كربلا سرزمين عشق و ايثار
تاريخ در جغرافي
در كربلا به سرزميني قدم مي گذاري كه يكي از بزرگترين حوادث
تاريخ و حماسه هاي خونين در آنجا اتفاق افتاده است . سرزميني كه يك دنيا خاطره دارد
، هم دل را مي سوزاند و اشك را جاري مي كند ، هم به انسان روح غيرت و شجاعت و
سلحشوري و مبارزه با ظلم مي دهد . درباره كربلا هم به عقب برمي گرديم و از
گذشته هاي دور ، تاريخ اين شهر و اين حرم و حوادث آن را مرور مي كنيم .
معاويه ، حاكم ستمكار در سال 60 هجري درگذشت . پسر او يزيد به
خلافت رسيد ، در حالي كه در آن زمان ، امام حسين ( عليه
السلام ) شايسته ترين فرد براي پيشوايي مردم بود و يزيد فردي نالايق ،
هوسباز ، شرابخوار و اهل گناه و ظلم بود . يزيد در شام ( دمشق ) حكومت مي كرد و
امام حسين ( عليه السلام ) در مدينه بود . يزيد به
حاكم مدينه نوشت كه امام را وادار كند تا با حكومت يزيد بيعت كند و اگر نپذيرفت ،
گردن او را بزند . امام حسين ( عليه السلام ) كه
هرگز حاضر نبود زير بار حكومت كسي مثل يزيد برود ، بيعت نكرد و شبانه با تعدادي از
بستگان و برادران و فرزندان خود از مدينه خارج شد و به مكّه رفت كه حرم خدا و شهري
امن بود . شيعيان كوفه كه دل خوشي از حاكمان نداشتند ، به امام نامه هاي زيادي
نوشتند كه به كوفه بيايد و رهبري آنان را برعهده بگيرد تا با يزيديان مبارزه كنند
. اين قضايا مربوط به بيش از هزار و سيصد سال قبل است . حتماً داستان كربلا را
خوانده و شنيده اي . نمي خواهم آن قصه طولاني را بگويم .
به هر حال . . . امام حسين ( عليه
السلام ) پس از چهار ماه و پنج روز اقامت در مكّه ، به سمت كوفه حركت كرد .
كساني هم به او پيوستند . در اين مدّت ، اوضاع كوفه عوض شد . حاكم جديدي كه بسيار
بي رحم و ظالم بود ( به نام ابن زياد ) بر سر كار آمد و سختگيري هاي زيادي كرد و
فرستاده امام حسين ، يعني مسلم بن عقيل را شهيد كرد . مردم هم ترسيدند و بي وفايي
كردند .
امام حسين ( عليه السلام ) پس
از 25 روز حركت ، پيش از آنكه به كوفه برسد ، در سرزميني به نام « كربلا » نزديك
رودخانه فرات و نهر علقمه در محاصره هزاران نفر از نيروهاي دشمن قرار گرفت . چند
روز گذشت ، روز عاشورا رسيد . لشكريان كوفه را تا 30 هزار و بيشتر گفته اند . امّا
همراهان امام 72 نفر بودند . از چند روز جلوتر همراهان ا مام با كم آبي رو به رو
شده بودند .
در آن سرزمين ، نهر آبي لا به لاي نخلستان ها وجود داشت به نام
علقمه . علقمه يك نهر فرعي بود كه از رودخانه فرات جدا مي شد . امام و همراهانش
نزديكي هاي علقمه فرود آمده بودند ، تا دسترسي به آب داشته باشند . ولي دشمن ، چند
هزار سرباز را در حاشيه علقمه گماشته بود تا امام و يارانش نتوانند از آب استفاده
كنند . مي خواستند با تشنه نگه داشتن آنان و فشار كم آبي ، آنان را مجبور كنند تسليم شوند و از ابن زياد و يزيد پيروي كنند .
