مقام حضرت ابوطالب عليه السّلام
س 626- گويا مقام حضرت ابوطالب عليه
السّلام بسيار بلند است ، در كنزالفوائد آمده است :
(آن
حضرت شفاعت مى كند و نور او عرصه قيامت را فرا مى گيرد، و غير از نور محمد و آل
محمد عليهم السلام ، نور ابوطالب معلوم مى شود، و اين كه نور او از نور اهل بيت
عليهم السلام و دو هزار سال پيش از خلقت حضرت آدم عليه السّلام خلق شده است .
)(232)
ج - روى هم رفته در روايات از ايشان ذكر
خير شده است ، و اين گونه روايات داريم .
س 627- آيا اين روايات صحيح هستند؟
ج - چه عرض كنم ؟
مرحله ايمان مقداد بالاتر است يا سلمان ؟
س 628- در روايت آمده است :
(در وقت بردن اميرالمؤ منين عليه السلام به مسجد براى گرفتن بيعت ، در
دل سلمان روضان الله تعالى عليه چيزى خطور كرد، ولى در قلب مقداد رضوان الله تعالى
عليه حتى اين مقدار هم خطور نكرد.
)(233)
با توجه به ارتقاى مرتبه ايمان سلمان از مقداد، اين مطلب را چگونه مى توان توجيه
نمود؟ و گرنه بايد مرحله ايمان مقداد بالاتر از سلمان باشد؟
ج - در روايت وارد شده است .
س 629- وجهش چيست ؟
ج - وجهش خطور قلبى بوده ، و اين خطور نفسانى
شايد از ناحيه محبت و علاقه سلمان به اهل بيت عليهم السلام بود، زيار او هم از اهل
بيت خوانده شده است . والله اعلم .
ضامن اجرايى احكام اسلام
س 630- مى گويند:
(احكام اسلام جالب است ، ولى ضامن اجرايى ندارد. زيرا مسير حكومت عوض
شده است
) آيا سخن درست است ؟
ج - آرى ، با تغيير دادن مسير حكومت اسلامى ،
ضامن اجرايى احكام را از بين بردند.
خداوند متعال مى فرمايد:
و ما محمد الا رسول ، قد خلت من قبله الرسل ، افان مات او تقل انقلبتم على اعقابكم
و من ينقلب على عقبيه فلن يضر الله شيئا، و سيجزى الله الشاكرين .(234)
و حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم جز فرستاده اى كه پيش از او هم پيامبرانى
آمده و گذشتند، نمى باشد، آيا اگر او از دنيا برود يا كشته شود، از عقيده خود بر مى
گرديد؟! و هر كس از عقيده خود باز گردد، هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رساند. و خداوند
به زودى سپاسگزاران را پاداش مى دهد.
از اين آيه شريفه استفاده ميشود كه مسلمانان بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله و
سلم نبايد بگذارند حكومت اسلامى از بين برود.
س 631- آيا حكومت اسلامى ، ضامن اجرايى
احكام و قوانين اسلام است ؟
ج - بله ، تنظيم اسلام با احكامى كه دارد،
ضامن اجرايى آن ، حكومت اسلامى است و از آيه شريفه گذشته استفاده مى شود كه
مسلمانان بعد از حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم نبايد بگذراند دين و احكام
اسلام از بين برود.
آيه در جنگ احد نازل شد كه بيشتر سپاهيان اسلام فرار كردند.
(235)
ولى شيطان به حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام راه نداشت ، لذا آن حضرت نهراسيد و
هزيمت ننمود و دست از جنگ نكشيد و نيز عده معدودى با حضرت باقى ماندند، و ذيل آيه
گذشته كه مى فرمايد:
و سيجزى الله الشاكرين اشاره به ايشان است .
(236)
وآنگهى مكتبهاى ديگر نيز ضامن اجرا ندارند؛ زيرا آنها نيز ظهور پيدا كرده و بعد از
بين رفته اند.
