تفسير نور
(جلد دوم)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۶ -
تفسير آيه :(113) لَيْسُواْ سَوَآءً مِّنْ اءَهْلِ الْكِتَبِ
اءُمَّةٌ قَآئِمَةٌ يَتْلُونَ ءَايَتِ
اللَّهِءَانَآءَ الَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ
ترجمه :
اهل كتاب همه يكسان نيستند، طايفه اى از آنها (به طاعت خدا) ايستاده ، آيات الهى را
در دل شب تلاوت مى كنند و سر به سجده مى نهند.
نكته ها
O اين آيه وآيه بعد، صفات خوب گروهى از اهل كتاب را
بيان مى دارد كه عبارت است از قيام به اطاعت خدا، تلاوت كتاب آسمانى ، سجده ، امر
به معروف و نهى از منكر و سرعت در كارهاى خير. شايد همين اعمال ، بيانگر
((حبل اللّه )) در آيه قبل باشد.
O همانگونه كه تلاوت قرآن براى مسلمين به همراه اقامه
نماز مورد ستايش الهى است ،(133)
تلاوت كتب آسمانى ، همراه با عبادت و سجده براى اهل كتاب نيزمورد ستايش است .
(يتلون ... يسجدون )
O خداوند در اين آيه به ارزش علم ، عمل ، تداوم ، نشاط
و عشق و جهت داشتن اشاره كرده است . با كلمه (يتلون ) به علم ، با كلمه (يسجدون )
به عمل ، با عبارت (اناءالليل ) به تداوم و با كلمه (قائمة ) به عشق و نشاط و با
عبارت (آيات اللّه ) به جهت اشاره كرده است .
پيام ها
1- خوبى وكمال را از هر گروه و طايفه اى كه باشد، بپذيريم و بدان اقرار كنيم . در
كنار انتقاد از ديگران ، از خوبى هاى آنان غافل نشويم . (من اهل الكتاب امّة قائمة
)
2- يكى از راههاى جذب و دعوت ديگران ، اقرار و اعتراف به كمالاتِ آنان است . (من
اهل الكتاب امّة قائمة )
3- عبادت ، نياز به همّت ، جدّيت ، عشق و آمادگى دارد. (امّة قائمة )
4- تلاوت آيات خدا و سجده هاى شبانه ، موجب ستايش خداوندى است . (يتلون آيات اللّه
آناء الليل )
5- تلاوت آيات الهى وسجده به درگاه او، قيام به امر الهى است . (قائمة يتلون )
6- شب و بالاخص سحر، بهترين وقت براى مناجات است . (آناء الليل )
7- عالى ترين حالات عبادت ، سجده است . (وهم يسجدون )
تفسير آيه :(114) يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ
الاَْخِرِ وَيَاءْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَعَنِ
الْمُنْكَرِ وَيُسَرِعُونَ فِى الْخَيْرَ تِ وَاءُوْلََّئِكَ مِنَ الْصَّ لِحِينَ
ترجمه :
آنان به خدا و روز قيامت ايمان دارند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و در
كارهاى خير شتاب مى ورزند و آنان از افراد صالح و شايسته هستند.
تفسير آيه :(115) وَمَا يَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلَن
يُكْفَرُوهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ
ترجمه :
و آنچه از خير انجام دهند، هرگز درباره آن ناسپاسى نبينند و خداوند به (حال )
پرهيزكاران داناست .
نكته ها
O همان گونه كه در سوره ى بقره آيه 3، در كنار ايمان ،
نماز مطرح شده است ، (الّذين يؤ منون بالغيب و يقيمون الصلوة ) در اين آيه نيز در
كنار ايمان ، امر به معروف و نهى از منكر آمده است . (يؤ منون ... ياءمرون )
O شيوه ى قرآن آن است كه امر به معروف را قبل از نهى از
منكر مى آورد. آرى ، اگر درهاى معروف باز شود، راه منكر بسته مى شود. ازدواج آسان ،
جلو فحشا را مى گيرد. نماز، انسان را از فحشا ومنكر باز مى دارد. اشتغالِ صحيح مى
تواند مانع فسادهاى اجتماعى گردد. شخصيّت دادن به افراد، آنان را از سقوط به ابتذال
باز مى دارد.
O صالحان كسانى اند كه همگان آرزوى ملحق شدن به آنان را
دارند: (اَلحِقنى بالصّالحين )(134)
و هر مسلمانى در هر روز، پنج مرتبه به آنان سلام مى كند.
((السلام علينا و على عباد اللّه الصالحين
))
O در بينش الهى ، هيچ عمل صالحى ضايع نمى شود. (فلن
يُكفروه ) البتّه چنانكه در قرآن مى خوانيم : (انّما يتقبّل اللّه من المتّقين )(135)
شرط قبولى ، ايمان و تقواست ، لذا در اينجا مى فرمايد: ما خود مى شناسيم كه متّقين
چه كسانيند كه بايد عملشان مورد قبول واقع شود.
پيام ها
1- امر به معروف ونهى از منكر، در اديان ديگر نيز مطرح بوده است . (اهل الكتاب ...
ياءمرون بالمعروف )
2- سجده هاى سحر بايد همراه با امر و نهى در روز باشد. (يسجدون ... ياءمرون )
3- سرعت در كار خير، ارزش آن را بيشتر مى كند. (يسارعون فى الخيرات )
4- سبقت وسرعت صالحان در نيكى ها، موسمى نيست دائمى است .(يسارعون )
5- افراد صالح ، كسانى هستند كه با نشاط وشتاب ، به سراغ هر كار خيرى مى روند، نه
فقط بعضى از كارها. (الخيرات )
6- ايمان ، عبادت ، تلاوت ، امر به معروف و نهى از منكر و سرعت در كار خير انسان را
در زمره صالحان مى برد. (اولئك من الصالحين )
تفسير آيه :(116) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَنْ تُغْنِىَ
عَنْهُمْ اءَمْوَلُهُمْ وَلاََّ اءَوْلَدُهُم مِّنَ
اللَّهِشَيْئاً وَاءُوْلََّئكَ اءَصْحَ بُ الْنَّارِ هُمْ فِيهَا خَ لِدُونَ
ترجمه :
همانا كسانى كه كافر شدند، هرگز اموالشان و اولادشان چيزى از (عذاب ) خدا را از
آنان دفع نخواهد كرد و آنها همدم آتشند، همواره در آن ماندگار.
