بسم الله الرحمن الرحيم
پيشگفتار
الحمد للَّه رب العالمين وصلى اللَّه على محمد وآله الميامين وبعد..
برادر وخواهر با ايمان، خدايى را سپاس مىگذارم كه به من وشماتوفيق داد تا
آموزشهاى اين دين حنيف وفقه احكام درخشان شريعترا بكاويم، بويژه در
نزديكترين مسائل زندگى شخصى خود يعنىازدواج. آيا هدف از ازدواج ساختن خانه
صلح، آرامش وتقوىنيست؟ خانه نور كه همان خانه ايدهآل اسلام است با آنچه
كه در آننهفته است از احكام الهى كه ما را از كارهاى پليد وزشت حفظ
مىكندواز لغزشگاههاى هوس وشهوت باز مىدارد وما را تا آنجا بالا مى بردكه
پاكى است، وبا رحمت ما را در انجام مسؤليتهايمان در زندگى يارىمىرساند.
برادر وخواهر با ايمان، از عوامل نيك بختى در دنيا ورستگارى درروز رستاخيز،
ژرف انديشى در دين ماست پيش از آنكه به هر كارىبپردازيم بويژه تأمل ودقت
در احكام ازدواج وشالوده ريزى خانه والاىاسلامىاست، بر اين جهت واز
خداوند سبحان خواستم كه مرا درپژوهش اين بخش از فقه سرشار اسلامى كامياب
گرداند، وخداوندزمانى خواست مرا بر آورد كه توانستم به همراه گروهى از
دانشمنداننزديك به دو سال، مسائل مربوط به ازدواج را بر پايه ادله تفصيلى
آنبكاهم وخداوند توفيق آن را عنايت فرمود كه با يارى برخى از برادرانبه
گونهاى فشرده اين پژوهش را بنگارم وما در اين كار امور زير راپيوسته
فراچشم خويش داشتيم:
اول - بهره برى از آيات قرآن كريم كه در فهم حكمت قوانين الهىهدف احكام
دينى، بينشمان را فزونى مىدهد.
دوم - پرتوگيرى از نور احاديثى كه احكام را با زبانى رساودريافتهاى ژرف
وجدانى، آشكار مى سازد.
سوم - پرداختن به سنن وآداب در كنار واجبات ومحرمات.
چهارم - رعايت فشردگى در بيان مسائلى كه رويداد آنها در اينروزگار اندك
است.
از خداوند مىخواهم تلاش ما را از ريا وشهرتطلبى حفظ كندوبرادران وخواهران
را از اين مختصر بهره رساند وعمل آنها را به اينمسائل مجزى قرار دهد كه
اوست شنونده دعاها.
محمّدتقى المدرسى
15/جمادى الثانى/1415 ه . ق
بخش اول : نكات مقدّماتى
1 - بينشهاى قرآنى در ساختار كانون خانواده
اگر در آيات قرآنى و بويژه "سوره نور" بادقت نگاه كنيم بهخواست خدا به اين
حقيقت خواهيم رسيد كه مقصود از احكامشريعت پيرامون پيوند ميان مرد وزن
ساختن خانهاى آكنده از ايماناست وخانواده براين پايهها استوار مىباشد:
1 - ديواره اين خانه همان حدود شرع است در مورد زن ومردزناكار، چه هر يك از
آن دو بى هيچ ملاطفتى )بنا بر أصل حكمشرعى( به صد ضربه تازيانه
محكوماند.. خداوند مىفرمايد:)الزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً
أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ
مُشْرِكٌوَحُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ(1)).
"زنان ومردان زناكار را هر يك صد ضربه تازيانه بزنيد واگر به خداوروز قيامت
ايمان داريد مبادا كه در اجراى حكم خدا نسبت به آناندستخوش رأفت گرديد،
بايد گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهدهكنند."
2 - بدينسان دين، احترام به كانون خانواده را با دژ بندى آن بوسيلهنرده
هايى محكم بنيان نهاده است كه مىتوان آن را در تحريم پيوندجنسى ميان مرد
وزن، جز آنگاه كه پروردگار مى فرمايد جلوهگردانست وشايد همين اصل در ساير
احكام مربوط به پيوند ميان مردوزن از جمله تحريم )قذف( - نسبت دادن تهمتهاى
جنسى بهديگران - جارى دانست، البته اين موجب مىشود كانون زنا شويى اززبان
بيهودهگويان در امان بماند واحترامى اجتماعى براى آن در نظرآيد.
خداوند مىفرمايد: )وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحَصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ
يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِشُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلاَ
تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً وَأُولئِكَ هُمُالْفَاسِقُونَ(2)).
"كسانى كه زنان پاكدامن را متهم )به عمل منافى عفت( مىكنند،سپس چهار شاهد
)بر مدعاى خود(نمى آورند، آنها را هشتاد تازيانهبزنيد، واز آن پس هرگز
شهادتشان را نپذيريد كه آنها همان فاسقانند."
3 - براى تجليل خاص از خانواده وحفظ حرمت آن در برابر زبانهاخداوند حرام
كرده است كه مردى به همسر خود نسبت زنا دهدواحكام لعان را بر او فرض
گردانيده است، چنانكه جامعه را ازبكارگيرى مسائل جنسى از سوى باندهاى مختلف
در راه منافعسياسى باز داشته، ومسلمانان را به والاترين ادب، مؤدب
ساختهاست وكسانى را كه تهمت جنسى به ديگران مىزنند رسوا كردهاست. خداوند
مىفرمايد: )إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي
الَّذِينَآمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ
وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(3)).
"براى كسانى كه دوست دارند در ميان اهل ايمان كار منكرى اشاعهوشهرت يابد،
در دنيا وآخرت عذابى درد آور مهياست. وخدا مىداندو شما نمىدانيد."
4 - خداوند احترام به خانه را واجب گردانيده است واز ما خواستهبدون گرفتن
اجازه به خانهاى درنيائيم وحكمت آن را هم در ايندانسته كه چنين كارى براى
مسلمانان پاكتر وبهتر خواهد بود.
خداوند مىفرمايد: )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا
بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْحَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى
أَهْلِهَا ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * فَإِن
لَّمْتَجِدُوا فِيهَا أَحَداً فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ
وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُواهُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللَّهُ
بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ(4)).
"اى كسانى كه ايمان آوردهايد به خانهاى غير از خانه خود، بدونطلب اجازه
وبر ساكنانش سلام كرده باشيد داخل آن نشويد، اين براىشما بهتر است، باشد
كه پند گيريد. واگر در خانه، كسى را نيافتيد داخلنشويد تا شما را رخصت
دهند واگر گويند باز گرديد، باز گرديد. اينبرايتان پاكيزهتر است وخدا به
هر كارى كه مىكنيد آگاه است."
5 - خداوند به زنان ومردان مؤمن دستور مىدهد از آنچه برايشانحرام
گردانيده چشم فرو بندند، وروشن كرده كه اين كار براى آنهابسى بهتر است.
خداوند مىفرمايد: )قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ
أَبْصَارِهِمْوَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ
اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ * وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِيَغْضُضْنَ
مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ... (5)).
"به مردان مؤمن بگو كه چشمان خويش را )از نگاه ناروا( ببندندوشرمگاه خود را
)از عمل زشت ونگاه ديگران( محفوظ دارند. اينبرايشان پاكيزه تر است، زيرا
خدا به كارهايى كه مى كنند آگاه است * وبهزنان مؤمن بگو كه چشمان خويش را
)از نگاه ناروا( ببندند وشرمگاهخود را )از عمل زشت ونگاه ديگران( محفوظ
دارند...".
از اين آيه در مىيابيم كه مقصود حفظ شرمگاه، وپاكيزگى قلب اززنا وفتنههاى
بر خاسته از آن است، زيرا كه نگاه كردن زناى چشموتيرى است از تيرهاى
ابليس. پس فروبستن چشم از نگاه ناروا پرهيزاز گرفتار شدن در دامى است كه
بسى خطرناكتر است. وشايد ازهمين روست كه در آيه شريفه امر به "غض بصر"
نموده ومفهوم آنظاهراً نه اين است كه چشم خود را كاملاً ببنديم بل مراد از
آيه كريمهاين است كه نگاه خود را تيز نكنيم.
6 - خدا زندگى اجتماعى را با تحريم )تَبَرُّج( - آشكار كردن
زينتوزيبايىهاى زن در برابر بيگانه - از انگيزشهاى جنسى پاك ساختهاست،
وزنان مؤمن را از اين كه زينت خويش را هويدا سازند - جزآنكه قهراً ظاهر
مىشود - بازداشته است. ونمونه آن را همان حرمتآشكار سازى سينهها وگردنها
قرار داده است، وبه زنان دستور دادهاست كه مقنعههاى خود را تا گريبان فرو
گذارند واز آن گروههايى رااستثنا كرده است كه عبارتند از: شمارى از خويشان،
بندگان، مردانخدمتگزار وكودكان مادام كه بر شرمگاه زنان آگاهى نداشته
باشند.از زنها نيز زنان سالخورده استثنا شده است وبه آنها اجازه داده
شدهاست در صورتيكه زينتى ندارند بخشى از لباسهاى خود را بنهندوحكمت آن هم
اين است كه اميد نمىرود اين عده به نكاح كسى درآيند.
