غرر الحكم و درر الكلم جلد ۱

قاضى ناصح الدين ابو الفتح عبد الواحد بن محمد تميمى آمدى
ترجمه : سيد هاشم رسولى محلاتى

- ۴ -


436 48-  من لم يصلح على ادب اللَّه لم يصلح على ادب نفسه. 5 417 كسى كه بر ادب خداى تعالى اصلاح نشود (و به دستورات الهى عمل نكند) بر ادب خود (كه آن را ادب پندارد) اصلاح نگردد.

437 49-  من استهتر بالادب فقد زان نفسه. 5 264 كسى كه شيفته ادب گردد خود را آراسته است.

438 50-  نعم قرين العقل الادب. 6 158 براى عقل، ادب همدم خوبى است.

439 51-  نعم النسب حسن الادب. 6 159 ادب نيكو، نسب خوبى است.

440 52-  لا حسب كالادب. 6 350 حسبى چون ادب نيست.

441 53-  لا زينة كالادب. 6 351 زيورى همچون ادب نيست.

442 54-  لا ميراث كالادب. 6 353 ميراثى چون ادب نيست.

443 55-  لا شرف مع سوء ادب. 6 361 با بى ادبى شرافتى به جا نماند.

444 56-  لا حلل كالآداب. 6 354 هيچ زيورى مانند ادب نيست.

445 57-  لا أدب لسىّ‏ء النطق. 6 374 شخص بد زبان ادب ندارد.

446 58-  لا حسب ارفع من الادب. 4 378 حسبى برتر از ادب نيست.

447 59-  لا عقل لمن لا ادب له. 6 400 كسى كه ادب ندارد عقل ندارد.

448 60-  لا يرأس من خلا عن الادب و صبا الى اللّعب. 6 425 به آقايى نرسد كسى كه از ادب تهى است و به سوى بازى ميل كند.

باب الاذى (آزار)

449 1-  الاذى يجلب القلى. 1 154 آزار كردن خشم به بار آرد.

450 2-  المؤمن من تحمّل اذى النّاس و لا يتاذّى احد به. 2 153 مؤمن كسى است كه آزار مردم را تحمّل كند، ولى هيچ كس از او آزارى نبيند.

451 3-  افضل الشّرف كفّ الاذى و بذل الاحسان. 2 458 برترين شرافتها خوددارى از آزار ديگران و بذل احسان به آنهاست.

452 4-  عادة الاشرار اذيّة الرّفاق. 4 332 شيوه انسانهاى بد، آزار كردن رفيقان است.

453 5-  عادة اللّئام و الاغمار اذيّة الكرام و الاحرار. 4 332 شيوه افراد پست و نادان بى‏تجربه، آزار كريمان و آزادگان است.

454 6-  من كفّ اذاه لم يعانده أحد. 5 206 كسى كه از آزار ديگران خوددارى كند هيچ كس با او دشمنى نكند.

455 7-  من امارات الخير الكفّ عن الاذى. 6 24 از نشانه‏هاى خير و خوبى، خود دارى كردن از آزار ديگران است.

456 8-  منع اذاك يصلح لك قلوب عداك. 6 129 جلوگيرى كردن تو از آزار ديگران، دلهاى دشمنانت را براى تو اصلاح و شايسته كند. (و در نتيجه دشمنى‏ها تبديل به دوستى گردد)

باب التأسى (اقتداء و پيروى)

457 1-  احبّ العباد الى اللَّه تعالى المتأسّى بنبيّه صلّى اللَّه عليه و آله و المقتصّ أثره. 2 409 محبوب‏ترين بندگان در پيشگاه خداى تعالى كسى است كه به پيامبرش اقتدا كند (و او را اسوه و الگوى خود قرار دهد) و اثر او را دنبال كند.

باب الاشر (سركشى-  سرمستى)

458 1-  غرور الغنى يوجب الاشر. 4 380 غرور ثروتمندى و توانگرى، سركشى و سرمستى به بار آورد.

باب الاصل (ريشه، نژاد و نسب)

459 1-  اذا كرم اصل الرّجل كرم مغيبه و محضره. 3 188 هنگامى كه اصل و ريشه مرد گرامى باشد، حضور و غياب او نيز گرامى است.

460 2-  جميل الفعل ينبى‏ء عن طيب الاصل. 3 369 كار زيبا، خبر از پاكى ريشه و نژاد مى‏دهد.

461 3-  سوء الفعل دليل لؤم الاصل. 4 131 كار بد، دليل پستى اصل و نسب است.

462 4-  عليكم في طلب الحوائج بشراف النّفوس، ذوى الاصول الطّيّبة فانّها عندهم اقضى و هى لديكم ازكى. 4 304 بر شما باد كه براى خواستن حاجت نزد مردمان شريف النفس كه داراى ريشه و اصلى پاك هستند برويد، كه حاجت نزد آنها زودتر بر آورده گردد آنها نزد شما پاكيزه‏تر از ديگران هستند.

463 5-  من خبث عنصره ساء محضره. 5 474 كسى كه ريشه‏اش ناپاك باشد حضور او (و مصاحبتش) بد باشد.

464 6-  ما بقاء فرع بعد ذهاب اصل. 6 70 چه ماندنى دارد براى شاخه پس از رفتن ريشه.

465 7-  لا تزكو الصّنيعة مع غير اصيل. 6 375 كار نيك پاكيزه نيست (يا افزايش نمى‏يابد) با وجود انسانى كه اصل و ريشه ندارد.

