تفسير نور
(جلد هفتم)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۴ -
(58) وَإِن مِّن قَرْيَةٍ إِلا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ
يَوْمِ الْقِيَمَةِ اءَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِيداً كَانَ ذَ
لِكَ فِى الْكِتَبِ مَسْطُوراً
ترجمه :
وهيچ منطقه آبادى نيست ، مگر آنكه پيش از روز قيامت ، آن را هلاك مى كنيم يا (به
خاطر گناهانشان ) به شدّت عذاب مى كنيم ، اين در كتاب الهى (و لوح محفوظ) ثبت شده
است .
نكته ها
O ((قَرية
)) محلّ اجتماع مردم وآبادى است ، چه شهر باشد چه روستا. و مراد از
((الكتاب ))، يا لوح
محفوظ است ، يا قرآن كه علل سقوط و هلاكت امّت ها در آن بيان شده است .
پيام ها :
1 زندگى براى هيچ كس ماندگار و پايدار نيست . (ان من قرية ...
)
2 برچيده شدن بساط زندگى روى زمين ، نه يك تصادف ، بلكه براساس قانونى است كه
خداوند، از پيش تعيين و ثبت كرده است . (فى الكتاب مسطورا)
(59) وَمَا مَنَعَنَآ اءَن نُّرْسِلَ بِالاَْيَتِ إِلا اءَن
كَذَّبَ بِهَا الاَْوَّلُونَ وَءَاتَيْنَا ثَمُودَ
النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالاَْيَتِ إِلا
تَخْوِيفاً
ترجمه :
و هيچ چيزى ما را از فرستادن آيات و معجزات (مورد درخواست مردم ) بازنداشت ، جز
اينكه امّت هاى پيشين آنها را تكذيب كردند (وهلاك شدند). ما به قوم ثمود ماده شترى
داديم كه روشنگر (اذهان مردم ) بود، امّا به آن ستم كردند و ما معجزات (درخواستى )
را نمى فرستيم مگر براى بيم دادن .
نكته ها
O كفّارِ بهانه جوى مكّه ، از پيامبر تقاضاى معجزات
متعدّدى داشتند، از جمله مى خواستند بعضى از كوههاى مكّه (كوه صفا) را به طلا تبديل
كند، يا كوهها جابه جا شده و زمين براى كشاورزى به وجود آيد. خداوند مى فرمايد: به
تجربه ى تاريخ ، كفّار لجوج با ديدن اين نشانه ها نيز ايمان نمى آورند و نظام
آفرينش ، دستخوش هوسهاى افراد لجوج نمى شود. و اگر معجزه به پيشنهاد مردم ارائه شود
و به آن كفر ورزند، عقوبت دنيوى آنان حتمى است .
O شتر يك حيوان است ، ولى خداوند درباره ى شتر صالح مى
فرمايد:
(ناقة اللّه ) ، چون هرچه به خدا منسوب شود قداست دارد، حتّى نام ابولهب چون
در قرآن است ، بى وضو به آن نمى توان دست زد.
پيام ها :
1 پيامبران با داشتن معجزه هاى گوناگون ، پيوسته گرفتار افراد لجوج بودند.
(كذّب بها الاءوّلون )
2 خداوند بر هر كارى تواناست ، امّا كارش براساس حكمت است ، نه ارضاى هوسهاى مردم .
(ما منعنا...)
3 توهين به مقدّسات و تكذيب معجزات ، قهر و عذاب الهى را به دنبال دارد.
(آتينا... فظلموا بها )
4 آنچه از سوى خداست ورنگ خدايى دارد، حسابش از امور عادّى جداست .
(آتينا... فظلموا بها)
5 معجزات ، وسيله ى شناخت و بينش و هشدار مردم است (مبصرةً،
تخويفا
للّه )
(60) وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ اءَحَاطَ بِالنَّاسِ
وَمَا جَعَلْنَا الرُّءْيَا الَّتِى اءَرَيْنَكَ إِلا
فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْءَانِ
وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلا طُغْيَناً كَبِيراً
ترجمه :
و (به يادآور) آنگاه كه به تو گفتيم : همانا پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رؤ
يايى را كه نشانت داديم و آن درخت نفرين شده در قرآن را، جز براى آزمايش مردم قرار
نداديم . و ما مردم را بيم مى دهيم ، ولى (هشدار ما) جزطغيان و سركشى بزرگ ، چيزى
بر آنان نمى افزايد.
نكته ها
O در آيه ى قبل سخن از كشتن ناقه ى صالح بود و در اين
آيه ، سخن از شجره ى ملعونه كه قاتل اهل بيت پيامبر عليهم السلام بودند. در روايات
مى خوانيم كه اهل بيت فرمودند: ما كمتر از ناقه ى صالح نيستيم ، جسارت به ما هلاكت
را به دنبال دارد.(131)
O در قرآن ، چند رؤ يا براى پيامبر اسلام بيان شده است
: يك رؤ يا در آستانه ى جنگ بدر، كه خداوند دشمنان را به چشم پيامبر اندك نشان داد،
تا مسلمانان سست نشوند.(132)
ديگرى رؤ ياى ورود فاتحانه به مسجدالحرام .(133)
و يكى هم خوابى كه در اين آيه مطرح است . دو خواب قبلى پس از هجرت و در مدينه بوده
، اما اين خواب در مكّه بوده است . البتّه برخى رؤ يا را مربوط به معراج دانسته
اند، در حالى كه معراج در بيدارى بود و رؤ يا ظهور در خواب ديدن دارد.
آن خواب و شجره ى ملعونه يكى است ، چون نتيجه ى واحدى دارد و آن فتنه بودن براى
مردم است . خداوند اين شجره ى ملعونه و اعمالشان را در خواب به پيامبر صلى الله
عليه و آله نشان داد و فرمود كه اين سبب فتنه ى امت توست و با جمله ى
((انّ ربّك احاط بالناس ))، آن حضرت را
دلدارى داد.
O ((شَجرة
))، هم به معناى درخت است ، هم هر اصلى كه شاخه ها و فروعى داشته باشد.
