غرر الحكم و درر الكلم جلد ۱

قاضى ناصح الدين ابو الفتح عبد الواحد بن محمد تميمى آمدى
ترجمه : سيد هاشم رسولى محلاتى

- ۱۹ -


3317 4-  يقول فى الدّنيا بقول الزّاهدين، و يعمل فيها بعمل الرّاغبين.

يظهر شيمة المحسنين، و يبطن عمل المسيئين.

يكره الموت لكثرة ذنوبه، و لا يتركها فى حياته.

يسلف الذّنب و يسوّف بالتّوبة.

يحبّ الصّالحين و لا يعمل أعمالهم، و يبغض المسيئين و هو منهم.

يقول: لم أعمل فأتعنّى، بل أجلس فأتمنّى.

يبادر دائبا ما يفنى، و يدع أبدا ما يبقى.

يعجز عن شكر ما أوتى، و يبتغى الزّيادة فيما بقى.

يرشد غيره و يغوى نفسه، و ينهى النّاس بما لا ينتهى، و يأمرهم بما لا يأتي.

يتكلّف من النّاس ما لم يؤمر، و يضيّع من نفسه ما هو أكثر.

يأمر النّاس و لا يأتمر، و يحذّرهم و لا يحذر.

يرجوا ثواب ما لم يعمل، و يأمن عقاب جرم متيقّن.

يستميل وجوه النّاس بتديّنه، و يبطن ضدّ ما يعلن.

يعرف لنفسه على غيره، و لا يعرف عليها لغيره.

يخاف على غيره بأكثر من ذنبه، و يرجو لنفسه أكثر من عمله.

يرجو اللَّه فى الكبير و يرجو العباد فى الصّغير، فيعطى العبد ما لا يعطى الرّبّ.

يخاف العبيد فى الرّبّ، و لا يخاف فى العبيد الرّبّ.

6 487-  481 (در باره كسى كه مورد مذمّت آن حضرت بوده فرموده است:) در باره دنيا همچون زاهدان سخن مى‏گويد، ولى در عمل همچون راغبان به دنيا عمل مى‏كند.

تظاهر به شيوه نيكوكاران مى‏كند، ولى عمل بدكاران را به دل مى‏گيرد.

به خاطر گناهان بسيارش مرگ را خوش ندارد، ولى در زمان زندگى از گناه دست برندارد.

گناه را جلو مى‏اندازد، ولى توبه را به تأخير مى‏اندازد.

مردمان صالح و شايسته را دوست مى‏دارد، ولى عمل آنها را انجام نمى‏دهد،

بدكاران را دشمن مى‏دارد با اين كه خود در زمره آنها است.

با خود گويد: چرا كار كنم و خود را به رنج اندازم، بلكه مى‏نشينم و آرزو مى‏كنم (و دلم را به آرزو خوش مى‏كنم) پيوسته مبادرت به كارى مى‏كند كه فانى شود و آنچه را ماندنى است يك سره وا مى‏گذارد.

از شكر و سپاس گزارى آنچه به او داده شده عاجز و ناتوان است، ولى باز هم زياده بر آن را مى‏طلبد.

ديگران را ارشاد مى‏كند، ولى خود را گمراه مى‏سازد، مردم را از چيزى باز مى‏دارد كه خود از آن دست بر ندارد، و به چيزى دستورشان مى‏دهد كه خود انجام نمى‏دهد.

به مردم تكليف مى‏كند انجام كارى را كه بدان مأمور نيستند.

و خود وا مى‏گذارد آنچه را بيشتر مورد دستور بوده (و واجب بوده است).

به مردم دستور مى‏دهد و خود عمل نمى‏كند، و آنها را بر حذر مى‏دارد و پرهيز مى‏دهد، ولى خود پرهيز نمى‏كند.

براى كارى كه نكرده است اميد پاداش دارد و از گناه قطعى خود را ايمن مى‏داند.

انظار مردم را با اظهار دين دارى به خود جلب مى‏كند، ولى در دل با آنچه را آشكار كند مخالفت دارد.

اگر حقى به گردن ديگران داشته باشد، آن را مى‏شناسد، ولى حقى را كه ديگران بر او دارند نمى‏شناسد.

بر ديگران ترس بيش از گناهى را كه كرده‏اند دارد، و براى خود اميد پاداش بيش از آنچه انجام داده است دارد.

در خواسته‏هاى بزرگ به خدا اميد دارد، ولى در چيزهاى كوچك به بندگان خدا، و با اين حال آنچه را به بنده خدا مى‏دهد به خدا نمى‏دهد.

نسبت به خدا (و كارهاى مربوط به خداوند) از بندگان مى‏ترسد، ولى نسبت به بندگان (و تجاوز به آنها و حقوق آنها) از خدا نمى‏ترسد.

3318 5-  يحبّ ان يطاع و يعصى و يستوفى و لا يوفى يحبّ ان يوصف بالسّخاء و لا يعطى و يقتضى و لا يقتضى. 6 473 (و در معرّفى همين گونه افراد و خصوصيات آنها فرموده:) دوست مى‏دارد كه فرمانش برند ولى خود فرمان نبرد، و مى‏خواهد كه حق خود را به طور كامل بگيرد ولى حق ديگران را ندهد، خوش دارد كه او را به سخاوت بستايند ولى چيزى به كسى‏ ندهد، و از مردم طلب خود را مطالبه كند ولى ديگران از او حق خود را طلب نكنند.

