ايـن دو مـركـز (فـيـضـيـه و دانـشـگـاه ) بـايـد بـا هـم بـاشـنـد و عـلم و عمل
را به منزله دو بال بدانند
بـايـد از حـوزه هاى علميه يك عالمى به تمام معنا متعهد بيرون بيايد و مركز ساخت
انسان بـاشـد و دانشگاه هم مركز ساخت انسان . ما انسان دانشگاهى مى خواهيم ، نه
معلم و دانشجو. دانـشـگـاه بايد انسان ايجاد كند و انسان بيرون بدهد از خودش ، اگر
انسان بيرون داد از خـودش ، انـسـان حـاضـر نـمى شود كه كشور خودش را تسليم كند به
غير، انسان حاضر نـمى شود كه تحت ذلت برود و اسارت ، آنها هم از انسان مى ترسند.
سابق رضاخان از مـدرس مـى تـرسـيـد بـراى ايـنـكـه انـسـان بـود. آنـوقـت هـم مـدرس
از قـرارى كـه از او نـقـل كـرده انـد گـفـتـه بـود كـه :
(در مـجلس ما يك مسلمان هست ، آن هم ارباب كيخسرو).
رضـاخـان رقـيـب خـودش را مـدرس مـى دانـسـت ، به ديگران اعتنايى نداشت . رقيب خودش
را مـدرس مـى دانـسـت كـه وقـتـى كـه مـى ايـسـتـاد و صـحـبـت مـى كـرد، متزلزل مى
كرد همه را. يك انسان بود، وضع زندگيش آن بود كه شما شنيديد كه من ديدم . وقـتـى
كـه وكـيـل شد يعنى از اول به عنوان فقيهى كه بايد در مجلس باشد تعيين شد، آنطور كه
نقل كرده اند يك گارى با يكى اسبى در اصفهان خريده بود و سوار شده بود و خـودش
آورده بـود تـا تـهـران ، آنـجـا آن را هـم فـروحـتـه بـود و مـنـزلش يـك منزل محقر
از حيث ساختمان ، يك قدرى بزرگ بود ولى محقر از حيث ساختمان و زندگى يك زندگى مادون
عادى كه در آنوقت لباس كرباس ايشان زبانزد بود، كرباسى كه بايد از خـود ايـران
بـاشـد مـى پـوشـيـد. ايـن وطـنـخـواه هـا كـدام لبـاسـشـان مـال ايـران اسـت ؟
بـايـد هـمـه اشخاصى كه علاقه دارند به اين كشور، علاقه دارند به اسـلام ، عـلاقـه
دارنـد بـه ايـن ملت توانشان را روى هم بگذارند براى اصلاح دانشگاه ، خـطـر
دانـشـگـاه از بـمـب خـوشـه اى بالاتر است ، چنانچه خطر حوزه هاى علميه هم از خطر
دانـشـگـاه بـالاتـر اسـت . بايد تهذيب بشوند اينها، بايد اشخاص متعهد چه در حوزه
هاى علميه و چه در دانشگاه كمر خودشان را
مـحـكـم بـبندند براى اصلاح . حالا شما آقايان يك قدم را برداشتيد و اين قدم
پربركتى اسـت و او ايـنـكـه آن ديوار بزرگى كه بين شما كشيده بودند آن سد عظيمى را
كه ما بين بـه اصـطـلاح فـيـضـيـه و دانـشـگـاه كـشـيـده بـودنـد، آن سـد را شـمـا
شـكـسـتيد. اين قدم اول اسـت كـه شـمـا بـرداشـتـيـد و قـدم هـاى بـعـد كـوشـش در
ايـنـكـه از هـمـه جـهـات مستقل باشيد و وابسته نباشيد. من اين عرضى را كه مى كنم ،
خوب ديگر نمى توانم بعد بـبـيـنـم شـمـا را كـه بـه آن مـرتـبه رسيده ايد، من ديگر
اواخر كار است براى من اما من مى گـويـم كـه ديـگـران و نـسـل هـاى آتيه اى كه
انشاء الله مى آيند متوجه باشند كه اين دو مـركـز بـايـد بـا هـم بـاشـنـد و ايـن
دو مـركـز بـايـد عـلم و عمل ، علم و تهذيب را به منزله دو بالى بدانند كه با يكى
از آنها نمى شود پريد، قدم هـاى بـعد تهذيب است . مهم اين است كه دانشگاه يك كسى كه
از آن بيرون بيايد بفهمد كه من با بودجه اين مملكت تحصيل كرده ام ، متخصص شده ام ،
به مقامات عاليه علم رسيده ام و بـايد براى اين مملكت خدمت بكنم و براى استقلال اين
كشور بايد خدمتگزار باشم . بايد ايـن اسـاتـيـد دانـشـگاه آن چيزهايى كه در سال هاى
طولانى و خصوصا در اين تقريبا 50 سـال آخـر در مـغـز ايـن جـوان هـا انـبـاشته كرده
اند و به آنها همچو باورانده بودند كه ما خـودمـان چـيـزى نـيـستيم و بايد همه
چيزمان از آنجا باشد، كه اين موجب اين شد كه مغزهاى اينها به كار نيفتاد براى اينكه
خودشان يك چيزى را ايجاد كنند، بايد آنهائى كه به اين كـشـور عـلاقـه دارنـد،
آنـهائى كه به اين ملت علاقه دارند، آنهائى كه خودشان وابسته نيستند و خدمتگزار
ابرقدرت ها نيستند، آنها همت كنند به اينكه دانشگاه را يك مركزى درست كـنند كه مركز
علم و تهذيب باشد، كه همه تخصص ها در خدمت خود كشور باشد نه اينكه مـتـخـصـص بـشـود
و بـا آن تـخـصـصش ما را به دامن آمريكا بكشد، متخصص بشود و با آن تـخـصـصـش بـه
كشور ما ضربه وارد كند، هر چه متخصص تر بدتر. آن كسى كه مهذب نشده است و آن كسى كه
براى كشور خودش احساس نكرده كه من براى اين كشور هستم و از ايـن كـشـور مـن
اسـتـفـاده كـرده ام و اسـتـفـاده عـلمـى ام را بـايـد بـه ايـن كـشـور تـحـويـل
بـدهـم ، اگـر چـنـانـچـه ايـن احساس نباشد و اين باور نباشد، دانشگاه بدترين
مـركـزى اسـت براى اينكه ما را به تباهى بكشد و اگر اين احساس پيدا شد و اين اساتيد
دانـشـگـاه ، آنهائى كه متعهدند، آنهائى كه توجه دارند، آنهائى كه در زمان سابق
براى اين مملكت غصه مى خوردند بايد خودشان را مجهز كنند كه اين فرزندان ايران ،
متعهد و در خـدمـت خـود ايران باشند. اگر اينطور بشود، دانشگاه بالاترين مقامى است
كه كشور ما را به سعادت مى رساند. دانشگاه دو راه دارد: راه جهنم و راه سعادت ، راه
ذلت و مسكنت و نوكر مابى و امثال اينها و راه عظمت و عزت و بزرگ منشى . دانشگاه ،
همين دانشگاه را تا دانشگاه مـا داريـم فـايـده ندارد، ما دانشگاه 50 سال است داريم
و از دانشگاه هر چه فساد توى اين مـمـلكـت پـيـدا شـد از ايـن اشـخـاصـى بـود كـه
در دانـشـگـاه تـحـصـيـل كـرده بـودند، تخصص هم شايد داشتند. آن احمدى زمان رضاخان
كه بسيارى از رجـال اين مملكت را او با آمپولش كشت ، آن هم از دانشگاه ها، تخصص هم
داشت ولى تخصص را بـه ايـن راه كـه آنـهـائى را كـه امـر مـى شـد بـه او كـه بـايـد
كـشـته بشوند، با يك آمـپول مى زد و مى كشت . شما يك همچو دانشگاهى مى خواهيد و يك
همچو اساتيدى و يك همچو تخصصى از آن طرف هم دانشگاه ، از آن اشخاص شريف بيرون مى
آيد و ما مى خواهيم همه شان شريف باشند. و فيضيه ، اگر تهذيب در كار
نباشد، علم توحيد هم به درد نمى خورد. (العلم
هو الحجاب الاكبر) هر چه انباشته تر بشود
علم ، حتى توحيد كه بالاترين علم است انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان ،
انـسـان را اگر مهذب نباشد، از خداى تبارك و تعالى دورتر مى كند. بايد كوشش بشود در
ايـن حـوزه عـلميه ، چه حال و چه بعدها كوشش بشود كه اينها را مهذب كنند. در كنار
علم فـقه و فلسفه و امثال اينها، حوزه هاى اخلاقى ، حوزه هاى تهذيب باشد و حوزه هاى
سلوك
(الى الله تـعـالى
). شـمـا مـيـدانـيـد كـه مـرحـوم شـيـخ فـضـل الله نـورى را كى محاكمه
كرد؟ يك معمم زنجانى ، يك ملاى زنجانى محاكمه كرد و حـكـم قتل را او صادر كرد. وقتى
معمم ملا، مهذب نباشد، فسادش از همه كس بيشتر است . در بـعـضـى روايـات هـسـت كه در
جهنم ، بعضى ها، اهل جهنم از تعفن بعضى روحانيين در عذاب هـستند و دنيا هم از تعفن
بعضى از اينها در عذاب است . تا اصلاح نكنيد نفوس خودتان را، از خـودتـان شـروع
نـكـنـيد و خودتان را تهذيب نكنيد، شما نمى توانيد ديگران را تهذيب كـنـيـد. آدمـى
كـه خـودش آدم صـحـيحى نيست نمى تواند ديگران را تصحيح كند، هر چه هم بگويد فايده
ندارد. كوشش كنند علمائى كه الان در حوزه ها هستند، در هر حوزه اى از حوزه هـاى
اسـلامـى كـه ايـن جـوان هـا كـه بـا يـك فـطـرت سـالم مـى آيـنـد، بـعـد از ده ،
بـيست سـال بـا يـك فـطـرت فـاسـد بـيـرون نـروند. تهذيب لازم است ، هم در شما و هم
در شما، التبه همه ، همه ملت و همه انسان ها بايد مهذب بشوند، لكن تاجر اگر مهذب
نشد، كارش يـك كـار گرانفروشى و نمى دانم اينهاست كه وقتى همه اش را روى هم بگذارند
فسادش زياد است اما يك نفر اينقدرها فساد ندارد، اما عالم اگر فاسد بشود يك شهر را،
يك مملكت را بـه فـسـاد مـى كشد، چه عالم دانشگاه باشد و چه عالم فيضيه فرقى نمى
كند. انشاء الله خـداوند تبارك و تعالى اين قدمى را كه شما عزيزان برداشتيد و آن
وحدت بين شما و دانشگاه و شما و روحانيون ، اين قدم را مبارك كند و توجه به اين
داشته باشيد كه حالا كـه شـمـا نـزديـك بـه هـم داريـد مـى شويد نقشه هائى كه براى
جداكردن شما از هم است بيشتر به كار مى افتد.