لذا به قبيله هم شجره گفته مى شود. پيامبر نيز فرمود: من و على از يك شجره ايم
((اءنا و علىٌّ من شجرة واحدة )).(134)
به سلسله ى نسب و نژاد نيز ((شجره نامه
))
گفته مى شود. پس شجره ى ملعونه ، قومى ريشه دارند كه ملعونند.
O در آخر اين آيه آمده است كه هشدارهاى الهى نسبت به
شجره ى ملعونه ، نتيجه اى جز افزايش طغيان بزرگ اينان ندارد. و
((طغيان كبير)) تنها يكبار و در همين آيه
به كار رفته است . پس بايد در قرآن از يك شجره ملعونه واز قوم و قبيله اى سراغ گرفت
كه به ظاهر مسلمان ، ولى در باطن داراى نفاق وسبب فتنه ى مردم اند.
در قرآن ، امور متعدّدى لعنت شده است ، مثل : ابليس ، يهود، منافقان ، مشركان ،
علمايى كه حقّ را كتمان كردند، آزاردهندگان پيامبر، امّا تنها منافقانند كه همراه
مسلمانان وموجب فتنه آنانند، زيرا ابليس و اهل كتاب ومشركين ، چهره اى روشن دارند،
ولى منافقان به ظاهر مسلمان ، پيوسته عامل فتنه بوده اند.(135)
O بعضى پنداشته اند شجره ى ملعونه ، همان
((درخت زقّوم )) است كه وسيله ى عذاب الهى
است ، ولى چيزهاى ديگرى هم وسيله ى عذاب الهى بوده است كه اين نشانه ى لعنت شدن آن
وسيله نيست ، مثل رود نيل كه فرعون را غرق كرد، يا فرشتگان كه بر اقوامى عذاب نازل
كردند، يا مؤ منان كه در جنگ ها بازوى خدا در عذاب و نابودى كفّار بودند.
((قاتلوهم يعذّبهم الله بايديكم ))(136)
O علامه ى طباطبايى قدس سره در بحث روايى سوره ى قدر،
از برجستگان اهل سنّت مثل خطيب بغدادى ، ترمذى ، ابن جرير، طبرانى ، بيهقى ، ابن
مردويه و از علماى شيعه مثل كافى نقل مى كند كه پيامبراكرم در خواب ، بالا رفتن
بوزينگان را از منبر خود ديد و بسيار غمگين شد. جبرئيل نازل شد. حضرت خواب خود را
بر او بيان كرد. جبرئيل به آسمان رفت و چون برگشت ، اين آيات را با خود آورد:
(افراءيت ان متعّناهم سنين . ثمّ جائهم ما كانوا يوعدون . ما اغنى عنهم ماكانوا
يمتعّون
)(137)
آيا نمى بينى كه اگر ما ساليانى آنان را بهره مند سازيم ، سپس عذابى كه به آنان
وعده داده شده ، سراغشان آيد، بهره گيرى هاى دنيوى برايشان سودى نخواهد بخشيد. اين
رؤ يا، همچنين سبب نزول سوره ى قدر شد، تا به پيامبر تسلى بدهد كه اگر بنى اميه
هزار ماه حكومت مى كنند، در عوض ما به تو شب قدر داديم كه بهتر از هزار ماه است .
مساءله خواب ديدن بوزينه هايى كه حكومت را به دست گرفتند و بر منبر پيامبر بالا مى
رفتند، از امام باقر و امام صادق عليهما السلام نيز روايت شده است .(138)
و مفسّران شيعه و سنّى مراد از شجره ى ملعونه را ((بنى
اميّه )) مى دانند.
امام سجاد عليه السلام فرمود: جبرئيل بوزينه ها را بر بنى اميه تطبيق داد. پيامبر
پرسيد: آيا اين حادثه در زمان من رخ مى دهد؟ پاسخ داد: نه ، حدود چهل سال بعد از
هجرت تو رخ مى دهد.(139)
در ميان بنى اميه هم ، آن كس كه بيش از همه طغيان كرد و حادثه ى كربلا را به وجود
آورد، ((يزيد)) بود و
اين فاجعه ، بزرگ ترين طغيان در تاريخ بود.
پيام ها :
1 خداوند، گاهى از طريق خواب ، بعضى حقايق را به پيامبر و ديگران الهام مى كند.
(اريناك )
2 هر حادثه اى ، حتّى تعبير خواب ، مى تواند وسيله ى آزمايش مردم قرار گيرد.
(الرؤ يا... فتنة )
3 قبايل و گروه هايى كه عامل انحراف شوند، ((شجره ى
ملعونه ))اند. (فتنة للناس و
الشجرة الملعونه )
4 هشدار به مردم ، حتّى به قبايل و دودمان هاى ملعون ، از سنّت هاى الهى است .
(نخوّفهم )
5 در دل لجوجان متعصّب ، هشدارها اثر ندارد. (نرود ميخ آهنين در سنگ )
(فما يزيدهم الاّ طغيانا كبيرا)
(61) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلََّئِكَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ
فَسَجَدُوَّاْ إِلا إِبْلِيسَ قَالَ ءَاءَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ
طِيناً
ترجمه :
و به يادآور زمانى كه به فرشتگان گفتيم : براى آدم سجده كنيد. پس سجده گردند، مگر
ابليس كه گفت : آيا براى كسى سجده كنم كه از گل آفريده اى ؟!
نكته ها
O در قرآن بارها به مساءله ى سجود فرشتگان و سرپيچى
ابليس اشاره شده است .
O ابليس ، از جنّ است ، (كان من
الجنّ)
(140) ولشكريانى دارد، (وجنودابليس اجمعون )(141)
و سپاه او پياده و سواره ، (و اجلب عليهم بخيلك و رجلك )
(142) و عامل انحراف و سجده نكردنش نيز قياس خاك و آتش بود.
(خلقتنى من نارٍ و خلقته من طين )(143)
پيام ها :
1 سجده براى غير خدا، اما به فرمان خداوند، مانعى ندارد.
(قلنا...اسجدوا لا دم )
2 انسان گل سرسبد موجودات است ، چرا كه فرشتگان معصوم در برابر او سجده كردند.
(اسجدوا لا دم فسجدوا )
3 فرشتگان ، تسليم فرمان خدايند. (اسجدوا... فسجدوا)
4 اعتقاد به برترى هاى موهوم ، شيطانى است ، زيرا شيطان ، به برترى نوع خود عقيده
داشت . (ءاسجد لمن خلقت طينا )
5 اعتراض به حكمت ، عدل وامر خدا، بدتر از سجده نكردن است .
