هزار و یک مسئله فقهی : مجموعه استفتائات

حسين نوري همداني

- ۱۰ -


احكام نكاح و طلاق

س626: سختگيريهاى بيش از حد برخى والدين در مورد ازدواج (مهريه و...) موجب محروم شدن جوانان از ادواج و بروز برخى مفاسد ميشود اين عمل والدين چه حكمى دارد؟

ج : نظر اسلام اين است كه ازدواج هرچه با سهولت انجام بگيرد و سختگيريهاى بى مورد كار خوبى نيست.

س627: اگر دختر رشيده اى كه در سن 25 سالگى مى باشد و تشخيص مصلحت خود را مى دهد و پدرش اذن و اختيار ازدواج را به او داده و فقط بيان داشته كه با ايشان مشورت كند، مى تواند ازدواج موقت مشروط بر اينكه دخول انجام نگيرد و فقط در حد تقبيل و استمتاعات و مس باشد نمايد؟ توضيح اينكه پدرش اختيار داده ولى شايد احتمالاً ازدواج موقت را نظر نداشته باشد.

ج : در ازدواج دختر بالغه عاقله رشيده چه دائم چه منقطع اذن پدر شرط نيست و بدون اذن او صحيح است ولى مستحب است از لحاظ اخلاق و احترام بدون نظر و مشورت پدر و جد خود ازدواج نكند.

س628: اگر دختر و پسرى بخواهند به صورت موقت با يكديگر ازدواج كنند در صورتى كه شرط كنند كه دختر همچنان باكره باقى بماند آيا مى توانند بدون اذن ولى دختر با يكديگر ازدواج نمايند؟ و اگر بدون اذن ولى دختر با يكديگر ازدواج كنند آيا زناكار محسوب مى شوند؟

ج : اگر داراى بلوغ و عقل و رشد باشند به طورى كه بتوانند مصلحت زندگى خود را كاملاً تشخيص بدهند مى توانند بدون اذن ولى ازدواج نمايند.

س629: اگر كسى دو دختر (دو خواهر) را به خاطر نداشتن فرزند به فرزندى قبول كند آيا براى ازدواج، جهت محرميت اجازه پدر واقعى شرط است يا خير؟

ج : در صورتى كه دسترسى به پدر و جد آنها ممكن نباشد، با اجازه حاكم شرع بايد صورت بگيرد.

س630: در رابطه با ازدواج دختر باكره رشيده كه مصلحت خود را تشخيص مى دهد فرموده ايد اقوى اين است كه اجازه پدر لازم نيست و كذا جد پدرى. آيا در صورتى كه اين دختر در يكى از نهادها مانند صدا و سيما كار مى كند و طبعاً براى تهيه فيلم و سريال مانند اين با مردان نامحرم درتماس و محشور است، مى تواند بدون اجازه پدر و جد پدرى با مردى كه با او كار مى كند ازدواج موقت نمايد تا گناهى مرتكب نشوند يا خير؟

ج : در صورتى كه دختر باكره بالغه و عاقله و رشيده باشد در ازدواج او چه دائم و چه موقت اذن پدر و جدّ شرط صحّت و مقصود از رشيده اين است كه مصلحت خود را كاملاً تشخيص مى دهد.

س631: تزويج ولايى مشروط به مصلحت مولى عليه است. حال اگ دخترى صغيره توسط پدر يا جد پدرى به نكاح فردى در آمد و پس از بلوغ رضايت به اين ازدواج نداد آيا عقد صحيح بوده و دختر مجبور به پذيرش همسر على رغم عدم رضايت خويش مى باشد و يا اينكه عدم رضايت دختر موجب اثبات خيار براى دختر مى شود؟ زيرا: الف - اين تزويج كه همراه با عدم رضايت زوجه است موجب ضرر و زيان بر او خواهد بود (مشمول قاعده لاضرر) ب - رواياتى دال بر حق فسخ مانند صحيحه محمدبن مسلم و روايت يزيد الكناسى وجود دارد.

ج : اگر دختر بعد از بلوغ ادعا مى كند كه عقد مذكور به صلاح من نبوده يا داراى مفسده است اگر اثبات كند عدم مصلحت يا تحقق مفسده را، مى تواند عقد را بهم بزند و مطالب مذور در 2 بند الف و ب هم بهمين بر مى گردد.

