تفسير نور
(جلد اول)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۷ -
تفسير آيه : (59) فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوْلاً
غَيْرَ الَّذِى قِيلَ لَهُمْ فَاءَنزَلْنَا عَلَى
الَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجْزاً مِّنَ السَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ
ترجمه آيه :
امّا ستمگران (آن سخن را) به سخن ديگرى غير از آنچه به ايشان گفته شده بود، تبديل
كردند (وبه جاى حطّه ، به عنوان مسخره گفتند: حنطه ، يعنى گندم .) پس ما بر آن
ستمكاران به سزاى گناهى كه مرتكب مى شدند، عذابى ازآسمان فرو فرستاديم .
نكته ها:
O در آيات 161 و162 سوره اعراف ، مشابه اين آيه وآيه ى
قبل تكرار شده وكلمه ى (رجز) به معناى عذاب ، بيمارى طاعون و حالت اضطراب بكار رفته
است .
O سنّت خداوند، نزول رحمت است و به همين دليل ، بهترين
غذا ((منّ وسَلوى ))
براى بنى اسرائيل نازل شد، ولى بخاطر كج روى ، عذاب از آسمان نازل مى شود.
پيام ها:
1 ظلم و گناه ، زمينه ساز تغيير و تحريف قانون است . (فبدّل الّذين ظلموا)
2 تا وقتى كه روش و شيوه كارى بيان نشده ، انسان آزاد است تا با نظر خود عمل كند،
ولى بعد از بيان روشها، عذرى در تغيير آن نيست . (قيل لهم )
3 جزاى تحريف گران قوانين الهى ، قهر و عذاب است . (رجزا من السماء)
4 همه ى پاداش ها و كيفرها مربوط به آخرت نيست ، بلكه بعضى از كيفرها در همين دنيا
صورت مى پذيرد. (فانزلنا... رجزا من السماء)
5 اگر كج روى براى انسان عادت شد، قهر الهى فرا مى رسد. ( كانوا يفسقون )
تفسير آيه : (60) وَإِذْ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ
فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ
الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ
اءُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَ اشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللّهِ وَلاَ تَعْثَواْ
فِى الاَْرْضِ مُفْسِدِينَ
ترجمه آيه :
و (بخاطر بياور) زمانى كه موسى براى قوم خويش طلب آب كرد، به او گفتيم : عصاى خود
را به سنگ بزن ، ناگاه دوازده چشمه ى آب از آن بشكافت و جوشيد، (بطورى كه ) هر يك
از افراد (طوائف دوازده گانه بنى اسرائيل ) آبشخور خود را شناخت . (گفتيم :) از
روزى الهى بخوريد و بياشاميد و درزمين ، تبهكارانه فساد نكنيد!
نكته ها:
O در عدد دوازده ، رمزى نهفته است . عدد ماهها، عدد
نقباى بنى اسرائيل و تعداد حواريون حضرت عيسى عليه السّلام و عدد ائمه ى معصومين
عليهم السّلام ، دوازده است .
O در آيه ، همراه با كلمه ى (مفسدين )، (لاتعثوا) نيز
آمده است . ((عثوا)) به
معنى فساد شديد است و شايد در كنار هم قرار گرفتن اين دو كلمه ، مى خواهد از توجّه
و تعمّد و روحيّه ى فساد انگيزى نهى كند. چرا كه لغزشِ غير عمد و بدون قصد فتنه
انگيزى ، مورد عفو قرار مى گيرد.
پيام ها:
1 انبيا، در فكر تاءمين نيازهاى مادّى مردم نيز هستند. (اذ استسقى موسى لقومه )
2 همه چيز، حتّى آبِ خوردن را از خداوند بخواهيم . (استسقى )
3 قوانين طبيعت ، محكوم اراده ى خداوند است . (اضرب ... فانفجرت )
خداوند هم سبب ساز و هم سبب سوز است . با يك عصا واز دست يك نفر، يك بار آب را مى
خشكاند و يك بار آب را جارى مى سازد.