3319 6-  ان سقم فهو نادم على ترك العمل و ان صحّ امن مغترّا فاخّر العمل.

ان دعى الى حرث الدّنيا عمل و ان دعى الى حرث الآخرة كسل.

ان استغنى بطر و فتن.

ان افتقر قنط و وهن.

ان احسن اليه جحد و ان احسن تطاول و امتنّ.

ان عرضت له معصية واقعها بالاتّكال على التّوبة.

ان عزم على التّوبة سوّفها و اصرّ على الحوبة.

ان عوفى ظنّ ان قد تاب.

ان ابتلى ظنّ و ارتاب.

ان مرض اخلص و اناب.

ان صحّ نسى و عاد و اجترى على مظالم العباد.

ان امن افتنن لاهيا بالعاجلة فنسى الآخرة و غفل عن المعاد.

3 15-  13 (و در همين باره فرموده): اگر بيمار شود پشيمان شود از اين كه چرا عمل نكرده، و اگر بهبود يابد از روى فريب خوردگى ايمن شود و عمل را به تأخير اندازد.

اگر به زراعت و كسب و كار دنيا او را بخوانند، كار كند، و اگر به زراعت آخرت او را دعوت كنند تنبلى و سستى كند.

اگر خود را توانگر و بى‏نياز ببيند سرمست گشته و به فتنه دچار شود.

اگر نيازمند و فقير گردد نوميد شده و ناتوان شود.

اگر به او احسانى كنند انكار كند، و اگر او به كسى احسان كند سربلندى كرده و منّت گذارد.

اگر نافرمانى خدا و معصيتى براى او روى دهد با اعتماد و تكيه بر توبه انجامش دهد.

و اگر تصميم بر توبه گيرد آن را به تأخير اندازد و بر گناه اصرار ورزد.

اگر تندرست شود چنين پندارد كه توبه كرده (و توبه‏اش پذيرفته شده).

و اگر به بلايى گرفتار شود بد گمان شده و به ترديد دچار شود.

اگر بيمار شود اخلاص ورزد و به سوى خدا باز گردد.

و اگر تندرست شود فراموش كرده و به كارهاى گذشته خود باز گردد و بر ستمكارى نسبت به بندگان خدا دلير شود. اگر ايمن شود به فتنه در افتاده و سرگرم به دنياى زود گذر گشته و آخرت را فراموش كند و از معاد و روز رستاخيز غافل شود.

3320 7-  تغلبه نفسه على ما يظنّ و لا يغلبها على ما يستيقن قد جعل هواه اميره و اطاعه فى سائر اموره. 3 307 (و نيز در همين باره فرموده:) غلبه كند بر او نفس بر آنچه گمان بدان دارد، و غالب نشود او را بر آنچه يقين بدان دارد، هوا و هوس خود را بر خويشتن فرمانروا ساخته و در همه كارها از او فرمانبردارى كند.

3321 8-  هو بالقول مدلّ و من العمل مقلّ و على النّاس طاعن و لنفسه مداهن، هو فى مهلة من اللَّه يهوى مع الغافلين و يغدو مع المذنبين، بلا سبيل قاصد و لا امام قائد و لا علم مبين و لا دين متين هو يخشى الموت و لا يخاف الفوت. 6 210 (و نيز در همين باره در جاى ديگر فرموده:) او در گفتار دلير و گستاخ ولى عمل او كم، به مردم طعنه زند، ولى در باره خود فريبكارى و چرب زبانى كند، در مهلتى كه خدا به او داده زندگى مى‏كند ولى آن را با غافلان سپرى مى‏كند، و با گنهكاران روز خود را آغاز كند، بدون راهى كه در نظر گيرد و نه پيشوايى كه او را به راه برد، و نه علم آشكارى، و نه دين استوارى، از مرگ مى‏ترسد ولى از فوت وقت گرانبها و از دست رفتن طاعات الهى نمى‏ترسد.

3322 9-  ماتحا فى غرب هواه كادحا سعيا لدنياه. 6 145 (و نيز فرموده:) هوا و هوس را از اعماق وجود خويش بيرون مى‏كشد، و براى رسيدن به خواسته‏هاى دنياى خود تلاش مى‏كند.

3323 10-  لسانه كالشّهد و لكن قلبه سجن للحقد. 5 125 (و در همين باره در جاى ديگر فرموده:) زبان او مانند عسل است، ولى قلبش زندانى براى كينه و عقد است.

3324 11-  ربّ قاعد عمّا يسرّه. 4 70 بسا مردمى كه آسوده و بى‏خيال از تلاش براى چيزى كه شادمانشان كند آرميده‏اند.

3325 12-  لا ازدجار لمن لا اقلاع له. 6 401 ترس و وحشتى نيست براى كسى كه دل از چيزى نمى‏كند.

3326 13-  لا يحتسب رزّيّة و لا يخشع تقيّة لا يعرف باب الهدى فيتّبعه و لا باب الرّدى فيصدّ عنه. 6 429 نه مصيبتى را به حساب آورد، و از آن پروا دارد و نه پرهيزى دارد كه پروايى داشته باشد، راه پيروى هدايت را نمى‏شناسد تا پيرويش كند و نه جاى هلاكت را كه از آن روى بگرداند.

3327 14-  لا مرحبا بوجوه لا ترى الّا عند كلّ سوء. 6 430 خوشى مباد بر چهره‏هايى كه جز به هنگام بدى‏ها ديده نشود. 

