تفسير نور
(جلد اول)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۲۴ -
تفسير آيه : (256) لاَ إِكْرَاهَ فِى الْدِّينِ قَدْ
تَبَيَّنَ الْرُشْدُ مِنَ الْغَىِّ فَمَنْ
يَكْفُرْ بِالْطَّغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ
الْوُثْقَى لاَانْفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيْعٌ عَلِيمٌ
ترجمه آيه :
در (پذيرش ) دين ، اكراهى نيست . همانا راه رشد از گمراهى روشن شده است ، پس هر كه
به طاغوت كافر شود و به خداوند ايمان آورد، قطعا به دستگيره محكمى دست يافته ، كه
گسستنى براى آن نيست . وخداوند شنواى دانا است .
نكته ها:
O ايمان قلبى با اجبار حاصل نمى شود، بلكه با برهان ،
اخلاق و موعظه مى توان در دلها نفوذ كرد، ولى اين به آن معنا نيست كه هر كس در عمل
بتواند هر منكرى را انجام دهد و بگويد من آزادم و كسى حقّ ندارد مرا از راهى كه
انتخاب كرده ام بازدارد. قوانين جزايى اسلام همچون تعزيرات ، حدود، ديات و قصاص و
واجباتى همچون نهى از منكر و جهاد، نشانه آن است كه حتّى اگر كسى قلبا اعتقادى
ندارد، ولى حقّ ندارد براى جامعه يك فرد موذى باشد.
O اسلامى كه به كفّار مى گويد: (هاتوا برهانكم ان كنتم
صادقين )(721)
اگر در ادّعاى خود صادقيد، برهان و دليل ارائه كنيد. چگونه ممكن است مردم را در
پذيرش اسلام ، اجبار نمايد؟
O جهاد در اسلام يا براى مبارزه با طاغوت ها و شكستن
نظام هاى جبّارى است كه اجازه تفكّر را به ملّت ها نمى دهند و يا براى محو شرك و
خرافه پرستى است كه در حقيقت يك بيمارى است و سكوت در برابر آن ، ظلم به انسانيّت
است .
O مطابق روايات ، يكى از مصاديق تمسك به (عروة الوثقى )
و ريسمان محكم الهى ، اتصال با اولياى خدا و اهل بيت عليهم السّلام است .
رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به حضرت على عليه السّلام فرمودند:
((انت العروة الوثقى )).(722)
پيام ها:
1 دينى كه برهان و منطق دارد، نيازى به اكراه و اجبار ندارد. (لااكراه فى الدين )
2 تاءثير زور در اعمال و حركات است ، نه در افكار و عقايد. (لااكراه فى الدين )
3 راه حقّ از باطل جدا شده ، تا حجّت بر مردم تمام باشد. روشن شدن راه حقّ، با عقل
، وحى ومعجزات است . (قد تبيّن الرشد من الغى ) اسلام دين رشد است .
4 دين ، مايه ى رشد انسانيّت است . (قد تبيّن الرشد من الغى )
5 اسلام با استكبار سازش ندارد. (يكفر بالطاغوت )
6 تا طاغوت ها محو نشوند، توحيد جلوه نمى كند. اوّل كفر به طاغوت ، بعد ايمان به
خدا. (فمن يكفر بالطاغوت ويؤ من باللّه )
7 كفر به طاغوت و ايمان به خدا بايد دائمى باشد. (يكفر، يؤ من ) فعل مضارع نشانه ى
تداوم است .
8 محكم بودن ريسمان الهى كافى نيست ، محكم گرفتن هم شرط است . (فقد استمسك بالعروة
...)
9 تكيه به طاغوت ها و هر آنچه غير خدايى است ، گسستنى و از بين رفتنى است . تنها
رشته اى كه گسسته نمى گردد، ايمان به خداست . (لا انفصام لها)
10 ايمان به خدا و رابطه با اولياى خدا ابدى است . (لاانفصام لها) ولى طاغوت ها در
قيامت از پيروان خود تبّرى خواهند جست .
11 ايمان به خدا و كفر به طاغوت بايد واقعى باشد، نه منافقانه . زيرا خداوند مى
داند ومى شنود. (واللّه سميع عليم )
تفسير آيه : (257) اللّهُ وَلِىُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ
يُخْرِجُهُمْ مِنَ الْظُّلُمَتِ إِلَى الْنُّورِ وَ الَّذِينَ
كَفَرُوَّاْ اءَوْلِيَاؤُهُمُ الْطَّغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ الْنُّورِ إِلَى
الْظُّلُمَتِ اءُولََّئِكَ اءَصْحَا بُ الْنَّارِ هُمْ فِيهَا خَا لِدُونَ
ترجمه آيه :
خداوند دوست و سرپرست مؤ منان است ، آنها را از تاريكى ها(ى گوناگون ) بيرون و به
سوى نور مى برد. لكن سرپرستان كفّار، طاغوت ها هستند كه آنان را از نور به تاريكى
ها سوق مى دهند، آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود.
