تفسير و مفسران (جلد دوم )
آيت الله محمد هادي معرفت
(ره)
- ۳۸ -
الف ) تفسير به شيوه علمى
هدف اين شيوه تفسيرى آن است كه نشان دهد قرآن - كه سخن حق است -
حاوى اشاراتى است گذرا بر بسيارى از اسرار طبيعت كه علم ، بتازگى آن را
كشف كرده يا در آستانه كشف آن است . روشنفكرانى كه در كنار قرآن ، به
علوم جديد هم توجه داشته اند، به اين سو روى آورده اند تا روشن كنند
دين با علم هماهنگ است و اين سخن حق از كسى است كه به اسرار جهان طبيعت
آگاه است ؛ زيرا خود آفريننده آن است
قل
اءنزله الذى يعلم السر فى السماوات والارض ؛(1235)
بگو: قرآن را كسى فرو فرستاده كه از اسرار نهان آسمانها و زمين آگاه
است ))؛ بنابراين ، روشنفكران دانشمند و معتقد
كوشيده اند اين حقيقت را براى همه روشن كنند و بدين طريق يكى از وجوه
اعجاز قرآن را اثبات كنند و رمز بقا و جاودانگى اين كتاب الهى را نشان
دهند.
در اين زمينه - چه به صورت مقاله و چه به صورت كتاب - نوشته هاى
فراوانى پديد آمده است كه به مهمترين آنها - كه پيشگامان اين مرحله
محسوب مى شوند - اشاره مى كنيم :
1. كشف الاسرار النورانيه
كتاب
كشف
الاسرار النورانية القرآنية فيما يتعلق بالاجرام السماوية و الارضية و
الحيوانات و النباتات و الجواهر المعدنيه نوشته دكتر محمد احمد
اسنكندرانى از رجال قرن سيزدهم هجرى است . وى پزشكى حاذق و روان شناسى
ماهر بود و با انگيزه دينى خروشان ، تصميم گرفت به دفع شبهات بيگانگان
عليه دين و قرآن بپردازد و در اين راه علاقه فراوانى از خود نشان داد و
كوشش بسيار نمود. او به فراگيرى رشته هاى مختلف علوم جديد كه در آن
روزگار رونق داشت ، از قبيل طب ، صنعت ، علوم طبيعى ، رياضى ، زمين
شناسى و زيست شناسى علاقه فراوانى داشت و در كسب آنها بسيار كوشيد و با
دانش فراوانى كه از اين رهگذر آموخت كوشش كرد تا اثبات نمايد ميان علم
و دين همبستگى وجود دارد و هيچگونه ناسازگارى بين آنها نيست . وحى و
عقل نه تنها از يكديگر جدا نيستند؛ بلكه هر يك مكمل و مويد ديگرى است .
اسكندرانى ، در سال 1306 درگذشت .
اين كتاب از نخستين كتابهايى است كه در اين زمينه نگارش يافته است .
كتابى است پر حجم كه در سه مجلد به چاپ رسيده است . البته شامل همه
آيات قرآن نمى شود و در آن ، تنها به آياتى پرداخته شده كه با هدف
نويسنده همسوست . در مجلد اول درباره حيات و آفرينش انسان و حيوان در
زمين ، در مجلد دوم درباره اجرام آسمانى و پديده هاى طبيعى آسمان و
زمين و در مجلد سم درباره گياهان و معادن و اندوخته هاى طبيعت سخن مى
گويد. خود در مقدمه كتابش چنين مى نويسد: ((پس
از پشت سر انداختن دوران كودكى و رسيدن به سن جوانى ، شوق و رغبت
فراوانى به فراگيرى دانش پزشكى در خود احساس كردم و در اين راه كوشيدم
و ساليانى - در حد توان - به يادگيرى آن پرداختم ؛ سپس در دمشق اقامت
گزيده ، به درمان بيماران شتافتم . تا اينكه در سال 1290 در نشستى علمى
كه پزشكان مسيحى نيز در آن حضور داشتند، سخن از تكوين و پيدايش ذغال
سنگ به ميان آمد و از اينكه آيا در كتب عهدين (تورات و انجيل ) اشاره
اى به آن شده يا نه ، بحث شد و سرانجام به پاسخ منفى رسيدند. سپس رو به
من كردند و از من - به عنوان يك دانشمند اسلامى - پرسيدند: آيا در قرآن
به اين موضوع اشاره شده است ؟ من ، به اندازه توانايى علمى خود مطالبى
گفتم . پس از آن به سراغ كتب تفسير رفتم و در سخن مفسران بزرگ انديشيدم
و در نوشته هاى تفسيرى و كتب طب كاوش نمودم ... و در نتيجه به آنچه در
پيش رو داريد دست يافتم ...)).