س632: زنى كه بكارت وى در اثر زايمان ناشى از تلقيح مصنوعى (اعم از تلقيح نطفه همسر يا غير همسر) ازاله شده است مستحق تمام مهر يا مهر المثل است يا مستحق نصف مهر؟

ج : به وسيله نطفه همسر مستحق تمام مهر است و به وسيله غير مستحق مهر المثل است.

س633: هرگاه يكى از زن و شوهر قبل از آميزش و قبل از دخول بميرد، آيا تمام مهر را بايد به زن داد يا نصف را؟

ج : در فرض مذكور نصف مهر ثابت است.

س634: منكوحه غير مدخوله اى مطالبه مهريه خود را كه حال مى باشد از زوج مى نمايد و زوج حاضر به تأديه مهريه زوجه نمى باشد و وصول مهريه هم براى زوجه غير ممكن مى باشد. زندگى زناشويى زوجين به بن بست رسيده، با توجه به ماده 1085 قانون مدنى كه مقرر داشته زن مى تواند تا مهريه به او تسليم نشده از ايفاء وظايفى كه در مقابل شوهر دارد امتناع كند مشروط بر اينكه مهر او حال باشد و اين امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود؟ آيا عدم تسليم مهريه از ناحيه زوج و زوجه كه موجب عسر و حرج گرديده از موجبات تقاضاى طلاق مى باشد يا خير؟

ج : در اين مورد دو مطلب است:

1 - در صورتى كه مهريه كلاً حال باشد زوجه مى تواند تا مهريه خود را نگرفته از ايفاء وظيفه در برابر شوهر امتناع كند و تمكين نكند.

2 - زوجه در آن وقت مى تواند مهريه خود را مطالبه كند كه زوج قدرت پرداخت را داشته باشد.

س635: در عقد نامه اى نوشته شده مهر المسمى مقدار دويست و هشتاد مثقال طلاى هيجده عيار به قيمت زمان ازدواج زوجيه به مبلغ هفتصد هزار ريال، آيا مهريه در اين صورت طلا است يا پول؟

ج : در فرض مسئله مهرى دويست و هشتاد مثقال طلا است بنابراين اگر بخواهد فعلاً مهريه را بدهد بايد همان دويست و هشتاد مثقال طلا يا قيمت آن را بدهد و اگر نزاع موضوعى در بين باشد محتاج به مرافعه شرعيه است.

س636: آيا مهريه هايى كه در عقد نامه هاى سابق به صورت پول يا طلا ذكر شده است بايد به قيمت فعلى آن محسوب گردد يا همان ارزش هنگام عقد كافى است؟

ج : ارزش فعلى ميزان است.

س637: اگر مرد بعد از چند سال از ازدواج بخواهد مهريه زنش رابدهد چگونه بايد محاسبه كند مثلاً اگر مهريه در سال 56 مبلغ پانزده هزار تومان بوده در سال 75 بخواهد پرداخت كند همان مبلغ را شرعاً بدهكار است يا گذشت زمان تأثير دارد؟ با توجه به اينكه در عقدنامه نوشته شده: «به وجه رايج ايران»

ج : درر اين قبيل موارد لازم است ارزش را در نظر بگيريم بايد حساب كنيم كه پانزده هزار تومان آن روز چقد كارائى داشت آن را در نظر بگيريم.

س638: اگر مردى چندين بار به همسرش گفته مهريه ات را بگير و من فعلاً دارم و حاضرم پرداخت كنم. اگر نمى گيرى حلال كن ولى زن نمى گيرد اگر مرد طورى شد كه ديگر قادر به پرداخت نيست مسئوليت به عهده چه كسى است؟

ج : مهريه در ذمه شوهر باقى است.

س639: اگر شوهر زنى از دنيا برود در حالى كه مهريه زنش را نداده و از طرفى هم چون زندگى شوهر با پدرش مشترك بوده مالى ندارد يا اگر دارد معلوم نيست، مهريه زن به عهده چه كسى است؟

ج : مهريه زن به عهده شوهر است.

