صحيفه نور جلد ۶

امام خميني رحمه الله عليه

- ۸ -


براى اينكه پنجاه و چند سال اينها در راس اين مملكت بودند و خرابكارى كردند و خودشان چون خراب بودند، آنهايى كه نزديك به اينها بودند خراب شدند، دسته بعد كه نزديك بـه ايـن خـرابـى هـا بـودنـد آنها هم خراب شدند، همين طور از بالا خرابى شروع شد تا قـشـرهـاى پـائيـنـى هـمـه جـا را فـاسـد كـردنـد ايـنـهـا كـه الان قـحـط الرجـال اسـت ، در مـمـلكـتـمـان نـمى توانيم يك افراد صحيح مهذب را پيدا كنيم الا چند، كم هـسـتـنـد ايـنـهـا و ايـن بـراى ايـن اسـت كـه ايـنـهـا پـنـجـاه و چـنـد سـال آنـقدر كه به ذخائر انسانى ما صدمه زدند، به ذخائر ملى و مملكتى ما آنقدر صدمه نـزدنـد بـلكـه هـمه را هم دزديدند لكن مهم اينها بود. اگر يك انسان ، يك شاه ، يك رئيس مـمـلكـت ، مـهـذب و صحيح باشد، آنهائى كه اطرافش هستند همه صحيح خواهند شد، آنها هم سـرايـت مـى كـنـد صـحـت عـمـلشـان بـه پـايـيـن تـرهـا. يـك وقـت مـى بينيد كه اگر بيست سـال يـك حـاكـم عـادل در بـيـن مـردم بـاشـد، يـك مـمـلكـت عادل پيدا مى شود.
ايـنـكـه ما فرياد مى زنيم كه جمهورى اسلامى ، براى اين است كه اسلام فرد مهذب درست مى كند. قرآن كتاب آدم سازى است . پيغمبرها آمدند آدم ها را درست كنند، كارى ديگر جز اين نـدارنـد. در طـول زنـدگـى شـان ، پـيـغـمـبـرهـاى بـزرگ و ائمـه اطـهـار(ع ) دنـبـال ايـن بـودند كه تربيت كنند مردم راه خداى تبارك و تعالى انبيا را فرستاده براى تهذيب مردم ، براى اصلاح مردم ، اگر چنانچه اصلاح بشود يك فردى كه در راس جامعه اسـت ، يـك مـلايـى كـه در يـك جـامـعـه اى اسـت اگر اين ملا يك ملاى صحيح باشد جامعه هم صحيح مى شود از باب اينكه همه توجه به او دارند. اگر يك حكومت صحيح در يك جايى بـاشـد، مـردم چون توجه به او دارند آنها هم صحيح مى شوند، اين هم از دامن شما خانم ها بـايـد شروع بشود، از دامن شما بايد اين مطلب شروع بشود كه بچه ها را تربيت كنيد، يـك تـربـيـت صحيح اسلامى به اينكه خودتان بچه در دامنتان هست ، همراه تان است ، همه چـشـم و گـوشش به حول و قول شما هست ، از شما دروغ نشنود بعد دروغگو درآيد از كار. اگـر اين ديد مادر دروغ مى گويد، بعد هم ديد پدر دروغ مى گويد اين دروغگو مى شود. اگر ديد مادر آدم صحيحى است ، پدر آدم صحيحى است اين صحيح بار مى آيد. اين صحيح كـه بـار آمد و شما تحويل مدرسه مى دهيد اگر معلم ، يك معلم صحيحى باشد، از مدرسه ايـن افـراد صـحـيـح بـيرون مى آيد، يك جامعه صحيح مى شود. شما بعدها معلم مى شويد انـشـاءالله ، حـالا بـعدها هر كدام مادر نيستيد مادر مى شويد انشاءالله ، معلم مى شويد، در مـادرى تـان بـايـد بـچـه هـا را تـهـذيـب كـنـيـد، در مـعـلمـى تـان هـم بـايـد تـهـذيـب كـنـيد تـحـويـل جـامـعه بدهيد يك افراد صحيح ، يك جامعه را صحيح كنيد و اگر خداى نخواسته عـكـس ايـن مـعـنا باشد، زجر آنها هم به عهده شما مى آيد. همانطورى كه هر كار خوبى كه ايـنـهـا بـكـنند چون شما مبداء اين كار خوب بوديد براى شما هم خوبى دارد، اجر و ثواب دارد، اگـر خـداى نـخـواسـتـه يـك قـشـر فـاسـدى شـمـا تحويل جامعه بدهيد، آنها بروند فسادكارى بكنند، اين دودش توى چشم شما هم مى رود.
من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه شما خانم ها را و همه آقايان را مى خواهم و سلامت و سعادت همه تان را از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى كنم .
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
تاريخ : 24/2/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان اصفهان  
اين دوره اى كه الان ما در آن هستيم دوره انتقال است
بسم الله الرحمن الرحيم
بـا ايـنـكـه وقت من ديگر تقريبا گذشته است و قبلا هم يك صحبت هائى كردم لكن بعضى تـنـبـهـات لازم اسـت عـرض كـنـم . ايـن دوره اى كـه الان مـا در آن هـسـتـيـم دوره انـتـقال است يعنى انتقال آن قدرت شيطانى به يك قدرت ديگرى و دولت ، دولت انتقالى است ، دولت استقرارى نيست . ما الان مجلس موسسان لازم داريم تا اينكه قانون اساسى را تـصـويـب كـنـد و بـعد از آن هم مجلس شورا لازم داريم كه آن هم رسيدگى به امور كشور بـكـنـد و يـك حكومت مستقر و مستدام پيدا بشود. در دوره هاى انتقالى نبايد اينطور نظر كرد كـه هـمـه كـارهـا در ايـن دوره انـتـقـالى بشود، هيچ وقت يك همچو چيزى ممكن نيست . دوره هاى انـتـقـالى هـمـيـن اسـت كـه ايـن سـه تـا مـطـلبـى كـه از اول هـم مـا مـامـوريـت داديـم بـه آقـاى مـهـنـدس بـازرگـان ، ايـن بـود كـه شـمـا مـتـكـفـل شـويـد و رفـرانـدم را درست بكنيد و بعد هم مجلس موسسان و بعد هم مجلس شورا، وقـتـى كـارشان تمام شد، ايشان هم كنار مى رود. كارهاى اساسى كه بايد بشود منحصر بـه ايـنـكـه شـمـا ذكـر كـرديـد نـيـسـت ، زيـاد آشـفـتـگـى مـا داريـم ، يـعـنـى بـايـد يـك تـحـول كلى در همه قشرها بشود. الان اين حكومتى كه ، يعنى طرز حكومت ، نه خود حكومت ، طـرز وزارتـخـانـه هـا، طـرز ادارات ، بـار تـتـمـه اى ازهـمـان زمـان طـاغـوت اسـت ، ايـنـها تـحـول لازم دارد، لكـن تـحول مال آنوقتى است كه حكومت مستقرى ماداشته باشيم . الان يك حـكـومـت ، يـك حـكـومـتـى اسـت كـه مـى خـواهـد ايـن قـدرت را مـنـتقل كند به يك حكومتى مستقر و اين مشغول به كار بشود، يعنى يك حكومت پيدا بشود كه خـود مـردم آن حـكـومـت را ايـجـاد كـنـنـد. مـا تـا حـالا نـداشـتـيـم يـك هـمـچـو حـكـومـتـى كـه مـال مـلت بـاشد، اسمش بود، اصلا بعد از زمان مشروطه تا حالا نشده ، اين اسمش بود كه مـلت نـمـى دانـم خـودشـان انـتـخـابـات بـكـنـنـد، خـودشـان وكـيـل بـدهـنـد، لكـن شـمـا مـى دانـيـد كـه هـيـچ وقـت شـمـاهـا راى نـداشـتـيـد، در ايـن طـول تاريخ ، اينها همه را خود آنها مى كردند و كاش خودشان مى كردند، شاه گفت در يك از نطق هايش ، همين شاه دوم در يكى از نطق هايش گفت كه ليست مى دادند از سفارتخانه ها و مـجـبـور بـوديـم كـه ايـن ليـست را عمل بكنيم ، وكلا را آنها ليست مى دادند كه ما وكلا را تعيين بكنيم ما هم تعيين كرديم .
مـنـتـهـا او مـى خـواسـت بـگـويـد كـه حـالا ديـگـر آنـطـور نـيـسـت و حال آنكه اين وقت بدتر بود.
