سيماى مؤمن در قرآن و حديث

ابوالفضل بهشتى

- ۹ -


يكى از صفات اهل ايمان راستگويى است كه نسبت به يكديگر، نسبت لازم و ملزوم است . از اين رو در روايات بين ايمان و دروغ ديوارى آهنين كشيده شده است .
پيامبر صلى الله عليه و آله در وصف اهل ايمان مى فرمايد:
المؤ من ...صدوق اللسان ...و لا كذاب (225) .
مؤ من زبانش راستگو است ...و دروغگو نيست .
و در جاى ديگر خطاب به حضرت امير (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ منون ... اذا تكلموا صدقوا.(226)
اى على ! مؤ منان وقتى سخن مى گويند از جاده حق و راستگويى منحرف نمى شوند.
يكى از مصاديق صداقت و راستگويى ، صداقت در عمل و رفتار است . از اين رو، انسان راستگو همان گونه كه كلام خلاف واقع نمى گويد، از هر نوع عمل و تلاش فريب كارانه نيز اجتناب مى ورزد و مكر و خدعه خصلت زشتى است كه مؤ من همواره از آن فاصله دارد. امير مؤ منان (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ من ... لا يمكر به (227)
مؤ من ... هرگز به برادرش مكر و نيرنگ نمى زند.
بر و نيكوكارى

سود دنيا و دين اگر خواهى   مايه هر دوشان نيكوكارى است
راحت بندگان حق جستن   عين تقوا و زهد و ديندارى است
گر در خلد را كليدى هست   بيش بخشيدن و كم آزارى است (228)
اهل ايمان وجودشان سرشار از خدمت به مردم و احسان و نيكويى به جامعه است . پيامبر مى فرمايد: ((براء؛(229) مؤ من نيكوكار است )). و نيز مى فرمايد: ((قليل الاذى (230) ، مؤ من كم آزار است )).
و نيز حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد:
حاض على كل حسن ،(231)
مؤ من به سوى نيكى ها شتابان است .
سيره عملى انبيا و اوليا نيز پيوسته خدمت به مردم بود.
امام زين العابدين (عليه السلام ) از راهى كه مى گذشت اگر كلوخى مى ديد از مركب پايين مى آمد و آن را با دست خود از مسير بر مى داشت آن گاه سوار مى شد به راه خود ادامه مى داد.امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
ما آمن بالله و لا بمحمد و لا بعلى من اذا اءتاه اخوه المؤ من فى حاجه لم يضحك فى وجهه فان كانت حاجته عنده سارع الى قضائها و ان لم يكن عنده تكلف من عند غيره حتى يقضيها له .(232)
به خدا و محمد و على ايمان نياورده است كسى كه هر گاه برادر دينى اش براى رفع نيازى به او مراجعه كند با چهره اى خندان با او برخورد نكند، اگر رفع حاجتش به دست اوست بايد به انجام آن بشتابد و اگر كار از دست او خارج است سراغ ديگرى رود و از طريق ديگران مشكل او را حل كند.
در اين روايت نيكوكارى و احسان به ديگران و كوشش براى رفع مشكل برادران ايمانى ، شرط اسلام و ولايت است ، و ايمان به خدا و رسول و ولايت از اين راه شناخته مى شود.
وسعت دايره نيكى
از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود:
ان على كل مسلم فى كل يوم صدقه ؛
هر مسلمان هر روز بايد صدقه اى بدهد.
برخى از اصحاب با شگفتى پرسيدند: يا رسول الله ! چه كسى طاقت و توان اين كار را دارد؟ حضرت براى رفع ابهام و توضيح بيشتر و اين كه مردم صدقه را در انفاق مالى خلاصه نكنند فرمود:
برطرف كردن عوامل اذيت از راه مردم صدقه است !
راهنمايى كردن جاهل به ((راه )) صدقه است !
عيادت كردن بيمار صدقه است !
امر به معروف كردن و نهى از منكر نمودن صدقه است !
