آرزوى جبرئيل يا هفت خصلت ممتاز

ميرزا باقر حسينى زفره اى اصفهانى

- ۹ -


بخش هفتم : در ثواب آب دادن در حج

در ثواب آب دادن

هفتمين آرزوى جبرئيل در اين حديث شريف آب دادن به حاجيان در مراسم حج است. مكّه، مَنى، عرفات. يعنى جايى كه گرماى آن طاقت فرسا است به خصوص اگر ايّام حج در فصل تابستان باشدكه به جز آب خوردن چيز ديگرى از خوردنيها جلوه نمى كند و اين معنى را كسانى كه مكه رفته اند. به خوبى مى دانند.

در يك چنين جايى كه گرماى آن طاقت فرسا است و نيازِ به آب بيشتر از چيزهاى ديگر احساس مى شود، لابد بهترين خدمت به زائران خانه خدا آب دادن به آنها است كه يكى از آرزوهاى جبرئيل است.

در اينجا ممكن است اين سؤال به ذهن بيايد كه جايى كه آب دادن به حاجيان اين همه ثواب و اجر دارد كه يكى از آرزوهاى جبرئيل مى شود. پس خود حج خانه خدا چگونه خواهد بود ديگر اينكه چرا جبرئيل در ميان تمام خدمتهاى به حجّاج، فقط آب دادن آن را انتخاب كرده.

بنابراين قبل از ورود به بحث اصلى لازم است درباره دو موضوع بحث شود.

1ـ ثواب آب دادن به تشنه گان در هركجا كه باشد.

2ـ اهميت زيارت خانه خدا.

حال جهت بررسى اين دو موضوع ابتدا درباره آب دادن به تشنگان بحث را آغاز مى كنيم.

1ـ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: بهترين صدقه ها آب دادن است.

2ـ امام صادق(عليه السلام) از جدش پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت مى كند كه فرمود: هر كس مؤمن تشنه اى را سيراب كند در صورتى كه خود تشنه بتواند آب تحصيل كند به هر جرعه اى كه مى نوشد خداوند هفتاد هزار حسنه به آب دهنده عطا مى فرمايد و چنانچه شخص تشنه نتواند آب تحصيل كند اگر كسى او را سيراب كند خداوند ثواب آزاد كردن ده بنده از فرزندان اسماعيل را به او عنايت مى نمايد.(1)

آب دادن به حيوان بر وضو مقدم است

در روايت است كه روزى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى خواست وضو بگيرد ديد گربه اى دارد نگاه مى كند، احساس كرد كه شايد اين حيوان تشنه باشد از اين جهت آب را اوّل پيش آن حيوان گذاشت، بعد از باقيمانده آب وضو گرفت.

از اين عمل پيامبر دو مسئله روشن مى شود يكى اينكه نيم خورده گربه پاك است.

دوّم اينكه در صورتى كه حيوانى تشنه باشد سيراب كردن او بر وضو مقدم است تأييد بر اين مطلب علماى اسلام و مراجع تقليد مى فرمايند يكى از جاهايى كه وضو ساقط است و بايد به جاى آن تيمم كرد جايى است كه آب براى خوردن خود و حيوانش بيشتر نيست و اگر با آن وضو بگيرد خود يا حيوانش تلف مى شود. در اين صورت بايد آن آب به مصرف خوردن برسد و براى نماز به جاى وضو تيمم نمايد.

ثواب آب دادن در روز عاشورا

مرحوم مجلسى(رحمه الله) در مزار بحار از امام صادق(عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود: كسى كه در روز عاشورا و در كربلا به تشنگان آب دهد مانند كسى است كه در روز عاشورا اصحاب امام حسين(عليه السلام) را آب داده و در ركاب او شهيد شده باشد.

با ارزش ترين كارها در عالم برزخ

در كشف الغمه و غاية المرام روايت شده كه روزى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)نماز صبح را با اصحاب خواند سپس رو به جانب اصحاب كرده و فرمود: من ديشب عمويم حمزه و جعفر بن ابيطالب را در خواب ديدم كه مشغول خوردن انگور و خرما بودند نزديك آنها رفتم و پرسيدم شما چه عملى را در آنجا بهترين عمل يافتيد؟

گفتند: پدران و مادران ما فداى شما بهترين اعمال در اينجا سه چيز است:

1ـ صلوات فرستادن بر شما.

2ـ آب دادن به تشنگان.

3ـ محبت على بن ابيطالب(عليه السلام).

در انوار نعمانيه روايت شده كه در بنى اسرائيل مرد گنهكارى در راهى مى رفت ديد سگى بر سر چاهى ايستاده و نگاه در چاه مى كند دانست تشنه است شال خود را باز كرد و به كاسه چوبى كه همراه داشت بست و از چاه آب كشيد و آن سگ را سيراب كرد. خداوند وحى فرستاد به پيغمبر آن زمان كه به فلان بنده عاصى و گنهكار من بگو خداوند عمل تو را قبول كرد و تو را آمرزيد به جهت آن رحمى كه به يكى از خلق من كردى.