آيا حكومت اسلامى ، انتخابى است ؟
س 632- آيا حكومت اسلامى ، انتخابى است ؟
ج - راجع به ائمه اطهار عليهم السلام انتصابى
است ، توسط خداوند متعال .
س 633- پس چرا اميرالمؤ منين عليه السّلام
در نهج البلاغه مى فرمايد:
(توسط شورى منتصب شدم .
)(237)
ج - به صورت ظاهر چنين فرموده اند، وگرنه آن
حضرت از سوى خدا توسط رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم در روز غدير خم منصوب
شد، و از
(اولى الامر
)
(نساء: 59) است ، و
(اولوالامر
)
مى توانند امر و نهى كنند و براى تمام افراد بشر مفترض الطاعه هستند. خواه مردم
آنان را بشناسند يا نشناسند، هر چند مانند امام جواد عليه السّلام كودك باشند.
نحوه حكومت اسلامى در زمان غيبت
س 634- حكومت اسلامى بعد از ائمه عليهم
السلام براى ديگران چگونه است ؟
ج - مصلحتى است .
آيا نظام برده دارى مورد پذيرش اسلام است ؟
س 635- آيا نظام برده بردارى مورد پذيرش
اسلام است ؟
ج - از اول خلقت انسان تاكنون ، تا جنگى بر پا
بوده ، اسير جنگى گرفتن وجود داشته ، و بناى عقلا بر اين بوده و هست و خواهد بود كه
دشمنى را كه مى خواهد انسان را از بن بركند اسير نمايند، تا از لحاظ اراده و عمل
محدوده شده و آزاد نباشد. و اين همان برده گيرى به معناى اسير گرفتن است كه مورد
پذيرش اسلام نيز مى باشد و آن را بر نداشته ، و برداشتن آن امكان ندارد.
به غير از اين موارد (اسير جنگى )، دو گونه برده دارى ديگر رواج داشته است :
1 در آفريقا، مرد خانه ، فرزندان و زن خود را مى فروخت .
2 پادشاهان هر كسى را مى خواستند به بردگى مى گرفتند.
3 پادشاهان هر كسى را مى خواستند به بردگى مى گرفتند.
اسلام اين دو قسم برده گرفتن را الغاء فرمود و از بين برد؛ ولى چنانكه اشاره شد
برده گرفتن به معناى جنگى را الغاء نكرده و نمى شود آن را الغاء نمود، و هم اينك
نيز در اروپا بردگى وجود دارد، هر چند به ظاهر با آن مبارزه مى كنند، ولى به صورت
ديگر موجود است . و آخرين وصيت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم سفارش اكيد
به مراعات حال زنان و بردگان بود كه فرمود:
(اياكم و الضعيفين
)(238)
به شما باد به مراعات دو گروه ضعيف .
افزون بر اين ، اسلام به برده داران دستور مى دهد كه با بردگان بخورند، با بردگان
بنشينند، و به هر حال آنان را جزء اعضاى خانواده قرار دهند و از مزاياى زندگى محروم
نكنند.
اميرالمؤ منين عليه السّلام وقتى دو پيراهن مى خريد، پيراهن خوب را به غلام خود
قنبر مى داد و بد را براى خود نگه مى داشت . آيا قنبر در تحت اين تربيت ، برده بودن
خود را ننگ مى بيند و مى خواهد كه آزاد شود؟!
(239)
انسان مدنى بالطبع نيست
س 636 در تفسير الميزان فرموده ايد:
(انسان مدنى بالطبع نيست ، بلكه مضطربه به مدنيت و زندگى اجتماعى است .
)(240)
آيا مى توان از آيه شريفه زير استفاده نمود كه انسان طالب راحتى مطلق است ، و آن
تنها در آخرت تحقق مى يابد، و انسان همواره در پى آن است . خداوند متعال مى فرمايد:
يا ايها الانسان ، انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه . (انشقاق : 6)
اى انسان ، حقا كه تو به سوى پروردگارت به سختى در تلاشى ، و او را ملاقات خواهى
كرد.