پاسخ سلام دادن نيز صدقه است !(233)
شگفتا كه چه وسعتى دارد نيكى و احسان ! چه آسان است ذخيره سازى عمل صالح براى آن روز نياز.
زهد و فقرگرايى
زهد، عدم دلبستگى به دنيا و مظاهر آن است نه اين كه انسان خودش را به فقر و فقيرى بزند كه در اسلام مذمت شده است . پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
من تفاقر افتقر.(234)
كسى كه فقيرى كند، فقير مى شود.
از آثار زهد و بى رغبتى به دنيا و مظاهر آن ، رابطه نيكو داشتن با قشر فقير جامعه است .
سرمايه دارى با لباس فاخرى كه پوشيده بود به حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و در كنار آن حضرت نشست ، سپس فقيرى با لباس چركينى وارد شد و كنار مرد سرمايه دار نشست ، شخص ثروتمند فورى لباس خود را كشيد و خود را جمع كرد.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله ، با مشاهده اين منظره به خشم آمد و او را مذمت كرد كه آيا ترسيدى چيزى از فقر او به تو سرايت كند؟! سرمايه دار گفت : نه . پيامبر فرمود: آيا ترسيدى از ثروت تو كم شود؟ سرمايه دار گفت : نه . فرمود: آيا ترسيدى لباست بر اثر تماس با او كثيف شود؟ سرمايه دار گفت : نه . فرمود: پس چرا اين گونه از او كناره گرفتى ؟ پيامبر كه در صدد نهى از منكر بود و اين چنين مسئله را پيگيرى مى فرمود آن سرمايه دار آگاه شد و در پاسخ گفت : من همدمى هم چون شيطان دارم كه هر كار زشتى را به نظرم زيبا جلوه مى دهد و هر زيبايى را زشت وانمود مى كند. اكنون براى جبران اين گناه نصف مالم را به اين فقير مى دهم . پيامبر صلى الله عليه و آله به فقير فرمود: آيا مى پذيرى ؟ فقير در پاسخ گفت : نه ، مى ترسم من نيز مانند او مغرور گردم و روحيه من مانند روحيه بلند پروازانه او شود.(235)
در روايات يكى از نشانه هاى اهل ايمان زهد و پارسايى عنوان شده است . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
المؤ من ... متبشرا بفقره .(236)
مؤ من از فقرش خشنود است .
و در روايتى ديگر مى فرمايد:
تحفه المؤ من فى الدنيا الفقر؛(237)
ارمغان مؤ من از اين جهان فقر است .
و آن حضرت در پاسخ كسانى كه خود را مؤ من مى خواندند اوصافى را ذكر كردند و فرمودند:
فلا تبنوا ما لا تسكنون ، و لا تجمعوا ما لا تاءكلون ؛(238)
(اگر مؤ من هستيد) از بناى اضافى و جمع آورى آزوقه و خوراك غير مورد نياز اجتناب كنيد.
على (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد:
(سوگند به خدا كه جانم در دست قدرت اوست كه در گوشه و كنار زمين مؤ منانى زندگى مى كنند كه ) همه دنيا از نظرشان معادل بال پشه اى نيست ، و اگر دنيا با تمام چيزهايى كه در آن است هم چون طلاى سرخ به گردن يكى از آنان آويخته شود و سپس از گردنشان به زمين افتد براى او اهميتى ندارد كه چه چيزى از گردنش به زمين افتاده است ، چرا كه دنيا در نظرشان پست و بى مقدار است .(239)
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
ثلاثه من كن فيه يستكمل ايمانه : رجل ... و اذا عرض عليه اءمران : اءحدهما للدنيا و الآخر للاخره اختار اءمر الاخره على الدنيا.(240)
سه چيز است كه در هر كه باشد ايمانش كامل است ...و اگر مرد مؤ من را دو كار پيش آيد كه يكى مربوط به دنيا و ديگرى مربوط به آخرت باشد كار آخرت را بر دنيا ترجيح مى دهد!