از دوم محرّم كه وارد اين سرزمين شدند و اردو زدند ، تا هفتم
محرم گاهي نفرات امام ، حلقه محاصره را مي شكستند و مشك هاي خود را پر از آب
مي كردند و به خيمه ها برمي گشتند . امّا با مراقبت بيشتر سپاه دشمن ، از روز هفتم
به بعد ، كار تهيّه آب مشكل شد و در خيمه ها كمبود آب بود . تا اوج عطش و تشنگي كه
روز عاشورا بود .
نهر علقمه را به ياد داشته باش ، دوباره به آنجا سر خواهيم زد و
از شهيد علقمه ياد خواهيم كرد .
وقتي امام در اين سرزمين فرود آمد ، دستور داد خيمه ها را بر پا
كنند ، امّا آن ها را به صورت نزديك به هم و به حالت نيم دايره . خيمه امام در وسط
اين خيمه ها بود . بعضي از خيمه ها مخصوص امام و اهل بيت او و جوانان هاشمي بود ،
برخي براي ياران و همراهان و بعضي هم مخصوص سلاح و ادوات جنگ و مشك هاي آب و . . .
امروز وقتي به كربلا مي روي ، به ديدن محلّي مي روي كه به فاصله
بيش از 200 متر دورتر از حرم امام حسين ( عليه السلام )
قرار دارد و به صورت بناي يادبودي است كه جايگاه خيمه هاي امام حسين
( عليه السلام ) را نشان مي دهد كه از محلّ درگيري و ميدان جنگ فاصله داشت .
بگذريم . روز عاشورا فرا رسيد . امام و فرزندان و يارانش از
جلوي اين خيمه ها به طرف ميدان مي رفتند و مي جنگيدند . يك بار حمله عمومي طرف صبح
انجام گرفت ، از آن پس نبرد تن به تن . ابتدا ياران امام يكايك به ميدان رفتند و
جنگيدند و شهيد شدند . سپس جوانان هاشمي و در آخر حضرت عباس و در پايان همه امام حسين
( عليه السلام ) بود كه در نبرد دلاورانه با آنان شهيد شد . هر كس به ميدان
مي رفت ، رَجَز و شعرها و شعارهاي حماسي مي خواند و درگير مي شد . اين نبردها كه از
صبح عاشورا شروع شده بود ، تا بعد از ظهر ادامه يافت .
تپه ماهورهايي ميان خيمه ها و ميدان فاصله انداخته بود . اگر
كسي مي خواست ميدان را ببيند ، بايد روي آن بلندي مي آمد تا ميدان و سپاه دشمن در
چشم اندازش قرار گيرد . اينكه اكنون در كربلا نزديك حرم سيدالشهدا به فاصله 30 متر
آن طرف خيابان ، جايگاهي وجود دارد به نام « تلّ زينبيّه » كه با چند پلّه بلندتر
از سطح خيابان ساخته شده و شبيه يك حسينيه كوچك است و زائرين كربلا آنجا را هم
زيارت مي كنند ، يكي از همان بلندي هايي بود كه روز عاشورا حضرت زينب براي كسب خبر
از وضع ميدان و سرنوشت برادرش ، چند بار از جلوي خيمه ها به آن بلندي آمد و به صحنه
نبرد نگاه كرد . فاصله چنداني بين تلّ زينبيّه و حرم نيست . اين ساختمان به ياد آن
حادثه و براي زنده نگه داشتن آن خاطره ساخته شده است .
روز عاشورا وقتي همه ياران و نزديكان و فرزندان امام به شهادت
رسيدند ، خود آن حضرت به ميدان رفت . بارها حمله كرد و با آن گروه جنگيد و عدّه اي
را كشت . ولي خودش هم خيلي تشنه و خسته و زخمي بود . تنهاي تنها آن قدر جنگيد و زخم
بر پيكر او وارد شد كه سرانجام بر زمين افتاد . امّا هنوز زنده بود و جان در بدن
داشت . شمر كه يكي از جلاّدان و نيروهاي بي رحم دشمن بود ، با قساوت تمام ، سر امام
حسين ( عليه السلام ) را از پيكرش جدا كرد .