ج - آيه شريفه فوق معناى ديگرى دارد، اما دليل
اينكه انسان مدنى بالطبع نيست ، آن است كه به مقتضاى گفتار خداوند سبحان كه مى
فرمايد:
ان الانسان لظلوم كفار. (ابراهيم : 34):(قطعا انسان بسيار ستم پيشه و ناسپاس
است ). انسان همواره مى خواهد براى رسيدن به مقاصد خود هر چيز اعم از حيوان و نبات
و جماد و حتى انسانهاى ديگر را كه در سر راه او قرار دارند، مسخر گرداند. و از آنها
بهره مندى نمايد. و تك تك بشر اين حالت را دارند، ولى از آنجا كه اين نحوه تسخير
براى هر فرد ممكن نيست ، به ناچار زندگى دسته جمعى را بر اساس رعايت قوانين مدنى
اجتماعى و مراعات حقوق يكديگر و احترام متقابل ، مى پذيرد.
دليل بر اينكه به زير بار قانون رفتن انسان ، به ناچار است نه با ميل و رغبت باطنى
و قلبى ، آن است كه هرگاه انسان ، قدرت و سلطه و رياستى پيدا مى كند، يا وقتى كه
كسى از حالش با خبر نيست ، زير بار قانون نمى رود و از آن شانه خالى كرده و تخلف مى
نمايد.
و دليل احتياج افراد به همديگر آيه شريفه اى است كه مى فرمايد:
نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى الحيوه الدنيا، و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ، ليتخذ
بعضهم بعضا سخريا (زخرف : 32)
ما معاش آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كرده ايم ، و برخى از آنان را از نظر
درجات ، بالاتر از بعضى ديگر قرار داده ايم ، تا بعضى از آنها بعضى ديگر را در خدمت
گيرند.
و در روايتى از امام هادى عليه السّلام وارد شده است : زندگانى اجتماعى مردم وقتى
اداره مى شود كه آنها از حيث مراتب مختلف باشد،
فاذا استووا، هلكوا(241)
(و اگر يكسان ، بودند، هلاك مى شدند.)
حكمت و مصلحت حجاب
س 637- آيا از
(آيه حجاب
) مى توان وجوب حجاب
را استفاده نمود، آنجا كه مى فرمايد:
و اذا ساءلتموهن متاعا، فسئلوهن من وراء حجاب ؛ ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن
(احزاب : 53)
و هرگاه از زنان پيامبر چيزى خواستيد، از پشت پرده از آنان بخواهيد، اين براى
دلهاى شما و آنان پاكيزه تر است .
ج - از اين تعبير وجوب استفاده نمى شود؛ بلكه
بيان حكمت و مصلحت حجاب است نظير آيه شريفه
و ان تصوموا خير لكم . (بقره : 184): (و روزه گرفتن براى شما بهتر است .) در
ذيل آيه
(كتب عليكم الصيام .
)
(بقره : 183):(روزه بر شما مقرر شده است .)
وجوب حجاب از ديدگاه قرآن كريم
س 638 آيا از آيه شريفه ذيل وجوب حجاب
استفاده مى شود؟ خداوند متعال مى فرمايد:
يا ايها النبى ! قل لازواجك و بناتك و نساء المؤ منين يدنين عليهن من جلابيبهن ،
ذلك ادنى ان يعرفن ، فلا يوذين (احزاب : 59).
اى پيامبر !به زنان و دخترانت و به زنان مؤ منان بگو: پوششهاى خود را بر خود فروتر
گيرند، اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، (به احتياط) نزديكتر
است .
ج - (جلابيب
) جمع
(جلباب
) به معناى پارچه اى نظير چادر كه تمام بدن زن را بپوشاند، و
(يدنين عليهن من جلابيبهن
) يعنى
خود را با چادرهايشان بپوشانند، تا مواضع زينت آنها از قبيل سينه هايشان آشكار و
پيدا نباشد، مبادا فاسقان چشم چران از آنها سوء استفاده نموده و به آنها تعرض
نمايند.
