الغدير جلد ۱

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد تقى واحدى

- ۲۱ -


260 - حافظ - شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان ذهبى - شافعى - متوفاى 748، جزرى در جلد 2 " طبقات القرآء " شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده استادى است بزرگ و مورد وثوث و اعتماد،... تا آنجا كه درباره او گويد : و اشتغال بحديث و اسماء رجال آن داشت تا بحدى كه تعداد استادان او در فن حديث و ساير فنون بهزار تن بالغ گشت. و سبكى در جلد 5 تاريخش ص 219 - 216 از او نام برده و در ستايش و توصيف او تفصيل و مبالغه زيادى كار برده، و ابن كثير در جلد 14 تاريخش ص 225 نيز از او نام برده و در شان او گويد : حافظ كبير - مورخ اسلام و استاد بزرگان محدثين - حفاظ حديث و ساير فنون بوجود او ختم شد، و ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 338 - 336 شرح حال او را ثبت و گويد : در فن حديث و گرد آورى تاريخ اسلام بطورى مهارت و تسلط يافت كه در نگارش و ثبت اخبار علماء حديث "مخصوصا" بر پيشينيان برترى و تفوق يافت، سپس تاليف او را ذكر و مورد ستايش قرار داده، نامبرده كتاب جداگانه درباره حديث غدير تاليف نموده و حديث او در صفحات 68 و 72 و 82 و 103 ذكر شده است.

261 - نظام الدين - حسن بن محمد قمى - نيشابورى - صاحب تفسير كبير موسوم به "غرائب القرآن" كه چندين بار در مصر و ايران چاپ شده، حديث غدير را نامبرده در تفسيرش ذكر كرده، بصفحات 46 و 86 و 99 مراجعه نمائد، و حديث او در باب نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام پيرامون واقعه غدير خواهد آمد.

262 - ولى الدين - محمد بن عبد الله - خطيب - عمرى تبريزى - مولف " مشكاه المصابيح " متوفاى 737، حديث از او در صفحه 46 و 73 گذشت و در داستان تهنيت بطريق احمد خواهد آمد.

263 - تاج الدين - احمد بن عبد القادر بن مكتوم - ابو محمد قيسى - حنفى - نحوى - متوفاى 749، جزرى در جلد 1 " طبقات القراء " ص 70 شرح حال او را ثبت و نامبرده را ستوده، و ابن حجر در جلد 1 " الدرر " ص 176 - 174 - ضمن شرح حال بذكر استادان و تاليفات او پرداخته و گويد : در فقه و تدريس پيشروى نموده و نيابت در حكم يافت، سپس تاليفاتش را ذكر و از جمله آنها " تذكره " را نام برده و گويد : كتاب مزبور را در سه مجلد تدوين و نام آنرا " قيد الاوابد " نهاد و من آنرا بخط خود او از محموديه يافتم - نامبرده در كتاب خود " تذكره مذكور " ابيات حسان را در حديث غدير ذكر نموده كه ضمن شعراء قرن اول خواهد آمد.

264 - زين الدين - عمر بن مظفر بن عمر - معرى - حلبى - شافعى - مشهور به - ابن الوردى - متوفاى 749، سيوطى در " بغه الوعاه " شرح حال او را نگاشته و گويد : نامبرده پيشوائى بود كامل در فقه و نحو و ادب و مسلم در علم و نظم او در عالى ترين مرتبه "از زيبائى و نيكوئى" بود فضايل مشهورى دارد، سپس تاليفات و قسمتى از اشعار او را ذكر كرده، نامبرده حديث ولايت را در " تتمه المختصر فى اخبار البشر " چاپ مصر - ذكر نموده است.