حـالا شـياطين بيشتر در فكر هستند كه روحانى را از يك طرف بكوبند و دانشگاهى را
از يك طرف
آنـوقـت جـدا كرده بودند شما را از هم ، يك ديوارى كشيده بودند، شما آنطرف و آنها
هم آن طرف ، هر دو هم به هم بدبين و آنها هم استفاده اش را مى كردند. حالا كه مى
بينند كه يك تـحـولى پـيـدا شـده اسـت ، دانـشـگـاهـى مـتـمـايـل شـده اسـت بـه
روحـانـى ، روحـانـى مـتـمايل شده است به دانشگاهى ، با هم هستند و مى خواهند با هم
كشور خودشان را به پيش بـبرند، حالا شياطين بيشتر در فكر هستند كه روحانى را از يك
طرف بكوبند و دانشگاهى را از يـك طـرف و فـساد كنند بين اين دو تا، به آنها بگويند
كه اينها چطورند، به اينها بـگـويـنـد آنـهـا چـطورند. چشم هايتان را بايد خيلى باز
كنيد در اين زمان چشم و گوش ها بـايـد خـيـلى بـاز بـاشـد كـه يـك وقـت مـى
بـيـنـيـد از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فيضيه شما را به فساد مى كشانند، شما
را به تفرقه مى كشانند. اينها نمى توانند ببينند، اينهايى كه نمى خواهند اين كشور
يك كشور
صـحـيـح و سـالم بـاشـد و اربـاب هـاى آنـهـا كـه از اول هـم نـمـى خـواسـتند مى
توانند ببينند كه شما با هم مجتمع شده ايد و مى خواهيد با هم كـار كـنـيـد. آنـها
عواقب اين امر را براى خودشان مى دانند كه اگر حقيقتا دانشگاهى و حوزه هـاى عـلمـى
و هـمـه دانـشـگـاه هـا در هر جا كه هستند اينها با هم بشوند و با هم نقشه داشته
بـاشـنـد بـراى پـيـروز كردن انقلاب ، اين براى آنها چه عواقبى دارد. آنها اين
مطالب را مـطـالعـه كرده اند، مى فهمند و در صدد اين هستند كه نگذارند شماها با هم
باشيد. چشم و گـوشـتان را، چه دانشگاهى ها و چه طلاب علوم روحانى چشم و گوشتان را
باز كنيد و هر كه به شما يك مطلبى بود گفت كه در آن مسير باشد، توجه كنيد كه اين يك
غرضى در آن هـسـت . هـر وقـت آمـدنـد گفتند روحانى چه جورى است و هر وقت آمدند
گفتند دانشگاهى چه جـورى اسـت ، بدانيد كه اين كارى كه شما كرديد، براى آنها سنگين
دارد تمام مى شود و بايد انشاء الله به پيش برويد و اشخاصى هم كه هر كس در هر جا
هست و مى تواند خدمت بـكـند به اين اجتماع و خدمت بكند به اين دانشگاه و خدمت بكند
به اين فيضيه ، بايد خدمت بكند كه آنها را، هم مهذب كند و هم عالم ، متخصص و هم
متحد. من اميدوارم به اينكه شماها اين قـدم را بـرداشـتـيـد، ايـن قـدم هـا يـك
قـدم هـاى بـلنـدتـرى در دنـبـال داشـتـه بـاشـد و بـا فـضـل خداى تبارك و تعالى
شما اين مملكت خودتان را نجات بـدهـيـد از ايـن انـگـل هـائى كـه حـالا دارنـد
فـسـاد مـى كـنـنـد و از انگل هائى كه بعدها هم خواهند آمد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 27/9/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده هاى شهداى
اصفهان
سعادت را آنها بردند كه آن چيزى را كه خدا به آنها داده بود تقديم كردند
بسم الله الرحمن الرحيم
مـا هـر روز مـواجـهـيـم بـا صـحـنـه هـائى كـه در عـيـن حـال كـه دلخـراش اسـت
غرور آفرين است . ديروز جمع كثيرى از معلولين آمدند و امروز هم مـعـلوليـن از
اصـفـهـان آمـده انـد بـا عـكـس هـاى زيـادى كـه از شـهـدا آورده انـد. مـن ايـن
تحول عظيمى كه در ايران پيدا شده است كه در عين حالى كه پدرها با عكس جوان خودشان
آمـده انـد و مادرها چند نفر از فرزندانشان را از دست داده اند، لكن روحيه آنها
روحيه بسيار بـلنـدى اسـت و ايـن تحول مبارك است بر ملت ايران . من در اين مجمعى كه
اين جوانان را و اين عكس جوانان را مى بينم بايد تاءثرات خودم را به بازماندگان
اينها تسليت خودم را بـه پـدرها و مادرهاى اينها تقديم كنم و براى آنها هم طلب
مغفرت . خداوند به شماها اجر عـنـايـت كـنـد و صبر عنايت كند و آن جوان هاى غرور
آفرين ما را به رحمت واسعه خود غريق كند. اين مسائل در طول تاريخ بوده است ، در صدر
اسلام اينطور مصائب براى اولياء خدا و براى مسلمين صدر اسلام بسيار بوده است و شايد
از آنوقت تاكنون اينطور وضعيتى كه در ايـران هـسـت و ايـن تـحـولى كـه بـراى مـلت
مـا از زن و مـرد، بـزرگ و كـوچـك حاصل شده است ، سابقه نداشته باشد. خداوند تبارك
و تعالى به ما هر چه داريم ، داده اسـت و مـا هر چه داريم از اوست و بايد تقديم او
كنيم . سعادت را آنها بردند كه آن چيزى را كـه خـدا بـه آنـهـا داده بـود تـقـديـم
كـردنـد و مـا عـقب مانده آنها هستيم . من به شما همه بـرادران و عـزيـزان كه
فرزندان خودتان را از دست داده تسليت و تبريك عرض مى كنم . تبريك براى اينكه شما
خانواده هائى بوديد كه در دامن شما اين جوان هاى برومند تربيت شـده اند كه فداكارى
كردند براى اسلام . اسلام به ما حق بزرگ دارد، حق حيات دارد و ما هـر چـه در راه
اسـلام بـدهـيـم آن حـقـى كـه اسـلام به ما دارد ادا نكرديم . من خداى تبارك و
تـعـالى سـلامت و سعادت همه شما را و رحمت براى اين جوان هائى كه فداكارى كرده اند،
طلب مى كنم .