تفسير آيه :(117) مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِى هَذِهِ
الْحَيَوةِ الْدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ
فِيهَا صِرُّاءَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوَّاْ اءَنْفُسَهُمْ فَاءَهْلَكَتْهُ
وَمَا ظَلَمَهُمْ اللَّهُ وَ لَكِنْ اءَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
ترجمه :
مَثَل آنچه در اين زندگى دنيا انفاق مى كنند، چون مَثل بادى است كه در آن سرما و يا
گرماى شديدى باشد، بر كشتزار قومى كه بر خود ستم كرده اند بوزد، پس آن را از بين
ببرد. خداوند به آنان ستم نكرده است ، بلكه آنان به خويشتن ستم مى كنند.
نكته ها
O بارها قرآن اعلام كرده كه نه مال ، نه فرزند، نه
خويشان ، نه همسر، نه دوست ، نه مولا و نه هيچ چيز ديگر، در برابر قهر خدا ذرّه اى
كارساز نيست .
O كلمه ى ((صِرّ))،
به معناى گرما و سرماى سوزان است .(136)
O بودجه هايى كه كفّار در راه باطل صرف مى كنند، همچون
بذرپاشى در كشتزارى است كه با يك باد سوزان نابود مى شود. از ابتداى اسلام تاكنون ،
هرگونه توطئه ، تهاجم و تبليغات عليه اسلام با شكست روبرو شده و دين الهى هر روز
رشد و گسترش يافته است و سرانجام پيروزى با اسلام است .
پيام ها
1- عقيده ، در عمل مؤ ثر است . كفر، سبب محروميّت از بركات انفاق مى گردد. (انّ
الّذين كفروا... مَثَل ما ينفقون )
2- يكى از عوامل حوادث و بلاياى طبيعى ، گناهان بشر است . (ريح فيها صِرّ اصابت
حَرثَ قوم ظلموا)
3- گناه ، كارهاى نيك را نابود مى كند. (ظلموا انفسهم فاهلكته )
4- قهر خداوندى ظلم نيست ، بلكه بازتاب عملكرد خود انسان هاست . (وما ظلمهم اللّه
ولكن انفسهم يظلمون )
تغسير آيه :(118) يََّاءَيُّهَا
الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّنْ دُونِكُمْ لاَ
يَاءْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَآءُ مِنْ
اءَفْوَهِهِمْ وَمَا تُخْفِى صُدُورُهُمْ اءَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ
الاَْيَتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از غير خودتان همراز نگيريد. آنان در تباهى شما
كوتاهى نمى كنند، آنها رنج بردن شما را دوست دارند. همانا كينه و دشمنى از (گفتار)
دهانشان پيداست و آنچه دلهايشان در بردارد، بزرگتر است . به تحقيق ما آيات (روشنگر
و افشاگر توطئه هاى دشمن ) را براى شمابيان كرديم اگر تعقّل كنيد.
نكته ها
O كلمه ى ((بِطانَة
)) به لباس زير گفته مى شود كه به ((بَطن
)) و شكم مى چسبد. اين كلمه ، كنايه از مَحرم اسرار است . كلمه ى
((خَبال )) به معناى نابودى
فكر و عقل است . كلمه ى ((عَنَت ))
به معنى سختى و رنج ، و كلمه ى ((يَاءلُون
)) به معنى كوتاهى كردن در انجام كارى است .
دشمن براى ما چه آرزو مى كند؟
اگر به واژه ى ((وَدَّ)) در
قرآن بنگريم ، آرزوهاى دشمنان را درباره خود در مى يابيم :
1- او مى خواهد ما از سلاح و سرمايه ى خود غافل باشيم . (ودّالّذين كفروا لو تغفلون
عن اسلحتكم و امتعتكم )(137)
2- او از ما سازش و نرمش مى خواهد. (ودوّا لو تُدهِن فيُدهِنون )(138)
3- او براى ما رنج و فشار و زحمت مى خواهد. (وَدوّا ما عَنِتّم )
4- او براى ما ارتداد و بازگشت از دين را مى خواهد. (وَدّ كَثيرٌ مِن اهل الكتاب لو
يردّونكم من بعد ايمانكم كفّارا)(139)
پيام ها
1- بيگانگان را مَحرم اسرار خويش قرار ندهيم . (لا تتخذوا بطانة من دونكم ) وجود
مستشاران خارجى در كشورهاى اسلامى ، ممنوع است .
2- رازدارى ، يك وظيفه ى قطعى است . (لاتتخذوا بطانة من دونكم )
3- هر مسلمانى هم كه مصداق (دونكم ) باشد، نبايد محرم اسرار قرار گيرد، زيرا در
ميان مسلمانان نيز افراد فتنه جو و جاسوس ، كم نيستند. (لاتتخذوا بطانة من دونكم
...)
4- ملاك دوستى و روابط صميمانه ى مسلمانان با ساير جوامع بايد ايمان باشد.
(لاتتخذوا بطانة من دونكم )
5- جامعه ى اسلامى ، برتر از جامعه ى غير اسلامى است . ((دونكم
)) بجاى ((غيركم ))
نشان آن است كه غير مسلمانان ، دون و پائين اند. (من دونكم )
6- اوّلين حركت و خطر دشمن ، تهاجم فرهنگى است . دشمن در ضربه زدن به فكر و انديشه
كوتاهى نمى كند. (لاياءلونكم خبالاً)
7- دشمنان با روشهاى گوناگون با ما برخورد مى كنند: 1 فساد. (لاياءلونكم خبالاً) 2
فشار. (ودّوا ما عنتم ) 3 نفاق . (ماتخفى صدورهم اكبر)
8- دشمنان خود را بشناسيد و هشيار باشيد، آنان ذرّه اى در توطئه و فتنه عليه شما
كوتاهى نمى كنند. (لا ياءلونكم خبالا ودّوا ما عنتّم )
9- اوامر و نواهى الهى ، دليل و فلسفه دارد. اگر شما را از روابط صميمانه با دشمنان
نهى مى كند، به خاطر آن است كه آنان در توطئه عليه شما كوتاهى نمى كنند.
(لاتتخذوا... لا ياءلونكم )
10- از كوزه همان برون تراود كه در اوست . از دشمن انتظارى جز بغض و كينه نيست .
