تفسير نور
(سوره يوسف )

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۵ -


91 - قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ ءَاثَرَكَ اللّهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَطِئِينَ 
ترجمه :
(برادران ) گفتند: به خداوند قسم ، كه واقعاً خداوند ترا بر ما برترى داده است و قطعاً ما خطاكار بوده ايم .
نكته ها : 
O ايثار به معناى برترى دادن ديگران بر خود است . برادران يوسف در اثر تفكر غلط نحن عصبة ، دست به كار غلطى زدند و گفتند: او را به چاه افكنيد؛ القوه فى غيابت الجب . خداوند آنها را در تنگنا گذاشت تا جايى كه براى سير كردن شكم التماس كنند؛ مسنّا و اهلنا الضّر پس اعتراف كردند كه نقشه ما خراب از آب در آمد؛ كنّا لخاطئين سپس آن تفكر غلط تبديل به پذيرش يك واقعيت شد كه ؛ لقد اثرك اللّه علينا
O برادران يوسف چند بار به صيغه تاللّه قسم ياد كرده اند:
تاللّه لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الارض به خدا سوگند شما خود مى دانيد كه ما براى فساد و سرقت به سرزمين شما نيامده ايم .
تاللّه تفتوء تذكر يوسف به پدر گفتند: به خدا سوگند تو دائما يوسف يوسف مى كنى .
تاللّه انك لفى ضلالك القديم پدرجان به خدا سوگند تو در علاقه افراطى به يوسف گرفتار انحراف گذشته شده اى .
تاللّه لقد اثرك اللّه علينا به يوسف گفتند: به خدا قسم خداوند تو را بر ما برترى داد.
پيام ها : 
1- اگر از روى حسادت به كمالات و برترى هاى ديگران اعتراف نكنيم ، با فشار و ذلت به آنها اقرار خواهيم كرد. لقد اثرك اللّه علينا
2- در برابر اراده ى خداوند، نمى توان ايستادگى كرد.(113) اثرك اللّه علينا
3- اعتراف به خطا، زمينه را براى عفو وبخشش فراهم مى كند. إ ن كنّالخاطئين
92 - قَالَلاَ تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ وَهُوَ اءَرْحَمُ الرَّحِمِينَ 
ترجمه :
(يوسف ) گفت : امروز بر شما توبيخ و ملامتى نيست ، خداوند شمارا مى بخشد و او مهربانترين مهربانان است .
نكته ها : 
O تثريب به معناى توبيخ ، گناه شمردن و ملامت زياد است .
روز فتح مكه مشركان به كعبه پناهنده شده بودند، عمر گفت : ما امروز انتقام خواهيم گرفت . پيامبر صلّى الله عليه و آله فرمود: امروز روز مرحمت است و از مشركان پرسيد: گمان شما نسبت به من امروز چيست ؟ گفتند: خير است ، تو برادر كريم ما هستى . پيامبر صلّى الله عليه و آله فرمود: امروز كلام من همان كلام يوسف است ؛ لا تثريب عليكم اليوم عمر گفت : من از حرف خودم شرمنده شدم .(114)
O على عليه السلام مى فرمايند: اذا قدرت على عدوّك فاجعل العفو عنه شكر القدرة عليه هرگاه بر دشمن خود پيروز شدى شكر آنرا، عفو دشمن قرار بده .(115)
O در حديث مى خوانيم : دل جوان رقيق تر است . سپس امام اين آيه را تلاوت نموده و فرمودند: يوسف چون جوان بود فورى برادران را بخشيد.(116)
پيام ها : 
1- سعه صدر، ابزار و وسيله رياست است . لاتثريب عليكم اليوم
2- فتوت را از يوسف بياموزيم كه هم حق خود را بخشيد و هم از خداوند طلب آمرزش و عفو مى كند. لاتثريب ... يغفر اللّه
3- گذشت و عفو از مردم بايد فورى باشد. اليوم
4- همين كه خلافكار اعتراف كرد بپذيريد واو را خجل نكنيد. انّا كنّا خاطئين . قال لاتثريب عليكم
5- گذشت خود را به همه اعلام كنيد تا ديگران هم سرزنش ‍ نكنند. لاتثريب عليكم
6- عفو در اوج عزت و قدرت ، سيره اولياى خداست . لاتثريب عليكم اليوم
7- عفو خداوند شامل كسانى هم كه سالها موجب آزار دو پيامبر خدا (يوسف و يعقوب ) شده اند، مى شود. ارحم الرّاحمين
8- آنجا كه بنده مى بخشد از خداوند كه ارحم الراحمين است چه انتظارى جز عفو داريم . يغفر اللّه لكم
9- بخشيدن شرمندگان سيره ى الهى است . (يغفر در قالب مضارع آمده است )
10- گذشت ستم ديدگان از ظالمين ، زمينه ساز شمول مغفرت الهى است ولى در آمرزش او به مغفرت و رحمت الهى نيز منوط است . لا تثريب عليكم ... يغفر اللّه لكم و هو ارحم الراحمين
11- توصيف خداوند به مغفرت رحمت (مانند ارحم اراحمين ) از آداب دعا و استغفار است .
93 - اذْهَبُواْ بِقَمِيصِى هَذَا فَاءَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ اءَبِى يَاءْتِ بَصِيراًوَ اءْتُونِى بِاءَهْلِكُمْ اءَجْمَعِينَ
ترجمه :
(يوسف گفت :) اين پيراهن مرا ببريد و آنرا بر صورت پدرم بيفكنيد (تا) بينا شود و همه كسان خود را نزد من بياوريد.
نكته ها : 
O در داستان حضرت يوسف پيراهن او در چند جا مطرح شده است ؛
الف : و جاؤ ا على قميصه بدم كذب برادران پيراهن يوسف را با خون دروغين آغشته كرده و نزد پدر بردند كه گرگ يوسف را خورد.
ب : قدّ قميصه من دبر پيراهن از پشت پاره وسبب كشف جرم ومجرم شد.
ج : اذهبوا بقميصى پيراهن موجب شفاى يعقوب نابينا مى شود.
O اگر پيراهنى كه جوار يوسف است نابينا را بينا مى كند پس در تبرك به مرقد و صحن و سرا و درب و ديوار و پارچه و هر چيز ديگرى كه در جوار اولياى خدا باشد اميد شفاست .