اين كتاب در نوع خود، اثر جالبى است و بر اقوال و آراء علماى گذشته و
حال تكيه دارد. مولف آن ، در حد امكان تلاش و جديت فراوانى نموده است .
خداوند او را پاداش نيكو دهد.
پس از وى كتابها و رساله هاى فراوانى در اين زمينه به رشته تحرير در
آمد و گروهى از متخصصان رشته هاى مختلف علوم طبيعى و رياضى كه به مبانى
اسلام و تعاليم قرآن معتقد بودند، عنايت خاصى در اين راه از خود نشان
دادند و هر يك در حد وسع و توانايى علمى خود كوشيدند تا گوشه اى از
دلايل اعجاز علمى قرآن را بيان كنند.
2. طبائع الاستبداد و
مصارع الاستعباد
نوشته استاد عبدالرحمان كواكبى (متوفاى 1320) معروف به سيد
فراتى يكى از اصلاح طلبان جهانگرد است . وى هنگام اقامت در مصر - در
سال 1318 مقالاتى در زمينه سازش علم و دين در روزنامه ها نوشت ؛ سپس بر
آنها افزود و كتابى مستقل گرد آورد. در اين كتاب ، با همين گرايش ،
آياتى از قرآن را تفسير نموده است . وى از قرآن با عنوان
((شمس العلوم و كنز الحكم ))
ياد مى كند و مى گويد: ((علت آنكه علماى سلف از
بيان محتواى علمى قرآن خوددارى مى كردند، بيم از جمودگرايان بى دانش
بود تا مورد تكفير و توهين آنان قرار نگيرند؛ در حالى كه اين جنبه از
قرآن يكى از مهمترين جوانب اعجاز قرآن است و اگر دانشمندان اسلامى از
روز نخست ، آزادانه در اين وادى گام مى نهادند، هر آينه مى ديدند قرآن
، حاوى مكنونات و اسرار علمى فراوان است كه هر يك دليلى روشن بر اعجاز
اين سخن الهى است و نيز ثابت مى شد كه قرآن چگونه با پيشرفت زمان و
گسترش دانش همگام و همساز است . از اين گذشته مى ديدند كه قرآن پيش
از اين ، به آنچه امروز به نام علم كشف شده ، اشاره كرده است ؛ مثلا
دانشمندان جديد، هسته نخست آفرينش جهان را كشف كرده و با نام اثير
(اِتر كه همان سديم است ) از آن ياد كرده اند كه چيزى جز گاز فشرده
نيست و در قرآن به صراحت از آن ياد شده است :
ثم
استوى الى السماء و هى دخان .(1236)
همچنين كشف كرده اند كه تمامى موجودات در حركت دائمند و در قرآن آمده
است : ((و كل فى فلك يسبحون )).(1237)
درباره منظومه شمسى كه (در دانش جديد ثابت كرده اند) توده اى به هم
پيوسته بوده ، سپس از هم جدا گشته اند قرآن مى گويد:
اءن
السماوات والارض كانتا رتقا ففتقناهما.(1238)
درباره مواد تركيبى طبيعت كه اختلاف آنها بر اثر اختلاف در نسبت عناصر
موجود در آنهاست ، قرآن چنين مى گويد: ((و كل شى
ء عنده بمقدار.))(1239)
در اين كتاب از اين قبيل مطالب كه برخى پذيرفتنى اند و برخى نه ، بسيار
يافت مى شود. البته كوشش مولف در حد توان و درك وى ستودنى است .