باب الآفة (آفت)

466 1-  بعوارض الافات تتكدّر النّعم. 3 215 با پيش آمدن آسيبها، نعمتها تيره و ناصاف گردد.

467 2-  كرور اللّيل و النّهار مكمن الافات و داعى الشّتات. 4 626 گردش شب و روز كمينگاه آفتها و دعوت كننده به پراكندگى (انسانها) است.

468 3-  من السّاعات تولّد الافات. 6 10 تولّد آفتها از ساعتها است (و هر ساعتى ممكن است آفتى را بزايد).

469 4-  السّاعات مكمن الآفات. 1 92 ساعتها كمينگاه آفتها است.

باب الأكل (خوردن)

470 1-  اقلل طعاما تقلل سقاما. 2 189 خوراكى را كم كن تا بيمارى را كم كنى.

471 2-  قلّة الاكل يمنع كثيرا من اعلال الجسم. 4 505 كم خورى از بسيارى از بيماريهاى تن جلوگيرى كند.

472 3-  قلّة الاكل من العفاف و كثرته من الاسراف. 4 501 كم خورى از پارسايى و پرهيزكارى است، و پرخورى از اسراف و زياده روى است.

473 4-  قلّة الغذاء اكرم للنّفس و ادوم للصّحّة. 4 519 كم خوردن غذا براى نفس انسانى گرامى‏تر، و براى تندرستى پايدارتر است.

474 5-  كن كالنّحلة اذا اكلت اكلت طيّبا، و اذا وضعت وضعت طيّبا، و اذا وقعت على عود لم تكسره. 4 615 همچون زنبور عسل باش كه چون مى‏خورد (گل و گياه) را پاكيزه مى‏خورد، و چون وا مى‏گذارد (عسل) پاك به جا مى‏نهد، و چون بر چوبى (و شاخه‏اى) بنشيند آن را نشكند.

475 6-  من قلّ طعامه قلّت الامه. 5 290 كسى كه خوراكش كم باشد دردهايش كم است.

476 7-  من قلّ اكله صفى فكره. 5 299 كسى كه خوراكش اندك باشد فكر و انديشه‏اش پاك گردد.

477 8-  من قلّت طعمته خفّت عليه مئونته. 5 371 كسى كه غذايش كم شد، هزينه زندگى برايش سبك خواهد شد.

478 9-  من اقتصر فى اكله كثرت صحّته و صلحت فكرته. 5 372 كسى كه در خوردن به اندك اكتفا كند تندرستى او بسيار و انديشه‏اش شايسته باشد.

479 10-  عليكم بالقصد فى المطاعم فانّه ابعد من السّرف، و اصحّ للبدن و اعون على العبادة. 4 301 بر شما باد به ميانه روى در خوراكى‏ها كه اين كار از اسراف دورتر، و براى تندرستى بهتر و براى انجام عبادت كمك كار بهترى است.

480 11-  كم من اكلة منعت اكلات. 4 548 چه بسا خوردنى كه (به خاطر اسراف و جهات ديگر) از خوردنى‏هاى ديگر جلوگيرى كند.

481 12-  كثرة الاكل تذفر. 4 596 پر خورى، بدن را بد بو كند.

482 13-  كثرة الاكل من الشّره، و الشّره، شرّ العيوب. 4 593 پرخورى از حرص پيدا شود، و حرص بدترين عيبهاست.

483 14-  كثرة الاكل و النّوم تفسدان النّفس و تجلبان المضرّة. 4 596 پر خورى و خواب زياد، بدن را تباه كند و زيان به بار آورد.

484 15-  من كثر اكله قلّت صحّته و ثقلت على نفسه مئونته. 5 393 كسى كه خوراكش زياد باشد تندرستى او اندك، و هزينه زندگى بر او سنگين خواهد بود.

485 16-  من غرس فى نفسه محبّة انواع الطّعام، اجتنى ثمار فنون الاسقام. 5 469 كسى كه درخت علاقه و دوستى خوراكى‏هاى گوناگون را در دل بكارد، ميوه آن را نيز كه انواع بيماريهاست بچيند.

486 17-  الطّعام يؤكل على ثلاثة اضرب، مع الاخوان بالسّرور، و مع‏ الفقراء بالايثار، و مع أبناء الدّنيا بالمروءة. 2 141 غذا سه گونه خورده مى‏شود، با برادران به خوشى و شادمانى، و با فقيران به ايثار و از خود گذشتگى، و با دنيا داران به مروّت و بزرگوارى.

487 18-  كلوا الاترج قبل الطّعام و بعده فآل محمّد يفعلون ذلك. 4 631 ترنج را پيش از غذا و پس از آن بخوريد كه خاندان محمد صلّى اللّه عليه و آله اين كار را انجام مى‏دادند.

488 19-  قلّ من أكثر من فضول الطّعام الّا لزمته الأسقام. 4 517 كم است كه كسى غذاهاى زيادى بخورد مگر آنكه بيماريها ملازم او گردد.

باب الالفة (انس گرفتن)

489 1-  من تالّف النّاس احبّوه. 5 184 كسى كه با مردم انس و الفت داشته باشد مردم او را دوست بدارند.

490 2-  المؤمن آلف مألوف متعطّف. 1 375 مؤمن با مردم انس دارد و ديگران نيز با او انس گيرند، و با مردم مهربانى كند.

