زيربار ظلم رفتن ، مثل ظلم كردن ، از ناحيه عدم تزكيه است
بسم الله الرحمن الرحيم
اميدوارم خداى تبارك و تعالى اين عيد سعيد را به همه مسلمين و به كشور ما و ملت ما
مبارك كند و اميدوارم كه با عنايت خودش با ما رفتار كند. ما مهمان هاى خوبى نبوديم
براى خداى تـبـارك و تـعالى . ما را دعوت كرد به ضيافت ، او ميزبان بزرگ و ما
ميهمانان هيچ . چه بـگـويـيم در مقابل اين نعمت بزرگ الهى كه ملت ها را دعوت كرده
است به ضيافت الله ، ضيافت الله با همه ى اسماء و ما چگونه شكر اين نعمت را بجا
بياوريم ، ما كه خودمان را مـى شـنـاسـيـم كـه هـيـچ نـيـسـتـيـم و هـر چـه هـسـت ،
اوست ، لكن او عنايات خاصه خودش را مـبـذول مـى كند و ما را ميهمان و خودش را
ميزبان ما قرار مى دهد. يا ما را بالا برده است تا آن حـدى كـه ايـن ليـاقـت را
داشـتـه بـاشـيـم بـا عـنـايـات او، يـا عـنـايـت خـودش را مـتـنـزل كـرده است ،
همان طورى كه قرآن را متنزل كرده است در ماه رمضان . قرآن نازله اى اسـت كه پس از
عبور از حجاب هاى نور، وارد شده است در ماه مبارك رمضان ، آن هم بر قلب مـبـارك
رسول خدا و از آن جا باز متنزل شده است تا رسيده است به آن جايى كه با زبان گفته مى
شود، حالا كيفيت نزول قرآن خود يك مساءله مهم است و كيفيت گرفتن قرآن از وحى الهـى
و از ملكى كه ماءمور اين كار است ، آن هم يك بحث مهم است كه ما دستمان از آن كوتاه
اسـت . لكـن آنـى كه ما از خودمان اطلاع داريم ، ما مهمان هاى خوبى نيستيم براى
خدا. اگر مـيـهـمان هاى خدا از قبيل رسول خدا و ائمه هدى هستند، ما چه بگوييم . و
آن ميزبانى اى كه از آنها مى كند، دست ما از آن كوتاه است . لكن ما متكى هستيم به
لطف او و ما متكى هستيم به عنايات او و ما در ماه رمضان هر چه قصور كرده باشيم ،
تقصير كرده باشيم ، در اين روز مبارك از او عيدى مى خواهيم ، او به فضل خودش با ما
رفتار كند، نه به عدلش .
اميدوارم كه خداوند اين ملت كه مهيا شده است براى اين كه خدمت كند به مسلمين و
اسلام ، اين را تـؤ فـيـق بـدهـد كـه بتواند از عهده اين خدمت بزرگ برآيد، خدمت به
اسلام و خدمت به بـندگان خدا. بندگان خدا امروز گرفتارند در دست آنهايى كه بر آنها
سرپرستى مى كـنـنـد غـاصـبـانـه . ملت ها همه گرفتار چنگال اين قدرت هاهستند كه
خودشان را مصلح مى دانـنـد، صـلاح جـو مـى دانند، با اصلاح حرف مى زنند. چه بكنيم
ما با اين وضعى كه در دنيا امروز هست ؟ وضعى كه قدرت هاى بزرگ دارند با بشر و
بدتر از او، وضع انفعالى كه حكومت ها دارند.
مـصـيبت براى مسلمين اين است كه گرفتار يك همچو حكومت هايى هستند كه همه اش انفعالى
، وضع انفعالى دارند و براى عالم مصيبت اين است كه كسانى با ادعاى صلح دوستى و به
ادعاى طرفدارى از توده ها به همه مردم ظلم مى كنند. آنها كه خودشان را طرفدار حضرت
مسيح جا زدند و ادعا مى كنند كه حضرت مسيح فرموده است كه : اگر چنانچه كسى به شما
سـيلى زد آن طرف صورتتان را بگيريد تا سيلى بزند، گرچه اين دروغ است ، حضرت مـسـيـح
، پـيـغـمـبـر بـزرگ خـدا يـك هـمـچـو حـرف غيرصحيح را نخواهد زد. اگر به مسيح
مـجـال داده بـودنـد، هـمـان طـورى كـه مـوسـى بـا قـوم خـودش بـا فـراعـنـه عـمـل
كـرده بـود، آن هـم عـمل مى كرد. لكن مجال نداشت . مع الاسف اينهايى كه مى گويند ما
طـرفـدار مـسـيح هستيم از آنهايى كه كمونيست هستند و اصلا به خدايش اعتقاد ندارند،
اينها بدتر مى كنند. كه يعنى ديگر نمى شود گفت اين از او بدتر، او از او بدتر، همه
از هم بـدتـر. آنـهـا بـه مـسـيـح ايـن نـسـبـت را دادند آن هم دروغ ، لكن خودشان
كه مى گويند ما طـرفـدار هـمـچو ايده اى هستيم ، ببينيد چه سيلى ها به مردم مى
زنند. مردم چطور گرفتار ايـنها هستند. آنها از آن طرف ، از اين طرف هم مسلمان ها كه
ملت هايشان تحت سلطه و دولت مـنـفـعـل از ايـن قدرت هاى بزرگ . اگر همين ماه مبارك
رمضان را مسلمين خودشان را به طور جـمـعـى بـه ضـيـافـت خـدا وارد كـرده بـودند و
تزكيه كرده بودند، تصفيه كرده بودند خـودشـان را، مـمـكـن نـبـود زيـر بـار ظـلم
بـرونـد. زيـر بـار ظـلم رفـتـن مـثـل ظـالم ظلم كردن ، هر دوش از ناحيه عدم تزكيه
است ، قدافلح من تزكى ، در نماز عيد، ايـن سـوره را مـستحب است بخوانند. امر به
تزكيه و ذكرالله ، ذكر اسم الله : قدافلح من تـزكـى و ذكـر اسـم ربه فصلى . تزكيه ،
ذكر اسم الله و صلوه ، اينها مراتبى است ، اگـر مـا به اين رسيده بوديم ، نه حال
انفعالى پيدا مى كرديم براى پذيرش ظلم و نه ظـالم بـوديـم . هـمـه از اين است كه
تزكيه نشديم . دولت هاتزكيه نشدند و نخواهند شد مـگـر خـدا عـنـايـت كند و ظالمند.
ملت هايى هم كه تزكيه نشده اند، بار ظلم را به دوش مى گـيرند. عذر ندارند ملت ها در
مقابل پذيرش ظلم ، ايران اين عذر را از آنها منقطع كرد. آن قـدرتـى را كـه ايـران
شـكـسـت ، در آنـهـا نـيـست ، در بين حكومت هاى ديگر نيست ، لكن مردم اول متحول
روحى شدند و بعد هم آن كردند كه دنيا ديد. و اين كشورى كه الان در دست شما آقـايان
است ، كشورى است كه با تحول روحى يك همچو مساءله را پيش آورد، لكن حفظ اين تـحـول
اهـمـيـتـش بـيـشـتـر از اصـل تـحـول اسـت . بـايـد هـمـه كـوشـش كـنـنـد در حـفـظ
اين تـحـول . ايـن جـوان شـما كه آنها مى خواستند بكشندشان به مراكز فساد و آنها را
از خود بـيـخـود كـنـنـد تـا حـكـومـت كنند، اين جوان ها را خداى تبارك و تعالى تؤ
فيق داد از آن جا درآمـدنـد بـه سـنـگـرهـا رفـتند، از آن مفاسد خودشان را خلاص
كردند و به معابد رفتند، يعنى ، همان سنگرهايى كه معابد الهى است .
آنـهـايى كه به ما اشكال مى كنند كه شما چرا سازش نمى كنيد با اين قدرت هاى فاسد،
آنـهـا از بـاب ايـن كـه هـمـه چـيـز را بـا چـشـم مـادى مـلاحـظـه مـى كـنـنـد،
بـا چـشـم طبيعى حـل و فـصـل اشـياء را مى كنند. آنها نمى دانند كه انبياى خدا چه
رويه اى داشتند، با ظالم چطور برخورد مى كردند، يا مى دانند و خودشان را
بـه كـورى و كرى زدند. سازش با ظالم ، ظلم بر مظلومين است ، سازش با ابرقدرت ها،
ظـلم بـر بـشـر اسـت . آنـهـايـى كـه بـه مـا مـى گـويـنـد سـازش كـنـيـد، آنـهـا
يـا جـاهل هستند يا مزدور. سازش با ظالم ، يعنى ، اين كه دست ظالم را باز كن تا ظلم
كند. اين خـلاف راءى تـمام انبياست . انبياى عظام ، تا آن جا كه توانستند جديت
كردند كه ظلم را از اين بشر ظالم بزدايند، به موعظه ، به نصيحت ، به امر به معروف ،
به نهى از منكر، بـه انـزلنـا الحـديـد و فـيـه بـاس شـديـد، آخر الدواء الكى . بعد
از آنكه موعظه نشد، نصيحت نشد، آخر دوا اين است كه داغش كنند. شمشير، آخر دواست .
