چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس (ع)
جلد دوم
على ربانى خلخالى
- ۶ -
شفاى درد چشم آيت الله العظمى بروجردى
به بركت امام عظيم حسين بن
على عليه السلام
شفاى درد چشم آيت الله العظمى بروجردى به بركت امام حسين عليه السلام در سال 1380
هجرى قمرى ، شب تولد حضرت مولى الكونين ابا عبدالله الحسين عليه السلام از طرف اهل
منبر قم مجلس جشن باشكوهى در مسجد اعظم برپا شده بود كه حضرت آيت الله العظمى آقاى
حاج سيد حسين بروجردى (ره ) نيز در آن مجلس شركت كردند.
هنگامى كه خطيب مجلس ، ميلاد مسعود پيشواى شيعيان را به پيشگاه زعيم عاليقدر شيعه
تبريك گفت ، يكباره چشم هاى آيت الله بروجردى غرق اشك شد و فرمودند، طبق اخبار،
هركس در اين شب ميلاد، تولد اين مولد عزيز را به پيغمبر صلى الله عليه و آله ،
تبريك مى گفت ، رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله تبريك مى فرمودند: تسليت هم
بگوييد، چون اين مولودداراى وضع خاص و سرنوشت عجيبى است .
ذكر اين موضوع از ناحيه مرحوم آيت الله بروجردى آنچنان صحنه تاثر انگيزى در مجلس
ايجاد كرد كه حد نداشت . اجازه بفرماييد خاطره اى از آن مرحوم نقل كنيم ، خاطره اى
كه همه كرارا شنيده ايد و حاكى از اعتقاد شديد اين عالم جليل القدر به خاندان عصمت
و طهارت عليه السلام است :
آيت الله فقيد در سن نود سالگى ، داراى چشمانى سالم بوده اند، به گونه اى كه بدون
عينك خطوط ريز را هم مى خواندند. ايشان فرمودند: اين نعمت را مرهون وجود مبارك حضرت
ابى عبدالله الحسين عليه السلام هستم و قضيه را چنين توضيح مى دادند كه : در يكى از
سالها كه در بروجرد بودم ، مبتلا به چشم درد عجيبى شدم كه بسيار مرا نگران ساخته
بود. معالجه اطبا فايده اى نبخشيد و درد چشم هر روز بيشتر، و ناراحتيم افزونتر مى
گرديد. تا اين كه ايام محرم فرا رسيد.
در ايام محرم ، آيت الله فقيد دهه اول را روضه مى گرفتند و دستجات مختلف در اين
عزادارى شركت مى كردند. يكى از دستجاتى كه روز عاشورا به خانه ايشان وارد مى شدند،
دسته گلگيرها بود كه نوعا از سادات و اهل علم و محترمين بودند آنان هر يك حوله
سفيدى به كمر بسته و سر و سينه خود را گل آلود مى كردند و با وضع بسيار رقتبار و
مهيج و در عين حال سوز و گداز فراوان ذكرى جانسوز از مصائب اهل بيت عليه السلام در
آن روز را دم گرفته و تا ظهر عزادارى مى كردند. آقا فرمودند: هنگامى كه اين دسته به
خانه من آمدند، وضع مجلس با ورود اين هيئت هيجان عجيبى به خود گرفت من هم در گوشه
اى نشسته و آهسته آهسته اشك مى ريختم در همين وقت يك مرتبه مقدارى گل از روى پاى
يكى از همين افراد گل گير برداشته بر روى چشم هاى ملتهب و ناراحتم كشيدم و به بركت
همين توسل ، چشمهايم خوب شد. به گونه اى كه از آن پس تا امروز علاوه بر اين كه هرگز
مبتلا به درد چشم نشده ام ، از نعمت بينائى كامل نيز برخوردار هستم و به بركت حضرت
ابا عبدالله الحسين عليه السلام احتياج به عينك هم ندارم .
آرى ، اينكه در اواخر عمرشان همه قواى ايشان تحليل رفته بود، مع الوصف تا آخرين
ساعات زندگى از بينائى كامل برخوردار بودند. اين بود نمونه كوچكى از اعتقاد اين مرد
نابغه و فقيه قله پو به شعائر دينى و مذهبى كه شايد موجب اعجاب عده اى باشد.
نيز زياد از ايشان مى شنيدم كه فرمودند: اگر مردم مى دانستند كه خاندان عصمت و
طهارت عليه السلام در پيشگاه خداوند عالم چه قرب و منزلتى دارند، خيلى بيشتر از
اينها به پيشگاه آن بزرگوار عرض ادب مى كردند. آن وقت مى فرمودند: من خيال نمى كنم
مشكل باشد كه با توسل به ذيل عنايت ائمه اطهار و فرزندان پيغمبر صلى الله عليه و
آله حل نشود.
(111)
هنگامى كه دسته عزادارى سالار شهيدان امام عظيم حسين بن على عليه السلام از طرف
علماى بزگ حوزه علميه قم از مدرسه فيضيه به طرف حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه عليه
السلام در حركت بوده اند، پيشاپيش آنان زعيم بزرگ جهان تشيع ، آيت الله العظمى آقاى
حاج سيد حسين بروجردى نيز با پيشانى گل آلود و پاى برهنه در حاليكه سينه مى زدند
گام بر مى داشته اند. مشخصات افراد ديگر از راست به چپ از قرار زير است :
2. خطيب شهير مرحوم ، آقاى حاج شيخ محمد تقى اشراقى بدون عبا.
3. دانشمند محترم ، حجت الاسلام مرحوم آقاى حاج شيخ سراج انصارى (ره ) در حال سينه
زنى ديده مى شوند.
(112)
بوشهر - امامزاده عبدالمهيمن عليه
السلام
امامزاده عبدالمهيمن . وى سيدى فقيه و پاك سيرت بوده است كه در زمان خلافت هارون پس
از مسافرت به كشور مصر در بوشهر ساكن گشته ، بناى قديمى ساختمان و حرم مطهر بر اثر
زلزله بكلى خراب شده و حدود يك سده پيش تجديد بنا گرديده است .
