الغدير جلد ۱۱

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد رازي

- ۵ -


جنگ شعله ور گشته و دو لشگر از جنگ پرهيز ميكردند.

: كيست كه به بركت دعاء او دست بريده بجاى خود برگشت و چشم نابينا بينا شد.

: كيست كه وحى نازل شد در اينكه درب خانه اوبه مسجد بسته نشود و حال آنكه تمام درهاى خانه ديگران كه بسوى مسجد بود بسته شد.

: و كيست كه به او سوره برائت ابلاغ شد بصاحبان شرك و ناسپاسان" مكه معظمه".

: و كيست كه زكودكى بر ظلم تحمل نمود و كيست كه بالا رفت بر كتف برگزيده حق بهترين پيران و جوانان.

: و كيست كه ميگويد اى آتش بگير اين را و واگذار آنرا و با كاسه اى سيراب ميكند هر تشنه كامى را.

: چه كسى غسل داد پيامبر را و كى در دستش روان شد، گرامى ترين جان از بهترين بدنها.

: و كيست كه نشست بر پشت باددر حاليكه بفرمان او جارى بود بامر خداى بخشنده آفريده ها.

: تا آنكه آمد پيش اصحاب كهفى كه زمانها و مدتها از خواب آنها گذشته بود.

: پس بيدار شدند سپس بعد از بيداريشان گفتند تو وصى و جانشين پيامبرى براى داشتن علم و يقين. آن چه اين شعر متضمن است

در اين قصيده اشاره اى به جمعى از فضائل مولاى ما امير المومنين صلوات الله عليه است و ما بسط كلام داديم در جمله مهمى از آن در اجزاء پيشين و در اينجا ياد ميكنيم آنچه را كه شاعر مااشاره بان نموده در قولش:

من كان فى حرم الرحمن مولده و حاطه الله من باس و عدوان

قصد نموده بان حكايت ولادت او صلوات الله عليه را در كعبه معظمه در حاليكه ديوار خانه براى مادرش فاطمه دختر اسد شكافته شد پس او داخل سپس محل باز شده بهم آمد پس فاطمه درخانه كعبه بود تا آنكه بدنيا آمد شرافت دهنده خانه خدا باين مولود مسعود و او از ميوه هاى بهشت خورد و شكافته نشد صدف كعبه از گوهر رخشنده اش مگر آنكه روشن نمود جهان هستى را به نور رخسار رخشنده آن و پراكنده و منتشر ساخت در فضا عطر و بوى خوش پيكراقدسش. و اين يك حقيقت و واقعيتيست كه اتفاق كرده اند بر اثبات آن دو گروه شيعه و سنى و احاديث باثبات آن كمك نموده و كتابها پر از آن احاديث است پس ما باكى نداريم به داد و فرياد ياوه سرايان و سخن گويان بى هدف بعد از تصريح كردن جمع زيادى از بزرگان شيعه و سنى بر تواتر اتفاق اين حادثه تاريخى.

حاكم در مستدرك ج3 ص 483 گويد و بتحقيق كه از اخبار متواتر است كه فاطمه دختر اسد زائيد اميرالمومنين على بن ابى طالب كه خدا او را سرفراز كند در دل كعبه.

و حافظ گنجى شافعى در كتاب" الكفايه" حكايت كرده از طريق ابن نجار از حاكم نيشابورى كه او گفت بدنيا آمد اميرالمومنين على بن ابيطالب به مكه در بيت الله الحرام در شبب جمعه سيزدهم ماه رجب سال سى ام عام الفيل و پيش از او و بعد از او نوزادى در بيت الله الحرام بدنيا نيامد جز او براى بزرگداشت او و براى احترام به مقام او در بزرگى و شرافت.

و پيروى كرده او را احمد فرزند عبد الرحيم دهلوى مشهور بشاه ولى الله پدر عبد العزيز دهلوى نويسنده" تحفه اثنا عشريه در رد بر شيعه" پس در كتابش" ازاله الخفاء" گفت: اخبار متواتر است كه فاطمه دختر اسد زائيد امير المومنين على عليه السلام را در دل كعبه و بدرستيكه او در روز جمعه سيزدهم ماه رجب سى سال بعد از عام الفيل متولد شد و بدنيا نيامد جز او هيچكس نه قبل از او و نه بعد از او.