4 دعاى انبيا، مستجاب است . (استسقى ، فانفجرت )
5 جارى شدن آب با زدن عصا به سنگ ، يك معجزه است و پيدايش دوازده چشمه براى دوازده
قبيله ، معجزه اى ديگر. (اثنتا عشرة )
6 توزيع منظّم و عادلانه و حساب شده ، مايه ى امنيّت و صفاست و مانع پيدا شدن
اختلاف است . (قد علم كل اناس مشربهم )
7 بهره گيرى از نعمت هاى الهى ، نبايد زمينه ساز فساد باشد. (كلوا... ولاتعثوا)
8 براى جلوگيرى از فساد، از محبّت ها و لطف خداوند به انسان بگوييد. (كلوا و
اشربوا... ولاتعثوا)
تفسير آيه : (61) وَإِذْ قُلْتُمْ يَمُوسَى لَنْ نَّصْبِرَ
عَلَى طَعَامٍ وَحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ
يُخْرِجُ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الاَْرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا
وَعَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا قَالَ اءَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِى هُوَ اءَدْنَى
بِالَّذِى هُوَخَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُم مَّا سَاءَلْتُمْ وَضُرِبَتْ
عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَ بَآءُو بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ ذَ لِكَ
بِاءَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بََايَتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ
بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَ لِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ
ترجمه آيه :
و (نيز بخاطر آوريد) زمانى كه گفتيد: اى موسى ، ما هرگز يك نوع غذا را تحمّل نمى
كنيم ، پس پروردگارت را بخوان تا از آنچه (به طور طبيعى از) زمين مى روياند، از
سبزى و خيار و سير و عدس و پيازش ، براى ما (نيز) بروياند. موسى گفت : آيا (غذاى )
پست تر را بجاى نعمت بهتر مى خواهيد؟ (اكنون كه چنين است بكوشيد از اين بيابان خارج
شده و) وارد شهر شويد، كه هر چه خواستيد براى شما فراهم است . پس (مُهر) ذلّت و
درماندگى ، بر آنها زده شد و (مجدّدا) گرفتار غضب پروردگار شدند. اين بدان جهت بود
كه آنها به آيات الهى كفر مى ورزيدند و پيامبران را به ناحقّ مى كشتند، و اين به
سبب آن بود كه آنان گنهكار و سركش و متجاوز بودند.
نكته ها:
O بنى اسرائيل به جاى شكرگزارى از نعمت هاى (منّ و سلوى
)، به فكر زياده خواهى و تنوّع طلبى افتاده و از غذاهاى زمينى خواستند و براى نمونه
، تعدادى از آنها مانند: سبزى ، خيار، پياز و سير را نام بردند. حضرت موسى در برابر
اين درخواست ها، ضمن تاءسّف از اينكه آنها نعمت هاى نيكو و بهتر را با نعمت هاى
ساده عوض مى كنند، به آنها گفت : اگر بناى كاميابى از اينها را داريد، بايد به شهر
رفته و با دشمنانتان بجنگيد، شما از يك سو حال جهاد نداريد و از طرف ديگر تمام
امتيازات شهرنشينى را مى خواهيد. خداوند خبر مى دهد كه اين قوم با چنين ويژگى ها و
خصوصيّات ، به ذلّت و خوارى افتاده و گرفتار قهر و غضب الهى خواهند شد.
تنوّع طلبى و افزون خواهى ، دامى براى اسير شدن انسان هاست . استعمارگران نيز از
همين خصيصه ى مردم ، براى لباس ، مسكن ، مركب و تجمّلات استفاده كرده و مردم را به
اسارت مى كشند.
پيام ها:
1 شكم پرستى ، عامل هبوط وسقوط انسان هاست . (لن نصبرعلى طعام واحد...اهبطوا)
2 رفاه طلبى ، زمينه ى ذلّت و خوارى است . (لن نصبر... ضربت عليهم الذلّة ...)
3 بى ادبى در گفتگو، نشانه ى روحيّه ى سركش وطغيانگر است . آنها مى توانستند بجاى
(لن نصبر) هرگز صبر نمى كنيم ، بگويند: يك نواختى غذا براى ما سنگين شده است . و يا
بجاى (فادع لنا ربّك )، بگويند: (فادع لنا ربّنا)
4 بنى اسرائيل ، نژاد پر توقّع و افزون طلب هستند. (فادع لنا، يخرج لنا)
5 بيان خواسته هاى جزيى ، نشانه ى شدّت وابستگى و حقارت طبع است . (بقل ، قثاء، فوم
، عدس و بصل )
6 راضى بودن به آنچه خداوند خواسته و صبر بر آن ، تاءمين كننده ى خير و مصلحت واقعى
انسان است . (اءتستبدلون الّذى هو ادنى بالّذى هو خير...)