كربلا ، مدفن امام حسين ( عليه
السلام )
محلّي كه امام حسين ( عليه السلام )
بر زمين افتاده بود و همانجا شهيدش كردند ، كمي گودتر از جاهاي ديگر ميدان
بود . به آن قسمت ، « گودال قتلگاه » مي گويند . وقتي وارد حرم امام حسين مي شوي ،
به فاصله كمي از جايي كه ضريح مطهّر قرار دارد ، راهرو باريكي است كه به اتاقكي ختم
مي شود و آنجا هم ضريح كوچكي بر قسمتي از ديوار است و داخل آن چراغ سرخي روشن است .
آنجا را هم زيارت مي كنند و گريه مي كنند . آنجا همان محلّي است كه امام در روز
عاشورا بر زمين افتاد و شهيد شد . وقتي دو روز بعد از عاشورا ، امام سجاد
( عليه السلام ) براي دفن شهدا از كوفه به كربلا آمد ، پيكر امام حسين
( عليه السلام ) را در حصيري پيچيد و در جايي دفن كرد كه امروز ضريح مقدّس
بر روي آن است .
اگر دقت كني ، ضريح امام حسين ( عليه
السلام ) ، دو گوشه اضافه تر از ضريح هاي ديگر دارد . يعني « شش گوشه » است
و آن دو گوشه اضافه تر به خاطر آن است كه امام سجاد ، پيكر برادرش حضرت عليّ اكبر
را طرف پايين پاي امام حسين به خاك سپرد . ضريح راشش گوشه ساخته اند ، تا جاي دفن
حضرت علي اكبر مشخص باشد . در اطراف ضريح امام حسين (
عليه السلام ) ، محلّ ديگري است كه پنجره فولادي مثل ضريح دارد و نام شهداي
ديگر كربلا بالاي آن نوشته است . اين همان جايي است كه امام سجاد پيكرهاي پاك
ديگران را ( چه از فرزندان و خويشاوندان امام و چه از ياران و همراهان شهيدش ) همه
را در يك جا گرد آورد و به خاك سپرد .
حرم ابا الفضل ( عليه السلام )
به فاصله 300 متر از حرم امام حسين (
عليه السلام ) به طرف شرق ، حرم حضرت اباالفضل (
عليه السلام ) قرار دارد ، فرزند گرامي اميرالمؤمنين و علمدار رشيد امام
حسين ( عليه السلام ) كه در 34 سالگي در كربلا
شهيد شد . فاصله اين دو زيارتگاه را « بين الحرمين » گويند . قديم ها در اين فاصله
، خانه و مغازه و كوچه و مسافرخانه بوده ، ولي الآن فضاي باز و يكدستي ديده مي شود
كه با دو رديف نخل هاي تزييني و سايه باني در امتداد آنها ، مكان مناسبي براي تجمّع
مردم و مراسم عزاداري يا استراحت زائران است و ساختمان ديگري بين اين دو حرم نيست .
شايد روزي هم ا ين دو حرم به يك حرم بزرگ تبديل شود .
امّا چرا دو حرم ؟ . . . شنيده اي كه روز عاشورا حضرت عباس ،
براي آوردن آب از نهر علقمه ، مشك بر دوش به آب فرات رسيدو مشك را پر از آب كرد و
در بازگشت از لا به لاي نخلستان به طرف خيمه گاه ، با سپاه دشمن كه او را محاصره
كرده بودند درگير شد . آنان كمين كردند و در يك نوبت با ضربتي دست راست او را از
كار انداختند و در نوبت ديگر دست چپ او قطع شد و او كه مي خواست سوار بر اسب با
همان حالت آب را به خيمه ها برساند ، دشمني از پشت يك نخل ناگهان بيرون آمد و با
گرز آهنين بر سر آن حضرت زد و وي از اسب بر زمين افتاد و همانجا شهيد شد . وقتي
امام سجاد ( عليه السلام ) براي دفن شهدا آمده بود
، پيكر قطعه قطعه عباس را همانجا كه افتاده بود به خاك سپرد و آن را نزديك پيكر
سيدالشّهدا نياورد . نزديك حرم حضرت اباالفضل ، دو جايگاه ديگر هم به عنوان نماد و
يادبود ساخته اند كه شبيه سقّاخانه هاست كه يكي محلّ قطع شدن دست راست عباس است و
ديگري محلّ جدا شدن دست چپ از پيكرش . مي داني كه اين دو محل ، محلّ دفن دست هاي
بريده نيست ، بلكه جايي است كه دستان او در درگيري با دشمن در اين دو جا قطع شد .
