الغدير جلد ۳

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد تقى واحدى

- ۸ -


قطره اى است از هفت دريا. و گفته شده كه:

عبدالله بن عباس بقدرى در فراق على گريه كرد كه چشمانش كور شد.

و باز ابن عباس نقل كند كه: به على نه دهم علم داده شده، به خدا قسم كه در يك دهم ديگر هم با مردم شريك است.

معاويه مشكلات علمى خودرا به على مى نوشت و جواب مى خواست و پس از آنكه على "ع" درگذشت، معاويه گفت:

بامرگ على "ع" علم و دانش از كف رفت.

عمر بن الخطاب پيوسته به خدا پناه مى برد از اينكه مشكله اى پيش آيد و على براى حلش حاضر نباشد. از عطا سوال شد كه: در اصحاب پيامبر خدا "ص" كسى داناتر از على بود؟ گفت: نه. به خدا كسى را داناتر از او سراغ ندارم.

عبدالله بن مسعود روايت كند كه، قرآن به هفت حرف نازل شده و هر يك از حروف را ظاهرى است و باطنى، و على "ع" علم ظاهر و باطن قرآن را داراست.

و ما نظير اين احاديثى كه در باره علم على نقل شد در كتب حديث زياد مى بينيم كه اگر آنها را جمع كنند كتاب ضخيمى را تشكيل مى دهد.

شعرى ديگر از حسان درباره على و شرح آن

ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى، در "تذكره" خود ص 115، و گنجى شافعى در ص 55 "كفايه" وابن طلحه شافعى در ص 2. "مطالب السوول"، اشعار ذيل را به حسان نسبت مى دهند و ابن طلحه، ضمن نقل اشعار گويد: اين اشعار از قول حسان منتشر و گوش و زبان به زبان بازگو شده و اما اشعار عبارتند از:

خداوند در باره على و وليد قرآن نازل نمود -

على را مومن و وليد را فاسق خواند. هرگز مومنى كه خداشناس است با فاسق خائن برابر نيست.

على با عزت و كرامت در پيشگاه خداوند حاضر ميشود و وليد با هلاكت و خوارى.

به زودى وليد در جهنم به جزاى اعمال خود مى رسد در حاليكه على "ع" بدون شك داخل بهشت مى شود.

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه ج 2 ص 1.3 اشعار حسان را نقل كرده و بعد از شعر سوم اين ابيات را اضافه دارد:

به زودى وليد و على "ع" به حساب خوانده مى شوند.

على به سبب خصلتهاى نيكو و ايمانش به بهشت مى رود

در حاليكه جزاى وليد جز خوارى و جهنم نيست.

در پيشنيان ابان كسانى بودند كه در شهرهاى ما شلوار كوتاه مى پوشيدند

و احمد زكى در "جمهره الخطب" ج 2 ص 23 اين اشعار حسان را از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد نقل كرده است.

در اين ابيات اشاره به آيه اى از قرآن شده كه:

افمن كان مومنا كمن كان فاسقا لا يستوون.

"آيا كسى كه مومن است مانند كسى است كه فاسق مى باشد نه، مساوى نيستند"،اين آيه در باره مشاجره اى كه بين على و وليد بن عقبه بن ابى معيط واقع شد نازل شده است.

طبرى در ج 21 ص 62 تفسير خود به سندش از عطا بن يسار گويد: بين على و وليد صحبتى شد وليد گفت: من از تو زبان آورتر، و نيزه ام تيزتر و در عقب نشاندن صف دشمن تواناترم.

على "ع" فرمود: ساكت شو، كه فاسقى بيش نيستى و به سبب اين مشاجره آيه فوق نازل شد.

و در ج 4 ص 185 "اغانى" و ج 3 ص 47. "تفسير خازن"،آمده كه: بين على و وليد منازعه اى واقع شد وليد به على "ع" گفت: ساكت باش كه توكودكى بيش نيستى و من پيرى سالخورده ام، بخدا قسم كه نيزه ام از نيزه ات تيزتر واز تو زبان آورتر دليرترم و در صف نبرد پر دل تر هستم. على فرمود ساكت شو، كه فاسقى بين نيستى.

و خداوند آيه فوق را بدين مناسبت نازل فرمود.

"زيادتى چاپ دوم"

واحدى به اسناد خود از طريق ابن عباس در ص 263 كتاب "اسباب النمول" اين روايت رابه سندهاى صحيح نقل نموده و محب الدين طبرى در ج 2 ص 2.6 "الرياض"، از ابن عباس و قتاده از طريق حافظ سلفى و حافظ واحدى و در ص 88 "ذخائر العقبى" روايت را نقل كند و خوارزمى در ص 188 "مناقب" خود و گنجى در ص 55 ":فايه" و نيشابورى در تفسيرخود ذكر نموده اند و ابن كثير در ج 3 ص 462 تفسير خود گويد كه: عطا بن يسار وسدى و جز اين دو گويند كه: آيه فوق در باره على ابن ابى طالب و عقبه نازل شده است.