(قد بدت البغضاء من افواههم )
11- دشمنان خود را از تبليغات آنان بشناسيد. (قد بدت البغضاء من افواههم )
12- روابط صميمى با دشمنِ توطئه گر، نشانه ى بى عقلى است . برخورد با صفا، با افراد
بى صفا، كم عقلى است . (ما تخفى صدورهم اكبر... ان كنتم تعقلون )
13- خداوند به درون همه آگاه است و نقشه هاى دشمنان اسلام را افشا مى كند. (وما
تخفى صدورهم اكبر)
14- دشمنان شما منافق هستند، ظاهر و باطنشان يكى نيست . (ما تخفى صدرهم )
15- خداوند با معرّفى روحيات دشمن ، با شما اتمام حجّت كرده است . (قد بيّنا الايات
)
16- مؤ من بودن مساءله اى است و عاقل بودن مساءله ديگر، لذا در اين آيه خداوند به
مؤ منان مى فرمايد: كفّار را محرم اسرار خود قرار ندهيد، اگر عقل داريد. (يا ايها
الّذين آمنوا... ان كنتم تعقلون )
تفسير أيه :(119) هََّاءَنْتُمْ
اءُوْلاََّءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤ مِنُونَ بِالْكِتَ
بِكُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوَّاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ
عَلَيْكُمُ الاَْنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ
عَلِيمٌ بِذَاتِ الْصُّدُورِ
ترجمه :
هان (اى مسلمانان )! اين شماييد كه آنان را دوست مى داريد، ولى آنها شما را دوست
نمى دارند، در حالى كه شما به همه ى كتاب ها(ى آسمانى ) ايمان داريد (ولى آنها به
كتاب شما ايمان نمى آورند.) و هرگاه با شما ديدار كنند (منافقانه ) مى گويند: ما
ايمان آورديم ، و چون (با هم ) خلوت كنند، از شدّت خشم بر شما، سر انگشتان خود را
مى گزند. بگو: به خشمتان بميريد، همانا خداوند به درون سينه ها آگاه است .
پيام ها
1- تشخيص روحيات دشمن و انگيزه هاى حقيقى خود، بسيار دقيق است ، به همين جهت در صدر
آيه ، كلمه ى (ها) براى هشدار و تنبيه آمده است .
2- دوستى بايد دو جانبه باشد وگرنه مايه ى ذلّت و خودباختگى و احساس حقارت است .
(تحبّونهم و لا يحبّونكم )
3- مسلمان به تمام كتب آسمانى پيشين ايمان دارد، گرچه ديگران به قرآن ايمان
نياورند. (تؤ منون بالكتاب كلّه )
4- به هر اظهار ايمانى اطمينان نكنيد. (قالوا امنّا و اذاخلوا...)
5- گمان نكنيد محبّت شما، دشمنان كينه توز را نسبت به شما دلگرم مى كند. (تحبّونهم
... عضّواعليكم الانامل من الغيظ)
6- انگيزه هاى درونى ، بازتاب بيرونى دارد. در آيه قبل : (قدبدت البغضاء من
اءفواههم ) در اين آيه (عضّواعليكم الانامل من الغيظ)
7- دشمن نسبت به شما غضب ندارد، غيظ دارد. غيظ در مواردى بكار مى رود كه ظرف انسان
از غضب پر شده باشد. (من الغيظ)
8- يكى از امدادهاى الهى ، افشاى روحيه هاى دشمن براى مسلمانان است ، تا اغفال
نشوند و هوشيار باشند. (وما تخفى صدورهم اكبر... و اذا خَلوا عضّوا عليكم الانامل
...)
9- دشمنان خود را تحقير كنيد. (موتوا بغيظكم )
10- گاهى مسائل روانى چون حسد وكينه ، انسان را تا سرحد مرگ پيش مى برد. (موتوا
بغيظكم )
11- برخورد اسلام با منافقانِ موذى ، شديدتر از كافران يكرنگ است . (اذا لقوكم
قالوا آمنّا... موتوا بغيضكم )
12- گاهى اعلان نفرت و نفرين لازم است . كافران كينه توز و منافقان حيله گر شايسته
ى نابودى هستند. (موتوا بغيظكم )
13- به بهانه ى جذب كفّار، به آنها محبّت نكنيد، زيرا گاهى انگيزه ى واقعى محبّت ،
طمع يا ترس و يا خودباختگى است . (انّ اللّه عليم بذات الصدور)
14- خداوند به اسرار دلها آگاه است . (عليم بذات الصدور)
اگر باور كنيم كه خداوند همه چيز را مى داند، كمتر دست به حيله و فريب مى زنيم .
منافقان توطئه گر نيز بدانند كه خداوند عملكرد آنان را مى داند و به موقع پاسخ
خواهد داد.
تفسير آيه :(120) إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ
وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُواْ
بِهَاوَإِنْ تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً إِنَّ
اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ
ترجمه :
اگر خوبى به شما رسد، آنان را غمگين سازد و اگر بدى به شما رسد، آنها بدان شادمان
مى شوند و اگر (در برابرشان ) صبر كنيد و پرهيزكار باشيد، حيله ى بدخواهانه ى آنان
هيچ آسيبى به شما نرساند. همانا خداوند به آنچه انجام مى دهند احاطه دارد.
نكته ها
O اين آيه راه شناختِ دوست و دشمن را بيان مى كند، كه
بهترين راه آن ، توجّه به روحيات و عكس العمل آنها در مواقع كاميابى و يا ناكامى
مسلمانان است . در سياست خارجى نيز توجّه به محكوم كردن ها، تاءييدها، تبريك و
تكذيب ها، و انواع كمك ها و تبليغات ، لازم است .
O در آيات قبل ، به مسلمانان سفارش نمود كه دشمنان را
نه همراه بگيرند و نه دوست . اين آيه مى فرمايد: اين برخورد ممكن است تاوان سختى
داشته باشد و آنان بر عليه شما توطئه كنند، بنابراين شما بايد اهل صبر و تقوا
باشيد، تا حيله هاى آنان ضربه اى به شما نزند.
پيام ها
1-حسادتِ دشمنان به قدرى است كه اگر اندك خيرى به شما برسد، ناراحت مى شوند. (ان
تمسسكم حسنة تسؤ هم )
2- راه نفوذ دشمن ، يا ترس و طمع ماست و يا بى پروايى و بى تقوايى ما، كه صبر و
تقوا، راه خنثى كردن آنهاست . (ان تصبروا و تتّقوا لايضرّكم )
3- در برابر حسودانى كه از رشد ما ناراحتند، چاره اى جز صبر و تقوا نيست . (ان
تصبروا و تتّقوا لايضرّكم )
4- خداوند با افشاى روحيّات دشمن ، به مسلمانان هم روحيّه مى دهد و هم بيدار باش .
