در محضر علامه طباطبايى

محمد حسين رخشاد

- ۴ -


و رسيدگى به اين كار با امام - عليه السلام - است و ملائكه ى كاتب اعمال ، از منشيان امام - عليه السلام - هستند.و اين امام - عليه السلام - است كه خداوند درباره ى او مى فرمايد:
و قل اعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله و المؤمنون (154)
و بگو: (هر كار مى خواهيد) بكنيد، كه به زودى خدا و پيامبر او و مومنان در كردار شما خواهند نگريست .
كه مقصود از (المومنون ) امام - عليه السلام - است .(155)
هم چنين مى فرمايد:
(( يوم ندعوا كل اناس باممهم )) (156)
روزى كه هر گروه از مردم را با امامشان مى خوانيم .
يعنى در عالم محشر از راه امام - عليه السلام - دعوت مى شوند و او افراد امت را حاضر مى كند.و اين امام - عليه السلام - كه در صراط به جهنم مى فرمايد:
(( هذا عدوى خذيه .(157) ))
اين دشمن من است ، پس او را بگير.
و اين امام - عليه السلام - است كه ميزان اعمال است ، و اين امام است كه شفاعت مى كند؛ البته پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - نيز مقام امامت را دارا است و مساءله نبوت مربوط به تبليغ است .
نتيجه اين كه : هر شخص به واسطه ى نقش هايى كه در اثر اعمال در نفس او پديد مى آيد، رشد و سير مى كند، و نتايج خير و شر اعمال ، و نعمت و يا نقمت و عذاب را امام - عليه السلام - باذن الله به او عنايت مى كند.
و در عين حال (( انما الامر الى الله تعالى )) ؛
(كار تنها به دست خداوند متعال است .).
سؤال 137: آيا از آيه ى (يوم ندعوا كل اناس باممهم ) استفاده نمى شود كه فرعون ، امام قوم خود و حضرت موسى - عليه السلام - امام قوم خودش مى باشد؟
جواب : از اين آيه ى شريفه استفاده مى شود كه امام - عليه السلام - كسى است كه (فمن اوتى كتبه بيمنه (158) )؛ (پس هر كسى كه نامه عمل او به دست راست او (امام عليه السلام ) داده شده است ...) باشد و در قوم فرعون چنين كسى وجود نداشت .
سؤال 138: آيا حضرت امير المومنين - عليه السلام - امام كافران نيز هست ؟
جواب : اين كه خداوند متعال به حضرت ابراهيم - عليه السلام - فرمود: (انى جاعلك للناس اماما (159) )؛ (من تو را پيشواى مردم قرار مى دهم ) آيا يعنى تنها امام مومنان قرار مى دهم ؟! و نيز مقصود از آيه ى ذيل همين است كه مى فرمايد:
و جعلنهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرت ...(160)
و آنان پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند و به ايشان انجام دادن كارهاى نيك ...را وحى كرديم .
رشد و هدايت اعمال توسط امام غائب - عليه السلام -
سؤال 139: بنابراين ، در رشد اعمال و هدايت به امر كه توسط امام - عليه السلام - انجام مى گيرد، فرقى ميان امام ظاهر و غائب نيست ؟
جواب : آرى چنين است .امام علاوه بر وظيفه ى راهنمايى ظاهرى مردم و بيان صورى معارف كه به عهده دارد، هدايت به امر و ولايت و رهبرى باطنى اعمال را نيز عهده دار است و حيات معنوى انسان ها به دست او تنظيم مى شود و اوست كه حقايق اعمال را به سوى خدا سوق مى دهد، و حضور و غيبت جسمانى او تاثيرى در اين زمينه ندارد، بلكه امام - عليه السلام - از راه باطن با ارواح و نفوس مردم ارتباط دارد و بر اعمال و نيات آنها اشراف كامل دارد، هر چند چشم ظاهر بين مردم او را نبيند.
سؤال 140: فرموديد كه امام - عليه السلام - عمل بندگان را رشد مى دهد، اين فرموده به چه معنا است و چگونه امام - عليه السلام - اعمال انسان ها را پرورش مى دهد؟
جواب : نفس انسان به واسطه اعمال خير و شرى كه انسان انجام مى دهد، به سوى سعادت يا شقاوت رشد و سير مى نمايد، و اين امام - عليه السلام - است كه به اذن الله نتايج خير و شر، نعمت و يا نقمت و حاصل از آن را به او مى دهد.(( و انما الامر الى الله تعالى .)) ؛ (كار فقط به دست خداوند متعال صورت مى گيرد.)
هدايت اعمال و ولايت تكوينى امام - عليه السلام -
سؤال 141: آيا اين هدايت اعمال ، همان ولايت تكوينى امام - عليه السلام - است ؟
جواب : بيان منصب ولايت تكوينى امام - عليه السلام - است و اين كه اعمال ما انسان ها تحت اداره ى او خواهد بود.چنان كه خداوند متعال مى فرمايد:
يوم ندعوا كل اناس باممهم فمن اوتى كتبه بيمينه (161)
(ياد كن ) روزى را كه هر گروهى را با پيشوايان فرا مى خوانيم ، پس هر كس كارنامه اش را به دست راستش دهند...
