شرح زيارت جامعه كبيره (ترجمه الشموس الطالعه)

علامه سيد حسين همدانى درود آبادى
مترجم : محمد حسين نائيجى

- ۵ -


و از اين جمله در همين معنى از كتاب جمع بين صحاح سته از جزء سوم از اجزاء صحيح ابى داوود كه به نام سنن داوود مشهور است . و نيز از صحيح ترمذى با اسنادشان از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: من بين شما دو ثقل وا مى گذارم كه اگر به آنها چنگ زنيد هرگز گمراه نخواهيد شد، كه يكى از ديگرى بزرگ تر است و آن كتاب خداست كه ريسمان كشيده از آسمان به زمين است و عترت و اهل بيت من اند اين دو از هم جدايى نيابند تا بر من در حوض وارد شوند، پس بنگريد كه چگونه در عترت من رفتار مى كنيد!
و در همين معنى شافعى پسر مغازلى روايتى نقل كرده است روايت به اسناد وى از چند طريق آمده است از جمله آن طرق گفته است : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: نزديك است كه داعى مرگ مرا در رسد، پس ‍ به آن داعى پاسخ دهم و من ين شما دو ثقل بر جاى مى گذارم ، كتاب خدا ريسمان كشيده از آسمان به زمين است و عترت من هستند كه اهل بيت من مى باشند و خداى لطيف و خبير مرا خبر داد كه آن دو از هم جدا نشوند تا به نزد حوض بر من وارد شوند، پس بنگريد چگونه با ايشان رفتار مى كنيد.
عبدالمحمود گفت : اين حديث از چند طريق ثابت شده و من احاديث هم معنى را ترك كردم ، تعداد آنها بالغ بر بيست حديث مى شد تا كتابم طولانى نگردد، اين روايات جملگى با اسناد به رجال چهار مذهب بودند، حال آنها به علم و زهد و دين مشهور است . عبدالمحمود مى گويد: چگونه مراد پيامبر از اهل بيت بر حاضران پوشيده ماند در حالى كه اهل بيت را به هنگام نزول آيه تطهير تحت كساء جمع كرده و آنها على و فاطمه و حسن و حسين - (عليهم السلام ) - هستند و فرمود: اللهم هولاء اءهل بيتى فاءذهب عنهم الرجس ؛ خدايا ايشان اهل بيت من اند، از ايشان پليدى را دور كن . و درباره اهل بيت كه ايشان را بعد از وفات خود جانشين خود قرار داد فرمود: ((ايشان با كتاب خداى تعالى بوده و در پنهان و آشكار و خشم و خشنودى و بى نيازى و نيازمندى و ترس و امنيت از آن جدا نمى گردند پس خدا در آيه شريفه به ايشان اشاره دارد.
و از جمله اين روايات اسناد وى به ابن ابى دنيا از كتاب ((فضائل القرآن )) است وى گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا من در بين شما كتاب خدا و عترت خويش يعنى اهل بيت خويش را وا مى گذارم و قرابت من آل عقيل (فرزندان عقيل ) و آل جعفر و آل عباس ‍ هستند.
و از آن جمله اسنادش به على بن ربيعه است ، گفت : من زيد بن ارقم را در حالى كه مى خواست بر مختار وارد شود ملاقات كردم ، گفتم : روايتى از قول شما به من رسيد! از من پرسيد: آن چيست ؟ گفتم : شنيده ام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمود: من بين شما دو ثقل واگذاشتم ، كتاب خدا و عترت و اهل بيتم . پاسخ داد: بله من گفته ام و از آن جمله به اسناد ايشان گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: انى فرطكم على الحوض فاءسئلكم حين تلقونى عن الثقلين كيف خلفتمونى فيها؛ من پيش از شما بر حوض درآيم ، به هنگامى كه مرا ملاقات كنيد از ثقلين مى پرسم كه چگونه با آن رفتار كرديد.