شهاب الدين سيد محمود آلوسى صاحب تفسير بزرگ گويد: در كتاب" سرح الجريده الغيبه فى شرح القصيده العينيه" عبد الباقى افندى عمرى ص 5 در نزد گفته شاعر.:

انت العلى الذى فوق العلى رفعا ببطن مكه عند البيت اذ وضعا

تو آن على هستى كه فوق بلندى بالا رفته اى چونكه در دل مكه نزد خانه خدا متولد شدى.

و بدنيا آمدن امير كه خدا او را سرافراز كند در خانه خدا امر مشهوريست در دنيا و در كتابهاى دو گروه سنى و شيعه ياد شده تا آنجا كه گويد: و مشهور نشده كه ديگرى جز او كه خدا سرافرازش كند در آنجا متولد شده باشد چنانچه ميلاداو شهرت گرفته بلكه اتفاق كلمه بر اونشده و چه اندازه سزاوار و شايسته است براى امام امامان پيشواى رهبران كه ولادتش در جائى باشد كه آنجا قبله مومنين است. و منزه است آن خدائى كه ميگذارد چيزى را در جاى خودش و اوست دادرس ترين دادرسان.

و در صفحه 75 نزد گفته عمرى گويد:

و انت انت الذى حطت له قدم فى موضع يده الرحمن قد وضعا

و تو آنچنان كسى هستيد كه گذاردى براى شكستن بتها قدمت را در محليكه دست خدا بر آن گذارده شده بود و گفته اند: كه دوست داشت على كه بر او درود و تحيت خدا باد كه جبران كند كعبه مكانى را كه تولد يافته بود در دل آن بريختن بتهارا از بالاى آن زيرا چنانچه در بعضى از اخبار آمده خانه كعبه شكايت كرد به خداى تعالى پرستش بتها را در اطراف آن و ميگفت: اى پروردگار من تا چه وقت اين بتها پرستيده شوند در اطراف من و خداوند تعالى او را وعده داد كه از اين بتها و بت پرستيدنها پاكسازى كند.

به دنيا آمدن اميرالمومنين در كعبه

و به اين معنى اشاره كرده علامه سيد رضاى هندى به گفته اش:

لما دعاك الله قدمنا لان شكرته بين قريش بان طهرت من اصنامهم بيته تولد فى البيت فلبيته

زمانيكه خداوندتو را از قديم دعوت كرد كه هر آينه در خانه خدا بدنيا آئى پس او را اجابت نمودى سپاس گفتى او در ميان قريش باينكه پاكسازى كردى از بتهاى ايشان خانه او را.

و خواننده مى يابد اين منقبت را يعنى" بدنيا آمدن او را در خانه خدا" از مناقب مسلمه و قطعيه از فضائل امير المومنين صلوات الله عليه در بسيارى از مصادر برادران تسنن كه از آنهاست.

1- مروج الذهب ج 2 ص 2 تاليف ابى الحسن على بن حسين: مسعودى هذلى

2- تذكره خواص الامه ص 7: سبطابن جوزى حنفى

3- فصول المهمه ص 14: ابن صباغ مالكى

4- سيره النبويه ج1 ص 150: نور الدين على حلبى شافعى

5- شرح الشفاج 1 ص 151: شيخ على قارى حنفى

6- مطالب السئول ص 11: ابى سالم محمد بن طلحه شافعى

7- محاضره الاوائل ص 120: شيخ علاء الدين سكتوارى

8- مفتاح النجا در مناقب آل العبا: ميرزا محمد بدخشى

9- المناقب: امير محمد صالح ترمذى

10- مدارج النبوه: شيخ عبد الحق دهلوى

11- نزهه المجالس ج 3 ص 204: عبد الرحمن صفورى شافعى

12- آينه تصوف ط ص 1311: شاه محمد حسن چشتى 13- روائح المطفى ص 10 تاليف صدر الدين احمد بردوانى

