صحيفه نور جلد ۱۳

امام خميني رحمه الله عليه

- ۱۴ -


مـجاهده كرده است ، آنقدر جوان داده است ، آنقدر زحمت كشيده است ، يك وقت مى بينيد راه مجله ، راه مـطـبوعات ، راه راديو تلويزيون ، نطق ها و همه آن چيزهائى كه الان هست ، به واسطه ورود اشـخـاصـى كـه خـلاف آن چـيـزى كـه مـسـيـر مـلت اسـت ، عـمـل مـى كـنـنـد، مـنـحـرف شـده و شـمـا بـعـدا مـتـوجـه آن مـى شـويـد. ايـن از مسائل مهمى است كه توجه به او لازم است و اغماض از آن جايز نيست .
رسانه ها مربى يك جامعه هستند
مـن امـيـدوارم ايـن مـجـله اى كـه شـما داريد و حالا آمده ايد به اينجا بامن صحبت مى كنيد، اين تـوجه در راءس همه توجهات آن باشد نوشته هائى كه مى خواهيد طرح بشود، چند نفرى را كه يقين داريد آدم هائى مستقيم هستند و در مسير ملت و كشور هستند و وابستگى به هيچ جا نـدارنـد، مـطـالعـه و درسـت در آن دقـت كـنند و بعد از دقت در روزنامه يامجله نوشته شود. ايـنـطـور نـبـاشد كه بنويسند و منتشر بشود، بعد بفهمند كه اين نوشته بر خلاف بوده اسـت ، و ايـن مـطـلب يـك امـرى اسـت لازم . كـتـاب هـم وقـتـى كـه نـوشـتـه مـى شـود، قبل از اينكه انتشار پيدا كند، بايد اشخاص كارشناس متوجه به شيطنت هائى كه شياطين مـى خـواهـنـد بـكـنـند، باشند. فرض كنيد كتابى اولش خيلى خوب است ، اواسطش هم خيلى خـوب اسـت ، ولى يـك وقـت مى بينيد كه يك جايش طورى از كار در مى آيد كه آنطور كه ما تـصـور مـى كـرديم ، نيست . چيزهائى كه منتشر مى شود بايد به آن درست توجه شود و افـراد مـطـلع و مـدبـر و كـسـانـى كـه از مكتب ها اطلاع دارند و مسير آنها را مى دانند به آن تـوجـه كـنـنـد، كـتـاب هـا را مـطـالعـه كـنـنـد، مـجـله هـا را قـبـل از انتشار درست مطالعه كنند مبادا يك وقتى يك جايش خلاف در آيد و آنوقت براى شما دست بگيرند كه مثلا اين مجله انحرافى است . اين مطلب هم به صلاح خود شماست و هم به صـلاح ملت و از مسائل مهمى است كه در درجه اول اهميت واقع شده است . اشخاصى كه اداره مـى كـنـنـد يـك جـائى را بـايـد از اول ارزيـابـى شـود كـه ايـن اشـخـاص چكاره بوده اند، سـوابـقـشـان چيست و تحصيلاتشان در كجا بوده ، چه رويه اى در تحصيلات داشته اند و بـعـد از انـقـلاب چه وضعيتى داشته اند، قبلا چه وضعيتى داشته اند، افكارشان قبلا چه بـوده . اگـر كـسـى افـكـارش مـنحرف بوده و حالا بيايد ادعا بكند كه من برگشته ام ، ما بـايـد قـبـول كـنـيم ، اما نبايد او را مجله نويس كنيم ، اين دو، با هم فرق دارد. بسيارى از اشـخـاص هـسـتـنـد كـه مـى آيـنـد و مـى گـويـنـد مـا تـوبـه كـرديـم ، البـتـه توبه آنها قـبـول اسـت ، لكن نمى شود آنها را سركارى گذاشت كه آن كار اهميت دارد، براى اينكه ما نـمـى دانـيـم ايـن شـخص به حسب واقع توبه كرده است يا مى خواهد با كلمه توبه ما را بـازى دهـد. مـا قـبـول مـى كـنـيـم كـه در جـامـعـه مـسـلمـيـن مثل ساير مسلمانان با او عمل كنيم ، اما نبايد راديو تلويزيون را به دست او بدهيم و يا او را در راديـو تـلويـزيـون راه دهـيـم و يـا مجله اى كه براى تربيت افراد و براى ترويج مـسـيـر اسـلامى ملت است ، به دست او بدهيم و يا نوشته هايش را به دست او بسپاريم . ما نـبـايد خوش باور باشيم ، خيلى از اشخاص هستند كه تمام حرف هايشان حرف هاى اسلام است ، تمام حرف هايشان حرف هاى نهج البلاغه است ، تمام حرف هايشان حرف هاى قرآن اسـت ، لكـن مـسيرشان اين نيست . اشخاصى هستند كه اين راه را پيش گرفتند براى اينكه خودشان را در جامعه جا
بـزنـنـد و آن مـقـصـدى را كـه دارنـد عـمـل كـنـنـد. بـايـد قبول كنيم يك كسى كه فرض كنيد قبلا عاصى بوده ، اين آدم مسلمان است و به او ترتيب اثـر اسـلام هـم بـدهـيـم . مـثـلا فـرض كـنـيـد يـك دزدى آمـده توبه كرده است ، توبه دزد قـبول است اما آيا شما مى توانيد سرمايه هايتان را دست او بدهيد و به او بسپاريد؟ خير، چـون ايـن عـقلائى نيست ، ممكن است اين دزد براى اينكه سرمايه دستش بيايد، توبه كرده است و ما مؤ ظفيم كه در ظاهر قبول كنيم كه دزد توبه كرده است و حتى اگر يك توبه اى هـم كـه ظـواهرش هم درست بوده ، كرده باشد، مى توانيم در نماز هم به او اقتدا كنيم ، اما نمى توانيم چيزى كه در او امانت و ديانت لازم است ، به دست او بدهيم . از همه بدتر همين مـجلات است ، همين مطبوعات و راديو تلويزيون است و همين چيزهائى است كه براى تربيت جـامـعـه لازم است . يك نفر آدم كه قبلا فرض كنيد انحراف داشته كمونيست بوده و حالا آمده اسـت ومـى گـويـد حـرف هاى آنها درست نبوده و من برگشته ام ، مى گوئيم بسيار خوب ، شـمـا بـرگـشـتـه ايـد، امـا مـا نمى توانيم اين شخص را در راديو تلويزيون راهش دهيم و بـگـوئيم مردم را تربيت كن ، چون ممكن است كمونيست باشد لكن ما را بازى دهد، ما مكلفيم بـا ايـن شـخص در ظاهر، عمل مسلمانى بكنيم در صورتى كه در عقيده كمونيست نشده باشد كـه آن مـساءله ديگرى است . شما نمى توانيد در مجله اى كه داريد افرادى را انتخاب كنيد كـه در سـابـقـه شـان انـحـراف بـوده است به حساب اينكه حالا ديگر خوب شده است و آدم مـسـلمـانـى اسـت و بـه ايـن حساب او را در روزنامه تان وارد كنيد. اينكه او خيلى خوب است براى خودش ، ما نمى گوئيم بد است اما نمى توانيم مطلبى را كه در تربيت يك ملتى و در سـرنـوشـت يـك مـلتـى دخـالت دارد، بـه دسـت او بـدهـيـم . ايـن از مـسـائل مـهـمـى اسـت كـه در هـمـه جـا بـايد رعايت شود. اينكه ما بگوئيم اشخاصى كه مى گـويـنـد مـا خـوب هستيم و بايد وارد شويم و هر جائى كه سرنوشت ملت است به دست او بـدهـيـم ، ايـن سـاده انـديـشـى اسـت و تـوجـه نـداشـتـن بـه مـسـائل اسـت . مـمـكـن اسـت يـك نـفر آدم خيلى خوب هم ، خوب و متعهد باشد لكن اشتباه داشته باشد، اشتباه براى او چيزى نيست اما براى يك ملت ممكن است صدمه وارد شود. فرض كنيد اگـر يك اشتباهى در ارتشى واقع شود و يا رئيس ‍ ارتش اشتباه كند، فقط خودش معاقب آن نـيست كه اشتباه كرده است چون انسان هميشه اشتباه مى كند اما ممكن است يك اشتباه يك ملت را به باد دهد. ممكن است در يك مجله اشتباهى باشد، لكن بايد اشخاص ديگرى هم ببينند اين مـجـله را تـا اگر اشتباه شده است ، رفع كنند و آنوقت منتشر بشود. كار، كار مهمى است در مـطـبـوعات در راديو تلويزيون و در اين وسائلى كه تقريبا عموم مردم نگاه مى كنند و يا مـى شـنوند، نمى شود گفت ما حالا اشتباه كرديم و فردا اشتباه نمى كنيم . الان نوشته اى بـراى من كه راجع به روزنامه اى كه اشتباه كرده است آورده اند، من نمى گويم كه عمدى بـوده ، مـمكن هم هست كه عمدى باشد، اما اشتباهى كرده است كه اين اشتباه براى مملكت مضر بـوده اسـت . در هـر صورت به مسائل بايد توجه شود، ما به اين هياهوئى كه در اطراف مى شود و تضعيف مى كنند نبايد اعتنا كنيم .
