صحيفه نور جلد ۳

امام خميني رحمه الله عليه

- ۶ -


برسد. ما يك همچو حكومتى مى خواهيم ، نه حكومتى كه همه اش را خودش و عائله اش ببلعد و بخورد و برود، حالا ادعا بكند (بيائيد محاكمه كنيد اينها را، بيائيد اين اموال اينها را صورت بگيريد محاكمه كنيد) آخر براى كى اين حرف ها را مردك مى زنى ؟ مگر مردم نمى شناسند تو را؟! نشاختند تو را؟! تو واقعا مى خواهى محاكمه كنى عائله خودت و خواهرهاى خودت را؟! تو خودت را بنشين محاكمه كن ، اجازه بده خودت را محاكمه كنند، ببينيم خودت چقدر خوردى ، تو راس دزدها و سارق ها هستى ، تمام خيانت ها را تو كردى ، خواهرهايت هم دنبال تو هستند، آنها هم مثل تو. برادر و خواهر و عمو و عموزاده و هر چه دارد، ديگر هر چى هست . مى گويند 60 هزار نفر همين عائله و بسط آنهائى كه با او هستند هست ، مى گويند 60 هزار نفرند، شايد هم بيشتر باشد. همه منافع مملكت ما توى اين حلقوم ها دارد فرو مى رود، آنوقت مى گويند اقتصاد ما اقتصاد كذاست . (فكر اقتصاد را كرده ايد؟) ما فكر اين را كرديم كه وقتى اين منها بشود، اين خوراك حلقوم ها منها بشود، منافع مملكت ما به قدر خودش بيشتر هست . ما غنى هستيم ، دزدى ها زياد است ، خوراك زياد است ، حلقوم هاى گشاد است ، ويلاهاى خارجى بايد اداره بشود، بايد به اشخاص خارج ، به مطبوعات خارجى سالى نمى دانم صد ميليون دلار بدهند كه از آقا تعريف بكنند و بگويند كه ايشان عدالت اجتماعى دارد و ملت ايران نرسيدند به اين حدى كه آزاد بشوند. يعنى چه نرسيدند به اين حد؟ ملت ايران نمى خواهند آزاد بشوند؟! نرسيدند به آن حد كه آزاد بشوند؟! شماها نرسيديد به آن حد كه آدم بشويد، كارترها نرسيدند به آنجا كه فكر آدمى بكنند، انسان باشند، نه ملت ايران نرسيده كه مى گويند نمى خواهيم مالمان را بدهيم به تو.
ضرورت بيدارى و تبليغ در قبال تبليغات سوء اجانب
بيدار بشويد آقايان . اين تبليغات در خارج زياد شده است ، حالا هم دارند تبليغات مى كنند، از هر طرف تبليغات كه (نمى توانند اينها مملكت را اداره كنند) اگر اداره كردن ، كشتن مردم است ، همه حيوانات هم مى توانند اداره كنند، اگر گرگ ها هم بريزند توى مملكت ما بهتر از اين اداره مى كنند مملكت را. نمى توانند كدام است ؟ مگر مملكت ايران رجال ندارد؟ مگر محصلين نداريم ما؟ آنها يا در خارج از كشور به سر مى برند و جرات نمى كنند بيايند در ايران يا در خود ايران در انزوا هستند، وقتى كه تو بروى و اين رژيم برچيده بشود اشخاص لايق صحيح مى آيند اداره مى كنند مملكت را، نمى توانند كدام است ؟ شماها نمى توانيد كه آن قدر سروصدا بلند شده است و نمى توانيد هم الان بخوابانيد. الان شما نمى توانيد اداره كنيد مملكت تان را، خوب برويد وقتى نمى توانيد، ما خودمان را اداره مى كنيم .
تبليغات زياد است ، شما هم توجه بكنيد، شماها هم تبليغ بكنيد، در مقابل اين تبليغات تبليغ بكنيد، بگوئيد اينها نمى توانند اداره كنند، بهتر از اين چه ديگر كه الان نمى توانند، همه كارهاى مملكت الان لنگ است ، الان همه در اعتصابند از باب اينكه همه ناراضى هستند. شما يك عده ناراضى ، يك مملكت ناراضى درست كرده ايد. اگر كسى بتواند يك مملكتى را اداره كند كه اينقدر ناراضى پيدا
نمى كند. شما نمى توانيد اداره كنيد، وقتى نتوانستيد همه ناراضى ، تاجر بروى ناراضى ، كاسب بروى ناراضى ، ادارى بروى ناراضى ،ارتش بروى ناراضى . شما خيال كرديد كه همه ارتش مثل اين چند تا الدنگ هستند كه به جان مردم افتادند؟ نه همه اينطور نيستند، آنها به ما پيغام داده اند (ما حاضريم ، چه ) پيغام دادند، اگر وقتش شد آنها هم حاضرند براى كارها. كى را شما راضى قرار داديد، شما چهار نفر را راضى كرديد كه به جان مردم افتاده اند دارند مال و جان مردم را از بين مى برند. اين چهار نفر را با پول راضى كرديد، يا پول نفت ما را به اينها خورانديد يا چيزهاى ديگر منافع مملكت ما را به جان مردم ريختند، ما مى خواهيم اينها را بيرون بريزيم از مملكت مان ، اينها بروند سراغ كارشان . تا حالا چاپيدند بس است . بعد بروند جاى ديگر بچاپند. وظيفه ايرانيان مقيم خارج آگاه كردن دنيا از خيانت ها و جنايات شاه و اجانب در ايران شما همه موظفيد كه مطالب ايران را بگوئيد براى مردم ، بگوئيد براى اين اروپائى ها، براى اين آمريكائى ها، مطالب را به آنها بگوئيد، حاليشان كنيد كه مملكت ايران وضعش اين است ، يك مملكت ناراضى الان پيدا شده است و اين مملكت ناراضى با دست آمريكا و شوروى و با نوكرى محمدرضا خان پيدا شده است اينها و پدرش كه مثل اين بود يا يك خرده بهتر از اين شايد، شايد. بگوئيد آقا، با هر كس ملاقات مى كنيد بگوئيد مسائل ايران را. اينها بد معرفى كرده اند ايران را، اينها معرفى كرده اند كه اينها يك مردم وحشى هستند كه نمى گذارند اداره بشود مملكت شماها وحشى هستيد كه نگذاشتيد اين مملكت ما دست خود ما باشد تا اداره اش بكنيم - شما- هر جا شما دست مى گذاريد دست آمريكا آنجاست . اين مملكت ، ارتش را دست مى گذاريم 60 هزار نفر يا 45 هزار نفر مستشار آنجا هست ، حالا دارند كم كم مى روند، فرهنگش را دست بگذاريم دست اينها تويش ‍ بوده ، مجلسش ، مجلس از خود اينهاست ، افرادش شاه با ليست اينها تعيين شده ، شاهش با دست خود اينهاست ، همه اش با دست اينهاست . ما چه چيز داريم ديگر؟ ما هيچ چيز نداريم الان ، اقتصاد ما داريم ؟ همه اش دست اينهاست ، همه اش با خيانت اين مرد و جنايات آنها، ارباب ها دارد مى شود. ما مى خواهيم يك مملكتى باشد دست خود شماها، دست اين سروپا برهنه هائى كه دارند گرسنگى مى خورند براى اينها فكر بكنيد شماها، مى خواهيم دست يك دسته اى بيفتد كه اينها شرافت انسانيت داشته باشند، اعتقاد به يك خدائى و يك روزى كه حساب ها كشيده مى شود داشته باشند - نه مثل اينها كه اصلا خدا نشناسند - تا براى اين فقرا يك كارى بشود، براى خود مملكت يك كارى بشود، از دست اين نفتخورهاى مفتخور يك قدرى نجات پيدا كنيم ما. شما موظفيد كه به هر جا مى رويد، با هر كس تماس پيدا مى كنيد، اين درد اين مملكت را بگوئيد و درمانش را هم كه رفتن اين مردك و عرض كنم به هم خوردن اين رژيم باطل و دست برداشتن اجانب از سر ما، اين هم درمانش است . اگر اين درد برود آن درمان پيدا بشود كه آنها بروند و اين هم برود - همه شان دردند و مثل يك غده سرطانى مى باشند - و اينها را ما قطع شان
