غرر الحكم و درر الكلم جلد ۱

قاضى ناصح الدين ابو الفتح عبد الواحد بن محمد تميمى آمدى
ترجمه : سيد هاشم رسولى محلاتى

- ۲۰ -


باب الرّجاء (اميد)

3489 1-  الرّجاء لرحمة اللَّه أنجح. 1 349 اميد به رحمت خدا پيروزمندتر از اميدهاى ديگر است.

3490 2-  العالم كلّ العالم من لم يمنع العباد الرّجاء لرحمة اللَّه و لم يؤمنهم مكر اللَّه. 2 61 دانشمند و عالم (واقعى) كسى است كه بندگان را از اميد به رحمت خدا باز ندارد، و از مكر خداوند ايمن نسازد.

3491 3-  الفقيه كلّ الفقيه من لم يقنّط النّاس من رحمة اللَّه و لم يؤيسهم من روح اللَّه. 2 61 داناى به تمام معنا دانا، كسى است كه مردم را از رحمت خداوند نا اميد نكند، و از مهر او مأيوس نگرداند.

3492 4-  اجعلوا كلّ رجائكم للَّه سبحانه و لا ترجوا احدا سواه فانّه ما رجا أحد غير اللَّه تعالى الّا خاب. 2 247 همه اميد خود را به خداى سبحان قرار دهيد و جز او به هيچكس اميد نبنديد كه به راستى كسى نيست كه اميدى به جز خداى تعالى داشته باشد جز آنكه نوميد گردد.

3493 5-  أعظم البلاء انقطاع الرّجاء. 2 373 بزرگترين بلاها بريدن اميد (از رحمت خداى تعالى) است.

3494 6-  أفضل النّاس سالفة عندك من أسلفك حسن التّأميل لك. 2 433 برترين مردم از نظر سابقه نزد تو بايد كسى باشد كه اميد نيكويى را به تو پيش خريد كرده (و از تو اميد خير دارد).

3495 7-  انّكم ان رجوتم اللَّه بلغتم آمالكم و ان رجوتم غير اللَّه خابت أمانيّكم و آمالكم. 3 68 به راستى كه شما اگر به خدا اميد داشته باشيد به آرمانهاى خويش رسيده‏ايد، و اگر به ديگرى غير خداوند اميد داشته باشيد آرزوها و اميدهاتان به نوميدى گرايد.

3496 8-  ربّ رجاء يؤدّى الى حرمان. 4 65 چه بسا اميدى كه به نوميدى باز گردد.

3497 9-  ربّ مغبوط برجاء هو داؤه. 4 67 بسا انسانهايى كه مورد غبطه و آرزوى ديگرانند در صورتى كه همان وضع، درد او است (و آنها كه غبطه او را مى‏خورند آگاه نيستند).

3498 10-  تأميل النّاس نوالك خير من خوفهم نكالك. 3 290 اميد داشتن مردم به عطا و بخشش تو بهتر است از ترس آنها از عذاب و شكنجه‏ات.

3499 11-  كن لما لا ترجو أقرب منك لما ترجوا. 4 603 چنان باشد كه بدانچه اميد ندارى نزديكتر باشى از آنچه بدان اميد دارى.

3500 12-  من رجاك فلا تخيّب أمله. 5 220 كسى كه به تو اميد داشت نوميدش مكن.

3501 13-  من انتجعك مؤمّلا فقد أسلفك حسن الظّنّ بك فلا تخيّب ظنّه. 5 361 كسى كه آرزومندانه از تو احسانى خواهد، چنين كسى خوش گمانى به تو را پيشاپيش به تو هديه كرده، در اين صورت گمانش را به نوميدى تبديل مكن.

3502 14-  لا ترج الا ربّك. 6 262 جز به پروردگار خود به چيزى اميد نداشته باش.

3503 15-  لا ترج ما تعنّف برجائك. 6 265 اميد مدار به چيزى كه در مورد اميد خود سرزنش شوى.  3504 16-  لكلّ غيبة اياب. 5 11 هر دورى را بازگشتى است.

باب الرحمة و الترحّم (دلسوزى و مهربانى)

3505 1-  اشعر قلبك الرّحمة لجميع النّاس و الاحسان اليهم و لا تنلهم حيف و لا تكن عليهم سيفا. 2 206 شعار و ملازم دل خويش گردان مهربانى كردن و دلسوزى همه مردم و احسان و نيكى به آنها را و به ايشان ستم مكن و شمشيرى بر آنها مباش.

3506 2-  اولى النّاس بالرّحمة المحتاج اليها. 2 411 سزاوارترين مردم به رحمت و مهربانى كسى است كه بدان نيازمند است.

3507 3-  ابلغ ما تستدرّ به الرّحمة ان تضمر لجميع النّاس الرّحمة. 2 476 رساترين وسيله‏اى كه مى‏توان رحمت حق را بدان جلب كنى، آن است كه در دل خويش رحمت و مهر به همه مردم را بپرورانى.

3508 4-  اذا عجز عن الضّعفاء نيلك فلتسعهم رحمتك. 3 169 هر گاه فرو ماند از ناتوانان بخشش تو پس بايد رحمت و مهر تو بر آنان سايه گستراند.

3509 5-  ببذل الرّحمة تستنزل الرّحمة. 3 238 با بخشش رحمت و مهر به مردم نزول رحمت درخواست شود.

3510 6-  رحمة الضّعفاء تتنزل الرّحمة. 4 93 مهر ورزى نسبت به ضعيفان رحمت حق را نازل گرداند.

