چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس (ع)
جلد سوم

على ربانى خلخالى

- ۸ -


عزادارى هيئت سقاهاى حسينى در ليالى و ايام عاشورا  
هيئت سقاهاى حسينى اراك ، همه ساله در روز سوم ماه محرم در منزل مرحوم حاج فرج الله شاه كرمى اجتماع مى نموده و بعد از فوت ايشان تا به حال در منزل حاج على اكبر غفارى اجتماع نموده ، عزادارى سقايى را آغاز مى نمايند و از روز سوم تا يازدهم محرم هر روز در منزل يكى از اعضاى هيئت جمع گرديده و به نوحه سرايى سقايى پرداخته و سپس براى عزادارى سنتى به طرف بازار حركت مى نمايند.
ضمنا همه ساله ، روز عاشورا قبل از رفتن به بازار به منزل بعضى از علماى اراك نير مى رفته اند، و از شب چهارم ماه محرم تا آخر ماه صفر هر شب در يك منزل اجتماع و نوحه سرايى مى نمانيد و از شب هشتم تا يازدهم پس از نوحه سرايى سقايى براى عزادارى سنتى حركت نموده ، در مجالس ‍ معروف شهر دوره مى روند و در شب آخر ماه صفر در منزل حاج حيدر على قدوسى عزادارى را خاتمه مى دهند. ناگفته نماند كه بازار رفتن اين هيئت چند سال است به علت اشكال تراشى بعضى از مسوولان معرفو اراك ترك شده است .
رفتن هيئت سقاهاى حسينى قم به منزل آيه الله العظمى بروجردى  
هيئت سقاهاى حسينى اراك را از بدو تاسيس تا حدود پانزده سال سنت بر اين بوده كه همه ساله به مناسبت اربعين امام حسين عليه السلام به قم مى رفته و ضمن زيارت در روز اربعين به طرف صحن مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام حركت مى نموده و به عزادارى سقايى مى پرداخته اند و سپس به منزل مرجع عاليقدر شيعيان مرحوم آيه الله حاج حسين طباطبائى بروجردى (قدس سره ) مى رفته و به عزادارى مى پرداخته اند و مورد احترام و تقذير ايشان قرار مى گرفتند.
عزادارى سقايى در آران  
آران كه از شهرهاى كوچك مجاور كاشان است و اكنون حدود پنجاه هزار نفر جمعيت دارد و اهالى آن شيعه مذهب هستند، حدود سى هيئت مذهبى اعم از سينه زنى و زنجير زنى دارد. ضمنا يكدسته سقايى نيز به نام هيئت سقايى ابوالفضل دارد كه مركز آن حسينيه محله درب مسجد قاضى آران است .
تاريخ تاسيس آن دقيقا معلوم نيست ، اما قرن هاست كه اين هيئت و مراسم عزادارى در اين شهر ادامه دارد.
هيئت نامبرده ، در ماه محرم ، مركز خود را سياه پوش نموده و مجلس روضه خوانى مفصلى را در ليالى عاشورا منعقد مى نمايد، كه اكثر سنوات تا شب شانزدهم ادامه دارد. سابقا در همه شب ها اما اكنون در بعضى از شب ها، به نوحه سرايى سقايى مى پردازند ودر روز نهم و دهم و اولين جمعه ماه محرم براى عزادارى سنتى باشكوه هر چه تمام تر حركت نموده ، در حسينيه ها و تكاياى آران دوره مى روند و در زيارت امامزاده محمد هلال عزادارى را ختم مى نمايند و در مراجعت اطعام مى كنند. اما سابقا كه در ايام عاشورا عصرها حركت مى كرده اند به منازل علماى محترم شهر نيز كه اقامه مجلس ‍ روضه خوانى مى نموده اند مى رفته تو درموقع حركت براى عزادارى همگى لباس سياه مى پوشيده و مشك و جام آب و بعضى از آنها كشكول و جام به دست مى گرفته اند و به طرز بسيار محزون نوحه سرايى مى كرده اند كه از زمان منع عزادارى به دستور پهلوى اول ، برداشتن مشك و جام و كشكول آب سقايى آنان متروك گرديد. ضمنا روز عاشورا ذوالجناح تشبيهى امام را نيز به همراه داشته اند. هيئت نامبرده را از قديم الايام رسم بر اين بوده كه يم ماه قبل از فرا رسيدن ماه محرم ، مراسم عزادارى سقايى را به عنوان استقبال از ماه محرم و آمادگى براى عزادارى در شبهاى جمعه به طور هفتگى در منازل منعقد مى نموده و به نوحه سرايى سقايى مى پرداخته اند.
عزادارى سقايى در بيدگل كاشان  
بيدگل كه از شهرهاى كوچك مجاور كاشان و به آران متصل است . اكنون حدود چهل نفر جمعيت دارد و اهالى آن شيعه دوازده امامى هستند. ضمنا علاوه بر دسته جات سينه زنى و زنجير زنى كه متجاوز از بيست هيئت مى شود، يك دسته سقايى نيز به نام هيئت سقايى ابوالفضل عليه السلام دارد، كه مركز آن حسينيه محله درب مختص آباد بيدگل است و به حسينيه خانقاه نيز شهرت دارد، زيرا كه حسينيه نامبرده در قديم الايام خانقاه بوده و سپس به حسينيه تبديل گرديده .
تاريخ تاسيس هيئت مذكور معلوم نيست ، اما معمرين مى گويند كه قرن هاست اين هيئت و مراسم عزادارى در اين شهر و محل ادامه دارد.
هيئت نامبرده با فرا رسيدن ماه محرم مركز خود را سياه پوش نموده و به مدت پانزده شب اقامه مجلس روضه خوانى مى نمايد.
سابقا هر شب بعد از خاتمه منبر، نوحه سرايى سقايى مى نموده اند، اما اكنون در بعضى از شب ها به ذكر نوحه سرايى سقايى مى پردازند و در شب يا روز اول ماه محرم براى عزادارى سنتى حركت نموده ، در حسينيه ها و تكايا ومساجد و منازلى كه در آنها اقامه مجلس روضه خوانى مى نمايند، دوره مى رونند و در روز تاسوعا و عاشورا نيز براى عزادارى سنتى با شكوه هر چه بيشتر حركت نموده در تكايا و حسينيه ها و بعضى از منازل به ويژه منازل علماى معروف و طراز اول شهر دوره مى روند و در پايان به زيارت امامزاده هادى رفته ، سپس به مركز خود مراجعت مى نمايند.