يكى از رسالت هاى مطبوعات سست كردن مبانى تحليلى دشمن است
از مسائلى كه در مطبوعات لازم است اين است كه مقدارى از اوراق خودشان را صرف اين كنند كـه جمهورى اسلامى چه كرده است . شما مى بينيد كه الان آن اشخاصى كه مى خواهند به جمهورى اسلامى صدمه بزنند، راه افتاده اند كه اين رژيم هيچ كارى نكرده است و اين همان رژيم شاهنشاهى است و فرقى با رژيم شاهنشاهى ندارد حتى بعضى از نويسنده هاى متعهد مـسـلمـان كـه آدم هـاى صـحـيـح و بـا سوادى هستند شرح مفصلى نوشته اند راجع به اينكه جـمـهورى اسلامى حالا هم همان كارهاى سابق را مى كند، اينها نگاه نمى كنند ببينند حالا چه شده است . آقاى وزير آموزش و پرورش كه چند روز پيش آمده بودند گفتند تعداد مدارسى كـه در ايـن دو سـال سـاخـتـه شـده اسـت ثـلث مـدارسـى اسـت كـه از اول تا حالا در ايران ساخته شده . آنهائى كه غرض دارند اينها را نمى گويند مسائلى را كـه بـايد گفت ، نمى گويند، آن چيزهائى را كه عيب دارد، مى گويند. حضرت مسيح سلام الله عـليـه آنـطورى كه نقل مى كنند با اصحابش مى رفت ، الاغ مرده اى يا يك حيوان مرده اى افتاده بود و آنجا را متعفن كرده بود، آنها از تعفنش مى گفتند، حضرت فرمود: چه دندان هـاى سـفـيـدى دارد. اينها تعليم هست براى ما، نبايد انسان يك جمهورى اسلامى كه تا به حـال ايـنـقدر بركات داشته است ، تمام مراكز فساد را بسته است ، اينقدر براى مستضعفين كـار كرده است ، اينقدر مدارس و خانه براى مردم ساخته است را فراموش كنند و بيايند در فـلان دادگـاه كـه شخصى در آن دادگاه خطا كرده است اين را بگيريم و هياهو كنيم كه اين انحراف است . معلوم است اين قلم از هر كس ‍ بوده است ، قلم انحرافى است . ممكن هم هست كه خـودش مـلتـفـت نـبـاشـد. شـود در يـك جـامـعـه اى كـه دو سـال از زنـدگيش مى گذرد، يك جامعه اى كه همه چيزش خراب و فاسد بوده و بيش از دو سـالش نـيـسـت ، ايـن بـچـه دو سـاله را بـخـواهـيـد مـثـل يـك انـسـان چـهـل سـاله كـه هـمـه كـارهـايش را انجام داده ، درست كنيد. ما نبايد خودمان به جان جمهورى اسـلامى بيفتيم براى اينكه فرض كنيد اعوجاجى در فلان جا واقع شده است و يا چون يك شـخـصـى را كـه خيلى آدم خوبى بوده و حالا او كارى برنمى آيد و كنارش گذاشته اند، حالا ما قلم به دست بگيريم كتاب بنويسيم ، مجله بنويسيم و همه مفاسدى را كه در يك يا دو گـوشـه مـمـلكـت واقـع شـده اسـت ، به رخ جمهورى اسلامى بكشيد كه جمهورى اسلامى ايـنـطـورى اسـت فـرض كـنـيـد اگـر يـك نـفـر وكـيـل در بين دويست و پنجاه تا سيصد نفر وكـيـل يـك كـار خـلافـى كـرد، مـا نـبـايد بگوئيم كه همه اين وكلا خرابند و مجلس شوراى اسـلامى مجلس خرابى است . اگر در اين دادگاه هايى كه در سرتاسر ايران است فرض كـنـيـد پـنـج نـفـر يـا ده نفر خطا كردند، آيا ما بايد بگوئيم آن خطاست يا بايد بگوئيم دادگاه ها خطاست ؟ اينها اشتباهاتى است كه مى كنند يا غرض ورزى هائى است كه مى كنند بـعـضـى از اشـخـاصـى كـه اشـتباه كرده اند و بعضى از اشخاص غرض دارند. از وظايف راديو تلويزيون و مجلات و ساير جاها اين است كه مسائلى كه واقع شده است ، بگويند. مـن در هـمـان اوايـل امـر كـه آقاى بازرگان نخست وزير بودند به آقايان گفتم كه شماها مـسـائلى كـه انـجـام مـى دهـيـد، در راديـو تلويزيون اعلام كنيد كه اين كارها را كرده ايم ، نگذاريد آنها بگويند كه اين كار را نكردند، فلان كار را نكردند و هيچ كارى نكردند.كار نكرده ها البته
زيـاد اسـت ، امـا يـك مـمـلكـتـى كـه لااقـل بـيـش از پـنـجـاه سـال بـه انـحـراف شـديـد كـشـيـده شـده اسـت و در ايـن پـنـجـاه سـال تـعـمـد داشـتـه انـد كـه مـنـحـرف كـنـنـد و مـا را از هـمه طرف وابسته كنند، در اين دو سال آنچه شده است ، اعجاز است .
وظيفه قلم ها سازندگى است نه غرض ورزى
توئى كه حالا قلم به دست گرفته اى و براى همه مى نويسى ، از همه ارگان انتقاد مى كنى ، آزادى ، ولى آيا شما در سه سال پيش از اين مى توانستى قلم را دست بگيرى و يك كـلمـه راجـع بـه يـكـى از ايـن ارگـان ها صحبت كنى قلمت را مى شكستند و پدرت را در مى آوردند. شما قدر آزادى را نمى دانيد. الان آزادى پيش بعضى از اشخاص ملعبه شده است كه هـر چـه دلشـان مـى خـواهـد بايد بنويسند و هر چه دلشان مى خواهد بايد بگويند. در هر صـورت مـا يـك وظيفه اسلامى و انسانى داريم كه آن چيزهائى كه در اين جمهورى اسلامى شـده است بگوئيم و به مردم برسانيم ، انتقاد هم اگر داريم ، البته اگر كوتاهى شده باشد، بايد نوشته شود. نمى گوئيم آن را ننويسيد، آنها را هم بنويسيد اما انتقاد غير از غـرض ورزى اسـت . يك وقتى قلمى مى خواهد مساءله اى را كه كوچك است ، بزرگ كند، چند مـقـابـل كـنـد، تـيـتـر بزرگ بنويسد و هر چه دلش مى خواهد بنويسد كه مى بينيم گاهى تيترهائى مناسب با خود مطلب نيست بلكه تيتر را از جاى ديگر پيدا كردند و زيرش چيز ديگرى نوشته اند كه البته اين غرض ورزى است و يك وقت يك قلمى را مى بينيم كه مى خـواهـد جـامـعـه را اصلاح كند هم خوبش را مى گويد و هم آنچه ناقص است اما نه به طور انتقاد غرض آلود، نه به طور تضعيف ، مسائل را دو جور ممكن است بگويد، يك وقت مسائلى را كه يك استاد شريف براى بچه ها مى گويد و اين استاد شريف مى خواهد بچه هائى را كه انحراف دارند، آنها را از انحراف بيرون بياورد، در اينجا با زبان ملايم نصيحت شان مـى كـنـد و بـه آنـهـا مـى فـهماند، يك وقتى استادى داريم كه مى خواهد به اينها ضربه بـزنـد، بـا ضربه مى خواهد اينها را اذيت كند، دو فرض است ، دو جور قلم است ، دو جور گفتار است و دو جور نوشتن است . بايد فكر اين مطلب باشيم كه اگر در كار شماى تنها و نـه هـمـه ، انـتـقـاد اسـت ، هـمه نويسندگان ، همه گويندگان به طور ملايم و به طور دلسـوزانـه مـسائل را مطرح بكنند، نه به طورى كه بخواهند به جمهورى اسلامى ايران ضـربـه بـزنـنـد. اگـر اين جمهورى اسلامى به واسطه قلم اينها ضربه بخورد، پيش خداى تبارك و تعالى و پيش ملت و پيش همه ملت ها مسؤ ولند.