3511 7-  رحمة من لا يرحم تمنع الرّحمة و استبقاء من لا يبقى يهلك الامّة. 4 96 مهرورزى به كسى كه به ديگران رحم نمى‏كند مانع رحمت حق شود، و باقى گذاردن كسى كه ديگران را به جاى نگذارد همه را نابود سازد.

3512 8-  كما ترحم ترحم. 4 623 همان گونه كه رحم كنى به تو رحم كنند.

3513 9-  من لم يرحم لم يرحم. 5 245 كسى كه رحم نكند مورد رحمت قرار نگيرد.

3514 10-  من لم يرحم النّاس منعه اللَّه رحمته. 5 409 كسى كه به مردم رحم نكند خداوند رحمت خويش از او باز دارد.

3515 11-  من لم تسكن الرّحمة قلبه قلّ لقاؤها له عند حاجته. 5 411 كسى كه رحمت در دلش جايگير نشده كم است كه رحمت (حقّ يا ديگران) را در وقت حاجت و نياز خود ديدار كند.

3516 12-  من ترحّم رحم. 5 466 كسى كه مهر ورزد مورد رحمت قرار گيرد.

3517 13-  من أوكد أسباب العقل رحمة الجهّال. 6 18 از مؤثرترين و محكم‏ترين وسيله‏هاى عقل، رحم كردن به نادانان و گذشتن از خطاهاى ايشان است.

باب الرحم (خويشاوندى)

3518 1-  اكرم عشيرتك فانّهم جناحك الّذى به تطير و أصلك الّذى إليه تصير و يدك الّتى بها تصول. 2 229 خويشاوندانت را گرامى بدار كه اينها بال‏ و پرتو هستند كه بدان پرواز مى‏كنى و اصل و ريشه تو هستند كه بازگشت تو به سوى آنهاست، و دست و بازوى تو هستند كه بدان حمله افكنى.

3519 2-  اكرم ذوى رحمك و وقّر حليمهم و احلم عن سفيههم و تيسّر لمعسرهم، فانّهم لك نعم العدّة فى الشّدّة و الرّخاء. 2 232 خويشان خود را گرامى بدار، و از بردبارشان تجليل كن، و نسبت به نادان و بى‏خردشان بردبار باش و نسبت به تنگدستشان سهل گير (يا بخشش كن) زيرا ايشان براى تو نيكو نيروى آماده و اندوخته‏اى در سختى و فراخى هستند.

3520 3-  ألا لا يعدلنّ أحدكم عن القرابة يرى بها الخصاصة أن يسدّها بالّذى لا يزيده ان امسكه و لا ينقصه ان انفقه. 2 337 هان كه نبايد بگذرد (و نا ديده بگيرد) يكى از شماها خويشاوندى را كه دچار فقر و ندارى شده، به اين كه مشكلش را بر طرف كند به مال و يا چيز ديگرى كه اگر نگه دارد چيزى براى او نيفزايد، و اگر خرج كند چيزى از او كم نشود.

3521 4-  انّ الرّحم اذا تماسّت تعاطفت. 2 490 به راستى كه رحم هنگامى كه با هم تماس گيرند به هم مهربان شوند.

3522 5-  برّ الرّجل ذوى رحمه صدقه. 3 260 نيكى مرد به خويشان خود صدقه‏اى است.

3523 6-  ربّ قريب أبعد من بعيد. 4 71 چه بسا نزديكى كه از دور هم دورتر است.

3524 7-  ربّ بعيد أقرب من كلّ قريب. 4 71 چه بسا دورى كه از هر نزديكى نزديك‏تر است.

3525 8-  ربّ بعيد أقرب من كلّ قريب. 4 71 چه بسا دورى كه از هر نزدكى نزديك‏تر است.

3525 8-  قد يبعد القريب. 4 462 گاه است كه نزديك دور گردد.

3526 9-  من ضيّعه الأقرب اتيح له الأبعد. 5 384 كسى كه خويشان نزديكتر او را تباه كنند، براى او خويشان دورترى مقدر شود.

3527 10-  من يقبض يده عن عشيرته فانّما يقبض يدا واحدة عنهم و يقبض عنه أيدى كثيرة منهم. 5 388 كسى كه ببندد دست خود را از (كمك و احسان به) قبيله و عشيره خود، جز آن نيست كه يك دست را از ايشان بسته، ولى در مقابل دستهاى زيادى از آنها از (كمك به) او بسته شود.

3528 11-  من ذا الّذى يرحو فضلك اذا قطعت ذوى رحمك. 5 434 چه كسى اميد كرم تو را دارد هنگامى كه از ارحام خويش بريده‏اى

3529 12-  من جفا أهل رحمه فقد شان كرمه. 5 472 كسى كه با خويشان خود بى‏وفايى كند بزرگوارى خود را زشت نموده است.

3530 13-  من ذا الّذى يثق بك اذا غدرت بذوى رحمك. 5 434 چه كسى به تو اعتماد كند هنگامى كه با خويشان خود بى‏وفايى كنى.

باب صلة الرحم (پيوند با خويشان)

3531 1-  أوفر البرّ صلة الرّحم. 2 396 كاملترين نيكى‏ها صله رحم است.

3532 2-  انّ صلّة الارحام لمن موجبات الاسلام و انّ اللَّه سبحانه أمر باكرامها و انّه تعالى يصل من وصلها و يقطع من قطعها و يكرم من اكرمها. 2 617 به راستى كه صله رحم از واجبات اسلام است كه خداى سبحان دستور گرامى داشت آن را فرموده، و به راستى كه خداى تعالى مى‏پيوندد هر كس كه آن را پيوند دهد و قطع مى‏كند هر كس كه آن را قطع كند و گرامى دارد هر كس كه آن را گرامى دارد.