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 2/10/59
تلگرام تسليت امام خمينى به حجت الاسلام سيد محمد على
انگجى
بسم الله الرحمن الرحيم
حـضـرت حـجـت الاسـلام آقـاى حاج سيد محمد على انگجى دامت افاضاته خبر ضايعه رحلت
حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى انگجى رحمه الله عليه موجب تاءثر گرديد. ضايعه
بـزرگ وارد بـر مـسـلمـيـن را به جنابعالى و خانواده محترم ايشان و حضرات حجج اسلام
و اهالى محترم آذربايجان تسليت عرض و از خداوند تعالى رحمت براى ايشان و عظمت براى
اسلام و مسلمين و اهالى غيور تبريز و آذربايجان مسئلت مى نمايم .
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينـــى
تاريخ : 2/10/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام شيخ مهدى كروبى
بسم الله الرحمن الرحيم
جـنـاب حـجـت الاسـلام آقـاى حـاج شـيـخ مـهـدى كـروبـى دامت افاضاته پيرو ماموريتى
كه جـنـابـعـالى در مـورد رسـيـدگـى بـه وضع بازماندگان شهداى انقلاب اسلامى از طرف
ايـنـجانب داريد چون اخيرا گاهى ديده شده است كه براى سرپرستى فرزندان شهدا بين
اوليـاء آنـان اخـتـلافاتى صورت گرفته لذا جنابعالى موظفيد از طرف اينجانب به اين
مـوضـوع رسـيـدگـى نموده و حتى المقدور آنان را به صورتى راضى كنيد و اگر ميسر
نـشـد، بـه هر نحو مصلحت ديديد رفع مشكل كنيد و از اولياء فرزندان شهدا نيز مى
خواهم كه با در نظر گرفتن سعادت فرزندان شهدا و آينده آنان اين كار را به نحو
آبرومندى فراهم كرده و روح شهداى عزيز را شاد نمايند و اميد است مسوولين محترم
ادارى و مردم نيز هـمـكـارى هـاى لازم را بـا جنابعالى در انجام وظايف محوله داشته
باشند. از خداى تبارك و تعالى موفقيت شما را مسئلت دارم .
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينـــى
تاريخ : 3/10/59
بيانات امام خمينى در جمع ائمه جمعه شهرستان ها
تاثير القائات شياطين مبنى بر عدم دخالت روحانيون در امور سياسى
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن اول بـايـد از عـلمـاى اعـلام بـلاد، بـرادران ائمـه جـمـعـه از اهـل سـنـت و
از اهـل تـشـيع تشكر كنم كه زحمت كشيدند و اينجا تشريف آوردند و همين طور از ساير
برادرانى كه در اينجا تشريف دارند و با ناراحتى نشسته اند يا ايستاده اند تشكر
كـنـم و بـعـض مـطالبى كه تنبهش لازم است ولو خود شما مى دانيد. يك مطلبى كه همه مى
دانـيد و مى دانيم اين است كه شياطين بزرگ و كوچك و آنهائى كه مى خواستند و مى
خواهند تـمـام قـدرت هـا را در هـر جـا قـبـضـه كـنـنـد و تـمـام مـنـافـع مـلت هـا
را چپاول كنند، از سال طولانى نقشه هاى عجيب و غريبى داشته اند و مع الاسف قشرهاى
زيادى غافل بودند، از جمله اين مطلب كه روحانيون در امور سياسى نبايد دخالت كنند،
آنها بايد مـردم را در ايـن نـمـاز و روزه و امـثـال ايـنـهـا هـدايـت كـنـنـد و
جـاى آنـهـا و شـغـل آنـهـا مـسـجـد اسـت و مـنـزل ، مـسـجـد بـيـايـنـد نـمـاز
بـخـوانـنـد، مـنـزل بـرونـد اسـتراحت كنند و به طورى اين تبليغ شده بود كه همه
باورشان آمده بود تـقـريـبـا و دخـالت در سـيـاسـت يـك فـحـشـى بـود بـراى اهل علم
. اگر مى گفتند فلان آخوند سياسى است ، اين به منزله يك فحش تلقى مى شد و خـود
مـردم و بـلكـه خـود روحـانـيون هم بسياريشان اين مساءله را باورشان آمده بود. اگر
راجـع بـه يـك امـر اجـتـماعى ، يك امرى كه راجع به ملت است گفته مى شد، بعضى ها مى
گـفـتـنـد كـه مـا در امـور سياسى دخالت نمى كنيم ، و اگر يك ملائى در امر سياست
ملت و مصالح كشور صحبت مى كرد، مى گفتند كه اين سياسى است و بر خلاف موازين است .
اين مـسـاءله اى بـود كـه ايـنـقـدر رويـش تـبـليـغـات كـرده بـودنـد در داخـل و
خـارج ، كـه به اين زودى نمى شد از ذهن مردم بيرون كرد. آنها مى خواستند كه يك
قـشـر بـزرگـى از جـامـعـه كه جامعه هم تبع آنها هست منزوى كنند و خودشان به جاى
آنها بـنشينند، حكومت مال ما، نماز جماعت خشكى كه در آن اصلا" صحبت اجتماعى و سياسى
نباشد هـم مـال شـمـا. مـن يـك قصه اى از مرحوم حاج آقا روح الله خرم آبادى شنيدم و
يك قصه هم خـودم دارم . مـرحـوم آقـاى كـاشـانـى رحـمـه الله را كـه تبعيد كرده
بودند به خرم آباد و محبوس كرده بودند در قلعه فلك الافلاك يا كجا، آقاى حاج آقا
روح الله مى فرمودند كه مـن از آن كسى كه رئيس ارتش آنجا و آقاى كاشانى هم تحت نظر
او بود و محبوس بود (من حـالا وقـتـى مـى گـويـم مـحـبـوس در زمـان رضـاخـان شـمـا
خـيـال مـى كـنـيـد مـثـل حـبـس هـاى عـادى زمـان هـاى ديـگـر بـود، البـتـه پـسـرش
هـم مثل پدر بود لكن آن كسى كه گرفتار مى شد اگر از اشخاص
عادى بود همچو مرعوب مى شد كه در حبس يك كلمه اى كه بر خلاف مثلا" دولت يا آن كسى
كه در آنجا هست بزنند،امكان نداشت برايشان ) مرحوم حاج آقا روح الله گفتند كه من از
اين رئيـس ارتـش كـه در آنـجـا بـود خـواهـش كـردم كـه مـن را بـبرد خدمت مرحوم
آقاى كاشانى ، قـبول كرد و ما را بردند پيش ايشان . آن رئيس ، آنجا بود و من هم
بودم و آقاى كاشانى . آن شخص شروع كرد صحبت كردن و رو كرد به آقاى كاشانى كه آقا
شما چرا خودتان را (قريب به اين معانى ) به زحمت انداختيد؟ آخر شما چرا در سياست
دخالت مى كنيد؟ سياست شان شما نيست ، چرا شما دخالت مى كنيد؟ از اين حرف ها شروع
كرد گفتن . آقاى كاشانى فـرمـودنـد: (خـيـلى
خـرى )، شـمـا نـمـى دانـيـد كـه ايـن
كـلمـه در آنـوقـت مـسـاوى بـا قـتـل بـود، ايـشـان گـفـتـنـد:
(تو خيلى خرى ، اگر من دخالت در سياست نكنم كى دخالت بكند؟)
يك قصه هم من خودم دارم . وقتى كه ما در حبس بوديم و بنا بود كه حالا ديگر از حـبـس
بـيـرون بـيـائيـم و برويم قيطريه و در حصر باشيم آن رئيس امنيت آن وقت در آنجا
حـاضر بود كه ما بنابود از آن مجلس برويم ، ما را بردند پيش او، او ضمن صحبت هايش
گفت كه آقا سياست عبارت از دروغگويى است ، عبارت از خدعه است ، عبارت از فريب است ،
عـبـارت از پـدر سـوخـتـگـى اسـت ، ايـن را بـگـذاريـد بـراى مـا من به او گفتم اين
سياست مال شماست . البته بعدش آمد دروغى گفت كه بنا مى گذاشتند كه در سياست دخالت
نكنند و ما هم جوابش را داديم . مساءله اين است . البته سياست به آن معنايى كه
اينها مى گويند كه دروغگوئى ، با دروغگوئى ، چپاول مردم و با حيله و تزوير و ساير
چيزها، تسلط بر اموال و نفوس مردم ، اين سياست هيچ ربطى به سياست اسلامى ندارد، اين
سياست شيطانى اسـت و امـا سـيـاسـت بـه مـعناى اينكه جامعه را راه ببرد و هدايت كند
به آنجائى كه صلاح جـامعه و صلاح افراد هست ، اين در روايات ما براى نبى اكرم با
لفظ سياست ثابت شده اسـت و در دعـاى ، در زيـارت جامعه ظاهرا هست كه ساسه العباد هم
هست ، در آن روايت هم هست كه پيغمبر اكرم مبعوث شد كه سياست امت را متكفل باشد.
