مـطـلوب نيست چه
بسا دانشى كه بر ضد انسانيت انسان و بر ضد كرامت انسان است ، لكن دانـشـى كـه جـهـت
داشـتـه بـاشد، براى خدمت بشر باشد، به اسم رب باشد، توجه به ربـوبـيـت الهـى
داشـتـه بـاشد، توجه به اسم خدا داشته باشد، آن قرائت و آن علم و آن مـسـلسـل هـمـه
شـان در خـدمـت انـسـانـنـد. عـمـده آن جـهـت وغـايـاتـى اسـت كـه در افـعـال
انـسـان و در آلاتـى كـه انـسان درست مى كند و در علم و دانش و ساير چيزهايى كه
افعال انسان است آن چيزى را كه جهت مى دهد آن غايات است ، آن چيزهائى است كه براى
آن چـيـزهـا قـلم هـا وجود پيدا كرده است ، مسلسل ها وجود پيدا كرده است ، علم و
دانش وجود پيدا كرده است اگر غايات و مقاصد و آن چيزهائى كه براى او اينها وجود
پيدا كرده است الهى بـاشـد، هم قلم و هم مسلسل و هم علم و دانش و هم هر عملى ارزش
پيدا مى كنند، ارزش الهى . ارزش قـلم بـه غـايـتـى اسـت كـه بـراى او قـلم زده مـى
شـود. ارزش مسلسل هم به غايتى است كه براى او مسلسل كشيده مى شود. اگر اين ارزش
غائى نباشد و اگـر آن مـقـصـد، مـقـصـد انـسـانـى و الهـى نـبـاشـد، نـه مـسـلسـل
آلتـى اسـت كـه بـه درد بـخـورد و نـه قـلم ، و خـطـر قـلم بـيـشـتـر از مسلسل است
و خطر بيان بيشتر از توپ و تانك است و خطر علم بيشتر از همه اينهاست لكن اگـر
چـنـانـچه به خدمت خلق باشد و به دستور انسان باشد و در خدمت انسان باشد و در
خـدمـت خـداى تـبـارك و تـعـالى بـاشـد تـمـام ايـنـهـا ارزش پـيـدا مـى كـنـنـد،
مسلسل هم همچون قلم مى شود، قلم هم همچون مسلسل . بايد بشر به فكر اين باشد كه آن
چـيـزهـائى كـه مـقـصـد اسـت و بـراى تربيت انسان است ، براى آموزش انسان است ،
براى تـعـليـم انـسان است ، جهت به آن بدهد. اگر چنانچه دانشگاه ها جهت به آن داده
نشود، همان دانـشـگـاه هائى مى شود كه در بين بشر هست و از همان دانشگاه ها قواى
مخربه بيرون مى آيـد و اگـر جـهـت بـه آن داده بـشـود، دانـشـگـاه هـا كـارى مـى
كـنـنـد كـه مـسـلسـل هـا نـمـى تـوانـد بـكـند، خدمتى مى توانند به بشر بكنند كه
هيچ كس ديگر نمى تـوانـد ايـنقدر خدمت بكند. عمده آن جهتى است كه طرف آن جهت رفته
مى شود و قرآن اين را فـرمـوده اسـت (اقـراء
باسم ربك الذى خلق ) قرائت كن ، نه قرائت
مطلق . بياموز، نه آمـوزش مـطـلق . عـلم تـحـصـيـل كـن ، نـه عـلم مـطـلق و تحصيل
مطلق ؛ علم جهت دار، آموزش جهت دار. جهت ، اسم رب است ، توجه به خداست ، براى خـدا
بـراى خـلق خـدا. قـلم هـا اگـر در دنـيـا بـراى خـدا و بـراى خـلق خـدا بـه كـار
بيفتند مـسـلسـل هـا كـنـار مـى رود و اگـر بـراى خـدا و بـراى خـلق خـدا نـبـاشـد
مـسـلسـل ساز مى شود. ابزار كوبنده انسان با دست قلم دارها و با دست علمائى كه در
همه دانـشـگـاه ها هستند، با دست آنها وجود پيدا كرده است و همه ترقيات بشر هم با
دست علما و بيان و قلم علما وجود پيدا كرده است . كوشش كنيد كه در اين آموزشى كه به
مردم مى دهيد جـهـت دار بـاشـد. در كـلاس هـائى كـه جـوان هـا يـا سـالخـوردگـان
براى آموزش مى آيند، هـمـانـطورى كه سواد را به آنها ياد مى دهيد و همانطورى كه
نوشتن و خواندن را بر آنها ياد مى دهيد جهت هم به آنها بدهيد كه براى خدا بخوانند و
براى خدا بنويسند. براى خدمت به خلق و براى خدمت به خدا و براى خدمت به اسلام .
توجه كنيد كه آموزش و پرورش وقتى نافع است كه به اسم رب باشد
بـايـد آمـوزش و پـرورش مردم تواءم باشد. پرورش ، پرورش انسانى ، پرورشى كه بـه درد
انـسـان بـرسـد، آمـوزشـى كه براى انسان باشد، جهت دار باشد، اسم رب در آن بـاشـد،
توجه به خدا باشد. بايد تمام كلاس هائى كه در سرتاسر كشور انشاء الله وجـود پيدا مى
كند و شما آقايان و كسان ديگرى كه در خدمت يك همچو امر بزرگى هستيد و مـتـكـفـل يك
همچو عبادت بزرگى هستيد توجه داشته باشيد كه آموزگاران را جهت به آنها بـدهـيـد،
تـوجـه بـه خـدا بدهيد، علمشان براى خدا باشد، براى اطاعت خدا. خداى تبارك و تـعالى
علم را يكى از عبادات بزرگ قرار داده است اگر چنانچه جهت داشته باشد، جهت هم هـمـان
اسـت كـه اقـراء بـاسـم ربـك . در هـيـچ مـلتـى مـثـل مـلت اسـلام از عـلم تـوصـيف
نكرده است ، قرآن كريم در جاهاى زياد از علم و از عالم و تـوجـه به علم توصيف
فرموده است و در كم جائى از آهن صحبت كرده است ، آنجا هم كه از آهـن صـحـبت مى كند
منافع ناس درنظر گرفته شده است انزلنا الحديد فيه باس شديد بـاس شـديـد دارد و
مـنـافع براى ناس . اگر منافع براى ناس نداشته باشد و در خدمت ابرقدرت هائى كه مى
بينيد داشته باشد آهن هيچ ارزش ندارد و اگر آهن در خدمت نفع مردم بـاشـد، منافع
مردم باشد، ارزشش بسيار زياد است . همانطورى كه قلم ارزش دارد، آهن هم ارزش دارد و
هـمـه چـيز ارزش دارد. ارزش همه چيز به آن چيزى است كه براى او انسان مى كند. نماز
هم كه انسان مى خواند ارزشش به آن نيتى است كه به آن نيت وارد نماز مى شود اى چه
بسا نمازگزارانى كه نمازشان در جهنم وارد مى شود وقتى است كه ارائه بخواهند بدهند
به مردم و چه بسا نمازگزارانى كه نمازشان در جهنم وارد مى شود وقتى است كه ارائه
بـدهـنـد بـه مـردم و چـه بـسـا بـراى خـدا عـمـل مى كنند، سربازهائى كه براى خدا
عـمـل مـى كنند، پاسدارانى كه براى خدا خدمت مى كنند، ارزش آنها از نماز هم بيشتر
است ، ارزش مـسـلسـل آنها از قلم هم در آنوقت بيشتر خواهد شد. توجه كنيد كه آموزش
بدهيد و در ضـمـن آمـوزش تربيت كنيد. باسم ربك اختصاص اين اسم كه رب است براى اينكه
توجه بـه تـربـيـت را بـدهـد بـه مـردم كه بايد قرائت كنيد و به اسم رب براى تربيت
بشر قرائت كنيد، قلم به دست بگيريد براى تربيت بشر، آنقدرى كه بشر از قلم هاى صحيح
نـفـع بـرده اسـت از چـيزى ديگر نبرده است و آنقدر كه ضرر كشيده است ، از چيزهاى
ديگر ضـرر نـبـرده است . قلم ها و بيان ها با مغزهاى مردم رابطه دارند. اگر قلم ها
و بيان ها و عـلم هـا و تـعـليـم هـا و آمـوزش هـا بـراى خـدا باشد، مغزها را الهى
تربيت مى كنند و اگر چنانچه بر خلاف اين باشد، مغزها، مغزهاى غرورمند، مغزهاى
طاغوتى از آن پيدا مى شود. من از همه ملت ايران مى خواهم كه در اين امر بزرگ و اين
امر حياتى كمك كنند، در روستاها كـه آقـايـان مى روند، اقبال كنند كسانى كه سواد
ندارند، وارد بشوند براى سوادآموزى طـلب العـلم فـريضه خداى تبارك و تعالى به وسيله
نبى اكرم فرموده است . بنابراين حـديـث كـه طـلب عـلم فـريـضـه اسـت و در بـعـض از
روايـات فـريـضـه عـلى كـل مـسـلم و مـسلمه براى همه زن ها و مردها فريضه است . با
علم است كه انسان مى تواند تـاءمين سعادت دنيا و آخرت را بكند، با آموزش است كه
انسان مى تواند تربيت كند جوان ها را به طورى كه مصالح دنيا و آخرت خودشان را