هر چه مفاسد در دنيا بر بشر وارد مى شود از فساد خود آدم و حكومت هاست
در عـيـن حالى كه كشور اسلام ، كشور اسلامى ايران و مسؤ ولين اين كشور دائما اين
مطلب را گـوشـزد مـى كنند كه ما با اين دولت هاى اسلامى مى خواهيم دوست باشيم ، دست
اخوت بـه هم بدهيم ، با ملت مى خواهيم همراه باشيم ، همقدم باشيم و اگر اين طور
بشود ديگر ظـلمـى در ايـن مـمالك اسلامى از طرف قدرت هاى بزرگ نخواهد شد، لكن حكومت
ها تزكيه نـشـده انـد، حكومت ها وارد به صيام نشده اند، وارد به ضيافت الله نشده
اند. دامن مى زنند به جنگ و به اين كه جنگ را توسعه بدهند. نمى دانند كه توسعه اين
جنگ ، خانه خرابى بـراى آنـهـاسـت . آن كـه بـا يـك زنـدگـى مـتـوسـط سـاخـتـه اسـت
، از جـنـگ نمى ترسد. پـاسدارهاى ما كه يك زندگى عادى هم كمتر دارند، از جنگ نمى
ترسند. ارتشى ما كه يك زنـدگـى عـادى دارد، از جـنـگ نـمى ترسد. جنگ به او ضررى نمى
زند. آنهايى كه داراى كاخ ها و بساط هستند آنها بايد بترسند، ضرر به آنها مى رسد.
ما مهيا كرديم خودمان را بـراى ايـن كـه بـرويـم دنـبـال رفـع ظـلم ، تا آن جا كه
مى توانيم با نصيحت ، با دست دوسـتـى ، بـا مـحـبت با اين اشخاصى كه در همسايه ما
هستند از اين كشورهاى اسلامى ، با مودت ، با دوستى ، دائما اين مسؤ ول ما مسؤ ولين
ما اين حرف را مى زنند، لكن آنها از باب ايـن كـه وارد بـه ضيافت الله نشده اند على
قلوبهم حجاب "صم بكم عمى فهم لايعقلون بـا دسـت خودشان ، خودشان را فانى مى كنند.
تمام مفاسد از خود آدم است . از نفس انسانى اسـت ، از جـاى ديـگـر به ما چيزى نمى
رسد، هر چى مى رسد از ماست !!! انما هى اعمالكم تـرد اليكم همه چيزهايى است كه از
خود ما هست ، چه مفاسدى كه در دنيا بر بشر وارد مى شـود، از فـسـاد خود آدم است ،
فساد حكومت هاست ، نفس خبيثه است و چيزهايى كه در آن عالم به ما مى رسد، آنها هم از
خود ماست .
بـهشت را اعمال شما آباد مى كند و جهنم را هم اعمال ما مى افروزد. ما الان در صراط
هستيم ، همان صراطى كه يك طرفش دنياست ، يك طرفش عاقبت . و ما الان در صراط داريم
حركت مى كـنـيـم . ايـن پرده كه برداشته شد، آن وقت صراط جهنم كه از متن جهنم مى
گذرد، يعنى ، آتش دورش را گرفته ، اين از وسط اين جا مى گذرد، بايد از اين جا عبور
كنيد. دنيا همين جور است . فساد كه همان آتش است
بـر شـمـا احاطه كرده ، بايد از همين بين فساد عبور كنيد، به طورى كه سالم عبور
كنيد. انبيا عبور مى كنند، جز ناوهى خامده ، آنها آتش خاموش است برايشان ، همان
طور كه براى حـضـرت ابـراهـيـم در ايـن جـا خاموش بود، سرد بود، آنها آتش خاموش است
. مؤ منين هم با سلامت مى گذرند، آتش خاموش نيست اما آتش به آنها ضرر نمى زند.
انعكاس همين دنياست ، يـك چـيز ديگرى نيست ، همين است كه اين جاست ، همه چيزهايى كه
در آن عالم واقع مى شود عـكـس العـمـل هـمـين چيزهايى است كه در اين عالم است .
الان صراط ما در صراط هستيم و الان صـراط در مـتن جهنم است و الان صراط براى انبياى
بزرگ و اولياى بزرگ خاموش است . جهنم خاموش است و الان براى مؤ منين سالم است و
براى ديگران محيطه بالكافرين ، و ان جـهـنـم لمـحـيـطـه بـالكـافـرين ، اين الان
احاطه دارد نه سيحيط الان محيط است ، منتها نمى توانيم حالا ادراك كنيم . اين چشم
بسته است الان ، آن حجاب است . حجاب كه برداشته شد، آن كـه اهـل جـهـنـم اسـت مـى
بـيـنـد تـوى جـهـنـم اسـت . حـجـاب كـه بـرداشـتـه شـد، آن كـه اهـل بـهـشت است مى
بيند در بهشت است ، برزخ هم براى او بهشت است . برزخ هم براى آن طرف ديگر جهنم است
.القبر اما حفره من حفر النيران او روضه من رياض الجنه .
چشم از اين جا برداشته شد يك ورق ديگرى پيش مى آيد، آن ورقى كه يك وقتى پيش آمد،
ديگر كار گذشته است ، ما امروز بايد فكرش را بكنيم .
مـا هـيـچ روزى بـه عـراق حـمـله نـكـرديـم و الان هـم در حال دفاع هستيم
اگـر تـهـذيـب نفس باشد، نه از جنگ مى ترسد كسى ، نه از صلح هيچ ابا دارد، از هيچى
بـاك نـدارد. امـا وقتى تهذيب نفس نيست ، مى گويد: اگر جنگ نكنيم ، شايد آن طرف ما
چه بـكـنـد. ايـن جنگ افروزى هايى كه الان مى بينيد در منطقه دارد مى شود، روى همين
معناست ، روى هـواى نـفس است ، هواى نفس وادار مى كند كه به يك كشورى حمله كنند.
هواى نفس وادار مـى كـنـد كـه منطقه را به آتش بكشند و انسان مى سوزد در اين هواى
نفس خودش ، در همين عالم هم مى سوزد. و ما حالا هم به همه ى كشورهاى منطقه نصيحت مى
كنيم ، نصيحت بر همه ، هـمـه بـايـد نـصـيـحـت كنند هم را. نصيحت مى كنيم كه از اين
جانور دست برداريد، اين آدم شدنى نيست . اين صدام محال است كه آدم بشود. از اين دست
برداريد، خودتان را مبتلا نكنيد بـه آن چـيـزى كـه نـبـايـد مـبتلا بشويد. ما نصيحت
مى كنيم ، ما خيرخواه شما هستيم . ما هيچ روزى بـه عـراق حـمله نكرديم ، الان هم ما
در حال دفاع هستيم . يك روز اگر مهلت بدهيم ، ايران را به هم مى زند. ما الان در
حال دفاع هستيم از خودمان و از ملت عراق . ملت عراق با مـا دو تـا نـيـسـتـنـد،
بـرادر ما هستند. ما در حال دفاع هستيم از يك ملتى كه گرفتار شده ، ارتشش گرفتار
است ، ادارى اش گرفتار است ، همه چيزش گرفتار يك حزب جهنمى است .
ايـن اخـبـارى كه از آن جا مى آيد، انسان را مى لرزاند كه اينها چه گرفتارى دارند.
واسف در اين
اسـت كـه در بين همه كشورها، يك منحرفى با يك دستارى سرش و يك تحت الحنك ، در بين
جـمـاعـت مـسـلمـيـن ايـنها هستند و دامن مى زنند به اين امور، يعنى ، اسلام را با
آن دشمنند، آن آخـونـدهـاى دربـارى بدتر براى اين كه اگر اسلام بيايد، آخوند دربارى
بدتر لطمه مى بيند تا آن ارتشى ، آنها به صلاح نزديكترند. اين طايفه اند كه اگر
فاسد شدند، عالم را فاسد مى كنند.
