انتظار اسلام از بانوان
اسلام از شما اين معنا را مى خواهد كه بچه هاى خودتان را در دامن هاى خودتان مهذب
كنيد و دامـن خودتان را منور كنيد به نور اين بچه هاى اسلامى كه اينها فرزندان
اسلامند و بعد از اين مقدرات اسلام و مملكت خودتان به دست آنهاست . من از شما تشكر
مى كنم از اينكه در نـهـضت ما كوتاهى نكرديد و همدوش مردها قيام كرديد و از اينكه
كمك به مستمندان نموديد. خداوند به شما سعادت و سلامت در دو دنيا عنايت كند.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 20/2/58
بيانات امام خمينى در جمع معلمن منطقه تجريش و اهالى
سراب
كسب پيروزى هاى عظيم به مدد پيروى از تعاليم اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
اين انقلاب بزرگ ملت ما، اين نهضت عظيم تاريخى اسلامى ايران تا به اينجا رسيده است
، تـا سـرنـگـونـى رژيـم فـاسـد، تـا قـطـع ايـادى اجانب ، تا به دست آوردن آزادى ،
تا نـائل شـدن بـه استقلال آمده ايم . اينها كه بين ملت ما پخش مى كنند كه نهضت
اسلامى چه كرد، تا اينجا كه نيمه راه است بايد بدانند كه كارى كرد كه در تاريخ
سابقه نداشت . ايـن نهضت به آخر نرسيده است ، در اين نيمه راه ، يك كار عظيمى كرد
كه تمام حساب هاى حـسـابـگران را باطل كرد. حسابگران ما ديگرا در حسابشان نمى آمد
كه يك ملتى با دست خـالى بـر قـدرت هـاى شيطانى با همه جهازهاى مدرن ، با همه سلاح
هاى روز كه هيچ در دسـت مـلت نـبـود و هـمـه در دسـت مـقـابـل مـلت ، پـيـروزى حاصل
بشود. محال مى نمود و محال مى دانستند كه اين قدرت شيطانى و سد عظيم ابليسى
شـكـسـتـه شـود، حـالا كـه ديدند با قدرت الهى كه بر خلاف همه موازين ماديت است و
خط بـطـلان بـر مـكـتب هاى مادى كشيد، حالا كه ديدند ملتى كه هيچ نداشت بر قدرت
هائى كه همه چيز داشت غلبه كرده است و اين بطلان ماديت هست ، به دست و پا افتاده
اند مى گويند چـه شـد، چـه بـيـشـتـر از ايـن بـايـد بـشـود. امـروز شـمـا هـمـه
ايـنـجـا هـسـتـيـد، بـا كمال آزادى هر چه مى خواهيد مى گوئيد، اين چه نعمتى است كه
به شما ارزانى شده است ، اين را كى داد غير از اسلام . آنها كه مى گويند اسلام چه
كرد، مى دانند كه اسلام چه كرده اسـت ، مـى خـواهـند جلو نرود. آنها نه اينكه نمى
دانند كه چه شده است ، مى دانند كه تمام حيله هاى آنها نقش بر آب شده است ، مى
دانند كه قدرت هاى بزرگ در هم شكست ، مى دانند كه اين سد عظيم شيطانى تا ابد شكسته
شد لكن مى خواهند كه جلوتر نرود اين نهضت و لهـذا مـى گـويـنـد چه شد. چه مى خواهيد
بشود، ما فرض مى كنيم كه ديگر چيزى نخواهد شد، ما چه مى خواهيم بشود، ما دست شياطين
را كوتاه كرديم ، ملت ما دست چپاولگران را از مـلت خـودش و از كـشـور خـودش قطع
كرد. چه بالاتر از اين ؟ زنجير اسارت را گسيخت ، آمريكائى را بيرون ريخت ، ساير
اقشار را هم ، چه مى خواهيد بشود، چه شد يعنى چه ؟
فتنه انگيزى شياطين به منظور پيشگيرى از تحقق اسلام
مـا مـى خـواهـيم به خواست خدا پيش برويم ، ما مى خواهيم اين نهضت را به جلو برانيم
تا براى
ايـن مـمـلكـت رفاه ، زندگى سعادتمند دنيائى و آخرتى تحقق پيدا بكند. اين شياطين
نمى خواهند اين مسائل تحقق پيدا بكند، اين شياطين از اسلام ترسيده اند، قدرت اسلام
را فهميده انـد، فـهميده اند قدرت ايمان مردم را فهميده اند، قدرت اتحاد كلمه را
فهميده اند، حالا در صدد بر آمده اند كه جمهورى اسلامى را در نظر مردم سبك كنند، مى
گويند چه شد. چه مى خـواهـيـد بـشـود و شـمـا نـمى گذاريد كه ما قدم هاى بعد را
برداريم شما بين مردم ، بين كـشـاورزان مـى رويـد و افـسـاد مـى كـنـيد كه كشاورزى
تحقق پيدا نكند. دولت ما مى خواهد كـشـاورزى را به راه بيندازد، ملت ما هم ، لكن
شما نمى گذاريد شما خائنين نمى گذاريد دولت مـا مـى خـواهـد كـارخـانـجـات را راه
بـيـنـدازد تـا رفـاه حـاصـل بـشـود، تـا چـرخ مـملكت به راه بيفتد، شما شياطين نمى
گذاريد. ما مى خواهيم اين وحـدت كـلمـه تـا آخـر مـحـفـوظ بـمـاند، ما مى خواهيم
اين نهضت به ثمر برسد آنطور كه دلخواه اسلام است ، آنطور كه خداى متعال مى خواهد،
شما شياطين كه فتنه انگيزى مى كنيد و در هـر روز يـك بـهـانـه اى بـه دسـت مـى
آوريـد و مـردم را به هم مى ريزيد و وادار به راهـپـيـمـائى مى كنيد، شما هستيد كه
نمى گذاريد آنچه كه بايد تحقق پيدا بكند. چه شد يعنى چه ؟ بگذاريد، ببينيد چه خواهد
شد.
اينها از اسلام مى ترسند، اينها قدرت اسلام را لمس كرده
اند
بـرادران مـن ! بـرادران تـبريزى ! برادران فارس ! برادران اصفهانى ! برادران ديگر
كه از جاهاى مختلف در اين مكان تشريف آورده ايد! ضمن تشكر از همه شما بايد عرض كنم
بيدار باشيد! توجه داشته باشيد! نقشه هاى موذيانه اينها را نقش بر آب كنيد، نگذاريد
ايـن فـتـنـه گـرهـا در بـيـن مـردم بيفتند و صفوف ما را متفرق كنند، صف واحد باشيد
(صفا كـانـهـم بـنـيـان مـرصـوص ) اين سد عظيمى كه آن سد عظيم را شكست حفظ كنيد،
اين قطره هـائى كـه بـه صـورت سـيـل بـنـيـان كـن در آمـد، ايـن واحـدهـائى كـه
هـمـچـون سـيـل عـظـيـمـى تـمـام مـوانـع را از سـر راه بـرداشـت حـفـظ كـنـيـد،
بـا ايـن سـيـل عظيم به پيش برويد و همه بنيان هاى ظلم و ستم را منهدم كنيد، اين
دست هاى خائن را قـطـع كـنـيـد، در كـارخـانـه هـاى خـودتـان راه نـدهـيـد ايـن
خـائنـيـن را، ايـنـهـا بـه حال شما و به حال ملت دلسوزى ندارند، اينها از اسلام مى
ترسند، اينها قدرت اسلام را لمـس كـردنـد، فـهـمـيـدنـد كـه اسـلام چـيـسـت ،
فـهـمـيـدنـد در مـقـابـل اسـلام ، ابـرقدرت ها نمى توانند بايستند، نمى خواهند اين
نهضت به آخر برسد ولى بايد شياطين بدانند، تفرقه اندازها بدانند كه غلط فكر كرده
اند. بايد اين ابليس هـا و ايـن شـياطين بدانند كه همچو قدرتى براى آنها نيست ، آن
قدرتى كه آن سد بزرگ را شـكست اين قطره هاى ضعيف را خواهد شكست . ما آزادى مطلق
خواهيم داد و مى دهيم و داده ايم لكـن نـه بـراى توطئه ، نه براى فساد و خرابكارى .
توطئه بايد در هم شكسته شود، خـرابـكـاران بـايـد دفع شوند، باقيمانده رژيم منحوس ،
ريشه هاى كثيف آن ، طرفداران كثيف تر از آن بايد قطع شوند، ما آنها را دفن مى كنيم
.