(ءاسجد...)
6 ابليس موجودى سنجش گر و داراى اختيار است . (الاّ ابليس
ءاسجد...
للّه )
7 اجتهاد در مقابل نصّ ممنوع است . (ابليس ، در برابر نصّ خداوند، اجتهاد كرد)
(قلنا... اسجدوا... ءاسجد لمن خلقت طينا)
8 ريشه ى معصيت گاهى خودبرتربينى است . (ءاسجد لمن خلقت طينا
للّه )
9 حسد ابليس ، چشم حقيقت بين او را بست ، خاك و گل بودن آدم را ديد، ولى روح الهى
(نفخت فيه من روحى )
(144)
او را نديد. (ءاسجد... طينا )
10 ابليس ملاك ارزش را عناصر مادّى مى پندارد. (طينا)
(62) قَالَ اءَرَءَيْتَكَ هَذَا الَّذِى كَرَّمْتَ عَلَىَّ
لَئِنْ اءَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَمَةِ
ترجمه :
لاََحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلا قَلِيلاً
ابليس گفت : به من خبر ده ، اين است آن كسى كه بر من گرامى داشتى ؟ اگر تا قيامت
مهلتم دهى ، يقيناً بر نسل او افسار زده ، به زير سلطه مى كشم ، مگر اندكى را.
نكته ها
O ((اءراءيت
)) به معناى ((اخْبرنى
))، به من خبر ده مى باشد. ((اَحتنكنّ))
از ((حَنك
))، طنابى است كه به گردن حيوان انداخته و او را مى
كشند. ((اِحتناك ))، به
معناى از ريشه درآوردن و سلطه ى كامل يافتن نيز مى باشد.(145)
پيام ها :
1 خودپرستى ، انسان را به طغيان در برابر خدا مى كشد. (هذا
الّذى كرّمت علىّ)
2 دل كندن از جاه و مقام ، يكى از سخت ترين امتحانات است .
(كرمت على
للّه )(146)
3 حسادت ، به تدريج به كينه تبديل مى شود. (لئن اخّرتن ...)
4 برخى حسدها وكينه ها نسل هاى آينده را نيز در برمى گيرد.
(ذرّيته
للّه )
5 ابليس هم از قيامت آگاه بود و هم به آن ايمان داشت . (اخّرتن
الى يوم القيامة )
6 انسان در برابر وسوسه هاى شيطان ، آزاد است و حقّ انتخاب دارد.
(الاّ قليلاً )
7 برخى مردم ، از خطر سلطه ى ابليس درامانند. (الاّ قليلاً)
(63) قَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ
جَهَنَّمَ جَزَآؤُكُمْ جَزَآءً مَّوْفُوراً
ترجمه :
(خداوند به ابليس ) گفت : برو، هر كس از آدميان از تو پيروى كند، قطعاً كيفرتان
دوزخ است ، كيفرى كامل !
پيام ها :
1 خداوند تقاضاى مهلت خواهى ابليس را پذيرفت . (اذهب )
2 انسان در پذيرش راه خدا يا پيروى از شيطان ، آزاد است . (فمن
تبعك
للّه )
3 جايگاه ابليس و پيروانش دوزخ است . (جزائكم جهنّم )
4 كيفر الهى كامل است ، گنهكاران هم كيفر گناهان خودرا مى چشند، هم كيفر گمراه كردن
ديگران را به طور كامل دريافت مى كنند. (موفورا )
(64) وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِكَ
وَاءَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَ
رَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِى الاَْمْوَ لِ وَالاَْوْلَدِ وَعِدْهُمْ وَمَا
يَعِدُهُمُ الشَّيْطَنُ إِلا غُرُوراً
ترجمه :
و (اى شيطان !) هر كس از مردم را مى توانى با صداى خود بلغزان و نيروهاى سواره و
پياده ات را بر ضدّ آنان گسيل دار ودر اموال وفرزندان با آنان شريك شو و به آنان
وعده بده ، و شيطان جز فريب ، وعده اى به آنان نمى دهد.
نكته ها
O ((اِستفزاز))
به معناى لغزاندن با سرعت و تردستى و هُل دادن است .
O ابليس براى فريب انسان از يك راه وارد نمى شود، بلكه
با تبليغات ، وعده ها، آرزوها، وسوسه ها، همراهى و مشاركت ، پياده و سواره ، انسان
را محاصره مى كند و در اين ميان عدّه اى همراه او مى شوند.
O در روايات مى خوانيم : كسى كه باكى ندارد كه چه مى
گويد و يا درباره او چه گفته مى شود ودست به هر كارى مى زند وعلنا گناه يا غيبت مى
كند، شريك شيطان است .(147)
و همچنين لقمه ى حرام ، حرام خوارى ، زنا و به وجود آوردن نسلى فاسد و منحرف ،(148)
از موارد شريك شدن شيطان است . وكسى كه اهل بيت پيامبر عليهم السلام را دشمن بدارد،
شيطان در نسل او شريك شده است .(149)
O توليد و مصرف ناسالم ، كنزاندوزى ، وسرمايه گذارى
شركت ها وكارخانجات خارجى ، وايجاد مراكز علمى ، فرهنگى ، هنرى ومسابقات بين المللى
استعمارى نوعى مشاركت شيطان است .
پيام ها :
1 قدرت ابليس محدود است . (مَن استطعت )
2 تبليغات فاسد، در انحراف مردم نقش دارد. (بصوتك )
3 تهاجم تبليغاتى و فرهنگى دشمن ، مقدّم بر تهاجم نظامى است . ((صوت
))
قبل از ((خيل )) آمده
است . (بصوتك ، اجلب عليهم بخيلك )
شيطان ابتدا با تبليغات ، انگيزه ى توحيدى انسان را مى گيرد، سپس با تسليحات و
لشكريانش بر او هجوم مى آورد.
4 ابليس ، هم خود مايه ى گمراهى است ، (استفزز) وهم
نيروهاى او.