7 شهرنشينى و داشتن همه نوع امكانات ، نشانه ى رشد و تكامل نيست ، بلكه گاهى مايه ى
سقوط و هبوط است . (اهبطوا مصرا)
8 كارهاى خطرناك ، وابسته به افكار انحرافى وخطرناك است . (يكفرون ، يقتلون )
9 تاريخ انبيا، با شهادت در راه خداوند گره خورده است . (يقتلون النبيين )
10 تعدّى و معصيت پى درپى ، موجب كفر و كفر، عامل هر گونه جنايت است . (يكفرون ،
عصوا)
11 ذلّت و بدبختى ، مربوط به نژاد نيست ، بلكه مربوط به خصوصيّات و عقايد و اعمال
انسان هاست . (ذلك بانّهم كانوا يكفرون )
تفسير آيه : (62) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَالَّذِينَ
هَادُواْ وَالنَّصَرَى وَالصَّبِئِينَ مَنْ ءَامَنَ
بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَعَمِلَ صَلِحاً فَلَهُمْ اءَجْرُهُمْ عِندَ
رَبِّهِمْ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
ترجمه آيه :
همانا كسانى كه (به اسلام ) ايمان آورده و كسانى كه يهودى شدند و نصارى و صابئان ،
هركس كه به خدا و روز قيامت ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پس براى آنها در نزد
پروردگارشان ، پاداش و اجر است و بر آنها ترسى نيست و آنها محزون نمى شوند.
نكته ها:
O در تفسير نمونه از جامع البيان ، نقل شده است : سلمان
فارسى به رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله گفت : دوستان من كه اهل ايمان و نماز
بودند، ولى شما را نديدند تا به شما ايمان بياورند، وضع آنها در قيامت چگونه است ؟
يكى از حاضرين جواب داد: اهل دوزخند. ولى اين آيه نازل شد كه هر كدام از پيروان
اديان كه در عصر خود بر طبق وظايف و فرمان الهى عمل كرده اند ماءجورند. البتّه اين
آيه نمى تواند بهانه و دستاويزى براى ماندن در يهوديّت و مسيحيّت باشد. زيرا اوّلا:
قرآن ، اهل كتاب را به اسلام دعوت نموده است و ثانيا: تهديد كرده كه اگر آگاهانه به
سراغ دينى غير از اسلام بروند، مورد قبول نيست .(347)
O مراد از (الّذين هادوا) يهوديان هستند. اين نامگذارى
يا به سبب اظهار توبه ى آنان است كه با تعبير (انّا هُدنا اليك )(348)
آمده است و يا به جهت آنكه اين قوم به يكى از فرزندان حضرت يعقوب كه يهود نام داشت
، منسوب بودند.
O مراد از (نصارى )، مسيحيان هستند كه در جواب حضرت
عيسى كه فرمود: (مَن اءنصارى ) گفتند: (نحن انصار اللّه )(349).
شايد هم اين نامگذارى به جهت سكونت آنان در منطقه ناصريّه ، زادگاه عيسى عليه
السّلام باشد.
O ((صابئين
)) به كسانى گفته مى شود كه خود را پيروان حضرت يحيى مى دانند و براى
ستارگان ، قدرت تدبير قائلند. نام اين گروه در سوره هاى بقره ، مائده و حج ، در
كنار يهود، نصارى ، مجوس و مشركين آمده است
(350) و از اينجا معلوم مى شود كه صابئين غير از چهار دسته ى مذكورند.
پيروان اين آئين نيز همانند ساير اهل كتاب ، به اسلام دعوت شده اند. اينها با توجّه
به اعتقادات خاصّ خود، پيروان اندكى دارند و اهل تبليغ از دين خودشان نيستند. آنها
بيشتر در كنار رودخانه ها و درياها زندگى مى كنند و گوشه گير و منزوى هستند. اين
افراد، غسل هاى متعدّدى دارند كه در تابستان و زمستان بايد در رودخانه و آب جارى
انجام دهند. هم اكنون تعداد نزديك به پنج هزار نفر از آنان در خوزستان در كنار رود
كارون و شهرهاى ديگر آن استان زندگى مى كنند و قريب به هشت هزار نفر نيز در عراق در
كنار دجله و شهرهاى ديگر عراق سكونت دارند.
پيام ها:
1 تمام اديان آسمانى ، اصول مشترك دارند؛ توحيد، معاد و انجام اعمال صالح . (آمن
باللّه و اليوم الاخر و عمل صالحاً)
2 مهم ترين اصل اعتقادى بعد از توحيد، معاد است . (ءامن باللّه و اليوم الاخر)
3 صاحبان اديان ديگر در صورت بى اطلاعى از اسلام ، چه قبل از اسلام و چه بعد از
اسلام ، اگر به دين آسمانى خود ايمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند ودر بى
اطلاعى خود مقصّر نباشند، اهل نجات هستند. (من آمن باللّه ... لاخوف عليهم ...)
4 انسان ، تنها در سايه ى ايمان به خداوند و اميد به معاد و انجام عمل صالح ، آرامش
مى يابد. (لا خوف عليهم )
5 سعادت وكرامت ، مربوط به ايمان وعمل صالح است ، نه عنوانِ مسلم ، يهودى ، مسيحى ،
صابئى . (من آمن باللّه ... لاخوف عليهم ...)