خداوند مىفرمايد: )...وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ
مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَبِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ
زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ
بُعُولَتِهِنَأَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ
إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ
أَوْنِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ
غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِالَّذِينَ لَمْ
يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ
لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنزِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ
جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(6)).
")زنان مؤمن( زينتهاى خود را جز آن مقدار كه پيداست)بربيگانه( آشكار نكنند
ومقنعههاى خود را تا گربيان فرو گذارندوزينتهاى خود را آشكار نكنند، جز
براى شوهران خود وپدران وپدرانشوهر وپسران خود وپسران شوهر وبرادران خود
وپسران برادر وپسرانخواهر خود، يا زنان همكيش خود يا بندگان خود يا مردان
خدمتگزارخود كه رغبت به زن ندارند، يا كودكانى كه از شرمگاه زنان بى
خبرند،ونيز چنان پاى بر زمين نزنند تا آن زينت كه پنهان كردهاند معلوم
شود.اى مؤمنان! همگان به درگاه خدا توبه كنيد باشد كه رستگار گرديد."
7 - خداوند ورود به اطاق خواب را از سوى اعضاى خانواده جززن وشوهر وكودكان
در اوقات مخصوص حرام كرده است، كه افرادغالباً در اين اوقات برهنه ويا در
لباس كوتاهند )كه از اين امر لزومرعايت آداب وشؤون اسلامى در لباس پوشيدن
را در مىيابيم(خداوند مىفرمايد: )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْوَالَّذِينَ لَمْ
يَبْلُغُوا الْحُلُم مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الفَجْرِ
وَحينَ تَضَعُونَثِيابَكُمْ مِن الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلاَةِ
الْعِشَاءِ ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلاَعَلَيْهِمْ
جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ
كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُالْآيَاتِ وَاللَّهُ عَليمٌ حَكِيمٌ(7))
"اى كسانى كه ايمان آوردهايد. بايد بندگان ملكى شما وآنها كه هنوزبه سن
بلوغ نرسيدهاند در سه وقت از شما براى وارد شدن )به اطاقخواب واستراحت(
رخصت طلبند. پيش از نماز صبح وهنگام ظهر كهلباس از تن بيرون مىكنيد وبعد
از نماز عشاء، اين سه وقت، وقت خلوتشماست. در غير اين سه وقت بر شما وآنها
باكى نيست اگر بر يكديگربگذريد خدا آيات را اين چنين براى شما بيان مىكند
وخدا دانا وحكيماست."
خداوند ورود به اطاق خواب پدر ومادر را به هنگام خوابواستراحت براى كودكان
مادامى كه به سن بلوغ نرسيدهاند استثناكرده است، پس هر گاه آنها نيز به سن
بلوغ رسيدند بايد براى ورود بهاطاق اجازه بگيرند. خداوند مىفرمايد:
)وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا
اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْكَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ
آيَاتِه وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(8)).
"وچون اطفال شما به حد بلوغ رسيدند بايد رخصت طلبند همانندكسانى كه قبل از
ايشان رخصت من طلبيدند. خدا آيات را اين چنين براىشما بيان مىكند وخدا
دانا وحكيم است."
چنانكه پير زنان را از قانون حجاب استثنا كرده است ومحور اينحكم اين است
كه پير زنان شهوت را بر نمىانگيزند وازدواج با آنهااميد نمىرود، مشروط بر
آن كه زينتى نداشته باشند وبه آنها اجازهداده شده است كه جامه از خويش
برگيرند، ولى خداوند براى آنها نيزعفت را بهتر دانسته. خداوند مىفرمايد:
)وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لاَ يَرْجُونَ نِكَاحاً
فَلَيْسَ عَلَيْهِنَ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَثِيَابَهُنَّ غَيْرَ
مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ
سَمِيعٌ عَلِيمٌ(9)).
"وزنان سالخورده كه از ولادت وعادت باز نشسته واميد ازدواجونكاح ندارند بر
آنان باكى نيست اگر اظهار تجملات وزينت خود نكنندكه جامههاى خود را از تن
)نزد نامحرمان( برگيرند، واگر بازهم عفتوتقوى بيشتر گزينند )وجامه
برنگيرند( بر آنان بهتر است. وخدا)بسخنان خلق( شنوا وآگاه است."
8 - خداوند بر زنان پيامبرصلى الله عليه وآله حرام كرده كه در سخن گفتن آن
گونهبگويند كه در دل بيماران هوا وهوس فتنه بر انگيزد وموجب طمع آناندر
آنچه خطر ناكتر است گردد. خداوند مىفرمايد: )يَا نِسَاءَ
النَّبِيِلَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلاَ
تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌوَقُلْنَ
قَوْلاَ مَعْرُوف(10)).
"اى زنان پيامبر شما همانند ديگر زنان نيستيد )بلكه مقامتان رفيعتراست(
اگر تقوا پيشه كنيد، پس به نرمى )با مردان نامحرم( سخنمگوئيد، مبادا آنكه
دلش بيمار )هوا وهوس( است بطمع افتد، و بهنيكى سخن گوئيد."
شايد مقصود سخن گفتن همراه با عشوه است كه طمع كسانى را برمىانگيزد كه دلى
بيمار دارند ودر انجام كار زشت طمع مىكنند. بهنظر مىرسد اين حكم همه
زنان را در برمى گيرد.
9 - خداوند بر زنان پيامبرصلى الله عليه وآله آشكار كردن زينت
وزيبايىهاىخود را در برابر نامحرمان حرام كرده وآنها را ملزم به خانه
نشينىنموده است. خداوند مىفرمايد:
)وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ
الْاُولَى...(11)).
"ودر خانههاى خود بمانيد ومانند زينت نمايى روزگار جاهليتپيشين، زينت
نمايى نكنيد..."
10 - خداوند وعده وقرار گذاشتن پنهانى با زنان را حرام گردانيدهاست، جز
انكه سخنى نيكو ومشروع باشد )منظور خواستگارىبراى ازدواج بر اساس روشهاى
مشروع است(.
خداوند مىفرمايد: )وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ
خِطْبَةِ النِّسَاءِأَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ
أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلكِن لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا
أَنتَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوف(12)).
"واگر به كنايت از آن زنان خواستگارى كنيد يا انديشه خود را در دلنهان
داريد باكى بر شما نيست، زيرا خدا مىداند كه از آنها بزودى يادخواهيد كرد
ولى در نهان با آنان قرار وپيمانى نگذاريد، مگر آن كه بهوجهى نيكو ومشروع
سخن گوييد."
11 - در پى آن به مردان مجرد دستور مىدهد پيوند زناشويى قرارسازند واز
تهيدستى نهراسند: )وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ
مِنْعِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ
اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(13)).
"بايد مردان بى زن وزنان بى شوهر وبندگان وكنيزان صالح وشايستهخود را همسر
دهيد، اگر بينوا باشند خدا به كرم ولطف خود توانگرشانخواهد ساخت كه خدا
رحمتش وسيع )ونامتناهى وبه احوال بندگان(آگاه است."
12 - خداوند از اين كه دختران جوان به فحشاء مجبور گردند نهىكرده است،
)واين البته پس از زمانى است كه آنها را امر به ازدواجمىكند(.
خداوند مىفرمايد: )...وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ
إِنْ أَرَدْنَتَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن
يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ
غَفُورٌرَّحِيمٌ(14)).
"ودختران خود را اگر خواهند كه پرهيزگار باشند به خاطر طمع مالدنيوى به
زنا وادار نكنيد، هر كس كه آنان را به زنا وادارد خدا براى آنانكه به
اكراه بدان كار وادار گشتهاند آمرزنده ومهربان است."
از اين آيات شريفه، درمىيابيم كه مقصود قرآن ساختن خانهزناشويى است بدور
از زنا، قذف، تهمت ودروغ بستن، ودژ بندى آندر پرتو عفت وپاكى چشم
وبازداشتن از "تَبَرُّج"، -زينت نمايى زن دربرابر نامحرمان - وحرمت لحظات
استراحت وموارد استثنا از تحريمنگاه وآرايش وآشكار كردن زينت در برابر
ديگران كه همان در مياننبودن حكمت اين حرمت است، همچون آرايش نزد خويشان
ونزدكسانى كه به زن نياز ندارند نظير خدمتگزاران مرد وكودكان وكسانىهمچون
زنان كهنسال كه اميدى به نكاح آنها نمىرود.
