الغدير جلد ۴

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد تقى واحدى

- ۱۹ -


" بر من درود نا تمام نفرستيد " گفتند: درود ناتمام چيست؟ فرمود: اينكه بگوئيد:

اللهم صل على محمد و بس كنيد، بلكه بگوئيد: اللهم صل على محمد و على آل محمد ابن حجر سپس به نقل اين شعر از شافعى پرداخته:

يا اهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله فى القرآن انزله
كفاكم من عظيم القدير انكم من لم يصل عليكم لا صلاة له

" اى خاندان رسول خدا خداوند محبت شما را در قرآنى كه فرو فرستاده، واجب فرموده است در ارجمندى شما همين بس كه آنكه بر شما درود نفرستد نمازش درست نيست "

و گفته است: احتمال مى رود كه جمله آخر شعر "لا صلاه له" به اين معنى باشد كه صلات او درست نيست، تا با گفته قبلى او كه قول به وجوب درود بر آل پيغمبر است، سازگار آيد و احتمال دارد كه با اين معنى باشد كه نمازش كامل نيست تا با ظاهر هر دو گفته او موافق باشد. و نيز در صفحه 139 " الصواعق " گفته است: " دار قطنى و بيهقى " حديث

من صلى صلاه و لم يصل فيها على و على اهل بيتى لم تقبل منه را آورده اند. و گوئى همين حديث مستند سخن شافعى "رض" بوده كه گفته است: " درود بر آل پيغمبر مثل صلوات بر خود پيغمبر از واجبات نماز است. اما اين ضعيف است و مستند شافعى همان حديث متفق عليه است كه پيغمبر فرمود:

قولوا: اللهم صل على محمد و آل محمد.

و امر حقيقتا براى وجوب است، على الاصح.

و " رازى " در صفحه 391 جلد 7 " تفسيرش گفته است: درود بر خاندان پيغمير منصبى بزرگ است، بهمين جهت آن را در پايان تشهد نماز آورده و گويند:

اللهم صل على محمد و على آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد. و اين بزرگداشت درباه غير آل، ديده نمى شود و همه اينها دلالت بر وجوب محبت آل محمد و ص" دارد و نيز گفته است: خاندان پيغمبر در پنج چيز با پيغمبر برابرند، در صلوات تشهد و در سلام و طهارت و حرام بودن صدقه بر آنان، و در محبت.

و نيشابورى در تفسيرش در ذيل اين قول خداى تعالى:

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى.

گفته است: در شرف و فخر خاندان رسول خدا همين بس كه تشهد همه نمازها به ياد و درود بر آنها پايان مى يابد.

و " محب الدين طبرى " در صفحه 19 ذخائر از جابر "رض" روايت كرده است كه مى گفت: اگر نمازى مى گزاردم كه در آن بر محمد و آل محمد، درود نمى فرستادم آن نماز را پذيرفته نمى دانستم.

م- و قاضى عياض در شفا، مرفوعا از ابن مسعود آورده است كه پيغمبر فرمود: هر كس نمازى بگزارد كه در آن بر من و خاندانم درود نفرستد، آن نماز پذيرفته نخواهد بود. و قاضى خفاجى حنفى را در صفحه 505 - 500 شرح شفا، سخنان پر فايده اى در پيرامون اين مساله است و مختصر تصنيف " امام خيصرى " را در اين مساله كه به نام " زهر الرياض " فى رد ماشنعه القاضى عياض " است ياد كرده و صورت هاى گوناگون صلوات ماثوره بر پيغمبران و خاندان او در صفحه 187 - 181 شفاء السقاء تقى الدين سبكى آمده و برخى از آنها را حافظ هيثمى " در صفحه 163 جلد 10 " مجمع الزوائد " آورده و نخستين عبارتى كه ياد كرده از بريده است كه گفت به پيغمبر اكرم گفتم: اى رسول خدا ما چگونگى سلام بر تو را فرا گرفتيم، اينك بگو كه چگونه بر تو صلوات فرستيم فرمود بگوئيد:

اللهم اجعل صلواتك و رحمتك و بركاتك على محمد و آل محمد كما جعلتها على آل ابراهيم انك حميد مجيد.

دعا به درود بر دودمان پيغمبر پذيرفته است

و اين گفتار عبدى شاعر و لا يزكو الدعاء...، اشاره به حديثى دارد كه ديلمى آن را از پيغمبر نقل كرده كه فرمود: دعا در حجاب خواهد بود تا آنگاه كه بر محمد و خاندان او درود فرستاده شود و بگويند: اللهم صلى على محمد و آل محمد. ابن حجر اين حديث را از قول ديلمى در صفحه 88 " الصواعق " نقل كرده است.