س640: آيا دخترى كه به عقد كسى در آمده و در خانه پدرش مى باشد و براى شوهر ابداً تمكين نموده و نمى كند حق مطالبه تمام مهريه را يكجا دارد يا خير و ضمناً دختر مدعى است كه اگر تمامى مهريه را شوهر پرداخت نمايد به خانه اش خواهد آمد چه صورت دارد؟

ج : اگر مدت براى اداء مهريه تعيين نشده باشد و دخول نيز صورت نگرفته زوجه حق دارد قبل از تمكين، تمام مهريه خود را بگيرد بعد تمكين نمايد.

س641: بعد از عقد نكاح آيا زن در صورت اعسار زوج از پرداخت مهريه مى تواند به خاطر دريافت مهريه تمكين ننمايد؟

ج : بعد از عقد نكاح زن مى تواند در دفعه اول از آميزش جنسى و ساير استمتاعات امتناع كند تا مهريه خود را بگيرد مگر اينكه قبل از عقد شرط تأخير اداى مهريه شده باشد يعنى مهر مؤجل باشد ولى بعد از آميزش نمى تواند.

س642: در شب عقد، دختر مى گويد من مى خواهم ادامه تحصيل بدهم مرد موافقت مى كند و بعد هم كه ازدواج مى كند در رشته پزشكى قبول مى شود و مى خواهد به دانشگاه برود شوهر مخالفت مى كند، شرعاً وظيفه چيست؟

ج : اگر قول شوهر در ضمن عقد لازمى بوده است، مثلاً در ضمن عقد نكاح شرط شده است، نمى تواند مخالفت بكند و الا مى تواند مخصوصاً در موردى كه خواسته زن با حق شوهر منافات داشته باشد.

س643: اگر مرد در ضمن عقد نكاح منقطع تعهد كند كه پس از انقضاى مدت، زن را به نكاح دائمى خود در اورد و يا در ضمن عقدى لازم تعهد كند زنى را به عقد نكاح دائمى خود درآورد، آيا تعهد مزبور لازم الوفاء مى باشد؟ در صورت امتناع مرد از انجام تعهد، آيا حاكم طبق قاعده «الحاكم ولى المتنع» مى تواند زن را به نكاح دائم مرد (متعهد) در آورد؟

ج : در صورتى كه در ضمن عقد لازم شرط شده است كه آن مرد به شرط خود وفا كند اگر امتناع كرد آن زن حق دارد كه به حاكم شرع مراجعه كند تا حكم شرع از او بخواهد كه به شرط خود عمل كند و در صورتى كه آن مرد بازهم حاضر نشد كه به شرط عمل كند زن اختيار فسخ دارد كه آن عقدى كه در ضمن آن شرط شده بود را به هم بزند ولى حاكم شرع نمى تواند آن زن را بدون اذن و اجازه مرد به نكاح دائم او در بياورد.

س644: اگر زن در ضمن عقد شرط كرده است كه شوهرش بايد ريش داشته باشد و ريشش را از ته نزند بنابراين اگر شوهر ريش خود را بتراشد آيا زوجه مى تواند به استناد تخلف از شرط تقاضاى طلاق كند؟

ج : اگر در صورت تخلف شرط طلاق كرده باشدد مى تواند.

س645: شخصى دو زن دائم دارد و براى هريك وسائل رفاهى را تحصيل نموده و در حد توان خود نسبت به هر دو انجام وظيفه مى نمايد هم اكنون همسر دوم با شوهر ناسازگارى نموده تا جايى كه فرزند خود را وادار نموده پدرخود را كتك زده و آبرو و حيثيت او را در خطر جدى قرار داده و كار از مرز موعظه گذشته، حالا اگر اين مرد بخواهد او رإ؛يةظظ طلاق دهد، قانون حمايت از زن نصف همه دارايى شوهر را كه در زمان زندگى اين زن تحصيل نموده به زن خواهد داد، چنانچه اين مرد كليه وسائل زندگانى را به نحو احسن در اختيارش بگذارد ولى براى اينكه به دين و دنيايش برسد از اين زن كناره گيرى نمايد، آيا در پيشگاه باريتعالى مسئول نخواهد بود؟ وظيفه اين مرد نسبت به اين زن چيست؟

ج : اگر در موقع ازدواج همسر دوم اين ماده را كه «اگر شوهر زن خود را طلاق داد بايد نصف آن اموالى را كه در مدت زندگانى با اين زن به دست آورده است به او بدهد» را امضاء كرده است و ازدواج با اين شرط صورت گرفته است لازم است به شرط عمل كند تا در پيشگاه حضرت حق مسئول نباشد وگرنه لازم نيست و مسئول نخواهد بود.

