غرر الحكم و درر الكلم جلد ۱

قاضى ناصح الدين ابو الفتح عبد الواحد بن محمد تميمى آمدى
ترجمه : سيد هاشم رسولى محلاتى

- ۲ -


109 19-  انّ اليوم عمل و لا حساب، و غدا حساب و لا عمل. 2 503 به راستى كه امروز روز عمل و كار است و باز پرسى و حسابى نيست ولى فرداى قيامت روز باز پرسى است و عملى در كار نيست.

110 20-  انّ ما تقدّم من خير يكن لك ذخره و ما تؤخرّه يكن لغيرك خيره. 2 526 به راستى كه هر كار خيرى را از پيش فرستى اندوخته آن براى تو خواهد بود و آنچه را پس انداز كنى خير آن براى ديگرى خواهد بود.

111 21-  انّ الدّنيا ماضية بكم على سنن و أنتم و الاخرة في قرن. 2 532 به راستى كه دنيا با شما به راه و روش مخصوص خود عمل خواهد كرد ولى شما با آخرت به يك رشته به هم بسته شده‏ايد.

112 22-  انّ امامك طريقا ذا مسافة بعيدة و مشقّة شديدة و لا غنى بك من حسن الارتياد و قدر بلاغك من الزّاد. 2 536 به راستى كه در پيش روى تو راهى بس دور و دراز و پر مشقّت است، و چاره‏اى ندارى از اين كه نيك در طلب بكوشى و به اندازه‏اى توشه برگيرى كه تو را به منزل برساند.

113 23-  انّ امامك عقبة كؤودا المخفّ فيها احسن حالا من المثقل، و المبطئ عليها اقبح امرا من المسرع، انّ مهبطها بك لا محالة على جنّة او نار. 2 568 به راستى كه در پيش رويت گردنه‏اى است سخت و صعب العبور، كه سبكبار در آنجا خوشحال‏تر است از گرانبار، و كندرو در آنجا وضعش رقّت بارتر است از تندرو، و به راستى كه به ناچار (در پايان) بر بهشت فرود آيى يا بر دوزخ.

114 24-  انّ الغاية القيامة و كفى بذلك واعظا لمن عقل، و معتبرا لمن جهل، و بعد ذلك ما تعلمون من هول المطّلع و روعات الفزع و استكاك الاسماع و اختلاف الاضلاع و ضيق الارماس و شدّة الابلاس. 2 600 به راستى كه سرانجام قيامت است، و آن براى خردورزان پند دهنده، و براى نادانان وسيله عبرت خوبى است، و پس از آن فرا رسد آنچه را كه بدان آگاهى داريد از ترس از قيامت، و دهشتهاى بيم آور، و كر شدن گوشها، و در هم فرو رفتن استخوانها، و تنگى قبرها، و شدّت غم و اندوه.

115 25-  انّ الدّنيا و الآخرة عدوّان متفاوتان و سبيلان مختلفان، فمن احبّ الدّنيا و توالاها ابغض الآخرة و عاداها، و هما بمنزلة المشرق و المغرب و ماش بينهما، فكلّما قرب من واحد بعد من الآخر، و هما بعد ضرّتان. 2 656به راستى كه دنيا و آخرت دو دشمن متفاوت و دو راه جداگانه‏اند، كسى كه دنيا را دوست دارد و بدان عشق ورزد، آخرت را دشمن مى‏دارد و بدان عداوت مى‏ورزد، و اين دو همچون مشرق و مغربند و آدمى همچون كسى كه ميان آن دو راه مى‏رود، كه هر زمان به يكى نزديك شود از ديگرى دور گردد، و از اينها گذشته اين دو همچو دو «هوو» هستند (كه به طور معمول با يكديگر در يك جا جمع نشوند).

116 26-  ان رغبتم في الفوز و كرامة الآخرة فخذوا في الفناء للبقاء. 3 22 اگر به رستگارى و بزرگوارى آخرت ميل و رغبت داريد، در اين سراى فانى توشه‏اى براى سراى جاويدان برگيريد.

117 27-  انّك في سبيل من كان قبلك فاجعل جدّك لآخرتك و لا تكثرت بعمل الدّنيا. 3 49 به راستى كه تو در راهى هستى كه پيشينيان بوده‏اند، پس تلاش خود را در راه آخرت خود قرار ده و به كار دنيا اهميّتى مده.

118 28-  انّك مخلوق للآخرة فاعمل لها. 3 57 به راستى تو براى آخرت آفريده شده‏اى پس براى آن كار كن.

119 29-  انّك ان عملت للآخرة فاز قدحك. 3 58 به راستى تو اگر براى آخرت كار كنى تيرت به نشانه خورده (و در كار خود توفيق يافته‏اى).

120 30-  انّكم الى الآخرة صائرون و على اللَّه معرضون. 3 59 به راستى كه شما به سوى آخرت خواهيد رفت و در پيشگاه خداوند قرار خواهيد گرفت.

121 31-  خير الاستعداد ما اصلح به المعاد. 3 431 بهترين آمادگى‏ها آن است كه انسان به وسيله آن، معاد خود را اصلاح كند.

122 32-  حلاوة الآخرة تذهب مضاضة شقاء الدّنيا. 3 398 شيرينى آخرت، درد بدبختى دنيا را از بين مى‏برد.

123 33-  دار البقاء محلّ الصّدّيقين و موطن الابرار و الصّالحين. 4 15 سراى جاويدان جايگاه راستگويان و ميهن نيكان و شايستگان است.