يـك چيزى كه همه ملت ها از آن تعريف مى كنند، ما خودمان نشسته ايم قلم به دست گرفته ايـم و اگـر يك عيب كوچكى در يك جا پيدا شد و فرض كنيد كه يك نفر در يك جا خطا كرد يا فرض كنيد يك نفر هم عمدا مال كسى را مصادره كرد آنوقت بگوئيم كه جمهورى اسلامى مـثـل رژيـم شـاهـنـشـاهـى اسـت . آخـر كـجـاى ايـن رژيـم مثل رژيم شاهنشاهى است ؟ در رژيم شاهنشاهى بازار اسلام اينطور بود خيابانتان اينطور بود؟ مراكز فحشا آنطور بود كه ديديد، همه چيزمان آنطور بود كه ديديد، نفتمان را مى بردند، همه چيزمان را مى بردند. در اين رژيم همه اينها جلويش گرفته شد، از اينها هيچ نمى گويند و قلم ها در اين
بـاره شـكـسته است اما فلان آدم در فلان جا فلان كار را كرده است ، فلان آدم را مثلا كشته اسـت ، آيـا ايـن مربوط به جمهورى اسلامى است ؟ البته اين به جمهورى اسلامى مربوط نـيـسـت ، بـايد يك نفر آدم كه خطا كرده ، جلويش را گرفت . اگر نصيحت كنند كه يك چنين آدمـى در فـلان جـا چـنـيـن كـارى كـرده و جـلويـش را بـايد بگيريد، البته بايد جلويش را بـگـيـرنـد. ايـن قـلم هـا تـا وقـتى در اختيار امريكا و شوروى باشد، خودش هم نمى فهمد، قضيه ، قضيه نصيحت نيست ، قضيه غرض و عقده اى است كه دارند و مى خواهند اين عقده را صـاف كـنند.بايد به اين معانى توجه شود، وظيفه من هم دعاگوئى است ، من به همه شما دعـا مـى كـنـم ، خـداونـد هـمه شما را حفظ كند و موفق كند تا خدمت كنيد به كشور خودتان ، مسلمان هستيد به اسلامتان خدمت كنيد، ملت را دوست داريد به ملتتان خدمت كنيد، كشورتان را دوسـت داريـد بـه كـشـورتـان خـدمـت كـنيد. در نوشته هايتان به خدا توجه داشته باشيد، بـدانـيـد كـه اين قلم كه در دست شماست در محضر خداست و اگر هر كلمه اى نوشته شود، بـعـد سؤ ال مى شود كه چرا اين كلمه نوشته شده است . اگر به جاى اين كلمه بشود يك كـلمـه خوبتر نوشت ، از شما سؤ ال مى كنند چرا اين كلمه زشت را نوشته ايد. انشاء الله خداوند همه ما را تاءييد كند. موفق باشيد.
تاريخ : 16/10/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هياءت دولت برادر رجائى (نخست وزير)
مـقـيـد بـاشـيـد به اينكه كارهايتان را بگوئيد به مردم ، اگر نگوئيد موجب تضعيف مى شود
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن تـؤ فـيق همه آقايان را از خداى تبارك و تعالى مساءلت مى كنم و اميدوارم كه در ضمن هم موفق باشيد كه خدمت بكنيد به اين كشور و از اين حالى كه داريم بهترش كنيد و بعض مطالب كه مهم است در نظرم ، عرض مى كنم .
گرفتارى امروز ما، همين اختلافاتى است كه مشاهده مى شود. شما هر چه كار مى كنيد اگر اخـتـلافات را كوشش نكنيد كه رفع بشود كارهاى شما را آن كسانى كه بخواهند يك عيبى بگيرند به آن ، عيب مى گيرند. هيچ شكى نيست اينهائى كه افتاده اند دور بازار و كوچه و ايـن طـرف و آن طرف و سمپاشى مى كنند، آنها، اين كارها را مى كنند و اگر شما در همان سـطـح بـالا، ايـن اخـتـلافـات را كـوشـش كـنـيـد كـه بـا عقل و تدبير، در رفعش بسيار كوشش كنيد انشاء الله يك آرامش روانى پيدا بشود و كارها در آن آرامـش زود انـجام مى گيرد، بهتر انجام مى گيرد. اين مسائلى را كه به من گفتيد در يـك هـمـچـو اطـاق مـحـدودى ، بـهـتـر ايـن اسـت كـه هـر يـك از آقـايـان كـه متكفل يك امرى هستند، وقتى كارى انجام مى دهند بروند در راديو بگويند و از مردم بخواهند كه هر كس اشكالى دارد كه مثلا ما بر خلاف مى گوئيم ، بيايند اطلاع بدهند، در روزنامه هـا اطـلاع بـدهـند، خودشان بيايند در محضر عمومى اطلاع بدهند كه اين حرفى كه ماراجع بـه بـرق زديـم ، راجـع بـه امـور ديـگـر زديـم اگـر چنانچه مردم اعتقادشان اين است كه ايـنـطـور نـيـسـت و كـارى انـجـام نـداده است جمهورى اسلامى ، بلكه عقب رفته است از زمان طاغوت ، هر كس اين ادعا را دارد، بيايد بگويد كه ما در اين مواردى كه داريم ، مى گوئيد كـه : عـمـل كـرديـم ، بـيـايـنـد بـگـويـنـد كـه نـخـيـر شـمـا عـمـل نـكـرديـد. و اگـر چـنـانـچـه نـيـامـدنـد و نـگـفـتـنـد، مـعـلوم شـود كـه مـا عمل كرديم و مردم گوش ندهند به حرف اينهائى كه مى گويند كه دولت هيچ كارى نكرده و نـمـى تـوانـد هـيچ كارى بكند. من نمى گويم كه بعد از اينكه اين هم اعلام كرديد، باز مسائل نيست اما كم مى شود، در بين مردم كم مى شود ولو آنهائى كه مى خواهند بگويند، مى گـويـنـد امـا مـردم ديگر باورشان نمى آيد. اين سكوت شما از كارهائى كه انجام مى دهيد البـتـه بـعـضـيـش را مـى گـويـنـد امـا هـمـه اش را نـمـى گـويـنـد، شما هر كدام كه در هر وزارتـخـانـه اى هـسـتيد، وزير هر وزارتخانه اى هستيد مقيد باشيد به اينكه كارهايتان را بگوئيد به مردم ، آن
چيزى كه نبايد گفت ، آن عبادات شخصى آدم است كه نبايد بگويد اما كارها و خدمت هائى را كـه شـمـا كـرديد، اگر نگوئيد فساد دارد يعنى موجب تضعيف مى شود، لكن اگر به ملت بگوئيد، بيايد هر كسى بگويد مسائل خودش را كه ما اين كارها را كرديم ، در تلويزيون ، در راديو اعلام كند و بعد هم اعلام كند كه هر كس مخالف با اين كارهائى است كه ما كارى را كـرديـم ، مـى گـويد ما صحيح نمى گوئيم ، بيايد بگويد. هر دهى كه ما برايش اين كـار را كـرديـم اگـر نـمـى كرديم ، اگر اينها ادعا دارند كه نكرديم ، بيايند بگويند و مـقـايـسه اى هم بين اين دو سال و اين سال هاى طولانى كه طاغوت بوده است اين مقايسه را بكنيد، بروز بدهيد.
يـك روز البـتـه آقـاى بـا هـنـر راجـع بـه مـدارس گـفـتـنـد كـه در ظـرف ايـن دو سـال ، نـسـبـت بـه طـول مـدتـى كـه آنـهـا بـودنـد يـك ثـلث ، مـثـل ايـنـكـه ايـشـان گـفـتـنـد كـه يـك ثـلث مـا درسـت كـرديـم ، در صـورتـى كـه در طول آن سال هاى طولانى اين دو مقابل آنها زياد بوده است . اينها يك مسائلى است كه بايد گـفـتـه بـشود، مردم آشنا بشوند، مردم بفهمند كه دولت دارد چه كارهائى برايشان انجام مـى دهـد، آدم خـدمت به يك جامعه اى بكند و بعد هم خود جامعه ندانند كه خدمت چه شده است ؟ البـتـه آن دهـات خودشان مى فهمند، اما خوب سطح بالاها و خوب سطح شهرستان ها اينها خـيـلى نمى توانند بفهمند اين معانى را، بايد گفته بشود و هر كدامتان يك روز در هر چند وقت يك دفعه بيائيد و ريز اعمال خودتان را بگوئيد كه ما اين كارها را كرديم .