س646: در زمان فعلي در سند ازدواج چند شرط قيد كرده اند آيا اين شرائط در خواندن عقد دخالت دارد يا نه و اينها شرعيت داردى فقط قانونى است؟ و اگر انسان عقد را به صورت همان مرسوم سابق بدون در نظر گرفتن شرائط عقد جارى كند و زوجين براى تنظيم سند ازدواج به دفترخانه بروند آيا شرعاً اين عقد اشكال دارد يا نه؟

ج : در اين مورد عمده نظر زوجين است اگر نظر آنها اين است كه عقد بر اساس آن شرائط باشد اين هم قانونى است و هم شرعيت دارد، هركدام از اين شرطها يا همه آنها را اگر طرفين قبول كردند بايد به آن عمل كنند.

س647: در مواردى كه عده كلا فراموش شده است ممكن است زنى امروز از شوهرش جدا شود و فردا با ديگرى ازدواج نمايد تكليف چيست؟

ج : بايد ضوابط شرعى مراعات شود و نگهداشتن عده در مورد خود لازم است.

س648: زنى به مدّت يك سال متعه شده بود و از دبر دخول شده و پس از انقضاء مدت كه مى بايست به مدت دو حيض عده نگه مى داشت و تزويج نمى كرد، به علت ندانستن مسئله و جاهل بودن به موضوع و حكم، قبل از انقضاء عده به عقد مرد ديگرى در آمد و مرد هم از اينكه زن قبلاً متعه مردى شده اطلاعى نداشته و ندارد: الف- آيا بر شخص عالم لازم و واجب است كه زن و مرد را مطلع نمايد و يا لازم نيست؟ ب- آيا عقد مزبور صحيح است و يا باطل؟ و اگر باطل است، احتياج به عقد جديد دارد و يا موجب حرمت ابدى مى شود؟ آيا احتياج به طلاق دارد؟ و يا اينكه حكم مسئله در صورت وقوع دخول قبل از انقضاء عده و در صورت وقوع دخول بعد از انقضاء عده و يا در صورتى كه اصلاً دخول محقق نشده باشد متفاوت است؟ لطفاً حكم فروض را بيان فرماييد:

ج : در صورتى كه شوهر دوم قبل از انقضاى عده دخول كرده است، زن نامبرده بر آن شوهر حرام مؤبد مى شود و اگر بعد از انقضاى عده دخول صورت گرفته است حرام مؤبد نيست ولى احتياج به عقد جديد دارد و اگر دخول اصلاً محقق نشده است نيز احتياج به عقد جديد دارد.

س649: آيا ازدواج كردن مرد با زن بدكاره و متهمه حرام است؟ و اگر حرام نيست آيا مى توان به سخن آنان مبنى بر اينكه شوهر ندارند يا در عده نيستند اعتماد كرد يا بايد درباره آنان تحقيق نمود؟ همچنين در مورد زنانى كه زياد صيغه مى شوند و اين احتمال وجود دارد كه از آن دسته زنهايى باشند كه عده نگه نمى دارند در صورتى كه بگويند در عده نيستم آيا بايد سخن آنها را قبول كرد يا در مورد آنان تحقيق نمود؟

ج : سخن آنها تا هنگاميكه علم بر خلاف نباشد حجت است.

س650: اگر دختر و پسرى با يكديگر ازدواج نمايند و قبل از عروسى از راه عقب با يكديگر آميزش كنند و بعداً از يكديگر جدا شوند ايا دختر مى تواند بلافاصله با شخص ديگرى ازدواج كند يا بايد عده نگه دارد؟

ج : بايد عده نگهدارد.

