پندهاى حكيمانه جلد ۳

علامه حسن حسن زاده آملى

- ۷ -


218- با بصيرت باش !
حضرت امام على (عليه السلام ) فرمود: (( فمن اقرب الى الجنه من عامل الجنه ؟ )) و نيز (( و من اقرب الى النار من عامل النار؟ )) پس هر كس ‍ كارهاى نيك كرد پس او سازنده بهشت و هركس بدى ها را مرتكب شد، او سازنده جهنم است ، و نفرمود: فمن اقرب الى الجنه ممن عمل ما يجره الى الجنه او من اقرب الى النار ممن عمل ما يدخله النار؛ چه كسى به بهشت نزديك تر از آن كس كه كارى مى كند كه به بهشت بكشاند و يا چه كسى نزديكتر به نار است از كسى كه كارى بكند كه آن كار او را داخل جهنم نمايد. ))
و نظاير اين عبارات ، پس هر كس كارهاى حسنه كند، عامل جنت خويش ‍ است و هر كس كارهاى بد كند: سازنده دوزخ خويش است ، پس با بصيرت باش ! (275)
219- غفلت از خود
منظور از (( نيسان نفس )) در آيه (( و الذين نسو الله فانسيهم انفسهم )) چيست ؟
استاد: منظور از نيسان ، همان غفلت و فراموشى از خود است ، كسى كه خودش را فراموش كرده ، ياد رفته كه مسافر است ، مثل كسى كه با كاروان به قصد حج راه مى افتد، در بين راه به بغداد كه مى رسد، سرگرم خريد در بازار مى شود، آن قدر مى ماند كه وقتى همراهانش از حج باز گشتند، تازه متوجه مى شود كه او مسافر بوده است .
ما آنچه را كه به يادش نيستيم ، خودمانيم . و شيوه و روش مردم بيدار اين طور كه ما هستيم ، نيست . خلاصه اگر جسارت حضور آقايان نباشد، شهد الله ما آدم نديده ايم و عقاب كسى كه از خدا غافل شود، همين است ، معيشه ضنكا است . (276)
220- آموزش اسم اعظم
از حضرت امام باقر (عليه السلام ) آمده است كه : (( اسم اعظم خدا، هفتاد و سه حرف است . كه هفتاد و دو حرف را به محمد صلى الله عليه و آله آموخته و يك حرف از آن را پنهان داشته است . (277) ))
221- وصف خدا
در توحيد صدوق از جابر جعفى نقل است كه گفته است : از امام باقر (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: (( خدا نورى است كه تاريكى در آن نيست ، و علمى است كه جهل در آن نيست ، و حياتى است كه مرگ ندارد. (278) ))
222- اصلاح باطن
امير المومنين (عليه السلام ) فرمود: من كان الاخره همه ، كفاه الله همه من الدنيا، و من اءصلح سريرته اصلح الله علانيته ، و من اصلح فيما بينه و بين الله اصلح الله ما بينه و بين الناس ؛
هر كه همت و توجهش به كار آخرت باشد، خدا كفايت مهمات دنياى او را خواهد كرد و هر كس باطن خود را اصلاح كند، خدا ظاهرش را بين خلق نيك و صالح مى گرداند تا همه او را به نيكويى ياد كنند و زبان به ذكر خيرش گشايند. (279) (280)
223- پيام استاد براى نسل جوان
چه پيامى براى نسل جوان داريد؟
همان پيامى كه خدا، قرآن و همه انبيا دارند، دو كلمه است ، يكى اين كه پاك باشيد و ديگر آن كه در پى تحصيل كمال و معارف برويد. مهم ترين كارى كه هر كس مى تواند بكند اين كه خودش را درست بسازد و صنع الهى را آلوده نكند. جوانان ما بايد در صنع وجودشان تامل كنند.