سياست كه عبارت است از (هدايت جامعه
)، مختص انبياست
بـايد عرض كنم كه سياست براى روحانيون و براى انبيا و براى اولياى خدا حقى است ،
لكـن سـيـاسـتـى كـه آنـهـا دارنـد، دامنه اش با سياستى كه اينها دارند فرق دارد.
ما اگر فـرض كـنـيـم كـه يـك فـردى هم پيدا بشود كه سياست صحيح اجرا كند، نه به آن
معناى شيطانى فاسدش ، يك حكومتى ، يك رئيس جمهورى ، يك دولتى سياست صحيح را هم اجرا
كـنـد و بـه خـيـر و صلاح ملت باشد، اين سياست يك بعد از سياستى است كه براى انبيا
بوده است و براى اوليا و حالا براى علماى اسلام . انسان يك بعد ندارد، جامعه هم يك
بعد نـدارد، انـسـان فـقـط يـك حـيـوانـى نـيست كه خوردن و خوراك همه شوون او باشد.
سياست شـيطانى و سياست هاى صحيح اگر هم باشد امت را در يك بعد هدايت مى كند و راه
مى برد و آن بعد حيوانى است بعد اجتماع مادى است و اين سياست يك جزء ناقصى از
سياستى است كـه در اسـلام بـراى انـبـيـا و بـراى اوليـا ثـابت است ، آنها مى
خواهند ملت را، ملت ها را، اجتماع را، افراد را هدايت كنند، راه ببرند در همه
مصالحى كه از براى انسان متصور است ، از براى جامعه متصور است ، همانى كه در قرآن
صراط مستقيم گفته مى شود
و (اهـدانـا الصـراط المستقيم
) ما در نماز مى گوئيم ، ملت را اجتماع را، اشخاص را راه بـبـرد بـه يـك
صراط مستقيمى كه از اينجا شروع مى شود و به آخرت ختم مى شود، الى الله اسـت .
سـيـاسـت ايـن اسـت كـه جامعه را هدايت كند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در
نـظـر بـگيرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگيرد و اينها را هدايت كند به
طرف آن چـيزى كه صلاحشان هست ، صلاح ملت هست ، صلاح افراد هست و اين مختص به
انبياست . ديـگـران ايـن سـيـاست را نمى توانند اداره كنند، اين مختص به انبيا و
اولياست و به تبع آنـهـا بـه عـلمـاى بـيـدار اسلام ، و هر ملتى علماى بيدارش در
زمانى كه آن ملت نبى شان بـوده اسـت . ايـنـكـه مـى گـويـند شما دخالت در سياست
نكنيد و بگذاريد براى ما، شماها سـياست تان سياست صحيح تان هم يك سياست حيوانى است
، آنهائى كه فاسدند سياست شـان سـياست شيطانى است ، آنهائى كه صحيح راه مى برند باز
سياستى است كه راجع بـه مـرتـبـه حيوانيت انسان ، راجع به رفاه اين عالم ، راجع به
حيثياتى كه در اين عالم هـسـت راه مـى برند لكن انبيا هم اين عالم و هم آن عالم را
(و اينجا راه است براى آنجا) اينها هدايت مى كنند مردم را به اين راه و آنچه كه
صلاح ملت است ، صلاح جامعه است ، اينها آنها را بـه آن صـلاح دعـوت مـى كـنـنـد و
صـلاح مـادى و مـعـنـوى از مـرتـبـه اول تـا آخـرى كـه انسان مراتب كمال دارد،
سياستمداران اسلامى ، سياستمداران روحانى ، انـبـيا عليهم السلام ، شغلشان سياست
است . ديانت همان سياستى است كه مردم را از اينجا حركت مى دهد و تمام چيزهايى كه به
صلاح ملت است و به صلاح مردم است ، آنها را از آن راه مى برد كه صلاح مردم است كه
همان صراط مستقيم است .
حيله ها در كار است كه شما را از سياست كنار بزنند
شـما آقايان و همه ملت بايد توجه كنيد كه سابقا ما را آنطور تربيت كرده بودند و به
واسطه تبليغاتى كه قدرت هاى چپاولگر درست كرده بودند كه ما را از سياست جدا كنند و
ما دخالت در هيچ امر اجتماعى مردم ، در هيچ امر سياسى مردم نكنيم و آنهائى كه مى
خواهند انـجـام بدهند وظيفه شان را براى ابر قدرت ها، به دست بگيرند سياست را و
حكومت را و همه چيزها را، و بكشانند مردم را به طرف آن مرتبه اى ، آن چيزى كه
خودشان مى خواهند و قدرت هاى بزرگ مى خواهند، يعنى ما را بكشانند يا به دامن شرق و
يا به دامن غرب و اين سـياست ، سياست شيطانى است و بر فرض اينكه اينها سياست انسانى
هم داشته باشند، بيش از يك بعدش را ندارند، تمام ابعادش را انبيا داشته اند و از
آنها ارث رسيده است به عـلمـاى مـتـعـهد. ما نبايد، خيال نكنيد كه اين قدرت هاى
بزرگ از ما دست برداشته اند، الان همه حيله ها در كار است كه شما را از سياست كنار
بزنند، شما را نگذارند در امور اجتماعى دخـالت بـكـنيد، شما را نگذارند كه در حكومت
هيچ دخالتى بكنيد، بله ، ما يك وقتى كه در نـجـف بـوديـم ايـن كـلمـه را گـفـتـه ام
مـن كـه عـلمـا مـرتـبـه شـان بـالاتـر از اين است كه داخـل بـشـونـد در امـور
اجـرائى ، لكـن در وقتى كه افرادى باشد كه آن افراد، متعهد به اسـلام بـاشـند و
بتوانند كارها را روى موازين اسلامى اجرا كنند نه اينكه اگر هيچ كس هم نـبـاشـد و
اشـخـاصـى بـاشـنـد كـه نـتـوانـنـد روى مـجـارى اسـلامـى عمل كنند يا نخواهند روى
مجارى اسلامى عمل كنند،
باز هم آقايان بروند كنار بنشينند و تماشاچى باشند كه آنها ما را بكشانند به آنجائى
كـه خـودشـان مى خواهند. مساءله اين نيست ، مساءله اين است كه اگر سياستمدارانى
باشند كـه هـمـان مـعنائى را كه مسلمين مى خواهند ولو در همين يك بعدش ، ولو در
همين بعد دنيائى اش ، آنـها طورى سياست را انجام بدهند كه ما استقلالمان و آزاديمان
محفوظ بماند و ما به طرف شرق يا به طرف غرب كشيده نشويم ، البته آنها بكنند، هيچ
مانعى ندارد و علما هم مـى رونـد وقـتـى ديـدنـد كـه ايـنـهـا هـسـتـنـد، مـى رونـد
مشغول كارهاى خودشان مى شوند كه آن هم سياست است منتها سياست روحانى . اما وقتى كه
ما ببينيم كه اينطور نيست كه تمام اين پست ها را و تمام اين قدرت ها را اينها اگر
دستشان بـيـايـد صـرف مـى كـنـنـد در ايـنـكـه جـامـعـه مـارابـه جـامـعـه
مـسـتـقـل و آزاد بـكشند، ناچاريم ما كه اشخاصى كه متعهد هستند و ما را نمى كشانند
به اين طـرف و آن طـرف ، دخـالت بدهيم در امور، نظارت بدهيم در امور و همه ما و همه
شما و همه نـسـل هـاى آتـيه ، آنها بايد چشم و گوششان را باز كنند كه دوباره هى
شيطان ها نيايند تزريق كنند كه آقا، علما را چه به سياست ، علما را چه به دخالت در
امور مملكتى . اين يك نـقـشـه شـيـطـانـى اسـت كـه الان هـم مـشـغـول پـيـاده كـردن
آن هـسـتـنـد و مشغول تبليغاتش هستند. بنائا عليه بر شما ائمه جمعه و جماعت و بر
همه ائمه جمعه ها و جـمـاعـت ها در همه قطرهاى اسلامى ، در همه ممالك اسلامى اين
مطلب لازم است بلكه فرض اسـت كـه مـردم را بـيـدار كـنـيـد و بـه مردم بفهمانيد اين
معنا را كه اين نغمه اى كه در همه مـمـالك اسـلامـى بـلنـد اسـت كـه عـلما نبايد
دخالت در سياست بكنند، اين يك نقشه اى است مال ابر قدرت ها، مجريش اينها هستند كه
در داخل كشورها هستند. به حرف اينها گوش ندهيد و بخوانيد به گوش ملت كه ملت بفهمد
اين معنا را كه اين نغمه ، نغمه است كه مى خواهند علما را از سياست كنار بزنند و آن
بكنند كه در زمان هاى سابق بر ما گذشته است . بيدار بـاشـيـم و هـمـه تـوجـه بـه
ايـن مـعـنـا داشـتـه بـاشـيـم و نسل هاى آينده هم توجه به اين معنا داشته باشند كه
راهشان را يك وقت ، اين راهى كه الان مسلمين خودشان اين راه را پيدا كرده اند، اين
راه را گم نكنند آنها.
