سيماى مؤمن در قرآن و حديث

ابوالفضل بهشتى

- ۸ -


3. قد اءفلح المؤ منون الذين هم فى صلاتهم خاشعون و الذين هم عن اللغو معرضون و الذين هم للزكوه فاعلون و الذين هم لفروجهم حافظون الا على اءزواجهم اءو ما ملكت اءيمانهم فانهم غير ملومين فمن ابتغى وراء ذلك فاءولئك هم العادون والذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون والذين هم على صلواتهم يحافظون (179)
مؤ منان رستگار شدند، آنان كه در نمازشان خشوع دارند، و آنها كه از لغو و بيهودگى رويگردانند... و آنها كه بر نمازشان محافظت مى كنند.
در آيات فوق به نكات لطيف زير اشاره شده است :
1. در آيه اول تعبير به ((خروا)) به جاى ((سجدوا)) اشاره به اين است كه اين گروه از اهل ايمان و بيدار دل به هنگام شنيدن آيات قرآن چنان شيفته و مجذوب سخنان پروردگار مى شوند كه بى اختيار به سجده مى افتند و دل و جان را در اين راه از دست مى دهند كه اين همان عشق سوزان و علاقه آتشينشان به كلام محبوب و معبودشان است كه اين ويژگى در آيات ديگر به عنوان برجسته ترين ويژگى و صفات انبيا ذكر شده است :
اذا تتلى عليهم آيات الرحمن خروا سجدا و بكيا(180)
هنگامى كه آيات خداوند رحمان بر آنان خوانده مى شود بر خاك مى افتند و سجده مى كنند و گريه شوق سر مى دهند.
2. در آيه دوم سوره مؤ منون ، خداوند تنها نماز را نشانه اهل ايمان نمى شمرد بلكه خشوع در نماز را از ويژگى هاى آنان مى داند، اشاره به اين كه نماز مؤ من صرفا الفاظ و حركات بى روح و فاقد معنا نيست ، بلكه به هنگام نماز آن چنان به خداوند توجه دارد كه از غير او جدا و منقطع مى گردد و به او مى پيوندد و به كلى از ما سوى الله بيگانه مى شود و در آخر آيه نيز محافظت بر نماز ذكر شده است ، چرا كه نماز مهم ترين رابطه خلق با خالق است .
روايات
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله خطاب به على (عليه السلام ) فرمود:
(عشرون خصله فى المؤ من فان لم يكن فيه لم يكمل ايمانه ) ان من اءخلاق المؤ منين يا على : الحاضرون الصلاه ...رهبان بالليل ، اءسد بالنهار، صائمون النهار، قائمون الليل ...(181)
بيست خصلت در مؤ من است كه اگر در او نباشد ايمانش كامل نيست : نماز عاشقانه ... و مناجات شبانه و مجاهدات شجاعانه و روزه دارى در روز و شب زنده دارى و...
و نيز فرمود:
يا على من صفات المؤ من اءن يكون ...كثير العباده ...كثير الصيام ، طويل القيام ، يصوم رغبا و يصلى رهبا، و يبكى الليل على خطيئته (182)
اى على ! از جمله صفات و نشانه هاى مؤ منان عبادت بسيار و روزه زياد و شب زنده دارى طولانى و روزه دارى لذت بخش و نماز ترس و گريه هاى شبانه براى خطاهاى خويش ‍ است .
توكل
در آيات و روايات ، از صفات و نشانه هاى بارز مؤ منان ((توكل )) به خداست كه اهل ايمان تنها بر پروردگار خويش تكيه مى كنند و افق فكر آنان آن چنان بلند است كه از تكيه بر مخلوقات ضعيف و ناتوان - هر چند به ظاهر عظمت داشته باشند - ابا دارند. آنها آب را از سرچشمه مى گيرند، هر چه مى خواهند از اقيانوس بيكران عالم هستى و ذات مقدس پروردگار طلب مى كنند. قرآن مجيد مى فرمايد:
انما المؤ منون الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا و على ربهم يتوكلون .(183)
مؤ منان تنها كسانى هستند كه هر گاه نام خدا برده مى شود دل هايشان ترسان مى گردد و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مى شود، ايمانشان فزونتر مى گردد، و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.