3328 15-  جعل خوفه من العباد نقدا و من خالقهم ضمانا و وعدا. 3 371 ترس از بندگان خدا را نقد و حاضر مى‏شمارد، و ترس از خداى خالق را ضمانت و وعده مى‏پندارد. 

باب الذنب و العصيان (گناه، نافرمانى)

3329 1-  المعصية حين. 1 36 نافرمانى هلاكت و نابودى است.

3330 2-  المعصية همّة الارجاس. 1 162 نافرمانى و گناه همّت و آرمان ناپاكان است.

3331 3-  المعصية تفريط العجزة. 1 164 نافرمانى خدا، كوتاهى كردن ناتوانان است.

3332 4-  المعصية تمنع الاجابة. 1 201 نافرمانى خدا از اجابت دعا جلوگيرى كند.

3333 5-  العقاب ثمار السّيّئات. 1 229 عقاب الهى ميوه بديهاست.

3334 6-  المقرّ بالذّنوب تائب. 1 266 كسى كه به گناهان خود اقرار كند توبه كننده است.

3335 7-  المذنب على بصيرة غير مستحقّ للعفو. 1 391 كسى كه از روى بصيرت و بينايى گناه كند شايسته و مستحق عفو و گذشت الهى نيست.

3336 8-  المذنب عن غير علم برى‏ء من الذّنب. 2 33 كسى كه از روى نادانى گناه كند از گناه پاك است.

3337 9-  المعصية تجتلب العقوبة. 1 268 نافرمانى خدا عقوبت الهى را به دنبال آورد.

3338 10-  المغبون من باع جنّة علية بمعصية دنيّة. 1 356 فريب خورده كسى است كه بهشت والا را به گناهى پست و بى‏ارزش بفروشد.

3339 11-  التّنزّه عن المعاصي عبادة التّوّابين. 2 41 پاكى جستن از گناهان عبادت توبه كنندگان است.

3340 12-  الذّنوب الدّاء و الدّواء الاستغفار و الشّفاء ان لا تعود. 2 72 گناهان بيمارى است، و داروى آن استغفار و آمرزشخواهى است، و بهبود از بيمارى به اين است كه به گناه باز نگردى.

3341 13-  التّهجّم على المعاصى يوجب عقاب النّار. 2 143 يورش بردن به گناهان عقاب دوزخ را در پى دارد.

3342 14-  اذكروا عند المعاصى ذهاب اللّذّات و بقاء التّبعات. 2 245 در هنگام انجام گناهان، ياد آوريد از ميان رفتن لذّتها و ماندن پى آمدها را.

3343 15-  احذروا الذّنوب المورطة و العيوب المسخطة. 2 283 بر حذر باشيد از گناهانى كه انسان را به ورطه نابودى اندازد، و عيبهايى كه موجب خشم الهى گردد.

3344 16-  إيّاك أن تسلف المعصية و تسوّف بالتوبة فتعظم لك العقوبة. 2 308 بپرهيز از اين كه گناه را پيش اندازى و توبه را به تأخير اندازى كه عقوبت و عذاب تو بزرگ گردد.

3345 17-  ايّاك أن تستسهل ركوب المعاصى، فانّها تكسوك فى الدّنيا ذلّة و تكسبك فى الآخرة سخط اللَّه. 2 316 سخت بپرهيز از اين كه ارتكاب گناهان را آسان بشمارى، زيرا گناهان در دنيا جامه خوارى بر اندامت بپوشاند، و در آخرت خشم الهى را براى تو، به بار آورد.

3346 18-  ايّاك أن يفقدك ربّك عند طاعته أو يراك عند معصيته فيمقتك. 2 304 بپرهيز از اين كه پروردگارت تو را در جايگاه اطاعت نيابد، يا اين كه تو را در هنگام معصيت و نافرمانى ببيند و بر تو خشم گيرد.

3347 19-  ايّاك و المعصية فانّ اللّئيم من باع جنّة المأوى بمعصية دنيّة من معاصى الدّنيا. 2 307 بپرهيز از گناه كه به راستى انسان پست كسى است كه بفروشد بهشت برين را به نافرمانى و گناهى پست از گناهان دنيا.

3348 20-  الا و انّ الخطايا خيل شمس حمل عليها أهلها و خلعت لجمها فاوردتهم النّار. 2 334 آگاه باشيد كه خطاها و گناهان همچون مركب‏هاى سركشى هستند كه گنهكاران را بر خود سوار كرده و لجامهاشان را گسيخته، و همچنان بروند تا آنها را به دوزخ در آورند.

3349 21-  اقلّ ما يلزمكم للَّه تعالى أن لا تستعينوا بنعمه على معاصيه. 2 469 كمتر چيزى كه در برابر خداى تعالى بدان ملزم هستيد آن است كه به وسيله نعمتهاى او بر نافرمانيهايش كمك نجوييد.

3350 22-  انّ اللَّه سبحانه ليبغض الوقح المتجرّى على المعاصى. 2 501 به راستى كه خداى سبحان مبغوض دارد هر بى‏شرم دلير و بى‏باك در نافرمانيها و گناهان را.

3351 23-  انّ عدوّ محمّد صلّى اللَّه عليه و آله من عصى اللَّه و ان قربت قرابته. 2 505 به راستى كه دشمن محمد صلّى اللَّه عليه و آله كسى است كه نافرمانى خدا كند اگر چه خويشاوندى‏اش (با آن حضرت) نزديك باشد.