O تا اينجا مرحله شناسايى يوسف ، عذرخواهى از او وعفو وگذشت يوسف و طلب عفو الهى ، طى شده است ولى هنوز نابينايى پدر كه از آثار جرم برادران است ، وجود دارد. در اين آيه راه حل اين مشكل ارائه مى شود. ضمناً در روايت آمده است كه يوسف گفت : كسى پيراهن مرا براى پدر ببرد كه پيراهن خونى مرا پيش او برده بود تا همانگونه كه پدر را دل آزرده كرده با اين پيراهن دلشاد سازد.
O در روايات آمده است : يوسف برادران خود را هر روز و شب سر سفره خود مى نشاند و آنها احساس شرمندگى مى كردند. به يوسف پيغام دادند كه سفره ما جدا باشد چون چهره تو ما را شرمنده مى كند!. يوسف پاسخ داد: امّا من افتخار مى كنم كه در كنار شما باشم و با شما غذا بخورم . روزگارى مردم كه مرا مى ديدند، مى گفتند: سبحان من بلّغ عبداً بيع بعشرين درهماً ما بلغ منزه است خدايى كه برده ى بيست درهمى را به عزّت رساند. امّا امروز وجود شما براى من عزّت است . حالا مردم مى دانند كه من برده و بى اصل و نسب نبوده ام . من برادرانى مثل شما و پدرى همانند يعقوب داشته ام ولى غريب افتاده بودم .(117) (اللّه اكبر از اين فتوت و جوانمردى )
O خاطره : نقل شده است وقتى مرحوم آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى كه براى معالجه از اراك به سمت تهران حركت كرده بود، شبى در قم ماندند. مردم از او تقاضا كردند كه حوزه علميه خود را از اراك به قم منتقل كند، چون قم حرم اهل بيت و مدفن حضرت معصومه عليهاالسلام است . ايشان استخاره كردند و اين آيه آمد: واتونى باهلكم اجمعين
پيام ها : 
1- تبرّك به اشيايى كه مربوط به اولياى خداست ، جايز است .اذهبوا بقميصى (پيراهن يوسف چشم كور را بينا مى كند)
2- كسى كه با هوى و هوس مبارزه كند حتى لباسش نيز از مقدسات مى شود. بقميصى
3- حزن و شادى در نور چشم اثر دارد. و ابيضت عيناه من الحزن ... يات بصيراً شايد به همين دليل فرزند خوب را قرة العين ناميده اند. (البته اگر نخواهيم از بُعد معجزه بررسى كنيم .)
4- در معجزه وكرامت ، سن وسال شرط نيست . (پيراهن فرزند، چشمان پدر را بينا مى كند)
5- يوسف علم غيب داشت وگرنه از كجا مى دانست كه پيراهن ، پدر را بينا مى كند. يات بصيراً
6- فرزندان متمكن ، بستگان ضعيف مخصوصاً والدين سالمند را تحت پوشش ببرند. و اتونى باهلكم اجمعين
7- شرايط اجتماعى در عمل به وظيفه اثر دارد. واتونى باهلكم اجمعين (صله رحم يوسف در آن شرايط به نوعى بود كه بايد فاميل به مصر بيايند)
8- رسيدگى به بستگان با حفظ حقوق ساير مردم لازم است .اتونى باهلكم
9- تغيير مسكن و هجرت آثار زيادى دارد از جمله خاطرات غم انگيز را دگرگون مى كند واتونى باهلكم اجمعين
10- براى كسانى كه زجر فراق كشيده اند بايد به فكر رفاه بود. اجمعين ديگر يعقوب تاب فراق ندارد.
11- بهترين لطف آن است كه همه را شامل شود. اجمعين
94 - وَلَمَّافَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ اءَبُوهُمْ إِنِّى لاََجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاََّاءَن تُفَنِّدُونِ
ترجمه :
وچون كاروان (از مصر به سوى كنعان محل زندگى يعقوب ) رهسپار شد، پدرشان گفت : همانا من بوى يوسف را مى يابم ، البته اگر مرا كم خرد ندانيد.
نكته ها : 
O فَصلت يعنى فاصله گرفت . فَصَلت العير يعنى كاروان از مصر فاصله گرفت . تُفندون از ريشه فَنَد به معنى ناتوانى فكر وسفاهت است .
O يعقوب نگران بود كه اطرافيانش نسبت بى خردى به او دهند و فرمود: لولا ان تفندون ولى با كمال تاءسف اطرافيان و بعضى اصحاب پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله اين نسبت را به حضرت دادند آنجا كه در آستانه رحلت فرمود: قلم و كاغذ بياوريد تا چيزى بگويم و ثبت شود كه اگر به آن عمل كنيد هرگز گمراه نشويد! يكى گفت : انّ الرجل ليهجر پيامبر هزيان مى گويد و نگذاشتند چيزى نوشته شود.
O انّى لاجد ريح يوسف هيچ مانعى ندارد همانگونه كه انبيا وحى را درك مى كنند و ما آن را درك نمى كنيم ، در بقيه امور نيز چيزى را بيابند كه ما نمى يابيم . مگر در جنگ خندق رسول اكرم صلّى الله عليه و آله موقع كلنگ زدن از جهش برقى از سنگى نفرمود: در اين برق سقوط امپراطورى ها را ديدم ؟ اما بعضى از افراد ضعيف الايمان گفتند: پيامبر از ترس خود، دور شهر خندق مى كند ولى در گفتار با هر كلنگى ، از سقوط يك رژيم وحكومتى وپيروزى خود وعده مى دهد!
O در شرح نهج البلاغه آية اللّه خويى قدس سرّه آمده : براى امام عمود نورى است كه چون خدا اراده كند، امام با نگاه به آن ، آينده را مى بيند وگاهى نيز مثل مردم عادى است .(118)
زمصر بوى پيراهن شنيدى
چرا در چاه كنعانش نديدى
بگفت احوال ما برق جهان است
گهى پيدا و ديگر دم نهان است
گهى بر طارم اَعلى نشيينم
گهى تا پشت پاى خود نبينيم
O شايد مراد از بوى يوسف خبر تازه اى از يوسف باشد.
