذاريد زن احمق يا زنى كه
چشماو ضعيف است به فرزندتان شير دهد كه شير اثر وضعى دارد."(101)
7 - حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: "براى شير دادن بر گزينيد چنانكه
براى ازدواج بر مىگزينيد كه شير سرشتها را تغيير مىدهد."(102)
8 - امام باقرعليه السلام مىفرمايد: "شير زن زيبا وخوشرو به
كودكانتاندهيد نه شير زن زشت رو، كه شير اثر وضعى دارد."(103)
9 - فضل ابو العباس از امام صادقعليه السلام پرسيد: "آيا مرد
)شوهر(سزاوارتر است نسبت به كودك يا زن؟"
حضرتعليه السلام فرمود: "مرد، ولى اگر زن به شويش كه او را طلاقداده
بگويد: من كودكم را، با همان اجرتى كه به ديگرى خواهى داد،شير مىدهم در
اين صورت آن زن نسبت به كودك سزاوارتر است."(104)
تفصيل احكام:
1 - شايسته است زنان را مانع از آن شد كه كودكان مختلف مردم رابىهيچ قيد
وبندى شير دهند، زيرا ممكن است فراموش كنند كه بهچه كسى شير دادهاند
ومردم در حرام افتند.
2 - پيوند رضاعى موجب حرمت ازدواج وحليت نگاه كردنمىشود، ولى ميان طرفهاى
رضاع موجب ارث نمىگردد، بلكه بايدبا يكديگر با نيكى رفتار كنند واگر كودك
شير خواره از طرف مادر يتيماست شير دادن او از سوى يك خانواده موجب مىشود
او همچونعضوى از اعضاى آن خانواده گردد.
3 - مستحب است كه مادر، كودك خود را با شير خويش تغذيهكند، زيرا شير او
قابل جايگزينى نيست، واگر ترسيد مبادا در حالتندادن شير زيانى به طفل رسد،
دادن شير بر او واجب مىشود.
4 - مدت شير دادن دو سال كامل است ومادر بايد مدت آن راكامل كند، مگر آن كه
بترسد زيانى به خود وارد شود.
5 - مادر مىتواند براى شير دادن به فرزند خود از پدر فرزند اجرتبطلبد،
ولى اگر مزدى كه او خواست بيش از مزد معمول باشد پدرمىتواند براى فرزندش
زن شيردهاى بگيرد كه ارزانتر تمام شود.
6 - شايسته است پدر ومادر پيرامون از شير گرفتن فرزند با يكديگررايزنى
ومشورت كنند.
7 - اگر پدرى مىخواهد زن شيرده اى براى فرزندش برگزيند بهتراست بهترين را
انتخاب كند ونسبت به عقل، دين، رفتار، اخلاق،جمال وسلامتى او از بيماريها
توجه داشته باشد كه شير اثر وضعىدارد.
8 - مكروه است كه زنى يهودى يا مسيحى را براى شير دادن برگزيند، واولى عدم
اختيار زن )گبر( وناصبى براى شيردادن استمگر به هنگام اضطرار، وهمچنين كسى
كه شيرش از روسپيگرىباشد.
9 - فقها مىگويند: از آن جا كه همسر برادر محرم انسان نيستوگاهى در يك
خانه زندگى مىكنند، وهمى موجب مىشود در نگاهكردن به سختى افتند، لذا
شيوهاى را پيشنهاد مىكنند تا اين سختى ازميان برود، وراه آن هم اين است
كه برادر با كودكى شير خوار ازدواجكند )به طور مؤقت، يا به طور دائم ولى
بعداً او را طلاق دهد(وسپس همسر برادر او، اين شيرخواره را )در مدّت عقد(
با شيرشتغذيه كند به گونهاى كه موجب انتشار حرمت گردد، در اين صورتزن
برادر، مادر رضاعى همسر او مىگردد كه به اين ترتيب براىهميشه محرم او
خواهد بود.
10 - اثبات رضاع با راههاى شرعى وعقلانى ديگرى صورتمىپذيرد، همچون اعتراف
وحصول يقين وآنچه اطمينان را موجبشود ونيز شهادت دو عادل ونظاير آن .