(113)
مرقد اين امامزاده عظيم الشان در حومه بوشهر در جلگه رى شهر قديم قرار دارد.
(114)
امامزاده عبدالمهيمن از اولاد حضرت عباس بن على بن ابى طالب عليه السلام مى باشد
ولى در مزار وى كتيبه اى كه تاريخ شهادت يا رحلت ايشان و نيز علت شهادتشان مشخص
باشد وجود ندارد. از اينرو ممكن نشد اطلاعى در اين زمينه كسب گردد. مع الوصف چون
قسمت عمده خرابى رى شهر و قلعه آن ، در زمان اعراب صورت گرفته است دور نيست شهادت
يا رحلت امامزاده عبدالمهيمن همزمان با آن اوان رخ داده باشد. از طرفى خرابى قلعه و
شهر رى شهر پس از سقوط آپادانا (يقينا مقصود آقاى رى شهرى از اين كلمه همان آثار
تخت جمشيد است كه آپادانا قسمتى از آن مى باشد) و پازارگاد شروع گرديده و در زمان
عرب از بين برده شده است .
(115)
تنيس
تنيس : نام جزيره اى در درياى مصر، نزديكى خشكى بين فرما و دمياط است ، كه فرما در
مشرق او قرار گرفته است ، و احتمال دارد كه تصحيف (تنس ) به فتح دو حرف اول و دوم
با تخفيف و سين مهمله باشد كه در انتهاى آفريقا از سمت مغرب با
(وهران )
هشت منزل فاصله دارد و تا مليانه در سمت جنوبى چهار روز راه است ، شهرى است كه دور
آن ديوار دارد با برج و بارو و داخل آن دژى است كه بسختى مى توان بالاى آن رفت به
علت استحكاماتى كه دارد تنها كارمندان دولت ساكن آنجا هستند.
(116)
تنيس
تنيس : نام جزيره اى در درياى مصر، نزديكى خشكى بين فرما و دمياط است ، كه فرما در
مشرق او قرار گرفته است ، و احتمال دارد كه تصحيف (تنس ) به فتح دو حرف اول و دوم
با تخفيف و سين مهمله باشد كه در انتهاى آفريقا از سمت مغرب با
(وهران )
هشت منزل فاصله دارد و تا مليانه در سمت جنوبى چهار روز راه است ، شهرى است كه دور
آن ديوار دارد با برج و بارو و داخل آن دژى است كه بسختى مى توان بالاى آن رفت به
علت استحكاماتى كه دارد تنها كارمندان دولت ساكن آنجا هستند.
اسامى واردين به تنيس از اولاد عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام از قرار زير است
:
1 - برخى از فرزندان حمزه بن حسن بن عبدالله بن عباس عليه السلام
2 - بعضى از اولاد قاسم بن قاسم بن حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام
شيخ شرف عبيدلى (در تهذيب الاسما) قاسم بن قاسم را ياد كرده و گفته است فرزندانش در
بردعه و تنيس و مراغه بوده اند.
ثنيه
ثنيه ، به معنى هر نوع گردنه در كوههاى قابل رفت و آمد است و غالبا مضاف به يك اسم
علم مى باشد. به طور مثال ، گفته مى شود: ثنيه الركاب ، ثنيه العقاب ، ثنيه المرار
و غيره و چون مولف
(117) مقصود خود را از اين نام مشخص نكرده به طور قطع نظرى درباره آن نمى
توان داد، و آنچه از طالبيون نام برده در طبريه بوده اند، چنانكه در تهذيب الانساب
شيخ شريف عبيدلى نيز همين طور نقل شده است . بنابر اين احتمال دارد مقصود مولف از
ثنيه ، ثنيه العقاب باشد، چون آنجا در مرزهاى شام نزديك مصيصه مشرف بر غوطه دمشق
قرار دارد كه هر كه از حمص به سمت دمشق مى رود از آنجا مى گذرد.
(118)
ثنيه
اسامى واردين به ثنيه ، از اولاد عباس بن على بن ابى طالب عليه السلام از اين قرار
است :
برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام
فضل بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه
السلام كه تنها بازمانده وى پسرى به نام محمد بوده است . از ابو جعفر حسينى نسب
شناس ، نقل كرده اند كه گويد: فضل بن محمد لحيانى در
(طبريه ) به دنيا آمده است .
(119)
جبل
جبل ، نام شهرهاى معروف به عراق عجم يعنى منطقه مابين اصفهان تا زنجان و قزوين و
همدان و دينور و قرمسين و رى و بين اينها، از شهرهاى بزرگ و قصبات مهم مى باشد.
(120)
جبل
اسامى واردين به جبل از اولاد حضرت عباس عليه السلام به شرح زير است :
1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام
2. برخى از اولاد محسن بن حسين بن على بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه
السلام .
(121)
جزيره بنى زبيد
جناب حمزه بن قاسم بن على بن حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن حضرت اميرالمومنين
عليه السلام ، در جزيره بنى زبيد، كه طايفه بنى زبيد در آنجا مسكن دارند، مدفون و
قبرش زيارتگاه است .
(122)
جحفه
جحفه (به ضم حرف اول و سكون دوم ) روستايى بزرگ در جايى بلند، بر سر راه مدينه است
و در چهار منزلى مكه قرار دارد.
جحفه ، يكى از ميقاتهاى حاجيان است كه در فاصله سه يا چهار ميلى آن ، غدير خم قرار
گرفته و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پس از بازگشت خود از حجه الوداع در آنجا
فرود آمد و از مردم براى اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام بيعت گرفت و
فرمود:
هر كس را كه من مولاى اويم ، پس اين على ، مولاى اوست . بار خدايا، هر كه او را
دوست دارد، دوستش بدار و هر كه او را دشمن دارد دشمنش بدار! و يارى كن هر كه او را
يارى كند، و خوار ساز هر كس كه او را خوار سازد.
خداوند در اين باره ، آيه شريفه اى را در قرآن بر آن بزرگوار نازل فرموده كه تا روز
قيامت تلاوت مى شود و آن آيه اين است :
(يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك فان لم تفعل فما بلغت رسالته
)
(123) اى پيغمبر آنچه از خدا بر تو نازل شد بر خلق برسان كه اگر نرسانى
تبليغ رسالت و اداى وظيفه نكرده اى .