(242)
س 639 - پس وجوب حجاب ، از چه آيه اى از
آيات قرآن كريم استفاده مى شود؟
ج - در مورد حجاب آياتى ذكر شده است :
الف خداوند متعال مى فرمايد:
(و لايبدين زينتهن
) (نور: 31)
و زنان زيورهاى خود را آشكار نكنند.
منظور از
(زينتهن
) مواضع زينت است . يعنى مواضع زينت خود را بپوشانند، و آنها را ظاهر و
آشكار ننمايند.
ب همچنين مى فرمايد:
قل للمومنين : يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم (نوز: 30)
به مردان با ايمان بگو: ديده فرو نهند، و پاكدامنى ورزند.
يعنى چشمهاى خود را از آنچه كه نظر كردن به آن حرام است (چه مرد اجنبى و چه زن
اجنبيه ) بپوشانند و نگاه نكنند. و عورتهاى خود را بپوشانند و آن را از نظر ديگران
حفظ كنند.
ج - نيز مى فرمايد:
وقل للمومنات ، يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن ... (نور: 31)
و به زنان با ايمان بگو: ديدگان خود را (از هر نامحرمى ) فروبندند و عورتهاى خود
را از نظر ديگران نگهدارند...
در روايتى از امام صادق عليه السّلام آمده است :
كل شى ء فى القرآن من حفظ الفرج ، فهو من الزنا، الا هذه الايه فانها من النظر.(243)
از تمام آياتى كه در قرآن پيرامون حفظ فرج ذكر شده است ، زنا اراده شده است ؛ مگر
اين آيه كه در رابطه با نظر و نگاه كردن است .
يعنى :
(هر جا در قرآن حفظ فرج ذكر شده ،
منظور حفظ آن از زنا است ، مگر اين آيه كه منظور حفظ آن از نظر است .
)
پوشش ، ملاك حجاب اسلامى
س 640 نظر حضرت عالى در باره حجاب اسلامى
چيست ؟
ج - ظاهرا در اسلام ستر منظور است .
س 641 آيا ستر موضوعيت دارد؟
ج - بله .
حكم لباسهاى كيپ بدن
س 642 آيا با پوشيدن لباسهاى كيپ بدن به
نام
(اسموكيت
)
بدون اينكه نازك و بدن نما باشد، حجاب اسلامى رعايت مى شود؟
ج - بر لباسهايى كه بدن را بهتر نشان دهد و
مزيد بر جمال باشد، ستر و پوشش صدق نمى كند و حجاب اسلامى نخواهد بود، بنابراين ،
لباسهايى كه حجم و اندام بدن زن در آن نمايان باشد، از نظر شرع ساتر محسوب نمى
گردد.
س 643 اگر زنان مواضع زينت خود را با اين
گونه لباسهاى كيپ بدن بپوشانند، بر آن
(لايبدين
زينتهن
) صدق مى كند؟
ج - جمال زن خودش زيباست ، و تجمل او نيز
لازمه خودش است . و
(لايبدين زينتهن
) يعنى زنان بايد مواضع زينت خود را بپوشانند و جمال خود را نشان ندهند،
بنابراين ، پوشيدن اين گونه لباسهاى كيپ كه اسكلت و برآمدگيهاى بدن را از پس و
پيش نشان داده ، و بيشتر موجب تحريك شهوت مى شود، ستر و حجاب اسلامى نيست .
پوشيدن چادر
س 644 آيا پوشيدن چادر براى حجاب اسلامى
موضوعيت دارد؟
ج - مقصود از حجاب آن است كه زن ، جمال خلقت
خود را نشان ندهد و به هر نحو كه باشد آن را بپوشاند، و خصوص چادر موضوعيت ندارد،
بلكه ستر و ساتر معتبر است .
س 645 آيا از اينكه فرموديد:
(چادر موضوعيت ندارد
) مى توان
استفاده كرد كه ستر طريقيّت دارد و راهى است براى حفظ تحريك شهوت در مرد. لذا بر
زنان پير كه موجب تحريك شهوت نمى شوند، حجاب نبايد واجب باشد؟
ج - براى آنان حجاب واجب نيست ؛ البته تحريك
شهوت حكمت است نه علت حكم .