با تأمل وانديشه دقيق در آيات مذكور وتدبر در تأكيد قرآن پيرامونتزكيه
وپاكى در مىيابيم كه حكمت بسيارى از احكام مربوط به زنحفظ جامعه از
زنااست. خداوند تبارك وتعالى بارها به صراحتحكمت تشريع وقانونگذارى را در
اين موارد بيان فرموده، وايناحكام را در پيوند با نياز جنسى واميد ازدواج
ورسيدن به سن بلوغمعرفى مى كند.
بدين ترتيب فقهاى ما از مجموع احكام شريعت، نگاه كردن توأمبا لذت و ريبه
را حرام دانسته حتى در موارد استثنا شده، ومقصود از)لذت( آنچه غريزه وشهوت
را بر مى انگيزد و)ريبه( يعنى ترس ازافتادن در عمل حرام.
وقرآن كريم بيان داشته است كه از برجستهترين ويژگيهاى مؤمنانحفظ شرمگاه
است. خداوند مىفرمايد: )وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْحَافِظُونَ *
إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ
غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِابْتَغَى وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ
الْعَادُونَ(15)).
"وآنها كه دامان خود را )از آلوده شدن به بى عفتى( حفظ مىكنند* وتنها
آميزش جنسى به همسران وكنيزان ملكىشان دارند كه دربهرهگيرى از آنان ملامت
نمىشوند * وكسانى كه غير از اين طريق را طلبكنند، تجاوزگرند."
بدين ترتيب در مى يابيم كه حكمت احكام شريعت پيرامون رابطهمرد وزن همان
پاكدامنى، عفت وحفظ جامعه از به بازى گرفتن كانونخانواده است. واللَّه
العالم.
2 - احكام اجازه خواهى
قرآن كريم مىفرمايد: )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ
الَّذِينَ مَلَكَتْأَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم
مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحينَتَضَعُونَ
ثِيابَكُمْ مِن الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ
عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَعَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ
طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُاللَّهُ
لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَليمٌ حَكِيمٌ(16))
"اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بايد مملوكهاى شما )بردگانتان(وهمچنين
كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيدهاند در سه وقت از شما )براىورود به
خلوتگاه واطاق خوابتان( از شما اجازه بگيرند، قبل از نمازصبح، ونيم روز
)ظهر( هنگامى كه لباسهاى )معمولى( خود را بيرونمىآوريد، وبعد از نماز
عشا، )اين اوقات سه گانه( سه وقت خصوصىبراى شماست، در غير اين سه وقت
گناهى بر شما وبر آنان نيست )كهبدون اجازه وارد شوند( وبرگِرد يگديگر
بگرديد، اين چنين خداوندآيات را براى شما تبيين مى كند وخداوند دانا وحكيم
است."
خداوند مسلمانان را چنين تربيت كرده كه به بندگان وكنيزان ملكىوكودكان
نابالغ خود دستور دهند كه به هنگام ورود به خلوتگاههاىايشان )اطاق خواب
واستراحت( اجازه بگيرند. اوقات اينخلوتگاهها عبارتند از پيش از پگاه
وهنگام قيلوله )بعد از ظهر(وهنگام خواب شب پس از نماز عشاء.
از اين آيه الهام مىگيريم كه انسان دو گونه خلوتگاه دارد كه وروددر آن از
سوى ديگران بدون اجازه گرفتن جايز نيست:
نخستين آن عمومى است، كه هيچ يك از مردم اجازه ندارد بهخانه كسى در آيد
مگر پس از اجازه خواستن.
دوم: خاص اهل خانواده وتوابع آنان بجز زن وشوهر است. كه هرانسانى بايد در
اوقات استراحت اذن ورود بطلبد ودر زمانهايى كهاحتمال مىرود آدمى برهنه
يابه معاشرت زناشويى مشغول باشد.
از اين سخن پروردگار: )ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ( "سه وقت خلوتگاهشماست"،
در مىيابيم كه اين حكم، همه خلوتگاهها را در برمى گيردحتى اگر در غير اين
اوقات باشد وآن به عرف هر گروهى بستگىدارد. پس اگر در ميان برخى از مردم
هنگام استراحت، پس از نمازصبح باشد ونه پيش از آن - چنانكه امروزه بسيارى
از خانوادهها چنينهستند - حكم اجازه خواهى ورخصت طلبيدن، آن وقت را نيز
در برمىگيرد.
ونيز از اين سخن پروردگار: )الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ( "بندگان
ملكىشما". فهميده مى شود كه بنده ملكى خواه زن باشد يا مرد مىتوانددر غير
اوقات خلوتگاه براى ارائه خدمت به درون اطاقها رفت وآمدكند همانطور كه براى
طفل غير بالغ جايز است.
واز اين سخن خداوند كه مىفرمايد:
)وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا
اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْكَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ
آيَاتِه وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(17)).
"وهنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ مىرسند بايد) در همه اوقات(اجازه
بگيرند، همان گونه كه اشخاصى كه قبل از آنها بودند اجازهمىگرفتند، اين
گونه خداوند آياتش را براى شما تبيين مى كند وخداوندعالم وحكيم است."
از اين سخن خداوند چنين در مىيابيم كه آن كودكى بايد اجازهبگيرد كه به سن
تمييز يعنى سنى كه بتواند خوب وبد را از همتشخيص دهد رسيده باشد.
در حديثى حلبى از امام صادقعليه السلام روايت كرده كه به حضرتعرض كردم:
آيا مرد بايد هنگام ورود بر پدرش اجازه بگيرد؟
حضرت فرمود: آرى.. من در حالى از پدرم اجازه مىگرفتم كهمادرم نزد او
نبود، بلكه زن پدرم در كنار او به سر مىبرد. مادرم مردهبود در حالى كه من
نوجوان بودم وشايد در خلوتگاهشان چيزى بودكه دوست نداشتم كه آنان را در آن
حال بطور ناگهانى ببينم وآنها نيزاين كار را از من ناپسند مى داشتند، پس
دريافتم در اين هنگام گفتنسلام )به صداى بلند( بهتر ونيكوتر است.(18)
3 - فقه نگاه
الف - احكام عمومى
قرآن كريم:
)قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا
فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَاللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ
* وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ
وَيَحْفَظْنَفُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ
مِنْهَا ...(19))
"به مردان مؤمن بگو كه چشمان خويش را )از نگاه ناروا( ببندندوشرمگاه خود را
)از عمل زشت( محفوظ دارند، اين برايشانپاكيزهتراست، زيرا خدا به كارهايى
كه مى كنند آگاه است * وبه زنانمؤمن بگو كه چشمان خويش را )از نگاه ناروا(
ببندند وشرمگاه خود را)از عمل زشت( محفوظ دارند وزينتهاى خود را جز آن
مقدار كهپيداست )بر بيگانه( آشكار نكنند."
حديث شريف:
1 - در صحيح فضيل آمده است كه از امام صادقعليه السلام پيرامون دوساعد زن
پرسيدم كه آيا آنها از زينت محسوب مى شوند كه در اينفرموده خداوند به آن
اشاره شده است: )وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّالِبُعُولَتِهِنَّ(
"زنان مؤمن زينت خود را آشكار نكنند مگر براى شوهرانخود..؟"
حضرتعليه السلام فرمود: آرى.. وهر آنچه زير وپائينتر از مقنعه استزينت
است، وهر آنچه جز مچ دست است كه دستبند بر آن مى بندندزينت است.(20)
2 - در موثق زراره از ابو عبد اللَّهعليه السلام پيرامون اين سخن
خداوند:)إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا( جز آن مقدار "از زينت كه ظاهر است".
آمده استكه فرموده: )مقصود از زينت ظاهر سرمه وانگشترى است(.(21)
3 - نيز حضرتعليه السلام مى فرمايد: )نگاه اول از تو، ونگاه دوم به
زيانتو، ونگاه سوم نابودى تو در آن است(.(22)
تفصيل احكام:
1 - جايز نيست مردى در غير ضرورت به زنى بيگانه نگاه كند مگردر حد متعارف
)صورت ودست( مشروط به اينكه توأم بالذت وريبه)يعنى ترس از افتادن در عمل
حرام( نباشد.
2 - جايز است به محرمهاى نسبى يا رضاعى ياسببى نگريستمشروط بر آن كه
محرميت سببى بر اساس ازدواج شرعى باشد.
3 - نگاه كردن به زنان اهل كتاب، بلكه مطلق زنان كافر جايز است،به شرط عدم
لذت جويى وبا اطمينان از عدم افتادن در عمل حرامولى احوط آن است كه در
نگاه كردن به مقدارى بسنده شود كهمعمولاً آنها را نمى پوشانند. وبه نظر مى
رسد با اين كيفيت اشكالىندارد به زنان باديه نشين وروستا نشين ونيز زنانى
كه توجهى به نهى ازمنكر نمىكنند نگريست.