همه ملت مسوولند در حفظ اسلام كه امانت الهى است
مطلب ديگرى كه باز دنباله همين مسائل است ، اين است كه روحانيون در هر جا كه هستند،
چه ائمـه جـمـعـه و چـه ائمـه جـمـاعـات و چـه كـسـان ديـگـرى كـه مـشـغـول شـغـل
روحـانـى هستند، اسلام امروز به ملت ما و به شما كه شاخص هستيد و اولى هستيد سپرده
شده است ، ما امروز همه پاسدار اسلام هستيم ، تمام ملت از دولتى ها گرفته و قواى
نظمى و انتظامى گرفته و نظامى و انتظامى گرفته و تا همه قواى مسلحه ، همه
بـازارهـا، هـمـه اداره جـات ، تـمـام مـلت بـى اسـتـثـنـا مسوول هستيم در مقابل
خداى تبارك و تعالى براى اين امانت . اين اسلام كه امانت است و دست ماست ، اگر ما
به اين امانت خداى نخواسته خيانت بكنيم ، اين يك گناهى است كه معلوم نيست كه
آمرزيده بشود، فرق دارد با گناه ديگرى حتى با كبائر گناه هاى ديگر، براى اينكه
بـسـيارى از گناه ها هست كه به خود انسان بر مى گردد، به جامعه بر نمى گردد، لكن
خيانت به اين امانت ، خيانت به اسلام و خيانت به ملت هاى مسلم است .
بايد توجه كنيد كه اگر اشخاصى در تمام اين ارگان هائى كه الان بعد انقلاب بوجود
آمـده ، چـه آنـهائى كه خود رو پيدا شده اند و خود ملت آنها را ايجاد كرده اند و چه
آنهائى كـه مـثـلا" مقامات ايجاد كرده اند، بايد توجه به اين معنا بكنيد كه اگر
چنانچه اينها يك قـدم بـردارنـد بـر خـلاف اسـلام ، بـر خـلاف مـصـالح مـسـلمـيـن ،
مـسـوول هـسـتـنـد، مـسـووليتى كه بالاتر از آن مسووليتى است كه انسان نسبت به
كارهاى خودش دارد، شخصى خودش دارد.
هوشيارى در مقابل خلافكارهاى عوامل نفوذى و جلوگيرى از آنان
و ايـن را بـايـد تـوجـه بـكـنـنـد آقـايـان كـه در بـيـن ايـن ارگـان هـائى كـه
هـسـت مـثـل ، سـپـاه پـاسـداران ، مـثـل ارتـش ، مـثـل كـمـيـتـه هـا، مـثـل
دادگـاه هـا و هـمـه ايـن جاهائى كه بعد از انقلاب به عنوان يك گروهى پيدا شده است
شـيـاطـيـن نـنـشـسـته اند كه اينها خالص باشند، در بين شان افرادى نفوذ كرده اند و
به واسـطـه آن نفوذ، كارهائى در آنجا مى دهند، براى اينكه روحانيين را و همين طور
پاسدارها را و هـمـيـن طـور كـسـان ديگر را يا به جان هم بريزند و يا منزوى كنند.
الان روزى شايد بـيـشـتـر از 100 تـا گـاهى 300 تا گاهى 200 تا نامه براى من مى
رسد، با اينكه من كـاره اى نـيـسـتـم و در آن شـكايت مى كنند، شكايات از همه اين
ارگان هائى كه هست من نمى خـواهـم بـگـويـم شـكـايات همه صحيح است ، بسياريش هم
نامربوط زياد در آن هست ، لكن بـايـد ايـن مـطلب كه يك توطئه هست براى شكايت درست
كردن ، اين توطئه از شوفرهاى تـاكـسـى هـا و اتـومـبـيـل هـاى ديگر، اتوبوس و اينها
شروع مى شود تا هر جائى كه يك جمعيتى با هم مجتمع هستند، در بين اينها افرادى هستند
كه اينها مامورند براى اينكه شايعه درست كنند و پراكنده كنند. مى گويند در تاكسى ها
تا مى نشينيم يك كسى شروع مى كند يـك حـرفـى از، مثلا" از يك عالم يا علما يا از يك
كميسيون يا از مجلس شورا يااز كذا. الان هـمـه ايـنـهـائى كـه اشـتـغـال بـه يك
كارى دارند، چه دادگاه هائى كه به قضاوت و به رسـيـدگـى بـه امـور قضائى مشغول
هستند و چه اين هيات هائى كه براى اينكه زمين ها را مثلا"، آن زمين هائى كه مشروع
است تقسيم كنند و چه جهاد سازندگى و جهاد ديگر و گروه هائى كه هستند، اينها در بين
شان يك افرادى نفوذ كرده است كه اين افراد يك كارى انجام مى دهند و دستجاتى كه
مربوط به همين افراد هستند آن را دامن مى زنند و بزرگش مى كنند و شـمـا يـك وقـت
چـشمتان راباز مى كنيد كه همه اين ارگان هاى دولتى و اسلامى از مجلس گرفته تا
دادگاه ها و تا همه جا به واسطه تبليغات اينها مشوه مى شود روحشان ، يعين جمهورى
اسلامى كه عبارت از اين چيزهائى است كه حكومت است و مجلس است و ساير ارگان هـا، اين
را مى خواهند مشوهش كنند و به دنيا بفهمانند كه اين هم همان رژيم شاهنشاهى است ،
ايـن هم مثل همان رژيم است ، همه چيزش مثل همان رژيم است . مى آيند مى گويند كه
زمين هاى مـردم و بـاغـات مـردم را غـصـب مـى كنند و هيچ جا هيچ كس هم دخالت در اين
امر نمى كند، مى گـويـنـد ايـن گروه هاى هفت نفرى كه گفته شده به آنها، اعلام كردند
بر آنها، دولت هم اعـلام كـرده اسـت كـه بايد در آن چيزهائى كه غير مشروع است دخالت
نكنند آنها دخالت مى كنند و هيچ اعتنا به اين مسائل نمى كنند.