س651: اگر مردى زنى را صيغه كند و بعد از تمام شدن مدت آيا مرد موظف است كه مراقب زن باشد كه تا در عده اوست با شخص ديگرى ازدواج نكند؟

ج : مرد چنين وظيفه اى ندارد و زن بايد به وظيفه خود عمل كند. نشوز:

س652: ملاك اساسى نشوز زن چيست؟

ج : ملاك عمل نكردن به وظايف زناشويى است.

س653: زن در حال نشوز كه معلوم نيست به خانه شوهر برگردد يا نه آيا حق دارد جهيزيه خود را مطالبه كند؟

ج : جهيزيه خود را در صورتى كه تمليك نكرده باشد و به مرور زمان از بين نرفته باشد حق مطالبه آن را دارد.

س654: مرد در برابر زن ناشزه و ناسازگار چه تكليفى دارد كه بايد انجام دهد؟ آى حق و حقوقى گردن مرد دارد يا خير؟ زنى كه در فرمان و اطعات مرد نباشد نفقه و كسوه به او تعلق مى گيرد يا خير؟ ناشزه اى كه سالها با مرد حرف نمى زند و دائماً قهر است طاعت و عبادت آن زن از چه قرار است و تكليف مرد در مقابل اين زن چيست؟ و مرد بايد چه عملى انجام دهد كه مسؤول نباشد؟

ج : زنى كه ناشزه است يعنى بدون عذر شرعى در مقابل خواسته جنسى مرد تمكين ندارد استحقاق نفقه و كسوه از مرد را ندارد و عبادات او هم در فرض مذكور مورد قبول درگاه خداوند نيست ولى خوب است جنابعالى اول از در نصيحت و اخلاق وارد شويد.

س655: آيا نشوز اضطرارى به اين معنا كه زوج اين قدر زوجه خود را اذيت كند كه زوجه نتواند متحمل آن شود و بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود مسقط نفقه هست يا نه؟

ج : در موردى كه زن به واسطه ترس از رسيدن ضرر به جان خود تكليف شرعى او بيرون رفتن از خانه باشد ناشزه محسوب نمى شود.

س656: اگر زوجين در اصل نكاح اتفاق و در دوام و انقطاع اختلاف كنند و دليلى در كار نباشد قول كدام مقدم است؟

ج : مسأله مسأله قضايى است قول كسى كه مدعى دوام است مقدم است مگر اينكه طرف ديگر بينه داشته باشد.

س657: خانمى در اثر ندانستن حكم خدا بدون اجازه از خاله خود با شوهر او ازدواج كرده است و چندين سال هم از اين ازدواج مى گذرد، حالا متوجه شده است كه اجازه خاله اش در صحت اين ازدواج دخيل و شرط بوده است، مستدعى است وظيفه شرعى مشار اليها را بيان فرموده و آيا در اين مدت چون حكم خدا را نمى دانسته است، گنهكار محسوب نخواهد بود؟

ج : اذن عمه در ازدواج با دختر برادر زن و اذن خاله در ازدواج با دختر خواهر زن شرط صحت عقد است. و اگر بعد از عقد هم اجازه بدهند عقد صحيح وگرنه باطل است، اكنون بايد اجازه خاله آن خانم را تحصيل كرد و در صورت امكان بايد جدا بشوند و در مدتى كه جهل به حكم خداوند رحيم ان شاء الله مى بخشد و فرزندانى كه تا اين تاريخ به وجود آمده اند به پدر و مادر خود ملحق مى باشند.

س658: افراد زيادى دخترانشان را در اختيار مسيحى قرار داده اند بدون عقد و بقصد ازدواج و الان چندين اولاد دارند چه بايد كرد؟

ج : كارى بر خلاف انجام داده اند و اكنون اگر شوهرانشان آماده نيستند مسلمان شوند، بايد زنان مسلمان از آنان جدا شوند و ارتباط خود را از آنان قطع كنند.

س659: ايا شرعا ازدواج موقت با زن زناكار جائز ست و در صورت جائز بودن اگر مد بى اطلاع باشد آيا شرعا مى تواند قول وى را در نداشتن شوهر و عدم عده و يائسگى قبول كند و با وى ازدواج موقت نمايد؟

ج : مادامى كه يقين بر خلاف ندارد گفتار و اخبار او حجت است.