مسؤ وليت عظيم معلمين ، تعليم احكام اسلام و تهذيب اخلاق
نونهالان
من از تمام اقشار ملت و شما فرزندان اسلام كه در اين محوطه جمع شديد تشكر مى كنم و
بـراى هـمه شما دعا مى كنم و بايد تذكر دهم كه مقام معلم مقام والائى است ، مقامى
است كه بـالاتـر از مـقام معلم نيست ، مقامى است كه خداى تبارك و تعالى از آن تعظيم
فرموده است لكـن مـسـؤ وليت جوانان مسؤ وليت كمى نيست ، تمام ملت بايد معلم باشند،
معلم فرزندان خـود.اسـلام تـمـام افرادش معلم بايد باشند و تمام افرادش متعلم .
بانوان هم بايد معلم بـاشـنـد بـراى فـرزنـدان خـود، در دامـن خـود مـثـل اسـتـادان
، مـثـل مـعـلمـان تـربـيـت كـنند. پدران بايد معلم باشند از براى فرزندان خود.
خانواده شما بـايـد مـدرسـه بـاشـد. تعليم احكام اسلام ، تهذيب اخلاق نونهالان .
شما بايد نونهالان مـهـذب تـحـويـل مـعـلمـان بـدهـيـد و معلمان بايد آنها را بيشتر
تهذيب كنند. معلمان خيلى مقام بـزرگ دارنـد و خـيـلى مـسـؤ وليـت بـزرگ . اگر
معلمان ما كوتاهى كنند در تعليم ، مسؤ ول هـسـتـنـد. مـعـلمـيـن هـسـتـنـد كـه مـى
تـوانـنـد مـمـلكـت را حـفـظ كـنـنـد، اسـتـقـلال مملكت را. جوان هاى ما، آنهائى كه
مقدرات مملكت به دست آنها خواهد آمد، زير دست معلمين بايد تربيت بشوند، اگر تربيت
صالح شدند، مملكت صالح به دست ما مى افتد و اگـر خـداى نخواسته تربيت هاى غير الهى
شد، مملكت از دست مى رود، معلم ! بيدار شو. مـن از خـداى تـبـارك و تعالى توفيق و
سعادت و سلامت همه شما و همه قشرهاى ملت و همه مسلمين را در همه بلاد خواستارم .
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 21/2/58
بـــيـــانـــات امـــام خـــمــيـنى در جمع گروهى از
عشاير نورآباد ممسنى و دانشجويان و
معلماندانشسراى عالى يزد
نقش قيام و استقامت در راه خدا در پيشبرد مقاصد بزرگ اسلام
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
انـبـيـا در تـبـليـغـاتـشـان ابـتـدائا يـك بـودنـد، مـوسـى عـليـه السـلام يـك
نـفـر بـود، رسول اكرم (ص ) اول كه مامور شد خودش تنها مامور شد
(قم فانذر) نهضت كن و مردم را
دعـوت كـن . دعـوت ابتدا از خود حضرت شروع شد و آن روز كه اعلام نبوت فرمود، يك زن
و يـك بـچـه بـه اوايـمـان آورد لكـن استقامت كه لازمه رهبرى انبياء گرام است به
طور كامل در رسول اكرم بود (فاستقم كما
امرت ) نهضت كن و استقامت كن . اين دو
خاصيت در پيشبرد مقاصد بزرگ پيغمبر اسلام دخالت داشت : قيام و استقامت . اين
استقامت موجب شد كه بـا ايـنـكه هيچ در دست نداشت و تمام قواى قدرتمندان بر خلاف او
بود به طورى كه در مـكـه نـمى توانست به طور علن دعوت كند لكن مايوس نمى شد از
اينكه نمى تواند علنا مـردم را دعـوت كـنـد، مايوس نبود، دعوت زيرزمينى بود يكى يكى
ها را به خود جذب كرد تـا وقـتـى كـه تـشـريـف بـردنـد بـه مـديـنـه مامور شدند كه
مردم را دعوت كنند به قيام
(قـل انـمـا اعـظكم بواحده ان تقومو الله
) در اينجا دعوت به قيام است ، دعوت به قيام جـمـع اسـت و مـهـم قـيـام
لله است براى خدا، رمز پيروزى لشگر اسلام در صدر اسلام با ايـنـكـه هـيچ ابزار جنگى
مى شود بگوئى نداشتند. قيام لله بود. نهضت براى خدا،ايمان بـه خـدا پـيـروز كـرد
پيغمبر اكرم را. مايوس نشدن ، استقامت كردن در راه خدا پيروزى را نصيب پيغمبر كرد.
اصحاب رسول اكرم (ص ) در صدر اسلام قدرت ايمان داشتند و با قدرت ايمان به پيش رفتند
به طورى كه با جمعيت بسيار كم و با نداشتن ابزار جنگ بر دو امپراطورى بزرگ آن روز
دنـيـا روم ايـران غـلبـه كـردنـد. نـهـضت كردند و براى خدا نهضت كردند و استقامت
كردند.
نهضت الهى شكست ندارد
شـما ملت ايران ، شما ملت بزرگ ايران همان معنايى كه در صدر اسلام بود محقق كرديد.
ابتدائا از مدرسه فيضيه بلند شد صدا و مدرسه فيضيه را خراب كردند، جوان هاى ما را
بـعضى شان را شهيد كردند لكن استقامت اسباب اين شد كه شكست نخوردند، شكست روحى
نخوردند.
ايـن اسـتقامت موجب شد كه اقشار بعضى به بعض پيوستند، دعوت هاى اسلامى را به جان
خـريـدنـد و شـنـيـدنـد و ايـن قـطـره هـا بـه هـم پـيـوسـتـنـد و سيل عظيمى ايجاد
كردند. قيام همگانى و براى اسلام ، قيام براى خدا، قيام براى جمهورى اسلام ، اين
قيام در تمام اقشار ملت ما ريشه كرد و تمام اقشار را به هم پيوند داد وايمان در
هـمـه ظـهـور پـيـدا كـرد، يـك تـحـول روحـى ، يـك تـحـول فـكرى با اراده مصمم از
بچه هاى كوچك تا مردهاى بزرگ ، از دخترهاى كوچك تا خـانم هاى بزرگ ، همه اقشار با
هم قيام كردند و استقامت كردند (ان تقومو
الله ) قيام بـراى خـدا جمعا و فردا.
مادامى كه اين قيام براى خداست ، مادامى كه اين وحدت باقى است پيروز هستيد. مادامى
كه اين اجتماعات هست ، از اقطاب مملكت در اينجا حاضر مى شوند و با هم صدا بلند مى
كنند، از عشاير گرفته تا شهرستان ها، از يزد آمده اند، خداوند تاءييد كند آنها را،
از عشاير آمده اند، از ممسنى آمده اند خداوند تاءييد كند آنها را، دانشگاهى و غير
دانـشـگاهى با هم مجتمع ، مدرسه اى و بازارى با هم مجتمع ، كوهستانى و شهرستانى با
هم مجتمع ، همه با هم اين نهضت را به پيش مى بريم . با اين اراده مصمم كه ملت ما
دارد و بـا آن اراده اى كـه سـد بـزرگ رژيـم مـنـحـوس را در هـم شـكـست اين پشه هاى
ضعيف نمى توانند خودنمايى كنند. ملت ما از ترور نمى ترسد. ملت ما شهادت را فوز عظيم
مى داند. برادران ! اين نهضت را حفظ كنيد، مستقيم باشيد
(انما اعظكم بواحده ان تقومو الله )
يك ، فـقـط يـك مـوعـظـه خـداى تـبـارك و تـعـالى بـه وسـيـله رسـول اكـرم (ص ) بـه
شـمـاهـا كـرده است اينكه نهضت كنيد و براى خدا نهضت كنيد. اگر نهضت براى خدا باشد
از شهادت خوف نيست . شكست در نهضتى كه براى خدا باشد نيست . مسلمين صدر اسلام مى
گفتند اگر بكشيم بهشت است و اگر كشته شويم بهشت است . شما هـم هـمـيـن طـور
هـسـتـيـد. خداوند همه شما را و همه ملت ايران را و همه ملت هاى مسلمين را به
سـعـادت و سـلامت برساند. خداوند شما را، مجتمع را براى اسلام حفظ كند. همه با هم
به پيش بايد برويم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
21/2/58
بـــيـــانـــات امـام خـمـيـنـى در جمع پزشكان و
كاركنان بيمارستان دكتر مصدق و هياءت
مديرهجمعيت هلال احمر اراك
پنجاه سال خيانت و جنايت خاندان پهلوى
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن اولا از آقـايـان كه زحمت كشيده اند و تشريف آورده اند براى ملاقات من و تسليت
بر اين مصيبت ، تشكر مى كنم و اميدوارم خداوند همه آقايان را و خانم ها را توفيق
عنايت كند كه در خدمت به اسلام كه در حقيقت خدمت به بشريت است شما و ما موفق باشيم
انشاء الله .