باب معرفة اللَّه تعالى شأنه (معرفت خداى تعالى و صفات خداوند و روابط بندگان با او)

491 1-  هو اللَّه الّذى تشهد له اعلام الوجود على قلب ذى الجحود. 6 204 او است خدايى كه گواهى دهد براى او نشانه‏هاى هستى بر دل انكار كننده.

492 2-  لا تدرك اللَّه جلّ جلاله العيون بمشاهدة الأعيان، لكن تدركه القلوب بحقائق الايمان. 6 421 خداوند جلّ جلاله را چشمها هرگز آشكارا نبيند، اما دلها با نيروى حقيقت ايمان، وى را درك كنند.

493 3-  لم يتناه سبحانه في العقول فيكون في مهبّ فكرها مكيّفا، و لا في روّيات خواطرها محدّدا مصرّفا.

5 102 خداى سبحان (چنان است كه) در خردها نگنجد، و در مسير وزش افكار در كيفيّت خاصّى قرار نگيرد، و در وهمها در نيايد تا به تصرّف آنها در آيد و محدود شود.

494 4-  لم تره سبحانه العقول فتخبر عنه، بل كان تعالى قبل الواصفين به له. 5 99 خداى سبحان را خردها نبيند تا از وى بازگو كند، بلكه خداى تعالى پيش از توصيف هر وصف كننده‏اى خود آغاز به وصف خود كرده است.

495 5-  غوص الفطن لا يدركه، و بعد الهمم لا يبلغه. 4 389 غواصّان درياى علوم و زيركى دركش نكنند، و همّتهاى والا و افكار بلند به كنه ذاتش نرسند.  496 6-  قريب من الاشياء غير ملابس بعيد منها غير مباين. 4 512 نزديك هر چيز است امّا نه اين كه پوشيده باشد با آن، دور است از آنها امّا نه اين كه از آنها جدا باشد.

497 7-  ليس في الاشياء بوالج و لا عنها بخارج. 5 89 نه به درون چيزها رفته، و نه از آنها بيرون آمده است.

498 8-  لم يحلل اللَّه سبحانه في الأشياء فيكون فيها كائنا و لم ينأ عنها فيقال هو عنها بائن. 5 104 نه حلول كرده است خداى سبحان در چيزها كه پندار شود در آنهاست، و نه دور است از چيزها كه گفته شود از آنها جداست.

499 9-  من تفكّر في ذات اللَّه الحد. 5 305 كسى كه در باره ذات خداى تعالى تفكر كند، الحاد ورزيده از دين بيرون رود.

500 10-  من تفكّر في ذات اللَّه تزندق. 5 308 كسى كه در باره ذات خداى تعالى بينديشد و تفكر نمايد، بى دين گردد.

501 11-  تعنو الوجوه لعظمة اللَّه و تجل القلوب من مخافته، و تتهالك النّفوس على مراضيه. 3 302 چهره‏ها در برابر عظمتش فروتن و خاضع، و دلها از هيبتش ترسان، و جانها در راه رسيدن به خشنودى‏اش خود را فانى سازند.

502 12-  كلّ مسمّى بالوحدة غير اللَّه سبحانه قليل. 4 534 هر چه را تنها و واحد خوانند بجز خداى سبحان اندك و تنهاست. (جز خداى سبحان كه در عين وحدت و يگانگى بى‏انتها و فرمانرواست)

503 13-  من وحّد اللَّه سبحانه لم يشبّهه بالخلق. 5 338 كسى كه خداى سبحان را به يكتايى و يگانگى بشناسد، هيچ گاه او را به خلق تشبيه نكند.

504 14-  لم يطّلع اللَّه سبحانه العقول على تحديد صفته، و لم يحجبها عن واجب معرفته. 5 98 خداى سبحان عقلها را بر چگونگى صفات خويش آگاه نساخته، امّا از مقدار لازم نيز در باره شناخت خود آنها را باز نداشته.

505 15-  خرق علم اللَّه سبحانه باطن غيب السّترات، و احاط بغموض عقائد السّريرات. 3 44 علم و دانش خداى سبحان اعماق پرده‏هاى غيب را شكافته، و به عقايد پيچيده و پنهان احاطه كرده است.

506 16-  انّ اللَّه سبحانه عند اضمار كلّ مضمر، و قول كلّ قائل، و عمل كلّ عامل. 2 504 براستى كه خداى سبحان نزد آنچه پنهان كرده هر انسانى در درون خود، و گفتار هر گوينده و عمل هر عمل كننده حاضر و بدان آگاه است.

507 17-  كلّ سرّ عند اللَّه علانية. 4 538 هر پنهانى، نزد خدا آشكار است.

508 18-  كلّ قادر غير اللَّه سبحانه مقدور. 4 538 هر قادر و توانايى جز خداى سبحان مقدور (و تحت قدرت او) است.

509 19-  كلّ غالب غير اللَّه مغلوب. 4 539 هر غالبى جز خداوند مغلوب است.

510 20-  كلّ طالب غير اللَّه مطلوب. 4 539 هر طالب و جوينده‏اى جز خداوند مطلوب است.

511 21-  كلّ مالك غير اللَّه سبحانه مملوك. 4 536 هر مالك و دارنده‏اى جز خداى سبحان مملوك است.

512 22-  كلّ قوىّ غير اللَّه سبحانه ضعيف. 4 536 هر نيرومندى جز خداى سبحان ناتوان است.

513 23-  كلّ شي‏ء خاشع للَّه. 4 538 هر چيزى در پيشگاه خدا خاشع (فروتن و افتاده) است.