اين نيز براي زنده نگه داشتن خاطره آن حماسه و مظلوميّت است .
اين همه كه از فرات و عطش و شهادت امام و يارانش با لب تشنه در
كنار آب فرات شنيده اي ، مربوط به همان نهر علقمه است كه از فرات منشعب مي شود .
قبلاً هم اشاره كردم كه فرات ، رودخانه بزرگ و پر آبي است كه چند كيلومتر آن طرف تر
قرار دارد و مثل رود دجله از كوههاي تركيه سرچشمه مي گيرد و اين دو نهر ، پس از
پيمودن صدها كيلومتر در خاك عراق ، در يك جا به هم متّصل مي شوند و به خليج فارس
مي ريزند . محلّ برخورد و به هم پيوستن اين دو رودخانه را « اروند رود » يا به قول
عرب ها شطّ العرب مي گويند .
زيارت كربلا
باري . . . آن روزها و سال ها گذشت . روزهايي بود كه كربلا تنها
يك بيابان بود و هيچ آبادي و ساكناني نداشت . البته در اطراف آنجا قبايلي كوچك با
فاصله هاي مختلف زندگي مي كردند ، مثل قبيله بني اسد كه براي دفن اجساد شهدا هم آمده بودند و به امام سجاد كمك كردند ، ولي كربلا دشت خالي بود
. در چهلمين روز شهادت امام حسين ( عليه السلام )
كه به آن اربعين مي گوييم ، دو نفر از شيعيان معروف به نام جابر بن عبدالله و عطيّه
براي زيارت قبر امام حسين ( عليه السلام ) آمدند .
آن دو ، اوّلين زائران قبر سيدالشّهدا بودند . بنا به نقلي اهل بيت امام حسين
( عليه السلام ) هنگام برگشت از شام به مدينه ، از همين مسير عبور كردند و
به كربلا آمدند تا قبر سيدالشهدا و ديگر عزيزان را زيارت كنند و در همين سفر بود كه
با جابر و عطيّه برخورد كردند .
حادثه اي كه در كربلا رخ داد و به شهادت امام و يارانش انجاميد
، از يك سو براي خاندان پيامبر يك افتخار بود كه در راه مبارزه با ظلم و دفاع از حق
، آن حماسه را آفريدند و شهيد دادند ولي زير بار زور نرفتند . از سويي هم براي
بني اميّه مايه ننگ بود كه به خاطر رياست و حكومت ، دست به چنان كشتار بي رحمانه و
بي سابقه زدند و عزيزترين انسان ها و خالص ترين بندگان خدا را قتل عام كردند و با
اين كه ادّعا مي كردند در دين حضرت محمّدند ، ولي فرزندان پيامبر را كشتند .
از آن پس ، بني اميّه مي كوشيدند تا اين حادثه رسواگر از يادها
برود و كسي از شهداي عاشورا ياد نكند و به زيارت قبرشان نرود . امامان شيعه هم
پيروان خود را تشويق مي كردند كه براي اداي احترام به آن شهيدان راه خدا و اظهار
محبّت و دوستي نسبت به آنان و براي زنده نگه داشتن ياد و خاطره آنان ، به زيارت
كربلا بروند و براي آن شهيد عزاداري و گريه و نوحه كنند و زيارت قبر امام حسين ( عليه السلام ) را در آن
شرايط خفقان بار و خطرناك ، يكي از بافضليت ترين كارها مي دانستند ، چون چنان
زيارتي اعلام همبستگي با راه شهيدان بود و زائري كه به زيارت سيدالشهدا مي رفت و
مي رود ، معناي كارش اين است كه ما طرفدار اين جبهه و گروهيم و از جهادشان طرفداري
مي كنيم و با دشمنانشان مخالفيم و از جنايتشان بيزاريم ، يعني همان « تولّي » و «
تبرّي » كه از وظايف ديني هر مسلمان و از فروع دين است .
