تفسير نور
(جلد پنجم)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۳ -
تفسير آيه : (43) قَالَ سََاوِىَّ إِلَى جَبَلٍ
يَعْصِمُنِى مِنَ الْمَآءِ قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ
اءَمْرِاللّهِ إِلا مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ
مِنَ الْمُغْرَقِينَ
ترجمه :
(پسر نوح ) گفت : بزودى به كوهى پناه مى برم تا مرا از آب حفظ
كند. (نوح ) گفت : امروز جز (براى افراد مؤ من ) و كسانى كه مورد رحم
قرار گرفته اند، هيچ حافظ (و پناهگاهى ) در مقابل قهر الهى نيست . (در
اين هنگام ) موجى ميان آن دو جدايى انداخت و او (پسر نوح ) غرق گرديد.
نكته ها :
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: در
ماجراى حضرت نوح عليه السّلام ، به جز خانه ى خدا كعبه ، آب تمام دنيا
را فراگرفت .(64)
پيام ها :
1- در خطرات و مشكلات ، موحّد به خدا و
مشرك به كوه پناه مى برد. تكيه به شرق ، غرب ، مال و مقام ، شرك است .
(ساوى الى جبل )
2- اگر قهر خداوند فرا رسد، كوه هاى مستحكم و استوار نمى توانند در
مقابل آب نرم و روان ، سبب نجات باشند. (جبل
يعصمنى من الماء قال لاعاصم اليوم من امرالله )
3- آب كه مايه ى حيات همه ى جانداران است ، به امر الهى مايه ى هلاك
وعذاب مى شود. (لاعاصم اليوم من امرالله
)
4- حوادث طبيعى تصادف نيست ، فرمان حكيمانه ى خداوند است .(امراللّه
)
5- از قهر خدا تنها بايد به خدا پناه برد.(65)
(لاعاصم اليوم ... الاّ من رحم )
6- نتيجه ى (مع الكافرين ) بودن ، (مِن
المغرقين ) شدن است .
7- در كيفر الهى ، روابط خانوادگى وخويشاوندى تاءثيرى ندارد. پسرِ
پيامبر خدا در مقابل پدر غرق مى شود وپدر بايد تسليم باشد. (حال
بينهما الموج و كان من المغرقين )
8- گرچه خداوند رحيم است ، امّا حكيم نيز هست . گاهى از رحمت ، سينه ى
مادر را قبل از تولّد فرزند پر از شير مى كند و گاهى از حكمت ، فرزند
را در برابر چشم پدر هلاك مى سازد.(من المغرقين
)
تفسير آيه : (44) وَقِيلَ يََّاءَرْضُ ابْلَعِى
مَآءَكِ وَيَسَمَآءُ اءَقْلِعِى وَغِيضَ الْمَآءُ وَقُضِىَالاَْمْرُ
وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِىِّ وَقِيلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ
الظَّلِمِينَ
ترجمه :
و (بعد از آنكه طوفان و آب همه جا را فرا گرفت ) گفته شد: اى
زمين ! آبت را فرو بَر، و اى آسمان ! (از باريدن ) بايست . (بدين ترتيب
) آب فرو نشست و كار (قهر الهى ) پايان پذيرفت و (كشتى ) بر (دامنه
كوهِ) جودى پهلو گرفت و (در اين هنگام ) گفته شد كه (رحمت خدا از) قوم
ستمگر دور باد!
نكته ها :
O اين آيه از رساترين وبليغ ترين آيات
قرآن است كه از عصر پيامبر تا كنون سخن شناسان واديبان را به تحسين
وتعجّب واداشته است و كسانى كه در فكر مبارزه با قرآن و آوردن كلامى
مانند آن بوده اند، وقتى به اين آيه رسيده اند از كار خود صرف نظر كرده
اند.
O ((بَلع
)) به معناى فروكشيدن و
((اِقلاع )) به معنى امساك
و ((غِيض ))
به معنى جذب شدن و كم شدن آب است .
O مراد از ((جُودى
))، يا مطلقِ كوه سخت است و يا اسم كوهى
خاص كه در مورد محلّ آن در مناطق زير اختلاف است : الف : موصل عراق . ب
: حدود شام . ج : ميان موصل و الجزيره . د: عربستان . ه : كوهى در
سلسله جبال آرارات در تركيه .
O در روايات آمده است كه كشتى نوح شش ماه
بر آب بود و سرزمين مكّه و حجاز را سِير كرد تا سرانجام به فرمان
خداوند آب فرونشست .(66)
و امام صادق عليه السّلام فرمود: روزى كه كشتى نوح بر كوه نشست ، روز
نوروز بود.(67)
پيام ها :
1- آسمان و زمين شعور دارند و مخاطب خدا
و مطيع فرمان او هستند. (يا ارض ... و يا
سماء...) اطاعت آنها نيز با طوع و رغبت است ، نه از روى كراهت .(68)
2- بعد از هلاك شدن هم بايد ظالم را لعنت كرد. (بُعداً للقوم الظالمين
)
تفسير آيه : (45) وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ
فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِى مِنْ اءَهْلِى وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّوَ
اءَنتَ اءَحْكَمُ الْحَكِمِينَ
ترجمه :
پس نوح پروردگارش را ندا داد و گفت : پروردگارا! همانا پسرم از
خاندان من است و البتّه وعده ى تو (درباره ى نجات خاندانم ،) حقّ است و
توبهترين داورانى .
نكته ها :
O از آنجا كه خداوند بر نجات خاندان نوح
وعده داده بود، (مطابق آيه 40) و نوح گمان مى كرد تنها همسر او محكوم
به هلاك است ، لذا طبيعى بود كه در مورد پسرش ، هم دعوت به سوار شدن
كند و هم از خداوند نجات او را درخواست نمايد.
O اگر نوح مى دانست كه فرزندش كافر گشته
است ، براى او دعا نمى كرد، چنانكه براى همسرش دعا نكرد. مگر مى شود از
يكسو نفرين كند و بگويد: (لاتذر على الارض من
الكافرين ديّاراً)(69)
خداوندا! احدى از كفّار را بر زمين باقى مگذار و بعد بگويد: (انّ
ابنى من اهلى ) يعنى فرزند كافر مرا باقى بگذار!!