(خيلك )
5 شيوه ى شيطان ، در كمين نشستن و جلب و ربودن است . (اجلب )
6 شركت ابليس در مال و فرزند انسان ، از آغاز آن شروع مى شود و تا لقمه ى حرام و
مشتبه و زنا ادامه مى يابد. (شاركهم )
7 هر آزادى و اختيارى نشان لطف الهى نيست ، گاهى قدرت مانور، نوعى قهر الهى است .
(استفزز، اجلب ، شاركهم ، و عِدهم )
8 بستر نفوذ شيطان ، آرزوهاى انسان است كه با وعده هاى خيالى شيطان تقويت مى شود.
(عِدهم و مايعدهم الشيطان الاّ غرورا )
9 شيطان ، علاوه بر فريب ، گناه را توجيه مى كند، وعده ى دروغ شفاعت مى دهد و توبه
را به تاءخير مى اندازد. (و ما يعدهم الشيطان الا غرورا)
(65) إِنَّ عِبَادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ
وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً
ترجمه :
قطعاً تو بر بندگان (خالص ) من تسلّطى ندارى و حمايت ونگهبانى پروردگارت (براى آنان
) كافى است .
نكته ها
O با آنكه همه ى مردم بندگان خدايند، ولى خداوند بعضى
را از روى احترام و تكريم به خود نسبت داده است . (عبادى )
همانگونه كه در مورد اشيا و جامدات نيز چنين نسبتى داده شده است .
((بيتى ))
O عِباد خدا، در آيه ديگرى با ويژگى هاى ايمان وتوكّل ،
معرّفى شده اند كه شيطان را بر آنان تسلّطى نيست . (اِنّه ليس
له سلطانٌ على الّذين آمنوا و على ربّهم يتوكّلون )(150)
البتّه شيطان وسوسه مى كند و تماس مى گيرد، ولى آنان متذكّر شده و مقاومت مى كنند.
(انّ الّذين اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشيطان تذكّروا)
(151)
در حديث آمده است : اذان و نماز، عامل طرد شيطان است .(152)
پيام ها :
1 بندگان واقعى خداوند، كم هستند. (الاّ قليلا... انّ عبادى
)
2 بندگى خدا، انسان را در برابر تبليغات و لشكركشى هاى ابليسى بيمه مى كند.
(انّ عبادى ليس لك عليهم سلطان )
3 كسى كه به قدرت بى نهايت متّصل شد، نفوذ ناپذير مى شود. (انّ
عبادى ليس لك عليهم سلطان )
4 انسان آزاد است و در برابر هجوم ابليس مى تواند با پناه بردن به ايمان و عبوديّت
، مقاومت كند. (عبادى ليس لك عليهم سلطان )
5 كسى كه عبد خدا شد، خداوند هم وكيل ، حافظ و عهده دار او مى شود.
(عبادى ... كفى بربّك وكيلاً )
6 پيامبر تحت حفاظت خاصّ الهى است واز نفوذ شيطان درامان است .
(انّ عبادى ... كفى بربّك وكيلاً)
(66) رَبُّكُمُ الَّذِى يُزْجِى لَكُمُ الْفُلْكَ فِى
الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ
بِكُمْ رَحِيماً
ترجمه :
پروردگار شما كسى است كه برايتان كشتى را در دريا به حركت درمى آورد، تا با تلاش
خود از فضل و رحمتش بهره بريد. البتّه او همواره نسبت به شما مهربان است .
نكته ها
O راههاى دريايى از نظرِ ارزانى ، هميشگى و عمومى بودن
، نقش خوبى در نقل و انتقال اشخاص و اجناس دارد و بركات كشتيرانى در حمل و نقل بار
و مسافر و ماهيگيرى ، فراوان است . سهم دريا در اكسيژن سازى ، توليد بخار و ابر و
باران ، پرورش ماهى و شگفتى هاى جمادى و گياهى و حيوانى آن بسيار است . در دعاى
جوشن كبير مى خوانيم : ((يا مَن فى البحر عجائبه
)).
پيام ها :
1 تاءمين نيازهاى مادّى انسان ، نشانه ى قدرت خداوند بر كفايت انسان است .
(كفى بربّك وكيلا ربّكم الذى ...)
2 امكانات وفضل از سوى خداست و كار و تلاش از ما. (يزجى ،
لتبتغوا من فضله
)
3 آنچه از نعمت هاى دريا به دست مى آوريم ، تفضّل اوست . (من
فضله )
4 ربوبيّت خداوند همراه رحمتِ دائمى اوست . (ربّكم ... كان بكم
رحيما
للّه )
(67) وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِى الْبَحْرِ ضَلَّ مَن
تَدْعُونَ إِلا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّكُمْ إِلَى
الْبَرِّ اءَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الاِْنْسَنُ كَفُوراً
ترجمه :
وهرگاه در دريا به شما محنت و رنج رسد، هر كه را جز خداوند مى خوانيد، محو وگم مى
شود، پس چون شما را نجات دهد و به خشكى رساند، از او رومى گردانيد. وانسان بسيار
ناسپاس است .
نكته ها
O يكى از دلايل فطرى بودن توحيد، اين است كه انسان در
حالت درماندگى و نااميدى از همه وسايل مادّى ، متوجّه يك نقطه غيبى مى شود كه او را
نجات دهد.
O شخصى منكر خدا، از امام صادق عليه السلام دليلى بر
اثبات خدا مى خواست . حضرت پرسيد: آيا تاكنون سوار كشتى شده اى كه دچار حادثه شود؟
گفت : آرى ، يك بار در سفرى دريايى كشتى ما متلاشى شد و من بر تخته پاره اى سوار
شدم . امام پرسيد: آيا در آن هنگام ، دل تو متوجّه قدرتى بود كه تو را نجات دهد؟
گفت : آرى . فرمود: همان قدرت غيبى ، خداست .
پيام ها :
1 ايمان و توبه ى موسمى و موضعى ارزشى ندارد. (مسّكم الضرّ...
للّه )
2 در گرداب خطر، انسان يكتاپرست مى شود، (الاّ اياه ) و
نارسايى همه ى اسباب ظاهرى و پندارى روشن مى گردد. (ضلّ من
تدعون للّه
)
3 فاصله گرفتن از وسايل مادّى ، عامل درك بهتر حقايق است .