124 34-  حصّلوا الآخرة بترك الدّنيا و لا تحصّلوا بترك الدّين الدّنيا. 3 407 آخرت را با ترك دنيا به چنگ آوريد و دنيا را با ترك دين به دست نياوريد.

125 35-  ذكر الاخرة دواء و شفاء. 4 30 ياد آخرت دارو و درمان است.

126 36-  شيمة ذوى الالباب و النّهى الإقبال على دار البقاء و الاعراض عن دار الفناء، و التّولّه بجنّة المأوى. 4 192 شيوه برگزيدگان و خردمندان رو آوردن به سراى ماندنى، و رو گرداندن از دنياى فانى، و شيفتگى و شيدايى به بهشت جاويدان است.

127 37-  طوبى لمن ذكر المعاد فأحسن. 4 248 خوشا به حال كسى كه روز واپسين را به ياد آورد و (براى آن) كار نيك انجام دهد.

128 38-  طلب الجمع بين الدّنيا و الآخرة من خداع النّفس. 4 251 آرمان جمع كردن ميان دنيا و آخرت از فريبها و نيرنگهاى نفس است (و جمع ميان دنيا و آخرت ممكن نيست).

129 39-  طالب الآخرة يدرك منها امله و يأتيه من الدّنيا ما قدّر له. 4 255 كسى كه در طلب آخرت باشد به خواسته خويش مى‏رسد، و از دنيا نيز آنچه برايش مقدّر گشته به او خواهد رسيد.

130 40-  عليك بالجدّ و الاجتهاد في إصلاح المعاد. 4 295 بر تو باد به تلاش و كوشش در راه اصلاح و رو به راه كردن معاد و روز واپسين.

131 41-  عجبت لمن انكر النشأة الاخرى و هو يرى النّشأة الاولى. 4 336 در شگفتم از كسى كه زنده شدن در آخرت را انكار كند، در صورتى كه زنده شدن در دنيا را به چشم خود مى‏بيند.

132 42-  عزيمة الكيّس و جدّه، لاصلاح المعاد و الاستكثار من الزّاد. 4 365 انسان زيرك، عزم و تصميم خود را در راه اصلاح معاد و تهيّه توشه بسيار براى آن روز بكار مى‏بندد.

133 43-  غاية الآخرة البقاء. 4 370 سرانجام آخرت، پايندگى است.

134 44-  في الآخرة حساب و لا عمل. 4 403 در آخرت حسابرسى است و عملى در كار نيست.

135 45-  قدّموا بعضا يكن لكم، و لا تخلّفوا كلّا فيكون عليكم. 4 514 برخى (از اموال خود) را از پيش فرستيد كه به سود شما باشد، (و به كارتان آيد) و همه را به جاى نگذاريد كه به زيان شما است.

136 46-  كلّ شي‏ء من الآخرة عيانه اعظم من سماعه. 4 541 هر چيزى از (نعمتها و عذابهاى) آخرت ديدنش بزرگتر از شنيدن آن است (بر عكس دنيا). 137 47-  كونوا من أبناء الآخرة و لا تكونوا من أبناء الدّنيا، فانّ كلّ ولد سيلحق بأمّه يوم القيامة. 4 617 از پسران و فرزندان آخرت باشيد و از پسران دنيا نباشيد كه به راستى هر فرزندى در روز قيامت به مادرش بپيوندد.

138 48-  كن في الدّنيا ببدنك و في الآخرة بقلبك و عملك. 4 606 با بدن و جسم خود در دنيا باش ولى با دل و عمل در آخرت باش (يعنى با اين كه در دنيا هستى همه توجّه و كار تو براى آخرت باشد).

139 49-  من عمل للمعاد ظفر بالسّداد. 5 215 كسى كه براى معاد و روز جزا كار كند به راه درست و پايدار دست يافته است.

140 50-  من عمر آخرته بلغ آماله. 5 277 كسى كه آخرت خود را آباد كند به آرمانهاى خود رسيده است.

141 51-  من ابتاع آخرته بدنياه ربحهما. 5 257 كسى كه بخرد آخرتش را به وسيله دنياى خود، از هر دو سود برده است.

142 52-  من باع آخرته بدنياه خسرهما. 5 257 كسى كه بفروشد آخرتش را به دنياى خود، از هر دو زيان كرده است.

143 53-  من عمر دار اقامته فهو العاقل. 5 269 كسى كه سراى پايدار خود را آباد كند به راستى خردمند و عاقل است.

144 54-  من ايقن بالآخرة اعرض عن الدّنيا. 5 291 كسى كه يقين به آخرت دارد از دنيا روى بگرداند.

145 55-  من اصلح المعاد ظفر بالسّداد. 5 281 كسى كه معاد خود را اصلاح كند به راه درست دست يافته است.

146 56-  من ايقن بالآخرة لم يحرص على الدّنيا. 5 260 كسى كه يقين به روز جزا دارد بر دنيا حرص نورزد.

147 57-  من حرص على الآخرة ملك. 5 294 كسى كه براى رسيدن به آخرت حرص ورزد مالك آن گردد (و بدان برسد).

148 58-  لكلّ شي‏ء من الآخرة خلود و بقاء. 5 17 آخرت چنان است كه هر چيزش ابدى و جاويدان است.

149 59-  ليس عن الآخرة عوض و ليست الدّنيا للنّفس بثمن. 5 85 آخرت را جايگزينى نيست و دنيا بهاى جان نيست (كه آدمى خود را به دنيا بفروشد).