نكته ها:
O در آيه قبل خوانديم كه او مالك همه چيز است ؛ (له
مافى السموات و...) ودر اين آيه مى خوانيم : نسبت او به مؤ منان ، نسبت خاصّ و
ولايى است . (ولىّالذين آمنوا)
گوشه اى از سيماى كسانى كه ولايت خدا را پذيرفته اند
# آنكه ولايت خدا را پذيرفت ، كارهايش رنگ خدايى پيدا مى كند. (صبغة اللّه )(723)
# براى خود رهبرى الهى برمى گزيند. (ان اللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً)(724)
# راهش روشن ، آينده اش معلوم و به كارهايش دلگرم است . (يهديم ربّهم بايمانهم )(725)،
(انّا اليه راجعون )(726)،
(لانضيع اجرالمحسنين )(727)
# در جنگ ها و سختى ها به يارى خدا چشم دوخته و از قدرت هاى غير خدايى نمى هراسد.
(فزادهم ايماناً)(728)
# از مرگ نمى ترسد و كشته شدن در تحت ولايت الهى راسعادت مى داند. امام حسين عليه
السّلام فرمود: ((انّى لا ارى الموت الاّ السعادة
)).(729)
# تنهايى در زندگى براى او تلخ و ناگوار نيست ، چون مى داند او زير نظر خداوند است
. (ان اللّه معنا)(730)
# از انفاق و خرج كردن مال نگران نيست ، چون مال خود را به ولى خود مى سپارد. (يقرض
اللّه قرضاً حسناً)(731)
# تبليغات منفى در او بى اثر است ، چون دل به وعده هاى حتمى الهى داده است :
(والعاقبة للمتّقين )(732)
# غير از خدا همه چيز در نظر او كوچك است . امام على عليه السّلام فرمود:
((عظم الخالق فى اءنفسهم فصغر مادونه فى اءعينهم ...)).(733)
# از قوانين و دستورات متعدّد متحيّر نمى شود، چون او تنها قانون خدا را پذيرفته و
فقط به آن مى انديشد. و اگر صدها راه درآمد برايش باز شود تنها با معيار الهى آن
راهى را انتخاب مى كند كه خداوند معيّن كرده است . (ومن لم يحكم بماانزل اللّه )(734)
پيام ها:
1 مؤ منان ، يك سرپرست دارند كه خداست و كافران سرپرستان متعدّد دارند كه طاغوت ها
باشند و پذيرش يك سرپرست آسان تر است .(735)
درباره مؤ منان مى فرمايد: (اللّه ولىّ) امّا درباره ى كفّار مى فرمايد: (اوليائهم
الطاغوت )
2 آيه قبل فرمود: (قد تبيّن الرّشد من الغى ) اين آيه نمونه اى از رشد و غىّ را
بيان مى كند كه ولايت خداوند، رشد و ولايت طاغوت انحراف است . (اللّه ولىّ...
اوليائهم الطاغوت )
3 راه حقّ يكى است ، ولى راههاى انحرافى متعدّد. قرآن درباره راه حقّ كلمه ى نور را
به كار مى برد، ولى از راههاى انحرافى و كج ، به ظلمات وتاريكى ها تعبير مى كند.
(النور، الظلمات )
4 راه حقّ، نور است و در نور امكان حركت ، رشد، اميد و آرامش وجود دارد. (النور)
5 مؤ من در بن بست قرار نمى گيرد. (يخرجهم من الظلمات )
6 طاغوت ها در فضاى كفر وشرك قدرت مانور دارند. (الذين كفروا اوليائهم الطاغوت )
7 هر كس تحت ولايت خداوند قرار نگيرد، خواه ناخواه طاغوت ها بر او ولايت مى يابند.