از شيوه هاى تبليغى حضرت موسى (عليه السلام ) جلوگيرى از ضعف روحى و آشنا كردن به الطاف خداوندى و ارائه درس توكل بود و موسى (عليه السلام ) قومش را با اين مكتب و فرهنگ از ترس و تهديدها نجات داد:
و قال موسى يا قوم ان كنتم آمنتم بالله فعليه توكلوا ان كنتم مسلمين .(184)
و موسى گفت : اى قوم من ! اگر به خدا ايمان آورده ايد و اهل تسليم هستيد، بر او توكل كنيد.
آيه فوق نيز يكى از اوصاف جدايى ناپذير اهل ايمان را توكل معرفى كرده است .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
خمس من الايمان ممن لم يكن فيه شى ء منهن فلا ايمان له : التسليم لامر الله و الرضا بقضاء الله ، و التفويض الى الله ، و التوكل على الله و الصبر عند الصدمه الاولى .(185)
پنج چيز از لوازم ايمان است و هر كس يكى از آنها در او نباشد ايمان ندارد: تسليم به فرمان خدا، رضا به قضاى خدا، تفويض و واگذارى كارها به خدا، توكل به خدا و صبر هنگام صدمه نخستين .
رضا
رضا به رضاى الهى بيانگر نهايت خضوع و تسليم در برابر حق است . و حقيقت بندگى ، همان تسليم همه جانبه در برابر خدا و مقدرات الهى است كه در روايات اسلامى از آن به عنوان راس اطاعت خدا ياد شده است ، چنان كه امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
راس طاعه الله الصبر و الرضا عن الله فيما اءحب العبد اءو كره .(186)
راس و سرآمد اطاعت خدا، صبر و خشنودى از خداست ، خواه در مواردى كه بنده آن را دوست دارد و يا دوست ندارد.
در قرآن از نشانه هاى بارز اهل ايمان رضا و تسليم محض در برابر خداست :
و ما كان لمؤ من و لا مؤ منه اذا قضى الله و رسوله اءمرا اءن يكون لهم الخيره من اءمرهم .(187)
هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و رسولش امرى را لازم بدانند اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشند.
نيز در روايات ، رضا از نشانه هاى مؤ من معرفى شده است .
على (عليه السلام ) فرمود:
المؤ من ... راض عن الله ... و لا ياءسف على مافاته و لا يحزن على ما اءصابه .
از نشانه هاى اهل ايمان خشنودى از خداست ...بر آنچه از دست مى دهند متاثر نمى شوند و از مصيبت هاى پيش آمده غمگين نمى شوند.
از امام صادق (عليه السلام ) نقل است كه خداوند عزوجل فرمود:
عبدى المؤ من لا اءصرفه فى شى ء الا جعلته خيرا له فليرض بقضائى وليصبر على بلائى و ليشكر نعمائى اءكتبه يا محمد من الصديقين عندى .(188)
بنده مؤ منم را به هر حالى كه بگردانم ، برايش خير است ، پس بايد به قضاى من راضى باشد و بر بلاى من صبر كند و نعمت هايم را سپاس گزارد تا (نام ) او را (اى محمد!) در زمره صديقان درگاهم ثبت كنم .
راضى بودن به رضاى خدا بر دو گونه است :
1. رضايت ناآگاهانه و غير مسئولانه و خام .
2. رضايت آگاهانه و مسئولانه و پويا.
راضى بودن به رضاى الهى به معناى اول ، غلط است و موجب تخدير و ركود خواهد شد. به عنوان مثال ، ظلمى از ظالمى به او رسيده و او گمان مى كند كه مقدرات الهى چنين بوده است .
از اين رو، به جاى مبارزه با ظالم مى گويد: تقدير من چنين بوده است ، به رضاى خداوند راضى هستم . اين نوع رضايت ، جاهلانه و موجب ركود و تخدير و ارتجاع است و از نظر اسلام مردود مى باشد.