150 60-  ليس بمؤمن من لم يهتمّ باصلاح معاده. 5 92 مؤمن نيست كسى كه در باره اصلاح معاد خود اهتمام نورزد (و تلاش ننمايد).

151 61-  من رغب في نعيم الاخرة قنع‏ بيسير الدّنيا. 5 309 كسى كه از نعمتهاى آخرت روى بگرداند به دنياى اندك قانع شود.

152 62-  من اخسر ممّن تعوّض عن الآخرة بالدّنيا. 5 309 چه كسى زيانبارتر از آن كسى است كه آخرت را به دنيا جايگزين كرده.

153 63-  من جعل كلّ همّه لآخرته ظفر بالمأمول. 5 310 كسى كه همه اندوه (و فكر) خود را در باره آخرت خويش بكار بندد به خواسته خويش دست يابد.

154 64-  من سعى لدار اقامته خلص عمله و كثر وجله. 5 329 كسى كه تلاش و كوشش خود را براى سراى پايدار خود به كار گيرد، عمل او پاك و خالص، و ترس و واهمه‏اش بسيار گردد.

155 65-  من ايقن بالاخرة سلا عن الدّنيا. 5 342 كسى كه يقين به آخرت دارد از دنيا جدا و كنده شود.

156 66-  من اكثر من ذكر الاخرة قلّت معصيته. 5 365 كسى كه زياد به ياد آخرت باشد نافرمانى و گناهش اندك شود.

157 67-  من دعاك الى الدّار الباقية و اعانك على العمل لها فهو الصّديق الشّفيق. 5 366 دوست دلسوز تو كسى است كه تو را به سراى جاويدان دعوت كرده و در باره عمل براى آنجا تو را كمك كند.

158 68-  من اصلح امر آخرته اصلح اللَّه له امر دنياه. 5 383 كسى كه كار آخرت خود را اصلاح كند خداوند كار دنياى او را رو به راه و اصلاح كند.

159 69-  من كانت الاخرة همّته بلغ من الخير غاية امنيّته. 5 393 كسى كه همّت و اراده‏اش آخرت باشد (نه دنيا) به انتهاى خواسته خويش از خير و خوبى رسيده است.

160 70-  من لم يعمل للاخرة لم ينل‏ امله. 5 416 كسى كه براى آخرت كار نكند به آرمان و آرزوى خود نخواهد رسيد.

161 71-  مرارة الدّنيا حلاوة الاخرة. 6 130 تلخى دنيا، شيرينى آخرت را به دنبال دارد.

162 72-  ما زاد فى الدّنيا نقص في الاخرة. 6 85 هر چه در دنيا افزون گردد در آخرت كاسته شود.

163 73-  ما اخسر من ليس له في الاخرة نصيب. 6 86 چه زيانكار است كسى كه در آخرت بهره و نصيبى ندارد.

164 74-  ما المغرور الّذى ظفر من الدّنيا بادنى سهمته، كالآخر الّذى ظفر من الآخرة باعلى همّته. 6 106 يكسان نيست آن فريب خورده‏اى كه از دنيا به پست‏ترين بهره خود رسيده، با آن (شخص سعادتمند) ديگرى كه از آخرت به والاترين همّت (و آرمان) خود دست يافته است.

165 75-  نال المنى من عمل لدار البقاء. 6 169 به آرمان خويش رسيده آن كس كه براى سراى پايدار كار كرده است.

166 76-  همّ المؤمن لاخرته و كلّ جدّه لمنقلبه. 6 209 انسان با ايمان اندوهش در باره آخرت خويش، و همه تلاش و كوشش در راه بازگشتگاه او است.

167 77-  لا تبيعوا الاخرة بالدّنيا و لا تستبدلوا الفناء بالبقاء. 6 303 آخرت را به دنيا نفروشيد و خانه فانى شدنى را به سراى جاويدان مبادله نكنيد.

168 78-  لا يشغلنّك عن العمل للآخرة شغل، فانّ المدّة قصيرة. 6 289 مبادا سرگرم كننده‏اى تو را از كار و عمل براى آخرت سرگرم سازد كه زمان كوتاه است

169 79-  لا تلتمس الدّنيا بعمل الآخرة و لا تؤثر العاجلة على الآجلة، فانّ ذلك شيمة المنافقين و سجيّة المارقين. 6 333 با انجام كارهاى آخرت (و عبادات) در جستجوى دنيا مباش و دنياى حاضر زود گذر را جايگزين آخرت پايدار مكن، كه اين كار شيوه منافقان و خلق و خوى مارقان (و خارج شدگان از دين) است.

170 80-  لا تجتمع الاخرة و الدّنيا. 6 370 دنيا و آخرت در كنار هم جمع نشوند.

171 81-  لا يجتمع الفناء و البقاء. 6 370 فناء و بقاء (دنياى نابود شدنى و آخرت ماندنى) با هم جمع نشوند.

172 82-  لا يدرك احد ما يريد من الآخرة الّا بترك ما يشتهى من الدّنيا. 6 411 هيچ كس به خواسته و آرمان خود از آخرت نرسد، مگر به اين كه خواسته خود را از دنيا واگذارد.

173 83-  ينبغي للعاقل ان يقدّم لاخرته و يعمر دار اقامته. 6 442 شايسته انسان عاقل و خردمند است كه براى آخرت خود چيزى از پيش فرستد، و سراى ماندنى خود را آباد نمايد.

174 84-  لا يترك النّاس شيئا من دنياهم لاصلاح آخرتهم الّا عوّضهم اللَّه سبحانه خيرا منه. 6 413 مردمان چيزى از دنياى خود را بخاطر اصلاح آخرتشان وا نگذارند، جز آنكه خداى سبحان بهتر از آن را براى آنها جايگزين كند.