(اللّه ولىّ... اوليائهم الطاغوت )
8 هر ولايتى غير از ولايت الهى ، ولايت طاغوتى است . (اللّه ولىّ... اوليائهم
الطاغوت )
9 توجّه به عاقبت طاغوت پذيرى ، انسان را به حقّ پذيرى سوق مى دهد. (اولئك اصحاب
النّار)
تفسير آيه : (258) اءَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِى حَاجَّ إِبْرَ
هِيمَ فِى رَبِّهِ اءَنْ ءَاتَهُ اللّهُ الْمُلْكَ
إِذْ قَالَ إِبْرَ هِيمُ رَبِّىَ الَّذِى يُحْىِ وَيُمِيتُ قَالَ اءَنَاْ اُحْىِ
وَاءُمِيتُ قَالَ إِبْرَ هِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَاءْتِى بِالْشَّمْسِ مِنَ
الْمَشْرِقِفَاءْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِى كَفَرَ وَاللّهُ لاَ
يَهْدِى الْقَوْمَ الْظَّلِمِينَ
ترجمه آيه :
آيا آن كس (نمرود) را كه خداوند به او پادشاهى داده بود، نديدى كه با ابراهيم
درباره ى پروردگارش محاجّه و گفتگو مى كرد؟ زمانى كه ابراهيم گفت : خداى من كسى است
كه زنده مى كند و مى ميراند، او گفت : من هم زنده مى كنم و مى ميرانم . ابراهيم گفت
: خداوند خورشيد را از مشرق مى آورد، پس تو (كه مى گويى حاكم بر جهان هستى ،)
خورشيد را از مغرب بياور. (در اينجا بود كه )آن مرد كافر مبهوت و وامانده شد. و
خداوند قوم ستمگر را هدايت نمى كند.
نكته ها:
O در آيه ى قبل خوانديم كه خداوند ولىّ مؤ منان است و
آنان را از ظلمات خارج و به سوى نور مى برد، اين آيه و آيات بعد نمونه هايى از
ولايت خداوند و بيرون آوردن از ظلمات به نور را مطرح مى كند.
O در رواياتِ تاريخى آمده است كه نمرود از پادشاهان
بابل بود و حكومت مقتدرانه اى داشت او با حضرت ابراهيم درباره ى خداوند مباحثه و
مجادله كرد. وقتى حضرت ابراهيم گفت : پروردگار من آن است كه زنده مى كند و مى
ميراند، او گفت : من نيز زنده مى كنم و مى ميرانم . سپس دستور داد دو زندانى را
حاضر كردند، يكى را آزاد نمود و ديگرى را دستور داد بكشند. وقتى ابراهيم عليه
السّلام اين سفسطه و مغالطه را مشاهده كرد كه اين شخص چه برداشتى از زنده كردن و
ميراندن دارد و چگونه مى خواهد افكار ديگران را منحرف كند، فرمود: خداوند طلوع
خورشيد را از مشرق قرار داده است ، اگر تو ادّعا دارى كه بر جهانِ هستى حكومت دارى
و همه چيز در اختيار و تحت قدرت توست ، خورشيد را از مغرب بيرون بياور!. آن موقع
بود كه نمرود مبهوت ماند و پاسخى جز سكوت نداشت .
پيام ها:
1 هركس هرچه دارد از اوست . كافران نيز در دنيا از نعمت هاى او بهره مند مى شوند،
ولى از آن سوء استفاده مى كنند. (اتاه اللّه )
2 قدرت وحكومت مى تواند عامل استكبار وغرور گردد. (اتاه اللّه الملك ... اءنا اُحى
و اميت ...)