بايد ياد آور شوم كه رسم هيئت نامبرده از قديم الايام تا زمان حكومت پهلوى بر اين بوده كه در مواقع خارج شدن براى عزادارى لباس سقايى مى پوشيده و مشك آبى را بر دوش و جام يا كشكولى را در دست مى گرفته اند و سنت ديگرى كه در اين هيئت و در سقايى شهر آران رايج بوده آن بوده كه اسبى را سياهپوش مى نموده و بر يك طرف آن شمشير و سپر و برطرف ديگرش مشك سوراخ شده خالى از آبى را مى بسته اند و به نشانه اسب بى صاحب و از ميدان برگشته حضرت قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام به همراه خود مى برده اند و بر اسب ديگرى شخصى را تشبيها به امام حسين عليه السلام مى نشانيده و يك عده بچه هاى كوچك از جمله تشبيه جناب سكينه دختر امام حسين عليهماالسلام را قرار مى داده اند، كه با گريه و زارى در جلو اسب امام حسين عليه السلام آمده و از او سوال مى نموده اند كه از عموى ما عباس چه خبر دارى و چرا اسب بى صاحب او از ميدان امده ، ولى خودش نيامده و اشعار مناسب و مهيجى را در اين زمينه به سبك نوحه سرايى مى خوانده اند كه از جمله آنها اين شعر است :
بابا چرا نيامد عموى ما ز ميدان
بهر چه اسبش آمد بى صاحب اى پدر جان
وعده نمود عمويم تا بهرم آورد آب
فلك شكيبم افتاد از تشنگى به گرداب
رنجيده يا عمويم از كودكان بى تاب
ورنه چرا نيامد ديگر به نزد طفلان
هرگز خلاف وعده عموى ما نمى كرد
چون شد كه بهر ما آب سقاى ما نياورد
از تشنگى پدر جان ببين چهره ام زرد شد
از سوز تشنه كامى آمد مرا به لب جان
گويا خبر ندارد بابا عمويم از ما
كز تشنگى صغيران افتاده اند از پا
از انتظار مردم بابا به من بفرما
نامد چرا ز ميدان سقاى تشنه كامان
واصف بيدگلى
هيئت سقايى ابوالفضل حسينيه توى ده بيدگل  
در پايان شرح عزادارى سقايى در بيدگل لازم است يادآور شويم كه شهر بيدگل قبلا يك دسته سقايى ديگر نيز داشته كه به نام هيئت سقايى ابوالفضل و حاج محمد حسن صابرى معرفى مى شده و مركز آن حسينيه توى ده بوده .
هيئت نامبرده ، همه ساله تا شب شانزدهم ماه محرم ، اقامه مجلس روضه خوانى مى نموده و در روز اول ماه و شب نهم و دهم و يازدهم براى عزادارى سقايى باشكوه هر چه تمام تر خارج مى شده ، اما كم كم از رونق افتاده و در حدود سال 1350 شمسى متروك و مبدل به زنجير زنى شد و به نام هيئت فاطميه شهرت يافته است .
تاريخ جام آب حسينيه خانقاه بيدگل  
در حسينيه خانقاه درب مختص آباد بيدگل جام آبى مشاهده شد كه بر آن كنده و نوشته است : وقف جناب اباعبدالله الحسين عليه السلام نمودند صاحبان خير قويه بيدگل ، مشروط آن كه در خانقاه درب مختص آباد بوده باشد و جماعت مومنيندر مجالس تعزيه اباعبدالله الحسين استعمال نمايند و به قريه ديگر ندهند، خلاف كننده و طمع كننده به لعنت خدا و نفرين رسول گرفتار شود، سنه 1161 قمرى .
عزادارى سقايى در يزد  
ازجمله شهرهايى كه از قديم الايام تا زمان حكومت پهلوى هيئت عزادارى سقايى داشته ، شهر يزد است كه محلات قديمى آن داراى هيئت سقايى بوده ، دسته جات سقايى يزد آن گونه كه معمران و مطلعان شهر نقل نمودند، همه ساله در ليالى و ايام عاشورا از شب و روز هفتم تا نهم براى عزادارى حركت مى كرده اند. در حالى كه سياه پوشيده و پاى برهنه بوده اند و يك عده از آنها نيز مشك آبى را بر دوش و جامى را در دست و بقيه جام يا كشكولى از آب در دست داشته اند و به نوحه سرايى سقايى مى پرداخته اند و عده اى از بچه ها نيز در جلو آنها حركت مى نموده و اشعارى را كه نمونه آن ذكر مى شود مى خوانده اند.
سقاى ما لب تشنه گان
عمو جان اباالفضل
آبى به كام ما رسان
عمو جان اباالفضل
با آن كيفيت ، در حسينيه ها و تكايا و مجالس و منازل مردم شهر و زيارت امامزاده ها خاصه بيون بعضى از علماى اعلام شهر مى رفته و به عزادارى مى پرداخته اند.
عزادارى سقايى در نياسر  
از جمله اماكنى كه تاكنون عزادارى سقايى دارد نياسر است كه يكى از بخش هاى بزرگ معروف تابع كاشان است و متجاوز از شش هزار جمعيت دارد كه همگى شيعه دوازده امامى مذهب مى باشند و داراى ده محله است به نام هاى :
1. محله چاله غاب .
2. محله بيشه .
3. محله درب كوشك .
4. محله بيدكاب .
5. محله سركوچه .
6. محله روداب .
7. محله نو.
8. محله تالار.
9. محله سر كمر.
10. محله برزدان .
و داراى پنج هيئت است به نام هاى :
1. هيئت حسينى .
2. هيئت ابوالفضل
3. هيئت قاسمى .
4. هيئت اصغرى .
5. هيئت انصار المهدى .
ضمنا يك دسته سقايى نيز دارد به نام هيئت سقايان حضرت ابوالفضل محله درب كوشك كه سابقه قديمى دارد.
از تاسيس عزادارى سقايى در نياسر اطلاع دقيقى در دست نيست كه در چه قرن ، اما چند تن از سقا خوان ها از جمله حاج ما شاء الله ابوالفضلى اظهار مى دارند كه در طول مدت عمر من و پدرم مرحوم حاج مهدى وجدم مرحوم شاطر ماشاء الله ابوالفضلى كه حدود يك قرن و نيم مى شود، سقايى در نياسر رايج بوده و افراد خاندان ما هم جزء خوانندگان معروف آن بوده اند و قبل از آن را اطلاعى نداريم كه چه زمان و چگونه تاسيس شده است .
