آرزوى جبرئيل يا هفت خصلت ممتاز

ميرزا باقر حسينى زفره اى اصفهانى

- ۸ -


بخش ششم : ثواب تشييع جنازه

ثواب تشييع جنازه

ششمين آرزوى جبرئيل در اين حديث شريف اين است كه مى فرمايد: اى كاش بشر بودم تا مى توانستم در تشييع جنازه شركت نمايم.

در اين باب روايات بسيارى است كه ما به قسمتى از آنها اشاره مى كنيم:

1ـ امام باقر(عليه السلام) فرمود: حضرت موسى(عليه السلام) در مقام مناجات عرض كرد پروردگارا اجر و پاداش كسى كه جنازه اى را تشييع نمايد چيست؟

خطاب رسيد اى موسى: هرگاه كسى جنازه اى را تشييع نمايد فرشتگانى را براى او مأمور مى كنم كه وقتى كه از قبر خود برانگيخته مى شود با بيرقهايى تا صف محشر او را مشايعت نمايند.(1)

2ـ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: هرگاه كسى جنازه اى را تشييع كند، به هر قدمى كه برمى دارد ثواب صد هزار هزار حسنه در نامه عملش ثبت و صد هزار هزار گناه از نامه عملش محو مى شود و صد هزار هزار درجه برايش بالا مى رود. و اگر به نمازش شركت كند صد هزار هزار فرشته به تشييع جنازه خودش شركت مى كنند و براى او طلب مغفرت مى نمايند و چنانچه تا دفن ميّت بماند همان فرشته ها تا روز قيامت براى او طلب آمرزش مى كنند.(2)

امام باقر(عليه السلام) و تشييع جنازه

محدث قمّى در كتاب منتهى الآمال از زراره نقل مى كند كه روزى امام باقر(عليه السلام)براى تشييع جنازه مردى از قريش حاضر شد و من هم در حضور آن بزرگوار بودم و عطاء كه مرجع تقليد مكه بود نيز در ميان جمعيت حضور داشت.

در اين بين ناله و فرياد زنى بلند شد. عطا به آن زن گفت: خاموش باش و إلاّ ما باز مى گرديم. آن زن خاموش نشد و عطا مراجعت كرد.

من به حضرت گفتم عطا بازگشت، فرمود: براى چه؟ گفتم: اين زن كه بناى گريه و زارى را نهاد عطا به وى گفت: فرياد و بى قرارى منماى والا ما بر مى گرديم، آن زن از گريه و زارى خوددارى نكرد لذا عطا مراجعت نمود.

حضرت فرمود: بيا تا تشييع جنازه كنيم، اگر ما به وسيله باطل (كه فرياد زدن آن زن باشد) برگرديم حق را (كه تشييع جنازه آن مرد مسلمان باشد) اداء نكرده ايم.

زراره مى گويد: موقعى كه از نماز ميّت فراغت يافتيم وارث آن ميّت به حضرت باقر(عليه السلام)گفت: خدا شما را رحمت كند برگرديد كه اجر زيادى برديد، زيرا شما نمى توانيد پياده روى كنيد.

ولى امام باقر(عليه السلام) اين پيشنهاد را نپذيرفت. من به آن بزرگوار عرض كردم: اين مرد كه به شما اجازه مراجعت داد و من هم در نظر دارم كه از شما تقاضاى مراجعت نمايم (پس جا دارد كه برگرديم).

امام(عليه السلام) در جوابم فرمود: مقصود خود را انجام بده، زيرا ما به اذن اين مرد نيامده ايم تا با اجازه او مراجعت نماييم، بلكه ما اين عمل را به منظور آن اجرى كه خواهان آنيم انجام مى دهيم زيرا انسان به همان مقدارى كه تشييع جنازه كند مأجور خواهد بود.

