خوب مغناطيسى يا هيپنوتيزم و اثبات روح
ادله عقيله و نقليه اى كه براى اثبات روح اقامه نموده اند امروز جمعى
از مردم باور ندارند مگر با آنكه با دليل حسى همراه باشد زيرا امروز
فلسفه هاى عقلى پيشينيان را پست و فرومايه دانسته و سر تسليم بقول آنها
فرمود نميآورند لذا ما مجبوريم كه براى ادعاى خود ادله حسى اقامه كنيم
تا براى خوانندگان عزيز جاى شك و ترديدى درباره جاودانى بودن روح باقى
نماند.
از جمله آن خواب مغناطيسى است كه همان خواب ساختگى باشد كه دارندگان
اينكار برخى را بخواب ميكنند و از آنها كارهاى شگفت آورى مى بينند كه
شخص بيننده يقين ميكند كه انسان غير از بدن داراى چيز ديگريست كه آن
روح است كه كارهاى مهمى انجام ميدهد ((شاركو))
يكى از بزرگترين پزشكان جهان ميگويد: خواب مغناطيسى جهان بيمناكى است و
در آن چيزهايى ديده ديده ميشود كه مايه شگفتى و برتر از دانشهاى حسى
است .
((ببو)) در
كتاب مغناطيس حيوانى گويد: خواب مغناطيسى هستى و جاودانى بودن روح را
ثابت ميكند بپايه اى كه دو گوهر مجرد يعنى روح دو نفر ميتواند با هم
آميخته بى آنكه نيازى بماده داشته باشد.
اگر بخواهيم اقوال علماء اين فن را نقل كنيم مثنوى هفتاد من كاغذ شود و
فقط آزمايشهائيكه درين فن نموده اند بعضى از آنها را مختصرا مينمائيم .
قبلا اين سخن را هم بايد متذكر شد كه شخص خواب رفته رام شخص خواب كننده
است و ميتواند چيزهايى بچشم او نمودار كند كه فعلا هستى ندارد و
چيزهايى حس كند كه جز در خزانه و هم حقيقت ندارد و به اندازه اى اين
بدن خواب از خود بيخودست كه اگر قطعه اى از گوشت بدن او را ببرند آزرده
نشوند و حس ننمايند.
مثلا اگر جوهر نشادر نزد بينى او برند كمترين اثرى در او ايجاد نميكند
در صورتيكه اگر نزديك بينى آدم بيدار برند هماندم بميرد و بزرگترين
فريادها او را از خواب بيدار نكند و تنها خواب كننده ميتواند به اندك
صدايى او را بخود متوجه سازد.
دو نفر طبيب نامدار فرانسوى ((مارچ
واسكرول )) در بيمارستان مشغول آزمايش
اين امر شدند در نتيجه ثابت كردند كه خواب رفته هاى مغناطيس حس خود را
گم ميكنند يكى از آزمايشهاى آن اين بود كه يك اندازه جوهر نشادر در
جلوى بينى خواب رفته گرفتند و چند بار اين عمل را تكرار كردند،
كوچكترين اثرى ديده نشد، يكى از دانشمندان كه اين امر را باور نميداشت
نزديك آمده و براى آزمايش و آرامى دل جوهر را نزديك بينى خود برد و در
هماندم جان سپرد.
شخص خواب رفته نه تنها بيحس ميشود بلكه كارهايى شگفت آور از او سر
ميزند مانند ديدن چيزها از جاى دور و آگاهى از كارها ناپيدا و آگاهى از
انديشه مردمى كه گرد او هستند.
((اگزاكوف ))
دانشمند روح شناس روسى ميگويد:
يكى از آزمايشهايى كه بخوبى وجود روح جداگانه را در آدمى ثابت ميكند و
بما ميفهماند كه روح از ماده جداست و خود ميتواند كارهاى شگفت آورى بى
كمك ماده كند داستان مادام لويس است كه زنى را بخواب كرد و در جلوى
گروهى از تماشاچيان بآن شخص جواب فرمان داد كه بخانه خواب كننده يعنى
مادام لويس برود و ببيند كه افراد خانه او در چه حالى ميباشند بعد از
اندك زمانى شخص خواب رفته گفت رفتم ديدم دو نفر بكارهاى خانه مشغولند.
لويس گفت : دست خود را به يكى از آنها بزن در آن هنگام شخص خواب رفته
خنديد و گفت دست به يكى از آنها زدم ولى بسيار ترسيد آنگاه مادام لويس
از تماشاچيان پرسيد آيا كسى خانه ما را ميداند چند تن بلند شدند به
آنها گفت برويد بخانه من و از آنها بپرسيد آيا چيز تازه اى در منزل
اتفاق افتاده است ؟ آن چند نفر رفتند و زود برگشتند و همگى گفتند در
خانه شور و غوغاى عجيبى بود سبب را پرسيديم گفتند ناشناسى را ديديم كه
در آشپزخانه راه ميرود و همينكه نزديك يكى از ما رسيد دست خود را به
يكى از ما زده و ديگر او را نديديم بدين سبب بيم و هراسى بر ما غلبه
نموده است .
قال الفيض فى الوافى فى الجزو الثالث عشر بعد
ذكر فى قبض روح المومن قال : المراد بالروح هنا ما يشيراليه الانسان
بقوله انا اعنى النفس الناطقه و قد تحير العقلاء فى حقيقتها و المستفاد
من الاخبار عن الائمة الاطهار سلام الله عليهم انها شبح مثالى على صورة
البدن و كذلك عرفها المتالهون بمجاهداتهم و حققها المحققون بمشاهداتهم
فهى ليست بجسمانى محض و لا بعقلائى صرف بل برزخ بين الامرين متوسط بين
النشاتين من عالم الملكوت و للانبياء و الاوصياء صلوات الله عليهم روح
آخر فوق ذلك هى عقلانيه صرفة و جبروتية محضة .
اخبارى كه در باب قالب مثالى وارد شده كه ميت پس از مرگش با اوست و
حكايات و مقاماتى كه درينباب رسيده زيادست كه جاى بحث آن نيست و از
مطالب منبر خارجست . ما در جلد دوم شرح اصول كافى در صفحه 232 در حديث
540 مفصلا درينموضوع نموده ايم بحث نموده ايم ، طالبين بانجا رجوع
فرمايند.
مختار فلاسفه و عرفا در باب روح
فلاسفه گويند روح گوهريست بسيط و مجرد از ماده و لوازم ماده و تعلق آن
به بدن تعلق تدبيرى است ، مانند تعلق سلطان به مملكت و ناخدا به كشتى ،
روح به فناى بدن فانى نشود پس از مرگ متنعم يا معذب بنعم و عذاب روحانى
است .
گروهى از آنان بقدم ارواح و برخى بحدوث آن و دسته اى بتناسخ قائل شده
اند و گفته اند كه روح در اجسام و ابدان تردد دارد و بعضى گفته اند كه
روح يك حقيقتند و اختلاف آنها بعوارض و مشخصات است و اين قول به ارسطو
نسبت داده شده است .