اين سخن بر ما دشوار آمد و ما نمى دانستيم كه ثقلين چيست تا اين كه مردى از مهاجران برخواست و عرضه داست : اى پيامبر خدا مادر و پدرم فدايت باد ثقلين چيستند؟ فرمود: ((ثقل اكبر كتاب خداست ، يك طرف آن در دست خدا و طرف ديگر در دست شماست ، پس به آن چنگ زنيد و از آن جدا نشويد و گمراه نگرديد، ثقل اصغر عترت من است . هر كس به قبله من روى آورد و دعوت من را اجابت كرد او را نكشيد و با وى نجنگيد، من از خداى لطيف و خبير درخواست كردم و خدا مرا اجابت كرد كه اين دو بر من در كنار حوض به سان اين دو انگشتم وارد شوند و در همين هنگام به انگشتان مسبحه و وسطى اشاره كرد، يارى كننده ايشان يارى كننده من و تنها گذارنده ايشان تنها گذارنده من و دشمن ايشان دشمن من است و هيچ امتى از امت هاى گذشته هلاك نشدند مگر اينكه به هواها و خواسته هاى خود روى آوردند و ضد بيت پيامبر خود هم داستان شدند و امر كننده هاى به عدالت را كشتند)) عبدالمحمود گفت اينها برخى از احاديث بودند كه صدق رجال آنها مورد اتفاق بوده و متضمن كتاب و عترت هستند پس ‍ بنگريد و انصاف دهيد، آيا مردم به آن دو چنگ زدند و نص آن حضرت را گرفتند و آيا مسلمانان عزت اهل بيت آن حضرت را كه از كتاب جدا نشدند حفظ كردند؟ و آيا به احاديثى كه متضمن نصب خلافت آنها بود عمل كردند، آيا اهل بيت هيچ پيامبرى از پيامبران همانند اهل بيت آن حضرت ، بعد از اين احاديث مورد اتفاق بر صحت ، مظلوم واقع شده اند، آيا پيامبر و يا خليفه و يا شاهى از شاهان دنيا در نص بر كسانى كه جانشين وى مى شوند، به سان آن حضرت تاكيد و مبالغه كرده است ؟ ليكن آن حضرت همانند ديگر انبيايى است كه امت ايشان در وصايت از آنها پيروى نكردند؛ و همانند پروردگار است كه ربوبيت وى را عده اى نپذيرفتند!
گويم : اين بخشى از احاديث درباره ثقلين است كه مى خواستم در توضيح معناى اهل بيت از طرق اهل سنت نقل كنم ، شما بعد از انديشه در آنها؛ اين احاديث را در مطلوب صريح مى يابيد، زيرا اهل بيت را با كتاب خدا قرين قرار داده ، چه اين كه خليفه آن حضرت هستند و همانند كتاب خدايند، كه مردم بايد به ايشان چنگ زنند، تا از گمراهى نجات يابند و تنها ايشان هستند كه به خوبى از كتاب خدا پرده بر مى دارند، و اشتباهى در بيان مراد كتاب ندارند بنابراين واجب است كه مردم ايشان را در ادعاى مزبور و اخبار از كتاب تبعيت كنند، و وصيت هاى ايشان را پس از رحلت يكى از آنها درباره خلافت بپذيرند، و خليفه تعيين شده به واسطه ايشان را قبول نمايند، چنانكه همه اين مناصب براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) قرار داشت و الا استخلاف ايشان معنايى نداشت ، بنابراين مراد از اهل بيت ، نمى تواند اهل بيت سكنى و ساكن خانه مدينه باشد، و نيز مراد از عترت ، مطلق عترت آن حضرت ، كه همانند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نمى توانند مراد كتاب را بيان كنند نمى باشد؛ زيرا كه آن حضرت ايشان را خليفه خود قرار نداد، پس حضرت ديگران را خواه از ذريه آن حضرت باشند، و خواه نباشند. خليفه خويش نكرده ، زيرا خلافت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از آن كسانى است كه تالى تلو آن حضرت در علم و شجاعت و ديگر صفات باشند، به گونه اى كه هيچ كس بر ايشان حجت نباشد، بلكه او بر همه بندگان خدا حجت باشد، بنابراين علم به گذشته و آينده ، و همه اخبار آسمان ها و زمين ، و شرايع انبياء و رسولان ، و چگونگى حيات پس از مرگ تا روز قيامت و بعد از آن را بداند، به اينكه چگونگى حشر و نشر و اعراف و حساب و جنت و نار و ديگر احكام مربوط به عبادات و سياست ها و رفع اختلاف بين مردم و چگونگى احتجاج بر اهل اديان مختلف از كتابهاى خود آنها و اظهار معجزات روشن به همان گونه كه پيامبر داشته را بداند، همان گونه اى كه اهل كتاب و مشركان بر رسول خدا احتجاج مى كردند، و از وى معجزات پيامبران خود را طالب بودند، و وقتى آن حضرت معجزات را مى آورد ايمان مى آوردند، پس وصى و خليفه وى بايد كفايت اين چنينى داشته باشد، و لذا هيچ كس چنين كفايتى را ندارد مگر خود آن حضرت ، و يا اوصياى آن حضرت ، كه آنها را براى خلافت معين كرده و براى همين منظور نصب نموده است .