جحفه
واردين به جحفه از اولاد عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام ، برخى از فرزندان
عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام مى باشند كه اسامى شان به شرح ذيل
است :
1. محمد بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن على عليه السلام ، كه
بازماندگانش عبارت اند از: عبدالله ، عباس ، على ، احمد و ابراهيم .
(124)
2. على بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام . مادرش ام كلثوم
دختر على بن على بن حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام مى باشد. فرزندش به نامهاى
: حسين ، حسين اصغر، محمد، عبدالله ، على بن على ، عباس و عبيدالله بوده اند.
(125)
3. برخى از اولاد طاهر بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسين بن
عبيدالله بن عباس عليه السلام .
(126)
جحفه
جحفه در 156 كيلومترى مكه واقع است كه
1. ميقات شام و مصر و مشعر بوده است و كسانى است كه از اين ناحيه به مكه مى روند مى
باشد و جحفه محل آبادى بوده است كه ارتش پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام فتح مكه
در آنجا متمركز شده بود در حوالى آن غدير خم مكانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله
از طرف خدا ماموريت يافت تا ولايت على عليه السلام را به مردم ابلاغ كنند قرار داد
و شهر مقدس مكه مكرمه براى اهل مكه و احرام حج تمتع و همچنين
(ادنى الحل ) (مرز حرم و حل )،
و محاذات ميقاتهاى پنجگانه هم از اماكن محرم شدن است . در اينجا لازم است ديگر
ميقاتها را هم ياد آور شويم .
2 . ذوالحليفه : كه بنام هاى مسجد شجره و آبار على عليه السلام نيز معروف است . اين
ميقات در 9 كيلومترى مدينه (440 كيلومترى مكه ) قرار دارد
مسجد شجره ميقاتگاه اهل مدينه و همه كسانى است كه از اين راه به مكه مى ورند به اين
جهت آبار على عليه السلام گويند چون اميرالمومنين على عليه السلام در نقاط مختلف
مدينه قنوات و چاه هايى به دست خود حفر مى كرده و آنها را در راه خدا وقف مى نموده
است كه به نام (چاههاى على عليه السلام ) شهرت يافته است .
3. وادى عقيق : در 94 كيلومترى مكه واقع است و ميقات كسانى است كه از راه نجد و
عراق به مكه مى روند.
4. يلملم : در 84 كيلومترى مكه واقع است و ميقات اهل يمن و كسانى است كه از آن راه
عبور مى كنند.
5. قرن المنازل : در 94 كيلومترى مكه و ميقات براى كسانى كه از راه طائف عازم مكه
مى باشند.
يكى از مهمترين و قديمى ترين شهرهاى عربستان مكه است كه قبل از اسلام هم مورد
احترام همه قبائل و مراكز داد و ستد و تجمع عربها بوده است .
مكه در غرب عربستان ، در 75 كيلومترى جده در ارتفاع 330 متر از سطح دريا قرار دارد،
53 سال پيش از هجرت در سال تولد پيامبر صلى الله عليه و آله ارتش متجاوز ابرهه ،
فرماندار يمن با فيل هاى جنگى به قصد تخريب كعبه آمده بودند كه به وسيله مرغهايى
هلاك شدند.
(بسم الله الرحمن الرحيم الم تر كيف فعل
ربك باصحاب الفيل ...)
رسول خدا صلى الله عليه و آله از اجاره دادن و از بستن دربهاى خانه خدا به روى حجاج
نهى فرموده است در مكه تلاوت قرآن مجيد (خواندن با تدبر سراسر قرآن ، يعنى به ياد
آوردن تاريخ شگفت انگيز و گسترش دين الهى در طول 23 سال و نزديك شدن به حقايق
تابناك اسلامى و بهره گيرى از هدايت اين كتاب آسمانى ) بهتر است قرآن را در مسجد
الحرام تلاوت نماييم تا ديگران تهمت هاى ناروا نزنند.
مگه به نامهاى ام القرى ، بلد الامين ، و بكه در قرآن مجيد آمده است .
1. مكه : (و هو الذى
كف ايديهم عنكم و ايديكم عنهم ببطن مكه )
(127)
2. ام القرى : (ام
القرى و من حولها)
(128)
3. بكه : (ان اول
بيت وضع للناس ...للعالمين )
(129)
4. البلد الامين : (و
هذا البلد الامين )
(130)
مسجد الحرام
سابقه تاريخى مسجدالحرام با بناى كعبه شروع مى شود و از مقدس ترين و محترم ترين
اماكن جهان است و داراى احكام ويژه اى است كه از ساير مساجد ممتاز مى گردد.
ثواب يك ركعت نماز در آن برابر با 1000 ركعت و به روايتى 000/100 ركعت نماز در جاى
ديگر است ، از سال 17 هجرى تاكنون بارها بر مساحت آن افزوده شده و تا سال 1374 هجرى
قمرى به 29127 متر مربع رسيده است و در آخرين توسعه كه در سال 1375 هجرى قمرى آغاز
شد. مجموع مساحت دو طبقه آن به 160168 متر مربع بالغ شد كه گنجايش بيش از 300 هزار
نفر نمازگزار دارد. (فقط طبقه اول به انضمام طبقه دوم مساحتش 605600 متر مربع است
).
(131)
كعبه
طبق روايات متعدد قدمت كعبه به زمان قبل از حضرت ابراهيم عليه السلام و حتى پيش از
حضرت آدم عليه السلام بر مى گردد. كعبه نخستين خانه اى است كه براى هدايت بشر بنا
شده است . حضرت ابراهيم و اسماعيل عليه السلام ساختمان كعبه را بر پايه هاى قديمى
آن بر پاداشتند.