يعنى (( يمن الامام )) عليه السلام ؛ (نامه عملش به دست راست امام داده شده باشد).و هم چنين در صراط امام - عليه السلام - به جهنم مى فرمايد:
(( هذا عدوى فخذيه و هذا من شيعتى فاتركيه .(162) ))
اين دشمن من است ، او را بگير، و اين از شيعيان من است ، او را رها كن .
و نيز درباره ى آيه ى : (ان الينا ايابهم ) (163) ؛ (بازگشت مردم به سوى ما است فرموده اند:
منظور ما هستيم كه مردم به سوى ما بر مى گردند، و حساب آنان نيز به دست ما است ؛ كه (ثم ان علينا حسابهم (164) )
بنابراين ، پيشوايى دستگاه عمل به دست امام - عليه السلام - است ، و امام عليه السلام سالار كاروان عمل انسان ها است و آن را سوق مى دهد، در زمان غيبت نيز دائما اعمال بندگان بر امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - عرضه مى شود و حضرت آن را رشد مى دهد، و همچون باغبان پرورش داده و از هر گونه آفت و نقص و عيب محفوظ مى دارد.
هم چنين درباره ى گفتار خداوند متعال كه مى فرمايد:
انا فتحنا لك فتحنا مبينا ليعفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تاخر (165)
ما تو را پيروزى بخشيديم ، چه پيروزى درخشانى ، تا خداوند از گناه گذشته و آينده ى تو در گذرد...
فرموده اند:
مقصود از گناه ، گناه امت است كه دستگاه شفاعت و راءفت و رحمت رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - نخواهد گذاشت حتى يك نفر هم بسوزد.
خلاصه اين كه : به واسطه ى هر عمل ، نقشى در دل ما پيدا مى شود كه نشو و نماى آن به دست امام - عليه السلام - است ، در عمل خوب نشو و نماى صحيح و در عمل بد، نشو و نماى غير صحيح ؛ چنان كه خداوند متعال مى فرمايد:
(ثم كان عقبه الذين اسواى (166) )
آن گاه فرجام كسانى كه بدى كردند، بسى بدتر خواهد بود.
يعنى (( كان عاقبهم سو العذا؛ )) ؛ (عاقبتشان عذاب بد خواهد شد).
نتيجه اين كه : امام - عليه السلام - باغ اعمال را هدايت مى كند و اين هدايت ايصال الى المطلوب است ، نه ارائه ى طريق .
سؤال 142: به عنوان نمونه ، امام - عليه السلام - چگونه به نماز ما دست مى يابد؟
جواب : اعمال ما در هر هفته ، يك يا دو روز توسط ملائكه بر امام - عليه السلام - عرضه مى شود.(167)
و روشن است كه صحيفه ى اعمال بندگان از قبيل روزنامه نيست كه امام عليه السلام مانند روزنامه آن را بخواند، بلكه رشد و نمايى دارند كه همه به دست امام - عليه السلام - است ، و اوست كه اعمال را پرورش مى دهد.البته به اين آسانى كه ما تصور مى كنيم نيست .
برهان و پرورش و هدايت اعمال توسط امام - عليه السلام -
سؤال 143: چه برهانى بر اين مطلب است كه امام - عليه السلام - اعمال امت را پرورش داده و به مطلوب مى رساند؟
جواب : برهان بر اين مطلب گفتار خداوند متعال است كه مى فرمايد:
(و جعلنهم ائمه يهدون بامرنا (168) )
و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مى كردند:
زيرا هدايت در جمله ى (يهدون ) ارائه ى طريق نيست ؛ چه اين كه آنان پيش از اين (( جعل )) ، نبى و رسول و اولوالعزم بودند و ارائه ى طريق داشتند، پس معنى ندارد كه مقصود از (يهدون بامرنا) هدايت به معناى ارائه ى طريق باشد، پس هدايت به معناى ايصال الى المطلوب خواهد بود.
هدايت خدا و هدايت پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم -
سؤال 144: آيا از گفتار خداوند متعال كه هدايت را از پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - نفى مى كند، استفاده نمى شود كه ايصال الى المطلوب كار پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - نيست ، بلكه فعل خداوند متعال است ، آن جا كه مى فرمايد:
انك لا تهدى من احببت ولكن الله يهدى من يشا (169)
اين تو نيستى كه هر كه را دوست داشته باشى هدايت كنى ، بلكه اين خداست كه هر كس را بخواهد هدايت مى كند.
جواب : خداوند متعال در اين آيه به پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - مى فرمايد كه تو در هدايت ، مستقل نيستى ، بلكه هدايتت به دست خداوند است ، پس در واقع آيه ى شريفه استقلال در هدايت را نفى مى كند نه اصل هدايت را؛ زيرا خداوند متعال در آيه ديگر اصل هدايت را براى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله ثابت نموده و مى فرمايد:
(و انك لتهدى الى صراط مستقيم (170) )
و به راستى كه تو (مردم را) به خوبى به راه راست هدايت مى كنى .