بايد كوشش كنيم اين تحولى كه در ايران پيدا شده است ، ادامه پيدا كند
و مـا بـايـد كـوشـش كـنيم كه انشاء الله اين چيزى كه در ايران پيدا شده است ،
ادامه پيدا كـنـد، و ايـن تـحولى كه در جوان هاى ما پيدا شده است در همه ما پيدا
بشود. من وقتى فكر ايـن پـاسدارها را، اين ژاندارمرى را، اين ارتش را كه در آن
گرماى شديد خوزستان دارند بـراى اسـلام خدمت مى كنند، واقعا از خودم خجالت مى كشم
كه ما چه هستيم و آنها چه هستند، مـاهـا چـكـاره ايـم و آنها چكاره اند. آنها تهذيب
شدند تا اندازه اى البته و ما مانديم در اين صف نعال . و از خدا مى خواهيم كه با ما
با لطف و عنايات خودش رفتار كند، به ما رحم كند و مـا را از ايـن گـردابـى كـه در
آن مـبـتـلا هـسـتـيـم و آن گـرداب خـودمـان هـسـت ، اعـمـال خـودمـان هـسـت ، مـا
را نجات بدهد. خداوند انشاء الله به همه شما تؤ فيق بدهد كه بـراى ايـن ملت خدمت
بكنيد. به ملت تؤ فيق بدهد كه براى اين دولت خدمت بكند. به همه ما تؤ فيق بدهد كه
براى اسلام خدمت كنيم و همت ما رفع ظلم از مظلومين و قطع يد مستكبرين باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله
تاريخ : 11/4/63
پيام تسليت امام خمينى به آيت الله خوئى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله خوئى دامت بركاته
بـا تـاءسـف و تـاثـر، مـصـيـبـت وارده بـر جـنـاب عـالى و فـامـيـل مـحـتـرم را
تسليت عرض مى كنم و از خداوند تعالى براى آن مرحوم محترم مغفرت و بـراى جـنـاب
عـالى و بـازمـانـدگـان او صـبـر جـمـيـل و اجـر جـزيل مسالت مى نمايم و از خداوند
تعالى عاجزانه مى خواهم كه دشمنان اسلام و دشمنان حـوزه هـاى مـقـدس عـلمـيـه را به
سزاى خودشان برساند و در دنيا و آخرت آنان را روسياه فـرمـايـد و مـجـد حوزه علميه
مباركه نجف اشرف و ساير اعتاب مقدسه را با نابودى حزب عفلقى بعث عراق خذلهم الله
تعالى به حال اول بـرگـردانـد و عـلمـاى اسـلام و مـلت شـريـف عـراق را از چنگال
صدام و صداميان نجات مرحمت فرمايد. و از جناب عالى و ساير علما و فضلاى نجف و
اهـالى محترم عراق خواهانم كه براى پيروزى لشكر اسلام بر فريب خوردگان لشكر كـفـر
عـفلقى ، تحت قبه هاى نورانى ائمه اطهار عليهم السلام خصوصا سيد اولياء سلام الله
عليه دعا فرمايند.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
بـسـمـه تـعالى جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ على اكبر آشتيانى دامت افاضاته بدين
وسـيـله جـنـاب عـالى بـه سـمـت ريـاسـت اداره عقيدتى سياسى ژاندارمرى جمهورى
اسلامى مـنـصـوب مـى شـويـد كه انشاء الله تعالى بر طبق موازين مقرر و هماهنگ با
اداره عقيدتى سياسى ارتش و شهربانى نيازمندى ها را برطرف نموده و وظايف محوله را به
نحو احسن انـجـام دهـيـد. بديهى است تمام اعضاى ژاندارمرى با شما همكارى و هماهنگى
لازم را خواهند نمود. از خداى تعالى مؤ فقيت آن جناب را مساءلت دارم .
روح الله الموسوى الخمينى
پاسخ امام خمينى به نامه سرپرست بنياد مستضعفان در مورد از اراضى شهرى و دارايى هاى
خاندان پهلوى جهت تاءمين مسكن براى افراد محروم و بى سرپناه
بسمه تعالى
آنچه مربوط به خاندان پهلوى و عمال آنهاست ، مجازيد.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 18/5/63
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در ديـدار بـا رئيس جمهور، رئيس ديوان عالى كشور، نخست
وزير، اعـضـاى هـيـاءت دولت و گروه كثيرى از مسؤ ولين لشكرى و كشورى به مناسبت
ميلاد امام رضا(ع )
از صدر اسلام تا آخر نگذاشتند كه يك حكومت دلخواه اسلام به وجود بيايد
بسم الله الرحمن الرحيم
متقابلا اين عيد سعيد را بر همه آقايان و همه ملت بزرگ ايران و همه مسلمانان جهان
بلكه همه مستضعفان تبريك عرض مى كنم و از خداى تبارك و تعالى مى خواهم كه به بركت
اين عـيـد مـبـارك ، بـركـاتش را بر مسلمين بفرستد و مسلمين را بيدار كند و دست
ستمكاران را از بلاد مسلمين كوتاه بفرمايد. من بسيارى از اوقات از دو امر متاءسفم
كه يكى اش از ديگرى بـيـشـتر تاءسف دارد. يكى اين كه در تمام دوره از صدر اسلام ،
نبوت ، تا آخر نگذاشتند كـه يـك حـكـومـت دلخـواه اسـلام وجـود پـيـدا بـكـنـد.
زمـان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آن همه گرفتارى و جنگ هاو آن مخالفت ها
بود و نـشـد كـه حـكـومت به طور دلخواهى كه ايشان مى خواهند، متحقق بشود. در زمان
ساير ائمه عـليـهـم السـلام ، ائمه عليهم السلام هم ، حتى زمان حضرت امير كه مواجه
بود با آن جنگ هـاى داخـلى و آن مـنـافـق هـايـى كـه از كـفـار بـدتـر هـسـتـنـد و
نـگـذاشـتـنـد حـكـومـت شكل بگيرد به طورى كه دلخواه باشد. اگر گذاشته بودند، مهلت
داده بودند، ولو در يـك دوره كـوتـاهـى حـكـومـت تـحقق پيدا كرده بود، آن الگويى كه
آنها به عالم نشان مى دادنـد، بـراى بشر تا آخر يك درس بزرگى بود و ما بايد متاءسف
باشيم براى اين امر كه محروم شديم از يك همچو بركت بزرگى .
ما بايد متاءسف باشيم كه از قرآن دستمان كوتاه است
و امـر دوم كـه بـاز نـگـذاشـتـنـد و نشد كه ائمه ما عليهم السلام آن طورى كه مى
خواستند بـروز بـدهـند حقايق را، اين هم بسيار مورد تاءسف است ، تاءسف اين از تاءسف
او بالاتر اسـت ، ايـن چـه عـلمـى بـوده اسـت كـه نـزديـك وفـات ، حـضـرت رسـول (ص
) بـيـخ گوشى به حضرت امير (ع ) فرموده است و ايشان به حسب روايت مى فـرمـايـد كـه
هـزار بـاب از عـلم (يـاهـزارعـلم ، هـر كـدام چـه ) بـراى مـن حاصل شد. اين علم
معمولى كه دست ما هست ، دست فقها هست ، دست فلاسفه هست ، دست عرفا هـسـت ، ايـن
نيست . آن چه بوده است كه حضرت امير مى گويد كه من علم جم دارم ، هيهنا علوم جمه
لكن حمله نيست ،
اين علم فقه نبوده ، علم فقه را تعليم كرده اند، هيچ در او قصورى نشده است ، اين
فلسفه و ايـن چـيـزهايى كه دست ماهاست اينها هم نبوده است و اين مورد تاءسف است كه
مهلت ندادند بـه ايـنـهـا، نـشـد. در آنـوقـت حـمله اى كه آنها مى خواستند نبود و
آن علوم با خود آنها به مـلاءاعـلى رفت و ما بايد تا آخر دنيا تاءسف از اين بخوريم
كه از آن هيچ بهره نداريم و او بـلااشكال از اين علوم رسمى كه دست بشر است و دست
مسلمين است ، از اينها خارج است ، بـراى ايـن كـه ايـنـهـا حـمـله داشتند، آن كه
حمله نداشته است ، آنكه مورد تاءسف خود ائمه عليهم السلام بوده است كه پيدا نكردند
كسانى را كه به آنها تعليم بدهند آن علوم را و قـرآن كـه مـخزن همه علوم است ، نشد
كه آنها تفسير كنند و آن معارف كه در قرآن هست آنها بـيان كنند براى ما. اينها از
تاءسف هايى است كه ما بايد در گور ببريم . قرآن الان در حجاب است ، مستور است اين
قرآن . بعضى آيات قرآن است كه گرچه بشر يا فلاسفه يا عـرفـا تـا يـك حـدودى در
مـوردش صـحبت كردند، لكن آنكه بايد باشد، نشده است و نمى شـود. قـرآن هـم بـراى من
خوطب به امده است . انما يعرف القرآن من خوطب به اگر مقصود معانى عرفيه بود، كه
مردم همه مى فهمند معانى عرفيه را، اين چى بوده است ؟ و ما بايد تـا آخـر متاءسف
باشيم . حضرت رضا سلام الله عليه كه با آن نيرنگ ايشان را بردند، الزامـا بـردنـد
بـه آن جـا و خـواسـتـنـد ايـشـان را چـه بـكـنـنـد، مـعـلوم بـود كـه از اول
بـنـابـرايـن نـيـست ، نگذاشتند كه اينها يك حكومتى به دستشان بيايد، يك مجالى به
دسـتـشـان بـيـايـد كـه لااقـل تـعـليـمـات را بـكـنـنـد. بـراى حـضـرت صـادق (ع )
هـم كـه مـجـال بـود بـراى ايـن كـه عـلم فـقـه را بـايـد تـوسـعـه بدهند و بيان
كنند و بعضى از مسائل البته غيرفقهى هم بوده است ، لكن سرگرمى ايشان به آن علومى كه
نمى شد كه مـعـطـل بـمـانـد و عـلم شـريعت بود، اين هم باز نگذاشتند، نشد. حمله هم
نداشتند، حمله فقه بود، اما حمله آن علوم نبود.