باز عمل امام(عليه السلام)

ابن شهرآشوب از موسى بن سيار روايت مى كند كه گفت: من و حضرت على بن موسى الرضا(عليه السلام) موقعى كه به ديوارهاى طوس نزديك شديم من صداى شيون و فغانى شنيدم وقتى به دنبال آن صدا رفتيم ناگاه با جنازه اى مواجه شديم، در اين اثنا ديدم مولاى من حضرت على بن موسى الرضا(عليه السلام) پا از ركاب تهى كرد و از اسب پياده شد نزد آن جنازه رفت و آن را بلند كرد و به نحوى خود را به جنازه چسباند كه برِه نوزاد، خود را به مادر مى چسباند.

پس از اين جريان آن حضرت متوجه من شد و فرمود: اى موسى كسى كه جنازه اى از دوستان ما را تشييع نمايد به نحوى از گناه خارج مى شود كه گويا تازه از مادر متولد شده باشد.

همين كه آن جنازه را نزديك قبر بر روى زمين نهادند ديدم حضرت رضا(عليه السلام)متوجه آن ميت شد و مردم را كنار زد تا خويش را به جنازه رسانيد و دست مبارك خود را بر سينه آن ميّت نهاد و به او فرمود: اى فلان بن فلان! مژده باد تو را به بهشت، بعد از اين ساعت وحشت و ترسى از براى تو نخواهد بود.

من به حضرت رضا گفتم: آيا شما اين ميت را مى شناسى در صورتى كه تا كنون در اين سرزمين نيامده اى؟!

فرمود: اى موسى! آيا نمى دانى كه اعمال شيعيان ما هر صبح و شام بر ما عرضه خواهد شد؟ چنانچه تقصير و گناهى از ايشان به نظر ما برسد از خداى رؤف مى خواهيم كه او را عفو فرمايد و اگر عمل خوبى از او به نظر ما برسد از خداى سبحان تقاضا مى كنيم

كه اجر و پاداشى به او عطا فرمايد!(3)

از اين دو قصه و چند روايتى كه در مورد تشييع جنازه نقل شد به خوبى اهميت تشييع جنازه كه ششمين آروزى جبرئيل است فهميده مى شود و ما به همين مقدار در مورد تشييع جنازه بسنده مى كنيم و دنباله بحث را در مورد متفرقات موضوع مورد بحث پى مى گيريم.

متفرقات

در بخشهاى گذشته مسائلى را كه چندان تناسب مستقيم با بحث اصلى نداشت به عنوان متفرقات نقل كرديم. در اين بخش نيز مسائلى كه به گونه اى مربوط به موضوع مى شود به عنوان متفرقات يادآور شده و بحث را در اين بخش از حديث به پايان مى بريم.

در بحث متفرقات اين بخش برآنيم كه از وصيت، توبه، عالم برزخ و قيامت به نحو اجمال و گذرا سخنى داشته باشيم. تا خوانندگان محترم از فايده بيشترى برخوردار گردند.

توبه از گناه يا قدم اول به سوى مرگ

معاوية بن وهب مى گويد: شنيدم از امام صادق(عليه السلام) كه فرمود: هرگاه بنده مؤمنى توبه كند، توبه نصوح، خداوند او را دوست مى دارد و در دنيا و آخرت گناهانش را مى پوشاند. عرض كردم چگونه گناهانش را مى پوشاند؟ فرمود: فراموشى مى دهد به آن دو ملكى كه گناهان او را نوشته اند، و به اعضاء و جوارح او دستور مى دهد كه آنچه از گناه او مى دانند كتمان كنند و به زمين هايى كه بر روى آنها معصيت كرده وحى مى كند كه مشاهدات خود را از گناهان او ناديده بگيرند، پس به اين كيفيت خدا را ملاقات مى كند در حالى كه هيچ گناهى براى او باقى نمانده باشد.(4)

توبه نصوح چيست؟

در روايت آمده است كه توبه نصوح عبارت است از اينكه انسان گنهكار تصميم قطعى بگيرد كه ديگر به گناه برنگردد. و باطنش مثل ظاهرش بلكه بهتر باشد.(5)

در باره لزوم وصيت

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: سزاوار نيست كه مسلمانى شبى را صبح كند و حال آنكه وصيت نامه اش زير سرش نباشد.