175 85-  ينبغي لمن عرف دار الفناء ان يعمل لدار البقاء. 6 441 شايسته است براى آن كس كه سراى فانى را بشناسد، كه براى سراى پايدار كار كند.

176 86-  ينبغي لمن ايقن ببقاء الآخرة و دوامها ان يعمل لها. 6 442 شايسته است براى آن كس كه يقين به پايدارى آخرت دارد كه براى آن كار كند.

177 87-  انّ الغاية امامكم و انّ السّاعة ورائكم تحدوكم. 2 527 به راستى كه سرانجام كار پيش روى شما است، و به راستى كه قيامت پشت‏ سر شما است كه شما را به جلو مى‏راند.

178 88-  عليك بالآخرة تأتك الدّنيا صاغرة. 4 284 بر تو باد به آخرت (و عمل براى آنجا) زيرا دنيا زبونانه نزد تو خواهد آمد.

179 89-  غرض المؤمن إصلاح المعاد. 4 387 هدف مؤمن اصلاح معاد و روز واپسين است.

180 90-  من وفّق لرشادة تزوّد لمعاده. 5 218 كسى كه موفق به پيدا كردن راه راست خود گردد، براى معاد خويش توشه برگيرد.

181 91-  من أيقن بالمعاد استكثر من الزّاد. 5 281 كسى كه يقين به معاد دارد توشه بسيار برگيرد.

182 92-  من سرّه الفساد ساءه المعاد. 5 281 كسى كه فساد و تباهى او را شاد گرداند، معاد و روز واپسين او را بدحال كند.

183 93-  إنّ المرء على ما قدّم قادم و على ما خلّف نادم. 2 527 به راستى كه آدمى بر آنچه از پيش فرستاده در آيد، و بر آنچه بر جاى نهاده پشيمان است.

184 94-  إن كنتم للنّعيم طالبين فأعتقوا أنفسكم من دار الشّقاء. 3 22 اگر به راستى طالب و جوياى نعمتهاى الهى هستيد جانهاى خود را از سراى بدبختى آزاد كنيد.

185 95-  إنّكم مدينون بما قدّمتم و مرتهنون بما أسلفتم. 3 60 به راستى شما پاداش داده خواهيد شد بدانچه از پيش فرستاده‏ايد، و در گرو كارهايى هستيد كه جلوتر انجام داده‏ايد.

186 96-  اجعل جدّك لاعداد الجواب ليوم المسألة و الحساب. 2 223 تلاش و كوشش خود را در راه آماده كردن پاسخ براى روز باز پرسى و حساب قرار ده.

187 97-  أسهروا عيونكم، و ضمّروا بطونكم، و خذوا من اجسادكم تجودوا بها على أنفسكم. 2 243 ديدگانتان را بيدار نگهداريد، و شكمهاتان را لاغر كنيد، و از بدنهاى خود بگيريد تا آن را به جانهاى خود ببخشيد. (يعنى ظاهر بدن را ضعيف و لاغر كنيد تا روح و جان تقويت شود).

188 98-  اعملوا و أنتم في آونة البقاء و الصّحف منشورة و التّوبة مبسوطة، و المدبر يدعى و المسى‏ء يرجى، قبل ان يخمد العمل و ينقطع المهل و تنقضى المدّة و يسدّ باب التّوبة. 2 268 عمل كنيد اكنون كه در دوران زندگى در دنيا هستيد، و نامه‏هاى اعمال گشوده، و توبه گسترده، آنكه پشت كرده دعوتش به بازگشت كنند، و آنكه گنه كرده اميدوارش كنند، پيش از آنكه عمل خاموش شود، و مهلت بريده شود، و دوران سر آيد و باب توبه بسته شود.

189 99-  ارغبوا فيما وعد اللَّه المتّقين فانّ أصدق الوعد ميعاده. 2 247 رغبت كنيد در آنچه خداوند به پرهيزكاران وعده داده كه به حقيقت راست‏ترين وعده‏ها وعده او است.

190 100-  استحقّوا من اللَّه ما اعدّ لكم بالتّنجّز لصدق ميعاده، و الحذر من هول معاده. 2 248 خود را سزاوار و شايسته گردانيد در پيشگاه خداوند بدانچه آماده كرده براى شما به خاطر اين كه وعده‏اش راست شود، و دورى از دهشت روز بازگشت و معاد.

191 101-  اسعوا في فكاك رقابكم قبل ان تغلق رهائنها. 2 249 تلاش و كوشش كنيد در رهانيدن گردنهاتان (و آزاد كردن جانتان از دوزخ) پيش از آنكه گروهاى آن بسته شود (يعنى بديهاتان كه در گرو اعمال شماست از اين جهان به جهان ديگر برود).

192 102-  ارتد لنفسك قبل يوم نزولك، و وطّى‏ء المنزل قبل حلولك. 2 201 از براى خود منزلگاهى را پيش از فرود آمدنت انتخاب كن و قبل از ورود به جايگاهت آن را آماده ساز.