11 - اخيراً شاهد آن هستيم كه رحم به اجاره گرفته مىشود،بطوريكه نطفه
تلقيح شده زن وشوهر در رحم زنى بيگانه قرار مىگيردوكودك در رحم غير از
مادر رشد مىيابد. آيا اين نيز همان حكمرضاع را دارد به اين اعتبار كه
كودك در طول چند ماه از آن زن تغذيهكرده تا آن كه عرفاً مادر او تلقى
مىشود يا آن كه چنين نيست وآن زننيز همچون ديگر زنان بيگانه است؟
احوط واقوى آن است كه اين زن مادر رضاعى به شمار مىآيدواحكام رضاع بر او
بار است، واين از ظاهر آيه مباركه: )وَأُمَّهَاتُكُمُالَّلاتِي
أَرْضَعْنَكُمْ( فهميده مىشود واللَّه العالم.
4 - ديگر محرمات
الف - محرمات سببى (105)
قرآن كريم:
1 - )وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً
وَصِهْراً...(106)).
"و او كسى است كه از آب انسانى آفريد، و او را دارى پيوند نسبىو سببى
گردانيد..."
2 - )وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا
قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةًوَمَقْتاً وَسَاءَ سَبِيلاً *
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ
وَعَمَّاتُكُمْوَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ
وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُممِنَ
الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي
حُجُورِكُم مِن نِسَائِكُمُ اللَّاتِيدَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَمْ
تَكُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلاَئِلُ
أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَمِنْ أَصْلاَبِكُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَيْنَ
الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ
غَفُوراًرَحِيم(107)).
"زن پدر را نبايد به نكاح درآوريد )بعداز نزول اين حكم( مگرآنچه از اين پيش
)در زمان جاهليت( كردهايد، كه خداوند از آندرگذشت، زيرا كارى است زشت
ومبغوض خدا وعملى بس قبيح است.حرام شد بر شما )ازدواج با( مادرانتان،
ودخترانتان، وخواهرانتان،وعمههايتان، وخالههايتان، ودختران برادر،
ودختران خواهر، ومادرانرضاعى، وخواهران رضاعى، ومادران زنانتان، ودختران
زنانتان كه دردامن شما تربيت شدهاند، اگر با آن زنان همبستر شدهايد، ولى
اگر با آنانهمبستر نشدهايد )وطلاق دهيد( باكى نيست بر شما )كه با دختران
آنانازدواج كنيد( ونيز )حرام شد بر شما ازدواج با( زن فرزندان صلبى )نهزن
پسر خوانده( شما ونيز حرام شد جمع ميان دو خواهر )يعنى كه دريك وقت هر دو
را به زنى گيرند( مگر آنچه پيش از نزول اين حكم )درعصر جاهليت( اتفاق
افتاده است، كه خدا از آن درگذشت، زيراخداوند در حق بندگان بخشنده ومهربان
است."
حديث شريف:
1 - از ابو جعفرعليه السلام نقل است كه فرمود: ".. هرگاه مردى با زنىبحلال
ازدواج كرد اين زن بر پدر وپسر آن مرد حلال نگردد."(108)
2 - از ابو عبد اللَّهعليه السلام پيرامون مردى پرسش كردند كه ميان او
وزنىفجور وعمل زشتى رخ داده است، از حضرتعليه السلام پرسيدند: آيا
اينمرد مىتواند با دختر آن زن ازدواج كند؟
حضرتعليه السلام فرمود: "اگر در حد بوسه ونظاير آن بوده مىتواند بادختر
او ازدواج كند، ومى تواند -اگر خواست- با خود او ازدواجكند."(109)
3 - به نقل از عياشى در تفسير او از ابو حمزه به روايت از ابو جعفرامام
باقرعليه السلام درباره مردى سؤال شده است كه با زنى ازدواج كردهوپيش از
دخول طلاقش داده، آيا دختر اين زن بر آن مرد حلالاست؟
حضرتعليه السلام فرمود: "امير المؤمنين در اين باره داورى كرده است؛اشكالى
ندارد، خداوند مىفرمايد: )وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُم
مِننِسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَمْ تَكُونُوا
دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ(110))"
"وحرام شد بر شما ازدواج با( دختران زنانتان كه در دامن شما تربيتشدهاند،
اگر با آن زنان همبستر شدهايد، ولى اگر با آنان همبستر نشدهايد)وطلاق
دهيد( باكى نيست بر شما )كه با دختران آنان ازدواج كنيد."
