الغدير جلد ۹

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه زين العابدين قرباني

- ۱۳ -


كه نمى دانستم انها چه هستند. آنگاه نورى پديد مى آمد كه بدان وسيله لوح محفوظ را مى ديدم و معنى آن آيه را از آن استخراج مى كردم ".

و در جلد 8 صفحه 178 شرح زندگانى مولا بخش روحى حنفى متوفى در سال 931 ه مى نويسد: " او بسوى ديار عرب كوچ كرد و از دانشمندانشان دانش ها اخذ كرد و يد طولانى در فقه و تفسير پيدا كرد "تا اينكه مى گويد" چه بسا مى گفت: لوح محفوظ را ديدم كه چنين و چنان در آن نوشته بود و هرگز خلاف آن در نيامد. "

يافعى در مرآت الجنان جلد 3 صفحه 471 مى گويد: شيخ جاگير، متوفى در سال 590ه مى گفت: " با كسى عهدى نبستم مگر آنگه اسمش را در لوح محفوظ جزء مريدانم يافته بودم ".

و در جلد 4 صفحه 25 مى گويد: " ابن صباغ ابو الحسن على بن حميد، متوفى 612 ه با كسى همنشين نمى شد مگر آنكه اسمش را در لوح محفوظ جزء اصحابش مى ديد ".

بسيار از اين نوع مطالب خرافى و دور از منطق و عقل در كتاب هاى طبقات شعرانى، كواكب الدريه نووى، روض الرياحين يافعى، روضه الناضرين شيخ احمد و ترى و نظائر اينها يافت مى شود.

و الذين كذبوا باياتنا سنستدرجهم من حيث لا يشعرون:

" آنانكه آيات ما را تكذيب كردند، به زودى آنها را از آنجا كه نمى دانند هلاك و معذب خواهيم كرد "

نقل جنازه ها به مشاهد مشرفه

گروهى بى اطلاع، از احكام اسلام، غافل از مصادر فتوى درباره اين مساله سر و صداى زيادى كرده و پنداشته كه اين موضوع از مختصات شيعه است و بس، از اين رو تيرهاى طعنه و عيبجوئى به سوى آنان پرتاب كرده و از هر سو به - جانب آنان هجوم بردند.

در اين ميان، گروهى ناپخته در صدد دفاع بر آمدند "در صورتى كه در جهالت و يا غفلت با آنان شريكند" به اينكه: اين عمل "نقل جنازه" كار مردم عوام و نادانست و نمى شود آن را عيب علماء و مذهب دانست.

و طائفه ديگر به خاطر تحقق آرزوهايش، حقيقت را تحريف كرده آن را وارونه جلوه داده اند.

اما دور از همه اين نادانى ها متخصصان فن، پرده از روى اين راز برداشته و چهره حقيقت را آشكار نمودند.

بر اين بى چاره ها مخفى مانده است كه پيرون مذاهب ديگر نيز با شيعه در جواز مرده ها به خاطر اغراض صحيح، از محلى به محل ديگر، پيش از دفن و يا بعد از آن، خواه ميت وصيت كرده باشد يا نه موافقند:

مذهب مالكى مى گويد: نقل ميت از جائى به جائى ديگر، پيش از دفن و يا بعد آن، با شرط سه جائز است:

1- در حال انتقال منفجر نشود.

2- هتك حرمتش نباشد، يعنى طورى حمل نشود كه مايه تحقير او باشد. 3- انتقال او روى مصلحتى باشد، مثل اينكه از طغيان آب بر قبرش بترسد و يا به خاطر بركتى كه در مكان ديگر اميد مى رود، و يا با محل سكونت خانواده اش نزديك است و يا به جهت اينكه خانواده اش بتواند آن را زيارت كند.

و اگر هر كدام از اين شرطها مفقود باشد، انتقال او حرام خواهد بود

حنبلى ها مى گويند: نقل ميت از محلى كه در آنجا مرده، به جائى دورتر از آن، به شرط اينكه براى غرض صحيحى باشد، مثل اينكه بخواهند او را در مكانى مقدس و يا كنار بنده اى صالح دفن كنند، مانعى ندارند به شرط آنكه از تغيير بو متعفن شدنش ايمن باشند و در اين حكم فرقى ميان قبل از دفن و يا بعد از آن نيست.