على(عليه السلام) مى فرمايد: وصى مالت خودت باش و در مالت چنان عمل كن كه دوست دارى بعد از تو آنچنان عمل نمايند. (يعنى آن كارى كه مى خواهى بعد از تو انجام دهند خود نيز انجام ده)(6)

خبر وحشتناك درباره سختى جان كندن

در خبر آمده است كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) به چشم درد سختى مبتلا شدند كه صداى ناله آن حضرت بلند شد، رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به عيادت ايشان آمده، فرمود: اين ناله در اثر كم صبرى است يا شدت درد؟ عرض كرد: هيچ وقت به اين شدت دردى عارض من نشده بود. حضرت خبر وحشتناكى ذكر فرمود كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) چشم درد را فراموش كرد: و آن خبر اين است.

پيامبر فرمود: يا على جبرئيل به من خبر داد كه وقتى عزرائيل براى قبض روح كافرى مى آيد سيخهايى از آتش همراه او است كه با آنها جان او را مى گيرد، پس جهنم (از اين نحوه قبض روح) فرياد مى كشد.

اميرالمؤنين(عليه السلام) راست نشست و گفت: يا رسول الله حديثى را كه فرموديد تكرار فرماييد كه درد چشم را فراموش كردم از ترس اين خبر! آيا از امت شما هم كسى هست كه به اين كيفيت معذب شده و بميرد؟ فرمود: آرى، سه طايفه از مسلمانانند كه اين قسم جان مى دهند 1ـ حاكم ستمگر 2ـ خورنده مال يتيم به ناحق 3ـ شهادت دهنده دروغ.(7)

فشار قبر

كلينى به سند معتبر از ابوبصير روايت كرده كه گفت: از امام صادق(عليه السلام)پرسيدم آيا كسى هست كه فشار قبر نداشته باشد؟

فرمود پناه مى برم به خدا (از فشار قبر زيرا) كمتر كسى يافت مى شود كه فشار قبر نداشته باشد، به درستى كه رقيه (دختر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)) را چون عثمان شهيد كرد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بر سر قبر او ايستاد و سر به سوى آسمان بلند كرد در حالى كه اشك از چشمانش سرازير بود بعد به مردم فرمود: بيادم آمد آنچه بر اين مظلومه واقع شده برايش رقت كردم و از خداوند مهربان خواستم كه او را به من ببخشد و فشار قبر به او نرسد، پس فرمود: بار خدايا بخاطر من فشار قبر را از رقيه بردار پس خداوند آن مظلومه را بخاطر آن حضرت بخشيد.

بد اخلاقى و فشار قبر

سعد بن معاذ كه يكى از صحابه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و فوق العاده نزد خدا و رسول احترام داشت موقع تشييع جنازه او پيغمبر شخصاً شركت كرد تا جايى كه با پاى برهنه حركت مى كرد علاوه بر پيغمبر و مسلمين، هفتاد هزار فرشته به نماز و تشييع جنازه او حاضر شده بودند.

بعد از نماز، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) خودش سعد را به خاك سپرد و مادرش جلو آمده گفت: مادر، بهشت گوارايت باد. پيامبر فرمود: از كجا مى دانى كه فرزندنت اهل بهشت است؟ اينك سعد در فشار قبر است.

اصحاب پرسيدند يا رسول الله آيا مثل سعد هم در فشار قبر است؟ فرمود: آرى به واسطه بداخلاقى كه در خانه با خانواده اش داشت.