(ان تمسسكم حسنة تسؤ هم ... لا يضرّكم كيدهم )
تفسير آيه :(121) وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ اءَهْلِكَ تُبَوِّئُ
الْمُؤْمِنِينَ مَقَعِدَ لِلْقِتَالِ
وَاللَّهُسَمِيعٌ عَلِيمٌ
ترجمه :
و (بيادآر) هنگامى كه بامدادان (براى جنگ اُحد) از نزد خانواده ات بيرون شدى (تا)
مؤ منان را در مراكزى براى جنگيدن جاى دهى ، و خداوند (به گفتار و كردار شما) شنوا
و داناست .
نكته ها
سيمايى از جنگ اُحُد
سال دوّم هجرى ، كفّار قريش با دادن هفتاد كشته و هفتاد اسير در جنگ بدر شكست خورده
و به مكّه بازگشتند. ابوسفيان گفت : بر كشته ها گريه نكنيد، تا عقده ها خالى نشود و
كينه ها باقى بماند. همگى شعارِ انتقام سر دهيد و من نيز تا انتقام نگيرم با همسرم
همبستر نخواهم شد.
سال بعد، كفّار مكّه با سه هزار سوار و دو هزار پياده وتجهيزات كامل به قصد جنگ با
مسلمين به سوى مدينه حركت كردند. عبّاس عموى پيامبر كه تا آن روز اسلام نياورده بود
و در مكّه زندگى مى كرد، به خاطر علاقه ومحبّت زيادى كه به پيامبر داشت ، ماجراى
حركت وحمله ى كفّار را در نامه اى محرمانه توسّط مردى از قبيله بنى غفّار نزد
پيامبر فرستاد. همين كه رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله از ماجرا با خبر
شد، گروهى را از مدينه براى كسب اطلاعات بيشتر به سوى مكّه فرستاد. ماءموران در
بازگشت ، حركت قواى كفّار به سركردگى ابوسفيان را تاءييد كردند.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در روز جمعه جلسه اى تشكيل داده و با مسلمانان
در اين مورد مشورت فرمودند. در اين جلسه دو نظريّه مطرح شد:
1- در مدينه بمانيم ودر كوچه ها سنگر بگيريم تا همه بتوانند به ما كمك كنند.
2- از مدينه خارج شده و در بيرون شهر بجنگيم .
نظريّه ى دوّم كه همراه با حماسه و اظهار شجاعت بود، جوانان را جذب و طرفداران
بيشترى پيدا كرد و در نتيجه راءى بر آن شد كه از شهر خارج شوند. با اينكه نظر مبارك
شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ماندن در شهر بود، ولى به احترام احساسات جوانان
، از راءى خود صرف نظر كرد. پس پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله همراه يك نفر
براى آماده كردن اردوگاه از شهر مدينه خارج شده و محلى را در دامنه كوه اُحد كه
شرايط نظامى خوبى داشت ، برگزيد. آنگاه پيامبر در خطبه هاى نماز جمعه مردم را از
ماجرا مطلع فرموده و پس از نماز با هزار نفر از مهاجرين و انصار رهسپار اردوگاه جنگ
شدند. فرمانده اين جنگ شخص رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودند. حضرت چند پرچم را
برافراشتند كه بعضى بدست مهاجرين و بعضى بدست انصار سپرده شد.
حركت از مدينه تا اردوگاه احد پياده بود و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از اصحاب
در طىّ حركت سان مى ديدند وصفوف را منظّم مى فرمودند. پيامبر در بازديد از صفوف ،
افراد تازه اى را ديده وسؤ ال فرمودند: شما كيستيد؟ گفتند: ما از يهوديانِ مدينه
هستيم كه براى كمك به شما آمده ايم . حضرت با كمى تاءمّل فرمودند: براى جنگ با مشرك
، از مشرك كمك نمى گيريم . وبه همين دليل از هزار نفر لشگر اسلام سيصد نفر كم شدند.
البتّه بعضى گفته اند كه همه ى اين سيصد نفر، يهودى نبودند بلكه مسلمانانى مانند
عبداللّه بن اُبىّ هم بودند كه چون حركت مسلمانان با راءى آنان مبنى بر سنگر گرفتن
در شهر موافق نشده بود، در ميان راه جدا شدند.(140)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نماز صبح را با هفتصد نفر در احد اقامه كردند، و
عبداللّه بن جبير را با پنجاه نفر از تيراندازان ماهر، ماءمور حفظ دهانه ى حسّاس
كوه قرار داده و سفارش فرمودند كه هرگز اين منطقه را خالى نكنيد.
ابوسفيان نيز خالدبن وليد را همراه با دويست نفر سرباز ماءمور نمود تا هرگاه
نگهبانان از دهانه كوه غفلت نمايند، از پشت سر به سپاه اسلام حمله ور شوند.
سرانجام دو لشگر در برابر يكديگر صف آرايى كردند. ابوسفيان به نام بت ها و زنان
زيبا، و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به نام خداوند متعال ، سپاه خود را تشويق
مى كردند. از لشگر مسلمانان فرياد اللّه اكبر، و از سپاه كفر صداى دُفّ و نى بلند
بود.
جنگ كه شروع شد، مسلمانان با يك حمله ى سريع لشگر قريش را درهم شكستند و سپاه كفر
پا به فرار گذاشته و مسلمانان آنها را تعقيب نمودند. بعضى از مسلمانان به خيال شكست
قطعى كفّار سرگرم جمع آورى غنائم شدند و نگهبانانِ دهانه ى كوه نيز برخلاف سفارشات
اكيد رسول الله صلّى اللّه عليه و آله به طمع جمع آورى غنائم ، منطقه ى تحت حفاظت
خود را رها كردند. در اين هنگام خالدبن وليد با دويست نفر سپاه خود كه در كمين
بودند، از فرصت استفاده نموده و از پشت به سپاه اسلام حمله كردند.
ناگهان مسلمانان خود را در محاصره كفّار ديدند. حمزه عموى گرامى پيامبر شهيد شد و
جز افراد معدودى كه پروانه وار گرد وجود مبارك رسول الله بودند، بقيه مسلمانان پا
به فرار گذاشتند.