بكنيم ، مملكت يك مملكت خوبى است ، هم وسعتش خيلى زياد است هم نعمتش خيلى زياد است ، همه چيزش هست اما يك دسته خائن دارد به همش مى زند اوضاعش را، اين دسته خائن بروند، يك مملكت خوبى داريم هم خودمان اداره اش مى كنيم . انشاءالله خدا همه تان را توفيق بدهد، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ :21/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار مصرى
سؤ ال : چگونگى شروع جنبش اسلامى و خواست هاى اساسى اين جنبش را توضيح دهيد، جنبش اخير چگونه شروع شده و چرا؟
جواب : فكر حكومت اسلامى ، اينكه بايد اسلام حكومت كند و نه غير اسلام ، يك فكرى نيست كه تازگى داشته باشد. در ابتداء اسلام ، برنامه اسلام اين بوده است كه حكومت الهى همه جا باشد. نهايت اينكه ، غفلت مسلمين از مصالح خودشان و اخيرا هم دستهاى استعمار از چند صد سال پيش به اين طرف موجب شد كه حتى طرح همچون آرمانى نشود. جنبش اسلامى اخير بيش از 15 سال است كه به رهبرى علماى ايران با مخالفت با طرح هاى شاه شروع شده است ، طرح هايى كه مخالف اسلام و ايران بوده و دنباله خيانت هاى گذشته او نيز بود. مردم از علما طرفدارى كردند. اختلافات زياد واقع شد كه اين مطلبى است طولانى . آنچه تقريبا در اين يك سال واقع شد، اينكه كم كم خواسته هاى ملت به صورت طرحى درآمد و منتهى به اين شد كه همان خواست هاى صدر اسلام بايستى طرحش ريخته شود و در اين طرح نه فقط ايران از زير بار استعمار و ظلم بيرون مى رود، بلكه سرمشقى باشد براى همه كشورهاى اسلامى ، چه ايران و چه ساير كشورهائى كه زير فشار و استبداد هستند. نظر ما كه ملت هم با آن موافق است اين است كه پس از از بين رفتن حكومت قلدرى و خلاف اسلامى شاه ، يك دولت اسلامى و يك جمهورى اسلامى متكى به قوانين اسلامى و آراء مردم كه اكثريت قريب به اتفاق مسلم هستند، در ايران مستقر بشود و احكام اسلام آنطور كه هست اجرا گردد و همه مطالب ايران و نظام آن بر طبق خواست هاى اسلامى جريان پيدا كند.
سؤ ال : به نظر حضرت آيت الله ، كيفيت و ماهيت حكومت اسلامى كه مطرح فرموده ايد چيست ؟ و وجه تمايزش با آن اسلامى كه در قانون اساسى منظور شده است چيست ؟ آيا در طرح مساله حكومت اسلامى ، بيشتر نظر به مسائل اجتماعى اسلام است يا مسائل سياسى اسلام ؟ آيا منظور از اجراى دقيق احكام اسلام اين است كه فى المثل دست دزد را از اين به بعد قطع كنيد؟ چگونه برداشتى داريد؟
جواب : مطلب مورد نظر اين است كه نظامى كه مخالف نظام اسلام است ، در همه چيز، هم فرهنگش برخلاف اسلام است ، هم ارتشش و هم اقتصادش و هم سياستش ، بايستى منقلب شود و نظام اسلامى تحقق پيدا كند. پس از اينكه نظام اسلامى تحقق پيدا كرد، آنوقت مجلس هست ، آراء وكلاء مجلس هست ، تمام اينها هست . ما مى خواهيم همه احكام اسلامى را جارى كنيم و عملا" ثابت خواهيم كرد كه احكام اسلام مترقى است و بهتر از اين است كه دزد را ببرند و دزد بيرون بياورند.
سؤ ال : مى خواهيم بفهميم درباره بعضى ها كه مى گويند حضرت آيت الله برنامه واضحى ندارند و آنجه كه طرح مى كنند يك سرى شعار است و شايد اختلافات شخصى بين شاه و ايشان است ، مى خواهم درباره تمام اينها صحبت بفرماييد، آيا اختلاف شخصى وجود دارد؟ چرا يك برنامه اقتصادى واضحى نداريد؟
جواب : اما برنامه ، خيال مى كنند برنامه در كار نيست ، خير، برنامه هست ، اسلام برنامه دارد، ما خودمان هم برنامه داريم لكن برنامه اسلام است و مترقى و بهتر از برنامه هائى است كه به دست استعمارگران پياده شده است . اما اينكه اختلاف شخصى در كار باشد، ابدا من اختلاف شخصى با كسى ندارم ، اگر اختلاف شخصى مى بود، ممكن بود من بگذرم و مى گذشتم . اختلاف ، اختلاف اسلامى است و اين شخص با مصالح اسلام و مصالح كشور مسلمين مخالفت و خيانت كرده است و بنابراين مساله چيزى نيست كه كسى بتواند از آن بگذرد.
سؤ ال : آيا شما برنامه اقتصادى معينى داريد؟ من پاسخ خصومت شخصى را فهميدم و ليكن آيا حضرتعالى برنامه واضح و مشخصى داريد؟
جواب : بلى ، برنامه مشخص و واضحى داريم . برنامه اسلام مشخص و واضح است .
سؤ ال : آيا ما مى توانيم خطوط اصلى آن را بفهميم ؟
جواب : فعلا" خير، بايد برويد مطالعه كنيد و خطوط اصلى را دريابيد. در آينده ، ما تمام خطوط سياسى ، اقتصادى و فرهنگ خود را بيان مى كنيم .
سؤ ال : اگر چنانچه ارتش همواره در تاييد شاه باقى بماند، آيا حضرتعالى وسيله ديگرى براى رسيدن
به اهدافتان داريد؟
جواب : وسائلى چون وسائل نظامى كه شاه به آن متوسل شده است ، ديگر تاثيرى ندارد، اينها شكست خورده و نمى توانند كارى انجام دهند و اين ملت را خاموش كنند و قهرا خودشان تسليم خواهند شد اما اگر شاه پافشارى كند ما شيوه هاى مبارزاتى را متناسب با آن تغيير خواهيم داد.
سؤ ال : نسبت به مسائل اقتصادى و اينكه شايد برنامه نباشد، حضرتعالى درخواست بيرون رفتن شاه را از سلطنت خواستاريد، آيا اگر شاه سلطنت را رها كرد و اوضاع اقتصادى به همين شكل باقى بماند، آيا وضع عوض شده است ؟
جواب : نه ، اوضاع اقتصادى عوض خواهد شد و يك اقتصاد صحيح و سالم ما عرضه مى كنيم و الان اينها اقتصاد ما را ورشكست كرده و از بين برده اند. اينها خرج هايى كرده اند كه خلاف مصلحت بوده است ، دزدى هايى كرده اند كه خيانت بوده است و براى حفظ خود به اشخاصى پول هائى بسيار گزاف داده است و ما تمام اينها را از بين مى بريم و اطمينان داريم كه ديگر اقتصاد عقب مانده نخواهيم داشت و به نيازهاى مردم محروممان جواب مثبت خواهيم داد.
سؤ ال : چرا حضرتعالى نيروهاى سياسى مخالف ديگر را از همكارى با خود در مبارزه براى رسيدن به هدف هايتان دور مى كنيد؟ مثل كمونيست ها كه همان هدف را دارند.