3352 24-  انّ حلم اللَّه تعالى على المعاصى جرّاك، و بهلكة نفسك أغراك. 2 509 به راستى كه بردبارى خداى تعالى تو را بر گناهان دلير ساخته، و به هلاكت نفس خويش برانگيخته است.

3353 25-  آفة الطّاعة العصيان. 3 98 آفت اطاعت حق تعالى نافرمانى است.

3354 26-  اذا قلّت الطّاعات كثرت السّيّئات. 3 127 هنگامى كه فرمانبردارى و اطاعت اندك شود گناهان بسيار گردد.

3355 27-  اذا ضعفت فاضعف عن معاصى اللَّه. 3 141 هنگامى كه ناتوان و ضعيف شدى از نا فرمانيهاى خدا ناتوان شو (نه از اطاعت او).

3356 28-  بالمعصية تكون الشّقاء. 3 215 بدبختى، به خاطر نافرمانى و گناه است.

3357 29-  بالمعصية تؤصد النّار للغاوين. 3 230 به واسطه نافرمانى خداست كه دوزخ براى گمراهان بسته شود (كه راه گريزى براى آنها بجاى نماند).

3358 30-  بئس القلادة قلادة الآثام. 3 252 چه بد گردنبندى است گردن بند گناهان.

3359 31-  بئس العمل المعصية. 3 254 بد كارى است نافرمانى و گناه.

3360 32-  توقّ معاصى اللَّه تفلح. 3 276 از نافرمانيها و گناهان خوددارى كن تا رستگار شوى.

3361 33-  توقّوا المعاصى و احبسوا أنفسكم عنها، فانّ الشّقىّ من اطلق فيها عنانه. 3 286 از گناهان بپرهيزيد و خويشتن را نگهداريد كه به راستى بدبخت كسى است كه لگام خود را در مورد گناهان بگسلد و رها كند.

3362 34-  ترك الذّنب شديد و أشدّ منه ترك الجنّة. 3 295 ترك گناه سخت است ولى سخت‏تر از آن ترك بهشت است.

3363 35-  تعالى اللَّه من قوىّ ما احلمه و تواضعت من ضعيف ما أجرك على معاصيه. 3 301 چه والاست شأن خداوند نيرومند وه كه چه بردبار است و چه فروتن و افتاده است بنده ناتوان و چه دلير كرده او را بر نافرمانيهاى خدا

3364 36-  حاصل المعاصى التّلف. 3 407 دستاورد گناهان نابودى است.

3365 37-  رحم اللَّه عبدا راقب ذنبه‏ و خاف ربّه. 4 42 خدا رحمت كند بنده‏اى را كه مراقب گناهان خود باشد و از پروردگار خود بترسد.

3366 38-  ربّ ذنب مقدار العقوبة عليه اعلام المذنب به. 4 73 چه بسا گناهى كه مقدار عقوبت و كيفر آن همان اعلام نمودن گنهكار بدان گناه باشد.

3367 39-  ربّ كبير من ذنبك تستصغره. 4 74 چه بسا گناه بزرگى را كه انجام داده‏اى و آن را كوچك مى‏شمارى.

3368 40-  راكب المعصية مثواه النّار. 4 84 مرتكب گناه و نافرمانى جايگاهش دوزخ است.

3369 41-  طهّروا قلوبكم من درن السّيّئات تضاعف لكم الحسنات. 4 257 دلهاتان را از چركى بديها و گناهان پاك كنيد تا حسنات و كارهاى نيك شما دو برابر شود.

3370 42-  طاعة المعصية سجيّة الهلكى. 4 257 پيروى از گناه و نافرمانى خوى هلاك شدگان است.

3371 43-  ظلم نفسه من عصى اللَّه و أطاع الشّيطان. 4 276 به خويشتن ستم كرده كسى كه نافرمانى خدا كرده و پيروى شيطان نموده است.

3372 44-  عجبت لمن يحتمي الطّعام لأذيّته، كيف لا يحتمي الذّنب لاليم عقوبته. 4 337 در شگفتم از كسى كه پرهيز كند از غذا به خاطر آزارش، چگونه پرهيز نكند از گناه به خاطر شكنجه دردناكش

3373 45-  غالبوا أنفسكم على ترك‏ المعاصي تسهل عليكم مقادتها الى الطّاعات. 4 382 چيره شويد بر نفسهاى خود به واگذاردن نافرمانيها، تا آسان شود بر شما كشيدن آنها به سوى فرمانبردارى‏ها.

3374 46-  فى كلّ سيّئة عقوبة. 4 397 در هر گناهى كيفرى است.

3375 47-  لكلّ سيّئة عقاب. 5 11 براى هر گناهى عقاب و كيفرى است.

3376 48-  قرين المعاصى رهين السّيّئات. 4 503 كسى كه با نافرمانيها قرين و همراه است در گرو بديهاست.

3377 49-  كلّ عاص متأثّم. 4 527 هر نافرمانى سر انجام پشيمان شود.

3378 50-  كيف لا يوقظك بيات نقم اللَّه و قد تورّطت بمعاصيه مدارج سطواته. 4 567 چگونه است كه بيدار نمى‏كند تو را شبيخون عذابها و انتقامهاى خدا با اين كه به خاطر گناهان و نافرمانى‏هاى او در گرداب راههاى قهر او در افتاده‏اى

3379 51-  من عصى اللَّه ذلّ قدره. 5 171 كسى كه نافرمانى خدا كند قدر و ارزشش پست و خوار گردد.