514 24-  كلّ باطن عند اللَّه جلّت آلاؤه ظاهر. 4 538 هر درونى در پيشگاه خدايى كه نعمتهايش والاست، آشكار و ظاهر است.

515 25-  لو كان لربّك شريك لاتتك رسله. 5 111 اگر براى پروردگارت شريكى بود رسولان و پيامبران او نيز نزد تو آمده بودند.

516 26-  عجبت لمن يشّك في قدرة اللَّه و هو يرى خلقه. 4 333 در شگفتم از كسى كه در قدرت خدا ترديد كند با اين كه آفريده او را مى‏بيند.

517 27-  انّ اللَّه سبحانه امر عباده تخييرا، و نهاهم تحذيرا، و كلّف يسيرا، و لم يكلّف عسيرا، و اعطى على القليل كثيرا، و لم يعص مغلوبا، و لم يطع مكرها، و لم يرسل الانبياء لعبا، و لم ينزل الكتاب عبثا، و ما خلق السّماوات و الارض و ما بينهما باطلا، ذلك ظنّ الّذين كفروا فويل للّذين كفروا من النّار. 2 613 براستى كه خداى سبحان به بندگان خود امر فرموده در حالى كه در انجام آن مخيّر هستند (و مجبورشان نكرد) و نهيشان فرمود تا بترسند و دست بدارند، آنچه تكليف كرده آسان و تكليف دشوارى نكرده، در برابر كار كم پاداش بسيار دهد، نافرمانى‏اش نكنند از آن رو كه بر او چيره‏اند، و فرمانش نبرند از آنكه‏ ناگزيرند، پيامبران را به بازيچه نفرستاد، و كتاب آسمانى را بيهوده نازل نكرد، و آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آنها است باطل و بى‏هدف نيافريد، اين پندار كسانى است كه كافر شدند، واى بر آن كافران از آتش دوزخ.

518 28-  لم يأمركم اللَّه سبحانه الّا بحسن و لم ينهكم الّا عن قبيح. 5 104 دستور نداده خداوند سبحان شما را مگر به چيز نيكو، و نهى نكرده است شما را مگر از چيز زشت.

519 29-  لم يترك اللَّه سبحانه خلقه مغفلا و لا أمرهم مهملا. 5 102 وا نگذارده است خداى سبحان خلق خود را كه از آنان غافل باشد و نه آنكه كارشان را به خودشان وا گذارده باشد.

520 30-  ما كان اللَّه سبحانه ليضلّ احدا و ليس اللَّه بظلّام للعبيد. 6 87 خداى سبحان چنان نيست كه أحدى (از بندگان خود را) گمراه كند، و خداوند نسبت به بندگان خود ستمكار نيست.

521 31-  ما اعظم حلم اللَّه سبحانه عن اهل العناد و ما اكثر عفوه عن مسرفى العباد. 6 92 چه بزرگ است بردبارى خداى سبحان از آنان كه اهل عناد و دشمنى هستند، و چه بسيار است گذشت و عفو او از بندگان ولخرج و اسرافكار.

522 32-  انّ اليسير من اللَّه سبحانه لاكرم من الكثير من خلقه. 2 523 براستى كه انعام اندك از خداى سبحان، گرامى‏تر است از انعام بسيارى كه از خلق او باشد.

523 33-  المؤمن من كان حبّه للَّه و بغضه للَّه و اخذه للَّه و تركه للَّه. 2 37 مؤمن كسى است كه دوستى‏اش براى خدا، و خشمش براى خدا، و گرفتنش براى خدا، و واگذاردنش براى خدا باشد.

524 34-  جماع الخير في الموالاة في اللَّه، و المعاداة في اللَّه، و المحبّة في اللَّه، و البغض في اللَّه. 3 371 مجموعه خير و خوبى در دوستى كردن در راه خدا و دشمنى كردن در راه خدا و محبّت در راه خدا و بغض در راه خدا است. (يعنى محور همه كارها بايد خدا باشد)

525 35-  من اعطى في اللَّه، و منع في اللَّه، و أحبّ في اللَّه، و أبغض في اللَّه فقد استكمل الايمان. 5 426 كسى كه در راه خدا عطا كند و در راه خدا جلوگيرى كند و در راه خدا دوست بدارد و در راه خدا دشمن بدارد، براستى كه ايمان خود را به كمال رسانده است.

526 36-  غاية الايمان الموالاة في اللَّه، و المعاداة في اللَّه، و التّباذل في اللَّه، و التّواصل في اللَّه سبحانه. 4 375 نهايت ايمان دوستى كردن در راه خدا و دشمنى كردن در راه خدا و بخشش كردن در راه خدا و پيوند كردن در راه خداى سبحان است.

527 37-  من أحبّ أن يكمل ايمانه فليكن حبّه للَّه، و بغضه للَّه، و رضاه للَّه، و سخطه للَّه. 5 392 كسى كه دوست دارد ايمانش كامل گردد بايد كه دوستى‏اش در راه خدا، دشمنى‏اش در راه خدا، خوشنودى‏اش در راه خدا و خشمش در راه خدا باشد.

528 38-  لا يكمل ايمان عبد حتّى يحبّ من احبّه اللَّه سبحانه، و يبغض من ابغضه اللَّه سبحانه. 6 417 كامل نشود ايمان بنده‏اى تا اين كه دوست بدارد هر كه را خداى سبحان دوست مى‏دارد، و مبغوض دارد هر كه را خداى سبحان مبغوض دارد.

