الغدير جلد ۱

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد تقى واحدى

- ۲۲ -


286 - نجم الدين محمد بن قاضى عبد الله بن عبد الرحمن اذرعى "زرعى" - دمشقى - شافعى معروف به "ابن عجلون - در سال 831 متولد و در 876 وفات يافته - سخاوى در جلد 8 " الضوء اللامع " ص 96 گويد : نامبرده پيشوائى است علامه و با اتقان و حجت و ضابط و داراى نيروى درك و فهم نيكو، لكن نيروى حفظ او بهتر است متدين و موصوف بن عفت و عقل فراوان، سپس استادان قرائت او را در فقه و اصول فقه و حديث و تفسير و منطق و عربيت، ذكر و تصنيفات او را تعداد نموده، عبد الحى در جلد 7 " شذرات " خود ص 322 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : او پيشوائى است علامه، از علماء عصر خود آموخته و تسلط يافته و ماهر شده بحدى كه گروه بيشمارى از او اخذ حديث كرده و از او آموخته اند، در جلد 2 " البدر الطالع " ص 197 نيز شرح حال او موجود است، لفظ او در شعر ابى عبد الله شيبانى ضمن ذكر شعراء غدير خواهد آمد.

287 - علاء الدين - على بن محمد قوشچى متوفاى 879، بدر الدين در حواشى " الفوائد البهيه " ص 214 شرح حال او را ذكر و تاليفات او را بيان و درباره او گويد : نامبرده در علوم رياضى مهارت يافته، كاتب چلبى در " كشف الظنون " در مورد ذكر - شرح تجريد او - از او، به : مولاى محقق - تعبير نموده و شرح تجريد او را ستوده، و طاشكبرى زاده در جلد 1 " الشقايق النعمانيه " 181 - 177 شرح حال او را ثبت و با تعبير به مولاى فاضل او را ستوده. شوكانى در جلد 1 " البدر الطالع " ص 495 شرح حال او را ثبت نموده، نامبرده حديث غدير را در شرح تجريدش ذكر كرده چنانكه در صفحه 28 گذشت.

288 - عبد الله بن احمد بن محمد مشهور به : سيد اصيل الدين حسينى - ايجى - شافعى - مقيم مكه - متوفاى 883، مورخ بزرگ غياث الدين در تاريخ كبير " حبيب السير شرح حال او را بسيار ستايش نموده و درباره او گويد : نامبرده بر علماء جهان و بزرگان آدميان بسبب جلالت و هوشيارى و پارسائى و دين و ورع برترى و تفوق يافته، كتاب " درج الدرر - فى - سيره سيد البشر " از او است، سخاوى در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 12 او را نام برده و گويد : او از جمله افاضلى است كه در مكه از من اخذ حديث نمودند، مضافا بر مراتب ديندارى و فروتنى و قبول قناعت و ادب و نيكوئى خط و ضبط و ساير ملكات و صفات نيكو و پسنديده كه در او جمع است، نامبرده شرح حديث غدير را كه بلفظ براء بن عازب در حديث تهنيت روايت شده و خواهد آمد، در كتاب خود " درج الدرر " ذكر نموده و آنرا از امور كليه واقعه در حجه الوداع بشمار آورده است.

289 - ابو عبد الله محمد بن محمد بن يوسف حسينى - سنوسى - تلمسانى - متوفاى در سال 895، ملالى شاگرد او كتابى جداگانه در احوال و سيره و فوايد او تاليف نموده و نام آنرا " المواهب القدسيه فى المناقب السنوسيه " گذارده، و نسبت باو ستايش بسيار نموده به جلد 1 " معجم المطبوعات " ص 1058 مراجعه نمائيد، داستان احتجاج اميرالمومنين عليه السلام بر طلحه روز جمل بحديث غديرخم نقل از شرحى كه او بر صحيح مسلم نوشته خواهد آمد.