خودشان حفظ كنند. اگر كشور ما علم را بياموزد، ادب را بياموزد، جهت يابى علم و عمل
را بياموزد،
هـيـچ قـدرتـى نـمـى تـوانـد بـر او حـكـومـت كـنـد. تـمـام گـرفـتـارى هـائى كـه
ما در اين طول مدت تاريخ داشتيم بهره بردارى از جهالت مردم بوده است . جهالت مردم
را آلت دست قرار دادند و برخلاف مصالح خودشان تجهيز كردند. اگر علم داشتند، علم جهت
دار داشتند، مـمـكـن نـبـود كه مخربين بتوانند آنها را به يك جهتى كه برخلاف آن
مسيرى است كه مسير خـود ملت است تجهيز كنند. علم و سواد است با آن جهتى كه بايد به
او توجه كرد كه مى تواند ملت را از همه گرفتارى ها نجات بدهد و نمى توانند كسانى كه
خواهند اين نهضت را، ايـن نـهـضـت اسـلامـى را مى خواهند به خلل برسانند و توانند
ببينند كه اسلام در اين مـملكت پياده دارد مى شود. اين علم است كه مى تواند جلوى
اين فسادها را بگيرد. اگر ملت مـا عـلم را، آن عـلم جـهـت دار را يـاد بـگـيـرنـد،
تـربـيـت بـشـونـد، در مقابل علم ، در پهلوى علم هم تربيت باشد تربيت دينى ، تربيت
الهى ، تربيت انسانى و هـم عـلم ، اگـر ايـن دو حـربـه در دسـت شـما باشد، كسى نمى
تواند به شما تعدى كند، كـسـى نـمـى تـوانـد اسـتبداد را برگرداند و اگر اين علم
نباشد مردم را توجيه كنند به جـائى كه باز هم آن مسائل سابق برگردد و آن استبداد
سابق و آن وابستگى هاى سابق . شـمـا سـوادآمـوزان در تـمـام كـشـور بدانيد كه يك
خدمتى داريد به اين انسان مى كنيد كه بالاترين خدمت هاست و روستائيان و ساير قشرهاى
بى سواد بدانند كه اين خدمت ، خدمتى اسـت كـه بـايـد آنـهـا بـه جـان و دل قـبول
كنند و اينطور كه گمان كنند ما نمى توانيم ، ايـنـطـور نيست ، هر انسانى مى تواند
سوادآموزى كند و مى تواند انسان بشود. علم از مهد تـا لحـد، از بـچـگـى تـا نـزديـك
مـردن . دنـيـا بـايد با علم و با علم جهت دار اداره بشود. پـيـرمـرد و پـيـرزن هـم
مـى تـوانـنـد آمـوزش بـبـيـنـنـد، مـى تـوانـنـد تحصيل كنند ماءيوس از خودشان
نباشند. جوان ها، پيرها، بچه ها، روستائى ها، شهرى ها همه بايد كمك كنند و اين امر
مهمى كه تمدن شما، اسلام شما، انسانيت شما و همه چيز شما تابع اوست و بسته به اوست
، تربيت كنيد اينها را و همه چيز بسته به اوست همه بايد كمك كنند و همه با هم انشاء
الله سال ديگر اگر من باشم ، ببينم كه سوادآموزى به طور چـشـمگيرى پيش رفته است و
اگر نباشم خود شما ببينيد. خداوند انشاء الله به همه شما تؤ فيق بدهد و به همه ملت
ما تؤ فيق بدهد كه هم علم را ياد بگيرند و هم جهت علم را و هم مسلسل را براى آرامش
دنيا به دست بگيرند و هم تربيت نظامى را. والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
تاريخ : 6/10/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن هاى اسلامى و كسبه
مشهد
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز حفظ وحدت و آرامش مهم ترين وظيفه براى پيشبرد انقلاب است
شـمـا مـهـمـان هـاى عـزيـزى هـسـتـيـد كـه از مـحـل تـجـلى نـور، از مـحـل توجه
ملائكه الله ، از آستان قدس رضوى آمديد و خوش آمديد. خداوند شماها را حفظ كند و
اسلام را به جديت هاى شما و همه ملت به پيش ببرد. و من اميدوارم كه با دعاى شما
در آستان قدس رضوى موفق بشوم به پاى بوس آن حضرت برسم .
آنـچـه كـه مـن بـايـد در مـحـضـر شـما دوستان ، عزيزان عرض كنم اين است كه قدرت
هاى بزرگ توجه دارند به اينكه اين ملت در سايه وحدت و اتفاق و توجه به خداى تبارك و
تـعـالى پيروز شدند و منافع آنها را به خطر انداختند و آنها از پاى نخواهند نشست و
هر روز يك راهى درست مى كنند براى اختلاف و براى اينكه وحدت ملت مارا به هم بزنند و
ما بايد چشم و گوش خودمان را باز كنيم و هوشيار باشيم كه اختلافات را دامن نزنيم .
ملت مـا هـر قـشـرى كـه توجه دارند به اينكه اين كشور را اختلاف خواهد آسيب پذير
كرد و هر گـروهـى كـه عـلاقه دارند به اسلام ، علاقه دارند به كشور اسلامى ، علاقه
دارند به مـلت اسـلامى ايران ، به ملت ايران بايد كوشش كنند كه خللى در اين وحدت و
اتفاق رخ نـدهد. اگر خداى نخواسته دشمن هاى ما موفق بشوند به اينكه در هر گوشه اى
بين ملت ما اختلاف بيندازند، آنها به آرزوى خودشان مى رسند.
امـروز آنـچه كه براى ما از همه چيز لازمتر است آرامش است . ما امروز مبتلاى به جنگ
هستيم و مـبـتـلاى بـه ايـن خـرابـكـارى هـاى داخـلى هـم هـسـتـيـم و دشـمـن هـاى
مـا شـايـد اهميت به اين اختلال هاى داخلى بيشتر بدهند تا هجوم نظامى ، براى اينكه
اختلافات داخلى ما را از باطن آسـيـب پـذير مى كند و ما خودمان ، خودمان را از بين
مى بريم . بايد ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه مبادا در بين ما اشخاص مغرضى
نفوذ كنند و اختلاف بيندازند. اگر خداى نـخـواسته اين اشخاصى كه مغرضند، اختلاف
بخواهند بيندازند شماها كه بيداريد و ملت مـا كـه بـيـدارنـد آنـهـا را نـصـيـحـت
كـنـنـد، نـگـذارنـد كـه آنـهـا بـه آمـال خـودشان برسند. ما خيلى احتياج به آرامش
داريم . من از همه شما دوستان و از همه ملت ايـران مـى خواهم كه حفظ كنند آرامش
خودشان را. اگر فرضا هم كسانى باشند كه براى بعضى كارها
بـخواهند اختلاف بيندازند، شماها با عقل و تدبير حفظ كنيد آرامش را، نگذاريد در يك
همچو مـوقـعـى كـه مـا احـتياج به آرامش داريم خداى نخواسته اختلاف پيدا بشود. شما
از مركزى آمديد كه آن مركز، مركز حقيقت اسلام است و شما مى دانيد كه حضرت رضا سلام
الله عليه در آن ابـتـلائاتى كه داشت و در آن مصيبت هاى معنوى كه برايش وارد مى شد،
بدون اينكه يـك اخـتلافى ايجاد كند، با آرامش راه خودش را به پيش مى برد، مقيد بود
به اينكه آرامش مـلت را حـفـظ كـنـد و شـمـا مـى دانـيـد كـه حـضـرت امـيـر سـلام
الله عـليـه ، ابـوالائمـه ، اول شـخـص اسـلام بـعـد از رسـول الله صـلى الله
عـليـه و آله ، در طـول مـدت عـمـرشـان در جـهاد بودند و در آن مدتى كه اختلافات
بين دستجات بود ايشان آرامـش را حـفـظ كـردنـد بـراى ايـنـكـه اسلام محتاج به آرامش
است . ما همه اختلافات خودمان رابايد عقلا حل بكنند و نگذارند به سر و صدا و به
اختلاف اندازى منتهى بشود. فرضا اگـر يـك كـسى بخواهد يك عملى بكند كه به واسطه او
تحريك عواطف را بكند، تكليف ما اين است كه بايد در مقابل آنها امروز آرامش را حفظ
كنيم و سكوت كنيم . من از خداى تبارك و تـعـالى سعادت و سلامت همه شما را و همه ملت
ايران را خواستارم . و هدايت آنهائى كه در صـدد هـسـتـنـد كـه اخـتـلاف ايـجـاد
كنند از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى كنم . من از شما بـرادران عـزيـز كـه زحـمـت
كـشيديد و آمديد در يك همچو فضاى تنگى نشستيد و ايستاديد تشكر مى كنم و سعادت و
سلامت همه شما را از خداى تبارك و تعالى خواستار هستم .