عدم اثبات حقانيت با كارهاى خارق العاده
س 646 عده اى از دراويش سنى خود را اهل حق
دانسته و كارهاى خارق العاده اى از قبيل خوردن آتش يا شيشه چراغ بجا مى آورند و آن
را دليل بر حقانيت مذهب خود مى دانند، آيا اين كارها نشانه بر حق بودن آنها است ؟
ج - خوردن آتش ، يا شيشه چراغ ، و يا شمشير به
شكم داخل نمودن و از پشت بيرون آوردن آن ، هيچ كدام دليل بر حقانيت نيست . نقل مى
كنند در فرانسه شخصى تيغ ريش تراشى مى خورد، در آزمايشگاه او را با دستگاه معاينه
كردند و تيغهايى را كه خورده بود، در جهاز هاضمه او ديدند، اينها دليل بر حقانيت
نيست .
در خيابان خاكى واقع در گنبد سبز مشهد مقدس يكى از دراويش نزد من آمد، سخنانى داشت
. از جمله گفت : سى سال است آب به بدنم نخورده است . گفتم : مگر وضو نمى گيرى ؟ گفت
: ما از اينها گذشته ايم .
آيا اينها تقوى است ؟ هر معصيت كه فناى فى الله نيست و نمى تواند باشد. امور خارق
العاده هم از راه سحر و علوم غريبه ، و از راه رياضت نفس حاصل مى شود، و هم از راه
عبادت . و انبياء عليهم السلام نيز مى توانستند اين امور را ظهور دهند؛ ولى در
موارد احقاق حق ، باطل قدرت ايستادگى در مقابل حق را ندارند. شخصى سنى آتش روشن مى
كرد و در آن مى رفت و اين را دليل بر حقانيت مذهب خود مى دانست . يكى از داش
مشتيهاى شيعه كه مذهب خود را بر حق مى دانست براى اثبات حقانيت خود دنبال او در آتش
مى رود و سالم بيرون مى آيد، و شخص سنى مى سوزد.
سحر چيست ؟
س 647 معناى سحر چيست ؟
ج - خداوند متعال مى فرمايد:
و سحروا اعين الناس و استرهبوهم ، و جاءوا بسحر عظيم (اعراف : 116)
چشمان مردم از افسون كردند و آنان را ترساندند و (واقعا) سحر عظيمى نمودند.
از اين آيه شريفه بر مى آيد كه سحر يك نوع چشم بندى است . همچنين در قضيه هاروت و
ماروت مى فرمايد:
فيتعلمون منهما ما يفرقون بين امرء و زوجه (بقره : 102)
و از آن دو (هاروت و ماروت ) چيزهايى را فرا مى گرفتند كه بين مرد و زن جدايى
اندازند.
از اين آيه شريفه نيز استفاده مى شود كه سحر در واقع يك تصرّف روحى است .
س 648 آيا شعبده نيز از سحر است ؟
ج - خير، سحر نيست .
س 649 آيا تسخير جن از سحر است ؟
ج - خير سحر نيست .
س 650 آيا تنويم و خواب مغناطيسى از سحر
است ؟
ج - خير، سحر نيست ، يك نوع تصرف ديگر در روح
است .
س 651 آيا كارهايى كه مرتاضها و صوفيه
سنندج انجام مى دهند و آن را دليل بر حقانيت خود مى دانند (از قبيل خوردن شيشه و
فرو بردن شمشير به شكم و بيرون آوردن آن از پشت ) سحر است ؟
ج - خير، سحر نيست .
فلسفه تاءثير سحر
س 652 بنده از يكى از آنها پرسيدم كه
چگونه اين كارها را انجام مى دهيد؟ وى پاسخ گفت :
(شيخ
ما در سنندج ، اثر آن را مى گيرد.