مـردم ايـمـان داشـتند به اينكه حكومت اسلامى خوب است و اين ايمان آنها را پاى صندوق هاى راى برد
الان وضـع تـا ايـنـجـا پـيـش آمده است كه شما خودتان بدون اينكه كسى به شما فشارى بـياورد در رفراندم راى داديد، خودتان راى داديد، يعنى مردم كوچك و بزرگ ، اينكه وقت انتخابش بود، زن و مرد، مريض ها از مريضخانه ها همه اينها با شور و اشتياق رفتند راى دادنـد، هـيـچ كـس بـه آنـهـا فـشـارى نـيـاورد و يـك سرنيزه اى در كار نبود و قدرت ايمان بـود.ايـمـان داشـتند به اينكه حكومت اسلامى خوب است ، اين ايمان مردم را پاى صندوق ها بـرد و اشـخـاص هـم كـه نـمـى تـوانـسـتند بروند، زير بغلشان را گرفتند يا در چرخ نـشـاندند و بردند راى دادند و بعد هم شما براى مجلس موسسان كه مقدرات مملكتتان دست خودتان باشد (اگر نباشد كه انتخاب قانون را به رفراندم نكرديم ) و مجلس موسسان بـنـا شد باشد، باز دست خودتان است ، خودتان مى رويد وكلاتان را تعيين مى كنيد، هيچ كـس به شما فشار نمى آورد كه فلان وكيل را تعيين بكنيد. فرضا اگر چنانچه ما هم يك كـلمه اى بگوئيم قضيه اين است كه ما ميل داريم ، اين براى شما خوب است ، بيشتر از اين نـيـسـت ، مـا مـى گـوئيـم ايـن خـوب اسـت بـراى شـمـا مثل اينكه در رفراندم ما گفتيم راى به رفراندم خوب است من خودم اين راى را دارم الزام در كـار نـبـود. هـر كـس مجاز بود و آزاد بود كه خودش برود راى خودش را بريزد هر چه مى خـواهـد بـاشـد، حـالا هـم بـعـد از ايـن خـود شـمـا هـم بـايـد وكـيـل تـعـيـيـن كـنيد و بعد هم وكلاى مجلس شورا را خودتان تعيين مى كنيد، همه چيزها دست خـودتـان اسـت خـودتـان بـايـد بـگـرديـد وكـيل خوب تعيين بكنيد كه مقدرات مملكتتان دست مجلستان باشد.
ضرورت جلوگيرى قاطعانه از اخلالگران جهت حفظ نهضت اسلامى
ايـن مـسـائلى كـه حـالا شـمـا طـرح مـى كـنـيـد و اشـتـبـاه ايـن مـسـائل زياد است ، خيلى مسائل هست ، اينها مال دوره اى است كه استقرار پيدا مى كند حكومت . الان همه ما بايد دنبال اين مطلب باشيم كه اينهائى كه افتاده اند دوره ، يك وقت مى روند تـوى كـارخـانـه هـا اخـلال مـى كـنـنـد، يـك وقـت مـى رونـد پـيـش كـشـاورزهـا اخـلال مـى كـنـنـد، يـك وقـت مـى آيـنـد تـوى مـدرسـه هـا اخـلال مـى كـنـنـد، بـايـد هـمـه چـشـم هـايـمـان را بـاز بـكـنـيـم و نـگـذاريـم ايـنـهـا اخلال بكنند. همه چيز اين مملكت را آشفته كردند.
اگـر اخـلال ايـنـهـا بـه نفع خودشان به ثمر برسد ما ديگر آن دوره استقرار را نخواهيم ديـد، مـا بـر مـى گـرديـم سـراغ اول . الان وظـيفه همه ما و شما دانشجوهاى محترم و ساير طـبـقـات اينست كه خودتان و هر كس كه دستتان به او مى رسد و هر كس حرفتان به او مى رسد وادار كنيد كه اين نهضت را اينطورى كه تا حالا آمده نگهش دارند، يعنى همين ، به همين گـرمـى كـه هـسـت ، بـه هـمـيـن شـور و شعفى كه رفتند پاى صندوقها و راى دادند براى جمهورى اسلامى ، اين محفوظ بماند كه بعد راءيتان به مجلس موسسان و به مجلس شورا هم بدهيد و استقرار پيدا بكند حكومت .
ايـن اخـلال هـا حـالا بـايـد جـلويـش گـرفـتـه بـشـود، الان وقـت ايـنـسـت كـه مـا جـلو اخـلال هـا را بـگـيـريم . بعد از اينكه مستقر شد حكومت ، آنوقت اين نيازهائى كه همه دارند (مـاهـم داريـم ، همه دارند) اين نيازها بعد بايد البته همه درست بشود. ما هم مى دانيم الان نابسامانى زياد است يعنى اينها رفتند و همه چيز اين مملكت را آشفته كردند، همه چيزش را. الان ما يك اقتصاد سالم نداريم . اينها هر چيزى كه اين مملكت داشته است دزديده اند، قرض كـرده انـد و رفـتـه انـد، هـمه بانك ها الان از اينها طلب دارند، ميليون ها قرض كرده اند و فـرار كـرده انـد هـر چـه هـم داشتيم اينها برداشته اند رفته اند، كشاورزى مان هم كه مى بـيـنيد چه جورش كردند كه ما كشاورزى نداريم . الان كارخانه ها هم الان اينها ريخته اند تـوى كـارخـانـه هـا نـمـى گـذارنـد كار بشود، از قرارى كه شنيدم خود كارمندانى كه در آنـجـاهـا هـسـتـنـد و كارگرهائى كه آنجا هستند كم كار مى كنند يا كار نمى كنند، اين چيزها بـراى ايـن اسـت كه اينها نمى گذارند. ما الان بايد همه مان دست به هم بدهيم و نگذاريم ايـن نـهـضـتى كه نهضت الهى بود، براى خدا بود، براى اسلام بود نگذاريم اين خاموش بـشـود، ايـن را نـگـه داريـم تـا ايـنـكـه ايـن مـسـائل حـل بـشـود، آنـوقـت مـى آئيـم سـراغ ايـن مـسـائل دومـى كـه در درجـه دوم اسـت ايـن مسائل .
مـن خـوف اين را دارم كه اين آشفتگى هاى فكرى ، اسباب غفلت از اين نقطه اصلى كه ما داريم بشود
مـبـادا يك وقتى ما غفلت كنيم از اين مسائل اساسى كه اساس حكومتمان است و همه توجه مان را دنـبـال اين بكنيم كه فلان كس خانه ندارد، فلان كس درست با او رفتار نشده ، مدرسه مـثـلا خـوب تـحصيل نمى شود، معلمان چطور هستند. اينها الان وقتش نيست . آنوقت همانطورى كـه هـمـه فشار مى آوردند كه تانك ها را عقب بزنيد و يك كسى مى آمد و مى گفت كه آقا من مـنزل ندارم ، شما مى گفتيد الان وقت اين حرف نيست ، حالا كار ديگرى داريم ، كار بزرگ داريـم . الان ايـنـجـورى است . الان يك وقتى است كه به نظر من حساسترين اوقات مملكت ما حـالاسـت ، نه آن وقتى كه همه فشار مى داديم مى گفتيم و مى خواستيم سد را خراب كنيم . ايـن سـد كـه خـراب شـد، پشت سر، مردم توجه كردند كه ، اين گفت خانه ندارم و آن گفت مـريـضم و آن گفت مدرسه ام درست نيست ، آن گفت معلم چطور است ، آن گفت توى ارتش چه جورى است ، آن گفت توى اداره چه جورى است ، يك آشفتگى فكرى پيدا شد. من خوف اين را دارم كه اين آشفتگى هاى فكرى اسباب غفلت از اين نقطه اصلى كه ما داريم بشود و خداى نـخـواسـتـه شـيـاطـيـنـى كـه بـا مـطـالعـه هـا دنـبـال ايـن مـسـائل هـسـتند، آنها بيايند و يك وقت آشفتگى ها را دامن بزنند و يك وقتى ما متوجه بشويم بـه ايـنـكـه شكست خورده ايم و مى دانيد كه خداى نخواسته اگر حالا شكستى پيدا بشود، ديگر اين ملت سرش را نمى تواند بلند بكند.