و در وسائل الشيعه از امام باقر(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: خداوند دوست مى دارد خنك كردن جگر تشنه اى را، پس كسى كه سيراب كند جگر تشنه اى را خواه انسان باشد يا حيوان خداوند او را در سايه رحمت خود قرار مى دهد روزى كه هيچ سايه اى جز سايه رحمت خدا نباشد.

آب دادن به تشنه ولو كافر باشد بى اجر نخواهد بود.

در وسائل روايتى از مصادف كه يكى از ياران امام صادق(عليه السلام)است نقل مى كند كه مى گويد: با امام صادق(عليه السلام) به مكه مى رفتيم پس گذشتيم بر مردى كه در زير درختى افتاده بود. حضرت فرمود: بيا برويم به سوى اين مرد شايد بر اثر تشنگى اين چنين بى حال افتاده است رفتيم ديديم مردى مسيحى است پس حضرت از او پرسيد تشنه هستى؟ جواب داد بلى.

امام(عليه السلام) فرمود: پياده شو و او را سيراب كن، من پياده شدم و او را سيراب كرده سوار شدم و با حضرت به راه افتادم.

آنگاه به حضرت عرض كردم اين مرد مسيحى بود آيا مى شود به مسيحى آب داد؟ حضرت فرمود بلى هرگاه چنين ديديد كه شخصى ولو كافر در حالى قرار گرفته كه كسى نيست و او هم دسترسى به آب ندارد و تشنه است بايد او را سيراب كنيد.(2)

اين بود پاره اى از ثواب آب دادن در غير مراسم حج.

اما موضوع دوم كه بايد مورد توجه قرار گيرد خود حج خانه خدا است. گفتيم جبرئيل آرزو مى كند اى كاش بشر مى شدم تا بتوانم در مراسم حج به حاجيان و زائران خانه خدا آب دهم پس جايى كه آب دادن در آن اين قدر مهم باشد آيا حج و زيارت آن چگونه خواهد بود.

از اين رو لازم است كه قدرى درباره اهميت خود مكه و نيز فلسفه و وجوب حج صحبت كنيم تا اينكه اين بخش از حديث نيز همچون بخش هاى گذشته داراى فايده بيشتر و نتيجه كامل ترى بوده باشد.

نخست اهميت و پيدايش كعبه

در تفسير آيه 96 سوره آل عمران از قتاده و سدى روايت شده كه اوّل نقطه اى كه از زمين آفريده شد همان موضع خانه خدا كه اكنون درمكه است بود آنگاه خود مكه و بعد تمام زمين را خداوند آفريد كه ابتدا و شروع آن از مكه معظمه مى باشد.

بنابراين اولين خانه اى كه كه در روى زمين بنا شد خانه كعبه است و در ابتدا قبل از خلقت آدم(عليه السلام) فرشتگان به دور آن طواف مى كردند و نامش بيت الصراخ بود. و چون آدم به زمين آمد مأمور شد حج كند و اطراف آن طواف نمايد و در زمان طوفان نوح آن را به آسمان بردند و فرشتگان به دور آن طواف مى كردند و بعد از طوفان نوح حضرت ابراهيم(عليه السلام) با كمك فرزندش اسماعيل آن را تجديد بنا كرد.(3)

بدون احرام وارد مكه شدن جايز نيست

بارى اين خانه و شهر مكه معظمه از اولين لحظات خلقت مورد تكريم و تشريف حق تعالى بوده است چنانچه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در روز فتح مكه فرمودند:

خداوند محترم گردانيد اين شهر مقدس را از روزى كه آسمانها و زمين را آفريد و محترم خواهد بود تا روزى كه قيامت برپا شود و حلال نيست براى احدى قبل از من و حلال نخواهد شد براى احدى بعد از من و نيز براى من هم به غير از ساعتى از روز، كه بدون احرام وارد مكه شويم و اين اجازه براى احدى نيست تا روز قيامت.(4)

آوازى رسا از ابراهيم(عليه السلام)

امام باقر(عليه السلام) فرمود: هنگامى كه خداوند به ابراهيم دستور داد كه مردم را به جهت حج خانه خدا فراخواند ايستاد بر روى مقام (همان جايى كه اكنون آن را مقام ابراهيم مى گويند) و آن مقام، او را به قدرى بالا برد تا اينكه به موازات كوه ابوقبيس رسيد، پس مردم را به جهت حج خانه فراخواند، صداى او را (همه مردم حتى) كسانى كه در پشت پدرها و رحم مادران بودند تا روز قيامت شنيدند.(5)

پابرجايى دين با بودن كعبه

امام صادق(عليه السلام) فرمود: همواره دين با بودن كعبه پايدار خواهد ماند.(6)

اهميت وجوب حج

مرحوم صدوق در كتاب «من لايحضر» از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى كند كه به على(عليه السلام)فرمود: اى على كسى كه حج را ترك كند در صورتى كه توانايى داشته باشد كافر محسوب مى شود، زيرا خداوند مى فرمايد: بر مردمى كه استطاعت دارند به سوى خانه خدا بروند، لازم است حج به جا آورند و كسى كه كفر بورزد (و آن را ترك كند) به خود زيان رسانده و خداوند از آن بى نياز است، اى على كسى كه حج را به تأخير بياندازد تا اين كه از دنيا برود خداوند او را در قيامت يهودى يا نصرانى محشور مى كند.(7)

و نيز در حديث ديگرى از امام كاظم(عليه السلام) مى خوانيم كه در تفسير آيه «قل هل ننبّئكم بالاخسرين اعمالاً» فرمود زيانكارترين مردم كسى است كه حج را ترك كند.