شـمـا مـى دانيد كه در ظرف پنجاه و چند سال در ايران چه گذشت و شايد همه شما، يعنى
مـسـلمـا هـمـه شـمـا شـاهـد نـبـوديـد از بـاب اينكه جوان هستيد اغلب ، لكن من از
همان زمان از كودتاى رضاخان تا امروز شاهد همه مسائل بوده ام ، رضا خان آمد و ابتدا
با چاپلوسى و اظهار ديانت و سينه زدن و روضه بپا كردن و از اين تكيه به آن تكيه
رفتن در ماه محرم ، مـردم را اغـفـال كـرد، پـس از آنـكـه مستقر شد حكومتش ، شروع
كرد به مخالفت با اسلام و روحـانـيـيـن بـه طورى كه مجالس روضه ما هيچ امكان نداشت
كه منعقد بشود، اگر بعضى مـجـالس مـى خـواسـت مـنـعـقـد بـشـود قـبـل از اذان صـبـح
مـنـعـقـد مـى شـد كـه اول اذان تـمـام بـشـود. مـامـوريـن دور مى گرديدند براى
اينكه نگذارند مجالسى باشد، روحـانـيـون را در هـر جا كه بودند يا به حبس كشيد و يا
بعضى را تلف كرد و كشت و در هـمـان وقـت آنهائى كه قيام كردند بر ضد رضاشاه ،
روحانيون بودند كه يكدفعه مشهد قـيـام كـرد و قـضـيـه مـسـجـد گـوهـرشـاد پـيـش
آمـد و قـتـل عـمـوم قـتـل عـامـى كـه در مـسـجـد گـوهـر شـاد واقـع شـد و
يـكـدفـعه از تبريز قيام واقع شد و دنـبال آن علماى بزرگ تبريز را گرفتند و تبعيد
كردند، ظاهرا به سقز تبعيد كردند و بـعـدش عـلماى اصفهان قيام كردند كه در اين قيام
ساير علماى بلاد هم از همه جاها به قم آمدند و مركز را قم قرار دادند لكن باز با
حيله و با فشار اين را هم ساكت كرد و خفه كرد و ديـديـد كـه در مـدت چـنـديـن سـال
كـه ايـن مـشـغـول بـه فـعـاليـت بـود و مـشـغـول بـه سـلطنت بود با مردم چه كرد و
با ذخائر ما چه كرد كه شايد نتواند تاريخ درسـت اطـلاع در آن پـيـدا بكند و آنوقت
كه بنا شد برود و رفت ، انگلستان اعلام كرد به وسيله راديو دهلى (كه آنوقت تحت نظر
انگلستان بود) كه رضا شاه را ما آورديم و بعد از اينكه خيانت كرد به ما، او را
برديم . وقتى كه بردند او را، جواهرهاى ايران را در چمدان هـا گـذاشتند و در كشتى
گذاشتند آن را، يعنى جواهرها را خود او جمع كرد، چمدان ها را پر كـرد از جـواهر و
با كشتى حركتش دادند براى بيرون از ايران و در بين دريا آنطورى كه بـه مـا آنـوقـت
اطـلاع دادنـد، در بـيـن دريـا يـك كـشـتـى ديـگـرى آوردنـد و مـتـصل به اين كشتى
كردند و به او گفتند بيا توى اين كشتى ، رفت و گفت پس چمدان ها چه ، گفتند خوب آن
هم مى آيد.
او را بردند به جزيره موريس و چمدان ها هم به انگلستان رفت .
و بـعـد از او بـر حـسب آنطورى كه خود محمدرضا در يكى از كتاب هايش نوشت اينكه
متفقين كـه آمـدنـد بـه ايـران صـلاح ديـدنـد كـه مـن بـاشـم ، اعـتـراف كـرد كـه
مـتـفـقـيـن ايـن را تـحـمـيـل كـرده انـد مـنتها بعد اين را از قرارى كه گفتند از
كتاب حذف كرده اند، نگذاشتند بـفـهـمـنـد. ايـن هم كه خيانتش را ديگر همه شما و
جنايت هائى كه كرده خصوصا در اين چند سـال اخـيـر، هـمه اطلاع داريد جناياتى كه اين
كرده است . نمى شود همه مطلع باشند همه جنايات را براى اينكه بعضى از جنايات همچو
مخفى بوده است كه كسى اطلاع در آن پيدا نـكـرده جـز خود او و بعضى از اشخاصى كه
خواص بودند و كارش را هيچ كس مطلع نشده اسـت غـيـر از خـودش و مـثـلا كـارتـر يـا
امـثـال آنـهـا، اين هم وقتى كه خواست برود، اين هم جواهرات را جمع كرد و علاوه بر
او قرض هاى زياد در ايران گذاشته است از بانك ها، هر چه توانستند اينها قرض كردند و
رفتند.
اين وحدت كلمه بايد محفوظ بماند
لكـن بـا خـواسـت خـداى تبارك و تعالى و همت والاى ملت ما اين ديوار شكسته شد و
خائن ها رفتند و بسياريشان به جزاى خودشان رسيدند و خود او هم مى رسد و اينها رفتند
و مملكت را آشـفـتـه كردند و رفتند يعنى الان براى مملكت ما تقريبا مى شود گفت هيچى
نمانده ، از جـهـت اقـتـصاد خراب است ، از جهت فرهنگ خراب است و محتاج به اين است
كه دوباره ساخته بشود و آن بايد به همت همه باشد يعنى يك قشر كه نمى تواند بسازد،
همه اقشار بايد رويـهـمـرفـتـه ، هـمانطور كه اين نهضت را اگر يك قشر مى خواست كه
به آخر برساند نمى شد و همه اقشار وقتى باهم شدند اين سد شكسته شد از اينجا به بعد
هم بايد همه اقـشـار بـا هـم بـاشـنـد تا بتوانند اين بار را به آخر برسانند و اين
نهضت را به آخر، نـبـايـد هر كسى به عهده ديگرى بگذارد، هر فردى موظف است مكلف است
كه به اندازه اى كه مى تواند عمل كند، در هر جا كه هست به همان اندازه اى كه مى
تواند همراهى كند و اين وحـدت كـلمـه بـايـد محفوظ بماند كه اگر خداى نخواسته اين
وحدت كلمه از دست برود و خداى نخواسته به شكست برگرديم ، تا آخر ديگر ايران روى خوش
به خودش نخواهد ديـد. بـنـابـرايـن همه ما موظف هستيم كه اين نهضت را حفظ كنيم و
وحدت كلمه را حفظ كنيم و رمـز مـهم اين است كه براى خدا باشد، چنانچه اين نهضت
اسلامى بود كه اينطور زود به ثـمـر رسـيـد و به آخر رسيد و اين سد بزرگ را شكست و
انشاء الله كه همه شماها موفق بـاشيد و همه ما موفق باشيم و مصمم باشيم براى اينكه
اين نهضت را به آخر برسانيم و كـشـور مـال خـود شـمـا بـاشـد، ذخـائرتـان مـال
خـودتـان بـاشـد، زراعـت تـان مال خودتان باشد، همه چيزش را خودتان درست بكنيد براى
خودتان . حالا كه اين بعضى ريـشـه هـا مـاندند و بعضى از عمال كه با اسم هاى مختلف
هستند در ايران و نمى گذارند ايـن مـسائل حل بشود و آرام بگيرد ايران ، موظفيم ما
به اينكه اينها، هر طورى كه بتوانيم جـلوشـان را بـگـيريم و لااقل نگذاريم در قشرها
نفوذ كنند، در دبيرستان ها نگذاريم نفوذ كـنـنـد، مـثـلا اولادهـاى خـودتـان را
سـفـارش كـنيد كه اينها اگر آمدند در دبيرستان ها و در دبستان ها و در اينها،
جلوشان رابگيرند نگذارند كه در آنجا نفوذ كنند.
