تفسير نور
(جلد دوم)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۵ -


تفسير آيه :(90) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَنِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْراً لَّنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْوَ اءُولَّئِكَ هُمُ الْضَّآلُّونَ
ترجمه :
البتّه كسانى كه پس از ايمان آوردن ، كافر شدند وسپس بر كفر خود افزودند، هرگز توبه ى آنها پذيرفته نخواهد شد و آنها همان گمراهانند.
نكته ها 
O مرتدّين و از دين برگشتگان دو نوعند:
الف : مرتدّ ملّى ، كه پدر و مادر او هنگام انعقاد نطفه او كافر باشند، بعد از بلوغ اظهار كفر كند و سپس اسلام بياورد و پس از آن مجدداً از اسلام دست بردارد. چون اين شخص مسلمان زاده نيست ، مجازاتش خفيف و سبك است .
ب : مرتدّ فطرى ، كه هنگام انعقاد نطفه او پدر يا مادرش مسلمان باشند، بعد از بلوغ اظهار اسلام كند و سپس از دين و آيين خويش دست بردارد و به اسلام پشت كند. اين چنين شخصى مجازات سنگينى همانند اعدام را در پيش رو دارد.
O گرچه راه توبه بر احدى بسته نيست ، امّا نبايد گروهى از اين توبه ى مقدّس سوءاستفاده كنند. كسانى كه از ايمان خود دست برداشته ودائماً بر كفر و لجاجت خود مى افزايند و جز لحظه ى مرگ يا غلبه ى مسلمين ، حاضر به توبه نيستند، توبه اين گونه افراد قابل قبول نخواهد بود، زيرا توبه آداب و شرايط و شيوه اى دارد كه شامل حال اينها نمى شود.
پيام ها 
1- ايمانى ارزش دارد كه تا پايان عمر تداوم داشته باشد. ايمانى كه با كفر پايان پذيرد، كارساز نيست . (كفروا بعد ايمانهم )
2- انسان مختار است ، مى تواند ايمان آورد و يا كفر ورزد. مى تواند بر ايمان خود پايدار و يا در كفر خود پافشارى كند. مى تواند توبه كند يا بر گناه اصرار بورزد. (كفروا بعد ايمانهم )
3- هر يك از كمالات و يا انحرافات ، قابل افزايش ويا كاهش است . ازدياد علم مانند: (زدنى علما)(99) افزايش هدايت : (زادهم هدى )(100) افزايش ‍ گمراهى : (ازدادوا كفراً)
4- خداوند توبه پذير است ، ولى گروهى زمينه ها را از دست داده اند. جرّاح هر چقدر هم لايق باشد، تا زمينه ى پيوند در مريض نباشد كارى پيش نمى برد. (لن تُقبَل توبتهم )
5- اصرار و تداوم كفر، سبب محروميّت از پذيرفته شدن توبه است . (ازدادوا كفرا لن تُقبَل توبتهم )
تفسير آيه :(91) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ اءَحَدِهِمْ مِّلْءُا لاَْرْضِ ذَهَباً وَلَوِ افْتَدَى بِهِ اءُولَّئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِّن نَّ صِرِينَ
ترجمه :
همانا كسانى كه كفر ورزيدند و در حال كفر (بدون توبه ) مردند، اگر چه زمين را پر از طلا كرده و به عنوان فديه و باز خريد (از عذاب ) بدهند، هرگز از هيچ يك از آنان پذيرفته نمى شود. آنان را عذابى دردناك است و برايشان هيچ ياورى نيست .
نكته ها
O دنيا و آخرت تفاوت هايى دارند، از جمله :
1- غم واندوه در دنيا از انسان به ديگران سرايت مى كند، ولى در آخرت چنين نيست .
2- در دنيا، انسان مى تواند با عذر يا كفّاره يا دروغ يا حيله يا توبه يا ناله مشكلش را حل كند، امّا در آخرت چنين نيست .
3- تلخى هاى دنيا قابل تخفيف است و اگر انسان با آن انس گرفت ، از تلخى آن كاسته مى شود، ولى در آخرت چنين نيست .
پيام ها 
1- كافر مردن ، بزرگ ترين خطر است . (ماتوا و هم كفّار) ومسلمان مردن ، آرزوى پيامبران است . (توفّنى مسلما)
2- در قيامت ، مال دنيا بى ارزش است و ذرّه اى كارآيى ندارد. گرچه از جنس طلا و مقدار آن به اندازه ظرفيّت زمين باشد، باز هم پشيزى ارزش ندارد. (مل ء الارض ‍ ذهبا)
3- ايمان ، ارزشى فراتر از تمام مادّيات دارد. در قيامت تنها ايمان است كه مى تواند انسان را نجات دهد. (مل ء الارض ذهبا)
4- مرگ در حال كفر، زمينه ى شفاعت را از بين مى برد. (مالهم من ناصرين )
تفسير آيه :(92) لَنْ تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ شَى ءٍفَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ
ترجمه :
هرگز به نيكى دست نمى يابيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد، (در راه خدا) انفاق كنيد و بدانيد هر چه را انفاق كنيد، قطعا خداوند به آن آگاه است .
نكته ها 
O كلمه ى ((بِرّ)) به خير وبركت گسترده ، وزمينى كه براى كشت و زراعت ويا سكونت مهيّاست ، گفته مى شود. همچنين به گندم كه غذاى عموم انسان ها وانواع حيوانات است ، ((بُرّ)) گفته مى شود.
با توجّه به اشتقاق لغوى ((برّ)) كه به معناى توسعه در خير است ؛ در قرآن ، ايمان و عمل صالح و جهاد و نماز و وفاى به عهد، از نمونه هاى بِرّ معرفى شده اند.(101) همگان توصيه شده اند كه در انجام ((برّ)) همديگر را يارى كنند. (تعاونوا على البرّ)(102) و در اين آيه نيز مى فرمايد كه شما هرگز به اين گوهر گرانبها نمى رسيد، مگر آنكه از آنچه دلپسند شماست وآن را دوست مى داريد، انفاق كنيد.