) آيا اين
سخن درست است ؟
ج - يا اينكه حال و نفس خودش و در اثر گفتن
(لا اله الا الله
) كه مى گويند،
تاءثير آن را خنثى مى كند. شخصى كه در مجلس آنها شكرت كرده بود گفت : ديدم كه مشغول
ذكر (ظاهرا
(لا اله الا الله
) شدند، بعد يك نفر بلند شد و شيشه چراغ گرد سوز را كه در وسط مجلس روى
ميز بود برداشت و با دندانش خرد كرد و همه را خورد. بعد شيشه چراغ دوم ، بعد سوم ،
و سپس شمشيرى را به صورت عمودى روى زمين گذاشت و شكم خود را روى آن انداخت و از
پشت ، سر شمشير ظاهر شد، بعد در حالى كه سالم بود، بلند شد.
ماجراى سرمه خفا
س 653 آورده اند: در زمان شيخ بهايى رحمه
الله كسى ادعاى نبوت نمود. شيخ بهايى وى را بالاى بلندى اى برد و سحر نمود، و دريا
و كشتى اى بر لب ساحل ظاهر شد. ايشان به پيغمبر ساختگى تعارف نمود كه اول او سوار
شود، و ولى وى تا خواست پاى خود را در كشتى بگذارد، از بالاى بلندى بر زير افتاد و
مرد
) آيا اين جريان واقعيت دارد.
ج - حضرت استاد قدس سره با تبسم و تعجب فرمود:
(اين مطلب در كجا نوشته شده است ؟!
)
سپس قصه
(سرمه خفا
)
را نقل فرموند كه روزى شاه عباس در وقت صرف غذا ديد غذاى ظرف كم مى شود بدون اينكه
كسى نزد او باشد.اين مطلب را به عرض شيخ بهايى رحمه الله رسانيد، ايشان دستور داد
كه در آن اطاق كاه بسوزانند. بعد از پر شدن اطاق از دود، شخصى پيدا شد كه نشسته بود
و چشمهاى خود را با دستهايش مى ماليد.
دعاى بند آمدن باران و بستن دهان گرگ
س 654 بعضى دعا مى كنند باران مى ايستد يا
دهان گرگ را مى بندند، آيا اين واقعيت دارد؟
ج - راجع به بستن دهان گرگ يكى از سوره هاى
كوچك قرآن بر چاقويى خوانده مى شود، بعد چاقو را روى هم مى گذارند، دهان گرگ با اين
كار بسته مى شود و گفته شده اين عمل را لجام داده اند و ديده اند گرگ آمده و پوزه
خود را به گوسفند ماليده ، ولى چون دهانش بسته بوده ، رفته و آسيبى به آنها نرسانده
است .
آيا قول منجمين اعتبار دارد؟
س 655 آيا قول منجمين اعتبار دارد؟
ج - بعضى از مطالب آنها از قبيل نحوست و سعد
بودن ايام كه با ظاهر شرع موافق نيست ، اعتبار ندارد، در ديوان منسوب به عليه
السلام آمده است :
(هنگامى كه حضرت از صفين
بر مى گشتند، و مى خواستند، عازم نهروان شوند، منجمى حضرت را از خروج در آن روز منع
نمود. حضرت ابياتى سرود و به سخن او اعتنا ننمود
(244)
با اين همه منجمين از روى تجاربى كه دارند مطالبى را ذكر مى كنند، چنانكه حكاياتى
تاريخى نيز از آنان نقل نموده اند.
از آن جمله آورده اند: مرجوم خواجه نصير آذين طوسى در يكى از سفرهاى خود به آسيابى
رسيد و شب در آنجا ماندگار شد. و چون هوا صاف بود، دستور داد كه جاى ايشان را بيرون
آسياب بيندازند، آسيابان به ايشان عرض كرد: امشب باران مى بارد، خوب است داخل آسياب
بخوابيد.
خواجه فرمود: از كجا مى گويى ؟
آسيابان عرض كرد: سگى دارم ، كه هر شب كه مى خواهد باران ببارد، داخل آسياب مى
خوابد، امشب نيز داخل خوابيده است .