3. الهياءة والاسلام
تاءليف علامه زمان سيد هبة الدين شهرستانى (متوفاى 1386) كه با
عنوان ((نابغه عراق ))
شهرت يافت . او رساله اى در علم هياءت و كيهان شناسى بر طبق آنچه در
قرآن و حديث آمده است تاءليف كرد كه در آن از نظريات دانشمندان پيشين و
هياءت بطليموسى و نيز نظريات كيهان شناسان جديد سخن گفته و ميزان
مطابقت آن را با اشارات به كار رفته در قرآن و حديث مقايسه كرده و در
اين راه تا حدود زيادى موفق بوده است . اين كتاب ، به همين علت بسرعت
انتشار يافت و مورد استقبال همگان قرار گرفت . تاءليف آن در سال 1327
پايان يافت و در سال 1328 به چاپ رسيد و به هارون ، به نام
((البدر التمام )) كه در
سال 1329 در لاهور به چاپ رسيد و نيز ترجمه سيد احمد چين و ترجمه هاى
ديگر كه از اهميت و اقبال عموم حكايت دارد. جزاه الله عن الاسلام خيرا.
4. بصائر جغرافيه
نوشته استاد رشيد رشدى بغدادى كه در سال 1951 م پايان يافت و
همان سال در بغداد به چاپ رسيد. وى از پديده هاى كونى و پهناى عرصه
گيتى سخن رانده و دلالت آنها را بر نظم حاكم بر جهان و در پى آن ، حكمت
صانع متعال روشن ساخته است . وى در مقدمه ، از عقب ماندگى جامعه اسلامى
و چيره شدن استعمار بر مسلمانان ، بر اثر ناتوانى علمى و رزمى آنان سخن
گفته است ؛ سپس به سازش ميان علم و دين اشاره كرده و بر وفق آن ، از
پديده هاى طبيعت كه هر يك آيتى است بر عظمت خالق ، بحث كرده و در
تاءييد آن ، شواهدى از كتاب و سنت آورده است . در بخش دوم كتاب ، تنها
از رهنمودهاى قرآنى مرتبط با پديده هاى كيهانى گفتگو كرده و آن را دليل
روشنى بر اعجاز اين كتاب جاويد آسمانى گرفته است . وى درباره شكل زمين
و تاءثير كوهها و زبانه هاى دريايى و اختلاف مواضع طلوع و غروب و فشار
هوا و مساءله رجع و صدع و نيروى جاذبه و مسائل ديگرى را كه در قرآن از
آنها سخن رفته ، بخوبى شرح و بط داده است ؛ كه بر گستردگى علم و قدرت
استنباط وى در مسائل مربوط به دين و دانش دلالت دارد و انصافا كتاب
ارزشمندى است كه من همواره از آن بهره برده ام .(1240)
خداوند او را جزاى خير دهد.
استاد عبدالله پاشا فكرى نيز در اين زمينه ، كتابى دارد كه در آن پديده
هاى كيهانى را با آنچه در نصوص شرعى آمده مقايسه كرده است . اين كتاب
در سال 1315 در قاهره به چاپ رسيده است .
5. مع الله فى السماء
نوشته دكتر احمد زكى نويسنده معاصر مصرى . اين كتاب ، دقيق ترين
كتاب در زمينه كيهان شناسى و رابطه آن با خداشناسى است . نويسنده در آن
، مسائل عميق كيهانى را مطرح كرده به گونه اى كه عظمت خالق نموده شود،
بخوبى سخن گفته است و گمان مى كنم در اين راه ، گوى سبقت را از ديگران
ربوده است . از او بهره فراوان برده ام .