نمونه هايى از انفاق مؤ منان 
1- ابوطلحه انصارى ، بيشترين درختان خرما را در مدينه داشت وباغ او محبوب ترين اموالش بود. اين باغ كه روبروى مسجد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله واقع شده بود، آب زلالى داشت . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گاه وبى گاه وارد آن باغ مى شد واز چشمه ى آن مى نوشيد. اين باغِ زيبا و عالى ، درآمد كلانى داشت كه مردم از آن سخن مى گفتند. وقتى آيه نازل شد كه (لن تنالوا البرّ حتى ...) او خدمت پيامبر رسيد وعرض كرد: محبوب ترين چيزها نزد من اين باغ است ، مى خواهم آن را در راه خدا انفاق كنم . پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: تجارت خوبى است ، آفرين بر تو، ولى پيشنهاد من آن است كه اين باغ را به فقراى فاميل و بستگان خويش دهى . او قبول كرد وباغ را بين آنان تقسيم نمود.(103)
2- مهمانى بر ابوذر وارد شد، ابوذر گفت : چون من گرفتارى دارم ، شما خودتان يكى از شتران مرا نحر و غذا تهيه كنيد. آنها شتر لاغرى را انتخاب كردند. ابوذر ناراحت شد و پرسيد: چرا شتر فربه و چاق را نياورديد؟ گفتند: آن را براى نياز آينده تو گذاشتيم . ابوذر فرمود: روز نياز من روز قبر من است .(104)
3- وقتى فاطمه زهرا عليها السّلام را در شب عروسى به خانه شوهر مى بردند، فقيرى از حضرت پيراهن كهنه اى خواست . فاطمه زهرا عليها السّلام به ياد اين آيه (لن تنالوا البر...) همان پيراهن نوى عروسيش را انفاق كرد.
4- عبداللّه بن جعفر، غلام سياهى را ديد كه در باغى كارگرى مى كند، به وقت غذا سگى وارد باغ شد و در برابر غلام نشست . غلام لقمه اى به او داد، باز سگ با نگاه خود تقاضاى غذا كرد، غلام غذاى خود را لقمه لقمه به او داد تا تمام شد. از او پرسيد: خودت چه مى خورى ؟ گفت : من امروز سهمى ندارم . پرسيد: چرا اين كار را كردى ؟ گفت : اين سگ از راه دور آمده و گرسنه بود. عبداللّه از فتوّت اين غلام تعجّب كرد. آن باغ و غلام را خريد، غلام را آزاد كرد و باغ را به او بخشيد.(105)
O در احاديث ذيل اين آيه مى خوانيم كه راه رسيدن به برّ، كمك به والدين است قبل از درخواست آنان ، گرچه بى نياز باشند.(106)
O امام صادق عليه السّلام به مفضل بن عمر فرمود: از پدرم شنيدم كه مى فرمود: كسى كه سال بر او بگذرد و از مال خود، كم يا زياد به ما نرساند، خداوند روز قيامت به او نظر نمى كند، مگر آنكه او را ببخشد. اى مفضل ! اين تكليفى است كه خداوند آن را بر شيعيان لازم كرده آنگاه كه در كتاب خود مى فرمايد: (لن تنالوا البرّ...) پس ما برّ و تقوى و راه هدايت هستيم .(107)
پيام ها 
1- يگانه راه رسيدن به مقام نيكوكاران ، انفاق خالصانه از امور مورد علاقه است ، نه فقط ذكر و دعا. (لن تنالوا البرّ...)
2- در مكتب اسلام ، هدف از انفاق تنها فقرزدايى نيست ، بلكه رشد انفاق كننده نيز مطرح است . دل كندن از محبوب هاى خيالى وشكوفاشدن روح سخاوت ، از مهم ترين آثار انفاق براى انفاق كننده است . (لن تنالوا البرّ)
3- دلبستگى به دنيا سبب محروم شدن از رسيدن به مقام برّ است . (لن تنالوا البرّ)
4- سعادتِ فرد در سايه نگاه اجتماعى وكريمانه اوست . (لن تنالواالبرّحتّى تنفقوا)
5- بهترين چيز دوست داشتنى براى انسان ((جان )) است . پس شهدا كه جان خود را در راه خدا مى دهند، به بالاترين مقام بِرّ مى رسند. (تنفقوا مما تحبّون )
6- آنچه را كه خود دوست مى دارى انفاق كن ، نه آنچه را كه بينوايان دوست مى دارند. زيرا ممكن است فقرا به جهت شدّت فقر، به اشياى ناچيز نيز راضى باشند. (ممّا تحبّون )، نه ((ممّايحبّون ))
7- انسانى كه تربيت الهى يافته ، اسير مال و ثروت نيست ، بلكه حاكم بر آنهاست . (تنفقوا ممّا تحبّون )
8- در انفاق ، اصل كيفيّت است ، نه كميّت . (ممّاتحبّون )
9- اسلام ، مكتب انسان دوستى است نه مال دوستى . (تنفقون مما تحبون )
10- در انفاق نه افراط و نه تفريط، تنها بخشى از آنچه را دوست دارى ، انفاق كن . (ممّا تحبّون )
11- محبّت به مال در نهاد هر انسانى هست : (ممّا تحبّون )آنچه خطرناك است ، شدّت محبّت است كه مانع انفاق شود. (و انّه لحبّ الخير لشديد)(108)
12- مهم انفاق است حتّى اگر اندك باشد. (و ما تنفقوا من شى ء) آرى يك برگ زرد روى آب ، مى تواند كشتى صدها مورچه شود.
13- حال كه خداوند انفاق ما را مى بيند، چرا در كمّ و كيف آن كوتاهى كنيم ؟ بياييد بهترين ها را انفاق كنيم . (فان اللّه به عليم )
جزء ( 4 ) 
تفسير آيه :(93) كُلُّ الْطَّعَامِ كَانَ حِلاًّ لِبَنىَّ إِسْرَ ءِيلَ إِلاّ مَا حَرَّمَ إِسْرَ ءِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ اءَنْ تُنَزَّلَ الْتَّوْرَيةُ قُلْ فَاءْتُواْ بِالْتَّوْرَيةِ فَاتْلُوهَآ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقِينَ
ترجمه :
همه ى غذاها و خواركى ها براى بنى اسرائيل حلال بود، مگر آنچه را اسرائيل (يعقوب ) پيش از نزول تورات بر خود حرام كرده بود، بگو: اگر راست مى گوييد (كه اينها از قبل در تورات حرام بوده است ،) تورات را بياوريد و آن را تلاوت كنيد (تا ببينيد بسيارى از چيزها را بدون نزول وحى از پيش خود،بر خودتان حرام كرده ايد).