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 7/10/59
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در جـــمـــع
اهـــالى خـــرم آبـــاد و خـــانـــواده هـــاى
شـهـداىدزفول
عالم محضر خداست ، در محضر خدا معصيت نكنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
بـعـضـى وقـت انسان متحير است كه با اين منظره هائى كه مواجه است چه بگويد من الان
در مـقـابـلم عـكـس هـائى از شـهـدا مى بينم و در آن تابلو نوشته بود كه خانواده
هاى شهداى دزفـول آمـده انـد و جـمعى هم از عشاير محترم خرم آباد و از اهالى خرم
آباد آمده اند و در آن كـنـار هـم كـودكـان مـوسـويـه تـهران آمده اند. و با ديدن
اين منظره ها چه بايد بگوئيم ؟ انـسـان در ايـن دنـيـا، هـر انـسـانـى كـه بـاشـد
از انـسـان هـاى بـزرگ مـثـل انبيا و اوليا تا هر جا كه برسد، مورد امتحان است .
امتحان ملازم با وجود انسان است و هـيچ انسانى بدون امتحان نخواهد در اين عالم زيست
كند. گاهى امتحان به خوف ، به جوع بـه نـقـص در امـوال و انـفـس ، بـه نـقـص در
ثـمـرات و امـثـال ايـنـهـاست كه الان در مراكزى كه جنگزده است ، بسيارى از اينها
تحقق دارد. و اين يك امـتـحانى است كه از شما آقايان كه در ذزفول و در اهواز و
سوسنگرد و ساير محالى كه مـورد تـعـدى كـفـار شـده است ، واقع شده ايد، اين يك
امتحانى است الهى براى آزمايش ما و شـمـا. گـاهـى امـنـيت مورد آزمايش است ، انسان
را گاهى به ناامنى و خوف امتحان مى كنند و گـاهـى بـه امـنـيـت و اطـمـيـنـان ،
گـاهـى بـه نقص در ثمرات و انفس ، جوان ها را از انسان گـيـرنـد، بـرادرهـا را مى
گيرند و بچه ها و زن ها را به اين راه امتحان مى كنند و گاهى بـه زياد كردن ثمرات ،
زياد كردن اموال ، توسعه دادن و امنيت اعطا كردن امتحان مى كند. بشر در امتحان واقع
است ، با ادعاى اينكه من مؤ من هستم ، رها نمى شود، پيغمبرهاى بزرگ امـتـحـان
شـدنـد. ابـراهيم خليل عليه السلام در آن قضيه حيرت انگيز امر به اينكه بايد اولادت
را ذبـح كـنى امتحان شد، پيغمبرهاى بزرگ ، اولياء بزرگ امتحان شدند. حضرت سيدالشهدا
سلام الله عليه امتحان شد، اولاد و احفاد او هم امتحان شدند، و همه ماها هم امتحان
مـى شويم ، و همه بشر هم امتحان خواهند شد و امتحان به امنيت و دارائى و ثروت و
رياست و امـثـال ذلك بـزرگتر است از امتحان در نقص اولاد و انفس ، چه بسا اشخاصى كه
ادعا مى كـنـنـد كه ما مؤ من هستيم ، لكن وقتى كه امتحان مى شوند معلوم شود كه فقط
ادعا بوده ، و چـه اشـخـاصى كه ادعا مى كنند كه ما طرفدار ضعفا هستيم لكن وقتى كه
امتحان مى شوند از امـتـحـان درست در نمى آيند و چه اشخاصى كه ادعا مى كنند كه اگر
ما صفحه جنگ پيش بـيـايـد، پـيـشـقـدمـيـم و در وقـت عمل از امتحان درست در آيند.
شما دزفولى ها و اهوازى ها و سوسنگردى ها امتحان داديد و خوب از امتحان بيرون
آمديد.
ايـن عـكـس هـائى كـه الان در مقابل من هست و موجب تاءثر و تاءسف اين سند امتحان
شماست و سـنـد افتخار شما. خداى تبارك و تعالى فرمايد: بشر الصابرين آنهائى كه صبر
مى كـنـند، به آنها بشارت بده . آنهائى كه در مصيبت ها، در نقص ثمرات ، در نقص انفس
، در نـقص اولاد صابر هستند و مى گويند كه : انالله و انا اليه راجعون ما از خدا
هستيم و به او بـر مـى گـرديم ، از او هستيم و به او رجوع مى كنيم . جوان هاى ما از
خدا هستند و در راه خدا فداكارى كردند و به خدا مراجعت مى كنند. انسان اگر چنانچه
هر چه دارد بفهمد كه از خداست ، اگر زندگى دارد، خدا به او داده است و اگر اولاد
دارد، خدا به او اعطا كرده است و اگـر ثـروت دارد، خـدا بـه او اعـطـا كـرده است و
همه چيز را خداى تبارك و تعالى اعطا فرموده است ، اگر دل انسان به اين معنا ايمان
بياورد و اطمينان به اين معنا داشته باشد، چيزى كه امانت الهى است ، به خدا
برگردانده ، اولادها اماناتى هستند از خدا، زن و فرزند امانت هايى هستند از خدا،
دارائى ها امانت هائى هستند از خدا و به او رد شده است ، و ما از خدا هـسـتـيم و به
سوى او رجوع مى كنيم . اگر امتحان را درست داديم و همانطورى كه اوليا و انـبـيـا
امـتـحـان دادنـد مـا هم به آنها اقتدا كرديم ، مورد آن بشارت هستيم كه خداى تبارك
و تعالى مى فرمايد و به آنها رحمت مى فرستد، مغفرت مى فرستد و آنها را اصحاب هدايت
مـى داند. اين امتحان آسان تر است از آن امتحان هائى كه به دولتمردان خدا دولتمردان
را خدا امتحان مى كند. چه بسا از اين رؤ ساى جمهورى كه در دنيا هستند، مدعى احترام
به حقوق بـشـر هـسـتـنـد، قـبـل از رسـيدن به مقام رياست جمهور مدعى آزاديخواهى ،
مدعى دوستى با بـشر، مدعى پاسدارى رفاه بشر هستند، لكن وقتى كه مى رسند به مسند و
امتحان مى كند خداى تبارك و تعالى آنها را، نمى توانند از امتحان بيرون بيايند، به
جاى طرفدارى از حقوق بشر، بشر را به تباهى مى كشند، به جاى طرفدارى از ضعفا، ضعفا
را به هلاكت مـى رسـانـنـد، هـمـانطورى كه در آن طرف بشرالصابرين است به رحمت و
مغفرت و حيات ابـدى ، بـراى ايـنـهـا هـم بـشـارت و عذاب اليم است ، بشارت به ننگ
است . بايد امتحان بـشويم . مجرد دعواى اينكه من خداخواه هستم من آزاديخواه هستم ،
من حقوق بشر را مراعات مى كـنـم ، مـن اگر به رياست جمهورى ، به حكومت ، به نخست
وزيرى ، به رئيس مثلا قبيله ، بـه ريـاسـت عشاير برسم با مردم رفتار خوب مى كنم و
مردم را به آزادى و رفاه دعوت كـنـم و خـودم هم همين طور هستم ، مجرد دعوا پذيرفته
نيست ، وقتى كه داده شد آن منصب به آن شـخـص رسـيـد بـه آن مـنـصـب ، آنـوقـت اسـت
كـه مـطـالعـه در حـال او بايد كرد كه آيا مثل كارتر هست يا مثل على ابن ابيطالب ،
با مستضعفين و مستمندان آن مى كند كه على ابن ابيطالب سلام الله عليه كرد، يا آن مى
كند كه كارتر كرد، يا آن مى كند كه استالين كرد. آنها هم همه مدعى هستند. استالين
هم مدعى اين بود كه براى مردم مى خواهد كار بكند و مردم را به طور آزاد، مساوى نگه
دارد، لكن وقتى كه به مقام رياست رسـيـد فـوج فوج مردم را فانى كرد و از بين برد،
كارتر هم همين ادعاها را مى كند كه ما بـراى بـشـر آزادى مـى خـواهـيـم و رفاه مى
خواهيم و بشر دوست هستيم ، لكن وقتى كه به مقامش رسيدند ديديم كه آنطور بودند،
كردند با بشر آنچه را كردند، صدام هم ادعاى اين را مى كند كه من مى خواهم كه عرب را
چه بكنم و با عرب چه بكنم ، لكن وقتى كه امتحان پيش آمد، اعراب را آنطور در خوزستان
به كشتن داد
كه مغول نكرده بود و اگر مهلت داده بشود به او، با عراق و ايران و هر جا دستش برسد
آن كند كه مغول با ايران كرد. ادعا نمى شود كرد كه ، من ادعا كنم كه من يك ملائى
هستم و مـردم دوسـت هـسـتـم ، وقـتـى كـه رسـيـدى بـه مـنـصـب آنـوقـت بـبـين چه
هستى . آنوقتى كه امـثـال آقـاى نـخـسـت وزيـر در حـبـس بـود و زجـر بـود، ادعـاى
ايـن مـعـنـا را البـتـه در دل داشـت كـه ايـن حكومت بده است و اگر من به رياست