اين مسئله امروز در دنياى علم به نام تله پاتى يعنى انتقال فكر از نقاط دور دست ، مشهور شده وبه عنوان يك مسئله مسلّم علمى در آمده است . يعنى كسانى كه پيوند نزديكى با هم دارند ويا داراى قدرت روحى خاص هستند، همينكه مسئله اى در گوشه اى از جهان براى شخصى پيش مى آيد او نيز در گوشه اى ديگر از جهان آنرا در مى يابد.
شخصى از امام باقر عليه السلام سؤ ال كرد: گاهى بدون جهت قلبم را غم فرا مى گيرد، به نوعى كه اطرافيان مى فهمند. امام فرمود: مسلمانان در آفرينش از يك حقيقت و طينت هستند، همينكه حادثه ى تلخى براى يكى از آنان اتفاق بيافتد، ديگرى در سرزمين و منطقه اى ديگر غمناك مى شود.
O اگر موضوع دريافت و استشمام بوى يوسف را مربوط به قواى شامّه بدانيم ، بايد به عنوان يك امر خارق العاده و معجزه پذيرفت كه يعقوب بويى را از دور استشمام مى كند.
خاطره : در ايام تجاوز عراق به جمهورى اسلامى ايران كه مردم به فرمان امام خمينى در جبهه هاى غرب و جنوب حاضر بودند، بنده نيز در خدمت آية اللّه اشرفى اصفهانى كه حدود نود سال داشت در عمليات مسلم بن عقيل بودم . ايشان بارها در شب حمله به من فرمود: من بوى بهشت را مى يابم . ولى من هرچه بو كشيدم چيزى نيافتم !.
آرى كسى كه نودسال در علم وتقوى وزهد وتهجّد بوده ، مى تواند احساسى داشته باشد كه ديگران نداشته باشند. همانگونه كه پيشگويى ايشان كه گفتند: من چهارمين شهيد محراب خواهم بود، عملى شد!.(119)
به هر حال ممكن است مراد از بوى بهشت ، يك بوى عرفانى باشد. نظير شيرينى مناجات كه يك مزه معنوى است . و ممكن است بوى طبيعى باشد، لكن هر شامه اى لايق استمشام آن نيست . نظير امواج راديويى كه در فضاست ، لكن هر راديويى تمام آنها را نمى گيرد.
پيام ها : 
1- انسان با صفاى باطن ، مى تواند حقايق معنوى را درك كند. انّى لاَجد ريح يوسف ولى درك حقايق محدود است ، اينگونه نيست كه آنان در هر مكان و زمان بتوانند هرچه را دريابند و لذا بوى پيراهن را بعد از فاصله كاروان دريافت نمود. فصلت العير
2- اگر حقايقى را درك نمى كنيم ، مقام ديگران را انكار نكنيم .لولااءن تفندون
3- زندگانى عالمان در ميان نادانان ، رنج آور ومشكل است .لولااءن تفنّدون
95 - قَالُواْ تَاللّهِ إِنَّكَ لَفِى ضَلَ لِكَ الْقَدِيمِ 
ترجمه :
(پسران يعقوب به پدر) گفتند: به خدا سوگند تو سخت در گمراهى ديرين خود هستى .
نكته ها : 
O در آيه 8 اين سوره خوانديم كه برادران در حق پدر خود گفتند: انّ ابانا لفى ضلال مبين پدرمان به خاطر علاقه بى جهت به يوسف و برادرش ، در گمراهى آشكار است . در اين آيه ضلالك القديم آمده ، يعنى در مورد يوسف هنوز در آن خطاى پيشين است .
O افراد عادى نبايد اولياى خدا را با فهم خود بسنجند وحكم كنند كه اين شدنى است يا نشدنى . حضرت على عليه السلام مى فرمايد: الناس اعداء ما جهلوا مردم همينكه خود نمى دانند با هر دانايى مخالفت مى كنند.
پيام ها : 
1- كار نيكان را قياس از خود مگير. (نسبت گمراهى به پدر، ناشى از قياس و سنجيدن درك او با فهم خود است ) انك لفى ضلالك القديم
2- يعقوب در طول دوران فراق يوسف به زنده بودن او اعتقاد داشت وآنرا براى اطرافيانش اظهار مى كرد. لفى ضلالك القديم
96 - فَلَمَّآ اءَن جَآءَ الْبَشِيرُ اءَلْقَهُ علَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً قَالَ اءَلَمْ اءَقُلْ لَكُمْ إِنِّىَّاءَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ
ترجمه :
پس چون (آن برادرى كه حامل پيراهن يوسف بود) مژده رسان آمد، پيراهن را روى صورت يعقوب انداخت . پس يعقوب بينا گشت و گفت : آيا به شما نگفتم : همانا من از (عنايت ) خداوند چيزى مى دانم كه شما نمى دانيد.
نكته ها : 
O اگر مراد از سفيد شدن چشم وابيضت عيناه ؛ كم نور شدن باشد، بصيراً به معناى پر نور شدن است و دلالت بر اين دارد كه حزن و شادى در ديد و قوه باصره ى انسان مؤ ثر است . امّا اگر مراد نابينايى مطلق باشد كه از ظاهر آيه و فارتدّ بصيراً بر مى آيد، يك معجزه و توسّل است كه قرآن آنرا اثبات مى كند.
پيام ها : 
1- سرچشمه علم انبيا، علم الهى است . اءعلم من اللّه ما لاتعلمون
2- انبياى الهى به وعده هاى خداوند، اطمينان دارند. اءلم اءقل ...
3- يعقوب بر خلاف فرزندانش ، به زنده بودن يوسف و پايان پذيرفتن فراقش اطمينان داشت . اءلم اءقل لكم
4- اراده ى الهى بر قوانين طبيعى ، حاكم است . فارتدّ بصيراً
5- لباس و تعلقات اولياى خدا، مى تواند منشاء اثر باشد. فارتدّ بصيراً
97 - قَالُواْ يََّاءَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَآ إِنَّا كُنَّا خَطِئِينَ 
ترجمه :
(فرزندان ) گفتند: اى پدر! براى گناهانمان (از خداوند) طلب آمرزش كن كه براستى ما خطاكار بوديم .