3533 3-  افضل الشّيم صلة الارحام. 2 463 برترين خصلتها صله رحم است.

3534 4-  بصلة الرّحم تستدرّ النّعم. 3 238 به وسيله صله رحم است كه نعمتهاى‏ الهى فراوان و ريزان شود.

3535 5-  ثمرة الكرم صلة الرّحم. 3 328 ميوه بزرگوارى است صله رحم است.

3536 6-  حراسة النّعم فى صلة الرّحم. 3 412 نگهبانى نعمتها در صله رحم است.

3537 7-  زكاة اليسار برّ الجيران و صلة الارحام. 4 106 زكات توانگرى، نيكى به همسايگان و صله ارحام است.

3538 8-  زين النّعم صلة الرّحم. 4 108 زيور نعمتها صله رحم است.

3539 9-  صلة الرّحم تدرّ النّعم و تدفع النّقم. 4 204 صله رحم نعمتها را فراوان گرداند و عذابها را دفع كند.

3540 10-  صلة الرّحم من أحسن الشّيم. 4 206 صله رحم از بهترين خصلتهاست.

3541 11-  صلة الرّحم منماة للعدد مثراة للنّعم. 4 206 صله رحم سبب افزونى افراد (خانواده و قبيله) و فزونى نعمتها شود.

3542 12-  صلة الرّحم تسوء العدوّ و تقى مصارع السّوء. 4 206 صله رحم بد حال مى‏كند دشمن را و از افتادن در جايگاههاى بد نگاه مى‏دارد.

3543 13-  صلة الارحام تثمر الاموال و تنسى‏ء فى الآجال. 4 207 صله ارحام اموال را بارور مى‏كند و عمرها را به تأخير اندازد.

3544 14-  صلة الرّحم توجب المحبّة و تكبت العدوّ. 4 209 صله رحم محبت و دوستى آرد، و دشمن را خوار و رسوا سازد.

3545 15-  صلة الرّحم توسّع الآجال و تنمى الاموال. 4 215 صله رحم عمرها را دراز و اموال را افزون گرداند.

3546 16-  صلة الارحام مثراة فى الاموال‏ مرفعة للاعمال. 4 216 صله ارحام سبب افزونى اموال و بالا رفتن اعمال گردد.

3547 17-  صلة الرّحم تنمى العدد و توجب السّؤدد. 4 218 صله رحم شماره افراد (خانواده و قبيله) را زياد نموده و موجب سيادت و آقايى شود.

3548 18-  صلة الرّحم عمارة النّعم و دفاعة النّقم. 4 218 صله رحم وسيله آبادى نعمتها و دفع عقوبتهاى الهى گردد.

3549 19-  صلة الارحام من أفضل شيم الكرام. 4 218 صله ارحام از برترين خصلتهاى كريمان است.

3550 20-  فى صلة الرّحم حراسة النّعم. 4 401 در صله رحم نگهبانى نعمتهاست.

3551 21-  من الكرام صلة الرّحم. 6 13 صله رحم از بزرگوارى است.

3552 22-  من أفضل المروّة صلة الرّحم. 6 34 از برترين جوانمردى‏ها صله رحم است.

باب قطع الرحم (بريدن از خويشان)

3553 1-  اقبح المعاصى قطيعة الرّحم و العقوق. 2 449 زشت‏ترين گناهان قطع رحم و عقوق (يعنى بد سلوكى با پدر و مادر و خويشان) است.

3554 2-  بقطيعة الرّحم تستجلب النّقم. 3 238 به واسطه قطع رحم است كه عذابها جلب شود.

3555 3-  جانبوا التّخاذل و التّدابر و قطيعة الارحام. 3 362 دورى كنيد از اين كه يكديگر را يارى نكنيد و به هم پشت كنيد و پيوند با خويشان را قطع كنيد.

3556 4-  حلول النّقم فى قطيعة الرّحم. 3 412 فرود آمدن عقوبتهايى الهى در بريدن از خويشان است.

3557 5-  فى قطيعة الرّحم حلول النّقم. 4 402 در قطع رحم و كيفر آن است كه عقوبتها فرود آيد.

3558 6-  قطيعة الرّحم تجلب النّقم. 4 505 قطع رحم عقوبتها را جلب كند.

3559 7-  قطيعة الرّحم تزيل النّعم. 4 509 قطع رحم نعمتها را از ميان برد.

3560 8-  قطيعة الرّحم من أقبح الشّيم. 4 509 قطع رحم از زشت‏ترين خصلتهاست.

3561 9-  ليس مع قطيعة الرّحم نماء. 5 73 با قطع رحم، افزايش (در مال و عمر و فرزند) نخواهد بود.

3562 10-  ليس لقاطع رحم قريب. 5 78 براى كسى كه قطع رحم كند نزديكى (از خويشان و دوستان) به جاى نماند.

3563 11-  ليس من الكرم قطيعة الرّحم. 5 80 از بزرگوارى نيست قطع كردن و بريدن از خويشان.

3564 12-  ما آمن باللَّه من قطع رحمه. 6 74 ايمان به خدا نياورده كسى كه رحم خود را قطع كند.

3565 13-  التّجنّى رسول القطيعة. 1 143 گناه تراشى (و پرونده سازى) پيام آور قطع رحم (يا دوستى) است.