290 - ابو الخير فضل الله بن روزبهان - فضل الله خنجى شيرازى - شافعى - معروف به " خواجه ملا " سخاوى در جلد 6 " الضوء اللامع " ص 171 شرح حال او را درج و استادان او را ذكر و گويد : نامبرده در فنونى از عربيت و معانى واصلين و جز آنها پيشروى كرده مضافا بر خصلتهاى نفسانى از خوشرفتارى و توجه.. تا آنكه گويد اطلاع يافتم در سال 97 كه در اثر بلاغت و نيك انديشى منشى ديوان سلطان يعقوب شد، لفظ نامبرده در مورد داستان غدير نقل از كتابش " ابطال الباطل " در باب سخنان در پيرامون حديث غدير خواهد آمد.

علماء قرن 10

291 - كمال الدين - حسين بن معين الدين يزدى - ميبدى شارح ديوان منسوب به امير المومنين عليه السلام در سال 890 شرح مزبور را نوشته و كتابى در حكمت و فلسفه در سال 897 تاليف نموده، و در شرح حديث غدير كتابى دارد كه در سال 908 آنرا تاليف نموده، و بنابراين تاريخ وفات او را كه در بعضى از كتب تذكره و شرح حال بسال 870 اشعار داشته اند بى مورد است، و تاليفات او نمودار از مشاركت و اطلاع او است بر علوم، اشاره بحديث او در موضوع غدير در صفحه 46 و 68 گذشت و در داستان تهنيت و آيه اكمال دين خواهد آمد.

292 - حافظ - جلال الدين عبد الرحمن بن كمال الدين مصرى - سيوطى شافعى متوفاى 911، عبد الحى در جلد 8 " شذرات " ص 55 - 51 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : مسند محقق با دقت، صاحب تاليفات عالى و سودمند، بسيار او را ستوده و تاليفاتش را تعداد نموده و گفته : نامبرده هفتاد و چند بار پيغمبر صلى الله عليه و آله را در بيدارى ديده و كرامت طى الارض براى او قائل و حكايت نموده كه همسفر خود را از قرافه بمكه برد و رفتن و برگشتن او با برداشتن چند گام انجام يافت : و ابن عيدروس در " النور المسافر " ص 57 - 54 او را نام برده و مورد ستايش قرار داده و بعض از كرامات و تاليفات او را ذكر نموده، اشاره بحديث او در داستان غدير در صفحات 40 و 45 و 48 و 53 و 55 و 60 و 61 و 72 و 83 و 86 و 98 88 و 100 و 102 و 109 گذشت و حديث او در موضوع مناشده اميرالمومنين عليه السلام در روز شورى و در رحبه بحديث غدير و در باب نزول آيه تبليغ و آيه اكمال دين درباره على عليه السلام پيرامون واقعه غدير خواهد آمد.

293 - نور الدين - على بن عبد الله بن احمد حسنى - مدنى - سمهودى - شافعى - متوفاى 911، عبد الحى در جلد 7 " شذرات الذهب " ص 50 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده بمدينه منوره آمده و در آنجا سكنى گرفته و عالم و مفتى و مدرس و مورخ شافعى و پيشواى مورد احترام و حجت صاحب فنون در مدينه بوده سپس استادان و تاليفات او را تعداد نموده و آنها را ستوده، و ابن عيدروس در " النور السافر " ص 60 - 58 او را نام برده و استادان او را ذكر و تاليفات او را تعداد و مورد ستايش قرار داده، و شوكانى در جلد 1 " النور الطالع " ص 470 شرح حال او را درج نموده. اشاره به حديث او در صفحات 41 و 42 و 44 و 50 و 56 و 62 و 88 و 90 و 93 و 101 گذشت و روايت او در احتجاج عمر بن عبد العزيز بحديث غدير و در داستان تهنيت خواهد آمد.