529 39-  واصلوا من تواصلونه في اللَّه و اهجروا من تهجرونه في اللَّه سبحانه. 6 238 با هر كه پيوند مى‏كنيد در راه خدا پيوند كنيد، و از هر كه دورى مى‏كنيد در راه خدا دورى كنيد.

530 40-  الجى‏ء نفسك في الامور كلّها الى الهك، فانّك تلجئها الى كهف حريز. 2 205 در همه كارها خويشتن را به معبود خود بسپار، كه در اين صورت به راستى آن را به دژ محكمى سپرده‏اى.

531 41-  الا مستعدّ للقاء ربّه قبل زهوق‏ نفسه 2 329 آيا هيچ-  كس نيست كه قبل از بيرون رفتن جانش آماده ديدار پروردگار خود باشد.

532 42-  اوثق سبب اخذت به سبب بينك و بين اللَّه. 2 443 محكم‏ترين وسيله‏اى كه مى‏توان به دست گيرى وسيله‏اى است كه ميان تو و خداوند باشد

533 43-  انّ قولنا: «انّا للَّه» اقرار على انفسنا بالملك و قولنا: «انّا اليه راجعون» اقرار على انفسنا بالهلك.

2 554 به راستى اين كه ما مى‏گوييم «انّا للَّه»-  ما از آن خداييم-  اقرارى است بر خود كه ما ملك او هستيم، و گفتارمان «انّا اليه راجعون»-  و به سوى او باز گرديم-  اقرارى است بر خود كه ما نابود شدنى هستيم.

534 44-  ان استطعت أن لا يكون بينك و بين اللَّه ذو نعمة فافعل. 3 6 اگر بتوانى كارى كنى (و چنان زندگى كنى) كه ميان تو و ميان خداوند ولى نعمت ديگرى نباشد اين كار را بكن.

535 45-  انّكم ان اقبلتم على اللَّه اقبلتم و ان ادبرتم عنه أدبرتم. 3 68 براستى كه شما اگر رو آوريد به خدا بخوبى و رستگارى رو آورده‏ايد و اگر روى بگردانيد هم از او رو گردانده‏ايد.

536 46-  انّك ان حاربت اللَّه حربت و هلكت. 3 54 براستى كه تو اگر با خدا بجنگى ربوده شوى و نابود گردى.

537 47-  اذا اكرم اللَّه عبدا شغله بمحبّته. 3 141 هر گاه خداوند بنده‏اى را دوست بدارد او را به محبّت خود سرگرمش سازد.

538 48-  اذا رأيت اللَّه يؤنسك بخلقه و يوحشك من ذكره فقد أبغضك. 3 131 هر گاه ديدى خداوند تو را با خلق خود مأنوس و سرگرم ساخته و از ذكر خود رمانده است، آن وقت است كه به راستى تو را مبغوض داشته است.

539 49-  تحبّب الى اللَّه سبحانه بالرّغبة فيما لديه. 3 287 دوستى كن به سوى خدا به وسيله ميل و رغبت بدانچه نزد او است. (يعنى با اطاعت و فرمانبردارى او اجر و پاداش حق را بطلب)

540 50-  تقرّب الى اللَّه سبحانه فانّه يزلف المقرّبين اليه. 3 288 به سوى خداى سبحان تقرّب جوى كه به راستى خداوند نزديك گرداند به خود آنها كه به درگاهش تقرّب جويند.

541 51-  تقرّب الى اللَّه سبحانه بالسّجود و الرّكوع و الخضوع لعظمته و الخشوع. 3 312 به درگاه خداى سبحان نزديكى و تقرّب بجوى به وسيله سجده و ركوع و افتادگى و خشوع در برابر عظمت و بزرگى او.

542 52-  جار اللَّه سبحانه آمن، و عدوّه خائف. 3 358 كسى كه در پناه خداست در امان و آسوده خاطر است، ولى دشمن او ترسان و بيمناك است.

543 53-  زايلوا أعداء اللَّه و واصلوا اولياء اللَّه. 4 114 از دشمنان خدا جدايى شويد (و از آنها فاصله گيريد) و با دوستان خدا پيوند كنيد.

544 54-  ضاع من كان له مقصد غير اللَّه. 4 229 آن كس كه هدف و مقصودى جز خدا دارد تباه گشته.

545 55-  كيف ينجو من اللَّه هاربه. 4 560 چگونه نجات و رهايى يابد كسى كه از خدا بگريزد (زيرا هر جا برود از آن خدا است).

546 56-  طوبى لمن راقب ربّه و خاف ذنبه. 4 238 خوشا به حال كسى كه مراقب پروردگار خويش است و از گناه خود بيمناك است.

547 57-  صلوا الّذى بينكم و بين اللَّه‏ تسعدوا. 4 207 پيوند كنيد با آنكه واسطه ميان شما و خداست تا نيكبخت شويد.

548 58-  صل الّذى بينك و بين اللَّه تسعد بمنقلبك. 4 212 پيوند كن با آنكه واسطه ميان تو و خداوند است تا در بازگشت خود نيكبخت گردى.

549 59-  عليك بالاعتصام باللَّه فى كلّ امورك فانّها عصمة من كلّ شي‏ء. 4 293 بر تو باد كه در همه كارها به خدا چنگ زنى كه خداوند از هر چيز نگهدارنده است.