3 توجّه به افكار عمومى و قضاوت مردم لازم است . گرچه پديده ى حيات يكى از راههاى
خداشناسى است و جواب نمرود صحيح نبود، ولى آن بحث ها و مجادله ها، افكار عمومى را
پاسخ نمى گفت . (ربّى الذى يحيى و يميت )
4 مغالطه و سفسطه ، ترفند اهل باطل است . (انا اُحى و اُميت )
5 حقّ، اگر منطقى و مستدل ارائه شود، بر باطل پيروز وحاكم است . (فاءت بها من
المغرب فبهت الذى كفر)
6 در مباحثه ها از استدلال هاى فطرى ، عقلى و عمومى استفاده كنيد، تا مخالفِ لجوج
نيز مقهور و مبهوت شود. (فبهت الذى كفر)
7 كافر ظالم است ، زيرا به خود ومقام انسانيّت ظلم كرده است . (لا يهدى القوم
الظالمين )
تفسير آيه : (259) اءَوْ كَالَّذِى مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ
وَهِىَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ اءَنَّى
يُحْى هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَاءَمَاتَهُ اللّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ
بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْماً اءَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ
بَلْ لَبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ اِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ
يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ ءَايَةً لِلنَّاسِ
وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا
تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ اءَعْلَمُ اءَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرُ
ترجمه آيه :
يا همانند كسى (عُزَير) كه از كنار يك آبادى عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن بر
روى سقف هايش فرو ريخته بود (و مردم آن مرده و استخوان هايشان در هر سو پراكنده
بود، او با خود) گفت : خداوند چگونه اينها را پس از مرگ زنده مى كند؟ پس خداوند او
را يك صد سال ميراند و سپس زنده كرد (و به او) گفت : چقدر درنگ كردى ؟ گفت يك روز،
يا قسمتى از يك روز را درنگ كرده ام ! فرمود: (نه ) بلكه يك صد سال درنگ كرده اى ،
به غذا و نوشيدنى خود (كه همراه داشتى ) نگاه كن (كه با گذشت سالها) تغيير نيافته
است . و به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه متلاشى شده است ، اين ماجرا براى آن است كه
هم به تو پاسخ گوييم ) و (هم ) تو را نشانه (رستاخيز) و حجتى براى مردم قرار مى
دهيم . (اكنون ) به استخوان ها(ى مَركب خود) بنگر كه چگونه آنها را بهم پيوند مى
دهيم و بر آن گوشت مى پوشانيم . پس هنگامى كه (اين حقايق براى آن مرد خدا) آشكار
شد، گفت : (اكنون با تمام وجود) مى دانم كه خداوند بر هر كارى قادر و تواناست .
نكته ها:
O آيه ى قبل گفتگوى حضرت ابراهيم با نمرود را بازگو كرد
كه پيرامون توحيد گفتگو مى كردند و هدايت از طريق استدلال بود و ابراهيم با استدلال
پيروز شد. نمونه ى دوّم خروج از ظلمات به نور، در اين آيه است كه پيرامون معاد
گفتگو مى شود و هدايت از طريق نمايش و به صورت محسوس و عملى صورت مى گيرد. در
تفاسير و برخى روايات آمده است كه نام اين شخص ((عُزير))
بوده است . در تفسير الميزان مى خوانيم كه اين شخص بايد پيامبر باشد، زيرا خداوند
با او سخن گفته است .
پيام ها:
1 به تمدن هاى ويران شده گذشته ، بايد به ديده عبرت نگريست و درسهاى تازه گرفت .
(مرّ على قرية )
2 هرچند مى دانيد، امّا باز هم علم خود را با تجربه و پرسيدن بالا ببريد. (انّى يحى
هذه اللّه )
3 صد سال مردن ، براى يك نكته فهميدن بجاست . (فاماته اللّه ماءة عام )
4 گذشت زمان طولانى ، خللى در قدرت خداوند وارد نمى آورد. (فاماته اللّه ماءة عام
ثم بعثه )
5 رجعت و زنده شدن مردگان در همين دنيا و قبل از قيامت قابل قبول است . (اءماته ...
بعثه )
6 نمايش ، از بهترين راههاى بيان معارف دينى است . (اُنظر الى طعامك و شرابك ... و
انظر الى ... و انظر الى العظام ...)
7 با اراده الهى استخوان محكم ، متلاشى مى شود، ولى غذايى كه زود فاسد مى شود، صد
سال سالم باقى مى ماند. (لم يتسنّه )
8 نمايش قدرت پروردگار براى ارشاد و هدايت مردم است ، نه براى سرگرمى و يا حتّى
قدرت نمايى . (ولنجعلك آية للناس )
9 خداوند صحنه اى از قيامت را در دنيا آورده است . (فاماته ... ثم بعثه ... وانظر
الى العظام كيف ننشزها)
10 معاد، جسمانى است . زيرا اگر معاد روحانى بود، سخن از استخوان به ميان نمى آمد.
(وانظر الى العظام )
11 مشت نمونه ى خروار است . خداوند گوشه هايى از قدرت خود در قيامت را در دنيا به
نمايش گذارده است . (فلمّا تبيّن له قال اءعلم انّاللّه على كلّ شى ء قدير)
تفسير آيه : (260) وَإِذْ قَالَ إِبْرَ هِيمُ رَبِّ اءَرِنى
كَيْفَ تُحْىِ الْمَوْتى قَالَ اءَوَلَمْ
تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِى قَالَ فَخُذْ اءَرْبَعَةً
مِنَ الْطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ
جُزْءاًثُمَّ ادْعُهُنَّ يَاءْتِينَكَ سَعْياً وَاعْلَمْ اءَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ
حَكِيمٌ
ترجمه آيه :
و(بياد آور) هنگامى كه ابراهيم گفت : پروردگارا به من نشان بده كه چگونه مردگان را
زنده مى كنى ؟ فرمود: مگر ايمان نياورده اى ؟ عرض كرد: چرا، ولى براى آنكه قلبم
آرامش يابد. (خداوند) فرمود: چهار پرنده (طاووس ، خروس ، كبوتر وكلاغ )(736)
را برگير وآنها را نزد خود جمع وقطعه قطعه كن (و درهم بياميز) سپس بر هر كوهى
(737) قسمتى از آنها را قرار ده ، آنگاه پرندگان رابخوان ، به سرعت بسوى
تو بيايند و بدان كه خداوند تواناى حكيم است .