265 - جمال الدين - محمد بن يوسف بن حسن بن محمد زرندى - مدنى - حنفى - شمس الدين - متوفاى در حدود 757، بطوريكه در " منتخب المختار " ص 210 مذكور است، سلامى - معاصر او - شرح حال او را نوشته و استادان او را ذكر كرده و ملاقات با او را بيان كرده، و ابن حجر در جلد 4 " الدرر " ص 295 او را نام برده و گويد : نامبرده، كتاب "درر السمطين فى مناقب السبطين" را تصنيف نموده و بعد از پدرش در مدينه برياست رسيد و كتب متعددى تصنيف كرد و فقه و حديث تدريس نمود، سپس بشير از مسافرت كرد و در آنجا متصدق مقام قضاوت شد تا اينكه در سال 747 يا 748 وفات يافت، ابن فرحون اين جريان را از او ذكر كرده و از بزرگان و استادان جنيد حكايت شده كه تاريخ وفات او را در شيراز 757 تعيين كرده، و ابن صباغ مالكى در " فصول المهمه " از او به : شيخ - و پيشوا و علامه محدث در حرم شريف نبوى تعبير نموده. نامبرده "جمال الدين زرندى" در كتاب "نظم درر السمطين فى فضايل المصطفى و المرتضى و البتول و السبطين" گويد : امام حافظ - ابوبكر - احمد بن حسين بيهقى رحمه الله بسند خود از براء بن عازب روايت ميكند كه گفت : با رسول خدا "صلى الله عليه و آله" آمديم.... تا آخر لفظ مذكور در حديث تهنيت.

266 - قاضى عبد الرحمن بن احمد ايجى - شافعى متوفاى 756، سبكى در جلد 6 طبقاتش ص 108 گويد : نامبرده پيشوائى بوده در معقولات و عارفى بوده است بهر دو اصل "اصول فقه و حديث" و بمعانى و بيان و نحو و فقه، و كتاب " المواقف " را در كلام او نوشته، و ابن حجر در جلد 2 " الدرر " ص 322 شرح حال او را ثبت و او را ستوده و تاليفاتش را تعداد نموده، لفظ نامبرده در پيرامون غدير نقل از " المواقف " در ص 27 گذشت.

267 - سعيد الدين، محمد بن مسعود بن محمد بن خواجه مسعود كازرونى - متوفاى 758، ابن حجر در جلد 4 " الدرر " ص 255 شرح حال او را ثبت و استادان او را ذكر كرده سپس گويد : سعيد الدين محدثى بود فاضل، حديث بسيار شنيد و - مزى - باو اجازه حديث داد آه... و او شاگرد ابو حمويه مولف " فرايد السمطين " مذكور در ص 20. است و از او روايت ميكند، نامبرده در كتابش " المنتقى فى سيره المصطفى " گويد : و گفت "يعنى رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره على" : من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.

268 - ابو السعادات - عبد الله بن اسعد بن على يافعى - شافعى - يمنى - سپس مكى - متوفاى 768، سبكى در جلد 6 " طبقاتش " ص 103 او را ذكر و صلاحيت او و تصنيفات بسيار و نظم زياد او را ستوده، ابن حجر در جلد 2 " الدرر " ص 247 شرح حال او و استادان او را در حديث و فقه ذكر و او را مورد ستايش قرار داده و گويد : نامبرده را در مذمت و نكوهش ابن تيميه سخنى هست، نامبرده حديث غدير را در جلد 1 تاريخش " مرآت الجنان " ص 109 از طريق احمد بن حنبل از جمله احاديث ارسال مسلم بشمار آورده است.

269 - حافظ عماد الدين - اسماعيل بن عمر بن كثير شافعى - قيسى - دمشقى متوفاى 774، ابن حجر در جلد 1 " الدرر " ص 384 شرح حال و استادان و تاليفات او را ذكر نموده، سپس از قول ذهبى در " المعجم المختص " گويد : پيشوائى است صاحب فتوى و محدث با احاطه و جامع و فقيه صاحب فنون، محدثى است متقن و مفسريست كه بسيار نقل حديث نموده، داراى تصانيف سودمندى است، حديث غدير را نامبرده بطرق بسيار خود در تاريخ كبير خود روايت كرده كه قسمتى از آن در صفحات 40 و 46 و 53 و 55 و 58 و 61 و 82 و 86 و 89 و 92 و 97 و 99 و 103 و 105 و 122 گذشت و قسمتى هم در مورد حديث مناشده رحبه و در حديث ركبان و در مناشده جوانى بر ابى هريره و در مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى خواهد آمد.