و نيز از امام صادق(عليه السلام) مروى است كه فرمود: مراد از قول خداى تعالى كه مى فرمايد:

«و نحشرهم يوم القيامة اعمى» ما آنها را كور وارد محشر مى كنيم كسانى هستند كه حج اسلام را ترك كنند.(8)

فضيلت حج

زيارت خانه خدا واجب يا مستحب داراى فضيلتى عظيم و اجرى بزرگ است و كفايت مى كند در عظمت و بزرگى اجر و كثرت ثواب آن چند خبر و داستان كه ذيلاً از نظر خوانندگان محترم مى گذرد.

خبر اوّل: حديثى است كه مرحوم فيض در محجة البيضاء از امام صادق(عليه السلام)روايت كرده كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: پاره اى از گناهان قابل عفو و آمرزش نيست مگر اينكه صاحب آن گناه در عرفات بايستد و در آن موقف شريف به توبه و استغفار بپردازد.(9)

خبر دوّم : مردى در مسجد الحرام از امام صادق(عليه السلام) پرسيد كدام گناهكار گناهش بزرگتر از ديگران است؟ فرمود: آن كس از مؤمنين كه وقوف نمايد به اين دو موقف (عرفه و مزدلفه) و سعى كند بين اين دو كوه (صفا و مروه) و طواف نمايد اين خانه خدا را و دو ركعت نماز در پشت اين مقام به جا آورد و در پيش خود گمان ببردكه خدا او را نمى آمرزد اين چنين شخصى گناهش از ديگران اعظم و بزرگتر است.(10)

خبر سوّم : امام صادق(عليه السلام) فرمود: چون شخص حاجى وارد مكه مى شود خدا دو فرشته بر او موكل مى نمايد تا طواف و نماز و سعى او را حفظ نمايند و چون به عرفات وقوف نمايد دست بر شانه راست او زنند و گويند اى فلان به تحقيق كه گذشته ات را كفايت كردى پس ملاحظه كن كه در آينده چه مى كنى (گناهان گذشته ات بخشيده شد پس در نظر داشته باش كه افعال آينده ات را نيكو گردانى).(11)

در تأخير حج خير نيست

سماعه مى گويد: امام صادق(عليه السلام) به من فرمود اى سماعه چرا امسال توقف كردى و به حج نرفتى؟ عرض كردم با يك دسته از مردم معامله داشتم و به علاوه كارهاى ديگرى برايم پيش آمد كه توفيق سفر پيدا نكردم و شايد خير در اين بوده كه امسال من بمانم.

حضرت فرمود: اى سماعه به خدا قسم چنين نيست خداوند در ترك حج خير قرار نداده و بعد فرمود: اى سماعه هيچ بنده اى از زيارت خانه خدا باز نمى ماند مگر براى گناه او و آنچه خدا از او عفو مى فرمايد بيش از گناهى است كه به آن مؤاخذه مى شود.(12)

مانع حج ديگران نشويد

1ـ پسر عمار مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم كه مردى در خصوص رفتن به حج با من مشورت كرد و او مردى ضعيف الحال بود من گفتم خوب است كه از رفتن به حج خوددارى كنى.

حضرت فرمود: چه بسيار بجا است كه يك سال بيمارى اين راهنمايى و صلاح انديشى را ببينى. پس من يك سال مريض شدم.(13)

2ـ امام صادق(عليه السلام) فرمود: آن كس كه برادر دينى خود را از حج باز دارد و باعث شود كه وظيفه دينى اش به تأخير افتد بايد بترسد از مبتلا شدنش در دنيا به فتنه اى و گرفتار شدنش در آخرت به عقوبتى.(14)

آداب حج

اوّلين مطلبى كه حاجى بايد آن را مورد توجه قرار دهد نيّت آن است كه بايد حاجى نيت و قصدش از حج رضاى خدا باشد. چرا كه امام صادق(عليه السلام)فرمود: حج بر دو وجه بجا آورده مى شود يكى آن حجى كه براى رضاى خدا انجام شود ديگر آن حجى كه براى خود نمايى و مردم باشد پس كسى كه براى خدا حج انجام دهد اجرش با خدا و كسى كه براى مردم حج بجا آورد ثوابش بر مردم است در روز قيامت.(15)

خرجى حج

دوّم اينكه خرج سفر حج را از راه حلال به دست آورد چه آنكه حجى كه با مال حرام به جاى آورده شود مقبول درگاه خداوند نيست.

در خبر است كه امام(عليه السلام) فرمود: كسى كه با مال حرام به حج برود هنگامى كه لبيك بگويد، در جواب او گفته مى شود (لالبيك و لاسعديك) اجابت تو اجابت نيست و عملت مورد رضايت خاطر ما نيست.

و از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده كه فرمود: كسى كه مالى را از حرام به دست آورد نمى شود از آن مال در راه صدقه دادن و يا بنده آزاد كردن و يا حج و عمره به جا آوردن خرج شود و بنويسد خداوند از براى او به عدد اجزاء آن مال حرام وزر و وبال و همان مال بعد از مرگ، توشه جهنم او خواهد شد.

