هزار و یک مسئله فقهی : مجموعه استفتائات

حسين نوري همداني

- ۱۱ -


طلاق:

س679: در خواندن صيغه طلاق در حضور شهود عدلين آيا عدالت واقعى شرط است يا به ظاهر كه عادل است و فسق ظاهرى انجام نمى دهد كفايت مى كند و تحقيق لازم نيست؟ حتماً اگر نفس عدالت شرط باشد كار بسيار مشكل مى شود كه صيغه طلاق را خوانده عنايت فرماييد جواب را مرقوم فرماييد.

ج : در طلاق عدالت واقعى در حين طلاق شرط است و راه پى بردن به آن مختف است يا بينه است يا شياع موجب حصول اطمينان و يا معاشرت و بالاخره به هر وسيله كه اطمينان حاصل شود كافى است و طلاق صحيح است هرچند كه بعداً معلوم شود كه عادل نبوده است واقعاً.

س680: شخصى زن خود را كه حامله بوده در حال عادت زنانگى و در حال نفاس طلاق داده آيا طلاق زن حامله در حال عادت زنانگى و حال نفاس صحيح است يا خير؟

ج : صحيح است.

س681: شخصى قبل از نزديكى با زنش در حال عادت زنانگى و در حال نفاس زنش را طلاق داده، آيا اين طلاق صحيح است يا باطل؟

ج : صحيح است.

س682: شخصى در مسافرت بوده و در حال غيبت، زنش را در حال عادت زنانگى و در حال نفاس طلاق داده، آيا اين طلاق صحيح است يا باطل؟

ج : اگر نمى توانسته تحقيق كند صحيح است.

س683: اگر مرد بداند كه زنش در عادت زنانگى است و او را طلاق بدهد و بعداً ادعا كند كه زنش را در حال طهر طلاق داده، آيا اين طلاق باطل است يا خير؟

ج : بايد دليل اقامه كند يا قسم بخورد.

س684: شخصى زن خود را طلاق داده و بعداً مطلع شد كه زن در حال عادت زنانگى و در حال نفاس بوده آيا اين طلاق صحيح است يا خير؟

ج : اگر قدرت تحقيق داشته باطل است.

س685: در رساله توضيح المسائل حضرتعالى آمده است: «اگر زن حامله را طلاق دهند عده اش تا دنيا آمدن يا سقط شدن بچه اوست.» حال اگر زن حامل كه در حال عده است بچه را عمداً سقط كند اگرچه آنچه سقط مى كند به صورت علقه يا مضغه باشد حكم وضع حمل را دارد؟ يعنى عده تمام مى شود يا حكم ديگرى دارد؟

ج : بلى سقط جنين اگر چه عمدى باشد موجب تمام شدن عده است و همينطور سقط علقه يا مضغه در صورتى كه حمل بودن آن محقق باشد، لكن سقط عمدى معصيت است و ديه نيز دارد.

س686: چنانچه خانمى طى مفاد مرقومه اى كه به خط و امضاى مشار اليهاست و اصالت امضاى او توسط دفترخانه ثابت است اقرا نمايد كه همسرش او را ساهاست، 3 طلاقه نموده آيا شرعاً مى تواند پس از فوت همسرش بدون توجه به مفاد اقرارنامه مدعى مجدد استمرار زوجيت شود و آيا اين اقرار صريح دليل شرعى بر وقوع طلاق ما بين مشار اليها و همسرش محسوب نمى گردد؟

ج : در صورتى كه بعد از وقوع سه طلاق - چنانچه اعتراف نموده است - ازدواج با محلل صورت نگرفته است و يا ثابت نشده است ارتباطى مابين او و شوهر اول وجود ندارد.

س687: اگر زنى از شوهرش طلاق گرفته و در حين عدّه طلاق رجعى، شوهر فوت كرد ولى زن نمى دانست و بخيا اين كه بعد از عده طلاق شوهر فوت نموده با مرد ديگرى ازدواج كرد، فعلاً تكليف زن نسبت به عده وفات چيست؟ و نسبت به شوهر دوم چه حالى دارد؟

ج : در صورتى كه بعد از انقضاء عده رجعى طلاق شوهر كرده و بعد از آن علم پيدا كرده است كه شوهر اول در اثناى عده طلاق فوت كرده است عده وفت بر او لازم نيست و عقد شوهر دوم نيز صحيح است و در غير اين صورت پس از اطلاع از درگذشت شوهر چهار ماه و ده روز عده وفات براى شوهر اول نگهدار و از آن پس با شوهر دوم تجديد عقد كند.