270 - ابو حفص - عمر بن حسن بن مزيد بن اميله مراغى سپس - حلبى سپس - دمشقى - سپس - مزى - مشهور به " ابن اميله " "در سال 679 متولد و در 778 وفات يافته"، جزرى در جلد 1 " طبقات القرآء " ص 590 و ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 159 شرح حال او را ثبت نموده اند و ابن حجر درباره او گويد : مسند زمان خود بوده، احاديث بسيار روايت كرده و از وجود او بسيار منتفع شده اند، در حدود پنجاه سال حديث گفته و بسيار تلاوت نموده.. اه، و ابن الجزرى در " طبقات القرآء " نامبرده را بموثق بودن و ديندارى و صلاحيت و نيكوئى ستوده، و از فضل ابن روز به ان نقل شده كه درباره او گفته : نامبرده ثقه و با اتقان است، و اسناد بزرگان از اساتيد و اجله اصحاب باو منتهى ميشود، حديث او در موضوع مناشده رحبه بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.

271 - شمس الدين ابو عبد الله - محمد بن احمد بن على الهوارى - مالكى - مشهور به - ابن جابر اندلسى - متوفاى - 780، نامبرده يكى از شعراى غدير است، شعر و شرح حالش ضمن شعراى قرن هشتم خواهد آمد.

272 - سيد على بن شهاب بن محمد همدانى، متوفاى 786، عده اى از اعلام و بزرگان نسبت باو و تاليفات و مقامات و كراماتش مدح و ستايش نموده اند، شرح حال نامبرده در " العقبات " جلد 1 مجلد مخصوص " غدير " ص 244 - 241 مذكور است نامبرده حديث غدير را در كتاب خود " موده القربى " كه از كتب داير و چاپ شده است بطرق متعدده روايت نموده، قسمتى از طرق نامبرده در صفحات 51 و 105 و 107 گذشت، در با نزول آيه تبليغ در شان على عليه السلام و در حديث تهنيت خواهد آمد.

273 - حافظ، شمس الدين - ابوبكر محمد بن عبد الله بن احمد مقدسى - حنبلى معروف به "صامت" متوفاى 789، جزرى در جلد 2 طبقاتش، س 174 شرح حال او را ثبت و گويد : پيشواى مبر زما، حافظ بزرگ، شمس الدين، سپس بذكر بعض از استادان او در قرائت و تاليفاتش پرداخته و او را نظما و نثرا ستايش نموده، و ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 465 شرح حال او و اساتيد و اجازات او را درج و درباره او گويد : نامبرده استادان بسيارى را درك و سماع او زياد بوده و خود نيز شخصا در كاوش و طلب احاديث بوده و بسيار قرائت كرده و مبانى و اسناد را بخوبى بدست آورده و از اين راه سود بسيارى عايد طالبين حديث نموده، نامبرده عالمى بوده است ذو فنون كه در اين راه رنج و مشقت بسيار تحمل كرده تا بحدى كه كسى چون او رنج نبرده روزگارى بكار حديث و نقل آن اشتغال ورزيده تا در " صالحيه " وفات يافت، نامبرده در راه كسب كمال بمدارج عاليه نائل شد تا آنجا كه بر اقران خود برترى يافت، و متصدق فتوى و درس بود و در عين حال بسيار داراى مردانگى و متصف بصفات كمال انسانى بود، جزرى حديث احتجاج و استدلال صديقه طاهره سلام الله عليها را بحديث غدير در " اسنى المطالب " از او روايت ميكند، چنانكه خواهد آمد.

274 - سعد الدين - مسعود بن عمر بن عبد الله هروى تفتازانى - شافعى در سن قريب به هشتاد سالگى در سال 791 وفات يافته - ابن حجر در جلد 4 " الدرر " ص 350 شرح حال او را ثبت و تاليفات او را تعداد نموده، سپس گفته : براى او جز آنچه ذكر شد تصنيفات ديگرى نيز شامل انواع علوم هست بطوريكه ائمه حديث در بدست آوردن آنها و اعتناء بدانها مبالغه بسيار مينمودند، مقام نامبرده در علم و معرفت بحدى رسيد كه شناسائى رموز بلاغت و علم معقول در شرق و حتى در ساير مناطق و بلاد باو منتهى ميشد، همانند و نظيرى در شناسائى اين علوم نداشت، سيوطى در " بغيه الوعاه " ص 391 او را ستوده و تاليفات او را تعداد نموده است، لفظ نامبرده از كتابش " شرح المقاصد " در ص 28 گذشت.