ولى اگر با دختر ازدواج كند وسپس او را طلاق دهد پيش از آن كهدخولى صورت
گيرد مادر آن زن بر آن مرد حلال نگردد.
راوى گويد: عرض كردم آيا اين دو يكسان نيستند؟
حضرتعليه السلام فرمود: "نه اين يكى همچون آن يكى نيست.خداوند مىفرمايد:
)وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ( "يعنى ومادران زنانتان"، دراين مورد همچون آن
مورد استثنايى نكرده، اين يكى مبهم استوشرطى ندارد ولى آن يكى مشروط )به
دخول( است."(111)
4 - از حضرت باقرعليه السلام روايت شده است كه فرمود:
"مرد نمىتواند با دختر برادر، ويا دختر خواهر همسرش به عنوانهووى عمه ويا
خاله ازدواج كند مگر با اجازه همسر اول )كه عمه ياخاله همسر دوم است(، ولى
مىتواند با عمه ويا خاله همسرشبدون اجازه دختر برادر ويا دختر خواهر او،
ازدواج كند."(112)
تفصيل احكام:
تعريف: "مصاهره" يا پيوند سببى: پيوندى است ميان يكى از دوطرف با
خويشاوندان ديگرى كه به واسطه ازدواج يا ملك يمين)خواه تملك عين رقبه باشد
يا تملك منفعت همچون تحليل(حاصل مىشود، يا به واسطه وطء )شبهه يا زنا( يا
نظر كردن ولمسكردن )در يك مورد كه تفصيلش مىآيد(.
1 - همسران هر يك از پدر هرچه بالا رود، و پسر هرچه پايين آيد،چه از روى
نسب باشد يا رضاع، عقد دائم باشد يا متعه، به مجردعقد، حتى اگر دخولى صورت
نگرفته باشد بر ديگرى حرام گردد ودراين رهگذر ميان آزاد وبرده )در زوجين
وپسر وپدر( تفاوتى نيست.
2 - بر شوهر مادر همسر حرام مىشود )به مجرد عقد، حتى درصورتى كه دخول صورت
نگرفته باشد( هرچه بالا رود )همچونمادر بزرگ ومادر مادر بزرگ او( خواه
نسبى باشد يا رضاعى. ونيزحرام مىشود دختر همسر به شرط حصول دخول، خواه
دختر زن دردامان همسر رشد وتربيت يافته باشد يا چنين نباشد، حتى اگر
ايندختر پس از طلاق وازدواج با شوهرى ديگر به دنيا آمده باشد.
3 - جايز نيست كسى با دختر برادر زنش، ويا دختر خواهر زنشازدواج كند، مگر
با اجازه ويا رضايت اين دو )كه عمه ويا خاله همسرجديد مىباشند(، بدون آن
كه تفاوتى باشد ميان عقد دائم يا غيردائم يا آن كه عمه وخاله علم داشته
باشند به اين ازدواج يا ندانند،واگر راضى شدند وسپس رجوع كردند عقد صحيح
خواهد بود،وبنابر اقوى عكس آن جايز است )ازدواج با عمه زن يا خاله زن پساز
ازدواج با دختر برادر يا دختر خواهرش، اگرچه عمه وخاله از مسألهناآگاه
بوده باشند(.