برسم چه خواهم كرد، اگر در ذهنش بوده لكن الان در معرض امتحان است . الان همه اين
رؤ سا، رئيس جمهور، نخست وزير، رئيس مـجـلس ، رؤ سـاى دادگـاه هـا، رؤ ساى همه
استان ها، حكومت ها فرماندارها، استاندارها، همه ايـنـهـا در مـعـرض امـتحانند و
اين امتحان از امتحان در نقص اولاد و انفس بالاتر است . امتحان مردم به رياست ، به
رياست در هر مقام ، به رسيدن به هر مقام ، اين امتحان سخت تر است از امـتـحـان در
نـقـص اولاد و انفس و مشكل تر است كه انسان بتواند از اين امتحان نجات پيدا بكند و
درست امتحان بدهد در معرض اعمالى كه مى كند و در پيشگاه خدا آبرومند باشد. رؤ سـا
هـر جـا هـسـتند، در هر كشورى هستند، دولتمردان در هر كشورى كه هستند و در هر جا كه
هستند بايد بدانند كه رسيدن به اين مقام ، امتحانى الهى بوده است و سخت امتحانى است
. خـودشـان تـوجـه كـنند به اينكه قبل از رسيدن به اين مقام و بعد از رسيدن به اين
مقام ، چـقدر در حالشان تفاوت حاصل شده است . قبل از رسيدن به اين مقام به رؤ ساى
جمهورى كـه سـابـق بـودنـد، بـه نخست وزيرانى كه سابق بودند، به وكلاى مجلسى كه
سابق بـودنـد، بـه اسـتـانـدارهـائى كـه سـابـق بودند، به دادگاه هائى كه در سابق
بودند، قـبـل از رسـيـدن خـودشـان بـه ايـن مـقـامـات بـه آنـهـا اشـكـال
داشـتـنـدو آنـهـا را تـقـبـيـح مـى كـردند، الان كه خودشان رسيدند آيا همان نقشه
را عـمـل مـى كنند كه آيندگان آنها را تقبيح كنند؟ يا خير، وقتى كه به مقام رسيدند
رفتارى مـى كـنـنـد كـه هـمـانـطـورى كـه بـعـد از هـراز و چـهـار صـد سـال نـسـبـت
بـه امير المؤ منين مردم نظر مى دهند؟ همان كه بعد از اينكه مقام رياست داشت ، بـه
حـسـب اصـطـلاح شما تمام ايران و عراق و مصر و جاهاى ديگر در زير سلطه او بود،
رفـتـارش با مردم آنطور بود كه هيچ كس نمى تواند آن رفتار را داشته باشد. در خطبه
جـمـعـه ، گـاهى كه يك وقتى كه در خطبه جمعه آمده بودند و منبر بودند، دامنشان را
حركت مى دادند براى اينكه پيراهن را شسته بودند و پيراهن عوضى نداشتند. بيدار بشويم
ما، دولتمردان بيدار بشوند، استاندارها بيدار بشوند، دادگاه بيدار بشوند، ما دعوى
شيعه گـرى را مـى كـنـيـم ، ادعـا هست كه ما شيعه و تابع هستيم ، در مقام امتحان
باز شيعه هستيم تـبـع هستيم آنطورى كه او هست ؟ به اندازه اى كه وسعت وجودى ما هست
تبعيت مى كنيم ؟ با دوسـتـانـمـان ، با رفقايمان ، با همكيشانمان ، با بشر آنطور
رفتار مى كنيم آن شخصى بـود كـه وقـتـى يـك خلخال را از پاى يك ذميه يا يهودى يا
نصارا بوده است بيرون آورده بـودنـد اشـرار، قريب به اين معنا فرموده است كه اگر
انسان بميرد براى اين ننگى كه واقـع شـده و ايـن چـيـزى كـه واقع شده است ، خيلى
بعيد نيست . ما هم مدعى هستيم كه شيعه هـستيم . رؤ سا و دولتمردان بيدار بشوند،
مخاصمه را ترك كنند، اين منظره ها را ببينند، اين جوان هايى كه خون خودشان را در
راه اسلام داده اند، ببينند، اين جوان هايى كه شما را بـه ايـن مـقـام رسـانـده
اند، ببينند و دست از مخاصمات بردارند، آتش بس كنند. در محضر خداست ، همه ما در
محضر خدا هستيم و
همه ما خواهيم مرد و همه ما خواهيم حساب پس داد. بيدار بشويد ملت ، بيدار بشويد
دولت ، همه بيدار باشيد، همه تان در محضر خدا هستيد، فردا همه بايد حساب پس بدهيد،
از روى خـون شـهـداى مـا نگذريد بدو ن نظر، و براى مقام دعوا نكنيد با هم . ما همه
كه به صدام ايـنـطـور نـفـريـن مـى كـنـيـم و نـنـگ نـثـارش مـى كـنـيـم ، مـبـادا
خـودمـان آنطور باشيم . در حـال خـودمان مطالعه كنيم . وقتى كه خلوت هست خودمان را
آزمايش كنيم كه ما اگر به مقام رسيديم آيا همانطورى كه صدام مى كند، ما هم
همانطور خواهيم كرد، يا شبيه به او؟ يا ما شـبـيـه بـه خـليـفـه رسـول الله عـمل مى
كنيم حكومت كردن بر يك جامعه اى ، بزرگترين آزمـايـشـى اسـت كـه خـداى تبارك و
تعالى از بشر مى كند. حكومت كردن اگر حكومت اسمش بـاشـد، بـه اصطلاح حكومت كردن بر
يك همچو جامعه اى كه خون خودش را در راه اسلام و در راه كشور اسلامى دارد مى دهد و
جوانان برومندش را دارد فدا مى كند، از كارهاى بسيار مـشـكـل و از امـتـحـانـات
بـسـيـار مـشـكـل است .اى رؤ سا! شماها در معرض امتحان در آمده ايد و اعمال شما
دقيقا تحت نظر خداى تبارك و تعالى است ، توجه بكنيد به اين ملتى كه به ايـنـطـور
هـمـراهـى به شما مى كند. اى پاسداران ! اى ارتشيان ! ژاندارمرى ! و اى ساير قـواى
مـسـلح نـظـامـى و انـتـظـامـى ! و اى رؤ سـاى هر جا كه هستيد، هر قبيله كه هستيد و
اى اسـتـانـدارهـاى هـمـه سـرتـاسـر كـشـور! در معرض امتحان هستيد، مبادا با خون
اينها براى خودتان بخواهيد مقامى درست كنيد، خدا نكند شماها بخواهيد ديگران خون
خودشان را بدهند و شـمـا مـقـامـتـان بـالاتـر برود، خدا نكند كه يك همچو حيوانى در
باطن شما باشد و شما خـيـال كنيد انسانيد. بشر در معرض امتحان است . احسب الناس ان
يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لايـفتنون شما گمان كنيد، مردم گمان مى كنند كه همين كه
گفتند من مؤ منم رهايشان مى كنند امـتـحـانـشـان كـنـنـد؟ هـمين كه گفتيد ما
آزاديخواهيم رهايتان مى كنند بر مسند مى نشانند تا بفهمند كه راست مى گوئيد يا نه و
بفهمانند، به مجرد اينكه ادعا كرديد كه من براى اين مـلت و بـراى اين كشور
خدمتگزارم رها مى شويد؟ امتحان خواهيد شد و در امتحان هستيد. از من طـلبـه تـا
تـمـام افـراد ايـن مـملكت و تمام افراد بشر و تمام انبيا و اوليا همه در معرض
امتحانند، به ادعا و گفتار رها نمى شوند. فرموده است كه : سابقين را ما امتحان
كرديم تا ايـنـكـه معلوم بشود كه چه كسى مؤ من است و چه كسى منافق . همه گروه ها،
همه مردمى كه در ايـن مـمـلكـت يـا در راءس امـور هـسـتـنـد، يا در بازار هستند، يا
در كشاورزى هستند، يا در كـارخـانـه هـا هـستند، يا در گروهك هاى مفسد هستند، همه
بدانند كه در محضر خدا هستند و در مـعـرض امـتـحان . در گفتار بسيار آسان است كه
انسان ادعا كند كه من چه هستم و چه هستم ، لكـن هـمان معنائى را كه ادعامى كند در
همان امتحان مى شود، همان شخصى كه مى گويد من بـشـر دوسـتـم ، در هـمـان مـعـنا
امتحان مى شود، همان شخصى كه مى گويد كه من طرفدار حـقـوق بـشـر هـسـتـم در هـمـان
مـعنا امتحان شود، اگر در آن مقامى كه رسيد، با آنوقتى كه قـبل از آن مقام بود هر
دو مساوى است و نقش او يك طو راست و رياست براى او سنگينى نمى كند، اين شيعه على
ابن ابيطالب است و پيرو او، و از امتحان روسفيد بيرون آمده من خجالت مـى كـشم وقتى
كه شماها را مى بينم كه از خوزستان و خرم آباد و از جنوب و از غرب آمده ايـد و
آنـهـمـه رنـج ديـده ايد و آنهمه جوان هاى شما شهيد شده اند و آنطور خانه هاى شما
خراب
شده اند و وقتى كه بيائيد در اينجا ببينيد اوضاع طور ديگرى است سرخون شما دعواست .