هدايت اعمال در زمان پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم -
سؤال 145: آيا در زمان پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - سوق و هدايت اعمال به دست ايشان بود؟
جواب : بله ، چون گذشته از اين كه ايشان نبى و رسول بود، امام هم بود و امام وقت هدايت اعمال را به عهده دارد، چنان كه حضرت ابراهيم - عليه السلام - نبى و رسول بود و بعد به مقام امامت نايل گرديد.خداوند متعال مى فرمايد:
(قال انى جاعلك للناس اماما (171) ) خداوند به او فرمود: من تو را پيشواى مردم قرار دادم .
حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - شهيد الشهدا است ، هم اينك نيز همين طور است .
خداوند متعال مى فرمايد:
و كذلك جعلنكم امه وسطا لتكونوا شهدا على الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا (172)
و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم ، تا بر مردم گواه باشيد، و پيامبر بر شما گواه باشد.
در روايت آمده است كه اين آيه به ما ائمه - عليهم السلام - خطاب است و حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - به صحت شهادت ما شهادت مى دهد.(173)
سؤال 146: پس هيچ وقت نبايد زمين از امام خالى باشد؟
جواب : بله ، (( لولا الحجه ، لساخت الارض باهلها )) ؛ (174) (اگر حجت نبود، قطعنا زمين ساكنانش را فرو مى برد) لذا امكان دارد در زمانى پيغمبر نباشد، اما نمى شود امام نباشد.
سؤال 147: پس چرا امام - عليه السلام - مجهول است ؟
جواب : وظيفه نبى ، تبليغ حكم و رساندن احكام الهى به مردم است ، لذا بايد خود را به مردم معرفى كند و بايد شناخته شود؛ ولى امام وظيفه ندارد كه خود را معرفى كند. اين مردم هستند كه بايد به سوى او بروند، لذا ممكن است مجهول بماند.
توحيد بدون اعتراف به امام - عليه السلام - درست نيست
سؤال 148: در بعضى از كتاب هايتان مرقوم فرموده ايد: (( توحيد بدون اعتراف به امام و ولى - عليه السلام - درست نيست )) (175) دليل آن چيست
جواب : چون توحيد، اعتراف به ذات موصوف به صفات حميده مانند عالم و قادر است ؛ و از جمله ى صفات حميده كه جزو توحيد است ؛ اين است كه خداوند داراى اوليا است .
اخذ ميثاق بر ولايت
سؤال 149: اگر ولايت جزو توحيد است ، بايد از ولايت نيز اخذ ميثاق شده باشد، آيا چنين است ؟
جواب : بله رواياتى نيز در اين باره وارد شده است .(176)
همه ى موجودات امام - عليه السلام - را مى شناسند
سؤال 150: آيا از آيه ى (و ان من شى الا يسبح بحمده (177) )؛ (و هيچ چيزى نيست مگر آن كه با ستايش خدا، تسبيح او را مى گويد) و نيز آيه ى (كل قد علم صلاته و تسبيحه (178) )؛ (همگى ، نيايش و تسبيح خود را مى دانند) استفاده مى شود كه حيوانات و جمادات همگى امام - عليه السلام - را مى شناسند؟
جواب : همين طور است .
شناخت امام - عليه السلام - راه شناخت خدا
سؤال 151: آيا مى توان بدون شناخت امام - عليه السلام - به شناسايى خدا راه پيدا كرد؟
جواب : شناسايى خداوند بدون شناسايى امام صورت نمى گيرد؛ زيرا امام به منزله ى مصب ، محل ريزش ، آبشار و جايگاه افاضه ى فيض از بالا است .پس نخست امام - عليه السلام - كه از همه كامل تر است فيض مى گيرد، و بعد بقيه موجودات از امام فيض مى گيرند.
سؤال 152: مگر خود امام - عليه السلام - فيض نيست ؟
جواب : خود امام - عليه السلام - هم فيض ، و فيض كامل است ، منتهى فيوضات ديگر هم هست كه از راه او به ديگر موجودات مى رسد كه از آن جمله معرفه الله است .
لزوم معرفت امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف -
سؤال 153: مقصود از معرفت امام زمان كه در روايت آمده چيست كه مى فرمايد:
من مات و لم يعرف امام زمانه ، مات ميته جاهليه (179)
هر كس بميرد و امام زمان خويش را نشناسد، بسان مردن زمان جاهليت جان سپرده است .
جواب : يعنى امام - عليه السلام - را مفترض الطاعه بداند چنان كه در روايت ديگر به اين معنى تفسير شده است .
و گرنه اسم و شخص امام - عليه السلام - را كه كافر و مومن مى دانند.
و شناختن امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - به عنوان مفترض الطاعه تحقق نمى يابد مگر اين كه امام سابق و نصب او را به نص از امام سابق بشناسد.و اگر به يكى از ائمه - عليهم السلام - معرفت نداشته باشد معرفت او كامل نخواهد بود.
سؤال 154: آيا از اين روايت نمى توان استفاده كرد كه مخالفين كافرند؟
جواب : مخالفين مجرم هستند، ولى كافر نيستند.