علماء قرن 09

275 - حافظ على بن ابى بكر بن سليمان - ابوالحسن هيثمى - قاهرى - شافعى - در سال 735 متولد و در 807 وفات يافته، سخاوى در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 203 - 20. شرح حال او را ثبت و استادان او را تعداد و تاليفاتش را ذكر و نسبت باو بسيار ستايش نموده، و از قول : تقى فاسى نقل نموده كه : نامبرده "حافظ هيثمى" نسبت بمتن حديث و آثار، حفظ بسيار داشته و عالمى نيكو و با صلاحيت بوده، و اقفهسى گفته : نامبرده، پيشوائى بوده عالم و حافظ و زاهد و متواضع و با مودت و محبت نسبت بمردم، داراى علاقه بعبادت و تحمل رنج و مشقت و متصف بورع بود،.. آه... سپس گويد : ديندارى و زهد و ورع و ساير ملكات عاليه او بسيار مورد ستايش واقع شده، بلكه در اين جهات مورد اتفاق است، و عبد الحى حنبلى در جلد 7 " شذرات " ص 70 از او نام برده و او را ستوده و استادان و تاليفات او را ذكر نموده، نامبرده حديث غدير را در كتاب بزرگ خود " مجمع الزوايد " بطرق بسيار روايت نموده كه جز يك طريق بقيه طرق او صحيح است، قسمتى از روايات بطرق او در صفحات 52 و 55 و 60 و 69 و 70 و 82 و 86 و 88 و 97 و 99 و 102 و 104 و 109 گذشت و حديث او در باب مناشده بلفظ زاذان و زياد و زيد بن ارقم و ابى الطفيل و همچنين در باب ركبان بطريقى كه صحت آن و ثقه بودن رجال آن را تصريح نموده خواهد آمد.

276 - حافظ ولى الدين - عبد الرحمن بن محمد مشهور به " ابن خلدون " حضرمى - اشبيلى - مالكى - "در سال 732 متولد و در 808 وفات يافته"، صاحب تاريخ مشهور و داير، محبى در جلد 4 " الضوء اللامع " ص 149 - 145 در شرح حال او بسط كلام داده و استادان او را در علوم متنوعه معقول و منقول ذكر نموده و تاليفات او را تعداد و خود و مولفاتش را مورد ستايش قرار داده، نامبرده در مقدمه تاريخش ص 138 درباره بيان نص بر امامت در نزد اماميه گويد : اين موضوع هم آشكار و هم پنهان است، اما آنچه كه آشكار است مانند قول "رسول خدا صلى الله عليه و آله" من كنت مولاه فعلى مولاه، سپس گويد : گفته اند كه اين ولايت شامل و منطبق باحدى نيست مگر درباره على عليه السلام و بهمين جهت عمر گفت : اصبحت مولى كل مومن و مومنه، سپس بمناقشه در مفاد آن اشاره نموده است.

277 - سيد شريف جرجانى - على بن محمد بن على - ابوالحسن حسينى - حنفى - "در سال 816 در شيراز وفات يافته" سخاوى در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 330 - 328 شرح حالش را ثبت و او را ستوده و گفته : عفيف جرهى در جمله استادانش او را توصيف نموده به : علامه يگانه عصرش و بى همانند روزگارش سلطان العلماء العاملين - افتخار اعاظم المفسرين.. سپس مراتب ستايش نسبت باو را ذكر و تاليفات او را تعداد و ابو الحسنات در " الفوائد البهيه " ص 134 - 125 در شرح حال او و ذكر استادان او و تاليفاتش و بالاخره در ستايش او بسط كلام داده، نامبرده حديث غدير را در شرح " المواقف " روايت كرده بطوريكه در صفحه 24 ذكر شده است.