و امام كاظم(عليه السلام) فرمودند ما خانواده اى هستيم كه سه چيز را از خالص ترين و پاكترين قسمتهاى اموالمان تهيه مى كنيم. يكى مخارج حج خانه خدا، ديگر مهريه زنهاى مان، سوم مخارج كفن و لباس عالم آخرت.

در امور حج و خرجى آن چانه نزنيد.

امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: در خريد سه چيز چانه نزنيد:
1ـ در خريدن قربانى
2ـ خريدن كفن و لباس آخرت
3ـ كرايه وسيله نقليه در سفر حج.

امام چهارم(عليه السلام) به وكيل خرج خود كه مى خواست وسايل سفر حج را تهيه ببيند مى فرمود: آنچه لازمه سفر حج هست بخريد و چانه نزنيد.

در سفر حج اسراف نيست

پيامبر اكرم(عليه السلام) مى فرمود: هيچ خرجى در نزد پروردگار بهتر از خرج كردن با اعتدال و ميانه روى نيست. زيرا خداوند زياده روى در خرج را دشمن مى دارد مگر براى حج و عمره.

و شايد فلسفه اين دستورالعمل براى اين باشد كه يك فرد حاجى در سفر حج آقامنشانه رفتار كند و بداند كه خرج كردن در اين سفر هرچه باشد داراى اجر است. و از خسّت و بخل بركنار ماند. چنانكه در روايت است كه امام زين العابدين(عليه السلام) براى سفر حج بهترين غذا و طعام را تهيه مى ديد. چرا كه اگر يك درهم در سفر حج مصرف شود بهتر است از هزار درهم كه در غير سفر حج خرج شود.(16)

چهارم اينكه مصبيتهايى كه احياناً در اين سفر مقدس مى بيند و اتفاقاتى كه در بدن يا مال او به هم مى رسد او را غمگين و افسرده خاطر نسازد زيرا ناراحتى هاى اين سفر نشانه قبولى حج است. و از بين رفتن يك درهم در اين راه برابر هفتصد درهم است كه در راه خدا صرف نموده باشد و از براى او است در مقابل هر گرفتارى و مصيبتى ثوابى جداگانه و هيچ گونه خوبى در نزد خدا ضايع نمى شود.

چنانچه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده كه فرمودند كسى كه در مكه مبتلا به بيمارى و مرض شود و براى خاطر خدا صبر نمايد و گله و شكايتى نكند در برابر هر روزِ ابتلا و بيمارى، خداوند پاداش عمل صالحش را برابر شصت سال عبادت قرار مى دهد و كسى كه بر حرارت و گرمى شهر مقدس مكه صبر و تحمل نمايد، در مقابل هر ساعت صبر و تسليم، آتش جهنم از او دور مى شود و به بهشت به قدر صد سال راه نزديك مى شود.

پنجم اينكه در سفر خوش اخلاق و خوش برخورد باشد و از بدخلقى و بدگويى بپرهيزد و از هر فسق و عمل زشت و سخن ركيك برحذر باشد.(17)

ديگران را در ثواب حج شريك كنيد

در فقيه جلد 2 ص 144 و كافى جلد 4 ص 317 از امام ششم روايت شده كه فرمود: اگر هزار نفر را در (ثواب) حج خود شريك كنى به هر يك ثواب يك حج مى دهند بدون اينكه از ثواب حج تو چيزى كم شود. (پس چه بهتر كه حجاج محترم بخل نورزند و تمام شيعيان على ابن ابيطالب(عليه السلام) را در (ثواب) حج خود شريك كنند).

تواضع در حج گناهان را از بين مى برد

در كافى جلد 4 ص 252 و تهذيب جلد 5 ص 23 از امام ششم و امام پنجم(عليهما السلام)روايت شده كه هر كس قصد اين خانه كند در حالى كه از تكبر و بزرگى خالى باشد موقعى كه از حج برمى گردد از گناه پاك مى شود مانند روزى كه از مادر متولد مى شود و مراد از تكبر آن است كه زير بار حق نرود و بر اهل حق طعنه زند.

ثواب تك تك اعمال حج

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در جواب شخصى كه از ثواب اعمال حج مى پرسيد فرمود: بدان وقتى كه رو به طرف راه مكه نمودى، بعد از آنكه سوار مركب مى شوى به هر قدمى كه برداشته مى شود يك حسنه در نامه عملت ثبت و يك گناه از تو محو مى شود.

وقتى كه احرام بستى و لبيك گفتى به هر لبيكى ده حسنه نوشته و ده گناه از گناهانت محو مى شود.

و هنگامى كه خانه خدا را طواف كنى به جهت اين عمل در پيش خدا براى تو عهدى مقرر مى شود كه خداوند حيا مى كند بعد از اين تو را عذاب نمايد.

وقتى كه در نزد مقام ابراهيم دو ركعت نماز خواندى خداوند براى تو دو هزار ركعت نماز مقبول مى نويسد.

و موقعى كه ميان صفا و مروه سعى مى كنى خداوند اجر و ثواب كسى كه پياده از وطن خود به مكه آمده باشد و هفتاد بنده در راه خدا آزاد كرده باشد برايت مى نويسد.

