چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس (ع)
جلد سوم

على ربانى خلخالى

- ۶ -


فصل سوم  
سقا خانه ها  
در صحن حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام دو سقا خانه عمومى وجود داشته است :
1. يكى از اين آبخورگاه ها در ضلع شرقى صحن و در مقابل مقبره راجه قرار داشته و بهره مند (طايفه اى از اسماعيليان ) آن را نوسازى كرده بودند و در جوار آن نيز دو درخت ميوه و يك درخت سدر بوده است .
2. ديگرى در ضلع غربى ، در جوار باب السوق بوده و در نزديك آن دو درخت خرما وجود داشته است . البته امروزه از اين آبخورگاه ها و همچنين از درختان نخل و سدر اثرى نيست .
آبرو نريخت
آبى براى رفع عطش در گلو نريخت
جان داد تشنه كام و به خاك آبرو نريخت
دستش ز دست رفت ، و به دندان گرفت مشك
كاخ بلند همت خود را فرو نريخت
چون مهر خفت ، در دل خون شفق وليك
اشكى به پيش دشمن خفاش خو نريخت
چون رشته اميد بريدش ز آب ، گفت
خاكى ، چو من كسى به سر آرزو نريخت (87)
(سقا) يا (ساقى تشنگان كربلا)  
(سقا) يا (ساقى تشنگان كربلا)، از ديگر لقب هاى قمر بنى هاشم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مى باشد. و روايت هاى مختلف در اين باره اتفاق نظر دارند. البته سقا بودن و آب رساندن ، در اين خاندان تازگى ندارد، خداوند براى عبدالمطلب چشمه اى از زمين سخت برجوشاند، براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در سوق ذى المجاز چشمه اى برجوشيد، بر راه امير مومنان على عليه السلام به صفين چشمه اى آشكار گشت ، براى امام حسين عليه السلام در كربلا چشمه اى از زمين جوشيد، و حضرت عباس عليه السلام نيز آب رسان و آب آور بود.
ابن عساكر در (تاريخ دمشق ) (ج 7، ص 347) روايتى از طريق جابر آورده و اين روايت به صراحت برساقى بودن اين خاندان دلالت دارد و براى هر كس كه عناد و خيره سرى واگذاشته باشد يك نص است . در آنجا آمده است :
(سالى مدينه گرفتار قحطى و بى آبى شده بود. در آن سال سه بار از خدا باران طلبيدند و باران نيامد. پس عمر گفت : من به چه چيزى از خداوند باران خواهم خواست كه خواسته مان را برآورد و بر ما باران فرستد. پس ‍ مردم را بر آن داشت خداوند را به على ، به حسن و به حسين عليهم السلام بخوانند. آن گاه در پى بنى هاشم فرستاد كه وضو سازيد و جامه پاك بر تن كنيد. سپس نزد عباس (88) رفت و بر در خانه اش كوبيد چون بنى هاشم نزد او گرد آمدند بر آنان عطر ماليد، سپس عباس بيرون آمد، در حالى كه على عليه السلام پيشاپيش او، امام حسن عليه السلام بر جانب راست او و امام حسين عليه السلام بر جانب چپ او بود و بنى هاشم در پى او روان بودند. عباس عليه السلام در اين هنگام به عمر گفت : كسى از غير ما خاندان باما همراه مكن ، پس به جايگاه نماز آمد و ايستاد. خداى را سپاس و ستايش ‍ كرد و آن گاه گفت : خداوندا! تو خود بى آنكه از ما نظر بخواهى ما را آفريدى . تو خود مى دانى چه مى كنيم اما اين دانستنت تو را از روزى دادنمان باز نداشت .
خداوندا! همان گونه كه در آغاز خلقت بر ما فضل و لطف روا داشتى ، اينجا نيز بر ما لطف كن . راوى مى گويد: هنوز اين طلب باران به پايان نرسيده بود كه در آسمان ابرى آشكار شد و هنوز به خانه هاى خود نرسيده بوديم كه بارانى سخت فرو باريد. در اين هنگام عباس گفت : من فرزند آن كسى ام كه به مردمان آب مى رساند. او اين سخن را پنج بار تكرار كرد).
به هر روى ، سقايت و آب رساندن از ديرباز از آن خاندان بنى هاشم بوده و عباس بن على عليهماالسلام نيز فرزند همين پاكان است . شيخ محسن ابوالحب (متوفاى 1305 هجرى قمرى ) در بيت شعرى مى گويد:
اذا كان ساقى الحوض فى الحشر حيدر
فساقى عطا شا كربلاء ابوالفضل
(اگر ساقى حوض كوثر در فرداى قيامت حيدر است ، سقاى تشنگان كربلا ابوالفضل است ).
بر خلاف آنچه برخى مقتل نويسان نوشته و آب آوردن عباس عليه السلام در كربلا را يك بار دانسته اند، او سه بار براى تشنگان خيمه گاه اباعبدالله عليه السلام آب آورد. (89)
در كتاب هاى مقتل آورده اند كه : حضرت عباس عليه السلام به شريعه رسيد، دست به زير آب برد، دو مشتى پر آب كرد تا بخورد. ناگاه تشنگى امام حسين عليه السلام و فرزند شير خواره و ديگر مردان و زنان و كودكان را به ياد آورد، آب بر روى آب ريخت ، مشك را پر آب كرد و راهى خيمه ها شد. در راه دشمنان كمين داشتند. آنان به سوى حضرت عباس عليه السلام تير مى افكندند و در اين ميان تيرى به مشك رسيد. حضرت عباس عليه السلام با مهاجمان به سختى پيكار كرد تا آنكه دست راستش از تن جدا شد. با دست چپ شمشير زد اما دست چپ او را نيز بريدند. دشمنان او را از هر سوى در ميان گرفتند و از اسب بر زمين افتاد و در خون خويش غلتيد. (90)
حفر زمزم  
چون عبدالمطلب چاه زمزم را كند و دو آهوى طلا وزره ها و شمشيرها را از آن بيرون آورد كه جرهميان در آن ريخته بودند و حجر الاسود را از ركن كنده بودند و گريخته بودند، قريش نيمى از آنها را ادعا مى كردند، و ناگزير قرعه زدند و آهوها به نام كعبه ، و شمشير وزره ها به نام عبدالمطلب در آمد، شمشير وزره را فروخت و درى براى كعبه تهيه ديد و آهوها را نيز به آن در آوريخت و ابولهب آنها را دزديد و فروخت و بهاى آن را در خمر و قمار به كار برد.