و مـهـم در نظر من اين اختلافاتى است كه مشاهده مى شود و ريشه خيلى زيادى هم ندارد، الا ريـشـه هـاى نـفـسـانـى . بـايـد يـك قـدرى ايـن مـسـائل را خـودتـان حـل كنيد. در هر وزارتخانه اى اگر مثلا اشخاصى باشند كه مى خواهند يك كارهاى چه اى بـكـنـنـد، نـگـذارنـد كارها انجام بگيرد، با ملايمت ، با تدبير آنها را به وظايفشان آشنا بكنيد. و اگر يك وقت ديديد كه كسى است كه نه ، نخواهد گذاشت ، خوب ، تصفيه بكنيد و اگر چنانچه كسانى كه تصفيه شده اند اشتباه بوده است ، آنها را برگردانيد باز به مـحـل خـودشـان تـا خدمت بكنند. و من اميدوارم كه انشاء الله همه نقائص رفع بشود و انشاء الله ايـن جـنـگ هـم بـه زودى تـمـام بـشـود و آنـطورى كه ديروز صبح هم حتى گفته شد، پـيـشـرفت زياد بوده است و من اميدوارم كه دنبال بشود اين وضع و آرام بشود مملكت ، گر چه اينها گذارند به اين زودى ما آرام بگيريم ، ممكن است يك جاى ديگر يك فسادى بكنند، لكن شما و ما بايد مصمم باشيم ، ملت ما بايد مصمم باشد به اينكه آن چيزى را كه به دسـت آورده اسـت از دسـت نـدهـد. ما الان آن چيزى كه به دست آورديم ، ارزشش بيشتر از اين مـقدارى است كه ما از دست داديم . با اينكه جوان هائى كه ما از دست داديم ، ارزششان خيلى زيـاد است ، لكن براى ملتى كه مى خواهد مستقل و آزاد باشد، اينطور ضايعات هست و چون مـلت مـا هـمه با هم هستند، دولت را عليحده از خودشان نمى دانند و كشور را كشور خودشان مى دانند و دولت را دولت خودشان مى دانند از اين جهت كم مى شود كه بتوانند آنهائى كه بـخـواهند آسيب بزنند، آسيب بزنند. اگر ملت را آشنا كنيد، باز نگذاريد كه آشنا نباشند به كارهائى كه كرديد، آشنا كنيد به مسائل ، برايشان مطالب را بگوئيد، برويد توى خود مردم ، با آنها مسائل را در ميان
بـگـذاريـد كـه آن كـسـانـى كه مثلا گروه هائى كه مى خواهند نشود اين جمهورى اسلامى ، تحقق پيدا نكند اين جمهورى اسلامى ، آنها ديگر حرف هايشان موثر واقع نشود.
به مردم بفهمانيد كه خدمتگزارشان هستيد
در هـر صـورت مثل اين ملتى كه الان ما داريم ، كم نظير است ، بى نظير است . بايد گفت كه در جائى الان گمان ندارم هيچ كدام از شما سراغ داشته باشيد كه يك ملتى با دولت خـودش ايـنـطور بشود، كه كارها را مشتركا انجام بدهند. سابق كه طاغوت بود كه هر چه مى توانستند كارشكنى مى كردند، هيچ همراهى تو كار نبود، براى اينكه مردم ديده بودند كـه دولت به فكر آنها نيست ، شما بايد آنطورى كه به حسب واقع هم همين طور است به مـردم حـالى كـنـيـد كـه مـا بـراى خـدمـت آمـديـم ، ادارات بـراى خـدمـت آمـدنـد، مـردم بـا دل راحـت بـيـايـند تو ادارات ، من آن تلخى هايى كه در زمان سابق بود، در زمان رضاخان بـود، بـعـدش هـم درزمـان اين ، آنوقت آن تلخى ها را زمان رضاخان خود من چون جوان بودم توى اين مسائل مى رفتم گاهى ، كه اگر يك وقت ابتلاء به كلانترى پيدا مى شد، آنوقت بـراى جـاهايى هم كه از اينجا مى خواستند بروند فرض ‍ كنيد به آذربايجان هم ، بايد بروند كلانترى و آنجا يك ورقه اى ، چيزى بگيرند، مردم وقتى مى خواستند به كلانترى بروند با يك ترس و رعب و وحشتى كانه مى خواهند به حبس بروند. اينها عادت نباشد در ادارات كـه مـردم وقـتـى مـى خـواهند تو اداره بروند بترسند. اين بيچاره دهاتى ها سابقا اينطور بوده ، حالا خيال مى كنند باز هم اينطور است . حالا بايد ادارات به روى مردم باز بـاشـد و بـا آغـوش بـاز مـردم را بـپـذيـرنـد، دردهـائى كـه مردم دارند بگويند به آنها، بـتـوانـنـد بـگـويـنـد، آنـهـا هـم كـوشـش كـنـنـد در ايـنـكـه حـل بـشـود مـسـائلشـان كـه مـردم احـسـاس كـنـنـد كـه يـك دولتـى اسـت كـه مـال خـودشـان اسـت و بـراى خـودشـان دارنـد خـدمـت مـى كـنـنـد هـيـچ اشـكـال ندارد كه وقتى ملت فهميد كه يك جمعى دارند خدمت مى كنند و خودشان هم آن قبه و بـارگـاه هـائى كـه زمـان سـابـق بـود نـدارنـد، آنـهـا هـم مثل مردم عادى دارند زندگى مى كنند، لكن شايد وضعشان خيلى هم كمتر باشد، مردم وقتى بـبـيـنـند به حسب فطرتشان فطرت صحيح است ، خوب به حسب فطرت ، عاشق يك همچو دولتـى خـواهند شد. خصوصا كه بعد از يك همچو قضايايى كه در زمان سابق بوده است ايـن قـضـايـاى زمـان سـابـق ، خـوب خـيـلى از اشـخـاص هـسـت كـه يـادشـان هـسـت آن مـسائل را. حالا بعد از آ ن قضايائى كه در زمان سابق بوده اگر ديدند يك دولتى آمده و عكس آن مسائل الان هست ، همه خدمت است ، همه اش اين است كه مى خواهند روح مردم آرامش داشته بـاشـد مـى خـواهـنـد مـردم بـه چـيـزهـائى كـه احتياج دارند برسند در همه جهات هم در جهت فـرهـنـگـى ، هم در جهت اقتصادى ، از همه جهاتى كه دارند. وقتى مردم احساس اين مطلب را بـكـنـنـد كـه يك دولتى است كه از خودشان بوده است و همچو نبوده است كه فلان الملك و فـلان الدوله نـمـى دانم و فلان السلطنه باشند، اينطور نبوده . الان يك اشخاصى هستند مثل خودشان عادى ، وقتى هم در تلويزيون مى بينند كه اين وزير كذاست ، هم در پيش من هم گـاهى بعضى بچه ها كه هستند مى گويند نگاه كنيد با چه جور هيكلى مى آيد كه اين با وزارت چطور، اينها باز در ذهنشان اين است كه
وزيـر بـايد يك يال و كوپالى داشته باشد، به عملشان كارى ندارند، به صورتشان كـه آنـوقـت بـا آن بـسـاط مـى آمـدنـد و مـردم مـى ديـدنـد ايـنـهـا را، خـيـال مـى كنند حالا هم بايد آنطور باشد، الان بايد وضعش يك وضعى باشد غير عادى . وقـتـى مـردم آشـنـا شـدنـد بـا ايـن مـسـائل و ديـدنـد ـ كـه خـدمت هاى شما را، خود شما را در تـلويـزيـون ديـدنـد، خـدمـت شما را وقتى عرضه كرديد در تلويزيون ديدند و در راديو شنيدند، قهرا پشتيبانى شان زياد مى شود.