س688: اگر در ضمن عقد، زوجه شرط كرده باشد كه در صورت تحقق پاره اى امور مثل اعتياد شوهرش، زندانى شدن، عدم پرداخت نفقه و غيره، وى وكيل بلا عزل باشد تا خود را مطلقه نمايد، در صورت تحقق هر يك از اين امور، آيا زن بدون مراجعه به حاكم مى تواند وكالتاً از طرف زوج، صيغه طلاق را جارى سازد.

ج : بلى در فرض مذكور مى تواند و اگر در حكومت اسلامى در دادگاه خانواده ضابطه اى براى اين موضوع وجود دارد مراجعه بفرماييد.

س689: مردى زنى را دو مرتبه طلاق داده و بعد از طلاق دوم، مطلقه بعد از پايان عده با مردى ديگرى به عقد انقطاعى پنج ماهه شوهر كرده و بعد از پايان مدت مجدداً با شوهر اول كه 2 بار طلاق داده بود به عقد دائمى ازدواج نموده بازهم شكرآبى در ميان افتاده آن مرد زوجه اش را طلاق داده آيا نياز به محلل دارد يا خير؟

ج : عقد انقطاعى واقع در بين تأثير ندارد و پس از طلاق سوم نياز به محلل دارد.

س690: آيا شخصى كه زن بوده و ازدواج كرده و بعد تغيير جنسيّت داده، و مرد شده و با زن ديگرى ازدواج كرده حق طلاق دادن زنش را دارد؟

ج : اگر مرد شده است حق دارد.

س691: به فرض اينكه پدر و مادرى جوان در يك حادثه رانندگى هر دو نفر با هم فوت كرده و از بين رفته باشند و از مرحومين، طفلى دختر، سه سال و نيمه باقى مانده باشد همچنين پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هاى پدرى و مادرى طفل در قيد حيات باشند و به فرض اينكه: الف - مادر طفل مذكور معلم شاغل در مدارس خارجش هر بوده و طفل خود را از بدو تولد و در غيبت خود تحت مراقبت مادر خود (جده مادرى طفل) قرار مى داد و اين طفل اكثر عمر خود را تا زمان مرگ پدر و مادرش در خانه جد مادرى و در دامان جده مادرى نشو و نمو نموده و به جده مادرى و اقرباى مادرى خود مأنوس است و وابستگى شديدى دارد. ب - اين طفل بطور مشهود و مستند نسبت به جد و جده و اقرباى پدرى خود مأنوس نبوده و گرايشى ندارد و از رفتن به خانه جد پدرى خود بسيار ناراضى مى باشد و از رفتن امتناع دارد. ج - جد پدرى طفل بدون توجه به غبطه و مصلحت طفل و بدون توجه به ضررهاى روحى و جسمى كه هر لحظه نسبت به طفل پيش بينى مى شود صرفاً به عنوان ولى قهرى او را به زيستن در خانه خود مجبور مى نمايد و حق ملاقات با طفل را از جد و جده مادرى و اقرباى مادرى طفل سلب مى نمايد. لذا با عنايت به فرضيات موارد مذكور، استدعا دارد بيان فرماييد: آيا عمل جد پدرى مذكور در بند (ج) بر پايه شرع مقدس است؟ و اقرباى مادرى هيچگونه حق و مسئوليتى در قبال طفل ندارند؟

ج : ولى شرعى طفل در فرض مزبور جد پدرى او مى باشد و لازم است ولى بر اساس غبطه و مصلحت عمل كرده و مقدماتى فراهم كند كه جنبه هاى عاطفى و تربيتى طفل تأمين شود.

س692: آيا دادگاه اسلامى (قاضى) مى تواند پس از بررسيهاى لازم و تشخيص نهائى به استناد به مصلحت و غبطه طفل و عاريت حال طفل كه ميت به جد و جده پدرى ندارد حق حضانت او را به طور موقت يا دائم از ولى قهرى گرفته و به ديگرى (مثلاً جد و جده مادرى) واگذار نمايد؟

ج : به شرطى كه ذكر گرديد موقتاً مى تواند.