ارتفاع كنونى آن 15 متر است و يگانه درب آن در ضلع شرقى قرار دارد. تقريبا 23 سال
قبل از هجرت ، كعبه در اثر سيل بزرگى آسيب ديده بود و به وسيله قريش تجديد بنا
گرديد. بر سر نصب حجر الاسود كه خود افتخار بزرگى بود اختلاف شديدى ميان آنها بروز
كرد در اين بين همين كه محمد صلى الله عليه و آله را ديدند، گفتند اين امين است و
او را به داورى بر مى گزينيم . رسول خدا صلى الله عليه و آله با درايت تحسين انگيزى
همه را در محل حجرالاسود شركت داد و با دست خود آن را نصب فرمود، و از خون ريزى
حتمى جلوگيرى نمود.
در سال 63 هجرى امويها در جنگ با ابن زبير با پرتاب سنگ به وسيله منجنيق بناى كعبه
را متزلزل كردند ابن زبير آن را در سال 24 هجرى تعمير نمود.
همچنين در جنگ ديگرى آسيب فراوانى به كعبه رسيد و پس از قتل ابن زبير در سال 74
هجرى تجديد بنا گرديد و حضرت امام سجاد على بن الحسين عليه السلام حجر الاسود را به
دست خود نصب فرمود. در سال 140 هجرى كعبه بار ديگر مرمت شد. در سال 1377 هجرى قمرى
شكافى در سقف كعبه مشاهده شد، پس از بررسى معلوم شد كه كعبه داراى دو سقف است ، سقف
فوقانى آن تجديد و سقف تحتانى آن ترميم گرديد.
ابوذر غفارى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت كرده : نگاه كردن به على بن
ابى طالب عليه السلام پدر و مادر، قرآن و كعبه عبادت است از روى معرفت باشد خطاها
را محو مى كند. (حضرت امام جعفر صادق عليه
السلام فرمود: تا كعبه برپا است دين اسلام برپاست )
حضرت على عليه السلام فرمود: (اگر ثروت
بسيار داشتم چيزى به كعبه هديه نمى كردم چون به دست نيازمندان نمى رسد، بلكه به دست
متوليان بى نياز مى رسد.
كعبه نه مى خورد و نه مى آشامد، آن چه به آن هديه مى شود بايد به زوار و نيازمندان
داده شود. از اين رهنمود آسمانى روشن مى شود كه هدايا و نذوراتى كه در عصر ما به
اماكن مقدسه داده مى شود بايد تحت ضوابطى به دست محتاجان واقعى برسد.
از حوادث فاطمه شگفت انگيز كعبه كه هيچ گاه در تاريخ تكرار نگشته اين است كه حضرت
فاطمه بنت اسد زوجه ابوطالب عليه السلام فرزند بزگوار خود على عليه السلام را در
داخل كعبه به دنيا آورد. كيفيت تولد على عليه السلام در خانه خدا در كتب متعدد نقل
شده است .
از جمله مستدرك الصحيحين جلد 3، ص 483، نور الابصار، ص 69، فصول المهمه ابن صباغ
المالكى ، ص 24
كسى را ميسر نشد اين سعادت
|
به كعبه ولادت به مسجد شهادت
(132)
|
حران
حران (با تشديد راء) نام شهرى قديمى است كه فاصله آن تا
(رها) يك روز و تا
(رقه )
دو روز راه بوده است .
اين شهر، محل سكونت حرانيان صائبى بوده كه ارباب ملل و نحل از آنها نام برده اند.
حران ، نيز نام روستايى از روستاهاى حلب و همچنين نام روستايى در غوطه دمشق مى
باشد. حران بزرگ و حران كوچك نيز نام دو روستا در منطقه بحرين ، و متعلق به بنى
عامر است كه اين دو مقصود مولف نيستند. چون از طالبيون كه نام برده كسى به آنجا
وارد نشده ، بلكه تنها در حران اولى بوده اند و احتمال بودن آن در دومى و سومى ضعيف
است .
(133)
حران
واردين به حران از اولاد عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام چنين اند:
1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام
2. حسن بن على بن اسماعيل بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه
السلام .
(134)
حله
حله به كسر (ح
) و تشديد (ل
) و در لغت به معنى گروه بسيارى است كه برجايى فرود آيند. در اطراف حله
آرامگاههايى است كه به فرزندان ائمه عليه السلام منسوب است از جمله قبر حمزه
(135) بن حسن بن حمزه بن على بن قاسم بن عبدالله بن عباس بن على بن ابى
طالب عليهم السلام است ، كه در محلى نزديك قريه مزيديه از اطراف حله سيفيه واقع است
. اين مطلب را سيد مهدى قزوينى در (فلك
النجاه ) گفته است . در اطراف حله آرامگاه
بزرگى وجود دارد كه داراى بقعه اى وسيع و گنبدى بلند است به حمزه بن امام موسى كاظم
عليه السلام منسوب مى باشد. مردم به زيارت او مى روند و كراماتى برايش نقل مى كنند،
اين شهرت بى اساس است ، بلكه او حمزه بن قاسم بن على بن حمزه بن حسن بن عبيدالله بن
عباس بن اميرالمومنين عليهماالسلام است كه كنيه اش ابويعلى است به گفته سيد جعفر
بحر العلوم در كتاب تحفه العالم ج 2 ص 34 وى مردى موثق و بزرگوار بوده است .