و حضرت امير (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ من ... مجالس لاهل الفقر.(241)
مؤ من با فقرا نشست و برخاست دارد.
تقوا و ورع
تقوا، يعنى نگاهدارى نفس از گناهان و كردار زشت .
و متقى كسى است كه پرهيزكارى پيشه كند و اوامر خدا را اطاعت نمايد و از آنچه نهى شده دورى گزيند.
اين صفت به قدرى پسنديده است كه خداوند يكتا در موارد بسيار آن را ستوده و دارندگان آن را مورد لطف قرار داده است . شخص با تقوا مورد احترام و اطمينان مردم است و همگان او را دوست دارند. خداوند مى فرمايد:
يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين (242)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت فرمان ) خدا بپرهيزيد و با صادقان باشيد.
و در جاى ديگر مى فرمايد:
((ان المتقين فى جنات و عيون ))(243)
همانا پرهيزكاران در باغ ها (ى سرسبز بهشت ) و در كنار چشمه ها هستند.
از لوازم ايمان ، تقوا و پرهيزكارى است . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: ((قلبه تقى (244) ، قلب مؤ من از رذايل اخلاقى پاك است )).
و نيز على بن الحسين (عليه السلام ) علايم پنج گانه مؤ من را كه بر مى شمرد مى فرمايد:
الورع فى الخلوه .(245)
از نشانه هاى اهل ايمان خوددارى از گناه حتى در خلوت است .
و امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
... و لا ايمان لمن لا ورع له (246)
...و كسى كه ورع و خويشتن دارى از گناه ندارد، ايمان ندارد.
و حضرت امير (عليه السلام ) در بيانى شيوا، علايم متقين را چنين بر مى شمرد:
ان لاهل التقوى علامات يعرفون بها: صدق الحديث ، و اءداء الامانه و الوفاء بالعهد و قله الفخر و البخل ، و صله الارحام ، و رحمه الضعفاء، و قله الموآتاه للنساء و بذل المعروف ، و حسن الخلق و سعه الحلم ، و اتباع العلم فيما يقرب الى الله عزوجل ، طوبى لهم و حسن مآب .(247)
اهل تقوا نشانه هايى دارند كه به آنها شناخته مى شوند كه عبارتند از: راستگويى ، امانت دارى ، وفاى به عهد، اجتناب از فخر فروشى و بخل ، صله رحم ، ترحم بر بيچارگان ، فرمانبردارى كم از زنان ، گسترش كار خير، حسن خلق ، بردبارى بسيار، پيروى از دانش در آنچه كه موجب تقرب به درگاه خداست . خوشا به حالشان و نيكو باد فرجامشان .
عفت چشم
ريشه بسيارى از ناهنجارى ها و فسادهاى اجتماعى از نگاه هاى نامشروع و شهوت آلود است و نگاه به نامحرمان منشاء تباهى ها و منكرات بسيار است از اين رو در اسلام با تاكيد فراوان ، از آن نهى شده است و از نشانه هاى مؤ منان اجتناب از چنين نگاه ها است ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در توصيف اهل ايمان مى فرمايد: ((... غض ‍ الطرف ممم (248) ، مؤ من چشمان خود را (از ديدنى هاى حرام ) فرو مى بندد)).
و نيز على (عليه السلام ) مى فرمايد:
...غضوا ابصارهم عما حرم الله عليهم (249)
(اهل ايمان ) چشمان خود را از آنچه خداوند حرام كرده مى بندد.
و در روايت ديگرى آمده است :
النظر سهم مسموم من سهام ابليس ، فمن تركها خوفا اءعطاه الله ايمانا تجد حلاوته فى قلبه .(250)
نظر به نامحرم تيرى از تيرهاى زهرآگين ابليس است كه هر كس به خاطر ترس الهى از چنين ديدنى صرف نظر كند خداوند شيرينى ايمان را در قلبش وارد مى كند.