چنين كسى بعد از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام) است ، بلكه اگر در اين زمينه به سان مردم پژوهشگر انديشه كنى به تنهايى كتاب الله را بدون چنين جانشينانى در حجت بر خلق كافى نمى دانى ، آيا امت حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) را نمى بينى كه بعد از وفات آن حضرت به هفتاد و سه فرقه منشعب شدند، و هر طايفه اى به كتاب خدا تمسك مى كند، و ادعا مى كند كه بر هدايت است ، و ديگران بر گمراهى و ضلالت ، و كتاب خدا نتوانست اختلاف ايشان را بردارد، پس چگونه كتاب به تنهايى و بدون انضمام حجت طاهره حجت باشد، لذا به ناچار بايد يكى از عترت طاهره موجود باشد تا براى مردم اختلافات را حل كند، و مجملات و متشابهات را مبين سازد، همان گونه كه وظيفه رسول خدا همين بود، پس به كسى نياز است كه محكمات و متشابهات را روشن سازد و احكام مورد نياز مردم را تا روز قيامت استنباط كند.
روايات اهل سنت در آيه تطهير
و اما روايات وارده از طريق سنت درباره آيه تطهير عبارتند از:
روايت ابى عبدالرحمن بن حنبل از پدرش احمد كه گفت : محمد بن مصعب قرسايى ما را حديث كرد و گفت : اوزاعى از شداد بن عماره ما را حديث كرد و گفت : بر وائلة بن اصقع وارد شدم و در نزد او عده اى بودند، پس على را ياد كردند و به او دشنام دادند من هم با ايشان هم داستان شدم و به او دشنام دادم وى گفت : آيا از آنچه خود از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) ديدم شما را اطلاع ندهم ! گفتم : بله گفت : به نزد فاطمه (عليها السلام ) آمدم از وى درباره على (عليه السلام) پرسيدم ، فرمود: به نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رفته است ، نشستم تا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند و با وى على و حسن و حسين - (عليهم السلام ) - بودند، هر كدام دست آن حضرت را گرفته بودند تا وارد خانه شد، پس على و فاطمه (عليها السلام ) را به خود نزديك كرد و آنها را در مقابل خود نشانيد، حسن و حسين را بر زانوان خود نشانيد آنگاه لباس خود و يا كساى خود را بر آنها پوشانيد و اين آيه را تلاوت كرد: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهركم تطهيرا(64) آن گاه فرمود: اللهم هولاء اءهل بيتى ، و اءهل بيتى اءحق ؛ خدايا ايشان اهل بيت من اند و اهل بيت من شايسته ترند.