وادى السّلام در عالم برزخ

اصبغ بن نباته گفت: مولايم اميرالمؤمنين(عليه السلام) را در دروازه كوفه ديدم كه مقابل صحرا ايستاده و مثل اينكه با كسى گفتگو مى كند. لكن كسى را نمى ديدم من هم ايستادم. مدتى گذشت خسته شدم نشستم و رفع خستگى كردم ولى هنوز صحبت امام(عليه السلام) ادامه داشت. عرض كردم يا اميرالمؤمنين با كه سخن مى فرماييد؟ فرمود: با آنها كه از دنيا رفته اند و در اينجا ساكنند.

عرض كردم روحشان هست يا جسدشان؟ فرمود: روحشان. و (اى كاش مى توانستى ببينى كه) اگر مى ديدى چطور دور هم جمع شده و با هم انس گرفته و با يكديگر اختلاط مى كنند و نعمت خدا را ياد مى نمايند.

برهوت مظهر جهنم برزخى

همان طور كه گفته شد وادى السلام محل ظهور و تجمع ارواح سعادتمند است. برهوت نيز صحراى خشك و بيابانى بى آب و علف مظهر دوزخ برزخى و محل عذاب

ارواح كثيف و خبيث است. كه با بيان يك حديث مطلب به خوبى روشن تر مى شود.

روزى مردى وارد مجلس خاتم الانبيا(صلى الله عليه وآله وسلم) شد و اظهار وحشت كرد كه چيز عجيبى ديده ام فرمود چه ديدى؟ عرض كرد زنم سخت مريض شد، به من گفتند اگر از چاهى كه در برهوت است آب بياورى خوب مى شود پس مهياى تهيه آب از چاه برهوت شدم و با خود مشكى و قدحى برداشتم كه از آن آب در مشك بريزم و آنجا رفتم صحراى وحشتناكى را ديدم با اينكه خيلى ترسيدم ولى مقاومت كردم و براى آوردن آب در جستجوى چاه بودم ناگهان از سمت بالا چيزى مثل زنجير صدا داد و پايين آمد ديدم شخصى است و مى گويد مرا سيراب كن كه هلاك شدم چون سربلند كردم قدح آب را به او دهم ديدم مرديست كه زنجير به گردن او است و تا خواستم به او آب دهم او را كشاندند بالا، تا نزديك قرص آفتاب دو مرتبه خواستم مشك را آب كنم ديدم پايين آمد و اظهار عطش كرد، خواستم ظرف آبى به او بدهم باز او را كشانيدند و بردند تا به قرص آفتاب سه مرتبه چنين شد و من سر مشك را بستم و به او آب ندادم، من ترسيدم و خدمت شما آمده ام ببينم اين چه بود؟

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اين بدبخت قابيل فرزند (بزرگ) آدم است كه برادرش هابيل را كشت و تا روز قيامت همين جا معذّب است تا در آخرت به جهنم واصل شود.

شكلهاى گوناگون در محشر

در تفسير مجمع البيان از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) مروى است كه وقتى كه معاذ از معنى آيه: «يوم ينفخ فى الصور فتأتون افواجاً» پرسيد حضرت فرمود: اى معاذ مطلب بزرگى را پرسيدى پس اشك مباركش جارى شد و فرمود: اى معاذ گنهكاران امت من در روز قيامت ده صنف مى شوند كه البته خداوند اين ده صنفت را از جمله مسلمين جدا مى كند و صورتشان را تغيير مى دهد.

عده اى به شكل ميمون و بعضى به صورت خوك و پاره اى دست و پا بريده، برخى كور و گروهى كر و لالند و طايفه اى وارد محشر مى شوند در حالى كه زبانشان را مى جوند و چرك از دهان آنها بيرون مى آيد كه اهل محشر از بوى آن ناراحت مى شوند و عده اى وارونه و سرنگون وارد محشر مى شوند و به همان حال آنها را مى برند و بعضى به شاخه هايى از آتش آويخته شده اند و دسته اى بوى گند آنها از مردار بيشتر است و دسته اى ديگر جبه هايى از قطران بر آنها پوشانيده به گونه اى كه به پوستهايشان چسبيده باشد.