باب الرخاء (خوشى و فراوانى)

3567 1-  اجعل زمان رخائك عدّة لايّام بلائك. 2 203 زمان فراخى و وسعت خود را ذخيره‏اى براى روزهاى گرفتارى‏ات قرار ده.

باب الرذائل (پستيها)

3568 1-  الانحطاط الى الرّذائل سهل مرد. 1 296 پايين آمدن به سوى رذائل و پستى‏ها زمينى است هموار ولى نابود كننده.

3569 2-  أسوأ الخلائق التّحلّى بالرّذائل. 2 395 بدترين خلقها آراستگى به پستى‏ها و صفات زشت است.

3570 3-  بتجنّب الرّذائل تنجو من العاب. 3 228 با اجتناب و دورى گزيدن از پستيها نجات يابى از عيبها.

3571 4-  رأس الرّذائل اصطناع الاراذل. 4 52 اساس پستى‏ها احسان كردن به مردمان پست است.

3572 5-  من علامات الادبار مقارنة الاراذل. 6 17 از نشانه‏هاى ادبار-  و پشت كردن-  دولتها، همراهى و مصاحبت با انسانهاى پست و رذل است.

3573 6-  لا تغن بالرّذائل فتسقط قيمتك. 6 272 بى‏نياز مكن خود را به وسيله رذائل و پستى‏ها كه ارزش تو از بين رود و بيفتد.

3574 7-  لا يفلح من يتبجّح بالرّذائل. 6 390 رستگار نگردد كسى كه شادمان گردد به رذائل و پستى‏ها.

باب الرّزق (روزى)

3575 1-  الرّزق يطلب من لا يطلبه. 1 370 روزى مى‏جويد كسى را كه وى آن را نمى‏جويد.

3576 2-  ارض من الرّزق بما قسم لك تعش غنيّا. 2 189 راضى باش از روزى بدانچه برايت مقدّر شده تا توانگر زندگى كنى.

3577 3-  انّ اللَّه سبحانه أبى أن يجعل أرزاق عباده المؤمنين الّا من حيث لا يحتسبون. 2 539 به راستى كه خداى سبحان خوددارى فرموده و ابا كرده از اين كه روزى بندگان مؤمن خود را قرار دهد جز از آنجا كه گمان ندارند.

3578 4-  انّ اللَّه تعالى لم يجعل للعبد و ان اشتدّت حيلته و عظمت طلبته و قويت مكيدته، اكثر ممّا سمّى له فى الذّكر الحكيم، و لم يحل بين العبد فى ضعفه و قلّة حيلته أن يبلغ دون ما سمّى له فى الذّكر الحكيم، و انّ العارف لهذا، العامل به أعظم النّاس راحة فى منفعة، و انّ التّارك له و الشّاكّ فيه لأعظم النّاس شغلا فى مضرّة. 2 619 به راستى كه خداى تعالى قرار نداده است براى بنده خود هر چند سخت باشد چاره انديشى او، و بزرگ باشد خواسته او، و نيرومند باشد تدبير او، بيش از آنچه براى او مقرّر فرموده در ذكر حكيم (و لوح محفوظ) و هم چنين مانع نشده ميان بنده خود با وجود ناتوانى و كمى چاره‏اش از اين كه برسد به كمتر از آنچه مقرر شده براى او در همان ذكر حكيم، و به راستى آن كس كه اين حقيقت را بشناسد وبدان عمل كند از همه مردم در بردن سود راحت‏تر است، و آنكه ترك كند اين را و در آن شك و ترديد داشته باشد گرفتار شدنش در زيان از همه بزرگتر خواهد بود.

3579 5-  إذا رزقت فأوسع. 3 119 هنگامى كه خدا به تو روزى داد تو هم (به نانخوران و ديگران) توسعه بده.

3580 6-  رزق كلّ امرء مقدّر كتقدير أجله. 4 95 روزى هر كس همانند تقدير عمر و اجل او مقدر گشته.

3581 7-  سوف يأتيك ما قدّر لك‏ فخفّض فى المكتسب. 4 134 به زودى به تو خواهد رسيد آنچه براى تو مقدر شده پس كسب و كار را آسان بگير و آهسته‏تر كار كن.

3582 8-  قد يرزق المحروم. 4 467 گاهى است كه روزى داده شود به انسان محروم.

3583 9-  عجبت لمن علم انّ اللَّه قد ضمن الارزاق و قدّرها، و انّ سعيه لا يزيده فيما قدّر له منها، و هو حريص دائب فى طلب الرّزق. 4 345 در شگفتم از كسى كه مى‏داند كه خداوند روزى‏ها را ضمانت كرده و مقدر فرموده، و مى‏داند كه تلاش و كوشش او چيزى را بر آنچه تقدير شده نيفزايد، با اين حال در طلب روزى پيوسته حرص ورزيده و خود را خسته مى‏كند

3584 10-  لن يسبقك الى رزقك طالب. 5 69 هيچ جوينده‏اى هرگز بر تو سبقت نجويد در روزى تو.

3585 11-  كلّكم عيال اللَّه و اللَّه سبحانه كافل عياله. 4 633 همگى شما نانخورهاى خدا هستيد و خداوند كفيل نانخورهاى خويش است.

3586 12-  لم يفت نفسا ما قدّر لها من الرّزق. 5 97 از هيچ كس فوت نشود روزى مقدّر او.