قلم هاى در روزنامه ها، دست هايى كه اين قلم ها به دست شان است ، آنهائى كه در
راديو تـلويـزيون و در ساير جاها سخنرانى مى كنند همه مورد امتحان خدا هستند.
آنوقتى كه قلم به دست مى گيريد بدانيد كه در محضر خدا قلم دست گرفته ايد، آنوقتى كه
مى خواهيد تـكلم كنيد بدانيد كه زبان شما قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر
خداست . عالم مـحـضـر خـداسـت در مـحـضـر خـدا مـعـصيت خدا نكنيد، در محضر خدا با
هم دعوا نكنيد سر امور بـاطل و فانى ، براى خدا كار بكنيد و براى خدا به پيش برويد.
اگر ملت ما براى خدا و بـراى رضـاى پـيـغـمـبـر اكـرم بـه پـيـش بـرود، تـمـام
مـقـاصـدش حـاصـل خـواهـد شـد. خـداونـد مـا و شـما را از اين امتحان بزرگ سرفراز و
روسفيد بيرون بـيـاورد. خـداونـد تـمـام افـراد مـلت مـا را آبـرومـنـد كـنـد.
خـداونـد ايـن نـهـضـت را متصل به نهضت امام زمان سلام الله عليه بكند. خداوند
دشمنان ما را هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 8/10/59
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـى در جمع اعضاى
خانواده هاى شهداى نيروى هوائى ارتش
جمهورىاسلامى
حضور شيرزنان در صحنه براى فداكارى و مجاهدت
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن از شـمـا بـانوان محترم ، بازماندگان شهداى نيروى هوائى و اقرباى معلولين نيروى
هـوايـى تـشـكـر مـى كـنـم كـه بـا روى گـشـاده و بـا روحيه قوى با من مواجه هستيد
و به مـخـالفـيـن نـهـضـت بـا شـجـاعـت ، اسـتـفـامـت ، نـمـايـش مـى دهـيـد كـه
شـمـا شـيـرزنـان مـثـل متعلقين شما، شيرمردان ، در راه اسلام و در راه كشور اسلامى
براى فداكارى و براى مـجـاهـدت حـاضـريد. در قرآن كريم يك آيه در دو سوره وارد شده
است كه دريك سوره يك ذيـل كـوچكى دارد، در يك سوره بدون آن ذيل است . در يك سوره
وارد شده است فاستقم كما امـرت امـر به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمايد
كه استقامت داشته باش در آن امـورى كـه مـاءمورى . در يك سوره ديگرى كه سوره هود
وارد شده است كه فاستقم كما امرت و من تاب معك كه هم به خود رسول اكرم امر مى
فرمايد كه : استقامت و پايدار باش در آن مـاءمـوريـتـى كه دارى و كسانى هم كه ايمان
به تو آوردند و برگشتند به خدا با تـو، آنـهـا هـم استقامت كنند. در اين دنيا كسانى
كه براى شرافت خودشان ، براى شرافت اهل ملتشان ، براى شرافت اسلام امورى را انجام
مى دهند، كارهايى را انجام مى دهند اگر در دنـبـالش اسـتقامت داشته باشند، آنها را
حوادث نلرزاند، اينها به مقاصد مى رسند، براى ايـنـكـه اسـتـقـامت يك امر مهمى است
و مشكلى . در سوره دومى كه سوره هود است كه داراى آن ذيـل اسـت كـه هـمـه مـا
مـاءمـوريـم بـه اسـتـقـامـت و در راءس ، رسول اكرم است ، ايشان در اين سوره و در
اين آيه از ايشان وارد شده است كه فرموده اند: شـيـبـتـنـى سـوره هـود لمـكـان هـذه
الايـه بـه حـسـب ايـن روايـت از ايـشـان نـقـل شـده اسـت كه فرموده اند: سوره هود
من را پير كرد، براى اين آيه . براى اينكه همه مـاءمـوريـن را، هـمـه مـلت هـاى
اسـلامـى را، همه افراد مسلم را امر فرموده است به اينكه در مـاءمـوريـتـى كـه
داريـد اسـتـقـامـت كـنـيـد، پـابـرجـا بـاشـيـد، مـتـزلزل نـشـويـد، چـه بـسـا
افـرادى كـه ابتدائا در يك امرى وارد مى شوند لكن بعضى مـشـكـلات وقـتـى پـيـش آمـد
نـمـى تـوانـنـد خـوددار بـاشند، توانند استقامت كنند و چه بسا اشخاصى كه مستقيم
هستند استقامت كنند، پايدارى مى كنند تا آخر تعليمى كه خداى تبارك و تـعـالى بـه
مـسـلمـيـن داده اسـت ، ايـن اسـت كـه بـايد در ماءموريت خودتان استقامت داشته
بـاشـيـد، پـايـدارى داشـتـه باشيد. بحمدالله امروز ملت ما عموما و ارتش و قواى
مسلح ما خـصـوصـا و نـيـروى هـوايـى بـالاخـص ايـن امـتـحـان را و ايـن مـاءمـوريـت
الهـى را عمل
كردند، هم فداكارى كردند و هم استقامت . شما بانوان محترم كه بازماندگان آنها هستيد
و بـراى شـما آنها شرافت و عزت به يادگار گذاشتند، خودتان هم مى بينم در گفتارتان
استقامت از آن ظاهر مى شود.
ملت بايد علاوه بر جهاد، استقامت در جهاد داشته باشد
مـلتـى كـه بخواهد شرافت خودش را حفظ كند، اسلام را كه مبداء همه شرافت هاست بخواهد
حـفـظ كـنـد، ايـن ملت بايد علاوه بر جهاد، استقامت در جهاد داشته باشد. استقامت
معنايش اين اسـت كه اگر گرفتارى هائى پيدا شد در جهاد، اگر در جنگ هايى كه پيش مى
آيد براى يـك مـلتـى كـه مـى خـواهـد شـرافـتمند باشد، خواهد اسلام را و نهضت
اسلامى را به ثمر بـرسـانـد، از مشكلات هراس نداشته باشد، در مشكلات سستى نكند، اين
امر خداست . خداى تبارك و تعالى كه دفاع را بر همه ملت و بر همه مسلمين واجب كرده
است و ما هم الان در اين امـر واقـع شـده ايـم كـه دفـاع مى كنيم از شرافت خودمان ،
دفاع مى كنيم از اسلام عزيز. همان كه امر فرموده است كه دفاع كنيد، به همه ملت ها
امر فرموده است كه پايدار باشيد اسـتـقامت كنيد. رسول اكرم در عين حالى كه بالاترين
موجود بود در استقامت و حضرت امير سـلام الله عليه در روايتى وارد شده است كه ما در
جنگ هر وقت كه فشار بر ما مى آمد به رسـول خـدا پـنـاه مـى برديم . در عين حال خداى
تبارك و تعالى مى فرمايد كه : فاستقم كـمـا امـرت امـر مى كند كه پايدار باش !
نلرزاند تو را چيزى ، آنجايى كه مى رسد به ايـنـكـه تـو و امت پايدار باشيد.
پيغمبرمى فرمايد كه : من به واسطه اين آيه پير شدم بـراى ايـنكه استقامت مشكل است و
من گرچه مى توانم استقامت كنم و افرادى هم مى توانند، ولى هـمـه ملت اطمينان نيست
كه بتواند مستقل باشد، مستقم باشد. استقامت در امر از خود امر مشكلتر است . چه بسا
پيروزى هائى كه براى يك ملتى پيش مى آيد براى اينكه استقامت در آن امر كه موجود شده
است ندارند، سستى مى كنند آن پيروزى از دست شان مى رود.
تلاش مفسدين شايعه ساز براى تضعيف روحيه ملت شما امروز هم و
تـمـام مـلت و هم قواى مسلحه كه خداوند حفظشان كند و هم نيروى هوايى كه از او بيشتر
از ديگران تعريف شود به پيروزى هاى چشمگير رسيده اند. ملت ما كارى كرده است كه تمام
دنـيا را به تحير وا داشته است . ملت مابر برزگترين قدرت هاى عالم غلبه كرده است .