اگـر كـارخـانـه هـائى را روابـط داريـد !!! جـلو !!! بـه آنـهـا بـگـوئيد كارگرها
را، كه نگذارند اينها نفوذ كنند. اينها نمى خواهند ايران آرام باشد اينها مى خواهند
مغشوش و منقلب بـاشـد كـه در خـارج منعكس بشود كه ايران رشد ندارد و نمى تواند خودش
را اداره كند و آنـوقـت خـداى نـخـواسـتـه يـك كـودتـائى بـه پـيـش بـيـاورنـد و
بـاز برگردد به همان حـال سـابـق . بـايد اين قشرهاى مختلفى كه موجب اين ناراحتى ها
مى شوند، گاهى آدم مى كشند، گاهى در كارخانه ها مى روند و از اين كارها مى كنند،
اينها را بايد، بيدار باشيد، تـوجـه داشـتـه بـاشـيـد كـه ايـنـهـا غـرض هـاى سـوئى
دارنـد و مـقـصودشان اين است كه بـرگـردانـند اين حيثيت سابق را به حال اول ، ارباب
ها بيايند و بخورند و به اينها هم بدهند.
و من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه را، سلامت همه را خواهانم و اميدوارم كه همه
موفق بـاشـيـد به خدمت به اسلام ، به خدمت به كشور خودتان و انشاءالله اين تتمه هم
از بين بـرونـد و بـاز خـودمـان انـشـاءالله هـمـه بـا هـم ايـن قـافـله را بـه
آخـر بـرسـانـيم به منزل برسانيم . انشاءالله موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 23/2/58
بـــيـــانـــات امـــام خـمـيـنـى در جـمع گروهى از
اعضاى تيم ملى و هياءت وزنه بردارى
تهران
به على (ع ) در تهذيب نفس و زهد و تقوا و ورزش اقتدا كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
عـقـل سـالم در بـدن سـالم اسـت . ورزش هـمانطور كه بدن را تربيت مى كند و سالم
كند، عـقـل را هـم سـالم مـى كـنـد و اگـر عـقـل سـالم بـاشـد تـهـذيـب نـفـس هـم
بـدنـبـال او بـايـد بـاشد. شما همانطور كه ورزش مى كنيد و اعصاب خودتان را قوى مى
كـنـيـد و انشاءالله براى آتيه مملكت مفيد خواهيد شد، لازم است كه همه ابعاد روحى
خودتان را تحت تربيت ورزشى قرار بدهيد. على عليه السلام كه در هر جا مى رويم اسم او
هست ، پيش فقها وقتى مى رويم فقه على ، پيش زاهد وقتى كه مى رويم زهد على ، پيش
صوفى هـا وقتى كه مى رويم آنها هم مى گويند تصوف على ، پيش ورزشكاران هم كه رويم
آنها هـم مـى گـويـند كه على و با اسم على شروع مى كنند. اين على همه چيز است يعنى
در همه ابـعـاد انـسـانـيـت درجـه يـك اسـت . و لهـذا هر طايفه اى خودشان را به او
نزديك مى كنند و خـاصـيـت هـر طبقه اى را هم دارد. خاصيت قدرت ورزشكارها به طور
وافى دارد. مى گويند كـه حـضـرت ايـن بـازوى ايـشـان تـا ايـنـجـا (اشـاره بـه
بـازو) مثل آهن بوده است و قدرت هائى كه در شمشير زنى به كار برده است ، ضربت هاى
على را مـى گـويند كه يكى بوده ، از اين طرف كه مى زده دو تا مى كرده ، از آن طرف
هم كه مى زده دو تا مى كرده ، با يك ضربت يكدفعه اگر بر فرق مى زده كه اينطور هم مى
زده و نـيـم مـى كـرد... ايـن عـلى همه چيز ماست و ما همه بايد تابع او باشيم . در
عبادت ، فوق تـمـام عـبـادت كـنـندگان بود، در زهد، فوق همه زاهدها بوده در جنگ ،
فوق همه جنگجويان بـود، در قـدرت ، فـوق هـمـه قـدرتـمـنـدان بـود و اين يك اعجوبه
اى است كه جمع ما بين چيزهاى متضاد با هم كرده است .
آدم عـابـد ديـگر نمى تواند ورزشكار باشد، آدم زاهد ديگر نمى تواند جنگجو باشد، آدم
فـقيه ديگر نمى تواند از اين كارها داشته باشد، اين يك موجودى نمونه است ، عين حالى
كـه زهـدش را همه بالاتر از همه مى دانند، طعامش را آنطورى كه شنيديد و در همه
تاريخ هـسـت كـه يـك ظرفى ايشان داشته است كه در آن ظرف ، آن چيزى را كه خودش مى
خواسته بـخـورد مـى ريـخـته و سرش را مهر مى كرده كه مبادا فرزندش ، دخترش براى
دلسوزى به حال او توى اين طعام روغنى ، چيزى بريزد كه قوه داشته باشد، و سرش را مهر
مى كـرده كـه ايـنـهـا دسـت به آن نزنند. در همان شب آخر كه شب آخر حياتشان بود
آنطور كه نقل مى كنند ايشان مهمان حضرت ام كلثوم بوده و براى ايشان افطار آوردند
شير و نمك ، گفته مى شود كه فرمود چه وقت ديديد كه من دو تا خورشت داشته باشم .
خـواست نمك را بردارد، فرمود نخير آن شير را بردار و ببر و افطار كردند با همان نمك
و خـودشـان مـى گـويـنـد كـه ايـن تـعـجب است كه با اين خوردن ، اين قدرت هست ، بعد
مى فـرمايد كه درخت هائى كه در بيابان است محكمتر هست . اين درخت هائى كه در بيابان
هست كـم آب مـى خـورند و اينها، هم آتششان محكمتر است و هم صلابتشان زيادتر است و
اينطور نـيـست كه انسان با خوردن قدرت پيدا مى كند. در هر صورت اين على كه مى
گوئيد، كه گـويـنـد ايـن عـلى كيست ، اين على است كه همه چيز است . و من اميدوارم
كه شما ورزشكاران هـمـانـطـورى كه قدرت بدنى براى خودتان تحصيل مى كنيد (و ما شاء
الله با بازوهاى سـتـبـر ايـنـجـا الان نشسته ايد و من هم خيلى خوشم مى آيد)
همانطور به على عليه السلام اقـتـدا كـنيد در آن مطالبى كه او داشته و آن زهدى كه
او داشته و آن تقوائى كه او داشته است . البته ماها هيچ كدام قدرت نداريم مثل او
باشيم ما تا يك اندازه اى كه قدرت داريم ، تـبـعيت بكنيم از آن آقا و تهذيب نفس
بكنيم و اميدوارم كه براى ملت خودتان مفيد باشيد و مـوجـب سـربـلنـدى كشور خودتان
باشيد. خداوند انشاءالله به شما قدرت زيادتر، قوه ايـمـان ، قـوه تهذيب نفس ، قدرت
بر تسلط بر نفس عنايت كند. سلام بر همه شما جوانان برومند.