550 60-  فرّوا الى اللَّه سبحانه و لا تفرّوا منه، فانّه مدرككم و لن تعجزوه. 4 425 فرار كنيد به سوى خدا (و از هر چيز به سوى او بگريزيد) و از او (به سوى چيز ديگرى) فرار نكنيد كه به راستى او شما را دريابد و هرگز نمى‏توانيد او را درمانده كنيد.

551 61-  ليس لمن طلبه اللَّه مجير. 5 79 كسى را كه خدا در طلب او باشد پناهى و پناهگاهى ندارد.

552 62-  كيف يضيع من اللَّه كافله. 4 561 چگونه تباه شود كسى كه خداوند كفيل و پايندان او است.

553 63-  من عاند اللَّه قصم. 5 182 كسى كه با خدا دشمنى كند شكسته شود و شكسته خورد.

554 64-  من سلّم امره الى اللَّه استظهر. 5 270 كسى كه كار خود را به خدا واگذارد قوى پشت گردد.

555 65-  لن تتّصل بالخالق حتّى تنقطع عن الخلق. 5 67 هرگز به آفريدگار نپيوندى تا اين كه از خلق خدا ببرى و منقطع گردى.

556 66-  من وثق باللَّه غنى. 5 167 كسى كه به خدا اعتماد و تكيه كند بى نياز گردد.

557 67-  من حارب اللَّه حرب. 5 182 كسى كه با خدا بجنگد ربوده شود.

558 68-  من انقطع الى غير اللَّه شقى و تعنّى. 5 292 كسى كه از خدا ببرد و به غير خدا پيوند كند بدبخت گشته و به رنج و تعب دچار گردد.

559 69-  من استأذن على اللَّه اذن له. 5 267 كسى كه از خدا رخصت خواهد خدايش رخصت دهد (و حاجب و دربانى ندارد).

560 70-  لم يخلقكم اللَّه سبحانه عبثا، و لم يترككم سدى، و لم يدعكم فى ضلالة و لا عمى. 5 103 خداى سبحان شما را بيهوده نيافريده و مهمل وا نگذارده، و سرگردان در گمراهى و نابينايى رها نكرده است.

561 71-  لم يخلق اللَّه سبحانه الخلق لوحشة، و لم يستعملهم لمنفعة. 5 98 خداى سبحان آفريدگان را به خاطر تنهايى خود نيافريد، و براى سود و نفعى آنها را وادار به كار نكرد.

562 72-  من احبّ لقاء اللَّه سبحانه سلا عن الدّنيا. 5 292 كسى كه ديدار خداى سبحان را دوست مى‏دارد از دنيا كنده شده و جدا گردد.

563 73-  من اغبن ممّن باع اللَّه سبحانه بغيره. 5 223 چه كسى مغبون‏تر است از آنكه خداى سبحان را به ديگرى جز او فروخته است.

564 74-  من رغب فيما عند اللَّه بلغ آماله. 5 324 كسى كه خواهان باشد چيزى را كه نزد خداست به آرزوهايش برسد.

565 75-  من صلح مع اللَّه سبحانه لم يفسد مع احد. 5 334 كسى كه با خداى سبحان به صلاح و درستى رفتار كرده باشد با هيچ كس تباهى و فساد ندارد (و همگان او را گرامى دارند).

566 76-  من فسد مع اللَّه لم يصلح مع احد. 5 334 كسى كه با خدا كار خود را تباه كرده باشد با هيچ كس اصلاح نتواند كرد.

567 77-  من جعل اللَّه سبحانه موئل رجائه كفاه امر دينه و دنياه. 5 439 كسى كه به خداى سبحان را پايگاه اميدش قرار دهد، خداى تعالى كار دين و دنياى او را كفايت كند.

568 78-  من يكن اللَّه نصيره يغلب خصمه و يكن له حزبا. 5 375 كسى كه خدا ياورش باشد بر دشمن خود پيروز شود، و خداوند (همانند) ياران و پشتيبانانى براى او باشد.

569 79-  من يكن اللَّه خصمة يدحض حجّته و يكن له حربا. 5 374 كسى كه خدا مدّعى او باشد دليلش را باطل گرداند، و دشمن او باشد.

570 80-  من يكن اللَّه امله، يدرك غاية الامل و الرّجاء. 5 375 كسى كه آرزومند خدا باشد نهايت اميد و آرزوى خود را دريابد.

571 81-  من ترك للَّه سبحانه شيئا عوّضه اللَّه خيرا ممّا ترك. 5 395 كسى كه به خاطر خداى سبحان چيزى را واگذارد خداوند به جاى آن، بهتر از آنچه را واگذارده به او بدهد.

572 82-  لا تنصبنّ نفسك لحرب اللَّه، فلا يدلك بنقمته، و لا غنى بك عن رحمته. 6 319 هيچ گاه خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده زيرا تو تاب كيفر او را ندارى، و از عفو و رحمت او بى‏نياز نيستى.

573 83-  وقّروا اللَّه سبحانه و اجتنبوا محارمه و احبّوا احبّاءه. 6 234 خداى سبحان را محترم شماريد و از محرّمات الهى پرهيز كنيد و دوستانش را دوست بداريد.

574 84-  ينبغي لمن عرف اللَّه سبحانه ان يرغب فيما لديه. 6 442 شايسته است براى كسى كه خداى سبحان را بشناسد كه در آنچه نزد او است رغبت كند.

575 85-  لا اله الّا اللَّه عزيمة الايمان، و فاتحة الاحسان، و مرضاة الرّحمن، و مدحرة الشّيطان. 6 421 كلمه «لا اله الّا اللَّه» تصميم قطعى ايمان، و باز كننده درب نيكى و احسان، و موجب خشنودى خداى رحمان، و دور كننده شيطان است.