(مسكم الضر فى البحر ضلّ من تدعون الاّ ايّاه )
4 جز خداوند، هر معبودى محو و نابود مى شود. (ضلّ من تدعون
الاّ ايّاه
للّه )
5 دعاى خالصانه مستجاب مى شود. (الاّ ايّاه فلمّا نجّاكم )
6 آسايش ، عامل غفلت است . (نجّاكم الى البَرّ اعرضتم
)
7 جاذبه هاى دنيا به قدرى دلفريب است كه انسان پس از ساعتى نجات از مهلكه ، همه چيز
را فراموش مى كند. (فلمّا نجّاكم ... اعرضتم )
8 فراموش كردن خداوند پس از نجات ، جلوه ى روشن كفران است . (و
كان الانسان كفورا )
(68) اءَفَاءَمِنتُمْ اءَن يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ
اءَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً ثُمَّ لاَ
تَجِدُواْ لَكُمْ وَكِيلاً
ترجمه :
پس آيا ايمن شده ايد از اين كه شما را در ناحيه ى خشكى (به قهر خود) فرو برد، يا
باران ريگ بر شما بباراند، سپس نگهبانى براى خود نيابيد؟
نكته ها
O هلاكت اقوام پيشين ، به گونه هاى متفاوت بوده است ؛
خداوند برخى متجاوزان و دشمنان را در زمين فرو برد، بعضى را در دريا غرق كرد، بعضى
را سنگباران و با صاعقه ى آسمانى نابود كرد. پس دست خدا براى هلاكت كفّار باز است ،
اگر امروز شما را از دريا به سلامت به ساحل رساند، گمان نكنيد راهى براى تنبيه شما
نيست ! يا ديگر عذاب نمى شويد.
پيام ها :
1 به نعمت هاى الهى مغرور نشويم . (نجّاكم ... افاءمنتم
) نجات از يك حادثه ، نشانه نجات ابدى نيست ، شايد دروقتى ديگر يا نقطه اى ديگر
دچار مصيبت شويم .
2 احساس امنيّت از عقوبت ، زمينه ساز غفلت و تجاوز است .
(اءفامنتم )
للّه
3 انسان در هر لحظه و هر جا كه باشد، در دست قدرت خداست و خشكى و دريا براى قهر خدا
فرق نمى كند. (يخسف بكم جانب البَرّ )
4 در برابر قهر خدا، هيچ قدرت وتكيه گاهى نيست . (ثمّ لاتجدوا
لكم وكيلا)
(69) اءَمْ اءَمِنتُمْ اءَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً
اءُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفاً مِّنَ
الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لاَ تَجِدُواْ لَكُمْ عَلَيْنَا
بِهِ تَبِيعاً
ترجمه :
يا اينكه ايمن شده ايد از اينكه خداوند دوباره شما را به دريا ببرد و طوفانى شكننده
بر شما بفرستد، پس شما را به خاطر كفرتان غرق كند. آنگاه براى خودتان هيچ دادخواه و
پيجويى در برابر قهر ما نيابيد!؟
نكته ها
O ((حاصِب
))، به طوفان در خشكى و((قاصِف
))، به طوفان دريائى گفته مى شود. ((تَبيع
)) از كلمه ((تَبَع ))،
به كسى كه خونبها وانتقام را پيگيرى ودادخواهى كند، گفته مى شود.
پيام ها :
1 به آرامش هاى موقّت مغرور نشويم ، خطر هميشه در كمين است .
(امنتم ان يعيدكم فيه تارةًاخرى ) با نجات از مهلكه اى ، خطر براى هميشه رفع
نشده است .
2 كيفر برخى ناسپاسى ها، در همين دنياست . (يغرقكم بما كفرتم
)
3 غفلت از خدا پس از نجات ، نمونه اى از كفر و كفران است .
(بما كفرتم )
4 عامل هلاكت وبدبختى انسان ، گرايش او به كفر وعملكرد خود اوست .
(يغرقكم بما كفرتم )
5 هيچ قدرتى نمى تواند در برابر خداوند، قرار گيرد و خداوند در برابر هيچ كس مسئول
نيست . (لا تجدوا لكم علينا تبيعا)
(70) وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِى ءَادَمَ وَحَمَلْنَهُمْ فِى
الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَهُم مِّنَ
الطَّيِّبَتِ وَفَضَّلْنَهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً
ترجمه :
وهمانا فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا (بر مركب ها) حمل
كرديم و از چيزهاى پاكيزه روزى شان داديم و آنان را بر بسيارى از آفريده هاى خود
برترى كامل داديم .
نكته ها
O كرامت ، گاهى كرامت معنوى واكتسابى ونزد خداست ، مثل
كرامتى كه خاصّ اهل تقواست . (اِنّ اَكرمَكم عنداللّه اتقاكم )
(153) وگاهى كرامت در آفرينش است ، نظير (احسن تقويم
)(154)
كه در خلقت انسان آمده است . مراد از ((كَرّمنا))
در اين آيه ، احتمالا وجه دوّم باشد. كرامت انسان هم در خلقت و هوش و عقل و استعداد
است ، و هم در دارا بودن قانون آسمانى و رهبرى معصوم ، و مسجود فرشتگان واقع شدن .
O انسان برتر از فرشته است ، زيرا:
الف : انسان ، مسجود فرشتگان است .
ب : فرشته ، عقل محض است وشهوت ندارد و از اين رو كمالش به ارزش كمال انسان نيست .
هر كه عقلش را بر شهوتش غلبه دهد، برتر از فرشته است .
ج : در شب معراج ، جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : تو امام باش تا به
تو اقتدا كنم ، زيرا خداوند شما را بر ما برترى داده است .(155)
O با آنكه خداوند بشر را بر همه ى موجودات ، حتّى
فرشتگان برترى داد، (فضّلناهم على كثيرٍ ممّن خلقنا)
ولى سوء انتخاب و عمل ناپسند انسان او را به پست ترين درجه
(اسفل سافلين )(156)
و به مرتبه ى حيوانات و پست تر از آن پايين مى آورد. (كمثل
الحمار)
(157)،
(كمثل الكلب )(158)،
(كالانعام بل هم اضلّ)
(159)، (كالحجارة او اشدّ... )(160)
O در آيه ، هم كرامت مطرح است ، هم فضيلت .