ب - موارد جواز نگاه ولمس كردن
حديث شريف:
1 - از امام جعفر صادقعليه السلام در حديثى آمده است كه فرمود: برچشم فرض
است كه به آنچه خداوند برآن حرام كرده است ننگرد وازآنچه خدا باز داشته روى
برتابد واين همان وظيفه ايمانى اوست.خداوند مىفرمايد: )قُل
لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوافُرُوجَهُمْ(
"به مردان مؤمن بگو كه چشمان خويش را )از نگاه ناروا(ببندند، وشرمگاه خود
را محفوظ دارند". پس خداوند مؤمنان رابازداشته از اين كه به شرمگاه يكديگر
نظر كنند يا مردى به شرمگاهبرادر خويش بنگرد وبايد شرمگاه خويش را از
اينكه برادرش بداننظر كند حفظ كند ونيز فرموده: )وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ
يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَوَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ( "وبه زنان مؤمن
بگو كه چشمان خويش را )از نگاهناروا( ببندند، وشرمگاه خود را محفوظ
دارند."
پس نبايد زنى به شرمگاه خواهرش بنگرد وبايد شرمگاه خويش رااز نگاه خواهرش
بپوشاند، وحضرتعليه السلام فرمود: مقصود از هر چه درقرآن پيرامون حفظ فرج
وشرمگاه آمده حفظ آن از زناست مگر اين آيهكه مقصود از آن حفظ از نگاه
است.(23)
2 - از ابو عبد اللَّهعليه السلام نقل است كه فرمود: )شايسته نيست زنى
نزدزنى يهودى يا مسيحى خود را بنماياند، زيرا آنها زنان مسلمان را
براىهمسرانشان توصيف خواهند كرد.((24)
3 - از پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله روايت شده است: )كسى كه زنى را
براىمردى چنان توصيف كند كه او را به فتنه اندازد وبر اثر آن فحشايىبجاى
آورد، از دنيا نمىرود مگر آن كه مورد خشم وغضب خداوندقرار گرفته شده
باشد.((25)
تفصيل احكام:
1 - هر مرد وزنى مى تواند بدون ريبه وترس از افتادن در عملحرام وبدور از
انگيزش جنسى به همجنس خويش بنگرد، مگر بهشرمگاه او كه جز براى زن وشوهر بر
كسى روانيست وهر كس بايدشرمگاه خود را از ديگرى حفظ كند.
2 - مكروه است زن مسلمان خود را در برابر زن يهودى يا مسيحىبنماياند، زيرا
آنها اين را براى مردانشان توصيف خواهند كرد وشايداين حكم درباره همه زنانى
كه چنين مى كنند جارى شود.
3 - نگاه كردن ولمس نمودن زن اجنبى )وبرعكس( جايز استهرگاه ضرورت ايجاب
كند واين ضرورت نزد شارع مقدس از حرامبودن نگاه ولمس كردن مهمتر باشد، پس
نگاه ولمس كردن تنها درحدود ضرورت جايز است.
وبراى اين مسأله نمونه هايى وجود دارد كه ذكر مى شود:
الف - نگاه كردن ولمس نمودن به منظور درمان ومعالجه همچونگرفتن نبض ودرمان
شكستگى وباند پيچى زخم جايز است، البتهمشروط بر آن كه همجنس براى درمان
كردن يافت نشود ونگاه كردنولمس نمودن جايز نيست جز به مقدار ودر حدود
ضرورت.
ب - هنگام نجات دادن كسى از غرق شدن يا آتش سوزى ونظايرآن نيز نگاه ولمس
كردن جايز است واين البته هنگامى كه نجات دادنبر نگاه يا لمس كردن متوقف
باشد.
ج - نگاه كردن براى شهادت دادن، يا شاهد شدن اگر ضرورتباشد جايز است،
واقوى عدم جواز نگاه به زناكاران است براىشهادت دادن، مگر آنكه نگاه نكردن
فسادى را انتشار دهد، وحدودخداوند را به تعطيلى كشاند ويا هرچيز ديگرى را
سبب شود كه نزدشارع اهميتى بيش از نگاه كردن دارد.
ج - احكام نگاه كردن به زنان سالخورده
قرآن كريم:
)وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحاً
فَلَيْسَ عَلَيْهِنَ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَثِيَابَهُنَّ غَيْرَ
مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ
سَمِيعٌ عَلِيمٌ(26)).
"وزنان سالخورده )كه از ولادت وعادت بازنشسته( واميد ازدواجونكاح ندارند،
بر آنان باكى نيست اگر زينت نمايى نكنند كه جامههاى)چادرهاى( خود را از تن
)نزد نامحرمان( برگيرند، واگر بازهم عفتوتقوى بيشتر گزينند )وجامه
برنگيرند( بر آنان بهتر است وخدا )بهسخنان خلق( شنوا وآگاه است."
حديث شريف:
در صحيح بزنطى به نقل از امام رضاعليه السلام در )قرب الاسناد( آمدهاست كه
از حضرت پرسيدم: آيا جايز است مرد به موى خواهر زنخود بنگرد؟ حضرتعليه
السلام فرمود: "خير، مگر آنكه زن سالخوردهاىباشد".
گفتم: "خواهر زنش وزن بيگانه يكسانند..؟"
حضرت فرمود: "آرى."
عرض كردم: "اگر سالخورده بود به كجاى او مى توان نگريست"؟
حضرتعليه السلام فرمود: "موى ودو ساعد او."(27)
تفصيل احكام:
تعريف: )وَالْقَوَاعِدُ( كه در آيه شريفه آمده است بر زنانسالخوردهاى
اطلاق مى شود كه نياز واميدى به ازدواج ندارند.
شرع مقدس جايز دانسته به اين گروه از زنان نگريست البته بهمقدار متعارف كه
از مقدار مو وساعد ونظاير آن تجاوز نمىكند، امّامانند سينه وشكم ونظاير آن
كه معمولاً پوشيده داشته مىشود نبايدآشكار گردد، ومرد را شايسته نيست بدان
نظر كند وزنان سالخوردهنيز نبايد چندان آرايش وزينت را آشكار كنند، والبته
آرايش وزينت برحسب زمان ومكان فرق مىكند ومعيار آن هم عرف مىباشد.
د - احكام نگاه كردن به پسر بچه ودختر بچه
قرآن كريم:
خداوند در بيان افرادى كه زن مىتواند خود را از آنان نپوشاندمىفرمايد:
)..أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ
النِّسَاءِ(28)).
".. يا كودكانى كه از شرمگاه زنان بى خبرند."
حديث شريف:
1 - از امام رضاعليه السلام نقل است كه فرمود: "از پسر بچه در حالى كههفت
ساله است خواسته مىشود كم كم با نماز آشنا شود ولى زنموى خود را از او
نمى پوشاند تا آن كه محتلم وبالغ گردد."(29)
2 - در حديثى از عبد الرحمان بن حجاج آمده است كه از امامكاظمعليه السلام
پيرامون دختر بچهاى پرسيدم كه به سن بلوغ نرسيده كهچه هنگام بايد موى خود
را بپوشاند از كسى كه با او محرميتى نداردوچه وقت بايد به هنگام نماز مقنعه
بپوشد؟
حضرتعليه السلام فرمود: "مويش را نمىپوشاند تا زمانيكه قاعده شودونماز بر
او حرام گردد."(30)
تفصيل احكام:
واژه "مميز" به كودكانى اطلاق مىشود كه به سنى رسيدهاند كهمىتوانند
درستى را از نادرستى تشخيص دهند گرچه به سن بلوغنرسيده باشند ومقصود از
"كودك مميز" كودكانى هستند كه مىتوانندشرمگاه را از ديگر اعضاى جسم تشخيص
دهند ومفهوم عورت رادرك كنند، وكودك غير مميز خلاف آن است.
1 - به كودكان دختر وپسر غير مميز مىتوان نگاه ولمسشان كردوپوشش شرعى در
برابر آنها واجب نيست، بلكه ظاهر ادله شرعيه برجواز نگاه كردن به ايشان تا
قبل از بلوغ دلالت دارد، البته آنگونه كهنگاه كردن به آنها شهوت را بر
نيانگيزد يا موجب فتنه وافتادن در عملحرام نگردد.
2 - باكى نيست اگر مردى دختر بچهاى را ببوسد كه محرم او نيستكما اينكه
جايز است پيش از آنكه سن او به شش سال برسد وى را دردامن خود قرار دهد،
البته مشروط بر آنكه اين بوسيدن ودر دامنگرفتن از روى شهوت نباشد.