نكته ها : 
O فرزندان يعقوب موحّد بودند وبه مقام والاى پدرشان آگاه بودند؛ يا ابانا استغفرلنا آنچه به عنوان ضلال به پدر نسبت داده اند، مراد گمراهى در عقيده نيست ، بلكه گمراهى در تشخيص و علاقمندى او به يوسف بود.
پيام ها : 
1- براى آمرزش گناهان ، توسل به اولياى خداوند جايز است . يا ابانا استغفرلنا
98 - قَالَ سَوْفَ اءَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّىَّ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ 
ترجمه :
(يعقوب ) گفت : بزودى از پروردگارم براى شما طلب آمرزش مى كنم براستى كه او، خود آمرزنده و بسيار مهربان است .
نكته ها : 
O كسانى كه در اثر اشتباه به پدر گفتند: انّ ابانا لفى ضلال مبين بعد از توجه به اشتباه مى گويند: انّا كنّا خاطئين
پيام ها : 
1- پدر نبايد كينه توز باشد ولغزش فرزندان را در دل نگهدارد. استغفر لكم
2- براى دعا ساعات خاصى اولويت دارد. سوف (120)
3- لطف خداوند، شامل بزرگترين گناه و گناهكاران نيز مى شود. هو الغفور الرحيم با اينكه دو نفر از پيامبران الهى مورد آزار و اذيت چندين ساله قرار گرفته اند، باز اميد بخشايش از او مى رود.
4- دعاى پدر در حق فرزندان ، اثر خاصى دارد. سوف استغفر لكم (121)
5- به هنگام اقرار خلافكار، او را ملامت نكنيد. (هنگامى كه گفتند: انّا كنا خاطئين ما خطاكار بوديم . پدر گفت : سوف استغفر لكم )
99 - فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ ءَاوَىَّ إِلَيْهِ اءَبَوَيْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْمِصْرَ إِن شَآءَ اللّهُ ءَامِنِينَ
ترجمه :
پس چون (پدر ومادر وبرادران ) بر يوسف وارد شدند، پدر و مادرش را در كنار خويش جاى داد وگفت : به خواست خدا با امن و امان داخل مصر شويد.
نكته ها : 
O نمى دانم اين فراز از داستان را چگونه بنويسم ! يوسف براى استقبال از والدين خود در بيرون شهر خيمه اى زده وبه انتظار ايستاده بود تا آنها را با عزت و احترام وارد مصر كند؛ دخلوا على يوسف ... ادخلوا مصر به طور طبيعى وقتى پدر و مادر و برادران يوسف ، خود را براى سفر آماده مى كردند، شور و غوغا در كنعان بود.
مردم مى ديدند چگونه بعد از سالها، با دريافت خبر خوش ‍ سلامت يوسف ، در حالى كه يعقوب بينايى خود را باز يافته با اشتياق عزم ديدار فرزند را دارد. آنها نيز خوشحال از احوال اين پدر وپسر بودند، مخصوصا از اينكه يوسف در مصر خزانه دار و حاكم است و در دوره قحط سالى با ارسال غلّه آنها را نيز حمايت كرده است .
با چه شوق و شور و عشقى مى توان اين قصه را نوشت وتمام نمود!.
O از كلمه ى ابويه معلوم مى شود كه مادر يوسف نيز زنده بوده است ، ولى سؤ الى كه خودم نيز به جواب آن پى نبرده ام اين است كه چرا در سرتاسر داستان نامى از گريه ، سوز وناله هاى مادرش مطرح نشده و اين موضوع مسكوت مانده است ؟
O در روايات آمده كه يعقوب با اصرار وسوگند از يوسف خواست تا ماجراى خود را بازگو كند. وقتى يوسف شروع به گفتن كرد كه برادران مرا لب چاه برده و با تهديد پيراهنم را كندند، يعقوب بى هوش شد. چون به هوش آمد، درخواست كرد كه ادامه دهد، ولى يوسف گفت : پدر ترا به حق ابراهيم و اسماعيل و اسحاق عليهم السلام مرا از نقل داستان معاف كن ! يعقوب پذيرفت .(122)
پيام ها : 
1- پست و مقام نبايد ما را از احترام به والدين غافل كند ادخلوا مصر
2- استقبال در بيرون شهر كار نيكويى است . دخلوا على يوسف در بيرون شهر مراسم استقبال بود و خيمه زده بودند.
3- حتى اگر شخص اول كشور نيز خواست از امنيت سرزمين خود سخن بگويد، بايد توجه به لطف خداوند داشته باشد. ان شاء اللّه (123)
4- در انتخاب محل سكونت مهمترين مسئله امنيت است . امنين
5- اگر يوسف ها حاكم باشند، امنيت برقرار خواهد شد. امنين
ْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّى حَقّاً وَقَدْ اءَحْسَنَ بِىَّإِذْ اءَخْرَجَنِى مِنَ السِّجْنِ وَجَآءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِّن بَعْدِ اءَن نَّزَغَ الشَّيْطَ نُ بَيْنِى وَبَيْنَ إِخْوَتِىَّ إِنَّ رَبِّى لَطِيفٌ لِّمَا يَشَآءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ
ترجمه :
و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد ولى همه آنان پيش او افتادند و سجده كردند. و (يوسف ) گفت : اى پدر اين است تعبير خواب پيشين من ، به يقين ، پروردگارم آنرا تحقق بخشيد و به راستى كه به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان آزاد ساخت و شما را پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را بر هم زد از بيابان (كنعان به مصر) آورد. همانا پروردگار من در آنچه بخواهد صاحب لطف است . براستى او داناى حكيم است .
نكته ها : 
O عرش به تختى مى گويند كه سلطان روى آن مى نشيند. خَروّا به زمين افتادن و بدو به باديه و صحرا و نزغ به ورود در كارى به قصد فساد معنا شده است .
O لطيف از اسم هاى خداوند است ، يعنى قدرت او در لابلاى كارهاى پيچيده نيز نفوذ مى كند. و تناسب آن با اين آيه در اين است كه در زندگى يوسف گره هاى كورى بود كه فقط قدرت خداوند در آنها نفوذ كرده و آنها را باز نمود.