پرسيده شد اينها چه كسانى هستند؟

فرمود: آن كسى كه به صورت ميمون وارد محشر مى شود سخن چين است يعنى حرف اين را براى آن و حرف آن را براى اين مى آورد و از اين طريق ايجاد فتنه و آشوب مى نمود.

و آن كس كه به شكل خوك محشور مى شود خورنده حرام است. كسى است كه مثلاً در كسبش كم فروشى كرده تقلب نمايد و يا از راه قمار و معاملات حرام پولى به دست آورد و خلاصه آنچه كه خوردنش حرام است مانند مشروبات الكلى و غيره استفاده كند.

و آن كه سرنگون وارد محشر مى شود كسى است كه رباخوارى كرده يعنى پول به كسى قرض داده كه در هنگام وصول مبلغى بيشتر دريافت دارد و به اصطلاح امروز نزول خوار بوده.

و آن كس كه زبانش را مى جود و چرك از دهانش بيرون مى آيد، عالم بى عمل مى باشد، يعنى گفتارش غير از كردارش هست.

و آن كس كه دست و پا بريده وارد محشر مى شود كسى است كه به همسايه اش آزار برساند.

و آن كس كه كور وارد محشر مى شود، حاكم ستمگر و ناحق است.

و آن كس كه كر و لال محشور مى شود كسى است كه در دنيا (خودپسند است) يعنى فقط كار خودش را قبول دارد و به عبارت ديگر جز از خودش از كسى راضى نيست.

و آن را كه به شاخه اى از آتش آويزان مى كنند كسى است كه براى خوش آيند پادشاهان مردم را گرفتار مى كند.

و اما آنهايى كه بوى گندشان از مردار بيشتر است كسانى هستند كه در دنيا به شهوترانى و استفاده از لذتهاى نامشروع مشغول بودند و حقوق واجبه الهى را كه در مالشان بود (از قبيل خمس و زكات) ادا نمى كردند.

و امّا آنهايى كه جُبّه هاى آتشين بر آنها پوشانيده مى شود كسانى هستند كه بر مردم تكبر كرده فخر فروشى مى كنند.

تطاير كتب ـ نامه اعمال

از جمله امورى كه ما بدان معتقديم ثبت اعمال مى باشد كه در چند جاى قرآن صريحاً مى فرمايد: كرام الكاتبين اعمال را مى نويسند و در جاى ديگر مى فرمايد: اين دو ملك كه مأمور ثبت اعمال هستند حتى كوچكترين حرفى را يادداشت مى نمايند (ما يلفظ من قول إلاّ لديه رقيب عتيد).(8)

حتى قصد خير را هم مى نويسند

راوى از امام(عليه السلام) مى پرسد از نيت خير چگونه اطلاع پيدا مى كنند كه يادداشت نمايند؟ حضرت فرمود: شخصى كه نيت خير مى كند بوى عطرى از او بلند مى شود كه آنها مى فهمند و هرگاه نيّت شرّى نمايد، از او بوى گندى بلند مى شود كه اين دو ملك از آن ناراحت مى شوند. پس اگر نيت خيرى كرد يك حسنه براى او نوشته مى شود و اگر انجام داد ده حسنه براى او نوشته مى شود.

لكن گناه را اگر نيت بكند نمى نويسند و چنانچه انجام داد همان را مى نويسند.

لطف ديگر پروردگار آنكه هرگاه كسى گناهى كرد عتيد كه مى خواهد بنويسد رقيب مى گويد: مهلتش ده شايد پشيمان شده توبه نمايد پس او را تا هفت ساعت مهلت مى دهند چنانچه توبه نكرد مى گويند چقدر بنده بى حيايى است آنگاه گناهش ثبت مى شود.