مـى گـويـنـد مـصـادره امـوال مـردم ، بـيـجـا مـصـادره مـى شـود امـوال مـردم
بـدون ايـنكه جهت شرعى داشته باشد. شما بايد توجه داشته باشيد و من از ائمـه
جـمـعـه در هـمه بلاد مى خواهم و علمائى كه هم در آن بلاد هستند همراهى كنند و گروه
هـائى را تـعـيـيـن كـنـنـد بـراى رسـيـدگـى بـه ايـن امـور، رسـيـدگـى بـه حـال
ايـن افـرادى كـه مـى خـواهـنـد آشـوب درسـت كـنـنـد، رسـيـدگـى بـه حال دادگاه ها
و احكامى كه از دادگاه ها صادر مى شود. چه بسا اشخاصى هستند كه اطلاع قضائى ندارند
و خودشان را به طور قاچاق وارد كردند در قضا. قضا شرط دارد و بايد نصب بشود از طرف
علمايى كه بزرگ هستند، اينطور نيست كه هر كس هر جا برود قضا را مـتـكـقـل بـشود و
حكم بدهد و حكم قتل بدهد و حكم چه بدهد. اينها بايد شما آقايانى كه در بـلاد
هـستيد، خودتان رسيدگى كنيد افرادى كه از اين جناح هاى منحرف وارد شدند در اين
ارگـان هـا، در قـضـا، در تـقـسـيـم اراضى ، در جهاد سازندگى ، در همه اينها،
افرادى را مـتـعهد، مطلع ، بيطرف ، اين افراد را تعيين كنيد تا اينكه اينها بروند
رسيدگى بكنند و بـه شـمـا گـزارش بدهند و در صدد تصحيحش بر آييد. اگر ما بنشينيم
اينجا، هر چه مى شـود در هـر جـا، هـر كس هر كارى مى خواهد بكند ما اعتنا به آن
نكنيم ، اين فاجعه به بار مـى آورد بـعـدهـا. بـايـد شـمـا خودتان بنشينيد اين كار
را بكنيد. اين يك چيزى است كه مى خـواهـند تمام آن چيزهائى كه فاسد است به گردن
روحانيون و به گردن دولت اسلامى بـيـنـدازنـد و روحـانيون و دولت و مجلس و همه
اينها را از نظر مردم بيندازند و مشوه كنند. شـما بايد بيدار باشيد، جلوگيرى كنيد
از اين معنا. اگر من ، من كه يك پير مردى هستم از مـن نـمـى آيـد ايـن كـارهـا،
شـمـا آقـايـان الحـمـدلله هـم جـوان هـسـتيد و هم توجه داريد به مـسـائل ،
خـودتـان يـك گروه هائى را درست كنيد در همه جاى مملكت ، يك گروه هائى درست كـنـيـد
بـررسـى كـنـد ايـن امـور را، اگـر چـنـانـچـه بـر خـلاف شـرع عـمل مى شود، جلويش
را بگيريد، اگر چنانچه امر خلافى دارد و اقع مى شود، اشخاصى كـه لايـق نـيـسـتـند
براى اين مسائل اگر اينها وارد هستند در دادگاه ها يا در ساير جاها، در جـهـاد
سـازنـدگى ، در هيات هفت نفرى نمى دانم اينها، ما نمى خواهيم كه يك مملكتى باشد كه
هرج و مرج يا يك مملكتى باشد كه نظر كمونيست ها را در اين مملكت انجام بدهد يا نظر
غـربـى هـا را انـجـام بـدهـد. بـايـد هـمـه ايـن كـارهـا را قـبـل از ايـنـكه فرصت
از دستتان رفته است و قبل از اينكه اين خيانتكارهائى كه مى خواهند ايـن مـمـلكـت را
بـاز بـرگـردانـنـد بـه حـال اول ، پـيـروزى پـيـدا كـنـنـد و مـجـال پـيـدا
بـكنند، خود شماها بايد اين كارها را نجام بدهيد و افرادى را صالح ، مطلع ،
بـيـطـرف تـعـيـيـن كـنـيـد بـرونـد در ايـنجاهائى كه اين كارها مى شود، به شكايات
مردم رسـيدگى كنند. يك دفترى براى شكايات باز كنيد، تعقيب كنيد شكايت را، ببينيد
اين كه شـكايت كرده از كجا پيدا شده ، صحيح مى گويد يا غير صحيح ؟ غير صحيح مى
گويد، چـه كـسـى القـاء بـه او كـرده ؟ ايـنها را بايد تعقيب كرد و فهماند به مردم
كه يك همچو بـسـاطـى در كـار هـسـت كه مى خواهند خرابكارى كنند و افرادى هم كه
واقعا خرابكارى مى كـنـنـد. مـعـرفى بايد بشوند به جمعيت هائى كه خود آقايان تعيين
كنند تا تكليف آنها را معين كنند. ما اگر چنانچه بنشينيم و الان در مملكتمان خلاف
شرع هاى زيادى خداى نخواسته انـجام بگيرد معنايش اين است كه ما خودمان با دست
خودمان جمهورى اسلامى را جمهورى غير اسلامى اش كرديم . ما مى خواهيم جمهورى اسلامى
، يعنى احكام ،
احـكـام اسـلام باشد نه اينكه هر جايش كه آدم دست بگذارد شكايات باشد كه اينها خلاف
دارند مى كنند، شكايت باشد كه فلان قاضى حكم خلاف دارد، فلان فرض كنيد كه كسى كـه
مى خواهد تقسيم زمين را بكند زمين هاى مردم را مى رود تقسيم مى كند، باغات را مى
رود نـمـى دانـم در خـت هـايـش را مـى اندازد، اينها رسيدگى مى خواهد. شما نشستيد
كه يكدفعه صداى ملت بلند بشود كه اين دولت و اين مجلس و اين دادگاه ها و اين
كميسيون ها و اينهمه ايـنـهـائى كـه هـسـتـنـد، هيچ يك آنها اسلامى نيستند و به ضد
شما قيام بكنند، آنوقت هم من موافقت با آنها بكنم
وحدت برادران شيعه و سنى به بركت جمهورى اسلامى
انـشاء الله خداوند شما را تؤ فيق بدهد و جماعتتان را هر چه زيادتر و هر چه
باشكوهتر. ايـن جـمـاعـات بـسـيـار مـوثر است ، بسيار خوب است . اگر بركت جمهورى
اسلامى جز اين نـبـود، ايـن يـك بـركـت بـزرگـى اسـت كـه مـا را و هـمـه بـرادرهـاى
اهـل تشيع و تسنن را يك جا جمع كرده و همه مان براى اسلام مى خواهيم كوشش كنيم و
بايد هـمـه مـا تـوجـه داشـتـه بـاشـيـم كـه نـبـادا يـك وقـت تـبـليـغـى بـشـود
كـه در طـول تـاريـخ تـقـريـبـا شـده اسـت كـه مـا را، بـرادرهـا را از هـم جـدا
كـردنـد، اهل سنت را با ما جدا كردند، ما را از آنها جدا كردند بايد اينها را توجه
بكنيم ، بايد ما با هـم بـرادر بـاشـيم ، نگذاريم ديگران بيايند همه چيزمان را
ببرند و ما بنشينيم دعوا كنيم سـر يك چيزى كه نبايد دعوا بكنيم . در هر صورت جماعات
بايد اين جمعه ها بايد هر چه بـيشتر و هر چه بزرگتر و ملت بايد هر چه بيشتر به اين
جماعات حاضر بشود و جمعه را بـزرگ بـشمارد و خطبا هم در خطبه هاى خودشان مردم را
بيدار كنند، مردم را دعوت كنند بـه صـلاح ، دعـوت كـنند به اينكه اين توطئه هائى كه
در اطراف هست الان اين توطئه ها بـراى مـحـو اسـلام اسـت ، بـيـدار كـنـنـد مـردم
را تـا انـشـاء الله تـؤ فـيـق حـاصـل بـشـود و مـلت مـا الان كه بيدار است و متوجه
است برسد به آنجائى كه همه احكام اسـلام در ايـن مـملكت پياده بشود و اين الگويى
بشود از براى همه ممالك اسلامى و من از ايـن جـلسـه اى كـه آقـايـان درسـت كـردنـد
و اجـتـمـاع كـردنـد و بـرادرهـاى اهـل سـنـت و اهـل تـشـيـع هـمه جمع شدند و مسائل
را طرح كردند بسيار كار خوبى است و من مـتـشـكـرم از هـمـه كـه انـشـاء الله بـاز
هـم اجـتـمـاعـاتـشـان را بـكـنـنـد و رسـيـدگـى بـه حـال مـلت بـكـنند. شما بايد
به حال اين ملت رسيدگى بكنيد، از توطئه ها خبر بشويد و جلوگيرى كنيد و مردم را
بيدار بكنيد و اميدوارم كه اين اجتماعات در بلاد ديگر از مسلمين هم ايـن
اجـتـمـاعـات بـاشـد و هـمـه گرفتارى هائى كه ملت دارند، حلالش خود شماها باشيد.
خـداونـد هـمه شما را عمر و عزت و عظمت عنايت كند و ملت ما را و ملت هاى اسلامى را
از تحت قدرت شيطانى نجات بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 4/10/59
بـــيـــانـــات امـــام خـمينى در جمع گروهى از معلولين
انقلاب اسلامى و جوانان داوطلب
اعزامبه جبهه ها
آنها كه خون شهيدان را براى به قدرت رسيدن وسيله قرار مى دهند از فطرت انسانى
خارجند
بسم الله الرحمن الرحيم
مـا ايـن مـنظره ها را كه مى بينيم و اين عزم راسخ و تصميم هاى جزم كه در شما
جوانان مى بـيـنـم ، از وضـع شـمـا هـم ابـتـهـاج دارم و هـم متاثرم . ابتهاج به
اينكه يك ملتى آنطور مـتـحـول شـده اسـت كـه در راه خـدا هـمـه چـيـز خـودش را
نـثـار مـى كـنـد و بـا آغـوش بـاز دنبال مرگ مى رود. اين در طول تاريخ اگر نمونه
اى داشته باشد در صدر اسلام است ، بـعـد از آن نـمـونـه اى ندارد، مثل شما جوان ها
نمونه اى نيست . و تاءثر براى اينكه اين جـوان هـاى عـزيـز مـا كـه بـايـد بـراى
ملت ما خدمت كنند و براى اسلام خدمت كنند، به دست اشرار يا شهيد شدند و يا معلول ،
اين موجب تاءثر بسيار است . و تاءثر ديگر اينكه اين گروه هاى منحرف و اين اشخاصى كه
طرفدار ابرقدرت ها هستند و مى خواهند همان وضع سـابـق را پـيـش بـيـاورنـد يـا در
صـدد قـدرت طلبى هستند، چطور مى خواهند با خون اين شـهـيـدان مـا و بـا اين معلولان
ما، اينها را نديده بگيرند و براى قدرت خودشان يا براى ابـر قـدرت هـا خـدمـت
كـنـنـد و از روى خـون ايـن جـوان هاى ما بگذرند و خدمت به آمريكا يا شـوروى بكنند.