((كرّمنا، فضلّنا)) شايد تفاوت اين دو
عبارت باشد از:
الف : كرامت ، امتيازى است كه در ديگران نيست ، فضيلت ، امتيازى است كه در ديگران
هست .
ب : كرامت اشاره به نعمت هاى خدادادى در وجود انسان است ، بدون تلاش . ولى فضيلت
اشاره به نعمت هايى است كه با تلاش خود انسان همراه با توفيق الهى بدست آمده است .
ج : كرامت مربوط به نعمت هاى مادّى است ، ولى فضيلت مربوط به نعمت هاى معنوى است .
O سفر يكى از لوازم زندگى بشر، براى رفع نيازها و كسب
تجربه هاست ، كه خداوند اسباب آن را در خشكى و دريا، در اختيار بشر قرار داده و آن
را به عنوان يكى از نعمت هاى خود برشمرده است .
O به گفته ى بعضى مفسّران ، ((حمل
در خشكى و دريا)) اشاره به تسخير تمام قواى زمينى و
دريايى به دست بشر است ، نه فقط سوار شدن بر كشتى و الاغ و مانند آن !
O ((طَيّبات
))، اقسامى دارد: حيات طيّبه ، ذرّيه ى طيّبه و رزق طيّب . و امام باقر
عليه السلام مى فرمايد: رزقِ طيّب همان علم مفيد است .(161)
پيام ها :
1 توجّه انسان به مقام و كرامت خود، سبب شكر و دورى از كفران است .
(بماكفرتم ... و لقد كرّمنا)
2 نه تنها حضرت آدم ، بلكه نسل انسان مورد كرامت و برترى و گراميداشت است .
(كرّمنا بنى آدم )
3 تفاوت انسان با جانداران ديگر بسيار زياد است . (فضّلناهم
... تفضيلا)
4 زمينه هاى رشد وكمال انسان از سوى خداست . (كرّمنا، حملنا،
رزقنا، فضّلنا، خلقنا )
(71) يَوْمَ نَدْعُواْ كُلَّ اءُنَاسِ بِإِمَمِهِمْ فَمَنْ
اءُوتِىَ كِتَبَهُ بِيَمِينِهِ فَاءُوْلََّئِكَ يَقْرَءُونَ
كِتَا بَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً
ترجمه :
روزى كه هر گروهى از مردم را با پيشوايشان فرامى خوانيم ، پس هر كس نامه ى عملش به
دست راستش داده شود، پس آنان نامه ى خود را (با شادى ) مى خوانند و كمترين ستمى بر
آنان نمى شود.
نكته ها
O ((فَتيل
))، رشته ى باريك ميان شكاف هسته ى خرماست ، كنايه از چيز بسيار اندك و
حقير مى باشد.
O در قرآن از دو گونه پيشوا نام برده شده است : يكى
امام نور و هدايت ،
(ائمّةً يهدون باءمرنا )(162)
و ديگرى امام نار و ضلالت ، (ائمّةً يدعون الى النّار)
(163) كه گروه دوّم ، با زور و تهديد و تطميع و تحقير، مردم را به اطاعت
خود وامى دارند.
O ابوبصير به امام صادق عليه السلام گفت :
((اشهد انّك امامى ))، گواهى مى دهم كه تو
امام من هستى . امام فرمود: در قيامت ، هر گروهى با امامشان محشور مى شوند،
خورشيدپرستان با خورشيد و ماه پرستان با ماه .(164)
پيام ها :
1 قيامت رافراموش نكنيم . (يوم ندعوا )
2 تقسيم بندى مردم در قيامت ، براساس رهبرانشان خواهد بود.
(كل اناس بامامهم )
3 انسان ، ناگزير الگو و رهبرى را براى خود انتخاب مى كند.
(كل اناس بامامهم )
4 مسلمان نبايد در مسائل رهبرى ، منزوى و بى تفاوت باشد.
(ندعوا كل اناسٍ بامامهم )
5 آثار مساءله انتخاب رهبرى و اطاعت از او، تا دامنه ى قيامت ادامه دارد.
(ندعوا كلّ اناسٍ بامامهم )
6 قيامت ، نه تنها دادگاه افراد، بلكه محكمه ى بزرگ امّت ها و ملّت ها و احزاب و
مكتب ها و حكومت ها نيز هست . (ندعوا كل اناسٍ بامامهم )
7 امامت و ولايت ، در متن زندگى مطرح است ، نه آنكه صرفا موضوعى اعتقادى و در حاشيه
ى زندگى باشد. رهبرى است كه مردم را اهل سعادت يا شقاوت مى كند
(بامامهم )
8 در قيامت ، نيكان از خواندن نامه ى عمل خود شاد مى شوند.
(يقرئون كتابهم ) و يكديگر را صدا مى زنند كه بياييد نامه ى مرا بخوانيد.
(هاؤ م اقروا كتابيه )
(165)
9 انسان عملكرد خود رابه صورت مكتوب دريافت خواهد كرد. (كتابه
للّه )
10 محاكمه ى انسان ها در قيامت بر اساس دلائل و اسناد مكتوب است .
(و لا يظلمون فتيلا)
11 كيفر و پاداش در قيامت ، صددرصد عادلانه است . (ولا يظلمون
فتيلا
للّه )
(72) وَمَن كَانَ فِى هَذِهِ اءَعْمَى فَهُوَ فِى
الاَْخِرَةِ اءَعْمَى وَاءَضَلُّ سَبِيلاً
ترجمه :
و هر كس در اين دنيا كوردل و گمراه باشد، در آخرت نيز كور و گمراه تر خواهد بود.
نكته ها
O در قيامت علاوه بر صحنه هايى كه انسان ها مُهر بر لب
و لال برانگيخته مى شوند، عده اى هم نابينايند. نابينايىِ آنجا ريشه در كور دلى
دنيا دارد.