هيچ نبودند و هيچ نداشتند. ولى الان اين همه سرمايه هاى علمى ما و هر چه هست علم است و آنها دنبال علم و عالم باشند. اميدواريم كه جوانان ما بيدار باشند و دنبال كمالات علمى خود و اعمال شايسته و صالح باشند. (281)
224- اهميت شير مادر
باقر علوم النبيين (عليه السلام ) فرمود: (( به فرزندت ، از شير زنان نيكو و زيبا بنوشان و از نوشاندن شير زنان زشت بپرهيز؛ شير، گاهى ويژگى هاى شيرده را سرايت مى دهد. )) و هم او فرمود: (( عليكم بالوضاء من الظئوره فان اللبن يعدى . ))
ترجمه : (( بر شما لازم است دايه هاى خوبروى براى فرزندانتان بر گزينيد زيرا شير سرايت مى دهد. (282) ))
225- توصيف بهشت
امام باقر (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود: اءحسنوا الظن بالله و اعلموا ان للجنه ثمانيه ابواب عرض كل باب منها مسير اربعماءه سنه ؛ گمان خود را به خداى ، نيكو نماييد و بدانيد كه بهشت هشت در دارد، پهناى هر درى چهارصد سال راه است . (283)
226- بهترين لذايذ اهل بهشت
اگر با همين تجربه فعلى به سنين جوانى بر گرديد، چه مى كنيد؟
سعى مى كنم خودم را پاك كنم و باز دنبال تحصيل معارف بروم .
مى روم به دنبال علم تحصيل علم مى كنم و دنبال تحصيلات بالاتر مى روم . بهترين لذايذ اهل بهشت همان تحصيل معارف است .
227- خوشا به حال مشتاقان آخرت
امير المومنين (عليه السلام ) فرمود: (( طوبى للزاهدين الدنيا الراغبين فى الاخره ؛ (284)
خوشا بر حال زاهدان در دنيا و راغبان و مشتاقان به عالم آخرت . ))
(( شرح ))
يعنى سعادتمند و سرافراز ابد كسى است كه عالم دنيا را شناخت و لذات زايل و ناقابل او را از نظر انداخت و پرده موهومات و خيالات عامل پست مادى را بر دريد تا حجاب توجهش به عالم اعلاى آخرت نگرديد و به حكم فطرت روح كه از عالم امر و نشاءه تجرد است و وطنش آنجاست كه (( قل الروح من اءمر ربى (285) ))
دائم به دل مشتاق وطن اصلى خويش است و ذكر و فكرش در جهان مافوق طبيعت مشغول است .
حضرت فرمود: (( خوشا به حال چنين نفس قدسى كه با زهد و تقواى حقيقى مشتاق جهان جاودانى و عاشق بهشت لقاى الهى است . (286) ))
228 - حكمت خداوندى
در كافى از امام باقر (شكافنده ) علوم پيامبران روايت شده است كه آن حضرت فرمود: (( وقتى خداوند بخواهد كه نطفه اى را كه بر آن در صلب آدم پيمان گرفته شده ، خلق كند يا آن كه را، وى در نظر دارد و آن را در رحم قرار دهد، مرد را بر جماع تحريك كند و به رحم وحى مى كند كه درت را باز كن تا خلق و قضاء نافذ من و قدر من در تو راه يابد، آنگاه رحم درش را باز مى كند و نطفه به رحم مى رسد )) .
229- نور امام صادق (ع )
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: (( نورنا من نور ربنا كشعاع الشمس من الشمس )) يعنى (( نور ما از نور پروردگارمان مقابل پرتو خورشيد از خورشيد (287) ))
230- فروختن آخرت به دنيا
امير المومنين (عليه السلام ) فرمود:
(( لاتبيعوا الاخره بالدنيا و لا تستبدلوا البقاء بالفناء (288) ))
عالم آخرت را به دنيا نفروشيد و سراى بقا را به دار فنا مبدل نكنيد.