عبدالمطلب آب زمزم را جارى ساخت و قريش ادعا كردند كه ما را سهمى است در آن ، زيرا اين چاه از جد ما اسماعيل است ، بعد از مخاصمه راضى به محاكمه زن كاهنه كه نزديك شام بود شدند، بين راه آبهاى فرزندان عبد مناف تمام شد و ساير قريش از دادن آب به آنها مضايقه كردند، آنان قبرهاى خود را كندند و آماده مردن از تشنگى بودند، كه عبدالمطلب سوار بر ناقه خود شد و گفت : بايد جستجو كنيم تا آب بيابيم و چون ناقه اش حركت كرد از زير پاى آن ، آب جارى شد، و عبدالمطلب فرياد زد: الله اكبر و ديگران اين كرامت را ديدند تكبير گفتند، منازعه تمام شد و گفتند: خدا ميان ما و تو حكم كرد و چاه زمزم از آن تو گشت . و رفتن نزد زن كاهنه لازم نيست ، و قبائل قريش را از آن آب نگاه كردند و عبدالمطلب روز به روز عظمتش ‍ افزون گشت و القاب سيد البطحاء و ساقى الحجيج و حافر الزمزم به او داده شد، و مردم در گرفتارى ها به او پناهنده مى شدند. (91)
زمزم و هاجر
قحط آب است و صدف از رنگ گوهر شد خجل
هم ز مادر طفل و هم از طفل مادر شد خجل
كافرى از بس كه زان مسلم نمايان ديد دين
سر به پيش افكند و در پيش پيمبر شد خجل
هاجرى زمزم پديد آورد و طفلش تشنه بود
سعى بى حاصل شد و زمزم ز هاجر شد خجل
با عمو مى گفت طفل تشنه كام خود وليك
سر فرازم كن رباب از روى اصغر شد خجل
مشك خالى و دلى پر از اميد آورده بود
و ز رخ بى آب و رنگش آب آور شد خجل
سخت سقا بهر آب و آبرو كوشيد ليك
عاقبت كوشش ، ز سعى آن فلك فر، شد خجل
مايه آن پايه همت ، گشت نوميدى ز آب
و ز لب خشكيده او، ديده تر، شد خجل
روح غيرت ، جان مردى ، ذات عشق ، اصل وفا
هر يك ، از آن ساقى كوثر، حوض كوثر شد خجل
زان طرف ، عباس از طفلان خجل ، زين سو، حسين
آمد و ديد آن فتوت ، از برادر شد خجل
خواست ، برخيزد به پا بهر ادب ، دستى نبود
و آن قيامت قامت ، از خاتون محشر شد خجل
ريزش اشكت كند (انسانيا) اين سان سخن
بى سخن زين درفشانى در و گوهر شد خجل
قال رسول صلى الله عليه و آله و سلم : افضل الاعمال ايراد الكبد الحرى ، يعنى سقى الماء. (92)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: برترين كردارها خنك كردن جگر سوخته است يعنى آشاماندن آب .
سقاخانه صحن مطهر حضرت ثامن الحجج ، امام على بن موسى الرضا عليه آلافالتحية و الثناء در مشهد مقدس
در وسط صحن قديم و كنار جوى وسيع مقابل ايوان طلا سقاخانه نادرى است به نام اسماعيل خان طلايى معروف شده و با صفحات طلا زينت شده از مختصات اين سقاخانه سنگ آب آنجاست كه از يك پارچه سنگ مرمر نفسيى است و به اندازه 75 سانت گنجايش دارد كه به امر نادرشاه آن را از هرات آورده و در اينجا قرار داده و نادر شاه از مزرعه دهشك مالك بوده وقف اين سقاخانه نموده است . (93)
تاريخچه سقاخانه معروف اهواز به نام حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام
يكى از موقوفات معروف اهواز به نام سقاخانه ابوالفضل العباس ‍ عليه السلام واقع در خيابان سى مترى نبش كيكاوس روبه روى مسجد اصفهانى ها كه به مساحت پانزده متر مربع ساخته شده و يكى از آثار مذهبى تاريخى قرن چهاردهم هجرى است . اين سقاخانه در اهواز، بسيار قابل توجه به شما مى آيد و در نوع خود منحصر به فرد است . اين محل خاطره وقايع عاشوراى حسينى را در ميان شيعيان زنده مى كند. بناى مذكور به همت فردى نيكوكار به نام مرحوم دكتر ميرزا حسن حكيم باشى به تاريخ 1321 شمسى مطابق 1361 قمرى احداث گرديده است . اين مكان مقدس ‍ تاريخى به شكل مربع مستطيل كه داراى شش ضلع و يك گنبد كوچك و نماى بيرونى آن با كاشى كارى زيبايى به سبك دوره قاجاريه با اشعار چهارده بند شاعر معروف مرحوم محتشم كاشانى كه در ذكر مصائب كربلا سروده تزيين شده است . همچنين داخل سقاخانه داراى گچ بريهايى به سبك معمارى سنتى قديم است . تاريخ كاشى كارى سقاخانه به سال 1371 قمرى كه بريدند كاشى بالاى بنا حك شده است . اين مكان مقدس به نام سقاى كربلا، حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام نام گذارى شده ، مورد احترام اهالى اهواز و نذورات اين بقعه شريف زير نظر سازمان اوقاف و امور خيريه خوزستان اداره مى شود. نوسازى و تعميرات كاشى كارى جديد به همت جناب آقاى حاج محمد حسين دزفولى ، معاونت عمرانى اداره اوقاف و امور خيريه خوزستان كه در تاريخ آبان ماه 1373 شمسى مطابق جمادى الاخرت 1415 قمرى انجام شده است . جناب آقاى سيد لطف الله ناصرى بهبهانى ، مقيم اهواز يكى از شعراى معاصر خوزستان ، اين اشعار را در وصف سقاخانه سروده است .
سقاخانه حضرت عباس
تاسيس شده به شهر اهواز
شش ضلعى و گنبد نمايى
با گچ برى و نقوش دلباز
منقوش به شعر محتشم شد
تزيين به نما و طرح دمساز
ميرزا حسن حكيم باشى
تاسيس نموده آن ز آغاز
در وصف چنين مكان مقدس
بشنو تو ز ناصرى سخن باز
اين سقاخانه در اهواز بسيار معروف و مشهور، و در ايام عاشوراى حسينى مورد احترام هيئت هاى عزادار است .
سالروز رحلت قهرمان كربلا حضرت زينب عليهاالسلام .
15 رجب 1415 قمرى
محمد حسين هدايت اهوازى
چند حديث در فضيلت سقايت
عن على بن الحسين عليهماالسلام قال : من اطعم مومنا من جوع اطعمه الله من اثمار الجنة ، و من سقى مومنا من ظماء سقاء الله من الرحيق المختوم . (94)
امام چهارم عليه السلام فرمود: آن كه اطعام كند گرسنه اى را از گرسنگى ، خداوند او را از ميوه هاى بهشتى اطعام كند، و آن كه بياشاماند مومنى را از تشنگى ، خداوند شراب خالص و رحيق مختوم او را بياشاماند.