خواجه بر اساس علم نجوم ، حسابى نمود و بعد فرمود: خير امشب باران نمى بارد. و
بيرون آسياب بخوابيد.
پاسى از شب گذشت و ابرهايى نمايان شد و باران باريد، و خواجه مجبور شد به داخل
آسياب تشريف ببرد. در اين هنگام فرمود:
شكر خدا كه به اندازه يك سگ هم علم نداريم .
قمر در عقرب
س 656 در روايات متعدد آمده است :
(قمر در عقرب نحس است
)(245)
آيا اين حالت بر هر كارى كه در آن هنگام انجام مى گيرد، تاءثير دارد؟
ج - اگر كار باذن الله بجا آورده شود، و سر
خود نباشد، چون استقلال ندارد معلوم نيست تاءثير داشته باشد.
چشم زدن
س 657 آيا چشم زدن واقعيت دارد و در
موجودات اثر مى گذارد؟
ج - در روايات داريم كه مى فرمايد:
(العين حق .
)(246)
چشم زدن واقعيت دارد.
ولى تاءثير آن نيز باذن الله است .
چگونگى تاءثير چشم
س 658 چشم چگونه تاءثير مى گذارد؟
ج - نفس نگاه كننده اثر مى گذارد، نه خود چشم
. نقل مى كنند: عده اى مشغول كندن چاهى بودند، به سنگى رسيدند و نتوانستند آن را
برطرف كنند، فرستادند كسى كه به اصطلاح چشمش شور بود آمد و نگاهى به سنگ كرد و گفت
:
(عجب سنگى است !
)
فورا سنگ خرد شد.
در اين هنگام سؤ ال كننده نقل كرد كه عتيقه فروشى مى گفت : ظرف عتيقه اى داشتم كه
روى ميز در معرض فروش گذاشته بودم . شخصى از مقابل مغازه گذشت و نظرش به ظرف افتاد
و بلافاصله ديدم كه ظرف بى جهت به زمين افتاد و خرد شد. آن شخص فورا برگشت . و قيمت
ظرف را داد و اعتراف كرد كه چشمم شور است و افتادن و شكستن ظرف در اثر چشم زدن من
بود.
حضرت استاد قدس سره فرمودند: دو درخت
(آكاليبوس
) در منزل ما يا منزل شخص ديگر
(247)
وجود داشت ، مهمانى وارد شد و گفت :
(عجب
درخت هايى !
) هر دو درخت خشك شدند و از بين
رفتند، با اينكه ميهمان آدم خوبى بود.
(248)
آيا در شرع ، ايام نحس و سعد وجود دارد؟
س 659 آيا در شرع ، ايام نحس و سعد وجود
دارد؟
ج - در روايات قابل اعتماد آمده است :
(روز وفات حضرت سيدالشهداء عليه السّلام يا پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه
و آله و سلم نحس ،
(249)
و مواليد ائمه اطهار عليهم السلام سعد است .
)
و اين نسبت به شرع دارد، اما صرف روشنايى بين دو تاريكى نه نحوست دارد و نه سعادت ؛
البته تطير و فال بد زدن نيز باب ديگرى است كه آن نيز از تاءثيرات نفس است .
نحوه ارتباط روح با مثال در رؤ ياى صادقه
س 660 آيا ارتباط روح با مثال در رؤ ياى
صادقه ، با مثال صعودى است يا نزولى ؟
ج - با مثال نزولى است . روح ، علل حوادث را
در عالم مثال مشاهده مى كند و حوادث براى او متمثل مى گردد.
مستدرك
بعد از صفحه آرائى نهايى كتاب ، پرسشها و پاسخهاى جالب ديگرى از حضرت استاد قدس سره
از ميان يادداشتهاى جلسات پيدا شد، براى هر چه بهره گيرى علاقمندان ، در پايان كتاب
ذكر مى گردد:
آيا حضرت حوا عليهاالسلام از دنده چپ حضرت آدم عليه السّلام
آفريده شده است
؟
س 661 در برخى از روايات آمده است كه :
خداوند متعال حضرت حوا عليهاالسلام را از دنده چپ حضرت آدم آفريد.