ب - آن كه با زنا حرام مىگردد
حديث شريف:
1 - محمد بن مسلم در روايت صحيح به نقل از امام باقر يا امامصادقعليهما
السلام نقل كرده كه از حضرتعليه السلام درباره مردى پرسيدند كه بازنى زنا
مىكند، آيا آن مرد مىتواند با دختر او ازدواج كند؟
حضرتعليه السلام فرمود: "نه، ولى اگر زنى همسر او باشد، و بعد از آنبا
مادر يا خواهر او زنا كند، همسرش بر او حرام نگردد چرا كه حرامنمىتواند
حلال را فاسد وباطل كند."(113)
2 - در حديث ابن صباح كنانى به نقل از امام صادقعليه السلام آمده استكه:
"هر گاه مردى با زنى زنا كرد دختر آن زن هرگز بر او حلال نگردد،واگر قبلاً
با دختر او ازدواج كرده باشد ودخولى صورت نپذيرفتهباشد، اين ازدواج باطل
مىگردد، واگر با دختر او ازدواج كرده باشدودخول هم صورت گرفته باشد وسپس
با مادر دختر فجورى )عملمنافى عفّت( انجام دهد، اين عمل ازدواج اين مرد با
دختر آن زن رافاسد وباطل نمىسازد )در صورتى كه دخول صورت گرفته باشد(واين
است مفهوم آن سخن كه حرام، حلال را تباه نسازد."(114)
3 - ابو بصير از حضرت صادقعليه السلام درباره مردى سؤال كرد كه آنمرد با
زنى زنا كرد وسپس به نظرش آمد كه با او ازدواج كند؟
حضرتعليه السلام فرمود: "حلال است، آغاز آن سفاح )زنا( بوده،وپايانش نكاح
است، آغاز آن حرام بوده، وپايان آن حلال."(115)
تفصيل احكام:
1 - زنايى كه پس از ازدواج پيش آيد موجب حرمت نمىشود،البته مشروط بر آن كه
پس از دخول باشد، پس اگر مردى با زنىازدواج كرد وسپس با مادر يا دختر او
زنا كرد زنش بر او حرامنمىشود، ولى اگر پيش از دخول باشد احتياط آن است
كه اين زن راترك كند.
2 - اگر پدر با همسر پسرش زنا كند، اين زن بر پسر او حرامنمىگردد ونيز
اگر پسرى با همسر پدرش زنا كند آن زن بر پدرش حرامنمىگردد.
لواط نيز اگر پس از ازدواج صورت گيرد ازدواج صحيح را از مياننمىبرد، پس
اگر مردى بعد از ازدواج، با برادر زنش يا پدر يا پسر او-والعياذ باللَّه -
لواط كند همسرش بر او حرام نمىگردد اگرچهاحتياط، جدا شدن از آن زن است.
3 - اگر زنا پيش از ازدواج صورت گرفته باشد، پس اگر با عمه ياخاله بوده
باشد موجب حرمت دختران آن دو مىگردد، واگر با غير ازعمّه يا خاله صورت
گرفته باشد احوط، تحريم است.
4 - در حكم سابق، تفاوتى نيست ميان اين كه زنا از پيش صورتگرفته باشد يا
از عقب.
5 - برخى وطء به شبهه را در موجب شدن حرمت، همچون زنادانستهاند، البته اگر
پيش از نكاح باشد، بر خلاف اين كه پس از آنباشد واين احوط است.
موارد شك
1 - اگر در وقوع وعدم وقوع زنا شك شود بنا بر عدم آن گذاشتهمىشود.
2 - اگر شك شود كه زنا پيش از ازدواج بوده يا پس از آن، بنابر اينگذاشته
مىشود كه پس از ازدواج بوده است.
3 - تفاوتى نيست ميان اين كه زنا اختيارى يا اجبارى بوده باشد،يا آن كه زنا
كننده بالغ يا غير بالغ بوده باشد، وچنين است زنى كه زناداده وهمه اين
احكام مشروط بر صدق فجور وزناست بر افعالشان.
4 - اگر مردى دانست با يكى از دو زن زنا كرده ولى يقين حاصلنكرد با كدام
يك، احتياط كردن بر او واجب است اگر هر يك از آن دوزن، مادر يا دختر دارند،
اما اگر يكى از آن دو زن، مادر ودختر نداشتهباشد ظاهراً ازدواج با مادر يا
دختر ديگرى جايز است.
ج - حرمت جمع دو خواهر
قرآن كريم مىفرمايد: )...وَأَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ...(116)).
"ونيز حرام شد جمع ميان دو خواهر..."