و مختار ملاصدرا اينست كه نفس در ابتداء حدوث صورت جسمى است و بحركت در
ذرات و جوهر خود بمرتبه حس و ادراك و خيال و عقل ميرسد تا اينكه بعقل
فعال منتهى ميشود و عرفا همين قول را قبول كرده اند.
گفتار آيات و اخبار در روح
حقتعالى در قرآن ميفرمايد: فاذا ستويته و نفخت
فيه من روحى فقعواله ساجدين .
در دو سوره قرآن كريم اين آيه ذكر شده يكى سوره (ص ) و ديگر سوره الحجر
آيه 29 و اين آيه مباركه دلالت دارد كه خلقت بشر بستگى بدو چيز دارد
يكى تسويه كه ساختمان جسد است كه از گوشت و خون و استخوان تشكيل شده و
ديگر روح است كه از او تعبير به نفس ناطقه ميكنند و چون حقتعالى روح را
بخود اضافه نمود و ((نفخت فيه من روحى
)) دلالت ميكند بر اينكه اين روح جوهر
بسيار شريفى است كه از عالم علوى و قدسى در اين بدن نهاده شده است .
در آيه ديگر ميفرمايد: الله يتوفى الانفس حين
موتها و التى لم تمت فى منامها فنمسيك التى عليها الموت و يرسل الاخرى
الى اجل مسمى ان فى ذلك الايات لقوم يتفكرون .
يعنى خداست كه وقت مرگ ارواح خلق را ميگيرد و آنرا كه هنوز مرگش فرا
نرسيده نيز در حال خواب روحش را قبض ميكند سپس آنرا كه حكم بمرگش
كرده جانش را نگاه ميدارد و آنرا كه نكرده به بدنش ميفرستد تا وقت معين
مرگ ، در اين كار نيز ادله قدرت الهى براى متفكران پديدار است .
در بحار از امام صادق (ع ) نقل ميكند كه خداوند روح مؤ منين را پس از
گرفتن در بهشت جاى دهد بصورتيكه در دنيا بودند ميخورند و مينوشند اگر
كسى بر آنها وارد شود آنها را به همان صورت دنيايى كه داشتند مى
شناسند.
و نيز از امام صادق (ع ) روايت ميكند كه فرمود: مؤ منين وقتيكه
خوابيدند خداوند روح آنان را بالا ميبرد، روحيرا كه مردانش حكم شده و
اجلش رسيده در بهشت جاى ميدهد و اگر اجلش باقى باشد به ابدان برگرداند،
و نيز سؤ ال شد كه ارواح يكديگر را ملاقات ميكنند؟ فرمود: بلى با هم
انس ميگريند و از يكديگر پرسش ميكنند.
داستان ملامهدى عراقى در وادى السلام
در وادى السلام عراقى ، از جانب ملامهدى عراقى نقل ميكند كه وقتى در
نجف اشرف قحطى شديدى واقع شد كه بر من و عيال و اطفالم بسيار سخت
ميگذشت روزى براى زيارت اهل قبور و دفع هم و غم به وادى السلام رفتم
ناگاه در حالت بيدارى ديدم كه جماعتى جنازه اى را به وادى السلام
آوردند، ديدم جنازه را در باغ وسيعى كه بزبان توصيف آنرا نتوان نمود
داخل نمودند، بعد او را در قصر عالى داخل كردند كه از همه چيز تمام
بود، منهم عقب او داخل آن قصر شدم ديدم جوانى بزى سلاطين بالاى كرسى
مرصعى نشسته چون نظرش بر من افتاد سلام كرد و مرا به اسم صدا كرد و
بسوى خود دعوت نمود و بجهت تعظيم من از جاى خود حركت نمود، دست مرا
گرفته پهلوى خود نشانيد گفت شما مرا نمى شناسيد من صاحب آن جنازه هستم
كه الان او را داخل وادى السلام نمودند، اسم من فلان و از فلان بلد
هستم و اين جماعت كه با من بودند ملائكه نقاله ميباشند كه مرا از بلدم
به اين بهشت برزخ آوردند.
چون اين سخنان را از او شنيدم حزن و المم برطرف شد و ميل بگردش نمودن
در باغ را نمودم ناگاه ديدم و مادرم و بعضى از حامم در ميان قصور نشسته
اند و با سرور و فرح از من استقبال نمودند و از حال بعضى از ارحام
سئوال كردند و من در بين جواب دادن از فقر و گرسنگى اطفالم براى آنان
ذكر كردم آنگاه پدرم به اطاقى كه در آن برنج بود اشاره كرد، بمن گفت هر
چه ميخواهى از اين برنجها بردار، من خشنود شدم و عبايم را پهن كرده
آنرا پر از برنج كرد و به نجف اشرف آمد و آن منظره از نظرم محو شد تا
مدتى طولانى با آن برنج زندگانى ميكرديم و تمام نميشد، آخرالامر عيالم
مرا مجبور كرد تا قصه برنج را بگويم من هم براى او قصه را نقل كردم ولى
چون بسراغ برنج رفتيم ديگر آنرا نديديم و تمام آنها از بين رفت .
از اين بحث نتيجه ميگيريم كه روح ، جسم لطيفى است كه پس از مرگ از بين
نميرود و در قالب مثالى بدن ميباشد يا متنعم است يا معذب گر چه بدن خاك
و پوسيده شده و از بين ميرود ولى روح و قالب مثالى باقى خواهد بود تا
روز قيامت كه به همان بدن پوسيده متصل شده به قيامت خواهد آمد.
احتمالاتيكه در معنى حلت بفنائك ميرود
حلول رحل محل فرود آمدن است ، فناء به كسر فاء، بر وزن كساء بمعنى
گشادگى در اطراف خانه است كه مردم و شتران در آنجا استراحت ميكنند و به
اصطلاح قديم فضاى جلوى خانه هاى بزرگ كه ((جلوخان
)) ميگفتند! ناخه كه از باب افعال از
اجوف واوى است فر و خوابانيدن شتر است . رحل جاى گذاردن لباس و اسبابست
، در معنى اينعبارت چند احتمال داده ميشود:
احتمال اول
اينكه مراد از اين ارواح ملائكه اطراف قبر آنحضرت هستند كه رحل اقامت
خود را بر در خانه آنحضرت انداخته و شب و روز بر آنحضرت گريان ميباشند.
امام صادق (ع ) فرمود كه حقتعالى بقبر آنحضرت چهار هزار ملك غبارآلوده
و پريشان حال موكل فرمود كه تا روز قيامت بر آنحضرت گريه ميكنند و هر
كس آنحضرت را عارفا بحقه زيارت كند اين ملائكه او را مشايعت ميكنند تا
آنكه آن زائر را به وطنش برسانند و اگر مريض گردد و هر صبح و شامى به
عيادت او ميروند و اگر بميرد بجنازه او حاضر شوند تا روز قيامت براى او
استغفار كنند.