امام صادق ( عليه السلام )
فرمود : هر كس ادّعا دارد كه شيعه ماست ، ولي به زيارت كربلا نرود ، ادّعاي او ثابت
نمي شود .
عشق زيارت
به هر حال ، رفتن به زيارت كربلا كه خطر هم داشت ، ثابت مي كرد
كه زائر به اين خاندان و به راهشان عقيده دارد و طرفدار آنان است و زيارت ، نوعي
عهد بستن با شهدا بود كه هدف و راهشان را فراموش نكند . اين حسّ و حالت نسبت به
كربلاي حسيني هميشه بوده است . در زمان متوكّل عباسي ، خليفه اي كه به شدّت با
خاندان پيامبر و شيعيان مخالف بود ، چون تجمّع شيعه را بر گرد مزار سالار شهيدان
امام حسين ( عليه السلام ) در كربلا مي ديد و از
قيام هواداران اهل بيت مي ترسيد ، بارها دستور داد تا قبر امام حسين
( عليه السلام ) را خراب كنند و مردم را پراكنده سازند و به كسي اجازه رفتن
به زيارت كربلا ندهند ، ولي پس از گذشت مدّتي ، دوباره علاقه مندان با شور و حالي
خاص ، مرقد امام را بازسازي مي كردند و به زيارت مي رفتند و دوباره آنجا محلّ رفت و
آمد شيعه مي شد و آباد مي گشت . اين ها همه به سفارش امامان بود و زائران به
ثواب الهي مي رسيدند .
شايد شنيده باشي كه در طول تاريخ ، خيلي ها عشق به زيارت كربلا
داشتند . سال ها در اين آرزو بودند . وقتي هم شرايط فراهم مي شد ، همه گونه سختي را
تحمّل مي كردند و حتّي گاهي جان خود را فدا مي كردند . در كشور ما يكي از آرزوهاي
رزمندگان و شهدا در سال هاي دفاع مقدس اين بود كه با پيروزي به زيارت كربلا بروند .
شعار مي دادند : « كربلا كربلا ، ما داريم مي آييم » . بعضي هم پشت پيراهن هاي خود
مي نوشتند : « مسافر كربلا » . اصلاً شوق كربلا شوري در دل رزمندگان ايجاد مي كرد .
قدر خودت را بدان كه چنين فرصت و توفيقي برايت پيش آمده است .
در قديم رسم بود كسي كه مي خواست به زيارت كربلا برود ، چون اين
سفر چند ماه طول مي كشيد ، خيلي خاطره اي و با شور و احساسات بود . مردم ، زائر
كربلا را بدرقه مي كردند و چون برمي گشت ، طيّ مراسمي استقبال انجام مي گرفت و در
اين مراسم ، كسي با نواي سوزناكي شعرهايي مي خواند كه به آن « چاووش خواني »
مي گفتند . وقتي برمي گشتند ، به آنان « كربلايي » مي گفتند و مورد احترام بودند .
كربلا رفته ها هم سعي مي كردند حرمت اين لقب و عنوان را حفظ كنند و كار ناپسند و
گناه نكنند . آنان هميشه از خاطرات سفر كربلا براي ديگران مي گفتند و شوق آنان را
براي زيارت مي افزودند .