تفسير آيه : (63) وَإِذْ اءَخَذْنَا مِيثَقَكُمْ وَرَفَعْنَا
فَوْقَكُمْ الطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَيْنَكُم
بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
ترجمه آيه :
و (ياد كن ) زمانى كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بر فراز شما بالا برديم (و
گفتيم :) آنچه را (از آيات و دستورات خداوند) به شما داده ايم ، با قدرت بگيريد و
آنچه را در آن هست ، به خاطر داشته باشيد (و به آن عمل كنيد) تاپرهيزگار شويد.
نكته ها:
O ماجراى كنده شدن كوه طور از جاى خود و قرار گرفتن در
بالاى سر يهود، در سوره هاى بقره ،(351)
نساء(352)
و اعراف
(353) نيز آمده است . همچنين شايد مراد از پيمان مطرح شده در اين آيه ،
همان پيمانى باشد كه در سوره هاى بقره
(354) و مائده
(355) آمده است .
پيام ها:
1 ميثاق گرفتن ، يكى از عوامل و انگيزه هاى عمل است . (اخذنا ميثاقكم )
2 خداوند، هم از طريق فرستادن پيامبر و هم با نشان دادن كارهاى خارق العاده ، حجّت
را بر مردم تمام كرده است . (رفعنا فوقكم الطور)
3 تهديد، براى سركوب كردن روحيّه هاى مغرور و لجوج ، يك وسيله ى تربيتى است .
(رفعنا فوقكم الطور)
4 حفظ دستاوردهاى انقلاب (نجات از سلطه ى فرعون وآزاد شدن از اسارت و...)، بايد با
قدرت و قوّت دنبال شود. (رفعنا فوقكم الطور)
5 عمل به آيات و احكام الهى ، بايد همراه با جدّيّت ، عشق و تصميم باشد نه شوخى ،
نه عادت ، نه شكّ و نه تشريفات . (خذوا ما اتيناكم بقوة )
6 معارف دينى بايد با تدريس وتبليغ ، در اذهان مردم زنده بماند. (اذكروا ما فيه )
7 ياد آيات الهى وتدبّر در آنها، زمينه ساز تقواست . (اذكروا ما فيه لعلكم تتقون )
تفسير آيه : (64) ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِّنْ بَعْدِ ذَ لِكَ
فَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ
لَكُنتُمْ مِّنَ الْخَسِرِينَ
ترجمه آيه :
سپس شما بعد از اين جريان (كه كوه طور را بالاى سر خود ديديد، بازهم ) رويگردان
شديد و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود قطعاً از زيانكاران بوديد.
پيام ها:
1 انسانِ غافل ، مهم ترين تهديدها را فراموش مى كند. (ثمّ تولّيتم من بعد ذلك )
2 نوميد نشويد، زيرا كه خداوند با متخلّفان نيز با فضل و رحمت برخورد مى كند. (فلو
لا فضل اللّه عليكم )
3 نجات از خسارت ، در سايه ى فضل و رحمت الهى است . (لولا فضل اللّه عليكم و رحمته
لكنت من الخاسرين )
تفسير آيه : (65) وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْاْ
مِنْكُم فِى السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ
قِرَدَةً خَسِئِينَ
ترجمه آيه : قطعا شما از
(سرنوشت ) كسانى از
خودتان كه در روز شنبه ، نافرمانى كردند (و به جاى تعطيل كردن كار در اين روز،
دنبال كار رفتند) آگاهيد، ما (به خاطر اين نافرمانى ) به آنان گفتيم : به شكل
بوزينه هاى مطرود در آييد.
نكته ها:
O يكى از احكام تورات ، وجوب تعطيل كردن شنبه بود كه
حرص و آز، گروهى از بنى اسرائيل را به كار واداشت و با حيله اى كه بعدا خواهيم گفت
، روزهاى شنبه ، كار مى كردند. لذا خداوند، افراد حيله گر را به صورت بوزينه در
آورد تا درس عبرتى براى ديگران باشد. اين ماجرا علاوه بر اين آيه در سوره اعراف
(356) نيز آمده است . و اصولا مسخ چهره ، يكى از عذاب هاى الهى و تحقّق
قهر خداوندى است . گروهى از نصارى نيز بعد از نزول مائده آسمانى ، كفر ورزيدند كه
به شكل بوزينه و خوك در آمدند. (وجعل منهم القردة و الخنازير)(357)
O كلمه ى (سَبت ) به معناى قطع و دست كشيدن از كار است
. چنانكه در آيه اى ديگر، درباره ى نقش خواب فرموده است : (وجعلنا نومكم سباتا)(358)
و لذا شنبه ، روز تعطيلى يهود، ((يوم السبّت
)) ناميده شده است .