چطور انسان متاثر نباشد از اشخاصى كه قدرتمندى خودشان را در خون شـهيدان ما مى
بينند؟ آنهائى كه براى خودشان و براى قدرت خودشان خون شما جوان ها را و شما معلول
ها را وسيله قرار مى دهند، از فطرت انسانى خارجند، اينها حيواناتى هستند به صورت
انسان . آنهائى كه در اين موقعى كه جنگ بر قرار است و ارتش ما و سپاه ما و همه ملت
دنبال فكر جنگ هستند، فكر اين باشند كه گروه خودشان قدرت به دست بياورد، ايـنـهـا
جـزء انـسان ها نيستند، اينها حيواناتى هستند به صورت انسان . شما مى بينيد كه الان
بـاز در هـر گـوشـه اى از مـمـلكـت مـا ايـن گـروه هـاى مـنـحـرف وارد شـدنـد و
مـشـغـول تـوطـئه هـسـتـنـد و مـشـغـول شـرارت ، البـتـه نـه شرارت آنها و نه توطئه
آنها درمـقـابـل مـلت ما و در مقابل قواى مسلح ما كارى از آنها نمى آيد، لكن موجب
تاءثر است كه چه انسان هاى به صورت و چه سبع هاى به حسب واقع هستند كه خون شهيدان
ما را وسيله براى رسيدن خودشان به قدرت قرار مى دهند، از روى كشته هاى ما مى خواهند
عبور كنند و به قدرت برسند. تاءثر اين است كه چرا انسان بايد اينقدر نادان باشد،
اينقدر شقاوت داشـتـه بـاشـد. جـوان هـاى مـا دارنـد در مـرزهـا و در اطـراف مملكت
براى نگهدارى جمهورى اسلامى جانفشانى مى كنند و آنها كه نه به اسلام اعتقاد
دارنـد و نـه به جمهورى اسلامى ، دنبال اين هستند كه با خون اينها براى خودشان قدرت
درست كنند.
چه بكشيد و چه كشته شويد پيروزيد
لكـن مـن بـه شـمـا عـزيـزان ، بـه شـمـا ارتـشـيـان ، بـه شـما سپاه پاسداران ، به
شما ژانـدارمرى ها، به شما ملت ، سرتاسر، نويد مى دهم كه پيروزى با شماست ، پيروزى
بـا حـق است . من كرارا اين را گفته ام كه ما چه كشته بشويم و چه بكشيم پيروزيم .
شما كه در ميدان جنگ رفتيد و معلول شديد و الان در منظره من هستيد و من متاثرم براى
شما، شما پيروزيد. شما در نظر اسلام پيروز هستيد. شما در نظر خداى تبارك و تعالى
لشكرهاى پيروزمندى هستيد. خداوند انشاء الله شماها را از لشكريان امام زمان سلام
الله عليه قرار دهـد و اجـر آن سـپـاهيان در ركاب رسول الله را به شما عنايت
بفرمايد، آنها هم هر كمالى داشـتند، براى خدمت به اسلام و رسول خدا بود و شما هم
همين خدمت را داريد انجام مى دهيد. شـمـا بـا آنـهـا فـرقـى نـداريـد و شـمـا هـم
مـثـل اشـخـاصـى هـسـتـيـد كـه در غـزوات رسـول الله جـنـگـيـدنـد و شـهـيـد شـدنـد
يـا مـعـلول . شـمـا هـم در راه خـدا و در راه رسـول خـدا و در راه اسـلام فداكارى
كرديد، معلول شديد، شهيد شدند دوستان شما وشما پـيـروز هستيد. و كشورى كه تمام
قشرهايش اينطور مهياى براى فداكارى هستند اين كشور پـيـروز اسـت . و خـداونـد به
شما سلامت و اجر عنايت كند و به ما هم بيدارى بدهد كه به دنبال شما بيائيم .
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 5/10/59
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـيـنـى در جـمـع عشاير
خوزستان و اعضاى شوراهاى اسلامى دشت
آزادگان
اسلام آمده است تا تمام ملل دنيا را با هم متحد كند به يك امت بزرگ
بسم الله الرحمن الرحيم
شـمـا دوستان عزيز و برادران محترم كه از صفحات جنگ آمده ايد خوش آمديد. خداوند
انشاء الله شـمـا را مـوفـق كند و دست ظالم ها را از مملكت ما كوتاه بفرمايد. نقشه
هاى قدرت هاى بزرگ كه مى خواهند مسلمين را زير سلطه خود بياورند و مخازن آنها را به
غصب ببرند و امـوال آنـهـا را بـه چـپـاول بـبـرنـد از سـال هـائى طـولانـى دنبال
نقشه هائى بودند كه از نقشه هاى بزرگ آنها مساءله ملت گرائى است . اسلام آمده است
تا تمام ملل دنيا را، عرب را، عجم را، ترك را، فارس را همه را با هم متحد كند، و يك
امـت بـزرگ به نام امت اسلام در دنيا بر قرار كند تا كسانى كه مى خواهند سلطه بر
اين دولت هـاى اسـلامـى و مـراكـز اسـلام پـيدا بكنند، نتوانند به واسطه اجتماع
بزرگى كه مسلمين از هر طايفه هستند. نقشه قدرت هاى بزرگ و وابستگان آنها در كشورهاى
اسلامى اين اسـت كـه ايـن قـشـرهـاى مسلم را كه خداى تبارك و تعالى بين آنها اخوت
ايجاد كرده است و مومنان را به نام اخوت ياد فرموده است از هم جدا كنند و به اسم
ملت ترك ، ملت كرد، ملت عرب ، ملت فارس از هم جدا كنند بلكه با هم دشمن كنند و اين
درست بر خلاف مسير اسلام اسـت و مسير قرآن كريم . تمام مسلمين با هم برادرند و
برابرند و هيچ يك از آنها ديگرى جدا نيستند و همه آنها زير پرچم اسلام و زير پرچم
توحيد بايد باشند. اينهائى كه با اسـم مـليـت و گروه گرائى و ملى گرائى بين مسلمين
تفرقه مى اندازند، اينها لشكرهاى شيطان و كمك كارهاى به قدرت هاى بزرگ و مخالفين با
قرآن كريم هستند.
حزب منفور بعث ثابت كرد كه نوكر قدرت هاى بزرگ است
بـحمدالله مشت اين حزب بعث عراق باز شد كه اين ادعاها كه مى كند كه من براى عرب چه
هستم و براى قدرت عرب و براى ملت عرب چه هستم ، مشت او باز شد كه در خوزستان با
عـرب بـيـشـتـر مـقـابـل شـد كـشـتـارهـائى كه به وسيله اين حزب منفور و صدام كافر
بر بـرادرهاى عرب ما وارد شده است بيشتر از آن است كه بر برادرهاى عجم ما وارد شد.
اگر ايـن مـرد فاسق و كافر در ادعاى خودش راست مى گفت نبايد مراكزى كه مجتمع عرب
است ، زن و بـچـه ، پير و برنا را آنطور سركوبى كند و اگر چنانچه با عجم دشمنى داشت
، چرا عرب را بيشتر مورد هجمه قرار داد؟ اين مشت او را باز مى كند كه نه ،
مساءله عرب نيست ، مساءله نوكرى ابر قدرت هاست . اينطور نيست كه او بخواهد ملت عرب
رانـجـات بـدهـد. از چـى نـجـاب بـدهـد؟ از اسـلام نـجـات بـدهـد؟! مـلت عـرب سـال
هـاى طـولانـى هـمـانـطـورى كـه عـجـم هـا و ايـرانـى (غـيـر عـرب شـان ) سال هاى
طولانى در زير قدرت شيطانى ابر قدرت ها به وسيله حكومت فاسد پهلوى در رنج و عذاب
بودند و بعد از اينكه آنها به واسطه قيام ملت ما، عرب و عجم و همه قشرها، آنـهـا
بـه جهنم رفتند، تمام ملت ما زير سايه اسلام و در جمهورى اسلام بودند و در تحت
جـمـهـورى اسـلام و پـرچـم لا اله الاالله كـسـى در رنـج و عـذاب نـبـايد باشد و
نبود. لكن مـنـحـرفـيـنـى كه نوكرهاى اجانب هستند، با اسم هاى مختلف به اين مملكت
كه مملكت اسلامى اسـت و عـرب و عـجـم و فارس و غير فارسش در كنار هم برادروار زندگى
مى كنند، نقشه هـاى آنـهـا ايـن اسـت كه اين برادرها را از هم جدا كنند و اختلاف ما
بين اينها بيندازند و بعد همه دارائى هاى اينها را از بين ببرند و اسلام را زير پا
بگذارند. حزب بعث منفور عراق ثابت كرد كه طرفدار عراق ، طرفدار عرب نيست بلكه
طرفدار قدرت هاى بزرگ است و نـوكـر قـدرت هاى بزرگ است و لهذا او درخود عراق هم ملت
عراق را مى كوبد و ملت عراق را سـركوب مى كند و علماى بزرگ عرب را مى كشد و در حبس
مى اندازند و همه مردم عراق كـه عـرب هـسـتـنـد از دست او به تنگ آمده اند. و
مساءله اين نيست كه او بخواهد براى عرب كـارى بـكـنـد، عـرب و عـجـم هـر دو زيـر
پـرچـم تـوحـيـد و در پـنـاه رسـول خـدا صـلى الله عـليـه و آله مـى خـواهـند زندگى
كنند و جمهورى اسلامى مى خواهد مـطـلبـى را كـه قـرآن فـرمـوده اسـت ، مـطـلبـى را
كـه رسـول خـدا فـرمـوده اسـت در همه كشورها پياده كند و ايران مقدمه اوست ، مى
خواهد كه به هـمـه كـشـورهـا بفهماند كه اسلام بنايش بر برادرى و برابرى و وحدت و
همه مسلمين يد واحده هستند، بر ديگران .