و جمال الدين زرندى در "نظم درر السمطين" حديث را نقل كرده است.

و ابن ابى الحديد در ج 1 ص 394 و ج 2 ص 1.3 "شرح نهج البلاغه" روايت را نقل و از استاد خود حكايت كند كه:

نزول اين آيه در شان على "ع" پيش همه معلوم و قطعى است و خبرش هم مشهور و همگى در نقل آن اتفاق دارند.

سيوطى در ج 4 ص 178 "درالمنثور" با بررسى طريق روايت كرده و گفته كه: ابوالفرج در "اغانى"، و واحدى، ابن عدى، ابن مردويه، خطيب بغدادى، ابن عساكر، اين روايت را از طرق زيادى از ابن عباس روايت نموده اندو ابن اسحاق و ابن جرير از عطا بن يسار با بررسى طريق روايت نموده است و اين ابى حاتم از سدى "رض" مانند آنرا با بررسى طريق روايت كرده و باز از ابن ابى حاتم ازعبدالرحمن ابن ابى ليلى "رض" روايت را نقل و ابن مردويه، خطيب، ابن عساكر از ابن عباس نقل كرده اند.

"زيادتى چاپ دوم" حلبى در ج 2 ص 85 كتاب سيره خود روايت فوق را ذكر نموده است.

و شعرى ديگر

ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى اشعار زير را در ص 1. تذكره خود نقل كرده است:

كيست آنكه در حال ركوع انگشتر خود را به فقير بخشيد و پنهان داشت؟

و چه كسى شب در بستر محمد "ص" خوابيد تا محمد شبانه آهنگ غار كند؟

و چه كسى در نه آيه قرآن مومن خطاب شده است

در بيت اول اشاره به داستان مشهور مى كند، آنجا كه حضرت على "ع" درحال ركوع انگشتر خود را به فقير بخشيد و در باره اش اين آيه نازل شد:

انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون

و شرح اين آيه بيايد.

و شعر دوم اشاره به حديثى است كه امت اسلامى به نقل آن اتفاق دارند كه: على برد سبز رنگ پيامبر خدا "ص" را پوشيد و در بستر حضرت خوابيد تا اواز دست مشركين فرار كند و خود را فداى پيغمبر نمود و بدين مناسبت اين آيه نازل شد:

و من الناس من يشرى نفسه ابتغا مرضاه الله

و به طوريكه در شرح نهج البلاغه ج 3 ص 27. مذكور است، ابو جعفر اسكافى گفته: داستان در بستر رسول اكرم "ص" خوابيدن حضرت على به تواتر ثابت شده و جز ديوانه يا بى دين آنرا انكار نمى كند و همه مفسرين روايت نموده اند كه آيه " و من الناس من يشرى " تا آخر آيه در شب خوابيدن حضرت على "ع" جاى حضرت رسول "ص" و در باره على "ع" نازل شده است.

ثعلبى در تفسيرش روايت كند كه: چون پيامبر خدا "ص" اراده هجرت به سوى مدينه را فرمود، على "ع" را در مكه به جاى خود گذارد تا ديون پيامبر و ودايعى كه خدمت حضرت گذارده بودند رد كند، و در شب خروج به سوى غار، در حاليكه مشركين اطراف خانه را گرفته و قصد كشتن حضرت را داشتند، به على امر فرمود كه در بستر او بخوابد، امر كرد: برد سبز حضرمى مرا به خود پيچ و در بستر من بخواب يقين بدان كه از ناحيه مشركين بتو آسيبى نخواهد رسيد انشاالله.

على "ع" به دستور حضرت عمل كردو در نتيجه خداوند به جبرئيل و ميكائيل وحى فرستاد كه: من بين شما دو، برادرى افكندم و عمر يكى از شما دو نفر، طولانى تر از ديگرى است اينك كداميك از شما برادر خود را بر خود مقدم ميدارد؟ هر دو طول زندگى را اختيار نمودند، سپس خداوندوحى فرستاد كه:

چرا شما مثل على "ع" نبوديد، من بين او و محمد "ص" عقد برادرى بستم، در جاى پيغمبر خوابيد و جان خود را براى فدا نمودن آماده ساخت و او را بر خود مقدم داشت، فرود آئيد و او را از دست دشمنان حفظ كنيد.