بـنـابـرايـن ، مـا بـايـد در ايـن امـور مـتـاءسف باشيم كه از قرآن دستمان كوتاه
است . اين تـفـسـيـرهـايـى كـه بـر قـرآن نـوشـتـه شـده اسـت از اول تـا حالا،
اينها تفسير قرآن نيستند، اينها البته يك ترجمه هايى ، يك بويى از قرآن بـعضى شان
دارند، والا تفسير اين نيست . در هر صورت انالله وانااليه راجعون ، آن كه از دست ما
رفت ، حكومت عدل الهى هم كه تحقق پيدا نكرد كه ما بفهميم بايد چه بكنيم .
اين كه ايران را مى كوبند، به ايران خيلى كار ندارند، به اسلام كار دارند
حـالا هـم كـه خـداى تـبـارك و تـعـالى تؤ فيق به اين ملت داد و دست عنايتى به سر
اينها كـشـيـد، مـى بـيـنـيـد كـه بـا ايـن حـكـومـت چـه مـى كـنـنـد. مـجـال نـمى
دهند كه عرضه بكنند دست اندركاران ما اسلام را. هر مطلبى كه در عالم واقع مى شود،
يك فسادى واقع مى شود، دست ايرانى ها در آن هست و دست حكومت ايران در آن هست ! ايـن
تـبـليـغـات اسـت ديـگـر. در بـحـراحـمـر يـك چـيـزى واقـع مـى شـود، در كانال سوئز
يك
چيزى واقع مى شود، اين ايرانى هايند كه اين كار را مى كنند البته اين تبليغات سوء
يك جـهـت ، ولو بـرخـلاف هـست ، لكن يك جهت حسن هم دارد و آن اين است كه دنيا مى
فهمد كه يك قصه اى در ايران هست . در شب و روز تبليغات بر ضد ايران و اسلام و اينها
هست . اينكه اسـلام را ايـن طـور، ايـران را ايـن طـور مـى كوبند، اينها به ايران
خيلى كار ندارند، به اسـلام كـار دارنـد. مـى دانـنـد كه اگر اين چيزى كه ايران مى
خواهد تحقق پيدا بكند، دست آنـهـا از هـمـه مـنـافـعشان در همه جا كوتاه مى شود.
شما ملاحظه مى كنيد امروز با همه اين سـخـتـى هـا و گـرفـتـارى هـايـى كـه بـراى
ايـران پـيـش آمـده اسـت و يـك دل و يك جهت دنيا برخلاف اسلام هست ، و به اندازه
انگشتان دست ، ما در دنيا همراه نداريم ، مـع ذلك بـبـيـنـيـد جلوه اسلام تا كاخ
هاى كرملين هم كشيده شده است ، تا كاخ هاى سفيد هم كـشـيـده شـده است ، در
آمريكاى لاتين هم رفته است ، آفريقا هم رفته است ، مصر هم رفته اسـت ، ملزم كرده
آنها را به اين كه اظهار اسلام بكنند. ما مى دانيم كه آنها به اسلام اعتقاد ندارند،
بلكه مخالفند، لكن اين جلوه اى كه از ايران منعكس شد به خارج ، آنها هم كه به
اسـلام اعـتـقـاد نـدارند حالا مى گويند اسلام بايد باشد، حدود اسلامى بايد باشد.
اين ، بـركـت ايـن جلوه اى است كه از ايران شده است ، نه اين كه آنها مسلمان شده
اند حالا. ادبه العصا، حتى صدام هم مى گويد، نماز مى خواند، حالا نماز غلطى خواند.
همه زاهد و عابد و مـسـلمـان شـده انـد و ايـن ، يك مساءله است ، دست كم نبايد اين
را گرفت . اين يك مساءله اى اسـت كـه بـه ما نويد مى دهد كه انشاء الله اين نور
الهى توسعه پيدا مى كند و نصرت خـداى تـبـارك و تـعـالى دنـبـال ايـن كـه شـمـا،
مـلت ايـران مى خواهد نصرت خدا را بكند، دنـبـال ايـن نـصـرت خـدا هـست ، وعده كرده
خدا، لكن ما بايد فكر اين باشيم كه ما نصرت اسـلام را بـكـنيم ، نصرت خدا را بكنيم
. ما در فكر اين باشيم كه براى خدا كار بكنيم و نـصـرت ديـن خـدا بـكـنـيـم . اگـر
مـا ايـن كـار را انـجـام داديـم ، وعـده خـدا بـلااشـكـال تـحـقـق پـيـدا مـى
كـنـد و نـصـرت او هـم دنـبـال ايـن هـسـت . خـوب ! در ايـن جنجال عظيم دنيا بر ضد
ما، تكليف ما چى است ؟
اين كه من هميشه عرض مى كنم كه همه آقايان در هر جا هستند، چه علماى بلاد بلاد
ايران و چـه ائمـه جـمـعـه و جماعات و چه مجلس محترم شوراى اسلامى و چه دولتمردان
، آنها همه دسـت به دست هم بدهند تا اين كه اين بار را بتوانند به مقصد برسانند،
براى اين است كـه يـك گله هايى از هم دارند، يك نقايصى مى بينند، البته تذكرش خوب
است ، اماهاى و هـوى خـوب نـيـسـت ، انتقامجويى خوب نيست . بايد ما در فكر اسلام
باشيم . اگر در فكر خـودمـان هـم هـستيم ، اگر فكر منافع خودمان هم هستيم ، بايد
فكر اسلام باشيم كه اسلام مـنـافـع مـا را تـاءمـيـن مى كند. اگر ما اهل دين هستيم
كه بايد اسلام را با چنگ و دندان حفظ بكنيم و اگر اهل دنيا هستيم ، دنياى ما هم به
اسلام بستگى دارد.
بايد طريقه هايى را انتخاب كنيم كه به طور سلامت با هم برخورد كنيم
امـروز اگـر چـنـانـچـه خـداى نخواسته يك خللى وارد بشود در اين جمهورى اسلامى ،
نمى دانـيـد كه با ما چه خواهند كرد، و مى دانيد انشاءالله ، بايد هم بدانيد. بايد
احساس خطر بكنيد براى جمهورى
اسـلامـى و هـمـه احـسـاس خطر بكنيد. ما بين راه هستيم و نتوانستيم تا حالا آن كه
مى خواهيم مـتحقق كنيم و تا همين مقدارى هم كه آمديم ، ملت ها متوجه شدند به ما،
ملت ها بيدار شدند و بـيـدارتـر مـى شـونـد. خـود مـا مـتوجه باشيم كه كارهايى
انجام بدهيم و طريقه هايى را انـتـخـاب كـنـيـم كـه بـه طـور سـلامـت بـا هـم
بـرخـورد كـنـيـم . اگـر هـم اشـكـال داريـم ، مـثـل اشـكـال طـلبه هاى مدرسه با هم
رفتار كنيم ، دوستند با هم . خوب ! آقـايـانـى كه بسيارى شان اهل مدرسه اند،
دوستند، رفيقند، برادرند، سر يك مبحثى داد و قـال هـم بـا هم مى كنند، بعد از اين
كه مباحثه تمام شد، با هم مى نشينند چاى مى خورند و دوسـتـى مى كنند. شما با هم
دشمنى نداريد. شما همه يك مقصد داريد و آن اين است كه به آن چـيزى كه اسلام فرموده
است برسيد. اميد است كه برسيد انشاءالله . وقتى مقصد واحد بـاشـد و مـقـصـود همه يك
مطلب باشد و آن اسلام ، بايد فكر بكنيد كه اگر يك صحبتى بر خلاف باشد كه يك وقت
خداى نخواسته به حيثيت جمهورى اسلامى صدمه بزند، از آن جـلوگـيـرى كـنـيـد،
خـودتـان را بـاز داريـد از او. در عين حالى كه در همه جا بايد مناقشه بـاشـد، لكـن
مـنـاقـشـات طـلبـگـى ، مـنـاقـشـات عـلمـى ، در مـحـضـر عـلمـاى بـزرگ هـم مـثـل
مـيـرزاى شـيـرازى كـه دوتـادرس از قـرارى كـه بـراى مـن نـقـل كـردنـد دو تـا درس
ايـشـان مـى گـفـتـنـد و پـنـج سـاعـت هـم طـول مـى كـشـيـد، هـمـه داد و قـال
هـا بـوده است ، اما مخاصمه نبوده ، مباحثه بوده . يك وقت مـخاصمه هست ، اين طرف مى
خواهد او را بكوبد، آن طرف مى خواهد او را بكوبد، اين ، نه راه اسلام است ، نه مقصد
اسلامى مى تواند داشته باشد، مقصد اسلامى نمى شود. يك وقت مـبـاحـثـه اسـت و مطلب
را گفتن است و صحبت كردن ، اين البته بايد باشد. بايد معايب را گـفـت ، بـايد دنبال
مطلب رفت ، بايد نقايص را گفت ، لكن رويهمرفته ما بايد همه امور را بـسـنـجيم ،
يعنى ، وضع امروزى ما با دنيا و گرفتارى ما در دنيا و در كشور خودمان . بـا ايـن
وضـع مـا بـايـد بـرخـورد بـكـنـيـم ، يـعـنـى ، بـا ايـن ديـد كـه مـسـائل را روى
هـم بـريـزيـم و جـنـبـه هـاى مـخالف و موافقش را با هم جمع بكنيم و درست تاءمل
بكنيم و تعمق بكنيم و آن وقت وارد كار بشويم .