و الان هـم بـحـمـدالله مـلت پـشتيبان همه هستند، پشتيبان همه ارگان هاى دولتى هستند و هم راجـع بـه دولت و هـم راجـع به ارتش و همه ، مردم الان از خودشان اينها را مى دانند. شما احـتـمـال ايـن را مـى داديـد كـه اگـر يـك جـنـگـى پـيـش بـيـايـد، هـمـه ايـران دنـبـال اين باشند كه كمك بكنند؟ همچو چيزى در آنوقت نبود، اگر يك چيزى پيش مى آمد از هـمـه طـرف ، اگـر نـمـى كـردند يك كارى كه دولت را از بين ببرند، همراهى ديگر نمى كردند. الان مى بينيد بچه ، بزرگ ، پيرزن ، چه ، مى آورند چيزهايى كه دارند، تمام آن چـيـزى كـه دارنـد مـى آورنـد مـى دهـنـد اين را براى جنگزده ها، اين هم براى ارتش ، اين هم بـراى چـه . ايـنـهـا يـك چـيزهاى نمونه اى است كه آنهائى كه چشم و دلشان باز است نه آنـهـائى كـه كوردل هستند، اينها بايد ببينند، مى گويند جمهورى اسلامى عين سابق . حالا شـمـا يك همچو چيزى در تمام طول تاريخ ، الان هم در تمام دنيا يك همچو چيزى را كه مردم با روى گشاده خودشان براى لشكرشان ، براى ملتشان ، براى دولتشان همه شان دست به هم بدهند، عمل بكنند، جمهورى اسلامى بهتر از اين چى ؟
اين يك تحول معجزه آسايى است كه شده است و اميدوارم كه محفوظ باشد
خـوب ، البـتـه مـشـكـلات هـسـت ، هـمـه جا مشكلات هست ، بايد ملاحظه بكنيد كه مشكلات مثلا كسانى كه در دولت هائى كه در سابق انقلاب كرده اند، آن مشكلات در ايران هست ؟ آنطور مـشكلاتى كه بعد از، الان يك كسى كه نوشته بود از شوروى ، يك كسى به من گفت ، او پسرش آنجا بوده است ، گفت الان هم صف هاى طولانى آنجا هست ، الان هم كمبود در آنجاهست ، الان هـم شوروى احتياج به امريكا دارد در اينكه مثلا ارزاقش را به او بدهد، با آن بساطى كـه دارنـد، خـوب يـك هـمـچـو انـقـلابـى كـه در ايـران شـده اسـت ، حـالا هـم مـى گوئيم دو سـال تقريبا يك خرده كمتر يا بيشتر از آن گذشته است آيا جاى ديگرى همچون چيزى هست كـه شـمـا بـگـوئيـد كـه ايـنـجـا بـا سـابـق مـثـل هـم اسـت ؟ آيـا اينقدر خدمتى كه در اين دو سـال بـا هـمـه گـرفـتـارى هـائى كـه هـسـت ، شـده اسـت و هـمـه جـا مـشـغـول بـه تعمير، مشغول به باز سازى ، مشغول به خدمت هستند و همه ملت كمك مى كنند آيا جاى ديگر همچو چيزى سراغ دارند تا بيايند بگويند كه اينجا با زمان شاه ...؟ خوب بـايد يعنى اينقدر انسان بى انصاف باشد كه بگويد كه حالا با زمان شاه فرق نكرده اسـت . حـالا آزاديـش را مـلاحظه مى كنى ، خوب ، هر كه هر نامربوطى مى خواهد مى گويد، آزاد هـم هـسـت ، دارد مى گويد هر كه هر نامربوطى مى خواهد، مى گويد، آزاد هم هست ، دارد مـى گـويد، هر كه هر نامربوطى مى خواهد، تو خيابان فرياد مى زد كه مى زد، آن آزادى غـلط الان هـسـتـش . وليـكـن خوب ، كدام وقت در زمان شاه سابق شما يك كدامتان ، يك قدم مى تـوانـسـتـيـد خـلاف بگوئيد؟ همه دست به سينه ايستاده بوديد يا نه ، اگر خيلى هم مردم خوبى بوديد،
كـنـج خانه هايتان بوديد، كارى به كارى نداشتيد، يا يك كلياتى يك وقتى فرض كنيد در يـك روزنامه اى يا در نوشته اى مى گفتيد، حالا داريد شما يك وضع آزادى ، يك وضع خوبى داريد رفتار مى كنيد بهتر از آزادى ما چه داريم ؟ آنوقت همه چيزمان بسته به غير بـود، حالا بسته به غير نيستيم ما. البته ، همه عالم ، يك احتياجاتى دنيا به هم دارد، اين وابـسـتـگـى نـيـسـت ، مـثـلا مـا احـتـيـاج داريـم كـه گـنـدم بـخـريـم ، پـول مـى دهـيـم گـنـدم مـى خـريـم مـثـل يك آدمى كه به نانوايى احتياج دارد، اينها اسمشان وابـسـتـگـى نـيـست ، وابستگى اين بود كه زمان شاه بود والا خوب ، شوروى هم از امريكا احـتـيـاجش را مى خرد اما وابسته به امريكا نيست . امريكا هم احتياج دارد به يك جائى كه از آنـجـا يـك چـيـز، از ژاپـن مـثـلا چـيـز وارد بـكـنـد. مبادلات تجارتى اسمش وابستگى نيست ، وابستگى آن بود كه ما در زمان شاه داشتيم كه همه چيزمان را بايد آنها بياند اداره بكنند، مـسـتـشـار بـيـايـد و لشكر ما را آنطور بكند كه كردند و آنطور خرابكارى . اين مبادلات و بـاب خـريـد و فـروش كه متقابل يك اشخاصى با هم خريد و فروش دارند اين وابستگى اسـمـش نـيـسـت . الان ايـران وابـسـته به هيچ جا نيست و اين بهترين چيزى است كه جمهورى اسلامى آورده است و آزادى هم هست
بـنـابـرايـن ايـنـكـه نـق نـق مى زنند نه اين است كه واقعا آنها عقيده شان اين است كه خير، دولت ، يـك دولت چـيـزى نـيـسـت يـا فـرض كـنـيـد كـه يـك گـرفتارى الان هست و ما پس ، وابستگى هائى داريم و ما آزادى نداريم و اين حرف ها، اينجور نيست ، اينها كار شكنى است از اشخاصى كه اشتباه مى كنند، اگر مردم صحيحى باشند، اين هم براى اين است كه شما حرف هايتان را نزديد و مسائلى را كه داشتيد نگفتيد و يا اين است كه يك اشخاص مغرضى هـسـتـند كه آن اشخاص مغرض را با هيچ جور نمى شود درستش كرد، اينها اشخاصى هستند كه مى خواستند مثلا چه بشود، خيال مى كردند كه وقتى جمهورى اسلامى شد آنها هم بايد بـيـايـنـد، آن كـه اصلا نه به اسلامش اعتقاد دارد و نه به جمهورى اسلامى اعتقاد دارد، آن بـايـد بـيـايـد اداره مملكت را بكند، حالا ديده نمى شود اينطورى ، آن نقش را مى زند، نمى شود كه ما بگوئيم كه آن آدمى كه سر تا ته بنايش بر اين بوده است كه بيايد يك مثلا وزارتـى را بـگـيـرد يـا مـثلا اصلا دولت را تشكيل بدهد، حالا دستش كنار است و خودش هم فرارى هست ، نمى شود بگوئيم بيا نق نزن ، او نق خواهد زد.
بنابراين يك مقداريش تقصير خود ماهاست وآن اينكه تمام كارهايى كه كرده نمى گوييم و اينكه اين ارگان هائى كه در همه اطراف مملكت هست نرسيديم به اينكه اصلاحشان بكنيم ، اشكالاتى در آنجا هست ، هيچ اشكال ندارد كه در دادگاه ها، در كميته ها، در اينطور موارد در بـيـن مـثـلا اين پاسدارها با اينكه خيلى مردم خوبى هستند لكن ممكن است يك اشخاصى وارد شـده بـاشـد بـه اسم پاسدارى و اينها و فساد بكند، يا در دادگاه ها وارد شده باشد يك كـسـى و فـساد بكند. در صدر اسلام هم بعضى اشخاص وارد مى شدند اشتباهى توى چيز اسـلام و فـسـادكـارى مى كردند. اينها را بايد البته رسيدگى بشود و بايد همه امورى كه نقايصى كه هست و زياد هم البته هست اين نقايص بايد با بررسى ها، با اين رسيدن بـه ايـنـطـور مـوارد بـايـد بـررسـى بـشـود و درسـت بـشـود كـه ايـن نـقـايـص هـم كـه اشكال
دارنـد بـه آن ، مـثلا به دادگاه ها گاهى ، يا به زندان ها، يا به جاهاى ديگر رسيدگى مى خواهد كه درست بشود كه ببينيم چه جورى است و اصلاحش بكنيم و اميدوارم كه اصلاح هم بشوند.