س693: چنانچه حضانت طفل به جد پدرى و يا جد مادرى محول گردد حق ملاقات با طفل شرعا براى ديگرى وجود دارد يا خير؟ و در صورت وجود آن امتناع هر يك از آنان به دادن ملاقات قطع رحم محسوب مى شود يا خير؟

ج : حق ملاقات به مقدارى كه جنبه عاطفى طفل تأمين شود و امتناع از آن موجب بوجود آمدن عقده روانى شود لازم است.

س694: طفلى كه پدر و مادرش فوت كرده باشند كدام دسته و طبقه از اقرباى پدرى و مادرى او شرعاً حق ملاقات با طفل را دارند و به چه ترتيب؟ آيا خاله - دائى - عمه و عمو و بچه هايشان و يا كدام از آنان نسبت به ملاقات با طفل ذيحقند؟

ج : ميزان همان است كه مذكور گرديد تأمين جنبه عاطفى طفل ميزان است و نبايد طورى باشد كه عرفا قطع رحم صدق بكند.

س695: چنانچه هر يك از اقرباى پدرى يا مادرى طفل كه حق ملاقات با طفل را شرعا داشته باشند و براى بردن طفل از خانه ديگرى به خانه خود با عدم رضايت و گريه زارى طفل مواجه بشوند و طفل مايل به رفتن با آنان نباشد تكليف شرعى چيست؟

ج : جواب معلوم گرديد، رعايت جنبه عاطفى طفل مقدم است.

س696: زنى از شوهرش طلاق رجعى گرفته بعد از تمام شده عده شوهر كرده ولى در خانه شوهر دوم يقين حاصل كرد كه شوهر اولش در اثناء طلاق كه هنوز عده تمام نشده بود فوت كرده حال تكليف اين زن در خانه شوهر دوم چيست؟

ج : پس از اطلاع از درگذشت شوهر چهار ماه و ده روز عده وفات براى شوهر اول نگه دارد و از آن پس با شوهر دوم تجديد عقد كند.

احكام محرميت

س697: آيا راهى براى محرم شدن 2 دختر كه به خاطر نداشتن فرزند در خانواده اى (پدر خوانده) موجود است البته به غير از ازدواج پدر خوانده با آنها؟ ضمناً از مرحله شير خوارگى گذشته اند؟

ج : در صورت داشتن پدر يا جد سرپرست خانواده اگر به آنها متعه كنند به سرپرست خانواده محرم مى شوند.

س698: شخصى دختر بچه اى را سه روزه از پرورشگاه گرفته و او را به عنوان فرزندى تقبل نموده است. از چه طريقى مى شود اين طفل را محرم نمود؟ و آيا جايز است آن طفل را صيغه محرميت خواند براى پدر آن شخص و آيا اجازه حاكم شرع لازم است؟

ج : با طريقى كه مرقوم شده است، با اجازه حاكم شرع محرميت حاصل مى شود.

س699: آيا غير محارم از اقوام فرقى با نامحرمان ديگر دارند؟

ج : فرقي ندارد.

س700: شخصى خانمى را عقد نموده و هنوز دخول نكرده آيا تإ؛ظظ مادامى كه دخول نكرده دختر اين زن به شخص مذكور محرم مى شود يا خير؟ توضيحاً اينكه عقد، دائم است و هنوز آن زن در عقد اين شخص مى باشد، مثلاً فوت نكرده يا طلاق نداده است.

ج : تا دخول نكرده، دختر آن زن محرم نيست.

س701: شخصى خانم اول او فوت شده، ازدواج دوم را انجام داد حالا از زن دوم هيچ بچه ندارد، مى خواهد دختر خود را شوهر دهد، چه كار بايد بكند كه داماد به زن دوم محرم شود؟

ج : در فرض مسئله راهى وجود ندارد.

س702: من مى خواستم با دختر عمويم ازدواج كنم، اما چون شير مادر او را خورده بودم نسبت به هم محرم هستيم و اين شير را من در زمان تولد خواهر بزرگ اين دختر عمومى خورده ام و در واقع هر 2 دختر عموى من مى باشند. و من مدت يك ماه از شير مادر آنها استفاده كرده ام ولى در اين مدت شير خشك نيز خورده ام. مثلاً امروز صبح كه شير خوردم تا صبح ديگريا دو روز بعد از آن شير مى خوردم و د اين ميان از شير خشك استفاده مى كردم و هيچ موقع 15 مرتبه پشت سرهم شير نخورده ام با توجه به اينكه تمام اين مطالب را از روى تحقيق بيان شد، وظيفه چيست؟

ج : اگر در بين پانزده مرتبه شير خوردن يا در بين 24 ساعت، غذا يا شير خشك خورده باشد محرميت حاصل نشده است و همچهين اگر از خوردن شير آن زن استخوان شما محكم نشده و گوشت در بدنتان نروئيده است محرميت حاصل نشده است و مى توانيد با او ازدواج كنيد و اگر در موضوعات فوق شك هم داشته باشيد مى توانيد ازدواج نمائيد.