جواب : نه ، ما نمى توانيم كمونيست ها را بپذيريم براى اينكه خطر آنان براى كشور ما كمتر از خطر شاه نيست ، ما آنها را نمى توانيم بپذيريم .
سؤ ال : راجع به كشورهاى عربى ، آيا از بعضى از آنها حق پناهندگى سياسى در خواست كرده ايد و موضع آنها چيست ؟ انتقادات شما نسبت به عراق چيست ؟ و بودن شما در عراق ؟ برداشت شما از موضع گيرى حكومت فرانسه نسبت به بودن شما در پاريس چيست ؟
جواب : اما نظر من نسبت به دول عربى نظر خوبى نيست . دولت هاى عربى نه توانسته اند استقلال خودشان را حفظ كنند و نه توانسته اند يك وحدتى بين خودشان ايجاد نمايند كه اسرائيل را از بين ببرند. اختلافات بين خودشان و خيانت بعضى از سران دولت هاى عربى باعث اين شده است كه صهيونيست ها در اينجا باشند و خودشان را تثبيت كنند و اخيرا هم متاسفانه
رئيس مصر اين كار را دارد انجام مى دهد، البته ممكن است بعضى ها نسبتا بد نباشند لكن رويهمرفته نتوانسته اند يك اتحادى بين خودشان ايجاد كنند كه به واسطه آن اتحاد، هم از استعمار نجات پيدا كنند و هم از اذناب استعمار كه از آن جمله اسرائيل است . و اما نسبت به ملت عرب ، همه برادر ما هستند و ما با آنها مثل برادر رفتار مى كنيم . اما اينجا دولت فرانسه فعلا" رفتارى مسالمت آميز دارد.
تاريخ : 21/8/57
بيانات امام خمينى پيرامون ابعاد سياسى - عبادى اسلام
آخرين دسيسه هاى حكومت نظامى
اعوذ بالله من الشطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من از اينكه آقايان به واسطه تنگى جا در زحمت هستند معذرت مى خواهم . انشاءالله خداوند همه تان را حفظ كند. امروز روز عيد بود و در ايران خواستند نماز عيد را انجام بدهند لكن در خيلى جاها مانع شدند از اين كه اين مراسم مذهبى بجا بيايد. در قم با گاز اشك آور مردم را متفرق كردند كه نماز نخوانند، در بعضى جاها هم ريختند و خيلى وحشيگرى كردند. بالاخره اين تير آخرى است كه شاه در تركش داشت و با كمال وحشيگرى در تمام ايران با مردم معامله كردند و بنا دارند معامله كنند. حكومت نظامى ، نخست وزير نظامى و بى خبر از خداى تبارك و تعالى لكن فايده ندارد، اين دست و پا زدن ها فايده ندارد. شاه ديگر در بين ملت پايگاهى ندارد. سلطنت رضا شاه كه از اول هم قانونى نبود حالا ديگر اگر قانونى هم بود، يك سلطنت ياغيگرى است و مردم با فرياد در همه جا خط بطلان كشيدند بر اين سلطنت . الان ياغى است شاه و با ياغيگرى دارد يغما مى كند، هم بيت المال را و قتل عام مى كند مردم را.
اسلام ديانتى عبادى - سياسى است
اين مواقفى كه در اسلام هست مثل عيد فطر، عيد اضحى (قربان ) و حج ، مواقف حج ، نماز جمعه و جماعات كه در شب و روز انجام مى گيرد، اين مواقف جنبه هاى عبادى دارد و جنبه هاى سياسى اجتماعى هم دارد يعنى جنبه عباديش در جنبه سياسيش ، اينها مدغمند، منضم به همند. ديانت اسلام يك ديانت عبادى تنها نيست و فقط وظيفه بين عبد و خداى تبارك و تعالى ، وظيفه روحانى تنها نيست و همين طور يك مذهب و ديانت سياسى تنها نيست ، عبادى است و سياسى ، سياستش در عبادات مدغم است و عبادتش در سياسات مدغم است يعنى همان جنبه عبادى يك جنبه سياسى دارد، همين اجتماع در اعياد براى نماز، اين عبادت است لكن آن اجتماع خودش جنبه سياست دارد. مسلمان ها بايد از اين اجتماعاتى كه هست ، از اين اجتماعات استفاده هاى زياد بكنند مثلا مسجدها در صدر اسلام به اين صورتى كه بعدش به توسط اشخاص منحرف به اين صورت هاى مبتذل در آمد، در صدر اسلام اينطور
نبوده است ، مسجدها محلى بوده است كه از همان مسجد ارتش راه مى افتاد براى جنگ با كفار و با قلدرها، از همان توى مسجد. آنجا خطبه خوانده مى شد، دعوت مى شدند مردم به اينكه فلان مثلا آدم متعدى در فلان جا قيام كرده بر ضد مسلمين يا مال مردم را چپاول مى كند، قلدرى مى كند، انحرافات دارد و از همان مسجد راه مى افتادند و مى رفتند طرف دشمن ، از همان جا قراردادها حاصل مى شد.
مسائل مطروحه در نماز جمعه
در خطبه نماز جمعه مقدرات مملكت بايد بيان بشود، مسائل سياسى كه در مملكت جريان بايد پيدا كند، مسائل اجتماعى كه در مملكت بايد جريان پيدا كند، گرفتارى هاى مسلمان ها، اختلافات مسلمان ها در آن خطبه ها بايد طرح بشود ورفع بشود. جنايات امثال محمدرضا خان بايد در اين خطبه هاى جمعه گفته بشود و انتقاد بشود. راه هايى كه ممكن است با آن راه ها اين جانى ها را از بين برد، در نماز جمعه بايد گفته بشود. نماز جمعه عبادت است لكن عبادتى كه مدغم در سياست است ، سياست ، در عبادت مدغم است .
اختلاط در مذهب مسيحيت
مثل مذهب مسيح يعنى اين مذهبى كه حالا در دست مسيحى ها هست و من گمان ندارم كه مسيح عليه السلام مذهبش اين بوده است كه اينها الان مى گويند كه هيچ كارى نداشته باشند به زندگى مردم و هيچ كارى به وضع سياسى نداشته باشند و همين بروند يك زنگى بزنند و دنبال آن زنگ هم يك عبادت مختصرى بكنند و تمام بشود برود تا آخر، نيست . من گمان نكنم كه در دنيا همچو مذهبى ، مذهب مسيحى باشد. منحرف شده است اين مذاهب ، مذهب يهود و همين طور مذهب نصارى انحرافات پيدا كرده است ، دست در اين وارد شده است .
قرآن كتابى جامع الاطراف است
مذهب اسلام كه سندش قرآن است و محفوظ است ، حتى يك كلمه تغيير نكرده است . اينطور است كه قرآن مشتمل بر همه چيز است يعنى يك كتاب آدم سازى است ، همين طور كه آدم همه چيز است ، معنويت دارد، ماديت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد. قرآن كريم هم كه آمده است اين انسان را بسازد، همه ابعاد انسان را مى سازد يعنى كليه احتياجاتى كه انسان دارد، چه احتياجاتى كه شخص ‍ دارد و چيزهايى كه مربوط به شخص است ، روابط بين شخص و خالق تبارك و تعالى و مسائل توحيد، مسائل صفات حق تعالى ، مسائل قيامت ، اينها هست ، مسائل سياسى و اجتماعى و قضيه جنگ با كفار و اينها. قرآن پر است از اين آياتى كه اين آيات مردم را وادار كرده است و پيغمبر را مامور كرده است كه جنگ كنند با كسانى كه متعدى هستند، با ظالم ها جنگ بكنند، يك كتابى است كه تحرك آورده است يعنى عربى كه در آنوقت در زمانى كه وارد شد قرآن كريم ، يك مردم متفرق و يك مردمى بودند
كه با خودشان همان هى ور مى رفتند، در بين خودشان يك جنگ و جدالى بود و هيچ فكر امور سياسى نبودند و همان بين خودشان مثل يك طوايف وحشى بودند در قبل از يك نيم قرن ، قبل از يك نيم قرن در حدود سى سال اين امپراطورى ها را همين عده عرب كمى كه ابتدا دور رسول اكرم بودند و اينها را ساخت پيغمبر اكرم ، در يك مدت كمى دو تا امپراطورى كه آنوقت تقريبا تمام دنيا زير بيرق اين امپراطورى ها بوده ، يكى امپراطورى ايران بود و يكى هم روم بود، هر دو را آنها فتح كردند. همچو تحركى در اينها آورد كه از جزيره العرب راه افتادند آمدند ايران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا همه جا را تسخير كردند.