اما راضى بودن به رضاى الهى به معناى دوم ، صحيح است و چنين رضايتى نه تنها مخدر و موجب توقف و ركود نيست ، بلكه باعث قوت قلب و روشنايى روح و روان شده و سختى ها و رنج هاى مصائب را از انسان دور مى سازد و بر تحمل و صبر و مقاومت انسان مى افزايد، همان گونه كه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
الايمان بالقدر يذهب الهم و الحزن (189)
اعتقاد به تقدير الهى ، غم و اندوه را مى برد.
رابطه صبر و رضا
در فرق مقام صبر و مقام رضا گفته اند:
مقام رضا بالاتر از مقام صبر است ، هر جا كه رضا به رضاى الهى باشد، صبر نيز در آن جا هست ، ولى در مواردى ممكن است صبر باشد، اما رضا به رضاى الهى نباشد، به عبارت روشن تر، مقام رضا، پس از مقام صبر است و پس از پيمودن درجه عالى صبر به دست مى آيد.
توضيح بيشتر آن كه هر حوادثى براى انسان پديد مى آيد بر دو گونه است : 1. در اختيار اوست ،
2. در اختيار او نيست .
صبر و استقامت ، در برابر حوادث سختى است كه در قلمرو و اختيار انسان است ، ولى رضا و تسليم در برابر مقدرات الهى ، خشنودى به امور غير اختيارى است كه از ناحيه خدا براى انسان مقدر شده است و انسان در پرتو رضا و تسليم در برابر حق مى تواند در برابر مقدرات تلخ ، آن چنان شود كه نيش ها را نوش احساس كند و تلخى ها به كام او شيرين آيد كه در شعرى منسوب به امام حسين (عليه السلام ) هنگام شهادت آمده است :

و لو قطعتنى فى الحب اربا   لما حن الفؤ اد الى سواكا
اگر مرا در راه عشق و خشنوديت قطعه قطعه كنى ، قلبم به سوى غير تو گرايش نمى يابد.
آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند؟   فرزند و عيال و خانمان را چه كند؟
ديوانه كنى هر دو جهانش بخشى   ديوانه تو هر دو جهان را چه كند؟
رابطه مؤ منان با خويشتن
اين بخش بيشتر به آيات و احاديثى درباره اوصاف و فضايل اخلاقى مؤ منان در خودسازى و خويشتن دارى دينى پرداخته است . اهل ايمان واجد فضايل اخلاقى و اوصاف پسنديده اند و از رذايل و زشتى هاى اخلاقى فاصله دارند. براى دستيابى به اوصاف فردى اهل ايمان در رابطه با خويشتن مى توان به كتاب هاى اخلاقى مراجعه كرد.
ليكن با توجه به اين كه در منابع دينى از اين اوصاف به عنوان علايم و نشانه هاى مؤ من (در ارتباط با خويشتن ) ياد شده تا همگان تشويق به كسب آنها شوند، در اين مجموعه به آنها اشاره مى شود كه اميدواريم مورد توجه قرار گيرد و توفيق كسب آن فضايل نصيب گردد تا مصداق جمله بلند امير مؤ منان على (عليه السلام ) قرار گيريم كه فرمود:
وا شوقاه الى مجالستهم و محادثتهم ، يا كرباه لفقدهم ، و يا كشف كرباه لمجالستهم ، اطلبوهم فان وجدتموهم و اقتبستم من نورهم اءهديتم و فزتم بهم فى الدنيا و الاخره و هم اءعز فى الناس من الكبريت الاحمر...يا طوبى لهم و حسن مآب .(190)
آه ، چه قدر به هم نشينى و گفت و گوى با آنان مشتاقم و چه سخت است نبودنشان و چه شادى بخش است هم نشينى شان ، آنان را بجوييد و به دنبال چنين كسانى باشيد و اگر آنان را يافتيد و از نور معرفتشان استفاده كرديد، در دنيا و آخرت هدايت و پيروز مى شويد. آنان در پيش مردم از كيميا عزيزترند... خوشا به حالشان و نيكو باد فرجامشان .