ه - حدود رابطه ميان مرد وزن نامحرم
قرآن كريم:
1 - (فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ
مَرَضٌ(31)).
"پس زنهار، نازك ونرم )بامردان نامحرم( سخن نگوئيد، مبادا آنكه دلش بيمار
)هوا وهوس( است به طمع افتد."
2 - (وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ(32)).
"به مؤمنان بگو چشمان خويش )از نگاه ناروا( فرو نهند."
حديث شريف:
1 - از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل است كه فرمود: "زنان ناتوان
هستندوعورت، پس ناتوانى آنها را با سكوت بپوشانيد وعورتهاى آنها را درخانه
پنهان كنيد."(33)
2 - از امير المؤمنينعليه السلام نقل است كه فرمود: "در سلام كردن برزنان
)نامحرم( پيشى نگيريد وآنها را به طعام دعوت نكنيد."(34)
3 - نيز امير المؤمنينعليه السلام مى فرمايد: "اى مردم عراق به من
خبررسيده كهزنان شما در راه مزاحممردان مىشوند، آيا شرمنمىكنيد؟"(35)
4 - ودر روايتى از امام جعفر صادقعليه السلام آمده است كه از ايشانسؤال
شد: آيا زنان مىتوانند در نمازهاى عيد قربان، فطر وجمعهشركت نمايند؟"
حضرتعليه السلام در پاسخ فرمود: "نه مگر زنسالخورده."(36)
5 - از ابو بصير به نقل از ابو عبد اللَّهعليه السلام آمده است كه گفت
)بهحضرت عرض كردم: آيا مرد مىتواند با زن غير محرم دست بدهدومصافحه كند؟
حضرتعليه السلام فرمود: "خير، مگر از روى پوشش."(37)
6 - در موثق سماعه آمده است كه از ابو عبد اللَّهعليه السلام پرسيدم
آيامرد مى تواند با زن )نامحرم( مصافحه كند؟ حضرتعليه السلام فرمود:"خير،
مرد نمىتواند با زن مصافحه كند، مگر زنى كه ازدواج كردن بااو حرام باشد؛
همچون: خواهر، دختر، عمه، خاله، دختر خواهر،ونظاير آن، ولى زنى كه جايز است
مرد با او ازدواج كند نبايد بهمصافحه با او بپردازد مگر از روى پوشش
والبته نبايد دست او را فشاردهد."(38)
تفصيل احكام:
تعريف: زن بيگانه يا اجنبى در اصطلاح فقه به هر زنى گفتهمىشود كه مرد در
اصل شرع بتواند با او ازدواج كند، يعنى هر زنىجز محارمى همچون خواهر، عمه،
خاله.(39)
1 - مرد مىتواند صداى زن بيگانه را - مشروط به اينكه همراهبالذت ويا ريبه
نباشد - گوش كند اگر چه احتياط استحبابى در ترك آناست در غير موارد نياز
وضرورت عرفى.
2 - حرام است زنى صداى هيجان برانگيز خود را به گوش مردىبيگانه رساند.
3 - مصافحه كردن با زنى بيگانه جز از روى پوشش جايز نيست،آنهم بى آنكه دست
او را فشار دهد.
4 - باكى نيست اگر شخص بدون شهوت يا ترس از افتادن در عملحرام محارم خود
را لمس كند.
5 - مكروه است مردى در سلام بر زنان )نا محرم( پيشى گيردوآنها را به طعام
فرا خواند واين كراهت در زن جوان شديدتر است .
6 - نشستن در جايگاه زن كه تازه از آن بلند شده است كراهتدارد، مگر پس از
آنكه گرماى آن مكان به سردى مبدل شود.
7 - احتياط در نگاه نكردن به عضو جداشدهاى از بيگانه مثلدست، بينى، زبان
ونظاير آن است. ولى دندان، ناخن وموى استثناشده است، اگرچه اقوى جواز
مىباشد.
8 - زن مىتواند موى ديگرى را به موى خود پيوند زند وهمسرشمىتواند به اين
موى بنگرد ولى ديگرى نمىتواند بدان نظر كند، زيرااين موى، موى او به شمار
مى آيد.
4 - حكم نگاه كردن به منظور ازدواج
حديث شريف:
1 - از محمد بن مسلم آمده است كه گفت از امام محمد باقرعليه السلامپيرامون
مردى پرسيدم كه مى خواهد ازدواج كند آيا چنين مردىمىتواند به زن مورد نظر
نگاه كند؟
حضرتعليه السلام فرمود: "آرى، او آن زن را به گرانترين بهاء مىخرد."(40)
2 - از حسن بن السرى آمده است كه به ابى عبد اللَّهعليه السلام عرضكردم:
آيا مردى مى تواند به زنى كه قصد ازدواج با او را دارد نيكبنگرد وبه پشت
وچهره او نگاه كند؟
حضرتعليه السلام فرمود: "آرى باكى نيست كه مرد به چهره وپشت زنىبنگرد كه
مى خواهد با او ازدواج كند."(41)
3 - در حديثى از يونس به نقل از امام صادقعليه السلام آمده كه بهابى عبد
اللَّهعليه السلام عرض كردم آيا جايز است مرد به زنى بنگرد كهمىخواهد با
او ازدواج كند؟
حضرتعليه السلام فرمود: "آرى. وجامهاى نازك براى او بپوشد، زيرا اومى
خواهد اين زن را به گرانترين قيمت بخرد."(42)
4 - در حديثى از عبد اللَّه بن الفضل به نقل از امام صادقعليه السلام
آمدهاست كه آيا جايز است مرد به موى وزيبائىهاى زنى بنگرد كهمىخواهد با
او ازدواج كند؟
حضرتعليه السلام فرمود: "اگر همراه با لذت جويى نباشد اشكالىندارد."(43)
تفصيل احكام:
مرد مىتواند به زنى كه از او خواستگارى مىكند بنگرد، زيرامىخواهد او را
شريك زندگى خويش قرار دهد وبا عقد ازدواج دائمبا او پيوند بر قرار سازد
ونيز اين حكم نسبت به زن جارى است، چهبعيد نيست كه او نيز بتواند در صورت
نياز براى شناخت بيشتر بهمردى بنگرد كه به خواستگارى او آمده است، چون
علتى كه درروايات ذكر شده در هر دو طرف وجود دارد.
در اين زمينه تفصيلاتى است كه ذيلاً به آنهااشاره مىكنيم:
1 - مرد مىتواند به چهره، دست، موى وزيبائيهاى زنى كهمىخواهد با او
ازدواج كند، بنگرد، البته مشروط بر آن كه اين احتمالوجود داشته باشد كه او
را به همسرى بر گزيند، ولى احتياط در ايناست كه تنها به زنى بنگرد كه نيّت
ازدواج با او را دارد، اما نگاه كردنبه زنان به منظور گزيدن يكى از آنها
براى ازدواج بنا به احتياط جايزنيست، كما اينكه جواز نگاه كردن مشروط به
اين است كه مرد قبلاً اورا نشناسد، واز اوصاف او - بطورى كه او را از نگاه
كردن كاملاً بى نيازكند - شناختى نداشته باشد.
2 - جواز نگاه كردن به ديگر اعضاى زن، جز زيبائىهاى او و جزنگاه كردن از
پس جامهاى نازك براى شناخت ابعاد اندام او، بعيد بهنظر مىرسد، و احتياط
آن است كه از زن اجازه گرفته شود، ومردنبايد بدون آگاهى واجازه زن به اعضاى
دلرباى او بنگرد، بويژه اگرنگاه كردن موجب هتك زن يا دزدانه نگريستن به او
مى شود، زيرازيبائىهاى وى از حقوق اوست وتصرّف در حقوق ديگرى بدوناجازه
او جايز نيست.
3 - نگاه كردن به چنين زنى بايد به دور از قصد لذت جوئى باشد.
4 - اگر با نگاه اول به زن آگاهى لازم به دست نيامد مىتواند نگاه راتكرار
كرد.
5 - ازدواج، سنّتى الهى
قرآن كريم:
1 - (وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ
وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوافُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ
وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(44)).
"بايد مردان بى زن وزنان بى شوهر وبندگان وكنيزان صالح وشايستهخود را همسر
دهيد، اگر بينوا باشند خدا به كرم ولطف خود توانگرشانخواهد ساخت كه خدا
رحمتش وسيع )ونامتناهى، وبه احوال بندگان(آگاه است."
2 - (وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً
لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَبَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ
فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (45)).
"و از نشانههاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تادر كنار
آنان آرامش بيابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در اين،نشانههايى
است براى گروهى كه تفكّر مىكنند."