در روايت ديگرى كه ((دربندى
)) در ((اسراراشهاده
)) نقل ميكند حضرت صادق (ع ) فرمود:
هفتاد هزار ملك موكل قبر حسين (ع ) هستند كه همه آنها متغير و گردآلوده
از روزيكه آنحضرت شهيد شده تا روز قيام حضرت قائم ((عج
)) بر آنحضرت صلوات ميفرستد و زوار
آنحضرت را دعا ميكنند و ميگويند پروردگارا اينها زائر حسينند بر ايشان
احسان نما.
در خبر ((ابن تغلب ))
از حضرت صادق (ع ) است كه چهار هزار ملك روز عاشورا نازل شده تا يارى
حضرت حسين (ع ) را بنمايند حضرت بآنها اذن نداده مراجعت كردند تا تكليف
خود را بدانند، دوباره نازل شدند ديدند حضرت حسين بدرجه شهادت رسيده ،
پس ايشان گردآلوده نزد قبر آنحضرت هستند و گريه بر او ميكنند تا روز
قيامت و رئيس آنها ملكى است منصور نام و هيچ زائرى آنحضرت را زيارت
نميكند مگر آنكه آن ملائكه او را استقبال ميكنند و چون وداع آنحضرت را
نمود و او را مشايعت ميكنند و چون وداع آنحضرت را نمود او را مشايعت
ميكنند و چون مريض شود عيادت او كنند و چون بميرد نماز بر او بخوانند و
طلب مغفرت بجهت او نمايند.
احتمال دوم
آنكه مراد از ارواح ، دوستان و محبين آنحضرت از مؤ منين و مومنات باشد
مراد از فناء و رحل خطيرة القدس و محل قرب و محفل ملكوت كه بزم انس
آنجناب است باشد و مسلما شهدا كربلا در مرتبه اول ايندسته واقع خواهند
بود.
در روايات بسيارى آمده كه در روز قيامت براى آنحضرت مجلسى در زير سايه
عرش ميباشد كه مخصوص آنحضرتست و گريه كنندگان و زيارت كنندگان در
آنمجلس جمع ميشوند كه در حالت امن و خاطرجمعى باشند و بحديث آنحضرت
استيناس و اشتغال ميورزند و در آن حين كه در خدمت آنحضرت مشغول صحبت
هستند از بهشت از اوج آنها رسولى ميفرستند كه ما مشتاق شمائيم نزد ما
بيائيد، آنها از رفتن اباء و امتناع مينمايند و گفتگو و صحبت حسين (ع )
را اختيار ميكنند و لذت مجلس آنحضرت را بر لذت حوران بهشتى مقدم
ميدارند.
زائران و گريه كنندگان حضرت حسين در بهشت همسايه
آنحضرت خواهند بود
ابن عباس روايتى نقل ميكند كه در ذيل آن دارد كه وقتى حضرت حسين (ع )
جزاى زائران و گريه كنندگان را از جد و پدر و مادر شنيد عرض كرد اى جد
برزگوار بحق خدا و بحق تو قسم تا آنها داخل بهشت نشوند من وارد نشوم و
از خدا ميخواهم كه در آخرت قصور آنها را پهلوى قصر من قرار دهد.
اين روايت مورد اشكال شده كه چگونه ممكن است تمام گريه كنندگان و
زائرين آنحضرت در بهشت همجوار آنحضرت باشند؟
جوابش اينست كه ما بهشت را چون بدنيا قياس ميكنيم اين اشكال پيش ميآيد
ولى حقتعالى بقدرى خانه آنحضرت را وسيع قرار ميدهد كه همه زائرين و
گريه كنندگان همسايه او را باشند.
و جواب ديگر اينكه آنحضرت بقدرى قصور متعده دارد كه جز خدا نداند.
در كافى خبرى نقل ميكند كه پيغمبر به اميرالمؤ
منين (ع ) فرمود: خدا آنقدر از را ميداند كه عقل و اوهام خلق به آن
نرسد و بآن احاطه ننمايد، هزار و هفتصد را در مثل خود ضرب ميكند.
2890000 1700*1700 و حاصلضرب را در مثل خود يعنى
8343100000000=2890000*2890000 و همچنين ضرب مينمايد اين عدد را در مثل
خود و حاصل او را در مثل خود و همچنين تا هزار مرتبه پس آن عدد حاصل را
ضرب ميكند در مثل خود و همچنين حاصلضرب را در مثل خود تا هزار مرتبه
ديگر، پس آخر عدديكه ازين ضربها حاصل شود عدد قصرهائيست كه حقتعالى بتو
عنايت فرمايد.
پس اى خواننده عزيز به حسينى فكر كن كه هر چه داشت در راه خدا داد و يك
طفل شيرخواره هم براى خود باقى نگذاشت ، خدا باو چه خواهد داد، پس اگر
بگويند زائرين و گريه كنندگان بر حسين (ع ) در بهشت همسايه آنحضرت
خواهند بود استعباد مكن و بدان كه واقعا همجوار آنحضرت خواهند بود.
بقدرى مقام زائرين و گريه كنندگان بر حسين (ع ) بلند است كه امام صادق
(ع ) در دعاى سجده ميفرمود: الهم اغفرلى و
لاخوانى و زوار قبرالحسين الذين انفقوا اموالهم اللهم فارحم تلك الوجوه
التى غيرتها الشمس و تلك الوجوه التى تتقلب على قبر ابى عبدالله
. آن صورتهايى كه بر قبر حسين ماليده ميشود و ارحم تلك الاغين
الاتى جرت دموعها رحمة لنا و ارحم تلك القلوب التى جزعت و احترقت لنا و
ارحم الصرخة التى كانت لنا .
احتمال سوم
آنكه مراد از ارواح همان اصحاب و خويشان آنحضرت
باشند كه در كربلا بدرجه رفيع شهادت نايل شدند همانطور كه در احتمال
دوم گفتيم كه دوستان و محبين آنحضرت با او ميباشد مسلما شهداء كربلا
مقام قربشان بانحضرت از ديگران بيشتر است و بنابراين فناء و رحل بهشت و
محل قرب در محفل ملكوت كه بزم انس آنجناب است خواهد بود.
ممكن است مراد از ارواح همان اجساد طيبه شهداء كربلا باشد زيرا روح به
جسد هم گفته شده و قرآن هم ميفرمايد: و لا تحسبن
الذين قتلو فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون .(آل
عمران 169)
و مراد از فناء و رحل همان قبر و حاير است كه شيخ مفيد در ارشاد
ميفرمايد كه ما شك نداريم كه اصحاب آنحضرت از حاير بيرون نيستند اگر چه
خصوصيات قبور آنها را ندانيم و قبر حضرت عباس اگر چه دور است ولى داخل
در فناء و رحل سيدالشهداء است .