به گفته بابا طاهر عريان :
ز دست ديده و دل هر دو فرياد   هر آنچه ديده بيند دل كند ياد
كار و كوشش
پيشوايان دينى ، به امورى هم چون كشاورزى ، دام دارى ، كارگرى ، تجارت و داد و ستد و... مى پرداختند.
امام صادق (عليه السلام ) درباره جد بزرگوارش امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
كان امير المؤ منين - صلوات الله عليه - يضرب بالمر، و يستخرج الارضين ...ان امير المؤ منين اءعتق اءلف مملوك من ماله و كد يده .(251)
همانا امير مؤ منان - صلوات الله عليه - در زمين بيل مى زد و مواهب زمين را (بر اثر كشاورزى ) خارج مى نمود و هزار برده را از ثروت شخصى و از محصول دسترنج خود خريد و آزاد كرد.
امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد:
مردى امير مؤ منان على (عليه السلام ) را سوار بر شترى كه بارى از هسته خرما داشت ديد كه عبور مى كرد. پرسيد: اى ابوالحسن ! اين بار چيست ؟ حضرت (عليه السلام ) فرمود: ((ماءئه اءلف عذق ان شاء الله ، اگر خدا بخواهد صد هزار درخت خرما)).
او آنها را در زمين كاشت و همه به صورت درخت در آمد كه حتى يك دانه از هسته آنها تباه نشد و به اين ترتيب يك نخلستان صد هزار درختى پديدار گرديد.(252)
امامان معصوم (عليهم السلام ) به كار و كارگرى سفارش بسيار كرده اند، و خودشان كار مى كردند و زندگى خود را با مزد كارگرى اداره مى نمودند.
در روايت آمده است : شخصى به حضور امام صادق (عليه السلام ) آمد و گفت : من نمى توانم به خوبى با دستم كار كنم و راه تجارت را نيز به خوبى نمى توانم انجام دهم و اكنون محروم و محتاجم . امام صادق (عليه السلام ) به او فرمود:
اعمل فاحمل على راءسك و استغن عن الناس ، فان رسول الله صلى الله عليه و آله قد حمل حجرا على عاتقه ، فوضعه فى حائط له من حيطانه .(253)
كار كن و با سر خود بار حمل كن و از مردم بى نياز باش ، همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله بر دوش خود سنگ حمل مى كرد و در ديوار يكى از باغ هاى خود مى نهاد.
و نيز مى فرمود:
من در بعضى از مزارع خود كار مى كنم تا عرق نمايم با اين كه افرادى (يا سرمايه اى ) دارم كه معاش مرا تامين مى نمايد، در عين حال كار مى كنم :
ليعلم الله عزوجل انى اءطلب الرزق الحلال .
تا خداوند متعال بداند كه من در جستجوى روزى حلال هستم .
وقتى شرايط زندگى بر على (عليه السلام ) سخت شد در يك و نيم فرسخى مدينه براى زنى كارگرى مى كرد تا در قبال كشيدن هر دلو آب يك خرما دريافت كند.ممم (254)
امام رضا (عليه السلام ) نيز مى فرمايد:
الذى يطلب من فضل الله عزوجل ما يكف به عياله اءعظم اءجرا من المجاهد فى سبيل الله .(255)
آن كسى كه با كار و كسب ، جوياى فضل الهى است تا به وسيله آن افراد تحت تكفل خود را تامين كند، ثواب او بيشتر از ثواب كسى است كه در راه خدا جهاد مى كند.