3587 13-  من وثق بقسم اللَّه لم يتّهمه فى الرّزق. 5 338 كسى كه به قسمت و نصيب و بهره الهى اطمينان داشته باشد او را در روزى متّهم نكند.

3588 14-  من اهتمّ برزق غد لم يفلح‏ أبدا. 5 447 كسى كه اندوه روزى فردا را داشته باشد و بدان اهتمام ورزد هرگز رستگار نخواهد شد.

3589 15-  لو جرت الارزاق بالالباب و العقول لم تعش البهائم و الحمقى. 5 122 اگر بنا بود روزى‏ها به وسيله خردها و عقلها جريان مى‏يافت (و داده مى‏شد) چهار پايان و احمقان زندگى نمى‏كردند.

3590 16-  من هني‏ء النّعم سعة الارزاق. 6 17 از گوارايى نعمتها روزى فراخ است.

3591 17-  نعم البركة سعة الرّزق. 6 156 فراخى روزى بركت خوبى است.

3592 18-  لا يكن المضمون لك طلبه أولى بك من المفروض عليك عمله. 6 303 نبايد آنچه جستجويش براى تو ضمانت شده، نزد تو شايسته‏تر باشد از آنچه عمل و انجامش بر تو واجب گشته است.

3593 19-  لا تحمل على يومك همّ سنتك كفاك كلّ يوم ما قدّر لك فيه، فان تكن السّنة من عمرك فانّ اللَّه سبحانه سيأتيك فى كلّ غد جديد بما قسم لك، و ان لم تكن من عمرك فما همّك بما ليس لك. 6 329 تحميل مكن بر روز خود اندوه سال را، در هر روز همان كه مقدّرت شده تو را كافى است، و اگر سال نيز از عمر تو مقدر شده باشد كه خداى سبحان در هر فردايى كه از نو مى‏رسد بهره و نصيبى را كه براى آن روز مقدر فرموده به تو مى‏رساند، و اگر از عمر تو نيست چه اندوهى دارى در باره چيزى كه از آن تو نيست.

3594 20-  لا تحمل همّ يومك الّذى لم يأتك على يومك الّذى قد أتاك، فانّه إن يكن من عمرك يأتك اللَّه سبحانه فيه برزقك، و إن لم يكن من عمرك‏ فما همّك بما ليس من أجلك. 6 322 تحميل مكن اندوه روزى را كه نيامده بر آن روزى كه به نزدت آمده، زيرا اگر آن روز هم از عمر تو مقرّر شده كه خداى سبحان روزى تو را در آن روز نيز به تو مى‏رساند، و اگر از عمر تو مقدر نشده چه اندوهى دارى براى روزى كه از عمر تو نيست

3595 21-  لا ينال الرّزق بالتّعنّى. 6 369 روزى به تعب و رنج زياد به دست نيايد.

3596 22-  لا يملك امساك الارزاق و ادرارها الّا الرّزّاق. 6 415 كسى جز خداى رزّاق (روزى رسان) مالك نگهداشتن روزى و يا فرو ريختن آن نيست.

باب الرسل (پيغمبران)

3597 1-  رسل اللَّه سبحانه تراجمة الحقّ و السّفراء بين الخالق و الخلق. 4 99 رسولان خداى سبحان ترجمانان حق و سفيران ميان خالق و مخلوق هستند.

3598 2-  لرسل اللَّه فى كلّ حكم تبيين. 5 31 براى رسولان و پيامبران خدا در هر حكمى بيانى آشكار است.

3599 3-  لم يخل اللَّه سبحانه عباده من نبىّ مرسل او كتاب منزل. 5 102 خداى سبحان بندگان خود را وا نگذارده و رها نكرده از پيامبرى مرسل يا كتابى كه فرود آمده است.

باب الاسترسال (گفتگوهاى دوستانه)

 3600 1-  عثرة الاسترسال لا تستقال.

4 362 لغزش در گفتگوهاى محرمانه و دوستانه قابل بازگشت نيست.

3601 2-  من اقلّ الاسترسال سلم. 5 159 كسى كه در گفتگوهاى دوستانه دامنه سخن را كوتاه و اندك كند سالم ماند.

3602 3-  من اكثر الاسترسال ندم. 5 159 كسى كه در گفتگوهاى دوستانه دامنه سخن را گسترش دهد پشيمان شود.

باب الرسول (پيك، پيام آور)

3603 1-  بعقل الرّسول و أدبه يستدلّ على عقل المرسل. 3 232 به عقل و خرد و ادب پيام آور، پى برده مى‏شود به عقل و خرد پيام دهنده.

3604 2-  رسول الرّجل ترجمان عقله و كتابه ابلغ من نطقه. 4 97 پيك مرد مترجم عقل او است، و نامه‏اش رساتر از گفتار او است.

3605 3-  رسولك ميزان نبلك و قلمك أبلغ من ينطق عنك. 4 100 پيك تو ميزان و معيار بزرگى و زيركى تو است، و قلم تو رساتر است از كسى كه مى‏خواهد از سوى تو سخن گويد.

3606 4-  رسولك ترجمان عقلك و احتمالك دليل حلمك. 4 99 پيام رسان تو ترجمان عقل تو است، و تحمل تو دليل بر بردبارى تو است.

باب الرشد (به حق رسيدن)

3607 1-  افضل العقل الرّشاد. 2 374 برترين عقل رسيدن به حق است.

3608 2-  افضل السّبل الرّشد. 2 383 برترين راهها رشد يافتن است.