6. الله والكون
نوشته دكتر محمد جمال الدين الفندى مصرى . اين رساله در يك
مقدمه و چهار بخش تنظيم شده است ؛ بخش اول داراى چهار باب است كه در آن
، از ارزش و تاريخ علوم در جهان اسلام سخن گفته است . در بخش دوم كه
شانزده باب دارد، به تفصيل از پديده هاى كيهانى بحث كرده است . در بخش
سوم از انسان سخن گفته و در بخش چهارم (بخش پايانى ) نظريات قرآن را در
خصوص مسائل طبيعت و حيات مطرح ساخته است . اين كتاب ، نوشته با ارزشى
است و در سال 1976 م به چاپ رسيده است .
7. العلم يدعو للايمان
نوشته استاد كريسى موريسون ، ترجمه استاد محمود صالح فلكى و با
مقدمه دكتر احمد زكى در زمينه سازش علم و دين است . بويژه مترجم در
مقدمه گسترده اى كه بر آن نگاشته ، اين مطلب را بخوبى روشن كرده است .
در مجموع ، كتاب با ارزشى است . چاپ اول آن در سال 1954 م با همكارى
موسسه فرانكلين در قاهره و نيويورك انجام گرفته است .
8. قرآن و طبيعت
يكى از كتب سودمند و قوى بنيادى كه در زمينه رابطه قرآن و علوم
نوشته شده است ، كتاب ((قرآن و علوم طبيعت
)) نوشته دكتر مهدى گلشنى - دكتراى فيزيك - است
. او دلباخته معارف اسلامى اصيل است . پيشرفت او در اين زمينه موجب شده
تا در كنار سمت استادى فيزيك در دانشگاه صنعتى شريف ، رياست پژوهشگاه
علوم انسانى كل كشور به وى سپرده شود. كتاب وى در اين زمينه از بهترين
كتابهاى معاصر شناخته شده است . وى كتابش را در چهار فصل نوشته كه در
اصل ، حاصل از چهار مقاله وى است كه بدوا براى عرضه در برخى كنفرانسهاى
بين المللى تهيه شده بودند و همگى در مجلات داخلى يا خارجى چاپ شده
اند. فصل مشترك آنها اين است كه تماما مربوط به قرآن و علوم طبيعت
هستند.
در فصل اول ، تلقى اسلام از دانش مطرح است . هدف نويسنده در آن اين
بوده كه نشان دهد توصيه اسلام براى كسب دانش منحصر به معارف خاص
شريعت نيست ؛ بلكه شامل همه دانشهايى است كه وسيله نزديكى به خدا مى
شود؛ چون تمام دانشها، اعم از علوم طبيعى و علوم شرعى ، همه وسايل قرب
به خدا هستند و تا وقتى اين نقش را ايفا مى كنند اهميت دارند.
در فصل دوم ، تلاش شده كه دلايل اهميت علوم طبيعى از ديدگاه اسلام روشن
شود. بر دو دليل عمده متكى است : نقشى كه اين علوم در شناخت خداوند
ايفا مى كنند و نقشى كه در استقلال و اعتلاى امت اسلامى دارند.
در فصل سوم ، به پديده هاى طبيعى در قرآن اشاره شده است .
در فصل آخر، مساءله شناخت طبيعت از ديدگاه قرآن مطرح شده است .
مؤ لف محترم در اين چهار فصل ، مباحث را به گونه اى شايسته مطرح كرده و
بخوبى از عهده آن برآمده است و از اين راه خدمتى قابل تقدير به دين و
قرآن كرده است . جزاه الله خيرا.