ضمنا اظهار نمودند كه جد ما مرحوم ماشاء الله ابوالفضلى ، علاوه بر اين خواننده بوده ، اشعار سقايى نيز گاه گاه مى سروده و به نام شاطر تخلص ‍ داشته و بعضى از اشعارى كه ما مى خوانيم از ايشان است .
عزادارى سقايى نياسر در ماه محرم و غيره  
هيئت سقايى درب كوشك نياسر بعد از گذشت عيد غير، مجالس عزادارى را به عنوان آمادگى و استقبال از ماه محرم آغاز نموده و هر شب درخانه يكى از اعضاى هيئت اجتماع مى كنند و به مداحى و ذكر نوحه سرايى مى پردازند و در بعضى از شب ها اطعام مى نمايند و در ليالى عاشورا هر شب از محله درب كوشك حركت نموده و در حسينيه ها و مساجد محلات نياسر و مجالس روضه خوانى شركت نموده به عزادارى سقايى مى پردازند، به ويژه در روز تاسوعا كه از قديم الايام به چند مجلس و منزل از جمله به منزل حاج سيد هلال و اجدى و به منزل اولاد مرحوم حاج هاشم نياسرى رفته ، به عزادارى مى پردازند و در پايان اطعام مى شوند.
در روز بيست و هشتم ماه صغر نيز، همه ساله در منزل حاج اكبر زيارتى اجتماع نموده و به عزادارى سقايى مى پردازند و اطعام مى شوند، اما در بقيه ماه ها و مناسبات هاى دوره سال در هر محل و مجلسى كه از آنها دعوت كنند اجتماع نموده به عزادارى سقايى مى پردازند.
اسامى چند تن از خوانندگان معروف آنها عبارتند از حاج ماشاء الله ابوالفضلى و حاج حسين مهدوى و حاج على محمد سلمانى و مرحوم استاد رحمت و استاد غلامحسين مداحى و حاج مجتبى عباسى و على كاغذى و عزت الله حدادى و عباس شيرين كار و حاج سيف الله مداحى و حاج مهدى و شاطر ماشاء الله ابوالفضلى .
ناگفته نماند كه مراسم تعزيه خوانى نيز در طول سال به ويژه در ماه محرم ، در نياسر اجرا مى گرديده و در روز عاشورا مراسم تيغ زنى هم داشته كه كفن پوشيده به دنبال نخل هاى نياسر حركت مى نموده اند و در زمان پهلوى به خاطر ممانعت و ايجاد مزاحمت و اذيت براى مردم ترك شده ، اما مراسم نخل بردارى آن در روز عاشورا و شانزدهم محرم و بيست و يكم ماه رمضان تا به حال اجرا مى گردد.
عزادارى سقايى در مشهد مقدس  
در شهر خراسان كه مدفن و مشهد حضرت على ابن موسى الرضا عليه السلام است ، اكنون دو دسته سقايى وجود دارد و آن دو دسته عبارتند از:
1. هيئت سقايى كاشانى هاى مقيم مشهد و هيئت سقايى ابوالفضل محله نوغان كه تاريخ و شرح عزادارى آنها از اين قرار است :
2. هيئت سقاهاى كاشانى هاى مقيم مشهد، به موجب شهادت معمرين آنها در سال 1225 قمرى به همت جمعى از كاشانى هاى مقيم خراسان از جمله كربلائى حسن رنگرز وكربلايى على خان و استاد جواد مسگر ومشهدى مصيب آرانى و كربلايى حسن آرانى و كربلا على پهلوانزاده و حسن پهلوان فر وكربلائى على نياسرى و حاج سيدعلى رسولى و حاج احمد پور اجبارى تاسيس شده و خوانندگان معروف آن عبارتند از محمد و اصغر آقا كاشانى الحسينى و حاج حسن پهلوانزاده و ابوالفضل رسولى و حاج على و جواد تشكرى و حاج محمد پور اجبارى .
هيئت مذكور در شب هاى جمعه طول سال درخانه هاى اعضاى هيئت يا منازل كسانى كه هيئت را دعوت مى نمايند، اقامه مجلس عزادارى نموده و به نوحه سرايى سقايى مى پردازند، و در ماه محرم از شب اول تا شب سيزدهم شب ها و روزها در منازل به ذكر نوحه سرايى سقايى مى پردازند و اكثر شب ها و روزها نيز اطعام مى شوند و همه ساله از شب هشتم تا شب دهم و از روز هشتم تا دهم براى عزادارى سنتى از محله چهنو حركت نموده در حسينيه ها و تكاياى محلات شهر دوره مى روند و به مرثيه خوانى ونوحه سرايى سقايى مى پردازند و يك روز نيز براى عزادارى و عرض ‍ تسليت به صحن مطهر امام هشتم على بن موسى الرضا عليه السلام مشرف شده و به عزادارى مى پردازند.
ناگفته نماند كه هيئت نامبرده سابقا كه براى عزادارى حركت مى كرده ، علاوه بر پوشيدن لباس سياه با مشك و جام و كشكول آب حركت مى نموده ، ولى در زمان حكومت پهلوى و ممانعت از عزادارى ، اين سنت متروك شده و اكنون با لباس سياه و به طور ساده حركت مى كنند. ضمنا اشعارهاى سقايى و آهنگ هاى خوانندگى آنان با اشعار و آهنگهاى خوانندگى سقاهاى كاشان مطابقت دارد.
2. هيئت سقايى ابوالفضل عليه السلام محله نوغان كه مركز فعلى آن ابوالفضليه واقع در چهار سوق محله نوغان است و بناى آن در سال 1345 شمسى به پايان رسيده و قبل از تاسيس اين مركز، در منازل اجتماع و اقامه عزادارى مى كرده اند، اما در حال حاضر اكثرا در ابوالفضليه و گاهگاهى هم در منازل اجتماع و اقامه عزادارى مى نمايند.