عن ابى سعيد الخدرى ، عن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قال : اعطيت فى على خمس خصال هى احب الى من الدنيا و ما فيها، اما واحدة ، فهو ذاب بين يدى الله عزوجل حتى يفرع من الحساب ، و اما الثانيه ، فلواء الحمد بيده و ادم عليه السلام و من ولد تحته ، و اما الثالثه ، فواقف على عقر حوضى يسقى من عرف من امتى . و اما الرابعه ، فساتر عورتى و مسلمى الى ربى عزوجل ، و اما الخامسه ، فلست اخشى عليه ان يرجع زانيا بعد احصان ولا كافرا بعد ايمان . (95)
خاصه و عامه روايت كرده اند كه : پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: به على عليه السلام پنج خصلت داده شده كه نزد من از دنيا و آخرت محبوب تر است : اول : روز قيامت على عليه السلام مقابل پروردگار مدافع است تا خداوند از حساب مردم فارغ مى شود.
دوم : پرچم حمد به دست على است و آدم عليه السلام و فرزندانش زير آن پرچم هستند.
سوم : على عليه السلام بر بلنداى حوض كوثر من ايستاده و هر كه را بشناسد از امت من سيراب مى كند.
چهارم : على عليه السلام مى پوشاند عورت مرا، و مرا تسليم پروردگارم مى كند (مرا دفن مى كند).
پنجم : هيچ بر او بيمناك نيستم كه پس از پارسايى و پاكدامنى زناكار گردد و پس از ايمان كافر گردد.
ابن ابى الحديد، بيست و چهار حديث در فضيلت اميرالمؤ منين عليه السلام از عامه نقل مى كند و اين حديث نوزده است .
سقا خانه ابوالفضل العباس عليه السلام اهواز  
آدمى در شرايط معمولى قدر آب را نمى داند، حتى دقيق ترين و تجربى ترين دانشمندان نيز از كنار اين گوهر حيات به سادگى مى گذرند. آنها حداكثر خواهند گفت كه آب مركب است نه ساده ، و آب همان هيدروژن است كه تشكيل يك فرمول شيميايى مركب را مى دهد. ساده نباشيم ، آب اين عصاره حيات ، آن گاه ارزش و اعتبار منطقى خود را به رخ آدم مى كشد كه زندگى در لهيب سوزناك عطش پايان يافته تلقى شود و آرزوهاى بلند ناكام بماند. حكايت آب در فرهنگ خونبار تشيع ، خودش هزار دفتر مصيبت و مرثيه است كه بماند. امروز وقتى گذرى به بعضى شهرستان هاى دورتر، در حاشيه اماكن و گذرگاه ها سقاخانه هاى قديمى مانند سقاخانه ابوالفضل العباس عليه السلام اهواز كه از قهر انسان ها مصون مانده اند، كم و پيش خود نمايى مى كنند. در سنت ها و اعتقادات مردم ما، آب رساندند به لب هاى مسافران و رهگذران تشنه ، اجر و ثوابى فراوان دارد اين باورها و سنت هاى مقدس از يك موقعيت زمانى و مكانى مايه مى گيرد. عاشورا و كربلا را مى گويم . آب حق است ، چرا كه عاشورا حق است .
سقاى خوزستانى به بازديد كنندگان نمايشگاه ايرانگردى آب مراد مى دهد
سقاى خوزستانى به ياد حضرت ابوالفضل عليه السلام سقاى دشت كربلا به بازديد كنندگان ششمين نمايشگاه ايران گردى ، آب مراد مى دهد: سيد على احمدى سقاى شصت ساله اهوازى كه خانواده شهيد نيز هست به طور افتخارى و به ياد سقاى لب تشنه گان دشت كربلا به بازديد كنندگان آب مى دهد و بر آورده شدن حاجاتشان را از باب الحوائج عليه السلام طلب مى كنند وى به هر بازديد كننده اى كه آب مى دهد آرام مى گويد: براى لب تشنگان شهداى خط خوزستان نيز فاتحه بخوانيد. (96)
نمايشگاه ايرانگردى در سال 1375 شمسى در مرداد ماه در محل نمايشگاه بين المللى تهران از سوى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى جمهورى اسلامى ايران ايران به مدت ده روز تشكيل شد.
عن ابى عبداللعه عليه السلام ، عن آبائه عليهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : ليشرب ساقى القوم اخرهم . (97)
امام صادق عليه السلام ، از پدرانش ، از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه فرمود: هر آينه مى آشامد سقاى مردم آخر آنها (يعنى سقا آخرين نفر خواهد بود كه آب مى آشامد.
سقاخانه حضرت اباالفضل العباس عليه السلام واقع درآستان مقدس حضرت على بنمهزيار اهواز
طى مراسمى باحضور امام جمعه اهواز، و مسوولان اوقاف و امور خيريه خوزستان ، هيئت امناى مساجد و جمعى از زوار محترم ، سقاخانه حضرت على بن مهزيار اهوازى به تاريخ چهار شنبه 13/5/1378 شمسى ساعت 5/7 بعد از ظهر افتتاح شد. در اين مراسم ، بعد از گزارش سقاخانه توسط جناب آقاى حسينى مدير كل اوقاف و امور خيريه خوزستان سپس آيت الله موسوى جزايرى امام جمعه محترم اهواز در اهميت صدقات جاريه سخنانى ايراد نمودند اين سقاخانه كه با معمارى سنتى هشت ضلعى احداث شده است به مساحت پانزده متر مربع و با ارتفاع شش مترى داراى شش دهنه آب خورى و داراى يك گنبد فيروزه و كاشى كارى است و از محل كمك هاى ادارى و مردمى هزينه آن تامين شده است . ضمنا ساختمان سقاخانه زير نظر مهندس درفشان ساخته شده است .
28 محرم الحرام 1421 قمرى ، محمد حسين هدايت اهوازى
سقا خانه هايى كه در اهواز به نام سقا كربلا، معروف و مشهورند
1. سقاخانه ابوالفضل العباس عليه السلام كه تاريخچه آن نوشته شده است .
2. سقاخانه باب الحوائج خيابان سى مترى روبه روى مسجد آية الله انصارى .
3. سقاخانه قمر بنى هاشم بانى آن مرحوم ملا حسين است خيابان زند خاقانى .
4. سقاخانه ابوالفضل العباس عليه السلام خيابان فردوسى جنب عباسيه .
5. سقاخانه باب الحوائج عليه السلام ، تاريخ 1405 قمرى خيابان سعدى .
6. سقاخانه عاشقان ثار الله جنب حسينيه اعظم .
7. ده ها آب سردكن جنب ايستگاه سقاخانه در نقاط مختلف شهر اهواز موجود است و مورد استفاده عموم مردم مى باشد.