شافعى ها مى گويند: نقل ميت از جائى به جائى ديگر براى دفن كردن حرام است. و گفته شده كه: مكروه است، مگر در نزديكى مكه يا مدينه يا بيت المقدس يا قبر بنده صالح كه در آن صورت كراهت هم ندارند و اگر وصيت كرده باشد كه او را به يكى از اماكن ياد شده ببرند در صورت ايمنى از تغيير بو واجب خواهد بود و منظور از مكه تمام حرم است، نه شهر مكه.

حنفى هاى مى گويند: مستحب است هر كسى در هر جا كه مرده است در همانجا دفنش كنند، انتقال او به جائى ديگرش پيش از دفن در صورت ايمنى از تغيير بو مانعى ندارد، اما بعد از دفن خارج كردن او جز در صورتى كه زمين غصبى و يا به شفعه اخذ شده باشد حرام خواهد بود

كسى كه در تاريخ غور كرده باشد اين حقيقت را به وضوح مى يابد كه علماء همه مذاهب، عملا اتفاق بر جواز حمل جنائز چه قبل از دفن و چه بعد از آن دارند و اينكه نقل اموات به سوى اماكن مقدسه از قبيل: مكه، مدينه، جوار قبر امام، كنار قبر بنده صالح، سر زمين پاك، يا محيطى كه خانواده ميت در آنجا هستند، و يا مقبره خانوادگى جزء امور مرتكز در اذهان همگان بوده است.

و روز انتقال استخوان خاك شده، بسيارى از آنها كه از پيروان مذاهب اربعه بودند، جمع كثيرى از علماء و خطباء و قراء و ديگران شركت نموده اند.

و همه اينها، نشانه جواز اين امر و اتفاق امت اسلامى درباره آن است.

بلكه تاريخ گواهى مى دهد كه: اين كار از زمان صحابه و تابعان در صورت وصيت ميت يا تصميم اوليائش رواج داشته و گويا كه عملا ميان تمام فرق مسلمين در جميع قرون اسلامى مورد اتفاق بوده است.

و اگر اين موضوع، از همان ابتداى اسلام، مورد قبول نبوده، هيچ گاه صحابه درباره رسول خدا اختلاف نمى كردند كه آن حضرت را در مدينه يا مكه يا كنار جدش حضرت ابراهيم عليه السلام دفن نمايند

و اين موضوع نه تنها در اسلام، بلكه در شرايع پيشين نيز مشروع بوده است و لذا مى بينيم: حضرت آدم كه در مكه وفات يافته و در غار ابو قبيس دفن شده بود، وسيله حضرت نوح تابوتش به كشتى حمل گرديد و پس از پايان غائله طوفان، آن را در بيت المقدس و يا طبق احاديث شيعه در نجف اشرف دفن نمود.

يعقوب عليه السلام، در مصر فوت كرد و به شام برده شده. موسى عليه السلام، بدن يوسف را كه در مصر وفات يافته و در آنجا دفن شده بود، به مقبره خانواده گيش در فلسطين حمل نمود. يوسف عليه السلام، جسد پدرش يعقوب را از مصر به " حبرون " مقبره خانواد گيشان برده و در آنجا دفن كرد.

حسن و حسين عليهما السلام پاك پدرشان امير المومنين عليه السلام را از كوفه به مدفن كنونيش نجف اشرف حمل كرده و در آنجا دفن نمودند.

نهايت آنكه در دلائل النبوه آمده است: نخستين كسى كه از قبرى به قبر ديگر نقل گرديد، على بن ابى طالب عليه السلام است كه روز جمعه هفدهم رمضان، شمشير دشمن بر فرق همايونش وارد آمد و بعد از دو روز وفات يافت و فرزند برومندش امام حسن عليه السلام بر او نماز خواند و در دار الاماره كوفه مدفون گرديد و قبرش پنهان نگاه داشته شد، تا بعدا به " نجف " حمل گرديد و تا زمان هارون الرشيد، قبر آن حضرت پنهان بود، و در آن زمان، مدفن آن بزرگوار آشكار شد و روى آن ساختمانى وسيله هارون بنا گرديد و داستان آن چنين است:

هارون ملاحظه كرد كه وحشيانى به آن محل انس دارند و از صيادان به آنجا پناه مى برند، از علت اين امر از مردم قريه اى كه در نزديكى آن بوده پرسش نموده، پيرمردى در پاسخ گفت: اين جا قبر امير المومنين على و نوح عليهما السلام است.