و . . . جاهاي ديگر
باز برويم سراغ كربلا . در كربلا به زيارت حرم ها و قبرهاي
ديگري هم مي روي كه به نوعي با حادثه عاشورا ارتباط دارد . مثلاً قبر « طفلان مسلم
» را زيارت مي كني . مي داني كه « مسلم بن عقيل » ، نماينده و فرستاده امام حسين و
پسر عموي او بود كه امام ، قبل از رفتن به كوفه ، او را همراه نامه اي فرستاد تا
مردم به او بپيوندند و زمينه اي براي آمدن امام به كوفه و مبارزه با ظالمان بني
اميّه فراهم شود . داستانش مفصّل است . مردم بي وفايي كردند و او تنها ماند و
دستگير و شهيد شد . ( 1 ) دو پسر او به نام هاي محمد و ابراهيم كه كوچك
بودند ، در كاروان امام حسين ( عليه السلام )
بودند و به كربلا رفتند . پس از جريانات عاشورا و اسير شدن اهل بيت امام حسين و
كودكان ديگر ، آن دو پسر هم به صورت اسير به كوفه برده شدند . ابن زياد ( حاكم كوفه
) ، چون آن دو را شناخت و فهميد كه پسران مسلم اند ، دستور داد آنان را زنداني كنند
. اسيران اهل بيت ، از كوفه به شام و از آنجا به مدينه رفتند و آن دو پسر همچنان در
زندان بودند .
يك سال گذشت ، روزي پيرمردي به نام مشكور كه زندان بان بود و
از علاقه مندان امام حسين ( عليه السلام ) به شمار
مي رفت ، آن دو را شناخت و دلش به حال آنان سوخت و كمك كرد تا از زندان گريختند .
ولي پس از چند روز دوباره دستگير شدند . آنكه آنها را پيدا كرد ، مرد پليدي به نام
« حارث » بود ، آن دو عزيز بي گناه را كنار فرات برد و سر از بدنشان جدا كرد ، پيكر
آنان را به آب انداخت و سر آن دو را
پيش ابن زياد برد تا جايزه بگيرد . در حوالي كربلا به فاصله
40 كيلومتر دورتر از كربلا در راه بغداد ، نزديكي شهر مُسيّب ، مدفن و زيارتگاه آن
دو شهيد نوجوان است كه حرم آنان دو گنبد دارد . خيلي ها به زيارت آنان مي روند و
مظلوميّت ايشان را به ياد مي آورند .
يكي ديگر از زيارتگاهها ، قبر « عَون » پسر حضرت زينب است كه
حدوداً در ده كيلومتري شمال غرب كربلا قرار دارد . همچنين قبر « حُرّ » در شش
كيلومتري جنوب غربي كربلاست كه زائران به زيارتش مي روند ، همان كسي كه ابتدا با
لشكر هزار نفري راه را بر امام حسين ( عليه السلام )
بست و نگذاشت آن حضرت به كوفه برسد ، ولي وقتي براي او روشن شد كه سپاه كوفه
با امام خواهند جنگيد و تصميم به قتل امام دارند ، در يك اقدام شجاعانه از لشكر
دشمنان امام حسين جدا شد و به آن حضرت پيوست و جزو اولين شهيداني بود كه در كربلا
در ركاب امام به شهادت رسيد . او از قهرمانان كوفه به شمار مي رفت و چون قبيله او
در يك فرسخي كربلا زندگي مي كردند ، پيكر او را به آن منطقه بردند و به خاك سپردند
.
قدم به قدم اين سرزمين ، خاطراتي از عشق و ايثار مردان خدايي
دارد . اميد است هنگام زيارت اين ديار ، حوادث گذشته و قهرمانان فداكار را به
يادآوري و از رشادت و ايمان آنان الهام بگيري .
درباره كربلا و حرم حسيني و زيارتگاهاي اين منطقه ، گفتني
بسيار است . فعلاً به اين اندازه بسنده مي كنيم و سري به كاظمين مي زنيم .
كاظمين بارگاه دو امام مظلوم
حرم دو امام شهيد
در « كاظمين » ، قبر دو امام معصوم ، يعني امام كاظم
( عليه السلام ) و امام جواد ( عليه السلام )
را زيارت مي كني . زيارتگاه ها و قبرهاي ديگري هم هست كه اشاره خواهم كرد .