3380 52-  من لم يرتدع يجهل. 5 245 كسى كه از گناهان باز نايستد نادانى كند.

3381 53-  للمجترئ على المعاصى نقم من عذاب اللَّه سبحانه. 5 32 براى كسى كه بر نافرمانيهاى خدا دليرى كند كيفرهايى است از عذاب خداى سبحان.

3382 54-  لو لم يتواعد اللَّه سبحانه لوجب أن لا يعصى شكرا لنعمته. 5 116 اگر خداى سبحان تهديد هم نمى‏كرد باز هم واجب بود كه نافرمانى‏اش نكنند به خاطر سپاسگزارى از نعمتهايش.

3383 55-  من كثرة فكره فى المعاصى دعته اليها. 5 321 كسى كه انديشه و فكر گناه در او بسيار باشد (تدريجا) او را به گناه كشاند.

3384 56-  من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصية. 5 357 كسى كه جانش نزد او گرامى باشد با گناه و معصيت آن را خوار و پست كند.

3385 57-  ما كلّ مذنب يعاقب. 6 52 هر گناهكارى چنان نيست كه كيفر شود.

3386 58-  ما زالت عنكم نعمة و لا غضارة عيش الّا بذنوب اجترحتموها و ما اللَّه بظلّام للعبيد. 6 88 هيچ نعمتى و هيچ فراخى و وسعتى در زندگى از شما گرفته نشود جز به خاطر گناهانى كه انجام دهيد و گر نه خداوند نسبت به بندگان خود ستمكار نيست.

3387 59-  ما أخلق من عرف ربّه أن يعترف بذنبه. 6 92 چه سزاوار است كسى كه پروردگار خود را شناخته كه اعتراف كند به گناه خود (چون چنين كسى مى‏داند كه چيزى بر خدا پنهان نيست).

3388 60-  هيهات ما تناكرتم الّا لما قبلكم من الخطايا و الذّنوب. 6 201 دريغا كه شما خود را به نادانى و ناشناختى نزده‏ايد جز به خاطر خطاكاريها و گناهانى كه انجام داده‏ايد.

3389 61-  ويح المعاصى ما أجهله و عن حظّه ما اعدله. 6 229 واى بر گنهكار نافرمان كه چه چيز او را بى‏خبر و نادان كرده و چه چيز او را از بهره‏اش باز گردانده است

3390 62-  ويل لمن بلى بعصيان و حرمان و خذلان. 6 231 واى به حال كسى كه به نافرمانى خدا و محروميت و خوارى گرفتار گشته است.

3391 63-  لا تعرّض لمعاصى اللَّه سبحانه و اعمل بطاعته يكن لك ذخرا. 6 299 خود را به نافرمانى خداى سبحان آلوده نكن، و از او فرمانبردارى و اطاعت كن تا اندوخته‏اى برايت باشد.

3392 64-  لا تهتكوا أستاركم عند من يعلم أسراركم. 6 277 پرده‏هاى خويش را با گناه ندريد در پيشگاه خداوندى كه از اسرار درونى شما آگاه است.

3393 65-  لا يرعوى الباقون اجتزاما. 6 374 ماندگان (در اين جهان با مشاهده مرگ گذشتگان) دست از گناه و جرم بر نمى‏دارند.

3394 66-  لا توازى لذّة المعصية فضوح الآخرة و اليم العقوبات. 6 423 برابرى نكند لذّت گناه با رسوايى آخرت و عذاب دردناك دوزخ.

3395 67-  لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق. 6 415 پيروى و اطاعت مخلوق خدا روا نيست (و جايز نيست) در آنجا كه نافرمانى خالق باشد.

3396 68-  لا تفى لذّة المعصية بعقاب النّار. 6 405 برابرى نكند لذت گناه به كيفر دوزخ.

3397 69-  لا خير فى الدّنيا الّا لاحد رجلين: رجل اذنب ذنوبا فهو يتداركها بالتّوبة، و رجل يجاهد نفسه على طاعة اللَّه سبحانه. 6 427 خير و خوبى در دنيا نيست مگر براى يكى از دو مرد (و دو گروه) يكى مردى كه گناهانى بكند سپس با توبه جبران كند، و ديگر مردى كه در راه اطاعت و فرمانبردارى خدا با نفس خود پيكار و مبارزه كند.

3398 70-  اجتناب السّيّئات أولى من اكتساب الحسنات. 1 393 پرهيز كردن از گناهان بهتر است از به دست آوردن حسنات و نيكيها.

3399 71-  اتّقوا معاصى الخلوات فانّ الشّاهد هو الحاكم. 2 250 بپرهيزيد از انجام گناهان در خلوتها كه شاهد بر آن، همان خدايى است كه حاكم و قاضى است.

3400 72-  ان كنتم لا محالة متنزّهين فتنزّهوا عن معاصى القلوب. 3 21 اگر مى‏خواهيد به ناچار پرهيزكار (و كناره‏گيرى كنى از آلودگيهاى پرهيز كنيد) از گناهان دلها پرهيز كنيد.

3401 73-  ان كنتم لا محالة متطهّرين فتطهّروا من دنس العيوب و الذّنوب. 3 21 اگر به ناچار در راه تطهير و پاك كردن خود هستيد، بياييد خود را از چركى عيبها و گناهان پاك كنيد.