ياران و اقوام آن حضرت
مورخين و محدثين تعداد اقوام و ياران آنحضرت را كه در كربلا شهيد شدند
مختلف ذكر كرده اند در شفاءالصدر مينويسد: مشهور بين مورخين كه شيخ
مفيد در كتاب ارشاد فرموده و ابن اثير در كامل 72 نفر بودند، 32 نفر
سواره ، 40 نفر پياده .
در عقدالفريد، 72 نفر، در فصول المهمه 78 نفر و در بحار از محمدبن
ابيطالب نقل كرده كه عدد سرها 78 بودهه و از عبارت كشى در ترجمه حبيب
چنان ظاهر ميشود كه 70 مرد بوده اند.
سيد بن طاووس در اقبال زياراتى از ناحيه مقدسه نقل ميكند كه اسامى شهدا
و قتله آنها در آن زيارت ذكر شده كه جمع آنها 82 نفر ميشود. از تمام
اين عده 19 نفر كسانى بودند كه در مكه بحضرت سيدالشهداء (ع ) ملحق شدند
و 21 نفر در بين راه مكه و كربلا بآنحضرت ملحق شدند و ما بقى در كربلا
به لشكر آنحضرت ملحق گرديدند كه بيشتر آنها در شب عاشورا بود كه از
لشكر پسر سعد به يارى پسر پيغمبر آمدند و تعداد آنها 32 نفر بوده است .
سيد بن طاووس در لهوف ميفرمايد: روى عن الباقر (ع ) انهم كانوا خمسة و
اءربعين فارسا و ماءته راجل نقل كرده اند همراهان حضرت وقت ورودشان
بزمين كربلا بيش از هزار نفر بودند ولى در شب عاشورا رفتند و آنهائيكه
بدرجه شهادت رسيدند همان 72 نفر بوده اند.
عدد شهداء بنى هاشم
اختلاف است كه شهدا بنى هاشم در كربلا چند نفر بودند در امالى از ابن
عباس روايت كرده كه اميرالمؤ منين (ع ) هنگاميكه بصفين تشريف ميرد وارد
زمين كربلا شد فرمود: هذه ارض كرب و بلا يدفن
فيهاالحسين (ع ) و سبعة عشر رجلا من ولدى و ولد فاطمة .
مسلما اين عده كه كشته شدند از اولاد على و فاطمه نبودند پس احتمال
دارد من باب تغليب باشد و محتملست كه مراد اين باشد كه بعضى از اولاد
من هستند و بعضى از اولاد فاطمه بنت اسد و در زيارت ناحيه هم اسم 17
نفر از بنى هاشم غير از حضرت سيدالشهداء (ع ) ذكر شده كه پنج نفر از
اولاد اميرالمؤ منين عليه السلام كه جناب ابن عباس ، عبدالله ، جعفر،
عثمان و محمد و سه نفر از اولادهاى امام حسن مجتبى ، قاسم ، عبدالله و
ابوبكر و دو نفر از اولاد حضرت سيدالشهداء على اكبر و عبدالله رضيع
المسمى بعلى الصغر و دو نفر از اولاد جناب عبدالله بن جعفر بن ابيطالب
، جناب عون و محمد و دو نفر از اولاد عقيل بن ابيطالب جناب جعفر و
عبدالرحمن و دو نفر از اولاد جناب مسلم بن عقيل عبدالله و ابى عبداله و
يك نفر از اولاد ابى سعيد بن عقيل محمد بوده اند.
فضائل حواريين حضرت سيدالشهداء
اگر ما در بين اصحاب و ياران پيغمبران و امامان جستجو كنيم اصحابى
باوفاتر از اصحاب حضرت سيدالشهداء (ع ) در دنيا نيامده و نخواهد آمد
دليل بر اين گفتار ما فرمايش خود حضرت امام حسين (ع ) است چنانچه در
ارشاد مفيد از حضرت امام سجاد (ع ) روايت كرده كه نزديك مغرب روز
تاسوعا حضرت سيدالشهداء اصحاب خود را جمع كرد و فرمود بعد از حمد و
ثناى الهى : اما بعد فانى لا اغلم اصحابا اوفى و
لا خير من اصحابى و لا اهل بيت ابر و لا اوصل من اهل بيتى فجزاكم الله
خيرا .
از اين فرمايش حضرت استفاده ميشود كه شهداء كربلا بر همه اصحاب و امم
گذشته و آينده افضيلت دارند و مثل آنان باوفا نخواهد آمد.
در تهذيب از امام صادق (ع ) روايت ميكند كه حضرت اميرالمؤ منين (ع )
گذارش به كربلا افتاد فرمود: مناخ ركاب و مصارع
شهدا لايسبقه من قبلهم و لايلحقهم من كان بعدهم .
و در بحار از حضرت باقر عليه السلام روايت ميكند كه فرمود:
مناخ ركاب و مصارع عشاق شهداء لايسبقهم من كان
قبلهم و لايلحقهم من بعدهم .
بر خوان غم چو عالميان را صلا زدند
|
اول صلا به سلسله انبيا زدند
|
نوبت به اوليا چو رسيد آسمان طپيد
|
پس ضربتى كزان جگر مصطفى دريد
|
زان ضربتى كه بر سر شيرخدا زدند
|
بر حلق تشنه خلف مرتضى زدند
|
پس آتشى ز اخگر الماس زيزه ها
|
وز تيشه ستيزه در آندشت كوفيان
|
افروختند و بر حسن مجتبى زدند
|
بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
|
وانگه سرادقيكه ملك محرمش نبود
|
اهل حرم دريده گريبان گشوده مو
|
كندند از مدينه و بر كربلا زدند
|
روح الامين نهاده بزانو سر حجاب
|
تاريك شد ز ديدن او چشم آفتاب
|
مجلس هفدهم : عليكم منى
جميعا سلام الله و ابدا ما بقيت و بقى اليل و النهار
سلام و رحمت خداى تعالى هميشه و مستمر ماداميكه من زنده باشم و
شب و روز پاينده باشد از من به همه شما باد
شرح
عليكم خبر مقدم ، سلام الله مبتدا مؤ خر منى ظرف لغو متعلق به عامل
مقدر، جميعا حامل از براى ضيمر جمع .
اين چند جمله مقام دوستى و محبت شخص زائر را نسبت به امام حسين و شهداء
دشت كربلا ميرساند و ميگويد: حسين جان سلام و رحمت خدا بر شما و اصحاب
و يارانت باد هميشه تا ماداميكه اين شب و روز برقرار است ، يعنى اگر
خدا عمرى بمن بدهد تا آخر دنيا هميشه در شب و روز از خدا طلب رحمت و
درود براى شما مينمايم . ازين عبارت معلوم ميشود كه شيعه و سنى دوست
اهلبيت نبايد زيارت آنحضرت را ترك كند بايد هر شب و روزى خدمت آنحضرت و
يارانش سلام بنمايد.