(( شرح )) هر كه زايد بر ضرورت و از مقدار حاجت (( آن هم از طريق حلال )) مال دنيا را جمع آرد و از راه حرام تحصيل مال و جاه كند و با حرص و آز و طمع و با هر جنايت و خيانت و كار ناشايست در طلب مال و مقام بر آيد در حقيقت آخرت را فروخته تا به دنيا رسيده است و عالم بقا و سراى ابدى بهشت و لذات بى پايان آخرت را از جهل و سفاهت به خانه چند روزه دنيا تبديل كرده است . (289)
231- اسم مكنون الهى
كلينى در كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت مى كند: (( خداوند تبارك و تعالى اسمايى را خلق كرده است كه با حروف به صدا در نمى آيند، و اسمايى را به صورت لفظ آفريده است كه به زبان نمى آيند. اسمايى به صورت شخص هستند كه متجسد نيستند و اسمايى را با تشبيه آفريده است كه موصوف نشوند و اسمايى را با رنگ كه رنگ شده نيستند و قطر و حد ندارند و از حواس محجوبند و بدون پرده ، پوشيده اند. آنها را يك كلمه تامه كه داراى چهار جزء است قرار داده است كه با هم هستند و از هم جلو و عقب نبوده ، هيچ كدام از هم جلو نيستند. سه نام از آنها را براى نياز مردم آشكار ساخت ، و يكى را در پرده نگاه داشت كه آن اسم مكنون و مخزون اوست . (290) ))
232- لاك همه حقايق
نمى شود دين را از برهان جدا كرد. همان گونه كه بارها گفته ام : قرآن و برهان و عرفان از همديگر جدايى ندارند. قرآن ، لاك و مدرك همه حقايق است . ميزان و معيار قسط تمام آراء و افكار است . قرآن ، متن برهان است . (291)
233- تخم مرغ ، استدلال مبرهن !
از بيان مبارك امام جعفر صادق (عليه السلام ) است : (( تخم مرغى را در دست گرفت و جواب عبد الله ديصانى را كه به حضرتش عرضه داشت : (( دلنى على معبودك )) تقرير مى فرمود؛ و خبر در اوايل كتاب توحيد اصول كافى ، جناب ثقه الاسلام كلينى - رضوان الله عليه - منقول است . (292) يعنى (تخم مرغ ) قلعه اى است پوشيده از هر طرف . مر او را پوستى ستبر است و نيز آن پوست ستبر پوست نازكى است و زير پوست نازك ، طلاى مايع (زرده تخم مرغ ) و نقره آب شده (سفيده تخم مرغ )، نه طلاى روان با نقره آب شده مى آميزد و نه نقره آب شده به طلاى روان . پس اين تخم مرغ به حال خود است ، نه مصلحى از آن خارج شده است تا از صلاح آن خبر دهد، و نه مفسدى در آن داخل شده است تا از فساد آن آگاهى دهد. كس نداند كه براى نر آفريده شده است يا براى ماده . شكافته مى شود و مرغانى بسان طاووسان رنگارنگ از آن به در مى آيند. (293) ))
234- سعادتمند حقيقى
سعادتمند كسى است كه كتاب وجودش را فهميده ورق زده است . (294)
235- رفيق خوب
(( امير المومنين (عليه السلام ) فرمود: خير من صحبت من ولهك بالاخرى ، و زهدك فى الدنيا، و اعانك على الطاعه (295)
بهترين كسى كه با او مصاحبت و رفاقت مى كنى آن كس است كه تو را مشتاق آخرت و متنفر از دنيا گرداند. ))
(( شرح )) رفيق حقيقى و هم صبحت گرامى آن است كه به روح انسان كه از عالم بقاست مساعدت كند و به علم معرفت انسان بيافزايد و گرد و زنگار دنيا را كه منشاء هر خطا و شقاوت است و بالطبع همه مردم عادى مشتاق آن اند از دل پاك كند و اشتياق و عشق عالم آخرت را كه اغلب مردم از آن تا دم مرگ غافل اند در آينه دل منعكس گرداند، چنان كس به حقيقت رفيق انسان است ، اين گونه رفيق است كه فرمودند: (( الرفيق ، ثم الطريق ))
حافظ فرمايد:

دريغ و درد كه تا اين زمان ندانستم   كه كيمياى سعادت رفيق بود رفيق (296)
236- عظمت گناه در برابر عظمت خدا
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: (( نگاه به گناه نكنيد كه كوچك است ، ببينيد گناه چه كسى را مى كنيد. (297) ))
237- رستگار و زيانكار حقيقى
كسى كه خود را فراموش كرده است ، دنيا و آخرتش هر دو را از دست داده است ، چنين كسى اهل دنيا هم نيست ، زندگى دنيا هم براى او لذت بخش ‍ نيست . مشاغل و آرزوهاى دنيوى و خواسته هاى نفسانى ، انسان را مبتلاى به مرض غفلت مى كند كه از توجه به مكلوت ، و سير و سلوك روحانى و نيل به لقاء الله باز مى ماند.