193 103-  الحذر الحذر ايّها المستمع و الجدّ الجدّ ايّها الغافل و لا ينبّئك مثل خبير. 2 279 زنهار، زنهار اى شنونده، تلاش، تلاش، اى بى‏خبر هيچ كس جز شخص آگاه، تو را از حقايق با خبر نمى‏سازد

194 104-  الا عامل لنفسه قبل يوم بؤسه. 2 329 هان آيا كسى نيست كه پيش از رسيدن روز سختى براى آن كار كند

195 105-  الا و قد امرتم بالظّعن و دللتم على الزّاد فتزوّدوا من الدّنيا ما تحوزون به انفسكم غدا. 2 339 آگاه باشيد كه به راستى فرمان كوچ كردن شما صادر شده، و به زاد و توشه راهنمايى شده‏ايد، از اين دنيا توشه‏اى برگيريد كه فرداى قيامت خود را بدان حفظ كنيد.

196 106-  الا فاعملوا عباد اللَّه و الخناق مهمل و الرّوح مرسل، في قنية الارشاد و راحة الاجساد و مهل البقيّة و انف المشيّة و انظار التّوبة و انفساح الحوبة، قبل الضّنك و المضيق و الرّدع و الزّهوق، قبل قدوم الغائب المنتظر و اخذة العزيز المقتدر. 2 348 هان اى بندگان خدا كار كنيد تا ريسمانهاى مرگ بر گلوى شما نيفتاده، و روح شما آزاد است براى بدست آوردن كمالات، و بدنها آسوده است، و مهلت داريد، و جاى تصميم و مهلت توبه و بازگشت از گناه باقى است، و پيش از آنكه در شدت تنگناى وحشت و ترس و اضمحلال و نابودى قرار گيريد، و قبل از آنكه مرگى كه در انتظار شما است فرا رسد، و دست قدرت عزيز قدرتمند شما را دريابد.

197 107-  انّ النّفس الّتى تجهد في اقتناء الرّغائب الباقية، لتدرك طلبها و تسعد في منقلبها. 2 537 به راستى آن جانى كه تلاش مى‏كند براى كسب چيزهاى مرغوب ماندنى، بدانها مى‏رسد و در بازگشتگاه خود نيكبخت‏ مى‏گردد.

198 108-  انّ لكم نهاية فانتهوا الى نهايتكم، و انّ لكم علما فانتهوا بعلمكم. 2 528 به راستى كه شما را سرانجامى است پس برسيد به سرانجامتان، و به راستى كه شما را راهنمايى است پس برسيد به راهنماى خود.

199 109-  اين تتيه بكم الغياهب و تختدعكم الكواذب. 2 362 كجا (و چرا) تاريكيهاى گمراهى شما را سرگردان مى‏كند، و دروغها شما را فريب مى‏دهد.

200 110-  انّكم الى الاهتمام بما يصحبكم الى الآخرة احوج منكم الى كلّ ما يصحبكم من الدّنيا. 3 62 به راستى كه شما به همت گماردن بدانچه بايد در آخرت همراه شما باشد، از همه آنچه در دنيا همراه شما است نيازمندتر هستيد.

201 111-  انّكم الى عمارة دار البقاء أحوج منكم الى عمارة دار الفناء. 3 63 به راستى كه شما به آباد كردن سراى ماندنى و پايدار از آباد كردن سراى ناپايدار نيازمندتر هستيد.

202 112-  انّكم انّما خلقتم للآخرة لا للدّنيا، و للبقاء لا للفناء. 3 66 به راستى كه شما براى آخرت آفريده شده‏ايد نه براى دنيا، و براى ماندن خلق شده‏ايد نه براى فانى شدن.

203 113-  انّكم ان رغبتم الى اللَّه غنمتم و نجوتم، و ان رغبتم الى الدّنيا خسرتم و هلكتم. 3 68 به راستى كه شما اگر به سوى خدا راغب شديد غنيمت برده و نجات يافته‏ايد، و اگر به دنيا رغبت كرديد زيان كرده و هلاك گشته‏ايد.

204 114-  انّما خلقتم للبقاء لا للفناء و انّكم في دار بلغة و منزل قلعة. 3 75 جز اين نيست كه شما براى ماندن آفريده شده‏ايد نه براى فانى شدن، و شما در خانه عاريت و منزلگاهى هستيد كه بايد توشه از آن برگيريد و از آن كوچ كنيد.

205 115-  انّما المرء مجزىّ بما أسلف و قادم على ما قدّم. 3 85 جز اين نيست كه آدمى كيفر شود بدانچه انجام داده، و در آيد بر آنچه از پيش تهيه كرده.

206 116-  انّما حظّ أحدكم من الارض ذات الطّول و العرض، قيد قدّه متعفّرا على خدّه. 3 86 جز اين نيست كه بهره هر يك از شما از زمين با اين طول و عرض جز به اندازه قامت او نيست كه در روى خاك بر گونه‏اش غلطيده باشد.

207 117-  تخفّفوا فانّ الغاية أمامكم و السّاعة من ورائكم تحدوكم. 3 291 سبكبار شويد كه سرانجام كار پيش روى شما است، و قيامت از پشت سر، شما را به پيش مى‏راند.

208 118-  انّما الدّنيا دار ممرّ و الآخرة دار مستقرّ، فخذوا من ممرّكم لمستقرّكم و لا تهتكوا استاركم عند من يعلم اسراركم. 3 87 جز اين نيست كه دنيا خانه گذر است و آخرت خانه پا برجا، از اين خانه گذرا براى آن خانه پا برجا توشه برگيريد، و پرده‏هاى خود را نزد كسى كه اسرار درونى شما را مى‏داند، ندريد.