O يوسف مثل كعبه شد و پدر و مادر وبرادران رو به او، به عنوان كرامت او، براى خدا سجده كردند. خرّوا له سجداً و اگر اين سجده براى غير خدا و شرك بود يعقوب و يوسف كه دو پيامبر خدايند شاهد چنين منكرى نمى شدند.
پيام ها : 
1- در هر مقامى هستيد والدين خود را بر خود برتر بدانيد. رفع ابويه
2- انبيا هم بر تخت حكومت نشسته اند. على العرش
3- احترام به حاكمان برحق وتواضع در برابر آنان لازم است . خرّوا له سجدا
4- سجده شكر پيشينه ى تاريخى دارد. خرّوا له سجّدا(124)
5- خداوند حكيم است . گاهى اجابت دعايى يا تعبير خوابى را بعد از ساليان طولانى واقع مى گرداند. هذا تاءويل رؤ ياى من قبل
6- به واقعيت رساندن طرحها كار خداوند است . قد جعلها ربّى حقّاً آرى يوسف از پايدارى و صبر خود سخنى نمى گويد و همه را كار خدا مى داند.
7- خواب اولياى خدا حق است . جعلها ربّى حقّاً
8- در برخورد با واسطه ها و ابزار و وسايل هميشه خدا را اصل و ناظر بدانيم . (با آنكه در زندگى يوسف اسباب و عللى دست به هم دادند كه او به اين مقام رسيد ولى باز مى فرمايد: قد احسن بى
9- در هنگام برخورد با يكديگر از تلخى هاى گذشته چيزى نگوييد. احسن بى اذ اخرجنى من السجن اولين سخن يوسف با پدر شكر خدا بود، نه نقل تلخى ها.
10- با فتوت باشيم و دل مهمان را نيازاريم (در آيه شريفه يوسف عليه السلام بيرون آمدن از زندان را مطرح مى كند امّا از بيرون آمدن از چاه سخن نمى گويد مبادا كه برادران شرمنده شوند.) اذ اخرجنى من السجن
11- جوانمرد و با فتوت باشيم نه اهل عقده و انتقام . يوسف مى گويد: نزغ الشيطان شيطان وسوسه كرد وگرنه برادرانم بد نيستند.
12- اولياى الهى ورود به زندان و خروج از زندان را در مدار توحيد و ربوبيت مى دانند. ربّ السّجن احب آيات قبل واحسن بى ربى اذ اخرجنى من السجن
13- پايان سختى ها، گشايش است . اخرجنى من السّجن
14- باديه نشينى ، ضرورت است نه ارزش . وقد احسن بى ربّى اذ... جاء بكم من البدو
15- زندگى والدين در كنار فرزند يك لطف الهى است . قد احسن بى ربّى اذ... جاء بكم
16- برادران و اعضاى يك خانواده ، بايد بدانند شيطان به دنبال اختلاف ميان آنهاست . نزغ الشيطان بينى و بين اخوتى
17- خود را برتر ندانيد. بينى وبين اخوتى يوسف نگفت شيطان آنان را فريب داد، مى گويد شيطان بين من و آنهارا... يعنى خود را نيز در يك سمت قرار مى دهد.
18- كارهاى خداوندى همراه با رفق و مدارا و لطف است . لطيف
19- همه حوادث تلخ وشيرين براساس علم وحكمت الهى صورت مى گيرد. العليم الحكيم
101 - رَبِّ قَدْ ءَاتَيْتَنِى مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِى مِن تَاءْوِيلِ الاَْحَادِيثِ فَاطِرِ السَّمَوتِ وَالاَْرْضِ اءَنتَ وَلِىِّ فِى الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ تَوَفَّنِى مُسْلِماً وَاءَلْحِقْنِى بِالصَّلِحِينَ
ترجمه :
(يوسف گفت :) پروردگارا؛ تو مرا (بهره اى ) از حكومت دادى و از تعبير خواب ها به من آموختى . (اى ) پديدآورنده ى آسمان ها و زمين ، تنها تو در دنيا وآخرت مولاى منى ، مرا تسليم خود بميران و مرا به شايستگان ملحق فرما.
نكته ها : 
O اولياى خدا وقتى به عزّت و قدرت خود نگاه مى كنند، فوراً به ياد خداوند مى افتند و مى گويند: خدايا هر چه هست از توست . يوسف نيز اينچنين كرد سخن را از پدر برگرداند و متوجه خدا شد.
خداوند حكومت مصر را به دو نفر داد، يكى فرعون كه آن را به خود نسبت داد و گفت : اليس لى ملك مصر و ديگر به يوسف داد كه آنرا به خدا نسبت داد و گفت : اتيتنى من الملك
O تفكر ابراهيم در ذريّه و فرزندان او جلوه گرى مى كند. ابراهيم گفت : اسلمت لرب العالمين من تسليم پروردگار عالميان هستم ، سپس نوه او يعقوب به فرزندانش سفارش مى كند كه با ايمان از دنيا برويد لاتموتن الا و انتم مسلمون در اينجا فرزند يعقوب نيز مرگ در حال تسليم را از خدا مى خواهد توفنى مسلماً بهر حال ابراهيم از صالحين است انّه فى الاخرة لمن الصالحين و يوسف مى خواهد به او ملحق شود الحقنى بالصّالحين
# سيماى يوسف (ويژگى هاى يك رهبر موفق )
در پايان داستان حضرت يوسف سيمايى از آن را مرور مى كنيم :
1- توجه كامل به خداوند در تلخيها: ربّ السجن احب ... در شادى ها و شيرينى ها: ربّ قد اتيتنى من الملك
2- رهاكردن هر خط انحرافى از هر گروهى : انّى تركت ملّة قوم لايؤ منون باللّه و هم بالاخرة كافرون
3- پى گيرى راه مستقيم پيشگامان : واتبعت ملّة ابائى ابراهيم ، والحقنى بالصالحين
4- پايدارى در راه رضاى خدا تا آخرين نفس : توفّنى مسلماً
5- وقار در برابر رقبا: احبّ الى ابينا منّا
6- صبر در برابر حوادث و مرارت ها: يجعلوه فى غيابت الجب ، اراد باهلك سوء
7- پاكدامنى و ترجيح تقوى بر رفاه : معاذ اللّه ، ربّ السجن احبّ الى ممّا يدعوننى
8- كتمان در برابر بيگانگان : و شروه بثمن بخس
9- علم وافر: علّمنى من تاءويل الاحاديث - انّى حفيظ عليم ...