3609 3-  اذا احبّ اللَّه عبدا ألهمه رشده و وفّقه لطاعته. 3 195 هنگامى كه خدا بنده‏اى را دوست بدارد رشدش را به او الهام كند، و به طاعت خويش او را موفق بدارد.

3610 4-  من استرشد علم. 5 141 كسى كه راه جويد دانا گردد.

3611 5-  من صدقك فى نفسك فقد أرشدك. 5 158 كسى كه به تو در باره خودت راست بگويد، به راستى كه تو را به راه راست رهنمون شده است.

3612 6-  من استرشد غويّا ضلّ. 5 186 كسى كه از انسان گمراهى، راه راست و درستى بجويد، گمراه شود.

3613 7-  من خالف رشده تبع هواه. 5 278 كسى كه با رشد خويش مخالفت كند از هواى نفس خود پيروى كرده است.

3614 8-  لن تعرفوا الرّشد حتّى تعرفوا الّذى تركه. 5 69 هرگز رشد را نخواهيد شناخت تا آنكه بشناسيد آن را كه ترك رشد كرده و آن را واگذارده است.

3615 9-  لا تعزم على ما لم تستبن الرّشد فيه. 6 265 تصميم مگير بر كارى كه رشد در آن را ندانسته‏اى.

3616 10-  لا ضلال مع ارشاد. 6 362 با وجود رشد گمراهى نيست.

باب الرّضا (خورسندى)

3617 1-  الرّضاء غناء و السّخط عناء. 1 26 خوشنودى (به آنچه خدا داده) توانگرى است، و ناخوشنودى رنج و تعب.

3618 2-  الرّضاء ينفى الحزن. 1 112 خوشنودى اندوه را بر طرف سازد.

3619 3-  الرّضاء ثمرة اليقين. 1 190 خوشنودى، ميوه يقين است.

3620 4-  الرّضاء بالكفاف يؤدّى الى العفاف. 1 390 خشنودى به كفاف زندگى انسان را به عفاف و پاكدامنى مى‏كشاند.

3621 5-  الرّضا بقضاء اللَّه يهوّن عظيم الرّزايا. 1 399 خوشنودى به قضا و قدر الهى مصيبتهاى بزرگ انسان را آسان كند.

3622 6-  الرّضاء بالكفاف خير من السّعى فى الاسراف. 2 101 خوشنودى به كفاف زندگى بهتر است از تلاش و كوشش در اسراف و زياده روى.

3623 7-  ارض تسترح. 2 171 راضى و خوشنود باش (به هر چه دارى) تا راحت و آسوده شوى.

3624 8-  انّ أهنأ النّاس عيشا من كان بما قسم اللَّه له راضيا. 2 491 به راستى گواراترين زندگيهاى مردم را كسى دارد كه بدانچه خدا بهره و قسمت او كرده راضى باشد.

3625 9-  ارض بما قسم لك تكن مؤمنا. 2 188 خوشنود باش بدانچه خدا بهره‏ات كرده تا مؤمن باشى.

3626 10-  انّ اللَّه سبحانه يجرى الامور على ما يقضيه لا على ما ترتضيه. 2 500 به راستى كه خداى سبحان كارها را بر طبق آنچه مقدر فرموده جارى سازد نه بر آنچه تو مى‏خواهى.

3627 11-  أعلم النّاس باللَّه أرضاهم بقضائه. 2 425 داناترين مردم نسبت به خداوند كسى است كه به قضا و قدر او راضى‏تر از ديگران باشد.

3628 12-  أغنى النّاس الرّاضى بقسم اللَّه. 2 443 بى‏نيازترين مردم كسى است كه به قسمت و بهره خداوند راضى باشد.

3629 13-  اجدر الاشياء بصدق الايمان الرّضاء و التّسليم. 2 448 سزاوارترين چيزها به درستى و راستى ايمان، خوشنودى و تسليم است.

3630 14-  ان عقدت ايمانك فارض بالمقضىّ عليك و لك، و لا ترج احدا الّا اللَّه سبحانه و انتظر ما اتاك به القدر. 3 8 اگر خواهى كه ايمانت محكم باشد راضى و خوشنود باش بدانچه در باره‏ات مقدر شده چه به زيانت باشد و چه به سودت، و به هيچكس جز خداى سبحان اميد نداشته باش، و چشم به راه مقدرات الهى باش.

3631 15-  انّكم ان رضيتم بالقضاء طابت عيشتكم و فزتم بالغناء. 3 66 به راستى شما اگر به قضاى الهى راضى باشيد زندگيتان نيكو و به بى‏نيازى و توانگرى دست يافته‏ايد.

3632 16-  انّكم ان صبرتم على البلاء و شكرتم فى الرّخاء و رضيتم بالقضاء كان لكم من اللَّه سبحانه الرّضاء. 3 66 به راستى شما اگر بر بلا شكيبا بوده و در فراخى و وسعت زندگى شاكر و سپاسگزار باشيد، و به قضا و قدر الهى راضى شديد، خوشنودى خداى سبحان را براى خويش اندوخته‏ايد.

3633 17-  بالرّضاء بقضاء اللَّه يستدلّ على حسن اليقين. 3 224 خوشنودى به قضا و قدر الهى، نشانه‏ يقين نيكو است.

3634 18-  توخّ رضى اللَّه و توقّ سخطه و زعزع قلبك بخوفه. 3 287 خوشنودى خدا را بجوى، و از خشم او پرهيز كن، و دل خود را به ترس از خدا بلرزان.

3635 19-  تحرّ رضا اللَّه برضاك بقدره. 3 287 خوشنودى خدا را با خوشنودى خودت به قضا و قدر الهى بجوى.