O (خاسئين ) از ماده ((خساء))
به معنى ((طرد نمودن ))
است . اين واژه ابتدا براى طرد سگ بكار رفته ، ولى سپس به طور عام استعمال شده است
. در آيه بجاى ((قردة خاسئة
))، (خاسئين ) فرموده كه صفت براى جمع مذكّر عاقل است
، شايد اين استعمال براى آن است كه جسم آنان تبديل به بوزينه شده ، نه روح و عقل
انسانى آنان . زيرا در اين صورت ، عذابِ بيشترى مى كشند. هر چند كه برخى ، همانند
مراغى در تفسير خود، مراد از بوزينه شدن را يك تشبيه دانسته و گفته اند: اين آيه
نيز نظير آيه ى (كمثل الحمار) و يا (كالاَنعام ) است . يعنى مسخ معنوى آنان منظور
است ، نه مسخ صورى و ظاهرى . ولى در تفسير اطيب البيان روايتى از پيامبر صلّى اللّه
عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: خداوند هفتصد امّت را در تاريخ به خاطر كفرشان
، تغيير چهره داده و به سيزده نوع حيوان ، تبديل شده اند.(359)
O همانگونه كه در روايات مى خوانيم دامنه مسخ در قيامت
با توجّه به خصوصيّات روحى افراد، گسترده تر خواهد بود. در قيامت مردم ده گونه
محشور مى شوند:
1 شايعه سازان ، به صورت ميمون . 2 حرام خواران ، به صورت خوك . 3 رباخواران ،
واژگونه . 4 قاضى ناحقّ، كور. 5 خودخواهان مغرور، كر و لال . 6 عالم بى عمل ، در
حال جويدن زبان خود. 7 همسايه آزار، دست و پا بريده . 8 خبرچين ، آويخته به شاخه
هاى آتش . 9 عيّاشان ، بد بوتر از مردار. 10 مستكبران ، در پوششى از آتش .(360)
پيام ها:
1 از دانستنى هاى تاريخ ، عبرت بگيريد. (ولقد علمتم )
2 كسى كه حكم خدا را نسخ كند، خود را مسخ كرده است . تغيير وتحريف چهره دين ، تغيير
چهره انسانيّت را بدنبال دارد. (اعتدّوا... كونوا قِردة )
3 استراحت و عبادت ، بايد جزء برنامه هاى رسمى باشد و هركس زمان تعطيل و تفريح و
عبادت را به كار مشغول شود، متجاوز است . (اعتدّوا فى السبت )
4 هر كس راه خدا را كنار بگذارد، بوزينه صفت ، مقلّد ديگران خواهد شد. (كونوا قِردة
خاسئين )
5 در جهان طبيعت ، تبديل موجودى به موجود ديگر ممكن است . (كونواقِردة )
6 حيوانات ، از رحمتِ خداوند دور نيستند، ولى حيوان شدن انسان ، نشانه ى قهر و طرد
الهى است . (كونوا قِردة خاسئين )
تفسير آيه : (66) فَجَعَلْنَهَا نَكَلاً لِّمَا بَيْنَ
يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ
ترجمه آيه :
ما اين عقوبت را عبرتى براى حاضران معاصر و نسل هاى بعدشان و پندى براى پرهيزكاران
قرار داديم .
نكته ها:
O ((نكال
)) عذابى است كه اثر آن باقى وظاهر باشد تا ديگران ببينند و عبرت
بگيرند.
امام صادق عليه السّلام فرمود: مراد از (لما بين يديها)، مردم زمان نزول بلا هستند
و مراد از (ماخلفها)، امّت هاى بعد از نزولند كه شامل ما مسلمانان نيز مى شود.
پيام ها:
1 شكست ها و پيروزى ها بايد براى آيندگان درس باشد. (نكالا... لما خلفها)
2 عبرت گرفتن و پندپذيرى ، نيازمند داشتن روحيّه ى تقواست . (موعظةً للمتّقين )
تفسير آيه : (67) وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ
اللّهَ يَاءْمُرُكُمْ اءَن تَذْبَحُواْ بَقَرَةً
قَالُوَّاْ اءَتَتَّخِذُنَا هُزُواً قَالَ اءَعُوذُ بِاللّهِ اءَنْ اءَكُونَ مِنَ
الْجَهِلِينَ
ترجمه آيه :
و (بخاطر بياوريد) هنگامى كه موسى به قوم خود گفت : خداوند به شما فرمان مى دهد
(براى يافتن قاتل ) ماده گاوى را ذبح كنيد، گفتند: آيا ما را به تمسخر مى گيرى ؟
(موسى ) گفت : به خدا پناه مى برم از اينكه از جاهلان باشم .