(136)
حمص
حمص (به كسر اول و سكون دوم و صاد آخر) نام شهر مشهور و بزرگى است در سوريه ، ما
بين دمشق و حلب ، كه به خوش آب و هوا بودن شهرت دارد و در دشت وسيعى سبز و خرم قرار
گرفته است . ضمنا به همين نام شهر ديگرى نيز در اندلس وجود دارد و آن شهر اشبليه
است كه آن را به اين نام مى خوانند و ابن عبدون در شعر خود بدان اشاره دارد: آيا به
ياد دارى آن شبى را كه در سرزمين حمص و حجاز بيتوته كرديم ، در حاليكه مهريه عقد
ازدواجمان شراب بود؟
(137)
حمص
واردين به حمص از اولاد عباس بن على بن ابى طالب عليهم السلام چنين است :
1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام
2. محمد بن احمد بن هارون بن محمد بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن
عباس عليه السلام
(138)
خراسان
واردين به خراسان از آل ابى طالب عليه السلام :
امام ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه آلاف التحيه و الثناء ياقوت حموى در كتاب
معجم البلدان مى نويسد: (مرسى
) از شهرهاى جزيره سيسيل بشمار مى رود ولى مادر امام هشتم را كه
(تكتم مرسى ) مى نامند چون از
باختر زمين و از شهر مارسى واقع در جنوب فرانسه است . اين بانوى فرانسوى كه از ادب
خانوادگى برخوردار بود در خانه امام هفتم عليه السلام از كنيزى به آزادگى رسيد و
همسر امام عليه السلام شد. روز پنجشنبه يازدهم ذى قعده سال صد و چهل و هشت هجرى ،
ديده به جهان گشود و بنابر امر الهى و وصيت پدر و لياقتى كه داشت ، به امامت
برگزيده شد. امام عليه السلام مدتى را با هارون و مدتى را با امين و چند سالى را با
ديگر فرزندش ، مامون گذراند. از آنجا كه مامون از آگاهى سياسى بيشترى برخوردار بود،
محاسبه كرد كه بايد رهبران جنبش هاى آزادى بخش اسلامى را كه امام هشتم عليه
السلام در راس آنان است ، وارد در دولت كرد و از سنگرهايشان ، آنان را خارج نمود.
اول با پيشنهاد و پس از اينكه امام عليه السلام نپذيرفت ، با تهديد امام عليه
السلام را از مدينه به مرو، فراخواند و ولايت عهد خلافت را به امام رضا عليه السلام
سپرد. امام عليه السلام قبول نمى كرد و سرانجام شرط كرد در عزل و نصب كارمندان دولت
، دخالتى نداشته باشد تا مامون به مقصد خود نائل نگردد. اين حادثه در سال دويست
هجرى اتفاق افتاد و پس از آن مامون پشيمان گرديد. زيرا نفوذ تشيع را، روز افزون مى
ديد و امام عليه السلام را وسيله زهر، در سال دويست و سه هجرى روز آخر ماه صفر،
شهيد كرد. امام عليه السلام در طوس دفن گرديد. ابن صباغ در كتاب ارزنده خود مى
نويسد: (شيخ كمال الدين بن طلحه گفت اگر
كسى پيرامون شخصيت على اميرالمومنين و على بن الحسين زين العابدين عليهماالسلام
تحليل و تحقيق كند و سپس سومين على يعنى على بن موسى الرضا عليه السلام را بشناسد،
به اين نتيجه مى رسد كه آن امام عليه السلام كاملا وارث دو امام و دو على ديگر است
. گويا مقاومت ، علم و ايمان را از سلف خود به ارث برده و اينقدر توانايى علمى داشت
كه مامون ، تمام شخصيتهاى علمى مذاهب جهان را براى مباحثه با امام عليه السلام دعوت
كرد و همه در پيشگاه علم و احتجاجش تسليم شدند.
(139)
دمشق
دمشق (به كسر دال و فتح ميم ) نام شهر مشهور و مركز شام است و در حقيقت به سبب
ساختمانهاى مجلل و شهرتى كه دارد و همچنين به خاطر پاكيزه بودنش ، بهشت شام است .
صنوبرى درباره آن مى گويد: دنيا، دمشق را براى ساكنين آنجا آراسته است ، پس جز دمشق
، لازم نيست كه ديگر جاهاى دنيا را ببينى .
(140)
دمشق
اسامى واردين به دمشق از اولاد عباس بن على عليهماالسلام از قرار زير است :
1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام
2. جعفر بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبدالله بن عباس ، كه تنها بازمانده اش
پسرى به نام على بوده است .
(141)
عقيله بنى هاشم زينب كبرى عليهاالسلام
زينب كبرى عليهاالسلام روز پنجم جمادى الاول سال 5 يا 6 هجرت در مدينه چشم به جهان
گشود. خبر تولد نوزاد عزيز، به گوش رسول الله صلى اللّه عليه و آله رسيد. رسول خدا
صلى اللّه عليه و آله براى ديدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام آمد
و به دختر خود فاطمه عليهاالسلام فرمود: (دخترم
، فاطمه جان ، نوزادت را برايم بياور تا او را ببينم
) فاطمه عليهاالسلام نوزاد كوچكش را به سينه فشرد، بر گونه هاى دوست
داشتنى او بوسه زد، و آنگاه به پدر بزرگوارش داد. پيامبر صلى اللّه عليه و آله
فرزند دلبند زهراى عزيزش را در آغوش كشيده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به
اشك ريختن كرد. فاطمه عليهاالسلام ناگهان متوجه شد و در حاليكه شديدا ناراحت بود از
پدر پرسيد: پدرم چرا گريه مى كنى ؟ رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود:
(گريه ام به اين علت است كه پس از مرگ من و تو، اين دختر دوست داشتنى من
سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت كه او با چه مشكلات دردناكى روبرو مى
شود و چه مصيبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى كند)
در آن دقايقى كه آرام اشك مى ريخت و نواده عزيزش را مى بوسيد، گاهى نيز چهره از
رخسار او برداشته به چهره معصومى كه بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خيره
خيره مى نگريست و در همين جا بود كه خطاب به دخترش فاطمه عليهاالسلام فرمود:
(اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر كس كه بر زينب و مصائب
او بگريد ثواب گريستن كسى را به او مى دهند كه بر دو برادر او حسن و حسين گريه كند.)