(250)
آيا اين احاديث درست هستند؟
ج - خير، خداوند متعال ، حضرت حوا عليهاالسلام
را مانند حضرت آدم عليه السّلام از گل تسويه نمود و از روح خود در او دميد.
در روايتى از حضرت ابى جعفر عليه السّلام نيز آمده است كه :
(خداوند سبحان با دست قدرت خود حضرت آدم عليه السّلام را از گل خلق
نمود، و از باقيمانده آن گل حضرت حوا عليهاالسلام را آفريد.
)(251)
و ظاهر آيه شريفه كه مى فرمايد
(و خلق منها
زوجها
) (نساء: 1) (و همسر او را هم از (نوع
) او آفريد.) آن است كه جناب حوا عليهاالسلام از نوع بنى آدم است ، نه اينكه از
حضرت آدم خلق شده باشد، زيرا اين آيه شريفه نظير آيه ديگرى است كه مى فرمايد:
و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها (روم : 21) و از
جمله آيات او اين است كه براى شما از نوع خودتان ، همسرانى آفريد كه با آنان آرام
بگيريد.
تكثير نسل بشر از آدم و حوا عليهماالسلام
س 662 آيا همه افراد بشر از حضرت آدم و
حوا عليهم السلام به وجود آمده و تكثير نسل يافته اند؟
ج - بله ، از دو آيه شريفه استفاده مى شود كه
تمام افراد بشر از آن حضرت آدم و حوا عليهم السلام تكثير يافته اند.
خداوند سبحان مى فرمايد
خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها، و بث منهما رجالا كثيرا و نساء (نساء:
1) (شما را از يك تن بيافريد، و همسر او را هم از (نوع ) او آفريد، و مردان و زنان
بسيارى از آن دو بپراكند.)
و نفرمود
بث منهما و من غيرهما. (از آن دو و غير ايشان ، مردان و زنان بسيار
بپراكند.)
همچنين مى فرمايد
يا بنى آدم ، لايفتننكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنه .
(اعراف : 27) (اى فرزندان آدم ، مبادا شيطان شما را بفريبد، چنانكه پدر و مادرتان
را از بهشت بيرون آورد.)
(252)
ازدواج فرزندان حضرت آدم عليه السّلام با محارم خود
س 663 آيا فرزندان حضرت آدم عليه السّلام
با محارم خود ازدواج كردند؟ و اگر جواب مثبت است چگونه در آن زمان ازدواج با محارم
حلال بوده ، و اكنون حرام است ؟
ج - خداوند سبحان در قرآن شريف مى فرمايد
ان الحكم الا الله (يوسف : 40) (تشريع ) احكام منحصرا از آن خداست )
از اين رو ممكن است چيزى در يك زمان حلال و مباح ، و در زمان ديگر مثلا در شرع
اسلام ، حرام باشد.
البته در روايتى آمده است كه :
(حوريه و جن
نازل شد، و فرزندان آدم عليه السّلام با آنها ازدواج كردند
)(253)
ولى اين روايات با ظاهر آيات مخالف است .
اذكار و اوراد
س 664 علماى اخلاق و اساتيد معرفت ، جهت
تربيت و تهذيب نفوس شاگردان خود در راستاى سير و سلوك آنها، اذكار و اورادى به آنان
دستور مى دهند، آيا مى شود ديگران هم بدون دستور استاد آن اذكار را بجا آورند؟
ج - خير، نمى شود؛ زيرا آن اذكار را به تناسب
شرائط و حال شاگردان خود دستور انجام آن را به آن ها مى دهند؛ ولى همين اذكار و
اوراد براى ديگران به مانند نارنجكى است در دست آنها كه احيانا ممكن است براى آنها
خطر داشته باشد.
س 665 اگر آن اذكار خطرناك است ، پس چگونه
اساتيد به شاگردان خود دستور مى دهند و براى آنها خطر ايجاد نمى كند؟
ج - (هم
) استاد در كنار ذكر، خطر آن را بر طرف مى كند.