278 - محمد بن محمد بن محمود حافظى - بخارى - معروف به "خواجه پارسا" در سال 756 متولد و در 822 وفات يافته - سخاوى در جلد 10 " الضوء اللامع " ص 20 شرح حال او را ثبت نموده و ابو الحسنات در " فوايد " ص 199 او را نام برده و گويد بر علماء عصرش احاديث را قرائت نمود و از حيث مهارت "در قرائت" بر اقران خود برترى يافت و و فرع و اصول را تحصيل نمود، و در معقول و منقول تسلط يافت، فقه را از ابى طاهر محمد آموخت.. تا آنجا كه گويد : نامبرده داراى تصنيف هائى است، از جمله كتاب " الفصول السته " و " فصل الخطاب " و كتاب اخير كتابيست داراى لطف و عظمت و مشتمل است بر حقايق علم لدنى و متضمن دقايق طريق نقشبندى است،.. اه. و طاشكبرى زاده در جلد 1 " الشقايق " ص 286 شرح حال نامبرده را درج نموده، روايت او در حديث نقل از كتابش - " فصل الخطاب " خواهد آمد.

279 - ابو عبد الله - محمد بن خليفه و شتانى - مالكى متوفاى 827 ر 8، روايت او در داستان احتجاج اميرالمومنين عليه السلام بحديث غديرخم در روز جمل نقل از شرحى كه نامبرده بر صحيح مسلم نگاشته خواهد آمد.

280 - شمس الدين محمد بن محمد بن محمد - ابو الخير دمشقى - مقرى - شافعى معروف به "ابن الجزرى" متوفاى 833، شرح حال كامل و وافى از او در جلد 9 " الضوء اللامع " ص 260 - 255 موجود است كه ضمن آن استادان او در فقه و در اصول فقه و در حديث و در معانى و بيان ذكر شده و سخاوى در كتاب مزبور گويد : عده اى از مشايخ باو اجازه فتوى و تدريس و اقراء داده اند، و تصنيفات او را در علوم مختلفه تعداد نموده و آنها را ستوده و از جمله تصنيفات او كتاب " اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب عليه السلام " را ذكر مينمايد، و در جلد 1 " الشقائق النعمانيه " ص 49 - 39 و همچنين در حواشى " الفوايد البهيه " ص 140 شرح حال مفصلى از او مذكور است، نامبرده حديث غدير را بطرق مختلفه در كتاب مذكور خود " اسنى المطالب " روايت نموده، اشاره به بعضى از طرق نامبرده در صفحات 45 - 43 و 47 و 51 و 53 و 56 و 60 و 62 و 76 و 80 و 86 و 87 و 89 و 93 و 100 و 104 و 106 گذشت و روايت او در احتجاج حضرت صديقه سلام الله عليها بحديث غدير خواهد آمد.

281 - تقى الدين احمد بن على بن عبد القادر حسينى - قاهرى - مقريزى حنفى - متوفاى 845، شرح حال مبسوط و كامل او در جلد 1 " الضوء اللامع " ص 25 - 21 مذكور است و سخاوى ضمن شرح حال او گويد : نامبرده در نون متعدده وارد شده و در اصول فضايل با اهل آن شريك گشته و با خط پاكيزه و زيباش بسيار كتابت نموده و كلمات شعر و نثر گفته و در نتيجه تحصيل و تكميل فنون بطالبين علم سودها رسانيده و مقام نيابت در حكم و داورى را يافته و احكام صادر كرده و چندين بار در قاهره متصدى امور حسبى گشته و در مسجد جامع عمرو خطابه ايراد كرده و در مسجد جامع حاكم امامت نموده، و در جامع مويديه قرائت حديث كرده، سپس تاليفات او را تعداد و مورد ستايش قرار داده و گفته كه : بخط خود او "مقريزى" خواندم كه تصنيفات او از دويست مجلد بزرگ بيشتر است، و استادان او به ششصد تن بالغ گشته، اشاره بحديث او "در موضوع داستان غديرخم" در ص 47 گذشت و در حديث تهنيت نيز خواهد آمد.

282 - قاضى شهاب الدين - احمد بن شمس الدين - عمر، دولت آبادى، متوفاى 849، صاحب " الارشاد " در نحو - و " هدايه السعداء " و " البحر المواج ". در تفسير، در جلد 2 " العبقات " صفحه 33 - 29 شرح حال كامل و مفصلى از او مذكور است، لفظ او در كلمات پيرامون مفاد حديث غديرخم و در نزول آيه سال سايل در اطراف قضيه غدير خواهد آمد.