209 119-  اذا أعرضت عن دار الفناء و توّلّهت بدار البقاء فقد فاز قدحك، و فتحت لك ابواب النّجاح و ظفرت بالفلاح. 3 176 هر گاه از خانه فانى دنيا روى بگردانى و به خانه ماندنى آخرت شيفته گردى، بدانكه در اين مسابقه برنده شده‏اى و درهاى رستگارى بر تو گشوده شده و به فلاح دست يافته‏اى.

210 120-  بادروا قبل قدوم الغائب المنتظر. 3 243 پيشى گيريد قبل آمدن پنهان از نظرى كه چشم به راهش هستيد (يعنى مرگ).

211 121-  بادروا قبل أخذة العزيز المقتدر. 3 244 پيشى گيريد پيش از اين كه خداى عزيز قدرتمند شما را برگيرد.

212 122-  بادروا قبل الضّنك و المضيق. 3 244 پيشى گيريد قبل از سختى و تنگى راه.

213 123-  بادروا قبل الرّوع و الزّهوق. 3 244 پيشى گيريد قبل از ترسيدن و بيرون رفتن جان.

214 124-  بادروا في مهل البقيّة و انف المشيّة و انتظار التّوبة و انفساح الحوبة. 3 244 پيشى گيريد در مهلت باقيمانده و زمان تصميم گيرى و انتظار توبه و بازگشت از گناه.

215 125-  بادروا و الابدان صحيحة و الالسن مطلقة و التّوبة مسموعة و الاعمال مقبولة. 3 245 پيشى گيريد در حالى كه بدنها سالم و زبانها باز، و توبه قابل پذيرش، و عملها مورد قبول است.

216 126-  بادروا آجالكم بأعمالكم و ابتاعوا ما يبقى لكم بما يزول عنكم. 3 246 پيشى گيريد با عمرهاى خويش به عملهاتان، و بخريد آنچه را از عمرتان باقى مانده به وسيله آنچه از دست شما مى‏رود.

217 127-  بادروا الموت و غمراته و مهّدوا له قبل حلوله و اعدّوا له قبل نزوله. 3 247 پيشى گيريد بر مرگ و سختى‏هاى آن، و آماده كنيد خود را براى آن پيش از رسيدنش، و آماده شويد براى مرگ پيش از فرود آمدنش.

218 128-  بادروا في فينة الارشاد و راحة الأجساد و مهل البقيّة و انف المشيّة. 3 247 پيشى گيريد در هنگام راهنمايى و آسودگى بدنها، و مهلت باقيمانده و هنگام تصميم گيرى.

219 129-  بادروا أعمالكم و سابقوا آجالكم، فانّكم مدينون بما أسلفتم‏ و مجازون بما قدّمتم، و مطالبون بما خلّفتم. 3 248 پيشى گيريد به انجام اعمال خود و سبقت گيريد بر مرگ‏هاى خود كه به راستى شما كيفر داده مى‏شويد به آنچه از پيش انجام داده‏ايد، و پاداش داده خواهيد شد به آنچه فرستاده‏ايد، و باز خواست شويد از آنچه به جاى گذارده‏ايد.

220 130-  بادروا الامل و سابقوا هجوم الاجل فانّ النّاس يوشك ان ينقطع بهم الامل فيرهقهم الاجل. 3 248 پيشى گيريد بر آرزو و سبقت گيريد بر هجوم أجل، كه به راستى مردم به بريده شدن آرزوها و فرا گرفتن اجلها نزديكند.

221 131-  بادر غناك قبل فقرك، و حياتك قبل موتك. 3 249 شتاب كن به بهره گرفتن از توانگرى خود پيش از فقر و ندارى، و از زندگى خود پيش از رسيدن مرگ.

222 132-  بئس الاختيار التّعوّض بما يفنى عمّا يبقى. 3 258 چه بد انتخابى است عوض گرفتن چيزى را كه فانى شود از آنچه به جاى مى‏ماند.

223 133-  بيعوا ما يفنى بما يبقى و تعوّضوا بنعيم الآخرة عن شقاء الدّنيا. 3 269 بفروشيد آنچه را فانى شود به چيزى كه به جاى مى‏ماند، و عوض بگيريد نعمتهاى آخرت را از سختى و بيچارگى دنيا.

224 134-  تزوّدوا من ايّام الفناء للبقاء فقد دللتم على الزّاد و امرتم بالظّعن و حثثتم على المسير. 3 294 توشه برگيريد از روزهاى فانى براى سراى پايدار، كه به راستى شما راهنمايى شده‏ايد بر توشه، و فرمان كوچ كردن در باره شما صادر شده، و به رفتن از اين جهان برانگيخته شده‏ايد.

225 135-  تيسّر لسفرك و شم برق النّجاة و ارحل مطايا التّشمير. 3 294 آسان شو براى سفر خود، و ديده خود را به جرقه برق نجات و رستگارى بدوز، و بار و بنه سفر را محكم بر پشت مركب خود ببند.

226 136-  تزوّدوا من الدّنيا ما تحوزون به أنفسكم غدا و خذوا من الفناء للبقاء. 3 300 توشه برگيريد از دنيا به چيزى كه فرداى قيامت خود را بدان حفظ كنيد، و از سراى فانى براى سراى باقى ساز و برگى تهيه كنيد.

227 137-  تنفّسوا قبل ضيق الخناق و انقادوا قبل عنف السّياق. 3 302 پيش از آنكه مرگ گلويتان را بفشارد آسوده نفس بكشيد (و كار كنيد)، و پيش از سختى جان كندن فرمان بريد.