سؤال 155: آيا اگر كسى در دنيا امام - عليه السلام - را نشناسد و در راه خير و سعادت قدم بردارد، ممكن است در آخرت به نعمت هاى اخروى برسد و آن ها را مشاهده كند و از آن ها بهره مند گردد؟
جواب : خير، چنين كسى از نعمت هاى اخروى محروم خواهد بود.زيرا خداوند متعال مى فرمايد:
و من كان فى هذه اعمى فهو فى الاخره اعمى و اضل سبيلا (180)
و هر كس در اينجا (دنيا) كور (دل ) باشد، در آخرت هم كور و گمراه تر خواهد بود.
هم چنين راه بهشت و سعادت براى او بسته ، و رحمت و مغفرت پروردگار شامل حال او نخواهد شد؛ چرا كه خداوند متعال مى فرمايد:
فضرب بينهم بسور له باب باطنه فيه الرحمه و ظهره من قبله العذاب (181)
آن گاه ميان آن ها ديوارى زده مى شود كه آن را دروازه اى است كه باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد.
ويژگى هاى افعال و رفتار پيامبر و امام - عليه السلام -
سؤال 156: افعال و رفتار نبى يا امام - عليه السلام - چگونه بايد باشد؟
جواب : بايد خصوصياتى را دارا باشد، از جمله :
1.كارهايى كه موجب سقوط شخصيت او مى گردد از او سر نزند.
2.تنفر ذاتى نسبت به معصيت و اخلاق ذميمه ، و عدم بروز آنها از او در هيچ موقعيت .
3.در هر كار و گفتار بدون خطا و خطيئه بداند چه بكند و چه بگوييد، و گرنه موجب مى شود كه اعتماد مردم از او سلب شود.(182)
فصل : 5 - شرايع و اديان و تاريخ انبيا عليهم السلام
دين و شريعت حضرت آدم - عليه السلام -
سؤال 157: آيا حضرت آدم - عليه السلام - داراى دين و شريعت بود؟
جواب : خير، دين و شريعت از زمان حضرت نوح - عليه السلام - شروع شده است ، چنان كه آيه شريفه ى زير بيانگر آن است .خداوند سبحان مى فرمايد:
شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا والذى اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى (183)
خداوند، تمام اديان و شريعت ها را كه به حضرت نوح سفارش ، و به شما (پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ) وحى ، به حضرت ابراهيم ، موسى و عيسى سفارش نموده ، همگى را براى شما (پيروان دين اسلام ) تشريع نموده است .
زيرا آيه در مقام امتنان به اين امت است و بيانگر اين است كه شريعت محمديه - صلى الله عليه و آله و سلم - جامع تمام شرايع گذشته است ، و اين كه شرايع الهى كه توسط وحى به مردم رسيده عبارت است از شريعت حضرت نوح ، حضرت ابراهيم ، حضرت موسى ، حضرت عيسى ، - عليه السلام - و حضرت محمد - صلى الله عليه و آله و سلم - است .و اگر شريعت ديگرى هم مى بود ذكر مى شد تا جامعيت اين دين نسبت به آن نيز ثابت شود؛ و لازمه اين معنى آن است كه پيش از شريعت حضرت نوح - عليه السلام - هيچ شريعتى (به معنى قوانين حاكم بر حاكم بر جامعه ى انسانى كه رافع اختلافات امور اجتماعى آن ها باشد) نبوده است ؛ زيرا اولين شريعت در اين آيه شريفه (ما وصى به نوحا) است كه مقصود از آن همان شريعت حضرت نوح - عليه السلام - مى باشد.
دين مردم پيش از حضرت نوح - عليه السلام -
سؤال 158: مردم پيش از حضرت نوح - عليه السلام - از چه دين و شريعتى پيروى مى كردند؟
جواب : از زمان حضرت آدم - عليه السلام - تا زمان حضرت نوح زندگى نوع انسانى بسيار ساده بوده ، همگان با هم متحد و متفق بوده اند، و اختلاف مهم اعم از اختلاف در زندگى مادى و اختلاف در مذاهب آرا افكار و عقايد ميان آنان نبوده است .(184)
سؤال 159: پس حضرت آدم - عليه السلام - و پيروان او چه دينى داشته اند و به چه دينى عمل مى كردند؟
جواب : داراى يك سلسله عقايد كلى و مجموعه اى از اخلاقيات بوده اند.
نماز در شريعت حضرت ابراهيم - عليه السلام -
سؤال 160: آيا حضرت ابراهيم - على نبينا و آله السلام - نيز نماز مى خوانده است ؟
جواب : بله ، حضرت ابراهيم - عليه السلام - نيز نماز مى خوانده است .(185)
سؤال 161: خداوند مى فرمايد:
و قالوا كونوا هودا او نصرى تهتدوا قل بل مله ابراهيم حنيفا و ما كان من المشركين (186)
و اهل كتاب گفتند: يهودى يا مسيحى باشيد، تا هدايت يابيد.بگو: نه ، بلكه بر آيين ابراهيم حق گرا هستم ، و او از مشركان نبود.