3 - )يَاأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن
نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَازَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً
كَثِيراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ
وَالْأَرْحَامَ إِنَاللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبَ(46))
"اى مردم بترسيد از پروردگارتان، آن كه شما را از يك تن بيافريدوهم از آن
جفت او را خلق كرد واز آن دو تن مردان وزنان بسيار پديدآورد وبترسيد از آن
خدايى كه با سوگند به نام او از يكديگر چيزىمىخواهيد وزنهار از
خويشاوندان نبريد، كه همانا خدا مراقب اعمالشماست."
حديث شريف:
از پيامبرصلى الله عليه وآله آمده است كه فرمود:
1 - "ازدواج سنت من است، پس هر كه از اين سنت روى برتابد ازمن نيست."(47)
2 - "هيچ بنيانى در اسلام بنا نهاده نشد كه نزد خدا از ازدواجمحبوبتر
باشد."(48)
3 - "كسى كه ازدواج كند نصف دينش را بدست آورده پس بايدخدا را در نيمه ديگر
بپرهيزد."(49)
تفصيل احكام:
اسلام از آن جهت مردم را به ازدواج فراخوانده كه آن را ركنىحياتى مىشمرد
ولذا آن را مستحب مؤكد مىداند كه گاهى به وجوبنيز مىرسد، وخداوند تبارك
وتعالى در آيات عديده قرآن كريم بر آنتشويق كرده واز حكمت وپارهاى احكام
آن سخن به ميان آورده استچنانكه پيامبر گرامىصلى الله عليه وآله وامامان
معصومعليهم السلام نيز در روايات بسيارىبر آن تشويق كردهاند كه ما در
آغاز بخشى از آنها را آورديم وبهخواست خدا در هر فصل از اين موجز به
اندازه لازم باز هم ديگراحاديث وروايات را خواهيم آورد.
قرآن كريم اشاره كرده است كه ازدواج از سنتهاى الهى زندگانى بهشمار مى رود
وانسان بايد با اين سنت همسويى داشته باشد ونيز اينسنت پاسخى است به
مقتضيات فطرت آدمى كه با آن سرشتهشدهاست. خداوند در بيان چيرگى سنت
"دوئيت" و "زوجيت" برهر چيز مى فرمايد: )وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا
زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ(50))؛"واز هر چيزى دو نوع )نر وماده(
بيافريديم، تا مگر متذكر حكمت خداشويد."
پروردگار در جارى شدن اين حكم بر انسان به اعتبار آن كه او نيزبخشى از
آفرينش است مىفرمايد: )وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن
نُّطْفَةٍثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجاً (51))؛ "خدا شما را از خاك خلق كرد
وسپس از نطفهبيافريد، وبعد از آن شما را جفت..جفت )مرد وزن( قرار داد."
آثار ازدواج
ازدواج موجب جلب خير وبركت در روزىاست، چنانكه خداوندمىفرمايد: )إِن
يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ
عَلِيمٌ(52)).
"اگر بينوا باشند خدا به كرم ولطف خود توانگرشان خواهد ساخت كهخدا رحمتش
وسيع )ونامتناهى وبه احوال بندگان( آگاه است."
ونيز اسحاق بن عمار از امام صادقعليه السلام در حديثى نقل مىكند كهبه
حضرت عرض كردم آيا درست است كه مردم مىگويند فردى نزدپيامبر آمد ونزد
ايشان از تنگدستى وفقر شكايت كرد، وحضرت سهبار به او دستور ازدواج داد؟
حضرت امام صادقعليه السلام فرمود: "آرى.. درست است" سپسامام فرمود: "روزى
به همراه زن وخانواده است."(53)
آرى! آيا روزى از نزد خدا نيست، وآيا زن وفرزندان نزد خدايى كهبراى هر چيز
روزى قرار داده روزى ندارند؟ مرد با يافتن احساسمسؤوليت نسبت به خانواده
فعاليتش را فزونى مىدهد، وبدينترتيب انرژى ونيروى كار او صد چندان مى شود
ودر پرتو آن امكاناتاقتصادى را در محيط زندگى خود متحول مىكند.
بدينسان متون اسلامى ازدواج را مورد تشويق قرار مىدهندومردم را از عاقبت
روى برتافتن از ازدواج بر اساس ترس از تهيدستىباز مىدارند. آيا خداوند در
صورتى كه آدميان اين گام را بردارندگشودن در رزق وروزى را براى ايشان تضمين
نكرده است؛ گامى كهخير را نصيب ايشان وجامعه مىسازد؟
ازدواج در خدمت امت
از آثار اجتماعى ازدواج افزايش جمعيت يكتا پرست مسلمان درجاى جاى زمين است
بدين ترتيب انسان متأهل در فزونى باريكتاپرستى در زمين سهيم است.
امام باقرعليه السلام به نقل از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مىفرمايد:
"چه چيز مانع ازآن مىشود مؤمن خانواده بر گزيند شايد كه خداوند نسلى نصيب
اوسازد كه با كلمه )لا اله الا اللَّه( زمين را سنگينى وثبات بخشد."(54)
از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل است كه فرمود: ".. در طلب فرزند باشيد كه
منمايلم شما را در روز قيامت - در مقايسه با امتهاى ديگر -
فزونتريابم."(55)
از ابو عبد اللَّهعليه السلام نقل است كه فرمود: "اگر مىتوانى نسلى
تحويلجامعه دهى كه بار تسبيح وتنزيه خداوند را در زمين افزايش دهندچنين
كن."(56)
ازدواج، يارى دين
متون اسلامى تأكيد دارند كه ازدواج ابزارى است براى بالا بردنسطح ايمان
انسان مسلمان.
يك جوان داراى حجم قابل توجهى از انگيزههاى جنسى است كهپيوسته بر او فشار
مى آورند تا آنها را اشباع كند، اين انگيزههاى فعال- اگر بر آورده نشوند -
در زندگى انسان نقش ويرانگر ايفا مىكنندونيروها وتوانائيهاى بشر را
مىفرسايند واو را به تباهى وعقدههاىجنسى مهلك مىكشاند، ولى ازدواج مانع
از آن مىشود كه جوان درپليدى فرو رود، واو را وا مى دارد كه انرژى خود را
در زمينههاىمطلوب به كار بندد.
علاوه بر آن كه ازدواج نياز جنسى فرد را فرو مى نشاند، نياز روانىاو را
نيز كه قرآن بدان اشاره دارد بر مى آورد:
(وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً
لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةًوَرَحْمَةً(57)).
"واز آيات الهى آن است كه از جنس خودتان جفتى آفريد تا در كناراو آرامش
يابيد وميانتان دوستى ومحبت قرار داد."
انسان در پرتو ازدواج نياز عاطفى وروانى خود را از راه محبتودوستى والفت
به همسر خود تأمين مىكند.
واين بيان قرآنى داراى عمق بلاغت وزيبائى است كه همسربخشى جدا از "خود" است
كه اين "خود" جز بدو كمال نمىيابدوپيوستگى با آن در پرتو
دوستىصورتمىپذيرد؛ عاطفهاى برخاستهاز نياز مادى ودر پرتو رحمت
ومهربانى عاطفهاى جان گرفته از نيازمعنوى وروانى. در پرتو اين دوستى
ومهربانى است كه ساختار بنيانخانواده كه جايگاه آرامش والفت است فراهم
مىآيد، بويژه اگرحاصل اين ازدواج فرزندان صالح وبابركتى باشد كه خانه را
از گرمىوشادى بپا كند وموجب شود كه هر يك از زن ومرد در برابرموجوديت
خانواده، كه در ساختار آن وبالا بردن بناى آن شريكبودهاند، احساس مسؤوليت
مشترك كنند.
اينك بيائيد تا در كنار هم بر سر خوان روايات شريفه بنشينيمومعارف مهمى را
پيرامون حكمت ازدواج از آن بر گيريم:
1 - از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نقل شده است كه فرمود: "هيچ چيز
نزدخدا محبوبتر از آن نيست كه در عرصه اسلام خانهاى به ازدواج
آبادگردد."(58)
2 - ونيز از پيامبر اسلام روايت شده است كه: "كسى كه مىخواهددر حالى خدا
را ديدار كند كه پاك وپاكيزه است همسر برگزيند."(59)
3 - وايضاً از رسول خداصلى الله عليه وآله آمده است: "دو ركعت نماز
يكمتأهل برتر است از مجردى كه شب را به عبادت گذرانده وروز را
بهروزه."(60)
نكوهش پديده بى همسرى
روايات انسان عزبى را كه مىتواند ازدواج كند واز آن سر برمىتابد سرزنش
كرده است وآن را از عوامل مساعد ناقص بودن دينانسان وسستى ايمان او
شمردهاند، به سبب اينكه در همه سطوحخطرات وآثارى منفى در پى دارد.