14- كتاب الحسين ج 1 ص 16: سيد على جلال الدين

15- كفايه الطالب ص 37: سيد حبيب الله شنقيطى

16- نور الابصار ص76: سيد محمد مومن شبلنجى

و اما بزرگان شيعه پس بتحقيق كه اين حادثه تاريخى را جمع بزرگى از ايشان ياد كرده كه از آنهاست:

1- سن فرزند محمد فرزند حسن قمى در تاريخ قم كه آنرا تاليف كرده و پيش كش صاحب بن عباد نموده در سال 378 و شيخ حسن ابن فرزند على فرزند حسن قمى آنرا ترجمه بفارسى كرده در سال 865 مراجعه كن ص 191- از ترجمه را.

2- شريف رضى متوفاى 406" ترجمه شده در ج 4 صفحه 221- 181" آنرا در خصايص الائمه ياد نموده و گفته نميدانم مولودى را غير از او دركعبه.

3- شيخ الامه معلم البشر ابوعبد الله شيخ مفيد متوفاى 413 در كتاب" المقنع" و مسار الشيعه ص 51 طبع مصر و كتاب ارشاد ص 3 گويد: غير از على عليه السلام كسى نه قبل از او و نه بعد از او در خانه خدا بدنيا نيامده براى احترام كردن خدا كه بزرگ است نام او ويرا باين ويژه گى و بزرگ داشتن مقام او در بزرگى.

4- شريف مرتضى متوفاى 436 كه ترجمه او گذشت" در ج 4 ص 299- 264" آنرا ياد كرده در شرح قصيده بائيه حميرى ص 51 ط مصرو گويد: مانندى براى او نيست در اين فضيلت و برترى.

5- نجم الدين شريف ابو الحسن على بن ابى الغنائم محمد معروف بابن صوفى كه آنرا ياد كرده دركتابش" المجدى" مخطوط 6- شيخ ابو الفتح كراچكى متوفاى 449 در" كنز الفوائد" صفحه 115.

7- شيخ حسين فرزند عبد الوهاب معاصر شريف مرتضى در عيون المعجزات.

8- شيخ الطائفه محمد فرزند حسن طوسى متوفاى 460 در تهذيب ج 2 و مصباح المتهجد ص 560 و امالى ص 82- 80

9- امين الاسلام فضل فرزند حسن طبرسى متوفاى 548- صاحب" مجمع البيان" در كتاب" اعلام الورى" ص 93 و گويد هرگز نوزادى جز او در خانه خدا بدنيا نيامده نه پيش از او و نه بعد از او.

10- ابن شهر آشوب ساروى فوت شده سال 588 در كتاب" مناقب" ج1 ص 359 و ج 2 ص 5.

11- ابن بطريق شمس الدين ابو الحسين يحيى فرزند حسن حلى فوت شده سال 600 در كتابش." العمده" و گويد: نوزادى قبل از او و بعد از او در خانه خدا بدنيا نيامده است.

12- رضى الدين على فرزند طاووس متوفاى 664 در كتابش" اقبال" ص 141.

13- عماد الدين حسن طبرى آملى صاحب" كامل" نوشته شده سال 675 در كتابش" تحفه الابرار" درفصل هشتم از باب چهارم.

14- بهاء الدين اربلى متوفاى 692" ترجمه اش در ج 5 ص 445" گذشت در كتابش" كشف الغمه" ص 19 و گويد: بدنيا نيامده در خانه خدا هيچكس جز او نه پيش از او و نه بعد از او و آن فضيلتى است كه خدا مخصوص او قرار داده براى تجليل و بزرگداشت او و براى بلند كردن مقام او و جهت اظهار كردن بزرگوارى او.

15- ابو على فرزند فتال نيشابورى كه بيوگرافيش در" كتاب شهداء فضيلت" ما ص 37 ياد شده آنرا در" روضه الواعظين" ص 67 نقل نموده است.

16- هندوشاه فرزند عبد الله صاحبى نخجوانى در" تجارب السلف" ص 37.