پيام ها :
1- در دعا وسخن گفتن با خدا، ادب را
مراعات كنيم . حضرت نوح نگفت : خدايا طبق وعده اى كه دادى كه اهل مرا
نجات مى دهى ، بايد فرزندم را نجات مى دادى ، چرا نجات ندادى ؟! بلكه
گفت : (انت احكم الحاكمين )
2- اگر امداد الهى نباشد، اولياى خدا نيز ممكن است در مصاديق دچار
اشتباه شوند. (انّ ابنى من اهلى ) چنانكه
در ماجراى خلقت آدم ، حتّى فرشتگان در شناخت انسان به اشتباه افتادند و
آفرينشِ موجودى مفسد و خونريز را خلاف مى پنداشتند، امّا خداوند پاسخ
لازم را به آنان داد.
تفسير آيه : (46) قَالَ يَنُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ
مِنْ اءَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَلِحٍ فَلاَ تَسَْلْن
ِمَالَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّىَّ اءَعِظُكَ اءَن تَكُونَ مِنَ
الْجَهِلِينَ
ترجمه :
(خداوند در پاسخ ) فرمود: اى نوح ! او (در واقع ) از خاندان تو
(و نبوّت ) نيست ، او (داراى ) عمل ناشايستى است ، پس چيزى را كه به آن
علم ندارى از من مخواه ، همانا من تو را موعظه مى كنم كه (مبادا) از
جاهلان باشى .
نكته ها :
O مراد از (فلاتسئلن
) در مورد پيامبر معصوم ، آن نيست كه سؤ الى واقع شده بود، زيرا حضرت
نوح در آيه ى بعد مى فرمايد: (انّى اعوذ بك ان
اسئلك ما ليس لى به علم )، بلكه منظور آن است كه مبادا سؤ ال
كنى ! البتّه مطلبى كه براى نوح پيش آمد، اين بود كه خيال مى كرد
فرزندش اهل است و خداوند به او فرمود: او از اهل تو نيست .
O روايات بسيارى از پيامبر و ائمه عليهم
السّلام به ما رسيده است كه با اين عبارت آغاز مى شود:
((ليس منّا))
يعنى از ما نيست ، كه به نمونه اى از آنها اشاره مى شود:(70)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: ((مَن
عشّ مسلماً فليس منّا)) هركس به مسلمانى
خيانت كند، از ما نيست . در روايت ديگرى فرمودند: ((مَن
اكرمه الناس اتّقاء شرّه فليس منّى )) آن
كس كه مردم او را از روى ترس احترام بگذارند، از من نيست ، و در حديثى
ديگر آن حضرت فرمودند: ((مَن اصبح و لم
يهتمّ بامور المسلمين فليس بِمسلم )) هر
كس كه هر صبح در فكر خدمت به مسلمين نباشد، مسلمان نيست .
O سؤ ال : در آيه ى 10 سوره ى تحريم در
مورد همسر نوح و لوط مى خوانيم : (خانتا)
خيانت كردند، و در اينجا خداوند مى فرمايد: اى نوح ! فرزند تو از اهل
تو نيست ، آيا از اين دو آيه ، زنازاده بودن فرزند نوح استفاده نمى
شود؟
پاسخ : اوّلاً: مراد از خيانتِ زن نوح ، افشاى اسرار و كمك به كفّار
است ، نه امر ديگر.
ثانياً: در اين آيه دليل اهل نبودنِ پسر نوح را عملِ غير صالحِ فرزند
دانسته است ، نه چيز ديگر.
پيام ها :
1- پيوند مكتبى ، حاكم بر پيوند خانوادگى
وخويشاوندى است .(71)
(انّه ليس من اهلك ) (دليل نجات گروهى از
غرق شدن ، ايمانشان به نوح بود، نه چيز ديگر)
2- گاهى انسان در كار خير يا شرّ چنان غوطه ور مى شود كه گويا يكپارچه
آن عمل مى شود. (انّه عمل غير صالح )
3- پيامبران نيز به موعظه الهى نياز دارند. (انى
اعظك ) (خداوند پيامبران خود را در لحظه هاى حسّاس ، هشدار داده
و حفظ مى كند)
4- از كارهاى جاهلانه بايد پرهيز كرد. (من
الجاهلين ) (تقاضاى كارى از خداوند اگر با حكمت نباشد، تقاضاى
جاهلانه است )
تفسير آيه : (47) قَالَ رَبِّ إِنِّىَّ اءَعُوذَ
بِكَ اءَنْ اءَسْئَلَكَ مَا لَيْسَ لِى بِهِ عِلْمٌ وَإِلا تَغْفِرْلِى
وَ تَرْحَمْنِىَّ اءَكُن مِّنَ الْخَسِرِينَ
ترجمه :
(نوح ) گفت : پروردگارا! به تو پناه مى برم از اينكه چيزى را كه
به (خير و شرّ) آن آگاهى ندارم ، از تو درخواست كنم و اگر تو (اين
خواسته را) بر من نبخشايى و بر من ترحّم ننمايى ، از زيانكاران خواهم
بود.
پيام ها :
1- پيامبران بى درنگ تسليم خداوند هستند. (فلاتسئلن
... قال ربّ انّى اعوذ بك )
2- در دعاها از كلمه ى ((ربّ))
غفلت نكنيم . (ربّ انّى اعوذ...)
3- استعاذه و پناه بردن به خداوند، بهترين راه بيمه ى انسان در گرفتارى
هاست . (ربّ انّى اعوذبك )
4- در برابر مواعظ الهى ، ادب و تواضع كنيم .(انى
اعظك ... ربّ انى اعوذبك )
5- هركجا علم به مصلحت نداريم ، درخواست نكنيم . (انّى
اعوذ بك ان اسئلك ما ليس لى به علما)
6- هر گونه سؤ ال بيجا و كلام بيجا، نياز به توبه دارد. (والاّ
تغفرلى ) (اگر پيامبران از تقاضاى بيجا به خداوند پناه مى برند،
پس تكليف ما كه دائماً براى خداوند تعيين تكليف مى كنيم چگونه است ؟)
7- اوّل آمرزش و سپس دريافت رحمت . (والاّ تغفر
لى و ترحمنى )
8- خسارت واقعى ، بخشيده نشدن است . (والاّ تغفر
لى ... اكن من الخاسرين )
9- انسان ها حتّى انبيا، بدون لطف خداوند به مقصد نمى رسند و آن كس كه
از مغفرت الهى محروم شد، خاسر و زيانكار است . (اكن
من الخاسرين )
تفسير آيه : (48) قِيلَ يَنُوحُ اهْبِطْ
بِسَلَمٍ مِّنّا وَبَرَكَتٍ عَلَيْكَ وَعَلَىَّ اءُمَمٍ مِّمَّن
مَّعَكَ وَاءُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِّنّا عَذَابٌ
اءَلِيمٌ
ترجمه :
به نوح خطاب شد: (اينك ) با سلامى از جانب ما و بركاتى برتو و
بر تمام امّت هايى كه با تو هستند، فرود آى ، و بزودى امّت هايى (از
نسل همين نجات يافتگان ) را از نعمت ها برخوردار خواهيم ساخت ، (امّا)
سپس (به خاطر غفلت و كفر و گناه ،) عذابى دردناك از طرف ما به آنان
خواهد رسيد.
نكته ها :
O دستور ((هبوط))،
هم درباره ى حضرت آدم عليه السّلام و هم در مورد حضرت نوح عليه
السّلام آمده و بدنبال آن ، مردم به دو دسته ى مؤ من و كافر تقسيم شده
اند.
O منظور از ((امّت
هايى )) كه با نوح بودند، يا هر نفر از
همراهان آن حضرت است كه بعدها سر سلسله قبيله اى شدند و يا اينكه مراد،
هر كدام از مؤ منانى است كه سوار كشتى شده و از يك قبيله اى بودند و
شايد هم ((اممٌ))
همان انواع حيواناتى باشد كه حضرت نوح عليه السّلام همراه مى
برد، زيرا در قرآن ، از جنبنده ها به (اممٌ
امثالكم )(72)
تعبير شده است ، يعنى حيوانات نيز امّت هايى مثل شما انسان ها هستند.
پيام ها :
1- زندگانى پس از آن سيل فراگير، با
دوخطر عمده روبرو بود، يكى آلودگى ها و تلاقى بودن زمين كه با كلمه ى
((سلام
)) و وعده ى سلامتى بر طرف شد و ديگر
نابودى انواع گياهان كه با وعده بركات تاءمين گرديد. (سلام
منّا وبركات عليك )
2- اگر چه خداوند در مواردى موعظه مى كند، هشدار مى دهد و يا حتّى
فرزند بى دين را در مقابل چشمان پدر غرق مى سازد، امّا در جاى خود،
سلام و بركات خويش را نيز نثار مى كند. (سلام
منّا و بركات عليك )
3- آنچه مؤ من از نعمت هاى الهى دريافت مى كند، سلامت و بركت است ، ولى
دريافت كافر از نعمت ها جنبه ى متاع بودن آن است ، پس هر متاع و
كاميابى ، نعمت و بركت نيست ، بلكه نعمت ، آن دريافتى است كه عاقبت خوب
هم داشته باشد. (سلام منّا و بركات )
4- خداوند متاع دنيا را از كفّار دريغ نمى كند. (سنمتّعهم
ثمّ يمسّهم )
5- اين سنّت خداوندى است كه ابتدا نعمت و مهلت مى دهد، سپس به پاداش يا
كيفر مى رساند. (سنمتّعهم ثمّ يمسّهم )
6- مهر و قهر، هر دو از اوست . (سلام منّا...
يمسّهم منّا)
7- خداوند نوح را به پديد آمدن جامعه ها و امّت هايى كافر، از نسل مؤ
منانى كه سوار كشتى شدند، خبر داد. (و اُمم
سنمتّعهم ثمّ يمسّهم منّا عذاب اليم )
تفسير آيه : (49) تِلْكَ مِنْ اءَنْبَآءِ
الْغَيْبِ نُوحِيهَآ إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَآ اءَنتَ وَلاَ
قَوْمُك َمِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ
ترجمه :
(اى پيامبر!) اينها از اخبار غيبى است كه ما آنها را به تو وحى
مى كنيم (و) پيش از اين نه تو و نه قوم تو از آنها خبرى نداشتيد، پس
(تو نيز مانند نوح )صبر كن كه همانا عاقبت (پيروزى )، براى متّقين است
.
نكته ها :
سيماى نوح عليه السّلام در قرآن
(73)
O با اينكه نام حضرت نوح عليه السّلام 40
مرتبه در قرآن آمده ، امّا از محلّ تولّد، مسكن ، شغل ، وفات و محل دفن
او چيزى نيامده است . زيرا آنچه براى ما درس و بهره است ، همان رفتار و
برخوردهاى اوست .
O داستان حضرت نوح عليه السّلام در 6
سوره از قرآن كريم آمده است ، اعراف ، هود، مؤ منون ، شعرا، قمر، نوح
كه مفصّل ترين آنها در همين سوره (هود) است .
O او اوّلين پيامبر اولوالعزم است كه
رسالت جهانى و كتاب و شريعت داشت .
O بعثت اين پيامبر اولوالعزم ، بعد از حضرت آدم و به هنگام شيوع شرك و
بت پرستى و ظلم بوده و برنامه ى او را توحيد، نماز، امر به معروف و نهى
از منكر، عدالت و صدق و وفا تشكيل مى داده است .
O مدّت رسالت آن حضرت ، 950 سال بوده است
، وقتى در پايان ، خداوند به او فرمود: كسى به رسالت تو ايمان نخواهد
آورد، ماءيوس شد و نفرين كرد و در نتيجه ، حتّى زن و فرزندش كه در
راه او نبودند، به همراه كفّار غرق شدند.
O حضرت نوح عليه السّلام ، پدر دوّم بشر،
يعنى پدر همه ى انبيا، جز آدم و ادريس عليهما السّلام است ، خداوند او
را برگزيد، (انّ اللّه اصطفى آدم و نوحا... على
العالمين )(74)
و بر او سلام فرستاد. (سلام على نوح فى العالمين
)(75)
O داستان حضرت نوح عليه السّلام با تفاوت
هايى در تورات نيز آمده است . كتبِ كلدانيان ، هنديان ، چينى ها،
يونانيان و پارسيان ، طوفان نوح را قهر خداوند به سبب ظلم و فساد مردم
دانسته اند. در اوستا، كتاب مقدّس زردشتيان نيز خطر طوفانى عالمگير كه
به واسطه آن همه ى مردم غرق مى شوند مطرح است ، بدين صورت كه به جمشيد
وحى مى شود كه حائطى عظيم بساز و همه ى مردان و زنان صالح و از هر
حيوان يك جفت را در آن قرار بده .
O رسالت حضرت نوح عليه السّلام جهانى
بوده است ، چون زمين بدون حجّت نمى شود و غرق شدن همه ى كفّار با نفرين
حضرت نوح عليه السّلام كه فرمود: (ربّ لاتذر على
الارض من الكافرين ديّارا)(76)
شاهد بر آن است و از طرفى اگر رسالت آن حضرت منطقه اى و سيل هم در همان
محدوده بوده ، ديگر به سوار كردن يك جفت از هر حيوانى نيازى نبوده است
، در حالى كه اين كار براى حفظ نسل حيوانات در كره ى زمين انجام گرديده
است .(77)
O سرگذشت حضرت نوح عليه السّلام ؛ تاريخى
هزار ساله است ، كه داستان يك سيل عالمگير، ماجراى انقراض يك نسل و
آغاز جامعه اى نوين ، تابلويى از پيروزى حقّ بر باطل ، جلوه اى از
مستجاب شدن نفرين پيامبر، نمونه اى از قطع رابطه ى پدر و پسر به خاطر
مكتب ، آيتى از تسليم هستى در برابر فرمان خداوند، حفظ نسل حيوانات و
كشتى سازى دور از دريا را در خود جاى داده است .
O اين داستان نشان مى دهد كه گاه انسان
به حدّى سقوط مى كند كه موعظه ى انبيا عليهم السّلام هم در او كارساز
نمى شود، بلكه به پيروان آنها نسبتِ اراذل مى دهد و در برابر قهر الهى
به كوه پناه مى برد!
پيام ها :
1- قرآن بهترين منبع براى آشنايى با
تاريخ بشر است . (تلك ...)
2- بسيارى از بخش هاى تاريخ ، براى انسان پنهان مانده كه يكى از آنها
تاريخ حضرت نوح است . (تلك من انباء الغيب
)
3- پيامبر اسلام ومردم ، جز از طريق وحى راهى براى آشنايى با تاريخ نوح
عليه السّلام نداشتند. (تلك من انباء الغيب
نوحيها اليك )
4- سالم ترين و مفيدترين اخبار تاريخى را بايد از طريق وحى دريافت كرد،
زيرا از سرچشمه ى علمِ بى نهايتى است كه هيچ گونه حادثه ، فشار و غفلتى
در ناقل آن وجود ندارد. (انباء الغيب نوحيها
اليك )
5- ميزان علم غيب انبيا عليهم السّلام به همان مقدارى است كه خداوند در
اختيار آنان قرار داده است . (انباء الغيب
نوحيها اليك )
6- تاريخ وسرگذشت انبياى قبل ، بهترين تسلّى براى رهبران بعد است .(فاصبر)
7- صبر و تقوى هر دو لازم و شرط پيروزى است . (فاصبر
انّ العاقبة للمتقين ،) به جاى ((فاصبر
انّ العاقبة للصابرين ))
8- سر انجام ، حقّ پيروز و باطل رفتنى است . (انّ
العاقبة للمتّقين )
تفسير آيه : (50) وَإِلَى عَادٍ اءَخَاهُمْ
هُوداً قَالَ يَقَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَالَكُمْ مِّنْ إِلَهٍ
غَيْرُه ُإِنْ اءَنْتُمْ إِلا مُفْتَرُونَ
ترجمه :
و به سوى قوم عاد، برادرشان هود (را فرستاديم ، او به مردم )
گفت : اى قوم من ! (تنها) خدا را بپرستيد كه هيچ معبودى جز او براى شما
نيست . (شما درپرستش بت ها به خطا مى رويد و) شما جز اهل افترا و تهمت
نيستيد.
نكته ها :
O پس از حضرت نوح ، حضرت هود مبعوث شد.
سرگذشت اين پيامبر الهى ، در آيات 65 تا 72 از سوره ى اعراف نيز آمده
است . از آنجا كه هود عليه السّلام از قبيله ى عاد بود، لذا در آيه از
او به (اخاهم ) ((برادرِ
عاد)) تعبير شده است .
O همين كه زمان وفات نوح عليه السّلام
فرا رسيد، به يارانش فرمود: بعد از من دوران غيبتى خواهد بود كه در
آن طاغوت ها پديد مى آيند و خداوند توسط قائمى از نسل من كه نام او هود
است ، براى شما گشايشى مى رساند.(78)
O شفيع قرار دادن بت ها، هم افترا به
خداوند است كه بت ها را شريك او مى دانند و هم تهمت به بت هاست كه آنها
را صاحب نفع و ضرر به حساب مى آورند.
پيام ها :
1- رسالت حضرت هود، مخصوص قوم عاد بود. (الى
عاد)
2- تبليغ در جوّ برادرانه ، مؤ ثّرتر است . (اخاهم
)
3- انبيا براى امّت ها برادرند، نه كاسب ، نه فريبكار ونه مُسيطر وحاكم
. (اخاهم )
4- دعوت به توحيد، سرلوحه ى وظايف انبياست . (يا
قوم اعبدوا اللّه )
5- توحيد عملى ، براساس توحيد اعتقادى است . (اعبدوا
اللّه ... ما لكم من اله غيره )
6- شرك به خدا، خيال ، وَهم و تهمتى بيش نيست . (ان
انتم الا مفترون )
تفسير آيه : (51) يَقَوْمِ لاََّ اءَسْئَلُكُمْ
عَلَيْهِ اءَجْراً إِنْ اءَجْرِىَ إِلا عَلَى الَّذِى
فَطَرَنِىَّاءَفَلاَتَعْقِلُونَ
ترجمه :
(هود گفت :) اى قوم من ! من از شما در برابر رسالتم پاداشى
درخواست نمى كنم ، پاداش من نيست مگر بر عهده ى آن كس كه مرا آفريده
است ، پس آياتعقّل نمى كنيد؟!
نكته ها :
O از آنجا كه بارها در قرآن پاداش
نخواستن و بى توقّعى انبيا عليهم السّلام از مردم مطرح شده است ، معلوم
مى شود كه امور مادّى از بزرگ ترين موانع گرايش مردم به حقّ است .
پيام ها :
1- انبيا هدف مادّى ندارند، هدف آنها از
كارشان ، جلب رضايت خداوند است . (ان اجرى الاّ
على الذى ...) (خداوند خود به انبيا اجر مى دهد)
2- اخلاص ، از شروط اساسى موفّقيّت در تبليغ است . (ان
اجرى الاّ على الذى فطرنى )
3- توجّه به خالقيّت خداوند، زمينه ى اخلاص است . (على
الذى فطرنى )
4- تعقّل ، ما را به تبعيّت از انبيا و پيروى از وحى راهنمايى مى كند.
(عقل ، ضدّ وحى نيست ، بلكه زمينه ساز پذيرش وحى است ) (افلا
تعقلون )
5- براى كسى كه به فكر دنيا و منافع آن نيست ، چه دليل وجود دارد كه
اين همه خود را به زحمت بيندازد؟! (افلا تعقلون
)
تفسير آيه : (52) وَيقَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ
رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوَّاْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم
مِّدْرَاراً وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلاَ
تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ
ترجمه :
و (هود ادامه داد) اى قوم من ! از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد،
سپس به سوى او باز گرديد و توبه نماييد تا او از آسمان پى در پى بر شما
باران بفرستد، (چنانكه گويى همه ى آسمان در حال ريزش است ) و نيرويى بر
نيروى شما بيفزايد، و (از راه حق ) به خاطر گناه اعراض نكنيد و روى
برنتابيد.
پيام ها :
1- استغفار و توبه از گناهان ، واجب است . (استغفروا...
توبوا)
2- استغفار از گناهان ، مقدّمه ى بازگشت به سوى خداست . (استغفروا...
ثم توبوا)
3- استغفار و توبه ى فردى ، سرنوشت جامعه را عوض نمى كند، بلكه جامعه
بايد متحوّل شود تا امداد الهى سرازير گردد. (يا
قوم استغفروا... توبوا... يرسل )
4- اعمال و عقايد، در رويدادهاى طبيعى مؤ ثّرند. (توبوا...
يرسل ) (قوم عاد به خاطر شرك و گناه ، به كمبود و خشكسالى
گرفتار شده بودند)
5 - عوامل طبيعى ، ما را از توجّه به اراده ى الهى بازندارد. (يرسل
السماء)
6- نظام و حكومت اسلامى اگر خواهان توسعه اقتصادى است بايد طرح هاى
معنوى را درجامعه توسعه دهد.(توبوا ...يرسل
السماء)
7- جزاى دنيوى توبه و بازگشت به سوى خدا، ثروت و قدرت است .(توبوا...
يرسل السماء مدرارا و يزدكم قوّة ...)
8- گمان نكنيم كه ايمان به خدا و توجّه به او، به معناى دور شدن از مال
و سرمايه است . (توبوا...يرسل السماء... يزدكم
قوة )
(اگر ايمان بياوريم ، نه تنها از اموال ما چيزى مطالبه نمى شود، بلكه
به آنها افزوده نيز مى گردد (يزدكم )
9- با كُرنش در پيشگاه الهى و توبه و استغفار به درگار او، نه تنها
كوچك نمى شويم ، بلكه قوى ، بزرگ و عزيزتر هم مى گرديم . (يزدكم
قوّة الى قوّتكم )
10- قوم عاد، مردمى نيرومند بودند. (قوّة الى
قوّتكم )
11- اگر قدرتِ ايمان ، به قدرت جسمانى اضافه گرديد، كامل مى شويم . (قوّة
الى قوّتكم )
12- بوجود آوردن جامعه اى سالم وبرخوردار از نعمت ونيرومند، از اهداف
اديان آسمانى است . (يا قوم ...توبوا... يزدكم
قوّة الى قوّتكم )
13- قدرت اقتصادى ، زمينه ساز ساير قدرت هاست . اوّل (يرسل
السماء) آنگاه (يزدكم قوّة الى قوّتكم
)
14- در تبليغ بايد از شيوه ى تشويق نيز استفاده كرد. (توبوا...يرسل
... يزدكم قوّة الى قوّتكم ) (بيان نتايجِ مادّى ، در راه رسيدن
به هدف ، مانعى ندارد)
15- روى گردانى از انبيا وبى اعتنايى به راه آنها، جُرم وگناه است . (مجرمين
)
تفسير آيه : (53) قَالُواْ يَهُودُ مَا
جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِىَّ ءَالِهَتِنَا عَن
قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ
ترجمه :
(مشركان ) گفتند: اى هود! تو دليل روشنى براى ما نياورده اى و
ما به خاطر سخنان تو، از خدايانمان دست بر نمى داريم و ما از ايمان
آورندگان به تو نيستيم .
پيام ها :
1- كسانى كه در برابر سنگ و چوب عبادت مى كنند و هيچ دليل
معقولى براى كار خود ندارند، پيامبرى را كه سيره اش ارائه معجزه و دليل
روشن است ، زير سؤ ال مى برند!؟(ما جئتنا ببيّنة
)
2- حرف اصلى كفّار اين بود كه ما به خاطر ((حرف
تو)) دست از بت هايمان بر نمى داريم ، نه
به جهت نبودن دليل . (تاركى آلهتنا عن قولك
)
نشانه ى اينكه آنها دنبال دليل نبودند، آن است كه دوبار گفتند: (و
ما نحن بتاركى آلهتنا، و ما نحن بمؤ منين )
3- انبيا در اوّلين مرحله از دعوتشان ، با سرسختى مشركين مواجه مى
شدند، ولى هرگز دست از تبليغ برنمى داشتند.(ما
نحن بمؤ منين )
تفسير آيه : (54) إِن نَّقُولُ إِلا اعْتَرَيكَ
بَعْضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوَّءٍ قَالَ إِنِّىَّ اءُشْهِدُ اللّه
َوَاشْهَدُوَّاْ اءَنِّى بَرِىَّءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ
ترجمه :
(ما حرفى نداريم ) مگر اينكه مى گوييم : بعضى از خدايان ما به
تو زيان رسانده (و عقلت را ربوده اند، زيرا مورد خشم بت ها قرار گرفته
اى . هود) گفت : همانا من خدا را به شهادت مى طلبم و شما (نيز) شاهد
باشيد كه من از آنچه شريك (خدا) قرار مى دهيد بيزارم .
تفسير آيه : (55) مِن دُونِهِ فَكِيدُونِى
جَمِيعاً ثُمَّ لاَ تُنظِرُونَ
ترجمه :
از هر چه غير اوست (و شما آن را مى پرستيد تبرئه مى جويم )، پس
همگى بر عليه من توطئه كنيد و مرا مهلت ندهيد، (تا معلوم شود كه نه از
شما و نه ازبت هايتان هيچ كارى ساخته نيست ).
نكته ها :
O كلمه ى ((اِعتراء))
به معناى اعتراض و اصابت است .
O حضرت هود براى اثبات پوچى قدرت هاى خيالى بت پرستان ، آنان را به
مبارزه طلبيد، همان گونه كه حضرت نوح عليه السّلام به مردم گفت : (فاجمعوا
امركم و شركائكم ثم لايكن امركم عليكم غمّة ، ثم اقضوا الىّ و لاتنظرون
)(79)
شما هر كارى مى خواهيد انجام دهيد، ولى بدانيد كه ضررى به من نخواهد
رسيد، پيامبر اسلام نيز مى فرمود: (قل ادعوا
شركائكم ثم كيدون فلاتنظرون )(80)
پيام ها :
1- قوم عاد بر اين باور بودند كه هر بت و
معبودى از آنها در بخشى از امور جهان كارآيى دارد. (بعض
الهتنا)
2-نسبت جنون دادن به انبيا و سنّت شكنان و مصلحان جامعه كه بر عليه
خرافات قيام كرده اند، امر تازه اى نيست . (اعتراك
...بسوء)
3- اعلام برائت و بيزارى از شرك و افراد مشرك ، سيره و روش انبياى الهى
بوده است . (برئ ممّا تشركون )
4- در برابر خرافات بايد قاطعانه ايستاد. (انّى
برىٌ مما تشركون )
5- مبارزه طلبى هود عليه السّلام ، دليل حقّانيّت وقاطعيّت او وراه
اوست . (فكيدونى ...)
6- انبيا از هيچ قدرتى نمى ترسند. (فكيدونى
جميعاً)
7- بت ها هيچ قدرتى ندارند. (فكيدونى جميعاً)
تفسير آيه : (56) إِنِّى تَوَكَّلْتُ عَلَى
اللّهِ رَبِّى وَرَبِّكُمْ مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلا هُوَ
ءَاخِذٌبِناصِيَتِهَآإِنَّ رَبّى عَلَى صَرَطٍ مُّسْتَقِيمٍ
ترجمه :
همانا من بر خداوندى كه پروردگار من و شماست توكّل كرده ام ،
(زيرا) هيچ جنبنده اى نيست ، مگر آنكه او مهارش را گرفته (و بر او
تسلّط دارد، امّا سلطه اى عادلانه وحق جويانه ) بدرستى كه پروردگار من
بر صراط مستقيم است .
پيام ها :
1- توجّه به ربوبيّت همه جانبه خدا، زمينه ى توكّل براوست .(توكّلت
... ربّى وربّكم )
2- توكّل ، زمينه ى شجاعت است . (فكيدونى
جميعا... انى توكّلت ) (با تكيه و اتكال بر خداوند، مى توان در
برابر جهانى ايستاد)
3- هيچ جنبنده اى بدون اراده ى خداوند، قادر بر ضرررسانى به ديگرى نيست
. (فكيدونى جميعا... ما من دابّة الاّ و هو آخذ
بناصيتها)
4- خداوند، هم بر همه چيز سلطه ى كامل دارد و هم عادل است . (آخذبناصيتها،
على صراط مستقيم )
5- بر كسى تكيه كنيم كه علاوه بر قدرت ، عدالت نيز داشته باشد. (توكّلت
، آخذ ، على صراط مستقيم )
6- در مقابل عناد و لجاجت كفّار، بايد از قهر و عدل الهى سخن گفت . (آخذ
بناصيتها، على صراط مستقيم )
تفسير آيه : (57) فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقَدْ
اءَبْلَغْتُكُمْ مَّآ اءُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ
رَبِّىقَوْماً غَيْرَكُمْ وَلاَ تَضُرُّونَهُ شَيْئاً إِنَّ رَبِّى
عَلَى كُلِّ شَىْءٍ حَفِيظٌ
ترجمه :
پس اگر شما (از دعوتم ) روى برگردانيد، پس براستى كه من آنچه را
كه به خاطر آن به سوى شما (ماءمور و) فرستاده شده ام ، به شما رسانده
ام و پروردگارم گروه ديگرى را جانشين شما خواهد كرد، و شما هيچ ضررى به
او نمى رسانيد. همانا پروردگارم بر هر چيزى نگهبان است .
پيام ها :
1- انبيا پس از دعوت و ابلاغ امر الهى ، با مردم اتمام حجّت مى
كنند.(فان تولّوا فقد ابلغتكم )
2- مسئوليّت مبلّغ ، بيان معارف دينى است ، نه اجبار مردم بر آن . (فان
تولّوا فقد ابلغتكم )
3- مبلّغ دين و رهبر امّت نبايد اعراض مردم را نشانه ى ضعف و شكست خود
به حساب آورد. (فان تولوا فقد ابلغتكم )
4- استقرار يا انقراض امّت ها، بدون حساب و تصادفى نيست ، بلكه تابع يك
سرى سنّت هايى است كه خداوند حاكم فرموده است . (يستخلف
ربى قوماً غيركم ) (شرك ، گناه و مخالفت با انبيا، از عوامل
نابودى جامعه ها و تحوّلات تاريخى است )
5- كفر، سرپيچى ، مرگ و نابودى ما، ضررى را متوجّه خداوند نمى سازد. (ان
تولّوا، يستخلف ... غيركم و لا تضرّونه )
6- خداوند بر همه چيز و همه كس حافظ است ، لذا كفر و توطئه ى ما بر
خداوند ضررى نمى رساند. (انّ ربّى على كلّ شى
حفيظ )
تفسير آيه : (58) وَلَمَّا جَآءَ اءَمْرُنَا
نَجَّيْنَا هُوداً وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا
وَنَجَّيْنَهُم مِّن ْعَذَابٍ غَلِيظٍ
ترجمه :
و زمانى كه فرمان (قهر) ما آمد، هود و كسانى را كه با او ايمان
آورده بودند، به رحمت خود نجات داديم و از عذاب سخت رهايشان ساختيم .
پيام ها :
1- همان گونه كه نزول عذاب به فرمان خداوند است ، نجات از آن
نيز به اراده ى اوست . (نجّينا)
2- پيامبران و ياورانشان از قهر الهى مصون هستند. (نجّينا
هوداً و الذين آمنوا معه )
3- صرف ايمان به انبيا، كافى و كارساز نيست ، بلكه همراه بودن و حمايت
از آنان نيز لازم است . (م عه )
4- سرچشمه ى رحمت ، اوست (رحمة منّا)
امّا سرچشمه ى قهر و غضب او عمل ماست . ( عذاب
غليظ) و نفرمود: ((عذاب
منّا))
5- تكرار كلمه ى نجات ، شايد رمز آزادى از قهر خداوند در دنيا و آخرت
باشد. (نجّينا)
6- بادها نيز ماءموران الهى هستند. (امرنا)(81)
تفسير آيه : (59) وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُواْ
بَِايَتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْاْ رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوَّاْ اءَمْرَ كُلِّ
جَبَّارٍعَنِيدٍ
ترجمه :
و آن قوم عاد، آيات پروردگارشان را منكر شدند و پيامبرانِ او را
نافرمانى كرده و از فرمان هر ستمگر لجوجى پيروى نمودند.
پيام ها :
1- تاريخ پيشينيان فرا روى شماست ، چرا عبرت نمى گيريد؟(تلك
)
2- انكار يك پيامبر، به منزله ى انكار تمامى انبياست .(82)(عصوا
رسله )
3- خطراتى كه يك جامعه را تهديد مى كند عبارتند از:
الف : كفر به آيات الهى . (جحدوا بايات ربّهم
)
ب : نافرمانى از انبيا و رهبران حقّ. (عصوا رسله
)
ج : پيروى از طاغوت ها. (اتبعوا امر كلّ جبّار)
4- كسى كه پيرو پيامبران معصوم عليهم السّلام نباشد، پيرو ستمگران لجوج
خواهد شد. (عصوا رسله ...اتبعوا امر كلّ جبار)
5- اجبار جبّاران ، به خاطر اطاعت كردن توده ها است . (اتّبعوا...
جبّار)
تفسير آيه : (60) وَاءُتْبِعُواْ فِى هَذِهِ
الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَمَةِ اءَلاََّ إِنَّ عَاداً
كَفَرُواْرَبَّهُم ْاءَلاَ بُعْداً لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ
ترجمه :
و (سر انجام ) در اين دنيا و در روز قيامت ، لعنت (و قهر الهى ) در پى
ايشان شد. بدانيد كه قوم عاد به پروردگارشان كفر ورزيدند. آگاه باشيد
كه بر عاد، قوم (حضرت ) هود لعنت باد.
نكته ها :
O از آيه ى 50 تا آيه ى 60 اين سوره ،
مربوط به قوم عاد بود. اين قوم از نژاد عرب و ساكن جزيرة العرب بودند و
در تورات موجود، نامى از آنها ديده نمى شود. طبق آياتى از سوره هاى
مباركه قمر، الحاقّه ، اعراف ، سجده ، شعرا، آنها مردمى رشيد و بلند
قامت و داراى شهرهاى آباد و تمدّنى بى نظير بوده اند. (اِرمَ ذات
العماد التى لم يخلق مثلها فى البلاد) از نظر اعتقادى ، بت پرست و تابع
طاغوت بودند. حضرت هود عليه السّلام آنان را به خداپرستى و توحيد دعوت
كرد، امّا آنها نپذيرفتند و با قهر خداوند از طريق باد تند و سوزنده اى
نابود شدند.
قوم عاد داراى دو گروه عاد اولى و عاد ثانى بودند كه عاد ثانى ، هفتصد
سال قبل از حضرت مسيح عليه السّلام در احقاف (منطقه اى در حجاز) يا يمن
زندگى مى كردند.(83)
پيام ها :
1- كسى كه آيات الهى را انكار و پيامبران
خدا را نافرمانى و از طاغوت پيروى كند، از رحمت الهى دور است . (و
اُتبعوا... لعنة )
2- بدنامى در دنيا، يك كيفر الهى است . (و
اتبعوا فى هذه الدنيا لعنة )
3- شعارِ ((مرگ بر ستمگر))،
يك شعار قرآنى است . (الا بُعداً لعاد)(84)
تفسير آيه : (61) وَإِلَى ثَمُودَ اءَخَاهُمْ
صَلِحاً قَالَ يَقَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ
غَيْرُه ُهُوَ اءَنْشَاءَكُم مِّنْ الاَْرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا
فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوَّاْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبّى قَرِيبٌ
مُّجِيبٌ
ترجمه :
و به سوى قوم ثمود، برادرشان صالح (را فرستاديم ) او گفت : اى
قوم من ! خداى يگانه را بپرستيد كه جز او معبود ديگرى براى شما نيست .
اوست كه شما را از زمين پديد آورد و از شما خواست تا در آن آبادى كنيد،
پس ، از او آمرزش بخواهيد، سپس به سوى او بازگرديد، همانا پروردگار من
نزديك واجابت كننده است .
نكته ها :
O حضرت صالح عليه السّلام سوّمين پيامبرى
است كه پس از حضرت نوح و هود عليهما السّلام به رسالت رسيده است .
پيام ها :
1- رابطه ى انبيا با مردم ، رابطه اى
برادرانه بوده است . (اخاهم )
2- بهتر است مبلّغ ، از اهالى همان منطقه ى مورد تبليغ باشد. (اخاهم
)
3- هدف همه ى انبيا، پرستش خداى يگانه است . (اعبدوا
اللّه ، مالكم من اله غيره )
4- دليل و فلسفه ى عبادت خداوند، لطف بيكران او به انسان هاست . (اعبدوا،
انشاءكم )
5- سرچشمه ى آفرينش انسان از خاك است . (انشأ كم
من الارض )
6- اسلام ، دين جامع بين دنيا و آخرت است .(هم آباد كردن زمين ، هم
استغفار و توبه ) (واستعمركم فيها فاستغفروه
)
7- خواست خداوند، عمران و آبادى زمين است . (واستعمركم
فيها)
8- معبود موحّدان ، داراى فهم و شعور، علم و قدرت ، شنوايى و جوابگويى
به آنهاست كه اين موارد در بُت ها نيست . (قريب
مجيب )
9- برگشت به سوى خداوند، آسان و توبه زمينه ى تقرّب به خداست . (توبوا
اليه انّ ربّى قريب مجيب )
10- اگر استغفار و توبه بود، خداوند مى پذيرد. (توبوا...
قريب مجيب )
11- خداوند به همه نزديك است ، اين ما و افكار و رفتار ماست كه سبب
دورى ما از خداوند مى شود. (ربّى قريب مجيب
)
تفسير آيه : (62) قَالُواْ يَصَلِحُ قَدْ كُنتَ
فِينَا مَرْجُوّاً قَبْلَ هَذَآ اءَتَنْهَنَآ اءَن نَّعْبُدَمايَعْبُدُ
ءَابَآؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِى شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَآ إِلَيْهِ
مُرِيبٍ
ترجمه :
(قوم ثمود) گفتند: اى صالح ! تو براستى قبل از اين در ميان ما
مايه ى اميد بودى ، آيا (اينك ) تو ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى
پرستيدند نهى مى كنى ؟ همانا كه ما نسبت به آنچه ما را به آن مى خوانى
در شكى هستيم كه ما را به تو بد گمان كرده است .
نكته ها :
O كفّار ابتدا به حضرت صالح عليه السّلام
گفتند: تو مايه ى اميد ما بودى و ما تو را دوست مى داشتيم ، تا شايد
بدين وسيله او براى حفظ روابط حسنه ى گذشته ، از دعوت آنها به
يكتاپرستى دست بردارد.
پيام ها :
1- مبلّغ بايد خوشنام و خوش سابقه باشد.(مرجّوا)
2- تمجيد و ستايش منحرفان ، ما را در دعوت به حقّ سست نسازد. (قدكنت
فينا مرجوّاً) (تعريف و تمجيد دشمنان ، بى غرض نيست )
3- انبيا، خط شكنان عقايد خرافى هستند.(اءتنهانا)
4- عقايد انسان نبايد صرفاً براساس رفتار نياكان و گذشتگان باشد. (نعبد
ما يعبد آباؤ نا)
5- فرهنگ انسان ها در طول قرون متمادى ، بهم پيوسته و آميخته شده اند.
(نعبد ما يعبد آباؤ نا)
6- مردم براحتى از عقايد و باورهاى نياكان خويش دست برنمى دارند.(توقّع
اصلاح فورى نبايد داشت ) (انّنا لفى شك )
7- هر كلام و طرح تازه اى ، براى عدّه اى از مردم مشكوك و مورد ترديد
است . (انّنا لفى شك )
8- اگر شك ، مقدّمه و زمينه ى تحقيق و ارشاد نباشد، بزرگ ترين عامل
ركود و سقوط خواهد گرديد. (شك ...مريب )
تفسير آيه : (63) قَالَ يَقَوْمِ اءَرَءَيْتُمْ
إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّى وَءَاتَنِى مِنْهُ
رَحْمَةًفَمَن يَنصُرُنِى مِنَ اللّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا
تَزِيدُونَنِى غَيْرَتَخْسِيرٍ
ترجمه :
(صالح ) گفت : اى قوم من ! آيا نظر شما اين است كه اگر من از
طرف پروردگارم معجزه داشته باشم واز جانب او مشمول رحمت شده باشم ، (لب
فروبندم و تبليغ نكنم ؟) پس اگر من خدا را معصيت كنم (و رسالت الهى
را انجام ندهم )، چه كسى مرا در برابر (قهر) او يارى خواهد كرد؟ پس شما
جز خسارت و زيان چيزى به من نمى افزاييد.
پيام ها :
1- اديان آسمانى و رهبران الهى ، نه با زور و تهديد و جهل ،
بلكه با بيّنه ، معجزه و دليل هاى روشن ، مردم را به خدا و توحيد دعوت
مى كنند. (بيّنة من ربّى )
2- مقام نبوّت ، يك رحمت ويژه ى الهى بر بندگان خاص است .(وآتانى
منه رحمةً)
3- پيامبران در صورت سهل انگارى در رسالت ، گرفتار قهر الهى مى شوند. (فمن
ينصرنى من اللّه ان عصيته )
4- با خيالِ خوشايند مردم وحمايت آنان ، دست از خدا وراه او برنداريم
كه مردم منحرف ، جز خسارت چيزى به ديگران نمى افزايند.(فماتزيدوننى
غير تخسير)
5- مخالفت با حق ، خسارت است . (تخسير)
تفسير آيه : (64) وَيقَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ
اللّهِ لَكُمْ ءَايَةً فَذَرُوهَا تَاءْكُلْ فِىَّ اءَرْضِ اللّهِ
وَلاَتَمَسُّوهَا بِسُوَّءٍ فَيَاءْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ
ترجمه :
و (صالح در بيان معجزه ى خود گفت :) اى قوم من ! اين شتر ماده
(كه به اراده ى ) خداوند (آفريده شده ) معجزه اى براى شماست ، پس او را
آزاد بگذاريد تا در زمين خدا (چرا كند و از مراتع و علف هاى آن )
بخورد، و آزارى به او نرسانيد كه بزودى عذاب (الهى ) شما را فرا خواهد
گرفت .
نكته ها :
O ناقه ى حضرت صالح از جهات زيادى
استثنايى بود:(85)
1- از دل كوه بيرون آمد، 2 بدون تماس با شتر نر حامله بود، 3 يك روز
تمام آب روستا را مى خورد، 4 به اندازه نياز مردم منطقه شير مى داد، 5
مردم هيچ مسئوليّتى در قبال او نداشتند.
O حضرت صالح عليه السّلام به مردم فرمود:
من از بُت هاى شما چيزى درخواست مى كنم و شما نيز از خداى من چيزى
بخواهيد، هر كدام از بت ها و خداوند كه پاسخ مثبت دادند، همگى او را مى
پرستيم . مشركين پذيرفتند. خواسته آنان اين بود كه همين الا ن يك شتر
ماده در حالى كه حامله هم باشد از دل اين كوه بيرون بيايد. خداوند
درخواست آنان را اجابت فرمود و شتر با تمام اين شرايط از ميان كوه خارج
شد.(86)
پيام ها :
1- دليل و معجزه ى پيامبر الهى بايد براى
مردم ، محسوس ، قابل فهم و در معرض ديد باشد.(هذه
)
2- دست قدرتِ خداوند باز و او سبب ساز است و مى تواند خروج شترى را از
دل كوه ، معجزه ى پيامبرى قرار دهد. (هذه ناقة
اللّه )
3- ناقه ى صالح ، معجزه اى بزرگ بود. (ناقة
اللّه لكم آية )
4- بايد به مقدّسات احترام گذاشت .(فذروها ،
لاتمسّوها)
5- اهانت به مقدّسات ، عذاب فورى خداوند را بدنبال دارد.(عذاب
قريب )
|