3636 20-  تحرّ رضى اللَّه و تجنّب سخطه فانّه لا يد لك بنقمته و لا غنى بك عن مغفرته و لا ملجأ لك منه الّا اليه. 3 310 خوشنودى خدا را بجوى، و از خشم او بپرهيز، زيرا تو نيرويى ندارى براى دفع و جلوگيرى انتقام خدا، و از آمرزش او بى‏نياز نخواهى بود، و پناهى براى تو از او نيست جز به سوى خود او.

3637 21-  ثلاث من كنّ فيه فقد رزق خير الدّنيا و الآخرة، هنّ الرّضاء بالقضاء و الصّبر على البلاء و الشّكر فى الرّخاء. 3 339 سه چيز است كه در هر كس بود خير دنيا و آخرت روزى او شده و آنها عبارت است از خوشنودى به قضا و قدر الهى، شكيبايى بر بلا و گرفتارى، و سپاسگزارى در فراخى و فراوانى.

3638 22-  ثمرة الرّضاء الغناء. 3 326 ميوه خوشنودى، بى‏نيازى است.

3639 23-  رأس الطّاعة الرّضاء. 4 53 اساس طاعت خداوند رضايت و خوشنودى است.

3640 24-  رأس القناعة الرّضاء. 4 54 اساس قناعت همان خوشنودى است.

3641 25-  شغل من كانت النّجاة و مرضاة اللَّه مرامه. 4 186 مشغول است كسى كه رستگارى و خوشنودى خداوند هدف و آرمان او باشد.

3642 26-  عليك بالرّضا فى الشّدّة و الرّخاء. 4 285 بر تو باد به رضايت و خوشنودى از خداوند در سختى و آسانى.

3643 27-  رضى اللَّه سبحانه أقرب غاية تدرك. 4 91 خوشنودى خداى سبحان نزديكترين غايت و سرانجامى است كه مى‏توان بدان رسيد.

3644 28-  رضى اللَّه سبحانه مقرون بطاعته. 4 92 خوشنودى خداى سبحان همراه و مقرون به طاعت او است.

3645 29-  عجبت لمن يوصف بالخير الّذي يعلم أنّه ليس فيه كيف يرضى. 4 347 در شگفتم از كسى كه او را به خير و نيكى توصيف كنند و خود مى‏داند كه خيرى در او نيست چگونه راضى و خوشنود شود (و آن را تكذيب نكند و شرمسار نگردد)

3646 30-  غاية الدّين الرّضاء. 4 369 نهايت دين، خوشنودى است.

3647 31-  فى رضى اللَّه غاية المطلوب. 4 394 در خوشنودى خدا نهايت مطلوب و آرمان انسانى است.

3648 32-  كلّ راض مستريح. 4 526 هر كه خوشنود است آسوده است.

3349 33-  كن أبدا راضيا بما يأتي به القدر. 4 601 پيوسته خوشنود باش بدانچه مقدرات الهى براى تو مى‏آورد.

3650 34-  كفى بالرّضى غنى. 4 583 خوشنودى براى توانگرى كافى است.

3651 35-  كن راضيا تكن مرضيّا. 4 599 تو خوشنود باش (به داده‏هاى خدا) تا خداوند نيز از تو خوشنود باشد.

3652 36-  من رضى بالقضاء طاب عيشه. 5 209 كسى كه به قضا و قدر خداوند خوشنود باشد زندگى‏اش نيكو باشد.

3653 37-  من رضى بالمقدور اكتفى بالميسور. 5 225 كسى كه به مقدرات الهى خوشنود باشد به ميسور (يعنى آنچه به آسانى به دست آمده) اكتفا كند.

3654 38-  من رضى بقسمه استراح. 5 152 كسى كه به قسمت و بهره خود راضى باشد آسوده است.

3655 39-  من رضى بقسمه لم يسخطه أحد. 5 244 كسى كه به قسمت و بهره خود راضى باشد هيچكس از او ناخورسند نيست.

3656 40-  من رضى بحاله لم يعتوره الحسد. 5 244 كسى كه به وضع و حال خود خوشنود باشد هر لحظه حسد به سراغش نيايد.

3657 41-  من رضى بالقضاء استراح. 5 152 كسى كه به قضا و قدر خدا راضى باشد راحت و آسوده است.

3658 42-  من رضى بالقدر استخفّ بالغير. 5 297 كسى كه به مقدرات الهى راضى شد دگرگونى‏ها را آسان و سبك بشمارد.

3659 43-  من رضى بالمقدور قوى يقينه. 5 300 كسى كه خوشنود باشد به مقدرات يقينش قوى گردد.

3660 44-  من حسن رضاه بالقضاء حسن صبره على البلاء. 5 375 كسى كه خوشنودى او به قضا و قدر الهى نيكو باشد، صبر و شكيبايى‏اش بر بلا و گرفتارى نيكو شود.

3661 45-  من رضى بقسم اللَّه لم يحزن على ما فاته. 5 400 كسى كه راضى باشد به قسمت و نصيب الهى، به خاطر آنچه از دستش رفته اندوهگين نشود.

3662 46-  من رضى بما قسم اللَّه له لم يحزن على ما فى يد غيره. 5 403 كسى كه راضى باشد بدانچه خدا براى او قسمت كرده، اندوهگين نشود براى آنچه در دست ديگران است.