خداوند سبحان در سوره والشمس يازده بار قسم ياد فرمود و جواب قسم اين كه : (( قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها (298) )) رستگار كسى است كه نفس را تزكيه كرد و پاك گردانيد و نااميد و زيانكار شد كسى كه نفس را گم كرد و از دست داد و در پى اصلاح و تزكيه آن برنيامد. ))
238- قرآن ، قرآن
يعقوب احمر گفت : به امام صادق (عليه السلام ) عرض كردم كه : دين زيادى بر عهده دارم ، اين سبب شد كه قرآن از من سلب شده و آن را از دست داده ام .
امام فرمود: (( قرآن ، قرآن ؛ همانا كه آيه و سوره اى از آن در قيامت مى آيد كه هزار درجه در بهشت صعود مى نمايد و مى گويد: اگر مرا حفظ مى نمودى تو را بدين جا مى رساندم . (299) ))
239- رسيدن به آخرت
(( امير المومنين (عليه السلام ) فرمود:
لا تدرك ما تريد (من - ظ) الاخره الا بترك ما تشتهى من الدنيا هرگز به آن چه در عالم آخرت مى خواهى نمى رسى الا به ترك شهوت عالم دنيا. ))
(( شرح )) عالم دنيا، سراى بدن حيوانى و آخرت ، منزل جان قدسى است و دنيا؛ يعنى جهان پست و بى ثبات و آخرت عالم بلند رتبه باقى و دايم و آن دو مقابل يكديگرند و شرط وصول انسان به نعمت هاى ابدى و لذات حقيقى عالم آخرت آن است كه از سر شهوات حرام دنيا بگذرد؛ بلكه در حلال آن هم تا بتواند خوددارى كند كه فرمود:
(( حلاوه الدنيا توجب مراره الاخره ؛ شيرينى لذات موجب تلخى عالم آخرت است . ))
كس به مقامات عالى آخرت و درجات منيع بهشتى نرسد جز با ترك حظوظ نفسانى و شهوت هاى حيوانى در عالم دنيا. و در كلمه ديگر فرمود: (( اءفضل الطاعات هجر اللذات ؛ نيكوترين طاعت ها، دورى از لذات دنياست . (300) (301)
240- مهم ترين امور زندگى
مهمترين نقشى كه در احياى معارف اسلامى بايد داشت ، اين است كه نخست خودمان را درست بسازيم ، ما در عالم كارى مهم تر از خود سازى نداريم و ديگر امور و شئون زندگى ما همه معد و ممد براى نيل به اين هدف مقدس نهايى است .
دستور العمل انسان ساز و سرچشمه حيات انسانى قرآن است :
(( ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم (302) ))
يا ايها الذين آمنوا استجيبوالله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم (303)
241- حسرت روز قيامت
ابو بصير گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
(( كسى سوره اى از قرآن را فراموش كرده است (يعنى آن را ضايع كرده است و ترك گفته است ) قرآن در صورت نيكو و درجه بلندى در بهشت براى او تمثل مى يابد و چون آن مثال را ديد، بدو مى گويد: (( تو كيستى بدين خوبى ؟ كاش براى من بودى . ))
آن صورت ، يعنى همان مثال در جواب مى فرمايد: (( آيا مرا نمى شناسى ؟ من فلان سوره ام . اگر مرا فراموش نمى كردى ، تو را به اين مقام رفيع مى رساندم . (304) ))
242- دو گوهر انسان ساز
بايد توجه داشت كه علم و عمل انسان سازند و ما شب و روز داريم خودمان را مى سازيم ، ببين خودت را چگونه مى سازى كه هر چه تحصيل نموده اى آنى : (( ليس للانسان الا ما سعى (305) )) اين تعبير شريف (( للانسان )) بيان نسبت حقيقى است كه دارايى واقعى تو است .
243- همه چيز در قرآن
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: (( خداوند تعالى در قرآن بيانى براى هر چيز نازل فرمود، به طورى كه به خدا قسم ، چيزى از نياز بندگان را فرو نگذاشته است ، تا بنده اى نتواند بگويد: اى كاش در قرآن ذكر شده بود، جز آن كه خدا آن را در قرآن آورده است . (306) (307)
244- الهى شكرت
الهى ، شكرت كه دوستانم عاقلند و دشمنانم احمق .