576 86-  من امّل غير اللَّه سبحانه اكذب آماله. 5 406 كسى كه به چيزى جز خداى سبحان آرزومند باشد آرزوهاى خود را دروغ و پوچ دريابد.

577 87-  من آمن باللَّه لجأ اليه. 5 220 كسى كه به خدا ايمان داشته باشد به او پناه برد.

578 88-  من اعتمد على الرّأي و القياس في معرفة اللَّه ضلّ و تشعّبت عليه الأمور. 5 463 كسى در راه شناخت خداوند بر رأى خود و قياس اعتماد و تكيه كند گمراه شود و كارها بر او پراكنده شود.

579 89-  ما أهول اللّهم ما نشاهده من ملكوتك، و ما أحقر ذلك فيما غاب عنّا من عظيم سلطانك. 6 94 چه هولناك است پروردگار آنچه را مشاهده مى‏كنيم از ملكوت تو، و چه كوچك است اين در جنب آنچه پنهان است بر ما از سلطنت بزرگ تو.

580 90-  قد احاط علم اللَّه سبحانه بالبواطن، و احصى الظّواهر. 4 477 به راستى كه علم خداى سبحان باطنها و نهانها را فرا گرفته و برونها را شماره كرده است.

581 91-  انّ أولياء اللَّه لاكثر النّاس له ذكرا و ادومهم له شكرا و اعظمهم على بلائه صبرا. 2 557 به راستى كه دوستان خدا بيشتر از مردم ديگر به ياد او هستند و شكر و سپاسشان از ديگران پا بر جا تر و صبر و شكيبائيشان بر بلاى او بزرگتر است

باب الامر بالمعروف (امر به معروف)

582 1-  انّ الامر بالمعروف و النّهى عن المنكر لا يقرّبان من اجل و لا ينقصان من رزق، لكن يضاعفان الثّواب و يعظمان الاجر، و افضل منهما كلمة عدل عند امام جائر. 2 611 به راستى كه امر به معروف و نهى از منكر نه مرگ كسى را نزديك مى‏كنند، و نه از روزى كسى مى‏كاهند، ولى پاداش را دو چندان كرده و اجر را بزرگ گردانند، و بهتر از اين دو آن سخنى است كه در راه خدا و در مسير دفاع از عدالت در برابر پيشواى ستمگرى گفته شود.

583 2-  أصلح المسى‏ء بحسن فعالك و دلّ على الخير بجميل مقالك. 2 182 آدم بدكار را به وسيله كار نيك خود اصلاح كن، و با سخن زيبايت ديگران را به كار خير رهنمون باش.

584 3-  اؤمر بالمعروف تكن من اهله و انكر المنكر بيدك و لسانك، و باين من فعله بجهدك. 2 214 امر به معروف كن تا اهل و شايسته آن باشى، و جلوگيرى كن از كار زشت با دست و زبان خود، و از انجام كار بد جدا شود و كناره گيرى كن با تلاش و كوشش خود.

585 4-  ائتمروا بالمعروف و امروا به، و تناهوا عن المنكر و انهوا عنه. 2 262 پذيرا باشيد دستور معروف را  و خود نيز بدان دستور دهيد، و بپذيريد نهى از منكر را و خود نيز از آن نهى كنيد.

586 5-  من آمر بالمعروف شدّ ظهور المؤمنين. 5 258 كسى كه امر به معروف كند پشت مؤمنان را محكم كرده است.

587 6-  كن بالمعروف آمرا و عن المنكر ناهيا، و لمن قطعك واصلا، و لمن حرمك مطيعا. 4 610 به معروف امر كن و از منكر (كار زشت) باز دار، و با كسى كه از تو بريده پيوند كن، و به كسى كه تو را محروم كرده عطا كن.

588 7-  كن آمرا بالمعروف عاملا به، و لا تكن ممّن يأمر به و ينأى عنه فيبوء باثمه و يتعرّض مقت ربّه. 4 616 امر به معروف كن و خود نيز بدان عمل كن و از آن كسانى نباش كه مردم را امر به معروف كنند و خود از آن دورى كنند، كه در نتيجه گناه آن را بر دوش گيرند و خود را در معرض خشم پروردگار در آورند.

589 8-  كن بالمعروف آمرا و عن المنكر ناهيا، و بالخير عاملا و للشّرّ مانعا. 4 613 به معروف امر كن و از منكر نهى كن، به كار خير عمل كن و از كار بد مردم را باز دار.

590 9-  قوام الشّريعة الامر بالمعروف، و النّهى عن المنكر، و اقامة الحدود. 4 518 قوام و اساس شريعت اسلام امر به معروف و نهى از منكر و بر پا داشتن حدود الهى است.

591 10-  الامر بالمعروف افضل اعمال الخلق. 2 101 امر به معروف برترين عملها مردم است.

592 11-  من كان فيه ثلاث سلمت له الدّنيا و الآخرة، يأمر بالمعروف و يأتمر به، و ينهى عن المنكر و ينتهى عنه، و يحافظ على حدود اللَّه جلّ و علا. 5 440 كسى كه سه چيز در او باشد دنيا و آخرتش سالم باشد، امر به معروف كند و خود نيز پذيراى آن باشد، و نهى از منكر كند و خود نيز پذيرا باشد، و حدود الهى را نگهدارى كند.