اگـر مـا ايـن پيروزى را به آخر رسانديم ، دست اينها را تا آخر كوتاه كرديم و اميدوارم بـرسـيـم و مـى رسـيـم انـشاءالله ، مى رسيم انشاء الله ولى همه بايد همت داشته باشند يعنى شما دانشجوهاى عزيز و آن كارگرهاى توى كارخانه ها، آنها هم عزيز و آن كسانى كـه در كشاورزى مشغول كشاورزى هستند و آنها هم عزيز و همه ملت ، بازارى ، دانشگاهى ، دانـشـجـو، مـعـلم ، هـمـه بـايـد وجـهـه نـظـرمـان را بـه آن مـقـصـدى كـه داريـم بـكـنـيـم ، دنـبـال او، ايـن مـسـائل را پـيـش بـيـاوريـم ، غـفـلت نـكـنـيـم از آن مـسـائل اصـلى و بـرويـم سـراغ مـسـائل فـرعـى ، ايـن اصل از دست ما خواهد رفت .
نياز به وقت و امكانات كافى براى ترميم خرابكارى هاى گسترده رژيم طاغوت
آن كه من مى فهمم اينست و آن كه من مى خواهم از شما اينست كه همه دست به هم بدهيم و اين بـار را بـه مـنـزل بـرسـانـيم ، حكومت مستقر وقتى پيدا شد، حكومت مستقر اين كار را بايد بـكـنـد. ايـن امـور يـك امـورى است كه قانون بايد برايش باشد. اين قوانينى كه تا حالا بـوده طاغوتى است ، اينها همه شان خرابكارى بوده . براى هر فردى قانون مى خواهد و ايـن مـحـتـاج بـه ايـن اسـت كه مجلس شورا پيدا بشود و مجلس شوراى خودتان ، نه مجلس شـوراى آريـا مـهـرى يـا فـرض كـنـيـد كـه آمـريـكـائى ، مجلس شوراى خودتان ، خودتان وكيل براى خودتان تعيين بكنيد، اشخاص مطمئن ، اشخاص ملى ، اشخاصى كه خدمتگزارند بـراى شـمـا، تـعـيـيـن بـكـنـيـد و مـا هم هر مقدار كه مى توانيم مطالب را به آنها بگوئيم وانـشـاءالله اسـتـقـرار و دوره اسـتـقـرار پـيـش بـيايد، دوره استقرار كه پيش بيايد آنوقت كـشـاورزى طـرح هـا دارد، البـتـه طـرحش بايد داده شود، مدارس بايد، فرهنگ اصلا بايد مـنـقـلب بـشـود و يـك جـور تـحـولى پـيـدا بـكـنـنـد، دادگـسـتـرى بـايـد تحول پيدا بكند. همه اينها محتاج به تحول است منتها هركداممان اين نقطه اى را كه در آن هـسـتـيـم تـوجـه بـه آن داريـم ، هـر كـس هـم از هـر جـا مـى آيـد هـمـان مـسائل منطقه خودشان را مى گويند و درست هم مى گويند، آنها هم درست مى گويند و الان وقـتـى ايـنـجـا نـشـسـتـيم از اطراف مى آيند اينجا، بختيارى ها مى آيند و مى گويند هيچ جا بـدتـر از مـحـل ما نيست ، هيچ نداريم ، راست مى گويند. از طرف بلوچستان مى آيند و همين مطلب را مى گويند، از خراسان مى آيند همين مطلب را مى گويند، شما هم مى آئيد مطلب را بگوئيد و من صحيح مى دانم همه را.
امـا وجـه ايـنـسـت كـه هـر كدام منطقه خودتان را مى بينيد و گرفتارى خودتان را. همه ملت گـرفـتارند، اين خانه خراب ها ملت را اصلا خراب كردند، اينطور نيست كه يك جا صحيح اسـت و يـك جـا غـير صحيح همه باطل است لكن مهلت مى خواهد. بعضى وقت ها مى آيند و مى گويند كه فلان جا فقر و فلاكت است و چه هست ، من مى پرسم كه اين فقر حالا پيدا شده يـا از اول بـوده ، مـى گـويـنـد نـه ، از اول بوده ، مى گويم پس حالا چه مى گوئيد كه يـكـدفـعـه حـمـله مـى كـنيد، خوب اين فقرى بوده كه سابق هم داشتيد، آنوقت صدا در نمى آورديد، حالا مى گوئيد، (الان بده ) الان بده كه نمى شود، خوب ، بايد درست بشود، كـشـاورزى درسـت بـشـود، كـارخـانـه هـا راه بـيـفـتـد، اقـتـصـاد مـلت درسـت بـشـود، پـول نـفـت دسـتـشـان بـيـايـد (حـالا پـول نفت هم دستشان نيامده خوب حالا نفتش را داده اند و پولشان را مى گيرند) بايد اقتصاد درست بشود و وضع مملكت يك وضع مستقرى بشود، يـك وضـع قـانـونـى بـشـود هـمـه ايـن مـسـائل انـشـاءالله حل مى شود.
تاريخ : 24/2/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جامعه كليميان ايران  
انسان سازى و تربيت ، برنامه همه اديان الهى
بسم الله الرحمن الرحيم
مـا در پـاريـس كـه بـوديـم ايـن تـبـليغاتى كه مى شد و تبليغات همه جانبه ، كه منجمله تبليغاتى مى شد كه (اگر چنانچه ايران ، مسلمين پيروز بشوند، يهودى ها و نصرانى هـا را قـتـل عـام مـى كـنـنـد، بـنـاى مـسـلمـيـن بـر ايـن اسـت كـه تـمـام يـهـودى هـا را قتل عام بكنند) من در آنجا در صحبت هائى كه كردم ، آن حقيقتى كه اسلام روى آن حقيقت مشى مى كند، كرارا گفتم و نماينده جامعه يهود هم آمد آنجا و من با او هم صحبت كردم و گفتم كه طـريـقـه اسـلام چـيـسـت . هـمـه اديـان كـه از جـانـب خـداى تـبـارك و تـعـالى نازل شده است و همه پيغمبران گرامى كه مامور ابلاغ بودند، براى آسايش بشر آمده اند و بـراى انـسـان سـازى آمده اند. خداوند تعالى با وحى به انبياء بزرگ مى خواسته اند كه مردم را، همه بشر را هدايت كنند و آدم بسازند، آدم با همه ابعادى كه دارد. ساير قدرت هـا، سـايـر مملكت ها، اينها كارى به معنويات مردم ندارند. تمام مسلك هائى كه در دنيا هست (غير مسلك هاى توحيدى ) كار ندارند به اينكه انسان در باطن ذاتش چه باشد، نفسيتش چه باشد و يواشكى هر كارى مى خواهد بكند، آنها فقط متوجه به اين هستند كه حفظ دنيايشان را بـكـنـنـد و حـفـظ ايـنـكـه انـتـظـامـات بـاقـى بـاشـد، فـقـط دنبال اين هستند كه نظم برقرار باشد و اگر نظم برقرار باشد، ديگر بشر هر كارى مـى خـواهـد بـكـنـد، زيـر پـرده هـر خـلافى مى خواهد بكند به حكومت ها مربوط نيست . هيچ قـانـونـى در قـوانـيـن غـيـر توحيدى نيست كه بشر را در توى صندوقخانه اش ‍ هم از يك چـيـزهـائى جـلوگـيـرى بـكـنـنـد، كـارى بـه ايـن نـدارنـد كـه در بـاطـن ذات خـودش و در منزل خودش در خفا چه واقع مى شود، نخير كارى به اين ندارند، فقط در خيابان نيايند و عـربده نكشند و نظم را به هم نزنند. اين چيزى است كه مسلك هاى غير توحيدى همه آنطور هـسـتـنـد، بـه خـلاف مـسـلك هـاى تـوحـيـدى ، اديـانـى كـه از آسـمـان نـازل شـده اسـت بـه انبياء بزرگ . اديان به همه ابعاد بشر كار دارند، انسان خودش از قـبـل از ايـنـكـه بـچـه متولد بشود، ازدواج چه جور بايد باشد، باز آن بچه نيامده است ، ازدواج چـه جور بايد باشد، شرايط ازدواج چيست ، چه زنى را بايد انتخاب كرد، زن چه مـردى را بـايـد انـتخاب بكند براى اينكه خوب ، اين ازدواج ، كشتى است براى پيدا شدن يـك بـشر. قبل از اينكه اصلا ازدواجى باشد پيش بينى اينكه اين بچه وقتى كه به دنيا مـى آيد به طورى باشد كه سلامت باشد و سلامت نفس داشته باشد و لهذا توجه به اين نيز قبل از ازداوج شده است ،