294 - حافظ - احمد بن محمد بن ابى بكر - ابو العباس قسطلانى - مصرى - شافعى متوفاى 926، شرح حال او در " النور السافر " ص 115 - 113 - موجود است و استادان و تاليفات او تعداد و ذكر شده، و گويد : نامبرده پيشوائى بوده و حافظ و با اتقان و جليل القدر و داراى تقرير و تحرير نيكو و لطف اشاره و عبارات رسا و گردآورى و تاليف او نيكو و منظم و آراسته، نامبرده زينت اهل زمان خود و برگزيده مردم عصر خود بوده و از جمله تاليفات او " المواهب اللدنيه فى المنح المحمديه " و " شرح صحيح بخارى " را نام برده "هر دو كتاب در نزد مولف " الغدير " موجود است"، و شوكانى در جلد 1 " النور الطالع " ص 102 شرح حال او را ذكر نموده، لفظ نامبرده در حديث غدير نقل از " المواهب اللدنيه " در سخنان پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.

295 - سيد عبد الوهاب ابن محمد رفيع الدين احمد حسينى - بخارى متوفاى 932، شرح حال و ستايش او و توصيف او از حيث علم و عمل در " اخبار الاخيار " شيخ عبد الحق دهولى و در " تذكره الابرار " سيد محمد موجود است، روايت او نقل از تفسيرش در نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام پيرامون واقعه غدير خواهد آمد.

296 - حافظ عبد الرحمن بن على - معروف به "ابن الدبيع" ابو محمد شيبانى - شافعى "در سال 866 متولد و در 944 وفات يافته"، ابن عيد روس در " النور السافر " ص 221 - 212 شرح حال او را درج و او را ستايش بسيار نموده و تاليفات او را ذكر و درباره او گفته : امام. حافظ. حجت با اتقان - شيخ الاسلام - علامه الانام - پيشواى دقيق و با تشخيص - مسند دنيا - فرمانده اهل ايمان در حديث سيد المرسلين - خاتمه المحققين - استاد استادان مبرز ما، و شوكانى در جلد 1 " البدر الطالع " ص 335 او را نام برده و استادان او را در فقه و حديث و تفسير و حساب و هندسه تعداد كرده و تاليفات او را در جلد 3 " تيسير الوصول الى جامع الاصول " ص 271 ذكر نموده.

297 - حافظ - شهاب الدين احمد بن محمد بن على بن حجر هيتمى - سعدى - انصارى - شافعى "در سال 909 متولد و در سال 974 در مكه مكرمه وفات يافته"، ابن عيدروس در " النور السافر " ص 292 - 287 در شرح حال او بسط كلام داده و درباره او گويد : شيخ - پيشوا - شيخ الاسلام - خاتمه اهل فتوى و تدريس، در علم فقه بمنزله دريائى است كه با دلو جد و جهد نميتوان از زلال تحقيق او بهره گرفت - بطوريكه عارفين اجماع و اتفاق بر آن دارند، كه نامبرده امام الحرمين است و فضايل او در ميان هر گروه مشهور و تعداد شده، پيشوائى است كه پيشوايان باو اقتدا نموده اند، بزرگوارى است كه قلوب عموم مردم اقليم حجاز متوجه و منصرف باو بوده تصنيفات او در زبان خود آيتى است كه هم عصران او از آوردن مانند آن ناتوانند، سپس - استادان او و تاليفاتش را تعداد و آنها را ستوده، و در جلد 1 " البدر الطالع " ص 109 نيز شرح حال او موجود است، حديث او درباره غدير در صفحه 59 گذشت و تفصيل آنچه كه در سخنان پيرامون سند حديث غدير از او ذكر شده خواهد آمد.