تاريخ : 23/2/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هياءت قضات اصفهان
توجه به اسلام و وحدت كلمه عامل ايجاد تحول روحى در جامعه
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن مـتـشـكـرم از آقـايـان كـه تـشـريـف آورده انـد و از نزديك با ما مواجه شده
اند و يكى از بـركـات ايـن نـهـضـت هـمين معناست كه ماها از هم دور بوديم و حالا
الحمدلله با هم مواجه و نـزديك هستيم و مى توانيم مطالب خودمان را از نزديك در ميان
بگذاريم و از آقاى جنتى هم متشكرم كه با همراهى شما تشريف آورده اند و البته ايشان
از اشخاص بزرگ اينجا هستند و لياقت براى همه مسائل را دارند و اميدوارم كه با
همراهى ايشان همه آقايان در خدمتى كه مـحـول بـه آنهاست به طور شايسته عمل كنند. مى
دانيد كه تا اينجا كه نهضت آمده است در اثـر وحـدت كـلمـه هـمـه اقـشـار و
مـهـمـتـر، تـوجـه بـه اسـلام اسـت . يـعـنـى يـك تحول روحى در جامعه پيدا شد كه من
غير از اينكه بگويم يك معجزه بود و يك اراده الهى ، نـمـى تـوانـم اسـمـى رويـش
بـگـذارم . يـك مـردمى كه از يك پاسبان اگر در بازارهاى بزرگ مثل بازار اصفهان ، يك
پاسبان مى آمد مى گفت چهارم آبان بايد همه بيرق بزنيد، جـشـن بـگـيـريد، نه اينكه
مخالفت نمى كردند، در ذهنشان هم نمى آمد كه مى شود مخالفت كرد، اصلا تو ذهن اقشار
نمى آمد كه با پاسبان مى شود كه مخالفت كرد و در ظرف مدت كـوتاهى همين مردم ، يك
نسل ديگر نه ، همين هائى كه سابقا پاسبان پيششان آنطور بود ريـخـتـنـد تـوى
خـيـابان و گفتند كه ما اين سلسله را نمى خواهيم ، با شخصى كه شخص اول مـمـلكـت
خـودش را حـسـاب مـى كـرد مـخـالفـت كـردنـد. ايـن يـك تـحول بود كه نمى شود روى
مسائل عادى حسابش را كرد كه يك تربيت طولانى شد، يك قـشـرهـاى ديـگـر آمـدنـد روى
كـار و ايـن كـار را كـردنـد. ايـن يـك تـحـول الهـى بـود يـعـنـى بـا اراده خـدا
ايـن مـطـلب واقـع شـد. يـك تـحـول ديـگـرى هـم كـه پـيـدا شـد، ايـن انسانيت كه
پيدا شد در بين جوامع كه بيشترش شكوفائى است ، در حال انقلاب بود و حس معاونت كه
در مردم پيدا شد كه در اين تظاهرات كـه واقـع مـى شد كه شماها خودتان بهتر مى
دانيد، از هر جا كه عبور مى كردند، مردم با ايـنـهـا كـمك مى كردند، آب مى دادند،
ساندويچ مى دادند، چه مى كردند. يكى از دوستان من گـفـت كـه مـن در تـهران ديدم در
اين تظاهرات يك پيرزنى يك كاسه اى دستش گرفته و تـوى آن پـول اسـت بـه ذهـنـم آمـد
كـه ايـن مـثـلا فـقـيـرى اسـت كـه پـول مـى خـواهـد وقـتـى تـحـقـيـق كـردم ، بـا
او صـحبت كردم گفت كه امروز روزى است كه تـعـطيل است و نمى شود مردمى كه از اينجا
عبور مى كنند ممكن است كه بخواهند تلفن كنند پول خرد نداشته باشند من اين را نگه
داشته ام اينجا كه كسانى كه مى خواهند تلفن كنند (تلفن هم همان جا بود) از اين پول
بردارند تلفن كنند.
ايـن البـتـه يـك چـيـز كـوچـكـى اسـت امـا مـطـلب خـيـلى بـزرگ اسـت يـك هـمـچـو
تحول روحى در بين مردم پيدا شد و تحول به جائى رسيد كه شهادت را بر خودشان يك فوزى
مى دانستند. بسيارى از اشخاص ، از جوان ها، بعضى از جوان ها در نجف من بودم كه آمـد
جـوانـى پـيـش مـن گـفـت (خيلى با جديت ) كه شما دعا بكنيد كه من شهيد بشوم . حالا
هم گاهى وقت ها همين مطلب هست . كاغذى كه ديروز به من رسيده بود باز اينكه شما دعا
كنيد كـه بـچـه هاى من شهيد بشوند. اين هم يك تحول روحى كه اينها نظير همان كسانى
كه در صدر اسلام بودند و براى شهادت استقبال مى كردند و پيشقدم مى شدند، در ملت ما
هم اين مـطـلب پـيـدا شـد. ايـنها يك تحولات روحى بود كه در مردم پيدا شد كه نمى
شود اسمى روى آن گـذاشـت الا ايـنـكـه يـك دسـت غـيـبـى در كـار بـود و هـمـيـن هـا
مـوجـب ايـن شد كه در مـقـابـل تانك و توپ ، همه اين چيزها با مشت خالى ايستادند و
كشته دادند و جلو رفتند. يك پـيـشبردى كه روى موازين طبيعى ممتنع به نظر مى آمد و
لهذا خارجى ها حتى سياى آمريكا اعلام كردند به اينكه اين مطلب روى قواعد درست نبود
و روى حساب هاى ما درست از كار در نمى آمد. و صحيح مى گفتند، روى حساب ماديگرى نمى
شد صحيح باشد كه يك ملتى كه هيچ نداشت و دست تهى بود در مقابل اين قدرتهاى بزرگ كه
پشت سرش قدرت آمريكا و قـدرت روسـيه و قدرت انگلستان هميشه بود و پشتيبانى مى
كردند، معذلك همين ملتى كه هيچ نداشت جلو رفت و با قدرت ايمان اين سد را شكست . اين
رمز بايد محفوظ بماند. اگر چـنـانـچـه بـخـواهـيـد كـه نـهـضت شما به آخر برسد و
آنطورى كه خواست خداى تبارك و تعالى است اسلام تحقق پيدا بكند، اين نهضت را بايد
حفظ كرد با همين شور و شعفى كه هست .
رفراندم جمهورى اسلامى ، بى نظير در دنيا
هـمـانطورى كه ملاحظه كرديد در رفراندم چطور مردم با شور و شعف و با اشتياق رفتند
راى دادنـد كـه يـكـى از آنـهـا را كـه نـقـل كـردنـد بـراى مـن (زيـاد از ايـن
چـيـزهـا نقل كردند اما يكى اش كه نقل كردند اين است كه نمى دانم در روزنامه هم بود
يا نه ، حالا يادم نيست .) كه يك مردى داشت گريه مى كرد و مى گفت كه من يك گناهى
كردم كه گمان ندارم توبه من قبول بشود، گمان ندارم خدا مرا بيامرزد و آن اينكه من
اشتباهى بايد راى مـثـبـت بـيـنـدازم راى مـنـفـى راانـداخـتـم . يـا بـعـضـى از
اشـخـاص بـا چـرخ و مريضى كه نـقـل كـردنـد در مـحـلى ، مريض را با آن حال مريضى
گفته مرا ببريد، رايش را داده و در همان مجلس فوت شده است . يك همچو چيزى كه در
دنيا سابقه ندارد، هيچ سابقه ندارد كه در دنـيـا هـر جـا شـمـا بـگـرديـد مـردم به
اين شور و شعف بروند براى راى دادن . اينقدر تـبـليـغـات مـى كـنند، اين روساى
جمهور وقتى كه مى خواهند چيز بشوند اين قدر خرج مى كـنـنـد، ايـنـقـدر تـبـليـغـات
مـى كـنـنـد، از يـك مـاه دو مـاه قبل پول هاى گزاف خرج مى كنند و تبليغات زياد،
راست و دروغ تا اينكه يك عده مردم را جـمـع كـنـند و راى بدهند. اينجا اين مسائل
نبود، مساله اسلام بود و مردم روى عقايد اسلامى خـودشـان باآن شور و شعف رفتند و
راى دادند. در سى و پنج ميليون جمعيت ، بيست ميليون بيشتر راى موافق دادند. اين هم
سابقه در دنيا ندارد كه آنقدرى كه مى شد راى بدهند، راى داده اند و از آن طرف بچه
هاى اينقدرى (اشاره به يك كودك نه ، ده ساله حاضر در مجلس ) كـه بـه حسب قانون كه
درست كرده بودند كه راى نبايد بدهند، اينها ناراحت بودند كه پيش من بعضى از آنها
آمدند و ناراحتى مى كردند و يك عده اجتماع كردند در آن حياط از همين بچه ها و اظهار
ناراحتى از اينكه چرا به ما اجازه راى ندادند.
ايـنها يك مسائلى است كه نظير ندارد در دنيا و اين براى همين است كه مساله اسلامى
است و نظير ندارد در دنيا.
هدف از ايجاد احزاب مختلف ، تشتت و اختلاف است
قـضـيـه ، قـضـيـه ملى بودن نيست ، قضيه ، قضيه !!! عرض مى كنم كه !!! حزبى بودن
نـيـست . از اين ملى ها و از اين حزب ها بودند كه همه شكست خوردند و تا اينجا كه ما
آمديم بـا روحـيـه پـاك و ضمير صاف ، مردم ، با توجه به اسلام ، توجه به ديانت تا
اينجا آمـدنـد و پـيـش بـردنـد. اگر اين روحيه از مردم خداى نخواسته گرفته بشود،
ما رو به شـكـسـت خـواهـيـم رفـت . مـا با اين رمز پيش آمديم اگر اين رمز از دست ما
گرفته بشود و اخـتـلافات حاصل بشود، كه الان يك قشرهاى مختلفى هى خودشان را
خودنمائى مى كنند و ايـن جـزء اشتباهاتى است كه مى كنند، اگر چنانچه مثلا مردم ملى
باشند و صحيح باشند، اشـتـبـاه مـى كـنـنـد كه درست مى كنند يك جبهه هائى ، يك حزب
هاى مختلفى . اين حزب هاى مختلف هيچ وقت از اينها كار نمى آيد جز اينكه يك تشتتى
ايجاد بكنند و يك اختلافى ايجاد بـكـنـنـد و موجب تشتت و اختلاف بشوند كارى از
اينها نمى آيد و اگر خداى نخواسته نظر سـوء دارنـد، حـساب شده آمده اند براى اينكه
ايجاد اختلاف بكنند. بايد ما بيدار باشيم و توجه داشته باشيم به اينكه نگذاريم
اينها كارشان به ثمر برسد و اين امر مهمى است الان ، يـعـنـى مـا الان در يـك وضـعى
حساسى هستيم كه از آنوقت كه داشتيم حمله مى كرديم براى شكستن اين سد، حالا بدتر است
، حساستر است . آنوقت همه يك وجهه داشتند و داشتند و مـى رفـتـنـد، آنـوقـتـى كـه
انـسان به يك نقطه اى رسيد به اينكه عقيده اش اين شد كه پيروز شدند، هى ، هم سستى
پيدا مى شود و هم توجه به احتياجات .