از تاسيس هيئت نامبرده به علت قديمى بودن آن اطلاع دقيق در دست نيست و آن گونه كه معمرين آن مانند ميرزا خرداد رزندى و غيره نقل نمودند، در زمان احمد شاه قاجار اكثر مجالس عزادارى سقايى ماه محرم در منزل حاج ميرزا حسين سبزوارى در محله سرشور منعقد مى گرديده و تا شب شانزدهم يا بيست و پنجم محرم ادامه داشته و به ذكر نوحه سرايى سقايى مى پرادخته اند و گردانندگان معروف آن در آن سنوات عده اى از محترمين از جملعه كربلائى على مهرساز و حاج ميرزا حسين سبزى فروش ‍ و حاج محمد شريف قال باف و حاج حسين امنيه و كربلا غلامرضا ابوالفضلى طوسى و عباسعلى جوراب تخت دوز ميرزا خداداد زرندى بوده اند و بعد از سقوط پهلوى اول ، مركز هيئت به منزل كربلايى رجبعلى مهدى زاده انتقال يافته و اكثرا در آن جا اقامه عزادارى مى نموده اند و سپس ‍ ابوالفضليه را تاسيس كرده و بدانجا انتقال يافته اند.
هيئت نامبرده ، قبل از تاسيس ابوالفضليه ، علاوه بر اقامه مجلس و مراسم عزادارى درماه محرم ، در شب هاى پنجشنبه طول سال نيز مجلس هفتگى منعقد مى نموده و در ايام دهه عاشورا چند روز با لباس سياه و مشك و جام آب كه سنت عزادارى سقاهاى قديم بوده ، براى عزادارى سنتى حركت مى كرده و به صحن مطهر امام رضا عليه السلام مى رفته است . اما اكنون درماه محرم اكثرا تا شب شانزدهم و در روزهاى تاسوعا و عاشورا و شب هاى پنجشنبه طول سال اقامه مجلس و مراسم عزادارى مى نمايند. ضمنا همه ساله در روز تاسوعا در خاتمه مجلس روضه خوانى براى عزادارى سنتى با لباس سياه بدون مشك و جام آب به طرف صحن مطهر حضرت امام رضا عليه السلام حركت نموده و به نوحه سرايى سقايى مى پردازند و در پايان اطعام مى نمايند.
هيئت سقايى نوغان به منازل علما نيز مى رفته اند  
آقاى ميرزا خداداد زرندى اضافه نمودند كه در زمان سابق و قبل از تاسيس ‍ ابوالفضليه همه ساله در ايام عاشورا موقعى كه دسته عزادارى ترك ها حركت مى كردند، ما نيز در جلو آنها با لباس سقايى و مشك و كشكول و جام آب حركت نموده و به مجالس و منازل علماى معروف شهر مانند منزل آيه الله حاج شيخ محمد تقى بجنوردى و حاج ميرزا احمد كفائى و حاج آقا حسين طباطبائى قمى (اعلى الله مقامهم ) مى رفتيم و سپس به صحن مطهر امام رضا عليه السلام مشرف شده و عزادارى را ختم مى نموديم . (100)
بخش هفتم : قدم گاه ها و بقعه ها 
فصل اول : قدمگاه ها  
قدمگاه مارم  
جناب حجة الاسلام آقاى حاج شيخ على خادم طى نامه اى به دفتر انتشارات مكتب الحسين عليه السلام خطاب به مولف كتاب حاضر چنين مرقوم داشته اند:
بنا به درخواست برادر عزيز دانشمندم جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ على ربانى خلخالى ، مطالب زير را مى نويسم : در شهر فين بندر عباس از استان هرمزگان ، چندين قدمگاه موجود است كه اكثرا به نام حضرت ابوالفضل عليه السلام است ، از آن جمله قدمگاهى است در فين محله مارم كه مردم و اهالى مارم علاقه خاصى به آن مكان مقدس دارند و كرامتى از آن مكان ديده اند و هر ساله در ايام محرم و صفر و تمام ماه مبارك رمضان قرائت قرآن و دعا و عزادارى به طور چشمگيرى برپا مى شود و چند نفر كه كرامات قابل ملاحظه ديده اند و به مطلب و حاجات خود دست يافته اند، همه ساله روز تاسوعا كه متعلق به حضرت ابوالفضل العباس ‍ عليه السلام است اطعام مفصلى مى دهند كه تمام مردم مارم از آن بهره مى برند. درخت سدى در آن مكان وجود دارد كه در اطراف آن حسينيه اى به نام حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ساخته اند و شخصى به نام محمد جعفر دبيرى كه بانى و خدمتگزار اين قدمگاه بوده كرامتى ديده بود. ايشان در تمام اعياد و فيات چهارده معصوم عليهم السلام با اين جانب على خادم كه روحانى محل بودم ، همكارى تنگا تنگى داشت و هم اكنون بانى و خدمت گذار آن مكان مقدس داماد آن مرحوم است .
در اين حسينيه ، در تمام اعياد و وفيات مجلس برگزار مى شود و شخصى به نام پردار كه حاجتى داشته و برآورده شده زمينى در جنوب حسينيه مذكور خريد و آن را آماده نمود، و ديوار كشيد و ايام تاسوعا و عاشورا و اربعين دسته عزادار از راه دور و نزديك در آن جا جمع و عزادارى مفصلى برپا مى شود.
هر كس بيمار دارد آن روزها، مخصوصا روز تاسوعا مى آورد و شفاى او را مى گيرد. در پايان مستدعى است اين اشعار را كه درباره حضرت ابوالفضل عليه السلام و زبان حال حضرت سيد الشهداست مرقوم فرمائيد.
وقتى امام حسين عليه السلام بالين سر برادر رسيد، فرمود:
برخيز اى سپهبد و سردار لشكرم
لشكر كنند هلهله اندر برابرم
گر آب نيست غصه مخور آبرو به جاست
اشكم چكد به روى تو اى آب آورم
سقائى تو گشت مبدل به چشم من
يك مشك اشك دارم در خيمه مى برم
خواندى مرا برادر و دانم كه از بهشت
پيش از من آمده به سراغ تو مادرم
پدر دو شهيد اقل طلاب
الاحقر على خادم
كرامت قدمگاه مارم  
شخصى به نام كربلائى موسى زنجبر نقل كرد: خواهرم در حال وضع حمل بود و قريب الموت و تمام فاميل گريه و ناله و زارى داشتند، من به طرف قدمگاه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام دويدم زير درخت سدرى كه در آن جا بود خدا را به مقام و منزلت ابوالفضل العباس و برادرش و امام زمانش امام حسين عليهماالسلام قسم دادم و شفا و آسانى وضع حمل خواهرم و سلامتى او و فرزندش را با گريه و ناله درخواست نمودم وضع عجيبى داشتم و از خود بى خود شده بودم كه شخصى دست به شانه ام گذاشت و گفت : بيا كه ابوالفضل عليه السلام كرامت فرمود: خواهرت و فرزندش هر دو سلامت هستند و فرزند سالم به دنيا آمده است .