1 - در صحيح محمد بن قيس از ابو جعفرعليه السلام آمده است كهفرمود: "امير
المؤمنينعليه السلام درباره دو خواهر داورى كرده كه مردىيكى از آن دو را
به ازدواج در آورده است وپس از حامله شدنطلاقش داده است وسپس از خواهرش
خواستگارى كرده استوپيش از آن كه خواهرش وضع حمل كند، اين دو خواهر را با
يكديگرجمع كرد )يعنى با خواهر مطلقهاش ازدواج كرد( وامير المؤمنيندستور
داد آخرى را رها كند تا خواهر مطلقهاش وضع حمل كند،وسپس از او خواستگارى
كند، ودو بار به او مهر بپردازد."(117)
2 - در قرب الاسناد به نقل از امام رضاعليه السلام آمده است كه ازحضرتعليه
السلام پيرامون مردى پرسش كردم كه زنى دارد، آيا او مىتواندخواهر آن زن را
متعه كند؟
حضرتعليه السلام فرمود: "خير."(118)
3 - از فروع كافى از حضرت باقر ويا امام صادق عليهما السلام نقل شده
كهدرباره مردى كه با دو خواهر در يك عقد ازدواج كرد حضرتعليه
السلامفرمود: "اختيار با مرد است كه هر يكى را خواست نگه مىداردوديگرى را
رها بسازد."(119)
تفصيل احكام:
ازدواج كردن با دو خواهر در يك وقت، حرام است، واينك فروعاين مسأله:
1 - بر مرد جايز نيست در ازدواج دو خواهر را با هم جمع كند،خواه ازدواج
دائم باشد يا موقت، چه خويشاوندى، اين دو خواهرنسبى باشد يا رضاعى.
2 - اگر مردى با زنى ازدواج كند وسپس خواهر او را به عقد درآورد، عقد دومى
باطل خواهد بود خواه پس از دخول بر اولى باشديا پيش از آن، واگر بر دومى
دخول كرد اولى بر او حرام نمىگردد،زيرا ازدواج با اولى حلال و با دومى
حرام بوده، وحرام، حلال راباطل نسازد.
3 - اگر همزمان دو خواهر را باهم عقد كرد يا يكى را عقد كردووكيلش در همان
زمان دومى را به عقد او در آورد هر دو عقد باطلگردد، اگر چه اين سخن هم
موجه است كه يكى از آن دو رابرمىگزيند )كه در اين صورت عقد دومى باطل
مىگردد.(
4 - اگر مردى دو خواهر را به عقد در آورد، سپس شك كند كدامعقد پيشتر بوده
يا در همزمانى آنها ترديد نمايد، بنا به احتياط هر دوعقد محكوم به بطلان
مىباشد.
5 - اگر مردى با يكى از دو خواهر ازدواج كرد وسپس او را طلاقرجعى داد،
جايز نيست با خواهر ديگرش ازدواج كند، مگر آن كهاولى از عده بيرون آيد،
واگر طلاق به سبب عيبى كه به فسخمىانجامد، يا طلاق خلع بود، آن مرد
مىتواند - حتى قبل از تمامشدن عده - با ديگر خواهرش ازدواج كند، ودر اين
هنگام زننمىتواند از بذل - يعنى پولى يا چيزى كه در طلاق خلع به
شوهربخشيده - رجوع كند، زيرا طلاق ديگر رجعى نمىشود.
6 - اگر مردى با يكى از دو خواهر زنا كرد، مىتواند در مدتاستبراء اولى
)مدتى كه زن زنا داده بايد به جاى عده صبر كند( بادومى ازدواج كند. وهمچنين
است اگر به شبهه با او نزديكى كردهباشد واحوط اعتبار خروج است از عده،
بويژه اگر از طرف مرد شبههباشد واز طرف زن، زنا به سبب آگاهى آن زن به
اينكه آن مرد شوهر اونيست، بنا بر نص خاص كه از معصومين وارد شده است.
7 - در روايات مستفيض آمده است كه هرگاه شخص با زنى ازدواجموقت )متعه( كند
وسپس مدتش به سر آيد جايز نيست با خواهر اوازدواج كند، مگر پس از انقضاى
عدّه او.
د - حرمت ازدواج زن در عدّه
قرآن كريم:
1 - )...وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ
أَجَلَهُ...(120)).