دسـت بـزرگترين قدرت هاى عالم را از مملكت خودش قطع كرده است . دست دشمنان بشريت را
از كـشـور خودش قطع كرده است . الگو شده است از براى همه كشورهاى مستضعفين . در
عـين حالى كه اين كار را كرده است ، ماءموريم ما همه ، ملت ما، ارتش ما و ساير قواى
مسلح و هـمـه مـسـتـضـعـفـان ، مـاءموريم كه در اين امرى كه كرديم ، در اين پيروزى
كه به دست آورديـم مـا اسـتـقـامـت داشـتـه بـاشيم ، پايدارى داشته باشيم . جنگ ها
كمبودى دارد، جنگ ها شهادت دارد. جنگ ها خوف دارد براى بسيارى ، جنگ ها گرسنگى
دارد، جنگ ها گرانى دارد، جنگ ها خرابى دارد و همه چيزهائى كه لوازم جنگ است ،
خصوصا جنگى
كـه در ايـران پـيش آمده است و خصوصا نهضتى كه ايران كرده است كه موجب اين شده است
كـه قـدرت هـاى بـزرگ در مـقابل او دست به يك توطئه ها زده اند و مى زنند كه محاصره
اقتصادى يكى از آنهاست جنگ اين معانى را دارد و شما كه مى خواهيد كشور خودتان را
نجات بـدهيد، شمائى كه قيام كرديد و قريب صد هزار كشته داديد و قريب بيشتر از صد
هزار، بـيـشـتـر از صـد هـزار مـعـلول داشتيد تا پيروز شديد و به اينجا رسيديد،
بايد استقامت داشـتـه بـاشيد، پايدارى داشته باشيد. اين متاعى كه گير شما افتاده
است در دنيا نظير نـدارد، ديـگـران بـه ايـن مـتـاع نـرسـيـدنـد استقلالى كه شما
پيدا كرديد ديگران به آن نـرسـيـدنـد. آزادى كـه شـمـا پـيـدا كـرديـد ديـگران به
آن نرسيدند. اين آزادى ، حفظش و نـگـهـداريـش ، ايـن اسـتـقـلال حـفظ و نگهداريش
زحمت دارد. خداوند مى فرمايد استقامت كنيد، پـايـدار بـاشـيـد. از اينكه بنزين كم
است نبايد بلرزيد. ارتش ما دارند جان مى دهند شما بـراى بـنـزين سست مى شويد. جوان
هاى ما، پاسدارهاى ما، ارتش ما، ژاندارمرى ما، بسيج ما، همه اينها در سرحدات دارند
فداكارى مى كنند، جانفشانى كردند و مى كنند، شهيد دادند و مـسـتقيمند، و در محال
خودشان باز استقامت دارند مى كنند و هر روز پيشروى مى كنند. ملت بـايـد تـوجـه
كـنـد بـه ايـن مسائل . اشخاصى كه تبليغات سوء مى كنند و از كمبود به گوش شما مى
خوانند اين اشخاص ، اشخاصى هستند كه مى خواهند اين پيروزى را از دست شما بگيرند، مى
خواهند استقامت را از دست شما بگيرند. امر دائر است ، يا حرف مفسدين را بـشـنـويـد
يـا حرف خداى تبارك و تعالى كه مى فرمايد فاستقم كما امرت و من تاب معك هـمـه
مـاءمـوريـم ، هـمـه مـاءمور هستيم كه استقامت كنيم و پايدار باشيم . من از شما
بانوان مـحترم و بازماندگان شهدا، باز ماندگان شهداى نيروى هوائى و همه بازماندگان
شهدا در هـر جـا كـه هـسـتـنـد تـشـكـر مـى كـنـم كـه چـنـيـن روحـيـه قـوى اى
داريـد، كـه بـاز در مـقـابـل هـمـه تـوطـئه هـا ايستاديد و سخن مى گوئيد و مقاله
مى خوانيد و مردم را دعوت به حـيـات مـى كـنيد و خداوند تبارك و تعالى به همه شماها
و به همه ملت ما عزت عنايت كند، العـزت لله عـزت مال خداست . من اميدوارم كه اعطا
كند به همه شما و به همه ملت ما و به همه مسلمين عزت را، شرافت را، مستقيم باشيد.
پايدار باشيد كه پيروز هستيد. از گرانى نـتـرسـيـد، از كـمـبـود نـتـرسـيـد. شـوروى
بـا آن قـدرت بـزرگـش كـه شـصـت و چـنـد سـال اسـت نـهـضت كرده است به قول خودش ،
شورش كرده است ، الان هم صف هاى بلند در آنـجـا بـراى ايـنـطـور مـطـالب هست . الان
هم اشخاصى كه از آنجا مى آيند مى گويند همين كـمبودهائى كه هست در آنجاها هم هست .
الان هم محتاج به اين است كه گندم از آمريكا بخرد. در خود آمريكا، شما خيال مى كنيد
كه آمريكا در رفاه دارد زندگى مى كند. آنقدر در امريكا فـشـار هـسـت و مـسـتمندان
هستند كه شايد جاهاى ديگر به آن اندازه شايد نباشد، چرا بايد گـوش بـدهـد مـلت مـا
بـه ايـن مـفـسدينى كه ماءمورند از طرف قدرت هاى بزرگ ، براى شايعه درست كردن و
براى تضعيف ؟ چرا بايد گوش كند ملت مابه اين شايعه سازان و ايـن مـفـسـدين كه هر
روز در بين مردم مى روند و تضعيف مى كنند روحيه آنها را؟ شما با آن روحـيـه بـزرگ
مـعجزه ايجاد كرديد در دنيا. اعجاز كرديد شما در دنيا. با استقامت خودتان حـفـظ
كـنـيـد ايـن اعـجـاز را. حـفـظ كـنـيـد ايـن پـيـروزى بـزرگ را و بـه كـسـانـى كـه
در مقابل شما مى ايستند و گويند كارى انجام نشده است ، بفهمانيد كه ايران كارى كه
كـرده است در دنيا نظير ندارد. در طول تاريخ نظير ندارد كه يك ملت سى و چند ميليونى
به يك قدرت هاى بزرگ چند صد ميليونى با آنهمه ابزار غلبه كرده است و دست آنها را
كوتاه كرده است . چه مى خواهد ديگر بشود، بالاتر از اين امر چيست امروز روز استقامت
است ، امـروز روز پـايدارى است . برادران و خواهران بايد پايدار باشند و استقامت
كنند و اين نـهـضـت را انـشـاء الله بـه پـيروزى نهايى برسانند و من از خداى تبارك
و تعالى رحمت بـراى شـهداى شما و سلامت براى معلولين شما و عافيت براى خود شما و
بستگان شما و براى تمام ملت ايران خواستارم .