تفسير آيه :(94) فَمَنْ افْتَرى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَ لِكَ فَاءُولَّئِكَ هُمُا لْظَّلِمُونَ
ترجمه :
پس بعد از اين ، هر كسى بر خدا به دروغ افترا ببندد، آنان ستمگران هستند.
نكته ها 
O در تفاسير آمده است كه بنى اسرائيل به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله اشكال مى كردند كه اگر تعاليم او موافق تعاليم انبياى پيشين همچون ابراهيم ، موسى و عيسى عليهم السّلام است ، پس چرا گوشت و شير شتر را حرام نمى داند؟! اين آيه در جواب آنها نازل شد، كه تمام غذاها براى بنى اسرائيل حلال بوده است وتنها حضرت يعقوب بعضى از غذاها را بر خود تحريم نموده بود. و دليل اين تحريم نيز چنانكه در بعضى تفاسير آمده ، آن است كه وقتى حضرت يعقوب گوشت شتر را استفاده مى نمود، موجب ناراحتى جسمى او مى شد، او از اين غذا پرهيز مى كرد(109) و بنى اسرائيل گمان مى بردند كه اين يك تحريم شرعى وابدى است .
O ((طَعام )) به چيزى گفته مى شود كه به ذائقه ى انسان طعم دارد و كلمه ى ((حِلّ)) در برابر ((عَقد))، به معناى آزادى و رهايى است .
پيام ها 
1- حلال بودن غذاها، يك اصل ثابت در اديان آسمانى است . (كلّ الطعام كان حلا)
2- بدون دليل و تحريم شرعى ، حلال ها را حرام نپنداريد. (حَرّم اسرائيلُ على نفسه )
3- بهترين نوع استدلال ، استدلال بر اساس عقايد و كتاب آسمانى طرف مقابل است . (فاءتوا بالتوراة )
تفسير آيه :(95) قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَ هِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَا لْمُشْرِكِينَ
ترجمه :
(اى پيامبر!) بگو: خداوند راستگو است ، پس از آيين ابراهيم حقگرا پيروى كنيد كه او از مشركان نبود.
نكته ها 
O ((حَنيف )) كسى است كه از گمراهى فاصله گرفته و به هدايت و راه راست ، روى آورده است .
پيام ها 
1- اهل كتاب كه خود را پيرو ابراهيم مى دانند، بايد موحّد باشند، زيرا او مشرك نبود. (فاتّبعوا ملّة ابراهيم ... و ما كان من المشركين )
2- حق گرايى ابراهيم ، آيين او را پايدار واستوار ساخت . (فاتّبعوا ملّة ابراهيم حنيفا)
تفسير آيه :(96) إِنَّ اءَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىًلِّلْعَلَمِينَ 
ترجمه :
همانا اوّلين خانه اى كه براى (عبادت ) مردم مقرّر شد، همان است كه در سرزمين مكّه است ، كه مايه ى بركت و هدايت جهانيان است .
نكته ها 
O ((بَكّة )) به معناى محلّ ازدحام و اجتماع مردم است .
O يكى از ايرادهاى بنى اسرائيل اين بود كه چرا مسلمانان با توجّه به قدمت بيت المقدّس كه هزار سال قبل از ميلاد توسط حضرت سليمان ساخته شده است ، آن را كنار گذاشته و كعبه را قبله ى خود قرار داده اند. اين آيه در پاسخ آنان مى فرمايد: كعبه از روز نخستين ، اوّلين خانه ى عبادت بوده و قدمت آن بيشتر از هر جاى ديگر است .
O امام صادق عليه السّلام با توجّه به جمله ى (اوّل بيت ) فرمودند: چون مردم مكّه بعد از كعبه گرد آن جمع شده اند، پس حقّ اولويّت با كعبه است و لذا براى توسعه ى مسجدالحرام مى توان خانه هاى اطراف كعبه را به نفع حرم خراب كرد.(110)
O تفسير الميزان مى گويد: روايات ((دَحوُ الارض ))(111) بسيار است و هيچ دليل علمى كه مغاير آن باشد، پيدا نشده و با قرآن نيز مخالفتى ندارد.
O حضرت على عليه السّلام در نهج البلاغه خطبه 192 مى فرمايد: خداوند تمام مردم را از آدم عليه السّلام تا آخرين نفر با همين سنگ هاى كعبه آزمايش مى كند. امام باقر عليه السّلام فرمود: حضرت آدم و سليمان و نوح عليهم السّلام نيز دور همين كعبه ، حج انجام داده اند.(112)
O در قرآن ، از كعبه تعابير متعدّدى شده است كه برخى از آنها را بازگو مى كنيم :
1- كعبه ، اوّلين خانه است . (اوّل بيت )
2- مركز پايدارى و قيام مردم است . (قياماً للناس )(113)
3- خانه آزاد بدون مالك است . (البيت العتيق )(114)
4- محل تجمّع و خانه امن مردم است . (مثابة للنّاس واءمنا)(115)
پيام ها 
1- كعبه ، اوّلين خانه اى است كه براى عبادت ونيايش مردم بنا نهاده شده است . (اوّل بيت وضع للناس )
2- سابقه تاريخى معابد، يكى از ملاك هاى ارزشى آن است . (انّ اوّل بيت وضع ...)
3- خير و بركت كعبه ، تنها براى مؤ منان يا نژاد خاصّى نيست ، بلكه براى همگان است . (وضع للناس )
4- مردمى بودن براى كعبه ، يك ارزش است . (وضع للناس )
5- كعبه ، مايه ى هدايت مردم است . (هدى للعالمين )
تفسير آيه :(97) فِيهِ ءَايَتٌ بَيِّنَتٌ مَّقَامُ إِبْرَ هِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ ءَامِناً وَلِلَّهِعَلَى الْنَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِّىٌ عَنِ الْعَلَمِينَ
ترجمه :
در آن (خانه ) نشانه هاى روشن ، (از جمله ) مقام ابراهيم است و هر كس به آن درآيد، درامان است وبراى خدا بر عهده ى مردم است كه قصد حج آن خانه را نمايند، (البتّه ) هركه توانايى اين راه را دارد. وهركس كفر ورزد (وبا داشتن توانايى به حج نرود، بداند كه ) همانا خداوند از همه ى جهانيان بى نياز است .