ادب
در معارف و متون دينى از ادب ، به عنوان سرمايه اى ارزشمند ياد شده است . آنان كه داراى ادب و متانت انسانى هستند در نزد مردم از احترام خاصى برخوردارند و مردم از آنان به خوبى ياد مى كنند.
ادب كه رعايت مجموعه اى از آداب نيكو و پسنديده در معاشرت با اقشار مختلف مردم است در روايات اسلامى به عنوان يكى از نشانه ها و عوامل تكامل اهل ايمان به شمار آمده است .
پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: ((و حركاته اءدب (191) ، حركات مؤ من ، ادب است )).
از راه هاى ادب آموزى ، پرهيز و اجتناب از آنچه براى ديگران نمى پسنديم است و به فرموده امير مؤ منان (عليه السلام ):
كفاك اءدبا لنفسك اجتناب ما تكرهه من غيرك .(192)
در ادب كردنت همين بس كه آنچه را از ديگرى نمى پسندى پرهيز كنى .
بهترين نوع ادب ، شناخت حد و مرز خود و حركت در آن چارچوب است . كه حضرت على (عليه السلام ) فرمود:
اءفضل الاءدب اءن يقف الانسان على حده و لا يتعدى قدره .(193)
برترين ادب ، آن است كه انسان بر سر حد و مرز خويش بايستد و از قدر و اندازه خود فراتر نرود.
قرآن مجيد كسانى را كه در مقابل بزرگان ادب را رعايت مى كنند تحسين مى كند و مى فرمايد:
ان الذين يغضون اءصواتهم عند رسول الله اءولئك الذين امتحن الله قلوبهم للتقوى لهم مغفرة و اءجر عظيم .(194)
آنان كه صداى خود را نزد رسول خدا كوتاه مى كنند همان كسانى هستند كه خداوند دل هايشان را براى تقوا خالص نموده و براى آنان آمرزش و پاداش عظيمى است .
كسب ادب از راه عمل به توصيه بزرگان
از راه هاى كسب ادب مطلوب ، حضور و درك بزرگان و استماع توصيه آنان است . امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
اءدبنى اءبى بثلاث ... قال لى : يا بنى ! من يصحب صاحب السوء لا يسلم ، و من لا يقيد اءلفاظه يندم ، و من يدخل مداخل السوء يتهم .(195)
پدرم مرا به سه نكته ادب كرد...فرمود: هر كس با رفيق بد هم نشينى كند، سالم نمى ماند و هر كس كه مراقب و مقيد به گفتارش نباشد پشيمان مى گردد، و هر كس به جاهاى بد، رفت و آمد كند، متهم مى شود.
ادب پيامبر صلى الله عليه و آله
رسول اكرم صلى الله عليه و آله كه اسوه ايمان و الگوى اخلاق و ادب و رفتار نيكوست خود را ادب كرده پروردگار دانسته و مى فرمايد:
اءدبنى ربى فاءحسن تاءديبى .(196)
پروردگارم مرا ادب كرد و نيكو ادب كرد.
((سيره پيامبر)) يك كتاب ادب آموزى است ، رفتار آن بزرگوار نمونه عالى اخلاقى و معاشرت والاست ، كه به چند نمونه از ادب برخورد پيامبر با ديگران اشاره مى كنيم .
رسول خدا صلى الله عليه و آله با هر كس رو به رو مى شد سلام مى داد، هم به كوچك هم به بزرگ ، هيچ گاه پاى خود را پيش كسى دراز نمى كرد، هنگام نگاه به صورت كسى خيره نمى شد، با چشم و ابرو به كسى اشاره نمى كرد، هنگام نشستن ، تكيه نمى داد، وقتى با مردم دست مى داد و مصافحه مى كرد دست خود را عقب نمى كشيد تا طرف مقابل دست خود را بكشد، هيچ خوراكى را مذمت نمى كرد، به هيچ كسى دشنام و ناسزا نمى گفت و سخن ناراحت كننده اى بر زبان نمى آورد و بدى را با بدى پاسخ نمى گفت ، زيرانداز خود را به عنوان اكرام زير پاى كسى كه خدمتش مى رسيد پهن مى كرد، از روز بعثت تا لحظه مرگ ، هرگز در حال تكيه دادن غذا نخورد...