شـرايـط ازدواج ، بـا چـه شـرايـطـى ، بـعـد در حـال حمل ، قبل از حمل در حالى كه مى خواهد اين لقاح واقع بشود با چه شرايطى بايد باشد و چـه احـكـامـى بـايـد داشـته باشد، وقتى كه حمل است بچه ، مادر چه چيزهائى خوب است بـخـورد، از چـه چـيـزهـائى خـوب اسـت پـرهـيـز كـنـد، چـه جـور باشد زندگى او، در وقت حـمـل چـه چـيـزهـا بـايـد بـاشـد، بـعـد از ايـنـكـه به دنيا آمد بچه ، آن كسى كه مى خواهد شـيربدهد بچه را چه جور باشد، اگر بخواهند يك شيردهى و دايه اى براى او بگيرند چـه جـور زنى باشد، چه جور شير بدهد به بچه ، چه اوقاتى باشد، با چه شرايطى باشد، در دامن مادر، مادر چه جور با اين معاشرت داشته باشد، و بعد از اينكه از دامن مادر بـيرون آمد پدر چه جور بايد باشد، عائله چه جور باشند براى تربيت اين بچه ، معلم چـه جـور بـاشـد، در جـامـعـه كه مى آيد در جامعه چه جور وضعى داشته باشد تمام اينها بـراى ايـن اسـت كـه ايـن انـسـان كـه در خارج مى خواهد تحقق پيدا مى كند، يك انسان مهذب بـاشـد، صـحـيـح العـمـل بـاشـد و داراى مـحـاسـن اخـلاقـى ، اعـتـقـادات صـحـيـح بـاشـد، اعـمال صحيح انجام بدهد، با مردم سلوكش چه باشد، در جامعه سلوك چه بايد باشد، با هـمـسـايـه بـايـد چـطـور بـاشـد، بـا اهـل شـهـر بـايـد چـطـور بـاشـد، بـا اهـل دين خودش بايد چطور باشد، با اديان ديگر بايد چطور باشد. اينها براى اين است كـه آن اديانى كه از طرف خداى تبارك و تعالى مى آيد از باب اينكه خداوند تمام ابعاد انـسـان را آفـريـده اسـت و تـوجـه بـه آن دارد، انسان را با همه ابعادش مى خواهد تربيت بـكـنـد، اين ديگر در اين جهت ما بين اديان فرقى نيست كه همه اديان آمده اند براى تربيت بـشـر. در اسـلام هـمـيـن مـعـنـا كـه گـفـتـه شـد، در احـكـامـش ، در قـرآن و در حديث ، همه اين مسائل كه من تذكر بعضيش ‍ را دادم مطرح است و اسلام آنقدر به رفاه مردم ، آسايش مردم و ايـنطور چيزها توجه دارد و هيچ در اين جهت فرقى مابين قشرى با قشر ديگر نمى گذارد و نگذاشته است .
حساب جامعه يهود از صهيونيست ها جداست
اقـليت هاى مذهبى كه از صدر اسلام ، بعد از فتح اسلام بين مسلمين بودند، اينها غير از آن مـشركين كه توطئه گر بودند يا بعضى از اقشارى كه توطئه مى كردند و مى خواستند بشر را به هم بزنند و وضعش را، اينهائى كه از اقليت هاى مذهبى بودند، تمام در اسلام احترام داشتند. در قضيه اى كه ، در يكى از قضايا كه لشكرى از معاويه شايد بود آمد و يـك خـلخـالى از پـاى يـك زن يـهـوديـه ربـود (بـه حـسـب نـقـل ) و حـضـرت امير فرمودند كه من شنيدم كه آمدند و يك خلخالى از ذميه اى ربوده اند و اگـر انسان بميرد قريب به اين معنا) اين اشكالى برايش نيست . اينطور عنايت داشتند به حفظ مصالح همه اقشار. ما حساب جامعه يهود را از حساب صهيونيزم و صهيونيست ها جدا مى دانـيـم ، آنـهـا جـزء اهـل مـذهـب اصـلا نـيـسـتـنـد. تعاليم حضرت موسى سلام الله عليه كه تـعـليـمـات الهـى بـوده است و در قرآن بيشتر از همه انبيا ذكر حضرت موسى شده است و تـاريـخ حضرت موسى در قرآن گفته شده است ، يك تعليمات ارزنده اى است و ترتيبى كـه حضرت موسى رفتار كرده است با فرعون ، يك شبان بوده است با يك عالم قدرت و اراده و اين بر ضد قدرت بزرگ فرعون قيام كرد و فرعون را از بين برد.
قدرت الهى و توجه به مصالح مستضعفين در قبال مستكبرين كه اولش فرعون بوده ، قيام بر ضد مستكبرين طريقه حضرت موسى سلام الله عليه بوده و درست اين معنى بر خلاف آن چـيـزى اسـت كـه ايـن طـايـفـه و صـهـيـونـسـت هـا بـرنـامـه دارنـد. ايـنـهـا اتـصـال بـه مـسـتـكـبـريـن پـيـدا كـردنـد، جـاسوس آنها هستند، نوكر آنها هستند و بر ضد مـسـتـضـعـفـيـن عـمـل مـى كـنـنـد، عـكـس تـعـليـمـات حـضـرت مـوسـى كـه از هـمـيـن مـردم عـادى مـثـل سـايـر انـبيا، از همين مردم عادى بازار و كوچه و اينها، اشخاص را برداشت و بر ضد فـرعـون و قـدرت فـرعـونـى قـيـام كرد. از مستضعفين حمله شد به مستكبرين كه آنها را از اسـتـكـبـارشـان پـائيـن بـكـشـد، بـه خلاف طريقه اين صهيونيست ها كه اينها با مستكبرين مربوط هستند بر ضد مستضعقين عمل مى كنند. اين مقدار از يهودى هائى كه بازى خوردند و از اقـشـار عـالم جـمـع شـدنـد آنجا شايد آنها الان پشيمان باشند از اينكه آنان كه يهودى هـسـتـنـد و نمى خواهند غير تعاليم عاليه موسى را داشته باشند پشيمان باشند از اينكه رفـتـه انـد آنـجـا، بـراى ايـنكه كسى كه برود و ببيند اينها چه برنامه دارند و چه جور آدمـكشى بيخود مى كنند و چه جور اتصال به آمريكا و ديگر اقشار دارند، اين نمى تواند تحمل كند كه يك طايفه اى به اسم اينكه ما از جامعه يهود هستيم بر ضد تعاليم حضرت مـوسـى عـمـل بـكنند. ما مى دانيم كه حساب جامعه يهود غير حساب جامعه آنهاست و ما با آنها مـخـالف هستيم و مخالفتمان براى اين است كه آنها با همه اديان مخالف هستند، آنها يهودى نيستند، آنها يك مردم سياسى هستند كه به اسم يهودى يك كارهائى را مى كنند و يهودى ها هم از آنها متنفر هستند و همه انسان ها از آنها بايد متنفر باشند.
برخورد اسلام با ساير جوامع غير اسلامى
و امـا جـامـعـه يـهـود و سـايـر جـوامـعـى كـه در ايـران هـسـتـنـد و اهـل ايـن مـلت هـسـتند، اسلام با آنها همان رفتار را مى كند كه با ساير اقشار ملت مى كند، اسلام بر آنها ابدا اجحاف جايز نمى داند، ابدا اينطور نيست كه آنها را بخواهد در مضيقه بـگـذارد، بر خلاف اصل تربيت اسلام است ، برخلاف وحى است ، برخلاف آن چيزى است كه خداى تبارك و تعالى مى خواهد همه بشر به رفاه باشند، به سعادت باشند. اسلام تـابـع احـكـام الهى است و همانطورى كه خداى تبارك و تعالى براى اقشار ملت ما احترام قـائل اسـت ، اسـلام هـم احـتـرام قـائل اسـت و مـطـمـئن بـاشـيـد، ايـن را مـن در پـاريـس قـبـل از ايـنـكـه اين چيز پيدا بشود و اين نهضت غلبه بكند، در پاريس هم تنبه دادم به آن كـسـى كـه از طـرف جـامـعـه يهود آمده بود پيش من به اسم اينكه نماينده بود از آنها، كه اسـلام بنايش بر اين نيست كه يك قشرى را در مضيقه بگذارد، اسلام براى همه است و مى خـواهـد هـمـه در سـعـادت بـاشـنـد، مـى خـواهـد كـه هـمـه در رفـاه بـاشـنـد و ايـن مسائل كه طرح مى شود كه يهودى ها را مسلمين چه مى كنند، شما ديديد غلبه پيدا كردند و به يهودى كارى نداشتند، زرتشتى ها كارى نداشتند، به ساير اقشار هم كارى نداشتند. ايـن شما به عين ديديد كه اين مطلبى كه آنوقتى كه ما غلبه كرديم ، هيچ كس تعرضى بـه يـهـودى كـرد؟ تعرض به نصرانى كرد؟ تعرضى به زرتشتى كرد؟ تعرضى در كـار نـبـود و بـعد هم كه حكومت اسلامى انشاء الله به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى مى خواهند برقرار بشود و پياده بشود، خواهيد ديد كه اسلام از همه مسلك هاى ديگر راجع بـه مـراعـات هـمـه اقـشـار مـلت بـهـتـر اسـت و از هـمـه بـهـتـر عمل خواهد كرد.