در اين جنگ نقش علىّبن ابى طالب عليهما السّلام از همه ى افراد بيشتر بود، به نحوى
كه شمشير آن حضرت شكست وپيامبر صلّى اللّه عليه و آله شمشير خود را كه ذوالفقار نام
داشت به آن حضرت داد و على عليه السّلام از ايشان حفاظت مى كرد. در اين جنگ شصت
ضربه و زخم بر پيكر مبارك على عليه السّلام وارد شد. امام صادق عليه السّلام فرمود:
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله جبرئيل را در ميان زمين و آسمان ديد كه مى گويد:
((لا فتى الاّ علىّ لاسَيف الاّ ذوالفقار))
يكى از كفّار مكّه به نام ابن قمعه ، سرباز فداكار اسلام مَصعب را به خيال اينكه او
پيامبر است ، شهيد كرد و فرياد زد: به لات و عزّى سوگند كه محمّد كشته شد. كفّار به
شهادت رسول خدا مطمئن شده و راه مكّه را در پيش گرفته و جنگ را رها كردند و عملاً
اين شعار به نفع مسلمانان تمام شد. در اين ميان مسلمانان نيز با شنيدن شايعه شهادت
رسول خدا با ترس و وحشت پا به فرار گذاشته و بعد از با خبر شدن از زنده بودن پيامبر
بازگشته و از آن حضرت عذرخواهى كردند. در اين جنگ هفتاد تن از مسلمانان شهيد و عدّه
ى زيادى نيز مجروح شدند.(141)
پيام ها
1- روزهاى حسّاس گذشته را فراموش نكنيم وبه عنوان سند تجربه ، بياد آوريم . (و اذ
غدوت ...)
2- در آستانه جنگ بايد از خانواده دل كند. (واذ غدوت من اهلك ...)
3- برنامه ريزى هاى فنّى ، جغرافيايى و طبيعى عمليات نظامى ، بايد قبل از حمله ى
دشمن صورت گيرد. (واذ غدوت ... تبوّى ء)
4- فرماندهى جنگ و انتخاب پايگاه ها و مناطق استراتژيك دفاعى ، به عهده ى شخص
پيامبر و رهبر مسلمانان است . (تبوّى ء المؤ منين مقاعد للقتال )
تفسير آيه :(122) إ ذْ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنْكُمْ اءَنْ
تَفْشَلاَ وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا
وَعَلَى اللَّهِفَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
ترجمه :
آنگاه كه دو گروه از شما بر آن شدند كه (در جنگ ) سستى نمايند، امّا خداوند ولىّ
آنان بود (و به آنان كمك كرد كه از اين فكر باز گردند،) پس مؤ منان تنها به خدا
توكّل كنند.
نكته ها
O دو گروه از مسلمانان به نام هاى ((بنوسلمه
)) از قبيله ى اوس و ((بنوحارثه
))
از قبيله ى خزرج ، تصميم گرفتند كه از شركت در جنگ اُحد خوددارى كنند. دليل سستى
اين دو گروه را عوامل متعدّدى ذكر كرده اند:
1- ترس از دشمن كه بيش از مسلمانان بودند.
2- ناراحتى از اينكه چرا در مقام مشورت به راءى ما توجّه نشد و به جاى دامنه اُحد،
در شهر سنگر نگرفته اند.
3- ايراد به اينكه چرا پيامبر اجازه نداد يهوديانِ هم پيمان ، به آنان كمك كنند.
ولى خداوند با لطف خود اين دو گروه را از افتادن به دام گناه و فرار از ميدان جنگ
نگهداشت و آنان را در ولايت خود حفظ كرد.(142)
پيام ها
1- خداوند از تصميمات ما آگاه است و پيامبرش را از افكار مردم آگاه مى سازد. (اذ
همّت )
2- روزهاى سخت و تجربه از آنها را فراموش نكنيد. (اذ همّت )
3- همه ى كسانى كه به جبهه جنگ مى روند يكسان نيستند. (طائفتان ... ان تفشلا)
4- وجود عناصر سست بنياد در جبهه ها، عامل شكست و خطر است . (تفشلا)
5- اگر انسان تحت ولايت خدا نباشد، سست مى شود. (ان تفشلا واللّه وليّهما)
6- خداوند مؤ منان را به حال خود رها نمى كند و در مواقع حساس دست آنان را مى گيرد.
(واللّه وليّهما)
7- فكر گناه ، اگر به مرحله ى عمل نرسد، انسان را از تحت ولايت الهى خارج نمى كند.
(همّت ... واللّه وليّهما)
8- يگانه داروى سستى ، توكّل بر خداست . كه اين دارو تنها در دست مؤ منان است .
(وعلى اللّه فليتوكّل المؤ منون )
9- توكّل بر خداوند، عامل پيروزى است . (همّت ... ان تفشلا واللّه وليّهما و على
اللّه فليتوكّل )
تفسير آيه :(123) وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ
وَاءَنْتُمْ اءَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ
اللَّهَ لَعَلَّكُم ْتَشْكُرُونَ
ترجمه :
و همانا خداوند شما را در جنگ بدر در حالى كه ناتوان بوديد يارى كرد، پس از خداوند
پروا كنيد، باشد كه سپاس گزارى نمائيد.
نكته ها
O كلمه ((اذلّة
)) يا به معنى كمبود نيروى انسانى مؤ منان در بدر است و يا به معناى
كمبود ساز و برگ جنگى و تداركات است . يادآورى كمبودها در بدر، اشاره به توانمندى
آنان در مقايسه با جنگ اُحد است .
O در سه آيه قبل خوانديم كه صبر و تقوا، انسان را بيمه
مى كند و در اين آيه نمونه عملى آن را مجاهدان بدر معرفى مى كند. در آيه ى قبل نيز
سخن از توكّل بود و مجاهدان بدر نمونه عملى توكّل هستند. اين آيه خطاب به مسلمانان
مى فرمايد: شما كه در بدر نصرت خدا را ديديد، چرا در اُحد به فكر سستى افتاديد؟!