كسيكه آنحضرت را زيارت نكند ناقص الايمان است
در
((كامل الزياره
))
از امام صادق (ع ) روايت ميكند فرمود: هر كسى بميرد و قبر حسين عليه
السلام را زيارت نكند ناقص الدين و ناقص الايمان از دنيا رفته و هر گاه
بهشت رود درجه او پائين درجه مؤ منين خواهد بود. و در خبر ديگر است كه
، كسيكه آنحضرت را زيارت نكند اگر اهل بهشت باشد از مهمانان اهل بهشت
خواهد بود.
((دربندى
))
در
((اسرارالشهاده
))
از
((منصور بن هازم
))
نقل ميكند كه گفت از امام صادق (ع ) شنيدم كه ميفرمود هر كه سالى بر او
بگذرد و بزيارت قبر حسين (ع ) نرود خدايتعالى يكسال از عمر او كم ميكند
و اگر بگويم كه از شماها كسى هست كه سى سال قبل از اجل خود ميميرد راست
گفته ام زيرا زيارت قبر حسين (ع ) را ترك ميكند پس زيارت آنحضرت را ترك
نكنيد تا خدا عمر شما را طولانى كند و روزى شما را زياد فرمايد. الخبر
فضيلت زيارت حسين عليه السلام در شب جمعه
((طريحى
))
در منتخب از
((سليمان ابن اعمش
)) نقل ميكند كه گفت من در كوفه منزل
داشتم و در همسايگى من شخصى بود كه با او ماءنوس بودم و نزد او ميرفتم
و با وى صحبت ميكردم ، يك شب جمعه بمنزل او رفتم و در بين حرفها و
صحبتها باو گفتم چه ميگويى در خصوص زيارت حسين (ع ) جوابداد كه بدعت
است و هر بدعت ضلالت و هر پيرو و ضلالت در آتش خواهد بود.
((سليمان
))
گويد من غضبناك شدم و از نزد او برخاسته و بيرون آمدم و با خود گفتم كه
وقت صبح ميروم و او را قدرى نصيحت ميكنم و از فضايل زيارت حسين (ع )
براى او نقل ميكنم اگر قبول نكرد و بر اعتقاد خود باقى ماند او را
ميكشم .
((سليمان
))
گويد: وقت صبح بخانه او آمدم دق الباب نمودم و او را صدا كردم زوجه اش
جوابداد كه ديشب عازم زيارت كربلا شد و بزيارت آنحضرت رفت ، سليمان
گويد منهم عازم زيارت حسين گشتم و وقتى كه بزيارت قبر مطهر مشرف شدم
ديدم همان شخص سر بسجده گذاشته و در سجده اش گريه ميكند و دعا
مينمايد و از خدا طلب مغفرت مينمايد بعد از مدتى كه سر از سجده برداشت
مرا نزد خود ديد، گفتم اى شيخ ديشب تو ميگفتى زيارت حسين (ع ) بدعت است
و هر بدعت ضلالت و هر پيرو ضلالت در آتش خواهد بود و حال خودت آنحضرت
را زيارت ميكنى ؟ گفت اى سليمان مرا ملامت مكن ، شب گذشته در خواب شخص
جليل القدرى را در كمال بزرگى و جلال و كمال و بهاء ديدم كه قادر به
وصف او ينستم دور او را جماعتى گرفته بودند و با سرعت او را مياورند و
در پيش روى او سوارى بود كه تاجى بر سر نهاده بود كه چهار ركن داشت و
در هر ركن جواهرى بود كه از مسافت سه روزه ميدرخشيد، بيكى از خدام او
گفتم اين شخص كيست ؟ گفت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم گفتم
اين ديگرى كيست ؟ گفت على مرتضى عليه السلام وصى رسول خدا، پس از آن
نگاه كردم شترى از نور ديدم كه در او هودجى از نور بود و در ميان وى دو
نفر نشسته و آن ناقه ميان زمين و آسمان طيران ميكرد پرسيدم اين شتر از
براى كيست ؟ گفت از براى خديجه كبرى و فاطمه زهرا(س ) گفتم اين جوان
كيست ؟ گفت حسن بن على عليه السلام ، پس از آن نزد هودج فاطمه زهرا(س )
رفته ديدم كه رقعه هايى نوشته شده از آسمان نازل ميشود، پرسيدم اينها
چيست ؟ گفت اين رقعه هايى است كه در آنها برات آزادى از آتش براى كسى
كه حسين (ع ) را در شب جمعه زيارت كند نوشته شده است ، منهم رقعه اى
طلب نمودم ، بمن گفتند تو ميگويى زيارت حسين (ع ) بدعت است تا تو
بزيارت آنحضرت مشرف نشوى ازين رقعه ها بتو نميرسد، پس از خواب بيدار
شدم و در همانساعت عازم زيارت قبر آنحضرت شدم و ازين قبر جدا نمى شوم
تا جان از تنم بيرون رود.
زيارت كردن موسى بن عمران حضرت سيدالشهداء را
در كتاب
((كامل الزيارة
)) از
((ابى حمزه ثمالى
)) نقل ميكند در پايان زمان دولت
((بنى مروان
))
قصد زيارت قبر حسين بن على (ع ) را نمودم ، مخفى از اهل شام رفتم تا به
كربلا رسيدم و در گوشه اى پنهان شدم تا نصف شب گذشت ، طرف قبر آمدم چون
نزديك قبر رسيدم مردى بطرف من آمد و گفت برگرد كه به قبر مطهر نميرسى ،
من خوفناك برگشتم تا نزديك صبح شد باز قصد قبر مطهر را نمودم تا به قبر
نزديك شدم همان مرد نزد من آمد و بمن گفت اى مرد نميتوانى بزيارت قبر
برسى گفتم خدا ترا عافيت بدهد چرا نمى توانم بزيارت قبر مشرف شوم با
اينكه از كوفه بقصد زيارت اين قبر آمده ام مانع من مباش ميترسم صبح شود
و اهل شام مرا ديده بكشند، جوابداد قبرى صبر كن موسى بن عمران از خدا
اذن خواسته كه بزيارت حسين (ع ) مشرف شود خدا هم به وى اذن داده با
هفتاد هزار ملك از آسمان نازل شده اند و انتظار طلوع صبح را دارند كه
تا به آسمان عروج كنند گفتم تو كيستى ؟ گفت من از آن ملائكه اى هستم كه
بحفظ قبر حسين (ع ) ماءمور شده ام و براى زوار او استغفار مينمايم ، پس
برگشتم و چون صبح شد بسوى قبر آمدم و كسى مانع من نشد زيارت كردم و
نماز صبح خواندم با تعجيل تمام برگشتم تا كسى از اهل شام مرا نبيند.