عن الصادق عليه السلام ، عن ابيه عليه السلام قال : ان اول مايبدء به يوم القيامه صدقه الماء.
امام صادق عليه السلام ، از پدر خود عليه السلام روايت كند كه فرمود: روز قيامت اول صدقه ى راكه ثواب مى دهند، صدقه آب مى باشد.
آستان مقدس حضرت محمد بن جعفر طيار عليه السلام در دزفول
در صحن آستانه دو سقاخانه موجود است و تاريخ بناهاى آنها يكى 1366 شمسى و ديگرى 1377 شمسى تاسيس شده و داراى كاشى كارى با نوشته هاى قرآنى و بالاى آنها: السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين عليه السلام و باب الحوائج ابوالفضل العباس عليه السلام و اين زيارتگاه در پنج كيلومترى جاده دزفول ، شوش واقع شده و مساحت هر يك از سقاخانه حدودا بيست متر است .
تاريخ تاسيس سقاخانه نبى دانيال عليه السلام به سال 1377 شمسى در حرم مطهر حضرت دانيال نبى عليه السلام يكى از پيامبران الهى واقع در شوش خوزستان است .
سقاى كنيز  
عن الاعمش قال : رايت جارية سوداء تسقى الماء وهى تقول : اشربوا حبا لعلى بن ابى طالب عليهماالسلام وكانت عمياء قال : فرايتها بمكه بصيره تسقى الماء وهى تقول : اشربوا حبا لمنرد به الله على بصرى ، فقلت : يا جاريه رايتك فى المدينه ضريره تقولين : اشربوا حبا لمولاى على بن ابى طالب عليهماالسلام وانت اليوم بصيره فما شانك ؟ قالت : بابى انت انى رايت رجلا قال : يا جاريه انت مولاه لعلى بن ابى طالب و و محبته ؟ فقلت : نعم ، فقال : اللهم ان كانت صادقه فرد عليها بصرها، فوالله لقد رد الله على بصرى ، فقلت : من انت ؟ قال : انا الخضر عليه السلام و انا من شيعه على بن ابى طالب عليهماالسلام .
اعمش گويد: كنيز سياهى را ديدم كه نابينا بود و به مردم آب مى داد و مى گفت : بنوشيد به خاطر محبت على بن ابى طالب عليهماالسلام ، پس از مدتى او را در حالى كه بينا بود در مكه ديدم كه سقايى مى كرد و مى گفت : آب بنوشيد به خاطر محبت كسى كه خدا به سبب او بينايى را به من باز گردانيد. گفتم اى كنيز تو را در مدينه نابينا ديدم كه مى گفتى بردوستى مولايم على بن ابى طالب عليهماالسلام بنوشيد، ولى امروز بينا هستى . جهت آن چيست ؟ كنيز گفت : مردى را ديدم به من گفت اى كنيز تو بنده على بن ابى طالب عليهماالسلام و محب او هستى ؟ گفتم : آرى ، آن گاه گفت : پروردگارا اگر اين زن در گفتارش راستگوست بينايى اش را به او باز گردان . به خدا سوگند پروردگارم بينايى ام را به من باز گرداند. سپس گفتم تو كيستى ؟ گفت : من خضر هستم كه از شيعيان على بن ابى طالب عليهماالسلام مى باشم . (98)
مساجد شهرستان شوش دانيال و حومه كه به نام حضرت ابوالفضل عليه السلام نامگذارى شده است
1. مسجد حضرت ابوالفضل عليه السلام خيابان خوزستان ؛
2. مسجد حضرت ابوالفضل عليه السلام خيابان جمهورى ، منطقه شهيد فكورى ؛
3. مسجد حضرت ابوالفضل عليه السلام روستاى ابوذر غفارى ؛
4. مسجد حضرت ابوالفضل عليه السلام روستاى ميثم تماز؛
5. عباسيه اعظم ؛
6. مسجد حضرت ابوالفضل عليه السلام - هفت تپه .
شوش يكى از شهرهاى تاريخى و زيارتى خوزستان است كه حرم مطهر حضرت نبى دانيال عليه السلام يكى از انبياى بنى اسرائيل كه در زمان كورش كبير در اين شهر از سرزمين بيت المقدس به ديار آمده كه اين مكان رحلت نمود و دفن شد و در سال 17 هجرى به دست مسلمانان و به دستور حضرت على عليه السلام شناسايى گرديد و از آن زمان تا امروز زيارتگاه اهالى خوزستان گرديده است و حرم آن بزرگوار در ايام محرم و صفر محل عزادارى حسينى مى باشد.
عباسيه اهواز
يكى از تكاياى معروف و مشهور اهواز به نام عباسيه است كه يكى از موقوفات مرحوم حاج فتح الله فتحى به سال 1328 قمرى تاسيس گرديده است . اين تكيه مذهبى واقع در خيابان فردوسى است و در طول سال مجالس اعياد وسوگوارى ائمه اطهار عليهم السلام طبق مجالس سنتى و اطعام برگزار مى گردد. كرامت هايى نيز در اين مكان ديده شده است و اهالى اهواز درباره خانه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام اعتقاد بسيار دارند.
شاعر و مداح معاصر خوزستان ، جناب حاج يوسف بى دردسر دزفولى مقيم اهواز، اشعار زير را درباره خانه عباس عليه السلام سروده :
در وصف و مدح عباسيه اهواز
بيا كه خانه عباس با وفا اين جاست
درى كه بسته نگرددبه روى ما اين جاست
بگير حاجت خود را از اين در گه فيض
به هر كجا كه روى صاحب شفا اين جاست
اگر چه دورى از آن بارگاه مرقد او
به صدق صاف بيا نور با صفا اين جاست
اين خانه كه عباس على صاحب آن است
چشم همه عالميان جانب آن است
بسيار دوا گشته در آن حاجت مردم
اين است كه خلق دو جهان طالب آن است
كرامتى از عباسيه اهواز
حاج محمد رضا آهنگرى يكى از خدمتگزاران عباسيه اهواز است او مى گويد:
مرحوم پدرم در چندين سال قبل خانه شخصى خود را فروخت و خيلى در اضطراب بود براى خريد خانه جديد. شبى در عباسيه خواب بودم و در عالم رويا خدمت مرحوم سيد عباس يكى از سادات محترم عبدالحنان رسيدم و ايشان فرمودند: محمد رضا به پدرت بگو راحت باش و صبح كه از خواب بيدار شدم ماجرا را به پدرم گفتم . همان روز يكى از دوستان منزلى در نزديكى عباسيه معرفى كرد و پدرم خريدارى كرد و به بنده فرمود: خواب شما به حقيقت پيوست . اين ماجرا را جزء كرامت حضرت عباس ‍ (عليه السلام ) مى دانم .