3663 47-  من أفضل الايمان الرّضاء بما يأتي به القدر. 6 12 از برترين مرتبه ايمان است خوشنود بودن بدانچه قضا و قدر الهى براى انسان آورده است.

3664 48-  ملاك الخواتم ما أسفر عن رضى اللَّه سبحانه. 6 119 ملاك سر انجامها و عاقبتهاى حال مردم آن است كه از خوشنودى خدا سبحان پرده بگشايد.  3665 49-  ما أقبح السّخط و أحسن الرّضى. 6 60 چه زشت است ناخورسندى، و چه نيكو است خورسندى (از خدا و مقدرات الهى).

3666 50-  ما قضى اللَّه سبحانه على عبد قضاء فرضى به الّا كانت الخيرة له فيه. 6 99 خداوند سبحان حكم نفرموده براى بنده‏اى كه بدان حكم خوشنود باشد جز آنكه خير او را در آن قرار داده است.

3667 51-  ما دفع اللَّه سبحانه عن المؤمن شيئا من بلاء الدّنيا و عذاب الآخرة الّا برضاه بقضائه و حسن صبره على بلائه. 6 99 باز نداشته خداوند سبحان از مؤمن چيزى را از گرفتارى دنيا و عذاب آخرت، جز به خاطر خوشنودى‏اش به قضاى الهى و صبر نيكويش بر بلا و گرفتارى.

3668 52-  نال الغنى من رضى بالقضاء. 6 169 به بى‏نيازى و توانگرى دست يافته كسى كه به قضا و قدر الهى راضى شده است.

3669 53-  نعم قرين الايمان الرّضاء. 6 160 چه قرين و همراه خوبى است براى ايمان، خوشنودى از خدا.

3670 54-  نعم الطّارد للهمّ‏ الرّضاء بالقضاء. 6 161 چه خوب دور كننده اندوهى است، راضى بودن به قضا و قدر الهى.

3671 55-  هبّ اللّهمّ لنا رضاك و أغننا عن مدّ الايدى الى سواك. 6 212 بار الها خوشنودى خودت را بر ما ببخشاى و بى‏نياز گردان ما را از دراز كردن دستانمان به سوى غير از خودت.

3672 56-  لا اسلام كالرّضاء. 6 354 اسلامى همچون رضا و خوشنودى به مقدرات الهى نيست.

3673 57-  لا يذهب الفاقة مثل الرّضاء و القنوع. 6 428 نياز و احتياج را چيزى همانند خوشنودى به مقدرات الهى و قناعت از بين نمى‏برد.

الرّغبة (ميل و اشتياق)

3674 1-  الرّغبة مفتاح النّصب. 1 75 ميل و خواستن كليد رنج و دشوارى است.

3675 2-  أقم الرّغبة إليك مقام الحرمة بك. 2 179 به پاى دار رغبت و اشتياق مردم را به سوى خود به جاى محروميّت و نوميدى به تو.

3676 3-  الخطوة عند الخالق بالرّغبة فيما لديه. الحظوة عند المخلوق بالرّغبة عمّا فى يديه. 2 122 بهره‏مند شدن در پيشگاه خداوند به رغبت كردن در آنچه نزد اوست حاصل شود، و بهره‏مندى نزد مردم با بى‏رغبتى نسبت به آنچه در دست آنها است بدست آيد.

باب الرّفق (نرمخويى)

3677 1-  الرّفق مفتاح النّجاح. 1 79 نرمخويى و ملاطفت با مردم كليد پيروزى است.

3678 2-  الرّفق مفتاح الصّواب. 1 83 نرمخويى و مهربانى كليد رسيدن به صواب و راه درست است.

3679 3-  الرّفق يفلّ حدّ المخالفة. 1 150 نرمخويى كند مى‏كند تندى و تيزى (شمشير) مخالفت و ناسازگارى را.

3680 4-  الرّفق عنوان النّبل. 1 192 نرمخويى و مهربانى سر آغاز بزرگى و زيركى است.

3681 5-  الرّفق عنوان سداد. 1 201 نرمخويى سر آغاز سلوك راه درست است.

3682 6-  اليمن مع الرّفق. 1 201 ميمنت و فرخندگى با نرمخويى و مهربانى است.

3683 7-  الرّفق يؤدّى الى السّلم. 1 227 نرمخويى و مهربانى به آشتى و دوستى منتهى مى‏شود.

3684 8-  الرّفق اخو المؤمن. 1 240 نرمخويى و مهربانى برادر مؤمن است.

3685 9-  الرّفق بالاتباع من كرم الطّباع. 1 388 نرمخويى و ملاطفت با بستگان و همراهان از بزرگوارى سرشتهاست.

3686 10-  الرّفق مفتاح الصّواب و شيمة ذوى الالباب. 2 38 نرمخويى، كليد رسيدن به درستى و خوى خردمندان است.

3687 11-  الرّفق ييسّر الصّعاب و يسهّل شديد الاسباب. 2 45 نرمخويى و مهربانى دشواريها را آسان كند و اسباب دشوار را نرم و سهل سازد.

3688 12-  ارفق توفّق. 2 169 نرمخويى كن تا موفق شوى.

3689 13-  الرّفق لقاح الصّلاح و عنوان النّجاح. 2 160 نرمخويى خير و نيكى بزايد، و سر آغاز پيروزى است.

3690 14-  ارفق باخوانك و اكفهم غرب لسانك و اجر عليهم سيب احسانك. 2 203 نرمخويى كن با برادران خود، و نگه دار از ايشان تندى زبانت را، و روان گردان بر ايشان بخشش احسان خود را.