مـن از خـداى تـبـارك و تـعالى مى خواهم كه همه مردم و همه بشر در رفاه باشند، همه به سعادت برسند، همه به هدايت برسند، خداوند همه را هدايت كند به راه راست ، خداوند به هـمـه سـعادت عنايت كند و شما مطمئن باشيد كه در جمهورى اسلامى ظلم نيست . مانه ظلم مى كـنـيم نه مظلوم مى شويم . اين چيزى است كه اسلام به ما نشان داده (ظلم نكنيد، مظلوم هم نـشـويـد) تـا مـى تـوانـيـم مـظـلوم نمى شويم و هيچ وقت هم ظلم نخواهيم كرد. انشاءالله خـداونـد شماها را موفق نگه دارد و همه تان با هم در اين نهضت شركت كنيد، داشته باشيد بـا شـركـتتان آن را تا انشاءالله اين نهضت به ثمر برسد و اين نهضتى است كه نهضت انـسـانـى است كه همه انسان ها بايد با اين نهضت موافقت داشته باشند و اميدوارم كه همه سعادتمند باشند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
تاريخ : 24/2/58
بيانات امام خمينى در جمع معلولين  
ميزان انسانيت و سعادت ،ايمان و صبر است
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
(ان الانـسـان لفـى خـسر الا الذين آمنوا و عملو الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بـالصـبـر) هـمـه انـسـان هـا در خـسـرانـنـد مـگـر آن طـايـفـه اى كـه مـومـن بـاشـنـد و عـمـل صـالح داشته باشند و مردم را، ملت را به صبر و به حق دعوت كنند. در اين استثناء نـيـست كه اگر كسى چشمش معيوب باشد يا اگر كسى دستش معيوب باشد، همه در خسرند (الا الذيـن آمـنـوا) اصـلا در اسـلام جـسم مطرح نيست ، بدن مطرح نيست ، روح مطرح است ،ايـمـان مـطـرح است . شما بچه ها كه مثل فرزندان من هستيد، از اينكه پاى شما معيوب است هـيـچ غـصـه نـخـوريـد. آنـچـه ميزان انسانيت است همين آيه اى كه شما خوانديد، آنچه ميزان سـعـادت اسـت ايـن اسـت كـه انـسان مومن باشد و صبر داشته باشد و ديگران را به صبر وادار كند و حق بگويد و ديگران را به حق وادار مى كنيد شما سعادتمنديد. آنهائى كه همه چيز دنيا دارند، هم سلامت بدن دارند، هم مادياتشان تامين است لكن ايمان ندارند، اينها غرق در خسارات هستند، معنوى و بلكه خسارات مادى هستند.
سعادت مربوط به روح و قلب انسان است
سـعـادت بـه داشـتـن دسـت نـيـسـت و بـه داشـتـن پـا نـيـسـت ، سـعـادت بـه داشـتـن مـال نـيـست ، سعادت يك امرى است كه مربوط به روح است ، مربوط به قلب انسان است . شـمـا بـچـه هـاى عـزيز من كه روحتان سالم است ، قلبتان پاك است و انشاءالله بر مبناى ايـمـان و تـواصـى بـه صـبر و حق رشد مى كنيد، شما سعادتمنديد و من از خداى تبارك و تـعـالى سـعـادت همگى شما را مى خواهم و اين چيزى را كه خواستيد انشاءالله اميدوارم كه يـك قـدرى اوضـاع آرامـش پـيـدا بـكـند، به همه امور انشاءالله رسيدگى بشود و دولتها رسـيـدگـى بـكـنـنـد. خـداونـد هـمـه شـمـا را حـفـظ بـكـنـد. مـن شـمـاهـا را مثل فرزند خودم مى دانم همه شماها نور چشم من هستيد. خدا به شما سلامت عنايت بكند و شفا عنايت بكند.
بسم الله الرحمن الرحيم
تاريخ : 24/2/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مسلمانان پاكستانى و هندى  
تكليف بر گسترش نهضت مستضعف در مقابل مستكبر
مـا امـيـدواريم ، ما اميد آن داريم كه همه اقشار ملت هاى مستضعف به هم بپيوندند. ما از خداى تـبارك و تعالى مى خواهيم در تمام اقشار عالم بيدار شوند. مسلمين از تفرقه ، از اختلاف دست بردارند. من اميدوارم كه شما جوانان پاكستانى كه به ديدار من آمديد و هم پيوستگى خود را با نهضت ما اعلام داشتيد، همه موفق و سالم باشيد. بايد اين نهضت در تمام عالم ، نـهـضـت مـسـتـضـعـف در مـقـابـل مـسـتـكـبـر در تـمـام عـالم گـسـترده شود. ايران مبداء و نقطه اول و الگـو براى همه ملت هاى مستضعف ، ملت هاى مستضعف ببينند كه ايران با دست خالى و بـا قـدرت ايـمـان و بـا وحـدت كـلمـه و تـمـسـك بـه اسـلام در مـقـابل قدرت هاى بزرگ ايستاد و قدرت هاى بزرگ را شكست داد. ساير اقشار ملت ها به ايـن رمـز اسـلامـى ، بـه ايـن رمـزايـمـانى اقتدا كنند. در تمام اقشار عالم مسلمين بپا خيزند بـلكـه مـسـتـضـعـفـيـن بـپـا خـيـزنـد وعـده الهـى كـه مـسـتـضـعـفـيـن را شامل است و فرمايد كه ما منت بر مستضعفين مى گذاريم كه آنها امام بشوند در دنيا و وارث باشند، امامت حق مستضعفين است ، وراثت از مستضعفين است ، مستكبرين غاصبند، مستكبرين بايد از مـيـدان خـارج بـشـونـد. مـا مـسـتـكـبـريـن ايـران را از صحنه بيرون كرديم و به جاى آن مستضعفين نشستند.
وحدت كلمه و اتكال به خدا رمز نيل به پيروزى نهائى
قـشـرهـاى كمى كه هست و مشغول توطئه هستند، انشاء الله به همين زودى منقطع خواهند شد. آنـهـا گـمـان بـاطل كردند كه مى توانند در مقابل يك ملت بپاخاسته توطئه كنند، توطئه آنها مدفون خواهد شد لكن به شرط اينكه مستضعفين وحدت كلمه را از دست ندهند اقشار با هـم بـاشـنـد. هـمـانـطـورى كـه تـا ايـنـجـا هـمـه بـاهـم بودند و نهضت را با وحدت كلمه و اتـكـال بـه خداى عالم به اينجا رساندند و سدهاى بزرگ را شكستند، از اين به بعد هم بـا هـم بـاشند، رمز را حفظ كنند، كليد پيروزى را حفظ كنند. اگر اين رمز كه وحدت كلمه اتـكـال بـه خـداى عـظـيم ، توجه به اسلام بزرگ باشد، محفوظ بماند، اگر اين رمز را حفظ كنند، پيروزى با آنهاست ، پيروزى نهائى .
خداوند، ولى و خارج كننده مومنين از ظلمات به نور
پيروزى نهائى وقتى است كه اسلام به همه ابعاد و به همه احكامش در ايران پياده شود و پيروزى بالاتر آنكه در همه اقطار عالم ، اسلام حكومت كند. اسلام مايه سعادت بشر است . اسلام براى انسان سازى آمده است ، براى اين آمده است كه انسان ها را، آدم ها را از ظلمات بـيرون كند و به نور برساند. خداوند ولى مومنين است و آنها را از ظلمات خارج مى كند و بـه دريـاى نـور وارد مى كند آنهائى كه كافر هستند، طاغوت پيشواى آنهاست ، آنها را از نـور بـيـرون مـى بـرد و بـه ظـلمـت فرو مى برد. شما مومنين ، شما جوانان مومن ايرانى ، پـاكـستانى ساير اقشار كه ايمان داريد، خداوند وعده فرموده است كه شما را از همه ظلمت هـا، از هـمـه گـرفـتـارى هـا خـارج كـنـد و بـه نـور برساند آن هم نور الهى (الله نور السـمـوات و الارض . الله ولى الذيـن امـنـوا يـخـرجـهـم مـن الظلمات الى النور. الله نور السموات و الارض ).