آيا از جمله (بل مله ابراهيم حنيفا) مى توان استفاده كرد كه حضرت ابراهيم عليه السلام بر حضرت موسى و عيسى - عليه السلام - يك نوع فضيلت و برترى داشته است ؟
جواب : فضيلت استفاده نمى شود، در دين حضرت ابراهيم .- عليه السلام - حج بود؛ چنان كه خداوند متعال مى فرمايد به او گفتيم كه اعلام كند:
(و اذن فى الناس بالحج ) (187)
و در ميان مردم براى اداى حج بانگ بر آور...
ولى دين حضرت عيسى و موسى - عليه السلام - حج نداشت .
حج در زمان حضرت آدم - عليه السلام - و شريعت حضرت ابراهيم - عليه السلام -
سؤال 162: آيا حضرت آدم - عليه السلام - هيچ شريعتى از آن جمله حج را نداشته است ؟
جواب : دليل بر آن نداريم ، فقط رواياتى داريم ، راجع به اين كه حضرت آدم عليه السلام خيمه اى را كه در جايگاه بيت الله الحرام فعلى بوده زيارت نموده ، و خداوند متعال در طوفان حضرت نوح - عليه السلام - آن خيمه را برچيده و بالا برده است .(188)
سؤال 163: در روايتى كه شايد (( زراره )) آن را نقل كرده ، بعد از آن كه چهل هزار مساءله از مسائل حج بيان مى شود، راوى از علت كثرت مسائل مربوط به حج با اين كه حج يك عمل عبادى است كه در هر سال يك بار انجام مى گيرد، بلكه بر هر فرد يك بار در طول عمرش اگر شرائطش موجود باشد واجب مى گردد، مى پرسد.و حضرت در جواب مى فرمايد:
(( بيت يزار قبل آدم بالفى عام ...(189) ))
خانه ى خدا، دو هزار سال پيش از حضرت آدم - عليه السلام - زيارت مى شده است .
از اين روايت استفاده مى شود كه خانه كعبه از دير زمان حتى پيش از حضرت آدم - عليه السلام - وجود داشته و مورد طواف قرار مى گرفته و زيارت مى شده است .آيا چنين است ؟
جواب : پيش از حضرت آدم - عليه السلام - چه كسى زيارت مى كرده است ؟! حتما ملائكه يا جنيان بوده اند.و روايت مذكور نيز شاهد است بر اين كه ظاهر خانه كعبه و بيتى كه حضرت ابراهيم به كمك فرزندش حضرت اسمائيل - عليه السلام - بنا كرده ، منظور نيست ، چنان كه مقصود از حديثى كه مى فرمايد:
(( بيت معمور محاذى كعبه در آسمان است (190) )) قطعا مراد اين نيست كه با آجر ساخته اند.
بنابراين ، منظور از بيتى كه (( يزار قبل آدم بالفى عام )) كعبه فعلى نيست ، زيرا اين بنا را حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل - عليه السلام - بنا نموده اند.خداوند متعال مى فرمايد:
(( واذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسمعيل (191) ))
و به ياد آور آن هنگام را كه حضرت ابراهيم به كمك حضرت اسماعيل پايه هاى خانه ى خدا را بالا مى برند.
نظير اين درباره ى (( حجر الاسود )) نيز وارد شده است كه ملك و (( اصفى من الدر )) ؛ (با صفاتر از مرواريد) و يا ((كانت دره بيضا (192) )) ؛ (چنان مرواريد سپيد) بوده كه خداوند متعال آن را از بهشت نازل كرده است .
بر اين پايه ، اين خانه خدا در زمان حضرت آدم - عليه السلام - و قبل از ايشان نبوده است بلكه در جاى آن يك نوع خيمه اى بوده است .
اسكان ذريه توسط حضرت ابراهيم - عليه السلام -
سؤال 164: پس اين آيه شريفه را چگونه تفسير مى كنيد كه مى فرمايد:
ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم (193)
پروردگار! من برخى از ذريه ام را در وادى و دره خشك نزد خانه محترم تو سكونت دادم .
آيا از اين بيان حضرت ابرهيم - عليه السلام - كه مى فرمايد: (عند بيتك المحروم ) استفاده نمى شود كه پيش از ايشان بيت وجود داشته است ؟!
جواب : بناى بيت بعد از بزرگ شدن حضرت اسماعيل - عليه السلام - و به كمك ايشان صوزت گرفت ، و اسكان ذريه بعد از بناى بيت بوده است ، بنابراين معناى آيه شريفه اين مى شود كه اسكنت ذريتى بواد غير ذى زرع بعد بنا البيت و عند البيت .
(ذريه ام را در وادى لم يزرع و خشك بعد از بناى بيت ، و در كنار بيت ساكن گردانيدم .)
لذا حضرت ابراهيم - عليه السلام - يك دعا قبل از بناى بلد (194) نموده كه خداوند متعال از زبان او مى فرمايد:
(رب اجعل هذا بلدا امنا (195) )
پروردگار! اين جا را آبادى ايمن قرار ده .
و دعاى ديگر بعد از آبادى بلد نموده ، آن جا كه گفت :
(رب اجعل هذا البلد امنا (196) )
پروردگارا، اين آبادى را ايمن قرار ده .
دليل اين كه دعاى دوم بعد از آبادانى بلد بوده آن است كه لفظ (البلد) در آيه دوم با الف و لام عهد ذكر شده است .