تارك زيارت حسين (ع ) عاق رسول (ص )
در
((اسرارالشهاده
))
از
((عبدالرحمن ابن كثير
))
از حضرت صادق (ع ) روايت كرده كه فرمود اگر يكى از شما تمام عمر خود را
حج كند و بزيارت حسين (ع ) مشرف نشود حقى از حقوق رسول خدا (ص ) را ترك
كرده زيرا كه حق حسين (ع ) از جانب خدا بر هر مسلمى فريضه است .
((حلبى
))
گويد كه خدمت حضرت صادق (ع ) عرض كردم چه ميفرمائيد در حق كسيكه قدرت
داشته و ترك زيارت حسين (ع ) را كرد فرمود او عاق رسول خدا گشته است .
اخباريكه دلالت بر وجوب زيارت دارد
اخبار زيادى وجود دارد كه دلالت بر وجوب زيارت سيدالشهداء دارد و ما
بعضى از آنها را ذكر مى كنيم .
((محمد بن مسلم
))
از حضرت باقر (ع ) روايت كرده كه فرمود: شيعيان ما را بزيارت قبر حسين
(ع ) امر كنيد زيرا زيارت آنحضرت بر هر مؤ منى كه اقرار به امامت
آنحضرت دارد واجبست .
و در خبر ديگر فرمود: زيارت آنحضرت روزى را زياد ميكند و عمر طولانى و
بلا را دفع ميكند و هر مؤ منى كه اقرار به امامت آنحضرت دارد زيارت
آنحضرت بر او واجبست در ارشاد مفيد از امام صادق (ع ) روايت نموده كه
فرمود:
زيارة الحسين ابن على عليهماالسلام واجبة
على كل مؤ من تقر للحسين عليه السلام بالامامة من الله عز و جل
.
مرحوم
((دربندى
))
در
((اسرارالشهاده
))
پس از نقل اخبار وجوب ميفرمايد: اگر چه سند اين اخبار به اصطلاح
متاءخرين صحيح نيست ولى صاحب وسايل ايندسته اخبار را از كتب معتبرى جمع
كرده كه نزد متقدمين و متوسطين علماى ما معتبر است و همچنين نزد جمعى
از متاءخيرين نظر به قواعد رجاليه سند بعضى ازين اخبار از درجه اعتبار
ساقط نيست ، گذشته از اينمطالب ما علم و يقين داريم كه در بين اخبار
وجوب ممكنست يكى از آنها از معصوم صادر شده باشد و همچنين در بين
اخباريكه بعنوان منطوق يا فحوى بر حرمت ترك زيارت در همه عمر دلالت
دارد يك خبر آن اقلا از امام صادر شده باشد و همين ما كفايت ميكند.
بعد ميفرمايد: قائل به وجوب و حرمت هم در بين علماء بوده اند مانند
صاحب وسائل و مرحوم مجلسى و والد ايشان و كسانيكه قريب العصر آنها بوده
اند بعد ميفرمايد: اقوى در نزد من حرمت ترك كلى زيارت است براى كسانيكه
توانايى رفتن داشته باشد.
زيارت در حال خوف و امن فرق ندارد
اخبارى وارد شده بر اينكه زيارت حضرت سيدالشهداء (ع ) در حالت امن و
خوف فرق نميكند. در روايتى از زراره وارد شده كه ميگويد: خدمت امام
باقر (ع ) عرض كردم
ما تقول فيمن زار ابائك على
خوف قال يوميه الله يوم الفزع الاكبر و تلقاه الملائكة بالبشارة و يقال
له لاتخف لاتحزن هذا يومك الذى فيه فوزك .
چه ميفرمائيد درباره كسى كه با حالت خوف پدران تو را زيارت كند؟ حضرت
فرمود: خداوند او را از عذاب روز قيامت امان ميدهد و ملائكه او را
ملاقات ميكنند در حالتى كه به او بشارت ميدهند كه مترس و محزون مباش ،
اين همانروزيست كه در آن رستگار خواهى شد.
((ابن كثير
))
ميگويد خدمت امام صادق (ع ) عرض كردم كه ميلى قلبى مرا بزيارت قبر پدرت
حركت ميدهد از وقتى كه بيرون ميآيم تا وقت مراجعت از سلطان و از
اطرافيان او دلم خائف است ، حضرت فرمود: يابن بكير آيا دوست نميدارى كه
خدا ترا در راه ما ترسان ببيند؟ آيا نميدانى كسى كه در راه ما به او
ترسى روى دهد خدا او را در سايه عرش جاى دهد و در زير عرش با حضرت حسين
(ع ) مصاحب شود و از فزعهاى روز قيامت در امان باشد و اگر خوفى به او
روى دهد ملائكه به او تسكين قلب و بشارت دهند.
((محمد بن مسلم
))
ميگويد حضرت صادق بمن فرمود: آيا قبر حسين (ع ) را زيارت ميكنى ؟ عرض
كردم بلى با ترس و خوف . حضرت فرمود: هر قدر سختتر باشد ثوابش بقدر
خوفست هر كس در راه او خوفى ببيند در روز قيامت خائف نميشود و خدا او
را امان ميدهد و بر ميگردد و در حالتى كه گناهان او بخشيده شده و
ملائكه بر او سلام و پيغمبر او را زيارت ميكند.
مرحوم
((دربندى
))
پس از ذكر اين رويات ميفرمايد: عموم اخباريكه گذشت اطلاق آنها به همه
اقسام خوف شامل است ، مثل خوف شماتت دشمنان و ناسزا گفتن آنها به زوار
و غارت كردن اموال و انواع اذيت كردن از چوب زدن و حبس نمودن و همچنين
از جهت ناامنى راهها از دزدان و راهزنان و امثال اينها، پس همه اين
خوفها را شامل ميشود.
و همچنين اخبار شامل است باينكه خوف مظنون به هر نوع ظن باشد يا نباشد
و آيا اين حكم شامل يقين به خوف از اينگونه اموريكه اشاره بآنها شد،
ميشود يا خير؟ ظاهرا اخبار هم شمول دارد بلى ممكن است گفته شود در
صورتيكه خوف بمرتبه يقين رسيد اخبار شامل آن صورت نيست و آيا خوف تلف
بعضى از اعضا مثل چشم و گوش و دست و پا و امثال اينها حكم هلاكت نفس را
دارد يا نه ؟ در آن اشكال است و حكم به عدم الحاق و اجراى حكم اطلاق
اخبار در نظر اقوى ميباشد.
و مؤ يد گفته ما است آنچه در زمانهاى دولت بنى اميه و دولت بنى عباس
واقع مى گشت مخصوصا در عهد متوكل عباسى كه بحكم آنملعون دست و پاى زوار
را قطع ميكردند و چشمهاى ايشانرا در ميآوردند با وجود اين امام عليه
السلام و وكلا اومناى او مردم را ازين عمل منع نميكردند.