(142)
در يتيم اهل بيت عليهم السلام در شام
(دمشق )
پدر بزرگوار حضرت رقيه عليهاالسلام ، امام عظيم ، حسين بن على عليهاالسلام معروفتر
از آن است كه نياز به توصيف و معرفى داشته باشد. مادر حضرت رقيه عليهاالسلام ،
مطابق بعضى از نقلها، (ام اسحاق
) نام داشت كه قبلا همسر امام حسن عليه السلام بود، و آن حضرت در وصيت
خود به برادرش امام حسين عليه السلام سفارش كرد كه با ام اسحاق ازدواج كند، و فضايل
بسيارى را براى آن بانو برشمرد. و به نقلى ، مادر رقيه عليهاالسلام
(ام جعفر قضاعيه ) بوده است
ولى دليل مستندى در اين باره ، در دسترس نيست . شيخ مفيد در كتاب ارشاد ام اسحاق
بنت طلحه را مادر فاطمه بنت الحسين عليهاالسلام معرفى مى كند. سن مبارك حضرت رقيه
عليهاالسلام هنگام شهادت ، طبق پاره اى از روايتها سه سال ، و مطابق پاره اى ديگر
چهار سال بود. برخى نيز پنج سال و هفت سال نقل كرده اند. در كتاب وقايع الشهور و
الايام نوشته علامه بيرجندى آمده است كه ، دختر كوچك امام حسين عليه السلام در روز
پنجم ماه صفر سال 61 رحلت نمود، چنانكه همين مطلب در كتاب رياض القدس نيز نقل شده
است .
(143)
آن بلبلم كه سوخته شد آشيانه ام
|
صياد سنگدل زده آتش به خانه ام
|
اى گل ز جاى خيز كه بلبل ز ره رسيد
|
بشنو صداى نغمه و بانگ ترانه ام
|
دمياط
دمياط (به كسر اول و سكون دوم يا و طاى بى نقطه ) نام شهرى قديمى ما بين تنيس و مصر
در زاويه درياى روم و رود نيل است .
(144)
دمياط
واردين به دمياط از اولاد عباس بن على عليهاالسلام اشخاص زيرند:
1. برخى از اولاد عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام
2. برخى از اولاد ابو عبدالله بن محمد تاتور فرزند حسن اصغر پسر على بن حسن بن
عبيدالله بن عباس عليه السلام .
(145)
رحبه
رحبه (به فتح راء) محل وسيعى را گويند كه در بين خرابه ها قرار گرفته باشد. رحبه ها
به تعداد زيادى هستند كه از طريق نسبت آنها به قبايل و اشخاص مشخص مى شوند از
آنجا كه مولف رحبه مورد نظر خود را مشخص نكرده ، به احتمال قوى مقصودش رحبه مالك بن
طوق مى باشد كه مشهورترين رحبه ها بوده و در صورت اطلاق ، ذهن آدمى به آن منتقل مى
گردد. رحبه مالك بالاى فرات ، ما بين رقه و عانه واقع شده و مالك بن طوق در زمان
خلافت مامون آن را احداث كرده است و تا قرقيسيا شش فرسنگ فاصله دارد.
(146)
رحبه
واردين به رحبه از اولاد عباس بن على عليهاالسلام كسان زيرند:
1. برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام
2. عيسى بن سليمان بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن
عباس عليه السلام
(147)
رقه
به فتح (ر)
و (ق )
و تشديد (ق
) شهرى مشهور در كنار فرات است ، به گفته حموى در معجم البلدان ج 4 ص
272 با حساب مردم شهرهاى الجزيره سه روز راه است . در گذشتگان به رقه از خاندان اهل
بيت عصمت و طهارت عليهم السلام عبارتند از:
ابراهيم بن هارون بن محمد بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن
اميرالمومنين على بن ابيطالب عليهم السلام و برادرش احمد بن هارون بن محمد ياد شده
در رقه در گذشته اند. ابوالحسن عمرى در المجدى گويد:
(اين دو برادر از ام ولد متولد شدند كه به آنها فكر گفته مى شود، و هر
دو در رقه مردند و قبرشان در رقه است و از آنان فرزند هم مانده است
)
(148)
رمله
رمله يعنى يك دانه شن ، نام شهرى است در فلسطين كه مركز سپاه مسلين بوده است فاصله
اين شهر تا بيت المقدس دوازده ميل و بعضى گفته اند هيجده ميل است و يكى از نواحى
فلسطين نيز به حساب مى آيد.
(149)
رمله
واردين به رمله از اولاد عباس بن على عليه السلام ، برخى از فرزندان عبيدالله بن
حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام مى باشند كه اسامى آنان بدين شرح است :
1. اولاد داوود بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن
عباس عليه السلام .
2. بعضى از اولاد فضل بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام
3. عبدالله بن عباس اصغر، فرزند فضل بن حسن بن عبيدالله
4. اولاد فضل بن عباس اصغر، پسر فضل بن حسن بن عبيدالله .
از جمله اولاد عباس بن حسن بن عبدالله بن عباس عليه السلام ، كه نخست ساكن مدينه
بود و سپس از آنجا به رمله انتقال يافت ، احمد بن عبيدالله بن عباس عليه السلام است
كه در آنجا خطيب بوده است و بازماندگانش عبارتند از: ابوالطيب محمد اكبر بعضى
گفته اند: محمد اصغر - ابوالحسين محمد اصغر - كه بعضى وى را محمد اكبر دانسته اند
-، عبدالله ، عبيدالله ، عباس و رقيه . به طورى كه نقل كرده اند مادر ايشان كلثوم
دختر جعفر بن صالح بن عبدالله جواد بوده است . و بنا به گفته ابو جعفر حسينى نسب
شناس ، وى غير از فرزندان مذكور، پسر ديگرى نيز به نام فضل داشته است .
(150)
رى
رى (به فتح اول و تشديد دوم ) از معروفترين و مهمترين شهرهاى اسلامى است كه پس از
بغداد از آبادترين شهرهاى مشرق به شمار مى آمده است و زمانى به نام محمديه خوانده
مى شده . اين شهرت در آغاز خلافت عباسيان برقرار بود، زيرا محمد مهدى در روزگار
خلافت پدرش ، منصور، مقيم آنجا بود و پسرش هارون نيز در آنجا به دنيا آمد رى در
نواحى جبال (منطقه مركزى ايران ) بزرگترين دارالضرب بوده است ، تا آنجا كه روى
بسيارى از سكه هاى دوران عباسى نام (محمديه
) زده شده است .