17- علامه حسن فرزند يوسف حلى فوت شده سال 726 در دو كتابش" كشف الحقق و كشف اليقين" صفحه 5 نقل كرده و تصريح كرده بر اينكه كسى جز او در خانه خدا بدنيا نيامده نه قبل از او و نه بعد از او.

18- جمال الدين فرزند عتبه متوفاى سال 828 در" عمده الطالب" ص 41.

19- شيخ على فرزند يونس عاملى بياضى متوفاى 877 در كتاب"الصراط المستقيم".

20- سيد محمد فرزند احمد فرزند عميد الدين على حسينى در" المشجر الكشاف للساده، الاشراف" ص 230 طبع مصر.

21- شيخ تقى الدين كفعمى كه بيوگرافيش در اين جزء خواهد آمد انشاء الله در"المصباح" 512.

22- احمد فرزند محمد فرزند عبد الغفار غفارى قزوينى در تاريخ نگارستان نويسنده سال 949 ص 10طبع 1245.

23- قاضى نور الدين مرعشى شهيد 1019 كه بيوگرافيش در كتاب ما"شهداء فضيلت" ص 171 در كتابش" احقاق الحق". 24- شيخ عبد النبى جزايرى متوفاى سال 1021 در كتاب" حاوى الاقوال".

25- شيخ محمد فرزند شيخ على لاهيجانى در" محبوب القلوب".

26- ملا محسن كاشانى متوفاى 1091 در كتابش" تقويم المحسنين".

27- شيخ نظام الدين محمد فرزند حسين تفرشى ساوجيى شاگرد شيخ بهائى در تاليفش" تكمله الجامع العباسى" استاد ياد شده است.

28- شيخ ابو الحسن شريف متوفاى 1100 در كتاب بزرگ عالى ارزنده اش" ضياء العالمين" و گويد اين واقعه و منقبت در صدر اول مشهور بوده است.

29- سيد هاشم توبلى بحرانى صاحب تاليف گرانقدر متوفاى 1107 در" غايه المرام" و گويد: اين بحد تواتر رسيده و در كتابهاى عامه اهل سنت و خاصه شيعيان معلوم و مسلم است.

30- علامه مجلسى" كه روح و روانش شاد باشد" متوفاى 1110 در جلاء العيون ص 80 چيزى گفته كه معنايش اينست مشهور است بيت حديث گوينده گان و تاريخ نگاران كه آنحضرت در خانه خدا بدنيا آمده.

31- سيد نعمت الله جزايرى متوفاى 1112 در" انوار نعمانيه".

33- سيد على خان شيرازى متوفاى 1118- يا 20 در"حدائق النديه در شرح الفوائد الصمديه". 33- سيد محمد طباطبائى جد آيه الله بحر العلوم كه در سال 1126 هجرى از تاليف بعضى از تاليفاتش فارغ شده در رساله ايكه براى تواريخ زاد روز امامان عليهم السلام و وفيات آنها موضع نموده است.

34- سيد عباس فرزند على فرزند نور الدين موسوى حسينى مكى متوفاى 1179 در كتابش" نزهه الجليس" ج 1 ص 68

35- ابو على حائرى متوفاى 1215 در كتاب رجال معروفش" منتهى المقال" ص 46.

36- سيد محسن اعرجى متوفاى سال 1227 در"عمده الرجال".

37- شيخ خضر فرزند شلال عفكاوى نجفى متوفاى 1255 در كتاب" مزارش" موسوم بابواب الجنان و بشائر الرضوان.

38- سيد حيدر حسنى حسينى كاظمى متوفاى 1265 در عمده الزائر صفحه 54.

39- سيد مهدى قزوينى متوفاى 1300 در" فلك النجاه" صفحه 326.

40- مولا سيد محمود فرزند محمد على فرزند محمد باقر در"تحفه السلاطين" ج 2 پس چيزى گفت كه معنايش: اينست كه داستان تولد امير المومنين عليه السلام مشهور است مانند خورشيد در نيم روز.

41- مولاسلطان محمد فرزند تاج الدين حسن در كتاب" تحفه المجالس" صفحه 88 طبع سال 1274.

42- سيد ميرزا حسن زنوزى ساكن خوى در كتاب بزرگ خود