مزار سيد عباس يكى از از بقاع مشهور خوزستان كه در جاده اهواز - شوش ‍ واقع و زيارتگاه اهل ايمان مى باشد.
دركتاب (گوهر شب چراغ ) آمده است كه ميان نماز مغرب و عشاء، دو ركعت نماز حاجت به جاى آورد در يك وقت ويك ساعت ، تا چهل و يك شب ، و شب آخر را به گروگان نگاه دارد تا وقتى كه حاجت روا گرددبعد از آن بخواند و ختم نمايد: يا من يجيب المضطر اذا و يكشف السوء يارب يارب يارب يا عباس بن على الامان الامان ادركنى ادركنى ادركنى .
آن قدر كلمه الامان و ادركنى را تكرار نمايد كه نفس وى قطع شود ان شاء الله به مقصود نايل گردد. (البته اين دعا بايد بعد از نماز خوانده شود)
السلام عليك ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله و لاميرالمؤ منين و الحسن و الحسين صلى الله عليهم و سلم .
پس از سلام و احترام به پيشگاه يگانه پرچمدار رشيد اسلام ، خدمت حضرت عالى نيز عرض ادب مى نمايم و اميدوارم كه ان شاء الله سلام گرم اين حقير را پذيرا باشيد. اين حقير به سادات بالاخص به خاندان بزرگوار سادات محترم ساوجى (حضرت والامقام سبط احمدى ) ارادت خاصى داشته و ان شاء الله تعالى خواهم داشت انگيزه نوشتن و ارسال اين نامه ، ارتباط باحضرت عالى و كسب فيض از محضرتان بوده و مسبب آن نيز آقا سيد محمد سبط احمدى سرور گرامى است . در يكى از روزهاى نيمه اول ماه شعبان ضمن گفتگو بين حقير و ايشان صحبت از مقام و منزلت مولا قمر بنى هاشم عليه السلام به ميان آمد. حقير سروده اى خواندم و مجلس را شورو حالى فراگرفت . ايشان اشاره اى به كتاب مقدس (چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام ) تاليف حضرت عالى كردند و افزودند: مطالب آن توسط عاشقى زحمتكش تاليف گرديده و ايشان با حضرت حاج سيد حسن سبط احمدى رابطه بسيار نزديك دارد، و كرامتى نيز از آقا قمر بنى هاشم عليه السلام درمورد عالم فقيد ميرزا احمد مجتهد ساوجى (يا سيد ميرزا عماد ساوجى ) مندرج و ثبت است نتيجتا آقا سيد محمد بذل محبت نمودند كه سيرى در پى اين كتاب و كرامات مربوط به حضرت مولا قمر بنى هاشم عليه السلام بنمايم و سپس در اسرع وقت اين سروده را به آدرسى كه مرقوم فرموده اند ارسال و تقديم حضور نمايم حقير نيز اطاعت امر كردم و شعرى را كه درباره علمدار با وفاى حضرت سيد الشهداء عليه السلام سروده ام ارسال حضور عالى نمودم يا كاشف الكرب عن وجه الحسين عليه السلام اكشف كربى بحق اخيك الحسين عليه السلام
هر كه شاگردى استاد هنر كرد آخر
نشد استاد اگر هم ، هنرى پيدا كرد (99)
شمر عباسيه
جناب مستطاب آقاى محمد حسين هدايت اهوازى درباره معجزه آقا امام حسين عليه السلام كه در تعزيه خوانى مرحوم مشهدى محمد سيفى (كبايى ) از پسر بزرگش جناب مستطاب آقاى حاج عبدالسيد سيفى كرامتى را نقل كرده اند در اين جا مى آوريم .
مرحوم مشهدى محمد (كبابى ) فرزند مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ حيدر سيفى (واعظ) در نجف اشرف به دنيا آمد. محمد دوران كودكى تا سنين بلوغ را در نزد پدر به آموختن مسائل دينى پرداخت . او از دوران جوانى علاقه زيادى به خاندان عصمت و طهارت به خصوص حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام داشت . دوران سلطنت رضا خان پهلوى بود كه در اهواز ساكن و به شغل كبابى مشغول شد. در اين زمان با مردى به نام زاير حسون كه خادم عباسيه اهواز بود مردى فاضل وارسته و صاحب نفس ‍ بود آشنا شد و با بعضى از دوستان در زمره خادمان عباسيه در آمدند. در سال 1325 شمسى - حدود چهل سال قبل - مرحوم محمد به فكر تعزيه دارى افتاد، با كمك مرحوم حاج احمد ليلى زاده كه مردى طراح و خوش ‍ سليقه بود. در سال 1336 شمسى اولين تعزيه عزادارى از عباسيه آغاز شد و سپس او را به شوشتر دعوت كردند و در آن جا هم برنامه تعزيه دارى را رواج داد و به نام شمر عباسيه و در شوشتر به نام شمر شوشتر معروف شد.
آن مرحوم چنان جاذبه اى داشت كه بعضى فكر مى كردند اين همان شمر كربلا است كه قدى بلند و چشمانى درشت و ابرويى كشيده با سبيل هايى پر پشت و صدايى رسا داشت . چنان با علاقه و مهارت ايفاى نقش مى كرد كسى باور نمى كرد كه اين شمر واقعى نيست چه بسا چندين بار او را با سنگ و خنجر مجروح كردند، اما باز علاقه او به تعزيه بيشتر مى شد از خاطراتى كه اين جانب به ياد دارم زياد است .
خاطراتى كه خود به چشم ديده ام در سال 1340 شمسى درقريه سيدخور در حوالى اهواز است . سيد خور كه بزرگ خاندان بود به مرض سرطان مبتلا شد، بعد از رفت و آمدهاى زياد در نزد پزشكان ، به ناچار دكترها او را جواب كردند. اين مرد بزرگوار به آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام متوسل كه : يااباعبدالله مرا شفا بده ، براى شما تعزيه دارى مى كنم . شب در عالم رويا آقا را در خواب مى بيند و آقا او را شفا مى دهد، مرحوم سيد دوستى داشت به نام مرحوم حاج عبدالكريم و خوابى برايش تعريف مى كند و مبلغ 14 تومان ، كه آن زمان پول زيادى بوده ، به حاج عبدالكريم مى دهد. حاجى هم پول ها را به دست مشهدى محمد داد تا وسائل تعزيه را آماده كند.