O در روايات است : كسى كه حج بر او واجب شود ولى حج
نرود، يا قرآن بخواند ولى عمل نكند، كور محشور مى شود.(166)
O كور دلى بدتر از كورى چشم است ، چنانكه حضرت على عليه
السلام مى فرمايد: ((شرّ العمى عمى القلب
))، بدترين كورى ، كورى دل است . و همچنين فرمودند:
((اشدّ العمى مَن عمى عن فضلنا)) بدترين و
سخت ترين كورى ، كورى كسى است كه چشم ديدن فضايل مارا ندارد.(167)
O كورى در قيامت در آيات ديگر هم آمده است ، از جمله :
(نحشرهم يوم القيامة على وجوههم عمياً )(168)،
همچنين آيه ى 125 سوره طه ، كور برانگيخته شدن در قيامت را در اثر كور دلى در دنيا
و فراموش كردن آيات الهى و اعراض از حقّ دانسته است .
O امام باقر عليه السلام مى فرمايد: كسى كه از ديدن
آفرينش بهره ى معنوى نگيرد، پس نسبت به آخرتى كه نديده ، كوردل تر است .(169)
O سؤ ال : در آياتى آمده است كه به گنهكاران گفته مى
شود: كتابت (نامه ى عملت ) را بخوان ، (اقرءكتابك ) اين
آيات با نابينايى آنان درقيامت چگونه قابل جمع است ؟
پاسخ : كورى در يكى از مواقف قيامت است ، در موقف ديگر بينا مى شوند و حقايقى را كه
در دنيا نشناخته اند، آنجا آشكارا مى بينند.
پيام ها :
1 شخصيّت اخروى انسان ، بازتابى از شخصيّت دنيوى اوست . (فى
هذه اعمى فهو فى الاخرة اعمى ) بصيرتِ اينجا، بصيرت آنجا را در پى دارد و
كور دلى اينجا، كورى آنجاست .
(73) وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِى
اءَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ لِتَفْتَرِىَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَ إِذاً
لا تَّخَذُوكَ خَلِيلاً
ترجمه :
و بسا نزديك بود كه تو را از آنچه به تو وحى كرديم غافل كنند تا چيز ديگرى غير از
وحى را به ما نسبت دهى ، و آنگاه تورا دوست خود گيرند.
نكته ها
O در روايات مى خوانيم كه مشركان از پيامبر اكرم
درخواست احترام به بت ها يا مهلت يكساله براى ادامه بت پرستى داشتند و پيامبر نزديك
بود كه بپزيرد، ولى خداوند او را حفظ كرد!! اما اين روايات مردود است و با اصل عصمت
و قاطعيّت پيامبر كه در آيات ديگر قرآن آمده و سيره ى حضرت است ، سازگار نيست .(170)
O صاحب تفسير اطيب البيان مى گويد: اينكه در آيه ،
((عن الّذى اوحينا)) آمده است ، نه
((عمّا اوحينا)) نشان مى دهد كه تلاش
كفّار براى برگرداندن نظر پيامبر و عنايت او از شخص خاصّى بوده است ، نه مطالب وحى
شده . امّا اينكه آن شخص چه كسى بوده كه خداوند درباره اش وحى فرموده است ؟
حديثى از امام باقر و امام كاظم عليهما السلام نقل شده كه درباره ى ولايت حضرت على
عليه السلام است كه خداوند از طريق وحى سفارش هايى را به پيامبر كرد. خداوند براى
توجه نكردن پيامبر به حسادت مردم و نپذيرفتن و تحمّل نكردن آنان ، اين آيه را نازل
كرد و تلاش هاى كفّار براى عدول و تغيير موضع پيامبر را بى نتيجه گذارد.
البتّه اين كلام با توجّه به كلمه ى ((الذى
)) و حديث ياد شده قابل قبول است ، به شرط آنكه مراد معرّفى حضرت على
عليه السلام در مكّه باشد، چون سوره مكّى است .
پيام ها :
1 كفّار براى جذب انبيا نيز طرح و برنامه مى ريزند. (كادوا
ليفتنونك
للّه )
2 رهبران مذهبى بايد از توطئه هاى دشمن در جهت ايجاد سستى و تغيير در مواضع مكتبى ،
هوشيار باشند. (كادوا ليفتنونك )
3 اگر دوستى و ارتباط با افراد و كشورها به قيمت چشم پوشى از مكتب و مقدّسات باشد،
بى ارزش است . (اذاً لاتّخذوك خليلاً )
4 تا مسلمانان دست از مكتب و آيين خود بر ندارند، كفّار و دشمنان ، دوست واقعى آنان
نخواهند شد، دشمن به كم قانع نيست ، مى خواهد شما را از مكتب جدا كند.
(اذاً لاتّخدوك خليلاً)
(171)
(74) وَ لَوْلاَ اءَن ثَبَّتْنَكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ
إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً
ترجمه :
واگر ما تورا استوار نكرده بوديم ، هر آينه نزديك بود كه اندكى به آنان تمايل پيدا
كنى .
نكته ها
O اين آيه با عصمت پيامبر صلى الله عليه و آله هيچ گونه
تعارضى ندارد. جمله ى ((نزديك بود گناه كنى
)) به معناى ((گناه كردن
)) نيست . به علاوه جمله ى ((اگر استوار
كردن ما نبود...)) حالت شرطى دارد، يعنى اگر حمايت ما
نبود شايد متمايل مى شدى . ولى چون آن بود، تمايل هم پيدا نشد. در موارد ديگر هم
شرطِ (اگر) به معناى انجام قطعى نيست ، مثل آيه (ولو تَقَوّل
علينا بعض الاَقاويل ... لقَطّعنا منه الوَتين )
(172) اگر بر ما سخنى دروغ نسبت دهد، شاهرگش را قطع مى كنيم . وآيه
(لئن اشركت ليحبطنّ عملك )(173)
اگر شرك بورزى اعمالت تباه مى شود. كه به معناى انجام شدن آن كارها نمى باشد.
چنانكه امام رضا عليه السلام فرمودند: اين آيه از اين باب مى باشد كه به در مى
گويند تا ديوار بشنود.(174)
و در واقع خطاب آيه به مسلمانان است ، نه شخص پيامبر.
پيام ها :
1 اگر لطف و نگهدارى الهى نباشد، براى مصونيّت و عصمت پيامبران هم ضمانتى نيست .
(لولا ان ثبّتناك )
2 قاطعيّت ونفوذناپذيرى در برابر دشمنان وكفّار، از امتيازات انبياست .