10- بيان زيبا و فصيح : فلمّا كلمّه قال انّك لدينا مكين
11- اصالت خانوادگى : آبائى ابراهيم و اسحق ...
12- مدارا با مخالفان فكرى : يا صاحبى السّجن
13- اخلاص : كان من المخلصين
14- سوز و علاقه به هدايت ديگران : ءارباب متفرّقون
15- قدرت طراحى وابتكار: جعل السقاية ، ائتونى باخ لكم ، فذروه فى سنبله ،...
16- تواضع و فروتنى : رفع ابويه على العرش
17- عفو و اغماض : لا تثريب عليكم
18- فتوت و جوانمردى : نزغ الشيطان بينى و بين اخوتى
19- امانتدارى : اجعلنى على خزائن الارض انى حفيظ عليم
20- مهمان نوازى : انا خير المنزلين
پيام ها : 
1- اعطاى حكومت از شئون ربوبيت الهى است . ربّ قد اتيتنى من الملك
2- حكومت را نتيجه ى فكر و مال و قدرت و يار و طرح خود ندانيد، بلكه اراده ى خداوند عامل اصلى است . اتيتنى
3- آنچه خدا به ما بدهد يا بگيرد، براى تربيت ماست . ربّ بما اتيتنى ، ربّ السجن احب
4- حكومت حق دانشمندان است نه بيسوادان . اتيتنى ... علمّتنى دانش يوسف وسيله حاكميت او شد.
5- در هر موقعيت وحالى ، خود را به خداوند بسپاريد. انت ولىّ فى الدنيا والاخرة
6- قدرت و حكومت و سياست زمينه خروج از دين است ، مگر اينكه خداوند لطف كند. توفنّى مسلماً
(يوسف در چاه دعايى داشت و در زندان دعاى ديگر داشت ، ولى همينكه به حكومت رسيد دعاى او اين بود: خدايا من مسلمان بميرم )
7- بندگان خدا در اوج عزّت و قدرت به ياد مرگ وقيامت و سرانجام كار خود هستند. توفنّى مسلماً و الحقنى بالصالحين (125)
8- عظمت خداوند تنها به خاطر نعمتهايى كه به ما ارزانى داشته نيست ، بلكه او بوجود آورنده كل هستى است . فاطر السموات والارض
9- افتخار يوسف آن نيست كه حاكم بر مردم است ، بلكه افتخارش اين است كه خدا حاكم بر اوست . انت ولّى فى الدنيا والاخرة
10- حسن عاقبت وپايدارى در كار خير، مهمتر از شروع آن است . انبيا براى حسن عاقبت دعا مى كردند؛ توفنّى مسلماً يعنى مرا در تسليم خود تا مرگ پايدار بدار.(126)
11- در دعا اوّل از نعمت هاى الهى ياد كنيد ربّ قد اتيتنى بعد درخواست خود را مطرح كنيد. توفّنى مسلماً(127)
12- چون به قدرت رسيديد مناجات با خدا را از ياد نبريد. ربّ قد...
13- در دعاها ومناجات ها تنها به فكر دنيا ومسائل مادى نباشيد. فى الدنيا والاخرة
14- قدرت انسان ناچيز، من الملك علم انسان ناچيز من تاءويل الاحاديث ... اما حكومت خداوند بر همه هستى است . فاطر السموات والارض
15- با ايمان مردن و در زمره صالحان قرار گرفتن ، خود يك ارزش است . توفّنى مسلماً و الحقنى بالصالحين
102 - ذَلِكَ مِنْ اءَنبَآءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْاءَجْمَعُوَّاْ اءَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ
ترجمه :
(اى پيامبر) اين (داستان ) از خبرهاى غيبى است كه ما به تو وحى مى كنيم و تو نزد آنان (برادران يوسف ) نبودى آنگاه كه در كار خويش هم داستان و متفق شدند ونيرنگ مى نمودند (كه چگونه يوسف را در چاه اندازند و بگويند گرگ او را دريده است )
پيام ها : 
1- انبيا از طريق وحى ، با غيب آشنا مى شوند. ذلك من انباء الغيب ...
2- انبيا، تمام اخبار غيبى را نمى دانند. من انباء الغيب
3- آنجا كه خدا نخواهد، نه تصميم مردم امرهم نه اجماع آنان اجمعوا ونه نقشه وتوطئه يمكرون هيچكدام اثر ندارد.
4- در حوادث پى درپى و مرتبط، نكته اصلى و نقطه ى شروع را فراموش نكنيد. محور داستان يوسف توطئه نابودى يوسف بود. اجمعوا امرهم و هم يمكرون
103 - وَمَآ اءَكْثَرَ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ 
ترجمه :
اى پيامبر بيشتر مردم ايمان بياور نيستند، هر چند (سخت بكوشى و) حرص و آرزو داشته باشى .
نكته ها : 
O حرص به معناى علاقه شديد به چيزى وتلاش براى دستيابى به آن است .
پيام ها : 
1- بارها اكثريت مردم از نظر اعتقادات دينى ، مورد انتقاد قرآن قرار گرفته اند. ومااكثر الناس ... بمؤ منين
2- پيامبران نسبت به هدايت ديگران سوز و درد و اشتياق دارند.حرصت
3- ايمان نياوردن اكثريت مردم ، به خاطر كوتاهى پيامبران نيست ، نتيجه اختيار وآزادى خود انسان هاست است كه نخواسته اند ايمان بياورند. وما اكثر الناس و لو حرصت بمؤ منين
104 - وَمَا تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ اءَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرٌ لِّلْعَلَمِينَ 
ترجمه :
و تو بر اين (وظيفه ى ارشاد) پاداشى از آنان نمى خواهى . آن (رسالت و قرآن ) جز تذكر و پندى براى جهانيان نيست .