و از او از پدرش احمد بن حنبل روايت شده كه گفت : محمد بن جعفر ما را حديث كرد و گفت : ما را عوف بن ابى معذل از عطيه طغماى و از پدرش ‍ حديث كرد كه ام سلمه وى را حديث كرد وى گفت : ((روزى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در خانه ام بود، خادم گفت : على و فاطمه - (عليهما السلام ) - در بيرون خانه منتظرند، حضرت به من فرمود: بلند شو و از اهل بيت من كناره بگيرد، ام سلمه گفت : به گوشه اى نزديك رفتم ، پس ‍ على و فاطمه و حسن و حسين - (عليهم السلام ) - در حالى كه كودك خردسال بودند وارد شدند، ام سلمه ادامه داد: آن حضرت آن دو كودك را بغل كرد و در دامن خود نشانيد و على را با يك دست و فاطمه را با دست ديگر در كنار گرفت و او را بوسيد و پيراهنى مشكى بر روى ايشان انداخت و فرمود: خدايا من و اهل بيتم به سوى تو آييم ، نه به سوى آتش ؛ گفتم : اى رسول خدا من هم ؛ فرمود تو هم .
و از وى از پدرش احمد بن حنبل روايت شده كه گفت ما را ابن نمير روايت كرده كه گفت عبدالملك ما را حديث كرد وى گفت : عطاء بن ابى رياح ما را حديث كرد كه گفت مرا كسى كه خود از ام سلمه شنيده بود حديث كرد كه ام سلمه روزى را به ياد مى آورد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در خانه اش بود، فاطمه (عليها السلام ) ديگى از حريره نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آورد آن حضرت فرمود: اى فاطمه ! همسر و دو فرزند خود را بخوان ، ام سلمه گفت : على و حسن و حسين - (عليهم السلام ) - آمدند و وارد خانه شدند، پس نشستند و از آن حريره مى خوردند، آن حضرت و ايشان در جايگاه خواب ما بودند و در زير آنها كساى خيبرى بود من در حجره مشغول نماز بودم ، در اين هنگام آيه تطهير نازل شد. ام سلمه ادامه داد: آن حضرت بقيه عبا را گرفت و ايشان را پوشانيد آنگاه دست خود را بيرون آورد و به سوى آسمان بلند كرد و فرمود: ايشان اهل بيت و خاصه من اند، خدايا از ايشان پليدى را بزداى و ايشان را پاكيزه نما! ام سلمه گفت : در اين هنگام من سرم را داخل خانه كردم و گفتم : آيا من هم با شما هستم ؟ فرمود: تو بر خير هستى ، تو بر خير هستى . عبدالملك گفت : داوود بن ابى عوف ابن حجاف از شهر بن حوشب از ام سلمه عين همين حديث را براى من نقل كرد.
و از وى از پدرش احمد بن حنبل روايت شده كه گفت : عفان ما را حديث كرد و گفت : حماد بن سلمه ما را حديث كرد، گفت على بن زيد از شهر بن حوشب از ام سلمه براى ما حديث كرد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به فاطمه (عليها السلام ) فرمود: همسر و پسرانت را به نزد من آور پس ايشان را آورد آن حضرت بر آنها كساى فدكى انداخت ، آن گاه گفت : آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم) دست خود را بر ايشان گذاشت و فرمود: خدايا اين عده آل محمدند، صلوات و بركات خود را بر آل محمد بفرست ، تو حميد مجيدى . ام سلمه گفت : من كساء را كنار زدم تا داخل شوم آن حضرت از دستم گرفت و فرمود تو بر خيرى .
و از او چهار حديث ديگر به اسنادش در اين باره موجود است ، دو حديث به وائلة بن اصقع و يكى به عمرو بن ميمون از ابن عباس مى رسد و ديگرى به سهل از ام سلمه . همه اين احاديث از مسند احمد بن حنبل بود.