هدف از جهاد در اسلام
و تسخيرها تسخيرى نبود كه مثلا فرض كنيد مثل ناپلئون باشد كه بخواهد يك مملكتى را بگيرد، تسخيرهاى اسلامى براى اين بود كه مردم را بسازد، مردم را موحد كند، مردم را عادل كند، مردم را روشن كند به مسائل . اينطور بوده است ، نه اين است كه مى خواستند كشور گشائى كنند، نه مسائل كشور گشائى نبوده ، مسائل اين بوده است كه مى خواستند مردم را روبراه كنند يعنى وحشى ها را متمدن كنند، يعنى كسانى كه همديگر را مى خوردند. قرآن كريم در نيم قرن ، اين جمعيتى كه - هم را - هميشه جنگ مى كردند و يكديگر را مى خوردند، به يك صورت عادلانه در آورد كه با هم آنطور رفتار مى كردند كه ممالك متمدنه رفتار مى كردند و بالاتر از اين .
اسلام مكتب انسان ساز است
در هر صورت اسلام مثل مذاهب ديگر يعنى مذاهبى كه حالا ظاهرش به ما رسيده است ، آنطور نيست . همه چيزهاى انسان را مى سازد، هم انسان را از حيث عقل مى سازد، هم انسان را از حيث اخلاق و تهذيب اخلاق مى سازد، هم انسان را از حيث ظاهر و آداب ظاهرى مى سازد، هم در همه امورى كه انسان به آن احتياج دارد، اسلام دخالت دارد. مثل حكومت ها نيست كه فقط در امور مثلا اجتماعيشان ، سياسيشان دخالت داشته باشند اما كارى به اين نداشته باشند كه خودش توى خانه چه مى كند، به اينها ربطى ندارد هر كس توى خانه خودش هر كارى مى كند، حكومت ها به او كارى ندارند، اگر در خانه خودش هم قمار بازى بكند حكومت چكار دارد، اگر بله بيايد خلاف مثلا نظم بجا بياورد آنوقت حكومت ها مى آيند سراغش . اسلام ، همان در منزل خودتان كه خلوت هستيد آنجا با شما كار دارد، در توى عائله تان كه چند نفر هستيد باز كار دارد به شما، مى آئيد توى همسايه تان ، با شما نسبت به همسايه هايتان كار دارد، با همشهرى تان باز كار دارد، با هم مذهبى هاى تان كار دارد با خلاف مذهبى هاى تان هم همه ، همه اينها را آداب دارد يعنى اسلام اينطور نيست كه مثل حكومت اسلامى فقط حكومت باشد، اسلام يك صورتش حكومت است ، يك ورقش باب حكومت است و باب سياسات است ، يك طرف ديگرش باب ساختن اين انسان است از حيث معنويات كه به خودش كار دارد، تو بايد
در اعتقادات چه باشى ، در اخلاق چه باشى ، در آداب عملى چه باشى ، بايد چه باشد اينطور چيزها، اسلام كار دارد به همه ، اينها را ساير دول و اجتماعات كارى به اينها ندارند. يعنى هيچ دولتى نمى آيد به شما بگويد كه شما توى خانه تان وقتى كه هستيد فلان كار را نبايد بكنيد، به آن كار ندارد، هر كس توى خانه اش هر كارى بكند اما اسلام توى خانه ، تنهائى شما باشيد با شما كار دارد يعنى مى گويد بايد چه جور باشى ، اخلاقت چه جور باشد، ادراكات عقلى ات چه جور باشد، اعمالت ، خودت با بچه ات بايد چه جور آدابى داشته باشى ، بچه با پدرش چه جور باشد، پدر با فرزندش چه باشد، بچه با مادرش چه جور باشد، مادر با فرزندش چطور باشد، برادر با برادرش چطور باشد، همه اين عائله با هم چطور باشند. اين عائله با عائله ديگر چطور باشد، تمام اينها را آداب دارد اسلام برايش ، نظر دارد به آنها.
اسلام دينى الهى و جهانگير است
راجع به اجتماع هم نظر دارد، مسائلى دارد كه مربوط به همه بشر است ، هيچ مملكتى دون مملكتى نيست ، اسلام اينطور نيست كه يك مملكت داشته باشد به اسم ايران مثلا يا به اسم عراق يا به اسم كذا، اينجورها نيست ، تمام عالم تحت نظرش هست يعنى نظر اسلام به اين بوده است كه بشر بسازد، تمام بشر را، هيچ قوم و خويشى با يك قطبى ، دون قطبى ندارد، با شرق يا غرب ، با شمال و جنوب ، با جائى هيچ قوم و خويشى ندارد، يك دين الهى است همانطورى كه خداى تبارك و تعالى خداى همه است ، نه خداى شرقى ها و مسلمان ها يا غربى ها يا مسيحى ها يا يهودى ها، اينطور نيست ، خداى همه است و نسبت به همه رازق است و عرض مى كنم خالق است و اينها، اسلام هم يك دينى است مال همه ، يعنى آمده است كه همه بشر را به اين صورتى كه مى خواهد در آورد، به يك صورت عادلانه در آورد، به صورتى كه يك بشر به بشر ديگر يك قطره ، به قدر يك سر سوزن تعدى نكند، يك بشر با بچه خودش ‍ تعدى نكند، با زن خودش تعدى نكند، يك زن با شوهر خودش تعدى نكند، دو تا برادر با هم تعدى نكنند، اينها با رفقاى ديگرشان تعدى نكنند، مى خواهد يك انسان عادل به تمام معنا كه انسان باشد، هم عقليتش عقليت انسان باشد، هم نفسيتش نفسيت انسان باشد، هم ظاهرش ظاهر انسان و مودب به آداب انسانى باشد، مى خواهد اين مطلب را اجرا بكند.