فقر پنجاه ساله را نمى وان با چند روز از ميان برد
الان مـى بـيـنـيـد كه همين اشخاصى كه پنجاه سال يا بيشتر بوده است كه اينها همه
فقير بودند در اطراف ايران ، ايل هاى مختلف ، عشاير مختلف در خود تهران ، در شهرها،
همه جا، خـوب ، فقر زياد بوده است در بين مردم . فقر يك چيزى نبوده است كه به واسطه
انقلاب آمـده بـاشـد سـابـقـا ايـن فـقـر بوده است بين مردم ، فقر يك چيزى نيست كه
از انقلاب آمده بـاشـد سابقا اين فقر بوده ، البته يك مقدارش از اين انقلاب هست ،
اما اينهائى كه اظهار مـى كـنـنـد كه ما هيچ نداريم ، خوب ، هيچ نداشتند قبلا. الان
يك دسته اى توى اينها افتاده انـد كـه خـوب چه شد، اين هم جمهورى اسلامى ، جمهورى
اسلامى چه شد؟ حساب شده هايش را هـيـچ نمى كنند آنهائى كه تا حالا چه شده است را
حساب نمى كنند، حساب نمى كنند كه اگر در زمان سابق بود شما امكان نداشت كه بيائيد و
اينجا بنشينيد و با من صحبت بكنيد.
آقـا (اشـاره بـه آقـاى جـنتى ) امكان نداشت كه بيايند در اصفهان با شما تماس
بگيرند. امكان نداشت كه شما بتوانيد يك كلمه حرف بزنيد، يك احقاق حقى بكنيد، فورا
شما را مى گـرفـتـنـد و مـى بـردنـد بـه زنـدان هـا و بـا آن حبس ها و با آن بساط.
خوب ، اين حبس ها شـكـسـتـه شـد. چـى مـى خـواهد بشود؟ اين حبس ها همه خراب شد و از
بين رفت و حالا جز آن اشـخـاصـى كـه خـائن هـسـتند و به شما خيانت كردند كسى ديگر
تو حبس نيست . اين (چه شد)
يعنى چه ؟ خوب ، همين شده است كه حالا ما آزادانه نشسته ايم با هم صحبت مى كنيم .
شما آزادانه در هر جا دلتان مى خواهد صحبت مى كنيد و حرف هايتان را مى زنيد روزنامه
ها هم ولو مزخرفات هم مى نويسند لكن آزادانه دارند مى نويسند و در حبس ها بكلى بسته
شد الا بـراى ايـن خـائن هـائى كـه مردم را تا حالا چاپيده اند. اين شده را هيچ
حساب نمى كنند، خـوب ، يـك كـار ديگرى كه شده اين نفت ما را مى بردند، عوضش چه مى
دادند؟ عوضش يك قـدرى اسـلحـه بـه اسـم ايـنـكـه ما اسلحه مى دهيم !!! عوض !!!
واقعش اين بود كه اسلحه بـراى خـود آنها بود براى اينكه ما نمى توانستيم اين اسلحه
را به كار ببريم . اسلحه بـراى خـود آنـهـا كه بيايند اگر يك وقتى شوروى بخواهد
حمله كند به اين طرف ، اينها مقابله داشته باشند. نفت ما را مى گرفتند پولش را براى
خودشان مى آوردند، اسلحه مى دادنـد بـراى خـودشـان در ايران . در اين بسته شد و
الان نفت به اختيار خود دولت است هر كـس كـه پـول بدهد به او نفت مى دهند، نخواهد
به او نفت نمى دهند. اين چه شد، اين هم يك چيزى كه شده . آنى كه شده است را بايد
حساب كرد و (بايد بشود)
را مهلت داد. فقر از سـابـق بـوده اسـت ، آنـوقـت صـحـبـتـش را نـمـى كـردنـد حـالا
كـه يـك تـحـول حـاصل شده است و بساط به اينجا رسيد فريادشان در آمده كه حالا چه
شده ، چرا فـقر ما تمام نمى شود؟ آخر فقر پنجاه ساله را مى شود با دو روز، با يك
ماه ، با دو ماه از بـيـن بـرد؟ خـوب ، بـايـد مـهـلت بـدهند كارخانه ها راه بيفتد
كه مهلت نمى دهند، مهلت بـدهـنـد كـه زراعـت و كـشـاورزى راه بيفتد، اين هم توى
كشاورزها مى روند و نمى گذارند انجام بگيرد.
هدف مزدوران اجنبى ايجاد آشوب در كارخانه ها
در هـر صـورت الان يـك قـشرهائى هستند كه نمى خواهند كه اين نهضت به آخر برسد. يك
دسته شان كه بيشتر و عمده است همين تتمه رژيم و اينهاست كه با صورت هاى مختلف مى
خـواهـنـد نگذارند و مى خواهند همان مسائل سابق را برگردانند و نمى توانند انشاء
الله . امـا ايـن را مـى خـواهـنـد كـه ايـن كار را بشود، اين شلوغى ها و اينها را
مى خواهند بكنند كه آرامـش در مـمـلكت نباشد و كم كم وقتى آرامش نشد راهى باز بشود
براى اينكه يك كودتاى مـشـروعـى بـه قـول خـودشـان درسـت بـشـود، خـداى نـخـواسـتـه
بـه حـال اول بـرگـردد و ايـن انـشاءالله نمى شود. لكن ما بايد بيدار باشيم ، بايد
توجه داشـتـه بـاشـيـم ايـنـهـائى كـه مـى آيـنـد توى كارخانه ها تبليغ مى كنند كه
كم كارى و بـيـكـارى و تـرك كـار، ايـنـها دلشان براى كارگر نسوخته ، اينها دلشان
براى آمريكا سوخته يا براى شوروى ، براى آنها دلشان سوخته ، يعنى براى خودشان كه
منافعشان تابع منافع آنهاست اينها اجيرند از غير به واسطه اينكه مزدور آنها هستند.
ايـنها مى آيند نمى گذارند كه كارها انجام بگيرد. اينها را راه ندهند در كارخانه
هايشان ، شـما برويد سراغشان و بگوئيد كه اينها را راه ندهيد اينها را توى كارخانه
ها. اينها مى خـواهـنـد شـمـا را دوبـاره بـرگـردانـنـد بـر هـمـان حـال اول .
شـمـاهـا كـار بـكـنـيـد و كـارهـايـتـان را درسـت انـجـام بـدهـيـد و دولت هـم
مـشـغـول رسـيـدگـى اسـت ، بـراى كـارگـرهـا، بـراى هـمـه مـنـزل درسـت مى كنند،
رفاه درست مى كنند لكن مهلت مى خواهد، نمى شود يكدفعه همه اين كـارهـا بـشـود ايـن
بـايـد مهلت داده بشود كارخانه ها راه بيفتد، كشاورزى راه بيفتد. اينها خراب كرده
اند همه را و رفتند و حالا بايد درست بشود.
كم كارى در ادارات عملى است نامشروع
و مـن امـيـدوارم كـه بـا همت همه آقايان و هركس در هر قشرى كه هست ، آن قشر و آن
اشخاص بـايـد در همان محلى كه هستند كارهايشان را موافق با اسلام بكنند و كار
بكنند. همين امروز بـه مـن گـفـتـنـد كـه بـسـيـارى از ادارات هـسـت كـه كـم كـار
مـى كـنـنـد و اهـمـال مى كنند در كارهايشان . خوب ، اين اشخاصى كه در ادارات حالا
كم كار مى كنند كه شـايـد يـك قـدرى هـم عـادت از سـابـقـشـان بـاشـد، اينها
برايشان مشروع نيست كه اجرت بگيرند از اداره ، اجرت وقتى است كه كار در مقابلش باشد
و ما به دولت مى گوئيم كه اشـخـاصـى كـه كـم كـار مـى كـنـند به اندازه اى كه كم
كار مى كنند اجرت از ايشان كسر بگذارد و ندهند به اينها.كسى كه مى آيد آنجا مى
نشيند و سيگار مى كشد و در آخر ماه چند هـزار تـومـان مـى خـواهـد، او نـبـايـد
بـگـيـرد. ايـنـهـا بـايـد مـتـوجـه باشند كه مملكت حالا مـال خـودشـان اسـت بـايـد
كـار بكنند، هر كس در هر محلى هست بايد كار بكند تا چرخ هاى مملكت راه بيفتد و
تحولى بايد پيدا بشود در اين ادارات .