نكته ها : 
O پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله نيز همانند ساير پيامبران ، هرگز از مردم در قبال هدايت آنان پاداشى درخواست نكرد. زيرا توقع داشتن از مردم ، پذيرش دعوت را سنگين مى كند. در سوره طور آيه 40 مى خوانيم : ام تسئلهم اجراً فهم من مغرمٍ مثقلون مگر از مردم مزدى درخواست كردى تا پرداخت آن برايشان سنگين باشد. اگر در آيه ديگر مى بينيم كه مزد رسالت را مودّت اهل قرب ى مى داند، الا المودة فى القربى (128) براى آن است كه پيروى و تبعيت اهل بيت براى خود مردم سودمند است نه پيامبر، زيرا در جاى ديگر مى خوانيم : وما سئلتكم من اجر فهو لكم (129) آرى كسى كه اهل بيت را دوست دارد از آنان اطاعت مى كند واطاعت از آنان اطاعت از پيامبر و خداست .
O قرآن ذكر است ، زيرا:
يادآور آيات ، نعمات و صفات الهى است .
يادآور گذشته و آينده انسان است .
يادآور عوامل سقوط و عزّت جوامع است .
يادآور صحنه هاى قيامت است .
يادآور عظمت هستى است .
يادآور تاريخ و زندگى شخصيت هاى تاريخ ‌ساز است .
O معارف قرآن و احكام آن حقايقى است كه بايد آنرا فرا گرفت و همواره به خاطر داشت . زيرا ذكر به علم ومعرفتى گفته مى شود كه در ذهن حاضر باشد واز آن غفلت نشود.
پيام ها : 
1- مبلّغ نبايد از مردم توقعى داشته باشد، همانگونه كه پيامبران چنين بودند. وما تسئلهم من اجر
2- آنچه زشت است درخواست پاداش است نه دريافت آن . تسئل
3- رسالت پيامبر اسلام ، جهانى است . للعالمين
4- ايمان نياوردن گروهى از مردم ، حتى اكثريت آنان در يك زمان و مكان نبايد مبلغان دينى را دلسرد كرده و ماءيوس نمايد، اگر در منطقه اى از زمين گروهى ايمان نياوردند، در جاى ديگر تبليغ نمايند. للعالمين
105 - وَكَاءَيِّن مِّنْ ءَايَةٍ فِى السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ
ترجمه :
و چه بسيار نشانه در آسمان ها و زمين ، كه بر آن مى گذرند، درحالى كه از آن روى گردانند.
نكته ها : 
O گويا اين آيه براى تسلّى خاطر رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و هر رهبر و امام بر حق است كه اگر مردم به فرمان و دستور آنان بى اعتنا بودند نگران نباشند، آنان دائماً بر نشانه هاى قدرت و حكمت خدا در طبيعت و خلقت برخورد مى كنند ولى لحظه اى نمى انديشند. اين همه زلزله ، كسوف ، خسوف ، صاعقه ، گردش ‍ ستارگان و كهكشان ها و همه و همه را مى بينند ولى از آن اعراض ‍ مى كنند.
O جمله يمّرون عليها را سه نوع معنى كرده اند:
1- منظور از مرور انسان ها بر آيات الهى ، مشاهده آنهاست .
2- منظور از مرور انسان ها بر آيات ، حركت زمين است ، زيرا با حركت زمين ، انسان بر اجرام آسمانى مرور مى كند.(130)
3- مرور بر آيات آسمانى ، پيشگويى سوار شدن انسان بر وسايل فضايى و حركت آنها در آسمان هاست (131).
O اعراض ، از غفلت خطرناكتر است . با اينكه تعداد نشانه ها زياد است كايّن و انسان دائماً با آنها رابطه دارد يمرّون امّا نه تنها فراموش مى كند و نه تنها از آنها غفلت مى كند، بلكه مواقعى نيز با عنايت از آنها اعراض مى كند.
پيام ها : 
1- انسان اگر لجاجت كند، هيچ نشانه اى را نمى پذيرد. معرضون
2- تمام هستى نشانه و رمز خداشناسى است . ايةٍ
106 - وَمَا يُؤْمِنُ اءَكْثَرُهُم بِاللّهِ إِلا وَهُم مُّشْرِكُونَ 
ترجمه :
وبيشترشان به خداوند ايمان نمى آورند، جز اينكه (با او چيزى را)شريك مى گيرند. (و ايمانشان خالص نيست )
نكته ها : 
O از امام رضا عليه السلام روايت شده كه فرمودند: شرك در اين آيه به معناى كفر و بت پرستى نيست بلكه مراد توجه به غير خداست .(132) و از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است كه فرمود: شرك در انسان ، از حركت مورچه سياه در شب تاريك بر سنگ سياه مخفى تر است .(133)
امام باقر عليه السلام نيز فرمودند: مردم در عبادت موحد هستند، ولى در اطاعت از غير خدا گرفتار شرك مى شوند.(134) ودر روايات ديگرى مى خوانيم كه مراد از شرك در اين آيه شرك نعمت است . مثل اينكه انسان بگويد فلانى كار مرا سرو سامان داد، اگر فلانى نبود نابود شده بودم و امثال آن .
نشانه هاى مؤ من مخلص  
1- در انفاق : لانريد منكم جزاء و لاشكوراً از كسى توقع پاداش و تشكر ندارد.
2- در عبادت : و لا يشرك بعبادة ربّه احداً(135) جز خداوند كسى را بندگى نمى كند.
3- در تبليغ : إ ن اجرى الاّ على اللّه به غير خداوند از كسى مزد و پاداش نمى خواهد.
4- در ازدواج : ان يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله از فقر نمى هراسد و با توكل به وعده خدا ازدواج مى كند.
5- در برخورد با مردم : قل اللّه ثم ذرهم (136) جز رضاى او همه چيز را كنار مى گذارد.
6- در جنگ وبرخورد با دشمن : لايخشون احدا الا اللّه (137) از كسى به جز خداوند نمى هراسد.
7- در مهرورزى و محبت : والذين امنوا اشدّ حباً للّه (138) هيچ كس را به اندازه خداوند دوست نمى دارد.
8- در تجارت وكسب وكار: لاتلهيهم تجارة ولابيع عن ذكراللّه از ياد خداوند غافل نمى شود.
نشانه هاى مؤ من مشرك  
1- عزت را از ديگران آرزو مى كند: ايبتغون عندهم العزة
2- در عمل : خلطوا عملاً صالحا وآخر سيئاً(139) كار شايسته را با ناشايست مى آميزد.