م- و طبرانى در " الاوسط " از على امير مومنان "ع" آورده است كه فرمود: هر دعائى در حجاب است تا بر محمد و آل محمد درود فرستند. حافظ هيثمى در صفحه 16 جلد 10 " مجمع الزوائد " اين حديث را ياد كرده و گفته است رجال آن ثقه اند.

م- بيهقى و ابن عساكر و ديگران از على "ع" حديثى را مرفوعا ياد كرده اند كه معنى آن چنين است: دعا و نماز در ميان آسمان و زمين معلق است و چيزى از آن بسوى خدا بالا نمى رود تا آنكه بر محمد و دودمان او درود فرستاده شود " شرح الشفاى خفاجى " جلد 506 3 و اين شعر عبدى:

لو لم يكونوا خير من وطى ء الحصا ما قال جبريل لهم تحت العبا

اشاره است به آنچه در عبارت برخى از راويان حديث صحيح متواتر متفق عليه كساء آمده است كه پيغمبر "ص" جبرئيل و ميكائيل را با خاندان خود، " در زير كسا " جا داد، شبلنجى در صفحه 112 " نور الابصار " اين را ياد كرده و " صبان " نيز در صفحه 107 " الاسعاف " كه در " حاشيه نور الابصار " است آورده.

فرشتگان نگهبان علي بر ديگر ملائکه مي بالند

و " حديث " اين سخن عبدى را:

و ان جبريل الامين قال لى عن ملكيه الكاتبين مذ دنا

حافظ خطيب بغدادى درصفحه 49 جلد 14 تاريخش از عمار ياسر آورده است كه رسول خدا "ص" فرمود: همانا دو فرشته نگهبان على بن ابى طالب و ع" بر ديگر فرشتگان نگهبان، در اينكه با على بن ابى طالب بوده اند افتخار مى كنند، چه آنان كارى را كه موجب خشم خدا باشد، به سوى خدا بالا نبرده اند. و در عبارت ديگرى لفظ " هرگز " دارد. ابن مغازلى فقيه در " مناقب " و خوارزمى نيز در صفحه 251 "المناقب" و قرشى درصفحه 36 " شمس الاخبار " اين رواين را آورده اند.

شعر ديگري از عبدي

دودمان محمد نبى "ص" اهل فضيلت و منقبت اند.

اينان روشنى بخش كور دلان و دستگير درماندگان،

و راستگويان پيشگام در كارهاى پسنديده اند.

و ولاى آنان از جانب خداى رحمان، در قرآن فرض و واجب گرديده است. ايشان صراط مستقيمند كه گروهى، در اين راه رستگار، وعده اى از آن منحرفند.

صديقه زهرا را براى على صديق كه صاحب شرف نسبت است، آفريدند.

هر يك از اين دو پاك نهاد، ديگرى را براى همسرى خويش برگزيد.

و نام اين دو در ظل عرش خدا و ميان يك سطر قرين يكديگر آمد.

و خدا عهده دار عقد زنا شوئى آنان و جبرئيل خطبه خوان آن شد.

و كابين زهرا، موهبتى بر تر از همه مواهب يعنى يك پنجم زمين آمد. و نثار او از بار پاكيزه و شاداب طوبى بود.

احاديثي که در آن شعر است

الصادقون: اشاره به روايتى است كه درباره اين قول خداى تعالى:

يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين "سوره توبه" از طريق حافظ ابن نعيم و ابن مردويه و ابن عساكر و گروه بيار ديگرى از جابر و ابن عباس نقل كرده اند كه بار راستگويان باشيد، يعنى با على بن ابى طالب باشيد. اين روايت را گنجى شافعى در صفحه 111 الكفايه " و حافظ سيوطى در صفحه 290 جلد 3 " الدر المنثور " آورده اند و سبط ابن جوزى حنفى در صفحه 10 " تذكره اش " گفته است. علماء سير "ظ - تفسير" گفته اند: معناى آيه اين است كه با على و خاندان او باشيد. ابن عباش گفته است: على سرور راستگويان است.