اجتماعات اسلامى مظهر همبستگى و اخوت است
يك شعبه از اسلام هم عبارت از حكومتش هست كه همين حكومت هم در همين آداب شرعيه مسائل حكومتى هم هست مثلا در حج ، اين مواقفى كه در حج هست و مردم را دعوت كرده است ذات مقدس حق تعالى كه بروند به حج و آنجا مواقف دارد. مسلمين نتوانستند آنطورى كه حج بايد استفاده ازش بشود، استفاده كنند. اين يك مجمع عمومى است از همه طوائف مسلمين ، يك دعوتى است از تمام طوائف كه هر جورى هستند، در شرق اقصى هستند يا در غرب ابعد هستند، هر جائى مى خواهند باشند، شمال ، جنوب ، هر جا، در هر مملكتى كه هستند دعوت شده اند مردم ، آن هم ناس دعوت شده اند،
نه اينكه فقط مسلمين ، همه بايد مسلم بشوند و همه بايد بروند يعنى كسانى كه مستطيع هستند، اشخاص مستطيع كه بتوانند خودشان را به مكه برسانند. اينها را دعوت كرده كه بروند در آنجا هر سال يك دفعه . يك مجمع عمومى مى خواسته است تشكيل بدهد در آنجا، در مجمع عمومى اگر مسلمين قدر بدانند حل مسايلى كه ، مشكلاتى كه از براى طوائف مسلمين است در آنجا بايد بشود مثلا اگر مسلمين ايران بروند در آنجا و مسائلشان را براى مردم ديگر بگويند بر مسلمين ديگر لازم است كه در اين مسائل و مشكلات با اينها همراهى بكنند و همه اينهائى كه آمدند به حج وقتى فهميدند كه مثلا ايران چه مى خواهد، چه مى كند، دولت ايران به مردم چه مى كند، همه اينها وقتى كه مى روند به بلاد خودشان تبليغ كنند كه چه و همين طور اگر آنها هم يك چيزى ديدند از حكومت خودشان يا از مردم خودشان ديدند و اينجا آمدند و به آنها عرضه داشتند اينها هم مكلفند كه از آنها همراهى بكنند. اينطور است اسلام كه اجتماعاتش اجتماعات سياسى است در عين حالى كه عبادت است . نماز جماعت را انسان خيال مى كند خوب يك عبادتى است كه با هم جمع مى شوند يك نمازى را مى خوانند لكن در اين جماعت ها مسائل سياسى بايد طرح بشود يعنى آن كسى كه هفته اى يك دفعه در منبر مى رود و نماز جمعه مى خواند و منبر مى رود و خطبه مى خواند بايد مسائل سياسى مسلمين را در آنجا طرح بكند و بگويد و آن چيزهائى كه ، مثلا اشتباهاتى كه از دولت ها واقع مى شود، در آنجا طرح بشود و مردم را هدايت كند به ، هم زندگيشان و هم مبداشان و هم معادشان و هم چيزهائى كه در زندگى لازم دارند.
جنايات رژيم شاه و وظايف مردم
و در هر صورت حالا كه مملكت ايران جورى شده است كه از عبادات مردم هم حالا با سرنيزه جلو مى گيرند، امروز نگذاشتند كه در قم اين فريضه الهى بجا بيايد، در جاهاى ديگر هم همين طور - اشتباه اينها - حالا تمام اخبار به ما نرسيده است لكن خيلى ، در بسيارى از جاها كشتار بوده است و مردم را با سرنيزه جواب داده اند و جواب اشخاصى كه مى گويند كه آقا مخازن ما را نده به ديگران ، جواب اشخاصى كه مى گويند ما آزادى مى خواهيم اينقدر اختناق پنجاه ساله ما را خفه كرد، جواب اشخاصى كه مى گويند كه ما استقلال مى خواهيم ، تو همه مملكت ما را به ديگران دادى ، جوابش حالا اين است كه نخست وزير نظامى و وزراى نظامى و حكومت نظامى و با نظام مى خواهد خودش را نگه دارد. از آن طرف چماق به دست ها را مى ريزد به جان مردم ، از آن طرف حكومت نظامى را درست مى كند. از اين طرف مى گويد بايد نظم باشد، از آن طرف خودش شلوغكارى ، دستور مى دهد كه چماق به دستها را بريزند توى شهر و شهرها را آتش بزنند و چه بكنند. اين وضع مملكت ما و اين وضع حكومت شاه و اين وضع زندگى آخر نكبت بار اين مرد خبيث است و بر همه ماها هست كه به اين مسلمين كه در ايران هستند كمك بكنيم لااقل كمك تبليغاتى بكنيم كه به اشخاصى كه در اينجا ملاقات مى كنيد يا مثلااين اروپائى ها را كه ملاقات مى كنيد به اينها بفهمانيد كه مساله اين است ، اينطور نيست كه مردم ايران يك مردم عرض مى كنم كه وحشى هستند و اينها مى خواهند تاديبشان كنند و نمى شود، چنانچه شاه
اينطور معرفى مى كند شما را. شما به مردم بگوئيد كه مردم ايران يك مردمى هستند كه مى خواهند از دست اين ظلم نجات پيدا بكنند، مى خواهند آزاد بشوند، مى خواهند مستقل بشوند، مى خواهند زندگى انسانى بكنند و اين مرد نمى گذارد اين كار را بكنند.
خداوند انشاءالله همه تان را حفظ كند، موفق باشيد انشاءالله .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 21/8/57
بيانات امام خمينى در مورد ابعاد مختلف وابستگى رژيم پهلوى
عدم برنامه در نظام جمهورى اسلامى ، از تبليغات رژيم بر عليه نهضت اسلامى ايران
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
باز يك رشته تبليغاتى اينها دارند كه بله اين نهضت اسلامى يك امر روشنى دارد و مابقى ابعادش غير معلوم و نيست ديگر چيزى . آن امر روشنى كه دارد اين است كه همه مردم مى گويند كه بايد اين رژيم برود و اين شاه برود و حكومت اسلامى تشكيل بشود. اين در لسان همه مردم است لكن اينها برنامه اى ندارند، همين طور مى گويند حكومت اسلامى ، حكومت اسلامى يك چيز غير معلومى است ، برنامه ندارد. يا در لسان بعض اشخاص بى اطلاع اين كه اساس ندارد، اصلا جمهورى اسلامى بى اساس است و از اين سنخ حرف ها.
پافشارى رژيم و وابستگانش مبنى بر ضرورى بودن سلطنت شاه
خوب ، حالا ما دو قدم داريم ، قدم اول ، قدم اينكه بايد اين اساسى كه الان هست ، اين وضعى كه الان هست ، اينها بايد برداشته بشود. اينكه مى گويند كه روشن است ، در اين معنا اشكال دارند؟ اينهائى كه با اساس اين نهضت خيلى به خيال خودشان موافقت ندارند، در كدام قدم موافق نيستند؟ در اين قدم اول كه بايد اين بساط كه تا حالا هست و اين رژيم بايد به هم بخورد، اين وضعى كه الان ايران دارد و در ظرف اين پنجاه سال اوج گرفته است و سابق هم بد بوده است ، بوده است اينطورها، در اين اشكال دارند كه مى گويند نه همين اوضاع بايد باشد؟
خوب اينها كه (مثلا اگر كسى پيدا بشود، خوب ، هستند اشخاصى كه طرفدار شاه و رژيم شاه ، آنهائى كه يا وابستگى به خود شاه دارند يا وابستگى به آمريكا دارند) مى گويند كه نه ، اين اوضاع حالا بايد باشد و به تعبير بعضى ها شاه غيبت كند (كه حالا فكر آن را كردند) اينها معتقدند كه اين اوضاع خوب است و بايد باشد؟ يا اوضاع بد است ، لكن لازم است باشد از باب اينكه ديگر چاره اى نيست ؟ اگر معقدند كه اين اوضاع خوب است ، معنايش اين است كه اختناق پنجاه ساله همه خوب است . در همه روزنامه ها و مراكز تبليغى ، اختيارى در كار نباشد و در تحت نظر سازمان امنيت باشد،