پيام ها
1- امدادهاى غيبى را در ميدان هاى كارزار فراموش نكنيد. (نصركم اللّه ببدر)
2- نصرت الهى ، نشانه ى ولايت الهى بر مؤ منان است . (واللّه وليّهما... و لقد
نصركم اللّه ببدر)
3- به خداوند توكّل كنيم كه نصرت او را در صحنه هاى جنگ ديده ايم . (وعلى اللّه
فليتوكّل ... نصركم اللّه ببدر)
4- امدادهاى الهى سرنوشت جنگ را معيّن مى كند، نه عوامل طبيعى . (نصركم اللّه ببدر
و انتم اذلّة )
5- هركس طالب نصرت الهى است ، بايد تقوا پيشه كند. (نصركم اللّه ... فاتقوا اللّه )
6- شكر امدادهاى الهى آن است كه تقواى الهى پيشه كنيم . (فاتّقوا اللّه ... تشكرون
)
تفسير آيه :(124) إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ اءَلَن
يَّكْفِيَكُمْ اءَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَثَةِءَالَفٍ
مِّنَ الْمَلََّئِكَةِ مُنْزَلِينَ
ترجمه :
و (بياد آور) هنگامى كه به مؤ منان مى گفتى : آيا شما را كفايت نمى كند كه
پروردگارتان شما را به سه هزار فرشته ى فرود آمده يارى كند؟
پيام ها
1- يكى از وظايف رهبرى ، اميدوار كردن مردم و توجّه دادن آنها به امدادهاى غيبى است
. (اذ تقول للمؤ منين )
2- اميدوارى به لطف خداوند براى يك رزمنده ضرورى است . (اءلَن يَكفيكم )
3- ملائكه به فرمان خداوند در خدمت مؤ منان قرار مى گيرند. (يُمِدّكم ربّكم بثلاثة
آلاف من الملائكة )
4- در جهان بينى الهى ، زندگى انسان ها با جهان فرشتگان مرتبط است . (يمدّكم ...)
5- امدادهاى الهى ، براساس ربوبيّت اوست . (يُمِدّكم ربّكم )
6- يكى از اسباب امدادهاى الهى در جبهه ها، نزول فرشتگان است . (يُمِدّكم ربّكم
بثلاثة آلاف من الملائكة )
تفسير آيه :(125) بَلَىَّ إِنْ تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ
وَيَاءْتُوكُم مِّنْ فَوْرِهِمْ هَذَ ا
يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمَْ بِخَمْسَةِ ءَالَفٍ مِنَ الْمَلََّئِكَةِ مُسَوِّمِينَ
ترجمه :
البتّه اگر صبر ومقاومت كنيد وپرهيزگارى نماييد (گرچه ) دشمنان با خشم و خروش بر
شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته مخصوص مدد مى رساند.
نكته ها
O در آيه ى قبل ، سخن از نزول سه هزار فرشته ى
امدادرسان بود و در اين آيه ، سخن از پنج هزار فرشته ى مخصوص ، و اين در صورتِ صبر
و تقواى رزمندگان است .
O ذكر تعداد فرشتگان ، نشان مى دهد كه قدرت آنان محدود
است . همان گونه كه از كلمه ى ((مُنزَلين
)) فهميده مى شود كه فرشتگان تحت امر خدا هستند و از پيش خود كارى انجام
نمى دهند. و از كلمه ((مُسَوّمِين ))
استفاده مى شود كه فرشتگان امدادى ، نيروهاى ويژه اى هستند. در صحيفه ى سجّاديه ،
امام زين العابدين عليه السّلام در سلام خود به فرشتگان ، براى هر دسته از فرشتگان
، ماءموريّت خاصّى را بيان مى كند.(143)
پيام ها
1- استقامت وتقوا، عامل نزول فرشتگان وامدادهاى غيبى است . (ان تصبروا و تتّقوا...
يمددكم ربّكم )
2- امدادهاى الهى ، اختصاص به زمان پيامبر ندارد. (ان تصبرواوتتّقوا... يمددكم
ربّكم )
3- مقاومت همراه با تقوا ارزش دارد وگرنه لجاجت و يكدندگى است . (ان تصبروا و
تتّقوا)
4- از دشمن غافل نشويم كه هجوم او خشمگينانه و خروشان است . (ياتوكم من فورهم )
5- هرگاه هجوم دشمن بر اهل تقوا شديد باشد، خداوند نيز برامدادهاى خود مى افزايد.
(ياتوكم من فورهم ... بخمسة آلاف )
تفسير آيه :(126) وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلا بُشْرَى
لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَاا لْنَّصْرُ
إِلا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ
ترجمه :
و خداوند اين (نزول فرشتگان ) را جز مژده و بشارتى براى شما قرار نداد، تا دلهاى
شما بدان آرام گيرد و (بدانيد كه ) هيچ پيروزيى نيست مگر از جانب خداوند عزيز و
حكيم .
پيام ها
1- آرامش و اميد، نياز رزمندگان در جبهه هاست . (بُشرى لكم و لتطمئنّ)
2- تمام مقدّمات مادّى ، علمى ، روانى و انسانى ، بدون اراده ى خداوند كارى از پيش
نمى برند. (و ما النّصر الاّ من عنداللّه )
3- قدرت خداوند همراه با حكمت اوست . لذا ممكن است در مواردى به دلايل خاصّى
مسلمانان نيز شكست بخورند. (اللّه العزيز الحكيم )
تفسير آيه :(127) لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِّنَ الَّذِينَ
كَفَرُوَّاْ اءَوْ يَكْبِتَهُمْ
فَيَنْقَلِبُواْخَآئِبِينَ
ترجمه :
(امدادهاى الهى براى آن بود) تا بعضى از كفّار را ريشه كن كند يا ناكام و ذليلشان
گرداند كه نااميد برگردند.
نكته ها
O كلمه ى ((طَرف
)) به معناى انتهاى يك چيز است ، نه گوشه ى آن . بنابراين آيه مى
فرمايد: امدادهاى غيبى ما براى آن است كه ريشه ى بعضى از كفّار قطع شود. البتّه
بعضى مفسّران ، ((طَرف ))
را به معناى اَشراف گرفته اند. يعنى هدف جنگ بدر، نابودى اَشراف كفّار بود. نظير
آيه ى (فقاتلوا ائمّة الكفر)(144)
O نااميدى بر دو گونه است ؛ اگر كسى از اوّل نااميد
باشد مى گويند: ((ياءس ))
دارد، ولى اگر بعد از اميدوارى ، نااميد شود مى گويند: ((خائب
)) است .(145)
O جنگ در اسلام ، گاه دفاعى است و براى خنثى كردن تهاجم
دشمن و گاه ابتدايى و آغازگرانه است .
پيام ها
1- سران كفر، يا بايد به كلّى ريشه كن شوند و يا خوار و ذليل و ماءيوس گردند. با
برخوردهاى ضعيف و موسمى و موضعى كه به ريشه ى كفر لطمه نمى زند، دل خوش نباشيد.