الهى ، شكرت كه دنيايم آخرتم شد.
الهى ، شكرت كه فهميدم كه نفهميدم : و رسيدم كه نرسيدم .
الهى ، شكرت كه در سايه انسان كامل به سر مى برم .
الهى ، شكرت كه جوان مرگ نشدم .
الهى ، شكرت كه هر جايى يك جايى شدم .
الهى ، شكرت كه شاخه اى از شجره طوبايم .
الهى ، توفيق شب خيزى و اشك ريزى به حسن ده !
الهى ، اين بنده ات را از نيت گناه حفظ كن !
الهى ، شنيدم كه فرمودى : چه كنم با مشتى خاك مگر بيامرزم .
الهى ، اگر بهشت شيرين است ، بهشت آفرين شيرين تر است .
الهى ، آن كه از مرگ مى ترسد از خودش مى ترسد.
الهى ، اگر يك بار دلم را بشكنى ، از من چه بشكن بشكنى .
الهى ، كم خودم را نشناختم تا تو را بشناسم .
الهى ، وقتى حسن چشم باز كرد كه دست و پا بسته است .
الهى ، لذت ترك لذت را در كامم لذيذتر گردان !
الهى ، همين قدر فهميده ام كه خداست و دارد خدايى مى كند.
الهى ، واى بر حسن اگر از تو نترسد و از او بترسند!
الهى ، شكرت كه به بلاى شهرت مبتلا نشده ام .
الهى ، موى حسن سفيد شد و خوى حسن سفيد نشد. (308)
245- انسان قرآنى باش
هر كسى وظيفه اش اين است كه بايد انسان قرآنى بشود. انسان قرآنى كسى است كه : (( لا يمسه الا المطهرون (309) )) انسان قرآنى هم همين طور است . حرف مى زند پاك ، غذا مى خورد پاك ، مى بيند پاك ، خيالش طاهر، ذكرش ، عقلش ، قلمش ، امضايش ، شهادتش ، كسب و كارش ، همه قرآنى است . چون انسان آنچه را مى شنود، آنچه را مى بيند، همه را مس مى كند و انسان قرآنى كسى است كه (( لايمسه الا المطهرون )) .
246- بهشت قيمت وجود آدمى
(( امير المومنين (عليه السلام ) فرمود:
الا انه ليس لانفسكم ثمن الا الجنه فلا تبيعوها الا بها
الا اى مردم ! محققا بدانيد كه قيمت نفوس شما جز بهشت (( بهشت رضوان و بهشت لقاى خداوند و بهشت شهود )) چيزى نخواهد بود پس ‍ قيمت خود را بدانيد و جز به بهشت برين نفروشيد. ))
يعنى جان را به قيمت ارزان كه متاع پست فانى دنياى دو روزه است نفروشيد كه ارزان فروخته ايد. (310) (311)
247- نياز به استاد
ما كارى مهم تر از خود سازى نداريم و اين هدف انسان بيدار است ، انسانى كه در منزل يقظه قرار گرفته است ، كه اولين مرحله را فرموده اند يقظه است ، بيدارى است ، يعنى تا انسان در خواب است كه نمى داند كيست و نمى گويد كه من كيستم ؟ وقتى بيدار شد، دردش گل كرد، به دردش كه رسيد، به درمانش هم مى رسد، مى گويد من كيستم ؟ و به دنبال استاد و مربى مى رود، به دنبال كمال مى رود، ديگر از تو حركت از خدا بركت ! و ما كارى همان طور كه در طليعه عرضم تقديم داشتم ، مهم تر از اين خودسازى نداريم و لذا كسانى كه به اين حقيقت رسيده اند، مى بينيم كه چه قدر حرف هاشان حساب شده است ، چانه شان را عقل مى گرداند. در خوراكشان ، در عباداتشان ، در حضورشان ، در مراقباتشان ، در محاسباتشان ، در برخورد به خلق شان كه :
خلق را چون آب دان صاف و زلال   اندر آن تابان صفات ذوالجلال (312)
248- تفسير قلب سليم
دين خدا عرفان است ، معرفت الله است و قرآن براى تزكيه و تطهير ما، از جانب خداى متعال آمده است ، تا صاحب قلب سليم بشويم ، از امام صادق (عليه السلام ) سوال شده است درباره تفسير قلب سليم ، فرمودند: (( آن قلبى است كه غير از خدا در آن نيست . ))