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 11/10/59
بـــيـــانـــات امـــام خـــمــيـنـى در جـمـع
دانـشـجويان مركز تربيت معلم تبريز و اعضاى
بسيجمستضعفين مشهد و تنكابن
هـمـه انـسـان هـا در خـسـارت هـسـتـنـد مـگـر مـؤ مـنـيـنـى كـه عمل صالح داشته
باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
آقـايـان كـه از راه دور آمـده اند، از تبريز، از خراسان در اين هواى سرد زحمت
كشيده ايد و اين راه هاى طولانى را طى كرديد و در اين جاى كوچك و حقير مجتمع شديد
با زحمت ، از همه تـشـكـر مـى كـنـم و از خـداى تـبـارك و تـعـالى تـؤ فيق و سلامت
همه شما را و همه ملت را خـواسـتـارم . بـرادران مـن ! شـما مى دانيد كه امروز روزى
است كه ايران مواجه با مشكلات اسـت ، مشكلات خارجى ، مشكلات داخلى و تا اينكه اين
مشكلات رفع بشود مقدارى زمان لازم دارد و آن چـيـزى كـه لازم است بر همه ما، آن
چيزى است كه خداى تبارك و تعالى براى مؤ مـنـيـن ذكـر فـرمـوده اسـت كـه هـمـه
انـسـان هـا در خـسـارت هـسـتـنـد مـگـر مـومـنـيـنـى كـه عـمـل صـالح داشـتـه
باشند. و در تمام اعمال صالحه دو چيز را فرموده اند: يكى سفارش بـه صـبـر و يـكـى
سفارش به حق . مى فرمايد: والعصر، ان الانسان لفى خسر الاالذين امنوا و عملوا
الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر همه انسان ها در خسارتند مـگر مؤ منين ،
آنهائى كه عمل صالح مى كنند و سفارش به صبر و حق مى كنند. امروز ما هم محتاجيم به
اينكه هر كدام ، دوستان خودمان را دعوت به حق بكنيم ، دعوت به اسلام كه در راءس
حقوق است و حق مطلق است بكنيم و دعوت به آرامش در يك همچو موقعى كه گرفتارى هست
بكنيم و دعوت به جمهورى اسلامى بكنيم و دعوت به صبر. اگر انسان بخواهد حق را بـه
دسـت بـيـاورد، اگـر انـسـان بـخواهد يك حكومت حقى در كشورش باشد و اگر بخواهد
اسلام كه حق مطلق است در كشور پياده بشود بايد صبر كند، آنطورى كه اولياء خدا سلام
الله عـليـهـم در هـمـه مـراحـل ، در هـمـه مـصـيـبـت هـا، در هـمـه مشكلات صبر مى
كردند. آنقدر مـشـكل كه براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پيش آمد در زمان
تشريف فرمائى شـان در مـكـه و بـعـد در مـدينه آنقدر كه براى ايشان از همه طرف
مشكلات بود، محاصره اقـتـصـادى بـود و حـمـله نـظـامـى ، بـراى مـا آنـطـور پـيـش
نـيـامده است . آن چند سالى كه رسـول اكرم به واسطه فشارهائى كه بر او وارد شد در
مكه مجبور شد كه در يك كوهى و در يـك غـارى پـنـاه بـگـيـرد و مـشـركـيـن و منافقين
و ساير قشرهاى فاسد او را در حصر اقـتـصـادى گـذاشـتـنـد كـه حـتـى بـراى ارزاق
يـومـيـه شـان مـعـطـل بودند و با زحمت تهيه مى كردند و بعد هم كه از مكه هجرت
فرمودند و به مدينه تشريف آوردند، آنطور هجوم هاى نظامى بر آنها شد و آنطور هجمه
مشركين و قدرت هاى آن زمان بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم و
يـاورانـشـان شد براى ما تاكنون نشده است و ملت مادر عين حالى كه در فشار اقتصادى
از طـرف آمـريكا و بستگان او هست و همه ملت هاى غير مسلم و همه دولت ها، ملت ما و
دولت ما را در فـشـار از هـمـه اطـراف گـذاشـتند، معذلك چون يك امرى است كه خود ملت
قيام كرده است براى آن و ملت اولى از همه است براى حفظ آن ، اين حصر اقتصادى و اين
هجمه هاى نظامى بـراى مـلت مـا آنطور ناگوار نيست و الحمدلله همه قشرهاى ملت و همه
انسان هائى كه در ايـران هـسـتـنـد، هـمـه ، زن و مـرد، بچه و بزرگ براى حفظ نهضت
اسلامى خودشان كوشا هـسـتـنـد و هـمـه خودشان را در حال جنگ مى بينند و جوان هاى
برومند ما از همه اطراف ايران داوطـلب هـسـتـنـد بـراى جـنـگ بـا آن اشـخـاصـى كـه
گول خورده اند از طرف بعث كافر.
امروز ملت ما كشور و دولت را از خودشان مى دانند
برادران من ! شما مى دانيد كه در صدر مشروطيت ، ايران چقدر ابتلائات داشت و
آذربايجان چـه هـمـتـى در ايـن امـر كـرد و سـردارهـائى كـه از آذربـايـجـان
بـرخـاسـتـنـد چـقـدر زحـمت مـتـحـمـل شـدنـد و چـقـدر رنـج كـشـيـدنـد و پـيـروز
شـدنـد. الان هـمـه مـلت مـا مـثـل آذربـايـجـان هـسـتـنـد. آنـوقـت آذربـايـجـان
بـود و بـعـضـى جـاهـاى ديـگـر مـثـل گـيـلان و سـاير جاها هم كم و بيش ، لكن به
اين وضعى كه الان هست ، تاريخ سراغ نـدارد الان تمام ملت از همه افراد كشور، در
تمام قشرهائى كه هستند، همه اين نهضت را از خـودشـان مـى دانـنـد و پـيـروزى ايـن
نـهـضـت را پـيـروزى خـودشـان مـى دانـنـد. مـثل زمان سابق نيست كه بين دولت و ملت
جدائى بود، بين ارتش و ملت جدائى بود و مردم آنـهـا را از خود بيگانه دانستند.
امروز بحمدالله همه ملت ما الا بعضى مفسدينى كه تابع ابـرقـدرت هـا هـسـتند، اين
كشور را از خودشان مى دانند و دولت را از خودشان دانند و همه قـواى مـسـلح را از
خـودشان مى دانند و همه كسانى كه در راءس كارها هستند از خودشان مى دانـنـد از ايـن
جـهـت آن فـشـارهـائى كـه بـر ايـن مـمـلكـت وارد دارد مـى شـود تـحـمل مى كنند و
بايد صبر كرد، سفارش به صبر كرد. براى احقاق حق صبر لازم است . اگـر مـا اسلام را
مى خواهيم و اگر قرآن كريم را مى خواهيم كه در اين مملكت و انشاء الله در مـمـالك
ديـگـر پياده بشود و مى خواهيم كه يك حكومت اسلامى داشته باشيم ، بايد همه توصيه به
حق بكنيم و سفارش به حق بكنيم و در همه اطراف كشور، آنهائى كه در كميته هـا
هـسـتـنـد، آنـهـائى كـه در بـسيج هستند، آنهائى كه در دادگاه ها هستند و سپاه
پاسداران شهربانى و همه با هم سفارش به حق بكنند و اگر اعوجاجى خداى نخواسته در يكى
پيدا بـشـود يا نفوذى كرده باشد بعضى افراد منحرف و چپ نماى نوكر راست ، بايد سفارش
كنند و نگذارند بر خلاف حق كسى عمل كند. وقتى يك كشورى ادعا كند كه جمهورى اسلامى
است و مى خواهد جمهورى اسلامى را متحقق كند، اين كشور بايد همه افرادش امر به معروف
و نهى از منكر باشند، اعوجاج ها را خودشان رفع بكنند. اگر در يك كميته اى خلاف واقع
شود، خود افراد كميته و خود مردم آن اعوجاج را سفارش بكنند كه رفع بشود. سفارش به
حـق و صـبـر، و سـفارش به صبر. در مشكلات صبر بكنند و سفارش به صبر بكنند و در همه
قشرهاى متصدى كار سفارش به حق بكنند.
نـگـذارنـد كـه بـعـضـى افـراد در هـر ارگـانى كه هستند، در هر جائى كه هستند، خود
ملت نـگـذارنـد كـه بـعـضـى افـرادى كه نفوذ كرده است در همه ارگان ها، اينها خلافى
بكنند خـلاف شـرعـى بـكـنند، خلاف عرفى بكنند و آنها را امر به معروف كنند و از
منكرات نهى كـنـنـد تـا بـه سفارش حق تعالى كه فرموده است كه همه مردم در خسرانند
مگر مؤ منين كه عـمـل صـالح مـى كـنـنـد و سـفارش به حق مى كنند و سفارش به صبر. ما
همه امروز وظيفه داريـم ، امر به معروف و نهى منكر بر همه مسلمين واجب است ،
جلوگيرى از منكرات بر همه مـسلمين واجب است ، سفارش به حق كه امر به معروف است و
نهى از منكر است بر همه مسلمين واجـب است . شما و ما مؤ ظفيم كه هم در تمام امورى
كه مربوط به دستگاه هاى اجرائى است امـر بـه معروف كنيم و اگر اشخاصى پيدا مى شوند
كه خلاف مى كنند معرفى كنيم به مـقـامـاتـى كـه بـراى جـلوگـيـرى مـهـيـا هـسـتـنـد
و مـشـكـلات را هـم تـحـمـل كنيم . مشكلاتى كه امروز براى ايران هست و براى مملكت
جنگ زده هست ، اين مشكلات بـايـد صـبـر بـشـود تا اينكه رفع بشود. شما كه امروز
كشور را از خودتان مى دانيد و دولت را از خـودتـان مى دانيد و رئيس جمهور را از
خودتان مى دانيد و ارتش را از خودتان مـى دانـيـد و هـمه مصالح كشور را مصلحت
خودتان مى دانيد و هر فسادى كه در كشور واقع بـشـود نـقـص براى خودتان دانيد، مؤ ظف
هستيد و مؤ ظف هستيم كه هر چيزى كه برخلاف حق است سفارش كنيم كه انجام نگيرد و حق
در ايران انجام بگيرد و مشكلاتى كه در اثر جنگ و در اثـر انـقلاب و در اثر مخالفت
با ابر قدرت ها براى مملكت ما پيش آمده است ، خودشان صبر كنند و دوستان خودشان را
به صبر سفارش كنند و انشاء الله اميدوارم كه اين صبر شـمـا هـم مـورد رحـمـت الهـى
واقـع بـشـود و هـم فـرج بـراى كـشـور مـا و بـراى مـلت مـا حاصل بشود.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 15/10/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام رئيس جمهور در تبريك پيروزى
سپاهيان اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى رئيس جمهور، ايده الله تعالى
ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكــم
خـبـر پـيـروزى چـشـمـگـير قواى مسلح اسلام ، با هماهنگى بين جميع رزمندگان عزيز
موجب تـقدير و تشكر گرديد. سلام و تقدير اينجانب را به فرماندهان محترم و سران عزيز
و سـربـازان و پاسداران معظم اسلام ابلاغ نمائيد. انتظار دارم كه با پشتكار و
هماهنگى و انـسـجـام هـمـه رزمـنـدگـان مـحبوب به زودى كشور اسلامى از لوث وجود
كفار خذلهم الله پـاكـسـازى شـود. از خـداونـد تـعـالى سـلامت و پيروزى همگان را
خواستارم . اميدوارم خبر پـيـروزى نهائى را به خواست خداوند تعالى به زودى دريافت
دارم . سلامت جنابعالى و رزمندگان عزيز و فرماندهان و افسران و درجه داران و
پاسداران و بسيج و شبه نظاميان و تمامى نيروهاى مسلح و نيروهاى مردمى كه ستون فقرات
انقلاب اسلامى ما مى باشند از خداوند تعالى خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينـــى
تاريخ : 15/10/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هياءت تحريريه مجله سروش
مطبوعات بايد در خدمت خواسته مردم ، يعنى اسلام باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
در انـقـلابـى كـه از خـود مردم بوده است و انگيزه اش را هم خود مردم تعيين كرده
اند، بايد هـمـه گـروه هـائى كـه مـى خـواهـنـد در اين انقلاب خدمت كنند، همان
انگيزه را داشته باشند. انقلاب ايران به واسطه اينكه انگيزه اش اسلام بوده و از
مردمى كه علاقه اى به اسلام داشـتـه اند، شروع شده است و با همه علاقه پيروز شده
است ، بايد هر طايفه اى كه مى خـواهـند يك كارى بكنند، همان جهت را در نظر بگيرند و
همان چيزهائى را كه مبداء پيروزى مـسـلمـانـان ايـران شد، تعقيب كنند. مع الاسف در
مطبوعات ديده مى شود كه آن انگيزه اى كه مردم دارند و آن فكرى كه روى آن فكر غلبه
كرده اند و آن طرزى كه جامعه ، به استثناى بـعـضـى از افـراد و يـا بـعـضـى از گروه
ها، دنبال آن بوده و هستند نيست ، من البته وقت نـدارم كـه هـمـه مـطـبـوعـات و
هـمـه آن چـيـزهـائى كـه نـوشـتـه مـى شـود از قـبـيـل مـجـله هـا، كـتـاب هـا و
روزنـامـه هـا را بـخـوانـم ، لكـن بـه طـور اجمال نگاه مى كنم .