3402 74-  انّك ان اجتنبت السّيّئات نلت رفيع الدّرجات. 3 55 به راستى كه تو اگر از گناهان اجتناب و پرهيز كنى به درجه‏هاى والا نايل گردى.

3403 75-  انّك لن تلج الجنّة حتّى تزدجر عن غيّك و تنتهى و ترتدع عن معاصيك و ترعوى. 3 53 به راستى كه تو به بهشت وارد نخواهى شد تا وقتى كه از گمراهى خود باز ايستى، و از نافرمانى‏ها و گناهان كناره گيرى كنى.

3404 76-  انّما الكرم التّنزّه عن المعاصى. 3 77 به راستى كه كرامت و بزرگوارى خويشتن دارى و پرهيز از گناهان است.

3405 77-  ان تنزّهوا عن المعاصى يحببكم اللَّه. 3 25 اگر از گناهان پرهيز و پروا داشته باشيد خدايتان دوست دارد.

3406 78-  رحم اللَّه امرء ألجم نفسه عن معاصى اللَّه بلجامها و قادها الى طاعة اللَّه بزمامها. 4 45 خدا رحمت كند كسى را كه بر نفس خود از نافرمانيهاى خداوند دهنه زده، و لجام آن را به سوى طاعت خداوند رهبرى نموده است.

3407 79-  من سلم من المعاصى عمله بلغ من الآخرة امله. 5 377 كسى كه عملش از نافرمانى‏ها و گناهان سالم و پاك باشد از آخرت به آرمانهاى خويش برسد.

3408 80-  من العصمة تعذّر المعاصى. 6 23-  از نگهدارى و لطف خداست فراهم نشدن انجام گناهان.

3409 81-  متّقى المعصية كفاعل البرّ. 6 130 پرهيز كننده از گناه همچون كسى است كه كار نيكى انجام داده است.

باب الاصرار على الذنب (اصرار بر گناه)

3410 1-  الاصرار يوجب النّار. 1 118 اصرار بر گناه موجب آتش دوزخ گردد.

3411 2-  الاصرار شيمة الفجّار. 1 94 اصرار بر گناه خوى تبهكاران است.

3412 3-  الاصرار شرّ الآراء. 1 204 اصرار بدترين رأى‏هاست.

3413 4-  الاصرار أعظم حوبة. 1 221 اصرار بر گناه بزرگترين گناه است.

3414 5-  الاصرار سجيّة الهلكى. 1 226 اصرار، خوى نابود شدگان است.

3415 6-  الاصرار يجلب النّقمة. 1 267 اصرار، عذاب و انتقام الهى را جلب كند.

3416 7-  المعاودة الى الذّنب اصرار. 1 318 بازگشت به گناه اصرار بر گناه است.

3417 8-  الاصرار أعظم حوبة و أسرع عقوبة. 1 387 اصرار بر گناه بزرگترين گناه و سبب سريعترين كيفر الهى است.

3418 9-  ايّاك و الاصرار فانّه من اكبر الكبائر و أعظم الجرائم. 2 298 سخت بپرهيز از اصرار بر گناه زيرا آن بزرگترين گناهان بزرگ، و عظيم‏ترين بزهكارى است.

3419 10-  أعظم الذّنوب عند اللَّه ذنب أصرّ عليه عامله. 2 425 بزرگترين گناهان نزد خداوند گناهانى است كه انجام دهنده‏اش بر آن اصرار ورزد.

3420 11-  أعظم الذّنوب ذنب اصرّ عليه صاحبه. 2 453 بزرگترين گناهان گناهى است كه صاحبش بر آن اصرار ورزد.

3421 12-  عجبت لمن علم شدّة انتقام اللَّه منه و هو مقيم على الاصرار. 4 338 در شگفتم از كسى كه سختى انتقام خدا را از خود مى‏داند، ولى در اصرار بر گناه پايدار است.

3422 13-  من أصرّ على ذنبه اجترى على سخط ربّه. 5 364 كسى كه بر گناه خود اصرار ورزد بر خشم پروردگار خويش دلير گشته است.

3423 14-  من كثرت معصيته وجبت اهانته. 5 444 كسى كه نافرمانى و گناهش زياد شد اهانت و پستى‏اش واجب و مسلّم گشته است.

3424 15-  من الغرّة باللَّه سبحانه أن يصرّ المرء على المعصية و يتمنّى المغفرة. 6 37 از فريبكاريهاى شخص نسبت به خداى سبحان اين است كه بر گناه و نافرمانى او اصرار ورزد و آرزوى مغفرت و آمرزش خدا را نيز داشته باشد.

3425 6-  لا وزر اعظم من الاصرار. 6 383 گناهى بزرگتر از اصرار بر گناه نيست.

باب استصغار الذنب (كوچك شمردن گناه)

3426 1-  أعظم الذّنوب عند اللَّه سبحانه ذنب صغر عند صاحبه. 2 427 بزرگترين گناهان در پيشگاه خداى سبحان گناهى است كه نزد صاحب آن كوچك باشد.

3427 2-  أشدّ الذّنوب عند اللَّه سبحانه ذنب استهان به راكبه. 2 427 سخت‏ترين گناهان نزد خداى سبحان گناهى است كه انجام دهنده‏اش آن را سبك بشمارد.

3428 3-  تهوين الذّنب أعظم من ركوب الذّنب. 3 283 سبك شمردن گناه بزرگتر است از ارتكاب آن.