نكته ها:
O تنها از يگانه ابر مرد تاريخ پس از رسول خدا صلّى
اللّه عليه و آله ، يعنى على عليه السّلام نقل شده است كه فرمود:
((لو كشف الغطاء ما ازددت يقيناً)) اگر
پرده ها كنار روند، بر يقين من افزوده نمى شود.(738)
ولى ساير مردمان همه دوست دارند كه شنيده ها و حتّى باورهاى خود را به صورت عينى
مشاهده نمايند. چنانكه همه مى دانند قند را از چغندر مى گيرند، ولى دوست دارند
چگونگى آن را مشاهده كنند.
O در تفاسير آمده است : حضرت ابراهيم از كنار دريايى مى
گذشت ، مردارى را ديد كه در كنار دريا افتاده و قسمتى از آن در آب و قسمتى ديگر در
خشكى است و پرندگان و حيوانات دريايى ، صحرايى و هوايى از هر سو آن را طعمه ى خود
قرار داده اند. حضرت با خود گفت : اگر اين اتّفاق براى انسان رخ دهد و ذرّاتِ بدن
انسان در بين جانداران ديگر پخش شود، در قيامت آنها چگونه يكجا جمع و زنده مى شوند.
لذا از خداوند درخواست كرد كه نحوه ى زنده شدن مردگان را مشاهده كند. خداوند نيز با
اين نمايش ، ابراهيم را به نور يقين واطمينان رهسپار نمود.
پيام ها:
1 زنده كردن مردگان ، از شئون ربوبيّت خداوند است . (ربّ ارنى كيف تحيى )
2 براى آموزش عميق ، استفاده از نمايش ومشاهدات حسى لازم است . (اءرنى )
3 كشف وشهود تنها براى كسانى است كه مراتبى از علم ، ايمان واستدلال را طى كرده
باشند. درخواست (اءرنى ) ابراهيم پاسخ داده مى شود، نه هر كس ديگر.
4 در پى آن باشيم كه ايمان و يقين خود را بالا برده تا به مرز اطمينان برسيم .
پژوهش و كنجكاوى يك ارزش است . (لِيطمئنّ قلبى )
5 ايمان ، داراى مراحل و درجاتى است . (ليطمئن قلبى )
6 قلب ، مركز آرامش است . (ليطمئنّ قلبى )
7 اولياى خدا، قدرت تصرّف در هستى را دارند كه به آن ولايت تكوينى گفته مى شود.
(ثمّ ادعهنّ ياءتينك سعياً)
8 معاد، جسمانى است و در قيامت بازگشت روح به همين ذرات بدن خواهد بود. (ياءتينك
سعيا)
تفسير آيه : (261)مَّثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ اءَمْوَ
لَهُمْ فِى سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ
اءَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ
يُضَعِفُ لِمَنْ يَشَآءُ وَ اللّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ
ترجمه آيه :
مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، همانند بذرى است كه هفت خوشه
بروياند و در هر خوشه يكصد دانه باشد و خداوند آنرا براى هر كس بخواهد (و شايستگى
داشته باشد،) دو يا چند برابر مى كند و خدا (از نظر قدرت و رحمت ) وسيع و (به همه
چيز) داناست .
نكته ها:
O سفارش به انفاق و منع از اسراف و تبذير، بهترين راه
براى حلّ اختلافات طبقاتى است . همچنان كه پيدايش و گسترش ربا، زمينه ساز و بوجود
آورنده ى طبقات است . لذا در قرآن آيات لزوم اتفاق و تحريم ربا در كنار هم آمده است
.(739)
O هر دانه اى ، در هر زمينى ، هفت خوشه كه در هر خوشه
صد دانه باشد نمى روياند، بلكه بايد دانه ، سالم و زمين ، مستعد و زمان ، مناسب و
حفاظت ، كامل باشد. همچنين انفاق مال حلال ، با قصد قربت ، بدون منّت و با شيوه ى
نيكو آن همه آثار خواهد داشت .