مطبوعات بايد به اين ملت خدمت كند و بايد همان راه را پيش بگيرند كه ملت داشته و به
واسطه همان پيروز شده است ، ولى انسان مى بيند كه بعضى از مطبوعات اينطور نيستند.
شـمـا هـمـه مى دانيد كه اگر اين وحدت و يكپارچگى ملت و آن علاقه اى كه ملت به
اسلام داشـت ، نـبود، ما توانستيم كه چنين پيروزى به دست بياوريم براى اينكه ما در
آنوقت نه در ارگـان هـاى نـظـامـى دسـتـمـان بـود و نـه تـعـليـمـات نـظـامى داشتيم
و نه يك اسلحه قـابـل ذكـر، بـلكه هيچ نداشتيم ، معذلك آن چيزى كه همه حساب ها را
در هم كوبيد، توجه مـردم در سـراسـر ايـران ، از بچه كوچك تا پيرمردها، به يك مطلب
بود، آن اينكه بايد رژيـم سـابـق نـبـاشـد و جـمـهورى اسلامى باشد و آنوقت اختلاف
هم در كا رنبود، آنها كه بـعـدا، اخـتـلاف كـردنـد آنـوقـت هـم انـگـيـزه اش را
داشـتـنـد، ولى در مـقـابل آن ، آن موجى كه بود، جراءت نمى كردند چيزى بگويند. ممكن
است كه خيلى از آنها خواستند خودشان را در جمعيت داخل كنند كه بعدا بهره بردارى
نمايند چنانچه مى بينيد الان هـمـيـن طـور است . چه اشخاصى و چه گروه هائى كه در
اين نهضت و در اين كارى كه مردم كـردنـد، بـسياريشان دخالت نداشتند، بلكه بعضى از
گروه ها هيچ دخالت نداشتند، لكن خـودشـان را وارد كـردند و دنبال اين بودند كه چه
مى شود آيا رژيم سابق غلبه مى كند تـا خـودشـان را داخـل او بـكـنـنـد؟ و يـا رژيـم
بـعـدى غـلبـه مـى كند تا خودشان را در آن داخل نمايند؟ و معنى
فـرصت طلبى هم همين است كه اشخاصى كنار بنشينند و نگاه كنند ببينند چه مى شود، هر
چه شد آنوقت خودشان را در آن گروهى كه پيروز شده است ، جا بزنند. البته اين گروه
هـا وقـتـى ديدند مساءله آنطور نيست كه هر كسى بيايد و هر كارى دلش مى خواهد، بكند
و وقـتـى مـواجـه شـدنـد بـا جـمـعـيـت هـائى كـه تـوجـه بـه اسـلام داشـتـنـد،
مـشـغـول شـيـطـنـت شـدنـد. بـنـابـرايـن ، مـطـبـوعـات بـايـد خـدمـتـى كـه بـه
آنـهـا مـحـول شـده اسـت و بـراى كـشـور مـا مطرح هست ، آن را انجام دهد تا به
اسلام و به كشور خـودشـان خـدمـت كـرده باشند و بايد آن خط را دنبال نمايند.
مطبوعات بايد مسائلى را كه مضر به وحدت جامعه و مضر به آن انگيزه اى است كه جامعه
براى آن قيام كرده است و در حقيقت مضر براى اسلام است ، از او احتراز كنند.
انتخاب افراد در مطبوعات امر مهمى است
بـايـد آنـهـائى كـه در راءس مـطـبـوعـات هـسـتـند توجه داشته باشند كه مبادا در
بين آنها اشـخـاصـى خـودشـان را جـا بـزنـنـد. شـمـا مـى دانـيـد كه الان اينهائى
كه انحراف دارند مـشغول فعاليت هستند و مى خواهند خود را در هر چه جايى كه پيدا
بشود به يك صورتى داخـل كـنند. ممكن است يكى از آنها تسبيحى دست بگيرد و ريشى هم
بگذارد و در حضور شما نـمـاز هـم بخواند، ولى شما بايد فكر بكنيد كه اين شخص سابقه
اش چه بوده و چكاره اسـت و فـرض كـنـيـد وقـتـى در مـحله شما وارد مى شود مى خواهد
چكار بكند. انتخاب افراد بـراى مـطـبـوعات امر مهمى است خصوصا براى راديو تلويزيون
چون اشخاص زيادى در راديو تلويزيون و مطبوعات هستند كه مى خواهند وارد شوند، به
طورى كه اشخاصى كه درست فكر مى كنند متوجه نباشند و راه را منحرف كنند. الان شما
بينيد در سرتاسر كشور يـك مـسـائل انـحـرافـى هـست كه اين مسائل ، اين مسائل
انحرافى نمى شود از آن اشخاصى بـاشـد كـه مـسـتـقـيمند. بنابراين معلوم مى شود كه
اشخاصى منحرف مثلا در كميته ها، در دادگـاه هـا، در بـسيج ، در همه جا، در راديو
تلويزيون ، در مطبوعات هستند. البته در بين اينها الان بسيار اشخاص سالمى هستند،
اما چون ممكن است گاهى ساده فكر كنند و يك كسى را كه درست نمى شناسند و از سوابق او
درست اطلاع ندارند، چون ظاهرسازى مى كند از او گول بخورند و او را در دادگاه و يا
در كميته و در مطبوعات كه مهم است ، وارد بكنند و يك وقـت مـتـوجـه شـونـد كـه آن
خطى را كه خود ملت داشته است كه هم وحدت و هم اسلام در آن بـوده ، نـيـسـت و يك وقت
مى بينيم كه در مطبوعات آن شخص راهى مى رود كه به طرف چپ است و يا يك راهى را مى
رود كه به طرف راست است و مى بينيم آن راه مستقيمى كه يك ملت دنـبـالش هـسـتـنـد،
آن راه اسـلام اسـت ، مـنـحـرف مـى شـود. ايـن از مـسـائل مـهـمـى اسـت كـه
بـخـواهـنـد خـدمـتـى بـكـنـنـد ايـن از مـسـائل مـهـم كـسـانـى اسـت كه بخواهند
خدمتى بكنند، مجله اى بيرون بدهند يا روزنامه اى بـنـويـسـنـد. اوليـن مـساءله آنها
اين است كه افراد انتخاب كنند، اولين مساءله آنها انتخاب افـراد اسـت ، چـون افـراد
اگر چنانچه اشخاصى منحرف باشند، بدون اينكه شما توجه داشـته باشيد، يك وقت متوجه مى
شويد كه انحراف پيدا شده است چو ن اشخاصند كه مى تـوانـنـد انسان را به دامان
امريكا و يا به دامان شوروى بكشانند. ملتى كه براى اينكه از زير اين سلطه ها خارج
شود آنقدر