(151)
رى
واردين به رى از اولاد عباس بن على عليهاالسلام ، برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن
بن عبيدالله بنى عباس عليه السلام مى باشند كه اسامى آنان بدين قرار است :
1. ابو محمد قاسم بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن
عباس ، كه مادرش ام ولد بوده است و فرزندانش عبارتند از: ابو حسن على شعرانى ، حمزه
و داود، اسماء، فاطمه و (بنا به قول ابوحسن احمد بن عيسى بن على بن حسين اصغر فرزند
على زين العابدين ) ديگر فرزندانش ابوالحسن ، ابوعبيدالله و محمد هستند و مادر محمد
زنى از اهل رى بوده است .
2. بعضى از فرزندان ابراهيم بن محمد لحيانى فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن
عبيدالله بن عباس بن على عليهاالسلام
3. از منتقلان كليس (از نواحى رويان طبرستان ) ابوعقيل محمد بن على بن محمد بن حسين
بن اسماعيل بن عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام ، كه
تنها بازمانده اش پسرى به نام على بوده است .
4. اولاد حسن بن موسى ، فرزند عبدالله بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس عليه
السلام ، مطابق نقل ابوجعفر حسينى نسب شناس در كتاب تهذيب الانساب .
(152)
جناب قاسم بن عبدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن اميرالمومنين عليهاالسلام از
واردين رى است .
امامزاده عبدالله عليه السلام
بقعه امامزاده عبدالله ، واقع در حومه تهران (جى عليا)، بنايى هشت ضلعى است كه بر
روى سكوى هشت تركى بنا شده است . طول هر ضلع داخل بقعه دو متر است . در جانب شمالى
، شرقى ، غربى و جنوبى چهار طاقنما قرار دارد كه ورودى بقعه در پشت طاقنماى شرقى و
مسجد زنانه در پشت طاقنماى شمالى واقع شده است . ازاره حرم با كاشيهاى جديد پوشش
يافته است در وسط حرم ، ضريح جوبى سبز رنگى قرار دارد كه مرقد را در برگرفته است .
در نماى خارجى بر روى هر ضلع طاقنمايى ايجاد كرده اند كه بر حجم بنا افزوده است
بقعه امامزاده عبدالله در ميان محوطه پر درختى قرار دارد و از صفاى خاصى برخوردار
است . در زيارتنامه ، شخصيت صاحب مرقد شاهزاده عبدالله بن ابى الفضل العباس عليه
السلام معرفى شده كه مورد توجه فراوان اهالى قرار دارد.
(153)
زبيد
زبيد (به فتح اول و كسر دوم ، و ياء) بخشى از يمن بوده و در اصل نام رودخانه اى است
كه به درياى احمر مى ريزد و در آنجا شهر مشهور زبيد واقع شده است كه محمد بن زياد
فرماندار مامون عباسى در يمن به سال 204 ه ق آن را بنا كرد.
(154)
زبيد
واردين به زبيد از اولاد عباس بن على عليهاالسلام ، از جمله برخى از فرزندان
عبيدالله بن حسين بن عبيدالله بن عباس اولاد ابى عبدالله محمد تاتور
(155) فرزند حسن اصغر پسر على بن عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس
عليه السلام مى باشند.
زنجان
امامزاده ابراهيم
ابراهيم بن محمد بن عبدالله (م 255 ق ) از نوادگان عباس بن على بن ابى طالب عليهم
السلام و از شخصيتهاى برجسته شيعه و مبارزين مجاهد است . وى همراه حسين كوكبى (از
نوادگان امام سجاد زين العابدين عليه السلام ) در زمان حكومت المستعين بالله خروج
كرده تمامى نواحى قزوين و ابهر و زنجان را در سال (255 ق ) به تصرف خويش در آورد و
در اين نواحى حكومتى تشكيل داد. در پى اين واقعه ، طاهر بن عبدالله ، از امراى
خليفه عباسى ، به جنگ آنان شتافت . ابراهيم طى نبردى در حوالى قزوين به شهادت رسيد
و قبر وى هم اينك در دامنه كوههاى طالقان قزوين ، يكى از زيارتگاههاى شيعيان است .
نسبت وى را از عمده الطالب (چاپ نجف ) نقل كرديم ، كه با ضبط اعيان الشيعه كمى
اختلاف دارد.
(156) قبر امامزاده ابراهيم كه گفته شده است از اعقاب حضرت ابوالفضل
العباس عليه السلام محسوب مى شود در زنجان است كه مورخ شهير، صاحب تاريخ سامرا
آيه الله شيخ ذبيح الله محلاتى در كتاب شريف اختران تابناك ، ج 2 ص 564 آورده است .
جناب حجه الاسلام و المسلمين دانشمند محترم ، آقاى حاج شيخ ابوالفضل شكورى زنجانى
از علماى بزرگوار زنجان طى نامه اى به دفتر انتشارات مكتب الحسين عليه السلام خطاب
به مولف ، چنين نگاشته اند:
بسمه تعالى
حضرت حجه الاسلام جناب مستطاب آقاى حاج شيخ على ربانى خلخالى دامت بركاته ضمن عرض
سلام جنابعالى راجع به امام زاده سيد ابراهيم كه در شهر زنجان مدفون است سوال كرده
بوديد تا اين كمترين اطلاعات خودم را بنويسم . به عرض مى رساند تاكنون اين جانب
شخصا مطالعات دقيقى درباره ايشان انجام نداده ام . اجمالا عرض مى كنم كه ايشان و
اغلب امامزاده هايى كه در اطراف زنجان مانند ابهر، خدابنده (قيدار) و طارم مدفونند
از ياران انقلابى معروف به (كوكبى
) بودند كه در مسير خود به سمت شمال كشور (گيلان ) ضمن جنگ و گريزهايى
كه با سپاهيان خلفا داشتند كشته شده اند. مرحوم آيه الله شيخ محمد اسماعيل صائنى
(قدس الله نفسه الزكيه ) كه از فلاسفه و مفسران نامدار قرآن مجيد بودند و در
تاريخ اسلام مطالعات خوبى داشتند، (به نقل از تاريخ طبرى ) درباره امامزاده سيد
ابراهيم مدفون و معروف در شهر زنجان مى فرمودند كه او نوه چهارم حضرت ابوالفضل
العباس بن على بن ابى طالب عليهم السلام است . ايشان مطلبى را كه ناآگاهان نوشته و
در ديوار ساختمان آن امامزاده مبنى بر موسوى (از نسل امام موسى بن جعفر عليه السلام
) بودن سيد ابراهيم نصب كرده بودند را تخطئه مى كرد و مى گفت ايشان موسوى نيستند،
بلكه از نسل حضرت عباس هستند.