298 - متقى - على بن حسام الدين بن قاضى عبد الملك قرشى - هندى، به مكه مشرفه آمده و در آنجا در سال 975 وفات يافته، صاحب كتاب گرانبها و بزرگ " كنز العمال "، در " النور السافر " ص 319 - 315 شرح حال مفصل و كافى از او موجود است، در آنجا درباره او گويد : نامبرده از علماء عاملين و از بندگان صالح خداوند بوده و از جهت ورع و تقوى و كوشش در عبارت و ترك ما سوى الله مقام بزرگى را دارا بوده، مصنفات عديده دارد و شهرت حالات پسنديده او زبان زد مردم بوده و از جمله مناقب او، گفتار پيغمبر را ذكر نموده، كه در عالم خواب فرموده : او افضل خلق است در زمان خود، سپس گويد : مولفات او بسيار و از كوچك و بزرگ در حدود يكصد مجلد است، محاسن اخلاق و مناقب او بقدرى است كه علامه عبد القادر بن احمد فاكهى مكى تاليف لطيفى مخصوص و مشتمل بر مناقب و فضايل او ترتيب داده و آن را " القول النفى فى مناقب المتقى " ناميده و در آن سيره و روش پسنديده او و رياضت هاى بزرگ و كوششهاى دشوار و حيرت انگيز او را ذكر نموده.. تا آنجا كه گويد : خلاصه سخن آنكه اين مرد - نيست جز يكى از نيكوئى هاى زمان و خاتمه اهل ورع و از مفاخر هند، و شهرت او از توضيح شرح حال مستغنى و بزرگى او در قلوب از ستايش بى نياز، اشاره به حديث او در صفحات 40 و 45 و 48 و 50 و 53 و 55 و 62 و 73 و 86 و 93 و 98 و 103 و 107 گذشت و در موضوع مناشده رحبه بطرق مختلف خواهد آمد.

299 - شمس الدين - محمد بن احمد "در شذرات : محمد ذكر شده" شربينى - قاهرى - شافعى - متوفاى 977، صاحب دو تاليف بزرگ و مهم : تفسير او موسوم به " السراج المنير " كه در سال 968 تاليف شده و در چهار مجلد بچاپ رسيده - و " الاقناع فى حل الفاظ ابى شجاع " كه در دو مجلد بچاپ رسيده - و در كتب تذكره و شرح احوال علماء حديث، تاليفات چاپ شده او هشت جلد تعداد شده - عبد الحى در جلد 8 " شذرات " ص 384 شرح حال او را ذكر كرده و درباره او چنين گويد : خطيب - امام - علامه - شربينى در " الكواكب " گفته : از شيخ احمد برلسى اخذ حديث نموده، سپس استادان او را تعداد كرده تا اينكه گويد : مشايخ او باو اجازه افتاء و تدريس دادند و او در زمان حيات استادانش تدريس نمود و فتوى داد و خلق بى شمارى از وجود او منتفع شدند و همه اهل مصر بصلاحيت او معتقد و او را به علم و عمل و زهد و ورع و بسيارى عبادت و نماز توصيف كردند، سپس بعض از تاليفات و گامهائى را كه در راه اصلاح برداشته ذكر نموده و بالاخره درباره او گويد : او آيتى از آيات الهى و حجتى از حجج خداوند بر خلقش بود، حديث نزول آيه سال سائل درباره على عليه السلام پيرامون واقعه غديرخم نقل از تفسير او خواهد آمد.

300 - ضياء الدين ابو محمد احمد بن محمد وترى - شافعى - در عشره هشتم بعد از سال 900 در مصر وفات يافته، حديث ولايت را در كتاب خود " روضه الناظرين " ص 2 بطور ارسال مسلم ذكر نموده است.