و هنگامى كه در عرفات وقوف مى كنى تا غروب آفتاب اگر گناهانت مثل ريگ بيابان و كف دريا باشد آمرزيده مى شود.

و وقتى كه رمى جمره مى كنى در برابر هر سنگى ده حسنه در نامه عملت ثبت و ده گناه از گناهان آينده ات محو مى شود.

و موقعى كه سرت را تراشيدى در مقابل هر مويى يك حسنه برايت نوشته مى شود مادامى كه زنده اى.

و هنگامى كه قربانى را سر بريدى به هر قطره خونى كه از آن مى ريزد براى تو حسنه اى مادام العمر نوشته مى شود.

و هنگامى كه طواف كعبه نمودى و در پشت مقام دو ركعت نماز خواندى فرشته بزرگوارى به شانه تو مى زند و مى گويد: آنچه در گذشته كرده اى خداوند آمرزيده اكنون عملت را از اوّل شروع كن.

و وقتى كه حاج از اعمال زيارت خارج شد از گناه خارج مى شود مانند روزى كه از مادر متولد شده، و تا چهار ماه ثواب هاى اعمال او را مى نويسند ولى گناه او را نمى نويسند.

و وقتى كه چهار ماه از موسم حج گذشت آنگاه با ديگران در گناه و ثواب مخلوط مى شود.(18)

ثواب زيارت كردن حاجيان

در فقيه جلد 2 ص 196 از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: هر كس با حاجيان تازه وارد معانقه كند مثل اين است كه دست خود را به حجرالاسود كشيده است.

فوايد حج

امام صادق(عليه السلام) فرمود: كسى كه دو حج كند هميشه در خوشى به سر خواهد برد تا موقع مردن.

و كسى كه سه بار حج كند هرگز فقير نخواهد شد.

و كسى كه چهار بار حج به جا آورد هرگز فشار قبر نخواهد ديد و هنگام مردن حجهاى او را به زيباترين صورت آدميان در برابر چشمش وا دارند كه تا روز قيامت آن صورتها براى او نماز به جاى آورند و ثوابش را براى او هديه كنند كه يك ركعت از اين نمازها برابر هزار ركعت نماز آدميان است.(19)

ثواب كسى كه بيست بار حج انجام دهد

امام صادق(عليه السلام) فرمود كسى كه بيست بار حج به جا آورد جهنم را نبيند و آواز و زبانيه هاى آن را نشنود.(20)

حج هر كسى اين همه ثواب ندارد

ممكن است كسى بگويد: تمام سرمايه داران با رفتن بيست بار به حج با هر عملى كه داشته باشند اهل بهشت خواهند شد!! ليكن چنين نيست و اگر حج، يك يا چندين بار آن أجر و ثواب فراوان دارد مشروط است به شرايطى كه از جمله كيفيت حلال و حرام بودن پول آن مورد بحث است.

بنابراين با هر پولى علاوه بر اينكه حج درست نيست ثوابى هم نخواهد داشت. چنانچه در قسمت خرجى حج گذشت كه در جواب تلبيه او گفته مى شود لالبيك و لاسعديك يعنى تلبيه شما پاسخ ندارد.

عنايت خاص خداوند نسبت به حجاج

اميرالمؤمنين(عليه السلام) در وصيت خود به امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)فرمود: شما را به خدا، درباره زيارت خانه خدا سفارش مى كنم كه تا مادامى كه هستيد زيارت خانه خدا را ترك نكنيد زيرا اگر زيارت خانه ترك گرديد هرگز مورد عنايت واقع نخواهيد شد.(21)

اجبارى شدن حج از سوى پيشواى مسلمين

امام صادق(عليه السلام) فرمود: اگر مردم بخواهند حج را تعطيل كنند بر پيشواى مسلمين واجب مى شود كه مردم را بر رفتن حج اجبار كند چه بخواهند و چه نخواهند زيرا فلسفه وجودى اين خانه بر اين است كه مردم آهنگ آن كرده به زيارتش بشتابند.(22)

هيچ عملى جاى حج واجب را نمى گيرد

هنگامى كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) از كارهاى حج فراغت حاصل نمود و از منى كوچ كرده رهسپار مكه گرديد در ابطح به عربى از باديه نشينان برخورد كرد آن مرد عرض كرد يا رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) من امسال قصد حج داشتم ولى موفق نشدم و اين ثواب عظيم از من فوت شد و چون من مردى ثروتمند و توانگرم دوست دارم مرا به عملى امر فرماييد كه چون آن عمل را انجام دهم به ثواب حج برسم.

راوى گفت: آن حضرت نظرى به كوه ابوقبيس نموده و فرمود اگر هم وزن اين كوه طلاى سرخ در راه خدا انفاق كنى به اجر و ثواب حج نمى رسى.(23)

توضيح مطلب

هر چند انفاق در راه خدا و زيارت خانه كعبه هر كدام اجرى جداگانه دارد اما در مواردى انفاق كردن ثوابش از حج بيشتر است. ليكن در اينجا ممكن است عنايت حضرت به حج واجب باشد زيرا هيچ عمل مستحبى جاى عمل واجب را نمى گيرد.