قدمگاه حضرت عباس عليه السلام در سرپل ذهاب  
دو نامه از جناب مستطاب آقاى فرهاد تجرى ، رئيس دادگسترى قصر شيرين به دفتر انتشارات مكتب الحسين عليه السلام رسيده است ، ذيلا مى خوانيد:
امام عباس نام قدمگاهى درحدود پانزده كيلومترى سرپل ذهاب و يا طاق و چادرى روستاى گاو چالى مى باشد. يك اتاق گلى بوده و در وسط اتاق حالت مكعب مربعى كه گنبد كوچكى بر آن سوار است مى باشد. ليكن الان با كمك مردم اتاقى تقريبا 18 مترى با مصالح جديد تير آهن و آجر ساخته شده و مردم اعتقاد دارند قدمگاه حضرت ابالفضل العباس عليه السلام و تكه سنگى كه جاى پاى اسب بر آن حك شده در محل وجود داشته است . در زمان مراجعه حقير، در آن جا كسى مطلع نبود كه نشان دهد و وجود خاك درمحل و اطراف ساختمان نشان از تغييرات اخير حاشيه آن داشت كه احتمالا تكه سنگ مذكور را جلوگيرى از اتلاف در جاى مناسبى قرار داده بودند. در اطراف آن چند قبر وجود دارد كه يكى مربوط به سيدى به نام طباطبائى است كه على الظاهر و به گفته اهل محل متولى امام زاده مذكور بوده است همچنين روستاى مخروبه اى در نزديكى آن امام زاده مشاهده مى گردد و مردم براى زيارت و استفاده از طبيعت بكر و دست نخورده اطراف آن كه مملو از درختان بلوط كهنسال است ، در ايام فروردين تا خرداد ماه به صورت دسته جمعى و اكثر در غالب اردوهاى دانش آموزى و خانوادگى محل مذكور را زيارت مى كنند.
مردم اعتقاد دارند براى تحقق آرزوها و رفع گرفتارى ها بايستى به آن امام زاده و قدمگاه متوسل شوند.
داستان اين مكان قدمگاه بدين صورت بوده است كه شب كسى به خواب يكى از اهالى روستاى گاو چالى مى آيد و به وى مى گويد كه برو سنگ هاى فلان محل در 15 مترى قدمگاه برادر تا پس از حفر كمى آب پيدا شود و مشكل و معضل اصلى آنها كه همانا بى آبى بوده برطرف گردد. فرد مذكور همين كار را انجام مى دهد و به آب مى رسد و پس از آن با ساخت يك منبع و توربين بادى بدون نياز به هيچ وسيله ديگرى اقدام به آبگيرى از منبع آب مى كند.
بنا به روايتى ، در قديم از خاك قدمگاه مذكور براى درمان و شفاى مازگزيدگى و عقرب گزيدگى استفاده مى كرده اند.
ضمنا در منطقه قلخانى (كه منطقه اهل حق نشين مى باشد) بين را سر پل ذهاب به جوانرود امام زاده عباس وجود داردكه داراى بر چين و ديوار سنگى و منطقه زيارتى و سياحتى است اين محل پس از جنگ تاحدودى صدمه ديده ، اما توسط اهل محل مجددا بازسازى شده و مردم منطقه اعتقاد زيادى به كرامات آن دارند كه ان شاء الله اطلاعات بيشترى تقديم خواهد شد.
دادگسترى قصر شيرين ، فرهاد تجرى 10/10/79 شمسى
سه كرامت از قدمگاه سرپل ذهاب  
خدمت سرور ارجمند و گرامى آقاى حاج شيخ على ربانى خلخالى (دام عزه )
سلام عليكم
پيرو وعده اى كه خدمت حضرتعالى داده بودم پس از پيگيرى موضوع كرامات حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در قدمگاه منتسب به ايشان در حوالى روستاى پا طاق سرپل ذهاب ، شرح سه مورد از كرامات به خدمتتان عرض مى گردد. ان شاء الله از توجهات آن عزيز و اهل بيت و وارث و گل سرسبد اهل بيت حضرت آقا امام زمان عليه السلام بهره مند گشته و ما را بى نصيب نگذاريد. منبع نقل ، پير مردان روستاى كاوچالى در نزديكى قدمگاه مى باشند.
1. در فاصله كمتر از صد متر قدمگاه روستايى بوده كه اعتقاد زيادى به آن داشته اند و معمولا با قوت قلب ناشى از تضمين امنيت حضرت اباالفضل العباس عليه السلام احشام خود را رها مى كردند. در يك شب عده اى به روستاى مذكور آمده و اقدام به سرقت احشام روستا مى نمايند و پس از حركت به همراه احشام در مجاورت زيارتگاه ، سارقان نابينا مى شوند و تا صبح به همان حال مى مانند و صبح وقتى اهالى بيرون مى روند مى بينند گوسفندان و سارقان همان جا مانده اند. بعد از آن اهالى محل و روستا پس ‍ از تنبيه شدن سارقان به حضرت متوسل و شفاى آنان را طلب مى نمايند كه دوباره بينايى خود را به دست مى آورند.
2. كشاورزى در نزديكى زيارتگاه مشغول فعاليت كشاورزى است كه احتياج ضرورى به نخ و سوزن پيدا مى كند. به حضرت متوسل شده و استمداد مى كند و بعد از طريق معجزه آسايى در زيارتگاه نخ و سوزن مى يابد.
3. در مسير روستاى گاوچالى به زيارتگاه ، سراشيبى بسيار تند و عميقى وجود دارد. عده اى با ماشين به قصد زيارت به زيارتگاه مى روند كه در سراشيبى مذكور كنترل ماشين از دست راننده خارج و ماشين واژگون مى شود و متوسل به حضرت عباس عليه السلام مى شوند. على رغم اين كه ماشين چند بار وارونه گشت ، حتى خون از بينى يك نفر از سرنشينان نمى آيد و همگى مسافران سالم مى مانند كه قابل باور براى كم كسى بوده است .