مسلم بن حجاج صاحب صحاح روايت كرد گفت : ابوبكر بن ابى شيبه و محمد بن عبدالله بن نمير ما را با الفاظ خود حديث كرد، اين دو گفتند: محمد بن شبير از زكريا از مصعب بن شيبه از صفيه دختر شيبه حديث كرد، گفت كه عايشه گفت : صبح گاه پيامبر با عباى مويين مشكلى خارج شد، حسن و حسين (عليهما السلام ) آمدند، آنها را داخل كساء قرار داد، با وى داخل شدند، سپس فاطمه (عليها السلام ) آمد، آن حضرت او را نيز داخل كساء كرد، سپس على (عليه السلام) آمد پس وى را نيز داخل كساء نمود، آن گاه فرمود: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهركم تطهيرا؛(65)
همين حديث را ابو عبدالله محمد بن اسماعيل بخارى صاحب صحاح به مصعب شيبه از صفيه بنت شيبه نقل مى كند. از او روايت شد كه گفت : عقيل بن محمد جرجانى مرا خبر داد، كه معافى بن زكريا بغدادى ما را خبر داد كه محمد بن جرير مرا خبر داد كه مثنى مرا حديث كرد كه ابوبكر بن يحيى بن ريان غنوى ما را حديث كرد كه مندل از اعمش بن عطيه از ابى سعيد خدرى حديث كرد، و وى گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: آيه تطهير درباره پنج تن نازل شده : من و على و حسن و حسين و فاطمه (عليهم السلام ).
و از وى به اسنادش به عطاء ابن ابى رياح ، روايت شده كه مرا كسى كه خود از ام سلمه شنيده بود كه به ياد آورد كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در خانه اش بود و فاطمه (عليهم السلام ) براى وى حريره آورده . آن حضرت فرمود: همسر و دو فرزندت را بخوان . فاطمه (عليها السلام ) على و حسن و حسين - (عليهم السلام ) - را آورد، پس بر او وارد شدند و نشستند و به خوردن آن حريره پرداختند و آن حضرت با ايشان در جايگاه خواب ما قرار داشتند و در زير وى كساى خيبرى فرش بود گفت : و من در حجره مشغول نماز بودم خداى تعالى اين آيه را نازل كرد: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهركم تطهيرا ام سلمه گفت : آن حضرت زيادى كساء را گرفت و آنان را به آن پوشانيد آنگاه دست خويش را بيرون آورد و به سوى آسمان اشاره كرد و سپس فرمود: ايشان اهل بيت و خاصه من اند، از ايشان پليدى را در كن و ايشان را پك نما، ام سلمه ادامه داد و گفت : من سرم را داخل خانه كردم و گفتم : اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آيا من هم با شما هستم ! حضرت فرمود: و تو بر خير هستى . و از وى روايت شده كه مرا حسين بن محمد بن حسين بن عبدالله ثقفى حديث كرد كه عمر بن خطاب ما را حديث كرد كه عبدالله بن فضل ما را حديث كرد كه حسن بن على ما را حديث كرد كه يزيد بن هارون ما را حديث كرد كه عوام بن حوشب ما را خبر داد كه فرزندم از بنى حارث بن تيم الله كه به وى مجمع مى گويند مرا حديث كرد كه : ((من با مادرم بر عايشه وارد شديم ، پس مادرم از وى درباره على پرسيد، گفت : من خروج تو را در روز جمل ديدم ، عايشه گفت : اين قضا و قدر الهى است ، پس از على پرسيدم ، گفت : مرا از عزيزترين كس به نزد رسل خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيدى ، من على و فاطمه و حسن و حسين - (عليهم السلام ) - را ديدم كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر آنها چيزى افكنده بود و آن گاه فرمود: ايشان اهل بيت و خاصه من اند، پس از ايشان ناپاكى را دور كن و ايشان را پاكيزه نما، ام سلمه گفت : آيا من از خانواده تو هستم فرمود: فاصله بگير، تو بر خير هستى .