"وعزم عقد وازدواج مكنيد تا زمان عده آنها به سر آيد..."
2 - )فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّى تَنكِحَ
زَوْجاً غَيْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَجُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ
يَتَرَاجَعَ(121)).
"پس اگر باز زن را طلاق )سوم( داد ديگر براى او حلال نيست )كهرجوع كند(
مگر آن كه به نكاح مردى ديگر در آيد، وهر گاه آن شوهردوم زن را طلاق دهد،
زن با شوهر اول )كه سه طلاق داده( مىتوانندبه زوجيت بازگردند..."
حديث شريف:
1 - حلبى به نقل از امام صادقعليه السلام مىگويد: "اگر مردى در مدتعدّه
زنى با او ازدواج كرد وبر او دخول نمود ديگر آن زن تا أبد بر اوحلال نگردد
چه مرد عالم باشد يا جاهل، ولى اگر دخول نكردهباشد، براى جاهل حلال است
)يعنى مىتواند بعد از تمام شدن عدهبا او ازدواج كند( ولى براى ديگر )كه
آگاه بوده( حلال نمىشود."(122)
2 - محمد بن مسلم مىگويد: از امام صادقعليه السلام پيرامون مردىپرسيدم
كه با زنى در عدّه او ازدواج كرده است؟
حضرتعليه السلام فرمود: "آن دو از هم جدا مىشوند وهرگز آن زن بر اوحلال
نگردد."(123)
3 - اسحاق ابن عمار مىگويد: به ابو ابراهيمعليه السلام عرض كردم به ماخبر
رسيده است كه پدرتان فرموده اگر مردى با زنى در مدت عدهاشازدواج كند ديگر
آن زن بر آن مرد حلال نگردد؟
حضرتعليه السلام فرمود: "اين در صورتى است كه عالم باشد، ولى اگرجاهل باشد
از آن زن جدا مىشود وآن زن عده نگه مىدارد وسپس ازنو ازدواج
مىكند."(124)
4 - زراره از امام صادقعليه السلام روايت مىكند كه حضرتعليه السلام
فرمود:"عده وحيض از آن زنان است، پس اگر زنى در مورد آن ادعايى كردتصديق
مىشود."(125)
تفصيل احكام:
1 - جايز نيست مرد با زنى ازدواج كند كه در عده همسر قبلى خوداست، خواه
ازدواج او دائم بوده يا موقت، وخواه عده طلاق بائن(126)باشد يا رجعى يا عده
وفات يا عده وطء به شبهه .
2 - اگر مردى در اين حالت با زنى ازدواج كند چنانچه هر دو ازحكم وموضوع
آگاهى داشتهاند يا حتى يكى از آن دو آگاهى داشتهباشد چه با آن زن مباشرت
كرده باشد يا خير آن زن براى هميشه براين مرد حرام گردد.
3 - ونيز نكاح براى هميشه حرام مىشود اگر هر دو جاهل باشند،ولى مشروط به
آن كه مرد با زن آميزش نمايد.
4 - تفاوتى نيست ميان ازدواج دائم ومتعه ويا اين كه آميزش ازطريق طبيعى يا
غير طبيعى صورت گرفته باشد.
5 - محور حكم، آگاهى مرد است. پس اگر مرد نسبت به حرامبودن ازدواج در عده
آگاهى نداشت يا نمىدانست كه زن مورد بحثهمچنان در عده به سر مىبرد، آن
زن بر او حرام نگردد، حتى اگركسى كه مباشرت به اجراى عقد ازدواج كرده است
آگاه بوده باشد،مثل اين كه وكيل آگاه او به رغم دانستن حكم تحريم اقدام به
اجراىعقد كرده باشد، يا ولى آگاه او كار تزويج را صورت داده باشد كه دراين
صورت آن زن بر آن مرد حرام نمىگردد.
6 - اگر مردى در زنى كه مىخواهد با او ازدواج كند شك كرد كه آيادر عده است
يا نه، ونداند كه او قبلاً در عده بوده است مىتواند با اوازدواج كند. ونيز
اگر قبلاً بداند كه او در عده بوده وترديد داشته باشدكه همچنان در عده است،
وزن به او بگويد كه عدهاش به پايان رسيدهاست.