نكته ها:
O اين سوره را به جهت اين داستان ، سوره بقره ناميده
اند. فرمان ذبح گاو، در تورات
(361) به عنوان يك قانون قضايى مطرح شده است و خلاصه ى ماجرا از اين قرار
بوده كه مقتولى در بين بنى اسرائيل پيدا شد كه قاتل آن معلوم نبود. در ميان قوم
نزاع و درگيرى شروع شد و هر قبيله ، قتل را به طايفه و قبيله اى ديگر نسبت مى داد و
خود را تبرئه مى كرد.
آنها براى داورى و حل مشكل ، نزد حضرت موسى رفتند. موسى عليه السّلام به آنها
فرمود: خداوند دستور داده گاوى را ذبح كنيد و قطعه اى از بدن آنرا به مقتول بزنيد
تا زنده شود و قاتل خود را معرّفى كند. آنها با شنيدن اين جواب به موسى عليه
السّلام گفتند: آيا ما را مسخره مى كنى ؟ موسى گفت : مسخره كردن كار جاهلان است و
من به خدا پناه مى برم كه از جاهلان باشم .
O در فرهنگ قرآن و روايات ، جهل به معناى بى خردى است ،
نه نادانى . لذا كلمه ى ((جهل ))
در برابر ((عقل )) بكار
مى رود، نه در برابر علم . وچون مسخره كردن ديگران ، نشانه ى بى خردى است ، حضرت
موسى از آن به خدا پناه مى برد.
پيام ها:
1 اگر فرمان خداوند، با ذهن و سليقه ى ما مطابق نيامد و راز آن را نفهميديم ، نبايد
آنرا انكار كنيم . (انّ اللّه ياءمركم ... اءتتّخذنا هزواً)
2 موسى عليه السّلام دستور ذبح گاو را از سوى خدا معرّفى مى كند تا بلكه رعايت ادب
نموده وتسليم شوند، ولى آنها باز بهانه گيرى مى كنند. (انّ اللّه ياءمركم )
3 خداوند اگر اراده نمايد، از به هم خوردن دو مرده ، مرده اى زنده مى شود. (تذبحوا
بقرة )
4 در كشتن گاو، تقدّس گاو كوبيده مى شود. همانند بت شكنى ابراهيم عليه السّلام و
آتش زدن گوساله ى طلايى سامرى . (تذبحوا بقرةً)
5 درجه ى ايمان مردم به پيامبرشان ، از برخورد آنها در مقابل دستورات وى فهميده مى
شود. (اتتّخذنا هزوا)
6 استعاذه و پناه بردن به خدا، يكى از راه هاى بيمه شدن است . عصمت انبيا در سايه ى
استعاذه و امثال آن است . (اعوذ...)
7 مسخره كردن ، كار افراد جاهل وبى خرد است . (اكون من الجاهلين )
8 جهل ، خطرى است كه اولياى خدا، از آن به خدا پناه مى برند. (اعوذ باللّه ان اكون
من الجاهلين )
9 خداوند در يك ماجرا، توحيد؛ قدرت نمايى خود، نبوّت ؛ معجزه موسى ، و معاد؛ زنده
شدن مرده را به اثبات مى رساند.
تفسير آيه : (68) قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن
لَّنَا مَا هِىَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ
لا فَارِضٌ وَلاَ بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَ لِكَ فَافْعَلُواْ مَا تُؤْمَرُونَ
ترجمه آيه :
(بنى اسرائيل به موسى ) گفتند: از پروردگارت براى ما بخواه تا بر ما روشن كند كه آن
چگونه (گاوى ) است ؟ (موسى ) گفت : همانا خداوند مى فرمايد: ماده گاوى كه نه پير و
از كار افتاده باشد و نه بكر و جوان ، (بلكه ) ميان اين دو (و ميان سال ) باشد. پس
آنچه به شما دستور داده شده (هر چه زودتر) انجام دهيد.
نكته ها:
O وقتى بنى اسرائيل فهميدند كه موضوع جدّى است ، شروع
به بهانه تراشى نمودند. و به نظر برخى مفسّران ، احتمال مى رود كه اين بهانه ها از
طرف قاتل واقعى به مردم القا مى شد تا مبادا رسوا شود.(362)
در هر حال روش سؤ ال كردنِ قوم ، حكايت از روحيّه ى لجاجت آنان دارد كه در آيه به
آن اشاره شده و پرده از باطن آنان برداشته است .
پيام ها:
1 با ادب سؤ ال كنيد. در اين آيه كلمه ((لنا))
دوبار تكرار شده و به جاى ((ربّنا))
كلمه ((ربّك )) آمده كه
نشانه روح تكبّر است . (ادع لنا ربّك يبيّن لنا)
2 فرمان خداوند را سريع انجام دهيد و از وسوسه و ترديد بپرهيزيد. (فافعلوا ما تؤ
مرون )
تفسير آيه : (69) قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن
لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا
بَقَرَةٌ صَفْرَآءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّظِرِينَ
ترجمه آيه :
(آنان به موسى ) گفتند: از پروردگارت براى ما بخواه تا بر ما روشن سازد كه رنگش
چگونه باشد؟ (موسى ) گفت : همانا خداوند مى گويد: آن ماده گاوى باشد زرد يك دست ،
كه رنگ آن بينندگان را شاد و مسرور سازد!
نكته ها:
O با اينكه فرمان ذبح ، دوبار صادر شد، امّا گويا برخى
از آنها قاتل را مى شناختند و نمى خواستند معرّفى شود. لذا از روى لجاجت و بهانه
تراشى ، سؤ الهاى متعدّدى را مطرح مى كردند، تا بالاخره از رنگ گاو سؤ ال كردند.
خداوند در جواب آنها فرمود: رنگ گاو، زرد شديد و پر رنگ و خالص باشد. رنگى كه
بينندگان را شادمان كند. يعنى از خوش اندامى ، سلامتى ، رنگ و زيبايى خاصى
برخوردار باشد. اى بسا اگر وسيله ى وزن كردن داشتند، از وزن گاو نيز سؤ ال مى
كردند!
O از سؤ الات نابجا نهى شده ايم . در سوره ى مائده مى
خوانيم : (لا تساءلوا عن اشياء ان تُبدَلكم تَسؤ كم )(363)
از چيزهايى كه اگر به آنها پاسخ داده شود براى شما مشكل به وجود مى آيد، سؤ ال
نكنيد.
روزى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله درباره لزوم و اهمّيت حج ، خطبه اى ايراد مى
فرمودند. در بين خطبه ، شخصى سؤ ال كرد: آيا حج ، هر سال واجب است ؟ پيامبر صلّى
اللّه عليه و آله جواب نفرمود. آن شخص دوباره سؤ ال خود را تكرار نمود. حضرت ناراحت
شده فرمودند: چرا اصرار مى كنى ؟ اگر بگويم بله ، كار شما مشكل مى شود، همين كه
ديديد من ساكت شدم ، اصرار نكنيد. سپس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: يكى از
عوامل هلاكت اقوام گذشته ، سؤ الات نابجاى آنها بود.(364)
حضرت على عليه السّلام در نهج البلاغه مى فرمايد: ((و
سَكت لكم عن اشياء ولم يدعها نسيانا فلا تتكلّفوها))(365)
خداوند حكم برخى اشيا را مسكوت گذاشته است ، اين سكوت از سر فراموشى نيست ، بلكه
براى آن است كه شما در عمل ، در وسعت باشيد. و لذا با سؤ الات نابجا، موشكافى
نكنيد.
پيام ها:
1 رنگ زرد، چنانكه در روايات نيز آمده ، مورد سفارش دين است . (فاقع لونها)
2 رنگ ها، در روحيّه ى انسان تاءثير دارند. (لونها تسر النّاظرين )
تفسير آيه : (70) قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن
لَّنَا مَا هِىَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَبَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّآ
إِنْ شَآءَ اللّهُ لَمُهْتَدُونَ
ترجمه آيه :
(بار ديگر به موسى ) گفتند: از پروردگارت براى ما بخواه تا بر ما روشن كند چگونه
گاوى باشد؟ زيرا اين گاو بر ما مشتبه شده و اگر خداوند بخواهد (با توضيحات تو)
حتماً هدايت خواهيم شد.
نكته ها:
O اعتدال در هر كارى يك ارزش است . گاهى افراد با ديدن
نشانه اى بسيار ساده ، يقين پيدا مى كنند، ولى برخى با وجود بيان صريح ؛ (اءن
تذبحوا بقرةً) وسوسه مى كنند. نبايد در بيان هاى روشن و صريح ، دچار وسوسه شد.
O در حديث آمده است كه پيامبر عليه السّلام فرمود: بنى
اسرائيل ماءمور ذبح يك گاو ساده و معمولى بودند، لكن چون سخت گرفتند و بهانه
آوردند، خداوند نيز بر آنان سخت گرفت .(366)
پيام ها:
1 توجّه به مسائل فرعى ، انسان را از تمركز نسبت به مسائل اساسى ، باز مى دارد.
(انّ البقر تشابه علينا)
2 روحيّه ى لجاجت باعث مى شود حقّ بر انسان مشتبه شود. (انّالبقرتشابه علينا)
3 گاهى سؤ ال براى تحقيق و علم و آگاهى نيست ، بلكه نشانه ى روح لجاجت و طفره رفتن
است . (يبيّن لنا ما هى انّ البقر تشابه علينا)
4 رهبران الهى ، صعه ى صدر دارند و جسارت را به روى خود نمى آورند. (كلمه (ربّك )
بجاى ((ربّنا)) يك نوع
جسارت بود كه بارها تكرار شد، ولى حضرت موسى به روى خود نياورد.)