س660:

1 - تعداد زيادى از خانواده ها بدون هيچ گونه عقد شرعى در كنار هم زندگى مى كنند و الان داراى چندين فرزند مى باشند، و گمان آنان اين بوده است كه رضايت طرفين كفايت مى كند، با اين گونه موارد چه بايد كرد.

2 - افراد زيادى با اينكه معتقد بودند با مسيحى نمى شو ازدواج كرد در عين حال با دختران مسيحى با هم بدون هيچ گونه عقد دائم و موقت زندگى مى كنند و چندين اولاد مشترك دارند با اين افراد چگونه بايد برخورد نمود؟

ج :1و2 در صورتى كه قصد ادامه زندگى مشترك دارند بايد مطابق ضوابط عمل نموده و عقد نكاح جارى كنند. و فرزندان سابق چون از باب وطى بشبهه به وجود آمده اند شرعا ملحق به همان پدر و مادرشان هستند.

س661: زني در يك روز مدت عقد انقطاعيش با مردي تمام مي شود و قبل از انقضاء عقد زيد را وكيل مي كند تا او را به عقد خالد در آورد ولي بعد از انقضاء عقد در همان روز خود زن بدون اعلام فسخ وكالت زيد با كسي ديگر عقد و نكاح مي تندد يعني در يك روز هر 2 عقد جاري مي شود كدام عقد صحيح مي باشد و آيا عقد خود زن از بطلان وكالت زيد حكايت مي نمايد ؟

ج : در فرض مذكور هر يك از عقدها كه مقدم باشد از لحاظ زمان همان صحيح است و اگر تقدم و تأخر محرز نباشد و احتمال تقاران برود بر هيچ يك از آنها آثار زوجيت نمى توان مترتب كرد و احتياط آن است كه هر دو طلاق بدهند و از آن پس به هر يك از آنها يا شخص ثالث مى تواند ازدواج كند.

س662: آيا در ازدواج مجدد، نياز به اجازه همسر اول مى باشد؟

ج : با رعايت شرايط و عدالت نياز به اجازه همسر اول نيست، مگر اينكه در ازدواج با همسر اول اين شرط ذكر شده باشد.

س663: آيا زن حق دارد كه با مسافرت شرعى مرد و يا شب كارى او يا كشيك بودن وى به عنوان اينكه (تنهايم و مى ترسم و...) جلوگيرى كند؟

ج : نمى تواند ولى بهتر است سعى كنند با هم توافق نمايند.

س664: آيا مرد مى تواند از نفقه فرار كند؟ براى ازدواج هاى بعدى چطور؟

ج : معناى فرار كند روشن نيست، نفقه در مواردى ثابت و در مواردى ساقط است: اگر عقد دائمى بوده و در برابر شوهر خود تمكين دارد نفقه ثابت و اگر ناشزه باشد ساقط است در عقد انقطاعى نيز اگر شرط كرده باشند كه زوج نفقه همسر انقطاعى خود را بدهد لازم است كه اداء نمايد.

س665: حتى در ميان افرادى كه معتقد به عقد شرعى مى باشند مسأله طلاق فراموش شده است و زنانى ديده شده است كه از شوهر قبلى كه عقد شرعى داشتند بدون طلاق جدا شده، و با ديگرى ازدواج كرده و چندين اولاد دارند حكم شرعى چيست؟ كلا در ازدواج و طلاق صرف رضايت را كافى مى دانند آيا رضايت به تنهائى كفايت مى كند؟

ج : رضيت تنها در ازدواج كافى نيست بايد بر اساس ضوابط شرعى عمل شود و عقد جارى شود و در طلاق نيز لفظ مخصوصى لازم است و بدون آن طلاق صحيح نيست.

س666: شخصى خانمى را به مدت هشتاد سال متعه كرده و در وقت اجراى صيغه همان مدت را قيد كرده بر فرض مسئله آيا اين زن، زنى دائمى حساب مى شود يا موقت؟

ج : بنابر توضيح فوق در فرض مسئله نكاح موقت است.