اول با اين شهر و سابقه اش كمي آشنا شويم . « بغداد » ، پايتخت
خلفاي عباسي بود . رودخانه دجله از وسط بغداد مي گذشت . امروز هم همين طور است . در
غرب روخانه دجله و بيرون بغداد ، گورستاني بود كه به « مقابر قريش » مشهور بود .
دور آن ديواري داشت و كساني را كه از طايفه قريش از دنيا مي رفتند ، در آنجا به خاك
مي سپردند .
امام كاظم ( عليه السلام ) ،
هفتمين پيشواي شيعه ، كه از سوي خلفاي عباسي به خصوص هارون الرشيد ، بسيار مورد
آزار قرار گرفته بود ، سال ها در زندان هاي مختلف آن حاكمان ستمگر محبوس بود .
سرانجام پس از سال ها زنداني بودن ، در روز 25 رجب سال 183 هجري در زندان بغداد
مسموم و شهيد شد . پيكر پاك آن امام مظلوم را براي دفن ، به همان گورستاني بردند كه
ياد شد . سال ها بعد ، نوه آن حضرت ، يعني امام جواد (
عليه السلام ) نيز كه روز آخر ذي قعده سال 220 هجري به دست خلفا به شهادت رسيد ، در همان جا كنار قبر امام
موسي بن جعفر ( عليه السلام ) به خاك سپرده شد .
آن منطقه بعدها تبديل به شهري مستقل شد و نام « كاظمين » بر آن نهادند . كاظمين ،
يعني دو كاظم . منظور امام كاظم و امام جواد ( عليهما
السلام ) است كه در يك مكان مدفونند .
روزگاري ديواري بر گرد آن قبرستان بود و به آساني نمي شد به
زيارت قبر امام كاظم ( عليه السلام ) رفت ، به
علاوه از سوي حكومت عباسيان مورد كنترل بود . امام رضا (
عليه السلام ) به يكي از ياران خود توصيه مي كرد كه به زيارت قبر آن امام
مظلوم برود . وقتي آن شخص پرسيد : اگر ترس داشتم و نتوانستم وارد آنجا شوم چه كنم ؟
فرمود : « از پشت ديوار سلام بده » . اين هم شاهد ديگري بر مظلوميت اهل بيت پيامبر
است .
باري . . . سال ها گذشت . در زمان معزّالدوله ديلمي در سال 336
هجري قبّه و بارگاه ساده اي روي مزار آن دو امام ساخته شد كه دو ضريح و دو گنبد
داشت و كاظمين رونق بيشتري يافت . شهر كاظمين ، شهري تاريخي است . بارها به خاطر
حوادث طبيعي يا حمله غارتگران مورد تخريب قرار گرفته ، ولي دوباره تعمير شده است .
در اواخر قرن پنجم در دوره حكومت آل بويه حرم كاظمين (
عليهما السلام ) بازسازي شد و حرم باشكوهي براي آن دو امام ساختند و مردم هم
به زيارت آن دو مزار پاك مي رفتند .
در احاديث امامان ، به زيارت كاظمين توصيه شده است . حضرت رضا
( عليه السلام ) فرمود : هر كس قبر پدرم را در بغداد زيارت كند ، مثل آن است
كه قبر پيامبر خدا و قبر اميرمؤمنان را زيارت كرده است .
امروز حرم اين دو امام در شهر كاظمين كه به بغداد وصل شده است ،
مورد توجّه زائران علاقه مند به خاندان پيامبر است . صحن هاي بزرگ و ايوان هاي
دلگشا ، دو گنبد طلايي و حرمي باصفا و معنويّت ، كه مزار آن دو امام معصوم است ،
شكوه خاصّي به اين شهر تاريخي داده است .
مزارهاي ديگر
وقتي به كاظمين و بغداد مي روي ، علاوه بر زيارت قبر اين دو
امام ، قبور ديگري را هم زيارت مي كني . به بعضي از اين ها اشاره مي شود :
1 . قبر شيخ مفيد ، از علماي بزرگ شيعه در قرن چهارم ، در بخش
شرقي حرم كاظمين در ايوان قرار دارد .