مرحوم مشهدى محمد وسايل تعزيه را از قم به تهران و اهواز فراهم ساخت و افرادى را هم كه مى بايستى نقش آفرينى كنند انتخاب كرد و تعليم داد به جز دو نفر: يكى طفل شش ماهه و يك زن كه نقش حضرت زينب عليهاالسلام را بازى كند. سيد فرزندى داشت كه بچه دار نمى شد، او هم نذر كرد كه : يا اباعبدالله ، اگر خداوند به من فرزندى بدهد تعزيه ات را برپا خواهم كرد. خداوند به او فرزند داد. درست روزى كه ما به سوى قريه سيد نور براى تعزيه مى رفتيم طفل شش ماهه بود. روز عاشوراى همان سال تعزيه آن جا بود. رفتيم بچه را از مادر گرفتيم و به دست شخصى كه نقش ‍ امام را بازى مى كرد دادند، نمى دانم چطور شد. اسب رم مى كند، فرزند شش ماهه از دست امام خوان به زمين مى افتد ديدند نفس او در نمى آيد. خبر را براى مادر طفل مى برند كه چرا نشسته اى ! فرزندت در ميدان معركه تعزيه از دنيا رفت .
مرحوم مشهدى محمد - كه همان شمر عباسيه باشد - آن بچه را از زمين بلند كرد و روبه كربلا امام حسين عليه السلام كرد و گفت : يا حسين ، زمانى كه بچه شش ماهه ات را از رباب گرفتى ، چه حالتى داشتى و حال آن كه بچه خودت بود، اما يا حسين ، اين بچه امانت است . فورى به امر پروردگار وبه لطف آقا امام حسين عليه السلام بچه به گريه افتاد و مادر بچه به ميدان رسيد و بچه را به او دادند. مادر بند قنداقه را باز كرد، هر چه جست وجو كرد اثرى از ناراحتى ياجاى كبودى را پيدا كند، نتوانست . فرزند را در همان جا به نام على اصغر نام گذارى كرد كه حالا هم زنده است و مردى با تقوى و با ايمان است .
مرحوم مشهدى محمد تمام عمر خود را به اباعبدالله الحسين عليه السلام خدمت كرد. در تاريخ 27 محرم الحرام سال 1346 شمسى از دنيا و آرامگاه او در على بن مهزيار اهواز پشت آرامگاه آيت الله سيد محمد رضا شفيعى دفن گرديد.
حاج عبدالله سيفى ، فرزند مرحوم مشهدى محمد سيفى
اماكن مذهبى و اسامى هيئت هاى مذهبى كه به نام حضرت عباس عليه السلام در شهرهاىخوزستان موجود است
1. عباسيه دزفول
2. عباسيه شوشتر
3. عباسيه خرمشهر
4. حسينيه ابوالفضل العباس عليه السلام بهبهان
5. عباسيه حيدر كرار آبادان
6. عباسيه اعظم شوش
7. عباسيه اهواز
8. مقام عباس دزفول
9. هيئت عزاداران ابوالفضل العباس عليه السلام دزفول
10. مسجد ابوالفضل العباس عليه السلام ، شوش دانيال
11. بقعه عباس ، رامهرمز
12. هيئت عزاداران اباالفضل العباس عليه السلام بهبهان
13. حسينيه اباالفضل العباس عليه السلام اهواز خيابان خاقانى
14. عباسيه سوسنگرد.
اسامى اماكنى كه در اهواز به نام حضرت عباس عليه السلام نام گذارى شده است
1. عباسيه اهواز، خيابان فردوسى بازار زرگرها.
2. مسجد حضرت ابوالفضل ، كمپلو، خيابان كيان .
3. حسينيه ابوالفضل العباس ، خيابان خاقانى چهار راه ديده بان .
4. هيئت عزاداران قمر بنى هاشم ، خيابان امام جنب بيمارستان آريا.
5. مسجد حضرت ابوالفضل ، حصير آباد خيابان چهاردهم .
6. حسينيه ابوالفضل العباس ، خيابان دوازهم .
7. مسجد حضرت ابوالفضل ، گلستان ، كوى مجاهد.
8. هيئت عزاداران شباب ابوالفضل العباس ، مستقر در حسينيه جاسم .
9. صندوق قرض الحسنه ابوالفضل العباس ، خيابان سيروس مقابل حسينه آيه الله بهبهانى .
10. موسسه خيريه حضرت العباس عليه السلام ، خيابان سعدى ، كوچه صبا.
11. هيئت و حسينيه بنى هاشم ، خيابان زند بين مسلم و سعدى .
12. خيابان بنى هاشم ، كمپلو.
13. حسينيه ام البنين عليهاالسلام خاقانى ، نزديك خيابان رضوى .
14. حسينه ام البنين حصير آباد خيابان سوم اصلى رو به روى مدرسه ايران .
15. تكيه قمر بنى هاشم .
16. حسينيه ابوالفضل ، آخر اسفالت كوى ابوذر.
17. مجتمع پزشكى ابوالفضل العباس عليه السلام .
مجتمع حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در مشهدمقدس
مجتمع حضرت ابى الفضل العباس عليه السلام كه به همت يكى از متدينان و خيران مشهد، آقاى حاج حسين كوهستانى احداث گرديد.
در سال 1361 شمسى نامبرده مقدار هفت هزار متر مربع از اراضى شخصى خود كه در يكى ازمحل هاى مستضعف نشين و پر جمعيت و محتاج به رشد فرهنگى و مذهبى و امور درمانى مى باشند واقع در مشهد، اول جاده سرخش ، جنب ميدان بار رضوى ، خيابان امير آباد، جهت تاسيس مجتمعى عبارت از درمانگاه و مدرسه و مسجد به نام حضرت ابى الفضل العباس ‍ عليه السلام اختصاص و بامخارج شخصى خود شروع به ايجاد و با حول و قوه الهى درسال 1365 هر سه بنا تمام و بهره بردارى از آن آغاز شد.
1. درمانگاه داراى بخش هاى مختلف درمانى و راديولژى و دندانپزشكى و داروخانه با پزشكان و آشپزخانه هاى متعدد و حمام عمومى و متخصص ‍ صبح و عصر درخدمت بيماران است .
2. مدرسه در دو طبقه ساخته شده و داراى يكصد و سيزده اتاق و مدرس و كتابخانه و آشپزخانه هاى متعدد و حمام عمومى و سالن هاى مجهز جهت مراسم اعياد و سوگوارى ها و تاسيسات حرارتى و برودتى است و تا سيصد نفر در اين مدرسه به تحصيل عقايد، اخلاق ، احكام ، صرف ، نحو، معانى ، بيان ، تجويد، و تفسير قرآن و نهج البلاغه ، كلام ، اصول ، فقه كه نهايتا اتمام رسائل و مكاسب است اشتغال دارند.
اساتيد مدرسه عده اى هستند كه درهمين مدرسه به مرتبه مدرسى رسيده اند و عده اى با سرويس مدرسه همه روزه حتى روزهاى پنجشنبه از مدرسه آيت الله العظمى آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى (ره )، دانشگاه رضوى ومحل هاى مختلف ديگر به مدرسه منتقل مى شوند و تاكنون عده زيادى از طلاب مدرسه مراحل نهايى خود را طى كرده و در قم و مدرسه نواب ، دانشگاه رضويه و مدرسه آيت الله العظمى خوئى (ره ) و مراكز ديگر اشتغال به تحصيل و تدريس و ترويج مذهب جعفرى دارند.