9. كتابهاى الطب و القرآن
كتابهاى متعددى تحت عنوان ((الطب و
القرآن )) نوشته شده كه هر يك در حد خود قابل
اعتنا است ؛ از جمله كتاب ((الاسلام و الطب
الحديث )) نوشته دكتر عبدالعزيز اسماعيل كه از
پزشكان بنام ديار مصر است . او اين مباحث را با انتشار مقالاتى در مجله
الاءزهر آغاز كرد و سپس در سال 1357 آن را به صورت كتابى مستقل به چاپ
رساند.
وى مى گويد: ((قرآن ، كتاب طب يا هندسه يا كيهان
شناسى نيست ؛ تنها گاه به اسرار طبيعت كه به اين علوم باز مى گردد
اشاره مى كند... فهم دقيق بسيارى از آيات قرآن ، بدون دستيابى به علوم
جديد، ممكن نيست )) و تاءكيد مى كند كه علم ،
مفهوم برخى از آيات را روشن مى كند و در آينده - و همواره - از چهره
بسيارى از آيات پرده برمى دارد.
ولى در اين خصوص مبالغه مى ورزند و مى گويد: ((با
اين روند تفسير علمى ، مى توان گفت : در آينده دانشمندان مادى گرا
نزديكترين مردم به دين خواهند بود)).
ذهبى مى گويد: ((اين ، گونه اى بدبينى به سلف
صالح ، از جمله صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است . آنان ،
چنانكه شايسته است مفاهيم قرآنى را به طور كامل درك نكرده اند؛ زيرا از
علوم جديد بى خبر بوده اند. از اين گذشته ، در اين كتاب مطالبى يافت مى
شود كه پذيرفتنى نيست ؛ مثلا در ذيل آيه
و
اءنزل من السماء ماء فاءخرج به من الثمرات رزقا لكم
(1241) مطلبى تحت عنوان ((الحياة
تحت ضوء القرآن ؛ زندگى در پرتو قرآن )) آورده
است . مى گويد: معناى آيه آن است كه از نظر ارزش غذايى ، انواع گوشت و
ماهى و لبنيات ، بهتر از سبزيها و گندم و ذرت است . سپس به شرح عناصر
اوليه مواد غذايى ياد شده مى پردازد و نشان مى دهد كه بيشترين مواد
غذايى در گوشت و لبنيات است و در پايان مى افزايد: اين ، نتيجه اى است
كه قرآن ، آن را به طور فشرده گفته است ولى تا چند سال اءخير كسى به آن
پى نبرده بود)).
ذهبى مى گويد: ((از اين گونه مطالب كه نمى توان
باور كرد مراد خداوند باشد، در اين كتاب فراوان يافت مى شود)).(1242)
كتاب ديگرى به نام ((مع الطب فى القرآن الكريم
)) در همين زمينه هست ؛ رساله دكترايى كه با
اشتراك دكتر عبدالحميد دياب و دكتر احمد قرقوز تاءليف شده و دكتر محمود
ناظم نسيمى ، استاد راهنما، بر آن مقدمه اى نگاشته است و موسسه علوم
القرآن دمشق ، آن را به چاپ رسانده و مجددا در ايران (در قم ) به چاپ
رسيده است .
در پيشگفتار رساله آمده است : ((در دوران تحصيل
هرگز گمان نمى كرديم كه قرآن در اعجاز علمى در ابعاد مختلف پزشكى گوى
سبقت را ربوده است ؛ از جنين شناسى گرفته تا تشريح اعضا و انگلها و
ميكروبها و در نهايت ، بيماريهاى تناسلى گوناگون ؛ و تا چه اندازه براى
ما تعجب آور و شگفت انگيز بود وقتى كه ديديم قرآن ، به اءهم مسائل
پيچيده و مشكل علوم جديد پرداخته و موجب خيره شدن متخصصان گرديده است ؛
مانند مساءله آغاز آفرينش انسان و جريانات تمايز اعضاى جنين و طى كردن
مراحل تكاملى خود. آنچه در خاطره ما تحقق مى يافت ، پس از مشاهده
هماهنگى بين آموزه هاى طب و آيات قرآنى ، همان اعتراف به عظمت آفرينش و
پى بردن به وجود خداوند خالق و مبدع و قدرت مطلقه پروردگار متعال است .