باب الامل و الأمانى (آرزو و خواسته‏ها)

 593 1-  افضل الدّين قصر الامل و افضل العبادة اخلاص العمل. 2 466 برترين (مرتبه) دين كوتاه كردن آرزو است، و برترين عبادت اخلاص عمل.

594 2-  انّ اخسر النّاس صفقّة و اخيبهم سعيا، رجل اخلق بدنه فى طلب آماله  و لم تساعده المقادير على ارادته، فخرج من الدّنيا بحسراته و قدم على الآخرة بتبعاته. 2 570 به راستى كه زيانكارترين مردمان در معامله و نوميدترين‏شان در تلاش و كوشش، كسى است كه تن خويش را در راه به دست آوردن آرزوهاى خود فرسوده كرده، ولى مقدّرات در رسيدن به خواسته‏اش او را يارى نكرده، از دنيا با حسرتهاى خود بيرون رفته و در خانه آخرت با وبالهاى آن گام نهاده است.

595 3-  انّ اللَّه سبحانه ليبغض الطّويل الامل السّى‏ء العمل. 2 506 به راستى كه خداى سبحان مبغوض دارد آنها را كه آرزوشان طولانى و بد عمل هستند.

596 4-  اطول النّاس املا اسوءهم عملا. 2 409 طولانى‏ترين مردم در آرزو بدترين آنها در عمل هستند.

597 5-  اكذب شي‏ء الامل. 2 371 دروغ‏ترين چيزها آرزو است.

598 6-  اين تخدعكم كواذب الآمال. 2 361 كجا فريب مى‏دهد شما را آرزوهاى دروغ.

599 7-  أبعد شي‏ء الامل. 2 384 دورترين چيزها آرزو است.

600 8-  ايّاك و طول الامل فكم من مغرور افتتن بطول امه، و افسد عمله و قطع اجله، فلا امله ادرك و لا ما فاته استدرك. 2 310 بپرهيز از آرزوى دور و دراز كه چه بسا فريب خورده‏اى كه به آرزوى دراز خويش مفتون گشته و كار خود را تباه كرده و مرگش سر رسيده، كه نه به آرزويش رسيده و نه آنچه را از دست داده تدارك كرده است.

601 9-  ايّاك و الثّقة بالآمال فانّها من‏ شيم الحمقى. 2 301 بپرهيز از تكيه كردن بر آرزوها كه اين كار، شيوه بى‏خردان است.

602 10-  اكذب الامل و لا تثق به، فانّه غرور و صاحبه مغرور. 2 188 آرزو را دروغ بدان و بدان تكيه مكن، كه به راستى آرزو فريب است و آرزومند بدان، فريب خورده است.

603 11-  احذروا الامل المغلوب و النّعيم المسلوب. 2 272 پرهيز كنيد از آرزوى شكست خورده و مغلوب، و نعمت ربوده شده.

604 12-  اتّقوا باطل الأمل فربّ مستقبل يوم ليس بمستدبره، و مغبوط فى اوّل ليلة قامت بواكيه في آخره. 2 269 بپرهيزيد از آرزوى باطل، چه بسا مردمى كه به استقبال روزى رفته‏اند كه آن را به پايان نبرده‏اند، و چه بسا كسى كه در آغاز شب مورد غبطه ديگران بوده ولى در پايان شب (از دنيا رفته و) سوگوارانش بر او گريسته‏اند.

605 13-  اتّقوا خداع الآمال فكم من مؤمّل يوم لم يدركه، و بانى بناء لم يسكنه، و جامع مال لم يأكله، و لعلّه من باطل جمعه و من حقّ منعه، اصابه حراما و احتمل به اثاما. 2 265 بپرهيزيد از فريب آرزوها كه بسا آرزومند روزى كه آن روز را در نيابد، و سازنده ساختمانى كه در آن سكونت نكند، و گرد آورنده مالى كه آن را نخورد، و شايد آن مال را از راه باطلى گرد آورده، و (يا) از طريق حقّى كه آن را نداده، و به صورت حرام به آن مال رسيده و گناه و وبال آن را به دوش كشيده است.

606 14-  الجاهل يعتمد على امله و يقصّر فى عمله. 2 92 آدم ناتوان بر آرزوى خود تكيه كند، و در عمل كوتاهى كند.

607 15-  الامل ابدا فى تكذيب، و طول الحياة للمرء تعذيب. 2 112 آرزو پيوسته در حال تكذيب و دروغ پردازى است، و درازى زندگانى براى آدمى آزار دهنده است.

608 16-  الامل كالسّراب يغرّ من رآه و يخلف من رجاه. 2 74 آرزو همچون سرابى است كه هر كه آن را ببيند فريبش دهد، و هر كس بدان اميد بندد نوميدش كند.

609 17-  يسير الامل يوجب فساد العمل. 6 457 آرزوى اندك موجب تباهى عمل گردد.

610 18-  لا تخلو النفس من الامل حتّى تدخل في الاجل. 6 416 نفس انسانى از آرزو تهى نيست تا آن گاه كه در كام مرگ در آيد.

611 19-  لا غاوّ اخدع من الامل. 6 377 هيچ فريبنده‏اى فريبنده‏تر از آرزو نيست.

612 20-  لا شي‏ء اكذب من الامل. 6 382 چيزى دروغگوتر از آرزو نيست.

613 21-  نعم عون العمل قصر الامل. 6 160 كوتاهى آرزو براى انجام عمل ياور خوبى است.