سابقون خاندان پيغمبرند

و اين سخن عبدى: الاسبقون الى الرغائب، اشاره به آيه و السابقون السابقون اولئك المقربون "سوره واقعه" است. و اين آيه درباره على "ع" نازل گرديده است. ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده است كه اين آيه درباره " حزقيل " مومن آل فرعون و " حبيب نجار " كه ذكرش در يس آمده و على بن ابى طالب، نازل شده و هر يك از اين سه تن پيشگام امت خود بودند و على از همه آنها افضل است.

در عبارت ابن ابى حاتم بجاى حزقيل، يوشع بن نون است. و ديلمى از عايشه و طبرانى و ابن ضحاك و ثعلبى و ابن مردويه و ابن مغازلى از ابن عباس نقل كرده اند كه پيغمبر "ص" فرمود: پيشگام - و در عبارت ديگرى - پيشگامان سه تن اند. پيشگام به سوى موسى، يوشع بن نون و به سوى عيسى، صاحب ياسين و به سوى محمد "ص"، على بن ابى طالب است. و ثعالبى در عبارت خود چنين افزوده است: پس ايشانند صديقان و على افضل آنها است.

محب الدين طبرى در صفحه 157 جلد 1 " رياض " و هثيمى در صفحه 109 جلد 9 " مجمع " اين روايت را آورده اند و گنجى در صفحه 46 " كفايه " عبارت حديث را چنين آورده است كه پيشگامان امت سه نفرند كه به مقدار يك چشم بهم زدن بخدا شرك نورزيدند: على بن ابى طالب و صاحب ياسين و مومن آل فرعون. پس آنها صديقون اند و على افضل ايشان است، سپس گفته است: اين سندى است كه " دار قطنى " بدان اعتماد و احتجاج كرده است و حافظ سيوطى در صفحه 154 جلد 6 " الدر المنثور " و ابن حجر در صفحه 74 " الصواعق " و سبط ابن جوزى در صفحه 11 " التذكره " روايت را با عبارت نخست آورده اند.

مودت اين خاندان واجب است

و اين سخن عبدى:

فولاهم فرض من الر حمن فى القرآن واجب

اشاره است به قول خداى "تعالى"

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى و من يقترف حسنه نزد له فيها حسنا.

كه در كتب آثار و احاديث و سخنان بسيار در پيرامون اين آيه شريفه مى توان يافت و ما را مجال گسترش سخن در اين باره نيست و ببرخى از آن بسنده مى كنيم: احمد در " المناقب " و ابن منذر " و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابن مردويه و واحدى و ثعلبى و ابو نعيم و بغوى در تفسيرش و ابن مغازلى در " المناقب " به اسانيد خود از ابن عباس آورده اند كه چون اين آيه نازل شد، گفتند: اى رسول خدا اين خويشانى كه مودت آنان بر ما واجب شده است كيانند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزندانشان

محب الدين طبرى در صفحه 25 " الذخائر " و زمخشرى در صفحه 339 جلد 2 كشاف و حموئى در فرائد و نيشابورى در تفسيرش و ابن طلحه شافعى در صفحه 8 " مطالب السوول " با صحه گذاشتن بر آن، و رازى در تفسيرش و ابو سعود در جلد 3 تفسيرش "هامش تفسير رازى" جلد 7 صفحه 665 و ابو حيان در صفحه 516 جلد 7 تفسيرش و نسفى در تفسيرش "هامش تفسير خازن" جلد 4 صفحه 99 و حافظ هيثمى در صفحه 168 جلد. " مجمع " و ابن صباغ مالكى در صفحه 12 " الفصول المهمه " و حافظ گنجى در صفحه 31 " كفايه " و قسطلانى در " المواهب " حديث را آورده اند و قسطلانى گفته است: خداوند مودت خويشان پيغمبر و محبت همه اهل بيت بزرگوار و ذريه او را بر تمام خلق خود لازم و فرض فرموده و گفته است:

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى.

زرقانى نيز در صفحه 3 و 61 جلد 7 " شرح المواهب " و ابن حجر در صفحه 101 و 135 |م| - و سيوطى در " احياء الميت " هامش " الاتحاف " صفحه 239 و شبلنجى در صفحه 112 " نور الابصار " و صبان در " الاسعاف " هامش " نور الابصار " صفحه 105 اين حديث را روايت كرده اند.

2- حافظ ابو عبد الله ملا در سيره اش آورده است كه رسول خدا "ص" فرمود: همانا خداوند پاداش مرا مودت خاندانم قرار داد و من در فردا "آخرت" از شما "در اين باره" سوال خواهم كرد. اين روايت را محب الدين طبرى در صفحه 25 " ذخائر " و ابن حجر در صفحه 102 و 136 " الصواعق " و سمهودى در " جواهر العقدين " آورده اند.