اين يك چيز خوبى است ! مى توانند، جرات دارند بگويند كه در عين حالى كه اين دستگاه تبليغاتى در تحت نظر سازمان امنيت تنظيم مى شود و هيچ روزنامه نگارى حق ندارد كه تخلف كند از مطالبى كه آن القا مى كند و دستگاه تبليغاتى راديو حق ندارد كه غير از آن چيزى كه آنها برنامه مى دهند پخش كند، در عين حالى كه اينطور است ، معذالك اين كار خوبى است ؟ اين را مى تواند يك نفر مسلمان يا يك نفر انسان يك چنين مطلبى را اظهار كند؟ اگر مى تواند، خوب يكى از اينهائى كه با اين حرف ها مخالفند بيايد اين را اعلام كند. هر كس ، هر كدام را اينها انتخاب كنند كه خود شاه يا هر كس كه از دوستان شاه هست بيايند اين را اقرار كنند به اينكه دستگاه هاى تبليغاتى ما، دستگاه هاى مطبوعاتى ما، همه آنها بى اختيار هستند و هيچ اراده اى از خودشان در پخش اخبار ندارند و همه را سازمان امنيت تنظيم مى كند و اينها بايد حتما حرف او را پخش كنند و اين خوب است . يكى از اينهائى كه مى گويند شاه بايد باشد، بيايند اين مطلب را خوب ، در يك روزنامه اى ، در يك ورقه عليحده اى خودشان طبع كنند و منتشر كنند و امضا هم بكنند، نه اينكه همين طورى بنويسند. بنويسند كه من كه فلان آدم هستم قبول دارم كه اينطور چيزها مى شود لكن من مى گويم اين كار خوبى است . يا مثلا فرهنگ ما كه عقب افتاده است قبول مى كنند كه عقب افتاده است و نمى گذارند يك فرهنگ مستقلى ما داشته باشيم ، فرهنگ تبع است ، تبع اراده سفارتخانه هاست ، بيايند اين را بگويند كه نه ، ما كه مى خواهيم شاه بماند براى اينكه فرهنگ ما بايد اينطور باشد و اين كار خوبى هم هست ، نه اينكه بگويند ملزميم ، بگويند نه ، كار خوب است ، خيلى خوب است كه فرهنگ ما يك فرهنگ عقب افتاده اى باشد و نگذارند كه جوان هاى ما تربيت بشوند، تربيت علمى بشوند، جورى بشوند كه خودشان سازنده باشند. آن كس مى گويد كه ما با بقاء شاه موافقيم ، اين مطلب را اگر قبول دارد كه اينطور هست لكن مى گويد كه (صحيح است لكن بايد اينجور باشد خوب است اينطور باشد) خوب بيايند اين را منتشر كنند اين مطلب را با امضا يك نفر در همه ايران پيدا كنيد كه اين را بگويد و منتشرش هم بكند و خودش را هم معرفى كند كه من كى ، پسر كى ، يك چنين مطلبى را مى گويم . گمان ندارم پيدا بشود يك كسى كه اين حرف را بزند. يا قبول دارم كه مستشارهاى خارجه اين ارتش ما را در تحت نظر دارد و ارتش ما تحت قيادت مستشارهاى خارجى هستند لكن اين چيز خوبى است ، تحت قيادت آنها بودن چيز خوبى است . و هكذا همه ابعادى كه الان ما به آن مبتلا هستيم ، چه در ناحيه اصلا نظام فرهنگى يا نظام ارتشى و چه در ناحيه اقتصاد قبول بكنند به اينكه نفت ما را بى حساب دارند به آمريكا مى دهند و به جاى آن پايگاه براى آمريكا در ايران درست مى كنند، اين را قبول كنند لكن بگويند اين كار خوبى است كه ما مى كنيم ، انساندوستى است و محبت به همنوع است و مهمان پرورى است و اينطور چيزها كه ما نفتمان را بدهيم ، خوب يك هديه اى است به يك مملكتى ، خوب هديه مى خواهيم بدهيم نفتمان را، آنها هم بيايند به جاى اينكه به ما پول بدهند اسلحه بدهند، اما نه اسلحه به ما بدهند،اين اسلحه اى كه اينها خيال دارند كه بياورند در ايران و پايگاه درست كنند در مقابل شوروى ، بى بهانه نمى شود آورد، بى بهانه اينكه پول نفت را ما داريم مى دهيم منتها پول نفت را اسلحه مى دهيم ، اسلحه احتياج دارد ايران . اين اسلحه هاى
بسيار هنگفت و زيادى كه ايرانى اصلا نمى داند كه چكارش بكند تا راه بيفتد و به اين ايرانى هم نشان نمى دهند اين مطلب را كه اين را چكار بكن كه به راه بيفتد، اينها در اينجا مى خواستند پايگاه درست كنند در مقابل شوروى . اگر همين طورى بگويند ما مى خواهيم پايگاه درست كنيم ، خوب صدايش در مى آيد اين هم ، اين قارداش هم صدايش در مى آيد مى گويد من هم بايد اينجا يك گوشه ديگر شروع بكنم . آنها نمى خواهند اينجور بشود، مى گويند كه ما نفت داريم مى خريم و عوض داريم مى دهيم . عوض چيست ؟ عوض اين است كه اسلحه مى دهيم و ليكن واقع مطلب پايگاه درست كردن براى آمريكاست و الان ايران خيلى از جاهاى آن اين پايگاه ها را دارد و مهياست . خوب ، اين را مى گويند كه يك كارى است كه شده است و مى شود لكن كار خوبى هست انسان چنين انساندوست باشد. خوب اگر اين را هم خوب مى دانند، اين هم يك نفر پيدا بشود از دوستان شاه يا از رفقاى آمريكا كه اين مطلب را تصديق كند به همين طورى كه من طرح مى كنم و امضا كند. پس اين مطلب را كه نمى تواند كسى بگويد كه اينها كار خوبى است و چى .
پايگاه هاى عظيم تسليحاتى آمريكا در ايران ، شواهدى بر وابستگى رژيم
باقى مى ماند در اين زمينه اينكه يك مطلب ديگر بگويند اين رفقاى شاه و عرض مى كنم چاكرها و غلامزاده ها كه نه ، اينطور نيست ، چنانچه خود اعليحضرت مى فرمايند كه خير، ما مستقليم و ما احتياج به چيزى نداريم و ارتش ما الان جلوى روس را مى تواند بگيرد، جلو انگلستان را مى تواند بگيرد و جلو آمريكا را مى تواند بگيرد و خير - (با تعبير خود اينكه ) پدربزرگ ما نيست كه هر چه او بگويد ما بشنويم و از اين حرف ها، اين مطلب را مى خواهند بگويند كه پايگاه ندارد آمريكا در ايران ؟ خوب بروند ببينند، اينها پايگاهشان معلوم است در كوهستان كجا، در كوهستان كجا در كجا، اين پايگاه ها معلوم است الان ، ساخته شده و زير زمين هايش همه درست و مجهز. مى گويند نفت نمى دهيم ما به آمريكا، انكار دارند اين را، نه اينكه مى گويند مى دهيم و خوب است ، مى گويند ما نفت نمى دهيم به آمريكا، من خوب ، آن هم كه همه عالم مى دانند كه شما داريد نفت مى دهيد. مى گويند نفت را به اندازه مى دهيم ، آنها هم همه مى دانند كه اين نفتى كه شما مى دهيد و خودتان مى گوييد تا بيست سال ديگر، سى سال ديگر تمام مى شود، اين براى اين است كه بى اندازه مى دهيد.
عدم استفاده آمريكا از منابع نفتى خويش و خريدارى نفت ايران در قبال سلاح
آمريكا نفت دارد نه اينكه احتياج به نفت دارد آمريكا، آمريكا چاه هاى نفت زياد دارد و استخراج نمى كند يعنى به اين معنى كه رسيده اند به چاه ها و آنجاهائى كه نفت زيرزمين دارند، آنها هم هست . چاه ها را، سر آنها را بسته اند براى آتيه خودشان و از اين هديه ناقابل اعليحضرت دارند. مى گيرند ولى همه نفت هاى خودشان زيرزمين مانده است . الان چاه ها را كنده اند رسيده اند به نفت و در آن را بسته اند و نشسته اند روى آن و دستشان را دراز كرده اند كه بابا نفت بده .اينها كه مى گويند ما
نفت نمى دهيم ، نداده ايم به آمريكا يا به اندازه داديم ، خوب شما از اين پولى كه داريد مى گيريد و از اين اسلحه اى كه وارد كرده ايد و از اين بيليون ها اسلحه هائى كه وارد كرديد معلوم است كه چقدر داده ايد و الان هم معلوم است كه چقدر داريد مى دهيد به آمريكا و ساير ممالك ديگر و مى گويند بله ما مى دهيم ، اين را مدعى هستند كه ما مى دهيم لكن ارز مى گيريم ، خوب اينها يكى شان بنويسد كه ما پول مى گيريم از آمريكا. همه شان قبول دارند كه ما مى دهيم و اسلحه مى گيريم . خوب اين اسلحه را قائلند به اينكه براى مملكت ما اينهمه اسلحه و اينهمه تجهيزات لازم است ؟ و ما مى خواهيم يك قدرت مثل شوروى پيدا بكنيم ، يك قدرتى مثل آمريكا پيدا بكنيم ؟ اينطورى است كه ما لازم داريم اينطور چيزها را و متخصص داريم نسبت به اينطور مسائل و خود ما داريم اداره مى كنيم .