هر دو فرود مدند، جبرئيل نزد سر حضرت على "ع" و ميكائيل نزد پاى او نشستند جبرئيل بانگ زد:

بخ بخ من مثلك يا على يباهى الله تبارك و تعالى بك الملائكه.

"مبارك باد مبارك باد كيست مانند تو اى على كه خداوند به وجود تو بر ملائكه مباهات ميفرمايد".

و در حاليكه پيامبر خدا، روانه مدينه بود، خداوند اين آيه را در شان على "ع" نازل فرمود:

" و من الناس من يشرى نفسه ابتغا مرضاه الله ".

ابن عباس گويد كه اين آيه در حال فرار كردن پيامبر "ص" با ابى بكر از دست مشركين به سوى غار و خوابيدن حضرت على در جاى او نازل شد.

اين حديث ثعلبى را با همه طول و تفصيلش، غزالى در ج3 ص 238 "احيا العلوم" نقل كرده است. و گنجى در "كفايه" ص 114 و صفورى در ج 2 ص 2.9 "نزهه المجالس" از حافظ نسفى روايت نموده، و ابن صباغ مالكى در ص 33 "فصول" خود و سبط ابن جوزى حنفى در ص 12 "تذكره" خود و شبلنجى در ص 86 "نور الابصار" اين حديث را روايت نموده اند.

در سه مصدر اخير چنين آمده كه:

ابن عباس گويد: امير مومنان "ع" شعرى كه در آنشب سروده بود براى من بازگو فرمود كه:

و قيت بنفسى خير من وطى الحصا و اكرم خلق طاف بالبيت و الحج
روبت اراعى منهم ما يسوونى و قد صبرت نفسى على القتل و الاسر
و بات رسول الله فى الغار آمنا و ما زال فى حفظ الاله و فى الستر

جان خود را براى بهترين شخصى كه بر روى زمين پديد آمده، سپر قرار دادم. او گرامى ترين انسانى بود كه طواف خانه و حجر نمود. در تمامى شب منتظر بودم كه از مشركين به من آسيبى برسد.

و خود را براى كشته شدن و اسيرى آماده ساخته بودم.

رسول خدا در آن شب با ايمنى در غار بسر برد و خداوند اورا از ديده ها مخفى داشت و حفظ فرمود.

داستان ليله المبيت "شب خوابيدن" در اين كتابها آمده است: ج 1 ص 348 "مسند" احمد، ج 2 ص 1..-99 "تاريخ - طبرى" و ج 1 ص 312 "طبقات" ابن سعد، ج 2 ص 29 "تاريخ يعقوبى"، ج 2 ص 291 "سيره" ابن هشام، ج 2 ص 9. "العقد الفريد" ج 13 ص 191 "تاريخ خطيب بغدادى، ج 2 ص 42 تاريخ ابن اثير ج 1 ص 126 تاريخ ابى الفدا، ص 75 "مناقب" خوارزمى، ص 39 "الامتاع" مقريزى، ج 7 ص 338 "تاريخ" ابن كثير، ج 2 ص 29 "السيره الحلبيه.

از ابن عباس حديث صحيحى نقل شده و عده زيادى از حفاظ و راويان موثق حديث، آنرا نقل نموده اند كه اشاره به اين واقعه دارد به ص 95 جلد اول ترجمه الغدير مراجعه شود.

و همين واقعه به روايتى از امام حسن مجتبى "ع" نقل شده كه:

در شب هجرت، امير المومنين "ع" جان خود را فداى رسول خدا نمود و شر مشركين را از سر حضرت برطرف نمود و خداوند هم اين آيه را در شان او نازل فرمود: " و من الناس من يشرى نفسه ابتغا مرضات الله ".

شعر سوم اشاره به نه آيه فرموده كه در باره امير المومنين "ع" نازل گرديده است،در آين آيات مراد از مومن حضرت على "ع" است ولى ما به ده آيه واقف شديم و نمى دانيم چرا حسان به نه آيه تخصيص داده است.

"زيادتى چاپ دوم": و معاويه بن صعصعه در قصيده اى كه نصر بن مزاحم در ص 31 كتاب "صفين" از وى نقل مى كند، چنين گويد:

و من نزلت فيه ثلاثون آيه تسميه فيها مومنا مخلصا فردا
سوى موجبات جشن فيه و غيرها بها اوجب الله الولايه و الدا

ترجمه:

كسى كه در سى آيه قرآن مومن مخلص ناميده شده

به اضافه فضايل ديگرش، كه خداوند بسبب آنهمه، ولايت و دوستى او را واجب فرمود.