نكته ها 
O مكّه وكعبه ، نمايشگاهى از قدرت ونشانه هاى الهى ، وتاريخ آن مملوّ از خاطرات و سرگذشت هايى است كه توجّه به آنها درس آموز و عبرت انگيز مى باشد. در ساختن آن ابراهيم عليه السّلام بنّايى ، واسماعيل عليه السّلام كارگرى مى كرده اند. سپاهيان فيل سوار ابرهه كه به قصد ويرانى آن آمده اند، به قدرت الهى توسط پرندگان ابابيل نابود شده اند. ديوار آن به هنگام تولّد علىّ عليه السّلام براى مادرش شكافته مى شود تا در داخل آن ، نوزادى متولد شود كه در آينده اى نه چندان دور، بت هاى داخل آن را فرو ريزد. بلال ، برده سياهپوست حبشى ، در برابر چشمان حيرت زده اشراف مكّه بر بالاى آن اذان مى گويد و روزى نيز مى رسد كه آخرين حجّت الهى به ديوار آن تكيه زده و نداى نجات انسان ها را سر مى دهد و عالم را به اسلام دعوت مى كند.
O مكّه ، شهر اءمن الهى است كه هر كس در آن وارد شود، در امان است . حتّى اگر جنايتكار وارد مسجدالحرام شود، نمى توان متعرّض او شد، تنها مى توان او را در مضيقه قرار داد تا خود مجبور به خارج شدن شود.(116)
O در كنار كعبه ، مقام ابراهيم است . به گفته روايات ، مقام ابراهيم سنگى است كه به هنگام ساختن كعبه و بالا بردن ديوارهاى آن ، زير پاى ابراهيم عليه السّلام قرار داشت و اثر پاى آن حضرت بر روى آن مانده است . بقاى اين سنگ و اثر پا روى آن ، از قرن ها پيش از عيسى وموسى عليهما السّلام با آن همه تغيير وتحوّلى كه در كعبه واطراف آن در اثر حمله ها، سيل ها وخرابى ها بوجود آمده ، خود نشانه اى از قدرت الهى است .
O ((حج )) به معناى قصد همراه با حركت است و ((مَحجّة )) به راه صاف و مستقيم مى گويند كه انسان را به مقصد مى رساند. حج در اسلام به معناى قصد خانه خدا و انجام اعمال مربوط به آن است .
O پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله به علىّ عليه السّلام فرمود: ((تارك الحج و هو مستطيع كافر)) هر توانمندى كه حج را انكار و ترك كند، كافر است . و كسى كه امروز و فردا كند تا بميرد، گويا يهودى و نصرانى از دنيا رفته است .(117)
O استطاعت مالى براى حج ، لازم نيست از خود انسان باشد، بلكه اگر كسى ديگرى را ميهمان كند، يا هزينه ى حجّ او را بپردازد، او مستطيع شده وحج بر او واجب است .(118)
O امام صادق عليه السّلام درباره ى ((آيات بيّنات )) فرمودند: مقصود مقام ابراهيم ، حجرالاسود و حجر اسماعيل است . و از آن حضرت پرسيدند مراد از ((مَن دخله )) كعبه است يا حرم ؟ حضرت فرمودند: حرم .(119)
O شخصى از امام صادق عليه السّلام درباره ى ((مَن دخله كان آمنا)) سؤ ال كرد: حضرت فرمودند: كسى كه اين خانه را قصد كند و بداند كه اين همان خانه اى است كه خداوند رفتن به آنرا فرمان داده ، و اهل بيت عليهم السّلام را نيز آنگونه كه بايد بشناسد، او در دنيا و آخرت درامان خواهد بود.(120)
پيام ها 
1- در خانه ى خدا، نشانه هاى روشن بسيار است . نشانه هاى قداست و معنويّت ، خاطرات انبيا از آدم تا خاتم ، مطاف بودن براى انبيا و قبله گاه براى همه ى نمازگزاران . (فيه آيات بيّنات )
2- ابراهيم عليه السّلام مقامى دارد كه جاى پاى او، به مكّه ارزش داده است . (مقام ابراهيم )
3- بر خلاف تفكّر وهابيّت ، اگر جماد در جوار اولياى خدا قرار گيرد، قداست مى يابد. (مقام ابراهيم )
4- از امتيازات اسلام آن است كه يك منطقه از زمين را منطقه ى امن قرار داده ، تا ضعيف و قوى در كنار يكديگر مجتمع شوند. (مَن دخله كان آمنا)
5- واجبات ، يك نوع تعهّد الهى برگردن انسان است . (وللّه على النّاس حِجّالبيت )
6- حج ، بايد خالصانه و تنها براى خدا باشد. (للّه على النّاس حِجّ البيت )
7- تكليف و وظيفه ، به مقدار توان است . توان فرد از نظر مالى و بدنى ، وفراهم بودن شرايط بيرونى . (من استطاع اليه سبيلاً)
8- استطاعت شرط حج است .(121) (من استطاع اليه سبيلاً)
9- انكار حج و ترك آن ، سبب كفر است . (و من كفر)
10- فايده ى انجام دستورات الهى ، به خود انسان برمى گردد وگرنه خداوند نيازى به اعمال ما ندارد. (فان اللّه غنىّ عن العالمين )
11- خداوند دعوت مى كند، ولى منّت نمى كشد. (وللّه على النّاس حِجّ البيت ... و من كفر فانّ اللّه غنىّ عن العالمين )
تفسير آيه :(98) قُلْ يََّاءَهْلَ الْكِتَبِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِ ايَ تِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ
ترجمه :
بگو: اى اهل كتاب ، چرا به آيات خداوند كفر مى ورزيد، با آنكه خداوند بر اعمال شما گواه است .
پيام ها 
1- سؤ ال همراه با توبيخ ولى بالحنى مؤ دّبانه ، بهترين شيوه ى هشدار است . (يا اهل الكتاب لِمَتكفرون )
2- اگر خداوند را شاهد اعمال خود بدانيم ، دست از مخالفت او بر مى داريم . (لِمَتكفرون ... واللّه شهيد)
3- اهل كتاب ، فعّاليت هاى پنهانى عليه مسلمانان داشتند. (واللّه شهيدعلى ماتعملون )
تفسير آيه :(99) قُلْ يََّاءَهْلَ الْكِتَبِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَتَبْغُونَهَا عِوَجاً وَاءَنْتُمْ شُهَدَآءُ وَمَا اللَّهُ بِغَفِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
ترجمه :
بگو: اى اهل كتاب ! چرا كسانى را كه ايمان آورده اند از راه خدا باز مى داريد و مى خواهيد كه آن (طريقه ى الهى ) كج باشد، در حالى كه خود شما گواهيد (كه راه آنان درست است ) و خداوند از آنچه انجام مى دهيد غافل نيست .
نكته ها 
O در آيه ى قبل ، سؤ ال از كفر ورزى اهل كتاب بود؛ (لم تكفرون ) و در اين آيه ، انتقاد از اينكه اگر خودتان ايمان نمى آوريد و به آيات الهى كفر مى ورزيد، به چه دليل مانع رفتن ديگران در راه خدا مى شويد؟! (لم تصدّون عن سبيل اللّه )
پيام ها 
1- اهل كتاب براى پيشرفت اسلام ، مانع تراشى واخلال گرى مى كنند. (لِم تصُدّون )
2- كج نشان دادن اسلام ، از راههاى مبارزه با اسلام است . (تبغونها عوجا)
3- دشمنان ، هر لحظه براى انحراف شما تلاش مى كنند. (تبغونها عوجا)
4- دشمنان ، بر حقّانيت آيين شما آگاه و گواهند. (و انتم شهداء)
5- سرچشمه ى فتنه ، دانشمندان منحرفند. (وانتم شهداء)
6- اگر بدانيم كه لحظه اى از ما و رفتار ما غفلت نمى شود، دست از خطاكارى برمى داريم . (ما اللّه بغافل عمّا تعملون )
تفسير آيه :(100) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَاَمَنُواْ إِنْ تُطِيعُواْ فَرِيقاً مِّنَ الَّذِينَ اءُوتُواْا لْكِتَبَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَنِكُمْ كَفِرِينَ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از گروهى از اهل كتاب اطاعت كنيد، شما را بعد از ايمانتان به كفر باز مى گردانند.
نكته ها 
O در تفاسير(122) مى خوانيم : شخصى از يهوديان به نام شاس بن قيس ، وقتى صفا و صميميّت مسلمانان مدينه مخصوصا دو قبيله اوس وخزرج را ديد بسيار ناراحت شد و با خود گفت : اين دو قبيله روزگارى با هم جنگ مى كردند، ولى حالا در سايه رهبرى ومديريّت محمّد صلّى اللّه عليه و آله در كنار هم به صلح وصفا زندگى مى گذرانند، اگر اين وضع ادامه داشته باشد، كيان يهود در خطر است . او با برنامه ريزى ، گروهى را با خود همراه وجوانى را در ميان مسلمانان ماءمور كرد تا با يادآورى خاطرات درگيرى هاى ((بُغاث )) محلّى كه بين دو قبيله جنگ واقع شده بود آنان را تحريك كند. اين جوان با اجراى اين برنامه ، عواطف آنان را تحريك نموده و نزديك بود كه نزاع و درگيرى سختى شعله ور شود. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با سخنان آرامش ‍ بخش خويش به آنان هشدار داد و آنها را از توطئه ى دشمن باخبر ساخت . آنها سلاح را بر زمين گذاشته ، يكديگر را در آغوش گرفته واز عمل خود پشيمان شدند. به گفته ى مفسّران ، در اين حادثه اين آيه و دو آيه قبل نازل شد كه متضمّن توبيخ و سرزنش اهل كتاب و هشدار به مسلمانان است .
پيام ها 
1- پيروى از دانشمندان منحرف ، سبب ارتداد است . (ان تطيعوا فريقا...يردّوكم )
2- عمل ، در عقيده اثر مى گذارد. اطاعت از منحرفان ، سر از انحراف عقيده در مى آورد. (ان تطيعوا فريقا...يردّوكم )
3- چون اطاعت از كفّار منجر به كفر مى شود، پس تبرّى و برائت از آنان لازم است . (ان تطيعوا فريقا...يردّوكم )
4- نتيجه پيروى از بيگانگان ، كفر وسوءعاقبت است . (يردّوكم بعدايمانكم كافرين )
تفسير آيه :(101) وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَاءَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ ءَاَيَتُ اللَّهِ وَفِيكُمْرَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ إِلَى صِرَطٍ مُّسْتَقِيمٍ
ترجمه :
و چگونه شما كفر مى ورزيد، در حالى كه آيات خدا بر شما تلاوت مى شود و رسول او در ميان شماست و هر كس به (دين وكتاب ) خدا تمسّك جويد، پس قطعا به راه مستقيم هدايت شده است .
پيام ها 
1- زمينه هاى انحراف و كفر، يا فقدان راه است و يا فقدان راهنما. امّا با وجود كتاب و سنّت و قوانين و رهبر الهى ديگر انحراف چرا؟ (كيف تكفرون و...)
2- وجود قانون به تنهايى براى جلوگيرى از كفر و انحراف كفايت نمى كند، رهبر نيز لازم است . (وفيكم رسوله ...)
3- تكيه و توكّل به خداوند و استمداد از او، رمز مصونيّت از تمام وسوسه ها و انحرافات است . (من يعتصم باللّه فقد هدى )
4- راه اعتصام به خداوند، به روى هر كسى باز است . (ومن يعتصم باللّه ...)
5- رو كردن به هر كس و هر مقامى غير از خداوند، انحراف است . (و من يعتصم باللّه فقد هدى الى صراط مستقيم )
6- آنچه مهم تر از حركت است ، پيدا كردن راه مستقيم و حركت در آن است . (هدى الى صراط مستقيم )
7- هدايت ، نتيجه ى قطعى اعتصام به خداوند است . (فقد هدى )
8- اعتصام به خداوند، يك حركت جدّى تواءم با انتخاب آگاهانه است كه لازمه ى آن رهسپارى با اولياى خداست .(123) (من يعتصم باللّه فقد هدى )
تفسير آيه :(102) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاّ وَاءَنْتُم مُّسْلِمُونَ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خداوند پروا كنيد آن گونه كه سزاوار تقواى اوست و نميريد مگر اينكه مسلمان باشيد.
نكته ها 
O هر كمالى مثل ايمان ، علم وتقوا داراى مراحلى است . مرحله ى ابتدايى ومراحل بالاتر، تا مرحله كمال مطلق . در قرآن مى خوانيم : (ربّ زدنى علما)(124) خدايا! دانش مرا زياد كن . و يا در دعاى مكارم الاخلاق مى خوانيم : ((بلّغ بايمانى اكمل الايمان )) خداوندا! ايمان مرا به كمال برسان . در اين آيه نيز مى خوانيم : (اتّقوااللّه حقّ تُقاته ) عالى ترين درجه تقوا را پيشه كنيد.