اگر زائر خانه خدا بميرد

امام صادق(عليه السلام) فرمود كسى كه به قصد حج و عمره به سوى مكه معظمه برود در پناه خدا خواهد بود پس اگر در حال رفتن به خانه خدا بميرد، خداوند گناهان گذشته اش را مى بخشد و چنانچه در حال احرام بميرد خداوند او را تلبيه گويان از قبر برانگيزاند و اگر در حرم مكه يا مدينه بميرد خداوند او را مبعوث فرمايد در حالى كه ايمن از عذاب قبر و آسوده خاطر باشد و اگر در حال مراجعت بميرد خدا جميع گناهانش را بيامرزد.(24)

فلسفه و اسرار حج

هيچ امرى از امور دين چه واجب و چه حرام بدون فلسفه و حكمت نيست و اگر به فلسفه تمام واجبات و محرمات دست نيافته ايم علت آن جهل ما است نه بى معنى بودن اوامر و نواهى حق لذا هر مقدارى كه علم پيشرفت كرده پرده از روى اسرار و فلسفه پاره اى از مسائل دينى كنار رفته و يا هر چه را كه اولياء دين حكمت آن را بيان كرده اند علت و حكمت آن روشن گشته است و حج نيز از امورى است كه داراى يك سلسله واجبات و محرمات است و هر كدام از دستورات آن داراى فلسفه و حكمتى است كه اولياء دين آن را بيان كرده اند كه دانستن آنها خالى از لطف نيست و براى مزيد اطلاع به گوشه هايى از آن اشاره مى شود.

حاجى يعنى كسى كه براى حج خانه خدا از منزل حركت مى كند اول كارى كه مى كند اين است كه در يكى از ميقاتها، يعنى جاهايى كه براى اِحرام بستن تعيين شده اِحرام مى بندد كه بعد از اِحرام بستن، به او مُحْرِمْ مى گويند.

در ميقات ابتدا لباسهاى رنگارنگ را از تن در آورده و در لباسى ساده و بى آلايش كه از دو حوله تشكيل مى شود داخل مى شوى يعنى تو اكنون در جايگاه تجديد پيمان الهى هستى و با اين عمل، خوديهايت را دفن مى كنى و خود را در لباسى سفيد همچون كفن وارد مى نمايى و در واقع ميقات، گور خود خواهى ها و خود بينى ها و خود پسندى ها است.

پس اين خودِ دروغين را همچون تخمى دفن كن تا خود راستينت از نو برويد و خودى ديگر كه الهى است به بار آيد.

لباسهايت را كه هم پوشنده عورت و هم نماينده شخصيت بود برون آر، تا از اين خودِ ساختگى تا سرحد امكان رها شوى، سپس لباسهايى كه نه لباس زنده است و نه كفنِ مرده بپوش، تا در كلاس سازندگى حج و تمرين ترك كردن 24 عامل ركود، انسانى بالا

و والا گردى.

اكنون كه لباس احرام پوشيده اى نيّت كن كه براى زيارت خدا آمده اى و غير او را اراده ندارى.

در گذشته نيتهاى دِگرى داشتى كه هواى دِگرى داشتى اكنون همه را فراموش كن، هوا را از ياد ببر و همچنان خدا را ياد كن كه اين حج و عمره تنها براى خدا است و بس، سياحت نيست تجارت نيست زيارت است و ملاقات رَبّ.

و اين نيّت تو را از اسارت به آزادى، از محدوديت به بى نهايت، و از باطل به حقيقت مى برد، و اكنون براى برداشتن نخستين گامِ زيارت «لبيك» بگو، نه تنها در دل كه با زبان و آشكارا، و اين آشكارا گويى، زبان نماينده همه تو است كه همه ام آرى با زبانم، با فكر و عقلم و دل و جانم و خلاصه با تمام وجودم آرى. «لبيك اللهم لبيك» آرى خدايا، آرى.

آرى اى جان جانانم، كه آنچه براى خود و ديگران آرى گفته ام غلط گفته ام، اكنون نسبت به غير تواى خداى بزرگ نه، و تنها براى تو آرى.

آرى اين بنده گريزپا است كه اكنون به اجابت دعوتت با پاى خود آمده، ميهمانى است دعوت شده، هر كه هست و هر چه هست، تو اين خَسى را دانسته دعوت كردى كه كَسَشْ كنى نسناس است كه ناسش كنى ديو و دَد است كه مردمش گردانى، هيچ است كه چيزش كنى، «لبيك» آرى و ديگر هيچ!

هر چه بفرمايى «آرى» قربانى شو «آرى» يا بجايش قربانى كن «آرى» از شيطانها و شيطنتها دور شو «آرى» سنگ بارانشان كن «آرى».

مستحب است تلبيه را تكرار كنند و با صداى بلند بگويند كه اين شعار حج و عمره است يعنى همانگونه كه خود مى دانم چه مى گويم و چه مى كنم، ديگران نيز بدانند كه به خدا پاسخ مثبت داده و با تمام وجودم آرى مى گويم.

اى كسانى كه مُحْرِم هستيد، بدانيد كه من ديگر سِلم و بى آزارم، سپر و شمشير را انداخته ام و متعهد شده ام كه نسبت به كسانى كه با من سر جنگ ندارند سِلم محض باشم.