از تاخير اين جانب عذر خواسته ، ان شاء الله چنانچه موارد ديگرى به دست آمد ارسال خواهم نمود. با احترام مجدد، قصر شيرين ، فرهاد تجرى ، 6/12/1379 شمسى
قدمگاه عباس بن على عليه السلام در سمنان  
يكى از اماكن متبرك سمنان كه مورد توجه و علاقه مردم شهر است ، قدمگاه عباس بن على عليه السلام مى باشد، اين مكان متبرك بين خيابان طالقانى و راسته بازار سمنان ، داخل كوچه عباسيه واقع شده است .
داستانى در اين مورد نقل مى كنند: حدود يكصد سال پيش يك روز از روزهاى دهه اول محرم كه ذاكرى در تكيه مشغول به ذكر مصيبت بوده و مردم حاضر در مجلس هم حال و احوالى داشتند بغتة با فرياد و شيون شخصى مواجه مى شوند كه از حال رفته و به حالت اغما افتاده تا اين كه به كمك مردم به هوش مى آيد و علت را از وى سوال مى كنند. آن شخص با گريه و شيون اظهار مى دارد: حضرت ابوالفضل عليه السلام را بعينه مشاهده كردم و محل توقف آن حضرت را همين مكانى نشان مى دهد كه در حال حاضر به نام قدمگاه عباس بن على عليه السلام نام گذارى شده است . از همان موقع ، اين مكان مورد توجه و علاقه مردم قرار گرفته و تعداد زيادى از مردم خصوصا در شب هاى جمعه ، به اين مكان متبرك مى آيند.
حدود هشتاد سال قبل تكيه قدمگاه توسط يكى از افراد خير و معتمد محل به نام مرحوم حاجى محمد حسن دانائى باز سازى شده است . مجددا در سال هاى 1371 و 1372 قمرى (حدود 32 سال قبل ) به دليل ازدياد جمعيت ، متعمدان محل تصميم مى گيرند به منظور رفاه حال عزاداران حسينى نسبت به توسعه تكيه اقدام گردد. لذا خانه اى را در جنب قدمگاه از فرد خيرى خريدارى و با كمك مردم به طرز آبرومندى احداث كرده اند و عمليات ساختمانى آن تا سال 1375 قمرى به پايان رسيده است و با توجه به اينكه تكيه فاقد موقوفات و درآمد بود. لذا نسبت به نصب صندوق نذور در جوار قدمگاه اقدام شد تا در آمد حاصله توسط هيئت امنا صرف روضه خوانى و هزينه هاى ضرورى گردد و در سال 1366 شمسى از بين معتمدان محل ، طى احكام جدا گانه اى پنج نفر از سوى مديريت اوقاف و امور خيريه به عنوان هيئت امناى قدمگاه منصوب شدند و كما كان زير نظر اداره به كار اشتغال داشته و خدمات ارزنده اى جهت توسعه و رفاه حال مراجعين و عزاداران در محل انجام داده اند.
از جناب آقاى حاج عباس خدام عباسى ، خادم قدمگاه سمنان ، و رئيس ‍ هيئت امنا، كه عكسها را براى دفتر انتشارات مكتب الحسين عليه السلام فرستاده اند تشكر مى شود
قدمگاه محله عباس در شهر شوشتر  
در محله (عباس ) شهر شوشتر درانتهاى خيابان فرح شرقى بقعه اى قرار دارد به نام مقوم يامقام عباس عليه السلام . درون بقعه عبارت است از يك فضاى نسبتا وسيع كه به صورت يك اتاق 7*7 متر در زير سقف آجر كارى تزيين شده قرار دارد و در زير سقف يك گنبد كوچك با گيلويى بلند كاشى كارى با سبك صفوى نصب شده است . در چهار طرف اين گنبد چهار دهانه تاق رومى قرار گرفته است . خيز تاق بلند و عرض دهانه 3 متر است . از جانب غرب اين تاق پس از گذشتن از يك راهرو كه پى هاى قطور جرز ديوار و پايه هاى تاق رومى در طرفين آن است يا اتاق به ابعاد 6*9 متر واقع است كه ظاهرا ايوان مسجد بقعه بوده است و در ضلع جنوبى اتاق اصلى يك راهرو كوچك غلام گردش قرار گرفته و در ضلع شرقى ، پس از راهرو و كوچكى و گذشتن از دو تاق رومى كوچك به اتاق بزرگ چهار گوشى مى رسيم كه 9*9 متر است و بر آن سقفى مدور و وسيع مانند يك خيمه سوار كرده اند كه سقف مدور خود بر پايه هاى كوتاه ديوار قرار گرفته است . اين اتاق با سقف وسيع خيمه مانندش به شكل خيمه اى در آمده و سبك معمارى مغولى و تيمورى را مى نماياند و هشت دهانه تاق هاى خيمه اى آن بسيار استادانه و با تناسب تعبيع شده اند و درست يك خيمه بزرگ سفيد را با هشت ورودى نشان مى دهد. درگوشه جنوب غربى اين اتاق خيمه مانند راهرو كوتاهى است كه به تاق راهرو غربى بقعه اصلى راه دارد و در آن يك سنگ كوچك هشت گوش به محيط 23/1 متر و ارتفاع 15 سانتيمتر با يك گودى در وسط آن قرار دارد كه اطراف سنگ در اضلاع هشتگانه تراشيده شده است و شايد نوعى از پايه هاى آتشدان هاى اشكانى يا نظاير آن باشد كه از نقطه اى ديگر يا بناى ديگرى به اين مكان انتقال داده شده باشد.
بقاياى يك گنبد يا تاق در ضلع شرقى با آثار دو دهنه تاق ديده مى شود كه برفراز دو دستك پايه هنوز باقى مانده اند. در ورودى بقعه رو به شرق است و سقف ايوان آجر چينى است و كاشى كارى حاشيه دارد. كاشى كارى پيشانى جبهه ورودى زيبا و جديد است و اشعار فارسى با خط خوش ‍ نستعليق و گل و بوته قاجارى بر بالاى سر در بقعه جالب توجه است . يك پنجره نورگير گچبرى سبك صفوى در زير تاق سقف ايوان ورودى بر فراز در تعبيه شده است .