پيام ها:
1 انفاق ، تنها پاداش اخروى ندارد، بلكه سبب رشد وتكامل وجودى خود انسان مى گردد.
(مثل الذين ينفقون )
2 ستايش قرآن از كسانى است كه انفاق سيره ى هميشگى آنان باشد. (ينفقون ) فعل مضارع
دلالت بر استمرار دارد.
3 انفاق ، زمانى ارزشمند است كه در راه خدا باشد. در اسلام اقتصاد از اخلاق جدا
نيست . (فى سبيل اللّه )
4 استفاده از مثال هاى طبيعى ، هرگز كهنه نمى شود و براى همه مردم در هر سن و
شرايطى كه باشند قابل فهم است . تشبيه مال به بذر و تشبيه آثار انفاق به خوشه هاى
متعدّد پر دانه . (كمثل حبّة انبتت سبع سنابل )
5 تشويق و وعده ى پاداش ، قوى ترين عامل حركت است . پاداش هفتصد برابر. (واللّه
يضاعف )
6 لطف خداوند، محدوديّت ندارد. (واللّه يضاعف ... واللّه واسعٌ عليم )
7 اگر انفاق مال ، تا هفتصد برابر قابليّت رشد و نموّ دارد؛ (كمثل حبّة انبتت سبع
سنابل فى كلّ سنبلة ماءة حبّة ) پس حساب كسانى كه در راه خدا جان خود را انفاق مى
كنند چه مى تواند باشد؟! (واللّه واسعٌ عليم )
تفسير آيه : (262) الَّذِينَ يُنْفِقُونَ اءَمْوَ لَهُمْ فِى
سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ يُتْبِعُونَ
مَا اءَنْفَقُواْ مَنّاً وَ لاَ اءَذَىً لَهُمْ اءَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلاَ
خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
ترجمه آيه :
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند و سپس به دنبال آنچه انفاق كرده
اند، منّت نمى گذارند و آزارى نمى رسانند، پاداش آنها برايشان نزد پروردگارشان
(محفوظ) است و نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند.
نكته ها:
O هدف اسلام از انفاق ، تنها سير كردن شكم فقرا نيست ،
بلكه اين كار زيبا بايد بدست افراد خوب ، يا شيوه خوب و همراه با اهداف خوبى باشد.
O گاهى انسان گامى براى خدا بر مى دارد و كارى را به
نيكى شروع مى كند، ولى به خاطر عوارضى از قبيل غرور يا منّت يا توقّع و يا امثال آن
ارزش كار را از بين مى برد. با منّت ، اثر انفاق از بين مى رود، چون هدف از انفاق
تطهير روح از بخل است ، ولى نتيجه ى منّت ، آلوده شدن روح مى باشد. منّت گذار، يا
در صدد بزرگ كردن خود و تحقير ديگران است و يا مى خواهد نظر مردم را به خود جلب كند
كه در هر صورت از اخلاص بدور است . مگر خداوند به خاطر همه ى نعمت هايى كه به ما
داده بر ما منّت گذاشته تا ما با بخشيدن جزئى از آن بر خلق او منّت بگذاريم .
در مجمع البيان حديثى روايت شده است كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند:
خداوند در قيامت به منّت گذاران ، نگاه لطف آميز نمى كند.
پيام ها:
1 شروع نيكو كافى نيست ، اتمام نيكو هم شرط است . (ينفقون ... ثمّ لايُتبِعون ...
منّا)
2 اسلام حافظ شخصيّت محرومان وفقراست و كوبيدن شخصيّت فقرا از طريق منّت را سبب
باطل شدن عمل مى داند. (لا يتبعون ... منّا و لا اذىً)
3 اعمال انسان ، در يكديگر تاءثير دارند، يعنى يك عمل مى تواند عمل ديگر را خنثى
كند. انفاق براى درمان فقر است ، ولى منّت گذارى آنرا مايه ى درد فقرا مى گرداند.
(ينفقون ... لا يتبعون ... منّا و لا اذىً)
4 خداوند، آينده انفاق كننده را تضمين كرده است . (لا خوف عليهم ولا هم يحزنون )
5 كسى كه بدون منّت و آزار وفقط براى خدا انفاق مى كند، از آرامشى الهى برخوردار
است . (ينفقون اموالهم فى سبيل اللّه ... لا خوف عليهم ولا هم يحزنون )
تفسير آيه : (263) قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ
مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا اءَذىً وَاللّهُ غَنِىُّ
حَلِيمٌ
ترجمه آيه :
گفتار پسنديده (با نيازمندان ) وگذشت (از تندى آنان )، از بخششى كه بدنبال آن آزارى
باشد، بهتر است . و خداوند بى نياز بردبار است .