لزوم تحول در ادارات خصوصا دادگسترى و اجراى قوانين اسلامى
خـصـوصـا در دادگـسترى تحول مى خواهد. اين را من سابقا گفته ام لكن خوب بايد وقتى
مـسـتـقـر شـد و مـجـلس پـيـدا شـد، ايـن تـحـولات بـايـد پـيـدا بـشـود كـه
ايـنـطـور طـول و عـرض مـحاكمات به اينقدر طولانى شدن هم موجب اين مى شود كه وقت
مردم صرف بـشـود. آدم ده سـال توى اين سالن هاى دادگسترى هى راه برود و هى برود و
برگردد و آخـرش معلوم نشود كه حقش مى رسد يا نه . كارهائى را كه يك قاضى اسلامى در
يك روز و دو روز تـمـام مـى كـرد وقـتـى بـه دادگـسـتـرى مـا مـى رسـد يـك سـال
طـول مـى كـشـد تـا ايـن وكـيـل بـگـذارد در آن مـحـاكـمـه در مـجـرا واقـع بـشـود.
از اول مـى آيـد بـه صـلاحـيـت دادگـاه اعـتـراض مـى كـنـد. چـنـد وقـت بـايـد طـول
بـكـشد كه شما بيائيد صلاحيت آن دادگاه را اثبات بكنيد كه خير اين دادگاه صالح است
، بعد چند وقت بيايد صحبت بكند. يك وقتى امضا كرده بود يك شاهدى ، يكى از علما، كـه
العـاصم فلان ... مدتى طول داده بود كه اين اقرار به ذنب است و اين فاسق است كه
دارد العـاصـم ، وكـلا ايـنـطـورى هـسـتـنـد كه نمى گذارند كه پيش برود. حالا
ابتدائى ، بـعـدش اسـتـيـنـاف ، بـعـد چـه ، چـنـد دفـعـه بـر مـى گـردد از اول چـه
مـى شود. اينها جز تضييع اوقات مردم چيز ديگرى نيست . محاكمات بايد يك درجه باشد.
يك قاضى صحيح باشد كار مردم را تمام كند بروند مردم سراغ كارشان .
هـمـان كـارى كـه پـيشتر قاضى هاى ما مى كردند و مى نشاندند اينها را و حرف هايشان
را گـوش مـى كـردند شاهدشان را مى گرفتند و چه مى كردند، دو روز، سه روز، يك روز و
گـاهـى يـك سـاعت ، دو ساعت تمام مى شد مساله . مردم وقتشان شريف است نبايد صرف يك
مـحـاكـمـه بشود كه آن ، يك نفر وكيل داد گسترى بود كه من مى شناختم او را، ديده
بودم ، شـيـخ رضـا اسـمش بود، معروف بود آنوقت ، نقل مى كنند كه گفته بود اين
محاكمه اى را كه الان ما شروع كرديم تا من هستم اين محاكمه هست . وقتى من مردم ،
پسرم اين كار را انجام مى دهد كه نمى گذاريم به آخر برسد. وضع دادگسترى اينطورى است
كه مى تواند يك وكـيـلى نـگـذارد بـه ايـن زودى هـا مـسـاله خـتـم بـشـود. ايـنـهـا
بـايـد تـحـول پـبـدا بكند، بايد طورى بشود كه اگر ما نتوانيم صد در صد اسلامى اش
بكنيم لااقـل نـزديـكـش بـكـنـيـم به اسلام و انشاءالله اميدواريم بتوانيم .اما
حالا فرض مى كنيم نـتـوانـيـم ، لااقـل نـزديـك بـشـود به او، همچو نباشد كه او در
يك قطبى و هر چه در غرب عـمـل شـد ما بايد تبع آنها باشيم و همه اداراتمان غربى
باشد. اين از اغلاطى است كه ، يـعـنـى بـه خـاطـر ضـعـف مـسـلمـيـن بـوده اسـت كـه
هـر چـه را از آنـجـا ديـدنـد خـيـال كرده اند اين خوب است كه به آن عمل كردند،
ديگر خودشان نظر نكردند كه ببينند كـه خـود ايـن آيـا صـحيح است يا غير صحيح است .
وقتى ديدند آنها طياره را درست كردند خـيـال كـردنـد كـه ديـگـر جـهـات اخـلاقـى
شـان هـم صـحـيـح اسـت و حال اينكه مساله اينطور نيست ، در هر صورت تحولات لازم است
هم در اشخاص براى پاك بـودن ، بـراى مـهـذب بـودن ، بـراى خـدمـتـگـزار و مـلى
بـودن تـحـول مـى خواهد كه با ارشادات اقشار مختلف ، بزرگترها، بايد اينها عملى
بشود و هم در كـيـفيت خود اين ادارات و فرم ادارات ، بايد اينها عوض بشوند و
انشاءالله اميدوارم كه ايـن امـور تحقق پيدا بكند و يك مملكت اسلامى بزرگ بشود و
بالاتر از آن كه انشاء الله سـرايـت بـكـنـد بـه سـايـر مـمـالك اسـلامـى و بـشـود
يـك مـمـلكـت اسـلامـى بـزرگ ، در مـقابل همه ابرقدرت ها، اگر ممالك اسلامى با
جمعيتى كه يك ميليارد تقريبا هست ، مخازن بزرگى كه دارند، اينها اگر چنانچه به يك
نحو اتحادى با هم پيدا بكنند بزرگترين قدرت هستند. خداوند انشاءالله به همه شما
سعادت و سلامت عنايت كند.