2 . قبر خواجه نصير طوسي ، از دانشمندان برجسته كه در سال 672
درگذشته ، در رواق غربي حرم است .
3 . آرامگاه سيّد رضي و سيد مرتضي كه هر دو از بزرگترين علماي
شيعه در قرن چهارم بودند ، به صورت جدا از هم و با فاصله اي اندك ، بيرون از صحن
كاظمين در قسمت جنوب حرم قرار دارد كه هر دو ، بقعه و گنبدي جداگانه دارند و يك
خيابان بين مرقد آن دو و حرم ائمّه فاصله انداخته است .
4 . ابن قولويه قمي كه از راويان حديث و از علماي شيعه بود و در
سال 368 هجري از دنيا رفت ، داخل حرم مدفون است .
اگر در دايره بزرگتري قرار بگيريم و بغداد را هم در نظر آوريم ،
با چند زيارتگاه ديگر هم رو به رو مي شويم :
5 . قبر سلمان فارسي از اصحاب بزرگوار پيامبر در شهر مدائن است
كه در 40 كيلومتري جنوب بغداد قرار دارد و صحن و سراي دلگشايي دارد . او كه مدّتي
استاندار مدائن بود ، در سال 36 هجري در مدائن از دنيا رفت و همانجا به خاك سپرده
شد .
6 . حذيفة بن يمان ، يكي ديگر از اصحاب پيامبر و ياران امام علي
( عليه السلام ) بود . قبر او در كنار قبر سلمان است .
7 . مقبره مرحوم كليني از دانشمندان برجسته شيعه و مؤلّف كتاب «
كافي » نيز در شرق شهر بغداد است . وي در سال 329 هجري از دنيا رفت . مزار او هم
گنبد و بارگاه دارد .
8 . قبور سفراي چهارگانه امام زمان (
عليه السلام ) در دوره غيبت صغري . امام زمان (
عليه السلام ) در فاصله 69 سال ( از سال 260 تا 329 هجري ) در چهار دوره ،
توسّط چهار نماينده ويژه با شيعيان در ارتباط بود . آن چهار نفر عبارتند از :
عثمان بن سعيد ، محمد بن عثمان ( كه اين دو پدر و پسرند و
قبرشان در مركز شهر بغداد است و ضريح و بارگاه دارند ) ، حسين بن روح و علي بن محمد
سمري كه قبر اين دو در دو منطقه جداگانه از بغداد است . مزار اين چهار شخصيت مهم به
دلايل مختلف در برنامه زيارتي كاروان هاي زائر عتبات قرار ندارد .
غير از زيارتگاه هاي ياد شده ، يكي ديگر از جاهاي مهم « مسجد
بُراثا » است كه در مسير راه كاظمين به طرف بغداد در محله اعظميّه قرار گرفته و
سابقه تاريخي دارد و قبلاً جايگاه نماز حضرت مريم و حضرت عيسي بوده است . و به
دستور حضرت اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) هنگام
بازگشت از جنگ نهروان در آن منطقه ساخته شده و نماز در آن فضيلت بسيار دارد و
پيامبراني هم در آنجا نماز خوانده اند و كراماتي از حضرت علي
( عليه السلام ) در آنجا آشكار شده است . بُراثا نام دهكده اي بوده كه در
آنجا يك مسيحي به دست علي ( عليه السلام ) مسلمان
شد . امروز يكي از پايگاه هاي حضور و تجمع شيعيان در بغداد به شمار مي رود .
وقتي به اينگونه جاها مي روي ، تاريخ در نظرت مجسّم مي شود و
چون به زيارت بزرگان دين و علماي شيعه مي پردازي ، با افتخارات بزرگ مكتب اهل بيت
آشنا مي شوي و سابقه درخشان حوزه علميه كاظمين و شخصيت هاي بزرگ شيعه و خدمات علمي
و ديني آنان را ياد مي كني و اين ، نوعي احترام و ارج نهادن به آن بزرگان است .
پىنوشتها:
1 . به حرم آن شهيد ، هنگام سخن از مسجد كوفه اشاره كرديم .