دستوراتى كه اسلام براى تاءمين سلامتى بدن به روشهاى مختلف صادر فرموده
، شديدا اعجاب انگيز است . لذا ما را واداشت تا در اين زمينه ، در حد
توان ، نوشته اى ارائه كنيم و اين نوشتار ثمره به دست آمده از درگاه
قرآن و گلخانه دانشگاه پزشكى ماست . باشد كه براى ديگران آموزنده باشد)).
اين كتاب در پنج بخش تنظيم شده است : بخش اول ، گلهاى برگرفته شده از
اعجاز علمى پزشكى قرآن است ؛ بخش دوم آفرينش انسان از ديدگاه قرآن ؛
بخش سوم ، برخى از قوانين حاكم بر زندگى كه در قرآن بدان اشاره شده ؛
بخش چهارم ، پيشگيرى از بيماريها از نظر قرآن است كه بيشترين بحث را در
اين كتاب تشكيل مى دهد؛ و بخش پنجم ، درباره درمان از ديدگاه قرآن است
. اين كتاب در تمامى اين زمينه ها، بخوبى از عهده بر آمده و مطالب
سودمند و با ارزشى ارائه كرده است .
همچنين كتاب ((القرآن و الطب الحديث
)) نوشته دكتر صادق عبدالرضا دستگير، دانشور
معاصر كه از پزشكان حاذق و با تجربه و علاقمند به مبانى اسلام و تعاليم
عاليه قرآن به شمار مى رود. تا آنجا كه او را - از نزديك - مى شناسم ،
علاقه مفرطى به علوم قرآنى و مطالعه درباره مسائل اساسى اسلام دارد و
پيوسته در اين راه مى كوشد و در اين راه ، تاكنون موفق بوده است . كتاب
وى در اين زمينه از بهترينها به شمار مى رود و در هشت بخش نوشته است
: بخش اول ، در بهداشت روانى ؛ دوم ، تغذيه بهداشتى ؛ بخش سوم ،
بيماريهاى زنان و زايمان ؛ بخش چهارم ، كالبد شكافى ؛ بخش پنجم ،
بهداشت محيط؛ بخش ششم ، راهنماييهاى بهداشتى ؛ بخش هفتم ، جنين شناسى و
بخش هشتم ، طب در كنار قانون . او در اين هشت بخش به مسائل اساسى و -
بيشتر - نوظهور پزشكى كه در قرآن به آن اشاره شده پرداخته و با دقت و
ظرافت كامل از عهده بحث بر آمده است . در اين زمينه با ايمانى راسخ
بويژه اخلاصى كه به خاندان رسالت دارد، قدم برداشته و در پرتو ارشادات
حكيمانه اهل بيت عصمت ، به حقايق والايى دست يافته است و از حديث
((ثقلين )) چنين بهره
گرفته كه لازم است براى فهم حقايق شريعت ، به دامن پر مهر اين خانواده
پناه برد - با اين باور كه در احاديث اهل بيت ، در كنار قرآن ، ميراث
جاويد اسلام را مى توان يافت - و آن را نعمتى بزرگ از جانب خداوند
برشمرده است . كتاب او، كتابى با ارزش و پرمحتواست و اساسى محكم و
استوار دارد.
جزاه
الله خيرا عن الاسلام و القرآن . اين كتاب در سال 1411 ق / 1991
م در بيروت با تيراژى بالا به چاپ رسيده است .