س703: آيا عروس نوه دخترى به جد محرم است يا خير؟

ج : محرم است.

س704: اگر وطى به حرامى فيما بين دو نفر جنس مذكر ايجاد شود آيا هيچگونه راهى جهت حلال شدن خواهر به طرف مقابل هست؟ چگونه؟

ج : فقط خواهر و مادر و دختر مدخول، به مرد داخل كننده حرام است نه به عكس و راهى جهت حلال شدن وجود ندارد.

س705: امروزه حضات اطفال درمانده طبق قوانين جمهورى اسلامى توسط اشخاص داوطلب هنگامى ميسر است كه نبودن سرپرستى از اقرباى طفل براى دادگاه محرز شود و معمولاً افرادى كه اقدام به سرپرستى اينگونه اطفال مى كنند براى ايجاد محروميت دو راه در پيش پا دارند:

1 - ايجاد رابطه رضاعيت.

2 - جارى ساختن صيغه محروميت با اقربا بطورى كه بين طفل و زوجين سرپرست ايجاد محرميت شود. با توجه به اينكه در بسيارى موارد ايجاد رابطه رضاعيت ميسر نيست و جارى ساختن صيغه محرميت نيز طبق فتاواى موجود منوط به اذن پدر يا جد پدرى است و همين امر سبب مى گردد كه اطفال موجود در پرورشگاهها كه غالباً نيز از فضاى روانى اخلاقى و فيزيكى نامطلوبى برخوردارند از سرپرستى افراد مشتاق و دلسوز و مخصوصاً قائل به مسائل شرعى و مسئله محرم و نامحرم محروم شوند. با توجه به مواردى كه معروض افتاد متمنى است مرقوم فرماييد: الف - آيا اذن والدين كه صلاحيت آنها براى سرپرستى طفل مورد نظر محرز شده مى تواند جايگزين پدر يا جد پدرى براى اجراى صيغه محرميت شود؟ ب - در صورت منفى بودن جواب فرض اول آيا حاكم شرع خود مى تواند اجازه جاى شدن صيغه محرميت را بدهد؟ ج - در صورت مثبت بودن فرض دوم آيا اذن دادگاه صالح مى تواند جايگزين حكم حاكم شرع بشود يا نه؟

ج : در فرض فوق فقط حاكم شرع چون بر اساس رعايت مصلحت عمل مى كند، مى تواند اجازه بدهد و دادگاه صالح كه مجاز از فقيه باشد نيز با رعايت مصلحت مى تواند اجازه بدهد.

س706: زنى كه حامله بوده و طلاق داده شده كه به واسطه وضع حمل عده او تمام مى شود، چنانچه فواً شوهر كند و چون زن شير داشته اگر بچه غير را شير كامل دهد كه رضاع حاصل شود، نسبت به زن، مادر رضاعى محسوب مى شود؟ و چون شير مال حمل شوهر اول بوده، بچه نسبت به شوهر اول هم فرزند رضاعى است يا خير؟

ج : زن اگر با شرائط رضاع شير داده است فرزند رضاعى او نيز محسوب مى شود

احكام وقف

س707: آيا لازم است صيغه وقف را به عربى خواند؟

ج : لازم نيست، همينكه مثلاً بگويد خانه خود را وقف كردم وقف صحيح است ولى بايد قبض هم صورت بگيرد تا وقف محقق شود.

س708: اگر ملك وقف خراب شود از وقف بودن خارج مى شود يا خير؟

ج : از وقف بودن بيرون نمى رود.