گزارشى از نمايشگاه عكس سقاخانه هاى تهران
از حدود 50 سقاخانه كه از 30 تا 120 سال قدمت دارند، 500 قريم عكاسى شده است كه از ميان آنها 75 قطعه عكس در اين نمايشگاه به نمايش گذاشته شده است .
سقاخانه دارى را مى توان يكى از مراسم مقدس ، و سقاخانه را مكان تقديس ‍ شده آب ، كه جوهر حيات (و عبادت ) است در نظر داشت . معنى لغوى سقاخانه در لغت نامه دهخدا چنين آمده است : (جايى كه در آن جا آب براى تشنگان ذخيره كنند و آن جا را متبرك دانند)، و اما نقش آن در باورها و اعتقادات مردم داراى اهميت ويژه اى است .
سقاخانه هاى موجود حداكثر، تاريخى درحدود 100 تا 120 سال و حداقل 30 سال دارند البته تا آن جا كه هنوز موجود است و يادى از گذشته در ياد بازماندگان وجود دارد.
نمايشگاهى از مجموعه عكس هاى مامك يحيى پور با عنوان (سقاخانه هاى تهران ) از 2 تا 15 تيرماه در نگارخانه منطقه يك بر پا بود.
تصاوير به نمايش در آمده در نمايشگاه بيشتر حامل اطلاعاتى براى بيننده است وكاملا روشن است موضوع عكاسى خيلى بيش از نحوه عكاسى براى عكاس اهميت داشته است .
كادر بندى هايى ساده و خام و يا به عبارتى برخوردى ساده با سوژه (سقاخانه ) داشته است . شايد بتوان گفت اغلب عكس ها جنبه كار بردى دارد و تكتيك خاص و يا هنرى در عكس ها مشهود نيست .
وى در مورد شروع و انتخاب اين پروژه و نوع كارش مى گويد:
(اين كار از اوايل سال 70 در ذهنم كاملا ذوقى شروع شد تا سال 74 كه تصميم گرفتم روى اين سوژه كارى تحقيقى انجام دهم . البته كار اصلى من پيدا كردن سقاخانه ها ازنظر موقعيت مكانى در تهران بود.
از حدود 50 سقاخانه كه از 30 تا 120 سال قدمت دارند، حدود 500 فريم عكاسى كردم كه از ميان آنها 75 قطعه عكس به نمايش گذاشته شده است .
مسجد حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در گوگان ، ازتوابع آذربايجان
مسجد حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام واقع در شهر گوگان از توابع آذرشهر در استان آذربايجان شرقى معروف و مشهور است كه اين مكان مقدس مورد توجه حضرت عباس علمدار كربلا باب الحوائج عليه السلام قرار دارد. به طورى كه نه تنها اهالى اين شهر به اين مكان مقدس توجه دارند، بلكه همه نواحى و اطراف آن منطقه به اين محل اميدوار بوده و چشم دوخته اند. مردم نذورات زيادى اعم ازنقدى و قربانى به مكان مزبور مى آورند، به خصوص در شب هاى محرم تاسوعا و عاشورا و روز سيزدهم محرم براى اداى حوائج و شفاى بيماران خود در اين مسجد توقف مى كنند. حتى در داخل مسجد گاو صندوقى را براى ريختن نذورات نقدى تعبيه كرده اند.
شايان ذكر است اين مسجد قدمت و سابقه صدها سال دارده مردم منطقه ، آن محل راهمواره براى خود ملجا و پناهگاه مى دانند ونذر مى كنند و حوايج خود را توسط دستان با كفايت قمر بنى هاشم عليه السلام از خداوند منان مى گيرند. ازجمله كرامت زير به عنوان نقل مى شود.
در تاريخ 14/1/1380 شمسى مطابق با 8 ماه محرم الحرام سال 1422 قمرى جناب عمده الاخيار آقاى حاج على اصغر اسماعيلى فرزند مرحوم حاج عبدالحسين در منزل برادرش آقاى مشهدى يعقوب اسماعيلى اهل و ساكن روستاى قشلاق از توابع گوگان در رابطه با كرامت حضرت ابوالفضل عليه السلام چنين نقل كردند:
اين جانب در سال 1353 با جناب آقاى حاج احمد خاملوئى جهت معاينه و آزمايش خون براى اعزام به مكه مكرمه جهت زيارت خانه خدا به شهرستان تبريز مى رفتيم و درمسير راه براى اداى فريضه ظهر و عصر به مسجد حضرت ابوالفضل عليه السلام واقع در شهر گوگان رفتيم . پس از خواندن نماز، حاج احمد خاملوئى به من گفت : من اولاد ندارم ، چند ماه قبل آمدم و گفتم : يا حضرت عباس عليه السلام ، من فرزند ندارم از شما يك فرزند مى خواهم - خواه پسرباشد يا دختر - نذر مى كنم كه مبلغ پانصد تومان به صندوق اين مسجد واريز مى كنم . پس از نذر كردن يك روز همسرم به من گفت : درخود احساس حاملگى مى كنم معلوم شد خانم از عنايت حضرت عباس عليه السلام بچه دار شده است . به هر حال ، رفتيم به زيارت خانه خدا به مكه مكرمه و برگشتيم ديديم كه خداوند به آنها پسرى عنايت فرموده كه اكنون در قيد حيات است و در تاكسى تلفنى گلستان گوگان مشغول به كار است . لازم به يادآورى است كه حاج احمد مزبور به غير از اين پسر فرزند ديگرى ندارد.
فصل چهارم : گلچينى از هيئت هاى سقايى جهان اسلام  
سقايى چيست و عزادارى سقايى كدام است ؟  
اميد است ان شاء الله با توفيق الهى و عنايت حضرت قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام ، تتمه سقاخانه هاى ايران و جهان را، در حد توان ، درجلدهاى بعدى ، به دوستداران آن حضرت ، عرضه نماييم .
سقايى در لغت به معناى آب دادن و آب آوردن است و آن كس كه كارش ‍ آب آوردن و آب به مردم است او را سقا ناميده و عمل او را سقايى مى نامند.