ظاهر روايات اين است كه هر كسى داراى دو كتاب است يك دفتر حسنات و يكى هم گناهان.

پس هر كس هرچه خوب و بد انجام دهد حتى در روايات آمده فوتى كه به آتش مى كنند ثبت مى شود و در قرآن مجيد هم در سوره طور مى فرمايد: (كل شىء فعلوه فى الزبر و كل صغير و كبير مستطر) يعنى هر چه كه انجام دهند در نامه اعمالشان خواهد آمد و از كوچك و بزرگ ثبت خواهد شد.

مفلسين در قيامت كيانند؟

در كتاب لئالى الأخبار از پيغمبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى كند كه به اصحابش فرمود: آيا مى دانيد مفلس كيست؟

گفتند: مفلس در بين ما كسى است كه وجه نقد و اثاثيه و دارائى، هيچ نداشته باشد.

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: و اما اين معنى مفلس نيست بلكه در حقيقت مفلس از امت من كسى است كه در قيامت بيايد با نماز و روزه و زكات و حجّ. ليكن در دنيا به كسى فحش داده و يا مالى را از كسى خورده و يا خون شخصى را هدر داده، پس از حسناتش به اين و آن داده مى شود. و چون حسناتش تمام شود و هنوز بدهكار باشد از گناهان بستانكار گرفته و به حساب او گذاشته مى شود.

آيا عذاب شديد با عدل خدا سازگار است

اين سؤالى است كه در ذهن اغلب افراد خطور مى كند كه چرا در قيامت عده اى براى هميشه در عذاب سخت و گوناگون به سر مى برند آيا اين عذابهاى شديد با عدل خدا سازگار است؟

جواب بلى زيرا لازمه بى ايمانى و روى گردانيدن از خداوند و پيروى از شيطان و رؤساى گمراهى، همنشينى ابدى با آنها است و لازمه خوردن مال يتيم يا هر مال حرام ديگر برافروخته شدن آتش در باطن است. پس آتش جهنم از خود شخص است بلكه به نص قرآن مجيد آتش گيره دوزخ خود مردم هستند كه از آنها آتش افروخته مى شود.

عمر كوتاه و عذاب هميشگى

اشكال ديگرى كه به ذهن مى رسد اين است كه هميشگى بودن كافر در جهنم چگونه با عمر كوتاه دنيوى پنجاه يا شصت ساله سازگار است؟

جواب آن را امام صادق(عليه السلام) در پاسخ ابوهاشم كه از هميشگى بودن در بهشت و دوزخ از حضرت پرسيده بود چنين فرمود: هميشگى بودن دوزخيان در دوزخ براى اين است كه نيتهاى آنها در دنيا اين طور بوده كه اگر هميشه در دنيا بودند هميشه معصيت خدا مى كردند و هميشگى بودن بهشتيان در بهشت براى اين است كه نيتهاى آنها اين بود كه اگر هميشه در دنيا مى ماندند هيچگاه از فرمان بردارى پروردگار سرپيچى نمى كردند پس نيتها است كه سبب جاويد بودن بهشتيان در بهشت و دوزخيان در دوزخ خواهد بود.

اين بود خلاصه اى از عقايد اماميه درباره مرگ و عالم برزخ و قبر و قيامت كه به عنوان متفرقات بحث تشييع جنازه از كتاب معاد مرحوم شهيد آيت الله دستغيب اقتباس گرديد.


پى‏نوشتها:

1ـ وسائل ج 1 ص 822
2ـ وسائل ج 1 ص 821
3ـ ستارگان درخشان ج 7 ص 27
4ـ بحار ج 6 ص 28
5ـ بحار ج 6 ص 22

6ـ مجموعه اخبار ص 257

7ـ گناهان كبيره ج 1 ص 164
8ـ سوره 50 آيه 17