228 138-  توقّ سخط من لا ينجيك الّا طاعته، و لا يرديك الّا معصيته، و لا يسعك الّا رحمته، و التجى‏ء اليه و توكّل عليه. 3 310 بپرهيز از خشم كسى كه نجات ندهد تو را مگر فرمانبرداريش، و نابودت نكند مگر نافرمانيش، و تو را فرا نگيرد جز رحمت او، و به او پناه بر، و بر او توكل كن.

229 139-  ثواب الآخرة ينسى مشقّة الدّنيا. 3 348 پاداش آخرت به فراموشى سپارد سختى دنيا را.

230 140-  ثوبوا من الغفلة، و تنبّهوا من الرّقدة، و تأهّبوا للنّقلة، و تزوّدوا للرّحلة. 3 349 از بى‏خبرى باز گرديد، و از خواب (غفلت) بيدار شويد، و براى جا به جا شدن آماده شويد، و براى رفتن توشه برگيريد.

231 141-  ثوب العمل يخلّدك و لا يبلى و يبقيك و لا يفنى. 3 350 جامه عمل (صالح) تو را پاينده مى‏دارد و كهنه نشود، و تو را باقى دارد و فانى نشود.

232 142-  ثابروا على اغتنام عمل لا يفنى ثوابه. 3 351 مداومت كنيد بر غنيمت بردن عملى كه پاداشش از ميان نرود.

233 143-  ثابروا على الاعمال الموجبة لكم الخلاص من النّار و الفوز بالجنّة. 3 351مداومت كنيد بر اعمالى كه سبب رهايى شما از دوزخ و رستگارى به بهشت گردد.

234 144-  خذ ممّا لا يبقى لك و لا تبقى له، لما لا تفارقه و لا يفارقك. 3 464 توشه بر گير از آنچه براى تو مى‏ماند ولى تو براى آن نخواهى ماند، براى آنچه از آن جدا نخواهى شد و آن نيز از تو جدا نگردد.

235 145-  خذوا من أجسادكم تجودوا بها على أنفسكم، و اسعوا في فكاك رقابكم قبل ان تغلق رهائنها. 3 450 برگيريد از بدنهاتان و بخشش كنيد آنها را به جانهاى خود، و تلاش كنيد در آزاد كردن گردنهاى خود پيش از آنكه گروهاى آن بسته شود.  236 146-  خذوا مهل الايّام، و حوطوا قواصى الاسلام، و بادروا هجوم الحمام. 3 448 مهلتهاى روزگار را برگيريد (و از آن استفاده كنيد) و سر حدّات اسلام را نگهبانى كنيد، و بر رسيدن ناگهانى مرگ سبقت جوييد.

237 147-  خذ ممّا لا يبقى لك لما يبقى لك و لا يفارقك. 3 440 توشه برگير از آنچه براى تو به جاى نماند، براى آنچه برايت بماند و از تو جدا نشود.

238 148-  حقّ على العاقل العمل للمعاد و الاستكثار من الزّاد. 3 411 بر شخص عاقل لازم و حقّ است كه براى معاد خود كار كند و توشه بسيار برگيرد.

239 149-  رحم اللَّه امرء اغتنم المهل و بادر العمل و اكمش من وجل. 4 43 خدا رحمت كند آنكه مهلت را غنيمت شمرده، و مبادرت به عمل جسته، و از ترس (براى تلاش و كار) دامن به كمر زده است.

240 150-  رحم اللَّه امرء بادر الاجل و اكذب الامل و أخلص العمل. 4 44 خدا رحمت كند كسى را كه بر اجل پيشى گيرد، و آرزو را دروغگو داند و عمل خود را خالص گرداند.

241 151-  رحم اللَّه امرء أخذ من حياة لموت، و من فناء لبقاء، و من ذاهب لدائم. 4 46 خدا رحمت كند كسى را كه توشه برگيرد از زندگى براى مرگ، و از فنا براى بقا، و از لذت رفتنى براى نعمت ماندنى و ابدى.

242 152-  دعاكم ربّكم سبحانه فنفرتم و ولّيتم، و دعاكم الشّيطان فاستجبتم و أقبلتم. 4 25 پروردگارتان شما را خواند، ولى شما رميده و پشت كرديد، اما شيطان شما را خواند او را اجابت كرده و به سويش روى آورديد.

243 153-  سابقوا الاجل و احسنوا العمل تسعدوا بالمهل. 4 152 سبقت گيريد بر اجل و نيكو گردانيد عمل را تا در سبقت به كار خير نيكبخت شويد.

244 154-  طوبى لمن سعى في فكاك نفسه قبل ضيق الانفاس و شدّة الابلاس. 4 241 خوشا به حال كسى كه تلاش مى‏كند در آزادى خويش، پيش از تنگى نفسها و سختى سرگردانى‏ها (در هنگام مرگ).

245 155-  دعاكم اللَّه سبحانه الى دار البقاء و قرارة الخلود و النّعماء و مجاورة الانبياء و السّعداء، فعصيتم و اعرضتم، و دعتكم الدّنيا الى قرارة الشّقاء و محلّ الفناء و انواع البلاء و العناء، فأطعتم و بادرتم و اسرعتم. 4 25 خداى سبحان شما را به سراى ماندنى و قرارگاه ابدى، و نعمت، و همسايگى پيامبران و نيكبختان خواند، امّا شما نافرمانى كرده و روى گردانديد، ولى دنيا شما را به قرارگاه بدبختى و جايگاه فانى و انواع بلا و گرفتارى دعوت كرد، و شما اطاعتش كرده و پيشى گرفته و به سويش شتافتيد.