اغنياء بايد همه ساله بزيارت بروند
اخباريكه درباره اغنياء وارد شده اينست كه سالى دو مرتبه يا چهار ماه
يكمرتبه بروند ولى فقراء سالى يك مرتبه را ترك نكنند.
امام صادق (ع ) فرمود بمن خبر رسيده كه بعضى از شيعيان ما يكسال و
دوسال بر آنها ميگذرد كه بزيارت امام حسين (ع ) نميروند، بخدا قسم كه
به نصيب خودشان خطا كرده اند و از ثواب خدا بيميل شده اند و از جوار
پيغمبر دور افتاده اند، عرض كردم در چه مدت بايد آنحضرت را زيارت نمود؟
فرمود: هر گاه مقدر بشود در هر ماه يك مرتبه آنحضرت را زيارت كن ، عرض
كردم دستم نميرسد زيرا كارگرى هستم كه بايد با دسترنج خود نان بخورم و
يك روز هم نميتوانم كارم را ترك كنم ؟ حضرت فرمود تو و امثال تو
معذورند قصه من آن كسانى بود كه با دسترنج خودكار نميكنند و اگر
بخواهند هر جمعه به زيارت آنحضرت بروند و براى آنها سهل است از براى
چنين كسى كه در روز جزا نزد خدا و رسولش عذرى نيست .
جامع بودن زيارت آنحضرت
خداوند تبارك و تعالى روى حكم و مصالحى اعمالى از وجوب و مستحب و حرام
و مكروه بر بندگان خود تكليف فرمود و از براى هر يك از آنها اثرات خاصى
قرار داد مانند اغذيه كه هر كدام اثر مخصوص براى بدن دارد و بايد همه
آنها براى سلامتى بدن استفاده كنيم ، پس همانطور كه بجهت سلامتى مزاج
بايد از همه غذاهاى دنيا استفاده كرد، همچنين براى سلامتى روح هم بايد
از همه اعمال واجب و مستحب استفاده كرده و از حرام و مكروه پرهيز نمود.
امروز مى بينيم كه بعضى قرص و شربتها درست كرده اند كه اثر تمام
ويتامينها در آنها يافت ميشود و اگر از آنها بخوريم از خوردن بسيارى از
قرصها و شربتها مستغنى ميگرديم .
درست است كه خداى متعال بجهت هر عملى اثرى در روح و انسانى قرار داده
ولى در بين اعمال عملى قرار داده كه اثر تمام اعمال در آن موجود است و
آن زيارت حضرت حسين (ع ) ميباشد.
شرح بيان مطلب
اول ركن دين اسلام نمازست كه فرق بين مسلمان و كافر همين است كه فرمود:
من ترك الصلوة متعمدا فقد كفر. زيارت حضرت سيدالشهداء (ع ) ثواب نماز
به اين مهمى را دارد.
در روايت است كه خداوند هفتاد هزار ملك قرار داده كه اطراف قبر حسين (ع
) نماز ميخوانند و نماز هر يك از آنها معادل نماز هزار نفر از آدميان
ميباشد، خداوند ثواب نماز آن ملائكه را براى زائرين قبر حسين (ع ) قرار
ميدهد.
پس زيارت حسين (ع ) ثواب و خاصيت نماز را دارد، آنهم نمازيكه ملائكه
بخوانند، آنهم نمازيكه معادل يك ميليون نماز بشر است .
يكى از اركان دين اسلام روزه است كه اهميت زيادى در اسلام دارد و فقها
در كتب فقهى خود دستوراتى براى آن ذكر كرده اند، زيارت حضرت سيدالشهداء
ثواب روزه را دارد در روايت وارد شده كه زيارت آنحضرت ثواب هزار صائم و
روزه دار را دارد.
يكى ديگر از اركان اسلام جهاد است كه زيارت حسين (ع ) ثواب جهاد را هم
دارا ميباشد، در روايت است كه فضل زيارت آنحضرت اجر هزار شهداى بدر
خواهد بود، بلكه ثواب آن شهيدى را باو ميدهند كه در راه خدا بخون آغشته
شده باشد، ناگفته نماند كه بعد از شهداء كربلا به هيچيك از شهداء مقام
شهداء بدر را ندادند اگر بتاريخ جنگ بدر مراجعه شود مطلب معلوم ميگردد.
يكى ديگر از اركان اسلام زكوة است كه به زيارت حضرت حسين (ع ) ثواب
زكوة را هم دارد، در روايت وارد شده كه زائر حسينى در هر زيارتش ثواب
هزار زكوة مقبوله در نامه عملش ثبت ميگردد.
يكى ديگر از اركان اسلام حج است كه بسيار در اسلام تاكيد در آن شده كه
فرمودند تارك آن يا يهودى و يا نصرانى از دنيا خواهد رفت ، زيارت حضرت
حسين (ع ) ثواب حج و عمره را دارد، آنهم نه يكى بلكه بيش از هفتاد هزار
حج و عمره .
در بعضى از اخبار است كه زيارت حضرت امام حسين (ع ) معادل يك حج و يك
عمره است ، در بعضى ديگر معادل دوازده حج و بعضى بيست و دو حج و بعضى
بيست و هشت حج و بعضى هشتاد و بعضى صد حج و در بعضى از روايات ثواب هر
قدم زائر حسينى ثواب يك حج و يك عمره ميباشد.
در روايت بيشتر دهان در خصوص زيارت روز عرفه است كه ميفرمايد:
ان الرجل منكم لنعتيسل على شاطى الفرات ثم ياتى
قبرالحسين عارفا بحقه فيعطيه الله بكل قدم يرفغها و يضعها ماءة حجة
مقبولة و ماءة عمرة مبرورة .
مردى از شما غسل ميكند در نهر فرات بعد مشرف ميشود به زيارت قبر حسين
(ع ) در حالتى كه عارف است بحق آنحضرت ، خداوند عطا ميفرمايد به هر
قدمى كه بر زمين ميگذارد و بر ميدارد ثواب صد حج مقبوله و صد عمره
مبروره .
در بعضى از روايات اضافه از اينهم وارد شده كه ثواب حجى ميدهند كه با
رسول خدا بجا آورده باشد و در بعضى ديگر است : حجة مع الرسول مقبولة
راكيه . يعنى ثواب حجى ميدهند كه با رسول خدا بجا آورده و قبول و
پاكيزه باشد.
مهمتر از همه اينها در يكدسته از روايات فضيلت زيارت آنحضرت را به ثواب
حج پيغمبر ميرساند كه خود آنجناب كرده باشد، نه اينكه با او بجا آورده
باشند، آنهم نه ثواب يك حج از حجهاى آنحضرت بلكه زياد ميكند تا
ميفرمايد: من زاره كتب الله تسعين حجة من حجى باعمارها.