لزوم اسلامى عمل نمودن دادگاه هاى انقلاب
ايـنـكـه مـن عـرض مـى كـنـم ، از اول هـم گـفـتـه ام كـه دادگـاه هـا نـبـايـد روى
آن مـسـائل سـابـق عـمـل بـكـنند. دادگاه ها بايد به تمام معنا اسلامى و توجه به
اينكه خداى نـخـواسـتـه يـك بـيگناهى يك وقتى گرفتار نباشد يا يك كم گناهى زياد
ازاندازه به او تـحـمـيـل نـشـود. ايـن از مـسـائل مـهـم اسـت . قـضـيـه مـصـادره
امـوال هم كه اين مساله اى است كه به نظر من مگر در يك استثناهائى كه معلوم است كه
همه امـوالش از سـرقـت و دزدى بـوده و از خـيـانـت و چـپـاول و امـثـال ذلك بـود،
والا اگـر كـسـى فـرض كـنـيـد سـاواكـى بـوده يـا كـسـى فـرض كـنـيد وكـيـل مـجـلس
بوده متحمل است كه خودش مال داشته است اين را نبايد مصادره كرد زيرا اينها زن و
بـچـه دارنـد، ايـنـهـا زنـدگـى دارنـد. هـمـيـن چـنـد روز اخـيـر نـامـه اى آمـده
اسـت از عـيـال عـلامـه وحـيـد كـرمـانـشـاهـى (كـه او را كـشـتـه انـد) كـه اموال
ما را مصادره كرده اند
و ما چيزى نداريم . و من گفته ام كه تماس بگيرند كه آخر نمى شود همچو چيزى . حالا
ما فـرض مـى كـنـيـم كـه فـلان آدم ، آدم خـائنـى بـوده و مـسـتـحـق قـتـل هـم
بـوده (هـمـه ايـنها را ما فرض مى كنيم ) اما خوب خانواده اش و عيالش و بچه هاى
كـوچـكـش چـه تـقـصـيـرى دارند. بله ، اين آقايان مى گويند كه ما راجع به اين
مصادرات ايـنـطـور نـيـسـت كـه مـصـادره هـمـه امـوال بـكـنـيم به آن معنى ، بلكه
به اندازه كفافشان امـوال مـى گـذاريـم . لكن اين زن كه كاغذ نوشته بود خيلى الحاح
كرده بود كه براى ما چـيـزى نـگـذاشـتـنـد و مـا نمى توانيم زندگى كنيم . كه بايد
به او توجه بكنيد. در هر صـورت اين يكى از مسائل است كه اموال مردم را بيخودى نمى
شود مصادره كرد. به مجرد ايـنـكـه وكـيـل مـجـلس بـوده حـالا خـودش قـتـل و
امـوالش مـصـادره ! وكـالت مـجـلس اسـباب قـتـل نـمـى شـود. ايـنها البته خلافكارى
كرده اند، اين حقوقى كه گرفته اند بايد پس بـدهـنـد امـا ايـن حـقـوق مـعـنـايش اين
نيست كه بايد همه اموالش را مصادره كنند. حقوقى كه گـرفـته اند خلاف قاعده بود كه
از دولت گرفته اند بايد پس بدهند و يك تاديبى هم بايد بشوند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 23/2/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى قم
شهادت ، عروج اززندگى حيوانى به عالم بالا
بسم الله الرحمن الرحيم
اگر يك راهى راه حق شد انسان نبايد از شهادت بترسد. وقتى كه ما براى اسلام و براى
احـيـاى سـنـت پـيـغمبر و اقامه عدل بپا خاستيم نبايد از اين بترسيم كه از ما شهيد
شهادت پـيـدا مـى كند، اولادمان شهيد مى شود، خودمان شهيد مى شويم . اين يك سيره اى
بوده است در اسـلام از اول بـوده ، از اول اسـلام بـراى خدا !!! و اسلام براى خدا
!!! پيغمبر اسلام و ائمـه مـا فـداكـارى كـردند، شهادت نصيبشان شد، اولاد دادند،
حضرت على بن الحسين به پـدر بـزرگـوارشـان عـرض مى كنند كه ما بحق نيستيم ؟! مى
فرمايد چرا، ما بحقيم . مى فـرمايد پس از مردن نمى ترسيم
(لانبالى بالموت ) كسى بايد از
مردن بترسد كه خـيـال كند كه بعد از مردن خبرى نيست ، همه اش همين است ، اين
زندگانى حيوانى . اين كه عـقـيـده اش ايـن اسـت كـه هـمين است و ديگر چيز ديگرى
نيست ، خوب بايد اين چند روزى كه هـسـتـش ، حـفـظـش كـنـد و بترسد از اينكه از اين
دنيا برود اما مسلمين ، كسانى كه اعتقاد به قـرآن دارنـد، اعـتـقـاد بـه اسـلام
دارنـد و بـراى عـالم ديـگـرى مـوجـوديـت بـالاتـرى قـائل هستند و اين زندگى اينجا
را زندگى حيوانى مى دانند، زندگى انسانى در يك عالم ديـگـرى اسـت ، بـالاتر از
اينجاست ، اين ديگر ترسى ندارد، خوفى ندارد، انسان از اين مـحـل به يك محل ديگرى
منتقل مى شود كه بهتر از اينجاست . بنابراين ، اين معنايى كه در صـدر اسـلام هـم
بـوده اسـت كـه اصـحـاب پـيـغـمـبـر !!! بـراى شـهـادت !!! اسـتـقـبـال شـهـادت مـى
كردند، براى شهادت به هم پيشى مى گرفتند، اصحاب حضرت سـيـدالشـهـدا بـراى شـهادت
استقبال مى كردند و پيشى مى گرفتند، اين روى همين ايمان راسخ بوده است كه شهادت اين
مطلبى نيست كه انسان بكلى از بين برود تا اينكه ديگر غـيـر از ايـن خـبـرى نـباشد.
شهادت از اين عالم منتقل شدن به يك عالم بالاترى ، نورانى تر، همه چيزش از اينجا
بهتر.
تاكيد بر جديت در پاسدارى از نهضت
بـنـابـرايـن !!! مـا !!! الان تـكـليـف هـمـه مـا اين است كه همه مان پاسدار اسلام
هستيم ، همه سـرباز اسلام هستيم و همه بايد در اين زمانى كه قشرهاى مختلفى در بين
مردم افتادند و مفسده و مى خواهند نهضت ما را متوقف كنند يا به عقب برگردانند، همه
ما تكليف داريم كه
جـديت كنيم كه اين نهضت جلو برود و انشاءالله اسلام به آنطورى كه بايد، پياده بشود
و همه نواقص به واسطه اسلام از بين برود.
مـن از خـداى تـبـارك و تعالى سلامت و سعادت شما جوان ها را مى خواهم و تشكر مى كنم
از ايـن قـوه اراده ، از ايـن قدرت بازو، از اين زحماتى كه شما در راه اسلام مى
كشيد. خداوند همه شما را حفظ كند و به سعادت دو دنيا برساند انشاءالله .
تاريخ : 23/2/58
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در مـورد نـقش حساس مادران در
تربيت فرزند و اصلاح و افساد
جامعه
خانم ها شرف مادرى و مسووليت تربيت فرزند دارند
بسم الله الرحمن الرحيم
شـمـا خـانـم هـا شـرف مـادرى داريد كه در اين شرف از مردها جلو هستيد و مسووليت
تربيت بـچـه در دامـن خـودتان داريد. اول مدرسه اى كه بچه دارد، دامن مادر است .
مادر خوب بچه خـوب تـربـيـت مى كند و خداى نخواسته اگر مادر منحرف باشد، بچه از
همان دامن منحرف بـيرون مى آيد و چون بچه ها آن علاقه اى كه به مادر دارند به هيچ
كس ندارند و در دامن مادر كه هستند تمام چيزهائى كه دارند، آرزوهايى كه دارند خلاصه
مى شود در مادر و همه چـيـز را در مـادر مـى بـيـنـنـد. حـرف مـادر، خـلق مـادر،
عـمـل مـادر، در بـچـه هـا اثـر دارد. لامـحـاله يـك بـچـه در دامـن مـادر كـه اول
كـلاس اسـت ، ايـن دامـن اگـر يـك دامـن طـاهـر پـاكـيـزه مـهـذب بـاشـد، بـچـه از
هـمـيـن اول كـه دارد رشـد مـى كـنـد، بـا آن اخـلاق صـحـيـح و بـا آن تـهـذيـب
نـفـس و بـا آن عـمـل خـوب رشـد مـى كـنـد. بـچـه وقـتـى در دامـن مادرش هست مى
بيند مادر اخلاق خوش دارد، اعـمـال صـحيح دارد، گفتار خوش دارد، آن بچه ها از همان
جا اعمالش و گفتارش به تقليد از مـادر كـه از هـمه تقليدها بالاتر است و به تزريق
مادر كه از همه تزريق ها موثرتر است ، تربيت مى شود.
شـمـا ايـن مـسـووليـت بـزرگ را داريـد كـه بـايـد بـچه هاى خودتان را كه نوزاد
هستند و نـفـوسـشـان زود چـيـز را قـبـول مـى كـنـد، تـربـيـت را زود قـبـول مـى
كـنـد، خـوب و بـد را زود قـبـول مـى كـنـد، شـمـا در اول كـه ايـن بـچـه هـا در
دامـن شـمـا بـزرگ مـى شـونـد، مـسـوول افـعـال و اعـمال آنها هم شما هستيد
همانطورى كه اگر يك بچه خوب تربيت كنيد، مـمـكـن اسـت كـه سـعـادت يـك مـلت را
هـمـان يـك بـچه تامين كند. اگر يك بچه بد هم خداى نـخـواسـتـه در دامـن شـما بزرگ
بشود، ممكن است كه يك فساد در جامعه پيدا بشود. گمان نكنيد كه يك بچه است ، يك بچه
گاهى وقت ها در جامعه وقتى كه وارد شد، در راس جامعه واقـع مـى شود و محتمل است كه
جامعه را به فساد بكشد، نه اينكه فسادش فقط اين است كـه ذخـائر مـا را بـرده است
، نه اين است فقط كه مملكت ايران را دو دستى تقديم ديگران كـرده اسـت و هـر چـه مـا
داشـتيم به ديگران داده است بالاتر از اين اينكه قشرهايى از اين مملكت را همچو فاسد
كرده است و همچو دزد بار آورده كه حالا وقتى ما مى خواهيم يك نفر آدم سـالم پـيـدا
بـكـنـيـم ، دنـبـالش بـايـد بـگـرديـم يـعـنـى چـراغ بـرداريـم و بگرديم در دنبال
اينكه يك آدمى پيدا بكنيم كه سالم باشد، بك آدمى پيدا بكنيم دزد نباشد، يك آدمى
پيدا بكنيم امين باشد و خيانت به مملكت نكند، كم هستند حالا، چرا؟