و از وى روايت شده است كه گفت : حسين بن محمد مرا خبر داد كه ابن حبش مقرى مرا حديث كرد كه ابو زرعه مرا حديث كرد كه عبدالرحمن بن عبدالملك بن شيبه مرا حديث كرد كه ابو فديك مرا حديث كرد كه ابن ابى مليكه از اسمعيل بن عبدالله بن جعفر بن طيار از پدرش حديث كرد وى گفت : وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نگاهش به فرود رحمت از آسمان افتاد، دوبار فرمود: چه كسى اهل بيت را مى خواند؟ زينب بنت حجش گفت : اى رسول خدا! من ، فرمود: على و فاطمه و حسن و حسين - (عليهم السلام ) - را بخوان ، پس حسن را در راست و حسين را در سمت چپ و على و فاطمه - (عليهما السلام ) - را در روبروى خود قرار داد و آن گاه ايشان را با كساى خيبرى پوشانيد، سپس فرمود: خدايا هر پيامبرى را اهلى است و ايشان اهل بيت من اند، پس خداى - عزوجل - اين آيه : (انما يريد الله ...) را فرو فرستاد زينب گفت : اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آيا من با شما داخل شوم ؟ رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: در جاى خود باش تو به خواست خداى تعالى بر خيرى !
و از وى روايت شده كه حسين بن محمد از عمر بن خطاب از عبدالله بن فضل از ابوبكر بن شيبه از محمد بن مصعب از اوزاعى از شداد بن عماره حديث كردند كه گفت : بر وائلة بن اصقع وارد شدم و به نزد او عده اى بودند و همين حديث را به مانند آنچه گذشت از ابى عبدالرحمن عبدالله ابن حنبل در حديث اول نقل نمود.
و از او روايت شده كه ابو عبدالله ابن فيجوبه دينورى از ابن حبشه مقرى از محمد بن عمران از ابوكريب از وكيع از پدرش از سعد بن مسروق از يزيد بن حيان از زيد بن ارقم حديث كرد كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: شما را درباره اهل بيت خود به خدا سوگند مى دهم . ابو عبدالله بن ابى نصر حميدى گفت : حديث شصت و چهارم صحيح بخارى و مسلم كه مورد اتفاق همه است از مسند عايشه از مصعب بن شيبه از صفيه بنت شيبه از عايشه روايت شده وى گفت : پيامبر صبحگاه بيرون رفت در حالى كه بر وى عباى موئين مشكين قرار داشت ، حسن (عليه السلام) آمد، پس او را داخل كساء كرد، آنگاه حسين (عليه السلام) آمد و او را نيز داخل نمود، آن گاه فاطمه (عليها السلام ) آمد پس او را نيز داخل كساء نمود سپس على (عليه السلام) آمد او را نيز داخل كرد، آنگاه فرمود: (انما يريد الله ...) مصعب بن شيبه از صفيه در مسند عايشه روايتى صحيح جز اين روايت ندارد.
ابوالحسن زرين بن معاويه اندلسى جمع كننده صحاح سته (موطاء مالك ، صحيح مسلم ، صحيح بخارى ، سنن ابى داوود سجستانى ، صحيح ترمذى ، و نسخه كبير صحيح نسائى ) در جزء دوم از اجزاء سه گانه در سوره احزاب از صحيح ابى داوود سجستانى در تفسير سخن حق تعالى انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهركم تطهيرا از عايشه روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بيرون رفت در حالى كه بر وى عباى موئين مشكى قرار داشت حسن (عليه السلام) آمد، پس او را داخل نمود آنگاه حسين (عليه السلام) آمد، پس او را داخل نمود، سپس ‍ فاطمه (عليها السلام ) آمد او را نيز داخل كساء كرد، سپس على آمد او را نيز داخل نمود آنگاه فرمود: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهركم تطهيرا
از ام سلمه همسر پيامبر روايت شده كه اين آيه در خانه وى نازل شده است . گفت : من به نزد در نشسته بودم ؛ گفتم : اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)! آيا من از اهل بيت نيستم ! فرمود: تو بر خيرى ، تو از همسران رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هستى . ام سلمه گفت : در اين هنگام در خانه ، رسول خدا و على و فاطمه و حسن و حسين - (عليهم السلام ) - بودند، آن حضرت ايشان را به كساء پوشانيد و فرمود: خدايا ايشان اهل بيت من اند، پس ناپاكى را از ايشان دور كن و ايشان را پاكيزه نما.