س667: زنى كه انسان عقد دائم و يا متعه كرده وليكن دخول نشده تا زمانى كه به طلاق يا بخشش مدت، جدائى واقع شده، مسلما با دخترهاى اين زن نمى شود ازدواج كرد، آيا با نواده هاى اين زن هم نمى شود ازدواج كرد؟

ج : نواده ها نيز حكم دخترش را دارند.

س668: آيا ازدواج زن يا مرد شيعه با زن يا مرد سنى جايز است، يا خير؟

ج : اگر مطمئن است كه هويت مذهبى خود را حفظ مى كند جائز است.

س669: دخترى با يك جوان ازدواج مى كند و بعداً معلوم مى شود كه داماد به اصطلاح على اللهى مى باشد و خود داماد به اين مطلب اعتراف و اقرار كرده و اضافه كرده اعتقاد به نماز و روزه ندارم، حال آيا زندى كردن اين دختر با اين جوان اشكال دارد يا خير؟ لازم به ذكر است دختر سيده مى باشد و علاقه به داماد هم دارد و از نظر دختر مشكلى وجود ندارد؟

ج : در صورتى كه داماد نامبرده فوق شهادتين مى گويد و به لوازم مذهب على اللهى از قبيل حلول و اتحاد وحدت و امكان نسبت به خداوند متعال توجه ندارد عقد صحيح است، ولى مواظب باشد تحت تأثير همسرش قرار نگيرد.

س670: اگر زن يا مرد پس از ازدواج تغيير جنسيت دهد، حكم ازدواج قبلى چگونه است؟ در صورت بطلان آيا مرد بايد مهريه زن را تماماً بپردازد؟

ج : تغيير جنسيت به اين سادگى چيست؟ ولى در باب مهر قبل از دخول، نصف مهر و بعد از دخول مهر بايد داده شود.

س671: اگر زن و شوهر با هم در يك زمان تغيير جنسيّت دهند، حكم ازدواج قبلى آنها چگونه است؟

ج : چنانكه گفته شد تغيير جنسيّت كار ساده اى نيست و اگر عملى شد ازدواج به هم مى خورد.

س672: شخصى با دخترى ازدواج كرده در ضمن عقد باكره بودن شرط (قيد) شده يا مركوز در ذهن است كه غير منكوحه و باكره است، بعد از ازدواج و قبل از دخول معلوم شد كه مدخوله است ولى بكارت باقيست و پزشك متخصص گفته بكارت او حالت كشش دارد، دخول شده و بكارت پاره نشده آيا مراتب فوق موجب فسخ نكاح است يا خير؟

ج : ظاهر امر در اين قبيل موارد اين است كه باكره بودن به معناى آن است كه دخول بر او صورت نگرفته است بنابراين اگر آن شخص از جريان ازدواج قبل اين دختر و ارتباط او با شوهر قبل بدون اطلاع بوده است و قيد كرده است كه باكره باشد و بعداً معلوم شده است كه مدخول بها است اختيار فسخ دارد.

س673: زنى قبل از ازدواج خود را دوشيزه سالم معرفى مى نمايد و پس از ازدواج بعد از مدتى معلوم مى شود كه از نظر جسمانى (قبل از عقد) مريض بوده است، با توجه به ماده 1128 قانون مدنى: (هرگاه در يكى از طرفين، صفت خاص شرط شده و بعد از عقد معلوم شود كه طرف مذكور فاقد وصف مقصود بوده براى طرف مقابل حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مزبور در عقد تصريح شده باشد ياعقد مبنياً عليه واقع شود)، آيا در مورد فوق حق فسخ براى زوج مى باشد؟

ج : در صورتى كه در ضمن عقد شرط شده و يا عقد بر پايه شرطى كه قبلاً مورد مذاكره قرار گرفته واقع شده است و داشتن مرض هم طورى است كه در نظر اهل عرف چنين شخص را بيمار و ناسالم محسوب مى دارند، زوج اختيار فسخ دارد.