در اين زمينه رساله ها و كتابهاى سودمند و فراوانى نوشته شده است كه
شمارش آنها از حوصله اين كتاب بيرون است . و ما به همين اندازه - به
عنوان نمونه - بسنده مى كنيم . ملاحظه شد كه اين گونه نوشتارها تنها
بخشى از آيات را با گرايش علمى تخصصى خود تفسير كرده اند. اما تفسيرى
فراگير با اين گرايش ، اولين بار به دست شيخ طنطاوى و سپس محمد
عبدالمنعم جمال نوشته شد؛ كه به شناسايى آن دو مى پردازيم :
10. الجواهر فى تفسير
القرآن
اين تفسير مشهورترين اثر تفسير علمى فراگير دوره معاصر، نوشته
شيخ طنطاوى جوهرى است . ((الجواهر، در 25 جلد به
اضافه يك جلد پيوست كه به گفته وى خواسته است در آن ، برخى از بدايع
هستى را كه در تفسير نياورده روشن كند. اين تفسير اءولين و تنها تفسير
كاملى است كه با نگرش علمى به طور گسترده تدوين شده است .
وى در سال 1287 در مصر متولد شد و تحصيلات خود را در مراكز علمى مختلف
قاهره گذراند. او نزديك به سى عنوان تاءليف دارد كه در آنها توجه
بسيارى به علوم شده است . تفسير جواهر از آخرين نوشته هاى اوست كه در
سال 1356 پايان يافت . او در سال 1358 درگذشت .
طنطاوى معتقد بود كه معجزات علمى قرآن پيوسته و روز به روز - با پيشرفت
علم - آشكارتر مى شود و هنوز هم گنجينه هاى علمى قرآن مكشوف نگشته است
و با گذشت زمان بتدريج آشكار مى گردد.
وى از كودكى ، خود را مشتاق كشفيات جديد علمى ، عجايب هستى ، شگفتيهاى
طبيعت و اسرار و رموز آسمانها و زمين و زيباييهاى آنها ديد. در مقدمه
تفسيرش مى گويد: ((هنگامى كه به امت اسلامى و
تعاليم دينى مى انديشيدم دريافتم كه بيشتر خردمندان و دانشمندان از اين
معانى (آيات علمى در قرآن ) روى گردان و از سير و كاوش در آن غافل و بى
خبرند و تنها تعداد اندكى به آفرينش جهان و غرايب و شگفتيهاى آن مى
انديشند. از اين رو به تاءليف كتابهاى مختلفى آغاز كردم ؛ از جمله ،
((نظام العالم و الام ))،
((جواهر العلوم ))،
((التاج المرصع ))،
((جمال العالم )) و... و
در اين كتابها آيات قرآن را با شگفتيهاى هستى در آميختم و آيات وحى
الهى را متناسب با عجايب خلقت مطرح كردم )).(1243)
ولى او متوجه شد كه اين كتابها به رغم كثرت و انتشار و ترجمه آنها به
زبانهاى ديگر همچون اردو، قفقازى و روسى ، عطش درونى وى را آرام نساخت
؛ بنابراين به درگاه خداوند متوسل شد تا او را در تاءليف تفسيرى فراگير
كه منطبق و مشتمل بر همه دستاوردهاى علمى بشر باشد، موفق گرداند.
خداوند هم او را در نوشتن اين تفسير ارزشمند توفيق داد.
وى مى نويسد: در قرآن متجاوز از 750 آيه در مورد علوم مختلف وجود دارد؛
در حالى كه آيات فقهى قرآن كه در آنها صراحتا به مباحث فقهى پرداخته
شده ، بيشتر از 150 آيه نيست .(1244)
وى در آيه تفسير بكرات به مسلمانان هشدار مى دهد كه در آيات قرآن
بينديشند تا به حقوق و علوم هستى پى ببرند؛ و آنان را به عمل كردن بر
طبق قرآن تشويق مى كند و كسانى را كه از اين همه آيات علمى قرآن غفلت
ورزيده اند محكوم مى داند.