283 - حافظ احمد بن على بن محمد - ابوالفضل عسقلانى - مصرى - شافعى - معروف به "ابن حجر" - در سال 773 متولد و در 852 وفات يافته - صاحب كتابهاى " الاصابه " و " تهذيب التهذيب "، سخاوى در جلد 2 " الضوء اللامع " ص 40 - 36 در شرح حال او بسط كلام داده و استادان او و تاليفاتش را ذكر و مورد ستايش قرار داده و درباره او گويد : پيشواى پيشوايان، قدماى از علماء به نيروى حفظ و مورد وثوق بودن و امانت و معرفت تامه و ذهن روشن و درخشان و هوش مفرط و وسعت دامنه علم او در فنون مختلفه شهادت داده اند، و استاد او " عراقى " شهادت داده كه نامبرده داناترين اصحاب او بحديث است، و هر يك از دو نفر - تقى فاسى - برهانى حلبى گفته اند : همانند او را نيافتيم، و عبد الحى در جلد 7 " شذرات " ص 273 - 270 از او نام برده و گويد. در فقه و عربيت احاطه و تسلط يافته و حافظ اسلام شده، و سپس در ستايش نسبت باو سخن بدرازا كشيد و تاليفات او را ذكر و آنها را ستوده، اشاره بحديث او "در موضوع غدير" در صفحات 40 ر 41 ر 50 ر 56 ر 62 ر 72 ر 88 ر 89 ر 91 و 93 100 ر 102 ر 108 ر و 109 و 111 گذشت و در داستان مناشده رحبه و موضوع ركبان خواهد آمد.

284 - نور الدين على بن محمد بن احمد - غزى الاصل - مكى - مالكى - معروف بن "ابن صباغ - در سال 784 متولد و در 855 وفات يافته - سخاوى از او باجازه روايت ميكند و شرح حال او را در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 283 ثبت و استادان او را در فقه و غيره ذكر نموده، سپس گويد : نامبرده داراى مولفاتى است، از جمله آنها " الفصول المهمه لمعرفه الائمه " با تصريح باينكه : آنها دوازده نفرند، و " العبر فيمن شفه النظر ".. اه - صفورى در " نزهه المجالس " و شيخ احمد بن عبد القادر شافعى در " ذخيره المال " و شبلنجى در " نور الابصار " از كتاب او " الفصول المهمه " نقل حديث ميكنند، روايت او در باب غديرخم در صفحات 46 و 57 و 78 و 86 و 89 گذشت و در آيه تبليغ و حديث تهنيت خواهد آمد.

285 - محمود بن احمد بن موسى بن احمد - قاضى القضاه - بدر الدين - مشهور به عينى حنفى - در سال 762 در مصر متولد و در 855 وفات يافته - در جلد 10 الضوء اللامع " ص 135 - 131 شرح حال او مذكور است، و در آنجا استادان او را در فقه و اصول فقه و حديث و ادب ذكر نموده و تاليفات او را تعداد و آنها را ستوده و گفته : نامبرده "عينى" حديث كرد و فتوى داد و تدريس نمود، و تمام پيشوايان از هر مذهب و طبقه يكى پس از ديگرى حديث را از او گرفتند، بلكه علماء اهل طبقه سوم نيز از او حديث دريافت داشته اند، و من خود يكى از كسانى هستم كه مقدارى "از احاديث را" بر او قرائت نمودم، ابن خطيب ناصرى در تاريخش از او نام برده و درباره او گويد : پيشوائى است عالم - فاضل، در فرا گرفتن علوم شركت نموده، خصوصيات نفسانى - او را محتشم و در خور احترام نموده، داراى مردانگى و عصبيت و ديانت است، سيوطى در " بغيه الوعاه " ص 386 شرح حال او را ذكر و او را ستوده و استادان و قرائت و تاليفات او را بيان نموده و درباره او گويد : پيشوائى است عالم - بسيار دانا و عارف بعربيت و تصريف و غير آنها، ابوالحسنات در " فوائد " ص 207 او را ذكر نموده، اشاره بحديث او در صفحه 86 گذشت و در آيه تبليغ نيز لفظ او خواهد آمد.