با احترام - ابوالفضل شكورى - 20 شوال المكرم 1419 هجرى قمرى
سر من راى
سر من راى (به ضم اول و گاهى مفتوح خوانده اند) نام شهر مشهورى است كه معتصم عباسى
آن را بين بغداد و تكريت بنا كرد و قبور جمعى از طالبيون كه در آنجا اقامت داشته
اند در آنجاست .
بالاتر از همه و محترمترين آنها امام ابوالحسن على الهادى ، فرزند امام محمد بن على
بن موسى بن جعفر عليهم السلام و دو فرزندش امام حسن عسكرى عليه السلام و حسين است
كه همواره سر من راى به بركت قبر اين بزرگواران ، كه از همه جا به قصد زيارت آنها
مى آيند آبادان است .
(157)
سر من راى
واردين به سر من راى از اولاد عباس بن على عليهماالسلام برخى از فرزندان ابراهيم بن
حسن بن عبيدالله بن عباس بن على عليه السلام هستند، يعنى على بن ابراهيم جردقه
فرزند حسن بن عبيدالله بن عباس عليه السلام ، كه امير و رئيس بوده است . مادرش
سعدى دختر عبدالعزيز بن عطا فرزند سائب بن عايذ بن عبدالله بن عمرو بن مخزوم است و
بازماندگانش عبارتند از: ابوالفضل عباس ، احمد، ابوالحسن زيد، عبدالله كه فرزندانش
منقرض شده اند، قاسم ، عبيدالله ، موسى ، ابراهيم ، حسن ، محمد، اسماعيل ، يحيى ،
حمزه ، ابوالطيب احمد و مطابق نوشته مشجر: عيسى و جعفر.
(158)
بجاست كه اجمالى از زندگانى عسكريين عليهاالسلام و سرداب مقدس امام زمان عجل الله
تعالى فرجه الشريف را براى روشنايى چشم شيعيان در اينجا بياوريم .
امام اباالحسن على بن محمد الهادى
عليهماالسلام
نخستين فرزند امام نهم عليه السلام در نيمه ماه ذيحجه سال 212 هجرى ، ديده به گيتى
گشود. پس از پدر درخشان ترين و شامخ ترين شخصيت اسلام بود، امام عليه السلام معاصر
با خلفا و زمامدارانى بود كه آنان را (محو
شدگان ) مى ناميدند. معتصم عباسى ، محو در
خونريزى و هارون واثق پسرش ، محو در لذت طلبى و جعفر متوكل برادر وى ، محو در عقده
هاى روانى بود. متوكل ، امام را در سال 243 هجرى به وسيله يكى از فرماندهان خود از
مدينه ، به سامرا آورد و طى نامه اى مهرآميز، تقاضاى ملاقات كرد. ولى در باطن ،
امام عليه السلام هرگز تسليم نشد. پس از متوكل ، معتز، در ماه رجب سال دويست و
پنجاه و چهار هجرى ، در سن چهل و يك سالگى ، امام عليه السلام را مسموم و شهيد كرد.
علامه ابن صباغ مالكى درباره امام دهم مى نويسد: (تمام
خصلت هاى امامت در امام دهم ، وجود داشت زيرا فضل و علم ، در حد اعلاى كمال ، در وى
ديده مى شد.)
(159)
امام ابا محمد، الحسن بن على العسكرى
عليه السلام
(سوسن )
نام دخترى با ايمان و دلاورى است كه از ايران ، به مدينه رفته و همسر امام دهم عليه
السلام گرديده است . ماه ربيع الاول سال 233 هجرى در مدينه فرزندى آورد كه نام او
را (حسن )
نهادند.
پس از شهادت امام هادى عليه السلام بنابر دستور الهى و وصيت امامان عليهم السلام ،
مدت هفت سال بر مسند (امامت
) تكيه كرد. امام عليه السلام اكثر اوقات زندگى امامت خود را در زندان
گذراند و هميشه در محاصره لشگريان بود و شايد به همين جهت
(عسكرى )
لقب گرفت . انگيزه اى كه در فشارهاى وارد بر امام عليه السلام خيلى جلوه مى كند اين
است كه از سويى ، مكتب تشيع ، گسترش پيدا كرده بود و رزمندگان انقلابى شيعه ،
توانسته بودند در جامعه مستضعف ، آگاهى ، بيافرينند و رهبرى هم با امام يازدهم عليه
السلام بود و از سوى ديگرى ، به دست آورده بودند كه طبق روايات متواتر و مشهورى كه
از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله تا امام يازدهم عليه السلام ، به سوى فرهنگ
اسلامى روانه شده كه از تولد و ظهور (مهدى
موعود عجل الله تعالى فرجه الشريف ) نزديك
است خبر داده است و آن فرزند امام يازدهم عليه السلام خواهد بود و امام دوازدهم
شيعيان ، معتمد عباسى ، سرسختانه دستور مراقبت از امام عليه السلام داده بود و آن
گاهى كه از بيمارى امام عليه السلام آگاهى يافت ، به بهانه معالجه امام عليه السلام
پزشك و چند نفر از قضات را براى مواظبت از داخل منزل و خبر دادن از تولد امام
دوازدهم عليه السلام به خانه امام روانه كرد. حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام در
سن بيست و هشت سالگى سال 260 هجرى در سامرا بوسيله معتمد عباسى ، مسموم و به درجه
شهادت رسيد. و در سامرا دفن گرديد.
علامه ابن صباغ مالكى نقل مى كند: (به اين
دليل حسن بن على العسكرى عليه السلام ، پس از پدر به مقام امامت رسيد كه داراى تمام
صفات و خصائل ولايت بود و بر تمام دانشمندان عصر خود پيشى گرفته بود. در علم ، زهد،
ورع ، كمال ، عقل و اعمالى كه او را مقرب درگاه الهى مى كرد، بى مانند بود).
(160)
|