روش طنطاوى در تفسير؛ وى ابتدا را ذكر مى كند و سپس آنها را از نظر
لفظى - به طور مختصر - توضيح مى دهد. او در اين كار از كتب متداول
تفسير فراتر نيم رود و به سرعت از اين تفسير كه خود آن را تفسير لفظى
مى نامد مى گذرد و به مباحث علمى كه آن را لطائف يا جواهر مى نامد وارد
مى شود. اين مباحث عبارت است از مجموعه نظريات علماى شرق و غرب در عصر
حاضر. هدف او اين است كه به مسلمانان و ديگران بفهماند كه قرآن پيشتاز
اين آراء و نظريات است و پيش از رسيدن دانشمندان به اين حقايق ، به
آنها اشاره كرده است . وى در اين تفسير، به تفصيل در مورد انواع و
اشكال گياهان و حيوانات و مناظر طبيعى و تجربيات علمى سخن مى گويد تا
مساءله را در نظر خواننده روشن كند و حقيقت را در برابر وى مجسم كند،
اما در طرح اين مباحث افراز نموده و از حد اعتدال تجاوز كرده است .
اشكالى كه بر وى گرفته اند اين است كه برخى از حقايق دينى را طبق آراى
افلاطون در كتاب ((جمهوريت ))
يا بر اساس نظريات فلاسفه اخوان الصفا تشريح نموده و خشنودى خود را
نسبت به اين نظريات اظهار كرده ؛ در حالى كه با گفتار سلف و مكتب اشعرى
مخالفت كرده است .(1245)
او همچنين بسيارى از علوم قرآنى را به وسيله حساب ((جمل
)) استخراج كرده است ؛ در حالى كه اين شيوه نه
درست است و نه پذيرفتنى . ذهبى مى گويد: ((اين
عارضه اى است كه از يهود به مسلمانان سرايت كرده و بر عقول و اذهان
بسيارى از ساده لوحان چيره گشته است )).(1246)
علاوه بر اين ، درمى يابيم كه مولف ، آيات قرآن را بر اساس نظريات جديد
علمى - كه هنوز به طور كامل تثبيت نشده است - تفسير مى كند. در واقع ،
دچار گونه اى تكلف شده است كه اگر مقصد و هدف قرآن را كمرنگ و مبهم
نكند، دست كم بر درخشش آن پرده مى افكند. با اندك مراجعه به اين تفسير
متوجه اين انتقاد خواهيد شد.
ذهبى نمونه هايى از روش ضعيف و بيمارگونه اى را كه در اين كتاب به كار
رفته يادآور مى شود و در پايان نتيجه مى گيرد كه اين كتاب در اصل يك
دايرة المعارف علمى است كه به هر فنى - در حد گسترده - وارد شده است ؛
چنانكه مى توان اين تفسير را - همانند تفسير فخر رازى - اين گونه توصيف
كرد: در آن ، همه چيز هست ، جز تفسير؛ بلكه مى توان گفت اين كتاب از
كتاب فخر رازى ، به اين توصيف شايسته تر است . طنطاوى در مورد هر آيه
اى كه به گمانش دلالت بر يك موضوع علمى دارد در آسمان خيال خود به
پرواز در مى آيد و به سير و سياحت مى پردازد و با همين انديشه به جوانب
مختلف آن علم مى پردازد تا آيات آفاق و انفس را بر همگان آشكار سازد و
ثابت كند كه قرآن مبين همه علومى است كه انسان به دست آورده است :
((ما فرطنا فى الكتاب من شى ء))؛(1247)
ولى اين كار، در واقع دور نمودن قرآن از مقصد اصلى خويش است و شايد در
بسيارى از موارد بر شاءن و منزلت آن ضربه وارد مى كند. از لابه لاى اين
تفسير مشخص است كه مولف به علت پرداختن به اين روش تفسيرى ، مورد نكوهش
علما واقع شده است . اين گرايش تفسيرى ، نزد بسيارى از انديشمندان
روشنفكران پذيرفته نشد.(1248)
|