ما را براى اين مقام دعوت كرده اند. يا حضرت درباره تفسير (( شرابا طهورا )) فرموده است : (( اين شرابى است كه ساقى خدايشان است : (( سقاهم ربهم شرابا طهورا (313) )) شرابى مى دهد كه به كلى آنها را شست و شو مى دهد و آنچه كه جز خدا است از ايشان مى گيرد. (314) (315) ))
249- بى نهايت بودن قرآن
آيات قرآن چندتاست ؟ يك وقت شما ظاهر قرآن را مى فرماييد كه داراى شش هزار و ششصد و شصت و شش آيه است و يك وقت مى فرمايد كه قرآن بطونى دارد و بطونش نيز بطون دارد (( الى سبعين بطنا )) تا هفتاد بطن ، تازه لفظ (( سبعين )) براى مبالغه و افاده كثريت است كه بنابراين بطون قرآن بى نهايت است . (316)
250- فضيلت (( انا انزلناه ))
از امام صادق (عليه السلام ) منقول كه : (( چون شب ماه مبارك رمضان در آيد، در هر شب هزار مرتبه (( انا انزلناه )) را بخوان و چون شب بيست و سوم شود، دل خود را محكم بدار و گوش هاى خود را بگشا از براى شنيدن عجايب از آنچه خواهى ديد. ))
به سندهاى معتبر از آن حضرت (عليه السلام ) منقول است كه : (( اگر كسى در شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان (( انا انزلناه )) را هزار مرتبه بخواند، چون صبح كند، يقين او شديد و محكم شده باشد، به اعتراف نمودن به چيزى چند كه مخصوص ما است از غرايب فضايل و نيست اين ، مگر به سبب چيزى كه در خواب مشاهده نمايد. (317) (318)
251- تقسيم عرفان
سوال : عرفان عملى و نظرى را توضيح دهيد؟
استاد: عرفان عملى ، شروع در سير و سلوك را گويند، پرداختن به امورى كه براى تكامل روح و اوج گيرى نفس لازم است را عرفان عملى مى نامند. عرفان نظرى همين است كه امثال بنده دارند. ما فقط حرف مى زنيم . منبر مى رويم و سخنرانى مى كنيم . اما عرفان عملى آن است كه از مقام حرف به عمل آييم و به تهذيب و تزكيه نفس بپردازيم . قلب را جايگاه نور حق قرار دهيم : القلب حرم الله فلا تسكن فى حرم الله غير الله و چه بسا بدون طى و تحصيل عرفان نظرى ، كسانى به عرفان عملى نائل آيند و تحت نظر مرشد و استاد به مقاماتى نائل شوند. (319)
252- انواع گياهان
حضرت وصى (عليه السلام ) فرمود: (( بدان كه هر كارى گياهى است ، و هر گياهى از آب بى نياز نيست و آبها گوناگونند. هر گياهى با آبى خوش ‍ سيراب شود، رشدش زيبا شود و ميوه اش شيرين گردد و هر گياهى كه از آبى ناخوش سيراب شود، رشدش كم و ميوه اش تلخ شود (320)
253- ميزان صحت روايات
(( محمد بن يحيى )) از (( عبد الله بن محمد )) از (( على بن حكم )) از (( اءبان بن عثمان )) از (( عبد الله بن ابى يعفور )) نقل مى كند كه گفت : (( حسين بن ابى العلاء )) مى گويد: (( ابن ابى يعفور در اين مجلس ‍ بود و از امام صادق (عليه السلام ) در مورد روايتى كه يك فرد مورد اطمينان و يك نفر غير موثق براى ما نقل مى كند، پرسيدم ، امام (عليه السلام ) فرمودند:
(( هرگاه روايتى به دست شما رسيد و شاهدى از قرآن و سخن رسول خدا صلى الله عليه و آله موافق آن يافتيد، آن را قبول كنيد و گرنه آن روايت به درد كسى مى خورد كه آن را آورده است . ))
جمعى از اصحاب از احمد بن خالد از پدرش ، از نضربن سويد از يحيى الحلبى از ايوب روايت كرده اند كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه فرمود: (( هر روايتى با كتاب خدا و سنت مقايسه مى شود و هر حديثى كه موافق قرآن نباشد پوچ است . (321) ))