و ما در اينجا قسمتى از افرادى را كه جنازه هايشان پيش از دفن و يا بعد از آن. به جاى ديگر منتقل گرديده ذيلا مى آوريم:

1- كسانى كه پيش از دفن، جنازه آنها به جاى ديگر منتقل گرديد

1- مقداد بن عمر ثعلبه صحابى، متوفى در سال 33 ه در " جرف " سه ميلى مدينه وفات يافت و از آنجا جنازه اش را روى دوش گرفته و به مدينه آوردند و در " بقيع " دفن كردند

2- سعيد بن زيد قرشى عدوى "كه يكى از عشره مبشره است"، در سال 51 يا 52 ه در العقيق ده ميلى مدينه وفات يافت و از آنجا به مدينه آورده شد و در آن دفن گرديد

3- عبد الرحمن بن ابى بكر صديق، در سال 52 ه در " حبشى " كه تا مكه شش ميل فاصله دارد وفات يافت و به مكه آورده و در آنجا دفن گرديد و عايشه از مدينه به مكه كنار قبرش آمد و نماز خواند و چنين گفت: " ما همانند نديمان جذيمه، در قسمتى از روزگار چنان با هم زيست مى كرديم كه درباره ما كفته مى شد كه هرگز از هم جدا نخواهيم شد، ولى هنگامى كه از هم جدا شديم گويا كه با مالك هرگز شبى را به صبح نياورده بوديم ".

4- سعد بن ابى وقاص، صحابى در سال 54 يا 55 و يا 56 ه در حمراء الاسد وفات يافت و به مدينه آورده و در آن جا دفن شد.

5- اسامه بن زيد صحابى در سال 54 ه در " جرف " وفات يافت و او را به مدينه آوردند.

6- ابو هريره صحابى شهير كه در سال 57 يا 58 و يا 59 ه در " العقيق " وفات يافته است، جنازه اش را به مدينه منوره آوردند.

7- يزيد بن معاويه بن ابى سفيان، متوفى 64 در " حوارين " از قراء دمشق وفات كرد و جنازه اش را به دمشق بردند و در آنجا دفن گرديد.

8- ابو اسحاق ابراهيم بن ادهم در سال 162 ه در " الجزيره " فوت كرد. جنازه اش به " صور " حمل و در آنجا دفن گرديد.

9- جعفر بن يحيى، در " الغمر " سال 189 ه كشته شد و جنازه اش به بغداد حمل گرديد.

10- ابو الفيض ذو النون المصرى در سال 246 ه در " حيره " وفات يافت و جنازه اش را روى " مركبى " گذاشته و به " فسطاط " حمل كرده در قبرستان مردم " المعافر " دفن نمودند.

11- هارون بن عباس هاشمى، سال 267 ه در " الروثيه " "و گفته شده در " العرج "" وفات يافت و از آنجا به مدينه اش آوردند و در آنجا دفن كردند.

12- احمد بن محمد بن غالب باهلى، در بغداد سال 275 ه وفات يافت و او را در تابوتى نهاده به بصره اش بردند و در آنجا دفن كرده و بر روى قبرش بارگاهى بناء نموده.

13- محمد بن اسحاق بن ابراهيم ابو العنبس صيمرى، متوفى در سال 275 ه در بغداد وفات يافت و به كوفه حملش كرده و در آنجا دفنش نمودند.

14- معتمد على الله خليفه عباسى، در سال 279 ه در بغداد با مرگ ناگهانى مرد. جنازه اش را به " سر من راى " حمل و در آنجا دفنش نمودند. 15- جعفر بن معتضد، متوفى در سال 280 ه در شهر " دينور " وفات يافت وجنازه اش را به بغداد حمل كردند.

16- على بن محمد بن ابى الشوارب ابو الحسن اموى بصرى، در سال 282 يا 283 در بغداد وفات يافت، و بر جنازه اش نماز خوانده شد. آنگاه به " سر من راى " حملش كرده و در آنجا دفنش نمودند.