301 - حافظ - جمال الدين - محمد طاهر ملقب به "ملك المحدثين" هندى - فتنى - در سال 986 كشته شد، و از شاگردان ابن حجر هيتمى و استاد - على متقى هندى بوده، ابن عيدروس در " النور السافر " س 361 شرح حال او را ثبت و در ستايش او مبالغه بسيار نموده و گروهى از استادان او را تعداد نموده و گويد : نامبرده در علوم عديده تسلط يافت و بر اقران خود برترى گرفت تا آنجا كه ديگر احدى از علماء گجرات بنظر نرسيد كه در علم حديث بمرتبه او رسيده باشد، بعض از بزرگان ما چنين ذكر كرده اند، نامبرده را تصنيف هاى سودمنديست، از جمله كتاب موسوم به "مجمع بحار الانوار فى غرائب التنزيل و لطايف الاخبار" و شرح حال او در حواشى "الفوايد البهيه" ص 164 موجود است، در آنجا بعد از ستايش نسبت باو گويد : از جمله كتب او كه مطالعه نمودم كتاب " مجمع البحار فى غريب الحديث " و المغنى فى ضبط اسماء الرجال و " قانون الموضوعات فى ذكر الضعفاء و الوضاعين " و " تذكره الموضوعات فى الاحاديث الموضوعه " ميباشد و تمام اين كتب مشتمل بر فوايد بزرگى است، و عبد الحى در جلد 8 " شذرات " ص 410 از او نام برده و استادان او را ذكر نموده و درباره او گويد : نامبرده مردى بوده عالم و عامل و محيط و متبحر در علوم و موصوف بورع و او را مصنفاتى است، كه از جمله آنها مجمع بحار الانوار است : تا آخر... نامبرده آنچه را كه ابن اثير در پيرامون حديث غديرخم در " النهايه " گفته در كتاب مزبور " مجمع البحار " ذكر نموده است.

302 - ميرزا مخدوم بن عبد الباقى متوفاى حدود 995، نامبرده تواتر حديث غدير را در تاليفش " نواقص الروافض " ذكر نموده و جز و قطع بدلالت حديث مزبور را بر امامت اميرالمومنين عليه السلام نفى نموده است.

303 - شيخ عبد الرحمن بن عبد السلام صفورى - شافعى، مولف كتاب " نزهه المجالس " كه در مصر چند بار چاپ شده، روايت او در باب نزول آيه سال سائل درباره على عليه السلام كه نقل از قرطبى نموده خواهد آمد.

304 - جمال الدين عطاء الله بن فضل الله حسينى - شيرازى - متوفاى 1000، كتاب " الاربعين فى مناقب اميرالمومنين عليه السلام و كتاب " روضه الاحباب فى سيره النبى صلى الله عليه و آله و الال و الاصحاب " از او است، كاتب چلبى در جلد 1 " كشف الظنون " ص 582 - تفصيل فصول كتاب اخير الذكر او را ذكر نموده، حديث غدير از نامبرده در ص 98 گذشت كه در " اربعين " خود بلفظ : حذيفه بن اسيد مذكور در ص 56 روايت نموده گذشت، و روايت او در باب نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام و در حديث ركبان و تصريح او بتواتر حديث در كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.