از چـيـزهـايى كه من بايد هم عرض كنم اين است كه يك مطلبى كه وقتى واقع مى شود در
بـيـن دولتـى هـايـا بين مجلسى ها يا نطق هاى مجلسى ها، يك وقت اين است كه راديو
اين را ذكر نمى كرد، خود دربسته بود، اين آن قدرها ضرر نداشت . اما حالا كه
بنابراين است و خـوب هـم هـست كه راديو مردم را در جريان بگذارد، به مجرد اين كه يك
اختلافى در مجلس پيدا مى شود، منعكس مى شود در همه ملت و آن كه خيلى خطرناك است ،
اين است كه منعكس مى شـود در سـپـاه ، در ارتـش . مـا كـه مـى خـواسـتـيـم بـه
هـمـه دنـيـا كـه دنـبـال اين هستند كه ارتشش شان از امور سياسى كنار باشد، آنها يك
چيزى مى فهمند كه مـى گـويـنـد ايـن را، مـا كـه مـى خـواهـيـم كـه سپاه و ارتش
جندالله باشند و دسته بندى نـداشـتـه بـاشـنـد و جهات سياسى را كنار بگذارند، براى
اين كه اگر جهات سياسى و مـنـاقـشـات سـيـاسى و مناقشات سياسى در سپاه رفت و در
ارتش رفت ، بايد فاتحه اين سپاه و ارتش را ما بخوانيم . اين جهت را بايد آقايان
متوجه باشند. مملكت از خودتان است ، مـجلس از شماست ، دولت از شماست ، ارتش از
شماست ، سپاه از شماست ، همه از شماست . شما بايد توجه بكنيد به اين كه مسائل شما
منعكس مى شود در همه كشور و همه دنيا. يك
كـلمـه اى كـه يـكـى در ايـن جا مى گويد، تعبيرش مى كنند در تبليغات دنيا و رسانه
هاى گـروهـى دنيا، تاويل مى كنند و شروع مى كنند به ايران حمله كردن . با اين كه
مقصد آن گـويـنـده ايـن نيست ، لكن آنها يك راهى پيدا مى كنند براى اين كه چه
بكنند. در عين حالى كه دولت مى گويد كه اين مين گذارى ها ، اين دزدى هاى دريايى و
دزدى هاى هوايى به ما مـربـوط نـيـسـت و مـا بـا آنـهـا مـخـالفـيم و ما جايز نمى
دانيم كه يك دسته مردم بيگناه را بردارند از يك طرف به يك طرف ديگر ببرند و آن قدر
مورد خوف و ترس آنها بشوند، در عـيـن حـال اين را يك كلمه اى نقل مى كنند، مى
گويند: لكن در راديوى ايران گفته است ، تـعـريف كرده از اينهايى كه ربودند چيز را.
با آنهايى كه البته اين يك چيز غلطى است در راديـو و بـايـد جـلويـش گـرفـته بشود
جدا. راديو نبايد همين طور بى توجه و بدون فـهـم يـك مـسـائلى را بـگويد و ايران را
مفتضح كند. اگر يك كلمه يك وقتى اينها گفتند، خوب ، ربطى به دولت ندارد. لكن راديو
و چيز را!!! آنها حساب مى كنند كه مربوط به دولت اسـت و سـخـنـگـوى دولت اسـت .
بـايـد ايـنـهـا تـوجـه بـه ايـن مسائل بكنند و مع الاسف ، درست گردانندگان اينها
نمى توانند چيزها را بفهمند. چطور يك مـطـلبـى كـه بـرخـلاف عـواطـف دنـيـاسـت ،
بـر خـلاف اسـلام اسـت ، بـر خـلاف عقل است ، ما تاءييد مى توانيم بكنيم ؟ از يك
جايى يك دسته را بر مى دارند مى روند به يـك دسـتـه ديـگر، يا مين گذارى مى كنند در
يك جايى ، مين گذارى كردن در يك جا، معنايش ايـن اسـت كـه يك عده اى كه اصلاگناهى
ندارند، آنها هم از بين بروند. چطور اسلام اجازه ايـن را مـى دهـد؟ چطور ايران
اجازه اين را مى دهد؟ چطور جندالله اجازه اين را مى دهد؟ چطور دولت ايران ، مجلس
ايران اجازه اين را مى دهند؟ لكن ببينيد كه ما در چه گرفتارى هستيم ، كه هر مطلبى
كه واقع مى شود، گردن ما مى گذارند. ما بايد خيلى توجه بكنيم . يعنى شـمـا همه
آقايان پاسدار اسلام هستيد، مجلس پاسدار اسلام است و دولت همين طور و ارتش هـمـين
طور و سپاه همين طور. براى سپاهى جايز نيست كه وارد بشوند به دسته بندى و آن
طـرفـدار آن يـكـى ، آن يكى طرفدار آن يكى . به شما چه ربط دارد كه در مجلس چه مى
گـذرد؟ در امـر انـتخابات باز هم به من اطلاع دادند كه بين سپاهى ها هم باز صحبت
هست . خـوب ! انتخابات در محل خودش دارد مى شود، جريانى دارد، به سپاه چه كار دارد
كه آنها هم اختلاف پيدا كنند. براى سپاه جايز نيست اين ، براى ارتش جايز نيست اين .
سپاهى را از آن تـعـهدى كه دارد، از آن مطلبى كه به عهده اوست باز مى دارد و همين
طور ارتش را. و ما در گـفـتـارمـان ، در كـردارمـان كـه در محضر خداى تبارك و تعالى
واقع است ، بايد فكر بـكـنـيـم كه اين مطلبى را كه ما امروز مى خواهيم بگوييم ، آيا
در يك محيط سربسته است كـه هـر چـه بـخواهيم بگوييم ؟ يا در يك محيط سربازى است
براى همه دنيا. وقتى مطلب ايـن طـورى اسـت كـه مـا يـك كـلمه اى كه بگوييم در همه
دنيا منتشر مى شود، ما بايد فكر بـكـنـيم كه اين مطلبى كه مى خواهيم بگوييم ، اين
صحبتى كه مى خواهيم بكنيم ، آيا به صـلاح كـشـورمـان اسـت ؟ بـه مجرد اين كه خلاف
سليقه شماست ، خوب ! سليقه شما اين نيست ، مطلب را مى گوييد، با آرامش مى گوييد،
به جورى كه دولت را، يا مجلس را يك وقت خداى نخواسته اسباب لكه دار شدن آنها نباشد،
اسباب تضعيف نباشد. اين يك مطلبى است همگانى و عهده اين مطلب به عهده همه ما
هست ، كلكم راع و كلكم مسؤ ول همه
مـسـؤ ول هـسـتـيـم در ايـن مـسـائل . آنـهـا از هـر راهى كه دستشان برسد شروع مى
كنند به تـبـليـغـات . صـدام هـر وقـت كـه مـجال پيدا بكند، بدبخت مى گويد: ما هر
وقت بخواهيم ، جزيره خارك را با خاك يكسان مى كنيم . ما از روحيه او متوجه هستيم كه
اگر يك آن فرصت پـيـدا بـكـنـد و قـدرت پـيدا كند، جزيره خارك كه هيچى ، تهران را
هم از بين مى برد. يك هـمـچـون مـوجـود خبيثى است ، لكن نمى تواند. تودهنى خورده
است او. خوب الان در عراق هم آشـفـتـه اسـت كـارش . قـدرت هـاى بـزرگ هـم مـعـلوم
نـيـسـت ديـگـر حـالا صـدام را هـمـچـو قـبـول داشته باشند. ولى آنها مى گويند، ولو
اين كه حالا در بين خودشان يك لافى زده باشند، يك صحبتى كرده باشند، رسانه هاى
گروهى هم شروع مى كنند، پرزيدنت صدام حسين ديروز در بين مردم چى گفت ، و آن جايى كه
نشان شجاعت به آنهايى كه فرار كرده بودند، نشان شجاعت داد، در بين آنها چه گفت !