از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نقل است كه فرمود:
"بيشتر اهل دوزخ عزبها هستند."(61)
"پستترين مردگان شما عزبها هستند."(62)
آرى، اقتضاى بى زنى وعزب بودن گسستن ومحو نسل انسان وياداوست وتوشه او را
از دنيا بر مىچيند. آيا هر انسانى نيازمند فرزندانصالحى نيست كه پس از
مرگ او ونوميديش از زندگى، با انجامكارهاى نيكو وطلب رحمت ومغفرت به آن
توشه رسانند؟
بخش دوم : آنهايى كه ازدواج با ايشان حرام
است
1 - آنهايى كه با اختلاف دين بر انسان حرام
مىشوند
قرآن كريم:
(وَلَا تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ
خَيْرٌ مِن مُشْرِكَةٍ وَلَوْأَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا
الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِن
مُشْرِكٍ وَلَوْأَعْجَبَكُمْ أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ
يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ
وَيُبَيِّنُآيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(63)).
"با زنان مشرك ازدواج نكنيد، مگر آنكه ايمان آورند وهمانا كنيزكىبا ايمان
بهتر از زن آزاد مشرك است، هرچند از حسن او بشگفت آئيدوزن به مشركان ندهيد،
مگر آنكه ايمان آورند، وهمانا بنده مؤمن بسىبهتر از آزاد مشرك است، هرچند
از مال وجمالش بشگفت آئيد،مشركان شما را به آتش جهنم خوانند )از راه جهل
وضلالت( وخداوندبه بهشت ومغفرت خود خواند) از راه لطف وعنايت( وخداوند
براىمردم آيات خويش بيان فرمايد، باشد كه هشيار ومتذكر گردند."
2 - (يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ
مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُبِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ
عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلاَ تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا
هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَاهُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَا أَنفَقُوا
وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذَا
آتَيْتُمُوهُنَأُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ
وَسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذلِكُمْحُكْمُ
اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(64)).
"اى كسانى كه ايمان آوردهايد، زنا نيكه به عنوان اسلام وايمان)ازديار خود(
هجرت كرده وبه سوى شما آمدهاند خدا به ايمانشان داناتراست، شما از آنها
تحقيق كرده وامتحانشان كنيد، اگر با ايمانشان شناختيدآنها را ديگر به
شوهران كافرشان برنگردانيد، كه هرگز اين زنان مؤمن بر آنكفار وآن شوهران
كافر بر اين زنان حلال نيستند، ولى مهر ونفقهاى كهشوهران هزينه آن زنان
كردهاند به آنها بپردازيد وباكى نيست كه شما باآنان ازدواج كنيد در
صورتيكه اجر ومهرشان را بدهيد وهرگز متوسل بهحفاظت زنان كافر نشويد، وشما
)اگر زنانتان از اسلام به كفر بازگشتند( ازكفار مهر ونفقه مطالبه كنيد،
آنها هم مهر ونفقه طلبند، اين حكم خدااست ميان شما بندگان وخدا )به حقايق
امور( دانا و)به مصالح خلق(آگاه است."
3 - (الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوْتُوا
الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْوَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ
الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوْتُواالْكِتَابَ مِن
قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ
مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِيأَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ
فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ(65)).
"امروز آنچه پاكيزه است براى شما حلال شده وغذاهاى اهل كتاببراى شما حلال
وغذاهاى شما براى آنها حلال است وزنان پاكدامن ازمسلمانان واهل كتاب براى
شما حلال هستند ومى توانيد با آنها ازدواجكنيد به شرط اين كه مهر آنها را
بپردازيد وازدواج از طريق مشروع باشد نهبه صورت زنا ونه به صورت دوست
پنهانى انتخاب كردن، وهر كس كهنسبت به آنچه بايد به آن ايمان بياورد كفر
بورزد؛ اعمال او بر باد مى رودودر آخرت در زمره زيانكاران خواهد بود."
اين آيات كريمه حرمت ازدواج بين مؤمنان ومشركان را بيان مىكند، پس يك مرد
مؤمن نبايد با زن مشرك ازدواج كند، چنانكه يكمشرك حق ندارد با زن مؤمنى
پيوند زناشويى بر قرار سازد وهرگاه زنىاز سرزمين كفر به سرزمين اسلام هجرت
كرد نكاح او فسخ مى شود،ولى جايز است مرد مؤمن زن ذمى را از اهل كتاب به
عقد در آورد البتهمشروط بر آن كه آن زن عفيفه باشد.
وجايز نيست زنان كافر را به عنوان همسر نگهداشت، شايد بهدلالت سياق مقصود
زنان مشرك باشد، يا آيه پس از نزول آيه ديگرىدر سوره مائده نسخ شده باشد،
زيرا اين سوره آخرين بخشى از قرآناست كه نازل شده است وبر حسب احاديث
رسيده ساير سور قرآنىرا مىتواند نسخ كند.
حديث شريف:
1 - حفص بن غياث روايت كرده، مىگويد: يكى از برادران به مننامهاى نوشت
واز من خواست كه از امام صادقعليه السلام مسائلى راپرسش كنم ومن از حضرت
پرسيدم كه آيا اسير مىتواند در دارالحرب )يعنى در كشور كافر محارب( ازدواج
كند؟
حضرتعليه السلام فرمود: )اين كار را ناخوش مى دارم، اگر اين كار درسرزمين
روم صورت پذيرد حرام نيست ونكاح به شمار مى آيد، امادر سرزمين ترك وديلم
وخزر حلال نمى باشد."(66)
2 - معاويه بن وهب به نقل از امام صادقعليه السلام نقل مىكند كه ازحضرت
پيرامون مرد مؤمنى سؤال شد كه با زنى يهودى يا مسيحىازدواج مى كند؟
حضرتعليه السلام فرمود: "اگر ميتواند زن مسلمانى بستاند ديگر او را بازن
يهودى ومسيحى چكار؟"
پس عرض كردم: اگر عاشقش شده باشد چه؟
حضرتعليه السلام فرمود: "اگر او را گرفت بايد مانع از آن شود كه وىشراب
بنوشد وگوشت خوك بخورد، وبدون آنكه در دين اين مردكاستى پديد آيد."(67)
3 - زراره از امام باقرعليه السلام نقل مى كند كه گفت از حضرتعليه السلام
شنيدمكه مى فرمود: "باكى نيست اگر مردى در حالى كه زن دارد با زنيهودى يا
مسيحى به عقد مؤقت ازدواج كند."(68)
4 - محمد بن مسلم به نقل از امام باقرعليه السلام مى گويد: ازحضرتعليه
السلام پيرامون ازدواج با زن يهودى ومسيحى سؤال كردم،حضرتعليه السلام
فرمود: "اشكالى ندارد،آيا نمىدانى در زمان پيامبريك زن يهودى همسر طلحه بن
عبد اللَّه بود."(69)
5 - ابن الحجاج به نقل از امام ابو الحسنعليه السلام مى آورد كه ازحضرتش
پيرامون مردى مسيحى سؤال كردند كه با زنى مسيحىازدواج كرده ولى زن پيش از
آنكه آن مرد با او همبستر شود اسلامآورده است، حضرتعليه السلام فرمود:
"عقد ازدواجش با آن مرد به پايانمى رسد واز آن مرد نه عدهاى نگه مى دارد
ونه مهرى مى گيرد."(70)
6 - در روايتى از منصور بن حازم آمده است كه گفت از امامصادقعليه السلام
پيرامون مردى زرتشتى سؤال كردم كه زنى از دين خود را بههمسرى داشت ودر پى
آن، مرد مذكور يا همسرش اسلام آورد.حضرتعليه السلام فرمود: "مرد منتظر
پايان يافتن زمان عده زن باقىمىماند، اگر مرد يا زن پيش از انقضاء عده
ايمان آورد، كه در اين حالهر دو بهنكاح اول خود باقى مى مانند واگر آن زن
اسلام نياورد تاانقضاى مدت عده، از آن مرد جدا مىگردد."(71)
7 - ساباطى روايت كرده مى گويد: از امام صادقعليه السلام شنيدم كه
مىفرمود: "اگر مسلمانى كه از پدر ومادرى مسلمان، زاده شده است ازاسلام
مرتد شد ونبوت پيامبرصلى الله عليه وآله را انكار وايشان را تكذيب كرد،خون
او براى شنونده مباح است وزنش از روز مرتد شدن از او جدامى شود واموالش
ميان ورثه او تقسيم مى گردد، وزن او عده كسى كهشوهرش مرده است نگه مى دارد
وبر امام است كه او را بكشدوتوبهاش را نپذيرد."(72)
تفصيل احكام:
1 - جايز نيست مرد مسلمان با زن مشرك ازدواج كند، اما ازدواجبا زن اهل
كتاب مانند يهودى ومسيحى ومجوسى بنا به حكم قويترجايز است، ولى در مورد
مجوسى احتياطى وجود دارد كه نبايدناديده گرفته شود، اما در آئينهاى ديگر
باكراهت شديد همراه استكه اين كراهت در عقد غير دائم وزنان مستضعف دينى
اهل كتابكاهش مىيابد وشايسته است آنها را در رعايت پاكيزگى وطهارتوپرهيز
از آشاميدن شراب وخوردن گوشت خوك ونظاير آن به آداباسلامى مؤدب سازد.