و از او به اسناد ياد شده در سنن ابى داوود و موطاء مالك از انس از رسول خدا روايت ياد شده كه آن حضرت به وقت نزول اين آيه مدت شش ماه به در خانه فاطمه (عليها السلام )، هنگامى كه براى نماز صبح بيرون مى رفت عبور مى كرد و مى فرمود: نماز اى اهل بيت . انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهركم تطهيرا
و از او در مناقب حسن و حسين (عليهما السلام ) از جزء سوم كتاب ياد شده از صحيح ابى داوود كه همان سنن وى مى باشد به اسناد ياد شده از صفيه بنت شيبه روايت كرده كه گفت : عايشه گفت ... تا آخر آن حديثى كه از مصعب بن شيبه از صفيه بنت شيبه نقل كرديم .
مسلم بن حجاج در صحيح خود از زهير بن حرب و شجاع بن مخلد همه از ابن عليه روايت كردند كه زهير گفت : اسماعيل بن ابراهيم از ابو حيان از يزيد بن حيان از زيد بن ارقم حديث كرد كه گفت : ((رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) براى خطابه در سرزمين موسوم به خم واقع در بين مكه و مدينه بلند شد و حمد و ثانى خدا را بجا آورد و وعظ كرد و تذكر داد آنگاه فرمود: همانا من بشرى همانند شما هستم ، نزديك است كه داعى پروردگارم مرا در رسد و من او را اجابت كنم ، من در بين شما دو ثقل مى گذارم ، اولين ثقل كتاب خداست كه در آن هدايت و نور است ، پس كتاب خدا را بگيريد و به آن چنگ زنيد، پس بر كتاب خدا تحريض و ترغيب نمود، آنگاه فرمود: در رفتار با اهل بيت من خدا را در نظر داشته باشيد در رفتار با اهل بيت من خدا را در نظر داشته باشيد)). حصين پرسيد اهل بيت وى كيانند، آيا زنان وى نيز از اهل بيت شمرده مى شوند گفت : زنان وى نيز از اهل بيت وى هستند ولكن اهل بيت وى كسانى اند كه بعد از وى صدقه بر آنها حرام است .
و از وى روايت شده كه از يزيد ريان ، از حسان يعنى ابراهيم از سعيد فرزند مسروق از يزيد بن حيان ، از زيد بن ارقم حديث كرده ، گفت كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: من در بين شما دو ثقل مى گذارم يكى از آن دو كتاب خداست هر كس او را پيروى كند بر هدايت است و هر كس ‍ آنها را واگذارد بر گمراهى است و دوم اهل بيت من ، پس گفتم : اهل بيت وى كيانند، آيا زنان وى هستند؟ نه به خدا قسم روزگار طولانى زن با مرد زندگى مى كند آنگاه مرد وى را طلاق مى دهد، پس به خانواده و قوم خود بر مى گردد، اهل بيت وى اهل و عصبه هستند كه صدقه بعد از وى بر ايشان حرام است .
موفق بن احمد صدر الائمه تواناترين خطيب اهل سنت گويد: شيخ زاهد ابوالحسن على بن احمد عاصمى از شيخ قاضيان ، اسمعيل بن احد واعظ از پدرم احمد بن حسين بيهقى از ابو محمد عبدالله بن يوسف اصفهانى از بكير بن احمد بن سهل صوفى در مكه از ابراهيم بن حبيب از عبدالله بن سلام ملائى از ابن حجاف از عطيه از ابو سعيد خدرى نقل كردند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چهل صبح به در خانه فاطمه (عليها السلام ) بعد از ازدواج على با فاطمه (عليها السلام ) مى آمد و مى فرمود: السلام عليكم و رحمة الله و بركاته . نماز، خدا شما را بيامرزد: همانا خداوند اراده كرده كه پليدى را از شما اهل بيت بردارد و شما را پاكيزه كند.
و از ابو سعيد خدرى روايت شده است كه گفت : ((وقتى اين سخن : و اءمر اءهلك بالصلوة ؛ خانواده خود را به نماز فرمان ده . نازل شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به در خانه فاطمه (عليها السلام ) در طول شش ‍ ماه به هنگام تمام نمازها مى آمد و مى فرمود: خدا شما را رحمت كند: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهركم تطهيرا