اينها مسائلى است كه گفته مى شود. خوب ! آدم چـه بـكـند؟ لكن ما بايد توجه بكنيم ،
ما بايد واقعا متوجه به خدا باشيم ، ما بايد خـودمـان را در مـحـضـر خدا ببينيم در
همه وقت . و خداى تبارك و تعالى حاضر و ناظر است بر اقوال ما، بر قلوب ما، بر همه
چيز حاضر است و در محضر او واقع مى شود.
الان جمهورى اسلامى پاى بند اشخاص نيست
ايـن را مـن بـه ايـنـهـايـى كـه در خـارج رفـتـنـد و آنـهـايـى كـه در جـاهـاى
ديـگـر هـستند و دل خودشان را خوش كردند، مى گويم كه ، اين جمهورى اسلامى را شما
نمى شناسيد. هى مـى گـويـيـد مـا اسـلام شـنـاسـيـم ، ما نمى دانم جامعه شناسيم !
شما ملت خودتان را نمى شناسيد، اگر مى شناختيد به اين روز نمى افتاديد. اگر شما
بشناسيد ملت ايران را، مى دانـيـد كـه الان جـمـهـورى اسلامى پاى بند اشخاص نيست .
هى ننشينيد بگوييد كه كيك در حـال احـتـضـار اسـت و ديگر لال شده و نمى دانم چى شده
! اين دلخوشى ها را به خودتان ندهيد. شما حالا دو سه سال است كه هى مى گوييد دوماه
ديگر اين جمهورى از بين مى رود. بـحـمـدالله جـمـهـورى بـه قدرت خودش باقى است ،
ارتش ما قدرتش باقى است ، سپاه پاسداران ما، بسيج ما، ژاندارمرى ما، همه ، ملت
ما، يك ملت بيدارى است . يك ملتى است كه جـوان را مـى دهـد و مـادرهـايـى هـسـتـنـد
كـه جـوان هـايـشـان را مـى دهـنـد و بـاز هـم مـى آيند مـثـل شـير غران مى گويند
كه ما حاضريم باز. يك همچو ملتى را يك نفر برود يا باشد نـمى شود. آن روز كه مركز
حزب جمهورى را منفجر كردند و آن عزيزان را از بين بردند، گـفـتـنـد: يـكـى دونـفـر
ديـگـر از بـيـن بـرود، ديـگـر تـمـام شـده اسـت . آنـهـا خـيـال مـى كـنـنـد بـه
يـكـى دو تـا يـا چـهـار تـا پـنـج تـا امـثـال مـاهـا جـمـهـورى اسـلامـى اسـت .
جـمـهـورى اسـلامـى ، هـمـه افـرادش الان تـوجـه به مـسـائل دارنـد. الان در دهات
هم انسان وقتى مى بيند كه يك صحبتى مى كنند، آن دهاتى كه پشت چيز ايستاده و دارد
كار مى كند، صحبت مى كند، باز يك صحبت سياسى و يك مساءله مى گـويـد. بـا يك همچو
ملتى نمى شود كه شما خيال كنيد بنشينيد و هى فكر كنيد كه اگر كيك مرد، چه مى شود؟
نه ! نخواهد شد.
من اميدوارم كه انشاء الله ماها توجه به مسائل ، توجه به مصالح اسلامى داشته باشيم
و روى
مصالح عمومى اسلامى ، روى مصالحى كه ما الان در كشورمان هست ، روى گرفتارى هايى كـه
مـا الان در كـشـور داريـم ، بـا ايـن انـگـيزه ، آن وقت در هر جا صحبت مى خواهيم
بكنيم ، بـكـنـيـم و هـر مـنـاقـشـه اى داريـم مـناقشه بكنيم ، لكن با اين توجه .
من از خداى تبارك و تـعـالى سـلامـت و سـعـادت هـمـه آقـايـان را،
خـصـوصـاآقـايـانى كه دست اندر كار هستند، مـشـغول خدمت هستند به اين كشور عزيز، از
خداى تبارك و تعالى سلامت همه را مى خواهم و اميدوارم كه خداوند به همه ما، به همه
شما تؤ فيق بدهد كه به اين ملت خدمت بكنيم . به اين ملت مظلومى كه در طول تاريخ
مظلوم بوده است و ستم هايى كه از شاهنشاهى ديده است هـيـچ كـس نـديـده از كـسـان
ديـگـر، حـالا كـه مـى خواهند يك نفس راحت بكشند، اميدوارم كه ما خدمتگزارشان باشيم
و بتوانيم خدمت كنيم به آنها. والسلام عليكم و رحمه الله
تاريخ : 31/5/63
حـكـم امـام خمينى در مورد هفت تن از حضرات آيات و حجج اسلام به عنوان هياءت مؤ سس
مكتب جديد التاءسيس بانوان در شهر قم
بسم الله الرحمن الرحيم
از آن جـا كـه عـلوم مـطـلقـا، خصوصا علوم اسلامى اختصاص به قشرى دون قشرى ندارد و
بـانـوان مـحـتـرم ايـران در طـول انقلاب ثابت نمودند كه همدوش مردان مى توانند حتى
در فـعـاليـت هـاى اجـتـمـاعـى و سـياسى خدمت هاى ارزشمندى به اسلام و مسلمانان
نمايند و در تـربـيـت و تـعليم جامعه بزرگوار بانوان پيشتاز باشند و اكنون بحمدالله
تعالى مؤ سـسـه اى در شهر مقدس قم شهر علم و جهاد براى تعليم و تربيت بانوان محترم
در دست سـاخـتمان است و اميد است با كوشش علماى اعلام و مدرسين حوزه علميه قم دامت
بركاتهم اين مـقـصد اسلامى جامه عمل پوشد و در رشد فكرى و شكوفا شدن دانش اسلامى
بانوان قدم مؤ ثرى باشد. لهذا حضرات حجج اسلام آقايان حاج شيخ على مشكينى ، موسوى
اردبيلى و حـاج شـيـخ احـمـد جـنـتى و حاج شيخ محمد فاضل و حاج شيخ محمد على شرعى و
حاج رضا تـوسـلى و حـاج شـيـخ حـسـن صـانـعـى دامـت افاضاتهم را به عنوان هيات مؤ
سس اين مكتب خـواهـران تـعـيـين نمودم تا براى تعيين هياءت مديره و تنظيم اساسنامه
و تعيين نام مكتب و سـايـر امـور مـوسـسـه ، اقـدامـات مـقـتـضـى را بـنـمـايـنـد.
امـيـد اسـت بـا تـاءيـيـد خداوند مـتـعـال و دعـاى حـضرت بقيه الله ارواحنالمقدمه
الفدا اين مؤ سسه بتواند خدمت ارزنده اى به جامعه بانوان مسلمان و انقلابى ايران
بنمايد.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 4/6/63
بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور و اعضاى هياءت دولت به مناسبت هفته دولت
كارهايى كه جمهورى اسلامى در اين چند سال با همه گرفتاريها براى مردم انجام داده
، بايد گفته بشود
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن ، هـم تـبريك مؤ فقيت آقايان در كسب اعتماد مجلس را عرض مى كنم و هم هفته دولت
را. من بـايـد عـرض كـنـم كـه دولت مـا دولتـى اسـت كـه از بـس حـسـن نـيـت دارد،
مـسائل خودش را ذكر نمى كند و اين از اول من مكرر اين را گفته ام كه شما كارهايى كه
مى كـنـيـد بـه مـردم بـگـويـيـد. يـك كارى شما در سيستان مى كنيد، در آن ور كشور
مطلع نمى شـونـد. اگـر آن جـا يـك كـارى بـكـنـيد، آن طرف كشور مطلع نمى شوند. شما
بايد دايما مـسـائلى را كـه ، خـدمـت هـايـى را كه كرديد و من مى دانم خدمت هاى
بسيار زياد و ارزنده اى بـوده اسـت ايـنـهـا را ذكـر كـنـيد براى مردم . مقدس مابى
نكنيد كه مبادا خداى نخواسته چه بشود.
الان دنـيـا بـر ضـد شـمـا، بـر ضـد حـكومت شما، بر ضد اسلام حقيقتا مجهز شده اند و
مى خواهند كه يك چيزى پيدا كنند و علم كنند و هر چى دلشان مى خواهد بگويند. يكى از
امورى كه ممكن است كه گفته بشود اين است كه دولت براى مردم كارى نكرده . چنانچه
ديديد كه در بـعـضـى افـراد گـفتند اين را كه دولت كارى براى مردم نكرده . خوب !