اما در اصطلاح عزاداران حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام به آن قسم از خوانندگى و عزادارى كه به وسيله دسته جات سقاها اجرا مى گردد سقايى نام نهاده و معرفى مى نمايند و علت اينكه اين قسم عزادارى را به اين اسم ناميده و معرفى مى كنند اولا به خاطر آن است كه دسته جات سقايى به موجب سنتى كه از قديم الايام و بدو تاسيس داشته اند، بايد در مواقع خارج شدن براى عزادارى مشكى از آب بر دوش افكنده و جام يا كشكولى از آب را در دست داشته باشند و در مسير عزادارى به مردم آب داده و ضمن آب دادن مصائب امام حسين عليه السلام خاصه تشنگى آن حضرت و اهل بيت و اصحابش را خوانده و به اين كيفيت عزادارى نمايند و عزادارى آنها به صورت ذكر گرفتن و نوحه سرايى دسته جمعى نمودن است و اشعار آنها بسيار حزين و سنگين خوانده مى شود و سينه زدند و زنجير زدن هم ندارد.
و علت اينكه بعضى از اشعار و آهنگ هاى مصيبت خوانى را سقايى نام گذارده اند و مى گذارند به خاطر آن است كه آن اشعار و آهنگها اختصاص به دسته جات سقاها دارد كه درموقع عزادارى به نحو سنگين و حزين مى خوانند و درموقع حركتشان براى عزادارى با خود آب حمل نموده و به مردم آب مى دهند از اين جهت اين عزادارى و اين قسم خوانندگى و اين گونه اشعار را سقايى ناميده و مى نامند و به افرادى كه اين گونه عزادارى و خوانندگى مى كنند سقا نام نهاده و سقا معرفى مى نمايند.
عزادارى سقايى براى چه تاسيس شده و به اين اسم ناميده گرديد؟  
به موجب شهادت معمرين و مطلعين از دسته جات سقاها و غير هم و تحقيقاتى كه به عمل آمده ، علت اينكه عزادارى سقايى تاسيس گرديده و به اين نام معروف و مشهور شده است :
اولا: به خاطر آن است كه از بدو تاسيس آن تا زمان حكومت پهلوى اول كه عزادارى را منع نمودند و بسيارى از مراسم سنتى متروك گرديد، بين آنها رسم بوده كه در موقع حركت نمودن براى عزادارى ، مشكى از آب بر دوش ‍ وكشكول يا جامى از آب در دست داشته اند كه در وسط بعضى از جامهاى آب دست تشبيهى حضرت عباس عليه السلام نصب بوده و در طول مسير عزادارى به مردم تشنه آب مى داده و با نشان دادن آب و خواندن اشعار نوحه سرايى مناسب مردم را به ياد تشنگى امام حسين و اهل بيت و اصحابش عليهم الصلاة و السلام مى انداخته و به آنها متذكر مى شده اند كه جنايات بنى اميه و عمالشان را فراموش ننمائيد كه آبى را كه وحش و طيور بيابان از آن مى نوشيدند بر اولاد پيغمبر حرام نموده و بر روى آنها بستند و فرزند و ذرارى رسول خدا را با لب تشنه كشتند و براى يك مشك آب سقاى خيام و علمدار لشكر امام حسين ، عباس ابن على عليهماالسلام را در حالى كه براى اطفال برادر آب مى برد كشته و دستهايش را از پيكرش جدا و فرق نازنينش را دو تا و بدنش را با تير و شمشير سوراخ سوراخ و پاره پاره نمودند و به جاى آب دادن به طفل شش ماهه شير خوار، گلوى او را با تير زهر آلود پاره نموده و كشتند و بر صغير و كبير اولاد و عترت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم رحم نكردند.
لذا ما اين مصائب را تا قيامت فراموش نخواهيم كرد و به اين منظور دسته جات عزادارى سقايى را تاسيس نموده اند كه با نشان دادن آب و ذكر نوحه سرايى مناسب و محزون جنايات ضداسلامى و انسانى بنى اميه و عمالشان راافشا نموده و از مظلوميت امام حسين و اهل بيت عليهم السلام و اصحابش ياد آورى و طرفدارى نمايند.
و ثانيا به خاطر آن است كه يكى از القاب و منصب هاى حضرت عباس ‍ عليه السلام سقا وسقايى بوده كه در كربلا گرفته ، زيرا به امر امام حسين عليه السلام مامور آوردن آب براى خيام آن حضرت گرديد و در همين راه نيز او را با لب تشنه شهيد نمودند.
لذا براى زنده نگاهداشتن واقعه كربلا و خاطره شهادت سقاى كربلا و علمدار حضرت سيد الشهداء يعنى ابوالفضل العباس عليهماالسلام اين عزادارى را تاسيس نموده و به نام سقايى ابوالفضل عليه السلام نامگذارى كرده اند تا با اين نام و وسيله در طول سال خاصه در ليالى و ايام عاشورا كه سالگرد شهادت آن حضرت است ، از سقايى و فداكارى و ايثار آن حضرت تجليل و تبليغ نمايند.
و در دست گرفتن كشكول و جامهاى آب هم به خاطر افشاگرى از جنايات بنى اميه است كه مدعى اسلام و انسانيت بودند و اولاد و عترت پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم را از نوشيدن آب منع نموده و با لب تشنه كشتند و بالاترين جنايت را درتاريخ براى حفظ رياست و منافع دنيوى مرتكب گرديدند.
ثالثا: به خاطر آن است كه چون تشنگى امام حسين واهل بيت و اصحابش ‍ عليهم الصلاة و السلام از مصائب بزرگ وارده بر آنهاست كه جبرئيل به امر خداوند متعال اين مصيبت را براى حضرت آدم ابوالبشر عليه السلام خوانده و حضرت آدم بر آن حضرت گريسته .
ضمنا پيغمبر اكرم و ائمه معصومين عليهم السلام نيز هر گاه مصائب وارده بر آن حضرت خاصه تشنگيش را به ياد مى آوردند بر آن حضرت مى گريستند و از طرفى هر كس آب بنوشد و ياد از امام حسين عليه السلام نموده و بر قاتلان آن حضرت لعنت نمايد، طبق اخبارى كه از ائمه معصومين عليهم السلام رسيده و بعدا ذكر مى گردد از اجر و ثواب زيادى بر خوردار مى گردد، لذا شيعيان از قديم الايام به خاطر زنده نگاهداشتن واقعه كربلا و ياد آورى تشنگى حضرت اباعبدالله و ظلم و جنايات بنى اميه لعنهم الله و آب نوشيدن و امام حسين و اهل بيت و اصحابش را ياد كردن وبر قتله آن حضرت لعنت فرستادن دسته جات سقايى را تاسيس نموده اند تا براى هميشه و همه ساله مصائب امام حسين عليه السلام را براى مردم بازگو نمود و جنايات بنى اميه را افشا كرده و از آنها اظهار تنفر و بيزارى نمايند.
ضمنا دسته جات حسينى را سابقا سنت بر اين بوده كه هر هيئتى براى عزادارى حركت مى نموده يك دسته سقا نيز به همراه خود مى برده تا در طول راه به مردم تشنه آب داده و نوحه سرايى نمايند واز اجر و ثواب آب دادن ونوحه سرايى كردن آنها هر دو بهره مند گردند.