3- جابر بن عبد الله گفت: عربى به خدمت پيغمبر ص" آمده و گفت: يا محمد اسلام را بر من عرضه كن، فرمود: شهادت بده كه خدائى جز خداوند يگانه كه يكتا و بى شريك است، نيست و نيز محمد بنده و رسول اوست، عرب گفت: آيا پاداشى هم مى خواهى فرمود: جز مودت خويشان نه، گفت: خويشان من يا خويشان تو، فرمود: خويشان من، گفت: بيا تا با تو بيعت كنم. چه هر كس ترا و خاندانت را دوست ندارد، بر او لعنت خدا باد و پيغمبر "ص" گفت: آمين.

حافظ گنجى نيز حديث را در صفحه 31 " كفايه " از طريق حافظ ابى نعيم و او از محمد بن احمد بن مخلد و او، به اسناد خود از حافظ بن ابى شبيه آورده اند.

4- حافظ طبرى و ابن عساكر |م| - و حاكم حسكانى در " شواهد التنزيل لقواعد التفضيل " به چند طريق از ابى امامه باهلى آورده اند كه رسول خدا "ص" فرمود: همانا خداوند پيمبران را از چند درخت آفريد و مرا از يك درخت خلق كرد، پس من ريشه آن درختم و على شاخه آن و فاطمه ورق آن و حسن و حسين ميوه آن است، پس هر كس به شاخه اى از شاخه آن آن در آويزد. رستگار شود. و هر كس آن رارها كند، فرو افتد و اگر بنده اى هزار سال پس از آن هزار سال و پس از آن هزار سال ديگر در بين صفا و مروه خدا را عبادت كند و صحبت مارا درك نكند خدا وى را بصورت در آتش اندازد سپس تلاوت فرمود:

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى

گنجى در صفحه 178 كفايه اين حديث را ياد كرده است. احمد و ابن ابى حاتم از ابن عباس درباره اين قول خداى تعالى آورده اند كه و من يقترف حسنه مودت آل محمد است، و ثعلبى در تفسيرش اين حديث را مسندا آورده وابن صباغ مالكى در صفحه 13 " الفصول " و ابن مغازلى در " المناقب " و ابن حجر در صفحه 101 " الصواعق " و سيوطى در صفحه 7 جلد 6 " الدر المنثور " و " احياء الميت " هامش اتحاف صفحه 239 و حضرمى در صفحه 23 " رشفه الصادرى " و " نبهانى " در صفحه 95 " الشرف المويد " اين روايت را آورده اند.

6- ابو شيخ، ابن حبان در كتاب " الثواب " خود از طريق واحدى از على "ع" روايت كرده است كه فرمود: درباره ما آل حم آيه اى است كه مودت ما را نگه نمى دارد مگر آن كس كه مومن است. سپس خواند:

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى.

ابن حجر در صفحه 101 و 136 " الصواعق " و سمهودى در " جواهر العقدين " اين روايت را آورده اند.

7- ابى طفيل گفت: حسن بن على بن ابى طالب براى ما خطبه خواند. پس حمد و ثناى الهى را بجا آورد و از امير مومنان على "رض" بنام خاتم اوصياء و وصى انبياء و امين صديقين و شهداء ياد كرد سپس فرمود: مردى از ميان شما رفت كه پيشگامان بر او پيشى نگرفتند و پس ماندگان به وى نرسيدند. پيغمبر خدا "ص" پرچم را به او داد و جبرئيل از جانب اوست و ميكائيل از جانب چپ وى مى جنگيدند تا خدا وى را پيروز گرداند و خداوند در شبى جانش را گرفت كه در آن شب جان وصى موسى گرفته شده بود و در شبى روحش را بالا برد كه روح عيسى را در آن عروج داده بود و آن همان شبى بود كه عزوجل فرقان را فرو فرستاد.

بخدا سوگند او زر و سيمى بجا نگذاشت و در بيت المالش جز پنجاه و هفت درهم كه از عطاء وى زياد آمده بود و مى خواست با آن با خدمتگزارى براى ام كلثوم بخرد بجا نمانده است.

سپس فرمود: هر كس مرا ميشناسد كه مى شناسد. و آنكه نمى شناسد، من حسن بن محمدم سپس اين آيه را كه قول يوسف است قرائت فرمود:

و اتبعت مله آبائى ابراهيم و اسحاق و يعقوب.