س709: دو دانگ مشاع از شش دانگ روستايى از توابع همدان موقوفه عام و حبس موبد شرعى مرحومه زبيده خاتون مى باشد كه عوايد موقوفه بر سر منويات مرحومه واقفه پاك نهاد بايستى به مصرف روضه خوانى و عزادارى حضرت سيد الشهداءعليه السلام و ذكر مصائب خامس آل عبا عليهم السلام و روشنايى حرم مطهر آن بزرگوار و ايجاد تسهيلات جهت زوار عتبات عاليات برسد مع الوصف خواهشمند است نظر حضرتعالى را درباره سؤالات طرح شده بيان فرماييد:

1 - آن دسته از اهالى شهر كه نسبت به پرداخت حقوق موقوفه استنكاف مى نمايد چه حكمى دارد؟

2 - اعمال عبادى متصرفين اعم از وضو، نماز، غسل و... نسبت به سهام موقوفه به چه صورت خواهد بود؟

3 - آن دسته از اهالى (بومى يا غير بومى) كه فاقد منزل مسكونى بوده و واحد استيجارى در اختيار دارند چه تكليفى خواهند داشت؟

ج

1 - استنكاف و امتناع از پرداخت حقوق جايز نيست و گناه است.

ج

2 - اعمال عبادى مانند وضو و غسل و نماز در مكانى كه متعلق حق است با امتناع از اداى حق و عدم تحصيل رضايت صاحب حق باطل است.

ج

3 - در صورتى كه استيجار بر اساس موازين شرع انجام گرفته و وجه اجاره در موقع خود پرداخته شود، استيجار صحيح است و اعمال انجام شده در آن مكان نيز جائز و صحيح است.

س710: درخت توتى بر سر كوچه اى چندين سال از عمر وقفيت آن مى گذرد، اما فعلاً مزاحمتى براى عابرين فراهم نموده، آيا قطع آن جايز مى باشد تا قيمت چوب آن را به مصرف امور خيريه برسانند يا خير؟

ج : تغيير وقف جايز نيست چنانچه بعضى از شاخه هاى ان مزاحم عابريان است رفع مزاحمت ب قطع آن شاخه ها جايز است.

س711: مالى كه به نام كسى وقف شده خودش فوت كرده آيا اولاد او از آن ملك ارث مى برند يا خير؟

ج : اگر وقف تصريح نكرده حقى ندارند.

س712: حدود اختيارات متولى يك موقوفه تا چه حدى است؟

ج : بر اساس وقفنامه است و اگر وقفنامه در بين نباشد با نظر حاكم شرع است.

س713:آيا در زمينى كه حسينيه ساخته شده جايز است بفروشند و ساختمان مسكونى و غيره بسازند؟

ج : اگر وقف براى حسينيه است جائز نيست.

س714: آيا جائز است حسينيه را بفروشند و در محل ديگر بسازند؟

ج : جايز نيست.

س715: روستائى است كه داراى و باب مسجد يكى قديمى و ديگر جديد، اولى هم قبله اش كج و هم كوچك و دومى ولو تازه است ولى كوچك است از اهالى مقدارى پول گرفته ام تا مسجد اولى را تعمير نمايم ولى اهالى مى گويند بايد پول را براى مسجد دوم خرج نمايى و اگر براى مسجد اولى خرج كنى بقيه مخارجش را تقبل نمى كنيم، مى گويند كه مسجد اولى بدرد ما نمى خورد، حال تكليف را بيان فرماييد:

ج : در فرض مسأله احالى محترم جنابعالى را وكيل قرار دادند كه آن پول را براى مسجد اولى خرج كنيد و تا آن پول خرج نشده است مى توانند نظر خود را تغيير بدهند و اكنون مى گويند پول را براى مسجد دوم خرج نمائيد وظيفه جنابعالى اين است به آنچه صاحبان پول مى گويند عمل كنيد.

س716: اينجانب در حالت عصبانيت كه بر اثر درگيرى با فرزندانم، براى من پيش آمده بود، خانه مسكونى ام را وقف كردم اما بعد از مدتى پشيمان شدم، البته صيغه وقف جارى شد، و ضمناً سند هم به نام اوقاف صادر شد، آيا اين وقف صحيح است؟

ج : در وقف علاوه بر صيغه وقف قبض هم شرط است اگر قبض و اقباض صورت نگرفته است وقف صحيح نيست و اگر صورت گرفته است بايد وقف صحيح نيست و اگر صورت گرفته است بايد ملاحظه كرد كه عصبانيت در چه حدى بوده است و اگر به مرتبه اى بوده كه عقل و ادراك از كار افتاده است وقف صحيح نيست والا صحيح است.