حج در شريعت حضرت عيسى و موسى عليهم السلام
سؤال 165: آيا در شريعت حضرت موسى و عيسى - عليهم السلام - نيز حج بوده ؟
جواب : خير، در شريعت آن ها حج نبود.در عين حال خداوند به حضرت ابراهيم - عليه السلام - مى فرمايد:
(و اذن فى الناس بالحج ) (197)
و در ميان مردم براى اداى حج بانگ بر آور...
و آن حضرت مردم را به حج دعوت نمود.و اعمال حج را به آن ها ياد داد و آن ها از بنى اسرائيل نبودند.
توضيح آن كه ميان طايفه ى (( جرهم )) كه از يمن (( يمن )) به (( مكه )) آمده بودند و ميان يك دسته از اولاد حضرت اسماعيل - عليه السلام - كه موحد و متدين به دين حضرت ابراهيم - عليه السلام - بودند، به فرماندهى (( عمر بن لحى )) جنگ سختى در گرفت ، و طايفه ى (( جرهم )) از آن ها شكست خورده و حكومت و سيادت مكه به دست رئيس فرزندان اسماعيل (عليه السلام ) (( عمر بن لحى )) افتاد.
بعد بيمار شد و به دستور پزشكان براى تغيير آب و هوا به شام رفت و تحت تاثير شاميان كه بت پرست بودند، بت پرست شد و بت (( هبل )) را با خود به مكه آورد و بالاى كعبه نصب نمود و مردم را به بت پرستى دعوت كرد و تمام اهل حجاز كه تا آن زمان موحد و پيرو دين حضرت ابراهيم بودند، بت پرست گرديدند؛ ولى اجداد بزرگوار حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بر اساس روايت ما (198) همواره موحد بودند و موحد باقى ماندند.
حج حضرت موسى - عليه السلام -
سؤال 166: آيا خود حضرت موسى و عيسى - عليهم السلام - حج بجا آوده اند؟
جواب : وقتى حضرت موسى - عليه السلام - نزد شعيب - عليه السلام - و به (( مدين )) آمد، در ميان آنها حج بود، لذا حضرت شعيب - عليه السلام - در كلام خود به حضرت موسى - عليه السلام - از هشت سال ، به (ثمنى حجج ) تعبير نموده و مى فرمايد:
انى اريد ان انكحك احدى ابنتى هتين على ان تاجرنى ثمنى حجج (199)
من مى خواهم يكى از اين دو دختر خود را به نكاح تو در آوردم ، تا در برابر آن هشت حج سال براى من كار كنى .
در روايتى آمده است : (( حضرت موسى - عليه السلام - حجى بجا آورد در حالى كه سوار بر شتر سرخى بود و لبيك مى گفت (200) ))
سؤال 167: آيا منظور از (ان تاجرنى ثمنى حجج ) اين است كه هشت حج برايم انجام دهى ؟
جواب : خير حج بجا آوردن نبود، بلكه منظور اين است كه هشت سال اجير او باشد و گوسفندهايش را بچراند.
چگونگى حج مشركان
سؤال : 168: آيا مشركان در اعمال حج خود، رمى جمرات نيز داشتند؟
جواب : حجى شبيه به حج حضرت ابراهيم - عليه السلام - داشتند، به عرفات و مشعر مى رفتند و طواف نيز مى كردند؛ ولى معلوم نيست كه تمام جزئيات آن را داشته اند.(201)
معناى (( اولواالعزم )) به چه معناست ؟
سؤال 169: (( اولوالعزوم )) به چه معناست ؟
جواب : (( عزم )) به عزيمت ، يعنى حكم و شريعت ، و (( اولوالعزم )) به معناى صاحبان شريعت است .البته (( عزم )) به معناى تصميم نيز آمده كه در اين جا نيز يعنى تصميم بر صبر بر تكذيب و اذيت .و (( اولواالعزم )) يعنى پيامبرانى كه تصميم بر شكيبايى در برابر تكذيب و اذيت امت خود داشتند.
در روايتى از حضرت رضا - عليه السلام - وارد شده كه هر پيغمبر اولواالعزم داراى كتاب و شريعت بوده ، و پيغمبرانى كه بعد از او مى آمدند تابع كتاب و شريعت او بوده اند تا اين كه پيعمبر اولواالعزم ديگر با كتاب و شريعت تازه مى آمد و در زمان آن پيغمبر و نيز پيغمبران بعد از او تا اولواالعزم ديگر به آن كتاب و شريعت عمل مى شد.(202)
تعداد پيامبران اولوالعزم
سؤال 170: تعداد پيامبران اولواالعزم و صاحب كتاب و شريعت چند نفر بوده است ؟
جواب : پنچ پيغمبر اولواالعزم داريم كه عبارت اند از حضرت نوح ، حضرت ابراهيم ، حضرت موسى ، حضرت عيسى عليهم السلام ، و حضرت محمد بن عبدالله - صلى الله عليه و آله و سلم - خداوند متعال مى فرمايد:
شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا والذى اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى (203)
خداوند، تمام اديان و شريعت ها را كه به حضرت نوح سفارش ، و به شما (پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ) وحى ، و به حضرت ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموده ، همگى را براى شما (پيروان دين اسلام ) تشريع نموده است .