و به خواندن برخى از آيات قرآنى پرداخت و آنگاه فرمود: منم پسر شبير منم پسر نذير منم پسر آنكس كه بفرمان حق مردن را بسوى خدا مى خواند منم پسر چراغ تابان منم پسر آنكس كه به عنوان رحمت بر جهانيان مبعوث شد من از خاندانى هستم كه خداوند پليدى و ناپاكى را از آنان زدود. من از دودمانم كه خداوند پليدى و ناپاكى را از آنان زدود. من از آن دودمانم كه خداوند دوستى و ولايت آنانرا در قرآنيكه بر محمد "ص" نازل كرده واجب دانست و فرمود:

قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده فى القربى.

م- و در عبارت حافظ زرندى در "نظم درر السمطين" چنين است كه حضرت فرمود:

منم از خاندانى كه جبرئيل در خانه ما فرود مى آيد و از پيشگاه ما بالا ميرود و منم از خاندانى كه خداى تعالى مودتشان را بر هر مسلمانى فرض فرموده و درباره آنها آيه:

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى و من يقترف حسنه نزد له فيها حسنا را فرو فرستاده است و اقتراف حسنه، مودت ما خاندان است.

اين روايت را " بزار و طبرانى " در " الكبير " و ابو الفرج در " مقاتل الطالبين " و ابن ابى الحديد در ص 11 ج 4 شرح نهج البلاغه و هيثمى در ص 146 ج 9 " مجمع الزوائد " آورده اند. ابن صباغ مالكى نيز در ص 166 " الفصول " اين حديث را نقل كرده و گفته است: اين روايت را گروهى از اصحاب سير و ديگران بازگو كرده اند، حافظ گنجى نيز در ص 32 الكفايه از طريق ابن عقده از ابى طفيل و نسائى از هبيره و ابن حجر در ص 101 و 136 " الصواعق " و صفورى در ص 231 ج 2 " نزهه المجالس " و حضر مى در ص 43 " الرشفه " نقل نموده اند.

8- طبرى در جلد 24 ص 16 تفسيرش باسناد خود از سدى، و او از ابى ديلم، نقل كرده است كه گفت:

چون " امام سجاد " على ابن الحسين "رض" را اسير كردند و بشام آوردند و او را بر در دروازه دمشق بپا داشتند، مردى از اهل شام برخاست و به امام گفت: خدا را شكر كه مردانتان را كشت و شما را درمانده كرد و به اين فتنه خاتمه داد. على بن الحسين "رض" فرمود: آيا قرآن خوانده اى؟ گفت: آرى فرمود: آيا آل حم را خوانده اى پاسخ داد: قرآن خوانده ام ولى آل حم را نديده ام فرمود كه آيا نخوانده اى؟

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى.

پرسيد: مگر خويشان پيغمبر شمائيد؟ فرمود: آرى. اين حديث را ثعلبى باسناد خود در تفسيرش آورده و ابو حيان نيز در ص 516 ج 7 تفسيرش به آن اشاره كرده و سيوطى نيز در ص ج 6 " الدر المنثور " و ابن حجر در ص 101 و 136 الصواعق به نقل از طبرانى و زرقانى در ص 20 ج 7 " شرح مواهب " آورده اند.

9- طبرى در ص 16 و 17 ج 24 تفسيرش از سعيد بن جبير و عمرو بن شعيب روايت كرده است كه آن دو گفته اند: مقصود از خويشاوند رسول خدا "ص" فاطمه است.

و ابو حيان در تفسير خود اين سن را از آن دو و از " سدى " روايت كرده و سيوطى نيز در " الدر المنثور " آورده است. فخر رازى در ص 390 ج 7 تفسيرش گفته است.

من مى گويم: آل محمد، كسانى هستند كه امورشان واگذار به پيغمبر است و هر كدام از آنان كه پيوندشان با پيغمبر شديدتر و كاملترين باشد او آل خواهد بود و چون هيچ ترديدى نيست كه پيوند ميان فاطمه و على و حسن و حسين با پيغمبر استوار ترين پيوندها است و اين مطلبى است كه همچون معلوم به نقل متواتر مسلم است، پس واجب است كه آل، اينها باشند.

و مناوى گفت است: اين سخن از حافظ زرندى است كه: هيچ يك از دانشمندان مجتهد و پيشوايان رهيافته، نيست، مگر آنكه از ولايت خاندان پيغمبر، خط