س717: قطعه زمينى حدود صد سال پيش جهت دفن اموات مسلمين تعيين شد، ولى الان بيش از پنجاه سال است كه ديگر ميت در آن دفن نمى شود و طبق شياع اهالى محل و فتاواى بعضى از مراجع تقليد قبرستان مورد نظر وقف معاطات مى باشد و واقف آن هم شخص معين نمى باشد و در قسمتى از قبرستان در سنوات گذشته مدرسه احداث گرديده حال از محضر عالى استعلام مى شود جايز است در گورستان مذكور مسجد احداث نمايند يا خير؟ در صورت عدم امكان آيا اهالى مى توانند با پرداخت بهاء متناسب به عرصه گورستان احداث مسجد نمايند ضمناً هيچگونه نبش قبر به عمل نخواهد آمد.

ج : دفن اموات در اين قبيل زمينها دليل موقوفه بودن آن براى قبرستان نيست و چون بيش از پنجاه سال است كه اموات در آنجا دفن نمى شود و اموات هم كه قبلاً دفن شده اند پوشيده و خاك شده اند و نبش قبر هم صورت نمى گيرد و آثار قبور هم از بين رفته است و آن زمين مالك معين هم ندارد بنابراين احداث مسجد در آنجا اشكال ندارد و جائز است و مجاز هستيد كه اقدام فرماييد.

س718: گاراژى كه صاحب ملك آن چندين سال در ماه محرّم الحرام به مدت 13 روز و با مديريت خود عزادارى ابا عبد الله الحسين عليه السلام را در آن برگزار مى كرده بعد از فوت صاحب ملك چندين نفر از هيئت جوانان حسينى پس از 13 روز عزادارى، مكان فوق را وقف هيئت مى دانند با اين دليل كه مرحوم، اين مكان را وقف كرده است ژ، لذا لوازم هيئت را از اين مكان تخليه نمى كنند. در صورتى كه هيچگونه مدركى دال بر وقف اين مكان ندارند. نظر مبارك را بيان فرماييد.

ج : تا اينكه دليلى بر وقف بودن آن ملك در دست نباشد وقف بودن آن ثابت نمى شود و آن ملك متعلق به ورثه است و بر هيأت امناء مذكور لازم است كه براى مدعاى خود اقامه دليل نمايند.

س719: آيا مى شود وسائلى از قبيل فرش و ظروف كه تعلق به مسجد دارد و گاه وقف مسجد است ولى فرسوده شده و از بين مى روند را فروخت و در جاى ديگر مسجد كه لازم است خرج كرد؟

ج : در صورتى كه مورد استفاده نيست مى توانيد آن را بفروشيد ولى از پول آن وسائلى تهيه كند كه مشابه آن باشد مثلاً از پول فرش براى مسجد فرش بخريد و از پول ظرف، ظرف بخريد.

س720: فرشى را كه براى حسينيه وقف كرده اند براى نماز به مسجد نزديك آن حسينيه مى شود برد يا خير؟

ج : جايز نيست، اگرچه آن مسجد نزديك حسينيه باشد.

س721: مورث اينجانب قصد به وقف عرصه واعيان پلاك ثبتى مشخصى را داشته وليكن اين امر در حد يك نامه و قصد به وقف باقى مانده و هيچ گاه به وقف در نيامد و به قبض موقوفه نيز منجر و منتهى نشده لهذا خواهشمند است چگونگى وضعيت شرعى را بيان فرموده تا تكليف اينجانب به عنوان وارث شرعا روشن گردد.

ج : تنها قصد وقف كافى نيست، و تا صيغه وقف خوانده نشود يا عملى به عنوان وقف صورت نگيرد و قبض تحقق پيدا نكند وقف انجام نگرفته است و تأثير ندارد.

س722:جايز است كه يك قبرستان را بعد از 300 سال به طور عمدى زراعت كنند ؟

ج : در صورتى كه آن محل براى قبرستان وقف شده زراعت در آن جايز نيست و اگر وقف بودن آن معلوم نيست چون مالك معين ندارد تصرف د آن احتياج به اجازه حاكم شرع دارد.

س723: شخصى قطعه زمين را به عنوان شارع عمومى و رفت و آمد مردم وقف نموده است و فعلاً هم مورد استفاده مى باشد، آيا جايز است مقدار زمين موقوفه را به شخص ديگرى بفروشند، با در نظر گرفتن اينكه واقف زمين هم فوت شده است؟

ج : فروختن موقوفه جايز نيست مگر در موارد مخصوص و مورد سؤال از آن موارد نيست.