در اسلام هيچ يك از قشرها بر ديگرى تفوق ندارند مگر به تقوا
مـا مـى خـواهـيم به همه ملت ها بفهمانيم كه اسلام يك دين وحدت است يك دين برادرى
است ، دين برابرى است ، هيچ يك از قشرهاى او بر ديگرى تفوق ندارند مگر به تقوا، مگر
به پـيـروى از احـكام اسلام حزب بعث عراق ثابت كرد كه همانطورى كه در راءس او عفلق
غير مـسـلمـان اسـت ثـابـت كرد كه قضيه عرب مطرح نيست ، قضيه ملت عرب مطرح نيست
قضيه ابـرقـدرت ها مطرح است ، مطرح اين است كه ما بايد همه ملت هايمان در تحت سلطه
قدرت هاى بزرگ باشد. و اين يك خيال خامى است كه صدام به سر خودش پخته بود كه ايران
را بـا يـك هـفـتـه از بين خواهد برد. او در يك هفته نتوانست كه خوزستان كه يك تكه
اى از ايـران اسـت بـه دسـت بـياورد و جز ننگ و نفرت در بين تمام مسلمين و تمام
مستضعفان جهان چـيـزى براى خودش نياورد و او الان به حال عصبى و ديوانگى هر طورى كه
شده است مى خـواهـد يـك پـيـروزيى پيدا كند ولو نسبى . ما اميدواريم كه ملت هاى
اسلامى بپا خيزند و دست هاى فاسد و خائن را قطع كنند برادرهاى ما در همه جاها، در
خوزستان خصوصا در همه اطراف خوزستان ، سرتاسر جنوب ، سرتاسر غرب و خوزستان بپا
خاسته اند
و در مـقـابـل اين شخصى كه ادعا مى كند كه من مسلمم و مسلم نيست ، ادعا مى كند كه
من براى عـرب كـار مـى كنم و دروغ مى گويد، در مقابلش ايستادند و مشت محكم را به
دهانش زدند و انـشـاء الله بـه هـمـيـن زودى بـه جـهـنم واصل خواهد شد. ما با غم
هاى شما كه برادران ما هـسـتـيد، چه در سوسنگرد، چه در ـ ساير اهواز و چه در
خوزستان ، همه اطراف خوزستان ، در جـنوب ، در غرب ، با همه شما، با همه كردستانى
ها، خوزستانى ها، سوسنگردى ها و هـمين طور دشت آزادگان كه آقايان از آنجا و از همه
اطراف تشريف آورديد ما با شما همدرد هـسـتـيـم در مـصائبى كه بر شما برادران ما
وارد شده است و بر اسلام وارد شده است . اين مـصـائب بـر اسـلام وارد شـده اسـت و
شما هم فرزندان اسلاميد، هر چيزى كه بر شما وارد بـشـود بـر هـمـه مـسـلمين وارد
شده است و هر خيانتى كه صدام بر خوزستان بكند بر همه مـمـالك اسـلامـى كـرده اسـت و
مـا امـيـدواريم كه همه ملت هاى اسلام با بيدارى و با توجه بـپـاخـيـزند و اين دست
هاى فاسدى كه مى خواهد همه ملت هاى اسلام را در تحت سلطه ابر قـدرت هـا قـرار
بـدهـد، آنـهـا را سـر جاى خودشان بنشانند. و من از خداى تبارك و تعالى پـيـروزى
اسـلام و مـسـلمـين و سلامت و سعادت شما برادران خوزستانى و برادرانى كه از جـنـوب
و از غـرب اينجا هستيد از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت شما را مى خواهم و
بـدانـيـد و يـقـيـن بـدانـيـد كـه ايـن زحـمـت هـائى كـه بـر شـمـا وارد شـد وايـن
قـتـل هـائى كـه واقـع شـد بـر بـرادرهـاى مـا پيش خدا محفوظ است و جائى نمى رود و
شما بحمدالله پيروز و روسفيد هستيد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
تاريخ : 6/10/59
بيانات امام خمينى در جمع مسؤ ولان نهضت سواد آموزى
سراسر كشور
قـلم هـا اگـر در دنـيـا بـراى خـدا و بـراى خـلق خـدا بـه كـار بـيـفـتـد مسلسل
ها كنار مى رود
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقـايـان تـشـكـر مـى كـنـم كه در اين هوا و محل ضيق ، مجتمع شدند تا بعض صحبت
ها را بـكـنـنـد و بـكـنـيـم . آقـايـان كـه حـالا آمـدنـد پـيـش مـن ، از ايـنـكـه
در ايـن يـك سـال آنـطـورى كـه بايد مردم اقبال كنند و وسائل فراهم باشد براى نهضت
سواد آموزى نـشـده اسـت ولى امـيـدارم كـه بـعـد بشود. البته هر كارى كه انسان شروع
مى كند ابتداء شـروع ، يك امورى پيش مى آيد كه پيش بينى نشده است و يك احتياجاتى
است كه در وقتى كـه مـشـغـول به خدمت هستند احساس مى شود و من اميدوارم كه از اين
به بعد، هم ملت ما و هم دولت اهـتـمـام داشـتـه باشند كه اين امر حياتى انجام
بگيرد. در اين تابلوئى كه آقايان آوردنـد، نـوشـتـه انـد كـه اگـر چـه بـشـود قـلم
هـايـمـان را بـه مـسـلسـل تـبـديـل مـى كـنـيـم . مـا امـيـدواريـم كـه بـشـر بـه
رشـدى بـرسـد كـه مـسـلسـل هـا را بـه قـلم تـبـديـل كـنـد. آنـقـدرى كـه قـلم و
بـيـان بـه خـدمت بشر بوده است مـسـلسـل هـا نـبـوده انـد. مـسلسل ها غالبا در خدمت
ابر قدرت ها بودند و براى تباهى بشر بوده اند و اسلام هم كه امر فرموده است به
اينكه جهاد بكنند و دفاع بكنند و البته محتاج بـه هـمـه ابـزار جـنـگـى اسـت ،
اسـاس بـر اين است كه دفاع از حق بكنند و حق را و علم را جـانـشـيـن مـسـلسـل
بـكـنـنـد. قـلم و عـلم و بـيـان اسـت كـه مـى تـوانـد بـشـر را بسازد، نه مـسـلسـل
و نـه سـايـر قواى تخريب كننده . مسلسل ها هم و همه آلات حربى هم در سايه علم
تـحـقـق پـيـدا كردند منتها گاهى مسلسل ها و ساير ابزار به اصطلاح تمدن را اشخاصى
ايـجـاد كـرده انـد كه موجب تخريب بلاد و عباد شده است و گاهى اشخاصى ايجاد كرده
اند كـه موجب تاييد انسان و ساختن انسان و آرامش در بين انسان هابوده است و در اين
خدمت بوده است . شما كوشش كنيد كه با بيان و قلم مسلسل ها را كنار بگذاريد و ميدان
را به قلم ها و بـه عـلم هـا و بـه دانـش هـا واگـذار كـنـيـد. بـشـر تـا در سـايـه
مـسـلسـل و تـوپ و تانك مى خواهد ادامه حيات بدهد، نمى تواند انسان باشد، نمى تواند
بـه مـقـاصـد انـسـانـى بـرسـد آنوقتى مردم به مقاصد اسلامى و انسانى مى رسند و به
كـمـال دانـش و عـلم مـى رسـنـد كه قلم ها بر مسلسل ها غلبه كند و دانش ها در بين
بشر به آنـجـا بـرسـد كه مسلسل ها را كنار بگذارد و ميدان ، ميدان علم باشد. در
قرآن كريم وقتى كـه ظـاهرا اول آيه اى كه بر پيغمبر اكرم وارد شده است ، هم قرائت
را توصيه كرده است ،از آن اسـتـفـاده مـى شـود هـم آن جـهتى را كه بايد قرائت در
خدمت او باشد و علم در خدمت او بـاشـد، هـم آن را بـيان فرموده است ، فرموده است :
(اقراء باسم ربك ) قرائت
مطلقا، علم مطلقا، دانش مطلقا