اما آياتيكه در باره حضرت نازل شده عبارت است از:

- افمن كان مومنا كمن كان فاسقا لا يستوون.

سوره سجده: 18.

كه در ص 75 اين جلد احاديثى كه دلالت داشت بر اينكه اين آيه در باره على است گذشت.

2- هو الذى ايدك بنصره و بالمومنين

سوره انفال: 62.

حافظ ابن عساكر در تاريخش به سند صحيح گويد كه: خبر داد ما را ابوالحسن على بن مسلم شافعى از ابو القاسم بن العلا و ابوبكر محمد بن عمر بن سليمان رينى نصيبى، از ابوبكر احمد بن يوسف بن خلاد، از ابو عبدالله حسين بن اسماعيل مهرى، از عباس بن مكار، از خالد بن ابى عمر اسدى، از كلبى، از صالح، از ابى هريره كه گفت: بر عرش نوشته شده: لا اله الا الله وحدى لا شريك لى ومحمد عبدى و رسولى ايدته بعلى و ذلك قوله عز و جل فى كتابه الكريم: هو الذى ايدك بنصره و بالمومنين على وحده.

كسى جز من شايسته پرستش نيست خداى يكتائى كه بى شريكم، بنده ام محمد را پيامبر خود قرار دادم و به وسيله على او را تاييد كردم و دليل آن سخن خدا است چنانكه گويد: او كسى است كه تو را با يارى خود و مومنين تاييد فرمود، و مراد از مومنين على بتنهائى است".

اين حديث را گنجى شافعى در "كفايه" ص 11. به اسناد خود روايت كرده و سپس تصريح مى نمايد كه: اين حديث راابن جرير در تفسيرش و ابن عساكر در تاريخ خود در شرح حال على "ع" ذكر نموده و حافظ جلال الدين سيوطى در ج 3 ص 199 "الدرر المنثور" از ابن عساكر نقل كرده و قندوزى در ص 94 "ينابيع الموده" از حافظ ابن نعيم به اسنادش از ابو هريره و همچنين از طريق ابى صالح از ابن عباس روايت نموده است.

ابتداى حديث را جمعى از حفاظ كه مورد اطمينانند نقل كرده اند از جمله: خطيب بغدادى در ج 1 ص 173 تاريخش به اسناد خود از انس بن مالك روايت كرده و گويد: رسول خدا "ص" فرمود: پس از آنكه به معراج برده شدم ديدم بر عرش نوشته شده:

لا اله الا محمد رسول الله ايدته بعلى نصرته بعلى.

"ترجمه اين حديث گذشت"

و محب الدين طبرى در ج 2 ص 172 "الرياض" از ابى الحمرا از طريق ملا در سيره اش و در ص 69 "ذخاير العقبى"، و خوارزمى در ص 254 "مناقب" خود و حمويى در باب 46 "فرايد" خود از دو طريق به يك لفظ چنين روايت كرده اند كه حضرت رسول "ص" فرمود: چون در عوالم بالا سير داده شدم ديدم بر عرش نوشته شده:

لا اله الا الله محمد رسول الله صفوتى من خلقى ايدته بعلى نصرته به.

و به اسناد ديگر از ابى الحمرا، خدمتكار پيامبر صلى الله عليه و آله به اين لفظ نقل كرده كه: شبى كه سير داده شدم، در طرف راست عرش ديدم نوشته است:

انا الله وحدى لا اله غير يغرست جنه عدن بيدى لمحمد صفوتى، ايدته بعلى.

و به همين لفظ حافظ سيوطى چنانكه در ج 6 ص 158 "كنز العمال" نقل كرده از چند طريق از ابى الحمرا روايت نموده و از طريق ديگر از جابر از پيامبر روايت نموده كه:

مكتوب فى باب الجنه قبل ان يخلق الله السموات و الارض بالفى سنه: " لا اله الا الله محمد رسول الله ايدته بعلى.

"اين تكه زيادى چاپ دوم است": حافظ هيثمى در ج 9 ص 121 "المجمع" از طريق طبرانى، از ابى الحمرا و سيوطى در ج 1 ص 7 "الخصايص الكبرى" از طريق انس از ابن عدى و ابن عساكر اين حديث را نقل نموده اند.

سيد همدانى در دوستى هشتم از كتاب "موده القربى" از حضرت على نقل كند كه فرمايد: رسول خدا "ص" "خطاب به حضرت امير" فرمود: اسم ترا در چهار جا مقرون به اسم خودم ديدم: هنگامى كه آهنگ معراج داشتم و به بيت المقدس رسيدم ديدم بر صخره نوشته شده است: