تفسير نور
(جلد پنجم)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۱۴ -
تفسير آيه : (25) وَاللّهُ يَدْعُوَّاْ إِلَى
دَارِالسَّلَمِ وَيَهْدِى مَن يَشَآءُ إِلَى صِرَ طٍ مُّسْتَقِيمٍ
ترجمه :
و خداوند (مردم را) به سر منزل سلامت و سعادت (بهشت ) مى خواند
و هر كه را بخواهد، به راه راست هدايت مى كند.
نكته ها :
O ((دارالسلام
))، يكى از نامهاى بهشت است ،
زيرا در آنجا كينه اى در دلها نيست ، تا جنگ وجدال وبهره كشى پيش
بيايد. (ونزعنا ما فى صدورهم من غلّ)(393)
O سلام ، نام خداست ودارالسلام ، يعنى
جوار رحمت الهى وجايى كه كلام ودرودشان سلام است و از خداوند هم به
آنان سلام مى شود. (سلام قولاً من ربّ رحيم
)(394)
O در روايات ، راه ولايت اميرالمؤ منين
عليه السّلام و رهبران معصوم آسمانى به عنوان بهترين نمونه ى راه
مستقيم بيان شده است .
پيام ها :
1- دعوت الهى ، نشانه ى لطف خاصّ او بر
بندگان است . (واللّه يدعوا)
2- سلامتى دنيا گذراست ، ولى سلامت آخرت ، پايدار است . (دار
السّلام )
3- صراط مستقيم ، مايه ى آرامش است و علاوه بر آخرت ، همين دنيا را هم
براى انسان دارالسلام مى سازد. (يدعوا الى دار
السّلام )
4- زندگى و جامعه اى سالم ، خواستگاه خداوند است . (يدعوا
الى دارالسّلام )
5- خداوند، هم دعوت مى كند و هم راه نشان مى دهد. (يدعوا،
يهدى )
6- دعوت الهى براى همه است ، ولى هدايتِ ويژه ، مخصوص كسانى است كه او
بخواهد. (يهدى من يشاء)
7- حركت در صراط مستقيم ، توفيق الهى مى خواهد. (يهدى
...الى صراط مستقيم )
تفسير آيه : (26) لِّلَّذِينَ اءَحْسَنُواْ
الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ وَلاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ
وَلاَذِلَّةٌاءُوْلََّئِكَ اءَصْحَبُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ
ترجمه :
براى آنان كه نيكى كنند، پاداشى نيكوتر (از نظر كيفى ) و افزون
تر (از نظر كمّى ) خواهد بود و بر چهره ى آنان غبار ذلّت و خوارى
ننشيند، آنان اهل بهشتند و هميشه در آنجايند.
نكته ها :
O ((رَهَق
)) به معناى پوشاندن اجبارى است و
((قَتر))
به معناى غبار، دود و خاكستر.
O اعطاى پاداش زيادتر و مضاعف ، با تعبير
((زيادة
)) ، ((ضِعف
)) و ((اضعاف
)) مكرّر در قرآن آمده است . از جمله :
هر كه نيكى كند پاداش ده برابر دارد،(395)
خداوند علاوه بر پاداش كامل از فضل خود به آنان عطا مى كند،(396)
پاداش هفتصد برابر براى انفاق در راه خدا.(397)
O امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: هر
چيز اندازه اى دارد، جز اشك كه قطره اى از آن آتشها را خاموش كند. سپس
فرمود: كسى كه اشكى براى خدا بريزد، چهره اش تيرگى و خوارى نخواهد ديد.
(لا يرهق وجوههم قترٌ ولاذلّة )(398)
O در بعضى روايات مراد از
((زيادة
)) را دنيا گرفته اند.(399)
و روايات بسيارى از اهل سنّت ، ((زيادة
)) را ملاقات با خدا (والطاف او) دانسته
است .(400)
O (احسنوا)، دامنه
ى نيكى ، شامل عقيده ى نيك ، عمل شايسته و گفتار خوب مى شود.
پيام ها :
1- دريافت الطاف الهى ، مخصوص نيكوكاران
است . (للذين احسنوا الحسنى )
2- خداوند، هم پاداش عمل را مى دهد و هم تشويق مى كند. (الحسنى
وزيادة )
3- پاداش نيكوكاران در قيامت ، بهترين پاداش هاست . (للذين
احسنوا الحسنى )
4- آنان كه به غيرخدا رو كنند عذرى ندارند، چون خداوند هم دعوت مى كند،
(يدعوا الى دارالسلام ) هم راهنمايى مى
كند، (يهدى من يشاء) هم مزد مى دهد، (الحسنى
) و هم اضافه مى دهد. (زيادة ) و هم
اضافه اش بسيار مهم است .(401)
5- احسان و نيكى در دنياى زودگذر و فانى ، زندگى در بهشت جاودان را
بدنبال دارد. (احسنوا... هم فيها خالدون
)
تفسير آيه : (27) وَالَّذِينَ كَسَبُواْ
السَّيَِّاتِ جَزَآءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ
مَّا لَهُم مِّنَ اللّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَاءَنَّمَآ اءُغْشِيَتْ
وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِّنَ الَّيْلِ مُظْلِماً اءُوْلََّئِكَ اءَصْحَبُ
النَّارِ هُم ْفِيهَا خَلِدونَ
ترجمه :
و آنان كه به دنبال كسب بدى ها رفتند، به قدر همان بدى ها
مجازات دارند و غبار ذلّت و خوارى آنان را فرا مى گيرد. از قهر خداوند،
پناه دهنده اى ندارند، گويا چهره هايشان با پاره هايى از شب تيره
پوشانده شده است . آنان اهل دوزخند و در آن جاودانه اند.
نكته ها :
O امام باقر عليه السّلام فرمود: اين آيه
در مورد اهل بدعت وشبهات وشهوات است .(402)
O ((ليلِ
مُظلم ))، شبى است كه از نور ماه
هيچ خبرى نيست كه در هر ماه ، يك شب چنين است . در مقابل
((ليلِ مُقمِر))
كه مهتابش براى همه روشن است .
O به قرينه ى آياتى همچون : (وجوه
يومئذٍ عليها غبرة . ترهقها قترة . اولئك هم الكفرة الفجرة )(403)
و آيه ى (فامّا الّذينَ اسودّت وجوههم اءكفرتم
بعد ايمانكم )(404)
مى توان گفت كه در اين آيه جمله ى (اُغشيت وجوههم قطعاً من الليل ) نظر
به كفّار دارد.
پيام ها :
1- انسان ها با اراده سراغ گناه مى روند،
نه به اجبار. (كسبوا)
2- رفتار خداوند با بدكاران ، عادلانه است . (جزاء
سيّئة بمثلها)
3- دنيا، سراى عمل و آخرت سراى پاداش است . (والذين
كسبوا... جزاء)
4- تشويق بايد بيش از تنبيه و مجازات باشد. درباره ى نيكان فرمود: (الحسنى
و زيادة ) و درباره ى بدكاران فرمود: (سيئةٌ
بمثلها)
5- روسياهى مخصوص كفّار است ، نه مؤ منان گنهكار. (ترهقهم
ذلّة )
6- در قيامت ، هم مجازات و تنبيه است ، هم تحقير و روسياهى . (سيئة
بمثلها، اغشيت وجوههم ...)
7- راه فرار ونجات وشفاعت به روى كافران بسته است . (مالهم
من اللّه من عاصم )
تفسير آيه : (28) وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ
جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ اءَشْرَكُواْ مَكَانَكُمْ اءَنتُمْ
وَشُرَكَآؤُكُمْ فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ وَقَالَ شُرَكَآؤُهُمْ مَّا
كُنتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ
ترجمه :
و روزى كه همه را (در قيامت ) گردهم آوريم ، آنگاه به مشركان مى
گوييم : شما و شريكانى كه براى خدا مى پنداشتيد در جاى خود بمانيد (تا
به حسابتان رسيدگى شود)، پس ميانشان جدايى مى افكنيم و معبودها (به
مشركين ) مى گويند: شما (در حقيقت ) ما رانمى پرستيديد، (بلكه در پى
هوسها و اوهام خود بوديد).
نكته ها :
O در آيه قبل ، سخن از اين بود كه براى
مجرمان وكافران هيچ راه نجاتى نيست ، واين آيه مى گويد: حتّى واسطه هاى
خيالى هم به جاى شفاعت ، از آنان بيزارى مى جويند.
پيام ها :
1- قيامت و حوادث آن را فراموش نكنيم . (يوم
نحشرهم جميعا)
2- قيامت مخصوص انسان ها نيست ، بلكه همه ى معبودهاى ساختگى نيز حاضر
مى شوند. (انتم وشركاءكم )
3- قيامت ، روز جدايى است . (زيّلنا بينهم
) (در قيامت براى بازجويى ، ميان انسان ها جدايى مى افتد)
4- آنچه را كافران شفيع خود مى پنداشتند، در قيامت از آنان تبرّى مى
جويند. (ما كنتم ايّانا تعبدون )
5- در قيامت بت ها داراى شعور و نطق مى شوند ومعبودانشان را انكار و يا
اظهار بى اطلاعى مى كنند. (ما كنتم ايّانا
تعبدون )
تفسير آيه : (29) فَكَفَى بِاللّهِ شَهِيداً
بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِن كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَفِلِينَ
ترجمه :
پس (معبودها به مشركان گويند:) گواهى خدا ميان ما و شما كافى
است ، به راستى ما از پرستش شما بى خبر بوديم .
نكته ها :
O در آيه ى قبل ، معبودها مى گفتند كه
شما ما را عبادت نمى كرديد. اينجا مى گويند: ما از عبادت شما غافل
بوديم . نتيجه اينكه : هر عبادتى كه معبود از آن بى خبر باشد، عبادت
نيست .
O در قرآن ، بارها به مساءله ى تنفّر و
برائتِ معبودها از مشركان و عمل آنها اشاره شده است . از جمله : آيه ى
17 سوره فرقان و آيه ى 63 سوره قصص .
پيام ها :
1 بت ها در قيامت شعور و نطق پيدا مى
كنند. (فكفى باللّه شهيدا)
تفسير آيه : (30) هُنَالِكَ تَبْلُواْ كُلُّ
نَفْسٍ مَّآ اءَسْلَفَتْ وَرُدُّوَّاْ إِلَى اللّهِ مَوْلَهُمُ الْحَق
ِّوَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ
ترجمه :
آنجا هر كس به (جزاى ) آنچه از پيش فرستاده ، مبتلا شود و به
سوى سرپرست حقيقى خودشان (خداوند) برگردانده شوند و آنچه به افترا
ودروغ خدا مى پنداشتند، از پيش چشمشان محو شود.
پيام ها :
1- قيامت ، روز دريافت كارنامه ى آزمون دنيوى است . (تبلوا
كل نفس )
2- حسابرسى در قيامت ، براى همه ى انسان هاست . (تبلوا
كل نفسٍ)
3- سرچشمه ى هستى ، او و پايان كار به سوى اوست . (ردّوا)(405)
4- مولاى حقيقى ، خدا و غير او هر چه باشد پوچ است . (مولاهم
الحقّ)
5- در قيامت ، جلوه هاى دروغين معبودها محو خواهد شد. (ضلّ
عنهم )
تفسير آيه : (31) قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ
السَّمَآءِ وَالاَْرْضِ اءَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الاَْبْصَرَ
وَمَن يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ
الْحَىِّ وَ مَن يُدَبِّرُ الاَْمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ
اءَفَلاَتَتَّقُونَ
ترجمه :
بگو: چه كسى از آسمان و زمين شما را روزى مى دهد؟ يا چه كسى
مالك گوش و چشم هاست ؟ وچه كسى زنده را از مرده و مرده را از زنده
بيرون مى آورد و چه كسى كار هستى را سامان مى دهد؟ (در پاسخ ) خواهند
گفت : خدا. پس بگو: آيا از كيفر پرستش غير خدا پروانمى كنيد؟
نكته ها :
O براى بيرون آوردنِ مرده از زنده و زنده
از مرده كه كار خداوند است ، نمونه هايى گفته اند، از جمله : خروج
انسان از نطفه و نطفه از انسان ، جوجه از تخم و تخم از جوجه ، گياه از
دانه و دانه از گياه ، فرزند صالح از پدر و مادرِ فاسد و فرزند فاسد از
والدين شايسته .
O از اينكه در آيه از ميان تمام اعضاى
انسان ، تنها نام چشم و گوش آمده است ، شايد به خاطر آن باشد كه در
ميان اعضاى بدن ، كار آمدترين قوا اين دو عضو مى باشند.
پيام ها :
1- شيوه ى سؤ ال و واداشتن انسان ها به
فكر و رجوع به فطرت ، از وظايف مربيّان آسمانى است . (قل
من يرزقكم )
2- خداوند، آسمان و زمين را در رزق و ارتزاق انسان دخالت داده است . (يرزقكم
من السماء و الارض )
3- رزق دادن ، آفريدن و اداره كردن ، از سنّت هاى دائمى الهى است . (يرزق
، يملك ، يخرج ، يدبّر) (فعل مضارع رمز استمرار است )
4- جهان آفرينش ، پيوسته به تدبير نياز دارد و وحدت تدبير، نشانه ى
وحدت ربوبيّت است . (من يدبّر الامر)
5- رزق ما، شنيدن و ديدن ما، زندگى و مرگ ما، همه به دست خداست و جز او
كسى و چيزى در اين زمينه ها توانايى و حاكميّت ندارد. (مَن يَملكُ
السَّمع و الابصار... فسيقولون اللّه )
6- فكر در نعمت ها و قدرت الهى ، از شيرين ترين ، ملموس ترين ، عمومى
ترين ، ساده ترين و عشق آفرين ترين راههاى خداشناسى است . (قل
من يرزقكم ... فسيقولون اللّه )
7- مشركان نيز در درون خود، خدا را آفريدگار هستى مى دانند. (فسيقولون
اللّه )
8- تنها عقيده كافى نيست ، عمل هم لازم است . (فسيقولون
اللّه ، فقل افلاتتّقون )
9- شناخت و علم ، زمينه ساز تقواست . (فسيقولون
اللّه ، فقل افلاتتّقون )
تفسير آيه : (32) فَذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمُ
الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلا الضَّلَلُ
فَاءَنَّىتُصْرَفُونَ
ترجمه :
پس اين چنين خداوند (قادر و يكتا)، به حقّ پروردگار شماست . وپس
از حقّ، جز گمراهى چيست ؟ پس چگونه (از حقّ) باز گردانده مى شويد؟!
پيام ها :
1- با وجود خداى حاكم ، رازق ، خالق و مدبّر، (كه در آيه قبل
بود) مجالى براى پروردگارى غير از او نيست . (فذلكم
اللّه ربّكم الحقّ فماذا بعدالحق )
2- اعتقاد به ربوبيّتى جز خداوند، باطل وگمراهى است . (فماذا
بعدالحقّ الاالضّلال )
3- ميان حقّ و باطل ديگر راهى نداريم ، بلكه هرچه حقّ نبود، باطل است و
بى طرفى و بى خطى مردود است . (فماذا بعد الحقّ
الاّ الضّلال )
4- انسان ، فطرتى حقگرا دارد. شيطان ها، اوهام و عوامل ديگر، او را به
انحراف مى كشانند. (تُصرفون )
تفسير آيه : (33) كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ
رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوَّاْ اءَنَّهُمْ لاَيُؤْمِنُونَترجمه
ترجمه :
بدين سان حكم و سخن پروردگارت بر آنان كه
نافرمانى كردند محقّق شد كه آنان ايمان نمى آورند.
پيام ها :
1- انسان ، با انتخاب راه فسق ، قهر الهى را براى خود قطعى مى
كند. (حقّت ... على الّذين فسقوا)
2- فسق و گناه ، مانع گرايش به ايمان وزمينه ى كفر است . (فسقوا...
لايؤ منون )
تفسير آيه : (34) قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم
مَّن يَبْدَؤُاْ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللّه
ُيَبْدَؤُاْالْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَاءَنَّى تُؤْفَكُونَ
ترجمه :
بگو: آيا از معبودهايى كه شما شريك خدا قرار داده ايد، كسى هست
كه بتواند آفرينش را ايجاد و آغاز كند و سپس آن را باز گرداند؟ بگو:
(فقط) خداوند، آفرينش را آغازمى كند و سپس باز مى گرداند. پس چرا (از
حقّ) بازگردانده مى شويد؟!
پيام ها :
1- خداوند شيوه ى بحث و جدل با مشركان را به پيامبرش مى آموزد.
(قل )
2- شريك خدا، جز ساخته ى اوهام بشرى نيست . (شركائكم
)
3- هستى حادث و پديده است . (يبدؤ ا الخلق
)
4- ملاك پرستش دو چيز است : يكى توانايى بر پديد آوردن و ديگرى قدرتِ
برپا كردن دوباره ى آن . (يبدؤ ا... ثمّ يعيده
)
5- قيامت بعد از انقراض دنيا پديد مى آيد. (يبدؤ
ا... ثمّ يعيده )
6- هستى به سوى مرگ و انقراض در حركت است و سرانجام آن مرگ و نيستى است
. (يبدؤ ا... ثمّ يعيده )
7- معاد و قيامت ، همانند دنيا و جسمانى است . (ثمّ
يعيده )
8- شريك پندارى ، نشانه ى بى خردى است . (فانّى
تؤ فكون )
تفسير آيه : (35) قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم
مَّن يَهْدِىَّ إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِى لِلْحَقِّ اءَفَمَن
يَهْدِىَّ إِلَى الْحَقِّ اءَحَقُّ اءَن يُتَّبَعَ اءَمَّن لا
يَهِدِّىَّ إِلاَّ اءَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ
ترجمه :
بگو: آيا از معبودهايى كه شما شريك خدا قرار داده ايد، كسى هست
كه به سوى حقّ هدايت كند؟ بگو: (فقط) خداوند به حقّ هدايت مى كند. پس
آيا كسى كه به سوى حقّ هدايت مى كند براى پيروى شايسته تر است ، يا كسى
كه خود هدايت نمى شود مگر آنكه هدايتش كنند؟ شما را چه مى شود؟ چگونه
حكم مى كنيد؟!
نكته ها :
O آيه ى قبل به مبداء، معاد و خلقت هستى
اشاره داشت و اين آيه به نبوّت ، امامت و امر هدايت بشر اشاره مى كند.
O هدايت دو نوع است : يكى نشان دادن راه
، ديگرى رساندن به مقصد و مقصود. نوع اوّل ، كار انبياست ، (جعلناهم
ائمةً يهدون باءمرنا)(406)
امّا هدايت به معناى دوّم ، خاصّ خداوند است . (انّك
لاتهدى من اَحبَبتَ ولكن اللّه يهدى )(407)
O ((يهدى
الى الحقّ)) و((يهدى
للحقّ))، هر دو به يك معناست .(408)
O طبق روايات متواتر از شيعه و اهل سنّت ، پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه
و آله فرمودند: ((الحقّ
مع علىٍّ و علىٌّ مع الحقّ))،
همواره حقّ با على عليه السّلام است و على عليه السّلام با حقّ است .(409)
پيام ها :
1- ارشاد و هدايت ، يكى از شئون خداوندى
است . (قل اللّه يهدى ) (ملاك پرستش ،
توانايى براى هدايت كردن است )
2- هدايت صحيح ، به علم گسترده و مصون از خطا، قدرت ، محبّت و هدف
نيازمند است . لذا جز خداوند و كسانى كه او به عنوان راهنما تعيين كرده
، ديگران نمى توانند هادى باشند. بت ها و طاغوت ها چگونه مى توانند
هادى باشند؟(410)
(قل اللّه يهدى للحقّ)
3- كسى شايسته ى پيروى است كه به حقّ راهنمايى مى كند. (احقّ
ان يتّبع )
4- اصل نبوّت ، امامت و اطاعت از رهبرىِ معصوم ، يك اصل عقلى است . (فما
لكم كيف تحكمون )
تفسير آيه : (36) وَمَا يَتَّبِعُ اءَكْثَرُهُمْ
إِلا ظَنّاً إِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِى مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنّ
َاللّه َعَلِيمُ بِمَا يَفْعَلُونَ
ترجمه :
وبيشتر آنان جز از گمان (بى پايه ) پيروى نمى كنند. قطعاً گمان
به هيچ وجه (انسان را) از حقيقت بى نياز نمى كند، همانا خداوند به آنچه
مردم انجام مى دهند، آگاه است .
نكته ها :
O آنچه داراى ارزش واقعى است ،
((علم ))
است . گمان قوى و اطمينان نيز اگر مبناى صحيح داشته باشد، ارزش دارد
همچون گمانى كه از ظاهر آيات و روايات ، در شناخت حكم خدا (آن هم در
مسائل فرعى ) براى فقيه حاصل مى شود. امّا گمان در عقيده ، اگر منشاء
آن تقليد از نياكان و تعصّبات جاهلى باشد، بى ارزش است .
پيام ها :
1- هميشه اكثريّت ، نشانه ى حقّانيّت
نيست . (و ما يتّبع اكثرهم الا ظنا)
2- مخالفان انبيا، منطق ندارند. (الاّ ظّناً)
3- شرك پايه ى علمى ندارد. (هل من شركائكم ... و
ما يتّبع الا ظنا)
4- در عقايد و بينشها بايد سراغ علم رفت ، نه گمان . (انّ
الظّنَّ لايغنى من الحقّ)
تفسير آيه : (37) وَمَا كَانَ هَذَا
الْقُرْءَانُ اءَن يُفْتَرَى مِن دُونِ اللّهِ وَلَكِن تَصْدِيقَ
الَّذِىبَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَبِ لاَ رَيْبَ فِيهِ مِن
رَّبِّ الْعَلَمِينَ
ترجمه :
و چنان نيست كه اين قرآن از سوى غير خدا و به دروغ ساخته شده
باشد، بلكه تصديقى است براى كتب آسمانى پيشين وتوضيحى از آن كتاب است
.شكّى در آن نيست كه از سوى پروردگار جهانيان است .
پيام ها :
1- جامعيّت قرآن و محتواى آن به گونه اى است كه افترا و انتساب
آن به غيرخدا به آن نمى چسبد. (ان يفترى
)
2- كتاب هاى آسمانى مؤ يّد يكديگرند. تفاوت در اجمال و تفصيلِ محتواى
آنهاست . (تصديق الّذى بين يديه )
3- قرآن وسيله ى رشد و تربيت است . (هذا القرآن
... من ربّ العالمين )
تفسير آيه : (38) اءَمْ يَقُولُونَ افْتَرَيهُ
قُلْ فَاءْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم
مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَدِقِينَ
ترجمه :
بلكه مى گويند: قرآن را بافته (و به دروغ به خدا نسبت داده )
است . بگو: اگر راست مى گوييد (كه قرآن ، سخن بشر است ، نه كلام خدا)،
پس سوره اى همانندآن بياوريد و هر كه را غير از خدا مى توانيد به يارى
بخوانيد؟
نكته ها :
O قرآن چندين بار بر معجزه بودن كلام
الهى و عجز جنّ و انس از آوردن مثل آن و به آوردن نظير قرآن ، يا حتّى
آيه اى همانند آن ، تحدّى ومبارزه طلبيده است ، از جمله در آيه 13 سوره
ى هود. از طرفى با اينكه در طول قرنها، ميليون ها مخالف براى تضعيف
قرآن وشكست اسلام ، فعاليّت هاى بسيارى داشته و دارند، ليكن اين نداى
مبارزه خواهانه ى قرآن ، تاكنون بى پاسخ مانده و تا قيامت بى جواب
خواهد ماند.
امتيازاتِ قرآن
O چون سخن از تحدّى قرآن است ، به گوشه
اى از امتيازات اين معجزه ى جاودان الهى اشاره مى شود:
1- گنجاندن معارفى بلند در كلماتى كوتاه : مثلاً در مورد زن و مرد
تعبير مى كند، (هنّ لباس لكم و انتم لباسٌ لهنّ)(411)
زنان لباس شما و شما لباس آنها هستيد. براى بيان سستى قدرت هاى غير
الهى ، آنها را به خانه ى عنكبوت تشبيه مى كند.(412)
و يا اينكه از آفريدن يك پشه آنان را ناتوان مى داند. (لن
يخلقوا ذباباً)(413)
2- شيرينى كلام و نفوذ: هزار بار هم خوانده شود كهنه نمى شود، بلكه هر
بار نكته اى به دست مى آيد.
3- آهنگ و موسيقى كلام : طنين و آهنگ كلمات آن ، مخصوص است و اگر آيه
اى از قرآن در ميان سخنان هر عرب زبان ، يا در ميانِ روايات باشد،
مشخّص است .
4- جامعيّت قرآن : از برهان تا مثل ، از دنيا تا آخرت و نيز مسائل
خانوادگى ، حقوقى ، سياسى ، نظامى ، اخلاقى ، تاريخى و ... را
دربردارد.
5- واقعگرايى : محتواى آن مبتنى بر حدس و گمان نيست . حتى داستان هايش
مستند و واقعى است .
6- همه گير و جهانى : مردم در هر سطح و هر كجا باشند، از آن بهره مى
برند و قرآن به صورت كتاب تخصّصى نيست .
7- ابدى : هر چه از عمر بشر و علوم مى گذرد، اسرار بيشترى از قرآن كشف
مى شود.
8- رشد فزاينده : با داشتن بيشترين دشمن و ضربات فراوان ، بيشترين رشد
را در طول عمر خود داشته است .
9- معجزه اى در دست : اين معجزه در دست همه است و از نوع سخن و كلمه
است كه در اختيار همه است .
10- هم معجزه و هم كتاب دستور و قانون است .
11- از فردى درس نخوانده و در منطقه اى محروم از سواد است .
12- چيزى به آن افزوده يا از آن كاسته نشده است و مصون از تحريف است .
پيام ها :
1- قرآن براى اثبات اعجاز خود، ساده ترين راه را مطرح مى كند كه
دعوت از مردم براى آوردن سوره اى مثل آن است . (فاءتوا
بسورة مثله )
2- نه تنها كلّ قرآن ، بلكه حتّى يك سوره از آن هم معجزه است . (بسورةٍ)
3- قرآن براى مبارزه طلبى ، تخفيف هم داده و به آوردنِ يك سوره مثل
قرآن هم قانع است . (بسورةٍ)
4- مبارزه طلبى قرآن ، مخصوص زمان و مكان معيّنى نيست ، تا قيامت ، تا
پايان عمر بشر و در همه جاى زمين ، اين درخواست مطرح است . (و
ادعوا من استطعتم من دون اللّه )
5- مبارزه طلبى قرآن ، مخصوص عوام نيست ، بلكه همه ى حقوقدانان ،
اديبان و نوابغ و... را به مبارزه مى طلبد. (و
ادعوا من استطعتم من دون اللّه )
6- در اين مبارزه طلبى ، امكانات و نفرات خاصّى را تعيين نكرده است . (و
ادعوا من استطعتم من دون اللّه )
7- در اين مبارزه طلبى ، تحريك هم كرده است . (ان
كنتم صادقين )
تفسير آيه : (39) بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ
يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَاءْتِهِمْ تَاءْوِيلُهُ كَذَلِكَ
كَذَّب َالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَقِبَةُ
الظَّلِمِينَ
ترجمه :
بلكه (حقّ آن است كه ) چيزى را كه به شناخت آن احاطه نداشتند
دروغ پنداشتند، در حالى كه سرانجام و حقيقت و باطن آن هنوز بر ايشان
روشن نشده است . كسانى كه پيش از آنان بودند نيز همين گونه تكذيب
كردند. پس بنگر كه سرانجام ستمگران چگونه است .
نكته ها :
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: از دو
آيه ى قرآن دو درس بزرگ مى آموزيم :
الف : تا علم نداريم ، حرفى نزنيم . (الم يؤ خذ
عليهم ميثاق الكتاب ان لا يقولوا على اللّه الاّالحقّ)(414)
ب : تا علم نداريم ، حرفى را ردّ نكنيم . (بل
كذبّوا بما لم يحيطوا بعلمه ) همين آيه .(415)
O عبدالعظيم حسنى از امام جواد عليه
السّلام نقل مى كند كه حضرت على عليه السّلام فرمود: چهار نكته گفتم كه
خداوند آيات آن را نازل كرده است :
1- ((المرء مخبوء
تحت لسانه )) شخصيّت انسان در زير
زبانش پنهان است ، آيه نازل شد: (ولتعرفنّهم فى
لحن القول )(416)
يعنى در گفتگو آنان را مى شناسى .
2- گفتم : ((مَن جهل شيئا عاداه
)) هركس چيزى را نداند، دشمنى با آن مى
كند، آيه نازل شد: (بل كذّبوا بما لم يحيطوا)
3- گفتم : ((قيمة
كلّ امرء ما يحسنه )) ارزش هر كس
به لياقت و عملكرد اوست ، آيه نازل شد: (انّ اللّه اصطفاه عليكم و زاده
بسطة فى العلم و الجسم )(417)
يعنى خداوند طالوت را به خاطر توانايى هايش برگزيد.
4- ((القتل يقلّ
القتل)) كشتن ستمگر، جلو زياد شدن
قتل را مى گيرد، آيه نازل شد: (و لكم فى القصاص
حياة )(418)
پيام ها :
1- مخالفان ، بدون احاطه ى علمى به قرآن
، آن را ردّ كرده اند. (كذّبوا بما لم يحيطوا)
2- به خاطر ندانستن ، چيزى را ردّ نكنيم . (كذّبوا
بما لم يحيطوا)
3- دانستنِ كلّى و اجمالى كم اثر است . آنچه سبب نورانيّت مى شود،
((احاطه ى علمى ))
است . (لم يحيطوا بعلم ه )
4- مخالفت مخالفان انبيا در طول تاريخ ، اغلب بر اساس جهل بوده است . (كذلك
كذّب الذين من قبلهم )
5- آگاهى بر تاريخ وسرنوشت مخافان انبيا، لازم است . (فانظر
كيف كان عاقبة ...)
تفسير آيه : (40) وَمِنْهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ
وَمِنْهُم مَّن لا يُؤْمِنُ بِهِ وَرَبُّكَ اءَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ
ترجمه :
وبعضى از آنان كسانى هستند كه به قرآن ايمان مى آورند و برخى
كسانى كه به آن ايمان نمى آورند و پروردگارت به فساد كنندگان داناتر
است .
پيام ها :
1- انسان داراى اختيار است ، نه آنكه مجبور باشد. (منهم
من يؤ من به و منهم من لايؤ من به )
2- رهبر نبايد توقّع داشته باشد كه همه ى مردم به راه و آيين او ايمان
آورند. (ومنهم من لايؤ من به )
3- بى ايمانى و فساد، ملازم يكديگرند. هم گناه مانع ايمان است و هم بى
ايمانى انگيزه ى فساد مى شود. (لايؤ من به
...المفسدين )
4- انسان ، زير نظر پروردگار است . (ربّك اعلم
بالمفسدين )
تفسير آيه : (41) وَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِى
عَمَلِى وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ اءَنتُم بَرِيَُّونَ مِمَّآ اءَعْمَلُ
وَاءَنَاْبَرِىَّءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ
ترجمه :
واگر تو را تكذيب كردند، پس بگو: عمل من براى من و عمل شما براى
شما باشد. (و هر يك از ما و شما، جزاى كار خود را خواهد ديد.) شما از
آنچه من انجام مى دهم بيزاريد ومن نيز از آنچه شما انجام مى دهيد،
بيزارم .
پيام ها :
1- مردم را نمى توان به ايمان آوردن مجبور كرد. وظيفه ى
پيامبران ارشاد و هدايت است ، نه اجبار. (وان
كذبوبك فقل ...)
2- رهبر بايد خود را براى تكذيب گروهى از مردم آماده كند. (وان
كذّبوك )
3- در مقابل تكذيب كنندگان احساس شكست نكنيم ، چون پاداش هدايت و ارشاد
را مى بريم و مخالفان نيز به كيفر تكذيب و لجاجت خود مى رسند ولى برنده
ى اين معامله ما هستيم . (لى عملى و لكم عملكم
)
4- پيامبر در برابر تكذيب كنندگان موضع گيرى قاطعى داشت . (فقل
لى عملى و لكم عملكم )
5- سود وزيان هركس تنها به خود او بر مى گردد. (لى
عملى ولكم عملكم ) (كلمه ى ((لى
)) و ((لكم
)) مقدّم بر ((عملى
)) و ((عملكم
)) آمده است )
6- اسلام دين استدلال واخلاق است ، نه سازش با كفّار. اگر حقّ را پذيرا
نشدند، بيزارى خود را از رفتار وعقايد آنان اعلام كنيم . (انتم
بريئون ، وانا برى )
7- رضاى به كار ديگران ، انسان را شريك در پاداش يا كيفر مى كند. (انتم
بريئون ، وانا برى ) (دليل آنكه مزد هر كس مخصوص خود اوست ، اين
است كه من و شما هيچ يك به كار ديگرى راضى نيستيم )
تفسير آيه : (42) وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُونَ
إِلَيْكَ اءَفَاءنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُواْلاَيَعْقِلُونَ
ترجمه :
(و چون قرآن بخوانى ) گروهى از آنان (در ظاهر) به سخن تو گوش
فرا مى دهند، (امّا گويى كَرند و هيچ نمى شنوند،) آيا تو مى توانى سخن
خود را به گوش ناشنوايان برسانى ؛ هر چند اهل تعقّل نباشند؟
پيام ها :
1- همه ى شنوندگان ، حسن نيّت ندارند. گاهى لجوجان براى يافتن
بهانه و دستاويز قراردادن ، مكرّرا گوش مى دهند. (منهم
من يستمعون اليك ...)
2- بيمار دلىِ انسان گاهى به جايى مى رسد كه سخن پيامبر هم او را درمان
نمى كند. (افانت ...تسمع الصمّ)
3- براى هدايت مردم ، آمادگى پذيرش لازم است و تنها دلايل روشن و رهبر
لايق كافى نيست . (لايعقلون )
4- شنيدن (مستقيم يا غيرمستقيم ) مهّم نيست ، آنچه در هدايت مهّم است ،
تعقّل و پذيرش است ؛ وگرنه حيوان نيز مى شنود. (يستمعون
، لايعقلون )
تفسير آيه : (43) وَمِنْهُم مَّن يَنظُرُ
إِلَيْكَ اءَفَاءَنْتَ تَهْدِى الْعُمْىَ وَلَوْ كَانُواْ لاَ
يُبْصِرُونَ
ترجمه :
وگروهى از مردم كسانى اند كه به تو نگاه مى كنند، (امّا گويى
هيچ نمى بينند.) پس آيا تو مى توانى نابينايان را هدايت كنى ، هر چند
(با چشمِ دل ) نمى بينند؟
تفسير آيه : (44) إِنَّ اللّهَ لاَ يَظْلِمُ
النَّاسَ شَيْئاً وَلَكِنَّ النَّاسَ اءَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
ترجمه :
قطعاً خداوند هيچ ظلمى به مردم نمى كند، امّااين خود مردمند كه
به خويشتن ستم مى كنند.
نكته ها :
O گروهى در قيامت ، كور محشور مى شوند و
اين نتيجه ى كوردلى و فراموشى آيات الهى در دنياست و چنين كسانى گويا
كورند: (و نحشرهم يوم القيامة اعمى ... كذلك
اتتك آياتنا فنسيتها وكذلك اليوم تُنسى )(419)
O امام هادى عليه السّلام فرمود: هر كس
گمان كند كه خداوند بندگان را بر گناه مجبور و آنان را كيفر مى كند، به
خدا نسبت ظلم داده و اين آيه (44) را تكذيب كرده است .(420)
پيام ها :
1- هر نگاهى ، بصيرت آور نيست و هر
تماشاگرى ، جذب حقيقت نمى شود. (ينظر، لايبصرون
)
2- حتّى پيامبران در كوردلان مؤ ثّر نيستند. (افانت
تهدى العمى )
3- آنان كه با نگاه ، به حقّ نرسند، همچون كورانند. (ينظر،
لايبصرون )
4- خداوند، بهترين مكتب ، كتاب ورهبر را براى هدايت مردم فرستاده است ،
اگر نپذيرند به خودشان ستم كرده اند. (إِنَّ اللّهَ لاَ يَظْلِمُ
النَّاسَ...اءَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ)
تفسير آيه : (45) وَيَوْمَ يَحشُرُهُمْ كَاءَن
لَّمْ يَلْبَثُوَّاْ إِلا سَاعَةً مِّنَ النَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ
بَيْنَهُم ْقَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَآءِ اللّهِ وَ مَا
كَانُواْ مُهْتَدِينَ
ترجمه :
و روزى كه خداوند آنان را محشور و جمع مى كند، گويا جز ساعتى از
روز را (در دنيا يا برزخ ) نمانده اند. آن روز يكديگر را مى شناسند.
قطعاً آنان كه ديدار خدا (معاد ياقيامت ) را تكذيب كردند، زيان كار
شدند و هرگز هدايت يافته نبوده اند.
نكته ها :
O عظمت روز قيامت چنان است كه زندگانى
پيش از آن بسيار كوتاه جلوه مى كند. اين حقيقت در آيات ديگر هم مطرح
شده است ، از جمله :
* (لم يلبثوا الاّ عشيّةً او ضُحاها)(421)
گويا در دنيا يا برزخ شبى بيشتر نبودند.
* (و تظّنون ان لبثتم الاّ قليلاً)(422)
گمان مى كنيد جز مدّت كمى قبل از قيامت نبوده ايد.
* (ان لبثتم الاّ عشراً)(423)
فكر مى كنيد جز ده روزى ساكن نبوده ايد.
* (لبثنا يوماً او بعض يومٍ)(424)
فكر مى كنيد روز يا پاره اى از روز در دنيا يا برزخ بوده ايد.
* (ما لبثوا غيرساعةً)(425)
فكر مى كنيد يك ساعتى بيشتر نبوده ايد.
O كوتاهى عمر دنيا، يا به جهت زودگذرى آن
است ، يا به خاطر بهره نگرفتن از زمان و فرصت ، يا در مقايسه با
عمرآخرت و يا بدان جهت كه انسان ها در برزخ گويا در خوابند و پس از
بيدارى احساس مى كنند كه زمان اندك بوده است .
به هر حال هم متاع دنيا نسبت به آخرت قليل است و هم زمانش ، چنانكه
گويا ساعتى بيش نبوده است .
پيام ها :
1- زندگى دنيا، نسبت به روز رستاخيز
بسيار اندك است . (ساعةً من النهار)
2- در قيامت ، مردم يكديگر را مى شناسند. (يتعارفون
بينهم )
3- زيانكاران واقعى آنانند كه با تكذيب قيامت ، از بهره هاى ابدى آخرت
محرومند و تنها به لذّات دنيوى قانعند. در حالى كه مؤ منان ، هم در
دنيا از نعمت هاى الهى كاميابند، هم در آخرت نصيب دارند. (قد
خسر الّذين كذّبوا)
تفسير آيه : (46) وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ
الَّذِى نَعِدُهُمْ اءَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا مَرْجِعُهُم
ْثُمَّ اللّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ
ترجمه :
(اى پيامبر!) برخى از قهر و كيفرى را كه به كافران وعده مى دهيم
يا (در حال حيات تو) نشانت مى دهيم ، يا تو را از دنيا مى بريم (و پس
از تو به كيفر مى رسند، به هر حال ) بازگشت آنان به سوى ماست ، سپس
خداوند بر آنچه انجام مى دهند، گواه است .
نكته ها :
O كيفر برخى از كافران ، در جنگ هاى بدر،
حُنين ، احزاب وفتح مكّه بود، وپس از رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و
آله نيز دست خداوند براى كيفر باز است .
O تاءخير عذاب مشركان ، دو مسئله را در
پى داشت ؛ يكى نگرانى پيامبر وديگرى بهانه گيرى مشركان كه مى گفتند:
عذاب موعود كجاست ؟ (كه در دو آيه ى بعد خواهيم خواند)
اين آيه حكمت تاءخير عذاب را براى دلدارى پيامبر ومردم بيان مى كند كه
بازگشت همه به سوى ماست و ما بركارهاى آنان گواهيم و مشركان به بهانه
گيرى خود دلخوش نباشند.
O حضرت على عليه السّلام فرمودند:
((اتّقوا معاصى
اللّه فى الخلوات فانّ الشاهد هو الحاكم ))
از نافرمانى خداوند در پنهانى و خلوت نيز پرهيز كنيد، زيرا شاهد، خود
حاكم است .(426)
پيام ها :
1- خداوند به حساب كافران مى رسد و كيفرشان مى دهد، چه اين زمان
و چه زمان ديگر. پس مسلمانان از تاءخير قضاى الهى نبايد گرفتار ياءس و
نگرانى شوند. (وامّا نرينّك ...او نتوفينّك
فالينا مرجعهم )
2- وفات پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله ، در حكم خداوند نسبت به
كافران تاءثيرى ندارد. (اونتوفّينّك )
3- بازگشت همه به سوى خداست و هيچ كس را توان فرار از دادگاه عدل الهى
نيست . (الينا مرجعهم )
4- خداوند گواه بر اعمال ماست . (اللّه شهيدٌ)
تفسير آيه : (47) وَلِكُلِّ اءُمَّةٍ رَّسُولٌ
فَإِذَا جَآءَ رَسُولُهُمْ قُضِىَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ
لاَيُظْلَمُونَ
ترجمه :
براى هر امّتى پيامبرى است . پس هرگاه پيامبرشان بيايد، ميان
آنان به عدالت داورى مى شود و ستمى به آنان روا نمى گردد.
تفسير آيه : (48) وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا
الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَدِقِينَ
ترجمه :
كفّار (از روى استهزا) مى گويند: اگر راست مى گوييد، اين وعده
(عذاب ) چه وقت است ؟
نكته ها :
O كفّار بارها از روى استهزا، از انبيا
مى پرسيدند كه اگر راست مى گوييد، زمان قهر خدا چه وقت است ؟! اين سؤ
الِ تحقيرآميز، نوعى تقويت دل براى افرادى بود كه تحت تاءثير آنها قرار
مى گرفتند، ولى مگر لازمه ى تحقّق امرى ، دانستن زمان آن است ؟!