از هـمـه ظـلمـت ها، از همه گرفتارى ها خارجتان مى كند و به نور الهى مى رساندتان ، آن نـورى كه روشن كننده همه ابعاد انسان هاست ، آن نورى كه تابش او تمام عالم را بوجود آورده اسـت . شـمـا توجه به اسلام و تعليمات اسلامى داشته باشيد، اقشارى كه در بين شـمـا مـى خـواهـنـد اخـتـلاف بـيـنـدازنـد دسـت رد بـه سـيـنـه آنـهـا بـزنـيـد، ايـنـهـا عـمـال طـاغـوت ، ايـنـهـا مـى خـواهـند شما را از نور خارج كنند و به ظلمات وارد كنند، اينها مـخـالف خـدا هـسـتـنـد، طـاغـوت هـستند، عمال طاغوت هستند، اين ريشه هاى گنديده را بكنيد. خـداونـد هـمـه شـمـا را تاءييد كند. خداوند مسلين را آشناى به وظائف اسلامى خودش بكند، خداوند تمام مسلمين را ائمه عالم قرار بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
25/2/58
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع كارگران و صاحبان كوزه پزخانه هاى تهران و حومه
اهداف مزدوران خائن از دسيسه سازى ميان كارگران كارخانه ها
بسم الله الرحمن الرحيم
حـالا مـا از ايـن جـمـعـيتى كه با صورت هاى مختلف افتاده اند توى مردم نمى گذارند شما كارتان را انجام بدهيد، ما از اينها مى پرسيم كه خوب ، ما مى خواهيم براى ضعفا، براى آنهائى كه خانه ندارند، براى آنهائى كه نمى توانند خانه تهيه كنند، براى اين زاغه نشين هاى اطراف تهران كه وضعشان اينطورى است مى خواهيم خانه درست كنيم ، آقايان هم خـواهـنـد كه كمك كنند (آنقدرى كه بتوانيد تخفيف بدهيد و كمك بكنيد) اينها چه مى گويند؟ ايـنـها دلسوز ملتند؟! اينها فدائى ملتند؟! اينها براى ملت مى خواهند كار بكنند؟! خوب ، اگر براى ملت بخواهند كار بكنند بيايند و كمك بكنند.
فـخـارهـا دارنـد عمل مى كنند و تخفيف مى دهند، خوب ، شما بيائيد كمك كنيد، بيائيد تبليغ كـنـيـد، بيائيد به اين كارگرها بگوئيد كه خوب ، حالا كه مى خواهند براى مستمندان كار كنند شما زيادتر كار بكنيد، كمتر مزد بگيريد.
ايـنـهـا خـائنند آقا، اينها دستشان ، دست اربابانشان از مملكت ما كوتاه شده ، مى خواهند كه دسـت آنـهـا را باز بكنند والا يك مساله ملى ، يك مساله اى كه براى طبقه ضعيف است ، خانه سـازى بـراى طـبـقـه ضعيف است ، براى ثروتمندها كه كسى خانه نمى سازد، براى اين زاغه نشين هاى اطراف تهران و اطراف شهرستان هاى ديگر، براى كارگرهائى كه خانه نـدارند و بيچاره اند، خانه سازى براى اينهاست ، عوض اينكه اينها هم بيايند كمك كنند، بـيـايـنـد ايـنـهـا هـيـچ تـبـليـغ كنند، كمك كنند و هماهنگ كنند تا اين بيچاره ها به اين خانه بـرسـنـد، نـمى گذارند كه اين كار انجام بشود. البته مى خواهند نگذارند، ولى غلط مى كـنـنـد و انـجام مى گيرد اين كار، اما من مى خواهم معرفى شان بكنم ، شما از آنها بپرسيد كـه آقـايـان كـه آمـده ايـد تـوى ايـن كـارخـانـه ها و به اين كارگر مى گوئيد كار نكن ، پـول مـى دهـى كـه كـار نـكـنـد (مـى گـويـنـد پـول هـم مـى دهـنـد كـه كـار نـكـنـنـد) ايـن پـول كـه در جـيـب تـو اسـت ، از هـمـانى است كه از آمريكا آمده يا از شوروى آمده است . اين پـول از آنـهـاسـت كـه بـه جـيـب تـو كـردنـد كـه مـى كـنـى بـه جـيـب ايـنـهـا، تـو كـه پـول نـدارى ، تـو بـراى پـول دارى مـى دوى . تـو كـه پول ندارى اگر پول داشتى كه اين كارها را نمى كردى .
ايـن پـولى است كه آنها مى دهند كه شما نگذاريد اين كارخانه ها كار بكنند، نگذاريد اين مـسـكـين ها خانه پيدا بكنند تا صدا بلند بشود، اين انقلاب بشود، تا ما دوباره بيائيم و هـمـه نـفـت هـاى شـمـا را بـبريم و همه جواهراتتان را ببريم و همه معادن زيرزمينى تان را ببريم و جنگل هايتان را ببريم و مراتعتان را ببريم و همه چيزتان را ببريم .
اينها خائنند، اينها بدتر از اين خائن هائى هستند كه آدم كشتند، اينها دارند حيثيت اين ملت را از بـين مى برند لكن اگر اين حس ‍ انسانيت ، اين حس مقاومت در شما موجود باشد كه براى ايـن ضـعـفـا دلسـوز باشد و ملاحظه بكنيد، آن روزى كه توى خانه تان راحت نشسته ايد مـلاحـظـه بـكـنـيـد كـه آن فـردى كـه بـا هفت هشت نفر عائله توى اين زاغه نشسته است ، در سرماى زمستان بر او چه مى گذرد، در گرماى تابستان بر او چه مى گذرد، يك خرده اى فكر اين معنا را بكنيد و براى اينها و براى خداى تبارك و تعالى ، رضاى خداى تبارك و تـعـالى ، بـراى ايـنـهـا تـخـفـيـف بـدهيد، براى اينها زحمت بكشيد. انشاء الله با حفظ اين انسانيت و تعاون پيش مى بريد، پيروز مى شويد.
مـن انـشـاءالله امـيـدوارم كـه اگـر حفظ بشود اين نهضت ما، اين حس تعاون ، نيفتند يك دسته اسـتـفـاده جـو، حـالا كـه مـثـلا يـك وقـتـى يـك قـدرى آرام شـده ، ايـنـهـا بـيفتند استفاده كنند، گـرانـفـروشـى و !!! نـمـى دانـم !!! قـاچاقگرى و اين حرف ها، اگر نكنند اينطور و روى مـوازيـن انـسـانـى و روى انـصـاف عـمـل بـكـنـنـد مـن امـيـدوارم كـه حـكـومـت عـدل اسلامى آنطورى كه ما مى خواهيم ، آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مى خواهد تحقق پيدا بكند و براى همه رفاه و سعادت ، هم در اينجا و هم در آنجا فراهم بشود.
مدرس قدرتمند بود براى اينكه الهى بود
ايـن عـكـسـى كـه مـلاحـظـه مـى كـنـيـد، شـخصى است كه ملك الشعرا گفته است كه از زمان مغول تا حالا مثل اين شخص در عالم نيامده ، يعنى مرحوم مدرس . اين حرف اوست . آنى كه ما خـودمـان ديديم تنها آدمى كه در مقابل رضاخان قلدر ايستاد اين است ، اين شخص ‍ است ، يك روحانى كه لباسش از ساير اشخاص كمتر بود و كرباس به تن مى كرد، آنوقت وقتى كـه شـعـر گـفـته بودند، براى تنبان كرباس ‍ مدرس ، آن فاسد شعر گفته بود، او در مـقـابـل قـدرت بـزرگ رضاخان ايستاد و آن كه هجوم كرده بود به مجلس كه مجلس را چه بكند و زنده باد زنده باد رضاخان مى گفتند ايستاد و گفت كه مرده باد او و زنده باد من .
يـك چـنـيـن مرد قدرتمندى بود براى اينكه الهى بود براى خدا مى خواست كار بكند، نمى تـرسـيـد. خـداوند انشاءالله او را رحمت كند و شما را هم توفيق بدهد كه اين اشرار را عقب بزنيد.