3429 4-  لا تحقّرنّ صغائر الآثام فإنّها الموبقات، و من أحاطت به محقّراته أهلكته. 6 335 زنهار كوچك مشماريد گناهان صغير را كه آنها هلاكت به بار آورد، و كسى كه گناهان كوچك او را احاطه كرده نابودش كند.

باب المجاهرة بالذنب (آشكار گناه كردن)

3430 1-  مجاهرة اللَّه سبحانه بالمعاصى تعجّل النّقم. 6 133 آشكار كردن نافرمانى‏هاى خداى سبحان در عذابها شتاب كند.

3431 2-  المعلن بالمعصية مجاهر. 1 141 كسى كه آشكار گناه كند با آواز بلند نافرمانى خدا كرده است.

باب التبجح بالذنب (خوشحالى به گناه)

3432 1-  التّبجّح بالمعاصى أقبح من ركوبها. 2 119 شاد بودن به گناهان زشت‏تر از ارتكاب آن است.

3433 2-  من تلذّذ بمعاصى اللَّه أورثه اللَّه ذلّا. 5 375 كسى كه به نافرمانى‏هاى خدا كامجويى كند و لذت برد، خداوند خوارى را براى او بر جاى نهد.

3434 3-  حلاوة المعصية يفسدها أليم العقوبة. 3 399 شيرينى گناه را درد و شكنجه كيفر آن، تباه كند.

باب الاذاعة (فاش كردن اسرار)

3435 1-  الاذاعة خيانة. 1 39 افشا كردن خيانت است.

 3436 2-  الاذاعة شيمة الاغيار. 1 271 افشاگرى خوى بيگانگان است.

3437 3-  اذاعة سرّ أودعته غدر. 1 306 فاش كردن سرّى كه به تو سپرده‏اند خيانت است.

3438 4-  اقبح الغدر اذاعة السّرّ. 2 399 زشت‏ترين خيانتها فاش كردن راز ديگران است.

3439 5-  من اقبح الغدر اذاعة السّرّ. 6 12 از زشت‏ترين بى‏وفايى‏ها فاش كردن راز است.

3440 6-  مذيع الفاحشة كفاعلها. 6 125 كسى كه كار زشتى را فاش كند همانند كسى است كه آن را انجام داده است.

3441 7-  لا تثق بمن يذيع سرّك. 6 271 اطمينان مكن به كسى كه رازت را فاش كند.

3442 8-  حديث كلّ مجلس يطوى مع بساطه. 3 414 سخن و گفتگوى هر محفلى با جمع شدن بساط آن محفل در هم پيچيده شود (و هم چون رازى است كه نبايد بازگو شود).

3443 9-  ما لمت احدا على اذاعة سرّى إذا كنت به اضيق. 6 142 هيچ كس را بر فاش كردن راز خود سرزنش نكنم هنگامى كه خود در نگهدارى آن تنگ حوصله باشم.

3444 10-  لا تكونوا مساييح و لا مذاييع. 6 340 از كسانى نباشيد كه به دنبال سخن چينى و افشاگرى گام بر مى‏دارند.

حرف «الراء»

باب الرياسة (سر كردگى)

3445 1-  الرّياسة عطب. 1 59 رياست هلاكت و نابودى است.

3446 2-  آلة الرّياسة سعة الصّدر. 1 329 ابزار رياست، فراخى سينه (و پر حوصلگى) است.

3447 3-  آفة العلماء حبّ الرّياسة. 3 103 آفت دانشمندان دوستى رياست است.

3448 4-  من بذل معروفة استحقّ الرّياسة. 5 209 كسى كه كار نيك و احسان خود را بذل و بخشش كند شايسته رياست و سركردگى است.

3449 5-  من سما الى الرّياسة صبر على مضض السّياسة. 5 315 كسى كه بالا رود و به رياست رسد بايد بر رنج و درد سياست (اداره مملكت و رعيت دارى) صبر كند.

3450 6-  من قصر عن السّياسة صغر عن الرّياسة. 5 316 كسى كه از سياست كوتاه آيد كوچك است از مرتبه رياست.

باب الرؤيا (خواب ديدن)

3451 1-  المستثقل النّائم تكذّبه أحلامه. 1 361 كسى كه با حال سنگينى (و سيرى) بخوابد خوابهايش او را دروغگو گرداند (يعنى اعتبارى ندارد).

3452 2-  الرّؤيا الصّالحة احدى البّشارتين. 2 12 خوابهاى شايسته و راست يكى از دو مژده است.

3453 3-  قد تصدق الاحلام. 4 470 گاه است كه خوابها راست در آيد.

باب الرياء (خود نمايى)

3454 1-  الرّياء اشراك. 1 22 خود نمايى در عبادت شرك ورزيدن است.

3455 2-  المرائى ظاهره جميل و باطنه عليل. 2 6 آدم ريا كار ظاهرى زيبا و درونى بيمار دارد.

3456 3-  اعملوا فى غير رياء و لا سمعة فانّه من يعمل لغير اللَّه يكله اللَّه سبحانه الى من عمل له. 2 254 كارى را كه مى‏كنيد از روى خود نمايى و شهرت انجام ندهيد، زيرا كسى كه براى غير خداوند عملى انجام دهد خداى سبحان او را به همان كسى واگذارد كه عمل را براى او انجام داده است.

3457 4-  انّ أدنى الرّياء شرك. 2 489 به راستى كه پايين‏ترين مرتبه ريا و خودنمايى، شرك است.

3458 5-  ايسر الرّياء الشّرك. 2 376 پايين‏ترين مرتبه ريا شرك است.