نژاد پيامبران - صلى الله عليه و آله و سلم -
سؤال 171: آيا حضرت شعيب - عليه السلام - عرب بوده ؟
جواب : بله ، عرب بوده ، و (( مدين (204) )) نيز از شهرهاى عربى بود، و حضرت صالح و حضرت شعيب - عليهم السلام - هر دو از انبياى عرب هستند.
سؤال 172: آيا اين سخن درست است كه پيامبران - عليهم السلام - يا از بنى اسرائيل بوده اند يا از عرب .
جواب : اين مطلب در قرآن ذكر نشده است .
از اين آيه شريفه ى (و ما اهلكنا من قريه الا لها منذرون ) (205) (و هيچ آبادى را نابود نساختيم مگر اين كه در آن پيامبر بيم دهنده اى بوده است ) بر مى آيد كه در هر آبادى ، پيغمبر نذير و بيم دهنده بوده است ، و يونان و چين نيز يقينا در سابق بوده اند.
لذا طبق اين آيه شريفه در ميان آنان نيز پيغمبر بوده است .
مباحثى درباره ى خلقت و...حضرت آدم - عليه السلام -
سؤال 173: خداوند متعال مى فرمايد:
ان الله اصطفى آدم و نوحا و ال ابراهيم و ال عمران على العلمين ذريه بعضها من بعض (206)
به يقين ، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است .
فرزندانى كه بعضى از آنان از نسل بعضى ديگرند.
آيا از اين آيه ى شريفه ، نبوت حضرت آدم - عليه السلام - استفاده مى شود؟
جواب : در آيه ى شريفه ى (ال ابراهيم و ال عمران ) نيز آمده است ، آيا آنان هم پيامبر بوده اند؟!
سؤال 174: آيا حضرت آدم - عليه السلام - پيش از اين عالم ، در بهشت بود؟ به چه دليل ؟
جواب : در بهشت برزخى بود، نه در بهشت خلد؛ به دليل بيرون آمدن او از آنجا؛ زيرا هر كس در بهشت خلد وارد گردد، در آنجا مخلد بوده و از آن بيرون نمى آيد.
سؤال 175: معناى اين سخن كه (( حضرت آدم - عليه السلام - در بهشت مثالى بود )) چيست ؟
جواب : بهشت برزخى مانند مشاهده كردن انسان موجودات را در خواب ، و نظير خيال است .
سؤال 176: آيا بهشت مثالى برزخى روى همين زمين بود؟
جواب : اين را نمى توان گفت ؛ چون در آيه شريفه آمده است كه به آن ها دستور هبوط داده شد.
خداوند سبحان مى فرمايد:
(قلنا اهبطوا منها جميعا) (207) ؛ گفتيم : همگى از بهشت فرو آييد.
حضرت آدم - عليه السلام - از آسمان به كوه (( سرنديب )) واقع در هند هبوط كرد.
سؤال 177: آيا حضرت آدم - عليه السلام - از اول در بهشت مثالى بود؟
جواب : نخست حضرت آدم - عليه السلام - ساخته شد و در او روح دميده شد و زنده گرديد، بعد ارواح وارد بهشت مثالى شدند، و در آن جا امر و نهى شدند، بعد از آن جا بيرون شدند و هبوط كردند.
سؤال 178: خود ايشان خلق شد؟
جواب : خداوند ايشان را از تراب تسويه نمود و درست كرد.
سؤال 179: چگونه تسويه و خلق شد؟
جواب : خداى تعالى جسدى از گل تسويه كرد، بعد از مدتى روح به او تعلق گرفت ، و به نفخ روح زنده شد.
و همچنين حضرت حوا - عليهم السلام - نيز اين گونه خلق شد، بعد ماءمور شدند داخل بهشت شوند و به آن ها نصيحت شد كه مبادا نزديك بوته گندم شويد، و از چيزهاى ديگر هر چه مى خواهيد بچينيد و بخوريد، ولى شيطان آن ها را وسوسه و اغوا كرد، و از سراى پر نعمتى كه بودند بيرونشان آورد.
سؤال 180: در برخى از روايات آمده است كه : خداوند متعال حضرت حوا عليها السلام را از دنده چپ حضرت آدم - عليه السلام - آفريد (208) آيا اين احاديث درست هستند؟
جواب : خير خداوند متعال حضرت حوا عليها السلام را مانند حضرت آدم عليه السلام از گل تسويه نمود و از روح خود در او دميد.
در روايتى از حضرت ابى جعفر - عليه السلام - نيز آمده است كه : (( خداوند سبحان با دست قدرت خود حضرت آدم - عليه السلام - را از گل خلق نمود، و از باقى مانده ى آن گل حضرت حوا عليها السلام را آفريد.)) (209)
و ظاهر آيه شريفه كه مى فرمايد (و خلق منها زوجها) (210) ؛ (و هسر او هم از نوع او آفريد) آن است كه جناب حوا عليها السلام از نوع بنى آدم است ، نه اين كه از حضرت آدم - عليه السلام - خلق شده باشد؛ زيرا اين آيه شريفه نظير آيه ديگرى است كه مى فرمايد:
و من آيته ان خلق لكم من انفسكم ازوجا لتسكنوا اليها (211)
و از جمله آيات او اين است كه براى شما از نوع خودتان ، همسرانى آفريد كه با آنان آرام بگيرد.