در صفحه 132 كتاب تاريخ جغرافيايى خوزستان تصويرى به شماره 58 چاپ شده است و زير آن نوشته شده است : (ايوان بزرگ مسجد حسين شوشتر).. تاريخ جغرافيايى خوزستان ، سيد محمد على امام شوشترى ، تهران ، 1331، ص 123.
گمان نگارنده اين است كه اين تصوير از ايوان بزرگ مقام عباس باشد. اما مولف كتاب مرحوم امام شوشترى در صفحات 135 و 136 همان كتاب و همان چاپ نوشته است :
(مزارات ديگر در شوشتر و اطراف آن هست ، اما اين قدر هست كه در روزگار صفويه بنا شده اند. مانند مقبره سيد محمد بازار كه در بيست سال قبل تعميرى مفصل شده و مقبره سيد محمد ماه رو متصل به دروازه گر گر كه آن نيز اخيرا تعمير شده و مقبره عبدالله بانو و مقبره نبى الله كه گويند مردخاى نام دارد و مقبره سيد نور الدين فرزند سيد نعمت الله جزائرى متصل به مسجد جامع كه از ابنيه عصر نادر شاه است و اكنون مشرف به انهدام مى باشد و مدفن سيد عبدالله بزرگ فرزند سيدنور الدين نيز در آن جاست .
... روى هم رفته در شوشتر و بلوك آن مزارات بسيار است كه برخى را بايد مربوط به علماى يهود دانست ، مانند روبيل و مردخا و شعيب درميان آب و مردخاى معروف نبى الله و برخى ديگر از علماى اهل سنت اند، مانند سعد و سعيد، برخى هم از ساداتند كه به چند واسطه نسب ايشان به ائمه مى رسد. نهايت آن كه مردم وسائط را انداخته آنان رافرزندان بلا واسطه امام مى شمارند، مانند سيد محمد بازار و سيد محمد گياه خوار و سيد صالح و سيدمحمد شاه . برخى ديگر از مشايخ طريقتند، مانند شيخ شمس الدين و پير خمسين و پير جفائى و پير محمود و سيد قطب الدين و ترك نيز و چند باب ديگر از آنها قدمگاه و مقام است ، مانند مقام حضرت خضر عليه السلام و حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) و مقام امام حسين و مقام حضرت عباس عليهماالسلام .
بهشتستان بار
گفت اى دست اوفتادى ، خوش بيفت
تيغ ، در دست دگر بگرفت و گفت
آمدم تا جان ببازم ، دست چيست
مست ، كز سيلى گريزد، مست نيست
واحسر تاه هاله غم بر رخش نشست
مهرى كه تاب تير نگاهش قمر نداشت
مصداق عدل و منجى دين ، مظهر شرف
نخلى كه غير وجود و فضيلت ثمر نداشت
عباس شمع بزم شهيدان كه همچو او
گنجور دين به گنج فضائل گهر نداشت
ياقوت اشك از مژه سفت و حاصلى
جز دامن نشسته به خون جگر نداشت
بد پاسدار خون خداوند و كس چو او
پاس حريم عترت خير البشر نداشت
لب خشك كام خشك برون آمد از فرات
ياور به غير خون دل و چشم تر
نداشت
تا مشك آب را برساند به كودكان
جز سوى خيمه گه به سوئى نظر نداشت
سر داد و دست داد و فدا كرد هر چه داشت
از دامن امام زمان دست برنداشت
(مردانى ) عاقبت به ره عشق كشته شد
شمعى كه جز شرار محبت به سر نداشت
شعر از (محمد مردانى )
بقعه قدمگاه ابوالفضل عليه السلام در جادهدزفول - شوشتر
در جاده دزفول - شوشتر، بعد از آبادى فيروز آباد، در كنار جاده و درسمت راست آن ، يك جاده فرعى به طول حدود سه كيلومتر ازجاده اصلى جدا مى شود و به آبادى كهنك مى رسد. بيرون از آبادى كهنك در پهنه يك قبرستان بقعه اى وجود دارد كه (قدمگاه ابوالفضل ) ناميده مى شود. گنبدى ظريف مضرس با ابعاد كم شونده به ارتفاع تقريبى چهار متر بر فراز اين بقعه در اين آبادى دور افتاده باشكوهمندى جلب توجه مى كند. بناى بقعه يك مستطيل است كه جبهه شمالى آن به طول چهارده متر و جبهه غربى آن نه متر است . بر سر در آن كاشيكارى است و (يا على ) با خط شبيه كوفى در زير تاق رومى آجرى نقش شده است . در ايوان ورودى شمالى ، در طرفين دو كفش كن با تاق ضربى آجرى قرار دارد و يك هشتى لچكى كه هر لچك مركب از سه قطعه است و دو گوشواره را در بر گرفته است .
ضريح مقبره چوبى است و تاريخ ندارد، درون بقعه ساده و سفيد كارى شده با نقاشى هاى مذهبى صورت شبيه سواران كربلا نقش شده است ، سه سنگ سوراخ مدور در داخل بقعه وجود دارد كه صيقلى است و مردم بومى عقيده دارند كه براى مراد گرفتن زنان است كه بعد از غسل و تطهير زنى كه در آرزوى فرزند است آن سه سنگ را بر روى هم مى گذارد و خود بر آن مى نشيند. اگر سنگ هاى صيقلى لغزنده به راست بچرخد طالب نيازمند داراى فرزند پسر و اگر به چپ بچرخد داراى فرزند دختر خواهد شد.
در بيرون محوطه قدمگاه بقعه كوچكى به نام (پير على ) واقع است و بقعه كوچك ديگرى به نام (بى بى گل ) وجود دارد. چند سنگ قبر با نقش و نگار كه قدمتى ندارند در پهنه قبرستان وجود دارد و قدمگاه داراى يك در كوچك چوبى در ضلع غربى است . (101)
بقعه عباس كچيكه  
اين بقعه مركب است از يك حياط كوچك به ابعاد 90/30*8/7 متر و داراى باغچه خيلى كوچكى در حياط است در ميان حياط، دو ايوان هم رديف كه ازبيرون 90/8 متر طول دارند قرار دارد. هر يك از دهنه هاى ايوان ها 90/2 متر است . ارتفاع تقريبى ساختمان 5/4 متر است و طول هر يك از ايوان ها 6 متر است و به هم راه دارند هيچ گونه قبر با آثارى در اين محل به نظر نرسيد. گنبد آن گچى مضرس شش طبقه است . سروك آن از كاشى سبز كه يك گوى دارد و در بالاى آن پنج پنجه حضرت قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس از فلز كار گذاشته اند.