(ثبّتناك )
3 خداوند پيامبران را معصوم نگاه مى دارد. (ثبّتناك )
4 عقب نشينى در مسائل اعتقادى واصول مكتب ، تمايل وگرايش به ظالمان است ورهبران در
معرض چنين خطرى مى باشند. (لولا ان ثبّتناك لقدتركن اليهم
)
5 انحراف حتّى اگر اندك باشد، از كسى مانند پيامبر بسيار است .
(شيئا قليلا)
6 كمترين عقب نشينى از اصول و ارزشها نيز ممنوع است . زيرا براى دشمنان يك موفّقيت
و پيروزى حساب مى شود. (شيئاً قليلاً )
(75) إِذاً لاَذَقْنَكَ ضِعْفَ الْحَيَوةِ وَضِعْفَ
الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيراً
ترجمه :
آنگاه دو برابر (كيفر مشركان ) در زندگى و دو برابر در مرگ ، عذابت مى چشانديم و
براى خويش در برابر قهر ما ياورى نمى يافتى .
نكته ها
O پس از نزول اين آيه ، رسول خدا صلى الله عليه و آله
اين دعا را مى خواندند:
((الّلهم لاتَكلنِى الى نفسى طَرفَة عين
))، خدايا! به اندازه ى چشم برهم زدنى مرا به خود وامگذار!
پيام ها :
1 خداوند، هم لطف دارد، هم قهر. (ثبّتناك ، اذقناك )
2 ركون ، (گرايش و اعتماد) به كفّار، از گناهان كبيره است ، چون وعده ى عذاب درباره
اش داده شده است . (تركن اليهم ... اذقناك )
3 كيفر كمترين لغزش رهبران ، دو برابر ديگران است . هرچه مقام علمى و موقعيّت
اجتماعى و معنوى انسان بيشتر باشد، مسئوليّت و خطر هم بيشتر است .
(شيئا قليلا... ضعف الحيوة )
4 اگر در قوانين كيفرى ، براى مسئولين جريمه ى سنگين ترى وضع شود، خلاف عدالت نيست
. (اذقناك ضعف الحيوة )
5 در برابر قهر الهى حتّى براى پيامبر نيز هيچ قدرت و مقامى نمى تواند مانع ايجاد
كند. (لاتجد لك علينا نصيراً )
6 تمايل به كفّار، سبب تنها ماندن انسان و محروم شدن از نصرت خداوند است .
(تركن اليهم ... لاتجد... نصيرا)
(76) وَإِن كَادُواْ لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الاَْرْضِ
لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذاً لا يَلْبَثُونَ خِلَفَكَ
إِلا قَلِيلاً
ترجمه :
وبسا نزديك بود كافران (با نيرنگ يا غلبه ) تو را از اين سرزمين بلغزانند تا از آن
بيرونت كنند، ودر آن هنگام ، جز مدّت كمى پس از تو پايدار نمى ماندند (و به خاطر
اين ظلم گرفتار قهر الهى مى شدند).
نكته ها
O اين آيه ، اشاره به آيه ى 30 سوره ى انفال است كه مى
فرمايد: يادآور زمانى را كه كفّار نقشه مى كشيدند تا تو را حبس كنند يا بكشند يا
بيرونت كنند، آنان نيرنگ مى زنند و خدا هم تدبير مى كند و خداوند بهترين تدبير
كنندگان است . (واذ يَمكر بِك الذّين كفروا لِيثبِتوك او
يَقتلوك او يخرِجوك و يمكرون و يمكراللّه واللّه خيرالماكرين )
پيام ها :
1 پيامبر در معرض هرگونه خطر، توطئه ، ترور، آوارگى وتبعيد بود.
(كادوا ليستفزّونك ... )
2 دشمنان مكتب ، هدفشان قلع و قمع كردن اساس دين است و در اين راه ، به احدى حتى
پيامبر رحم نمى كنند. (ليستفزّونك )
3 طرح كافران در مرحله اوّل ، ايجاد رخنه در فكر واعتقاد رهبر است ،
(ليفتنونك عن الذى ... ) ودر مرحله بعد، شدّت عمل وتبعيد واخراج اوست .
(ليخرجوك ...)
4 حضور پيامبر در ميان مردم ، مانع قهر الهى است و اگر آن حضرت را از خود دور و
تبعيد كنند، در فاصله كمى نابود مى شوند. (لايلبثون خلافك الاّ
قليلا
للّه )
5 قرآن كريم ، هم از غيب خبر مى دهد و هم با بيان ناكامى توطئه هاى دشمن به
پيامبراكرم صلى الله عليه و آله تسلّى مى دهد. (كادوا
ليستفزّونك ... لايلبثون خلافك الاّ قليلا)
(77) سُنَّةَ مَن قَدْ اءَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا
وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلاً
ترجمه :
اين ، سنّت (هلاكت طغيان گران ) درباره ى پيامبرانى كه پيش از تو فرستاديم جارى
بوده است و براى سنّت ما هيچ تغييرى نمى يابى .
نكته ها
O تاءييد پيامبران و هلاكت كافران و ظالمان ، سنّت الهى است كه
در سوره ى ابراهيم آيه ى 13 نيز آمده است : (قال الذّين كفروا
لرسلهم لنخرجنّكم من ارضنا او لتعودنّ فى ملّتنا فاوحى اليهم ربّهم لنهلكنّ
الظّالمين ) ، كفّار به پيامبرانشان گفتند: قطعا ما شما را از سرزمين خود
بيرون مى كنيم ، مگر آنكه به آيين ما درآييد، ولى خدا به آنان وحى كرد كه ما قطعا
ستمگران را نابود مى كنيم .
پيام ها :
1 سنّت هاى الهى چون براساس حكمت خداست ، ثابت است و در طول تاريخ دگرگون نمى شود.
(سنّة مَن قد ارسلنا )
2 توطئه كفّار وامدادهاى غيبى خدا نسبت به پيامبران ، ريشه ى تاريخى دارد.
(سنّة مَن قد ارسلنا)
3 تحوّلات تاريخى براساس سنّت هاى ثابت الهى است . (لاتجد
لسنّتنا تحويلا )
4 خداوند، عادل است و در شرايط يكسان ، مهر و قهرش نيز يكسان است .
(لاتجد لسنّتنا تحويلا)
|