نكته ها:
O رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اگر سائلى
نزد شما آمد، به يكى از اين دو روش عمل كنيد؛ ((بذل
يسير او ردّ جميل ))(740)
يا چيزى كه در توان داريد به او عطا كنيد، يا به طرز شايسته اى او را ردّ نماييد.
همچنين فرمود: اگر با مال نمى توانيد به مردم رسيدگى كنيد، با اخلاق برسيد.(741)
پيام ها:
1 آبرو و شخصيّت فقير، با ارزش تر از حفظ شكم و شخص فقير است . (قول معروف ... خير
من صدقة )
2 فقير را با محبّت و دلسوزى به كار مفيدى كه زندگى او را تاءمين كند، راهنمايى
كنيد.(742)
(قول معروف )
3 انفاق بايد همراه با اخلاق باشد. (قول معروف ... خير من صدقة )
4 گفتگوى خوش با فقير، موجب تسكين او و عامل رشد انسان است ، در حالى كه صدقه با
منّت ، هيچكدام را بهمراه ندارد. (قول معروف ... خير من صدقة )
5 اگر فقيرى بخاطر فشار وتنگدستى ، ناروايى گفت او را ببخشيد. (مغفرة )
6 رعايت عرف جامعه ، در سخن و عمل لازم است . (قول معروف )
7 خداوند آزار رسانى به فقير را پاسخ مى دهد، ولى نه با عجله . (حليم )
تفسير آيه : (264) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ
تُبْطِلُواْ صَدَقَ تِكُمْ بِالْمَنِّ وَالاَْذَى
كَالَّذِى يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَآءَ النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ
الاَْخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَاءَصَابَهُ وَابِلٌ
فَتَرَكَهُ صَلْداً لاَ يَقْدِرُونَ عَلَى شَىْءٍ مِمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ لاَ
يَهْدِى الْقَوْمَ الْكَفِرِينَ
ترجمه آيه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بخشش هاى خود را با منّت وآزار باطل نسازيد، همانند
كسى كه مال خود را براى خودنمايى به مردم ، انفاق مى كند و ايمان به خدا و روز
رستاخيز ندارد. پس مثال او همچون مَثل قطعه سنگ صافى است كه بر روى آن (قشر نازكى
از) خاك باشد (و بذرهايى در آن افشانده شود) پس رگبارى به آن رسد (و همه خاك ها و
بذرها را بشويد) و آن سنگ را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند! (رياكاران نيز) از
دستاوردشان ، هيچ بهره اى نمى برند وخداوند گروه كافران را هدايت نمى كند.
نكته ها:
O اين آيه نيز تشبيهى را با خود دارد و نمايانگر باطن
اشخاصى است كه به قصد ريا و تظاهر انفاق مى كنند. ظاهر عمل اينان همچون خاك ، نرم
ولى باطن آن چون سنگ ، سفت است كه قابليّت نفوذ ندارد. به خاطر سفتى و سختى دلهاى
سنگين شان ، از انفاق خود بهره اى نمى برند.
پيام ها:
1 منّت گذارى و آزار فقير، پاداش انفاق و صدقات را از بين مى برد. (لا تبطلوا)
2 ريا، نشانه عدم ايمان واقعى به پروردگار وقيامت است . (ينفق ماله رئاء النّاس و
لايؤ من باللّه )
3 انفاق مهم نيست ، انگيزه و روحيّه ى انفاق كننده مهم است . (رئاء الناس )
4 اعمال شخص منّت گذار، رياكار وكافر، تباه است . كلمه ى (فمثله ) قابل تطبيق با هر
سه گروه است .
5 رياكار، عاقبت رسوا مى شود و حوادث ، كاشف حقايق است . (فتركه صلدا)
6 رياكار نه تنها از پاداش آخرت محروم است ، بلكه رشد روحى را نيز كسب نكرده است .