س674: زوج قبل از عقد مجنون بوده و زوجه نمى دانسته، در اين صورت عقد باطل بوده يا منعقد شده و زوجه فسخ مى كند؟ و باز اين مسئله چند صورت دارد، جنون زوج قبل از عقد و بعد از عقد، قبل از مقاربت و بعد از مقاربت، لطفاً جواب را بيان فرماييد:

ج : در فرض مسأله زوجه حق فسخ نكاح را دارد چه اينكه قبل از عقد مجنون بوده و زوجه نمى دانسته يا اينكه بعد از عقد جنون عارض زوج شود و اگر مقاربت صورت گرفته است زوجه استحقاق تمام مهر را دارد و اگر مقاربت صورت نگرفته است استحقاق چيزى را ندارد.

س674: در بيمارى قرن و افضاء در صورتى كه زن حاضر به درمان باشد و درمان نيز انجام پذيرد و در نتيجه آميزش جنسى و هم حاملگى ميسر مى گردد، آيا باز هم مرد حق فسخ نكاح را دارد؟ زيرا: الف- در روايات، علت فسخ در قرن، عدم امكام حاملگى و مجامعت ذكر شده و اكنون اين مانع برطرف گرديده است؛ ب - فسخ براى جبران زيان است و در فروض مذكور زيانى وجود ندارد تا فسخ لازم باشد؛ ج - اصل، لزوم بقاء عقد است.

ج : در صورت مذكور مرد حق فسخ نكاح را ندارد. با توجه به مضامين رواياتى كه د باب قرن و افضاء وارد شده است فرض مزبور در فوق از مساق روايت خارج است و لذا مرد حق فسخ نكاح ندارد. ولى در فرض افضا اگر قبل از بلوغ زن دخول صورت گرفته و موجب افضاء شده است بر مرد لازم است كه ديه بپردازد.

س676: آيا زناى احدالزوجين قبل از عقد و يا قبل از دخول موجب حق فسخ ناح براى طرف مقابل مى شود يا خير؟

ج : زناى احد الزوجين موجب فسخ نكاح نيست و اگر در ضمن عقد شرط شده باشد مطلب ديگرى است و تابع شرط است و احكام تخلف شرط و اختيار طلاق بحث ديگرى است و كاملاً تابع شرط آنها است.

س677: در عيوب موجب فسخ نكاح اگر عيب از جانب مرد باشد و زن قبل از دخول نكاح را فسخ نمايد آيا نصف مهريه به زن تعلق مى گيرد يا خير؟

ج : فقط در صورتى كه فسخ بواسطه عنين بودن مرد باشد زن استحقاق نصف مهر را دارد ولى در غير آن اگر سخ قبل از دخول باشد و زن فسخ كند چيزى را مستحق نيست.

س678: احتراماً به استحضار مى رساند اينجانب در مورخه 16 فروردين 1374 به عقد شخصى در آمده و در 28 آبانماه ازدواج نموده و از همان ابتدا متوجه شدم كه ايشان به بيمارى عنين مبتلا مى باشند و به اميد بهبودى در ايشان حاصل گردد بيش از يكسال در منزل ايشان زندگى كردم ولى چون اميدى به حل اين مشكل نديدم و از طرفى بد رفتارى كه نشأت از كمبود ناشى از بيمارى ايشان بود بالا گرفت لذا ناچار به ترك خانه شوهر شدم و از همان تاريخ با مراجعه به مراجع قانونى تقاضاى طلاق كردم، متأسفانه بعد از گذشت بيش از دو سال هنوز دادگاه رأى طلاق صادر ننموده است لذا از آن مقام والا استدعا دارم از نظر شرع اينجانب را راهنمايى فرماييد.

ج : در صورتى كه شوهر داراى بيمارى عنن باشد و همسر او بعد از توجه به اين بيمارى تصميم به عدم زندگى با او گرفته باشد لازم است به حاكم شرع (يا دادگاه قانونى) مراجعه كنند و حاكم شرع يك سال به او مهلت مى دهد اگر در اين سال شوهر نتوانست عمل جنسى انجام بدهد زن اختيار فسخ نكاح خود را دارد و احتياج به طلاق نيست و چون دخول محقق نشده است نصف مهر خود را نيز مى تواند بگيرد و اگر از تاريخ رجوع شما به دادگاه و طرح مطلب فوق و امهال يكسال گذشته است شما اختيار فسخ نكاح خود را داريد.