O سؤ ال : اگر هر قومى رسولى دارند، پس
چرا رسالت قطع شده است ؟
پاسخ : مراد از رسول ، شخص پيامبر نيست ، بلكه
پيام و رسالت اوست ، چه مستقيم و چه با واسطه . والاّ مى بايست در هر
منطقه اى پيامبرى باشد!
O حضور انبيا در ميان مردم و قضاوت
عادلانه ، هم مربوط به دنياست و هم ممكن است مربوط به آخرت باشد كه در
آيه 69 سوره زمر نيز مطرح است .
O امام باقر عليه السّلام فرمود:
پيامبران الهى ، ((يقضون
بالقسط)) به قسط وعدل حكم مى
كنند.(427)
پيام ها :
1- از سنّت هاى الهى آن است كه هيچ امّتى بدون پيامبر نباشد. (لكل
امّةٍ رسول )
2- تاريخ دين ، همراه با تاريخ انسانيّت است .(428)
(لكل امّةٍ رسول )
3- قهر الهى ((كه در آيه قبل مطرح شد)
بعد از اتمام حجّت و آمدن پيامبران است . (لكل
امّةٍ رسول )
4- گسترش قسط و عدل در جامعه ، در سايه ى بعثت پيامبران است . (اذا
جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط)
5- در قيامت ، هر گروهى با پيامبر خودشان حاضر مى شوند، سپس ميان آنان
به عدالت داورى مى شود.(429)
(جاء رسولهم قضى ...)
تفسير آيه : (49) قُل لاَّ اءَمْلِكُ لِنَفْسِى
ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً إِلا مَا شَآءَ اللّهُ لِكُلِّ اءُمَّةٍ اءَجَلٌ
إِذَاجَآءَ اءَجَلُهُمْ فَلاَ يَسْتَئْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَ
يَسْتَقْدِمُونَ
ترجمه :
بگو: من (حتّى ) براى خودم جز آنچه خدا بخواهد، مالك زيان و
سودى نيستم (تا چه رسد براى شما)، براى هر امّتى اجل و سرآمدى معيّن
است كه هرگاه مدّتشان فرا رسد ، نه لحظه اى تاءخير دارند و نه پيشى مى
گيرند.
نكته ها :
O در آيه ى قبل ، براى هر امّتى
((رسول ))
بود، در اينجا براى هر امّتى ((اءجل
)) است . شايد بتوان گفت : فرارسيدن زمان
شقاوت يا سعادت هر قومى وابسته به پيروى از رسول يا بى اعتنايى به اوست
.
O سؤ ال : اگر هر اُمّتى اجلى دارد، پس
امّت اسلام نيز بايد اجل و پايانى داشته باشد؟
پاسخ : امّت به معناى گروه و جماعت است ، نه
مذهب . پس منافاتى با خاتميّت ندارد و دليل بر لزوم تغيير مذهب در هر
مدّت زمانى نيست .
پيام ها :
1- هيچ كس حتّى انبيا، از پيش خود قدرتى
و مالكيّتى ندارد. (لااملك لنفسى )
2- قدرت انبيا و اوليا، پرتوى از قدرت الهى است .(430)
(الاّ ما شاء اللّه )
3- نشانه ى صداقت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ، گفتنِ (لااملك
لنفسى نفعاً ولا ضرّا) است .
4- تعيين زمان كيفر كفّار، تنها به دست خداست . (متى
هذا الوعد... قل لااملك ...)
5- جامعه همچون افراد، اجل ، سعادت و شقاوت ، رشد و غىّ دارد. (لكل
امّةٍ اءجل ) (سرآمدن اجل ها، گاهى با هلاكت و نابودى است ،
گاهى با از دست دادن شوكت و عزّت )
6- حكومت وقدرت دنيوى ابدى نيست ، به آن مغرور نشويم . (لكل
امّةٍ اءجل )
7- مهلت دادن به امّت ها، از سنّت هاى الهى است . (لكلّ
امّةٍ اءجل )
8- مقدّراتِ امّت ها، بر اساس سنّت هاى الهى است و تقديم و تاءخير
ندارد. پس در مقدّرات الهى شتاب نكنيم . (لايستاءخرون
...)
تفسير آيه : (50) قُلْ اءَرَءَيْتُمْ إِنْ
اءَتَكُمْ عَذَابُهُ بَيَتاً اءَوْ نَهَاراً مَّاذَا يَسْتَعْجِلُ
مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ
ترجمه :
بگو: آيا انديشيده ايد، اگر عذاب خداوند شب يا روز به سراغ شما
آيد (چه مى كنيد؟) گناهكاران چه چيزى را از او به شتاب مى خواهند (كه
مى گويند:((متى
هذا الوعد)) عذاب خدا چه وقت است ).
تفسير آيه : (51) اءَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ
ءَامَنتُم بِهِ ءَآلَْنَ وَقَدْ كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ
ترجمه :
آيا پس از آنكه (عذاب ) نازل شد، به آن ايمان مى
آوريد؟ حالا؟ در حالى كه پيشتر خواستار زود آمدن عذاب بوديد؟
نكته ها :
O در حديثى مى خوانيم كه مصداق عذاب در
آيه ، عذابى است كه در آخر الزّمان نصيب اهل قبله مى شود.(431)
پيام ها :
1- قهر الهى ، ناگهانى است و شب و روز در
آن مطرح نيست . (بياتاً او نهاراً)
2- خردمند، با احتمال عذاب بايد احتياط كند، نه شتاب . (ماذا
يستعجل )
3- به هنگام قهر خدا كه مجرمان را غافلگير مى كند، (بياتاً
او نهاراً) راه نجات بسته است . (ماذا
يستع جل )
4- ايمان آوردن هنگام خطر، اثرى ندارد. (الا ن
...)
5- مشركان همواره خواهان تسريع در عذاب الهى بوده اند. (كنتم
تستعجلون )
|