سؤال 181: آيا صدور معصيت از حضرت آدم - عليه السلام - در بهشت ممكن بود؟
جواب : مخالفت حضرت آدم - عليه السلام - مخالفت با امر ارشادى بود، نه امر مولوى تا معصيت صدق كند؛ زيرا در آن جا تكليف نبود و هنوز دين تشريع نشده بود، و دين بعد از هبوط حضرت آدم - عليه السلام - تشريع شد، چنان كه خداوند متعال مى فرمايد:
قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياءتينكم منى هدى فمن تبع هداى فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون (212)
گفتيم : جملگى از آن فرود آييد، پس اگر از جانب من شما را هدايتى رسد، آنان كه هدايتم را پيروى كنند، برايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد.
سؤال 182: آيا گندم خوردن براى حضرت آدم - عليه السلام - كار بدى بوده است ؟
جواب : حضرت آدم - عليه السلام - از خوردن آن نهى شده بود، ولى آن را خورد.
سؤال 183: حضرت آدم - عليه السلام - چگونه معصيت و نافرمانى كرد؟
جواب : معصيت نكرد، زيرا معصيت مبتنى بر عالم ماده است ، و در عالم مثال معصيت كردن معنى ندارد.
سؤال 184: مگر مخالفت حضرت آدم - عليه السلام - مخالفت با امر مولوى خداوند سبحان نبود؟
جواب : مخالفتى در ميان نبود، اين عالم حس و ماده است كه انسان سر دو راهى قرار مى گيرد و ممكن است مخالفت ، و يا اطاعت كند.
سؤال 185: آيا حضرت آدم - عليه السلام - از عالم عقل ، به عالم مثال و بعد به عالم ماده انتقال پيدا كرد؟
جواب : از ظاهر قرآن نمى شود اين گونه استفاده كرد.
سؤال 186: آيا اگر كسى در بهشت مثالى قرار داشته و مثالى باشد، امكان دارد به او گفته شود: (به زمين و عالم ماده هبوط كن )؟
جواب : امكان دارد موجود مثالى در عين حال كه مثال است ، به عالم پايين تر هبوط كند و به عالم ماده فرود آيد؛ و خود مثال هم نمى شود كه ماده بشود.
سؤال 187: حضرت آدم - عليه السلام - چه قدر در بهشت ماند؟
جواب : بر اساس روايات (( شش ساعت در بهشت بود.(213) ))
سؤال 188: مقصود از ظلم در آيه شريفه و لا تقربا هذه الشجره فتكونا من الظلمين (214) (و به اين درخت نزديك نشويد، تا مبادا از ستمكاران گرديد) چيست ؟
جواب : ظلم به نفس .
سؤال 189: مقصود از (فاخرجهما مما كانا فيه ) در آيه ى شريفه فازلهما الشيطين عنها فاخرجهما مما كانا فيه ) (215)
(پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد، و از آن چه در آن بودند به در آورد) چيست ؟
جواب : يعنى از نعمتى كه بودند، بيرون كرد.
سؤال 190: مخاطب آيه ى شريفه ى (قلنا اهبطوا منها جميعا) (216) چه كسانى هستند؟
جواب : آدم و حوا - عليهم السلام - و شيطان ، يا آدم و حوا و ذريه ى آدم .
سؤال 191: آيا آدم و حوا - عليهم السلام - با مخالفت نهى (لا تقربا هذه الشجره ) با تكليف مولوى مخالف نموده و عصيان كردند؟
جواب : خير، مخالفت تكليف در آن جا نبود و اساسا تكليف و دين بعد از هبوط آن ها بود، خداوند متعال مى فرمايد:
قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينكم منى هدى فمن تبع هداى فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون (217)
گفتيم : جملگى از آن فرود آييد، پس اگر از جانب من هدايتى به شما رسد آنان كه هدايتم را پيروى كنند.بر ايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد.
در سوره طه نيز مى فرمايد:
قال اهبتا منها جميعا بعضكم لبعض عدو فاما ياءتينكم منى هدى فمن اتبع هداى فلا يضل و لا يشفى و من اعرض ‍ عن ذكرى فان له معشيه ضنكا و نحشره يوم القيمه اعمى (218)
فرمود: همگى از آن مقام فرود آييد، در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است ، پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسيد، هر كس از هدايتم پيروى كند، نه گمراه مى شود و نه تيره بخت .
و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت زندگى تنگ و سختى خواهد داشت .
و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى كنيم .
منظور از (هداى ) در اين دو آيه ى شريفه همان دين است ، و دين به طور فشرده در اين دو آيه است كه اگر انسان ها از آن اطاعت كنند و متابعت نمايند، مقرب و بهشتى ؛ و اگر معصيت كنند محروم خواهند بود.