خوب ، همه مى دانند كه چهل و پنج هزار، بعضى هم مى گويند شصت هزار مستشار آمريكائى هست ، كارشناس هاى آمريكائى هست در ايران با مصونيت ، نه مصونيت فقط اينها، مصونيت هر چه آمريكائى هست كه اينها مصون كردند آمريكائى ها را، اينها قصه هائى است كه تاريخ بايد ثبت كند، بعدها بفهمند كه وضع ايران چه بوده است .
هياهو و تبليغات ساختگى رضاشاه براى لغو كاپيتولاسيون
در زمان رضاشاه وقتى كه كاپيتولاسيون به اصطلاح خودشان لغو شد (آن هم لغويتش حرف بود، اما حالا لغو شد) چه بساطى درست كردند در تبليغات كه بله ديگر اعليحضرت به آنجا رسيدند كه لغو كردند كاپيتولاسيون را، چه كردند و فلان . مدت ها روزنامه ها و راديو بساط جشن اين را گرفتند كه اعليحضرت رضاشاه كاپيتولاسيون را لغو كرد. يك وقت آنطور هياهو كردند و جشن گرفتند. آن روزى كه اعليحضرت محمدرضا شاه خلف صدق اعليحضرت رضاشاه آمد كاپيتولاسيون را براى اينها درست كرد باز همين بساط بلند، شد كه اى چه خدمت بزرگى ، چه خدمت بزرگى كردند، اين بيچاره مطبوعات ، خوب اسير سازمان امنيت بودند بايد بنويسند، آنها ديكته كنند اينها بنويسند كه چه خدمت بزرگى ، ديگر از اين خدمت بزرگتر نمى شد كه اعليحضرت كردند! چه كردند؟ اينكه او لغو كرد، ايشان اثبات كردند، در لغوش ما جشن بايد بگيريم در اثباتش هم بايد جشن بگيريم . وضع يك مملكتى اينطورى است كه مى گويند خروس مى گويد كه من بيچاره را در عزاخانه سر مى برند، در عروسى خانه هم سر مى برند (خنده حضار).
تصويب قرارداد كاپيتولاسيون خلاف روح انسانيت است
وضع ايران اينجور است كه آن طرف قصه را هياهو مى كنند، اين طرف قصه هم هياهو مى كنند. اينها چيزهائى است كه ما حالا مى شنويم و داريم مى بينيم . بعدها آيا باورشان بيايد يك همچو رژيم هائى را ما گذارنديم . آخر من در سن خودم اين قضيه را ديدم . شماها يادتان نيست ، هيچ كدامتان يادتان نيست اما من در سن خودم بوده اين قضيه . آن قضيه جشن هاى آنجاى او در سن ما بوده ، اين
قضيه جشن ها و بساط اينجاى او هم ، هياهوى اينجاى او هم در همان وقتى بوده كه ما بوديم هر دوى آنها را، وضع اينطورى است كه طرفين قضيه را بايد عرض مى كنم كه براى آن جشن بگيريم و پايكوبى كنيم كه اعليحضرت آنجا آنطور كردند و اينجااينطور كردند. مى گويند نشده است ؟ خوب ، شده است منتهى مى گويند خوب شده است . خوب شده يعنى چه ؟ يعنى اينكه اين آشپز مثلا سفارت آمريكا، آن كاسب خيابان مثلا فلان جا كه آمريكايى است ، اگر اين يك شخص محترمى ، يك شخص عاليمقامى ، يك فيلسوفى ، يك عالمى ، يك كسى را بگيرد زير، عمدا هم بگيرد زير، دولت ايران حق ندارد، هيچ حق ندارد كه اين را بخواهد، اين بايد رجوع شود به سفارت ، سفارت خودشان بلدند چه بكنند.
معنى اثباتش اين است كه (ايشان براى آن آنقدر چيز كردند و آن شخصى هم كه در مجلس آورد آنقدر براى آن نوحه خوانى كرد) هر فردى از افراد آمريكائى در اينجا مصون است ، كسى حق ندارد، دادگسترى حق ندارد كه اگر اين كارى كرد بخواهد او را عرض ‍ بكنم كه ارتش حق ندارد در اين امر دخالت كند، هيچ كس حق ندارد در اين امر دخالت كند، اين بايد مستقيما در پيش خود آمريكائى ها و در سفارتخانه يا در فرض كنيد كه خود مملكت آمريكا اين قضيه بايد حل بشود، آن هم كه معلوم است راه حلش ‍ چيست . اين را مى گويند كه يك چيز خوبى است ؟! خيلى خوب واقع شده كه مصونند اينها و عرض مى كنم كه هيچ كس حق ندارد به آنها چيزى بكند اما اگر شخص اول اين مملكت (هر كس هست ، هر زهرمارى اگر هست به اصطلاح شما) اگر چنانچه يك فراشى از آنها را زير بگيرد اين بايد محاكمه بشود؟! از آن طرف هيچ شما حق نداريد انتقاد كنيد اما از آن طرف خير بايد محاكمه بشود. خوب اين را مى گويند كه يك چيز خوبى است ؟! و آن كسى كه مى گويد نظام شاهنشاهى ايشان بايد باقى بماند و شاه بايد باشد و سلطنت بكند و چطور، مى گويد اين وضع تا حالا خوب بوده و بايد شاه باشد؟! يا خير اين وضع را قبول ندارد و مى گويد نه اين وضع خوب نيست ؟ اگر مى گويد خوب است اين وضع ، خوب يك چيز بنويسد امضا كند كه : (اين وضع را ما قبول داريم ، خيلى هم خوب است ، يك فراشى از آنها را اگر ما اذيت كرديم بايد آنطور بشود، يك كس بزرگى از ما را اگر چه كردند آنها نبايد در آنها چه بشود.) اين هم گمان ندارم كه يك آدم ، يك انسانى بتواند بنويسد.
بله اينكه بعضى از اينها اصلا از وضع انسانيت خارج شدند مثل خود اعليحضرت كه اصلا روح انسانيت از او رفته است ، يك روح ديگرى است الان در او، نه ورح انسان ، لهذا حرف ها هم همين طورى چرت و پرت خيلى گفته مى شود، مى گويد. اين هم كه كسى نمى تواند اينطور بگويد.
التزام رژيم براى انجام ماموريتى از طرف اجانب !!