پيام ها 
1- مؤ من ، هر روز بايد مرحله ى بالاترى را بپيمايد. (آمنوا اتّقوا اللّه )
2- تقواى واقعى ، در سايه ايمان به مبداء ومعاد است . (ياايّها الّذين امنوا اتقّوا اللّه )
3- تقوا، رمز حسن عاقبت است . (اتّقوا اللّه ... تموتنّ... مسلمون )
4- ايمان آوردن كافى نيست ، با ايمان ماندن لازم است . شروع كار خيلى مهم نيست ، پايان كار مهم تر است . (لاتموتنّ الاّ و انتم مسلمون )
5- اسلام ، نه تنها چگونه زيستن را به ما مى آموزد، بلكه چگونه مردن را نيز به ما آموزش مى دهد. (لاتموتنّ الاّ و انتم مسلمون )
6- انسان در سرنوشت وعاقبت خود نقش دارد. (لاتموتنّ الاّ و انتم مسلمون )
7- اسلام ، هم به كيفيّت تقوا توجّه دارد وهم به تداوم آن تا پايان عمر. (حق تقاته و لاتموتنّ الاّ و انتم مسلمون )
 تفسير آيه :(103) وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَا للَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ اءَعْدَآءًفَاءَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَاءَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَ ناً وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ الْنَّارِ فَاءَنْقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
ترجمه :
وهمگى به ريسمان خدا چنگ زنيد وپراكنده نشويد ونعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آنگاه كه دشمنان يكديگر بوديد، پس خداوند ميان دلهايتان الفت انداخت ودر سايه نعمت او برادران يكديگر شديد، و بر لب پرتگاهى از آتش بوديد، پس شما را از آن نجات داد. اين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مى كند، شايد هدايت شويد.
نكته ها 
O حضرت علىّ عليه السّلام مى فرمايد: قرآن ، حبل اللّه است .(125) واز امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: ((نحن حبل اللّه )) ما اهل بيت ، حبل اللّه هستيم .(126) و در روايت ديگرى آمده است : علىّبن ابى طالب عليهما السّلام حبل اللّه است .(127)
O تاءليف دلها تنها به دست خداست . (فالّفَ بينَ قلوبكم ) قرآن خطاب به پيامبر مى فرمايد: (لو اَنفقتَ ما فِى الارضِ جَميعا ما اَلّفتَ بينَ قلوبِهم ) اگر همه ى سرمايه هاى زمين را خرج كنى نمى توانى بدون خواست او بين دلها ايجاد الفت نمايى .(128)
پيام ها 
1- وحدت و دورى از تفرقه ، يك وظيفه ى الهى است . (واعتصموا)
2- محور وحدت بايد دين خدا باشد، نه نژاد، زبان ، ملّيت ، و... . (بحبل اللّه )
3- از بركات و خدمات اسلام غافل نشويد. (اذ كنتم اعداء فالّف بين قلوبكم )
4- وحدت ، عامل اخوّت است . (فاءصبحتم بنعمته اخوانا)
5- اتّحاد، نعمت بزرگ الهى است .(129) (فاصبحتم بنعمته )
6- تفرقه و عدوات ، پرتگاه و گودال آتش است . (شفا حفرة من النار)
7- نعمت هاى خداوند ،آيات او هستند. (واذكروا نعمت اللّه ...يبين اللّه لكم آياته )
8- يادآورى نعمت هاى الهى عامل عشق و زمينه ساز هدايت است . (واذكروا نعمت اللّه ... لعلكم تهتدون )
تفسير آيه :(104) وَلْتَكُنْ مِّنْكُمْ اءُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَاءْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَىَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاءُوْلََِّكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
ترجمه :
و از ميان شما بايد گروهى باشند كه (ديگران را) به خير دعوت نمايند و امربه معروف ونهى از منكر كنند و آنها همان رستگارانند.
نكته ها 
O قرارگرفتن آيه مربوط به امر به معروف ونهى از منكر در ميان دو آيه اى كه دستور اتّحاد و يكپارچگى مى دهد، شايد از آن رو باشد كه در نظام اجتماعىِ متفرّق و از هم پاشيده ، يا قدرت دعوت به خير و معروف وجود ندارد و يا اينكه چنين دعوت هايى مؤ ثّر و كارساز نيست .
O امر به معروف ونهى از منكر، به دو صورت انجام مى شود:
1- به عنوان وظيفه اى عمومى و همگانى كه هركس به مقدار توانايى خود بايد به آن اقدام نمايد.
2- وظيفه اى كه يك گروه سازمان يافته و منسجم آن را به عهده دارد و با قدرت ، آن را پى مى گيرد. چنانكه اگر راننده اى در خيابان خلاف كند، هم ساير رانندگان با چراغ و بوق به او اعتراض مى كنند و هم پليس راهنمايى براى برخورد قاطع با متخلّف وارد صحنه مى شود.
O درباره امربه معروف ونهى از منكر، روايات بسيارى آمده كه از نقل آنها صرف نظر و به اين مقدار بسنده مى كنيم كه على عليه السّلام فرمود: اگر امر به معروف و نهى از منكر ترك شود، كارهاى نيك و خير تعطيل و اشرار و بَدان مسلّط مى شوند.(130)
پيام ها 
1- در جامعه اسلامى ، بايد گروهى بازرس و ناظر كه مورد تاءييد نظام هستند، بر رفتارهاى اجتماعى مردم نظارت داشته باشند. (ولتكن منكم امّة )
2- اصلاح جامعه و جلوگيرى از فساد، بدون قدرتِ منسجم و مسئول مشخّص امكان ندارد. (منكم امّة )
3- دعوت كننده ى به خير ومعروف بايد اسلام شناس ، مردم شناس وشيوه شناس باشد. لذا بعضى از امّت اين وظيفه را به عهده دارند، نه همه آنها. (منكم امّة )
4- دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر، بايد به صورت دائمى باشد، نه موسمى و موقّتى .(131) (يدعون ، ياءمرون ، ينهون )
5- امر به معروف ، بر نهى از منكر مقدّم است . اگر راه معروف ها باز شود، زمينه براى منكر كم مى گردد. (ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر)
6- كسانى كه براى رشد و اصلاح جامعه دل مى سوزانند، رستگاران واقعى هستند وگوشه گيرانِ بى تفاوت را از اين رستگارى سهمى نيست . (اولئك هم المفلحون )
7- فلاح و رستگارى ، تنها در نجات و رهايى خود خلاصه نمى شود، بلكه نجات و رشد ديگران نيز از شرايط فلاح است . (ياءمرون ، ينهون ، اولئك هم المفلحون )
تفسير آيه :(105) وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَهُمُا لْبَيِّنَتُ وَاءُوْلََّئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
و مانند كسانى نباشيد كه بعد از آنكه دلايل روشن برايشان آمد، باز هم اختلاف كرده و پراكنده شدند و آنان برايشان عذابى بزرگ است .