(ليقطع طرفا من الّذين كفروا)
2- وحدت و قدرت و سياست و مديريّت مسلمانان ، بايد به نوعى باشد كه دشمن به نااميدى
كشيده شود. (فينقلبوا خائبين )
تفسير آيه :(128) لَيْسَ لَكَ مِنَ الاَْمْرِ شَىٍّْءٌ اءَوْ
يَتُوبَ عَلَيْهِمْ اءَوْ يُعَذِّبَهُمْ
فَإِنَّهُم ْظَلِمُونَ
ترجمه :
هيچ امرى (از هدايت يا كيفر مردم ) در اختيار تو نيست . (تنها خداوند است كه ) يا
لطف خود را بر آنها برمى گرداند يا عذابشان مى كند، زيرا آنان ستمكارند.
نكته ها
O وقتى رهبرى امّت صداقت كامل دارد، اينگونه عمل مى كند
كه حتّى آياتى را كه از او سلب مسئوليّت مى كند، با كمال صداقت و شهامت براى مردم
باز مى خواند، كه خداوند فرمود: تو كاره اى نيستى . در تفاسير شيعه و سنّى مى
خوانيم كه در جنگ اُحد هنگامى كه دندان پيامبر شكست و خون جارى شد، حضرت فرمود:
چگونه اين مردم رستگار خواهند شد؟ آيه نازل شد كه تو مسئول رستگارى مردم نيستى ،
ممكن است در آينده مورد عفو قرار بگيرند و ممكن است به حال خود رها شده و مجازات
شوند.
پيام ها
1- عفو يا عذاب بدست خداوند است . شفاعتِ اوليا هم بدون اذن او صورت نمى گيرد و
هرگز پيامبران از پيش خود در برابر خداوند استقلالى ندارند. (ليس لك من الامر شى ء)
2- راه توبه حتّى براى فراريان از جبهه حقّ و يا كفّارى كه بزرگ ترين صدمه را به
مسلمانان زده اند، بسته نيست . (او يتوب عليهم )
3- عذاب مردم بخاطر ظلم و ستم خودشان است . (يعذّبهم فانّهم ظالمون )
تفسير آيه :(129) وَلِلَّهِ مَا فِى الْسَّمَوَتِ وَمَا فِى
الاَْرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشَآءُوَيُعَذِّبُ
مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه :
وآنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، از آنِ اوست . او (طبق حكمت خود) هركس را
بخواهد مى بخشد و هركس را بخواهد عذاب مى كند و خداوند بخشنده ى مهربان است .
نكته ها
O اين آيه تاءكيدى بر آيه قبل است كه مجازات يا عفو،
تنها به دست خداوند است . زيرا آفرينش و حاكميّت تمام هستى در دست اوست . جالب
اينكه در آيه ، افرادِ مورد قهر يا لطف معيّن نمى شوند، تا غرور يا ياءس براى كسى
پيدا نشود و همه در حالت خوف و رجا باشند. ناگفته پيداست كه عفو يا عذاب ، براساس
حكمت الهى و وابسته به زمينه هايى است كه انسان در خود و يا جامعه بوجود مى آورد.
پيام ها
1- حقّ عفو يا كيفر، تنها بدست كسى است كه حاكميّت آسمان ها و زمين براى اوست .
(للّه ما فى السموات ... يغفر... ويعذّب )
2- در نظام الهى ، اصل برعفو ومغفرت است . (يغفر) بر (يعذّب ) مقدّم شده است .
تفسير آيه :(130) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ
تَاءْكُلُواْ الْرِّبَ وَّاْ اءَضْعَ فاً مُّضَ
عَفَةًوَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ربا (و بهره ى پول ) را با افزودن هاى مكرّر نخوريد،
از خدا پروا كنيد تا شايد رستگار شويد.
نكته ها
O اين آيه همراه با هشت آيه ى بعد، در ميان آيات جنگ
اُحد قرار گرفته است . شايد اين امر به اين جهت باشد كه مسائل اخلاقى و اقتصادى ،
در يك نظام دفاعى مؤ ثّر است . جامعه اى كه افرادش اهل اخلاص و ايثار، و سبقت در
كارهاى خير، و اطاعت از رهبر باشند، در جنگ هم موفّق خواهند بود، ولى جامعه ى پول
پرست و بخيل و نافرمان و مصرّ بر ارتكاب گناه ، يقينا شكست خواهد خورد.
O آيات تحريم ربا، در چند مرحله و به صورت تدريجى نازل
شده است . گام اوّل ، انتقاد از رباخوارى يهود بود: (و اخذهم الرّبا وقد نهوا عنه )(146)
گام دوّم اين آيه است كه منع از رباى چندين برابر مى كند و در گام سوّم ، اسلام
حتّى يك درهم ربا را تحريم و به منزله ى جنگ با خدا معرّفى كرده است .
پيام ها
1- ايمان ، زير بناى عمل به دستورات است . (يا ايّها الّذين آمنوا لاتاكلوا الرّبا)
2- قبل از تحريم ربا، نمونه هاى زشت وبرجسته آن تحريم شد. (اضعافا مضاعفة )
3- رعايت تقوى در مسائل اقتصادى بشدّت لازم است . (لا تاءكلوا الربا... اتقوا اللّه
)
4- رستگارى با رباخوارى بدست نمى آيد، بلكه با تقوا حاصل مى شود. (لا تاءكلوا
الربا... واتّقوا اللّه لعلكم تفلحون )
5- رباخوار، نه در دنيا رستگار است ، (به خاطر تشديد اختلافات طبقاتى كه منجر به
تفرقه و كينه ى محرومان و انفجار آنها مى شود) و نه در آخرت . (به خاطر گرفتارى به
قهر خداوند). (لا تاءكلوا الربا... لعلّكم تفلحون )
تفسير آيه :(131) وَاتَّقُواْ الْنَّارَ الَّتِى اءُعِدَّتْ
لِلْكَفِريِنَ
ترجمه :
و از آتشى كه براى كافران آماده شده است . بپرهيزيد.