7 - اگر اجمالاً بداند كه يكى از دو زن مورد نظر در عده است، ولىنداند
كدام يك، بايد ازدواج با هر دو را ترك گويد، واگر با يكى از آندو ازدواج
كند ازدواج باطل است، ولى اين ازدواج حرمت هميشگىبه دنبال ندارد، زيرا
اطمينانى در كار نيست كه اين ازدواج در عدهصورت گرفته باشد، مگر آن كه با
هر دو ازدواج كند كه در اين صورتيكى از آن دو - بطور اجمالى - بر او حرام
مىگردد، وبايد هر دو راطلاق دهد.
8 - اگر مردى زنش را طلاق بائن داد، آن زن بايد عده نگه دارد،پس اگر آن مرد
خواست در اين عده، آن زن را دو باره به عقد خوددرآورد، جايز است، زيرا عده
از او بوده نه از ديگرى.
ه - احكام ازدواج با زن شوهردار
حديث شريف:
1 - در موثق اديم به نقل از امام صادقعليه السلام آمده است كه فرموده:"زنى
كه ازدواج كند در حالى كه شوهر دارد، از هم جدا شوند ]يعنىاز شوهر جديد[
وهرگز با هم ازدواج نكنند."(127)
2 - در موثق زراره به نقل از امام باقرعليه السلام درباره زنى كه
شوهرشمفقود شده، يا خبر مرگ شوهرش را آوردهاند، و او ازدواج كردهسپس
شوهرش باز آمده واو را طلاق دادهاست.
حضرت فرمود: "اين براى هر دو شوهر يك عده سه ماهه نگهمىدارد، وشوهر دومى
براى هميشه حق ندارد با او ازدواج كند."(128)
تفصيل احكام:
1 - ازدواج با زن شوهردار، مانند ازدواج با زنى كه در عده است،موجب حرمت
ابدى مىگردد.
2 - اگر مردى با زنى كه شوهر دارد، با آگاهى از شوهردار بودنش،ازدواج كند
آن زن مطلقاً بر او حرام گردد خواه با او آميزش كرده باشديا خير.
3 - اگر با جهل با آن زن ازدواج كرده باشد تنها اگر با او آميزش كردهباشد
حرامش گردد.
الحاق فرزندان در ازدواج با زن عدهدار
حديث شريف:
1 - در مرسل جميل بن صالح به نقل از برخى اصحابش به نقل ازامامعليه السلام
درباره زن عده دارى كه در عده، ازدواج كرده آمده است.."آن دو از هم جدا
شوند، وبراى هر دو شوهر يك عده نگه دارد واگرپس از شش ماه يا بيشتر كودكى
به دنيا آورد از آن دومى است، واگرپيش از شش ماه كودكى به دنيا آورد اين
كودك از آن اولى است."(129)
2 - از زراره آمده است كه گفت.. "از امام صادقعليه السلام پيرامونمردى
پرسش كردم كه زنش را طلاق داد وسپس آن زن بعد از گذشتعده ازدواج كرد، و پس
از پنج ماه كودكى آورد، پس آن كودك از آناولى است واگر در كمتر از شش ماه
كودكى آورد از آن مادر وپدر اولىاوست، واگر پس از شش ماه كودكى آورد از آن
دومى است."(130)
تفصيل احكام:
1 - اگر مردى با زنى كه در عده است ازدواج كرد، و بدون آن كهبداند آن زن
در عده بوده، با او آميزش كند، وآن زن، با آن كه شوهرسابقش با او آميزش
كرده بوده حامله مىگردد وسپس زن، كودكى رابه دنيا مىآورد، از نظر اين كه
آيا كودك از اولى است يا دومىاحكامى دارد بر اساس مدتى كه از آميزش با اين
يا آن مىگذرد:
الف - اگر از آميزش شوهر دوم با زن كمتر از شش ماه گذشته وازآميزش همسر اول
بيشترين مدتى كه براى حاملگى لازم استنگذشته باشد، فرزند به شوهر اول ملحق
مىشود.