پيام ها 
1- از تاريخِ تلخِ اختلافات پيشينيان ، درس بگيريم . (و لاتكونوا كالّذين ...)
2- هميشه ريشه ى اختلافات جهل نيست ، هوس ها نيز اختلاف برانگيز است . (واختلفوا من بعد ما جائهم البينات )
3- اختلاف و تفرقه ، نه تنها قدرت شما را در دنيا مى شكند، بلكه در قيامت نيز گرفتار عذاب جهنّم مى سازد.(لهم عذاب عظيم )
تفسير آيه :(106) يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَاءَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْوُجُوهُهُمْ اءَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَنِكُمْ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ
ترجمه :
(قيامت ) روزى (است ) كه صورت هايى سفيد و نورانى ، و صورت هايى سياه مى شوند. پس كسانى كه روسياه شدند، (از آنان سؤ ال مى شود:) آيا بعد از ايمانتان كفرورزيديد؟ پس به خاطر كفرتان عذاب الهى را بچشيد.
تفسير آيه :(107) وَاءَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِى رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيهَاخَلِدُونَ 
ترجمه :
و امّا آنان كه روسفيد شدند، غرق در رحمت خدا شده و در آن جاودانه اند.
نكته ها 
O روسفيدى و روسياهى در قيامت ، در حقيقت تجسّم همان حالات و روحيّات انسان در دنياست . كسانى كه در دنيا ولايت خدا را پذيرفته اند، خداوند آنها را از ظلمات به نور مى برد ودر آن روز با چهره اى نورانى حاضر مى شوند، ولى آنان كه به ولايت طاغوت گردن نهاده اند، طاغوت ها آنان را از نور به ظلماتِ هوس و تفرقه وشرك وجهل سوق مى دهند و در قيامت در سياهى وتاريكى محشور مى شوند.
O در قرآن شانزده مرتبه كفرِ بعد از ايمان ، دوبار كفرِ بعد از اسلام ، سه بار گوساله پرستى بعد از خداپرستى ، وبيست وهفت مرتبه انكار بعد از علم وبيّنه ، مطرح شده كه همه ى اين موارد نشان دهنده خطر ارتداد براى همه ما، وهشدارى جدّى است .
تفسير آيه :(108) تِلْكَ ءَايَتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماًلِّلْعَلَمِينَ
ترجمه :
اينها آيات خداوند است كه ما آن را به حقّ بر تو مى خوانيم و خداوند هيچ ستمى را بر جهانيان نمى خواهد.
تفسير آيه :(109) وَلِلَّهِ مَا فِى الْسَّمَوَاتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الاُْمُورُ 
ترجمه :
و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، از آن خداست و بازگشت همه امور تنها به سوى خداست .
نكته ها 
O نزول آيات الهى بر پيامبر، بدون كم وكاست وبراساس حقّ و حقيقت است . همچنين عمل ها و عكس العمل ها، پاداش ها وكيفرهاى امّت ها، مطابق يك سرى اصول و سنّت هاى پايدار است . خداوند، نه بر بندگان تكليفِ فوق طاقت مى كند و نه در كيفر و پاداش ، شرايط و استعدادها و توان افراد را يكسان مى بيند، كه اينها موجب ظلم مى گردد.
O ظلم را كسى روا مى دارد كه يا كمبود داشته باشد و يا نتواند از راه حقّ به مقصود خود نايل شود و يا از بدى و زشتى ستم غافل باشد، و بر خداوند سبحان هيچ يك از اين موارد صادق نيست . خداوندى كه همه چيز از اوست و بازگشت همه چيز نيز به سوى اوست ، چه نيازى به ظلم كردن دارد؟!
پيام ها 
1- نزول وحى بر پيامبر، حقّ است ، نه ساخته ى ذهن و خيال او. (آيات اللّه نتلوها عليك بالحق )
2- روسفيدى و روسياهى در قيامت ، بازتاب عقايد و افكار و اعمال خود انسان هاست ، نه ظلم خداوند. (و ما اللّه يريد ظلما للعالمين )
تفسير آيه :(110) كُنْتُمْ خَيْرَ اءُمَّةٍ اءُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَاءْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَعَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ ءَامَنَ اءَهْلُ الْكِتَبِ لَكَانَ خَيْراً لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَاءَكْثَرُهُمُ الْفَسِقُونَ
ترجمه :
شما بهترين امّتى هستيد كه براى مردم ظاهر (وگزيده ) شده ايد. به خوبى ها فرمان مى دهيد و از بدى ها و زشتى ها، نهى مى كنيد و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب (نيز به چنين آئين درخشانى ) ايمان آورده بودند، قطعا برايشان بهتر بود. برخى از آنان مؤ منند، ولى بيشترشان فاسق اند.
نكته ها 
O در آيه ى 104 همين سوره ، مرحله ى خاصّى از امر به معروف و نهى از منكر كه توسط گروه ويژه و رسمى صورت مى گرفت ، بيان شد. در اين آيه به مرحله عمومى كه يك وظيفه همگانى است اشاره مى شود.
پيام ها 
1- بهترين امّت بودن با شعار نيست ، با ايمان و امر به معروف و نهى از منكر است . (كنتم خير امّة ... تاءمرون ...)