از جمله فرازهاى تاريخى كه بيانگر تحسين تلاش و كار مى باشد داستان زير است :
روزى امام باقر (عليه السلام ) در يكى از نواحى بيرون مدينه ، در هواى داغ مشغول بيل زدن و آماده كردن زمين مزرعه بود و بر اثر كار و گرمى هوا، عرق از پيشانيش مى ريخت . شخصى به نام محمد بن منكدر مى گويد: به حضورش رفتم و سلام كردم ، در حالى كه در زحمت كار بود جواب سلام مرا داد. عرض كردم : خدا تو را سامان بخشد، آيا سزاست كه بزرگى از بزرگان قريش در اين هواى سوزان و گرم دنياطلبى كند، اگر در همين حال اجل تو فرا رسد چه مى كنى ؟
امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
لو جاءنى الموت و اءنا على هذا الحال جاءنى و اءنا فى طاعه من الله
هر گاه مرگ به سراغم آيد و من در همين حال باشم ، در حال اطاعت خداوند مرگ به سراغم آمده است كه به وسيله كار، معاش خود و افراد خانواده را تامين مى كنم و از تو و ديگران بى نياز مى شوم و من از آن مى ترسم كه هنگام فرا رسيدن اجل مشغول گناه باشم . محمد بن منكدر گفت : راست گفتى و مرا موعظه و بيدار كردى .(256)
با توجه به عظمتى كه كار و كوشش از ديدگاه اسلام دارد سزاوار است مؤ من در زندگى ، اهل كار و تلاش باشد و از اين كه خود را بر مردم تحميل كند و در امر معيشت با دسترنج ديگران ارتزاق نمايد اجتناب ورزد. از اين رو، يكى از نشانه هاى اهل ايمان كار و تلاش است كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
اءعظم الناس هما المؤ من يهتم باءمر دنياه و اءمر آخرته (257)
مؤ من از همه مردم گرفتارتر است ، زيرا بايد به كار دنيا و آخرت هر دو برسد.
و امير مؤ منان (عليه السلام ) در بيان اوصاف مؤ منان مى فرمايد:
و مكادحته اءحلى من الشهد(258)
كسب و كار و كوشش (براى اهل ايمان ) از عسل شيرين تر است .
رزق حلال
از امورى كه تضمين كننده سعادت بشر است ، طلب روزى حلال است . آيات و روايات با تعابير مختلف اهل ايمان را به اجتناب از مال حرام و شبهه ناك دعوت كرده اند. يكى از عواملى كه توفيق و تعالى افراد بشر را فراهم مى آورد، كسب حلال و حلال خوارى است و در مقابل ، حرام خوارى موجب سلب توفيقات از انسان مى شود كه در اين باره در تاريخ ، حكايات ارزنده و سازنده اى از عالمان و پاكان دينى آمده است .
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
...بريئا من المحرمات ...واقفا عند الشبهات ...لا يرضى فى كسبه بشبهه ممم (259)
(مؤ من ) از آنچه خداوند حرام كرده دورى مى كند و در مقابل امور شبه ناك توقف مى كند. و در كسب و تجارتش از در آمدهاى مشتبه دورى مى جويد.
على (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ من من طاب مكسبه ؛(260)
مؤ من كسى است كه كسب و تجارتش پاكيزه و حلال باشد.
و امام صادق (عليه السلام ) نيز درباره اهل ايمان مى فرمايد:
انما المؤ من ...والذى اذا قدر لم ياءخذ اءكثر من ماله .(261)
مؤ من در وقت استيلا بر اموال (به ويژه بيت المال ) به اندازه استحقاق بر مى دارد.
اجتناب از ربا خوارى
ثروت به دست آمده از راه حرام موجب عذاب و ويرانى كانون زندگى است و در راس آنها مالى كه از راه ربا خوارى به دست آيد. كه خداوند به شدت از آن نهى فرموده است :
يا ايها الذين آمنوا لا تاكلوا الربا اءضعافا مضاعفه و اتقوا الله لعلكم تفلحون ممم (262)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ربا (و سود پول ) را چند برابر نخوريد. از خدا بترسيد تا رستگار شويد.
يكى از دلايل حرمت ربا اين است كه نوع بشر براى خدمت به يكديگر آفريده شده اند و حق ندارند در قبال امرى كه زحمتى در آن نيست اجرت بگيرند و به هم نوعان خود فشار روا دارند.