اين براى اين است كه البته بعضى شان سوء نيت دارند، لكن مردم بايد بفهمند كه دولت
چه كرده است براى مردم . اين قاعده اش بود كه قبل از، از اولى كه دولت تاءسيس مى
شود هركارى كه انـجـام مـى دهـند، براى مردم ذكر كنند كه مردم بفهمند كه چه كرده
است دولت و چه كارهاى بزرگى كرده است دولت . و حالا كه مجال پيدا شده و هفته دولت
است اين بايد بيشتر اين مـطـلب تـعـقـيـب بـشـود و آقـايـان ، از دوسه نفرشان ، در
يك روز مسائلى را كه دارند، در وزارتـخـانه شان كه هستند و كارهايى را كه مردم براى
مردم انجام دادند، كارهايى را كه جـمـهـورى اسلامى براى مردم در اين چند سال با اين
همه گرفتارى ها كه دارند انجام داده انـد، ايـن بـايـد گـفـتـه بـشـود كـه مـردم
بـفـهـمـنـد كـه در ايـن چـنـد سـال بـا هـمـه گرفتارى ها چه شده ، برايشان چه كرده
است دولت . اين يك مطلبى بود كه بايد عرض كنم كه ، ما قصور كرديم در آن و بايد
جبران بكنيم .
دولت شما، دولت محرومين است ، يعنى بايد براى محرومين كار كنيد
مـطـلب ديـگر اين است كه خوب شما هم مى دانيد كه مردم اين دولت را و اين جمهورى را
بپا كـردنـد و آن هـم ، نـه هـمـه مـردم ، ايـن مـردم پـابـرهنه ، اين بازارى و اين
متوسطين و اين مـحـرومـيـن . فـشار روى اينها بوده است ، يعنى فشار انقلاب روى دوش
اين محرومين بوده . شـمـا !!!، اگر در خيابان ها، در تظاهراتى كه مردم كردند در
زمان رژيم سابق و بعد از او در اوايل انقلاب ، اگر يك كسى بررسى كرده بود، مى ديد
كه در بين اينها از آنهايى كـه مرفه اند چند نفرند و محرومين چقدرند؟ محرومين اند
كه اين كار را كردند. بنابراين ، دولت شما دولت محرومين است ، يعنى ، بايد براى
محرومين كاربكنيد. و از امورى كه لازم اسـت عـرض كـنـم ، ايـن اسـت كـه شـمـا مـى
دانـيـد و ذكـر هـم كـرديد مكرر كه دولت بدون پـشـتـيبانى مردم نمى تواند كار انجام
بدهد. يعنى آن دولت هايى مى توانستند كه بدون پشتيبانى مردم انجام بدهند كارشان را
انجام بدهند كه براى مردم نمى خواستند كار كنند، آنـهـا مـى خـواسـتند براى ارباب
هاى خودشان كار بكنند و روى آن مبنا مجهز براى آن جهت بـودنـد. امـا كـارى بـه ايـن
نـداشتند كه حالا در بلوچستان چه مى گذرد، در كرمان چه مى گـذرد، در جاهاى ديگر چه
مى گذرد؟ اين را !!! به آن كارى نداشتند و شما كه مى خواهيد بـراى هـمـه خـدمـت
بكنيد، براى چهل ميليون جمعيت ، يك دولت محدود نمى تواند كار بكند، بايد چهل ميليون
جمعيت را در صحنه نگه دارد و نگهدارى به اين است كه شما بازار را مى خـواهـيـد
نـگـه داريـد، بـازار را شـريـك كـنـيـد در كـارها، بازار را كنار نگذاريد، يعنى ،
كارهايى كه از بازار نمى آيد و معلوم است كه نمى تواند بازار انجام بدهد، آن كارها
را دولت انـجـام بـدهـد. كـارهـايى كه از بازار مى آيد، جلويش را نگيريد، يعنى ،
مشروع هم نـيـسـت . آزادى مـردم نبايد سلب بشود، دولت بايد نظارت بكند. مثلا، در
كالاهايى كه مى خـواهـنـد از خـارج بياورند مردم را آزاد بگذارند، آن قدرى را كه مى
توانند، هم خود دولت بـيـاورد، هـم مـردم . لكـن دولت نـظـارت كـنـد در ايـن كه يك
كالاهايى كه برخلاف مصلحت جـمهورى اسلامى است ، برخلاف شرع است ، آنها را نياورند.
اين نظارت است . همچو نيست كـه آزادشان كنيد كه فردا بازارها پر بشود از آن لوكس ها
و از آن بساطى كه در سابق بود. اما راجع به تجارت ، راجع به صنعت ، راجع به اينها
اگر مردم را شريك خودتان نـكـنـيـد، مـؤ فـق نخواهيد شد. يعنى نمى شود يك جمعيت
كثيرى را بدون شركت خود جمعيت ، بـدون شـركـت ، مثل اين است كه ما بخواهيم چيز را
كشاورزى را ما، خود دولت بكند، خوب ! كشاورزى كه نمى تواند دولت كشاورزى بكند.
كشاورزى را دولت بايد تاءييد بكند تا كشاورزها كشاورزى كنند. تجارت هم همين جور است
. صنعت هم همين جور است . صنايعى كه مـردم ازشـان نـمـى آيـد، البته بايد دولت
بكند، كارهايى را كه مردم نمى توانند انجام بـدهند، دولت بايد انجام بدهد. كارهايى
كه هم دولت مى تواند انجام بدهد و هم مردم مى تـوانند انجام بدهند، مردم را آزاد
بگذاريد كه آنها بكنند، خودتان هم بكنيد، جلوى مردم را نـگـيـريـد. فـقـط يك نظارتى
بكنيد كه مبادا انحراف پيدا بشود، مبادا يك وقتى كالاهايى بـيـاورنـد كـه مـخـالف
بـا اسـلام اسـت ، مـخالف با صلاح جمهورى اسلامى است . اين يك مساءله اى است كه
بسيار مهم است در نظر من . من كرارا هم گفتم ، آقايان هم وعده دادند
ولى نمى دانم چقدر عمل شده ! در هر صورت اين هم از مسائلى است كه بسيار اهميت دارد
و ما بايد چه بكنيم .
وزارتخانه ها و ادارات يك جورى باشد كه نارضايى ايجاد نكند
مـسـاءله ديـگـرى كه عرض مى كنم ، اين است كه آقايانى كه الان راءى اعتماد گرفتند
از مجلس و احساس مى كنند كه مسؤ وليتشان زيادتر شده است براى اين كه خوب راءى دادند
ايـن بـالايى مجلس دارد و من بايد از مجلس تشكر كنم راجع به اين ، اينها بايد حالا
فكر ايـن مـعـنـا باشند كه مردم را داشته باشند و يكى از راه هايش اين است كه
وزارتخانه ها و ادارات يك جورى باشد كه نارضايى ايجاد نكند، به نظر مى آيد كه اگر
چنانچه در هر وزارتخانه اى از طرف يا آقاى رئيس جمهور يا فرض كنيد كه آقاى نخست
وزير يك چند، دو سه نفرى باشند براى اين معنا كه اگر چنانچه در آن اداره ، در آن
وزارتخانه از خود اهـالى وزارتـخـانـه شـكـايـت داشـتـنـد، بـه ايـنـهـا
بـگـويـنـد. ايـن اصـل نـفس اين كار مؤ ثر است در اين كه در وزارتخانه ها اگر بنا
باشد يك كارى انجام بشود، برخلاف نشود. شما مى دانيد كه ما وارث يك كسى هستيم يك
رژيمى هستيم ، كه سر تـا پـاى اداراتـش ، الا يـك عـده اى ، دنـبـال ايـن بـودنـد
كـه منافع خودشان را حفظ كنند و دنـبـال اين بودند چه بكنند. از آنها، هستند الان
در جمهورى اسلامى ، نمى توانيم بگوييم نـيـسـتـنـد، هـمـه جـا هـستند و ممكن است كه
اينهايى كه هستند بخواهند مردم را ناراضى كنند. اصـل خـطـش ايـن باشد كه مردم را
ناراضى كنند، چه ، بهتر اين است كه مردم را در ادارات نـاراضـى كنند. اصل خطش اين
باشد كه مردم را ناراضى كنند، چه بهتر اين است كه مردم را در ادارات نـاراضـى
كـنـنـد. فـرض كـنيد يك نفر برود در يك اداره اى ، اين جا كارش را خـوب انـجام
ندهند، اين به او مراجعه كند، آن به او مراجعه كند. من نمى گويم كه هست اين جور،
لكن متوجه باشيد كه مبادا يك همچو مسائلى واقع بشود. و بهتر اين است كه يك همچو
عـمـلى انـجام بگيرد كه مردم هم توجه به اين داشته باشند كه يك مرجعى دارند كه اگر
در اداره يك كسى يك ضد انقلابى بود، خواست يك فضولى اى بكند، يك مرجعى دارند كه بـه
آن مـرجـع بـرونـد مـراجـعـه كـنـنـد. و هـم ، خـود ايـن عمل فى نفسه مؤ ثر در اين
است كه جلوگيرى كند از بعضى از امور. و بالاخره ما مردم را لازم داريم ، يعنى ،
جمهورى اسلامى تا آخر مردم را مى خواهد. اين مردمند كه اين جمهورى را بـه ايـن جـا
رسـانـدند و اين مردمند كه بايد اين جمهورى را راه ببرند تا آخر، و اين شما
آقـايـان هـسـتـيد كه مردم را مى توانيد، وزارتخانه هايتان مى تواند، اداراتتان مى
تواند راضى نگه دارد و مى تواند خداى نخواسته اشخاصى در آن باشند كه ناراضى باشند.