2- در امّتِ ساكت و ترسو خيرى نيست . (خير امّة ... تاءمرون ... تنهون )
3- امر به معروف و نهى از منكر به قدرى مهم است كه انجام آن معيار امتياز امّت هاست . (كنتم خير امّة )
4- امر به معروف و نهى از منكر، در صورتى محقّق مى شود كه مسلمانان به شكل يك امّت باشند، يعنى حاكميّت داشته باشند. (كنتم خير امّة )
5- مسلمانان مسئول اصلاح تمام جوامع بشرى هستند. (اُخرجت للنّاس )
6- سفارش به خوبى ها بدون مبارزه با فساد، كم نتيجه است . (تاءمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر)
7- هر يك از افراد امّت بايد امر به معروف ونهى از منكر كند. (يك دختر 9 ساله نيز حقّ امر به معروف ونهى از منكر رئيس جمهور را دارد) (تاءمرون ... تنهون )
8- در امر به معروف ، سنّ، منطقه ، نژاد، سواد و موقعيّت اقتصادى و اجتماعى نقشى ندارد. (خير امّة ... تاءمرون ... تنهون )
9- مسلمان بايد از موضع قدرت امر و نهى كند، نه از روى خواهش و التماس . (تاءمرون )
10- امر به معروف ، مقدّم بر نهى از منكر است . (تاءمرون ... تنهون )
11- امر ونهيى مى تواند مؤ ثّر باشد كه از ايمان مايه گرفته باشد. (تاءمرون ، تنهون ، تؤ منون )
12- خداوند اهل كتاب را به اسلام دعوت مى كند. (و لو آمن اهل الكتاب )
13- اسلام ، ناسخ تمام اديان است . (ولو آمن اهل الكتاب )
14- انسان ، در انتخاب راه آزاد است . (منهم المؤ منون و اكثرهم الفاسقون )
تفسير آيه :(111) لَن يَضُرُّوكُمْ إِلاَّ اءَذىً وَإِن يُقَتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الاَْدْبَارَ ثُمَّ لاَ ىُنْصَرُونَ
ترجمه :
آنها (اهل كتاب ) جز آزارى اندك ، هرگز به شما زيانى نخواهند رسانيد و اگر با شما بجنگند، به شما پشت كرده و بگريزند، آنگاه هيچ يارى نشوند.
نكته ها 
O اين آيه ، بشارت و تسلّى براى مسلمانان است كه شما در سايه ى ايمان ، وحدت و امر به معروف بيمه مى شويد. از تهديدات دشمن نترسيد كه پيروزى با شماست و دشمن خوار و زبون است .
پيام ها 
1- روحيّه ها را بايد تقويت كرد. (لن يضرّوكم )
2- مسلمانان ، در سايه ى ايمان بيمه هستند. (لن يضرّوكم )
3- مخالفين شما براى نابودى شما تلاش مى كنند، لكن تنها به گوشه اى از اهداف ايذائى خود مى رسند. (الاّ اذى )
4- كسى كه ايمان ندارد، روحيّه ى مقاومت ندارد. (يولّوكم الادبار)
5- قرآن ، فرار و ضعف اهل كتاب در برابر مسلمانان را پيشگويى مى كند. (ان يقاتلوكم يولّوكم )
6- كسانى پيروز مى شوند و دشمن را فرارى مى دهند كه در ايمان و امر به معروف ثابت قدم باشند. (كنتم خير امّة ... و ان يقاتلوكم يولّوكم الادبار)
7- فسق ، زمينه ى ضعف در جبهه هاى جنگ است . (اكثرهم الفاسقون ... و ان يقاتلوكم يولّوكم الادبار)
8- توان دشمن را تحقير كنيد. (و ان يقاتلوكم يولّوكم الادبار)
تفسير آيه :(112) ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْذِّلَّةُ اءَيْنَ مَا ثُقِفُوَّاْ إِلا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍمِّنَ الْنَّاسِ وَبَآءُو بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِاءَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِايَتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الاَْنْبِيَآءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَ لِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ
ترجمه :
(دشمنان شما به قدرى ترسو و زبون هستند كه ) هر كجا يافت شوند، مُهر ذلّت بر آنها خورده است ، مگر آنكه به ريسمان (امان ) الهى چنگ زنند (و از انحراف و فسق دست برداشته ، ايمان آورند) و با مردم پيوندى برقرار كنند. آنها گرفتار خشم خدا گشتند ومُهر بيچارگى بر آنها زده شد. اين به خاطر آن بود كه به آيات خدا كفر مى ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى كشتند. اين بدان سبب بود كه عصيان ورزيده و تجاوز مى كردند.
نكته ها 
چنانكه در روايات آمده ، اين آيه در مورد قوم يهود است كه به جهت نافرمانى حكم خدا و پيامبران ، دچار غضب الهى گرديده و مُهر ذلّت و مسكنت بر آنان زده شد. از جمله گناهان آنان كشتن پيامبران بوده است كه طبق روايات ، مراد از آن ، كشتن با شمشير نيست ، بلكه افشاى اخبار و اسرار آنان بوده كه موجب سلطه ى قدرت هاى ستمگر و قتل آنان مى گرديده است .(132)
پيام ها 
1- نتيجه ى كفر و پيامبركشى ، ذلّت و مسكنت است . (ضربت عليهم الذلّة )
2- يهود هميشه ذليل است . گرچه گاهى سرنخ تبليغات و اقتصاد و سياست را به دست مى گيرد، امّا از نظر كرامت و عزّت و محبوبيّت و امنيّت ، بدترين جايگاه را دارد. (مثل افراد دزد وچاقوكشى كه ايجاد دلهره كرده ودرآمدهاى كلانى به دست مى آورند، ولى هرگز از جايگاه والايى برخوردار نيستند.) (ضربت عليهم الذلّة )
3- روحيّه ى مؤ منان را با بيان وضع نكبت بار مخالفان تقويت كنيد. (ضربت عليهم الذلّة )
4- رمز عزّت دو چيز است : ايمانى از درون به قدرت الهى ، ارتباطات حسنه اى از بيرون با امّت ها و ملّت ها. (حبل من اللّه و حبل من الناس )
5- راه نجات يهود، يا ايمان آوردن به اسلام است ؛ (حبل من اللّه ) يا عقد قرارداد با مسلمانان . (حبل من الناس )
6- عقيده ، در عمل اثر دارد. (ذلك بانهم كانوا يكفرون )
7- براى قوم يهود انبياى متعدّدى آمدند. (النبيين )
8- نسبت به بزرگ ترين شخصيّت ها نيز معيارها را فراموش نكنيد. با اينكه پيامبركشى بزرگ ترين جنايت است ، امّا كلمه ((بغير حق )) رمز آن است كه معيار، باطل است ، نه شخص پيامبر. (يقتلون النبيين بغير حق )
9- گناه و تجاوز، زمينه ساز گناهان بزرگ ترى همچون كفر و پيامبركشى مى گردد. (ذلك بما عصوا...)
10- آنچه از تجاوز و كفر بدتر است ، اصرار بر كفر و تجاوز است . (كانوا يعتدون )

next page

fehrest page

back page