مُحْرِم لبيك گويان همچنان راهش را ادامه مى دهد، تا خانه هاى مكه نمايان شود، كه ظاهراً از آن به بعد همين لبيك واجب و مستحب حرام مى شود. و در خبر است كه «صداى تلبيه از اين پس از صداى خران بدتر است» يعنى تو اكنون به ديار يار رسيده اى عملاً دعوتش را اجابت كرده اى، ديگر لبيك چرا؟ كه اين نوعى خريت و نادانى است و هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد.

اين بود گوشه اى از معناى تلبيه و احرام بستن اكنون ببينيم فلسفه امورى كه بر مُحْرِم حرام مى شود چيست و چرا امورى كه قبل از حج مباح بوده در حال احرام حرام مى شود و مرتكب آن بايد كفّاره بدهد؟

حال به تك تك اُمور ممنوعه در حال احرام اشاره كرده و فلسفه حرمت آنها را مورد بررسى قرار مى دهيم.

علما و مراجع تقليد مى فرمايند 24 چيز بر شخص مُحرِم حرام است.

1ـ صيد كردن حيوانات صحرايى نه دريايى، خواه حلال گوشت باشد مانند آهو، ملخ، پرندگان و خواه حرام گوشت باشد مانند روباه و خرگوش ليكن حيوانات دريايى شكارشان مانعى ندارد همچنين كشتن حيوانات اهلى از قبيل گاو، گوسفند، شتر و مرغ جايز است.

در احكام صيد مسائل زياد است و براى صيد كردن هر حيوانى كه بر محرم حرام است كفّاره اى مقرر شده كه به علت فروع كثيره آن از ذكر آنها صرف نظر مى شود.

بنابراين اوّلين چيزى كه بر محرم حرام است صيد است با آن تفصيلى كه دارد يعنى اى حاجى تو كه اكنون محرم هستى در واقع صيد خدايى، به پاى خود، و به دعوت حق به دام بندگى افتاده اى بنده او شدى تا آزاد شوى، پس چگونه صيد مى كنى؟ صيد كه نمى تواند صيد كند.

صيد خود قساوت و قساوت آور است و تو كه مُحرم هستى بايد پر از مهر و محبت و بى اذيت و آزار باشى، حتى با گياهان حرم، تا چه رسد به حيوان، يا بالاتر انسان.

اينجا حرم أمن الهى است، چرا نا أمنى مى كنى؟ در جاى آزادى چرا از ديگران سلب آزادى مى كنى؟

2ـ هم خوابى كردن با همسر و كليه بهره بردارى هاى جنسى كه جنبه شهوت رانى داشته باشد.

حتّى نگاه كردن به همسر خود اگر از روى شهوت باشد حرام است.

3ـ استمنا كردن (يعنى انسان با خود كارى بكند كه از او منى بيرون بيايد).

4ـ عقد كردن چه از براى خود يا ديگرى، حتى شاهد شدن بر عقد ديگران نيز حرام است.

و به طور كلّى بر مُحرم حرام است كه زن بگيرد يا شوهر كند، يا خواستگارى كند، چه براى خود و چه براى ديگرى و نيز غير محرم حق ندارد با زن و مرد مُحرم ازدواج كند كه در هر صورت نكاحش باطل، و زناشوئيش زِنا و مانند قبل از عقد، نامحرم است.

يعنى اى حاجى تو كه احرام بستى و اكنون در حال احرام هستى بايد بدانى كه تنها به خدا مَحرَمى و بايستى دست رد به سينه نا مَحرَم زنى نه آنكه با دگران مَحرم شوى، آن هم مَحرمِ شهوت اكنون بايد تنها اتصال و رابطه ات با خدا باشد، و همه اتصالات غير خدايى را بِبُرى، و غير خدا را از ياد بِبَرى، مگر آنكه به مصلحت خلق باشد و به امر حق.

تو اكنون در حالت فصل و جدايى از غير خدايى، پس چگونه وسيله وصل، آنهم شهوترانى را فراهم مى كنى؟ چرا كه شهوترانى در حال احرام به انواع و اقسامش ممنوع است تا بدانى كمال انسانى در ترك شهوات است و سقوط انسان در پيروى از شهوات و هواى نفس.

بارى تو در حال احرام هستى و در اين حال نامزد خدا گشته اى، ديگر نامزد كسى غير او مباش، خود را از خودخواهى و شهوات خالى كن، از راحتيت، از شخصيتت، و از همه خوديهايت خالى شو، تا پر از صفا و نور شوى، تا شايسته قرب حق گردى، كه

نزديكان به حق از خودخواهيها به دورند.

عقد ازدواج براى خودت و براى دگران اكنون حرام است چرا كه در اين حال تو با خدا اتصال كرده و بايد از غير او انفصال داشته باشى.

5ـ بر محرم استعمال بوى خوش حرام است و در حال احرام اگر بوى خوشى به مشامش رسيد بايد بينى خود را بگيرد و به عكس براى بوى بد نبايد بينى اش را بگيرد. يعين حالت احرام حالت يادآورى اوّل و آخرِ گنديده و متعفن تو است، نخست نطفه اى متعفن بودى و آخر كار هم مردارى متعفن خواهى شد و در اين ميان هم كه در احسن تقويم هستى جز مشتى نجاست و كثافت در درون ندارى.