خصلت ديگر كه از مظاهر ادب يك انسان است در كلام امير مؤ منان (عليه السلام ) كه مى فرمايد:
...ان راءوا مؤ منا اءكرموه .(197)
ايشان هر گاه مؤ منى را ببينند او را احترام مى كنند.
وقار
وقار در لغت به معناى : آرامش ، شكيبايى و بزرگوارى است . در روايات اسلامى از اين خصلت بسيار تمجيد شده و به عنوان يكى از نشانه هاى ايمان معرفى شده است .
پيامبر صلى الله عليه و آله در توصيف اهل ايمان مى فرمايد:
...حسن الوقار... لطيف الحركات ... وقورا.(198)
مؤ من داراى وقارى نيكو، حركات نرم و ظريف و دور از خشونت و بسيار باوقار است . و در روايت ديگر مى فرمايد:
طوبى لمن توقر و لم تكن له خفه و لا جاهليه و عفا و صفح .(199)
خوشا به حال كسى كه متين و با وقار است و سكبسرى و نادانى نكند، ببخشد و در گذرد.
و حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد:
(المؤ من )...ان ضحك لم يخرق ...ضحكه تبسم (200)
مؤ من اگر بخندد دهن ندرد...خنده اش تبسم است .
امام صادق (عليه السلام ) نيز از علايم ايمان همين صفت را بر شمرده مى فرمايد:
...و فى الهزائز وقور،
در گرفتارى هاى سخت با وقار و سنگين باشد (و خود را نبازد).
حلم
حلم و بردبارى و خردمندى و اجتناب از غضب از جمله مقوله هايى است كه در مكتب اخلاقى اسلام براى كسب آن با تاكيد فراوان سفارش شده و به عنوان كليد سعادت يكى از نشانه ها و عوامل تكامل ايمان ياد شده است :
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در توصيف اهل ايمان مى فرمايد:
...حليما اذا جهل عليه ...حليما(201)
مؤ من در مقابل نادانى نادانان حليم و بردبار است ... (آرى ) مؤ من بردبار است .
و امير مؤ منان على (عليه السلام ) در ستايش مؤ منان مى فرمايد:
...عدل ان غضب (202)
مؤ من اگر خشمگين شود، از جاده عدالت منحرف نمى شود.
و امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
المؤ من ...و لا فظ و لا غليظ(203)
مؤ من درشت خوى و سنگدل و بداخلاق نيست .
نيز در جاى ديگر مى فرمايد:
ثلاث خصال من كن فيه استكمل خصال الايمان : من صبر على الظلم و كظم غيظه و احتسب و عفا و غفر...(204)
پايه هاى ايمان مؤ من سه چيز است : مقاومت در برابر ظلم ، فرو نشاندن غضب و گذشت و بخشش .
صبر
صبر از عناوين پربحث در متون دينى است كه در اين جا بيشتر در ارتباطش با ايمان مورد بررسى قرار مى گيرد.
صبر - كه نگاهداشت خويش از بى تابى و حفظ زبان از گله و شكايت است - رابطه اى جدايى ناپذير با ايمان دارد و از نشانه هاى بارز مؤ من به شمار مى رود كه در روايات معصومين (عليهم السلام ) مورد تاكيد فراوان قرار گرفته است :
پيامبر اسلام ، آن اسوه بزرگ صبر و استقامت ، صبر و پايدارى را از اوصاف مؤ من بر شمرده و مى فرمايد:
صبورا على من اءساء اليه ...صبورا فى الشدائد(205)
مؤ من در مقابل كسى كه به او بدى كرده بردبار و صبور... و در سختى ها و شدايد شكيباست .