3459 6-  آفة العبادة الرّياء. 3 99 آفت عبادت ريا است.

3460 7-  كلّ حسنة لا يراد بها وجه اللَّه تعالى فعليها قبح الرّياء و ثمرتها قبح الجزاء. 4 545 هر كار نيكى كه منظور از آن خوشنودى خداى تعالى نباشد زشتى ريا بر آن بار شود، و ميوه آن نيز پاداش زشت آن است.

3461 8-  لسان المرائى جميل و فى قلبه الدّاء الدّخيل. 5 130 زبان شخص ريا كار زيباست ولى در دلش دردى ريشه دار است.

3462 9-  لا تعمل شيئا من الخير رياء و لا تتركه حياء. 6 281 هيچ كار نيكى را از روى خود نمايى انجام مده، و از روى شرم آن را وا مگذار.

3463 10-  يسير الرّياء شرك. 6 454 اندكى از ريا و خود نمايى، نيز شرك است

باب الرأي (عقيده و نظر)

3464 1-  التّدبير بالرّأى و الرّأى بالفكر. 1 20 چاره كارها با رأى است و رأى نيز با فكر و انديشه حاصل گردد.

3465 2-  الرّأى كثير و الحزم قليل. 1 318 رأى بسيار است ولى دور انديشى (در كارها) اندك است.

3466 3-  اضربوا بعض الرّأى ببعض يتولّد منه الصّواب. 2 266 رأى‏ها را به هم بزنيد (و در كارها از رأيها و نظرات مختلف بهره گيريد) كه زاييده شود از آن صواب و درستى كار.

3467 4-  امخضوا الرّأى مخض السّقّاء ينتج سديد الآراء. 2 267 رأيها را مانند جنبانيدن مشك به هم زنيد تا رأيى درست و محكم برايتان به بار آورد.

3468 5-  باصابة الرّأى يقوى الحزم. 3 225 با درستى رأى دور انديشى تقويت شود (و نيرو بگيرد).

3469 6-  رأى الرّجل ميزان عقله. 4 95 رأى مرد، ميزان عقل او است.

3470 7-  زلّة الرّأى تأتى على الملك و تؤذن بالهلك. 4 110 لغزش رأى و انديشه نابود كند پادشاهى را و خبر از هلاكت دهد.

3471 8-  شرّ الآراء ما خالف الشّريعة. 4 163 بدترين رأيها آن است كه با شريعت و دين مخالف باشد.

3472 9-  صواب الرّأى يؤمن الزّلل. 4 199 رأى درست ايمنى بخشد از لغزش.

3473 10-  ضلّة الرّأى تفسد المقاصد. 4 228 گمراهى رأى، هدف‏ها را تباه سازد.

3474 11-  قد يزلّ الرّأى الفذّ. 4 469 چه بسا رأى تنها كه بلغزد (پس بايد در كارها مشورت كرد).

3475 12-  قد تغرب الآراء. 4 471 گاه است كه رأيها به دور افتند و به كنارى ريخته شوند.

3476 13-  من أعمل الرّأى غنم. 5 188 كسى كه رأى و تدبير را به كار بندد غنيمت برد.

3477 14-  من ضعفت آراؤه قويت أعداؤه. 5 216 كسى كه رأيهايش ناتوان باشد دشمنانش قدرتمند شوند.

3478 15-  من أضاع الرّأى ارتبك. 5 187 كسى كه رأى خود را ضايع كند راه چاره بر او بسته شود و گير كند.

3479 16-  من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء. 5 375 كسى كه به استقبال آراى مختلف برود جايگاه خطا را بشناسد.

3480 17-  ما اعجب برأيه الّا جاهل. 6 53 خود بين نشود به رأى خود، جز انسان نادان.

3481 18-  لا تستعملوا الرّأى فيما لا يدركه البصر و لا تتغلغل فيه الفكر. 6 308 به كار نگيريد رأى خود را در آنچه چشم آن را در نيابد، و انديشه‏ها در آن راه به جايى نبرند.

3482 19-  لا تستصغرنّ عندك الرّأى الخطير اذا اتاك به الرّجل الحقير. 6 287 كوچك مشمار رأى مهم و خطير را هنگامى كه مرد حقير و كوچكى آن را براى تو آورد.

باب الرؤية (ديدن)

3483 1-  ليس الرّؤية مع الابصار، قد تكذب الابصار أهلها. 5 82 ديدار به وسيله چشمها نيست گاهى چشمها به صاحبان خود دروغ مى‏گويند. 

باب الربح (سود بردن)

3484 1-  الرّابح من باع الدّنيا بالآخرة و استبدل بالآجلة عن العاجلة. 2 70 سود برنده كسى است كه دنيا را به آخرت بفروشد، و مبادله كند دنياى حاضر را به آخرت.

3485 2-  المتقرّب باداء الفرائض و النّوافل متضاعف الارباح. 2 122 كسى كه به وسيله به جاى آوردن واجبات و نافله‏ها به خدا تقرب جويد، سودش دو چندان است.

3486 3-  اربح النّاس من اشترى بالدّنيا الآخرة. 2 413 سودمندترين مردم كسى است كه به وسيله دنيا آخرت را خريدارى كند.

3487 4-  ربّ رابح خاسر. 4 56 چه بسا سود برنده‏اى كه زيانكار است.

3488 5-  ربّ رباح يؤول الى خسران. 4 65 چه بسا سودى كه به زبان باز گردد.