س724: احتراماً به استحضار مى رساند مدرسه علميه موقوفه واقع در طبقه فوقانى مسجدى حدوداً 18 سال است فعاليت هايى از قبيل خياطى - گلدوزى - عكاسى - قاليبافى - تزريقات و... در آنجا به عمل مى آيد نظر به اينكه در وقفنامه مكان ذكر شده براى مدرسه علوم دينى وقف شده است لطفا نظر حضرتعالى را در موارد ذيل بيان فرماييد:

1 - آيا چنين فعاليت هاى مشروع بوده است؟

2 - استمرار فعالليت هاى ذكر شده چگونه است؟

ج : چون در وقفنامه قيد شده است كه مدررسه علوم دينى باشد اعمال مذكوره در آنجا نامشروع است و مراعات آنچه كه در وقفنامه ذكر شده است لازم است.

س725: حمام عمومى مخروبه اى در يكى از روستاهاى همدان وجود دارد كه به علت قديمى بودن، واقف آن مشخص نيست كه آيا اين حمام را براى بناى حمام وقف كرده يا نه، آيا مى شود آن را تبديل به مسجد يا غسال خانه كرد يا خير؟

ج : در صورتى كه وقف بودن آن براى حمام معلوم نيست مى توانيد آن را در غسالخانه كنيد.

س726: ساختن غسالخانه در قبرستان وقفى چه صورتى دارد؟

ج : جائز نيست.

س727: زمينى چند سال پيش وقف شده براى قبرستان آيا مى شود از خاك آن استفاده كرد يا خير؟

ج : استفاده از آن براى غير دفن اموات جائز نيست.

س728: مسجدى است كه به مدت 50 سا قبل سخته شده است و حال براى توسعه آن تخريب خواهد شد، مكان مذكور به علت محدود بودن زمين، طبق نقشه قدرى، از امكان مسجد براى قهوه خانه و كفش كن آن نياز شده ست آيا شرعا اين تصرف جايز است؟

ج : جدا كردن قهوه خانه و كفش از زمين مسجد جائز نيست.

س729: احتراماً به استحضار مى رساند در روستايى از توابع يكى از شهرستانها حسينيه اى از سالهاى گذشته ساخته شده كه در حال حاضر آن حسينيه بلا استفاده است و در حال تخريب است و از حسينيه جديد استفاده مى كنند و حسينيه قبلى فرشهائى دارد كه استفاده نمى شود بلكه در حا از بين رفتن است آيا مى شود از آن فرشها در حسينيه جديد استفاده كرد يا خير و همچنين آيا مى شود محل حسينيه قبلى را فروخت و پولش را در حسينيه جديد خرج كرد يا محل حسينيه قبلى را تبديل به نانوائى نمود يا خير؟

ج : در صورتى كه آن فرشها در حسينيه سابق مورد استفاده قرار نمى گيرد مى توان از آنها در حسينيه جديد استفاده كد و نيز اگر حسينيه قبلى بلا استفاده مانده است جائز است آن را بفروشند و از قيمت آن در ساختن حسينيه جديد استفاده كنند و اگر آن هم ممكن نيست از آن در ساير احتياجات حسينيه جديد مى توان استفاده كرد.

س730: با توجه به تشخيص مهندسان راه و جاده مالك مسجدى كه از حيز انتفاع افتاده و در آن مسجد نماز نمى خوانند و امكانات آن به مسجد ديگر كه نزديك است انتقال داده شده و آن محله هم خالى از سكنه شده است، آيا به تشخيص و نياز مسئولين امر و داشتن جاده بر حسب نياز به آن در جامعه آيا ملك مسجد را تبديل به جاده مى شود كرد يا خير؟

ج : تبديل ملك مسجد به جاده جايز نيست.