وجه تسميه آن به عباس كچيكه اين است كه چون مقام عباس در شوشتر داراى اتاق و درگاه است وبناى اين بقعه كوچك تر است از اين جهت به نام عباس كوچكه ناميده شده است . ساختمان قسمتى از آن تقريبا قديمى است و درمحله كهواز يا حيدر خانه ، ميدان شيخ در جنوب شرقى شهر شوشتر كه آن را (پل خراطان ) هم مى گويند واقع است .
عباس محله كهواز  
در شرق شوشتر و پشت درمانگاه شير و خورشيد سرخ واقع است و تا خيابان فرح هفتاد متر فاصله دارد و شامل يك حياط بزرگ به ابعاد 11*5 متر است و جلو ساختمان كه مركب از ايوان است 5/17 متر طول دارد.
در ورودى آن نسبتا بزرگ و از كاشى هاى نامرغوب سياه و سفيد ساخته شده و جمله يا ابوالفضل العباس و يا من اجود كل جواد و تاريخ 1377 با كاشى نوشته شده و معلوم مى شود كه درگاه را تازه ساخته اند. سمت چپ ساختمان در ورودى كوچكى است كه بالاى آن سنگ تراشيده كه به دوازده قسمت تقسيم شده وجود دارد. در قسمت بالاى آن در سنگى به ابعاد 32/15*1/1 متر نصب شده كه اين اشعار:
چون خواجه محمد زره صدق و صواب
مى داشت هميشه دم به دم كار... (102)
آباد نمود بهتر از روز نخست
چون مسجد عباس على ديد به خواب
تاريخ بنايش ز خرد جستم گفت
از مسجد عباس على روى متاب
با خط نسخ روى سنگ خارا منقور شده است و اتاق عقب ساختمان كه جزء ساختمان است مسجد عباس محسوب مى شود. بالاى ايوان ورودى به كتيبه كاشى جديد كار اصفهان و به خط نستعليق اين اشعار در دو سطر نوشته شده است :
سطر اول
خوشا به فضل و كمال و فتوتت عباس
خوشا به غيرت و عزم و مروتت عباس
وفا نكرد به عالم برادرى چون تو
خوشا به عهد و وفا و اخوتت عباس
چو آمد به ميدان يل با شكوه
خروشيد دريا بلرزيد كوه
كشيد او چو شمشير آتش فشان
ز اعدا بر انداخت نام و نشان
به هر حمله در جنگ پرداختى
سر از تن تن از سر بينداختى
سطر دوم
بر آن فرقه نگذاشت راه گذر
به جز راه ميشوم دار السقر
ز تيرش دل خصم را دوختى
در آتش دل خارجى سوختى
شد از ضرب دستش بد انديش پى
گريزان چو مور و ملخ پيش وى
فلك در تماشاى آن پايگل
ملايك ثنا خوانش از جان دل
كه اين شير از بيشه حيدر است
كه تاج شجاعت ورا بر سر است
در آن لجه از جوشش آن نهنگ
قضا كوفت كوس و فلك طبل جنگ
و در زير اين اشعار سمت راست و چپ ايوان سوره توحيد به خط نسخ نوشته شده است و در قسمت ايوان با كاشى نامرغوب (زرد و مشكى ) سمت راست زير كتيبه نوشته شده : (يا قمر بنى هاشم )، سمت چپ : (ابوالفضل العباس ).
ايوان داراى نقش آجرى است كه حاشيه اى از كاشى آبى باز در آن به كار رفته است . ساختمان شامل دو اتاق است كه اولى پشت ايوان است و در ميان آن درست در وسط اتاق گنبد وجود دارد، اصل آن كاشى سياه و سفيد مشكى نامرغوب است كه دور آن را ضريح فلزى به شكل مخروطى پوشانيده اند و ارتفاع آن حدود دو متر مى شود؛ اتاق از پايين چهار گوش و از بالا يك گنبدى بزرگ است . سمت راست اتاق مذكور در قسمت شمال اتاق ديگرى وجود دارد كه از پايين مربع و داراى دهليزهاى متعدد و راه هاى پيچ در پيچ به ساير اتاق و راه روها است و ابعاد آن 8*8 است كه چهار دهليز گچى در اطراف آن است و بالاى آن گنبدى بزرگ است و اين اتاق از ساير قسمت هاى ساختمان قديمى تر و به احتمال قوى مربوط به دوره صفويه است .
شايد (عباس ) خانقاهى بوده و در روز هشتم محرم تمام مردم شوشتر به آن جا مى روند و عزادارى مى كنند. ابعاد اتاقى كه گنبدى در ميان آن ساخته اند 65/65*5/5 متر است . بلندى ديوارهاى خارجى بنا قريب هشت متر و ابعاد كتيبه بالاى ايوان ورودى 5*11/1 متر است .
بقعه عباس بن على عليهماالسلام در هفت تپه  
به فاصله حدود يك كيلومتر در سمت چپ جاده چغاز نبيل در درون محوطه اى كه از درختان گرمسيرى سرسبز است بقعه آجرى كوچكى واقع است به نام عباس بن على عليهماالسلام . بناى اصلى بقعه 90/30*7/6 متر است . ورودى بقعه ايرانى است با تاق رومى و نسبتا كوتاه كه هلالى آن از قطعات مربع كاشى به رنگ آبى و سياه زينت شده است . ايوان بقعه رو به شمال است و در ورودى به زيارتگاه نيز رو به شمال است . بر طرفين اين ايوان دو ايوان كوچك در غرب و شرق آن واقعند كه سقف آنها هر كدام سه تاق رومى با رديف پيش و پس دارد.
درون بقعه اتاق كوچك مربعى است و ساختمانى جديد است و از نظر قرينه سازى اضلاع و استحكام خالى از ظرافت نيست . در گوشواره غربى ايوان درى چوبين قرار دارد كه با هفت پله به درون زير زمين مى رسد و در زير زمين كه سقف آجرى ضربى كوتاهى دارد مقبره اى از آجر و گچ قرار دارد كه با پارچه سبز رنگى پوشيده شده است .
اين بنا داراى گنبد مضرس كوچكى است و تقريبا در بالاى سطح بام مقبره قرار دارد و گچ اندود شده است .