تاريخ : 25/2/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هياءت بازرگانان ايرانى  
مدافعان دروغين حقوق بشر، چشم خود را بر جنايات رژيم سابق بسته اند
بسم الله الرحمن الرحيم
البته آنهائى كه منافع خودشان را در خطر مى بينند يا منافع ارباب هاى خودشان را، از اين نهضت به هر صورتى كه باشد شكايت دارند و با هر توطئه اى مى خواهند اين نهضت را خاموش كنند. گاهى به بهانه حقوق بشر از اين اعدام هائى كه در ايران شده است انتقاد مـى كـنـنـد و ايـن را يـك امـر خشونت آميز مى دانند. اينها در ايران نبودند ببينند چه شد و در پـنجاه سال و بيشتر بر ايران چه گذشت و بر جوان هاى ما اخيرا چه گذشت ، لكن اطلاع دارند، همچو نيست كه اينها بى اطلاع باشند. اينها مطلع هستند كه شاه سابق و شاه جلوتر بـا ايـران چـه كـرد و جـنـايات اين دو تا مرد يا نامرد به ايران چه بود، خيانات اينها را ايـنـهـا اطـلاع دارنـد. اين جمعيتى كه ادعا مى كنند جمعيت حقوق بشر و حالا براى حقوق بشر دارند سينه مى زنند كه (چرا اين عده را كه تا حالا كشته شده است چرا كشته شد، اين يك خـشونتى است ) اينها خشونت هائى كه در عصر اين پدر و پسر بود ناديده گرفتند، آن قـتـل هـائى كـه بـه دست عمال اينها واقع شد و گاهى هم به دست خود محمدرضا واقع شد آنـها را اصلش نظرى به آن ندارند. نه آنوقت كه ملت ايران آنجور ابتلاء داشت و آنطور ايـنـهـا غـارت و قتل مى كردند يك كلمه گفتند و از حقوق بشر اسم بردند و نه در آخر كه تـمـام جـنـايـاتـى كـه در ايـران واقـع مـى شـد در ظـرف تـقـريـبـا دو سـال آخـر كـه هـمـه مـلت ها اطلاع بر آن پيدا كردند و ملت ايران آنطور گرفتار شد كه جـوان هـاى مـا را در خـيابانها و دستجمعى كشتند. پانزده خرداد را اينها اصلش ذكرى از آن نـمى كنند. پانزده خرداد به طورى كه گفته اند (من در حبس بودم لكن آنطورى كه براى مـن بـعـد از بـيـرون آمدن گفتند) قريب پانزده هزار نفر را آنها كشتند و از قرارى كه باز گـفتند خود محمد رضا با هليكوپتر عامل قتل هم بوده است خودش . اينها، اين طرفدارى هاى حـقـوق بـشـر، ايـن پـانـزده هـزار جـمـعـيـتـى كـه در يـك روز كـشـتـه شـد ايـنـهـا را مـثـل ايـنـكـه بـشـر نـمـى دانـنـد يـا بـشـر مـى دانـنـد و بـراى آنـهـا حـقـوق قـائل نـيستند. اگر اينها بشر هستند و حقوق دارند و اين شصت هزار نفر يا بيشترى كه در ايـن چـند صباح در اين چند ماه از ايران كشته شد، از بهترين جوان هاى ما كشته شد، از همه طـبـقـات ، طـبـقـه روحانيين ، طبقه دانشگاهى ، طبقه تجار، ادارى ، همه جور جمعيتى ، دهقان ، كارگر كشته شد اينها اصلش به روى خودشان نمى آوردند كه اين كارها شده است ، هيچ ما نديديم كه فريادى از اينها در آيد كه خير،
چـرا حـقـوق بشر را ملاحظه نمى كنيد، چرا اينقدر آدم مى كشيد، حالا كه ما اين جنايتكارها را كـه هـر كدامشان ، بعضى از اينها چندين نفر آدم را كشته اند يا آنطور اينها را شكنجه داده انـد كـه در زيـر شـكـنجه مردند يا پاهاى آنها را اره كردند يا آنها را در تاوه گذاشتند و بـو دادنـد، از هـمـه طـبـقـات ، در زنـدان ها آنطور عمل كردند كه يك شب را من در آن حبس كه بـودم صـداى ضـجه و ناله اشخاصى كه چه مى كردند خودم مى شنيدم كه بعد كه آمدند ايـن حـبـسـى هـا يعنى صاحبان حبس پيش من آمدند، اعتراض كردم و گفتم زندان ها بايد جاى تربيت باشد نه جاى اينطور وحشيگرى ها. گفتند نه ، اين چيزى نبوده ، اين يك سربازى بود كه فرار كرده بود يك سيلى به او زدند. در صورتى كه شايد بيشتر از يك ساعت ، شايد شكنجه مى كردند و من فرياد مى شنيدم .
آنها كه تاكنون مجازات شده اند قتال و مفسد فى الارض بوده اند
ايـن طـرفـدارهـاى حـقـوق بـشـر، ايـن حقه بازها كه مى خواهند همه منافع ماها را بدهند به اربـاب هـايشان ، آن روز خفه شده بودند قلم هايشان شكسته بود. حالا كه ما اينها را پيدا كـرديم و چند تايشان را كشتيم ، محاكمه كرده اند و اقرار كرده اند به اينكه چه كردند و چـه كـردنـد (پـرونـده هـايـشـان مـعـلوم اسـت كـه چـه كردند) حالا صدايشان در آمده . در عين حـال كـه مـسـاله ايـنـطـور اسـت و آنهائى كه تاكنون كشته شدند اشخاص فاسد و مفسد و بـسـيـاريـشـان قـاتـل و قتال و مفسدالارض بودند، معذلك ما اخيرا يك قدرى تضييق كرديم دائره ايـن جـنـايـات را، يـك قـدرى تـخـفـيـف داديـم ، كـه كـسـانـى كـه ثـابـت شـده قـاتـل هـسـتـنـد يـا كـسـانـى كـه شـكـنـجـه كـردنـد و بـه قـتـل مـنـتـهـى شـده اسـت ، يا كسانى كه امر كرده اند كه دستجمعى مردم را بكشند، اينها را گـفـتـيـم حـالا از اين به بعد اينها مورد اعدام باشند، ديگرانى كه شكنجه كردند و اينها، البـتـه آنـهـا هـم اعدام نمى شوند لكن به جزاى خودشان مى رسند، به حبس يا تعزيز و اينطور چيزها، يك كسى كه پاى كسى را اره كرده لكن نمرده ، آن كه پايش اره كرده ، اين را نمى شود ما بگوئيم كه تو بسم الله تشريف ببريد و اهلا وسهلا خوب اين بايد به مـجـازات بـرسد. اگر آن آدمى كه پايش را اره كردند پيدا بشود، پاى او را به حسب حكم شـرع بايد اره بكند، قصاص . اگر آن آدمى را كه آنجور شكنجه كردند الان ما پيدا كنيم و ببينيم كه مى خواهد اين هم تقاص كند، ما به او اجازه مى دهيم كه برود تقاص بكند.
اين براى حقوق بشر است . خوب ، اين بشر حق دارد آن بشر هم حق دارد. اين بشر سلامت اين را سـلب كرده است ، حق اين است كه سلامت او را سلب كند. اين بشر يكى را كشته است ، حق ورثـه او اين است كه او را بكشند. ما ورثه را پيدا نكنيم ، حق حاكم است كه او را بكشد. ما تـا حـالا كـه ايـن عـده اى كـه كـم هـم بـودنـد تـعـداد زيـادى نبودند، اين عده را دادگاه هاى انـقـلابـى كـشـتـه انـد، اينها براى احقاق حقوق بشر اينها را كشته اند. اينهائى كه ادعاى حـقـوق بشر مى كنند و براى القانيان هياهو مى كنند و يا براى هويدا هياهو مى كنند، اينها هستند كه حقوق بشر را پايمال دارند مى كنند.
پـانـزده سـال اين هويدا يا سيزده سال تقريبا اين هويدا نخست وزير بود و تمام جنايات گـردن نـخـسـت وزيـر است . ما هر نخست وزيرى كه در آن عصر پيدا شد، اگر پيدا كنيم ، مثل شريف امامى ، مثل بختيار، محكوم به قتلند اينها.