و اين جمهورى اسلامى انشاء الله با آن معناى واقعى و محتواى حقيقى اش تحقق پيدا بكند و ايـن تـحـولى كـه الان در ايـران پـيـدا بـشـود اصـلا نـظـيـر نـدارد ايـن تـحـول ، كـه در ظـرف مـدت كـوتـاهى ، يك ملتى كه توى فسادها داشت زندگى مى كرد يـكـدفعه متحول شدند به اينكه داوطلب شدند براى جنگ ، داوطلب شدند براى شهادت و خـوشـحـالى مى كنند، گريه مى كنند بعضى ها كه ما را اجازه نمى دهند برويم ، شما يك كـارى بـكـنيد اجازه بدهند، اين يك تحول معجزه آسايى است كه شده است و اميدوارم كه اين تـحـول مـحـفـوظ بـاشـد و مادامى كه محفوظ باشد آسيب نمى بيند اينجا. و فرض كنيد كه دخالت نظامى هم بكنند، هر كارى بكنند آسيب نمى بينند من دست آخرش را مى گيرم كه خير آسـيـب هـم بـبـيـنـنـد و مـا هـم هـمـه مان را از بين خداى نخواسته ببرند، لكن ما تكليفمان را عمل كرديم .
ما مسلمان هستيم ، ما مسؤ وليم پيش خدا
مـا مـسـلمـان هـسـتـيـم ، ما مسؤ وليم پيش خدا، ما امروز كه كشور دستمان افتاد و شما آقايان داريـد اداره اش مـى كـنـيـد مـسـؤ وليـد پـيـش خـدا، ايـنـطـور خـيـال نـكـنيد كه ما حالا هر كارى بكنيم شده است نه ، همه كارهاى شما در محضر خدا و مسؤ وليـد و از شـمـا سـؤ ال مـى شـود، از الفـاظـتـان سـؤ ال مـى شـود، از آن چـيـزهـايـى كـه عـمـل مـى كـنـيـد سـؤ ال مى شود، همه اش سؤ ال شدنى است .
و اگر چنانچه ما هم فرض بكنيم اينكه ، فرضى است غير صحيح اما فرض هم بكنيم كه ما نابود بشويم اما، ما در راه يك حقيقتى نابود شديم و نابودى نيست اين ، اين بود است و ايـن هـمـچـو اسـت كـه اگـر يـك هـمـچو چيزى در ايران فرض كنيد واقع بشود، دنيا را به تـزلزل و چـيـز مـى انـدازد و زنـدگـى بـراى دنـيـا حـاصـل مـى شـود. بـنـابـرايـن هـيـچ خـوفـى مـا از ايـن مسائل نداشتيم و هيچ وقت هم از جنگ و نمى دانم از اين ارعاب هائى كه اينها مى كنند ما نبايد بـتـرسـيـم . چـرا بـتـرسـيـم ؟ بـراى ايـنـكـه مـا تـكـليـف داريـم عـمـل مـى كـنـيم و ما حقيم . وقتى كه حق هستيم چرا بايد بترسيم ؟ همان كلمه اى كه حضرت عـلى بـن حـسين به پدرشان عرض كردند بعد از اينكه فرمود كه خير كشته خواهيد شد و چطور، فرمود كه ما بحق نيستيم مگر؟ گفتند چرا ما بحقيم . گفت پس چرا بترسيم ، ديگر ترسى نداريم ما. مساءله اينطورى است . انشاء الله اميدوارم همه موفق باشيد و هم كارهاى خـودتـان را زير نظر خودتان بگيريد كه كارهايتان در نظر خدا هست و اعمالتان ثبت مى شود و هم اداره خودتان را كه شما متكفل اداره آن هستيد. اشخاص را، اشخاص صحيح در آنجا باشد، يك وقت اشخاص فاسد در آنجا نباشد كه بخواهد فسادكارى بكند و اگر اشخاص غـيـر صـحـيـح هـسـتـنـد، مـوعـظـه كـنـيـد، چـه بـكـنـيـد، اگـر ديـديـد قابل اصلاح نيستند كنارشان بگذاريد، اشخاص صحيح پيدا بكنيد.
و امـيدوارم كه همه كارها اصلاح بشود و با موفقيت پيش برويم و اين گرفتارى ها انشاء الله بكلى رفع بشود.
تاريخ : 16/10/59
بـــيـــانـات امـام خـمـينى در جمع گروهى از اعضاى انجمن هاى اسلامى دانشجويان خارج ازكشور و سفرا و كارداران دولت جمهورى اسلامى
اعمال شما در خارج بايد طورى باشد كه صادر كننده انقلاب باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن سـلامـت همه آقايانى كه از خارج به كشور خودتان آمديد، چه اعضاى سفارتخانه ها و سـفـرا و چـه دانشجويان عزيز خارج كشور، از خداى تبارك و تعالى خواستارم . من گمان مـى كـنـم كـه تكليف شما آقايان كه در خارج هستيد و در سفارتخانه هاى اسلامى ايران در بـيـرون از كـشـور هـسـتـيـد و هـمـيـن طـور جـوانـان عـزيـز مـا كـه در خـارج كـشـور هـسـتـنـد، مـشـكـل تـر اسـت تـكليفتان از ما كه در داخل هستيم . براى اينكه ملت ما وضع اسلام و جهات اسلامى را مى دانند و اگر فرض كنيد يك گروهى يا يك شخصى بر خلاف اسلام رفتار كـنـد، آنـهـا آن شـخـص را، آن گـروه را محكوم مى كنند، و اما شما در محيطهائى هستيد كه آن مـحـيـطها مثل غرب ، مثل جاهائى كه ملت ها اسلامى نيستند يا اگر اسلامى باشند توجه به مـسـائل ، بـاز آنـطـور كـه بـايـد پـيدا نكردند، اگر چنانچه شما شخصا يا سفارتخانه هـايـتـان وضـعـش يك وضعى باشد كه با اسلام درست جور نيايد، در آنجا خواهند گفت كه اسـلام همين است . اگر بنا باشد كه سفارتخانه هاى ما در خارج از كشور به همان وضع طـاغـوتـى يـا نـزديـك بـه وضـع طـاغـوتـى بـاشـنـد، مـعنايش اين است كه باز اسلام در سـفـارتـخـانـه نـرفـتـه اسـت . مـع الاسـف تـا آنـجـا كـه بـه مـن در طـول ايـن مـدت اطلاع دادند (كه اخيرا را درست نمى دانم ) سفارتخانه هاى ما، سفارتخانه هاى اسلامى كه بايد باشد نيست ، چه در مكان ها و چه در كيفيت مستخدمينى كه آنجا هستند و خـصـوصـا مـسـتـخـدمين زن و چه در ساير جهاتى كه هست ، باز احساس درست نشده است كه جـمـهـورى اسـلامـى يعنى چه . بعض از سفرائى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سـلم بـه دربار سلاطين بزرگ آنوقت فرستاده بودند اينها وقتى وارد شدند با شمشير خـودشـان آن پـارچه اى كه حرير بود زدند كنار. اين شكستن آن دماغ فرعونى سلاطين آن زمـان بـود. مـطـلب بـه نـظـر سـاده مى آيد لكن مساءله اينطور نيست . اينها كه رفتند، يك اعـراب سـاده اى بـودنـد، مـتـعـهـد بـه اسـلام بـودنـد، از اول خـواسـتـنـد بـفـهمانند كه وضع ما چى است و ما برخوردار از چه مكتبى هستيم و اينطور جـلال و جـمـال و دسـتگاه به ما تاثيرى نمى كند. بسيارى هستند كه وقتى كه يك شخصيت خـيـلى بـه نـظـر خـودشـان عـالى را ديـدنـد، دسـت و پـايشان را گم مى كردند و مى كنند خصوصا در زمان قدرتهاى بزرگ و در اين نيم قرنى كه ما مبتلا بوديم ، جلوى او هم همين طور. يك حكومت
وقـتـى كـه مـى آمـد در يـك مـحـلى ، ايـن حـكـومـت مـثـل يـك شـاه بـا مـردم عـمـل مـى كـرد، مردم را هيچ به حساب نمى آورد و من خودم شاهد اين معنا بودم كه يك حاكمى كه براى گلپايگان آمده بود و خمين هم آنوقت جزء گلپايگان بود، اين در حضور تجارى كـه آمـده بودند براى آنجا ملاقاتش ، آن بزرگتر فرد تاجر را گفت ببريد ببنديد به چوب . من شاهد بودم كه بچه بودم شاهد بودم كه يك نفر مرد متدين محترمى كه در بازار رئيـس تـجـار بـود، ايـن شـخـص فـاسـد ايـنـطـور بـا او عـمـل كـرد كه در حضور جمع پايش را بستند به فلك و چوب زدند به او. اين كارها را مى كـردنـد و هـمـيـن طـور گـاهـى ايـن كار را مى كردند كه وقتى كه يك محترمى مى رفت ، يك عـالمـى مـثـلا مـى رفت ملاقات مى كرد با آنها، در حضور آن عالم يك بيچاره ديگرى را مى آوردنـد بـه چـوب مـى بـستند براى اينكه بفهمانند تو بايد اطاعت بكنى . و از آنوقت يك هـمـچـو وضـعـى بـود و از ايـن بـدتـر. ايـن عـمـلى كـه سـفـيـر يـا سـفـراى حـضـرت رسـول انـجـام دادنـد، يـك عـمـل سـاده بـزرگـى بـود. از اول ، شـخصيت آن فرعون را از اول شكستند. مرحوم مدرس هم اين عادت را داشت توى حياطش يـك فـرشـى انداخته بود و آنجا مى نشست ، قليان هم وقتى مى