17- جعفر بن محمد بن عرفه، در ذيحجه سال 287 ه در " العمق " كه يكى از منازل طريق حج از راه بغداد است وفات يافته او را به بغداد حمل كرده و در محرم سال 288 ه در بغداد دفنش كردند.

18- حسين بن عمر بن ابى الاحوص ابو عبد الله كوفى، در سال 300 ه در بغداد وفات يافت و به كوفه حملش كرده و در آنجا دفنش نمودند.

19- محمد بن جعفر ابو عمر القتات كوفى، در سال 300 ه در بغداد وفات يافت و به كوفه اش بردند.

20- ابو القاسم عبد الله بن ابراهيم معروف به " ابن الاكفانى " در سال 307 ه در " القصر " وفات يافت و تابوتش به مكه حمل و در آنجا دفن گرديد.

21- ابراهيم بن نجيح ابو القاسم كوفى، در سال 313 ه در بغداد وفات يافت جنازه اش را به كوفه آورده و در آنجا دفن كردند.

22- بدر بن هيثم كوفى قاضى در سال 318 ه در بغداد وفات يافت و به كوفه حمل و در آنجا دفن گرديد.

23- محمد بن حسين ابو الطيب لخمى، در سال 318 ه در بغداد وفات يافت و چون خانواده اش در كوفه بودند جنازه اش را به آنجا برده و همانجا دفنش كردند.

24- ابو اسحاق ابراهيم بن محمد خطابى عمر كوفى كه از احفاد عمر بن خطاب است، در سال 320 ه در بغداد وفات يافت و به كوفه حمل و در آنجا دفن گرديد.

25- اسماعيل بن عباس ابو على وراق، در هنگام مراجعت از مكه در سال 323 ه بين راه وفات يافت و به بغداد حمل و در آنجا مدفون گرديد.

26- على بن عبد الرحمن كوفى، در سال 347 ه در بغداد وفات كرد و جنازه اش را به كوفه منتقل و در آنجا دفن نمودند.

27- ابو الحسن على بن محمد بن زبير كوفى، در سال 348 ه در بغداد وفات يافت و به كوفه اش حمل كردند.

28- مطرف بن عيسى ابو القاسم غسانى البيرى، متوفى در سال 356 ه يا 357 ه در قرطبه وفات يافت و از آنجا به شهرش آورده و در آنجا دفنش كردند.

29- ابراهيم بن محمد ابو الطيب عطار، در سال 362 ه در " سوسنتين " يا ساوه وفات يافت و به نيشابور حمل و در آنجا دفن گرديد.

30- المطيع لله خليفه عباسى، در سال 364 ه هنگامى كه با پسرش الطائع لله از لشگرگاه " دير عاقول " به واسط مى رفت وفات يافت، جنازه اش را به بغداد حمل و در " الرصافه " دفنش نمودند.

31 - احمد بن عطاء ابو عبد الله زاهد، كه در سال 369 ه در " منواث " عكا و فات يافته است به " صفد " صور حمل شده و در آنجا مدفون گرديد.

32- محمد بن عباس بن احمد ابو عبد الله ضبى هراتى، در سال 278 ه در " خواف نيشابور " وفات يافت و طبق وصيتش، جنازه اش را به " هرات " برده و در آنجا دفن كردند.

33- على بن عبد العزيز جرجانى، در سال 392 ه در نيشابور وفات كرد و تابوتش به " جرجان " برده و در آنجا دفن گرديد.

34- ابو عبد الله قصمى مصرى، متوفى در سال 40 ه هنگامى كه از مصر به مكه مى رفت وفات يافت و جنازه اش را به مدينه برده و در آنجا دفن كردند.

35- اسماعيل بن حسن ابو القاسم صرصرى، متوفى در سال 403 ه در بغداد وفات يافت و بعد از آنكه ابو الحامد اسفراينى بر او نماز خواند جنازه اش را به " صرصر " بردند.

36- ابو نصر فيروز بهاء الدين، متوفى در سال 403 ه در " ارجان " وفات يافت و جنازه اش را به كوفه برده و در آنجا دفن كردند.

37- ابو اسحاق اسفراينى شافعى، در سال 418 ه در شهر نيشابور وفات يافت