ربا خوارى از صفات مردمان پست و از عادات يهود است كه جز به ماديات توجه ندارند. در بين دهنده و گيرنده آن ايجاد نفرت و دشمنى مى كند و كينه شديد به دنبال دارد، در هر جامعه اى كه ربا رايج شود، نفاق و شقاق جايگزين محبت و اتحاد و همدلى مى گردد و دشمنان استقلال هر كشورى بزرگ ترين حربه اى كه براى بدبختى و اسارت آن ملت به كار گرفته اند ربا و ترويج آن بوده است .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
خداوند ربا خوار و نويسنده و مباشر و شاهد در ربا را لعنت كرده است و كسى كه شكم خود را از مال ربا پر كند به قدر آنچه خورده شكمش را از آتش جهنم پر كند.
در روايتى جامع پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مورد رعايت پاكى ثروت و دور شدن از فساد مالى فرمود:
اءربع من كن فيه فقد طاب مكسبه : اذا اشترى لم يعب ، و اذا باع لم يحمد و لا يدلس و فيما بين ذلك لا يحلف .(263)
چهار خصلت است كه اگر كسى دارا باشد موارد درآمد مالى او پاك و حلال است :
1. هنگام خريدارى متاع ، آن را توصيف به عيب و نقص نمى كند.
2. هنگام فروش ، متاع خود را تعريف و تمجيد نمى نمايد.
3. متاع خود را آن گونه كه هست نشان مى دهد نه اين كه با نيرنگ مرموزى آن را بهتر از آنچه هست جلوه دهد.
4. در بين خريد و فروش ، سوگند ياد نمى كند.
قناعت
از صفات پسنديده اهل ايمان قناعت و اجتناب از حرص و طمع است .
قناعت ، يعنى ميانه روى و رضايت به آنچه خداى بزرگ مرحمت فرموده است .
شخص قانع در نزد مردم محبوب و گرامى است ، چرا كه به سبب عدم زياده طلبى نيازمند خلق نمى شود و دست احتياج به سوى اين و آن دراز نمى كند و آبروى خود را حفظ مى كند. انبيا و اوليا (عليهم السلام ) به صفت قناعت موصوف بوده اند و عزت نفس - كه از سرمايه هاى بزرگ بشرى است - در سايه قناعت نصيب انسان مى شود.
اى دل تو ز خلق هيچ يارى مطلب   وز شاخ برهنه سايه دارى مطلب
عزت ز قناعت است و خوارى ز طلب   با عزت خود بساز و خوارى مطلب (264)
سعدى شيرين سخن مى گويد:
قناعت توانگر كند مرد را   خبر كن حريص جهانگرد را
در مذمت حرص همان بس كه شخصيت انسان را بر باد مى دهد، زيرا شخص حريص براى گرد آوردن اندوخته و ثروت ناگزير است بسيارى از اعمال قبيح و زشت مانند تملق ، رباخوارى ، رشوه گيرى ، قماربازى ، دزدى ، كم فروشى ، احتكار، بى عفتى و... را مرتكب شود.
و آن چه انسان را از اين خصلت مذموم دور مى سازد ايمان است . بنابراين ، يكى از نشانه هاى دارنده ايمان ، قناعت و اجتناب از حرص است :
امام صادق (عليه السلام ) در توصيف مؤ منان مى فرمايد:
قانعا بما رزقه الله ؛(265)
مؤ من به روزى عطا شده از سوى پروردگار قانع است .
و حضرت امير (عليه السلام ) مى فرمايد:
اصل العفاف القناعه و ثمرتها قله الاحزان .(266)
ريشه عفت و پاكدامنى قناعت است و محصول و ميوه آن كمى غم و اندوه است .