خواست ، پا مى شد خودش شـروع كـرد درسـت كـردن ، در اين خلال فرمانفرما وارد مى شد فرمانفرماى آنوقت را شما شايد نمى دانيد چه مساءله اى بود ايشان مى گفت كه ، قليان را دستش مى داد مى گفت كه شـمـا آبـش را بـريز تا من آتشش را درست كنم . فرمانفرما شكست مى خورد، تحت تاءثير همچو واقع مى شد كه مدرس به او گفت و تو آب قليان را بريز و ادارش مى كرد كه آب قليان را بريزد و من خودم آتش را درست مى كنم تا قليان درست بشود. اين براى اين بود كـه بـرخـورد بـا ايـن مـغـزهـاى فـاسـد گـاهـى بـايـد طـورى بـاشـد كـه از اول طـمـع نـكـنند به آن طرف ، اگر چنانچه با تواضع و خضوع و آنطورى كه آن وقتها مـتـداول بـود رفـتـار مـى كـردنـد، او طـمـع مـى كـرد كـه اگـر چـنـانـچـه مـطـلبـى دارد تحميل كند، اما وقتى برخورد يك برخورد اينطورى بود، ساده و لكن كوبنده ، ديگر نمى تـوانـسـت بـه او تـحـميل كند مطلبى را. شما در خارج كه هستيد برخورد داريد با سفراى آنـجـا، بـاوزراى خارجه آنجا، با همه اينها برخورد داريد، اگر بنا باشد كه شما وقتى كـه مـى خـواهـيـد در وزارت خـارجـه بـرويـد خـودتـان را گـم كـنـيـد، خـيـال كـنـيـد كـه حـالا در يـك محضر كذا، وزير خارجه امريكا، وزير خارجه شوروى ، لكن بايد شما توجه داشته باشيد كه شما سفير مملكت اسلامى هستيد كه از همه اين قدرت ها، قـدرتـش بـالاتر است و از همه اين شريف ها (اگر آنها شرافتى داشته باشند) شرافتش بـالاتـر اسـت و شـمـا بـايـد حـيـثـيـت خـودتـان را از اول حـفـظ كـنـيـد و از مـسـائل مـهـمـى كـه شـمـاهـا مـثـل مـاهـا مـؤ ظـف بـه آن هـسـتـيـد ايـن اسـت كـه بـا عـمـل خـودتـان در آنـجـا، سـلوكـتـان بـا كـارمـنـدان بـا وضـعـيـت اصـل سـفـارتـخـانـه و وضـع سـفـارتـخـانـه طـورى بـاشـد و طـورى بـكـنيد كه با همين عـمـل بـه تـدريـج انـقـلاب شـمـا صـادر بـشـود بـه آن كـشـورى كـه در آن هـسـتـيـد. مسائل اخلاقى ، يك مسائلى است كه وقتى كه يك كسى مقيد به آن بود و دنبالش بود، اين سـرايـت مـى كند، و مردم به حسب طبيعتشان ، به حسب فطرتشان فطرت ها سالم است منتها تربيت ها ضايع مى كند فطرت ها را با اخلاق و تبليغات اسلامى بنيادهاى طاغوتى و غربى را در هم بكوبيد
شـمـا بـايـد بـا خـيـال كنيد خودتان كه در يك مملكتى وارد شديد و مى خواهيد اين مملكت را مـثـل مـمـلكـت خودتان تربيت كنيد و مى خواهيد اسلام را در آنجا هم صادر كنيد. صدور اسلام بـه ايـن اسـت كـه اخـلاق اسـلامـى ، آداب اسـلامـى ، اعـمـال اسـلامـى ، آنـجا طورى باشد كه مردم توجه به آن بكنند. و از امور مهمه داشتن يك نـشـريـه در هـر سـفـارتـخـانـه هـسـت ، نـشـريـه ، نـه مـثـل نـشـريـه هـاى زمـان طـاغوت . نشريه ، يك نشريه اخلاقى اسلامى و در آن درج بشود مـسـائلى كـه در ايـران گـذشـته است . شما مى بينيد كه الان در همه جاى دنيا تقريبا به ضـد جـمـهـورى اسـلامى تبليغات مى شود. تبليغات همه جانبه ، چه دستگاه هاى تبليغات غرب با همه وابستگان و چه دستگاه تبليغات شرق با همه وابستگانشان ، اين براى اين است كه اينها از جمهورى اسلامى وحشتزده شده اند، علاوه بر اينكه منافعشان در خود ايران از دسـت رفـتـه اسـت و انـشـاء الله تـا ابـد از دست خواهد رفت علاوه بر اين ، خوف اين را دارنـد كـه اين مطلب سرايت كند و اين نهضت و انقلاب سرايت كند به خارج و صادر بشود در مـمـلكـت هـاى ديـگـرى و آنـهـا هـم بـعـد از فـهـم ايـن مـعـنـا كـه اسـلام بـايـد در آن مـحـل بـاشـد، اسـلام وضـعـش چـطـور اسـت ، ايـن را هـم مـى تـرسـنـد كـه نـبـادا آنـجـا هـم مـثـل ايـران بـشـود و آن دسـتـگـاه هـاى طـاغـوتـى شـان كـم كـم رو بـه زوال بـاشد و انشاء الله هست رو به زوال . شما بايد، شما بايد به هر سفارتخانه اى كه داريد، به جاى آن خرج هاى طاغوتى كه در آنوقت مى شد، آن مهمانى هاى طاغوتى كه همه اش بر خلاف اخلاق اسلامى بود و آن خرج هاى ديگرى كه خود شما هم مى دانيد كه در آنـجـاهـا مـى شـد، آن مخارج را صرف تبليغات بكنيد و به دنيا بفهمانيد كه اسلام چطور اسـت و مـمـلكـت ما چه وضعى دارد. در مقابل همه تبليغاتى كه مى شود، از هر جور تبليغى كه مى شود، جواب بدهيد و آشنا كنيد ممالك ديگر راكشورهاى ديگر را به آن چيزى كه در ايـران هـسـت و آنـطـورى كـه در ايـران مـى گذرد. آشنا كنيد مردم را به اسلام و به نهضت اسـلامـى و انقلاب اسلامى . خوف اينكه ما اگر ساده رفتار كنيم آنها با آن ، سفارتخانه آنـهـا بـا آن وضـعـى كـه دارد، مـا در نظر آنها تحقير مى شويم ، اين خوف را خودتان راه نـدهـيد، بلكه شما با عملتان تحقير كنيد آنطور بناها و بنيادهاى ظلم و طاغوتى را. شما گـمان نكيند كه اگر چنانچه به طور ساده عمل بكنيد و سفارتخانه شما يك امر، يك جاى ساده اى باشد، يك مركزى باشد كه از آنجا علم و دانش و اخلاق صادر بشود، شما تحقير خـواهـيـد شـد. خـيـر، ايـن حـرف ، حـرف غـربـزده هـاسـت كـه خـيـال مـى كـنـنـد كـه مـا اگـر مثل غرب نباشيم ، ما تحقير مى شويم . ما الان بنا داريم كه مـثـل غـرب نـبـاشـيـم و بـنـا داريـم وابـسـتـه نـبـاشـيـم و بـنـا داريـم مـسـتـقـل بـاشيم و آزاد باشيم و الان مى بينيد كه آنهائى كه ، ملت هايى كه تحت تاءثير تـبـليـغـات امـريكا و شوروى و ساير اذناب آنها واقع نشدند، همه آنها به نظر اعجاب و عـظـمـت بـه شـمـا نـگـاه مـى كـنـنـد. عـظـمـت انـسـان بـه لبـاس و كـلاه و اتومبيل و ـ نمى دانم پارك و امثال ذلك نيست . انسان يك حقيقتى است كه آن حقيقت اگر بروز بكند شرافتمند است ، عظمت دارد. شما مى بينيد كه بزرگترين افراد بشر انبيا بودند و سـاده تـريـن از همه هم آنها بودند. در عين حالى كه بزرگتر از همه بودند و همه آنها را بـه بـزرگـى مـى شـنـاختند در عين حال ساده ترين افراد بودند در وضع زندگى شان تمام انبيا اينطور
بـودنـد و تـاريـخ هـمـه آنـهـا را نـشـان مـى دهـد كـه بـا وضـع بـسـيـار سـاده اى عمل مى كردند. در صدر اسلام آن امر بسيار روشن است كه چه جور وضع داشتند، حكومت ها چـه وضـعـى داشتند و امراى ارتش چه وضعى داشتند و خود اشخاصى كه در راءس بودند بـا مردم چه وضعى داشتند. در عين حالى كه وضع شان آنطور بود كه وقتى يك كسى از خـارج مـى آمـد در مـسـجـد رسول الله و اين افراد نشسته بودند، شناخت كه كدام يكى اينها رسـول الله هـسـتند، سؤ ال مى كرد كه كدام يكى هستيد؟ براى اينكه نه بالايى بود، نه پـائيـنـى بـود، دور مى نشستند. اگر حصيرى هم بود يا بوريائى بود من نمى دانم لكن اين فرش هايى كه شما خيال كنيد، حتى اين فرشى كه شما زيرتان انداختيد نبوده است . آنـوقـت دور هـم نـشـستند وليكن عظمت شان ، عظمتى بود كه دنيا را تحت تاءثير قرار داد. عظمت انسان به روحيت روح انسان است . عظمت انسان به اخلاق و رفتار و كردار انسان است ، نـه بـه ايـنـكـه اتـومبيلش سيستم كذا باشد، نه به اينكه گارد داشته باشد، نه به ايـنـكـه خدمه داشته باشد. اينها عظمت انسان نيست ، اينها انسان را منحط مى كند از آن مقامى كه دارد.