س731: قبل از ادغام نيروهاى سه گانه «شهربانى، كميته، ژاندارمرى» در هنگ ژاندارمرى سابق قم واقع در خيابان امام خمينى (ره) ساختمان نسبتاً با شكوه با مشخصات مسجد (دو مناره، محراب، كاشى كارى و تزئينات مربوطه در دو طبقه) با نظر رياست سازمان عقيدتى سياسى ژاندارمرى كل كشور كه نماينده و منصوب حضرت امام خمينى قدس سره بودند طراحى و ساخت اين بنا با گلنگ زنى توسط ايشان آغاز و با همت و پيگيرى رياست عقيدتى سياسى هنگ و جذب كمك از متدينين و افراد خير ادامه يافت و تا زمان ادغام حدود 70% پيشرفت اشت ليكن از آن زمان تا بحال عملاً ادامه كار اين بناى مذهبى و مقدس متوقف گرديده است. از آنجائيكه به خواست خداوند مصمم هستيم به نوبه خود كار را ادامه داده و انشاء الله به پايان برسانيم. در اينجا دو مسئله به نظر مى رسد كه فتوى و نظر مباركتان راهگشا و روشن كننده خواهد بود:

1 - زمين فوق الذكر دولتى بوده در عين حال يك مقام روحانى مأذون از قبيل حضرت امام (ره) كلنگ اين بنا را به عنوان مسجد زده است. در جهت تقويت عنوان «مسجديت» اين بناء از حضرتعالى استدعا داريم حكم «مسجد بودن» را كتبا تنفيذ يا حسب نظر مباركتان صادر فرمائيد.

2 - آيا طبقات فوقانى و تحتانى شبستان «مسجد» حكم مسجد را دارد يا خير؟ بدين معنى كه آيا مى توان در طبقات مذكور زائر سرا، توالت، دستشوئى و... كه مورد سكونت يا عبور عمومى دارد ايجاد نمود يا نه؟

ج 1: با مشخصاتى كه مرقوم گرديده است عنوان، عنوان مسجد است و همينقدر كه در اختيار نمازگزاران قرار بگيرد و يك نماز در آنجا خوانده شود مسجد بودن آن فعليت پيدا مى كند و احكام مسجد بر آن مترتب مى شود.

2 - مسجد بودن يا نبودن طبقات فوقانى و تحتانى شبستان كه مرقوم داشته ايد تابع قصد كسانى است كه از اول امر دست اندركار اين بنا بوده اند بنابراين در صورت امكان از آنها تحقيق تا مطلب روشن شود و در صورت روشن نشدن مطلب حكم مسجد را ندارد و مى توانيد مقصد مذكور در فوق را مورد اقدام قرار بدهيد.

س732: در سال 914 ه'ق شخصي تمامي شش دانگ قريه اي را بر سيد علاء الدين ابن قاضى امير نجم الدين محمود الطالقانى و اولاد ذكور سادات نسلاً بعد نسل وقف مي كند و از آن سنه تا دوران تقسيمات اراضى ستمشاهى وقف عمل مى شد و اجازه نامچه هاى زيادى گواه اين است به عنوان نمونه 55 برگ اجازه نامچه اصل طبق رسيد موجود در كتابخانه عمومى حضرت آيت الله العظمى گلپايگانى نگهدارى مى شود و اصل وقفنامه در بخش مخطوطات كتابخانه آستان قدس رضوى نگهدارى مى شود واقف در آن زمان متولى منصوص نكرده است اما در سال 1369 ه'ش سازمان اوقاف و امور خيريه يكى از موقوف عليهم را طى حكمى به عنوان متولى تعيين مى كند و يكى از مراجع معزز در مورد موقوفه مذكور چنين مرقوم فرموده اند: «وقفنامه قريه سوهان طالقان كه در سال 914 هجرى قمرى خان احمد گيلانى بر سيد علاء الدين ابن قاضى نجم الدين محمود الطالقانى وقف نموده و به امضاء شيخ بهايى و ميرداماد وقاضى خان و علماء و قضات لاهيجان رسيده و صحيح و معتبر مى باشد اكنون و قفيه مزبور به نام آقاى سيد نصر الدين كيائى است.» با عنايت به مطالب مذكور سؤالات شرعى مورد ابتلاء است فتوى مبارك را مرقوم داريد. الف: با عنايت به حكم اوقاف و مجتهد جامع الشرائط فرد نامبرده آيا به عنوان متولى شرعى است؟ ب: آيا متولى از نظر شرعى مى تواند مال الاجاره معوقه موقوفه را به متصرفين ببخشد؟ و يا در جهت غير مصارف وقف عمران و آبادى قريه و... مصرف نمايد؟

ج : 1 - حاكم شرع مى تواند براى موقوفه اى كه متولى منصوص از جانب واقف ندارد متولى نصب كند.

ج : 2 - لازم است متولى بر اساس موازين و خصوصيات وقف موقوفه عمل كند و تخطى از آن جائز نيست.