مردم با ايمان - كه روحى بزرگ و فكرى بلند و سينه اى گشاده و ظرفيتى وافر دارند - هرگز دگرگونى هاى روزگار و حوادث تلخ آنها را تغيير نمى دهد و سلب نعمت ها به ناسپاسى وا نمى دارد و به نوميدى نمى كشاند... و اين ارتباط تنگاتنگ بين ايمان و صبر و شكيبايى در كلامى از امير مؤ منان (عليه السلام ) چنين آمده است :
و عليكم بالصبر، فان الصبر من الايمان كالراءس من الجسد.(206)
و بر شما باد به صبر، چرا كه صبر نسبت به ايمان ، مانند سر است نسبت به بدن .
و امام باقر (عليه السلام ) در روايتى مى فرمايد:
مؤ من به حقيقت ايمان دست نمى يابد مگر سه خصلت داشته باشد: ... و الصبر على الرزايا(207) ، پيشه ساختن صبر در پيش آمدهاى سخت و ناگوار.
على بن موسى الرضا (عليه السلام ) مى فرمايد:
مؤ من هرگز مؤ من راستين نخواهد بود مگر آن كه سه خصلت داشته باشد:
سنتى از پروردگار، سنتى از پيامبر و سنتى از ولى خدا...اما سنت ولى خدا، پيشه ساختن صبر در حال رفاه و سختى و پريشان حالى كه خداوند عزوجل مى فرمايد:
و الصابرين فى الباءساء و الضراء و حين الباءس اولئك الذين صدقوا و اءولئك هم المتقون .(208)
و در برابر محروميت ها و بيمارى ها و در ميدان جنگ ، استقامت به خرج مى دهند، اينها هستند كه راست مى گويند، (و گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است ) و اينها هستند پرهيزكاران (209) .
با توجه به رابطه نزديك صبر و ايمان ، خداوند مؤ منان را به صبر دعوت مى كند:
يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرين (210)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از صبر (و استقامت ) و نماز، كمك بگيريد، (زيرا) خداوند با صابران است .
در اهميت صبر همين بس كه به تجربه ثابت شده است كه بزرگان و نوابغ عالم در اثر صبر و بردبارى به توفيقات چشمگيرى دست يافته اند. اگر صبر انبيا و اوليا نبود هرگز موفق به ترويج اديان و شرايع الهى و هدايت انسان ها در طول تاريخ نمى شدند اگر پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله با اعراب بى فرهنگ و وحشى و خون خوار دوران جاهليت صابر و بردبار نبود موفق نمى شد پرچم اسلام را در سايه هدايت و حمايت آنان در جهان به اهتزاز در آورد.
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند   در اثر صبر نوبت ظفر آيد
يكى از آثار صبر و بردبارى محبوبيت و برخوردارى از يارى مردم است . على (عليه السلام ) فرمود:
بالاحتمال و الحلم يكون لك الناس اءنصارا و اءعوانا.(211)
در سايه حلم و بردبارى و تحمل ياوران زياد مى شوند.
شتابزدگى
يكى از آثار منفى افرادى كه از خصلت پسنديده صبر برخوردار نمى باشند عجله و شتابزدگى در امور مى باشد كه بسيار مذمت شده است ، زيرا در اثر شتاب در كارها جنايت ها بسيار اتفاق افتاده كه زيان هاى بزرگ و جبران ناپذيرى به فرد و جامعه وارد آورده است .
بيشتر كسانى كه مرتكب جنايات شده اند اگر قبل از ارتكاب ، اندكى تامل و تفكر مى كردند سرانجام زشت و بدى را براى خود فراهم نمى آوردند، مكرر ديده شده كه اشخاصى عجول از كردار خود پشيمان شده و انگشت ندامت به دندان گزيده اند، ولى عمدتا نتوانسته اند زيان وارده را جبران كنند. ابليس اگر نخست در كار خود انديشه مى كرد در نافرمانى حق عجله نمى ورزيد تا روز واپسين قرين لعنت و نكبت نمى گرديد و رسواى جهانيان نمى شد كه گفته اند: ((عجله از شيطان است .))
و خداوند مى فرمايد:
و يدع الانسان بالشر دعاءه بالخير و كان الانسان عجولا(212)
انسان (بر اثر شتابزدگى )، بدى ها را طلب مى كند آن گونه كه نيكى ها را مى طلبد، و انسان هميشه عجول بوده است .