2 - اگر مردى از اهل كتاب مسلمان شد بر ازدواج خود با زنش كهاز اهل كتاب
است باقى مى ماند واگر زن بدون شوهر اسلام آوردازدواج آن دو باطل است، ولى
اگر مرد نيز پيش از انقضاء عده اسلامبياورد، به آن زن سزاوارتر خواهد بود
وهر دو بر ازدواجشان باقىمىمانند، اين حكم در صورتى است كه مرد باهمسرش
همبستر شدهباشد، اما پيش از آن ازدواج مستقيماً باطل مىشود ومهرى به آن
زنتعلق نمىگيرد.
3 - مرتد شدن از دين پيش از دخول موجب فسخ ازدواج مىگردد، اما پس از آن
اگر زن مرتد شد يا مردى مرتد شد كه در اصل غيرمسلمان بوده است، انتظار
كشيده مى شود تا عده آن زن پايان يابد،اگر توبه نكردند ازدواج آنها از
هنگام ارتداد باطل مى گردد واگر توبهكردند بر ازدواج نخستينشان باقى مى
مانند، اما اگر عده زن از آن مردسپرى شد ازدواجشان فسخ مىگردد، واگر پس از
آن توبه كردند،وخواستند به يكديگر رجوع كنند بايد از نو عقد كنند.
4 - اگر مسلمان فطرى )كسى كه از پدر ومادر مسلمان زاده شدهاست( مرتد شود
ازدواج از لحظه ارتداد باطل مى گردد، چونتوبهاى براى او نيست.
5 - روا نيست با زن يا مردى ناصبى ازدواج كرد، ولى ازدواج بازنى كه بر مذهب
غير شيعه است اشكال ندارد.
ونيز زن شيعه مى تواند با مردى غير شيعه ازدواج كند با احتياطىكه در شرايط
عادى نبايد ناديده گرفته شود، زيرا زن دين خود را ازهمسرش مى گيرد.
2 - محارم نسبى
قرآن كريم مى فرمايد: )حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ
وَأَخَوَاتُكُمْوَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ
وَبَنَاتُ الْأُخْتِ(73)).
"حرام شد براى شما )ازدواج با( مادرانتان ودخترانتان
وخواهرانتانوعمههايتان وخالههايتان ودختران برادران ودختران
خواهرانتان..."
تفصيل احكام:
محرمهاى نسبى كه ازدواج با آنان حرام است به شرح زير مىباشند:
1 - مادر ومادر بزرگ وهرچه بالاتر رود، چه مادر بزرگ از سوىپدر باشد يا از
مادر.
2 - دختر ونوههاى دختران نوه هرچه پايين آيند.
واگر مردى بداند كه دخترى از او زاده شده است نبايد با او ازدواجكند حتى
اگر شرعاً نسبش با او منتفى شده باشد، چنانكه زائيده زناباشد، يا مادر او
را لعان كرده باشد.
3 - دختران پسر هرچه پايين آيند.
4 - خواهران، خواه از پدر يا از مادر يا از هر دوى آنها باشند.
5 - دختران خواهر ودختران فرزندان ايشان.
6 - عمه، چه خواهر تنى پدر باشد يا خواهر ناتنى او، ونيزعمههاى پدر
وعمههاى مادر.
7 - خاله، چه خواهر تنى مادر باشد يا خواهر ناتنى، وخاله مادروخاله پدر وبه
همين ترتيب هرچه بالاتر رويم.
8 - دختران برادر )خواه برادر تنى باشد يا ناتنى( ونيز نوه دختربرادر ودختر
نوه پسرى او يا نوه دخترى او.
9 - دختران خواهر )خواه تنى باشد يا ناتنى( ودختران ايشان. بههمين ترتيب
همچون زنان، مردان بر زنان نيز محرم مى شوند پسپدر، عمو ودايى هرچه بالا
روند، پسر وهرچه پايين آيد، وبرادروپسران او، وپسران خواهر.
3 - محارم رضاعى
قرآن كريم مى فرمايد: (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ
وَأَخَوَاتُكُمْوَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ
وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي
أَرْضَعْنَكُمْوَأَخَوَاتُكُم مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ
وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُم مِننِسَائِكُمُ اللَّاتِي
دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ
عَلَيْكُمْ وَحَلاَئِلُأَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلاَبِكُمْ وَأَن
تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ
كَانَغَفُوراً رَحِيم(74)).
"حرام شد بر شما (ازدواج با) مادرانتان، ودخترانتان،
وخواهرانتان،وعمههايتان، وخالههايتان، ودختران برادر، ودختران خواهر،
ومادرانرضاعى، وخواهران رضاعى، ومادران زنانتان، ودختران زنانتان كه
دردامن شما تربيت شدهاند، اگر با آن زنان همبستر شدهايد، ولى اگر با
آنانهمبستر نشدهايد (وطلاق دهيد) باكى نيست بر شما )كه با دختران
آنانازدواج كنيد( ونيز )حرام شد بر شما ازدواج با( زن فرزندان صلبى )نهزن
پسر خوانده( شما ونيز حرام شد جمع ميان دو خواهر )يعنى كه دريك وقت هر دو
را به زنى گيرند( مگر آنچه پيش از نزول اين حكم )درعصر جاهليت( اتفاق
افتاده است، كه خدا از آن درگذشت، زيراخداوند در حق بندگان بخشنده ومهربان
است."
بينشهاى وحى
الف - شريعت اسلام گروهى از زنان را بر مردان حرام گردانيده كهاز آن جمله
است مادر رضاعى وخواهر رضاعى. اين تحريم در سياقبيان محارم نسبى همچون
مادر وخواهر آمده است كه دلالت بر آندارد كه خويشاوندى رضاع وشير دادن
همچون خويشاوندى نسباست، بنابر اين آنچه به وسيله خويشاوندى نسبى حرام
مىشود، بهواسطه خويشاوندى رضاعى نيز حرام مىگردد.
ب - اين بيان قرآنى كه مىفرمايد: )وَأُمَّهَاتُكُمُ الَّلاتِي
أَرْضَعْنَكُمْ("مادران رضاعى شما" و )وَأَخَوَاتُكُم مِنَ الرَّضَاعَةِ(
"وخواهران رضاعىشما"، گواه عدم انتشار حرمت است مگر پس از آن كه زن شيرده
مادرگردد ودختر او خواهر كودك شير خوار، وچنين نمىشود مگر پس ازآن كه جسم
او از شير اين زن رشد كند، وچنان كه در حديث شريفآمده است استخوان او محكم
وگوشت او برويد واين، پس از ده بارشير دادن يا بيشتر يا پس از يك شبانه روز
شير خوارگى تحققمىيابد.
ج - هرگاه زن شيرده مادر گردد، مادر بزرگ فرزند شير خواره،وعمه برادر زاده
او، وخاله خواهر زاده او نيز مىگردد، چنانكه شوهراو نيز براى اين طفل پدر
رضاعى مى شود ودليل اين فراگيرى اينسخن خداوند است كه )وَأَخَوَاتُكُم
مِنَ الرَّضَاعَةِ( وخواهران رضاعىشما. پس خواهر نسبت به شير خوار، بدو
نسبت مى يابد به سببمادر واين خود دليل آن است كه انتساب وخويشاوندى با
كودك شيرخوار مى تواند از طريق انتساب به مادر باشد.
حديث شريف:
1 - در حديثى منقول از امام باقرعليه السلام آمده است كه پيامبر اكرمصلى
الله عليه وآلهفرمود: " به سبب رضاع همان حرام شود كه به سبب نسب."(75)
2 - از زياد بن سوقه روايت است كه گفت: به امام باقرعليه السلام عرضكردم:
آيا رضاع حد خاصى دارد كه آن را معتبر بشماريم؟
حضرتعليه السلام فرمود: "شيرخوارگى در كمتراز يكشبانهروز يا پانزدهبار
شير دادن متوالى از يك زن واز شير يك مرد، بدون آنكه شير دادنزنى ديگر
ميان آن فاصله بيندازد، موجب محرميت نمىشود."(76)
3 - امام صادقعليه السلام در پى پرسش از چگونگى محرم شدن به سببرضاع
فرمود: "آن رضاعى كه گوشت را بروياند، واستخوان را محكمسازد."
راوى مىگويد: عرض كردم آيا كودك با ده بار شير خوارگى محرممىشود؟
حضرتعليه السلام فرمود: "نه، زيرا با ده بار شير خوارگى نه گوشتى مىرويد
ونه استخوانى محكم مى شود."(77)