ب - اگر از آميزش اول بيشترين مدت حاملگى گذشته واز آميزشدومى شش ماه يا
بيشتر تا مدتى كمتر از بيشترين زمان حاملگىگذشته باشد، فرزند به شوهر دوم
مىرسد.
ج - اگر از آميزش اول بيشترين مدت حاملگى گذشته واز آميزشدومى كمتر از شش
ماه گذشته باشد، كودك به هيچ يك نمىرسد.
د - اگر از اولى شش ماه يا بيشتر گذشته باشد، واز دومى نيزچنين، نظر اقوى
آن است كه فرزند در صورت نبودن نشانههاى ديگر- همچون آزمايشهاى علمى مورد
اطمينان كه آن را به اولى مىرساند -به دومى مىرسد.
ه - همين حكم منطبق است اگر ازدواج با شوهر دوم پس از تمامشدن عده اول
صورت گرفته باشد، وشك كنند كه فرزند به كهمىرسد.
تداخل دو عده
اگر دو عده در زن جمع شد همچون عده وطء به شبهه وعدهطلاق يا عده وفات
ونظاير آن. آيا اين دو عده باهم تداخل مىيابند ياتعدد واجب است؛ يعنى
عدهها از هم جدا گرفته مىشوند؟
در اين مورد احوط، ترتيب احكام تعدّد است.
و - حرمت ازدواج در حال احرام
حديث شريف:
1 - از امام صادقعليه السلام آمده است كه فرمود: "... وشخص مُحرِماگر با
علم به اينكه ازدواج در حال احرام حرام است، ازدواج كند آنزن ديگر بر او
حلال نگردد."(131)
2 - ونيز مىفرمايد: "مُحرِم نبايد ازدواج كند و نبايد كسى را بهازدواج
كسى در آورد واگر ازدواج كرد، يا براى كسى كه مُحرِم نيستعقد ازدواج جارى
كند، تزويجش باطل است."(132)
3 - از ابو جعفرعليه السلام نقل است كه فرمود: "امير المؤمنين پيرامونمردى
داورى كرد كه در حال احرام زنى را به عقد خود درآورده بود،امير المؤمنين به
او حكم كرد كه رهايش كند ونكاح او را به چيزىنگيرد تا آن گاه كه از احرام
بيرون آيد، پس هر گاه مُحِل شد او را اگرخواست خواستگارى كند، وخانواده زن
اگر خواستند او را تزويجكنند، واگر نخواستند تزويج نكنند."(133)
4 - از امام صادقعليه السلام نقل است كه فرمود: "اگر شخص مُحرِم درحال
احرام ازدواج كرد ميان آن دو جدايى اندازند وديگر براى هميشهنزد هم باز
نگردند."(134)
تفصيل احكام:
1 - جايز نيست مرد مُحرِم، زنى مُحرِم يا مُحِل را در هر شرايطى بهعقد خود
در آورد.
2 - هر گاه ازدواج با علم به حرمت صورت گرفت آن زن براىهميشه بر آن مرد
حرام گردد خواه با او آميزش كرده باشد يا خير.
3 - اگر ازدواج با جهل صورت گرفته باشد بنابر اقوى آن زن بر آنمرد حرام
نگردد چه با او آميزش كرده باشد يا نه، ولى به هر حال عقدباطل است.
4 - در باطل بودن ازدواج وتحريم هميشگى تفاوتى نيست در اينكه احرام براى
حج واجب باشد يا مستحب، و يا عمره واجب باشديا مستحب، ونيز تفاوتى نيست بين
اينكه ازدواج به عقد دائم باشد يامتعه.
5 - اگر فرد شك كرد كه تزويجش در احرام بوده يا پيش از آن، بنارا بر اين
مىنهد كه در حال احرام نبوده است.
6 - اگر در حال احرام وبا آگاهى از حكم وموضوع ازدواج كردوسپس در يافت كه
احرامش فاسد بوده، عقد او صحيح استوموجب تحريم نمىشود.
7 - مُحرِم مىتواند محلّى را وكيل كند كه پس از بيرون آمدن او ازاحرام
تزويجش كند، ونيز مىتواند محرمى را وكيل گرداند كه پس ازاحلال هر دوى آنها
)يعنى وكيل وموكّل( تزويجش كند.