خلاصه اگر انسان شتاب نورزد، فريب شيطان را نمى خورد و از كردار خويش پشيمان نمى شد.
امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد:
مردم را شتاب و عجله هلاك نموده و اگر انسان ها با تامل در كارها وارد مى شدند، كسى هلاك نمى شد(213) .
عفت زبان
در آيات و روايات تربيتى اسلام ، انسان ها به عفت زبان و كم گويى و خوش گويى تاكيد و سفارش فراوان شده اند(214) . تا جايى كه زيربناى سعادت و عزت را ((كنترل زبان )) دانسته اند و يكى از نشانه هاى اهل ايمان عفت زبان است :
((و الذين هم عن اللغو معرضون ))(215)
(مؤ منان داراى اوصافى هستند از جمله آنها) رويگردانى از لغو و بيهودگى است .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
المؤ من ...طويل الصمت ...قليل الكلام ...و لا سباب .(216)
از جمله نشانه هاى ايمان سكوت طولانى ...و كم گويى است و بد زبانى نيست . نيز امير مؤ منان (عليه السلام ) مى فرمايد:
المؤ من ... سكوته فكرة و كلامه حكمة (217) .
مؤ من سكوتش تفكر و كلامش حكمت است .
هم چنين مى فرمايد:
المؤ من ... لا ينطق بغير صواب (218) .
مؤ من سخنش بر اساس حق و حقيقت است .
و در جاى ديگر مى فرمايد:
اسكتهم (اسكنتهم ) الخشيه لله و اءعيتهم اءلسنتهم خوفا من الله و كتمانا لسره ... حليتهم طول السكوت ...(219)
ترس از خدا (آرام و) ساكتشان مى كند و زبان هايشان از ترس خدا و نگهدارى اسرار خسته است ... و زينت آنان سكوت طولانى (در نگهدارى اسرار) است .
پيامبر گرامى اسلام يكى از علايم مؤ من را اجتناب از مبالغه گويى دانسته و مى فرمايد: ((و لا مجازفا(220) ، مؤ من گزافه گو و ستايشگر بى جا نيست )).
و نيز مى فرمايد:
طوبى لمن اءنفق من ماله و اءمسك الفضل من قوله (221)
خوشا به حال آن كه زيادى مالش را انفاق كند و زبان خود را از زياده گويى باز دارد.
پيامبر صلى الله عليه و آله در روايتى مى فرمايد:
المؤ من ... قليل الزلل (222) .
از نشانه هاى مؤ من اين كه لغزش ها و اشتباهاتش كم است .
بى شك يكى از علل كم اشتباهى مؤ من كنترل زبان و دقت در گفتار اوست .
هم چنين پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
ليس المؤ من بالطعان ، و لا اللعان و لا الفاحش و لا البذى ء.(223)
مؤ من ، طعنه زن و لعنت كننده و بدگو و بد زبان نيست .
راستگويى
راستگويى يكى از نيكوترين صفات و اخلاق است . شخص راستگو امين مردم و مورد احترام مى باشد. همه انبيا و اوليا (عليهم السلام ) و بزرگان دين به اين صفت نيكو موصوف بوده و آن را ستوده اند، راستى و راستگويى سبب نظم جوامع بشرى و موجب اتحاد و صميميت است ، كردار و گفتار راستگويان داراى اعتبار است و همه به راستگو اطمينان دارند.
خداوند منان در قرآن بارها ((صادقين )) را توصيف و تحسين نموده است از جمله مى فرمايد:
هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم لهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها اءبدا رضى الله عنهم و رضوا عنه ذلك الفوز العظيم .(224)
امروز، روزى است كه راستى راستگويان ، به آنان سود مى بخشد، براى آنها باغ هايى از بهشت است كه نهرها از زير درختان آن مى گذرد، و تا ابد، جاودانه در آن مى مانند، هم خداوند از آنها خشنود است ، و هم آنان از خدا خشنودند، اين رستگارى بزرگ است .