و در جاى ديگر مى فرمايد:
من اءتحف العفه و القناعه حالفه العز؛(267)
برخوردارى از عفت و قناعت ، عزت و بزرگى را مى آورد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
اءغبط الناس عندى مؤ من خفيف الحال ، ذوحظ من صلاح و كان رزقه كفافا فصبر عليه حتى يلقى الله و اءحسن عباده ربه و كان غامضا فى الناس تعجلت به المنيه و قل تراثه و قلت بواكيه .(268)
خوشبخت ترين مردم در نظر من مؤ منى است كه متعلقاتش كم و از نماز بهره ور باشد. روزى او به حد كفاف باشد و با آن بسازد تا به خداى خويش برسد، خداى را به خوبى پرستش كند و در ميان مردم گمنام باشد. وقتى مرگش برسد ارثش كم باشد و گيرندگانش انگشت شمار باشند.
امام باقر (عليه السلام ) در مذمت حرص مى فرمايد:
مثل حريص مانند كرم ابريشم است كه هر قدر به دور خود بتند بيرون آمدنش مشكل مى شود.
دانش طلبى
فضيلت علم و دانش بر هيچ كس پوشيده نيست . انبيا و اولياى الهى دانش و دانشجويى را ستايش و مدح كرده اند. قرآن مجيد مى فرمايد:
يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم (269)
خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند و كسانى را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمى مى بخشد.
در روايات اسلامى نيز كسب علم و دانش را از نشانه هاى برجسته و بارز مؤ منان بر شمرده اند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در بيان صفات اهل ايمان مى فرمايد:
...حلماء علماء كادوا من الفقه اءن يكونوا اءنبياء(270)
بردباران و دانشمندان هستند كه در فقاهت گويا پيامبرانند.
و على (عليه السلام ) مى فرمايد:
العلم خليل المؤ من (271)
علم دوست و همراه مؤ من است .
و در روايت ديگر مى فرمايد:
فالمتقون ...و وقفوا اءسماعهم على العلم النافع لهم ...و حرصا فى علم ممم (272)
از نشانه هاى متقين ...تحصيل علم سودمند است ...و در كسب دانش حريص اند.
و امام صادق (عليه السلام ) درباره اهل ايمان مى فرمايد:
خزان العلم و معدن الحكمه (273)
مؤ منان گنجينه هاى علم و معدن حكمتند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خطاب به على (عليه السلام ) مى فرمايد:
يا على ! من صفات المؤ من ...كثيرا علمه ...و علمه زكى ، و لا يتعلم الا ليعلم و لا يعلم الا ليعمل .(274)
اى على ! از صفات مؤ منان ...دانش بسيار...و علم پاك و سودمند است . (در نزد آنان ) هدف از آموزش ديدن ، بهره مندن شدن از دانش و مقصود از دسترسى به دانش عمل كردن به آن است .
و امام سجاد (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ من خلط علمه بالحلم (275)
مؤ من علم و دانشش همراه با حلم و بردبارى است .
بهره ورى از عقل
از توصيه هاى قرآن و روايات معصومين (عليهم السلام ) استفاده از عقل و به كارگيرى اين نعمت الهى است . در منابع روايى يكى از ابواب مهم باب عقل است - كه روايات بسيارى درباره آن وارد شده - در اين دسته از روايات از عقل و تعقل به عنوان يكى از نشانه هاى اهل ايمان ياد شده است .
حضرت امير (عليه السلام ) درباره مؤ من مى فرمايد:
...و العقل دليله (276)
و عقل راهنماى مؤ من است .
و امام صادق (عليه السلام ) به همين مضمون مى فرمايد:
و العقل امير جنوده (277)
و عقل سرلشكر مؤ من است .
و نيز در روايت ديگر مى فرمايد:
لا يكون المؤ من مؤ منا حتى يكون كامل العقل (278)
مؤ من ، مؤ من نيست ، مگر از عقل كامل برخوردار باشد.
خلق نيكو
در ستايش حسن خلق و خوش خويى و خوش رويى همين بس كه خداوند پيامبرش را به اين صفت ستوده است و مى فرمايد:
((انك لعلى خلق عظيم ))(279)
همانا تو (اى پيامبر ما) داراى اخلاقى عظيم و بزرگ هستى .