246 156-  ذر ما قلّ لما كثر، و ما ضاق لما اتّسع. 4 33 واگذار اندك را براى بسيار، و اين جهان تنگ را براى آخرت وسيع و پهناور.

247 157-  سارعوا الى الطّاعات و سابقوا الى فعل الصّالحات، فان قصّرتم فايّاكم و ان تقصّروا عن اداء الفرائض. 4 149 بشتابيد به سوى طاعتهاى پروردگار، و پيشى گيريد به انجام كارهاى شايسته، و اگر در اين باره كوتاهى كنيد سخت بپرهيزيد از اين كه در انجام واجبات كوتاهى كنيد.

248 158-  شغل من الجنّة و النّار أمامه. 4 186 (به دنيا) سرگرم شده كسى كه بهشت و دوزخ را در پيش رو دارد.

249 159-  شوّقوا أنفسكم الى نعيم الجنّة تحبّوا الموت و تمقتوا الحياة. 4 187 آرزومند كنيد جانهاى خود را به سوى نعمت بهشت، تا مرگ را دوست بداريد و زندگى را دشمن داريد.

250 160-  طوبى لمن ذكر المعاد فاستكثر من الزّاد. 4 241 خوشا به حال كسى كه به ياد معاد و رستاخيز افتاده و توشه خود را براى آن روز بسيار كرده است.

251 161-  طوبى لمن بادر الاجل و اغتنم المهل و تزوّد من العمل. 4 247 خوشا به حال كسى كه بر اجل خويش پيشى گرفته، و مهلتها را غنيمت شمرده، و از عمل توشه برگرفته است.

252 162-  طوبى لمن خاف العقاب و عمل للحساب، و صاحب العفاف و قنع بالكفاف، و رضى عن اللَّه سبحانه. 4 247 خوشا به حال كسى كه از عقاب الهى بترسد و براى حساب و باز پرسى كار كند، و با پاكدامنى همراه شود، و به كفاف زندگى قناعت كند و از خداى سبحان راضى باشد.

253 163-  عليك بحسن التّأهّب و الاستعداد و الاستكثار من الزّاد. 4 295بر تو باد كه به خوبى براى آخرت آماده شده و توشه بسيار برگيرى.

254 164-  عجبت لغفلة ذوى الالباب عن حسن الارتياد و الاستعداد للمعاد. 4 339 در شگفتم از بى‏خبرى خردمندان از اين كه براى روز رستاخيز طلب نيكو كنند و خود را آماده نمايند.

255 165-  عجبت لمن عرف ربّه كيف لا يسعى لدار البقاء. 4 340 در شگفتم از كسى كه پروردگار خود را شناخته چگونه براى سراى ماندنى كوشش نمى‏كند.

256 166-  عجبت لمن عرف انّه منتقل عن دنياه كيف لا يحسن التّزوّد لاخراه. 4 343 در شگفتم از كسى كه مى‏داند از دنيا نقل مكان مى‏كند، چگونه براى آخرت خويش توشه نيكو بر نگيرد.

257 167-  في العمل لدار البقاء ادراك الفلاح. 4 394 رسيدن به رستگارى در اين است كه براى سراى ماندنى آخرت كار كنند.

258 168-  من اغبن ممّن باع البقاء بالفناء. 5 309 چه كسى مغبون‏تر و فريب خورده‏تر است از آنكه سراى باقى را به خانه فانى فروخته است

259 169-  من رغب فيما عند اللَّه كثر سجوده و ركوعه. 5 450 كسى كه علاقه‏مند باشد بدانچه در پيشگاه خدا است، سجده و ركوعش بسيار باشد.

260 170-  فليصدق رائد أهله و ليحضر عقله و ليكن من أبناء الآخرة، فمنها قدم و اليها ينقلب. 4 418 بايد ديده‏بان جمعيت به افراد خود راست گويد و عقل خود را حاضر كند، و بايد از فرزندان آخرت باشد، زيرا از آنجا آمده و بدانجا باز خواهد گشت.

261 171-  ما قدّمت اليوم تقدم عليه غدا، فامهد لقدمك و قدّم ليومك. 6 82 آنچه را امروز از پيش فرستى فرداى قيامت بر آن درخواهى آمد، پس جايى را براى جاى پاى خويش آماده كن، و (چيزى را) براى روز (وا نفساى) خود از پيش فرست.

262 172-  ما آنسك ايّها الانسان بهلكة نفسك أما من دائك بلول ام ليس لك من نومتك يقظة، أما ترحم من نفسك ما ترحم من غيرك. 6 103 اى انسان چه چيز تو را به هلاكت نفس خويش علاقه‏مند كرده آيا درد تو را بهبود  نخواهد بود آيا خواب تو را بيدارى نيست آيا همان گونه كه بر ديگران رحم مى‏كنى بر خويشتن رحم نمى‏كنى

263 173-  ما صبّرك ايّها المبتلى على دائك و جلّدك على مصائبك و عزّاك عن البكاء على نفسك. 6 104 چه چيز تو را اين گونه بر درد خويش شكيبا كرده، اى گرفتار بلا و چه دلير كرده بر مصيبتهايت، و تسلّى داده تو را از گريه بر خويش

264 174-  ما المغبوط الّذى فاز من دار البقاء ببغيته كالمغبون الّذى فاته النّعيم بسوء اختياره و شقاوته. 6 106 آن كسى كه در سراى جاويدان به آرمان خويش رسيده و مورد غبطه و آرزوى ديگران است، همانند آن مغبونى نيست كه در اثر انتخاب بد و بدبختى خود نعمتهاى ابدى را از دست داده است.