(لا يقدرون على شيى ء)
7 منّت گذار ورياكار، در مدار كفر ومورد تهديد قرار مى گيرد. (لايهدى القوم
الكافرين )
تفسير آيه : (265) وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ اءَمْوَ
لَهُمْ ابْتِغَآءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ تَثْبِيتاً
مِنْ اءَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ اءَصَابَهَا وَابِلٌ فَاءَتَتْ
اءُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلُّ وَاللّهُ بِمَا
تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
ترجمه آيه :
و مَثل كسانى كه اموال خود را در طلب رضاى خداوند واستوارى روح خود انفاق مى كنند،
همچون مَثل باغى است كه در نقطه اى بلند باشد (واز هواى آزاد بحدّ كافى بهره بگيرد)
وباران هاى درشت به آن برسد وميوه ى خود را دو چندان بدهد. واگر باران درشتى نبارد،
باران هاى ريز و شبنم (ببارد تا هميشه اين باغ شاداب و پر طراوت باشد.) و خداوند به
آنچه انجام مى دهيد بيناست .
پيام ها:
1 اگر هدف ، تحصيل رضاى خداوند ورشد و كمال روحى باشد، كارها بارور مى شود. (ابتغاء
مرضات اللّه ... فاتت اُكلها ضعفين )
2 اخلاص ، ساده بدست نمى آيد، بايد به سراغ آن رفت . (ابتغاء مرضاة اللّه )
3 كارهاى خالص ، همچون مزرعه اى در نقطه اى مرتفع است كه از خرابى سيل محفوظ است .
(بربوة اصابها)
4 اگر هدف خدا باشد، از جلوه ها و جمال ها هم محروم نمى شويم . مخلصين در جامعه
محبوب تر از رياكارانند. (جنّة بربوة ) انفاق خالص ، همانند مزرعه ى در دامنه كوه
وزمين مرتفع است ، كه همه مردم آنرا مى بينند واز آن لذّت مى برند.
5 مهم تر از امكانات ، بهره گيرى از امكانات است . بارانِ ريز يا درشت مهم نيست ،
مهم آن است كه زمين بتواند آن را جذب كند. (فان لم يصبها وابل فطلّ)
تفسير آيه : (266) اءَيَوَدُّ اءَحَدُكُمْ اءَنْ تَكُونَ
لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَاءَعنَابٍ تَجْرِى مِنْ
تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الْثَّمَر تِ وَاءَصَابَهُ الْكِبَرُ
وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَآءُ فَاءَصَابَها إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ
كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ الاَْيَتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ
ترجمه آيه :
آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما وانگور داشته كه از زير درختان آن
نهرها در جريان وبراى او در آن (باغ ) از هر گونه ميوه اى وجود داشته باشد ودر حالى
كه به سن پيرى رسيده وفرزندانى (كوچك و) ضيعف دارد، گردبادى همراه با آتش سوزان به
آن باغ بوزد و باغ را يكسره بسوزاند.اين چنين خداوند آيات را براى شما بيان مى كند
تا شايد انديشه كنيد.
نكته ها:
O انسان هنگامى كه پير و عيالمند شد، توان توليدش از
بين مى رود، ولى نياز و مصرفش شديد مى شود. حال اگر منبع درآمدش نيز نابود شود، به
ذلّت كشيده مى شود. انسان در قيامت ، از يك سو توان عمل صالح ندارد و از سوى ديگر
نيازش شديد است . در اين حال اگر كارهاى صالحش با منّت وريا محو شده باشد، به چه
ذلّتى مى رسد.
O خرما وانگور، از مفيدترين ميوه ها مى باشند ودر قرآن
نام آنها به كرّات آمده است .
O پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: هركس
((لا اله الاّ اللّه )) بگويد به واسطه آن
كار، درختى در بهشت براى او كاشته مى شود و همچنين است هركس ((اللّه
اكبر))
بگويد. شخصى به پيامبر گفت : پس درختان ما در بهشت بسيار است ! حضرت فرمودند: آرى ،
به شرط آنكه آتشى بدنبال آن نفرستيد و آنرا نسوزانيد.(743)
پيام ها:
1 خودت را به جاى ديگران بگذار تا مسائل را خوب درك كنى . (اءيَودّ احدكم ...)
2 از مثال هاى طبيعيى كه زمان و مكان و عصر و نسل در آن اثر نمى گذارد، استفاده
كنيم . (جنّة من نخيل و...)
3 منّت و آزار بعد از انفاق ، همچون باد سوزانى است بر باغى سرسبز، و آتشى بر
بوستانى خرّم . (فاحترقت )
4 رشد يافتن ، تدريجى است ، ولى تخريب و حبط عمل در يك لحظه است . (فاصابها اعصار
فيه نار فاحترقت )
5 مثال هاى قرآن ، براى فكر كردن است . (لعلّكم تتفكّرون )
|