پيام ها
1- رباخوارى يك نوع كفر است . (لا تاءكلوا الربا... اعدّت للكافرين )
2- مسلمان رباخوار، همان عذابى را مى بيند كه براى كافر فراهم شده است . (اعدّت
للكافرين )
3- دوزخ ، براى كافران فراهم شده و اگر مسلمانانى گرفتار آن شوند، بخاطر تشابه عملى
آنان با كفّار است . (اعدّت للكافرين )
4- دوزخ هم اكنون موجود است . (اعدّت للكافرين ) همانگونه كه بهشت براى نيكوكاران
آماده است . (و اءزلفت الجنّة للمتّقين )(147)
تفسير آيه :(132) وَاءَطِيعُواْ اللَّهَ وَالْرَّسُولَ
لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
ترجمه :
و خدا و رسول را اطاعت كنيد، شايد مورد رحمت قرار گيريد.
نكته ها
O دليل شكست مسلمانان در جنگ اُحد، نافرمانى از دستور
رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله بود. زيرا آن حضرت فرموده بود كه منطقه حفاظتى
واقع در ميان درّه هاى كوه احد را رها نكنند، ولى دسته محافظان بخاطر طمع ورزى و
جمع آورى غنائم جنگى بر خلاف دستور، منطقه را رها كردند و دشمن از همان منطقه به
مسلمانان ضربه زد.
پيام ها
1- دستورات و فرامينِ حكومتى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ، همچون فرمان خدا واجب
الاطاعة است . (واطيعوا اللّه و الرسول )
2- رباخوارى ، عصيان وطغيان در برابر خدا و رسول است . (لاتاكلوا الربا... واطيعوا
اللّه و الرسول )
3- كسى كه بخاطر اطاعت از فرمان خدا و رسول ، دست از رباخوارى بر دارد و به مردم
رحم كند، مورد رحمت قرار خواهد گرفت . (اطيعوا... تُرحمون )
4- پيروى از خدا و رسول ، رمز نجات از دوزخ است . (اتّقوا النار... واطيعوا اللّه و
الرسول )
5- نتيجه ى پيروى از خدا و رسول ، به خود انسان برمى گردد، نه به خدا و رسول .
(لعلّكم تُرحمون )
6- اطاعت از خدا، بى پاداش نيست ، بلكه وسيله و بستر دريافت رحمت اوست . (اطيعوا...
لعلكم تُرحمون )
تفسير آيه :(133) وَسَارِعُوَّاْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن
رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا الْسَّمَوَتُ وَا لاَْرْضُ
اءُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ
ترجمه :
براى نيل به آمرزشى از پروردگارتان وبهشتى كه وسعت آن به قدر آسمان ها و زمين است و
براى پرهيزكاران آماده گرديده ، بشتابيد.
نكته ها
O گروهى از دانشمندان اسلامى ، عقيده دارند كه بهشت و
دوزخ هم اكنون وجود دارند و يكى از دلايل آنان همين آيات ((اُعدّت
للمتّقين )) يا ((اُعدّت
للكافرين )) است .
O آمرزش گناه ، كار الهى است و مراد از سرعت به سوى
مغفرت ، سرعت به سوى كارى است كه مغفرت را بدنبال داشته باشد.
O در اين آيه ، كلمه ى ((عَرض
)) به معناى وسعت است ، نه كلمه اى در برابر طول .
O حضرت على عليه السّلام در تفسير اين آيه فرمودند:
((سارِعُوا الى اداء الفَرائِض )) به انجام
تكاليف الهى سرعت كنيد.(148)
پيام ها
1- سرعت در كار خير، ارزش آن را بالا مى برد. (سارعوا)
2- اوّل بخشيده شدن ، سپس بهشت رفتن . (مغفرة ... جنّة )
3- آمرزش گناه مردم ، از شئون ربوبيّت الهى است . (مغفرة من ربّكم )
4- سرعت در توبه ، لازم است . (سارعوا الى مغفرة )
5- لازمه ى سرعت به سوى بهشت متّقين ، قرار گرفتن در زمره ى متّقين است . (جنّة ...
اُعدّت للمتقين )
تفسير آيه :(134) الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِى الْسَّرَّآءِ
وَالْضَّرَّآءِ وَالْكَظِمِينَ الْغَيْظَ وَا
لْعَافِينَ عَنِ الْنَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
ترجمه :
(متّقين ) كسانى هستند كه در راحت ورنج انفاق مى كنند وخشم خود را فرو مى برند و از
(خطاى ) مردم مى گذرند، و خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد.
نكته ها
O اين آيه ، بدنبال محكوم كردن ربا در آيات قبل ، از
انفاق و عفو و گذشت و تعاون تمجيد مى كند.
يك واقعه ى تاريخى
آورده اند: روزى يكى از خدمتكاران امام سجاد عليه السّلام در موقع شستشوى سر و صورت
آن حضرت ، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام عليه السّلام را زخمى كرد. امام به او
نگاهى كرد. او دريافت كه امام ناراحت شده است . بلافاصله گفت : ((والكاظمين
الغيظ))، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم . او
دوباره گفت : ((والعافين عن الناس ))،
امام فرمود: ترا عفو كردم . او گفت : ((واللّه يحبّ
المحسنين )) امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى .(149)
O امام صادق عليه السّلام فرمود: هيچ بنده اى نيست كه
خشم خود را فرو ببرد، مگر آنكه خداوند عزّت او را در دنيا و آخرت فزونى بخشد.
خداوند فرمود: (و الكاظمين الغيظ... و اللّه يحبّ المحسنين ) اين پاداش فروبردن آن
خشم است .(150)
پيام ها
1- تقوا، از انفاق جدا نيست . (اُعدّت للمتّقين الّذين ينفقون ...)
2- انفاق ، سخاوت مى خواهد نه ثروت . (فى السرّاء والضرّاء)
3- نه در حال رفاه از محرومان غافل باشيم ، و نه در تنگدستى بگوييم كه ما خود
گرفتاريم . (فى السرّاء والضرّاء)
4- متّقين محكوم غرايز نيستند، آنان حاكم ومالك خويشتن اند. (الكاظمين الغيظ)
5- تقوا، از سعه ى صدر جدا نيست . (والعافين عن الناس )
6- متّقى ، منزوى نيست ، بلكه با مال و اخلاق خوب خود، با مردم معاشرت مى كند.
(ينفقون ، كاظمين ، عافين )
7- در عفو خطاكار، ايمان او شرط نيست . (والعافين عن الناس )
8- كسى كه مى خواهد محبوب خدا شود بايد از مال بگذرد و خشم وغضب را فرو برد.
(واللّه يحبّ المحسنين )
9- انفاق به محرومان و گذشت از خطاى مردم ، از مصاديق احسان و نيكوكارى است .
(ينفقون ، كاظمين ، عافين ، محسنين )
|