3- در برخورد باديگران : كل حزب بمالديهم فرحون دچار تعصبات حزبى و گروهى مى شود.
4- در عبادت : الذينهم عن صلاتهم ساهون . والذين هم يرائون بى توجهى و رياكارى مى كند.
5- در جنگ و نبرد: يخشون الناس كخشية اللّه (140) از مردم مى ترسد.
6- در تجارت و امور دنيوى : الهيكم التكاثر افزون طلبى او را سرگرم مى كند.
7- در انتخاب دين و دنيا: واذا راءو تجارة او لهواً انفضوا اليها و تركوك دنيا را مى گيرند و پيامبر را تنها مى گذارند.
پيام ها : 
1- ايمان مراتبى دارد و ايمان خالص كه هيچگونه شركى در آن نباشد كم است . و ما يؤ من ... الا و هم مشركون
107- اءَفَاءَمِنُوَّاْ اءَن تَاءْتِيَهُمْ غَشِيَةٌ مِّنْ عذَابِ اللّهِ اءَوْ تَاءْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لاَيَشْعُرُونَ
ترجمه :
آيا (آنها كه ايمان نمى آورند) از اينكه عذاب الهى آنها را در برگيردو يا قيامت در حالى كه نمى دانند ناگهانى فرارسد در امانند؟
نكته ها : 
O غاشيه به معناى عقوبتى است كه جامعه يا فردى را در برمى گيرد.
پيام ها : 
1- هيچ كس خود را تضمين شده نپندارد. افامنوا
2- قهر خداوند، بى خبر دامن انسان را مى گيرد. بغتةً
3- قهر خداوند، فراگير است و امكان فرار نيست . غاشية
4- احتمال قهر الهى ، براى حركت انسان به سوى راه حق كافى است ، مشكل در اين است كه بعضى اين احتمال را هم نمى دهند. افامنوا
5- جزيى از عذاب براى گرفتار كردن انسان كافى است .غاشية من عذاب
6- ياد قيامت ، عامل تربيت است . تاتيَهم السّاعة
108- قُلْ هَذِهِ سَبِيلِىَّ اءَدْعُوَّاْ إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ اءَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِى وَسُبْحَنَ اللّهِوَمَآ اءَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
ترجمه :
(اى پيامبر تو نيز) بگو: اين راه من است . من و هر كس پيروى ام كرد با بينايى به سوى خدا دعوت مى كنيم و خداوند (از هر شريكى ) منزه است و من از مشركان نيستم .
نكته ها : 
O دعوت كننده به توحيد با توده مردم فرق دارد همانگونه كه در دو آيه قبل گفتيم توده ى مردم غالباً ايمانشان آلوده به شرك است و ما يؤ من اكثرهم باللّه و هم مشركون امّا مبلغ آسمانى بايد بتواند بگويد: و ما انا من المشركين
پيام ها : 
1- راه انبيا، روشن و در معرض شناخت وديد همگان است . هذه سبيلى
2- رهبر بايد بصيرت كامل داشته باشد. على بصيرة
3- دعوت رهبر بايد به سوى خدا باشد (نه به سوى خود). ادعوا الى اللّه
4- مبلغان دينى بايد افرادى خالص ومخلص باشند. ما انا من المشركين
5- محور تبليغ ، تنزيه خداوند از هرگونه شرك وشريك است . سبحان اللّه
6- پيروان پيامبر بايد هر كدام مبلغى باشند كه با بصيرت و آگاهى مردم را به سوى خدا دعوت كنند. ادعوا الى اللّه ... اَنَا ومن اتّبعنى
7- توحيد و نفى شرك ، اساس دين اسلام مى باشد. ادعوا الى اللّه ، ما اءنامن المشركين
اءَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلا رِجَالاً نُّوحِىَّ إِلَيْهِم مِّنْ اءَهْلِ الْقُرَىَّ اءَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِى الاَْرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الاَْخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ اتَّقَوْاْاءَفَلاَ تَعْقِلُونَ
ترجمه :
و پيش از تو (پيامبرى ) نفرستاديم ، جز مردانى از اهل آبادى ها را كه به آنان نيز وحى مى كرديم . (با وجود اين ) آيا در زمين سير نكرده اند تا عاقبت كسانى را كه پيش از آنان بوده اند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه تقوا پيشه كرده اند بهتر است .آيا نمى انديشيد؟
نكته ها : 
O بارها مخالفان انبيا بهانه مى گرفتند كه چرا پيامبران انسان هايى همانند ما هستند؟ گويا مردم زمان پيامبر صلّى الله عليه و آله نيز اينچنين فكر و سؤ الى را داشتند كه اين آيه هم پاسخ مى گويد و هم هشدار مى دهد.
پيام ها : 
1- پيامبران از جنس مردم و در ميان آنان زندگى مى كردند. (نه فرشته بودند، نه افراد گوشه گير و نه اهل رفاه و...) من اهل القرى
2- همه انبيا مرد بوده اند. رجالاً (زيرا امكان تبليغ وهجرت وتلاش براى مرد بيشتر است .)
3- علوم انبيا از طريق وحى و به اصطلاح لدّنى بوده است . نوحى اليهم
4- سير و سياحت در زمين و آگاهى از تاريخ و درس عبرت گرفتن ، براى هدايت و تربيت بسيار كارگشاست . فينظروا
5- فرستادن انبيا، نزول وحى و هلاكت مخالفان لجوج آنها، همه از سنت هاى الهى در تاريخ است . كيف كان عاقبة الذين من قبلهم
6- كفار از مخالفت با پيامبران چيزى بدست نمى آورند، حتى در دنيا گرفتار قهر و عذابند. ولى اهل تقوى به آخرت كه بهتر از دنياست مى رسند. ولدار الاخرة خيرٌ
7- خرد و انديشه ، انسان را به سوى مكتب انبيا پيش مى برد. افلا تعقلون
8- سير و سفر بايد هدفدار باشد. افلم يسيروا ... فينظروا
9- حفظ آثار باستانى براى عبرت و بازديد آيندگان لازم است .فينظروا

 

next page

fehrest page

back page