و ايـن را بـا قـاطـعـيت عمل كنيد. التزام شما نداريد كه هر كس از سابق در اين
اداره بوده ، حـالا اگـر چـنـانـچـه ضد انقلاب هم باشد، بايد باشد. اين را بيرونش
كنيد برود سراغ كـارش ، اگـر يك كسى است مى خواهد ضدانقلاب باشد، اما اگر كسانى
هستند كه از روى نـادانـى از چـى خوب ارشادشان كنيد، توجيه شان كنيد كه كارها را
انجام بدهند و مردم را نـاراضـى نكنند. در هر صورت ما بايد دنبال اين معنا باشيم كه
مردم را نگه داريم و همين طـورى كه آقايان مى گويند، بدون پشتيبانى مردم نمى شود
كاركرد و پشتيبانى هم به اين نيست كه مردم الله اكبر
بـگويند اين !!!، اين پشتيبانى نيست . پشتيبانى اين است كه همكارى كنند، همكارى اين
است كـه در تـجـارت هـمـكـارى كـنـنـد، شـمـا مـجـال بـه آنـهـا بـدهـيـد هـمـكـارى
كـنند. وقتى اين مـجـال را شـمـا داديـد، مـردم كمك شما هستند و اين طور نيست كه
بازار، مثلا، سرتاته اش راخـداى نخواسته يك اشخاص فاسد، در يك بازار، البته پيدا
مى شود يك عده اى فاسد و يـك عـده اى سـودجـو هم پيدا مى شود، معلوم است اين ، اما
مردم صحيح و مردم متدين و مردم كـاردان زيـاد هست در بازار. عامه بازار هم آن طور
نيست كه خلافكار باشد. البته يك عده هـم هـستند. در چه جمعيتى است كه نيست اين چنين
؟ همه جمعيت هااين طور. مثلا يك عده فاسد هم درشـان هـسـت . بـنـابـراين بايد ما
مجال بدهيم به همه اينها، همان طورى كه در كشاورزى شما عمل مى كنيد، كه پشتيبانى مى
كنيد و كشاورزى را آنها مى كنند، شما پشتيبانى را مى كـنـيد، در اين طور امور هم
چيزهايى را كه مردم ازشان كار بر مى آيد، معنى پشتيبانى اين است كه خود آنها عمل
بكنند، اگر اين طور عمل بشود، هم سرمايه هايى كه ممكن است نياورده باشند، وارد مى
شود در بازار و هم در چيز بانك هاو هم مردم كمك كار مى شوند و مطمئن مى شـونـد، و
هـم اشـخـاصى كه خيال مى كنند كه جمهورى اسلامى نمى خواهد براى مردم كار كـنـد، مـى
فـهـمـنـد كـه كـار مى كند و چه مى كند، و هم اشخاصى كه در خارج هستند و ضد
انـقـلاب نـيـسـتند، لكن بيخودى ترساندندشان ، يعنى ، تبليغات خارجى اين بيچاره
هارا ترساندند كه اى مبادا برويد تهران ! همچو كه از در وارد بشويد، فورا پاسدارها
شما را مـى گـيرند و چه مى كنند! خوب ، اين تبليغاتى است كه در دنيا دارد مى شود بر
ضد مـا. مـا بـايـد يك كارى بكنيم كه اين تبليغات را خنثى كنيم و با تبليغات ، ما
زورمان به آنـهـا نـمـى رسـد بـراى ايـن كـه ما يك تبليغات محدود داريم ، آنها يك
تبليغات غيرمحدود دارند، دنيا دست آنهاست و تبليغاتشان غيرمحدود است .
بايد به همه دولت ها بگوييم كه ديگر خيال آمدن به اين جا را از سرتان بيرون كنيد
و بـايـد هـم ايـن مـعـنـا را، مـا بـه هـمـه دولت هـا، بـه هـمـه جـا بـگـويـيـم
كـه ديـگـر خـيـال ايـن كـه بـخـواهـيـد بياييد اين جا و دوباره يك كارى انجام
بدهيد، اين را از سرتان بـيـرون كـنـيـد. يـعـنـى ، دنـيـا ديـگـر ايـن را نـمـى
تـوانـد قـبـول كـنـد. دنـيـا ديـگـر وضـعـش جـورى شـده اسـت كـه نـمـى تـوانـد
قبول كند كه همه بنده باشند و يك عده اى آقا باشند، اين نمى شود. نمى شود كه آمريكا
و فـرانـسـه و شـوروى و يـكـى دو تـا ديگر آقا باشند و همه ، فرض كنيد چندين
ميليارد جـمـعـيـت دنـبـال آنـهـا باشند و مطيع آنها باشند، اين گذشت وقتش . بايد
اينها خودشان را تـصـحـيـح بـكـنـنـد و بـفـهـمند كه مساءله گذشته است كه شما
بخواهيد، كه خير، باز هم مـثـل سـابـق بـاشيد. اين سابق يك جور ديگرى بود، دنيا
الان جور ديگرى شده ، تحولات ديـگـرى شـده و ايـران هـم اثـبـات كـرد ايـن مـطـلب
را كـه مـى شـود در مـقـابـل هـمـه چيز ايستاد و بايد آنها هم كه نشستند آن جا و
فساد مى كنند و يك انفجارى مى كنند و يك ترقه در مى كنند، اينها بدانند كه اينها
ديگر تاءثيرى ندارد، جز اين كه مردم مـتـنـفـرتـر مـى شوند از آنها. هر چه هم
بخواهند خودشان را تبرئه كنند، مردم مى گويند شـمـايـيد براى اين كه وضعتان را جورى
كرديد كه هر جا فسادى واقع بشود مى گويند اينها هستند، منافقين
هـسـتند نمى دانم سلطنت طلب هستند، اين طورى . چرا بايد وضعتان را اينجور بكنيد كه
هر فـسـادى را بـه شـما نسبت بدهند؟ آن وقت هم بنشينيد آن جا، بگوييد كه ما بله ،
مردم با ما هستند و ما چطور هستيم و مردم چه بكنند و دستور بدهيد! اينها حرف هاى
بچه گانه اى است كـه عـمـرتان را ضايع مى كنيد و از ايران هم كه فرار كرديد و
فرانسه هم كه طرفدار شـما هست . آن جا برويد بنشينيد. همان جا از فرانسه ارتزاق
كنيد و از ساير جاها. البته اين حرف هايشان هم براى همان است والا همچو نيست كه اين
قدر نادان باشند كه حالا ايران ، هـمـه شـان چـشـم بـه راه آنـهـا هـسـتـنـد كه چرا
نيامديد يا كاغذ فدايت شوم برايشان مى نـويـسـنـد! خـود آنـهـا مـى دانـنـد ايـن
را، امـا بـراى ايـن كـه دل آنـهـا را بـه دسـت بياورند از اين حرف ها مى زنند و از
اين طرح ها مى دهند كه ارتزاق كـنـنـد. خـوب ! اگـر هـمـيـن اسـت خـوب بـكـنـنـد،
ارتـزاقـشـان را بـكـنـنـد واللهـم اشـغل الظالمين بالظالمين انشاءالله ، اميدوارم
كه هم مؤ فق و مؤ يد باشيد و عمده اين است كـه بـراى ايـن مـستضعفينى كه به شما
خدمت كردند، خدمت بكنيد و خدمت هم به اين است كه آنـهـا را بـازارى هـا را در كـار
وادار كنيد، شريك كنيد. كسانى كه مى توانند صنعت كوچك درسـت كنند، آنها صنعت هايشان
را حفظ بكنيد و ساير كارها، آنهايى كه البته دولت نمى تواند، آن دولت مى تواند و
ديگران نمى توانند، آنها بايد بكنند. و من اميدوارم كه انشاء الله مؤ فق و مؤ يد
باشيد و سلامت .
والسلام عليكم و رحمه الله