254- حال مردان خدا
انسان وقتى جناب علامه طباطبائى را زيارت مى كرد، به ياد اين حديث شريف مى افتاد كه جناب كلينى در كتاب فضل العلم كافى ، به اسنادش از حضرت امام صادق (عليه السلام ) نقل مى كند و فرموده است : من تعلم العلم عمل به و علم لله ، دعى فى ملكوت السموات عظيما فقيل تعلم لله و عمل لله و علم لله (322) راه اين است و جز اين نيست . و دقيقا بدين جهت رفتار او، گفتار او، سكوت او، قلم او و مطلقا آثار وجودى او حكايت كننده از وارستگى او عظمت ذخاير علمى و عملى او بود. (323)
255- دعاى ورود و خروج
رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق واجعل لى من لدنك سلطانا نصيرا و اى رسول ما! دائم دعا كن كه بار الها! مرا به قدم صدق داخل و به قدم صدق خارج گردان و به من از جناب خود بصيرت و حجت روشنى كه دائم يار و مددكار باشد، عطا فرما. (324)
256- حق فرزند بر پدر
على (عليه السلام ) فرمود: اءن للولد على الوالد حقا و ان للوالد حقا، فحق الوالد على الولد، ان يطيعه فى كل شى ء الا فى معصيه الله سبحانه ، و حق الولد على الوالد ان يحسن اسمه و يحسن ادبه و يعلمه القرآن فرزند بر پدر حقى و پدر بر فرزند حقى دارد: حق پدر بر فرزند اين است كه پدر را در هر چيز جز نافرمانى خداوند سبحان فرمان برد و حق فرزند بر پدر اين است كه نام نيكو بر وى گذارد و نيكو ادبش كند، و قرآن يادش ‍ دهد. (325) (326)
257- رب انزلنى منزله مباركا
رب انزلنى منزلا مباركا و انت خير المنزلين (327) پروردگارا! مرا به منزل مبارك فرودآور كه تو بهترين كسى هستى كه انسان ها را به منزل خير و سعادت توانى فرود آورد.
258- قلوب مومنان
در كافى به اسنادش به يونس بن ظبيان از ابو عبد الله (عليه السلام ) روايت كرده كه آن حضرت فرمود: (( خدا دل هاى مومنان را بر ايمان پيچيد و مندمج نمود، پس به هنگامى كه خواهد آنچه در دل هاست را روشن نمايد، حكمت را بر آن پاشد و علم را در آن زراعت كند، و زارع و قيم بر آن پروردگار عالميان است . (328)
259- خاك روحانيت
حضرت امام صادق (عليه السلام ) فرمود: و ان تراب الروحانيين بمنزله الذهب فى التراب يعنى خاك روحانيون به منزله طلا در بين خاك هاست . (329)
260- مراحل تزكيه نفس
سوال : نخستين مراحل تهذيب و تزكيه نفس چيست ؟
استاد: براى طهارت باطن ، نخست بايد دوام طهارت ظاهرى را حفظ كرد و طهارت بدن را مراعات نمود. اعضا و جوارح ظاهرى بايد كنترل شود، زبان آفت بدى است ، انسان بايد سعى كند چانه اش را با عقل بگرداند! همان طور كه دهان ، گاه مجراى غذاى آلوده به معده است ، همين دهان و زبان ، مجراى غذاى آلوده به جان نيز هست . بايد اين نهال وجود را كه رو به رشد و كمال است ، مواظبت كرد، از همنشين بد پرهيز نمود...
اين دقت هاى ظاهرى ، كم كم باطن را هم طاهر مى كند، مى بيند كه در دار هستى ، هيچ چيز غلط نمى كند، حتى حيوانات هم در كار و وظيفه خود خيانت نمى كنند، اينها درس است براى ما! از آن طرف هم داريم كه : (( من جاهد فينا لنهدينهم سبلنا )) بايد در اين امور دقت كرد تا كم كم طهارت باطن هم پيدا شود...چه عرض كنم آقا....چه بگويم به شما! (330)