يعنى هر كس زيارت كند آن مظلوم را خداى تعالى مينويسد براى وى ثواب نود
حج از حجهاى من با عمره هايش و اين اختلافات روايات در ثواب زيارت
آنحضرت محمولست بر اختلاف بمراتب معرفت و ايمان زيارت كنندگان و محبت
آنان نسبت به خاندان عصمت و طهارت .
تا اينجا جامعيت زيارت حضرت سيدالشهداء عليه السلام نسبت به واجبات و
اركان دين معلوم گشت اينك جامعيت زيارت آنحضرت نسبت به مستحبات بيان
ميشود.
در روايت وارد شده كه :
من زاره كمن حمل على الف
فرس فى سبيل الله مسرجة تلحمة .
يعنى : كسى كه آنحضرت را زيارت نمود مثل كسى است كه هزار راس اسب در
راه خدا داده باشد كه همه آنها بازين و لجام باشد.
در روايت ديگر ثواب زيارت آنحضرت ثواب آزاد كردن هزار بنده وارد شده كه
همه آنها براى رضاى خدا باشد.
روايت ديگر:
انه من زار قبر الحسين عليه السلام
ماشيا كتب الله بكل قدم يرفعها و كل قدم يضعها عتق رقبة من ولد اسماعيل
.
يعنى : هر كس پياده قبر حسين (ع ) را زيارت كند هر قدميكه بر زمين
ميگذارد و بر ميدارد ثواب آزاد كردن يك بنده از اولاد حضرت اسماعيل را
دارد.
در خبر است كه :
ان الله يخلق من عرق زوار
الحسين كل عرفة سبعون الف ملك يسبحون الله و يقدسونه .
يعنى : خدايتعالى از هر قطره عرق زوار حسين (ع ) هفتاد هزار ملك خلق
ميفرمايد كه تسبيح و تقديس او را كند.
خواص و فضايل زيارت حضرت سيدالشهداء عليه السلام
براى زائر
زيارت ابا عبدالله الحسين ارواح العالمين له الفداء خواص زيادى براى
شخص زائر در دنيا و آخرت دارد كه از احاديث صحيح استفاده ميشود و ما به
نقل چند خاصيت از آن اكتفا كرده و از بقيه صرفنظر مينمائيم .
اول : امام صادق (ع ) فرمود: زمانيكه زائر قبر حسين (ع ) قصد كرد كه
بزيارت آنحضرت رود:
ان الله ملائكة موكلين بقبر
الحسين (ع ) فاذا اهم الرجل بزيارته اعطاهم الله ذنوبه فاذا خطا محوها
ثم خطاضا عفو اله حسناته فلم تزال تضاعف حتى توجب له الجنة .
براى خدا ملائكه هايى هست كه به قبر حسين (ع ) موكلند، پس وقتى شخص
زائر زيارت آنحضرت را قصد نمود، حقتعالى گناهانش را بوى ببخشد و
زمانيكه براه افتاد قدم گذاشت گناهانش را محو فرمايد و پس از آنكه قدم
ميگذارد مضاعف فرمايد حسنات او را و بقدرى حسنات او را مضاعف فرمايد كه
به مقامى رسد كه بهشت براى او واجب ميگردد.
در اين روايت سه مرتبه براى شخص زائر ذكر شده است :
مرتبه اول آنكه چون قصد زيارت كند گناهانش بخشيده شود.
مرتبه دوم چون براه افتاد آنها را محو فرمايد، چه بخشيدن غير از محو
شدن است مثل اينكه يك نفر زندانى كه حكم زندانش را دادگاه داده كسى
ميآيد از او شفاعت ميكند و او را از زندان نجات ميدهند بعد پرونده او
را برداشته پاره ميكند و از بين ميبرد كه يكروزى دست ديگران نيفتد تا
بدانند اين شخص زندانى و مقصر بوده و عفوش نموده اند.
پس بعد از آنكه حقتعالى گناهان اين بنده را محو كرد كه از ياد ملائكه
هم برود تا نزد آنان خجل و شرمنده نشود، آنگاه بجاى آن گناهان حسنات
بنويسد و بقدرى آنها را مضاعف فرمايد تا به مرتبه و مقامى رسد كه بهشت
بر او واجب گردد.
دوم : چون زائر حسينى در سفر زيارت خود انفاق نمايد خداوند به هر درهمى
كه انفاق نموده بقدر كوه حسنات به او عوض دهد و به هر درهمى كه درين
راه مصرف نموده به اضعاف مضاعف عوض دهد و آن بلاهايى كه بر او نازل
گرديده و بايد به او برسد از او دور ميگرداند.
در روايت از ابن سنان است كه :
يجب لهم بالدرهم
الف و الف و الف حتى عد عشرة .
يعنى : واجب ميشود براى آنها بعوض يك درهم هزار و هزار و هزار تا ده
مرتبه . بعد فرمود:
و رضا الله خير له و دعا
محمد و دعا اميرالمؤ منين و دعا الائمة خير له .
يعنى : رضا و خشنودى خدايتعالى براى او خير است و دعاى محمد (ص ) و
دعاى اميرالمؤ منين (ع ) و دعاى ساير ائمه صلوات الله عليهم اجمعين
براى او خير است .
سوم : چون شخص زائر حسينى از منزل خود بيرون آيد ششصد ملك از شش جهت او
را مشايعت كنند و چون آفتاب بر او بتابد گناهانش را محو كند همچنانكه
آتش هيزم را محو سازد.
و چون از حرارت هوا و يا زحمت راه عرق كند خداوند از هر قطره عرق او
هفتاد هزار ملك خلق كند كه همه خدا را تسبيح ميكنند و زوار حسين (ع )
طلب مغفرت ميكنند.
چهارم : چون زائر حسينى به كربلا نزديك شود چند صف از ملائكه او را
استقبال كنند كه از جمله آنها چهار هزار ملكى است كه براى يارى آنحضرت
روز عاشورا به كربلا آمدند و پس از شهادت آنحضرت رسيدند و ماءمور شدند
كه مجاورت قبر آنحضرت را اختيار كنند.
و چون آنحضرت را زيارت نمود آنحضرت نظر مرحمت بسوى او كند و براى او
دعا فرمايد و از جد بزرگوار و پدر عاليمقام خود مسئلت نمايد كه از براى
وى طلب مغفرت نمايند و پس از آنهمه انبياء و رسل براى او دعا كنند و
ملائكه با او مصافحه كنند و چون از كربلا به وطن خود مراجعت نمايد
ملائكه او را مشايعت كنند و مخصوصا ميكائيل و جبرائيل و اسرافيل در
مشايعت او باشند و اگر در آنسال و يا در سال بعد از دنيا برود همان
ملائكه بر سر جنازه او حاضر شوند و براى او طلب مغفرت نمايند و در
روايت وارد شده كه آنحضرت فرمود:
من زار نى زرته بعد موته يعنى هر كس مرا زيارت كند منهم او را بعد از
موتش زيارت ميكنم .