پس اين طرف صفحه را كه ما نگاه مى كنيم كه قضيه رفتن ايشان است ، از اين راه كه نمى توانيد بگوئيد كه نه ، اين كارها همه خوب است ، تا حالا هر چه واقع شده ، فرهنگ ما عقب است خوب است ، اقتصاد ما شكست خورده است و انگل است خوب است ، نظام ما تحت نظارت - عرض مى كنم كه -
مستشاران آمريكائى است اين هم خوب است ، اين را كه نمى توانيد بگوئيد، باقى مى ماند اينكه نه ، اين طرف را قبول داريم كه اينها خوب نيست لكن چه كنيم چاره نداريم بايد اينطور باشد ما موافقيم با اعليحضرت و با بقاء اعليحضرت براى اينكه ملزميم كه اينطور باشد، ما، التزام داريم ، ملتزم هستيم به اينكه بايد فرهنگمان تا يك حد معينى باشد، از اينجا بالا نرود، ما را ملزم كردند به اينكه ارتش ‍ شما بايد تحت نظر اينها باشد، ما را ملتزم كردند به اينكه وكلاى شما را بايد ما تعيين كنيم ، شما خودتان نبايد دخالت داشته باشيد، ملت هم نبايد دخالت داشته باشند، ملتزميم به اين معنا، چون ملتزيم پس بايد باشد. اگر اين مطلب را مى گويند، خوب الان ملت ايران پا شدند مى گويند كه ما اين التزام ها را قبول نداريم ، تا حالا هم هيچى نشده ، حالا هم دارند مى روند، دارند دنبال مى كنند اين را. خوب اينها اگر قبول دارند كه اين يك چيز بدى است لكن ما را الزام كردند، حالا ملت ايران تمامى پا شدند كه اين التزامى كه مى گوييد ما داديم يا شاه كه ماموريت براى وطنش داشته است و خودش نوشته ماموريت براى وطنم و من هم مى گويم ماموريت براى وطنش ‍ داشته لكن او مى گويد ماموريت داشتم كه چه كنم و چه كنم ، برسانم آن را به نمى دانم دروازه بزرگ تمدن ! من مى گويم نخير ماموريت داشتيد براى وطنتان كه نفتتان را بدهيد و عرض مى كنم فرهنگتان را به زمين بزنيد و وطنتان را بياوريد به حالى كه الان هست ، خرابه اى كه الان اسمش را ما وطن گذاشتيم . اگر اينها قبول دارند كه اين رژيم تا حالا خيانت كرده است منتهى مى گويند ملزم است ، ملزم است كه خيانت بكند، اين را ما مى توانيم بپذيريم از وكيل ، از وزير، از شاه ، از همه اينها كه (من ملزمم خيانت بكنم )؟! خوب برو كنار، كى ترا ملزم كرده كه نخست وزير بشوى ؟ كى ترا ملتزم كرده كه وكيل بشوى ؟ كى ترا ملتزم كرده وزير بشوى ؟ كى ترا التزام كرده كه شاه باشى ؟ استعفا بده ، آدمى كه اين عرضه را ندارد كه در مقابل اجنبى بايستد و مصالح مملكتش را تامين كند، آدمى كه در تحت اسارت غير است و بايد حتما مصالح مملكتش را فداى ، آنها بكند، ما فرض مى كنيم كه شما اگر بخواهيد سلطنتت محفوظ باشد، بايد اين خيانت ها را بكنى ؟ لكن تو معذورى ؟! كى گفت بايد سلطنت شما محفوظ باشد؟ تو اگر يك آدمى هستى ، انسان هستى ، اگر يك آدمى هستى كه خائن نيستى بيا اعلام كن بگو كه من نتوانستم اين مملكت شما را، مصالح مملكت شما را حفظ كنم من استعفا كردم . ملت آنقدر به سر تو گل مى ريختند كه تا عرش برين بود، نه مثل حالا كه همه داد بزنند (مرگ بر اين سلطنت پهلوى ) براى اينكه از تو خير نديدند. كى ترا ملتزم كرده كه به سلطنت باقى باشى تا خيانت بكنى ؟ مگر مى شود كه انسان عذر بياورد كه وكيل بوده ، ده سال ، پانزده سال به اينجا وكيل بوده و وكيل مردم هم نبوده وكيل شاه بوده ، نخير وكيل سفارتخانه بوده ، همه را هم خودشان مى دانند، رفتند توى اين خراب شده و هر چه خواستند، هر كار زشتى خواستند كردند، هر خيانتى را خواستند بكنند، حالا ازشان مى شود پذيرفت كه من ملزم بودم ، مجبور بودم ؟! كى گفت تو وكيل بشوى ؟ مگر كسى آمد به تو الزام كرد ترا كه حتما بيا وكيل بشو؟! تو برو پشت آن تريبون و بگو، قصه را بگو كه من را از طرف سفارتخانه آوردند اينجا و من وكيل رسمى اين مملكت نيستم از اين جهت من از اين مجلس مى روم بيرون ، آنوقت ببين با تو چه معامله مى كنند. مگر مى شود اينها عذر باشد كه
وزير بگويد من معذورم براى اينكه من ملزم بودم ، شاه بگويد من معذورم براى اينكه سفارتخانه من را الزام كرده ، نمى دانم كى بگويد من معذورم ، اين حرف ها چيست ؟
خيانت و خلافكارى هاى شاه و ديگر صاحب منصبان براى احراز پست و مقام
اينها معذور نيستند، اينها خائن هستند و تعمدا هم خيانت كردند و براى خاطر رياست خيانت كردند. مى خواستند چند روزى ، او مى خواسته سلطان باشد او مى خواسته عرض مى كنم وزير باشد، او مى خواسته وكيل باشد، او مى خواسته سناتور باشد و اينها، اينها عمدا به اين مملكت ما خيانت كردند و تمام اينهائى كه در اين دستگاه وارد بودند و خدمت كردند به اين دستگاه ، اينها همه خائنند و هيچ لياقت اينكه به اينها يك كارى ولو حمالى را رجوع كنند ندارد، نمى شود آقا كه يك مملكتى كه اينها دارند، اينها مستشارهاى آنها هستند و اينها مشير و مشارهاى آنها هستند و تمامشان واضح است خيانتشان .
من مى گويم حالا ما فرض مى كنيم كه شما راى هم بر خلاف نداديد، شما آدمى بوديد كه مثلا خلاف آنها را مى خواستيد بگوئيد، ما اينها را فرض مى كنيم لكن مى توانيد اين را انكار كنيد كه شما وكيل ملت نبوديد و رفتيد در اين مجلس و حقوق گرفتيد؟ اين را مى توانيد انكار كنيد؟ اگر مى توانيد، بنويسيد كه ما وكيل مجلس نبوديم ، اينجا همين جورى رفتيم و خير اينجا كه مى رفتيم هيچى نبود و نگرفتيم ، تا به شما بگويند كه نخير آقا شما در مجلس حقوق گرفتى از اين ملت ، حقوق ملت را گرفتى ، وكيل ملت هم نبودى ، خلاف قانون اساسى كرديد و خيانت كرديد به اين مردم و پول اين مردم را گرفتيد در صورتى كه وكيل نبوديد شما. اگر وكيل را سفارتخانه تعيين كند يا شاه تعيين كند كه وكيل نيست ، اين كه قانونى نيست وكالتش ، وكالت بايد هر جائى ، در هر حوزه اى همان اهالى آن حوزه چيز بكنند. خوب ، بگويند ما را تعيين كردند، وكيل مثلا تهران بيايد بگويد من را تهرانى ها چه كردند تا همه تهرانى ها بگويند ما اطلاع نداشتيم ، آن كه وكيل آذربايجان است بيايد بگويد من وكيل آذربايجانم تا مردم بگويند كه نه آقا ما اطلاعى از اين نداريم . كجا اطلاع داشتند مردم از اين وكلا؟ كى مى شناسد اينها را؟
عدم رشد فرهنگى و بى علاقگى رژيم به دين و كشور، موجبات وابستگى كشور به استعمارگران
نمى شود اينها را عذر حساب بكند كسى بگويد من معذورم ، ما مجبور بوديم كه اين فرهنگ را در اين حد نگه داريم ، ما مجبور بوديم كه اين ارتش را تحت چيز قرار بدهيم ، ما مجبور شديم . خوب اينهمه صاحب منصب توى ارتش وقتى ديدند كه صاحب منصب هاى آمريكا آمدند چه كردند، همه استعفا بدهند. مگر آقا مى شد آنوقت ، اگر همه صاحب منصب هاى ما وقتى كه ديدند آمريكائى ها دارند اينها را، مستشار دارد آمريكا در اينجا و اينها بايد تحت نظارت آنها باشند، اگر همه اينها يك روز

next page

fehrest page

back page