انسان بايد تزكيه و تربيت اسلامى را اول از خودش شروع كند
شـما آقايانى كه در سفارتخانه ها هستيد مؤ ظفيد عقلا و شرعا به اينكه هر چه ساده تر، سـفارتخانه هاتان هر چه ساده تر باشد و كيفيت معاشرتتان با آن اشخاصى كه كارمند هـسـتـنـد در آنـجـا و به اصطلاح شما زير دست گفته مى شوند، برادرانه باشد و در عين حالى كه آنها بايد از شما بپذيرند مطالبى كه مى گوئيد، لكن برادرانه بايد باشد و هـمـين طور وضع مهمانى هايتان ، وضع گذران خودتان ، وضع كسانى كه در آنجا كار مى كنند آنها بايد يك وضع متحول بشود به يك وضع اسلامى كه هر كس مى آيد در آنجا اسلام را در آنجا عملا ببيند. ما هر چه فرياد بزنيم كه ما اسلامى هستيم و جمهورى اسلامى هـسـتـيم ، لكن وقتى ببينند ما را كه در عمل غير او هستيم ، از ما ديگر باور نمى كنند. وقتى مـى تـوانـنـد بـاور كـنـنـد از ما كه مائى كه مى گوئيم جمهورى اسلامى هستيم ، عملمان هم آنـطـور بـاشـد، عـمـل طـاغـوتـى نـبـاشـد و قـول ، قـول اسـلامـى ، عمل اسلامى باشد و خود رفتار، اسلامى باشد، گفتار اسلامى باشد تا صادر بشود اين جمهورى اسلامى در ساير كشورها. صدور با سرنيزه صدور نيست ، صدور بازور صدور نـيـسـت ، صـدور آنـوقـتـى است كه اسلام ، حقايق اسلام ، اخلاق اسلامى ، اخلاق انسانى در ايـنـجـاها رشد پيدا بكند و شما مؤ ظف به اين معنا هستيد و بايد اين كار را انجام بدهيد كه هم در عمل و هم در نوشته هائى كه در آنجا منتشر مى كنيد بايد بكنيد و مجله داشته باشيد و آن مـجـله يـك مـجله اى باشد كه هم در عكس هايى كه در آن هست و هم در مسائلى كه در آنجا طـرح مـى شـود هـمـه اش مؤ افق باشد با جمهورى اسلامى تا به واسطه تبليغات اسلام نـفـوذ كـنـد در آنـجـا، و ايـن را بـدانـيـد كـه اگـر چـنانچه شما تبليغات بكنيد و همين طور دانـشـجوهاى عزيز ما در آنجا كوشش كنند در اينكه در هر جا كه هستند و با هرطايفه اى كه برخورد مى كنند مسائل ايران را، مسائل اسلامى ايران را در آنجا طرح بكنند و آن چيزهائى كـه در مـجـلات خـارج ، در روزنـامه هاى خارج در هر جا نوشته مى شود، آنها را يكى يكى براى
آنها تحليل كنند و دروغ آن چيزها را بر آنها ثابت بكنند.
عـمـده مساءله اين است كه ما فهميده باشيم در قلبمان كه ما مى خواهيم جمهورى مان اسلامى باشد. بايد همانطورى كه با زبان مى گوئيم ، قلب ما معتقد شده باشد به اينكه ما مى خـواهـيم اسلام باشد. ما مى خواهيم اسلام باشد ديگر با تمام اعوجاجات بايد مبارزه بكند انـسـان ، اول از خـودش شـروع كـنـد بـبيند خودش چه اعوجاجاتى دارد. هر انسان لامحاله در خـودش نـقـص هـايـى مـى بيند، كم است كسى كه نقص نبيند در خودش و اگر كسى نقص در خودش نمى بيند، اين خودش يك نقصى است كه دارد. انسان بايد تربيت بشود، بايد به تزكيه تربيت بشود. و انسان از خودش بايد شروع بكند، از خانواده خودش بايد شروع كـنـد. و شـمـا خـودتـان ، خـانـواده هـايـتان ، خودتان همه شروع كنيد تا به خارج برسد. دانشجويان ما بايد خودشان اول توجه بكنند كه رفتار خودشان ، كردار خودشان ، گفتار خـودشـان هـمـه اينها منطبق با موازين اسلامى و اخلاقى باشد تا اينكه اگر مردم را دعوت كـرديـد بـه اسـلام و بـايـد هـم دعـوت بـكـنـيـد، حـرف شـمـا مـخـالف بـا عمل شما نباشد. خودتان يك وضعى نداشته باشيد كه وقتى بگوئيد، مسخره كنند كه آقا خودش فلان است و ما را دعوت به چه مى كند.
وظيفه شما در معرفى اسلام بيشتر از ماست كه در داخليم
در هر صورت من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه شما را مى خواهم و همه ملت مـا مـؤ ظـفـنـد بـه ايـنـكه رفتارشان يك رفتارى باشد كه با همين رفتار اسلام را نمايش بـدهـنـد بـه خارج و اگر چنانچه رفتارى باشد ولو در بعضى از جاهايى كه بعضى از اشـخـاص نـفـوذ كـردنـد در آنـجـا، رفـتـار طـورى باشد كه اين رفتار، مخالف با موازين اسـلامـى بـاشـد ايـن اسـبـاب ايـن مـى شـود كه دست دشمن هاى ما يك بهانه بدهد و ما را و جـمـهـورى ما را با تمام قوا بكوبند. هم جوانان خارجى ما و شما سفرا و كارمندانى كه در سـفارتخانه ها هستيد، همه شما، همه انجمن اسلامى كه در خارج هست و همه افراد اين مسلم و هـمين طور ايرانى و غير ايرانى كه در خارج هست ، اين معنا براى آنها بيشتر وظيفه است از ما كه در داخل هستيم ، همه وظيفه داريم ولكن وظيفه شما سنگين تر است بيشتر است و بايد بـا خـواسـت خـدا انـشـاء الله مـوفـق بـشـويد كه اسلام را در همه جا معرفى كنيد و پس از مـعـرفـى نـفـوس سـالم كـه اكثر مردم هستند، پذيرش مى كنند، پذيرش كه كردند كم كم عـمـل مـى كـنـند، كم كم اين انقلاب صدور پيدا مى كند به خارج . خداوند همه شما را انشاء الله حـفـظ كـنـد و هـمـه شـمـا و مـا را مـوفـق كـنـد بـه ايـنـكـه دنـبـال ايـن بـاشـيـم تـا انـشـاء الله حـفـظ كـنـد و هـمـه شـمـا و مـا را مـوفق كند به اينكه دنـبـال ايـن بـاشيم كه اسلام را در همه جا تقويت كنيم و از مروجين اسلام باشيم و از جنود خـداى تـبـارك و تـعـالى بـاشيم تا انشاءالله به سعادت و سلامت ، هم مملكت خودمان و هم سـايـر مـمالكى كه در اسلام هستند و همين طور مستضعفين جهان انشاء الله همه موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : /1018/59

next page

fehrest page

back page