علماء قرن 11

305 - ملا على بن سلطان محمد هروى معروف به " قارى " حنفى به مكه مشرفه آمده و در آنجا مسكن گزيده و در سال 1014 وفات يافته، تاليفات بسيار گرانبهائى دارد، محبى در جلد 4 " خلاصه الاثر " ص 185 شرح حال او را ذكر و درباره او گويد : يكى از علماء عالى مقام، يگانه زمانش، در تحقيق و تنقيح عبارات "حديث" داراى تسلط و چهره و هيئت روشن و خيره كننده اى بوده، شهرت او كافى است و نيازى بستايش و توصيف ندارد، در هرات متولد شد و بسوى مكه شتافت و در آنجا از استاد ابوالحسن بكرى اخذ حديث نمود، سپس مشايخ و استادان او را تعداد مينمايد، و باز در توصيف او گويد : نام او مشهور گشت و آوازه او در بلاد منتشر گرديد، تاليفات بسيار و داراى لطف و مشتمل بر فوايد بزرگ فراهم ساخت : از جمله آنها : شرح بر " المشكاه " كه چندين مجلد است و نام آن " المرقاه " است، و اين بزرگترين و گرامى ترين تاليفات او است، و " شرح الشفاء " و " شرح الشمائل " - همينطور تاليفات او را تعداد نموده و تاريخ وفات او را ذكر كرده آنگاه گويد : چون خبر در گذشتن او بعلماء عصر و زمان او رسيد - علماء مصر در جامع از هر مجتمع گشتند - جمع كثير شامل چهار هزار تن و بيشتر - و بر او - در حالتيكه بدنش در ميان نبود نماز گزاردند، و زر كلى در جلد 2 " الاعلام " خود ص 697 شرح حال او را ثبت و تاليفات او را تعداد نموده، و در جلد 1 " معجم المطبوعات " ص 1792 بيست مجلد از تاليفات چاپ شده او را تعداد كرده، نامبرده "قارى" در " المرقات فى شرح المشكات " در شرح قول مصنف گويد : "حديث غدير را" احمد و ترمذى - روايت نموده اند، و در " الجامع " : " حديث مزبور را " احمد و ابن ماجه از براء روايت نموده اند، و احمد از بريده، و ترمذى و نسائى و ضياء از زيد بن ارقم، آنگاه "در شرح خود در اين مورد" مينگارد : در اسناد مصنف، حديث از زيد بن ارقم را به احمد و ترمذى مسامحه ايست كه پوشيده نيست، و در روايت منسوب به احمد و نسائى و حاكم از بريده بلفظ : من كنت وليه فعلى وليه ذكر شده و محاملى در آمالى خود از ابن عباس روايت ميكند و لفظ او چنين است : على بن ابى طالب مولى من كنت مولاه، و روايت از او در كلمات پيرامون سند حديث خواهد آمد.

306 - ابو العباس احمد چلبى بن يوسف بن احمد مشهور به " ابن سنان قرمانى " دمشقى - متوفاى 1019، مولف تاريخ مشهور - موسوم به " اخبار الدول و آثار الاول " كه چندين بار بچاپ رسيده است، محبى در جلد 1 خلاصه اش ص 209 شرح حال او را ثبت نموده، اشاره بحديث غدير از نامبرده در صفحه 60 گذشت.

307 - زين الدين- عبد الروف بن تاج العارفين بن على حدادى - مناوى - قاهرى - شافعى "در سال 1031 در سن 79 سالگى وفات يافته" - محبى در جلد 2 " خلاصه الاثر " ص 412 در شرح حال او بسط سخن نموده و درباره او گويد : پيشواى بزرگ، حجت - صاحب دقت نظر - برگزيده در ميان علماء - صاحب تصنيفات مشهور و داير - بزرگوارترين اهل شهرش "بدون ترديد"، نامبرده پيشوائى بوده فاضل، زاهد، عابد، متوجه و خاشع در پيشگاه خداوند، منافع وجودى او بسيار و با كردار پسنديده در طريق قرب بحق به تسبيح و ذكر خدا مشغول بوده، متصف به صبر و صدق بوده، در شبانه روز به يك نبوت غذا اكتفا ميكرده، از علوم متنوعه و معارف بقدرى تحصيل نموده كه احدى از علماء همزمان او در تحصيل آن قادر نبوده، سپس مشايخ و استادان او را در فقه و اصول و تفسير و حديث و ادب و طريقت و خلوت ذكر و تاليفات بسيار او را تعداد و نسبت بانها بسيار ستايش كرده، نامبرده در " كنوز الحقايق " ص 147، اين فرموده پيغمبر صلى الله عليه و آله را : من كنت مولاه فعلى مولاه، و : من كنت وليه فعلى وليه. و : على مولى من كنت مولاه روايت كرده، و حديث نزول آيه سال سائل در واقعه غدير خم نقل از كتاب او " فيض القدير فى شرح الجامع الصغير " خواهد آمد و همچنين افاده او در صحت حديث در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.