اكنون تو در حال مرگ مصنوعى عطر استعمال مكن، كه به دروغ خويش را خوشبو مى كنى، و از بوى بد بينى مگير تا به ياد آغاز و انجام و درون كنونيت افتى، اندكى به خود آى، اين خودِ دروغين خود ساخته خود باخته را ترك كن، خدا ساخته شو، شكسته شو، گُم باش، ناچيز باش، و از زرق و برق آنچه كه تو و ديگران را گول مى زند و به خود مشغول مى كند دور شو، و تنها مجذوب حق باش كه تُوىِ مُحْرِم بتوانى مَحْرَم درگاه الهى گردى.

6ـ پوشيدن لباس دوخته براى مردان حرام است يعنى نه تنها زينت كردن و زيبا نمودن سر و صورت براى مردان در حال احرام حرام است، كه هرگونه لباسى هم كه حاكى از زيبايى و تشخّص باشد در اين حال ممنوع است، چه دوخته باشد مانند لباس و ندوخته باشد مانند پتو و لحاف را به خود پيچيدن حتى لباس احرام بايد دكمه هم نداشته باشد. يعنى لباس علامت تشخّص و امتياز است و در اين حال بايد اين امتيازات لغو شود و همه يك رنگ و يك نواخت دوشادوش يك ديگر به نداى حق لبيك گويند.

يعنى اى حاجى تو بايد از لباسهايت، چه دوخته و چه ندوخته، كه تو را در مى پيچد و به خود مى دوزد و آنچه هستى در خود پنهانت مى كند، و به چهره اى جز آنكه هستى نمايانت مى كند. بدرآيى و آن شخصيت كاذب خويش را در گورستان شخصيتهاى

دروغين يعنى ميقات دفن كنى و با تمام مردم به گونه اى مساوى و هم دوش و هم آوا گردى كه در اينجا هيچ كس هيچ مقام و مسئوليتى ندارد و حتى پيامبر و امامان(عليهم السلام) هم در حالت احرام حق پوشيدن لباس ندارند چون در اينجا و در اين حالت همه بايد يك رنگ و يك نواخت و بى نام و نشان باشند. تا بدانند در اصل همه فرزند آدم اند و فرزندان يك پدر و مادر، همگى طبعاً برادر و برابر يكديگرند و هر كس خدا ترسى اش بيشتر باشد در نزد خدا محبوبتر است.

7ـ از محرمات احرام سرمه كشيدن است.

8ـ نگاه كردن در آينه.

9ـ براى زينت انگشتر به دست نمودن.

10ـ پوشيدن زيور براى زنان.

11ـ ماليدن روغن به بدن.

12ـ برطرف كردن موى از بدن.

13ـ ناخن گرفتن.

تمام اين موارد هفت گانه جزء خودآرايى است يعنى كسى كه وارد اين صحنه عبادى سمبليك حج مى شود حق ندارد به ظاهر خود بپردازد زيرا او در اينجا جمال معنوى مى خواهد و آرايش باطنى، و تو اى حاجى كه احرام بسته اى بايد بدانى كه خودبينى و ظاهرسازى در اينجا و اين حالت حرام است، يعنى خودبينى بس است اى گمشده در خود و خوديها، از خودسازيها و خود بازيها و خودخواهيها زمانى بدر آى، و اكنون در آينه نيز منگر، خود را در آينه فطرتت بنگر، و به همان پايه فطرت تسليم خدا شو كه تو را از نو بسازد.

چرا خود را مى آرايى؟ كه خود دروغنيت دروغتر شود، و خود گم كردِگيت بيشتر گردد، و خودخواهيت، گمراهيت، افزون تر شود؟!

14ـ پوشيدن روى پا به وسيله پوتين و جوراب براى مردان و اين نيز كه براى راحتى و فرار از آسيب است در حال احرام براى مردها ممنوع و براى زنان جايز است.


پى‏نوشتها:

1ـ سفينة البحار ماده سقى
2ـ ثمرات الحيوة ج 2 ص 246
3ـ خلاصة المنهج ج 1 ص 222
4ـ كافى ج 4 ص 226 و خلاصة المنهج ج 6 ص 307
5ـ وسائل ج 5 ص 9
6ـ وسائل ج 5 ص 14

7ـ تفسير نمونه ج 3 ص 19

8ـ تفسير خلاصة المنهج ج 1 ص 224
9ـ محجة البيضاء ج 2 ص 149

10ـ وافى ج حج ص 42

11ـ وافى ج حج ص 45
12ـ وافى ج حج ص 48

13ـ من لايحضر ج 2 ص 143

14ـ مستدرك ج 2 ص 4
15ـ ثواب الاعمال ص 116
16ـ من لايحضره الفقيه ج 2
17ـ قبل از حج بخوانيد آقاى افتخارى ص 16
18ـ فقيه جلد 2 ص 130
19ـ خصال صدوق باب چهارگانه
20ـ خصال باب بيست گانه
21 و 22ـ وسائل ج 5 ص 15
23ـ ثواب الاعمال ص 111
24ـ قبل از حج بخوانيد آقاى افتخارى ص 63