تفسير آيه : (71) قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ
لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الاَْرْضَ وَلاَ تَسْقِى
الْحَرثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيهَا قَالُواْ الْ نَ جِئْتَ بِالْحَقِّ
فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُواْ يَفْعَلُونَ
ترجمه آيه :
(موسى ) گفت : خداوند مى فرمايد: همانا آن گاوى است كه نه چنان رام باشد كه زمين را
شخم زند و نه كشتزار را آبيارى كند. از هر عيبى بركنار است و هيچ لكّه اى در (رنگ )
آن نيست . گفتند: الا ن حقّ (مطلب ) را آوردى ! پس (چنان گاوى را پيدا كرده و) آنرا
سر بريدند، ولى نزديك بود انجام ندهند.
نكته ها:
O (ذَلول ) به معناى حيوان رام شده ، (تُثير) از
((اثارة )) به معناى شخم زدن ، (مُسلَّمه
) به معناى سالم از هر عيب و نقص عضوى و (شِية ) از ((وشى
)) به معناى خال ، و ((لاشية
)) يعنى خال يا رگه ى رنگ ديگرى نداشته باشد.
O يهود نسبت به پيامبر خود بى ادب بودند، با آنكه خود
بدنبال بهانه و راه فرار بودند، وقتى مجبور به انجام فرمان شدند، به موسى گفتند:
(الا ن جئت بالحق ) حالا حقّ گفتى . گويا قبل از اين باطل مى گفته است .
پيام ها:
1 در اجراى طرح ها، عناصر و منابع فعّال و توليدى و اقتصادى را منهدم نكنيد.
(لاذلول ... ولاتسقى )
2 آنچه در راه فرمان خدا مصرف مى شود، بايد سالم باشد. (مسلّمة ) در سفر حج نيز
زائر خانه خدا بايد روز عيد قربان ، حيوان سالم ذبح كند.
3 غرور و هوس ، كار را به جايى مى رساند كه انسان هرچه را طبق ميل خودش باشد، حقّ
مى داند. (جئت بالحق )
تفسير آيه : (72)وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّ رَءتُمْ
فِيهَا وَاللّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنْتُمْ
تَكْتُمُونَ
ترجمه آيه :
و(بياد آوريد) هنگامى كه فردى را به قتل رسانديد وسپس درباره ى (قاتل ) او، به نزاع
پرداختيد، ولى خداوند آنچه را شما پنهان مى داشتيد، آشكار مى سازد.
نكته ها:
O جريان قتل و فرمان ذبح گاو، در آيات قبل به طور مفصّل
بيان شده است ، ولى اين آيه خلاصه ى ماجرا را ذكر مى كند تا هشدارى مجدد باشد كه
آنچه را شما پنهان مى داشتيد، خداوند با فرمان ذبح و زدن قسمتى از گاو به بدن مقتول
و زنده شدن مقتول و معرّفى نمودن قاتل خويش ، افشا ساخت واز خلاف كارى هاى شما پرده
برداشت .
O حديثى در درّالمنثور نقل شده كه اگر انسان در لابلاى
سنگ هاى محكم كه هيچ روزنه اى در آن نباشد، عملى را انجام دهد، خداوند آنرا براى
مردم ظاهر مى كند.(367)
O در روايات مى خوانيم : گاو ميان سالِ زرد رنگ با آن
خصوصيّات ، تنها در اختيار جوانى بود كه معامله ى پرسودى برايش پيش آمده بود، امّا
چون كليد انبار زير سر پدرش بود و او براى اينكه پدر را بيدار نكند، از سود گذشت .
و خداوند براى جبران اين خدمت فرزند به پدر، پاسخ بهانه هاى بنى اسرائيل را چنان
قرار داد كه گاو آن جوان ، متعيّن شود تا آنرا با قيمت گران بفروشد. حضرت موسى
فرمود: ((انظروا الى البّر مايبلغ باهله
)) بنگريد به نيكى ، كه چه به اهلش مى رساند.(368)
پيام ها:
1 هر كس به گناه ديگران راضى باشد، در گناه آنان شريك است . خداوند به يهوديان زمان
پيامبر نسبت قتل داده است ، گويا آنان به قتل زمان موسى راضى بودند. (واذ قتلتم )
2 گاهى انسان با نسبت دادن جرم به ديگران ، مى خواهد با حيله آنرا از خود دفع كند.
غافل از آنكه اگر خداوند بخواهد، با زدن مرده اى بر مرده ى ديگر، مسائل را روشن و
مجرم را افشا مى كند. (واللّه مخرجٌ ما كنتم تكتمون )
|