بـخـتـيـار خـودش اقـرار كـرد كـه بـه امـر مـن قـتـل واقـع شـد. ايـنـهـا عـامـل قـتـلنـد بـه ايـنـطـور كـه وادار كـردنـد جـمـعـيـت را بـه قتل عام . اينها مفسدند، اينها فاسدند. ما براى حقوق بشر اين كار را داريم انجام مى دهيم و ايـن جـمـعـيـتـى كـه صـدا مـى كـنـنـد كـه حـقـوق بـشـر، حـقـوق بـشـر، ايـنـهـا عـمـال استعمارند. اصل اين جمعيت هائى كه در آمريكا يا در جاهاى ديگر درست شده است به عنوان جمعيت حقوق بشر، جمعيت كذا و كذا اينها را همه آنها درست كرده اند براى اينكه حقوق بـشـر را ضـايـع كـنـنـد. ايـن هـمـه خـيـانـت ايـن مـرد نـانجيب به ايران كرده است و اين همه قـتـل و غـارت كـرده اسـت ، حـالا كـه مـى گـويـنـد ايـن بـايـد بـه قـتـل بـرسـد (حـالا هـم كـه حـكـمـى صـادر نـشـده بـراى قـتـل محمد رضا لكن صادر مى شود، اگر چنانچه ما پيدايش بكنيم ، او بايد كشته بشود) اينهائى كه مى گويند حقوق بشر، حالا صدايشان در آمده و اظهار تاسف مى كنند.
اظهار تاسف آمريكا و اسرائيل براى محمدرضا و القانيان
البـتـه آمـريـكـا بـايد اظهار تاسف بكند، براى اينكه محمد رضا يك نوكر بسيار خوبى براى آمريكا بود كه همه منافع ما را به كام آمريكا كرد، ايران را فقير كرد و همه را داد بـه آمـريـكـا و بـه رفـقـاى او، او البـتـه بـايـد اظـهـار تـاسـف بـكـنـد. البـتـه بـايـد اسـرائيـل اظـهـار تاسف بكند از مرگ القانيان براى اينكه القانيان ، اين مردى كه اينقدر جـنـايـت كـرده در ايـنـجـا و ايـنـقـدر خـيـانـت كـرده و امـوال ايـن مـلت را بـه اسـرائيـل داده ، ايـن البـتـه بـايد اظهار تاسف بكند لكن بايد واقعيت را ببينيم چيست ، آيا واقعيت اين است كه ما داريم حقوق بشر را ضايع مى كنيم ؟
مـا در حـبـس هـا سـفـارش كـرده ايـم كه حتى به اين اشخاص شكنجه گر يك كلمه درشت نگويند
ما در تمام اين مدتى كه اين حكومت ما، اين حكومت ايران الان هست ، در تمام اين مدتى كه چيز اسـت و تـمـام مدت بعد از انقلاب ، آن بعد از انقلابى كه در انقلاب ها آنقدر مى كشتند، يك نفر آدمى كه بى جرم كشته شده باشد، بيايند و بگويند، بيايند بگويند اين جرم نداشت ، يـك آدمـى . آنـطـورى كـه فـوج فـوج جـوان هاى ما را مى گرفتند به عنوان اينكه كتاب توى خانه تو است ، به عنوان اينكه اعلاميه تو خانه تو است ، به عنوان اينكه با كسى كه اعلاميه دارد يا در كتابفروشى تو يك دانه كتاب رساله پيدا مى شود، با اين عنوانها مى گرفتند، مى بردند، شكنجه مى دادند، مى كشتند.
شما در تمام اين مدتى كه اين نخست وزير، نخست وزير اسلامى آمده است روى كار، يكى را پـيـدا بـكنيد كه در اين دادگاه انقلاب يا در نخست وزيرى يا در ارتش يا در جاى ديگر در ايـن حـكـومـت بـدون جرم يك نفر را گرفته باشند يك روز حبس كرده باشند، به يك كسى فحش داده باشند. اين جمعيت حقوق بشر متوجه نيستند اينها را، يا مى دانند و خودشان را به كرى مى زنند؟ خائنند اينها، اينها مى خواهند ما را باز زير بار همان چيزهائى كه سابق ها بود بكشند. ما به اين حرف ها گوش نمى دهيم .
مـا بـراى احـقـاق حق بشر، براى حقوق بشر، تا حالا اين جمعيتى كه كشته شده است براى احـقـاق حـقـوق بـشـر بـوده اسـت و دادگـاه هـاى ما با دقت و با همه جور چيزى كه بودند و اشـخـاص امـيـن بـوده اند اين كار را كرده اند از اين به بعد باز يك قدرى تخفيف داده شده است كه ، يك قدرى مثلا ما به آن حدت نباشد، بعدها هم زيادتر تخفيف داده مى شود لكن ما با همين ، همين اشخاصى كه اينطور شكنجه كردند، اينطور آدم كشتند، ما در حبس ها سفارش كـرديـم كـه حـتـى بـه ايـن يـك كلمه درشت نگويند. من اعلام كردم اين را، اعلاميه داده ام كه حبسى را در حكومت اسلامى ولو هر چه مجرم باشد، حبسى را حق ندارند با اينكه گرسنگى بـدهـنـد، حـق نـدارنـد بـه ايـنـكـه او را شكنجه بكنند، حق ندارند كه يك كلمه درشت به او بگويند، آنقدرى كه حقش اين است كه محاكمه اش بكنند، هر طور جرمى كه دارد به آن جرم چـيـزش بـكـنند، جزاء به او بدهند، بيشتر از اين نه ، زائد بر اين نه . يك حبس اينطورى كـه ايـن شـكـنـجـه گرها را اگر يكى از ماها گرفتار آنها مى شد و نسبت به آنها يك تو گـفـتـه بوديم آنطور با ماها رفتار مى كردند. اين شكنجه گرها الان در حبس ما موجودند، الان در حـبـس ايـران ايـنـهـا مـوجـودنـد، آمـدنـد ديدند از خارج و گفتند مطابق با تمدن است اينطور چيز، اينطور حبس .
ايـنـهـا (جـمـعـيـت هـاى حـقـوق بـشـر) مـزدورانـى هـسـتـنـد كـه مـى خـواهـنـد حـقوق بشر را پايمال كنند
بيايند و ببينند. همان جا در خارج نشسته اند و اجرت مى گيرند و فرد مى گيرند و قلم را بـرداشـتـنـد و همين طور دارند چيز مى نويسند به عنوان حقوق بشر. اينها اشخاصى هستند كـه مـى خواهند حقوق بشر پايمال بشود، نه اينكه مى خواهند حقوق بشر را استفاده كنند و بگويند حقوق بشر. اينها، جوان هاى ما اين همه كشته شدند، اين همه زجر ديدند، برايشان هـيـچ حـق قـائل نـيـسـتـنـد، بـراى مـا، مـا را انـسـان اينها مى گويند نيستند، اينها ما را بشر مـثـل ايـنـكـه نـمـى دانـنـد، آنـوقـت چـهـار نـفـر را مـا اعـدام كـرديـم بـراى ايـنـكـه پـانـزده سـال ، ده سـال زجـر داده انـد، كـشـتـه انـد، قـتـل عـام كـردنـد، ريـختند توى خيابان ها به قتل عام ، خوب شما همه ديديد اين را و همه ديدند اين را، آنها مطلعند از اين معنى ، نه اينكه آنجا نشسته اند و بى خبر هستند، همين طورى كه جزئيات حالا را مطلعند، جزئيات سابق هم مـطـلع بـوده انـد، مـطـلعـنـد لكـن خـيـانـتـكارند، بى انصافند، بشر نيستند اينها، اينها يك مـزدورانـى هـسـتـنـد كـه مـى خـواهند حقوق بشر را پايمال كنند. تا حالا اينطور شده است و بحمدالله !!! ما !!! تا يك قدرى جزاى بعضى از آنها (البته هستند باز هم ) داده شده است ، لكـن الان تـوطـئه هـا هـسـت ، الان هـمـان اشـخـاصـى كـه اهـل ايـن كـارهـا بـوده انـد يـك مـقـدارى شـان هـسـتـنـد و مـشـغـول تـوطـئه هـسـتـنـد مـى خـواهـنـد دوبـاره كـار را از سـر بـگـيـرنـد، ايـنـهـائى كـه مـشـغـول تـوطـئه هـسـتـنـد، ايـنـهـائى كـه مـى خـواهـنـد دوبـاره مسائل را به حال اول برگردانند، دوباره يك ملت را به زير بار بكشند. دوباره يك ملت را ذليل كنند، دوباره حقوق يك ملت را به باد فنا بدهند، اينها را ما اگر پيدايشان بكنيم البته به جزا مى رسانيم و انشاءالله پيدايشان مى كنيم .

next page

fehrest page

back page